فصل هشتم:
وعده قرآنی در سوره محمد
سوره محمد ج مدنی است، این سوره، نام دیگری نیز دارد: (سوره قتال)، چون نام محمد ج در آیهی دوم آن بیان شده، این سوره به این نام، نامگذاری شده است:
﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَءَامَنُواْ بِمَا نُزِّلَ عَلَىٰ مُحَمَّدٖ وَهُوَ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡ﴾ [محمد: 2].
«و اما کسانی که ایمان بیاورند و کارهای نیک و شایسته بکنند، و چیزی را باور دارند که بر محمد نازل شده است - و آنهم حق است - و از سوی پروردگارشان آمده است».
همچنین سوره قتال نامیده شده آنهم به خاطر بیان این کلمه در آن:
﴿فَإِذَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ مُّحۡکَمَةٞ وَذُکِرَ فِیهَا ٱلۡقِتَالُ﴾ [محمد: 20].
«زمانی که سورهی محکمی نازل میگردد و جنگ در آن ذکر میشود».
در این سوره آیات بسیاری وجود دارد که از حقایق ایمانی در رویارویی میان مؤمنین و کفار سخن میگوید. از جمله این آیات:
1- خداوند میفرماید:
﴿حَتَّىٰ تَضَعَ ٱلۡحَرۡبُ أَوۡزَارَهَاۚ﴾ [محمد: 4].
«تا جنگ بارهای سنگین خود را بر زمین مینهد و نبرد پایان میگیرد».
أوزار: به معنی بارهای سنگین است، و جمع کلمه (وِزر) است که به معنای بار سنگین است. معنی جمله: تا جنگ به پایان برسد.
این حقیقت براساس (مصورسازی قرآنی) عرضه شده است، شیوهای که قرآن اکثر موضوعاتش را بدان شیوه عرضه میکند، آیه نگفته: تا جنگ میان مسلمانان و کفار پایان پذیرد، بلکه جنگ را به شکل زنی که بار سنگینی را حمل میکند به تصویر کشیده، زنی که از سنگینی بار خسته شده و از پای در آمده است، و ما در اندیشهی خود او را میبینیم که از سنگینی بار تکان تکان میخورد. سپس به ایستگاه آخر حرکتش رسیده، و بارش را زمین گذاشته و استراحت میکند. منظور از بار سنگین جنگ: سلاحهای بسیار متنوعی است که در جنگ به کار برده میشود، همچنین تدارک و گردآوری نیرو برای آن، و هزینههای مالی و بشری، و مادی و معنوی، و هرآنچه که برای آماده کردن به درد بخورد، و همچنین شامل نتایج و سختیها و دشواریها و معضلاتی است که از آن ناشی میشود.
همهی اینها بارها و حملهای سنگینی است که طرفین جنگ از جان خود و فرزندان، و اموال و نیروها، و میهن و سرزمین، و حال و آیندهیشان میپردازند و این تکالیف و بارهای سنگین فقط با آتشبس و پایان جنگها متوقف شده و پایان میپذیرد. این جمله از آیه در میانِ رهنمود مؤمنین در خصوص چگونگی تعامل با کفار، به هنگام نبرد با آنان است، خداوند میفرماید:
﴿فَإِذَا لَقِیتُمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَضَرۡبَ ٱلرِّقَابِ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَثۡخَنتُمُوهُمۡ فَشُدُّواْ ٱلۡوَثَاقَ فَإِمَّا مَنَّۢا بَعۡدُ وَإِمَّا فِدَآءً حَتَّىٰ تَضَعَ ٱلۡحَرۡبُ أَوۡزَارَهَاۚ ذَٰلِکَۖ وَلَوۡ یَشَآءُ ٱللَّهُ لَٱنتَصَرَ مِنۡهُمۡ وَلَٰکِن لِّیَبۡلُوَاْ بَعۡضَکُم بِبَعۡضٖۗ وَٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ٤ سَیَهۡدِیهِمۡ وَیُصۡلِحُ بَالَهُمۡ٥ وَیُدۡخِلُهُمُ ٱلۡجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمۡ٦﴾ [محمد: 4-6].
«هنگامی که با کافران روبرو میشوید، گردنهایشان را بزنید، و همچنان ادامه دهید تا به اندازهی کافی دشمن را ضعیف و درهم میکوبید. در این هنگام (اسیران را) محکم ببندید، بعدها یا بر آنان منت میگذارید و (بدون عوض آزادشان میکنید) و یا (در برابر آزادی از آنان) فدیه میگیرید، (این وضع همچنان ادامه خواهد داشت) تا جنگ بارهای سنگین خود را بر زمین مینهد و نبرد پایان میگیرد. برنامه این است، و اگر خدا میخواست خودش از آنان انتقام میگرفت. اما خدا خواسته است بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید. کسانی که در راه خدا کشته میشوند، خداوند هرگز کارهایشان را نادیده نمیگیرد و بیمزد نمیگذارد. به زودی خداوند آنان را رهنمود میکند و حال و وضعشان را خوب و عالی مینماید و آنان را به بهشتی داخل خواهد کرد که آن را بدیشان معرفی کرده است».
زد و خورد با کفار و اسیر گرفتن از آنان
هنگامی که آتش جنگ میان مسلمین و کفار شعلهور میشود، بر مسلمانان واجب است که بر کشتن کفار محارب، و گردنزدنشان، و درهم شکستن قدرت نظامیشان، و زخمی نمودنشان مصمم باشند، زیرا این کار منجر به تضعیف آنان و شکستشان میگردد. هنگامی که کفار را سست و ضعیف کردند، و زخمیهایشان را افزایش دادند، و مقاومتشان را درهم شکستند بر مسلمانان واجب است که سربازان کفار را محکم ببندند، و آنان را به اسارت بگیرند. رهبر در خصوص این اسیران صاحب اختیار است، اگر مصلحت مسلمین اقتضا نماید بر برخی از آنان منت نهاده و آنان را بدون هیچ عوضی آزاد میکند و یا از برخی فدیه دریافت میکند حال یا از خود آنان و یا از دولتهایشان، در مقابل آزاد کردنشان پول میگیرد.
این حکم قرآنی در تعامل مسلمانان با کفار حربی باقی میماند: کشتن و زخمی کردن و به اسارت گرفتن، تا آنگاه که جنگ پایان میپذیرد و میان طرفین آتشبس صورت میگیرد. خداوند به مسلمانان خبر میدهد که او قادر است که از کفار انتقام گرفته و آنان را هلاک و نابود سازد، زیرا او بر هرچیزی توانا است، و برای مسلمانان حکمت دستور به آنان برای نبرد با کفار را روشن میسازد و اینکه این دستور بدین خاطر است تا مسلمانان را به واسطهی کفار بیازماید، جهاد امتحان و آزمایشی برای آنان است و اینان کسانیاند که در صحنه جهاد پرورش مییابند و به رغم قربانیها و مشقاتی که در پی دارد مسلمانان از آن درس و رهنمون و سودها و بهرهها دریافت میدارند. آن زمان که شهداء جانهایشان را خالصانه تقدیم خدا کرده، و این دنیا را ترک میکنند، زیاندیده و خسارتدیده نیستند، زیرا به زودی خداوند آنان را به بهشتی داخل خواهد کرد که آن را بدیشان معرفی کرده است.
به سوی این سخن خداوند که میفرماید:
﴿حَتَّىٰ تَضَعَ ٱلۡحَرۡبُ أَوۡزَارَهَاۚ﴾ [محمد: 4].
«تا جنگ بارهای سنگین خود را بر زمین مینهد و نبرد پایان میگیرد».
باز میگردیم تا بپرسیم: چه وقت جنگ پایان مییابد؟ و به عبارتی دیگر: چه وقت جنگ میان مسلمانان و کفار پایان میپذیرد؟
این نظر محتمل و مطلوبتر است که نبرد بین دو گروه پایان نمیپذیرد و تمام نمیشود مگر اندکی پیش از قیامت، و این هنگام زمان نزول عیسی بن مریم ÷ است به گونهای که همهی کفار را قلع و قمع کرده، و در زمان او فقط مؤمنین بر روی زمین باقی میمانند!، لازم است این سخن خداوند را ﴿حَتَّىٰ تَضَعَ ٱلۡحَرۡبُ أَوۡزَارَهَاۚ﴾ در پرتو آیات دیگری که تداوم رویارویی میان حق و باطل، و استمرار نبرد کفار با مؤمنین را بیان میدارند بفهمیم. همچنان که خداوند میفرماید:
﴿وَلَا یَزَالُونَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمۡ عَن دِینِکُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْۚ﴾ [البقرة: 217].
«پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از آئینتان برگردانند».
و یا میفرماید:
﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ﴾ [البقرة: 251].
«و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیلهی برخی دیگر دفع نکند، فساد زمین را فرا میگیرد».
و این به معنای تداوم رویارویی و نبرد میان مسلمانان و کفار است، جنگی که بعد از هجرت آغاز شده و پیوسته در طول قرنهای بعدی باقی مانده و پیوسته تا اندکی پیش از برپایی قیامت باقی خواهد ماند. تداوم نبرد میان مسلمانان و کفار تا برپایی قیامت به معنای تداوم وجود مسلمانان و قدرتشان است آنهم به رغم شدّت جنگی که کفار بر ضد آنان به راه میاندازند، این وعدهی راستین قرآنی در خصوص تداوم وجود و قدرت مسلمانان است!
تداوم جهاد تا نزدیکی برپایی قیامت
از جملهی آنچه که امام حافظ ابن کثیر در تفسیر آیه میگوید این است که: «در تفسیر سخن خداوند ﴿حَتَّىٰ تَضَعَ ٱلۡحَرۡبُ أَوۡزَارَهَاۚ﴾. مجاهد میگوید: تا آنگاه که عیسی بن مریم ÷ نزول کند، گویی او این نظر را این سخن پیامبر ج برگرفته که میفرماید: «پیوسته گروهی از امّت من از حق پیروی میکنند، تا اینکه آخرینشان با دجال میجنگد». از جُبیر بن نفیر نقل است که گفت: سلمةبن نفیل برای آنها روایت کرده که نزد رسول الله ج رفت و گفت: من اسیم (را که برای جهاد نگه میدارم) به حال خود رها کردهام تا هرگونه که میخواهد بچرد، و شمشیرم را کنار گذاشتهام، (چرا که) دوران کارزار به سر آمده است، (سلمه گوید)، و گفتم: دیگر کارزاری باقی نمانده است (تا در آن شرکت کنیم)، رسول خدا ج به او فرمود: «خیر (اینطور نیست که فکر میکنی) اکنون زمان جهاد است، همواره گروهی از امتم به کارزار خواهند پرداخت و بر مردمان پیروز خواهند شد، خداوند دلهای گروههایی را (از ایمان به سوی کفر) منحرف میگرداند، تا آن گروه با آنان بجنگند، و بر ایشان پیروز شوند، و این جنگ و جهاد از سوی آن گروه مؤمن ادامه خواهد یافت تا اینکه رستاخیز فرا برسد، هان! آگاه باشید همانا مرکز اصلی مؤمنان سرزمین شام است، (و بدانید) که خیر و نیکی بر پیشانی اسبهای جهاد پیوند خورده است، و تا روز قیامت این خیر و نیکی ادامه دارد»[1].
از نواس بن سمعان س روایت است که گفت: وقتی مسلمانان مکه را فتح کردند، (مردمانی) گفتند: ای رسول خدا ج! اسبهای جهاد رها شدهاند (تا هرگونه که بخواهند بچرند)، و سلاحها کنار گذاشته شده، و جنگ و جهاد به سر آمده است و افزودند (دیگر از امروز) جنگی نخواهد بود! رسول خدا ج فرمود: «دروغ گفتهاند! اکنون نیز زمان جنگ است، همواره خداوند دلهای گروهی را (از ایمان به سوی کفر) منحرف میگرداند، و گروهی از امتم با آنان خواهند جنگید و بر ایشان پیروز میشوند و تا قیامت فرا برسد آنان به این کار ادامه خواهند داد، و بدانید که مرکز اصلی مؤمنان شام خواهد بود..»[2].
قتاده میگوید: ﴿حَتَّىٰ تَضَعَ ٱلۡحَرۡبُ أَوۡزَارَهَاۚ﴾: یعنی تا شرک باقی نماند. و این همچون این سخن خداوند است که میفرماید:
﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتۡنَةٞ وَیَکُونَ ٱلدِّینُ لِلَّهِۖ﴾ [البقرة: 193].
«و با آنان پیکار کنید تا فتنهای باقی نماند و دین (خالصانه) از آن خدا گردد».
بنابراین: نبرد میان مسلمانان و کفار مداوم و پیوسته است و فقط به هنگام برپایی قیامت پایان میپذیرد، و این بشارتی برای مسلمانان است که قدرتشان ادامه داشته و با آن با کفار میجنگند!
سنت ثابت الهی در از میان بردن کفار
2- خداوند میفرماید:
﴿۞أَفَلَمۡ یَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَیَنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ دَمَّرَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡۖ وَلِلۡکَٰفِرِینَ أَمۡثَٰلُهَا١٠ ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ مَوۡلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَأَنَّ ٱلۡکَٰفِرِینَ لَا مَوۡلَىٰ لَهُمۡ١١﴾ [محمد: 10-11].
«آیا در زمین به گشت و گذار نپرداختهاند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از ایشان بودهاند به کجا کشیده و چه شده است؟ خداوند آنان را نابود ساخته است و برای کافران امثال این عواقب و مجازاتها خواهد بود. این (عاقبت نیک مؤمنان و عاقبت سوء کافران) بدان خاطر است که خداوند سرپرست و یاور مؤمنان است، ولیکن کافران هیچگونه سرپرست و یاوری ندارند».
آیات کافرانی را که به جنگ پیامبر ج پرداختهاند مورد انتقاد و سرزنش قرار میدهد که از آنچه از عقوبت و ویرانی دامنگیر کافران پیشین شده عبرت نگرفتهاند، و آنان را به گشت و گذار در زمین، و مشاهدهی بقایای عذابدیدگان پیشین، و آگاهی از آثار برجای مانده از آنان، و شناختِ چگونگی سرانجامشان، و چگونگی پایان نبردشان با فرستادگان فرا میخواند. آیات آنچه را که برای گذشتگان روی داده در یک جمله خلاصه کرده است، و آن این است: ﴿دَمَّرَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡۖ﴾، «خداوند آنان را نابود ساخته است».
