اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

فتح پیشاور و تعیین والی

فتح پیشاور و تعیین والی

سید آقا پس از فتح «مایار» عزم پیشاور کردند که منطقه‌ی شمال غرب، پس از لاهور و کابل شهر دوم، مهم و مرکز حکومتی ایالت شمال مرزی از قدیم بوده و هست. چنین اوضاعی پیش آمد که ناچار شدند که پیشاور را مستقیماً بدست خودشان، اداره کنند.

سلطان محمد خان وقتی متوجه شد که مجاهدان تصمیم گرفته‌اند که پیشاور را تصرف کنند. بستگان و دوستان را برداشت از شهر خارج شد.

و از آنجا با سیدآقا مکاتبه و اعزام قاصد را آغاز کردند. هنگامی که ایشان وارد شهر شدند. اهالی شهر از ورود ایشان خیلی خوشحال شدند. شهر را چراغانی کردند. جابه‌جای خیابان‌ها، شربت تقسیم کردند. ارتش هم در اتباع سربازان صدر اسلام و قرون اولی، اخلاق اسلامی، تربیت و تزکیه، احتیاط و امانت را بصورت واضح و آشکار بمعرض ظهور گذاشتند.

سلطان محمد خان پیشنهاد صلح داد، برای اطاعت از دستورات شرعی و اوامر ولی امر تعهد داد و سوگند شرعی یاد کرد. لذا پیشاور مجدداً بدست او، سپرده شد. تا نظام شرعی را به اجرا در آورد و منطقه را با احکام اسلامی اداره کند. سید آقا برای اینکه به اثبات برساند، هدف سفر ایشان کشور گشایی نیست، بلکه استقرار حکومت اسلامی و اجرای احکام الهی است. و برای این کار خود ایشان، بر هیچ‌کس دیگری برتری ندارند، پیشنهاد صلح او را پذیرفتند یک فرصت دیگری به او برای جبران گذشته دادند و به این صورت پیشاور بار دیگر در اختیار سلطان محمد خان گذاشته شد و ایشان از پیشاور به سوی پنجتار حرکت فرمودند.

جنگ مایار

جنگ مایار

سلطان محمد خان تصمیم گرفت که با مجاهدان جنگ سرنوشت‌سازی انجام دهد، لشکر بزرگی از درانی‌ها را به همراه برداشت. از راه «چمکنی» به «چارسده» رسید. سید آقا هم همراه با یاران در محل «تورو» چادر زد.

تلاش کرد تا سران پیشاور را از برادر کشی و جنگ باز دارد، اما متاسفانه سرداران پیشاور قدر این صلح و دوستی را نشناختند. سلطان محمد خان، برادران و برادرزادگانش با در دست گرفتن قرآن مجید سوگند یاد کردند، کل ارتش از زیر دروازه‌های که قرآن روی آن بود رد شد. بین تورو و هوتی در جبهه‌ی مایار جنگ خونینی برپا شد. مولانا محمد اسماعیل و شیخ ولی محمد توپخانه‌ها را تصرف کردند. درانی‌ها وحشت زده شدند، متفرق و ریشه‌کن شدند. و مجاهدان به پیروزی آشکاری رسیدند. در این جنگ صحنه‌هایی از شجاعت، جان نثاری، نیروی ایمان، تسلیم و رضا در مقابل قضا و قدر، و عشق به آخرت (ولقاءالله) به منصه‌ی ظهور رسید که یاد قرون اولیه و صدر اسلام را زنده و تازه گرداند.

جنگ زیده و قتل یارمحمد خان

جنگ زیده و قتل یارمحمد خان

امیر خان که برادر خاوی خان بود، به سردار یارمحمد خان، کسی که در جنگ شیدو در غذای حضرت سید آقا سمّ ریخته بود ملحق گردید، حضرت سید آقا با یارمحمد خان، صحبت فرمودند و او را از تفرقه، اختلاف و فتنه برانگیزی منع فرمودند.

اما او به جای خودداری از این کارها، در محلی بنام زیده در مقابل مبارزان اسلام آماده‌ی جنگ شد، استقامت و قهرمانی لشکر اسلام، به لشکر درّانی، شکست فاحشی داد. سربازان اسلام توپخانه‌ها را به تصرف درآوردند. لشکر آن‌ها، متفرق و فراری شد و یارمحمد خان کشته شد. دُرّانی‌ها به قلعه‌ی هند که در دست مبارزان اسلام بود، حمله کردند. در آن لحظه، سربازان موجود در آن قلعه پنجاه یا شصت نفر بودند، اما با مقاومت‌شان دشمن شکست خورد و مجبور به فرار شد، در این زمان این خبر شایعه شد که مبارزان اسلام به شهر پیشاور که در اختیار درانی‌ها بود می‌خواهند حمله کنند، درانی‌ها قندهار را رها کردند و به سوی پیشاور حرکت کردند، در این بین لشکر اسلام منطقه‌ی عشره و انب را فتح کردند.

