اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

۱۹۱- دعای شعیب u

۱۹۱- دعای شعیب u

از جمله دعاهای انبیاء علیهم‌ السلام که در قرآن نقل گردیده دعایی است که خداوند در متن سرگذشت پیامبر خدا شعیبu بیان داشته است؛ پیامبری که نمونه‌ای والا در صبر بر اذیت و آزار، و تحمل در راه نشر دین خداوند، و دعوت به سوی صراط مستقیم او است. از جمله امور رخ داده میان او و قومش این است که خداوند برای ما نقل کرده و می‌فرماید:

﴿۞قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ لَنُخۡرِجَنَّکَ یَٰشُعَیۡبُ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَکَ مِن قَرۡیَتِنَآ أَوۡ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَاۚ قَالَ أَوَلَوۡ کُنَّا کَٰرِهِینَ ٨٨ قَدِ ٱفۡتَرَیۡنَا عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا إِنۡ عُدۡنَا فِی مِلَّتِکُم بَعۡدَ إِذۡ نَجَّىٰنَا ٱللَّهُ مِنۡهَاۚ وَمَا یَکُونُ لَنَآ أَن نَّعُودَ فِیهَآ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّنَاۚ وَسِعَ رَبُّنَا کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمًاۚ عَلَى ٱللَّهِ تَوَکَّلۡنَاۚ رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقِّ وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡفَٰتِحِینَ ٨٩        [الأعراف: 88-89].

«سرانی از قوم او که کبر ورزیدند، گفتند: ای شعیب [یا] قطعاً تو و کسانی را که با تو ایمان آورند از شهر خویش بیرون کنیم یا این‌که به آیین ما باز می‌گردید. گفت: آیا [باید بازگردیم] و هر چند [این بازگشت را] ناپسند داریم؟ (۸۸) اگر به آیین شما بازگردیم -پس از آن که خداوند ما را از آن نجات داد- بر خداوند دروغ بسته‌ایم و هرگز ما را نسزد که به آن بازگردیم مگر آن‌که خداوند، پروردگار ما بخواهد. پروردگارمان به دانش [خویش] بر همه چیز احاطه دارد. بر خداوند توکل کرده‌ایم. پروردگارا، بین ما و قوممان به راستی داوری کن و تو بهترین داورانی».

حافظ ‌ابن کثیر/ می‌گوید: «در این آیات، خداوند از موضع‌گیری کفار در برابر پیامبر خدا شعیبu و مؤمنینی که همراه او بودند خبر می‌دهد و این‌که کفار او و همراهانش را تهدید می‌کردند که آنها را از شهر بیرون می‌کنند و یا با زور به آیین خودشان بازمی‌گردانند، و ظاهر خطاب اگرچه به شعیب پیامبر است اما هدف پیروان او هستند که به آیین او بوده‌‌اند»[1].

در این‌جا تهدیدی آشکار و ترساندنی شدید از سوی کفار متوجه پیامبر خدا شعیبu و مؤمنین همراه او می‌شود. تهدید به رانده شدن از سرزمین‌شان اگر به آیین کفر بازنگردند و به همین خاطر شعیبu در جواب قومش گفت: ﴿أَوَلَوۡ کُنَّا کَٰرِهِینَ ٨٨ «حتی اگر [از آن] ناخشنود باشیم؟» همزه در این‌جا همزه‌ی استفهامی است، استفهامی از سر انکار و تعجب «یعنی: آیا علی‌رغم این‌که از دین و آیین باطلتان متنفر هستیم و آن را باطل می‌دانیم باز از شما پیروی نماییم؟! زیرا کسی به دین شما فراخوانده می‌شود که به آن علاقه داشته باشد، اما کسی که آشکارا مردم را از آن بازمی‌دارد و پیروان آن را تقبیح می‌کند چگونه به سوی آن فراخوانده می‌شود؟!»[2] این عبارت گواهی است بر این‌که کسی که خداوند او را به سوی ایمان هدایت کرده و قلبش را با آن شاد گردانیده هیچ‌گاه خدا را از خود نمی‌رنجاند و از او روی برنمی‌گرداند، چرا که راه هدایت و خوبی‌‌های آن، و راه گمراهی و زشتی‏های آن آشکارا نمایانند، و به همین خاطر فرمود:

﴿قَدِ ٱفۡتَرَیۡنَا عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا إِنۡ عُدۡنَا فِی مِلَّتِکُم بَعۡدَ إِذۡ نَجَّىٰنَا ٱللَّهُ مِنۡهَاۚ [الأعراف: 89].

«اگر ما به آیین شما درآییم بعد از آن‌که خدا ما را از آن نجات بخشیده است، مسلما به خدا دروغ بسته‌ایم».

امام طبری/ می‌گوید: «شعیبu گفت: اکنون که هدایت یافته‌ایم و خداوند ما را نجات داده است هرگز به آیین شما بازنمی‌گردیم که اگر چنین کنیم به خدا دروغ بسته و سخنان باطلی را به او نسبت داده‌ایم، ما اکنون خطاهای خود را و هدایت حقی را که بر آن استواریم آشکارا می‌بینیم»[3] این سخن پیامبر خدا شعیبu کفار را از دعوت او و مؤمنانی که به همراهش بودند به آیین خودشان مأیوس کرد و آشکارا به آنان بیان می‌دارد که کفر و شرکی را که آنان بدان دل بسته و پای بندند دروغی بس بزرگ بر خداوند است، و کسی که بندگی غیرخدا را می‌نماید و در ویژگی‌های خداوند شریکی برایش قائل می‌شود بزرگ‌ترین دروغ و افترا را بر خدا می بندد بی‌شک معبود و پروردگاری جز خدا وجود نداشته و شریکی ندارد.

هم‌چنان که سخن شعیبu دربردارنده‌ی نام بردن از لطف و احسان خداوند متعال بر او و کسانی است که به همراهش ایمان آوردند به خاطر این‌که از کفر و شرک نجات یافته و به سمت ایمان و اسلام و توحید هدایت شدند. بی‌شک خداوند بر هر کدام از بندگانش که بخواهد لطف کرده و منت نهاده و او را در هدایت یافتن به حق موفق می‌گرداند و هر کدام از بندگانش را که بخواهد رها کرده و فرو گذاشته، درنتیجه به بیراهه رفته و بر باطل مأوی می‌گزیند. این مفهوم را شعیبu این‌گونه مورد تاکید قرار می‌دهد و می‌گوید:

﴿وَمَا یَکُونُ لَنَآ أَن نَّعُودَ فِیهَآ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّنَاۚ وَسِعَ رَبُّنَا کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمًاۚ

                                                                                                                                     [الأعراف: 89].

این جمله بیان‌گر نسبت دادن موضوع به مشیت الهی به خاطر تسلیم بودن در برابر اوست چرا که این خداوند است که علمش همه‌چیز را در بر گرفته است. آنچه را روی داده و آنچه را روی خواهد داد و آنچه را روی نداده و این‌که اگر روی می‌داد به چه شکلی می‌بود را می‌داند، و این‌که توفیق و هدایت آدمی به دست خداوند است چرا که [سرنوشت] هیچ‌کس از اراده و مشیت و قضا و قدر او خارج نمی‌گردد.

سپس پیامبر خدا شعیبu مجادله با کفار قومش را با بیان دعا و توکل بر خداوند متعال به پایان رسانده و می‌گوید:

﴿عَلَى ٱللَّهِ تَوَکَّلۡنَاۚ رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقِّ وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡفَٰتِحِینَ ٨٩

                                                                                                                                     [الأعراف: 89].

امام طبری/ می‌گوید: «شعیب گفت: در کار و ایمان‌مان بر خدا توکل نموده و از شر شما -ای قوم- بر خدا اعتماد کرده و به او پناه می‌بریم برای ما همین بس است که به او توکل کنیم»[4].

