***
توضیح موضوع: مراد از وحی به زنبور عسل، «الهام غریزی» است. و چنانچه قبلاً نیز گفتیم، وحی در لغت گاهی به معنای الهام است، خواه «الهام خودآگاه» باشد (در مورد انسانها) مانند: ﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّ مُوسَىٰٓ...﴾ و خواه به صورت «ناآگاه و الهام غریزی» باشد، مانند وحی به زنبور عسل، زیرا وحی در مورد زنبور عسل و دیگر جانداران، همان فرمان غریزه و انگیزههای ناخودآگاهی است که خداوند در زنبور عسل و دیگر جانداران آفریده است.
***
توضیح موضوع: «حواریّون»: جمع «حواریّ» از مادهی «حَوَر» به معنای شستن و سفید کردن است. و گاهی به هر چیز سفید نیز اطلاق میگردد، و لذا غذاهای سفید را عرب «حواری» میگویند. و «حوران بهشتی» را نیز به این جهت «حوری» میگویند که سفید پوستاند، و یا سفیدی چشمانشان درخشنده و سیاهی آن کاملاً سیاه است.
و برخی گفتهاند: «حواری» به معنای تغییردهندهی مسیر است، و حواریّون کسانی بودند که مسیر انحرافی مردم را رها و به راه حق پیوستند.
و برخی میگویند: حواری در لغت به معنای «یار و یاور» است. چنانکه پیامبر ج میفرماید: «برای هر پیامبری، حواریای است، و حواری من «زبیر»س است.»
و برخی میگویند: حواریّون (یاران باوفای حضرت عیسی÷) علاوه بر اینکه قلبی پاک و روحی باصفا داشتند، در پاکیزه ساختن و روشن نمودن افکار دیگران و شستشوی مردم از آلودگی و گناه، کوشش فراوان داشتند. و حواریون حضرت عیسی، دوازده نفر بودند و اسامی آنان در انجیل «متی» و «لوقا» اینگونه آمده است: پطرس، اندریاس، یعقوب، یوحنا، فیلوپس، برتولولما، توما، متّی، یعقوب بن حلفا، شمعون ملقّب به غیور، یهودا برادر یعقوب، یهودای اسخریوطی که به مسیح خیانت کرد.
و برخی میگویند: آنها را به این خاطر حواری میگویند چرا که لباسها را میشستند و از آن طریق امرار معاش میکردند.
و مراد از وحی به «حواریون» ممکن است الهام به قلب خود آنها باشد، چرا که «وحی» در لغت معنای وسیعی دارد، و منحصر به وحیهایی که بر پیامبران نازل میشود، نیست بلکه الهاماتی که به قلب افراد میشود نیز از مصداقهای آن است، و لذا دربارهی مادر حضرت موسی نیز تعبیر به وحی شده است.
و این احتمال نیز وجود دارد که منظور از وحی به حواریون، وحی باشد که به واسطهی حضرت عیسی و با پشتوانهی معجزات برای آنها فرستاده میشد.
***
توضیح موضوع: مراد از «وحی» به سوی مادر حضرت موسی÷، «الهام و القاء بر قلب» است، نه آن وحی اصطلاحی که مخصوص پیامبران است، زیرا رسالت مخصوص مردان است، چنانکه در سورهی یوسف، آیهی 109 میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِیٓ إِلَیۡهِم﴾، «و ما پیش از تو پیغمبرانی نفرستادهایم، مگر این که مردانی بودهاند و بدیشان وحی کردهایم».
و قبلاً نیز گفتیم که وحی فقط به پیامبر الهی اختصاص دارد و به کسی غیر از «نبیّ» اگر چه به بلندترین قلّهی تقدس و ولایت رسیده باشد، وحی نمیگردد؛ و برخی اوقات خداوندﻷ، مطالبی را به برخی از بندگان خاصّ خود واضح میکند که به آن «کشف» یا «الهام» گفته میشود.
و کشف و شهود، هیچگاه با دلالت یقینی و باور روشن و مشخص همراه نیست، زیرا غالباً در اثر کوشش و تلاش به انسان دست میدهد و نتیجهی ریاضتهای روحانی، یا تفکرات طولانی است؛ در نتیجه نمیتواند در ژرفای جان انسان جای گیرد و یقین یا شبه یقین به وجود آورد، بلکه همواره در حد یک دریافت درونی و باطنی میماند، و هرگز نمودی از اینکه حقایق را از یک مرجع بالاتر و والاتر گرفته است، به همراه ندارد.