خداوند بر گذشتگان سنتش را اجرا کرد سنتی که تخلفناپذیر است، نظر به این که فرستادگان پیشین را با رحمت خود نجات داده، و عذابش را دامنگیر دشمنانشان کرده و خانههایشان را بر سرشان ویران نموده است. کفار قریش منتظر باشند که آنچه بر سر کفار پیشین آمد بر سر آنان نیز بیایید اگر بر تکذیب و نبردشان با رسول الله ج تداوم داشته باشند، زیرا سنّت خداوند تخلفناپذیر است. تهدید آنها در این سخن خداوند به صراحت بیان گردیده آنجا که میفرماید: ﴿وَلِلۡکَٰفِرِینَ أَمۡثَٰلُهَا١٠﴾، «و برای کافران امثال این عواقب و مجازاتها خواهد بود».
منظور از کافرین در اینجا: کفاری است که رسول الله ج را تکذیب کرده و به او کفر ورزیدهاند، از جمله کفار قریش و یهود و دیگران. یعنی: کسانی که به رسول خاتم محمد مصطفی ج کفر ورزیدند منتظرند که همانند آنچه از عذاب دامنگیر کفار پیش از آنان شد، دامنگیر آنان نیز شود. خداوند کسانی را که به رسول الله ج کفر ورزیدند از میان برده، و فرستاده خود و دینش را پیروز گرداند.
در بطن جمله: ﴿وَلِلۡکَٰفِرِینَ أَمۡثَٰلُهَا١٠﴾، همهی کافرانی را که در طول تاریخ اسلامی با اسلام و مسلمین جنگیدهاند دربر میگیرد تا آنجا که منتظرند تا آنچه از نابودی و هلاکت و شکست بر سر کفار پیشین آمده بر سر آنان نیز بیاید و اسلام از تمامی جنگهایی که بر ضدش آغاز کردهاند. پیروز بیرون آمده و در زمین استقرار و تعمیق مییابد.
بیتردید تاریخ اسلامی مثالها و نمونههای بسیاری از کفاری را که کوشیدهاند تا اسلام و مسلمین را از میان ببرند به ثبت رسانده است، اما سرانجام همهی آنان خفت و خواری، و شکست و زیان بوده است. ما یقین داریم که هجوم ستیزهجویانهی معاصری که قدرتهای کفر یهودی و صلیبی به راه انداختهاند به همان عاقبتی ختم خواهد شد که هجومهای کفار پیشین ختم شد. زیرا سرانجام هرکسی که با این دین بجنگد شکست و خواری و زیان است! این سنّت الهی است!، چرا مؤمنین پیروزند؟ و چرا کفار شکست خوردهاند؟
جوابی در آیهی بعدی است که خداوند میفرماید: «این (عاقبت نیک مؤمنان و عاقبت سوء کافران) بدان خاطر است که خداوند سرپرست و یاور مؤمنان است، ولیکن کافران هیچگونه سرپرست و یاوری ندارند».
این یک حقیقت مسلّم قرآنی است که راز موفقیت و رستگاری مؤمنین، و یأس و درماندگی کفار، و عملی شدن همه وعدههایی را که خداوند به مؤمنین میدهد را بیان میکند. مؤمنین پیروز و موفق و رستگارند، زیرا خداوند سرپرست و یاور آنان است، خداوند آنان را مورد حمایت و عنایت خود قرار داده و کارهایشان را سرپرستی میکند و با یاری و تأییداتش بر آنان منت مینهد.
در مقابل کفار زیانمند و شکست خوردهاند، زیرا آنان سرپرست و یاوری ندارند که آنان را یاری کرده و مورد حمایت قرار دهد و کسی که خداوند با او نباشد، بهطور قطع او زیانمند و شکست خورده است. این سنّت الهی است که مؤمنین به آن آگاهند و با آن تعامل نموده و بدان اعتماد و اطمینان دارند.
خداوند با مؤمنین صادق بوده و آنان را یاری میدهد
3- خداوند میفرماید: ﴿فَلَا تَهِنُواْ وَتَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلسَّلۡمِ وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ وَٱللَّهُ مَعَکُمۡ وَلَن یَتِرَکُمۡ أَعۡمَٰلَکُمۡ٣٥﴾ [محمد: 35].
«بنابراین سست مشوید و (کافران را) به صلح مخوانید، چرا که شما برترید و خدا با شما است، و هرگز از (اجر و ثواب) اعمالتان نمیکاهد».
این آیه یک وعده ربانی دیگر به مؤمنین ارائه میدهد و آن این است که خداوند با مؤمنین است، در نتیجه سست و ضعیف نمیگردند و هیچگاه احساس برتر بودن از آنان جدا نمیگردد. بیشک یقین مسلمین به اینکه برترند، و از دیگر امتها متمایزند، مسلمانان را در برابر دیگران قوی میگرداند و بر این اساس با دیگران تعامل مینمایند که والاتر و گرامیتر و بزرگوارتر و برتر و قویترند، زیرا خداوند به همراه توفیق و تأییدش با آنان است.
خداوند با مؤمنین است و او سرپرست و یاور آنان است و بدین خاطر یاریشان میکند، در مقابل کفار مغلوب و شکست خوردهاند، زیرا خداوند با آنان نیست و هرکس که خدا با او نباشد کسی با او نیست. سخن خداوند: ﴿وَلَن یَتِرَکُمۡ أَعۡمَٰلَکُمۡ٣٥﴾، «و هرگز از (اجر و ثواب) اعمالتان نمیکاهد».
به این معنی است که: خداوند هرگز از ثمرات کارهای نیک مؤمنین نمیکاهد، و هرگز آنان را در کارهایشان غصهدار نمیکند، و کارهایشان را تباه نمیگرداند، زیرا کارهای آنان در ارتباط با ایمان است. مؤمنین با آن به سوی خدا روی آورده و خداوند آن را از آنان میپذیرد و آن را برایشان حفظ کرده و به خاطر آن بدانان پاداش میدهد!، وقتی که مؤمنین تحت حمایت و عنایت خداوندند پس چگونه در برابر کفار بینوا که هیچ سرپرست و یاوری ندارند سست و خوار و ذلیل میگردند؟ و چگونه مؤمنین در برابر این کفار احساس ضعف و ناتوانی میکنند؟ و چگونه تسلیم کفار میگردند؟ سخن خداوند: ﴿وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ وَٱللَّهُ مَعَکُمۡ﴾، «چرا که شما برترید و خدا با شما است». یک وعده راستین قرآنی است، وعدهای که بیانگر همراه بودن خدا با مؤمنین راستگوست، مؤمنینی که نیرو و قدرت را از عنایت و تأیید الهی میگیرند، این وعده برای مؤمنین پیشین تحقق یافته است، و پیوسته برای مؤمنین صادق در هرزمان و مکانی تحقق مییابد.
فصل هفتم:
وعده قرآنی در سوره نور
در سوره نور وعدهای راست و صادق وجود دارد، این وعده از مشهورترین وعدههای مسلّم در قرآن است. خداوند میفرماید:
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَیَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ کَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمۡ دِینَهُمُ ٱلَّذِی ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ یَعۡبُدُونَنِی لَا یُشۡرِکُونَ بِی شَیۡٔٗاۚ وَمَن کَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٥٥ وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ٥٦ لَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مُعۡجِزِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ وَمَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُۖ وَلَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ٥٧﴾ [النور: 55-57].
«خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، وعده میدهد که آنان را قطعاً جایگزین (پیشینیان، و وارث فرماندهی و حکومت ایشان) در زمین خواهد کرد همانگونه که پیشینیان را جایگزین قبل از خود کرده است (و حکومت و قدرت را بدانان بخشیده است) همچنین آیین ایشان را که برای آنان میپسندد، حتماً (در زمین) پابرجا و برقرار خواهد ساخت، و نیز خوف و هراس آنان را به امنیت و آرامش مبدل میسازد، (آنچنان که تنها) مرا میپرستند و چیزی را انبازم نمیگردانند. بعد از این (وعدهی راستین) کسانی که کافر شوند، آنان کاملاً بیرون شوندگان (از دائره ایمان و اسلام) بشمارند. نماز را (در وقت معین و با خشوع و خضوع لازم) بخوانید، و زکات را (به مستحقان آن) بپردازید، و از پیغمبر اطاعت کنید، تا اینکه ( از سوی خدا) به شما رحم شود. گمان مبر که کافران درماندهکنندگان (خدا) در زمین باشند، بلکه در آخرت جایگاهشان دوزخ است و چه بد جایگاهی است».
کلام ابن کثیر پیرامون عملیشدن وعده
بهترین کسی که در خصوص وعدهی قرآنی در این آیات، و عملی شدن آن در زندگی واقعی مسلمانان سخن گفته، امام حافظ ابن کثیر است. ایشان / میفرماید: «این وعدهای از سوی خدا برای فرستادهاش محمد مصطفی ج است، و اینکه بهطور قطع امتش را جایگزین پیشینیان در زمین میگرداند، یعنی: آنان را پیشوای مردم و کارگزاران آنان مینماید، به واسطهی آنها سرزمینها آباد میگردد، و بندگان فرمانبردار آنان میگردند، و ترسشان از مردم را به امنیت و حکمرانی میان آنان بدل میکند. خداوند در عمل نیز چنین کرد، سپاس و ستایش و منت از آن اوست، پیامبر ج زمانی وفات یافت که خداوند دروازههای مکه و خیبر و بحرین و سایر جزیرةالعرب، و سرزمین یمن را به تمامی به رویش گشود، و از مجوسیان بحرین، و از برخی اطراف شام جزیه گرفت، و این افراد نیز هدایایی برایش فرستادند: هرقل فرمانروای روم، و مقومش حاکم مصر و اسکندریه، و ملوک عمان، و نجاشی پادشاه حبشه /. سپس هنگامی که رسول الله ج وفات یافت، و خداوند او را به جوار رحمت و کرامت خود فراخواند، جانشینش ابوبکر صدیق س آن کار را بر عهده گرفت، و اوضاع را جمع و جور کرد و جزیرةالعرب را کاملاً تحت کنترل گرفت. و سپاهیان اسلام را به فرماندهی خالد بن ولید به سرزمینهای فارس گسیل داشت، آنان بخشها و نواحیای از آن را فتح کردند و سپاهی دیگر به فرماندهی ابوعبیده س و تعدادی از فرماندهان به سمت سرزمین شام رفتند و گروه سوم به فرماندهی عمروبن عاص س به سمت مصر رفتند. خداوند در روزگار ابوبکر صدیق س دروازههای ایالتهای بُصری و دمشق از سرزمین حوران و پیرامونش را به روی لشکر شام گشود، خداوند جان ابوبکر صدیق س را ستاند و او را به جوار رحمت و کرامت خود فراخواند. خداوند بر مسلمانان منت نهاده و بر قلب صدیق س الهام نمود که پیشنهاد خلافت عمر فاروق س را دهد، بعد از ایشان، عمر فاروق س به خوبی آن کار را بر عهده گرفت. بعد از انبیاء روزگار چنین کسی را در قدرت اخلاق و رفتار، و کمال عدالتش به خود ندیده است. در روزگار او فتح سرزمینهای شام بهطور کامل صورت گرفت، کل سرزمین مصر و بیشتر نواحی فارس فتح شد، همچنین خداوند کسری را درهم شکست و او را به اوج خواری و پستی رساند، و دست قیصر را از سرزمینهای شام کوتاه کرد، و (سپاهیان اسلام) به قسطیطنیه رسیدند، و اموال کسری و قیصر را در راه خدا انفاق نمودند، همچنانکه رسول الله ج خبر وعدهی آن را داده بودند[1]. سپس به هنگام خلافت عثمان بن عفان س، ممالک اسلامی تا دورترین نقاط شرق و غرب زمین امتداد یافت، سرزمین مغرب تا دورترین نقطهی آن، به همراه اندلس و قبرس، و سرزمین قیروان، و سرزمین سبتة، و تا دریای مدیترانه فتح شد و از طرف شرق هم تا دور افتادهترین نقاط کشور چنین فتح شد، و کسری کشته شد، و پادشاهیاش به کلی منقرض گشت، و شهرهای عراق و خراسان و اهواز را فتح کردند، و مسلمانان کشتار بزرگی را میان لشکریان مغول به راه انداخته و خداوند پادشاه اعظمشان خاقان را خوار و ذلیل کرد، و خراج از مشرق و مغرب به پیشگاه امیرالمؤمنین عثمان بن عفان س آورده میشد و این به برکت تلاوت و مطالعه قرآن از سوی ایشان، و گردآوری امّت اسلامی توسط او برای حفظ قرآن بود. هم از اینرو در صحیح ثبت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند زمین را برایم جمع کرد به گونهای که مشرق و مغرب آن را میدیدم، و همانا فرمانروایی امّت من تمام زمین را فرا خواهد گرفت»، اینک ماییم که در آنچه خدا و رسولش به ما وعده داده بودند درآمد و شدیم، و خدا و رسولش راست فرمودند. از خداوند ایمان به او و به رسولش، و انجام سپاسگزاریش به طریقی که او را از ما راضی گرداند را میطلبیم».[2]
بیشک مسلمانان از زمان صحابه تا زمان فوت حافظ ابن کثیر در پایان قرن هشت هجری (سال وفات: 774) با حملاتی تند و خشن از سوی دشمنان از جمله فارسها و رومیان، سپس صلیبیها و بعد از آن از سوی مغولها روبرو بودند و بر دشمنان پیروز شدند و به یاری خدا این خطرات را پشت سر گذاشتند، دشمنان نتوانستند اهدافشان را در خصوص آنها محقق گردانند و خداوند وعدههایی را که به مسلمانان داده بود محقق گردانید. از زمان سخنان پیشین ابن کثیر شش قرن میگذرد و مسلمانان در این قرنها با حملات تند و خشنی رویاروی بودهاند اما دشمنان نتوانستهاند اهدافشان را محقق سازند.
مسلمانان در این روزها با یورشی ضد بشری که یهودیان و آمریکاییها آن را رهبری میکنند رویارویند، یورشی که دین و سرزمین، و ثروت و اموال، و اخلاق و آبروی مسلمانان را مورد هدف قرار داده است. بیتردید دشمنان منافع و نتایجی را کسب کردهاند و سرزمینها و کشورهایی را اشغال نمودهاند، یهودیان، فلسطین را اشغال کردهاند؛ آمریکاییها، افغانستان و عراق را؛ و روسها، چچن را؛ و هندیها، کشمیر را اشغال کردهاند.