خداوند در آیه‌ای دیگر از پیامبرش شعیبu نقل کرده که به قومش گفت:

﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ أَرَءَیۡتُمۡ إِن کُنتُ عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّی وَرَزَقَنِی مِنۡهُ رِزۡقًا حَسَنٗاۚ وَمَآ أُرِیدُ أَنۡ أُخَالِفَکُمۡ إِلَىٰ مَآ أَنۡهَىٰکُمۡ عَنۡهُۚ إِنۡ أُرِیدُ إِلَّا ٱلۡإِصۡلَٰحَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُۚ وَمَا تَوۡفِیقِیٓ إِلَّا بِٱللَّهِۚ عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُ وَإِلَیۡهِ أُنِیبُ ٨٨     [هود: 88].

«گفت: ای قوم من! اگر من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم و روزی خوبی به من عطا فرموده باشد، به من بگویید [آیا می‌توانم برخلاف فرمان خدا رفتار کنم؟] من نمی‌خواهم شما را از چیزی بازدارم و خودم مرتکب آن شوم. من تا آنجا که می‌‌توانم جز اصلاح نمی‌خواهم، و توفیق من هم جز با [یاری و پشتیبانی] خدا [انجام پذیرفتنی] نیست. تنها بر او توکل می‌کنم و فقط به سوی او برمی‌‌گردم».

یعنی: در کارهایم به او تکیه کرده و به او اعتماد کافی دارم. ﴿وَإِلَیۡهِ أُنِیبُ ٨٨ و به سوی او بازمی‌گردم و عبادت‌هایی را انجام می‌دهم که مرا به انجام آن فرمان داده است و با این دو کار، یعنی کمک خواستن از پروردگار و بازگشت به سوی او حالات بندگان درست می‌شود.

این‌که می‌گوید:

﴿رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقِّ وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡفَٰتِحِینَ ٨٩               [الأعراف: 89].

یعنی: میان ما و ایشان به حق داوری کن حقی که ستم و بی‌عدالتی و ظلمی در آن نیست به گونه‌ای که حق و اهل آن را پیروز گردانده و باطل و اهل آن را خوار و حقیر کند. ﴿وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡفَٰتِحِینَ ٨٩ یعنی: بهترین داورانی. نظیرش این سخن خداوند است که می‌فرماید:

﴿قُلۡ یَجۡمَعُ بَیۡنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یَفۡتَحُ بَیۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ وَهُوَ ٱلۡفَتَّاحُ ٱلۡعَلِیمُ ٢٦             [سبأ: 26].

«بگو: پروردگارمان ما را [در روز رستاخیز] گرد می‌آورد و سپس در میان ما به حق داوری می‌کند. تنها او داور آگاه است».

الفتاح نامی از نام‌های نیکوی خداوند است که گواه بر صفتی کامل و عظیم از صفات خداوند است. خداوند هر آن‌گونه که بخواهد میان بندگانش حکم می‌کند و براساس آنچه اراده نماید میان‌شان قضاوت می‌نماید، و بر هر کدام از بندگانش به آنچه بخواهد منت نهاده، لطف و احسان می‌کند، کسی نمی‌تواند مانع حکمش شده و کسی نمی‌تواند فرمان و دستورش را مورد بازپرسی قرار داده یا از اجرایش جلوگیری به عمل آورد.

علامه ابن سعدی/ می‌گوید: «و خداوند برای بندگانش به دو صورت گشایش می‌آورد؛ گشودن علم و دانش به وسیله‌ی روشن شدن حق از باطل و هدایت از گمراهی، و روشن کردن این‌که چه کسی بر راه راست بوده و چه کسی از آن منحرف گشته است. و نوع دوم داوری و گشایش خدا به وسیله عقوبت ستمگران، و نجات و بزرگداشت صالحان صورت می‌پذیرد. پس آنان از خدا خواستند که میان آنها و قومشان به حق و عدالت داوری کند و از نشانه‌ها و عبرت‌هایش چیزهایی به آنان نشان دهد که هر دو گروه راهشان را از یکدیگر جدا کنند»[5].

خداوند دعای پیامبرش شعیبu را پذیرفت و میان او و قومش به حق داوری کرد آن‌گاه فرمانش مبنی بر یاری و پیروزی شعیب و مؤمنین، و هلاک و نابودی کافران در رسید. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّیۡنَا شُعَیۡبٗا وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَأَخَذَتِ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ ٱلصَّیۡحَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِی دِیَٰرِهِمۡ جَٰثِمِینَ ٩٤                                                                                                          [هود: 94].

«و هنگامی که عذاب ما در رسید، شعیب و کسانی را که با او بودند، به رحمتی از [سوی] خود نجات دادیم و بانگِ مرگبار ستمکاران را درگرفت پس در سرایشان از پای درآمدند».




[1]- تفسیر ابن‌کثیر (3/444)

[2]- تفسیر ابن‌سعدی (ص: 334)

[3]- تفسیر طبری (10/318)

[4]- تفسیر طبری (10/319)

[5]- تفسیر ابن سعدی (ص: 335)

۱۹۰- دعای لوط u

۱۹۰- دعای لوط u

از جمله دعاهای پیامبران -درود و سلام خداوند بر آنان باد- که خداوند متعال در کتاب ارجمندش نقل کرده دعای پیامبر خدا لوطu است او به سوی قومی فرستاده شده بود که به همراه شرک‌ورزی‌شان مرتکب کاری بس زشت می‌شدند که کسی پیش از آنان از اهل دنیا مرتکب آن نشده بود این کار زشت و شرم‌انگیز عبارت بود از رابطه‌ی جنسی مردان با هم، چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٨٠ إِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ مُّسۡرِفُونَ ٨١

                                                                                                                              [الأعراف: 80-81].

«و لوط [را فرستادیم] وقتی که به قومش گفت: آیا کار ناشایستی را که کسی از جهانیان پیش از شما مرتکب آن نشده است، انجام می‌دهید؟ آری شما از روی شهوت به جای زنان با مردان می‌آمیزید، آری شما گروهی اسرافکارید».

این کار زشت میانشان شیوع یافته بود تا‌ آنجا که چه بسا در گردهمایی و محافل خود مرتکب آن کار می‌شدند و به خاطر اندرز هیچ اندرزگویی از آن کار اجتناب نکرده و به نصیحت هیچ نصیحت‌کننده‌ای اهمیت نمی‌دادند و در این کار همچون حیوانات و بلکه گمراه‌تر از آنان هم بودند.

به همین خاطر از جمله دعای پیامبر خدا لوط u دعایی است که خداوند از او نقل کرده که:

﴿قَالَ إِنِّی لِعَمَلِکُم مِّنَ ٱلۡقَالِینَ ١٦٨ رَبِّ نَجِّنِی وَأَهۡلِی مِمَّا یَعۡمَلُونَ ١٦٩

                                                                                                                         [الشعراء: 168-169].

«[لوط] گفت: من از دشمنان [این] کارتان هستم. پروردگارا، مرا و خانواده‌ام را از آنچه می‌کنند، رهایی بخش».

لوط آشکارا و با صدای رسا بیزاری و نفرت شدیدش را از این کار زشت و قبیح بیان داشته سپس به درگاه خدا دعا کرده و گفت: «پروردگارا، مرا و خانواده‌ام را از آنچه می‌کنند، رهایی بخش». این دعا دربرگیرنده‌ی پناه بردن به خدا از این عمل زشت و از شومی و بدشگونی و مجازات آن است. این دعا بندگان را آموزش داده و راهنمایی می‌کند که برای مصون ماندن از ارتکاب کارها و سخنان زشت و ناپسند و رهایی از شومی و بدشگونی آنها به خدا پناه برده و بدو تمسک جویند، به‌خصوص به هنگام فزونی و افزایش این کارهای ناشایست و انتشار آن‌ها و رخ دادن‌شان توسط اهل فسق و فجور در ملأ عام و به شکل آشکار.

