اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

پنجم: تقسیم کار در خانه و جامعه در راستای ایجاد تعادل و هماهنگی

پنجم: تقسیم کار در خانه و جامعه در راستای ایجاد تعادل و هماهنگی

اگر مرد به طور همزمان رسیدگی به امور منزل و همچنین امور مربوط به خارج از خانه را بر عهده داشته باشد، موجب مختل شدن زندگی وی و بی‌نظمی اوقات وی می‌گردد؛ به گونه‌ای که گرفتار مسایلی خواهد شد که تنگی معیشت و تیرگی زندگی وی را دربر خواهد داشت.

ازدواج، تنظیم ارتباط بین زن و مرد محسوب می‌شود. زن، سرپرستی امور منزل و تربیت فرزندان و آماده کردن فضای مناسب و دلپذیر برای مرد را بر عهده دارد، تا اینکه مرد بعد از کار سخت در آن استراحت کند و آرامش یابد؛ چرا که این عمل موجب نیرو و نشاط وی می‌گردد و او را با همت و عزم راسخ به سوی کار روانه می‌دارد و در نتیجه وسایل آسایش و راحتی و آنچه از هزینه و کار سریع خانواده می‌طلبد، برای خانواده فراهم می‌شود.

زن، دارای نقش اساسی و مهمی در این امر است به گونه‌ای که اگر صالح باشد، با حسن تدبیر و کمال رعایت خویش نیروی کمکی برای سایر افراد خانواده می‌باشد و در این زمینه رسول الله ج می‌فرماید:

«مَا اسْتَفَادَ الْمُؤْمِنُ بَعْدَ تَقْوَى اللَّهِ خَیْرًا لَهُ مِنْ زَوْجَةٍ صَالِحَةٍ، إِنْ أَمَرَهَا أَطَاعَتْهُ، وَإِنْ نَظَرَ إِلَیْهَا سَرَّتْهُ، وَإِنْ أَقْسَمَ عَلَیْهَا أَبَرَّتْهُ، وَإِنْ غَابَ عَنْهَا نَصَحَتْهُ فِی نَفْسِهَا وَمَالِهِ».[1]

ترجمه: «برای بندۀ مؤمن بعد از تقوای الهی چیزی از زن صالحه بهتر و مفیدتر نیست، زن صالحی که اگر او را به چیزی امر کرد اطاعتش کند و وقتی که شوهر به او نگاه کند با ظاهر و باطن نیکو مایۀ خوشحالی او باشد و اگر بر کاری سوگند خورد که باید آن را زن انجام بدهد، زن با انجام آن کار، شوهرش را از این ذمه، خارج گرداند و در غیاب شوهرش با حفظ ناموس و مال شوهرش نسبت به او خیرخواهی کند».

رسول الله ج جهت انتخاب زن صالحه که در امور اخروی همکار و همیار باشد، تأکید فرموده‌اند، چنان‌که فرموده‌اند:

«لِیَتَّخِذْ أَحَدُکُمْ قَلْبًا شَاکِرًا، وَلِسَانًا ذَاکِرًا، وَزَوْجَةً تُعِینُهُ عَلَى أَمْرِ الْآخِرَةِ»[2].

ترجمه: «بر شما واجب است که قلبی شکرگذار، زبانی ذاکر خدا داشته باشد و زنی با ایمان و صالح که همکار و مشوق برای ذخیره‌سازی آخرت باشد، برگزیند».

و نیز از فرموده‌های ایشان است:

«فُضِّلْتُ عَلَى آدَمَ بِخَصْلَتَیْنِ: کَانَ شَیْطَانِی کَافِرًا فَأَعَانَنِی اللهُ عَلَیْهِ حَتَّى أَسْلَمَ، وَکُنَّ أَزْوَاجِیْ عَوْنًا لِی، وَکَانَ شَیْطَانُ آدَمَ کَافِرًا، وَکَانَتْ زَوْجَتُهُ عَوْنًا لَهُ عَلَى خَطِیئَتِهِ»[3].

ترجمه: «من بر آدم با دو خصوصیت برتری داده شدم: شیطان من کافر بود، که خدا مرا «در مبارزه با او» کمک کرد تا اینکه تسلیم شد و نیز همسران من همکار و یاری دهنده‌ی من بودند، اما شیطان آدم کافر بود و در ارتکاب او به خطا، همسر آدم به او کمک کرد».

