پیامبر ج میفرماید:
«عَلَیْکُم بشوابِّ النِّساءِ فإنهن أطیبُ أفواهًا وأنتقُ بطونًا وأسخنُ أقبالًا».[1]
ترجمه: «با دختران جوان ازدواج کنید؛ زیرا آنها دارای دهانهایی خوشبوتر و شکمهایی پاکتر «کثیر الاولاد» و لذت بخشترند».
این حدیث بیانگر این است که دختران جوان بر دختران مسن ارجحیت دارند؛ چرا که دختر جوان نسبت به انجام وظایفش و همچنین نسبت به مسایل جنسی و فرزنددار شدن و زندگی و غیره برتر است.
خداوند مورد رحمت قرار دهد آن دختر جوانی را که مادرش به او گفت: ای دخترم! پسر جوان سختگیر و سرزنش کننده است. دختر، در جواب گفت: مادر من از آدم پیر میترسم که لباسم را کثیف و جوانیم را تباه کند و همسن و سالانم را بر من بخنداند. عبدالله بن محمد بن عمران قاضی از پدرش نقل میکند: جوانی زن از 15 تا 30 سالگی است و از 30 تا 40 سالگی از او لذت برده میشود و بعد از این رو به پژمردگی میرود و به پیری میگراید.
[1]- به روایت شیرازی در الألقاب از بشر بن عاصم. کنز العمال (16/294). [مؤلف]
آلبانی در صحیح الجامع (4078) میگوید: صحیح است. [مصحح]
پیامبر ج میفرماید:
«عَلَیْکُمْ بِالْأَبْکَارِ، فَإِنَّهُنَّ أَنَتَقُ أَرْحَامًا وَأَعْذَبُ أَفْوَاهًا وَأَقَلُّ حُبًّا وَأَرْضَى بِالْیَسِیرِ».[1]
ترجمه: «با دختران دوشیزه ازدواج کنید؛ زیرا آنها بیشتر صاحب اولاد میشوند و دهانهایشان خوشبوتر و به راحتی راضی میشوند».
پیامبر اکرم ج به جابرس فرمود:
«فهلَّا بِکْرًا تلُاعِبُهَا وتُلاعِبُکَ».[2]
ترجمه: «چرا با دختر دوشیزهای ازدواج نکردی که تو با او ملاعبت و بازی کنی و او نیز با تو چنین کند».
فواید دوشیزگی و بکارت را میتوان عوامل زیر برشمرد:
دوشیزه همسرش را دوست دارد و به او محبت میورزد و تحت تاثیر او قرار میگیرد و نسبت به او مهربان است و «دروازهی» قلبش را بر او باز کرده است و در ارتباط با او نهایت عشق و علاقه را میورزد؛ چرا که او لذت ارتباط با مردان را نچشیده است و قبل از آن با احوالات آنها آشنا نبوده است و به همین خاطر رشتهی محبت و پیوند خانوادگی میان آن دو محکمتر میگردد.
دوشیزه بیشتر صاحب فرزند میشود و چون با حیا و با شرم است و پر رویی و زبان درازی نمیکند و تا حال با مردان معاشرت نداشته است، حیا او را مزین و زیبا ساخته و شیرین زبان و با محبت است.
دختر دوشیزه و باکره به راحتی و بیشتر از دیگران راضی میگردد و به خاطر پاکدلی و ذهن پاکش نسبت به آنچه شوهرش دارد و به آنچه که خداوند به همسرش بخشیده است و آنها را از نعمتها و فضیلتها برخوردار ساخته است، قانع میشود .
بچهدار شدن به عنوان یک ویژگی مطلوب در زن محسوب میشود.
برقراری نسل یکی از اهداف اساسی ازدواج است؛ به همین خاطر پیامبر ج میفرماید: «تَزَوَّجُوا الْوَدُودَ الْوَلُودَ».[1]
ترجمه: «با زنانی ازدواج کنید که مهربان باشند و فرزند بیاورند».