اما این دشمنان به رغم خشونت و بیرحمیشان در جنگ علیه مسلمانان، موفق به از میان بردن اسلام نشدهاند، همچنان که با وجود فشار و بیرحمیشان بر دعوتگران اسلام و سربازان و لشکریانش موفق به از میان بردنشان نشدهاند. ما در این زمان با شکلها و نمونههایی از تحقق وعدهی قرآنی در این آیات به سر میبریم، و به زودی مسلمانان آینده با شکلها و نمونههایی دیگر به سر خواهند برد، و وعدهی راست قرآنی تا برپایی قیامت پابرجا باقی خواهند ماند، زیرا خداوند خلاف وعده نمیکند!
باید نگاهی به حقائق و معانی این آیات بیندازیم:
وعده از آنِ کسانی است که ایمان آورده و کارهای نیک انجام میدهند
سخن خداوند: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾ [النور: 55].
«خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، وعده میدهد».
این وعده از سوی خدا صادر شده و از آن مؤمنین است، و نظر به اینکه وعدهای الهی است، حق است و راست، زیرا خداوند کاملکنندهی وعدهاش است و ناگزیر باید با این عینک ایمانی به وعدههای خداوند بنگریم.
وعده خداوند برای کسانی که ایمان آورده و کارهای نیک میکنند ارسال شده، و به وعده دادهشدگان اختصاص یافته است، و از طرفی عموم مسلمین در زمرهی وعده دادهشدگان نیستند، زیرا مسلمانانی وجود دارند که صادقانه پایبند اسلام نیستند و گروهی فقط نامی از اسلام را به یدک میکشند، اینان از زمرهی وعده دادهشدگانِ به این وعده نیستند! وعده دادهشدگان کسانی هستند که ایمان آورده و کارهای نیک انجام میدهند: ایمان عبارتست از گواهی دادن و اطمینان، و یقین و آسودگی خاطر، و کار نیک ثمره و نتیجهی ایمان است، زیرا هنگامی که ایمان در قلب جای میگیرد. به سرعت میکوشد که به شکل کار نیک خود را در بیرون ثابت نماید، یعنی بیتردید این ایمان بر روی شخص مؤمن تأثیرگذار بوده، زندگیش را نظم و ترتیب داده، کارها و عملکردهایش را جهتدار مینماید و از او میخواهد که همه سخنان و رفتاری که از او سر میزند منطبق با آموزههای ایمان و حقائق آن باشد!، کار نیک همان کار قابل قبول و پذیرفتنی، یعنی موافق با دستور خدا، و پایبندی به آن چیزی است که رسول الله ج آن را آورده است، و همان که مؤمن به واسطهی آن خالصانه به سوی خداوند سوق داده و رانده میشود.
﴿ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾ جمع مؤنث است، و این جمع نشانگر کثرت گونهها و انواع و مظاهر و تنوع اینگونه کارها است. تا آنجا که همهی فعالیتهایی را که از مسلمانان نیکوکار صادر میشود در همهی عرصهها و زمینهها را شامل میگردد!
وعده به جانشینی مؤمنین در زمین
خداوند میفرماید: ﴿لَیَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ کَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ﴾: خداوند به کسانی که ایمان آورده و کارهای نیک انجام میدهند سه چیز را وعده میدهد:
1. آنان را در زمین جانشین دیگران میکند.
2. دینشان را استقرار میبخشد.
3. ترسشان را به امنیت تبدل میکند.
این جملهی بالا از آیه خبر از وعدهی اول میدهدف خداوند مؤمنین نیکوکار را در زمین جانشین دیگران میگرداند همچنان که مؤمنین پیش از آنان را جانشین دیگران گردانید. فعل ﴿لَیَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ﴾ با دو تأکیدکننده مورد تأکید قرار گرفته است: لام قسم، و نون تأکید ثقیله، و این به خاطر بیان و تأکید این حقیقت (جانشینی) است، تا اطمینان مؤمنین بدان افزایش یابد.
خداوند اراده فرمود تا آدمی را در زمین به جانشینی منصوب گرداند و نسلها را پی در پی جانشین هم نماید. خداوند میفرماید:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی جَعَلَکُمۡ خَلَٰٓئِفَ ٱلۡأَرۡضِ وَرَفَعَ بَعۡضَکُمۡ فَوۡقَ بَعۡضٖ دَرَجَٰتٖ لِّیَبۡلُوَکُمۡ فِی مَآ ءَاتَىٰکُمۡۗ إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ ٱلۡعِقَابِ وَإِنَّهُۥ لَغَفُورٞ رَّحِیمُۢ١٦٥﴾ [الأنعام: 165].
«خدا است که شما را جانشینان زمین گردانید، و برخی را بر برخی، درجاتی بالاتر برد تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید».
جانشینی در زمین از آن بندگان نیکوکار خداوند است، زیرا جانشینی مبتنی است بر مرمت و اصلاح زمین، و انتشار خیر در آن، بهرهبرداری نیکو از گنجینهها و برکات آن، و این هرگز تحقق یافتنی نیست إلاّ به واسطهی ایمان و کار نیک، و حرکت در زمین براساس برنامه و راه و روش خداوند. خداوند پیشتر مؤمنین گذشته از جمله پیروان انبیاء و پیامبران را در زمین جانشین دیگران گردانیده است و بدین خاطر موسی ÷ بنی اسرائیل را به جانشینی در زمین بشارت میدهد. خداوند میفرماید:
﴿قَالَ عَسَىٰ رَبُّکُمۡ أَن یُهۡلِکَ عَدُوَّکُمۡ وَیَسۡتَخۡلِفَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَیَنظُرَ کَیۡفَ تَعۡمَلُونَ١٢٩﴾ [الأعراف: 129].
«(موسی) گفت: امید است که پروردگارتان دشمنتان را هلاک سازد و شما را در زمین جایگزین (او) گرداند تا ببیند چگونه عمل میکنید».
خداوند وعده داده که مسلمانان را در زمین جانشین (گذشتگان) گرداند همچنان که مؤمنین پیش از ایشان را جانشین (گذشتگانشان) گردانیده است. پیروان حضرت نوح ÷ جانشینان افراد پیش از خود بودند، پیروان حضرت هود ÷ و مؤمنین بنی اسرائیل، و مؤمنین پیرو حضرت عیسی ÷ همگی جانشینان افراد پیش از خود بودهاند و در نهایت جانشینی با این امّت هدایت شده که شاهد بر دیگر امتهاست پایان یافت، و تا برپایی قیامت جانشینی در دستان این امّت باقی خواهد ماند، زیرا خداوند این امّت را با راه و روش صحیح متمایز گردانیده و برتری بخشیده است.
جانشینان در این امت، در طول تاریخ آن، از زمان خلفای راشدین ش تا روزگار ما، پیوسته و به دنبال هم آمدهاند، و بهترین مکانهای زمین بدل به سرزمینهای این امّت شدهاند از فیلیپین و اندونزی در دورترین نقطه مشرق تا اقیانوس اطلس در دورترین نقطه مغرب، و از میانههای روسیه در شمال تا میانههای آفریقا (آفریقای مرکزی) در جنوب، این سرزمینها تبدیل به سرزمینی اسلامی شدهاند، اسلام در آنها استقرار یافته، و نور ایمان در آنها تابیدن گرفته است.
این سرزمینها تا برپایی قیامت سرزمینی اسلامی باقی خواهند ماند، زیرا خداوند حکیم وعده چنین چیزی را داده، و وعدهی او حق و راست است.
خداوند میفرماید: ﴿وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمۡ دِینَهُمُ ٱلَّذِی ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ﴾ [النور: 55].
این دومین وعده برای مؤمنین نیکوکار است که بر بنیاد وعدهی اول یعنی جانشینی آنان در زمین بنا نهاده شده است. این وعده نیز با دو تأکید پیشین مورد تأکید قرار گرفته است: لام قسم و نون تأکید ثقیله.
اسلام دینی است که خداوند آن را برای این امّت پسندیده است و میفرماید:
﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ﴾ [المائدة: 3].
«امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین خداپسند برای شما برگزیدم».
تحکیم و تعمیق اسلام با تجلی و استقرارش، و نشر انوارش نمود یافته است، بیتردید خداوند اسلام را در زمین تثبیت کرده است و کافران به رغم تداوم تلاشهایشان، و همچنین تنوع و گوناگونی سلاحهایشان ناتوان از، نابود کردن اسلامند. اعراب مشرک پیش از هجرت از انجام چنین کاری درماندند، و یهودیان و منافقین نیز بعد از هجرت از انجام چنین کاری درماندند. فارسها و رومیان در زمان خلفای راشدین ناتوان از چنین کاری بودند، و صلیبیها و تاتارهای بعد از آنها هم ناتوان بودند، و به زودی کنفدراسیون صلیبی-یهودی معاصر از انجام چنین کاری عاجز میمانند و کفار آینده در قرنهای آتی از انجام چنین کاری در خواهند ماند، و تمامی کفار تا برپایی قیامت از انجام چنین عملی ناتوان خواهند ماند.
خداوند اسلام را در زمین تحکیم نمود و همچون درختی پاک و قدرتمند و ثابت شد، که ریشهاش در زمین استوار و شاخههایش در فضا سرکشیده است.
خداوند میفرماید:
﴿أَلَمۡ تَرَ کَیۡفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا کَلِمَةٗ طَیِّبَةٗ کَشَجَرَةٖ طَیِّبَةٍ أَصۡلُهَا ثَابِتٞ وَفَرۡعُهَا فِی ٱلسَّمَآءِ٢٤ تُؤۡتِیٓ أُکُلَهَا کُلَّ حِینِۢ بِإِذۡنِ رَبِّهَاۗ﴾ [إبراهیم: 24-25].
«بنگر که خدا چگونه مثل میزند: سخن خوب به درخت خوبی میماند که تنهی آن (در زمین) استوار و شاخههایش در فضا (پراکنده) باشد. بنا به اراده و خواست خدا هرزمانی میوهی خود را بدهد».
خداوند میفرماید: ﴿وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ﴾.
این سومین وعده خداوند به بندگان مؤمنش است، وعده اینکه ترسی را که با آن بسر میبرند از میان برده و امنیت را جایگزین آن مینماید. خداوند این وعده را با دو تأکیدکننده پیشین مورد تأکید قرار داده است: لام قسم، و نون تأکید ثقیله، تا به این ترتیب یقین مؤمنین به عملی شدن این وعده افزایش یابد.
مسلمانان در مکه ضعیف و ناتوان بودند، و مشرکین آنان را اذیت و آزار داده و شکنجه مینمودند، و با اینکه مؤمنین بر دینشان ثابتقدم بوده و در برابر سختیها و آزمایشها صبر پیشه میساختند با این وجود نگران خود و خانوادههایشان بودند، زیرا آنان در میانهی خطر میزیستند، و این ترس، ترسی فطری و طبیعی است برای هر انسانی که مبادرت به کاری بزرگ کرده، یا با خطری رویاروی شود، رخ میدهد، این ترس، ترسی روانی نیست که بر جُبن بناگشته باشد و صاحبش را از انجام واجب باز دارد.
هنگامی که مسلمانان به مدینه هجرت کرده، و دولت اسلامی را در آنجا برپای داشتند، همهی دشمنان از جمله مشرکین و یهودیان و منافقین به آنان هجوم آوردند، مسلمانان پیوسته هشیار و گوش بزنگ بودند، زیرا از هجوم دشمنان میترسیدند و منتظر خطر بودند میخوابیدند و بیدار میشدند در حالی که دستانشان بر روی سلاح بود. به عنوان مثال در جنگ احزاب، ناگهان با هجوم دستههای کفر از جمله مشرکین و یهودیان روبرو شدند، آنان از بالا و پایین شهر بر مسلمانان فرود آمدند، مسلمانان از آنان ترسیده و سخت مضطرب شدند. خداوند در مورد ترسشان میفرماید:
﴿إِذۡ جَآءُوکُم مِّن فَوۡقِکُمۡ وَمِنۡ أَسۡفَلَ مِنکُمۡ وَإِذۡ زَاغَتِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَبَلَغَتِ ٱلۡقُلُوبُ ٱلۡحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِٱللَّهِ ٱلظُّنُونَا۠١٠ هُنَالِکَ ٱبۡتُلِیَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَزُلۡزِلُواْ زِلۡزَالٗا شَدِیدٗا١١﴾ [الأحزاب: 10-11].
«(به خاطر بیاورید) زمانی را که دشمنان از طرف بالا و پایین (شهر) شما، به سوی شما آمدند (و مدینه را محاصره کردند)، و زمانی را که چشمها (از شدّت وحشت) خیره شده بود، و جانها به لب رسیده بود، و گمانهای گوناگونی دربارهی (وعدهی) خدا داشتید. در این وقت مؤمنان آزمایش شدند و سخت به اضطراب افتادند».
اما ترسشان لحظهای کوتاه بود، در همان لحظه از میان رفت و شجاعت جای آن را گرفت، و در رویارویی با دستههای کفر پایدار ماندند. خداوند در خصوص آزمایش شدنشان با ترس میفرماید:
﴿وَلَنَبۡلُوَنَّکُم بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِینَ١٥٥﴾ [البقرة: 155].
«و قطعاً شما را با برخی از (امور همچون) ترس و گرسنگی و کاهش مالی و جانی و کمبود میوهها، آزمایش میکنیم، و مژده بده به شکیبایان».
خدا همهی نشانههای ترس را از میان برده و امنیت را جایگزین آن کرد، پس از آنکه قدرت و سلطه مسلمین را قدرت بخشید، و آنان را بر دشمنان کافرشان پیروز گردانید، و مکه سنگر کفر در سال هشتم هجری فتح شد، و اسلام در جزیرةالعرب منتشر شده و مردم دسته دسته پذیرایش گشتند.
بدین ترتیب خداوند این وعدهی راستین را برای مؤمنین تحقق بخشیده و با این خیر و برکت بر آنان منت نهاد. خداوند میفرماید:
﴿وَٱذۡکُرُوٓاْ إِذۡ أَنتُمۡ قَلِیلٞ مُّسۡتَضۡعَفُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ ٱلنَّاسُ فََٔاوَىٰکُمۡ وَأَیَّدَکُم بِنَصۡرِهِۦ﴾ [الأنفال: 26].
«(ای مؤمنان!) به یاد آورید هنگامی را که شما گروه اندک و ضعیفی در سرزمین (مکه) بودید و میترسیدید که مردم شما را بربایند، ولی خدا شما را پناه و مأوی داد و با معونت و یاری خود شما را نیرو بخشید».
اگر امروزه مسلمانان به دلیل یورش دشمنان بر آنان دچار ترس و هراسند این نتیجه دوری آنان از اسلام است، اما هنگامی که در بازگشت به اسلام و عملی نمودن قانون خداوند صادق باشند بزودی در آینده خداوند این ترس و هراس را از آنان زدوده، و امنیت را جایگزین آن مینماید.