خداوند تبارک و تعالی نیز می‌فرماید:

﴿وَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ [البقرة: 201].

«و برخی از آن‌ها می‌گویند: پروردگارا! در دنیا به ما نیکی رسان و در آخرت نیز به ما نیکی عطا فرما».

محمّد بن کعب القرظی در تفسیر خیر و نیکی دنیا در این آیه می‌گوید: منظور، زن صالح و نکوست. زن صالح در سختی، ذخیره و در راحتی و آرامش، زینت و زیور مرد به حساب می‌آید و زن صالح، مناره‌ی آرزوهایش محسوب می‌گردد که تحقق آرزوهایش را از زن می‌طلبد و با او از آن‌ها بهره می‌برد و با آرزوهایش به سوی زن برمی‌گردد.

اما در آنچه برخی از زنان از جمله: از پرداختن به کار در خارج خانه و تمایل به آن، انجام می‌دهند، معذوریت‌هایی وجود دارد، اما این امر نیز اثبات می‌گردد که اشتغال زن به کاری، اثبات وجود زن، شعور او به جایگاه اصلی خویش، احساس ارزش انسانی خویش و استقلال اقتصادی را برای او به همراه دارد. اما این سؤال مطرح است که آیا اسلام توانسته است چنین شرایطی را برای زن فراهم آورد؟ در جواب باید گفت اسلام، چنین شرایطی را برای زن فراهم آورده است؛ به گونه‌ای که برخی از احادیث نبوی بیانگر این موضوع است که می‌توان احادیث زیر را ذکر نمود:

«کُلُّکُمْ رَاعٍ، وَکُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ، الإِمَامُ رَاعٍ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ، وَالرَّجُلُ رَاعٍ فِی أَهْلِهِ وَهُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ، وَالمَرْأَةُ رَاعِیَةٌ فِی بَیْتِ زَوْجِهَا وَمَسْئُولَةٌ عَنْ رَعِیَّتِهَا، وَالخَادِمُ رَاعٍ فِی مَالِ سَیِّدِهِ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ» قَالَ: - وَحَسِبْتُ أَنْ قَدْ قَالَ - «وَالرَّجُلُ رَاعٍ فِی مَالِ أَبِیهِ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ، وَکُلُّکُمْ رَاعٍ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ».[4]

ترجمه: «همه شما نگهبانید و همه شما نسبت به آنچه نگهبانید، مسئولید. امام، نگهبان است و نسبت به آنچه که نگهبان آن است، مسؤول است و مرد نسبت به خانواده‌اش نگهبان است و نسبت به آنچه نگهبان آن است مسئول است و زن، نسبت به خانه‌ی شوهرش نگهبان است و نسبت به آنچه نگهبان آن است مسئول است و خدمتکار در مال سیدش نگهبان است و نسبت به آنچه نگهبان آن است، مسئول است».

ابن عمرب می‌گوند: فکر می‌کنم که پیامبر ج علاوه بر این حدیث، چنین نیز فرمود: «وَالرَّجُلُ رَاعٍ فِی مَالِ أَبِیهِ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ، وَکُلُّکُمْ رَاعٍ وَمَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ».[5]

ترجمه: «و مرد نسبت به مال پدرش نگهبان است و نسبت به آنچه نگهبان آن است، مسئولیت دارد و همه شما نگهبانید و نسبت به آنچه که نگهبان آن هستید، مسئولید».

این نگرش اسلامی نسبت به زن موجب می‌گردد که او قلب خانه، مربّی فرزندان، معلّم جامعه، سرمشق نیکو و پیشوا و پیشاهنگ در مسیر نیکی‌ها با گفتار و کردار نیکو قرار گیرد و این حدیث پیامبر ج برای زن کافی است که ایشان اطاعت و فرمانبرداری فرزند وی را از او، بر جهاد وی برتری داده است و پیامبر می‌فرماید: «الْزَمْهَا فَإِنَّ الْجَنَّةَ عِنْدَ رِجْلِهَا».[6]

ترجمه: «مراعات مادر را بکن، زیرا بهشت زیر پای او است».