و نیز میفرماید: «انْکِحُوا أُمَّهَاتِ الْأَوْلَادِ، فَإِنِّی أُبَاهِی بِهِمُ الْأُمَمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».[2]
ترجمه: «با زنان فرزند آور ازدواج کنید؛ چرا که من روز قیامت به آنها افتخار میکنم».
پیامبر ج همیشه به ازدواج امر میفرمود و از عزلت و تنها گزینی نهی میفرمود. ایشان میفرمایند: «تَزَوَّجُوا الْوَدُودَ الْوَلُودَ، فَإِنِّی مُکَاثِرٌ بِکُمُ الْأَنْبِیَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».[3]
ترجمه: «با زنان مهربان و فرزند آور ازدواج کنید تا نسلتان فراوان شود؛ چرا که من در روز قیامت به کثرت امت خود بر سایر «امم و» پیامبرانشان افتخار میکنم».
از عیاض بن غنم چنین روایت شده است: رسول الله ج به من گفت:
«یَا عِیَاضُ لَا تَزَوَّجَنَّ عَجُوزًا، وَلَا عَاقِرًا، فَإِنِّی مُکَاثِرٌ بِکُمُ الْأُمَمَ».[4]
ترجمه: «ای عیاض! با پیرزن و زن عقیم ازدواج مکن؛ چرا که «باید نسلتان زیاد شود» و من در روز قیامت به شما افتخار کنم».
از حضرت حفصهل روایت شده است که پیامبر ج فرمود:
«لَا یَدَعُ أَحَدُکُمْ طَلَبُ الْوَلَدِ، فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا مَاتَ وَلَیْسَ لَهُ وَلَدٌ انْقَطَعَ اسْمُهُ».[5]
ترجمه: «از فرزنددار شدن باز نایستید؛ چرا که مرد اگر بمیرد و فرزندی نداشته باشد، نامش به فراموشی سپرده میشود».
[1]- به روایت ابوداود (2050) در النکاح، باب: «النهی عن تزویج من لم یلد من النساء». و به روایت نسائی (6/66) در النکاح، باب: «کراهیة تزویج العقیم». [مؤلف]
آلبانی در آداب الزفاف (ص 60) میگوید: صحیح است. [مصحح]
[2]- به روایت امام احمد (2/172). [مؤلف]
احمد شاکر در تحقیق مسند احمد (10/103) میگوید: اسناد آن صحیح است. [مصحح]
[3]- به روایت امام احمد (3/158، 245) هیثمی در مجمع الزواید (4/252) میگوید: به جز امام احمد، طبرانی هم در الأوسط آن را روایت کرده است. [مؤلف]
[4]- هیثمی در مجمع الزواید (4/258) میگوید: طبرانی روایت کرده است. [مؤلف]
آلبانی در السلسلة الضعیفة (4775) میگوید: ضعیف است. [مصحح]
[5]- هیثمی در مجمع الزوائد (4/285) میگوید: طبرانی روایت کرده است. [مؤلف]
آلبانی در السلسلة الضعیفة (6069) میگوید: منکر است. [مصحح]
اسلام، مهریه را به عنوان حق زن قرار داده است؛ به گونهای که هیچ کس نمیتواند چیزی را از آن بدون رضایت او بگیرد، خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
﴿وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً ۚ فَإِن طِبْنَ لَکُمْ عَن شَیْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِیئًا مَّرِیئًا ٤﴾ [النساء: 4].
«و مهریه زنان را به عنوان هدیه (و فریضه ای الهی) با طیب خاطر به آنان بدهید، پس اگر آنان چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما بخشیدند، آن را حلال و گوارا بخورید».
اصلیترین عاملی که زن را وادار به پذیرش ریاست مرد میکند، مهریه است. خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
﴿لرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ﴾ [النساء: 34].
«مردان بر زنان سر پرست و نگهبانند، بخاطر آنکه خداوند برخی از ایشان را بر برخی برتری داده، و (نیز) بخاطر آنکه از اموالشان خرج میکنند».
