اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

جنگ نهایی و شهادت

جنگ نهایی و شهادت

به شاهزاده‌ی شیرسینگ (که فرماندهی جنگیدن با مجاهدان را از طرف پدر خویش مهاراجه رنجیت سینگ در اختیار داشت) خبر رسید که سیدآقا، همراه با سربازان خود در بالاکوت ساکن شده است، لشکر بزرگی از سیک‌ها را آماده کرد و در کناره‌ی شرقی دریای کنهار حدوداً به فاصله‌ی 12 الی 15 مایلی بالاکوت اتراق کرد و یواش یواش به لشکر بالاکوت نزدیک شد.

هنگامی که این خبر، قطعی شد که لشکر سیک‌ها از متی کوت، رد شده است به بالاکوت می‌خواهند حمله کنند، برای یک جنگ نهایی و سرنوشت‌ساز برنامه ریزی شد. محل وقوع جنگ و راه ورودی روستا و وضعیت طبیعی میدان جنگ برای مجاهدان کاملاً سازگار و مطابق با میل بود.

راجه شیر سینگ با دیدن این موقعیت طبیعی بالاکوت از تسخیر و فتح آن، ناامید شد و می‌خواست برگردد که متاسفانه با خیانت یکی از بومیان که راه ورود به آبادی را، افشاء کرد مواجه شد، ناگهان بطور غیر مترقبه لشکر شیر سینگ بتاریخ 24 ذوالقعده 1246هـ.ق مطابق با 6 مه 1831م بر متی کوت مسلط شد. پس از اشغال متی کوت لشکر شیرسینگ تهاجم مستقیم، علیه مجاهدان را آغاز کرد، سیدآقا پیش قراول و مجاهدان پشت سر ایشان، قرار داشتند و از روبرو تیرهای سیک‌ها مانند باران می‌بارید، آقا با گفتن الله اکبر، همانند شیر گرسنه‌ای برای شکار به سوی دشمن، حمله بردند. با سرعت داشتند پیش می‌رفتند. به فاصلۀ حدوداً سی قدمی، در وسط مزرعه، صخره‌ی بزرگی قرار داشت، که سیدآقا در پشت آن سنگر گرفتند. سید آقا همراه با سربازان‌شان اول با تفنگ‌ها و سپس با شمشیر حمله کردند. که در اثر آن عده‌ی بی‌شماری از سربازان دشمن، کشته و بقیه به سوی کوه فرار می‌کردند، مجاهدین در دامنه‌ی کوه به آن‌ها رسیدند و با گرفتن پای‌شان، آن‌ها را به زیر کشیدند و با شمشیر، گردن‌شان را زدند.

در همین بین، سیدآقا از معرض دید، پنهان شدند، مجاهدان فهمیدند که ایشان شربت شهادت را نوشیدند. لذا به جستجوی ایشان بودند که به سر مولانا محمد اسماعیل، گلوله‌ای اصابت کرد و ایشان نیز به شهادت رسیدند. زمانی که دشمن متوجه شد که مجاهدان به علت شهادت ایشان سراسیمه هستند، از نو، حمله‌ی جدید و شدیدی را آغاز کردند. و بر اثر حملات جنگ، عوض شد، مشایخ و علمای بزرگ و عده‌ی زیادی از مجاهدان نستوه به شهادت رسیدند. در این جبهه، بیش از سیصد نفر با کمال شجاعت جنگیدند و جام شهادت نوشیدند.

در این سرزمین بالاکوت سفر پربرکت این انسان‌های پاک و خدایی به پایان رسید که آغاز آن بتاریخ 7 جمادی الاخره 1241هـ.ق مطابق 17 ژانویه 1826م توسط سید احمد شهید/ و یاران‌شان از موطن خویش، رای بریلی انجام داده بودند. که در نتیجه تاریخ 24 ذوالقعده 1246هـ.ق = 6 مه 1831م به منزل مقصود رسید، که برای رسیدن به این هدف آن‌ها رفاه، راحت و ناز و نعمت خویش را از دست دادند، سختی‌های سفر، در دریا، کوه، دشت، دره‌ها و صخره‌ها را تحمل کردند. در این جبهه‌ی بالاکوت سید آقا، مولانا محمد اسماعیل و دیگر شخصیت‌هایی در راه خدا، جام شهادت نوشیدند که در دل‌شان چنان آتشی از عشق الهی و شوق شهادت، روشن شده بود که در اثر آن، فداکردن همه‌ی دلچسبی‌ها که هیچ، بلکه سر بر تن سنگینی می‌کرد و تار موی‌شان صدا می‌داد که:

جان کی قیمت دیار عشق مین هی کوی دوست

 

 

اس نوید جان فزا سی سر و بال دوش هی

در دیار عشق قیمت جان و صال یار است

 

 

پس از این ندای جان فزا سر به تن سنگینی می‌کند

در بالاکوت

در بالاکوت

در این ایام سران «پکهلی» و «وادی کاغان» رؤسا و امرای منطقه‌ تعدادی در حملات سیک‌ها و تعدادی دیگر در اثر اختلافات داخلی متزلزل بودند. این عده همگی خواهان یاری سیدآقا بودند. علاوه براین مناطق تحت تصرف آن‌ها در مسیر کشمیر قرار داشت. جایی که قرار بود سیدآقا مرکز حکومت خویش قرار دهد و این هجرت دوم به همین طرف داشت، انجام می‌گرفت. برای یاری این عده‌ی منتظر، استفاده از نیروی انسانی آن‌ها و برای پیشروی به طرف کشمیر مناسب‌ترین محل بالاکوت بود. که بر دهانه‌ی جنوبی «وادی کاغان» قرار دارد. در این محل وادی (دره) با کوه‌های سر بفلک محصور است. یعنی از تنگه‌ی دریای کنهار راهی دیگر ندارد. دو طرف کوه‌های بلند موازی همدیگر، دره در وسط، که عرض آن از نیم مایل بیشتر نیست. در همین بین دریای کنهار می‌گذرد. تپه‌ی بلند کالوخان و در غرب آن تپه‌ی مِتی کوت قرار دارد.

این هجرت دوم نیز بی‌نهایت پر مخاطره و خسته‌کننده بود، قله‌های کوه و دره‌ها همگی پوشیده از برف بود، راه‌ها (همه مالروها) صعب العبور و دارای پستی و بلندی‌های خیلی تند. در بین راه برای تهیه خواروبار و حمل و نقل هیچ امکاناتی وجود نداشت. این سفر نیز نموداری است از همت بلند، عزم راسخ سیدآقا و تحمل رنج، نیروی ایمان، صبر و شکیبایی و عشق به هدف یاران. ایشان از پنجتار به جاهای متعدد به سچون و از آن به بالاکوت حرکت فرمودند، حرکت از سچون و ورود به بالاکوت پنجم ذوالقعده 1246هـ.ق مطابق با 17 آوریل 1831م انجام گرفت.

حرکت به کشمیر

حرکت به کشمیر

ایشان تصمیم گرفتند، برای ادامه‌ی نهضت و فعالیت‌های نظامی کشمیر را مرکز حکومت خویش قرار دهند و بقایای نیروی انسانی خویش  و یاران با وفا و مخلص را که در سخت‌ترین لحظات عقب‌نشینی نکردند بلکه هنگام مکر دشمنان خم به ابروی آن‌ها نیامد و در فداکاری و جان‌نثاری ضرب المثل بودند، و حاضر نشدند در هیچ حالت آن‌ها را تنها بگذارند، به سوی کشمیر حرکت کردند چون منطقه‌ای وسیع و مستحکم بود و بطور طبیعی یک دژ غیر قابل دسترسی بود که یک رهبر باهوش از آن استفاده‌های زیادی می‌توانست بکند، علاوه براین، برنامه‌های آنجا، از طرفی قاره‌ی هند را تحت تاثیر قرار می‌داد و از طرفی دیگر کشورهای اسلامی آسیای میانی را که از نظر قومی و نظامی اهمیت زیادی داشتند و مدت‌ها در آنجا، حکومت‌های اسلامی برقرار بود، تحت تاثیر قرار بدهد.

هجرت دوم

هجرت دوم

این کشتار بی‌رحمانه دل سیدآقا را شکست. از بی وفایی، نمک نشناسی، بی‌رحمی و سفاکیت مردم منطقه چنان دل سرد شدند که تصمیم گرفتند از آن محل بجای مناسب‌تری هجرت کنند.