در زمینه‌ی برآوردن امور اقتصادی خانه، مرد است که با عشق و علاقه نیازها و حاجات خانواده را برطرف و سرپرستی می‌نماید و در این زمینه هیچ اجبار و ضرورتی برای زن وجود ندارد؛ زیرا سعی و تلاش جهاد اکبر است و برای مرد ثواب بزرگی در روز قیامت محسوب می‌شود. امّا نتایج هولناک و فرجام بدی که اشتغال زن در بیرون از منزل در بر دارد عبادتند از: سرگردانی و رها شدن فرزندان و کمبود شفقت و مهربانی در آن‌ها و گذاشتن آن‌ها در پرورشگاه‌ها و یا مهد کودک‌ها.

اداره کردن خانه فنّ و هنری است که افرد کمی قادرند آن را به درستی انجام دهند؛ چرا که این امر نیازمند مهارت زیادی است، لذا بهتر آن است که زن توجّه و التفات و تمام محبت خویش را نسبت به خانه و شوهر و فرزندانش و تأمین آرامش کامل برای تمام افراد خانواده و تنظیم مصارف و مخارج و تدبیر و رسیدگی و ملاحظه‌ی کامل برای تمامی امور معطوف سازد. اما در حالت‌های استثنایی و ضروری، به شرط آنکه از عفت و شرف و شرم و آزرم خود محافظت کند و تا حد امکان از اختلاط با مردان به خاطر دفع فتنه و رذایل خودداری کند، اشتغال زن هیچ اشکالی ندارد.

دختران حضرت شعیب برای ما الگو و اسوه‌ی حسنه هستند، زمانی که گوسفندان را می‌چراندند و آب می‌دادند؛ بدون اینکه هیچ اختلاطی با مردان داشته باشند.

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَلَمَّا وَرَدَ مَآءَ مَدۡیَنَ وَجَدَ عَلَیۡهِ أُمَّةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ یَسۡقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ ٱمۡرَأَتَیۡنِ تَذُودَانِۖ قَالَ مَا خَطۡبُکُمَاۖ قَالَتَا لَا نَسۡقِی حَتَّىٰ یُصۡدِرَ ٱلرِّعَآءُۖ وَأَبُونَا شَیۡخٞ کَبِیرٞ٢٣ [القصص: 23].

«و هنگامی که «حضرت موسی÷» به «چاه» آب مدین رسید، مردمان زیادی را دید که بر آن گرد آمده‌اند و چهار پایان خود را آب می‌دهند و آن طرف‌تر دو زن را دید که گوسفندان خویش را می‌پایند «و نمی‌گذارند به چاه نزدیک شوند و با دیگر گوسفندان بیامیزند». گفت شما دو نفر چه کار می‌کنید؟ چرا گوسفندان خود را دورا دور نگاه داشته‌اید و آبشان نمی‌دهید؟ گفتند: پدر ما پیر کهنسالی است و ما گوسفندان خود را آب نمی‌دهیم تا چوپانان «همگی، گوسفندان خود را» برمی‌گردانند «و چاه آب خلوت می‌شود».

از این آیه چنین استنباط می‌گردد که دختران حضرت شعیب÷ تنها هنگام ضرورت از منزل خارج می‌شدند، نه به خاطر ارتباط با مردان و معطل نمودنشان از کار، و ترویج بیکاری و بطالت میان مردان که یکی از خطرات بزرگی است که مردم را تهدید می‌نماید. «یعنی اینکه در مواردی که زنان و مردان با هم به کار اشتغال دارند، سبب بطالت و از کار افتادن مردها می‌شوند».

آیا می‌توان این امر را نشانه‌ی تمدن دانست که کارخانه‌ها و ادارات، به وسیله‌ی زنان شاغل پر گردند؛ در حالی که با این کار یعنی خروج زن از خانه و تنها ماندن بچه‌ها، زندگی آن‌ها نابود و از مهر و محبت مادری محروم می‌گردند و به دنبال آن محیط صمیمی خانواده به دلیل شکایت و درگیری از هم می‌پاشد.