نظر حضرت سید آقا این بود که به سوی کشمیر باید پیشروی کرد، بنابراین باید قبل از آن، پول ری را فتح می‌کردند. لذا حضرت سید آقا دسته‌ای از لشکریان اسلام را به فرمانده‌ی خواهرزاده‌ی خودشان، سید احمد علی اعزام فرمودند، سیک‌ها ناگهانی بر این دسته حمله‌ور شدند، با این حمله‌ی ناگهانی، تعداد زیادی از سربازان اسلام و حتی خود سید احمد علی قهرمانانه، جام شهادت نوشیدند، حضرت سیدآقا در انب اقامت گزیدند، در برنامه‌های قضاوت و اصلاح اخلاق و اجرای نظام اسلامی معروف شدند.

مقابله با ژنرال فرانسوی رنجیت سینگ

مقابله با ژنرال فرانسوی رنجیت سینگ

یکی از ژنرال‌های فرانسوی، رنجیت سینگ به نام وینترا همراه با ده تا دوازده هزار سرباز، به مبارزان اسلام حمله کرد، والی هند خاوی خان به «وینترا» کمک کرد. وینترا با دیدن شور و شوق و عشق به شهادت سربازان اسلام، ناچار به عقب نشینی شد و به لاهور برگشت. چند ماه بعد، همین ژنرال فرانسوی دوباره از راه «سمه» حرکت و پیش‌روی را آغاز کرد. خاوی خان به استقبال او رفت و به طور سری به او کمک کرد، حضرت سید آقا مردم منطقه را، از آمدن و نیز از پشت خط بودن اطلاع داد و به هرطرف نامه فرستاد و یک دیوار دفاعی آماده کردند. مبارزان اسلام، مجدداً به دست حضرت سید آقا، برای جنگیدن تا مرگ بیعت کردند هنگامی که وینترا متوجه شد که قله‌های کوه، در دست مبارزان اسلام است و لشکر عظیمی در دره‌ها، نیز به هرطرف منتشر شده است از ترس و بیم مجدداً بدون درگیری فرار کرد. این استقامت مجاهدان اسلام و نصرت الهی در حق ایشان، در اطراف و جوانب منطقه پخش و منتشر گردید و مردم فوج فوج می‌آمدند و بیعت می‌کردند. حضرت سید آقا به روستاها، قصبات و بخش‌ها، سرزدند و دستورات نظام شرعی را، استحکام می‌بخشیدند. خاوی خان که با توجه به پند و اندرز و درک موضوع با دشمنان سازش کرده بودند. حضرت سیدآقا ناگزیر شد به قلعه «هَند» حمله کند و آنجا را تصرف نماید و خود خاوی خان نیز همانجا کشته شد.

در پنجتار

در پنجتار

با توجه به این وضعیت جدید، بنابر پیشنهاد والی «پنجتار» آقای فتح خان از هند دست برداشت و به «پنجتار» تشریف برد و آنجا را مرکز خویش قرار دادند، «پنجتار» منطقه‌ای است نزدیک «سوات» وسط کوه‌ها، به صورت دژ محکمی بود. تا مدتی طولانی، همین پنجتار قرارگاه مجاهدان بود، این منطقه به سعادت پایگاه لشکر اسلام و مرکز اصلاح و ارشاد مشرف شد. این کوهستان کوچک قرار گه پُر رونقی، برای مبارزان اسلام قرار گرفت که هر گوشه‌ی آن گلستانی از مجاهدت‌ها، عبادات، ذکر و تلاوت، خدمت و ایثار، محبت و اخوت، بود.

از مستقر شدن مبارزان در پنجتار والی هند خاوی خان مضطرب گردید و حسودی اوگل کرد و با قهر کردن از سید آقا در پی آزار ایشان شد، جنگ غیر متوقع شیدو و این حادثه‌ی دل سرد کننده، در شور و شوق و عشق و علاقه‌ی سید آقا برای دعوت و جهاد هیچ‌گونه تأثیری نگذاشت، ایشان از پنجتار به خهر که مرکز موات بود سفر کرد و در آن محل یک سال اقامت گزید. در همین اقامت خهر مولانا عبدالحی به لقاء الله پیوستند. مقام ایشان در لشکر حضرت سید آقا به حیثیت شیخ الاسلام بود و خود ایشان نیز برایش احترام زیادی قایل بودند.