ایشان اول علماء و خوانین را در «پنجتار» جمع کردند. اسباب و عوامل این حادثه دردناک و غایله‌ی اسفناک را بررسی کردند و هدف تلاش نهضت و سفر خویش را مجدداً توضیح دادند. چون برای ایشان واضح شد که قضات و کارمندان ایشان هیچ گونه تقصیر و کوتاهی نداشته‌اند در کمال بی‌گناهی مظلومانه کشته شده‌اند و ثابت شد که افکار و دست‌های مردم محل آلوده است. دیگر تصمیم گرفتند که از اینجا هم هجرت کنند.

هنگامی که خبر هجرت پخش شد، علماء و سادات محلی، و گروهی از افراد مخلص و خوانین ارادتمند که ساکن «پنجتار» بودند بی‌نهایت آزرده و اندوهگین شدند و دسته دسته به خدمت می‌رسیدند و از سید آقا تقاضا می‌کردند که از تصمیم هجرت منصرف گردند. اما ایشان برای انصراف راضی نشدند.

زیرا برای ایشان واضح شده بود که در کشتار بی‌رحمانه‌ی قضات و کارمندان وغیره دست فتح خان و قبیله‌اش آلوده است. علاوه براین خود او برای تقاضای انصراف نه تنها حرفی نزد بلکه در خفاء و بطور غیر مستقیم این سفر و هجرت تأیید هم کرد. اما در عین حال حضرت سید آقا بجای انتقام و تنبیه با او با عفو و گذشت رفتار کرد. حتی بالاتر از آن با ارسال هدایا و عطایا و انجام احسان به رویه «اگر مردی أحسن إلى من أساء» عمل کرد. خلاصه از تصمیم خویش منصرف نشدند و منطقه‌ی پنجتار به اختیار فتح خان واگذار نمودند از آنجا کوچ فرمودند. به محلی بنام راج دواری اقامت گزیدند. در بین راه اهالی «سمّه» (جایی که قضات و کارمندان مخلص به شهادت رسیده بودند) به خدمت رسیدند و تقاضای برگشت را مطرح کردند که حضرت فرمودند: «لَا یُلْدَغُ الْمُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَیْن»، (مؤمن از یک سوراخ دو بار نیش نمی‌خورد).

قتل عام قضات و کارمندان

قتل عام قضات و کارمندان

در اجرای نظام شرعی و تعیین کارمندان زکوة بگیر و مالیاتی، اجرای حدود و قصاص و دیگر احکام شرعی به سود سران قبایل بویژه سلطان محمد خان و علمای دنیا پرست نبود، بلکه ضرر مادی خود را آشکار می‌دیدند. لذا تصمیم گرفتند که از این قیودات خودشان را نجات دهند.

تحویل اداره‌ی منطقه‌ی پیشاور مدت کوتاهی را پشت سر گذرانده بود که سلطان محمد خان طرح توطئه‌ای را چید، تبلیغات سوئی علیه مجاهدان راه انداخت، بین عام و خاص آن‌ها را بدنام کرد، اطلاعیه‌ای مشتمل بر امضای علما سوء دنیاپرست، بین مردم پخش کرد که سیدآقا و مجاهدان همراه او انحراف عقیدتی دارند. (انگ همیشگی استعمار که این‌ها وهابی هستند).

به این صورت طرحی ریختند که کلیه‌ی قضات، کارمندان اداره‌ی دارایی و مالیات، زکوة بگیران، بازرسان، سران مجاهدانی که در کل منطقه پیشاور و سمّه منصوب و مشغول خدمت هستند یکباره دسته جمعی همزمان کشته شوند و این توطئه را علماء هم به اجرا درآوردند. یکی در حال نماز، دیگری هنگام ورود به مسجد، یکی در حال جنگیدن، دیگری در عالم بی‌خبری بالاخره همه کشته شدند. حتی به سفارش علماء و سادات یا التماس زنان و کودکان و حتی به تقاضای غیر مسلمانان دلسوز اعتناء نکردند و اهمیتی ندادند. همانند گوسفند همه را سر بریدند و مثل مور و ملخ نابود کردند، افرادی که ثمره‌ی تربیت سالیان دراز، تزکیه و عمری طولانی، عصاره و چکیده‌ای از گل‌های سرسبد هندوستان بودند.