خداوند میفرماید: ﴿یَعۡبُدُونَنِی لَا یُشۡرِکُونَ بِی شَیۡٔٗاۚ﴾.
این شرط دیگری است برای تحقق بخشیدن به وعدههای سهگانهی خداوند که عبارتند از: جانشینی (مؤمنین) در زمین، استقرار دین و تبدیل شدن ترسشان به امنیت. این شرط به شرط اول اضافه میشود: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾.
معنایش این است که این مؤمنین تنها خدا را عبادت میکنند، در همهی شکلهای عبادت، آنان به یگانگی خداوند ایمان دارند، و جز او را نمیپرستند، و دیگری را شریک او نمیگردانند، و از مهمترین نشانههای عبادت خداوند، تسلیم شدن مطلق در برابر اوست، همچنین دریافت دستورات و قوانین از او، و عدم دریافت از دیگری، روح عبادت به معنی اختصاص مناسک عبادی، و دستورات قانونی، و همهی احکام شرعی به خداوند است.
هنگامی که مؤمنین به تمامی تسلیم خداوند نشوند و هنگامی که همهی عباداتشان را متوجه خداوند نگردانند، و هنگامی که برخی از نشانهها و نمادها و عرصههای زندگیشان تسلیم خداوند نباشد، به این وعده دست نمییابند، زیرا این آنانند که از شرط تخطی و تخلف کردهاند. این وعدههای سهگانه - جانشینی در زمین، استقرار دین و تبدیل شدن ترسشان به امنیت - به بهترین شکل در زندگی مسلمانان این دوره، آنچنان که برای مسلمین گذشته روی داده، تحقق نیافته است، و علّت آن در وجود خودشان است، زیرا آنان شرط خداوند را تحقق نبخشیدهاند که میفرماید: ﴿یَعۡبُدُونَنِی لَا یُشۡرِکُونَ بِی شَیۡٔٗاۚ﴾، «(تنها) مرا میپرستند و چیزی را انبازم نمیگردانند».
آنان در بخش کوچکی از زندگیشان تسلیم خداوندند که آنهم مختص به نماز است، و در بخش اعظم جنبههای زندگیشان تسلیم غیر خدا بوده و دستورات و قوانین غیر خدا را عملی مینمایند. در آینده نسلهایی خواهند آمد که شرط جانشینی را عملی نموده و در ایمان و عمل و عبادت و اخلاصشان با خداوند صادقند، در این هنگام خداوند وعدهاش را برای آنها عملی نموده و آنان را جانشین میگرداند و دینشان را استقرار بخشیده و ترسشان را به امنیت تبدیل میکند.
خداوند میفرماید:
﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ٥٦﴾ [النور: 56].
«نماز را بخوانید، و زکات را بپردازید، و از پیغمبر اطاعت کنید، تا اینکه (از سوی خدا) به شما رحم شود».
اینها دستوراتی ربانی از سوی خدا برای مؤمنین است، مؤمنینی که وعده دادهشدگان به جانشینی و استقرار و امنیتاند، خداوند در این آیه احکام شرعی خواسته شده از آنان را بدیشان یادآوری میکند: برپایی نماز، و پرداخت زکات، و اطاعت از پیامبر ج.
این آیه تأکید دیگری است بر اینکه وعده خداوند به مسلمین در خصوص جانشینی و استقرار یک وعده مطلق نیست، بلکه این وعده محدود و مشروط است، و فقط برای مسلمانان نیکوکار عملی میگردد؛ کسانی که دستورات الهی را اجرا میکنند، و دلیل این سخن نیز آن است که برای مسلمانان پیشین که پایبند دستورات و فرامین الهی بودند تحقق یافت، و بزودی مسلمانانی صادق و پایبند به دستورات الهی خواهند آمد که به وعدهی الهی دست خواهند یافت.
فصل ششم:
وعدهی قرآنی در سوره حج
میان مفسرین در خصوص سوره حج اختلاف وجود دارد، که آیا این سوره مکی است یا مدنی؟ به رغم آنکه بسیاری از آنان معتقدند که این سوره مکی است، اما ما با آن دسته هم رأی هستیم که این سوره را مدنی میدانند، زیرا این سوره خصوصیات و نشانههای سورههای مدنی را دارد. آیات سوره با قاطعیت وعدههایی مسلّم در خصوص پیروزی مؤمنین، و شکست کفار، و استمرار رویاروی میان حقطلبان و باطلگرایان بیان میدارد. باید در این (یکپارچگی) هماهنگ بنگریم، و در برابر وعدهی صادقانه واقعی که در آن است درنگ کنیم، وعدهای که در گذشته رخ داده، و ناگزیر در آینده نیز رخ خواهد داد.
خداوند میفرماید:
﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ یُدَٰفِعُ عَنِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٖ کَفُورٍ٣٨ أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَٰتَلُونَ بِأَنَّهُمۡ ظُلِمُواْۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ نَصۡرِهِمۡ لَقَدِیرٌ٣٩ ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِم بِغَیۡرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن یَقُولُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُۗ وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّهُدِّمَتۡ صَوَٰمِعُ وَبِیَعٞ وَصَلَوَٰتٞ وَمَسَٰجِدُ یُذۡکَرُ فِیهَا ٱسۡمُ ٱللَّهِ کَثِیرٗاۗ وَلَیَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن یَنصُرُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ٤٠ ٱلَّذِینَ إِن مَّکَّنَّٰهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنکَرِۗ وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ٤١﴾ [الحج: 38-41].
«خداوند از مؤمنان دفاع میکند (و به سبب ایمانشان پیروزشان میگرداند). چرا که مسلّماً خداوند خیانتپیشگان کافر را دوست نمیدارد. اجازهی (دفاع از خود) به کسانی داده میشود که به آنان جنگ (تحمیل) میگردد، چرا که بدیشان ستم رفته است و خداوند توانا است بر اینکه ایشان را پیروز کند. همان کسانی که به ناحق از خانه و کاشانهی خود اخراج شدهاند و تنها گناهشان این بوده است که میگفتهاند پروردگار ما خدا است! اصلاً اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیلهی بعضی دفع نکند دیرهای (راهبان و تارکان دنیا) و کلیساهای (مسیحیان) و کنشتهای (یهودیان)، و مسجدهای (مسلمانان) که در آنها خدا بسیار یاد میشود، تخریب و ویران میگردد. و بهطور مسلّم خدا کسانی را یاری میدهد که (با دفاع از آئین و معابد) او را یاری دهند. خداوند نیرومند و چیره است. (آن مؤمنانی که خدا بدیشان وعدهی یاری و پیروزی داده است) کسانی هستند که هرگاه در زمین ایشان را قدرت بخشیم، نماز را برپای میدارند و زکات را میپردازند، و امر به معروف و نهی از منکر مینمایند، و سرانجام همهی کارها به خدا باز میگردد».
آیات از این خبر میدهند که خداوند با لطف و توفیقش با مؤمنین است، زیرا اینان بندگان و یاوران (دین) اویند، و خداوند از آنان در برابر دشمنانشان دفاع میکند، و به بندگان مؤمناش اجازهی جهاد داده، و به آنان وعده داده که یاریشان نموده و پیروزشان میگرداند، کفار اینان را بدون هیچ حقی یا گناهی یا جریمهای از خانه و کاشانهیشان بیرون رانده است و همهی آنچه را که این مؤمنان انجام دادهاند این بوده که اعلان داشتهاند فقط به خداوند یگانه ایمان دارند.
آیات از تداوم نبرد و اختلاف و درگیری میان مردم خبر میدهد، و اینکه این حالت یک سنّت الهی است و اگر این فشار و درگیری مردم نمیبود زمین تباه میشد، و کفار خودسرانه در زمین فرمانروایی میکردند، و خانههای خدا را در هم میکوبیدند، خانههایی که بسیار نام خدا در آن برده میشود.
آیه وعدهی یاری خدا را میدهد اما این یاری فقط از آن کسانی است که (دین) خدا را یاری میدهند، کسانی که بندگان صادق و مجاهد اویند آنان که با برپایی نماز و پرداخت زکات و امر به معروف و نهی از منکر، از پیروزی و استقرار دین خدا محافظت میکنند. سخن خدا که میفرماید: ﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَٰتَلُونَ بِأَنَّهُمۡ ظُلِمُواْۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ نَصۡرِهِمۡ لَقَدِیرٌ٣٩﴾ [الحج: 39].
اولین آیهایست که در آن به مؤمنین اجازه داده شده که به جهاد بپردازند، زیرا مؤمنین در مکه مکلف بودند که از جنگیدن دست نگه داشته و خودداری کنند، و خداوند فقط بعد از هجرت به آنان اجازه جهاد داد، و این دلیلی قوی برای کسانی است که معتقدند سوره حج مدنی است.
میتوان از این یکپارچگی حقائق و وعدههای قرآنی این موارد را دریافت:
1- خداوند از مؤمنین دفاع میکند
خداوند وعده داده که از بندگان مؤمن نیکوکارش دفاع میکند، زیرا آنان لشکریان و یاریکنندگان (دین) خداوندند، و دشمنان کافرشان نبردی خشن و سخت، و بدون نرمش و تساهل با آنان مینمایند، و خداوند قدرتمند بوده و یاوران دینش را رها نمیکند، و آنان را تسلیم دشمنانشان نمیکند تا بر آنان چیره شده و به قتلشان برسانند.
دفاع خداوند از مؤمنین منحصر به شیوهای خاص نیست، بلکه شکلهای بسیاری دارد، گاه این دفاع به شکل پیروزی نظامی، یا بروز و نمود فراخوانی و دعوت به اسلام، یا پیروزی دینشان آنهم بعد از شهادت یا وفات آنان است.
این وعدهی قرآنی راست است، شامل همه مؤمنین در همهی زمانها و مکانهایی میشود که در آن با کفار رویاروی میشوند، پیشتر خداوند از مؤمنین پیشین دفاع کرده است و هم او اینک از مؤمنین معاصر دفاع میکند، حتی اگر کفار اقدام به زندانی نمودن و شکنجه بعضی، یا قتل دستهای دیگر نمایند، اما دینشان اسلام آشکار و علنی بوده، و دعوت اسلامیشان تداوم دارد، و این به معنی توجه خداوند به آنان، و دفاعش از ایشان است!
2- اجازهدادن به مؤمنین ستمدیده برای جهاد
کفار نسبت به مؤمنین ستم روا داشته، و آنان را به خاطر ایمانشان تحت فشار و شکنجه و آزار و اذیت قرار میدهند، و آنان را به خاطر دینشان میکشند، و خداوند به این مؤمنین ستمدیده در جنگ اجازه داده تا با دشمنانشان که کافر و ستمگرند بجنگند، و این به خاطر پسراندن دشمنی متجاوزان، و دفع ستم از ستمدیدگان است.
کفار متجاوز در هیچ زمان و مکانی اجازه ندارند که مؤمنینی را که تجاوز آنان را پس میزنند و میکوشند که ستم آنان را دفع کنند، به تجاوز و تروریسم متهم نمایند، زیرا این خود کفارند که آغازگر تجاوز و جنگند، و معروف است که آغازگر پست و تبهکار است!، و متجاوزان کافر نباید چنین انتظاری داشته باشند که مسلمانان را مورد حمله و تهاجم قرار دهند و در مقابل مسلمانان ساکت مانده، سر تسلیم فرود آورده، و تسلیم شوند!
3- خداوند به ستمدیدگان وعدهی پیروزی داده
خداوند وعدهی پیروزی بندگان ستمدیدهاش را داده است، کسانی که به آنان اجازه نبرد با دشمنان متجاوز داده شده، بر آنان واجب است که ابزار را مهیا نموده و شروط پیروزی را عملی نمایند، همچنین در اعتماد و توکل بر خداوند وفادار باشند و در نبرد با دشمنان خدا رشادت به خرج دهند، بر آنان واجب است که به وعده الهی اطمینان مطلق داشته، و منتظر پیروزی! این وعده، وعدهای راست و تحقق یافتنی است که تخلف نمیپذیرد، زیرا خداوند خلاف وعده نمیکند!
کفار به مؤمنین هجوم آورده، اموالشان را مصادره کرده، حقوقشان را پایمال نموده، آنان را از املاک و داراییهایشان محروم کرده، و از خانه و کاشانهیشان بیرون میکنند. و مؤمنین گناهی ندارند جز اینکه به خدا ایمان دارند. اما آیا ایمان به خدا، به تنهایی گناه و جرم است که مؤمن به خاطر آن مجرم محسوب شده و همهی اموال و داراییاش مصادره گردید و از سرزمینش آواره گردد؟! چه عدالتی در این اقدامات جاهلی و کافرانه وجود دارد؟!:
﴿ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِم بِغَیۡرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن یَقُولُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُۗ﴾ [الحج: 40].
«همان کسانی که به ناحق از خانه و کاشانهی خود اخراج شدهاند و تنها گناهشان این بوده است که میگفتهاند پروردگار ما خدا است!».
به مضمون این آیه خداوند میفرماید:
﴿یُخۡرِجُونَ ٱلرَّسُولَ وَإِیَّاکُمۡ أَن تُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ رَبِّکُمۡ﴾ [الممتحنة: 1].
«پیغمبر و شما را به خاطر ایمان آوردن به خدا که پروردگارتان است (از شهر و دیارتان) بیرون میرانند».
و یا میفرماید:
﴿وَهُمۡ عَلَىٰ مَا یَفۡعَلُونَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ شُهُودٞ٧ وَمَا نَقَمُواْ مِنۡهُمۡ إِلَّآ أَن یُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَمِیدِ٨﴾ [البروج: 7-8].
«و ایشان چیزی را تماشا میکردند که بر سر مؤمنان میآورند. شکنجهگران هیچ ایرادی و عیبی و جرمی بر مؤمنان نمیدیدند جز اینکه ایشان به خداوند قادر و چیره و شایستهی هرگونه ستایشی، ایمان داشتند!!».
این موضعگیری کفار در برابر مؤمنین موحد، قطع نظر از زمان و مکان است، کفار گذشتهی پیش از رسول الله ج، کفار بعدی، و کفار این عصر و دوره، کسانی که مدعی عدالت و (دموکراسی) و انسانیتاند، و متمایل به آزادی انسان و حقوق اویند!