[1]- به روایت ابن ماجه، (1857)، در کتاب النکاح، باب أفضل النساء. [مؤلف]

آلبانی می‌گوید: ضعیف است. [مصحح]

[2]- به روایت احمد (5 / 282)، و ترمذی (3094). [مؤلف]

آلبانی در السلسلة الصحیحة (2176) می‌گوید: صحیح است. [مصحح]

[3]- به روایت بیهقی در دلائل النبوة (5/488). [مؤلف]

آلبانی در مورد این روایت می‌گوید: موضوع و جعلی است. سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعة (3/220). [مصحح]

[4]- به روایت بخاری (2/380) در الجمعة باب: «الجمعة فی القری والمدن» و مسلم (1829) در الإمارة، باب: «فضیلة الإمام العادل». [مؤلف]

[5]- صحیح بخاری (893). [مؤلف]

[6]- به روایت احمد (3/429) و نسائی (6/11) و حاکم (2/104). [مؤلف]

آلبانی در صحیح الترغیب (2485) می‌فرماید: حسن صحیح است. [مصحح]

چهارم: آرامش روان و همنشین یابی

چهارم: آرامش روان و همنشین یابی

در این مسأله، آسایش دل و گسترش روحیّه‌ی شیرین کامی و طراوت در فضای خانه و نیز واگذاشتن نسیم مهربانی در خانواده هست تا این نسیم هر احساس نیکویی را برانگیزد.

محبت و مهربانی، لبخند، اخلاق نیکو و پاک، حالت انس و شفقت لطیف و رقیقی را به خانواده القا می‌کند که باعث از بین رفتن کدورت‌ها و شادی دل می‌گردد تا اینکه انسان جهت عبادت خداوند قوی گردد و هر لحظه «در این راه» تلاش نماید تا این فرموده‌ی خداوند تحقق یابد:

﴿لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا [الروم: 21].

«تا به آن‌ها آرام گیرید».

 پیامبر ج می‌فرماید:

«لِکُلِّ عَمَلٍ شِرَّةٌ، وَلِکُلِّ شِرَّةٍ فَتْرَةٌ، فَمَنْ کَانَتْ فَتْرَتُهُ إِلَى سُنَّتِی، فَقَدْ أَفْلَحَ، وَمَنْ کَانَتْ إِلَى غَیْرِ ذَلِکَ فَقَدْ هَلَکَ».[1]

ترجمه: «برای هر عملی، نشاطی است و برای هر نشاطی پایانی است؛ پس کسی که پایان نشاطش را مطابق سنت من قرار دهد، بی‌شک رستگار می‌شود و کسی که راهی دیگر برگزیند، به طور حتم هلاک می‌گردد».

رسول الله ج با زنان کریمه و پاک خود شوخی می‌کرد و می‌خندید و «حتی» با آن‌ها بازی می‌کرد به طوری که با حضرت عایشهل مسابقه می‌داد که یک بار پیامبر پیش افتاد و یک بار حضرت عایشه، حضرت عایشهل فرمود: یک بار پیامبر از من پیش افتاد و یکبار من از او پیش افتادم.[2]

مزاح و شوخی «نه تنها» جایز نیست؛ بلکه انجام آن مستحب است، ولی افراط و تفریط در آن جایز نیست و باید بدون هتک حرمت یا اذیت کسی و دور از فریب و دروغ باشد. هنگامی که پیامبر ج شنید که جابر بن عبدالله با زن بیوه‌ای ازدواج کرده است به او فرمود:

«فهلَّا بِکْرًا تلُاعِبُهَا وتُلاعِبُکَ».[3]

ترجمه: «چرا با باکره‌ای ازدواج ننمودی؟ که با او مزاح و شوخی می‌کردی و او با تو مزاح می‌کرد».

پس در ازدواج، مزاح با زن و مدارا با او و قوت قلب و بقای پیوند و ارائه‌ی معاشرت با هم موجود است.

به حجاج گفته شد: آیا امیر با همسرش مزاح و شوخی می‌کند؟ گفت: شما فکر می‌کنید من شیطان هستم! قسم به خدا چه بسا بعضی مواقع کف پای یکی از همسرانم را بوسیده‌ام.