از جمله دعاهای رسول اللهr دعایی است که در حدیثی از زیادبن علاقه از عمویش روایت شده است که گفت: پیامبرr می‌فرمود: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنْ مُنْکَراتِ‌الْأَخْلاقِ، وَالْأَعْمَالِ، وَالْأَهْواءِ: بار خدایا! از زشتی‌های اخلاق و اعمال و آرزوها به تو پناه می‌آورم»[1] هم‌چنین از ابن مسعود t روایت شده است که گفت: پیامبرr [در دعا] می‌فرمود: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْهُدی، وَالتُّقی، وَالعَفافَ، وَالْغِنی: خدایا! من هدایت و پرهیزگاری و پاکدامنی و بی‌نیازی را از تو مسألت می‌نمایم»[2]. از شَکَل بن حُمَیْدt روایت شده است که گفت: به نزد پیامبرr آمدم و گفتم: ای پیامبرخداr پناه بردنی را به من بیاموز که با آن به خدا پناه ببرم -و در روایتی دیگر: دعایی به من بیاموز که از آن بهره ببرم- پیامبرr دستم را گرفت، سپس فرمود: «بگو: أَعُوذُ بِکَ -و در روایتی دیگر: اَللَّهُمَّ عافِنِی- مِنْ شَرِّ سَمْعِی، وَمِنْ شَرِّ بَصَری، وَمِنْ شَرِّ لِسانِی، وَمِنْ شَرِّ قَلْبِی، وَمِنْ شَرِّ مَنِیّی: خداوندا به تو پناه می‌آورم -و در روایتی دیگر: خداوندا مرا عافیت ده- از شر شنوایی‌ام و شر بینایی‌ام و شر زبانم، و از شر دل‌ام و از شر منی و نطفه‌ام» این حدیث را نسائی روایت کرده است[3].

پناه بردن به خداوند از شر شدت شهوت به خصوص به هنگام فزونی انگیزه‌ها و اسباب و عوامل در افتادن در فتنه و فساد، جایگاه مهمی در زندگی آدمی -مرد یا زن باشد- دارد. بی‌شک تمایلات جنسی از بیشترین عواملی است که آدمی بدان مبتلا می‌گردد، و سرکشی یا تهییج و تحریک آن، ]به این[ منجر می‌شود که آدمی به اعمال پست و پلید و مخاطرات ناجور درافتد. کردار قوم لوط از همین باب بود و لغزیدن‌شان در همین زمینه بود تا جایی که خداوند آنان را در خصوص شهوت‌گرایی‌شان این‌گونه توصیف می‌کند:

﴿لَعَمۡرُکَ إِنَّهُمۡ لَفِی سَکۡرَتِهِمۡ یَعۡمَهُونَ ٧٢                                            [الحجر: 72].

«[ای پیامبر] به جان تو سوگند که آنان در مستی خویش سرگشته بودند».

علامه ابن سعدی/ می‌گوید: «مستی و گمراهی آنان عبارت از تمایل به انجام کار زشت بود به گونه‌ای که به هیچ سرزنش و نکوهشی توجه نمی‌کردند»[4] این به خاطر شر منی و شدت شهوتی است که بر آدمی واجب است تا از پروردگارش بخواهد او را مصون داشته و نجات بخشد. و چون این شهوت بر قوم لوط چیره شده بود وقتی که آنان را به پرهیز و کناره‌گیری از رابطه با مردان فراخواند نپذیرفتند بلکه بر سرکشی و طغیان خود افزودند تا آن‌جا که از او خواستند زجر و عذاب دردناکی که آنان را از آن می‌ترساند بر آنان فرود آورد. در این هنگام بود که لوط از پروردگار جهانیان و معبود فرستادگان درخواست کرد تا او را در برابر قوم فساد پیشه یاری رسانده و پیروز گرداند، پس گفت:

﴿رَبِّ ٱنصُرۡنِی عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُفۡسِدِینَ ٣٠                                           [العنکبوت: 30].

«پروردگارا، مرا بر [ضدّ] گروه فسادکاران یاری‌رسان».

خداوند متعال غیرت ورزید و خشمگین شد و دعای لوط را پذیرفت و فرشتگان سرسختی را برای هلاکشان فرستاد و عذابی بر آنان نازل نمود که بر سر هر قوم ستمگر و متجاوزپیشه‌ای فرود می‌آید.

از نکات شگفت قوم لوط و سماجت در مستی و گمراهی‌شان این‌که چون فرشتگان عذاب به شکل مهمان و در هیئت مردان جوان زیبا و دلربا نزد لوط آمدند قومش شتابان و به قصد انجام عمل زشت با مهمانانش به خانه او آمدند، لوط [با دیدن این صحنه] آنان را طرد کرده و از این قصد و نیت نهی نموده و برحذر داشته و از عذاب الهی ترساند؛ از جمله به آنان گفت:

﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ فِی ضَیۡفِیٓۖ أَلَیۡسَ مِنکُمۡ رَجُلٞ رَّشِیدٞ ٧٨               [هود: 78].

«پس از خدا بترسید و در مورد مهمانانم مرا خوار و رسوا مکنید [و بدیشان تعدی و تجاوز منمایید] آیا در میان شما مرد راهیاب و خردمندی یافته نمی‌شود؟».

اما این قوم در مستی خویش سرگشته بودند و بر خطای خود پافشاری می‌کردند و در [برآوردن] تمایلات شهوانی‌شان بی‌پروا بودند تا آن‌جا که درد و رنج و عذاب الهی بر آنان فرود آمد، هم‌چنان که خداوند در آیاتی از کتاب والا و ارجمندش آن را نقل و بازگو کرده است.

از جمله خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَىٰٓ أَهۡلِ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةِ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَ ٣٤ وَلَقَد تَّرَکۡنَا مِنۡهَآ ءَایَةَۢ بَیِّنَةٗ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ ٣٥                                                                                              [العنکبوت: 34-35].

«ما به [سزای] آن‌که نافرمانی می‌کردند، بر مردمانِ این شهر از آسمان کیفر نازل خواهیم کرد (۳۴) و به راستی از آن [شهر] برای گروهی که خرد می‌ورزند نشانه‌ای روشن بر جای گذاشتیم».

و باز می‌فرماید:

﴿قَالُوٓاْ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمٖ مُّجۡرِمِینَ ٣٢  لِنُرۡسِلَ عَلَیۡهِمۡ حِجَارَةٗ مِّن طِینٖ ٣٣ مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّکَ لِلۡمُسۡرِفِینَ ٣٤  فَأَخۡرَجۡنَا مَن کَانَ فِیهَا مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٣٥ فَمَا وَجَدۡنَا فِیهَا غَیۡرَ بَیۡتٖ مِّنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ ٣٦ وَتَرَکۡنَا فِیهَآ ءَایَةٗ لِّلَّذِینَ یَخَافُونَ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِیمَ ٣٧

                                                                                                                            [الذاریات: 32-37].

«گفتند: ما به سوی قومی گناهکار فرستاده شده‌ایم (۳۲) تا بر سر آنان سنگواری از گل فرو ریزیم (۳۳) که نزد پروردگارت برای اسراف‌کاران نشانمند شده است (۳۴) آن‌گاه کسانی از مؤمنان را که در آن‌جا بودند بیرون آوردیم (۳۵) چندان که در آن‌جا جز یک خانه از مسلمانان نیافتیم (۳۶) و در آن برای کسانی که از عذاب دردناک می‌ترسند، نشانه‌ای بر جای گذاشتیم».

و باز می‌فرماید:

﴿فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا جَعَلۡنَا عَٰلِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهَا حِجَارَةٗ مِّن سِجِّیلٖ مَّنضُودٖ ٨٢ مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّکَۖ وَمَا هِیَ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ بِبَعِیدٖ ٨٣                                                                                    [هود: 82-83].

«پس چون فرمان ما در رسید، زیر و زبرش کردیم و آنجا را با سنگِ گلِ برهم نهاده سنگباران کردیم [با سنگ‌هایی که] به نزد پروردگارت نشانمند شده‌اند. و این [سنگ‌ها] از ستم‌کاران دور نیستند».

در این آیه گواه و دلیلی وجود دارد مبنی بر این‌که این مجازات و کیفری که گریبان‌گیر آنان شد و درس عبرتی که بر آنان فرود آمد از هر آن‌که آن عمل زشت و پلید را انجام دهد دور نیست [و هر گروه منحرف و ملت ستم پیشه‌ای چنین سرنوشتی در انتظارش می‌باشد].