5- سنّت خداوند در دفع برخی از مردم به وسیلهی برخی دیگر
از جمله سنتهای تخلفناپذیر خداوند: دفع برخی از مردم به وسیلهی برخی دیگر در زمین است، این سنّت از زمان آدم ÷ تا برپایی قیامت ادامه داشته و دارد، خداوند آدمیان را گوناگون، متخاصم و دفعکنندهی همدیگر آفریده است، مصلحتها و امیال و خواست و آرزوهایشان باهم برخورد داشته در نتیجه باهم دست و پنجه نرم کرده، رقابت و کشمکش نموده، باهم جنگیده و همدیگر را دفع میکنند. کسی جاودانه در مسئولیتی باقی نمیماند، گروهی تا ابد حکمرانی نمیکنند، ملتی یا دولتی به عنوان قدرت بلامنازع باقی نخواهد ماند! حاکم، کسی را میبیند که او را رانده و بر جایش تکیه میزند؛ و گروه، کسانی را میبیند که با او رقابت کرده و او را از صحنه به در میکند؛ و دولت قوی ناگهان با دولتی که از او پیش میافتد روبرو میشود، دولتی (جدید) که با او میجنگد و او را پس زده و شکستش میدهد. با این بر سر و کلهی هم زدن و دفع کردن میان اشخاص و احزاب و ملتها و دولتها زمین مرمت و اصلاح میشود و اگر چنین نمیبود بیشک دیرهای راهبان و کلیساهای مسیحیان و کنشتهای یهودیان و مساجد مسلمانان که نام خدا در آن فراوان برده میشود، ویران میشدند: ﴿ وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّهُدِّمَتۡ صَوَٰمِعُ وَبِیَعٞ وَصَلَوَٰتٞ وَمَسَٰجِدُ یُذۡکَرُ فِیهَا ٱسۡمُ ٱللَّهِ کَثِیرٗاۗ﴾ [الحج: 40].
به مضمون این آیه خداوند میفرماید:
﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ﴾ [البقرة: 251].
«و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیلهی برخی دیگر دفع نکند، فساد زمین را فرا میگیرد».
و یا میفرماید:
﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ ٱلنَّاسَ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗۖ وَلَا یَزَالُونَ مُخۡتَلِفِینَ١١٨ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَۚ وَلِذَٰلِکَ خَلَقَهُمۡۗ﴾ [هود: 118-119].
«اگر پروردگارت میخواست مردمان را ملت واحدی میکرد ولی آنان همیشه متفاوت خواهند ماند. مگر کسانی که خدا بدیشان رحم کرده باشد و خداوند برای همین (اختلاف و تحقق اراده و رحمت) ایشان را آفریده است».
6- سنّت خداوند در یاریدادن مؤمنین
سنت ثابت ربانی چنین است که هر آنکه (دین) خدا را یاری دهد خداوند نیز او را یاری میدهد:
﴿وَلَیَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن یَنصُرُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ٤٠﴾ [الحج: 40].
«و بهطور مسلّم خدا یاری میدهد کسانی را که (با دفاع از آئین و معابد) او را یاری دهند. خداوند نیرومند و چیره است».
آنان که خدا را یاری میدهند همان مؤمنین نیکوکار صادقند، کسانی که پایبند دین خدایند، و احکامش را اجرا مینمایند، و (دیگران را) به سوی او فرا میخوانند، و با دشمنان خدا رویارویی میشوند، و در نبرد با آنان صبر پیشه میسازند. خداوند با یاری و تأیید خود بر اینان منت مینهد، و آنان را در زمین چیره میسازد، و دشمنانشان را خوار و ذلیل میگرداند.
این یک وعدهی مسلّم از سوی خدا است، که در خصوص مؤمنینی تحقق یافته و منطبق میشود که به شرط یاری پایبند باشند، هنگامی که مسلمانان پیشین از صحابه و تابعین (دین) خدا را یاری کردند، خداوند با یاری خود آنان را تکریم نمود. و هنگامی که مسلمانان معاصر از به جای آوردن شرط نصر تخطی کردند، یاری خدا به دادشان نرسید، و خود مسبب چنین چیزیاند، همانا وعده خداوند تخلفناپذیر است.
در مضمون همین آیه است که خداوند میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ یَنصُرۡکُمۡ وَیُثَبِّتۡ أَقۡدَامَکُمۡ٧﴾ [محمد: 7].
«ای مؤمنان! اگر (دین) خدا را یاری کنید، خدا شما را یاری میکند (و بر دشمنانتان پیروز میگرداند) و گامهایتان را استوار میدارد».
مؤمنین صادق بر توانایی و تسلطی که خداوند در زمین بدانان بخشیده است مراقبت و محافظت میکنند، و شرط مراقبت از این توانایی و تسلط، پایبندی به اسلام و اجرایی نمودن احکام آن است:
﴿ٱلَّذِینَ إِن مَّکَّنَّٰهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنکَرِۗ﴾ [الحج: 41].
«(آن مؤمنانی که خدا بدیشان وعدهی یاری و پیروزی داده است) کسانی هستند که هرگاه در زمین ایشان را قدرت بخشیم، نماز را برپای میدارند و زکات را میپردازند، و امر به معروف و نهی از منکر مینمایند».
تثبیت و تحکیم و توانایی مؤمنین در زمین فقط توسط خدا میسر است، زیرا این خدا است که همه چیز از آن اوست، او هرکه را بخواهد حکومت و دارایی میبخشد و از هرکه بخواهد حکومت و دارایی را بازپس میگیرد، و هرکس را بخواهد عزّت و قدرت میدهد و هرکس را بخواهد خوار میدارد، خوبی در دست اوست و بیگمان او بر هرچیزی تواناست.
مؤمنین از اینکه خداوند توانایی و قدرت را به آنان ارزانی داشته شکرش را به جای آورده، در نتیجه نماز را برپای داشته، و زکات را پرداخت نموده، امر به معروف و نهی از منکر مینمایند و این پایبندی صادقانه به احکام اسلام شرط تداوم توانایی و قدرت (مسلمانان در زمین) است، اگر مسلمانان این شرط را علمی نکنند توانایی و قدرت برای آنان عملی نخواهد شد.
این وعدهای دیگر برای بندگان مؤمن خداوند است که آنان در زمین قدرت و سلطه را به دست خواهند گرفت بیشک خداوند به وعدهاش وفا نموده و مینماید و آغاز تحقق این وعده برپایی دولت اسلامی در مدینه بود که خداوند آن را سرزمین اسلام و ایمان گردانید، هنگامی که مسلمانان پیشین شرط دستیابی به قدرت و سلطه را عملی نمودند خداوند نیز در زمان خلفای راشدین ش سرزمینها را به روی آنها گشود.
8- سرانجام کارها به دست خدا است
آیات یک حقیقت مسلّم ایمانی را بیان میدارند و آن اینکه این خداوند است که کارها را تقدیر مینماید و آنها را براساس حکمتش به جریان میاندازد پس هرکه را بخواهد یاری و پیروزی ارزانی میدارد، و هرکه را بخواهد درهم میشکند، و سرانجام کارها و رویدادها و چیزها به دست خدا است: ﴿وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ٤١﴾ و سرانجام کارها به دست خدا است.
این خداوند است که رویدادها را کنار هم میچیند، و سنّت بر سر و کلهی همزدن اشخاص و اقوام و ملتها و دولتها را پدید آورده است، لذا شخصی قدرتمند میشود و دیگری ضعیف، حاکمی عزل میشود و دیگری جایش قرار میگیرد، سپاهی شکست میخورد و دیگری پیروز میگردد، قدرت و توان ملتی از بین رفته و جایش را ملتی دیگر میگیرد. هیچ چیزی در این هستی تصادفی روی نمیدهد بلکه همه به تقدیر خداوند است. به دلیل اینکه سرانجام کارها در دست خدا است، لذا خداوند حکیم سرانجام را از آن بندگان مؤمن پرهیزگارش قرار داده است، این مؤمنین گاه مورد اذیت و آزار و شکنجه قرار میگیرند و گاه زخمی و کشته میشوند و گاه در برههای از زمان دشمنانشان بر آنان مسلط میشوند، و گاه مرحلهی ضعف و ناتوانی را پشت سر میگذراند اما همهی اینها موقتی است و ناگزیر در پی اینها یاری و پیروزی استقرار خواهد بود.
هرچند دولتی کافر قوی باشد، اما قدرتش موقتی است و ناگزیر در پی آن قدرت و نفوذ آن دولت زایل شده و از بین میرود؛ زیرا سرانجام کارها در دست خدا است و خداوند سرانجام و پایان را از بندگان پرهیزگارش قرار داده است. کفار زیان دیده و قدرتشان رو به زوال است، خداوند کفار گذشته را درهم کوبید و نشانههایشان را جهت عبرت باقی گذارد و کفار بعدی را فرا میخواند تا از آن پند و اندرز گیرند.
در پایان سخنمان از این (یکپارچگی قرآنی) وعدهدهنده و آیندهدار در سوره حج، به عملی شدن وعدههای مسلّم ربانی موجود در آن در خصوص مسلمانان گذشته اشاره میکنیم، آنجا که خداوند از آنان دفاع نمود و به آنان اجازه داد تا با دشمنانشان بجنگند، دشمنانی که به آنان ظلم کرده و حقوقشان را پایمال نموده بودند، خداوند آنان را در زمین سلطه و چیرگی بخشید و سرانجام را از آنِ آنان گردانید.
امام ابن کثیر در تفسیر این آیات سخن خلیفه راشد عثمان بن عفان س را نقل میکند که فرمود: «این سخن خداوند: ﴿ٱلَّذِینَ إِن مَّکَّنَّٰهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنکَرِۗ﴾ [الحج: 41]، در مورد ما نازل شد، ما فقط به جرم ابن که گفتیم: الله پروردگارمان است از خانه و کاشانهیمان بیرون رانده شدیم، سپس در زمین قدرت و سلطه یافتیم، نماز را برپای داشته و زکات را پرداختیم امر به معروف و نهی از منکر نمودیم، و سرانجام کارها در دست خدا است، این (آیه) از آنِ من و یاران من است».[1]
این آیه شامل همهی مسلمانان صادق مجاهد میشود، خداوند سرانجام (پیروزی) را از آنان میگرداند، مسلمانان معاصر منتظر عملی شدن این وعدهی صادقند همچنان که برای مسلمانان صادق گذشته عملی شد.
فصل پنجم:
وعده قرآنی در سوره توبه
سوره توبه از آخرین سورههای قرآن است که نازل شده، و نزولش در پی رویدادهای غزوه تبوک در سال نهم هجری بوده، در این سوره احکام نهایی رویارویی میان حق و باطل بیان شده است، آیات سوره وعدههایی قاطعانه در خصوص پیروزی حق و شکست باطل، آنهم براساس سنّت الهی که تغییرناپذیر است، ارائه میدهند. از جمله این آیات:
1- خداوند میفرماید:
﴿یُرِیدُونَ أَن یُطۡفُِٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَیَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن یُتِمَّ نُورَهُۥ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡکَٰفِرُونَ٣٢ هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِینِ ٱلۡحَقِّ لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُشۡرِکُونَ٣٣﴾ [التوبة: 32-33].
«آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش گردانند ولی خداوند جز این نمیخواهد که نور خود را به کمال رساند هرچند که کافران دوست نداشته باشند. خدا است که پیغمبر خود (محمد) را همراه با هدایت و دین راستین (به میان مردم) روانه کرده است تا این آئین (کامل و شامل) را بر همهی آیینها پیروز گرداند هرچند که مشرکان نپسندند».
آیه از تلاشهای کفار، در طول زمانها و مکانهای گوناگون، در دشمنی با دین خدا، و عدم موفقیتشان در این تلاشها خبر میدهد. همچنین آیه وعدهای قاطع از طرف خدا ارائه میدهد وعدهای که بیانگر پیروزی اسلام بر سایر ادیان آنهم برخلاف میل کفار است.
این دو آیه در سیاق آیاتی است که از مشرکین، و یهودیان و مسیحیان اهل کتاب سخن میگوید، مسلمانان را با آنان آشنا میکند، و به مسلمانان دستور نبرد با آنان را میدهد، و علّت قرارگیری اهل کتاب در زمرهی کفار را روشن میسازد. مشرکان دشمنانی پلیدند، جایز نیست که مسلمانان به آنان اجازه نزدیک شدن به مسجدالحرام را بدهند. خداوند میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِکُونَ نَجَسٞ فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَاۚ وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَیۡلَةٗ فَسَوۡفَ یُغۡنِیکُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ إِن شَآءَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٢٨﴾ [التوبة: 28].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! بیگمان مشرکان پلیدند، لذا نباید پس از امسال (که نهم هجری است) به مسجدالحرام وارد شوند. اگر (بر اثر قطع تجارت آنان با شما) از فقر میترسید، (نترسید که) خداوند اگر بخواهد شما را به فضل و رحمت خود (از خلق و از مشرکان) بینیاز میگرداند؛ چرا که خدا آگاه (از کار شما است و برای گرداندن آن) دارای کمال عنایت و حکمت است».
یهودیان و مسیحیانِ اهل کتاب کافرند و دشمن، و بر مسلمانان واجب است که با آنان بجنگند، تا آنان را خوار و ذلیل ساخته، و از آنان جزیه بگیرند، آیات عللی را که مسلمانان را به نبرد با آنان فرا میخواند روشن مینماید. خداوند میفرماید:
﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ حَتَّىٰ یُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡیَةَ عَن یَدٖ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ٢٩﴾ [التوبة: 29].
«با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا و نه به روز قیامت ایمان دارند و نه آنچه را خدا و رسولش حرام کرده حرام میدانند و نه دین حق را میپذیرند، بجنگید؛ تا زمانی که با ذلّت و خواری به دست خویش جزیه بدهند».
به رغم آنکه اهل کتاب از سوی خدا صاحب کتابهایی شدهاند، تورات و زبور از آن یهودیان و انجیل از آن مسیحیان است، اما اینان غیر خدا را خدا پنداشته، و چنین میپندارند که خدا پسر دارد، و دانشمندان و راهبان خود را عبادت میکنند. خداوند میفرماید: ﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ عُزَیۡرٌ ٱبۡنُ ٱللَّهِ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَى ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ ٱللَّهِۖ ذَٰلِکَ قَوۡلُهُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡۖ یُضَٰهُِٔونَ قَوۡلَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبۡلُۚ قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ٣٠ ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِیحَ ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا یُشۡرِکُونَ٣١﴾ [التوبة: 30-31].