آیین اسلام حدّ و مرزی را برای مهریه قرار نداده است؛ بلکه آن را بر اساس توانایی و قدرت مالی شخص قرار داده است، اما پیامبر ج خواستار مهریهی کم شدهاند و فرمودهاند:
«إنَّ مِنْ یُمْنِ المرأةِ تَیْسِیرُ خِطْبَتِهَا وَتَیْسِیرُ صَدَاقِهَا وتیسیرُ رَحِمِهَا».[1]
ترجمه: «همانا از برکات زن، آسانگیری در خواستگاری و آسانگیری در مهریه و سهولت باروری و حامله شدنش میباشد».
پیامبر ج میفرمایند: «خَیْرُهُنَّ أیسرُهُنَّ صداقًا».[2]
ترجمه: «بهترین زنان آن است که کمترین مهریه را دارد».
همچنین میفرماید: «أعظمُ النساءِ برکةً أَیْسَرُهُنَّ مَؤُونةً».[3]
ترجمه: «پر برکتترین زنان، آن است که کمترین خرجی را دارد».
از مطالب ذکر شده، چنین استنباط میگردد که پیامبر ج از زیادهروی در مهریه بسیار نهی کردند؛ به گونهای که ایشان برخی از زنان خویش را بر مبنای ده درهم و اثاث منزل به نکاح درآوردهاند، مانند: آسیاب سنگی دستی؛ کوزهی گلی؛ بالش چرمی که با لیف خرما پر شده باشد.
اگر غلو و زیادهروی در این کار جایز میبود، پیامبر ج خود نسبت به آن سبقت میجستند. مهریهی أمّ سلیم دختر ملحان انصاری مادر انس بن مالک، مسلمان شدن شوهرش بود و مهریهی دختر سعید بن مسیبس دو درهم بود.
حضرت علی س دختر رسول الله ج را بر زرهی از آهن مهر کرد که قیمت آن 300 درهم بود. مردی پیش عمر بن عبدالعزیز/ آمد و از خواهرش خواستگاری کرد، ایشان فرمودند: حمد و ثناء برای خداوند صاحب کبریاء و درود و سلام خدا بر محمّد خاتم الانبیاء، اما بعد: همانا تمایل از طرف شما باعث تمایل متقابل از طرف ما گردید. و تمایل و رغبت در شما باعث قبولی از طرف ما گردید و ما «خواهر خویش را» در عقد شما در آوردیم بنا بر آنچه که در کتاب الله است: ﴿إِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ﴾ [بقره: 229]. «پس (از آن یا باید همسر را) بطور شایسته نگاه داشتن، یا با نیکی رها کردن».
اما در عصر حاضر، با وجود اینکه زیادهروی در مهریه امری ناپسند است، به شکل رسمی درآمده است و حتی برخی از مردان بر این امر مباهات میکنند که مهریهی همسران آنان زیاد است و برخی از آنان نیز با یک غرور شیطانی افتخار میکنند که مهریهی زن وی، به گونهای است که زن وی میتواند مهریهاش را اگر طلا باشد، حمل نماید.
کاش آنها اهداف اساسی ازدواج را درک میکردند و سخن پیامبر ج را در این مورد میفهمیدند که فرمودند:
«ثَلَاثٌ مَنْ فَعَلَهُنَّ ثِقَةً بِاللَّهِ وَاحْتِسَابًا کَانَ حَقًّا عَلَى اللَّهِ أَنْ یُعِینَهُ، وَأَنْ یُبَارِکَ لَهُ: مَنْ سَعَى فِی فِکَاکِ رَقَبَةٍ ثِقَةً بِاللَّهِ وَاحْتِسَابًا کَانَ حَقًّا عَلَى اللَّهِ أَنْ یُعِینَهُ، وَأَنْ یُبَارِکَ لَهُ.
وَمَنْ تَزَوَّجَ ثِقَةً بِاللَّهِ وَاحْتِسَابًا کَانَ حَقًّا عَلَى اللَّهِ أَنْ یُعِینَهُ، وَأَنْ یُبَارِکَ لَهُ. وَمَنْ أَحْیَا أَرْضًا مَیْتَةً ثِقَةً بِاللَّهِ وَاحْتِسَابًا کَانَ حَقًّا عَلَى اللَّهِ أَنْ یُعِینَهُ، وَأَنْ یُبَارِکَ لَهُ».[4]
ترجمه: «هر کسی سه عمل را با اطمینان و توکل به خدا و اخلاص برای او انجام دهد، بر خداوند حقی پیدا میکند که او را یاری نماید و کار را برایش مبارک گرداند.