از اسباب [پیدایش] غضب الهی و عذاب دردناکش به او پناه می‌آوریم و عاجزانه از او می‌خواهیم که مسلمانان را از افسونگری‌ها در امان داشته و از شرور و عذاب و رنج مصون دارد و‌ آنان را در برابر هر عمل زشت و پلیدی، و بدشگونی و عواقب آن در پناه خود دارد بی‌شک خداوند شنونده دعا و اجابت‌کننده آن است.




[1]- ترمذی روایت کرده است (3591)، و آلبانی/ در «صحیح سنن ترمذی» (3/473) آن را صحیح دانسته است.

[2]- مسلم روایت کرده است (2721)

[3]- سنن نسائی (5484-5456-5455-5444) و آلبانی آن را صحیح دانسته است. علامه مناوی در کتاب فیض‌القدیر ج2، ص135 می‌گوید: و از شر منی و نطفه‌ام یعنی از شر شدت تمایلات جنسی و سیطره‌ی شهوتی که آدمی را به هم‌بستری سوق دهد شهوتی که چون به حد افراط برسد چه بسا آدمی را در زنا یا به طور قطع در مقدمات آن می‌اندازد پس چنین شهوتی درخور آن است که آدمی از شرش به خدا پناه ببرد»

[4]- تفسیر ابن‌سعدی (ص: 502)

۱۸۹- دعای ابراهیمu (۶)

۱۸۹- دعای ابراهیمu (۶)

از جمله دعاهایی که خداوند در کتاب ارجمندش از ابراهیم‌خلیلu نقل کرده، طلب بخشش او برای پدرش است، مانند این دعای او که گفت:

﴿وَٱغۡفِرۡ لِأَبِیٓ إِنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ ٨٦                                            [الشعراء: 86].

«و پدرم را که از گمراهان است بیامرز».

و یا می‌فرماید:

﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لِی وَلِوَٰلِدَیَّ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ یَوۡمَ یَقُومُ ٱلۡحِسَابُ ٤١                    [إبراهیم: 41].

«پروردگارا! مرا و پدر و مادر مرا و مؤمنان را بیامرز و ببخشای در آن روزی که حساب برپا می‌شود».

خداوند در کتابش بیان داشته که دعای ابراهیم برای پدرش و درخواست بخشش او از خداوند به خاطر وعده‌ای بود که ابراهیم به پدرش داده بود بدان امید که او ایمان آورده و بدان ترغیب شود، اما وقتی که پدرش بر شرک اصرار ورزید تا آن‌گاه که بر همین اعتقاد مرد، در این هنگام بود که ابراهیم خلیل‌اللهu از پدرش بیزاری جست و از آمرزش‌خواهی برای او دست کشید چرا که خداوند می‌فرماید:

﴿لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُۚ                         [النساء: 48].

«شرک به خود را نمی‌بخشد، ولی گناهانِ جز آن را از هرکس که خود بخواهد، می‌بخشد».

و در همین باره است که خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَا کَانَ ٱسۡتِغۡفَارُ إِبۡرَٰهِیمَ لِأَبِیهِ إِلَّا عَن مَّوۡعِدَةٖ وَعَدَهَآ إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُۥٓ أَنَّهُۥ عَدُوّٞ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنۡهُۚ إِنَّ إِبۡرَٰهِیمَ لَأَوَّٰهٌ حَلِیمٞ ١١٤                                                                                                      [التوبة: 114].

«طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش، به خاطر وعده‌ای بود که بدو داده بود، ولی هنگامی که برای او روشن شد که پدرش دشمن خدا است، از او بیزاری جست واقعا ابراهیم بسیار مهربان و دست به دعا و بردبار بود».

ابن عباس ب می‌گوید: «ابراهیمu پیوسته برای پدرش طلب آمرزش نمود تا این‌که پدرش مرد، وقتی پدرش مرد برایش آشکار شد که او دشمن خداوند است» و هم‌چنین می‌گوید: «تا زمانی که زنده بود برایش طلب بخشش کرد و چون مُرد از این کار دست کشید»[1] و ضحاک/ می‌گوید: «ابراهیمu امیدوار بود تا زمانی که پدرش زنده است ایمان بیاورد اما وقتی پدرش در حال شرک‌ورزی از دنیا رفت از او بیزاری جست»[2] نظر به این‌که این حقیقت آمرزش‌خواهی ابراهیمu برای پدرش است، خداوند متعال مؤمنین را با تأسی جستن از ابراهیمu در این باره، از طلب آمرزش برای مشرکین نهی نموده است. و به آنان دستور داده تا در تمسک جستن به توحید و برائت جستن از شرک و اهل آن به ابراهیم خلیلu اقتدا نمایند. آن‌جا که می‌فرماید:

﴿قَدۡ کَانَتۡ لَکُمۡ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ فِیٓ إِبۡرَٰهِیمَ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥٓ إِذۡ قَالُواْ لِقَوۡمِهِمۡ إِنَّا بُرَءَٰٓؤُاْ مِنکُمۡ وَمِمَّا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ کَفَرۡنَا بِکُمۡ وَبَدَا بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةُ وَٱلۡبَغۡضَآءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥٓ إِلَّا قَوۡلَ إِبۡرَٰهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسۡتَغۡفِرَنَّ لَکَ وَمَآ أَمۡلِکُ لَکَ مِنَ ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖۖ رَّبَّنَا عَلَیۡکَ تَوَکَّلۡنَا وَإِلَیۡکَ أَنَبۡنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ ٤            [الممتحنة: 4].

«[رفتار و کردار] ابراهیم و کسانی که بدو گرویده بودند، الگوی خوبی برای شما است، بدان‌گاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و از چیزهایی که به غیر از خدا می‌پرستید، بیزار و گریزانیم، و شما را قبول نداریم و در حق شما بی‌اعتناییم، و دشمنانگی و کینه‌توزی همیشگی‌ میان ما و شما پدیدار آمده است، تا زمانی که به خدای یگانه ایمان می‌آورید و او را به یگانگی می‌پرستید. مگر سخنی که ابراهیم به پدر خود گفت: من قطعا برای تو طلب آمرزش می‌کنم، و در عین حال برای تو در پیشگاه خدا هیچ کار دیگری نمی‌توانم بکنم. [این سخن، چیزی نیست که بدان اقتدا کنید]. پروردگارا! به تو توکل می‌کنیم، و به تو روی می‌آوریم، و بازگشت به سوی تو است».

این‌که خداوند می‌فرماید: ﴿إِلَّا قَوۡلَ إِبۡرَٰهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسۡتَغۡفِرَنَّ لَکَ وَمَآ أَمۡلِکُ لَکَ مِنَ ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖۖامام طبری می‌گوید: «خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: ﴿قَدۡ کَانَتۡ لَکُمۡ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ فِیٓ إِبۡرَٰهِیمَ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥٓ به راستی که برایتان در ابراهیم و آنان که با او همراه بودند، سرمشقی نیکوست در این کارهایی که آنها را بیان کرده‌ایم:

1-    فاصله گرفتن از کفار.

2-    دشمنی با آنها.

3-    ترک دوستی آنان.

اما این‌که ابراهیم به پدرش گفت: «برایت آمرزش خواهم خواست» در این ]مورد [برای شما سرمشقی وجود ندارد، زیرا این سخن و وعده‌ی ابراهیم به پدرش مربوط به زمانی است که هنوز برایش روشن نشده بود که پدرش دشمن خداوند است اما وقتی که برایش آشکار شد که پدرش دشمن خداست از او بیزاری جست. خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: شما نیز ای ‌مؤمنین به خداوند، از دشمنان خدا و مشرکین به او بیزاری جوئید و با آنان دوستی ننمایید تا به خداوند ایمان می‌آورند و از شرک‌ورزی دست می‌کشند، و دشمنی و کینه خود را برایشان آشکار می‌سازند».

در همین راستا خداوند می‌فرماید:

﴿مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن یَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِکِینَ وَلَوۡ کَانُوٓاْ أُوْلِی قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ ١١٣                                                                                                      [التوبة: 113].

«پیامبر و مؤمنان را روا نیست که برای مشرکان –و هر چند خویشاوند باشند ـ پس از آن‌که برایشان روشن شد که آنان دوزخی‌اند، آمرزش خواهند».