رسول الله ج می‌فرماید:

«کُلُّ مَا یَلْهُو بِهِ الرَّجُلُ المُسْلِمُ بَاطِلٌ، إِلَّا رَمْیَهُ بِقَوْسِهِ، وَتَأْدِیبَهُ فَرَسَهُ، وَمُلَاعَبَتَهُ أَهْلَهُ، فَإِنَّهُنَّ مِنَ الحَقِّ».[4]

ترجمه: «هر آنچه مرد مسلمان با آن لهو و لعب کند، باطل است، مگر تیر اندازی به وسیله‌ی کمان، رام کردن اسبش و مزاح و شوخی با همسرش که این‌ها جایز و حق‌اند».

پیامبر ج شریف‌ترین و بزرگوارترین شوهر در رابطه با همسر و لطیف‌ترین و پر ظرفیت‌ترین و با ذوق‌ترین انسان در معاشرت با خانواده بوده‌اند و این فرموده‌ی ایشان، برای انسان کافی است که می‌فرماید:

«خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لِأَهْلِهِ، وَأَنَا خَیْرُکُمْ لِأَهْلِی».[5]

ترجمه: «بهترین شما، بهترین نسبت به خانواده‌اش است و من بهترین شما نسبت به خانواده‌ام هستم».

پیامبر اکرم ج روابط همسرداری را بر اساس تفاهم و عطوفت و حُسن معاشرت پایه‌ریزی کرده بودند؛ حتی دختران انصار را پیش حضرت عایشه می‌فرستادند تا با او بازی کنند و زمانی که حضرت عایشه چیزی می‌بخشید که در آن هیچ نهی و تحریمی نبود پیامبر ج با او موافقت می‌کرد و زمانی که چیزی را می‌نوشید، پیامبر از جای دهان او می‌نوشد. و «حتی» در حالی که روزه دار نیز بود، او را می‌بوسید و حبشی‌ها را در حالی که در مسجد مشغول بازی‌های مخصوص به خود بودند و عایشه بر شانه‌ی پیامبر تکیه زده بود، به ام‌المؤمنین نشان داد و پس از آن، هنگام خروج از درب منزل یکدیگر را به مزاح هُل دادند.[6]

در حدیثی آمده است که زنان پیامبر «زمانی» با ایشان مجادله می‌کردند و یکی از آن‌ها تمام روز از ایشان قهر می‌کرد[7].

و یک بار، یکی از زنان ایشان، پیامبر را در حالی که بر سینه‌اش فشار وارد می‌نمود هل داد. وقتی که مادرش او را سرزنش و نکوهش کرد پیامبر فرمود: او را به خود واگذار، چرا که آنان بیشتر از این را نسبت به من انجام داده‌اند.[8]

و از اخلاق زیبای پیامبر ج مزاح و شوخی با همسران و شاد کردن آن‌ها بود و می‌فرمود: «خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لِلنِّسَاءِ».[9]

ترجمه: «بهترین شما، بهترین شما برای زنان است».

زمانی که حضرت عایشه استخوانی که بر آن گوشت بود را می‌خوردند، آن را از ایشان می‌گرفتند و دهانش را بر جای دهان او می‌گذاشتند.

هنگامی که پیامبر ج می‌خواست که صفیه بنت حیی را بر شتر سوار کنند، ران خویش را برایش جمع کرد تا پایش را بر روی آن بگذارد و از این موارد در می‌یابیم که از جمله فواید و حکمت‌های ازدواج، محبت و مهربانی نسبت به اهل خانواده است تا اینکه این محبت، باعث می‌شود که مرد در نزد خانواده از همه‌ی مردم دوست داشتنی‌تر شود.



[1]- به روایت احمد (2/210). [مؤلف]

احمد شاکر در (11/159) می‌گوید: صحیح است. [مصحح]

[2]- این حدیث به روایت ابن ماجه (1979) در کتاب النکاح باب: «حسن معاشرة النساء» آمده است. [مؤلف]

[3]- به روایت بخاری (9/21) در النکاح باب: نکاح الأبکار. [مؤلف]

[4]- به روایت ترمذی (1637) در فضائل جهاد. [مؤلف]

آلبانی آن را در صحیح ابن ماجه (2285) صحیح می‌داند. [مصحح]

[5]- به روایت ترمذی (3895) در المناقب باب: «أفضل أزواج النبی ج». [مؤلف]

آلبانی در صحیح الجامع (3314) می‌گوید: صحیح است. [مصحح]