1- کسی که با اطمینان و توکل به خدا و اخلاص برای او در آزاد ساختن بردهای تلاش کند، بر خدا حق دارد که او را یاری نماید و برایش مبارک گرداند. 2- کسی که با اطمینان و توکل به خدا و اخلاص برای او ازدواج کند، بر خداست که او را یاری نماید و برایش مبارک گرداند. 3- کسی که با اطمینان و توکل به خدا و اخلاص برای او به احیاء زمین بایری بپردازد، بر خدا حقی دارد که او را یاری نماید و برایش مبارک گرداند».
با تدبر در مهریههای سنگین، درمییابیم که مفاسد بسیاری به دنبال دارند، مانند:
1- بسیاری از جوانان از ازدواج به خاطر رهایی از مهریههای زیاد و تکلیفهای سنگین خودداری مینمایند.
2- بسیاری از جوانان جهت ارضاء غریزه جنسی خود بدون هیچ شرم و حیایی به حریم دختران تعرض مینمایند.
3- ازدیاد روابط غیر مشروع در جامعه به خاطر وجود مسئولیتهای سنگین برای ازدواج مشروع.
4- بسیاری از دختران جوان به کار کردن در مکانهای عمومی «و بازارها» برای رسیدن به خواستههای زندگی و «برطرف کردن نیازهای روزانه و مالی خویش» روی میآورند.
روبرو شدن جوانان پاکدامن با عقدههای روانی یا ناراحتیهایی که بر روند زندگی آنان به دلیل عدم توانایی آنها در تامین خواستههای خانوادهی دختر، نتایجی از جمله: اشاعهی فحشاء؛ بروز بیماریهای روانی؛ متزلزل شدن بنیاد جامعه؛ ازدیاد حالتهای هتک ناموس و دزدیدن دختران در خیابانها خواهد داشت. دختران جوان نیز به وسیلهی پوشیدن لباسهای زننده و هوس برانگیز، عامل ایجاد این گونه مواردند.
عوامل بالا رفتنِ مهریهها را، میتوان موارد زیر برشمرد:
· جهل و نادانی مردم نسبت به دین و مبادی اسلام و مقاصد اصلی آنان از ازدواج.
· تبعیت برخی از مردم از عرف ناروا و نکوهیده، نه به دلیل آشنا نبودن به مبادی و اهداف آن؛ بلکه آنان خود را به جهالت میزنند.
· عدم اطمینان به اخلاق و ایمان دختر به سبب رشد او در محیطی خالی از دین یا کمرنگ از لحاض ایمانی است و در این حال درخواست مهریه سنگین برای مجبور ساختن مرد به سکوت، در حالت نافرمانی و کجروی زن است و این تا حدی میرسد که بعضی از مردم دخترانشان را خرید و فروش میکنند.
· گرایش به خودنمایی در مقابل مردم و بالیدن به خود به خاطر مهریه سنگین.
· موارد ذکر شده و موارد دیگر باعث میشود روابط اجتماعی به پرتگاهی عمیق پرت شود و بیزاری و نفرت انتشار یابد و جوان به راه و روشهایی روی میآورد که زشت و نکوهیده است و به گمراهی منجر میگردد.
[1]- به روایت امام احمد (6/77). [مؤلف]
آلبانی در إرواء الغلیل (6/350) میگوید: حسن است. [مصحح]
[2]- به روایت ابن حبان در صحیح خود (6/136). [مؤلف]
آلبانی در السلسلة الضعیفة (3584) میگوید: ضعیف است. [مصحح]
[3]- به روایت امام احمد (6/145). [مؤلف]
آلبانی در السلسلة الضعیفة (1117) میگوید: ضعیف است. [مصحح]
[4]- هیثمی در (مجمع الزوائد 258- 4/ 257) میگوید: طبرانی در الکبیر و الأوسط روایت کرده است. [مؤلف]
آلبانی در السلسلة الضعیفة (1256) میگوید: ضعیف است. [مصحح]
جمال و زیبایی، صفتی شایسته در زن و مرد است که این صفت، باعث جاذبه بین زن و شوهر میگردد و موجب الفت و محبت قلبها و نزدیکی بین آنها میگردد و عواطف و احساسات را شعلهور میسازد.