در صحیحین آمده که سعیدبن مسیب از پدرش نقل می‌کند که گفت: چون زمان وفات ابوطالب فرارسید پیامبر خداr نزد وی آمد دید ابوجهل و عبدالله بن ابی‌امیه نیز نزد او هستند. پیامبرخداr فرمود: «عمو، بگو لا اله‌ الا‌ الله، تا پیش خداوند برای تو حجت آورم».

ابوجهل و عبدالله بن ابی‌امیه گفتند: ابوطالب، آیا از دین عبدالمطلب روی برمی‌تابی؟ و این سخن را آنقدر تکرار کردند تا این‌که آخرین چیزی که ابوطالب به آنان گفت این بود، که وی بر دین عبدالمطلب است، پیامبرخداr فرمود: «مادامی که ممنوع نشده‌ام، برای تو آمرزش خواهم خواست.» سرانجام خداوند این آیه را نازل فرمود:

﴿مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن یَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِکِینَ وَلَوۡ کَانُوٓاْ أُوْلِی قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ ١١٣                                                                                                      [التوبة: 113].

«شایسته پیامبر و مؤمنان نیست که برای مشرکان آمرزش طلب کنند، هر چند [آن مشرکان از] خویشاوندان باشند، پس از این‌که برایشان روشن شد که آنان اهل دوزخند».

درباره‌ی ابوطالب نیز خداوند آیه‌ای نازل کرد و فرمود:

﴿إِنَّکَ لَا تَهۡدِی مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَهۡدِی مَن یَشَآءُۚ                  [القصص: 56].

«در حقیقت تو نمی‌توانی هرکس را دوست می‌داری هدایت کنی بلکه خداوند است که هرکس را بخواهد هدایت می‌کند»[3].

در مسند از علی بن ابی طالبt روایت شده که: «شنیدم شخصی برای پدر و مادرش طلب آمرزش می‌کرد در حالی که آن دو مشرک بودند، گفتم: آیا شخصی برای پدر و مادرش طلب آمرزش می‌کند در حالی که آن دو مشرک‌اند؟ آن شخص گفت: آیا مگر ابراهیم برای پدرش طلب آمرزش نکرد؟ [علیt گوید:] این مطلب را برای پیامبرr بیان کردم سپس این آیه نازل شد که:

﴿مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن یَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِکِینَ وَلَوۡ کَانُوٓاْ أُوْلِی قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ ١١٣ وَمَا کَانَ ٱسۡتِغۡفَارُ إِبۡرَٰهِیمَ لِأَبِیهِ إِلَّا عَن مَّوۡعِدَةٖ وَعَدَهَآ إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُۥٓ أَنَّهُۥ عَدُوّٞ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنۡهُۚ      [التوبة: 113-114].

«شایسته پیامبر و مؤمنان نیست که برای مشرکان آمرزش طلب کنند؛ هر چند [آن مشرکان از] خویشاوندان باشند، پس از این‌که برایشان روشن شد که آنان اهل دوزخند و آمرزش خواستن ابراهیم [هم] برای پدرش، تنها به خاطر وعده‌ای بود که به او داده بود و آن‌گاه که برای او روشن شد که پدرش دشمن خداست، از او بیزاری جست»[4].

در همه‌ی این آیات و احادیث مؤمنین ارشاد و راهنمایی می‌گردند که برای مشرکین طلب آمرزش نکنند چرا که چنین دعا و طلب آمرزشی تا زمانی که آنان بر شرک اصرار و پافشاری دارند سودی به حالشان ندارد زیرا خداوند شرک را نمی‌بخشد اما شخص می‌تواند برای آنان دعای هدایت یافتن و توفیق پذیرش ایمان و اسلام را نماید هم‌چنان که امام بخاری در صحیح خود می‌گوید: «باب دعای هدایت خواستن برای مشرکان تا به این وسیله آنان به اسلام هدایت یابند».

سپس حدیثی از ابوهریرهt نقل می‌کند که: طفیل بن عمرو دوسی و یارانش نزد رسول خداr آمدند و گفتند: یا رسول اللهr، قبیله دوس [از پذیرفتن اسلام] سر پیچیدند و انکار ورزیدند پس آنان را نفرین کن، گفته شد: دوس هلاک گشت، پیامبرr فرمودند: «پروردگارا! دوس را هدایت کن و آنها را [به سوی ما] بیاور»[5]. در ترمذی و مسند[6] از جابر t نقل شده که: ‌گفتند: ای رسول خداr تیرها [و آهن‌پاره‌ها]ی داغ قبیله ثقیف ما را سوزانده [و از پای درآورده]اند از خداوند درخواست هلاکت‌شان را نما، پیامبرr فرمود: «خداوندا اهل ثقیف را هدایت فرما».

هم‌چنین در صحیح مسلم[7] از ابوهریرهt روایت شده که او مادرش را -در حالی که مشرک بود- به اسلام فرا خواند و از پیامبرr درخواست کرد که برای مادرش دعای هدایت نماید و پیامبرr فرمودند: «پروردگارا مادر ابوهریره را هدایت فرما» خداوند دعای پیامبرr را پذیرفت و مادر ابوهریرهt را هدایت نمود.

هم‌چنین جایز است که برای مشرکین دعای طلب رزق و روزی یا باران نمود و به این شیوه قلب‌هایشان را به سوی هدایت متمایل نمود هم‌چنان که در صحیح بخاری آمده که چون از پیامبرr خواستند که برای قبیله‌ی مُضَر طلب باران نماید ایشان r پذیرفته و برای آنها طلب باران کرد[8].

این کار جزو لطف و احسانی است که خداوند اجازه داده تا در حق کفاری که با مسلمانان نجنگیده‌اند و آنان را از خانه‌هایشان بیرون نکرده‌‌اند، انجام شود. این احسان به خاطر ترغیب آنان به هدایت و متمایل ساختن قلب‌هایشان به ایمان است، آن‌جا که خداوند می‌فرماید:

﴿لَّا یَنۡهَىٰکُمُ ٱللَّهُ عَنِ ٱلَّذِینَ لَمۡ یُقَٰتِلُوکُمۡ فِی ٱلدِّینِ وَلَمۡ یُخۡرِجُوکُم مِّن دِیَٰرِکُمۡ أَن تَبَرُّوهُمۡ وَتُقۡسِطُوٓاْ إِلَیۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ ٨                                                                                              [الممتحنة: 8].

«خداوند شما را از کسانی که با شما در [کارِ] دین نجنگیده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نکرده‌‌اند، باز نمی‌دارد که به آنان نیکی کنید و در حق آنان به داد رفتار کنید. بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد».




[1]- این دو مطلب را ابن‌جریر در تفسیرش (12/30) بیان داشته است.

[2]- این مطلب را ابن‌جریر در تفسیرش نقل کرده است (12/31)

[3]- صحیح بخاری (شماره: 4675) و صحیح مسلم (شماره: 39)

[4]- مسند شماره (771) و آلبانی در «أحکام الجنائز» اسناد آن را حسن دانسته است

[5]- صحیح بخاری شماره (6397)، و صحیح مسلم شماره (2524)

[6]- ترمذی (3942)، و مسند (3/343). آلبانی/ در «ضعیف‌ سنن ترمذی» (ص 480) آن را ضعیف دانسته است.

[7]- صحیح مسلم شماره (2491)

[8]- صحیح بخاری شماره (4821)

۱۸۸- دعای ابراهیمu (5)

۱۸۸- دعای ابراهیمu (5)

از جمله دعاهای ابراهیم خلیلu دعایی است که در سوره‌ای معروف به نام خود او یعنی سوره‌ی ابراهیم آمده است [آن‌جا که] خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِیمُ رَبِّ ٱجۡعَلۡ هَٰذَا ٱلۡبَلَدَ ءَامِنٗا وَٱجۡنُبۡنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعۡبُدَ ٱلۡأَصۡنَامَ ٣٥ رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضۡلَلۡنَ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِۖ فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُۥ مِنِّیۖ وَمَنۡ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٣٦ رَّبَّنَآ إِنِّیٓ أَسۡکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیۡرِ ذِی زَرۡعٍ عِندَ بَیۡتِکَ ٱلۡمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱجۡعَلۡ أَفۡ‍ِٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِیٓ إِلَیۡهِمۡ وَٱرۡزُقۡهُم مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ یَشۡکُرُونَ ٣٧ رَبَّنَآ إِنَّکَ تَعۡلَمُ مَا نُخۡفِی وَمَا نُعۡلِنُۗ وَمَا یَخۡفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَآءِ ٣٨ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى ٱلۡکِبَرِ إِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَۚ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ ٣٩ رَبِّ ٱجۡعَلۡنِی مُقِیمَ ٱلصَّلَوٰةِ وَمِن ذُرِّیَّتِیۚ رَبَّنَا وَتَقَبَّلۡ دُعَآءِ ٤٠         [إبراهیم: 35-40].