«یهودیان میگویند: عزیر پسر خدا است و ترسایان میگویند: مسیح پسر خدا است. این، سخنی است که آنان به زبان میگویند. این گفتار آنان به گفتار کافرانی میماند که پیش از آنان همچنین میگفتند. خداوند کافران را نفرین و نابود کند چگونه (از حق) بازگردانده میشوند؟ یهودیان و ترسایان علاوه از خدا، علمای دینی و پارسایان خود را هم به خدایی پذیرفتهاند (چرا که علما و پارسایان، حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال میکنند. ترسایان افزون بر آن) مسیح پسر مریم را نیز خدا میشمارند. بدیشان جز این دستور داده نشده است که: تنها خدای یگانه را بپرستند و بس. جز خدا معبودی نیست و او پاک و منزه از شرکورزی و چیزهایی است که ایشان آنها را انباز قرار میدهند».
تمایل کفار به خاموش کردن نور خدا با دهانشان
آیات قرآن از بیان فساد عقیده مشرکین و اهل کتاب، و بیان کفر آنان، و فراخوانی به نبرد با آنان، به سخن از دشمنیشان با این دین، و تلاششان برای از میان بردن آن منتقل میشود: ﴿یُرِیدُونَ أَن یُطۡفُِٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ﴾، «آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش گردانند»[1].
سخن آیه متوجه سه گروه از کفار نام برده شده در آیات پیشین است که عبارتند از: مشرکین، یهودیان و مسیحیان. مصدر ﴿أَن یُطۡفُِٔواْ نُورَ ٱللَّهِ﴾ در محل نصب، مفعول به برای فعل ﴿یُرِیدُونَ﴾ یعنی: میخواهند نور خدا را فرو نشانند.
منظور از «نور الله»: اسلام است که خداوند به واسطهی آن به ادیان پایان بخشید، و آن را تا قیامت تنها دین مورد پسند و مقبول خود گرداند، اسلام نوری است که راه را برای مردم روشن میگرداند، و رهنمونی است که آنان را به راه راست هدایت میکند، و آنان را به آنچه خداوند از آنان میخواهد راهنمایی میکند. کفار بدون توجه به دستهها و گروههای مختلفشان، از این نورِ روشنگر هدایتکننده بیزارند و به این خاطر مایلند که آن را از میان ببرند.
تصویر خندهدار کفار در نبردشان
آیه برای این کفار که تلاشهایی نومیدانه و فراوان برای نبرد با حق به کار میگیرند چهرهای بیروح و طنزآمیز ترسیم میکند: «آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش گردانند». ما منظرهای خندهدار را در خیال خود متجلی میسازیم، در این چشمانداز گروهی از مردم را میبینیم که نور خورشید به هنگام ظهر آنهم در روزی تابستانی و گرم آنان را شگفتزده نکرده، و میخواهند که خورشید و نورش را از میان ببرند! اما چگونه؟ میخواهند که با دهان به نور خورشید فوت کنند، هوا را از سینههای خود بیرون آورده و رو به سوی خورشید به آن فوت میکنند تا نورش را خاموش کنند! وقتی که آنان را با این تصویر خندهدار میبینیم، از حماقت و سادگیشان تعجب میکنیم حتی اگر همهی آدمیان به طرف خورشید فوت کنند نمیتوانند آن را خاموش کنند، و نفَسهایشان فقط تا چند متر آن طرفتر میرود چه رسد به اینکه به خورشید برسد! پس هرچه میخواهند بدمند و فوت کنند!
همچنین تلاشهای همهی کفار برای از میان بردن اسلام، از این تصویر ابلهانه و ساده خارج نیست، و هرگز تلاشهای مذبوحانهی آنها بهتر از دمیدنهای افراد سادهلوح برای خاموش کردن نور خورشید نیست!، ما اعتراف میکنیم که کفار این دوره از جمله یهودیان و صلیبیها و آمریکاییها جنگ خصمانه و هولناک و خشنی را علیه اسلام به راه انداختهاند، و اسلحهها و روشها و وسائل گوناگونی را در آن به خدمت گرفتهاند، سلاح پیشرفتهی نظامی فقط یکی از اینهاست، و اعتراف میکنیم که این دشمنان در عملی نمودن و بدست آوردن برخی فوائد و منفعتها در سرزمینهای اسلامی موفق گشتهاند.
اما مطمئنیم که هرگز موفق به از میان بردن اسلام نمیشوند، و هرگز نمیتوانند نور خدا را خاموش گردانند، نه با دهان و نه با دست و نه با اموال و نه با هیچ چیز دیگری. اینان در این نبرد خصمانه همچون آن دسته و مجموعهای هستند که به خورشید فوت میکنند تا نورش را خاموش گردانند.
خدا جز این نمیخواهد که نور خود را به کمال برساند
کفار هرگز در عملی نمودن هدفشان موفق نمیگردند، زیرا آنان با خداوند میجنگند، و در برابر ارادهی او میایستند، و خداوند اراده نموده که نورش را به کمال برساند و بر انجامش نیز پافشاری میکند: ﴿وَیَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن یُتِمَّ نُورَهُۥ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡکَٰفِرُونَ٣٢﴾، هر کلمهای در این جمله تأکیدی است بر آنکه خداوند نورش را کامل میگرداند، و با کلمهی «إباء» بدان تصریح میکند، و إباء بر رد کردن و نپذیرفتن و امتناع ورزیدن اشاره دارد، پس خدا عدم کامل شدن نورش را نمیپذیرد، و دشمنان کافرش را از تحقق هدفشان بر ضد او منع کرده و باز میدارد، و بدین ترتیب هرگز نمیتوانند آنچه را که میخواهند عملی سازند.
منظور از کامل کردن نورش: پیروز کردن دینش اسلام و انتشار و گسترش آن، و آشکار کردن و تثبیت نمودن آن است، لذا خداوند کامل کنندهی نور خود، و یاری کنندهی دین خود است هرچند که کافران دوست نداشته باشند، و اگر تلاش نمایند که ارادهی خدا را از کار اندازند تلاشهایشان شکست خورده است، و کراهت و تنفرشان ارزشی ندارد، آنان نزد خدا ارزش و اعتباری نداشته و در نتیجه رضایت یا عدم رضایتشان مهم نیست.
جواب شرط سخن خداوند که میفرماید: ﴿وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡکَٰفِرُونَ٣٢﴾ محذوف است، و ما قبل آن بدان دلالت دارد. و تقدیر آن چنین است: هرچند که کفار از کامل شدن نور (خدا) و پیروزی دین (او) ناخشنود باشند، اما خداوند نورش را کامل گردانیده و دینش را یاری میدهد.
تنها اسلام دین حق بوده و دیگر ادیان باطلاند
آیهی دوم از پیروزی اسلام و استقرار آن خبر میدهد: ﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِینِ ٱلۡحَقِّ لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُشۡرِکُونَ٣٣﴾ [التوبة: 33].
خداوند فرستادهاش محمد ج را همراه با هدایت فرستاد، و هدایت را به دین او منحصر گرداند، دیگر ادیان و افکار بهرهای از هدایت نبردهاند، خداوند دینش اسلام را دین حق و راستین قرار داد، یعنی دین بیهمتای پسندیده نزد خدا، و این همان دین حق و درستی است که به واسطه محافظت الهی از آن محفوظ مانده و این امکان وجود ندارد که دست بشری به قصد تحریف یا جعل و دستکاری به سوی آن دراز گردد، هرآنچه در آن است حق و صواب است، زیرا از سوی خدا نازل شده است. وقتی که تنها اسلام دین حق باشد، دینی که شخص مسلمانان بدان گرویده است، دیگر ادیان همگی ادیان باطلند، زیرا دست تحریف و تغییر و دگرگونی به سوی آنها دراز شده است. با توجه به اینکه اسلام دین حق است، و دیگر ادیان باطلاند، بیشک اسلام بزودی بر آنها پیروز میشود، زیرا سنّت الهی پیروزی حق بر باطل را تأیید و تصدیق کرده است.
توصیف اسلام در این آیه به: ﴿دِینَ ٱلۡحَقِّ﴾ همانند همان توصیفی است که در چند آیه پیشتر بیان داشت که این دین، دین حق است آنجا که میفرماید: ﴿وَلَا یَدِینُونَ دِینَ ٱلۡحَقِّ﴾ «و (اهل کتاب) دین حق را نمیپذیرند». [توبه: 29]، لذا یهودیان و مسیحیان اهل کتاب دینی را پذیرفتهاند که اصلش آسمانی بوده و از سوی خدا نازل گشته است، اما آنان با آن دین خصمانه عمل کرده در نتیجه آن را تحریف نموده و تغییر داده و آن را دگرگون نمودهاند، و بدین ترتیب پذیرای دین باطل گشتهاند، و نه دین حق. دین حقی که در آین آیه بدان اشاره شده است:
﴿وَلَا یَدِینُونَ دِینَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ﴾ [التوبة: 29]. همان دین حقی است که در این سخن دیگر خداوند بدان اشاره شده است: ﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِینِ ٱلۡحَقِّ لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ﴾ [التوبة: 33].و این چرخش و حرکتی هدفدار در کتاب خداوند است.
پیروز شدن دین خداوند بر همه ادیان
خداوند حکیم چنین تقدیر نموده که اسلام بر همه ادیان پیروز گردد: ﴿لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُشۡرِکُونَ٣٣﴾. لام در ﴿لِیُظۡهِرَهُۥ﴾ لام عاقبت است که به فرجام و نتیجه اشاره دارد، پس نتیجه و فرجام فرستادن پیامبر ج همراه با دین حق، همان پیروز شدن این دین بر همه ادیان است، «هاء» در ﴿لِیُظۡهِرَهُۥ﴾ به اسلام که همان دین حق است باز میگردد و منظور از همه ادیان هر دین دیگری به جز اسلام است، حتی ادیان دیگری که در اصل آسمانی هستند مانند یهودیت و مسیحیت، جزو اینها قرار میگیرند.
یهودیت در گذشتهای دور دین حق بود، دینی که خداوند آن را به همراه پیامبرش به سوی بنی اسرائیل فرستاده است، اما بعد از آن یهودیان این دین را تحریف کردند دیگر دین حق به حساب نیامد، و با این تحریف بدل به دین باطل گشت. نصرانیت زمان عیسی ÷ دین حق بود، اما زمانی که مسیحیان آن را تحریف نمودند دیگر بعد از آن دین حق به حساب نیامد.
بزودی خداوند اسلام را که دین حق است بر همه ادیان پیروز میگرداند هرچند مشرکان پیرو دین باطل چنین چیزی را دوست ندارند، اما عدم خشنودی آنها نزد خدا ارزشی ندارد، چه بیزار بوده یا آن را طرد کنند، و چه موافق بوده یا از آن روی گردانند، یکسان است، آنان نزد خدا ارزشی ندارند.
جواب شرط سخن خداوند ﴿وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُشۡرِکُونَ٣٣﴾ محذوف است، و ماقبل آن بدان دلالت دارد. یعنی: هرچند که مشرکین از پیروزی اسلام بر همه ادیان ناخشنود باشند، اما به زودی خداوند اسلام را پیروز میگرداند.
دو حالت پیروزی اسلام بر دیگر ادیان
پیروزی اسلام بر دیگر ادیان دو حالت دارد:
حالت اول: حالت معنوی است، پیروزی اسلام در آن به معنی روشنی حجتها و دلایل و براهین آن، همچنین قدرت کلام و گفتار، و راستی و درستی حقائق و موضوعات و مضامین آن است.
حالت دوم: حالت مادی؛ که مبتنی است بر پیروزی اسلام بر کفر، و پیروزی مسلمانان بر کفار در جنگ و جهاد، و فتح سرزمینها و کشورها، و پذیرش اسلام از سوی مردم. این وعدهای راست از سوی خدا است، فرد مؤمن با اعتماد و اطمینان با آن تعامل مینماید، و معتقد است که ناگزیر چنین وعدهای متحقق میگردد، زیرا خداوند خلاف وعده نمیکند.
بیتردید دو حالت یاد شدهی پیروزی اسلام بر همه ادیان، در زمان رسول الله ج و یارانش تحقق یافت. در آن هنگام حجت و دلیل اسلام نافذ، و آیات و نشانههایش بسیار درخشان و تابان بود، و خداوند در جزیرةالعرب و شام و عراق و مصر و دیگر کشورها سرزمینهایی را به رویش گشود، و ملتها و قومیتهای گوناگون پذیرای این دین شدند. و مسلمانان به واسطهی اسلام و به همراه آن قرنهای بسیار خوشحال و سعادتمند زیستند.
اما مسلمانان در این عصر اسلام را رها کردهاند، و نسبت بدانچه خداوند به آنان دستور داده متعهد و پایبند نیستند در نتیجه خوار و ذلیل و ضعیف گشتهاند، و دشمنان آنان را شکست داده و آرزوی تصاحب سرزمینها و ثروتهایشان را در سر میپرورانند.
به رغم ضعیف شدن حضور مادی و مؤثر اسلام، و عملی نشدن حالت مادی و پیروزیش بر دیگر ادیان، آنهم به سبب کوتاهی مسلمانان و برآورده نکردن شروط این پیروزی مادی، اما پیروزی معنوی متحقق گشته و در طول قرنها از تاریخ اسلام ادامه داشته است.
بیشک خداوند، در زمان رسول الله ج، اسلام را بر کفر که در هیئت دین مشرکین و یهودیان و مسیحیان پدیدار گشته، پیروز گردانیده و آن را با دلایل و نشانهها و براهین (متنوع) یاری و تأیید نموده است، همچنان که در طول قرنها از تاریخ اسلام آن را بر همهی ادیان و افکار و پایههای کفر پیروز گردانیده است. ما عملی شدن این وعده حق قرآنی را در عصر کنونی خودمان میبینیم، عصری که شاهد هجوم تند و خشن یهودیت و مسیحیت بر ضد اسلام ما است، و با این وجود اسلام ما به لطف خداوند پیروز و چیره است، و نور آن در مناطق گوناگون پخش و منتشر است، و هیچ دین یا مذهبی یارای ایستادگی در برابر منطق مستدل و محکمش را ندارد، و خداوند دل و جان بسیاری از پژوهشگران و متفکرین را در شرق و غرب به روی آن گشوده است. ما یقین داریم که آینده از آن اسلام است، و بزودی خداوند این دین را از حیث تبلیغات و رسانه و آگاهیدهی توسعه بخشیده و همین زمینهساز پیروزی مادیاش در آیندهای نزدیک میشود، تا آنجا که از نو بر تمامی زمین حکمرانی خواهد کرد.