خداوند تبارک و تعالی زنان بهشتی را با صفت جمال و زیبایی توصیف میکند:
﴿فِیهِنَّ خَیْرَاتٌ حِسَانٌ ٧٠﴾ [الرحمن: 70].
«در آن (کاخها وباغهای بهشتی زنانی) نیک سیرت و صورت هستند».
﴿فِیهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ﴾ [الرحمن: 56].
«در آن (کاخها و باغهای بهشتی) حوریانی دیده فروهشته هستند».
﴿عُرُبًا أَتْرَابًا٣٧﴾ [الواقعة: 37].
«نو جوانانی جاودان پیوسته بر گردشان میچرخند».
رسول الله ج نگریستن به چهرهی دختران را هنگام خواستگاری رهنمون شدهاند و آن را جایز دانستهاند تا اسباب الفت و محبت فراهم گردد و متوجه زیباییها و زشتیها و عیب و نقصهای یکدیگر گردند. ایشان میفرمایند:
«إِذَا أَلْقَى اللَّهُ فِی قَلْبِ امْرِئٍ خِطْبَةَ امْرَأَةٍ، فَلَا بَأْسَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهَا».[1]
«اگر خدا در قلب کسی تمایل به خواستگاری زنی را قرار داد، پس نگریستن به آن زن هیچ اشکالی ندارد».
از ابی هریره س روایت شده است: «نزد پیغمبر بودم، مردی آمد و پیغمبر را از ازدواج خودش با یکی از زنان انصار، باخبر کرد. پیغمبر ج به او فرمود: آیا به او نگرستهای؟ گفت: خیر. فرمود: پس برو به او نگاه کن؛ چرا که در چشمان انصار کبودی وجود دارد».[2]
و نیز میفرماید: اگر کسی از شما به خواستگاری زنی رفت، در صورت امکان به چیزی که او را به ازدواج با آن زن واداشته است، بنگرد.
«إِذَا خَطَبَ أَحَدُکُمُ الْمَرْأَةَ فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى مَا یَدْعُوهُ إِلَى نِکَاحِهَا فَلْیَفْعَلْ».[3]
ترجمه: «اگر کسی از شما خواستگاری کرد، در صورت امکان، به چیزی که او را به ازدواج با آن زن واداشته است، بنگرد».
پس جمال، مطلوب و مرغوب است، حتی در نماز هم در صورت تساوی در علم و در خوش لحنی برای قرائت، آن کسی را که خوش رویتر است به امامت برمیگزینند. حضرت عایشهل میفرماید: مسلطترین مردم بر قرائت باید امامت را به عهده گیرد، پس اگر در قرائت هم سطح و یکسان بودند؛ پس زیبارویترین آنان امام شود.
حضرت علی بن ابی طالب کرّم الله وجهه میفرماید: با پنج صفت از دیگران متمایز شدهایم: خوش رویی، بلاغت در نطق و کلام، بخشش و بردباری و مناعت، گذشت و ایثار، مورد توجه و عنایت بودن.
[1]- به روایت ابن ماجه (1864) در النکاح باب: «النظر إلى المرأة» و به روایت ابن حبان در صحیح خود (6/139). [مؤلف]
آلبانی در صحیح الجامع (389) میگوید: صحیح است. [مصحح]
[2]- به روایت امام مسلم (1424) در النکاح، باب: «ندب النظر إلى وجه المرأة...». [مؤلف]
[3]- به روایت ابوداود (2082) در النکاح، باب: «فی الرجل ینظر إلی المرأة...». [مؤلف]
آلبانی در تحقیق آن میگوید: حسن است. [مصحح]