«و چون ابراهیم گفت: پروردگارا، این سرزمین را امن [و امان] قرار ده و مرا و فرزندانم را از آن‌که بتان را بندگی کنیم، دور بدار. پروردگارا، بی‌گمان آنها بسیاری از مردم را گمراه ساخته‌اند، پس هرکس که از من پیروی کند، به راستی او از من است و هرکس که از من نافرمانی کند، بی‌گمان تو آمرزنده‌ی مهربانی. پروردگارا، من [برخی] از فرزندانم را به دره‌ای بی‌کشت و زرع در کنار بیت‌الحرام تو سکنی داده‌ام. پروردگارا، تا نماز را برپا دارند. پس دل‌های [برخی] از مردمان را [چنان مشتاق] کن که به آنان بگرایند و از میوه‌ها به آنان روزی ده. باشد که آنان سپاس‏گزارند. پروردگارا، بی‌گمان تو می‌دانی آنچه را که نهان می‌داریم و آشکار می‌سازیم. و هیچ‌چیز نه در زمین و نه در آسمان بر خداوند پوشیده نمی‌ماند. ستایش خداوندی راست که به رغمِ پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. آری پروردگارم شنوای دعاست. پروردگارا، مرا و [نیز کسانی] از فرزندانم را، نمازگزار قرار ده. و پروردگارا، دعای مرا بپذیر».

این‌ها دعاهایی مهم و درخواست‌هایی والا است که ابراهیمu از پروردگارش برای خود و فرزندانش طلب نمود؛ دعاهایی که اهدافی ارجمند و درخواست‌هایی مهم را دربرگرفته‌اند شایسته فرد مسلمان است که در کنارشان درنگ کرده و در آن‌ها بیندیشد.

این‌که می‌گوید: ﴿رَبِّ ٱجۡعَلۡ هَٰذَا ٱلۡبَلَدَ ءَامِنٗا: پروردگارا، این سرزمین را امن [و امان] قرار ده، پیش‌تر درباره‌ی این دعای عظیم و مهم سخن گفته شد؛ دعایی که مشتمل بر درخواست ابراهیمu از خدا درباره اعطای امنیت به مکه است و این‌که خداوند دعای او را پذیرفت و آن را سرزمینی امن گرداند. این‌که می‌گوید: ﴿وَٱجۡنُبۡنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعۡبُدَ ٱلۡأَصۡنَامَ ٣٥: و مرا و فرزندانم را از آن‌که بتان را بندگی کنیم دور بدار. یعنی: من و فرزندانم را از این‌که بت‌پرست باشیم دور بدار. این دعا بیان‌گر ترس از پرستش بت‌ها و پرهیز شدید از انجام چنین کاری است،‌ انسان عاقل باید در این دعا بیندیشد زیرا چنین دعایی بنده را از وقوع در شرک می‌ترساند و در قلب زنده‌ این چیز را واجب می‌گرداند که از آن بترسد زیرا وقتی ابراهیمu امام یکتاپرستان که خداوند او را به تنهایی امتی نامید و او را با سخنانی بیازمود و او آنها را به تمام و کمال و به بهترین وجه انجام داد و با دستان خود بت‌ها را شکست، از آن می‌ترسد که مرتکب شرک گردد و از پروردگارش می‌طلبد که او و فرزندانش را از پرستش بت‌ها مصون و محفوظ دارد، پندار و گمان در مورد دیگران به چه شیوه‌ای است؟ و چگونه کسی که در مقام و مرتبت پایین‌تر از او است از درافتادن در شرک ایمن می‌ماند؟[1].

امام طبری در تفسیرش از ابراهیم تیمی نقل کرده که گفت: «دیگر پس از این سخن ابراهیم خلیل‌اللهu که می‌گوید: «پروردگارا مرا و فرزندانم را از آن‌که بتان را بندگی کنیم دور بدار»، دیگری چه کسی از بلا و گرفتار شدن به شرک و بت‌پرستی احساس ایمنی و امنیت می‌کند؟

این‌که می‌گوید:

﴿رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضۡلَلۡنَ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِۖ فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُۥ مِنِّیۖ وَمَنۡ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٣٦       [إبراهیم: 36].

«پروردگارا، بی‌گمان آنها بسیاری از مردم را گمراه ساخته‌اند، پس هرکس که از من پیروی کند، به راستی او از من است و هرکس از من نافرمانی کند، بی‌گمان تو آمرزنده مهربانی».

سپس علت ترس خویشتن و فرزندانش را از مبتلا شدن به عبادت بت‌ها بیان کرد و فرمود: دلیلش این است که بسیاری از مردم گمراه شده و به عبادت بت‌ها مشغول شده‌اند. و آشکارا بیزاری خود را از آن دسته مردم و از آنچه مورد پرستش قرار می‌دهند اعلان می‌دارد، و قضاوت در موردشان را به خدا می‌سپارد آن‌جا که می‌گوید: ﴿فَمَن تَبِعَنِی پس هرکس از من پیروی کند و اهل توحید و اخلاص و عبادت خداوند پروردگار جهانیان و دوری از پرستش بت‌ها باشد ﴿فَإِنَّهُۥ مِنِّیۖ او از پیروان دین و آیین من است ﴿وَمَنۡ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٣٦ «و هرکس از من نافرمانی کند بی‌گمان تو آمرزنده‌ی مهربانی». و این از مهربانی ابراهیم خلیل است که برای گناهکاران دعای آمرزش و رحمت نمود و از خداوند خواست تا آنان را بیامرزد و این خود گواهی بر مهربانی و رحمت فراوان او نسبت به بندگان خداوند است و خداوند نسبت به بندگانش از او مهربان‌تر است و هیچ کسی را عذاب نمی‌دهد مگر آن‌کس که سرکشی نماید.

در همین رابطه از قتاده نقل است که این آیه را تلاوت کرد که:

﴿فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُۥ مِنِّیۖ وَمَنۡ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٣٦                  [إبراهیم: 36].

سپس گفت: «به سخن ابراهیم خلیل‌الله u گوش فرادهید؛ قسم به خداوند، پیامبران طعنه‌زننده و نفرین‌کننده نبوده‌اند» و می‌گفت: «بی‌شک هر طعنه‌زننده‌ی نفرین‌کننده‌ای جزو شرورترین بندگان خداوند است». و پیامبر خدا عیسیu پسر مریم می‌گوید:

﴿إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُکَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ١١٨ [المائدة: 118].

«اگر آنان را عذاب کنی، آنان بندگان تو هستند، و اگر آنان را بیامرزی، تویی که پیروزمندِ فرزانه‌ای»[2].

در صحیح مسلم از عبدالله بن عمروبن عاص ب روایت است که پیامبرr این فرموده خداوند عزّوجلّ را درباره‌ی ابراهیمu تلاوت فرمود:

﴿رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضۡلَلۡنَ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِۖ فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُۥ مِنِّیۖ وَمَنۡ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٣٦       [إبراهیم: 36].

«پروردگارا! این بت‌ها بسیاری از مردم را گمراه کرده‌اند، بنابراین هرکس از من پیروی کرد، او از من است، و هرکس از من سرپیچی کرد تو آمرزنده و مهربانی».

و نیز این فرموده خداوند را از زبان عیسیu تلاوت فرمود:

﴿إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُکَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ١١٨ [المائدة: 118].