مسلمانان به یکی از دو نیکی دست مییابند
2- خداوند میفرماید:
﴿قُلۡ هَلۡ تَرَبَّصُونَ بِنَآ إِلَّآ إِحۡدَى ٱلۡحُسۡنَیَیۡنِۖ وَنَحۡنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمۡ أَن یُصِیبَکُمُ ٱللَّهُ بِعَذَابٖ مِّنۡ عِندِهِۦٓ أَوۡ بِأَیۡدِینَاۖ فَتَرَبَّصُوٓاْ إِنَّا مَعَکُم مُّتَرَبِّصُونَ٥٢﴾ [التوبة: 52].
«بگو: آیا دربارهی ما جز یکی از دو نیکی انتظار دارید: (یا پیروزی و غنیمت در دنیا، و یا شهادت و بهشت در آخرت)، ولی ما دربارهی شما چشم به راه هستیم که یا خداوند به عذابی از سوی خود گرفتارتان سازد و یا با دست ما (مذلت و خواری نصیبتان سازد). پس شما چشم به راه (فرمان و خواست) خدا باشید و ما هم با شما در انتظاریم».
این آیه در سیاق آیاتی است که از رویارویی میان مسلمانان و کفار از جمله مشرکین و یهودیان و منافقین سخن میگوید، به مسلمانان یاد میدهد که چگونه دشمنان را به مبارزه خوانده و با آنان روبرو شوند، و چگونه در برابرشان ایستادگی نموده و در راه حق ثابتقدم بمانند.
دشمنان هجومی کوبنده و خردکننده علیه مسلمین به راه انداختهاند آنهم به هدف جنگیدن و کشتن آنان و رها شدن از دستشان، اما مسلمانان نه از آنان، و نه از جنگشان نمیترسند، زیرا به تقدیر الهی ایمان دارند، و یقین دارند که آنچه به نفع یا ضررشان رخ میدهد همه تقدیر خداوند است و هرآنچه را که خداوند تقدیر کرده حتماً روی خواهد داد، بدین خاطر از آن راضی و خرسندند، اگر خیر باشد خدا را به خاطر اعطایش سپاسگزارند، و اگر شر باشد در برابرش صبر پیشه میکنند، و این حقیقت را بیپرده و با صراحت به کفار میگویند. خداوند میفرماید:
﴿قُل لَّن یُصِیبَنَآ إِلَّا مَا کَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا هُوَ مَوۡلَىٰنَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ٥١﴾ [التوبة: 51].
«بگو: هرگز چیزی (از خیر و شرّ) به ما نمیرسد، مگر چیزی که خدا برای ما مقدر کرده باشد. او مولی و سرپرست ما است، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند و بس».
با این ایمان و یقین است که مؤمنین با توطئهها و دسیسههای کفار بر ضد اسلام، و پروژهها و برنامههایشان برای نابود کردن آن، رویاروی میشوند، خداوند به مؤمنین دستور میدهد که به کفار بگویند: ﴿قُلۡ هَلۡ تَرَبَّصُونَ بِنَآ إِلَّآ إِحۡدَى ٱلۡحُسۡنَیَیۡنِۖ﴾، «بگو: آیا دربارهی ما جز یکی از دو نیکی انتظار دارید».
تربَّص همان انتظارکشیدن و چشم به راه بودن است!
یعنی: منتظرید که از توطئهها و نقشهها و جنگهایتان چه به ما برسد؟ بیشک شما در آزار رساندن به ما و کشتنمان موفق میشوید، اما گمان مبرید که ما به واسطهی آن دچار ضرر و زیان میشویم، بلکه ما به پایانی خوش که همان شهادت در راه خدا است دست مییابیم، زیرا شهداء نمیمیرند بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند[2]، و شهادت در راه خدا بالاترین آرزوی ما است، و هرکس که بدان دست یابد به همهی نیکیها دست یافته، و چیزی را از دست نداده حتی اگر همهی دنیا را از دست دهد.
هنگامی که ما بر شما غلبه نماییم و شما را شکست دهیم و بر شما پیروز گردیم، این ماییم که پیروز و کامیاب گشته، و این شمایید که شکست خورده و بازنده میگردید، و اینهم نتیجهی نیکویی است که بدان دست مییابیم، پیامد نیکوی پیروزی و غلبه و استقرار در زمین، در نتیجه شما برای ما جز یکی از این دو نیکی را انتظار نمیبرید، پیامد نیکوی پیروزی در دنیا، یا نتیجهی نیکوی شهادت در راه خدا، شما دشمنید، اما به لطف خدا جز خیر از شما به ما نخواهد رسید، زیرا خداوند جز خیر برای ما نمیخواهد، حتی ضرر و اذیت و آزار در نهایت برای ما خیر است.
کفار منتظر چه چیزی از سوی مسلمانانند؟
اما ما منتظر چه چیزی برای شماییم؟ و چه شر و بدی و عذابی انتظارتان را میکشد؟: «ولی ما دربارهی شما چشم به راه هستیم که یا خداوند به عذابی از سوی خود گرفتارتان سازد و یا با دست ما (مذلت و خواری نصیبتان سازد)». بیشک شما کافرید، و کفر، شر و ویرانی و هلاکت برای یارانش در پی دارد، برای کفار نزد خدا نصیبی جز عذاب و شکنجه و هلاکت وجود ندارد! سنّت خدا بر این است که کافران را نابود کرده و تنبیهشان نماید.
ما انتظار میکشیم که خدا از جانب خود عذابی به شما برساند، یا با زلزله یا آتشفشان، یا گردباد یا صاعقه، یا طوفان یا خشکسالی و بیثمری، یا از میان رفتن اموال و نابود شدن آنچه کشت شده، یا افزایش قیمت و گسترش بیکاری، یا انتشار بیماریها و غمها و دردها و اندوهها، یا هر صورتی از صورتهای عذاب که به ذهنتان هم نمیرسد. و یا اینکه خداوند به دست ما عذابتان دهد بدین شکل که جنگ میان ما و شما را شعلهور سازد و در میان شما کشتهها و زخمیها و نابودی و ویرانی به وجود آورد و ما را بر شما چیره و مسلط سازد!
بیشک آینده از آن شما نیست، زیرا کفر چیزی جز شر و عذاب برایتان در پی ندارد، و آیندهای تیره و تار، و پر از عذاب و آزار منتظرتان است.
مؤمنین به کفار میگویند: ﴿فَتَرَبَّصُوٓاْ إِنَّا مَعَکُم مُّتَرَبِّصُونَ٥٢﴾، «پس شما چشم به راه (فرمان و خواست) خدا باشید و ما هم با شما در انتظاریم». یعنی: شما چشم به راه یکی از دو نیکی برای ما باشید، پیروزی یا شهادت، آینده از آنِ ما است، و اسلام ما در آن مستقر شده و تثبیت میگردد، ما هم با شما در انتظاریم، منتظریم که خداوند با یکی از دو عذاب شما را تنبیه نماید، یا عذابی از سوی خودش، و یا عذابی با دستان ما.
به مبارزه طلبیدن کفار به اینکه آینده از آن مسلمانان است
این مبارزهطلبی با کفار نشانگر آن است که آیندهی درخشان و تابناک از آنِ اسلام و مسلمین، و آیندهی تیره و تار از آن کفار است، همچنان که نشانگر چشماندازی سرشار از امید و انتظار مؤمنین نسبت به آینده است، و این چشماندازی لبریز از اعتماد و اطمنان و توقع و امید است، آنان یقین دارند که دشمنان کافرشان آیندهای ندارند، بلکه آینده از آن مسلمانان است و اینانند که پیروز و رستگار، و برنده و بهرهمندند، چیزی جز خیر نزد خدا منتظرشان نیست.
آیه وعدهای حق به مسلمانان، و بیم و تهدیدی به کفار ارائه میدهد. خداوند وعدهاش به مسلمانان پیشین را عملی نمود و عذابش را بر دشمنان کافرشان فرود آورد.
ما خوشبینانه به آینده مینگریم، و به وعدهی خدا اطمینان داریم، و به عملی شدنش یقین داریم، و بر سر آینده گرو میگذاریم، و مطمئنیم که به یاری خدا آینده از آن ما است، دشمنان کافرمان از یهودی و صلیبی را به مبارزه فراخوانده، و آنچه را که خداوند به ما دستور داده (بگوییم)، به آنان میگوییم که: «آیا دربارهی ما جز یکی از دو نیکی انتظار دارید: (یا پیروزی و غنیمت در دنیا، و یا شهادت و بهشت در آخرت). ولی ما دربارهی شما چشم به راه هستیم که یا خداوند به عذابی از سوی خود گرفتارتان سازد و یا با دست ما (مذلت و خواری نصیبتان سازد). پس شما چشم به راه (فرمان و خواست) خدا باشید و ما هم با شما در انتظاریم». [توبه: 52].
فصل چهارم:
وعده قرآنی در سوره انفال
سوره انفال بعد از جنگ بدر در سال دوم هجری نازل شده است، و صحنههایی از میدان نبرد را به نمایش میگذارد، و همچنین حقایق مسلّم ایمانی را در رویاروی میان حق و باطل ارائه میدهدف همچنین وعدههای مطلق قرآنی در خصوص پیروزی حق و شکست باطل را بیان میدارد.
از جمله آیاتش که این حقایق را عرضه داشته و وعدهها را با اطمینان بیان میکند مواردی است که در زیر میآید:
جواب دعای قریش با دست انداختن آنان
1- خداوند میفرماید:
﴿إِن تَسۡتَفۡتِحُواْ فَقَدۡ جَآءَکُمُ ٱلۡفَتۡحُۖ وَإِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۖ وَإِن تَعُودُواْ نَعُدۡ وَلَن تُغۡنِیَ عَنکُمۡ فِئَتُکُمۡ شَیۡٔٗا وَلَوۡ کَثُرَتۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٩﴾ [الأنفال: 19].
«ای مشرکان قریش! شما که از خدا درخواست پیروزی گروه بر حق را داشتید، و هماینک مسلمانان پیروز شدهاند و حق را عیان میبینید، اگر از کفر و دشمنانگی با پیغمبر و مسلمانان دست بردارید، برای شما بهتر است، و اگر به کفر و جنگ با ایشان برگردید، ما هم پیروز کردن آنان و شکست دادن شما را تکرار میکنیم و جمعیت شما هر چند هم زیاد باشد کاری از پیش نخواهد برد و بیگمان خدا با مؤمنان است».
آیه در خصوص جنگ بدر سخن میگوید و به برخی از سخنان مشرکین قریش اشاره میکند، همچنین آنها را تهدید کرده و میترساند، و روحیاتشان را درهم میشکند، در عوض روحیات و همتهای مجاهدین را افزایش میدهد، خطاب در آیه متوجه کفار قریش است.
امام حافظ ابن کثیر در تفسیر این آیه میفرماید: خداوند به کفار میگوید: اگر از خداوند پیروزی و ظفر میطلبید و اگر از او میخواهید که میان شما و دشمنان مؤمنتان داوری و حکمیت نماید، اینک آنچه را میخواستید به نزدتان آمد. همچنان که ابن اسحاق و دیگران از عبدالله بن ثعلبه نقل میکنند که: ابوجهل در روز بدر گفت: پروردگارا هرکدام از ما را که بیشتر قطع رحم میکند نابود گردان، خداوندا اینان چیزی آوردهاند که ناشناخته است، فردا آنان را نابود گردان! ابوجهل این دعا را به طلب فتح و غلبه بیان کرد، خداوند این آیه را نازل فرمود: ﴿إِن تَسۡتَفۡتِحُواْ فَقَدۡ جَآءَکُمُ ٱلۡفَتۡحُۖ﴾.
سدی میگوید: هنگامی که مشرکین از مکه به سمت بدر رفتند ابتدا به پردهی کعبه آویختند و از خدا طلب پیروزی کردند، و گفتند: خدایا بهترین و بزرگوارترین و گرامیترین دو گروه را پیروز گردان، خداوند فرمود: ﴿إِن تَسۡتَفۡتِحُواْ فَقَدۡ جَآءَکُمُ ٱلۡفَتۡحُۖ﴾ یعنی: آنکه را شما گفتید و خواستید پیروز گرداندم، و او محمد مصطفی ج است این سخن خداوند: ﴿وَإِن تَنتَهُواْ﴾ اگر دست بردارید: از کفر به خدا، و تکذیب پیامبرش ج، ﴿فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۖ﴾ آن برای شما بهتر است: در دنیا و آخرت، و این سخن خداوند: ﴿وَإِن تَعُودُواْ نَعُدۡ﴾، «اگر هم برگردید، ما هم برمیگردیم». یعنی: اگر به کفر و گمراهی که بر آن بودید بازگردید، ما نیز این چنین حادثهای (مسلط ساختن مؤمنان) را بر شما برمیگردانیم و این سخن خداوند: ﴿وَلَن تُغۡنِیَ عَنکُمۡ فِئَتُکُمۡ شَیۡٔٗا وَلَوۡ کَثُرَتۡ﴾، «و هرگز گروه شما اگرچه انبوه باشد، به حالتان سودمند نخواهد بود». یعنی: هرچند جمعکنندگان بتوانند مجموعههای زیادی جمع کنند بیشک کسی که خدا با اوست چیره نمیگردد. ﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٩﴾، «و بیگمان خدا با مؤمنان است»: اینان گروه پیامبر ج و در کنار ایشانند.[1]
امام ابن کثیر آیه را بر این اساس تفسیر نموده است که: خطاب آیه متوجه کفار قریش است و آنان را تهدید کرده و میترساند، و روحیات و ارادههای آنان را درهم میشکند، و آنان را از امکان پیروز شدن بر مؤمنین مأیوس میگرداند، این سخن درست است که با سیاق سوره و سبب نزول آیه هماهنگ است، اما آیه مختص رویدادهای رخ داده برای مشرکین در روز بدر نیست، همچنین خطاب هم مختص ابوجهل و دیگر مشرکینی که با او بودند نیست، و از جمله بدیهیات اسباب نزول این است که: «ملاک، عموم لفظ میباشد، نه سبب خاصی که آیه در آن مورد نازل شده». یعنی: جایز نیست که معنی آیه را به سبب نزول آن مختص گردانیم. بلکه ضروری است که از سبب نزول به سمت دلالت عمومی آیه، و بیان فراگیر بودن آن به تمامی رویدادهای مشابه سبب نزول برویم. حال این آیه که در برابر ما است، واجب است که مفهومش را از خلال سبب نزول آن و سخنش دربارهی مشرکین در بدر، روشن گردانیم، همچنان که امام ابن کثیر چنین کرده است، سپس مفهوم و دلالت آن را گسترش دهیم تا همهی نبردهایی را که کفار بر ضد مسلمانان مجاهد صادق در هر زمان و مکانی اعلان میدارند، دربر گیرد.