و کشف و شهودِ عارفان، و الهام و اصلان، نوعی دریافت درونی و باطنی است که به درجهی یقین نمیرسد و ذهن انسان را به طرف خودش میکشاند، بدون آنکه انسان بفهمد که مصدر حقیقی این دریافت کجاست؟
وحی به سوی پیامبر ما، حضرت محمد ج
***
توضیح موضوع: در احادیث ثابت است که به روشهای مختلف بر حضرت محمد ج وحی نازل میشود. از این رو چگونگی نزول وحی بر پیامبر اکرم ج را میتوان به روشهای ذیل ترسیم کرد:
1- «صلصلة الرجس» [زنگ کاروان]: پیامبر ج میفرماید: «گاهی صدای فرشتهی وحی همانند آهنگ جرس (زنگ کاروان) به گوشم میرسد، که این نوع وحی برای من دشوارترین انواع آن است. و بعد صدا قطع میشد و من هر آنچه که آن صدا گفته است، به یاد دارم.» [بخاری].
2- «مجسّم شدن فرشته»: در این روش، فرشتهی وحی به صورت انسان نزد پیامبرج میآمد و پیام خدا را به ایشان میرساند. و در اغلب اوقات در چنین مواقعی، حضرت جبرئیل (فرشتهی وحی) به شکل صحابی مشهور «دحیهی کلبیس» تشریف میآورد. پیامبر ج میفرماید: «و گاهی فرشتهی وحی به صورت مردی در برابرم مجسّم میگردد و با من سخن میگوید و من سخن او را میفهمم (وعی).» [بخاری].
این نوع از وحی، سبکتر و لطیفتر بود، در این حالت فرشتهی وحی و پیامبر اکرمج که گوینده و شنوندهی این محاوره بودند، هر دو هم قیافهی یکدیگر بودند و در نتیجه، هم کار وحیرسانی از جانب جبرئیل - فرشتهی امین وحی - سادهتر میشد، و هم پذیرش وحی از جانب پیامبر اکرم ج آسانتر میگردید؛ از این رو پیامبر ج میفرماید: «و هو أهونه علیّ»، آسانترین روش برای من همین است.
3- آمدن فرشته در شکل اصلی خود: که این قضیه سه بار اتفاق افتاده است: یکبار زمانی که پیامبر ج آرزو کردند که جبرئیل را در شکل اصلی خودش ببیند. بار دوّم: در معراض. و بار سوم: در ابتدای نبوت در مکانی به نام «اجیاد» از مناطق مکهی مکرمه.
4- «رؤیای صادقه»: پیامبر ج پیش از نزول قرآن، خوابهای راست و درستی را میدید، و هر آنچه در خواب مشاهده میکرد، در بیداری عین آن اتفاق میافتد. حضرت عاشیهل میفرماید: «اوّل مابدی به رسول الله ج من الوحی الرؤیا الصالحة فی النوم، فکان لایری رؤیاً الّا جادت مثل فلق الصبح» [بخاری]، وحی بر رسول خدا ج با خوابهای راست شروع شد، و هر خوابی که میدید، مثل روشنایی صبح، آشکار و هویدا میگشت.
5- «کلام الهی»: پیامبر ج مانند حضرت موسی، مستقیماً با خداوند متعال، گفتگو کردهاند، مانند شب معراج.
6- «نفث فی الروع»: در این نوع حضرت جبرئیل بدون آنکه ظاهر شود، سخنی را در قلب مبارک پیامبر ج القاء میکرد. پیامبر ج در روایتی میفرماید: «اِنّ روحَ القدس نفث فی رَوعی» و نیز میفرماید: «انّ جبرئیل القی فی رَوعی انّ احداً منکم لن یخرج من الدّنیا حتّی یتکمّل رزقه» [حاکم].
خاطرنشان میشود که آنچه از وحی بر پیامبر ج نازل شده است به دو نوع تقسیم میشود:
یکی «وحی متلوّ»: که مراد از آن آیات قرآن میباشد که لفظ و معنای آن، هر دو از طرف خداوند میباشد. به این وحی در اصطلاح علماء «وحی متلوّ» گفته میشود.
و نوع دوم «وحی غیر متلوّ» است که بسیاری از احکام و جزئیات تعالیم و آموزههای شرعی و الهی از طریق وحی به پیامبر ج رسانیده شده است.
«وحی غیر متلو» به شکل احادیثِ صحیح، محفوظ است که معانی آنها از طرف خدا، و الفاظ آنها از طرف رسول خدا ج میباشد. پیامبر ج در این باره میفرماید: «اتیتُ القران و مثله معه» به من هم قرآن و هم تعلیماتی دیگر مثل آن داده شده است، [که مراد احادیث است].