«اگر تو آنان را عذاب دهی، آنان بندگان تواند، و اگر آنان را بیامرزی، به راستی که تو چیره و فرزانه‌ای».

پس از آن پیامبرr دو دستش را بلند کرد و فرمود: «خدایا! امتم را. خدایا! امتم را...» و سپس گریست. خداوند عزّوجلّ فرمود: ای جبرییل، نزد محمد برو -با این که خداوند خودش بهتر می‌داند- و از او بپرس که چرا چنین می‌گوید؟ جبرییل نزد پیامبرr آمد و از او پرسید. پیامبرr آنچه گفته بود، به جبرییل اطلاع داد و خداوند عزّوجلّ -که خودش بهتر می‌داند- فرمود: ای جبرییل، نزد محمد برو و بگو: درباره‌ی امتت ما تو را راضی می‌کنیم و تو را ناراحت نمی‌کنیم»[3] هم‌چنین در صحیح مسلم از ابوهریرهt روایت شده که: گفته شد: ای رسول اللهr بر علیه مشرکین دعا کن،‌ پیامبرr فرمود: «همانا من به عنوان نفرین‌کننده برانگیخته نشده‌ام بلکه به عنوان رحمتی [برای جهانیان] برانگیخته شده‌ام»[4]. این‌که می‌گوید:

﴿رَّبَّنَآ إِنِّیٓ أَسۡکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیۡرِ ذِی زَرۡعٍ عِندَ بَیۡتِکَ ٱلۡمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱجۡعَلۡ أَفۡ‍ِٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِیٓ إِلَیۡهِمۡ وَٱرۡزُقۡهُم مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ یَشۡکُرُونَ ٣٧                                           [إبراهیم: 37].

پیش‌تر درباره مفهوم این بخش به هنگام بیان دعای ابراهیم u برای اهل مکه مطالبی گفته شد.

این‌که می‌گوید:

﴿رَبَّنَآ إِنَّکَ تَعۡلَمُ مَا نُخۡفِی وَمَا نُعۡلِنُۗ وَمَا یَخۡفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَآءِ ٣٨          [إبراهیم: 38].

بیان‌گر آن است که هدف ابراهیم u از این دعا هدفی خدایی است؛ خدایی که هیچ رازی بر او پوشیده نیست. می‌گوید: پروردگارا آنچه را قلب‌های ما به هنگام درخواست‌مان از تو و دیگر احوالاتمان می‌پوشد و نهان می‌دارد را می‌دانی و آنچه را آشکارا درخواست می‌‌کنیم و دیگر اعمال ما را می‌دانی پروردگارا هر آنچه را در زمین و یا در آسمان باشد هیچ‌چیز بر تو پوشیده نیست چرا که همه‌ی آنها برای تو پدیدار و نمایان است.

این‌که می‌گوید:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى ٱلۡکِبَرِ إِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَۚ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ ٣٩

                                                                                                                                       [إبراهیم: 39].

پیش‌تر به هنگام سخن درباره دعای ابراهیمu و درخواست فرزند نیکو توضیح دادیم.

این‌که می‌گوید:

﴿رَبِّ ٱجۡعَلۡنِی مُقِیمَ ٱلصَّلَوٰةِ وَمِن ذُرِّیَّتِیۚ رَبَّنَا وَتَقَبَّلۡ دُعَآءِ ٤٠                 [إبراهیم: 40].

بیان‌گر آن است که ابراهیمu از خداوند درخواست می‌کند که او را نمازگزار و مراعات‌کننده حدود و ارکان آن قرار دهد و [نیز کسانی] از فرزندانش را برپادارنده نماز و پای بند بدان نماید و این‌که در تمامی این‌هایی که از خداوند طلب می‌نماید خداوند دعایش را بپذیرد.

ابن کثیر/ در تفسیرش درباره‌ی این آیات می‌گوید: «برای هر دعاکننده‌ای شایسته است که برای خودش و پدر و مادرش و فرزندانش دعای خیر کند»[5].

خداوند دعای پیامبر و خلیل‌اش u را درخصوص خودش و فرزندانش -که در آیات پیشین بیان شد- پذیرفت. از ابن جریج/ نقل است که گفت: «پیوسته از فرزندان و نسل ابراهیمu مردمانی بر پایه‌ی فطرت عمل کرده و تا برپایی قیامت خداوند را پرستش می‌کنند» و این به خاطر پذیرش دعای او از سوی خداوند است.




[1]- در این مورد بنگر به: کتاب التوحید، اثر شیخ محمدبن‌عبدالوهاب/ و شرح‌های آن «باب خوف از شرک»

[2]- طبری در تفسیرش (13/689-688) آن را نقل کرده است.

[3]- صحیح مسلم (شماره 202)

[4]- صحیح مسلم شماره 2599

[5]- تفسیر ابن‌‌کثیر (4/431)

۱۸۷- دعای ابراهیم u (۴)

۱۸۷- دعای ابراهیم u (۴)

از جمله دعاهای جامع ذکر شده در قرآن، دعایی است که خداوند از پیامبر و خلیل‌اش ابراهیمu و پسرش اسماعیل u نقل کرده و می‌فرماید:

﴿وَإِذۡ یَرۡفَعُ إِبۡرَٰهِ‍ۧمُ ٱلۡقَوَاعِدَ مِنَ ٱلۡبَیۡتِ وَإِسۡمَٰعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ١٢٧ رَبَّنَا وَٱجۡعَلۡنَا مُسۡلِمَیۡنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَآ أُمَّةٗ مُّسۡلِمَةٗ لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبۡ عَلَیۡنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ ١٢٨ رَبَّنَا وَٱبۡعَثۡ فِیهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَیُزَکِّیهِمۡۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ١٢٩ [البقرة: 127-129].

«و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه [ی کعبه] را بالا می‌بردند [و گفتند:] پروردگارا، از ما بپذیر. همانا که تویی شنوای دانا (۱۲۷) پروردگارا، ما را فرمانبردارت بگردان و از فرزندانمان [نیز] امتی فرمانبردار خود [قرار ده] و شیوه پرستشمان را به ما بنما و ما را ببخشای. حقا تویی که توبه‌پذیرِ مهربانی (۱۲۸) پروردگارا، و از میان آنان [آن چنان] رسولی از خودشان برانگیز که آیه‌هایت را برایشان می‌خواند و به آنان کتاب و حکمت می‌آموزد و آنان را پاک می‌دارد. بی‌گمان تویی پیروزمندِ فرزانه».

این آیات دربردارنده‌ی تعدادی از درخواست‌ها و تقاضاهایی است که ابراهیم و پسرش اسماعیل علیهما السلام برای خودشان و فرزندانشان از خدا طلبیدند.

1-    این‌که گفتند: ﴿رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ١٢٧: «پروردگارا، از ما بپذیر همانا که تویی شنوای دانا». این دعایی مبارک است که در حین ساختن خانه‌ی کعبه آن را بر زبان آوردند هم‌چنان که از ابن عباس ب نقل است که گفت: «آنان مشغول برپا کردن پایه‌های بیت‌الحرام بودند و در همان حال می‌گفتند: پروردگارا، از ما بپذیر. همانا که تویی شنوای دانا» آنان در حین انجام کاری نیک و ارجمند بودند و در همان حال از پروردگارشان می‌طلبیدند که این طاعت و تلاششان را بپذیرد.

در حال و روز امام یکتاپرستان و الگوی موحدان بیندیش که به فرمان خدا در حال برپا‏کردن خانه کعبه است و در همان حال می‌ترسد که عملش پذیرفته نشود.

از وهیب بن ورد نقل است که این آیه را خواند:

﴿وَإِذۡ یَرۡفَعُ إِبۡرَٰهِ‍ۧمُ ٱلۡقَوَاعِدَ مِنَ ٱلۡبَیۡتِ وَإِسۡمَٰعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ           [البقرة: 127].

سپس گریست، و گفت: «ای خلیل‌الرحمن، پایه‌های خانه خداوند مهربان را برپا می‌داری در حالی که می‌ترسی این عمل تو را نپذیرد» حافظ ابن کثیر/ این مطلب را در تفسیرش نقل کرده و گفته: «باید که این چنین هم باشد هم‌چنان که خداوند حال مؤمنین مخلص را حکایت کرده و می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْ                                                                [المؤمنون: 60].