آیه کفار را در هرنبردی که بر ضد اسلام و مسلمین ترتیب میدهند مورد خطاب قرار میدهد، و آنان را تهدید به شکست کرده و میترساند، و به قلبشان، از اینکه بتوانند هدفشان را تحقق بخشیده و اسلام و مسلمین را از پای درآورند، یأس و ناامیدی القا میکند. و از این رو میبینیم که آیه بیانگر وعدهای قرآنی در خصوص پیروزی و استقرار مؤمنین، و تهدید و ترساندن کفار به شکست، در پایان (هر نبردی) است (که میان حق و باطل روی دهد). همچنین میبینیم که این وعدهی قرآنی در دورههای گذشته تاریخ اسلامی عملی گشته است، و پیوسته این وعده پابرجاست، و قلبهای مسلمانان مجاهد این دوره را از امید و اطمینان سرشار و لبریز میگرداند، همچنان که قلبهای نسلهای آینده مسلمانان را از آن لبریز میگرداند!
آنچه را که ما به دشمنان معاصرمان میگوییم
ما این آیهی امیدبخشِ تهدیدکننده را خطابی از سوی خداوند یکتای نیرومند به یهودیان و صلیبیها میدانیم، که در آن آنان را به شکست و خسارت در پایان کار تهدید مینماید. و به این دشمنان محارب معاصر میگوییم: بر شما واجب است که بر آنچه بر کفار پیش از شما گذشت عبرت بگیرید. آنانی که در نبردشان با این دین زیان دیده و شکست خوردند، پس اگر از خدا طلب پیروزی میکنید و از او میخواهید که کفار را شکست دهد - زیرا شما چنین میپندارید که مسلمانان کافرند - اینک پیروزی به سویتان آمد و خداوند دعایتان را پاسخ گفت، و دعایتان را علیه خودتان بازگرداند، زیرا در حقیقت این شمایید که کافرید.
به یهودیان و صلیبیها میگوییم: اگر از جنگ بر ضد اسلام و مسلمین دست برداشته و آن را متوقف کنید این به نفع شماست، زیرا شما با جنگیدنتان علیه ما خیر و خوبی را به ما عرضه میکنید به گونهای که چشمان فرزندان ما به روی دشمنی شما باز گشته، و اسلام را برمیگزینند، و بر رویارویی با شما مصممتر میشوند، و هنگامی هم که از نبرد با ما دست میکشید جانهایتان نفس راحتی میکشد.
به آنان میگوییم: اگر این نصیحت را نشنیده و نپذیرفتید و به جنگ بازگشتید، خداوند نیز به سوی به خفت و خواری افکندن شما، و اجرای سنّت ثابتش علیه شما باز میگردد، بیتردید خداوند چنین خواسته که دینش را حفظ نماید، و یارانش را یاری و پیروزی عطا نماید، و دشمنانش را شکست دهد.
مؤمنین مجاهد صادق اطمینان داشته، و به خداوند توکل میکنند، و به وعدهی الهی یقین و اعتماد دارند، و خداوند سبحان با تأییدات و یاریها و حفاظتهایش با آنان است، و به این خاطر به کفار همعصرشان میگویند: گروه شما هرچند زیاد باشد، هرگز از شما چیزی را دفع نتوانند کرد. پس هراندازه پول و سلاحهای پیشرفته و مدرن در اختیار داشته باشید، و هر تعداد نیرو را که فراخوانده و بسیج نمایید، و پیمانهایی را که میبندید و مردم را فرا میخوانید، هرگز اینها در پایان سودی به شما نخواهند رساند!
شاید شما مسلمانان ضعیف را شکست دهید و شاید در به اشغال در آوردن سرزمینها موفق شوید همچنان که یهودیان در فلسطین، و روسها در چچن، و آمریکاییها در عراق و افغانستان موفق به انجام چنین کاری شدند، اما چه کسی تداوم اشغالگریهای سرزمینها و استعمار آنها، و به غارت بردن مال و ثروت آنها، و به بردگی کشیدن اهالی آن سرزمینها را برای شما تضمین میکند؟
هرگز به جرائمی که مرتکب میشوید ادامه نخواهید داد، بیشک روز جهاد و آزادسازی نزدیک است، و در این هنگام جمعیت شما هرچند هم زیاد باشد کاری از پیش نخوهد برد، زیرا خداوند با مؤمنان است، به واسطهی اشغالگری و استعمارتان فریب نخواهند خورد، و در هرکار باید به آخرش اندیشید و از عاقبتش عبرت گرفت، و پیوسته پایان نیک از آن مؤمنین مجاهد صادق است!!
زیان دیدن کفار در نبردشان با مسلمانان
2- خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ لِیَصُدُّواْ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ فَسَیُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَکُونُ عَلَیۡهِمۡ حَسۡرَةٗ ثُمَّ یُغۡلَبُونَۗ وَٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِلَىٰ جَهَنَّمَ یُحۡشَرُونَ٣٦ لِیَمِیزَ ٱللَّهُ ٱلۡخَبِیثَ مِنَ ٱلطَّیِّبِ وَیَجۡعَلَ ٱلۡخَبِیثَ بَعۡضَهُۥ عَلَىٰ بَعۡضٖ فَیَرۡکُمَهُۥ جَمِیعٗا فَیَجۡعَلَهُۥ فِی جَهَنَّمَۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ٣٧﴾ [الأنفال: 36-37].
«کافران اموال خود را خرج میکنند تا (مردمان را) از راه خدا (و ایمان به الله) باز دارند. آنان اموالشان را خرج خواهند کرد، اما بعداً مایهی حسرت و ندامت ایشان خواهد گشت و شکست هم خواهند خورد. بیگمان کافران همگی به سوی دوزخ رانده میگردند و در آن گردآورده میشوند. (این شکست در دنیا و عذاب در آخرت همه به خاطر آن است که) تا خداوند، ناپاک را از پاک جدا سازد و برخی از ناپاکان را بر برخی دیگر بیفزاید و جملگی ایشان را روی هم انباشته کند و آنگاه به دوزخشان بیندازد. آنان (در دنیا و آخرت) زیانکارند».
این دو آیه در خصوص نبرد کفار قریش با مسلمانان و جمعآوری مال برای این نبرد و انتقامگیریشان از رویداد جنگ بدر سخن میگوید.
امام ابن کثیر در توضیح این دو آیه و سبب نزول آنها میگوید: «محمد بن اسحاق گفت: زهری و دیگران به من خبر دادند که: هنگامی که کفار قریش در جنگ بدر دچار مصیبت شدند، و شکست خورده به سوی مکه بازگشتند، و ابوسفیان نیز با کاروان تجارتی بازگشت، عبدالله بن ابی ربیعه و عکرمة بن ابی جهل و صفوان بن امیه به همراه مردان دیگری از قریش که پدران و پسران و برادرانشان در جنگ بدر صدمه دیده بودند نزد ابوسفیان و دیگر کسانی که در این کاروان تجارتی مالی داشتند رفته و به آنان چنین گفتند: ای قریشیان! بیشک محمد شما را ترسانید و بزرگانتان را کشت، حال ما را با این مال در نبرد با او یاری کنید امید که بتوانیم در مقابل صدمهای که به ما زده از او انتقام بگیریم! و همین کار را هم کردند. در مورد آنان بود که خداوند این آیه را نازل فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ لِیَصُدُّواْ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ﴾. مجاهد و سعید بن جبیر و عدهای دیگر میگویند: این آیه در خصوص ابوسفیان، و مالی را که برای نبرد با پیامبر ج در روز اُحُد خرج کرده نازل شده است.
ضحاک میگوید: این آیه دربارهی اهل بدر نازل شده است.
به هرتقدیر آیه عام است هرچند سبب نزول آن خاص باشد، خداوند بیان میکند که کفار مالشان را در راه ممانعت از پیروی از راه حق به کار میگیرند، و چنین میکنند سپس اموال و داراییشان رفته و پشیمانی و حسرت را برای آنان در پی خواهد داشت، زیرا آنان میخواهند که نور خدا را خاموش کرده و سخن خود را بر سخن حق پیروز گردانند. اما خداوند نورش را کامل گردانیده، و یاریدهندهی قانون و برنامهاش بوده، و سخنش را آشکار گردانیده، و دینش را بر دیگر آئینها پیروز میگرداند. خداوند در دنیا خفت و خواری را به آنان میچشاند و در آخرت به عذاب آتش جهنم گرفتارشان میگرداند، هرکس از آنان که زنده مانده و زندگی کند سختیها و گرفتاریهایی را با چشم خود دیده و با گوش خود خواهد شنید، و هرکس از آنان که کشته شده یا بمیرد به سوی خفت و خواری ابدی، و عذاب بیپایان رهسپار میگردد».[2]
آیه در این مورد نازل شد که قریش به گردآوری اموال پرداخته و آن را در راه نبرد با اسلام و ممانعت از راه خدا صرف نمودند، آیه بیان میدارد که آنان هرگز در اجرای هدفشان موفق نخواهند شد، و بزودی مغلوب گشته و شکست میخورند، و در آن اموال زیان دیده، و مایهی پشیمانی و حسرتشان میگردد. آنچه را آیه با قاطعیت بیان میدارد روی داد، قریش در نبردهایش علیه پیامبر ج در جنگ احد و خندق و دیگر جنگها ضرر و زیان دید، و اموال و دارایی را که برای این کار اختصاص داده و خرج کرده بودند ضرر کردند، و جنگ با نابودی کفر، و فتح مکه و پذیرش اسلام از سوی اهالی آن به پایان رسید.
یهودیان و منافقان در مدینه نیز چنین کردند، تا آنجا که اموال بسیاری را به این کار اختصاص داده و خرج کردند، و تمامی سعی و تلاششان را برای نابودی اسلام و مسلمین به کار گرفتند، اما تلاشها و زحماتشان به شکست انجامید و فقط سبب به باد رفتن آن اموال و داراییهایی شد که صرف کرده بودند. این آیه فقط مختص صرف اموال توسط کفار در زمان پیامبر ج نیست، بلکه آیهای عام بوده و بر کفار در هرزمان و مکانی منطبق است، کفاری که مالشان را در راه ممانعت از (گرویدن مردم به) راه خدا صرف میکنند، و آیه تأکید میکند که آنان دچار ضرر و زیان و حسرت میشوند.
داراییهای اختصاص داده شده در این دوره برای نبرد با اسلام
کفار در هرزمانی و مکانی مالشان را صرف میکنند تا مانع راه دین خدا گردند، روشنترین آنها همانی است که در این ایام رخ میدهد، تا آنجا که خداوند به کفار معاصر دارایی فراوانی را جهت امتحان و آزمایش آنها به آنان بخشیده است، اما آنان این اموال و دارایی را در راه انحراف و از بین بردن جامعه، و ممانعت از گرویدن مردم به راه خدا به کار میگیرند. دولتهای ثروتمند غربی طرحها و برنامههای بسیاری را برای از بین بردن مسلمانان و گسترش تجزیه میان آنان، و ضدیت علیه اسلام، و از میان بردن لشکریان و سپاهیانش، ریختهاند، و بودجههای کلانی را به این طرح و برنامهها اختصاص دادهاند که مقدار آن دهها میلیارد دلار تخمینزده میشود، و آنچه از انرژی و تلاش که در توان داشتهاند برای این کار مهیا کردهاند، و تمامی سلاحهایی را که در دست داشتهاند به کار گرفتهاند و موفقیتهایی نیز کسب کردهاند!، اما نتوانستهاند که هدف بزرگشان را که همان از میان بردن اسلام و ممانعت از راه خدا است عملی سازند، همچنین در آینده نیز هرگز نخواهند توانست این چنین کاری را بکنند!
بیتردید این آیهی کریمه وعدهای قرآنی را به ما ارائه میدهد وعدهای که بیانگر پیروزی اسلام در نبردش با باطل، و عدم موفقیت کفار در ممانعت نمودن از راه خداوند، آنهم به رغم صرف داراییهای کلان از سوی آنان در این راه است، این وعدهی قرآنی در هردوره از دورههای رویارویی میان حق و باطل عملی شده، و نتیجهی هر برنامهای از برنامههای کفار در آن آشکار میگردد، و هر بودجهی کلانی از بودجههای آنان بدان منتهی میشود.
از فرانسویها و انگلیسیها در خصوص سرنوشت بودجههای کلانی که برای جنگ با اسلام و ممانعت از (گسترش) راه خدا صرف میکنند بپرسید. از یهودیان و آمریکاییها در خصوص سرنوشت دهها میلیارد دلاری که برای جنگ با اسلام و ممانعت از (گرویدن مردم به) راه خدا اختصاص دادهاند بپرسید! و به قدرت و نفوذ خزندهی اسلام، و تسلطش بر قلبها و زندگی بسیاری از مسلمانان پارسا بنگرید.
هرگاه از طرحی شیطانی از سوی کفار برای مبارزه علیه اسلام آگاه میشویم، این آیه را به یاد میآوریم، و هرگاه از بودجه کلان برای تأمین مالی آن طرح باخبر میشویم، این آیه را به یاد آورده و با مفهوم آن زندگی میکنیم، و به وعدهی مسلّم تحقق یافتنیای که عرضه میکند اطمینان مینماییم:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ لِیَصُدُّواْ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ فَسَیُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَکُونُ عَلَیۡهِمۡ حَسۡرَةٗ ثُمَّ یُغۡلَبُونَۗ وَٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِلَىٰ جَهَنَّمَ یُحۡشَرُونَ٣٦ لِیَمِیزَ ٱللَّهُ ٱلۡخَبِیثَ مِنَ ٱلطَّیِّبِ وَیَجۡعَلَ ٱلۡخَبِیثَ بَعۡضَهُۥ عَلَىٰ بَعۡضٖ فَیَرۡکُمَهُۥ جَمِیعٗا فَیَجۡعَلَهُۥ فِی جَهَنَّمَۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ٣٧﴾ [الأنفال: 36-37].
«کافران اموال خود را خرج میکنند تا از راه خدا باز دارند. آنان اموالشان را خرج خواهند کرد، اما بعدا مایه حسرت و ندامت ایشان خواهد گشت و شکست هم خواهند خورد. بیگمان کافران همگی به سوی دوزخ رانده میگردند و در آن گرد آورده میشوند. تا خداوند ناپاک را از پاک جدا سازد و برخی از ناپاکان را بر برخی دیگر بیفزاید و جملگی ایشان را روی هم انباشته کند و آنگاه به دوزخشان بیندازد. آنان زیانکارند».