«اشخاصی که عطا می‌کنند و می‌بخشند آنچه را که در توان دارند».

 و در ادامه آن می‌فرماید:

﴿وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌ أَنَّهُمۡ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ رَٰجِعُونَ ٦٠.

«در حالی که دل‌هایشان ترسان و هراسان است [از این‌که نکند صدقات و حسنات آنان پذیرفته نگردد] و به علت این‌که به سوی خدایشان برمی‌گردند».

یعنی می‌ترسند که بخشش آنها مورد پذیرش قرار نگیرد. هم‌چنان که این مطلب از سوی عائشهل به نقل از رسول اللهr در حدیث صحیح آمده است».

ابن کثیر به این حدیث اشاره می‌کند که امام احمد[1] در مسندش از ام‌ المؤمنین عائشه ل روایت کرده که: گفتم یا رسول اللهr!

﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْ وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌ أَنَّهُمۡ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ رَٰجِعُونَ ٦٠      [المؤمنون: 60].

«اشخاصی که عطا می‌کنند و می‌بخشند آنچه را که در توان دارند در حالی که دل‌‌هایشان ترسان و هراسان است».

همان کسانی هستند که زنا می‌کنند و شراب می‌نوشند [اما در عین حال از خدا می‌ترسند]؟ پیامبرr فرمود: «خیرای دختر ابوبکر -یا فرمودند: خیر ای دختر صدیق!-، بلکه او کسی است که روزه می‌گیرد و نماز می‌خواند و صدقه می‌دهد اما در عین حال می‌ترسد که خدا عملش را نپذیرد».

2-    این‌که گفتند: ﴿رَبَّنَا وَٱجۡعَلۡنَا مُسۡلِمَیۡنِ لَکَ یعنی ما را مطیع فرامین و تسلیم دستوراتت قرار ده، این درخواست بیان‌گر طلب ثبات بر طاعت و عبادت، و مداومت بر اسلام است، این دعا دلیلی واضح بر نیاز آدمی به توفیق و تثبیت از سوی پروردگارش در مداومت بر اسلام و ثبات بر آن است، و به همین خاطر در حدیثی از ام‌ المؤمنین ام‌سلمه ل آمده که گفت: بیشتر دعای پیامبرr این بود: «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ: ای دگرگون‌کننده دلها، دلم را بر دینت پایدار و استوار بگردان»، ام‌سلمه گوید: گفتم: چرا بیشترین دعای شما این است که می‌فرمایید: «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ»؟ پیامبرr فرمودند: ای ام‌سلمه هیچ فردی نیست مگر این‌که قلبش در بین دو انگشت از انگشتان خداوند قرار دارد، قلب هرکس را بخواهد هدایت داده و قلب هرکس را بخواهد کج و منحرف می‌نماید»[2].

3-    این‌که گفتند: ﴿وَمِن ذُرِّیَّتِنَآ أُمَّةٗ مُّسۡلِمَةٗ لَّکَ یعنی: از فرزندان ما ملت و جماعتی پدید آور که تسلیم [فرمان] تو باشند، حافظ ابن کثیر/ می‌‌گوید: «این دعایی از سوی ابراهیم و اسماعیلu بود،‌ هم‌چنان که خداوند همین معنا را به نقل از بندگان مؤمن و متقی‌اش بیان می‌کند که می‌گویند:

﴿رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّیَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡیُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِینَ إِمَامًا ٧٤ [الفرقان: 74].

«پروردگارا، از همسران‌مان و فرزندان‌مان مایه روشنیِ چشم به ما عنایت کن و ما را پیشوای پرهیزگاران ساز».

و این مطلوب شرع است. از نشانه‌های محبت کامل آدمی به عبادت خداوند این است که دوست دارد نسل او عبادت‌گزار خداوند یکتا باشند و به همین خاطر وقتی که خداوند به ابراهیمu فرمود:

﴿إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامٗاۖ قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِیۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهۡدِی ٱلظَّٰلِمِینَ ١٢٤ [البقرة: 124].

«[خداوند] فرمود: به یقین من تو را پیشوای مردم قرار می‌دهم [ابراهیم] عرض کرد: و از فرزندانم [نیز پیشوایانی قرار ده]. فرمود: عهدِ من به ستمکاران نمی‌رسد»[3].

4-    این‌که گفتند: ﴿وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا یعنی: شیوه پرستشمان را به ما نشان بده و آداب و رسوم دین­‏مان و شعائر حج‌مان را به ما بیاموز.

5-    این‌که گفتند: ﴿وَتُبۡ عَلَیۡنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ ١٢٨آنان طلب بخشش کردند. توبه به معنی بازگشت به سوی خدا با حالتی از پشیمانی و دست کشیدن از گناه و تصمیم بر عدم بازگشت به آن است. علامه ابن سعدی/ می‌گوید: «و از آن‌جا که بنده -هرکه باشد- به ناچار کوتاهی‌هایی دارد و باید توبه کند، گفتند: ﴿وَتُبۡ عَلَیۡنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ ١٢٨ و توبه‌ی ما را بپذیر، بی‌گمان تو توبه‌پذیر و مهربان هستی»[4].

6-    این‌که گفتند:

﴿رَبَّنَا وَٱبۡعَثۡ فِیهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَیُزَکِّیهِمۡۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ١٢٩                                                                                                      [البقرة: 129].

«ای پروردگار ما! در میان آنان [که از دودمان ما و منقاد فرمان تواند] پیغمبری از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر ایشان فروخواند و کتاب [قرآن] و حکمت را بدیشان بیاموزد و آنان را پاکیزه نماید، بی‌گمان تو پیروزمندِ سنجیده‌کاری».

گفته شده این دعا: برای امت مسلمان از نسل ابراهیمu و اسماعیلu است، و گفته شده: خبر از دعای کامل ابراهیمu برای اهل مکه است که خداوند از میان‌شان پیامبری را مبعوث کند پیامبری که از جنس خودشان و مسلط بر زبان فصیح و بلیغ آنان باشد تا هم نعمت دنیوی و هم نعمت اخروی را بر آنان کامل گرداند. براساس این رأی و سخن دوم، دعای آن دو به طور مخصوص متوجه پیامبر ما محمد مصطفیr می‌باشد چرا که خداوند در میان اهل مکه کسی جز پیامبرمان محمدr را مبعوث نکرد[5].

در حقیقت میان مراد و منظور این دو رأی و سخن درباره این دعا تفاوتی وجود ندارد چرا که پیامبر ما محمد r از فرزندان اسماعیل u است و اسماعیل خود از فرزندان ابراهیم است و به همین خاطر است که پیامبرr می‌فرمود: «من نتیجه دعای پدرم ابراهیمu هستم»[6] و منظور از آن همین دعا است هم‌چنان که علماء چنین گفته‌اند. و منظور از این‌که می‌گوید: ﴿وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یعنی: قرآن را به آنان بیاموزد ﴿وَٱلۡحِکۡمَةَ یعنی: سنت. و این‌که می‌گوید: ﴿وَیُزَکِّیهِمۡۖ یعنی: ‌با اخلاص و پرستش و فرمان‌برداری در برابر خداوند آنان را پاکیزه گرداند.




[1]- احمد (6/205)، و ترمذی (3175)، و ابن‌ماجه (4198)، و آلبانی/ در «الصحیحه» -162) آن را قوی دانسته است.

[2]- ترمذی (3522)، آلبانی با شواهد خود در «الصحیحه» (2091) آن را صحیح دانسته است.

[3]- تفسیر ابن‌کثیر (1/267)

[4]- تفسیر ابن سعدی (ص: 60)

[5]- بنگر به تفسیر طبری (2/572)

[6]- احمد (4/128-127)، حاکم (2/600، 418) به نقل از عرباض‌بن‌ساریه سلمی t، و احمد (5/262) به نقل از أبوامامه باهلی t، و حاکم (2/600) به نقل از اصحاب رسول‌اللهr آن را روایت کرده‌اند. آلبانی/ با شواهد خود در «الصحیحه» (1546، 1545) آن را صحیح دانسته است.