[6]- در صحیح بخاری چنین آمده است: «قَالَتْ عَائِشَةُ: رَأَیْتُ النَّبِیَّ ج یَسْتُرُنِی وَأَنَا أَنْظُرُ إِلَى الْحَبَشَةِ، وَهُمْ یَلْعَبُونَ فِی الْـمَسْجِدِ، فَزَجَرَهُمْ عُمَرُ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «دَعْهُمْ، أَمْنًا بَنِی أَرْفِدَةَ». (بخارى:988)

ترجمه: عایشهل می‌فرماید: رسول الله ج مرا با چادری پوشانید و من به بازی گروهی از حبشی‌ها در مسجد، نگاه می‌کردم. عمرس آنها را سرزنش کرد. ولی رسول خدا ج فرمود: «بنی ارفده را بحال خودشان بگذار».

اما این قسمت از متن کتاب که نوشته شده است: «و پس از آن، هنگام خروج از درب منزل یکدیگر را به مزاح هُل دادند، روایت آن را پیدا نکردم؛ والله اعلم ثابت نیست. [مصحح]

[7]- صحیح بخاری. [مصحح]

[8]- چنین حدیثی یافت نشد و صحیح نمی‌باشد و احتمال دارد نویسنده در برداشت از احادیث دچار اشتباه شده باشد؛ چون قصد ایشان بیان محبت و مهربانی نسبت به اهل خانواده بوده است، برای همین چنین برداشتی از روایات کرده است، و در اینجا منبع حدیث را ذکر نکرده است. [مُصحح]

[9]- به روایت حاکم در المستدرک (4/173). [مؤلف]

سوم: انجام وظیفه‌ی اجتماعی

سوم: انجام وظیفه‌ی اجتماعی

مهم‌ترین این واجبات، اعطای حق به فرزندان و توجه کامل به تربیت آن‌ها و کسب حلال برای آن‌هاست و اولین این واجبات، این است که مرد برای نطفه‌ی خویش مادر صالحی برگزیند.

ابوالأسود دؤلی به پسرانش گفت: من به بزرگ و کوچک شما حتی قبل از تولد، خوبی کردم. گفتند: درست است که تو در حق ما «بزرگ و کوچک» نیکی کردی، امّا چگونه قبل از تولدمان به ما نیکی کردی؟ گفت: من شما را در جایی نگذاشته‌ام که از آن شرم کنید و نفرت داشته باشید «یعنی برای شما مادر خوبی انتخاب کردم».

از جمله‌ی این حقوق: نیکی به مادران باردار به خاطر رعایت حقوق مادران و فرزندان است.

از جمله‌ی حقوق فرزندان: در گوش راست فرزند اذان گفتن و در گوش چپ آن اقامه خواندن است. پدر باید پس از اذان، سقف دهان طفل را با خرما شیرین کند و در روز هفتم تولدش حیوانی بکشد و نیز او را ختنه کند و به او شهادتین را تلقین نماید و تلاش کند که به او بفهماند تا اینکه اسلام در ذهنش جای گیرد و در دلش راسخ گردد و بر پایداری بر آن بردبار باشد.

در حدیثی چنین آمده است: «افْتَحُوا عَلَى صِبْیَانِکُمْ أَوَّلَ کَلِمَةٍ بِلَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ».[1]

ترجمه: «اولین کلمه‌هایی را که به فرزندانتان یاد می‌دهید، لا اله الاّ الله باشد».

والدین باید فرزندشان را با نماز آشنا کنند و از راه و روش درست بر آن اصرار داشته باشند و به او قرآن یاد دهند و به او آداب شرعی و اخلاق پسندیده یاد دهند و او را از رفت و آمد با کسانی که به اخلاق و رفتار او ضرر می‌رسانند، بر حذر دارند.

علاوه بر آن نیز باید گوش و چشمان فرزندشان را از هرگونه حرام یا عمل زشت و ناپسندی بر حذر دارند و او را از آنچه که موجب زیان دین یا دنیای او گردد، او را دور کنند.

علاوه بر آن از جمله حقوق اولاد نفقه‌ی آن‌ها و تلاش در جهت مصالح آن‌ها و دفع زیان از آنان است.

و نسبت به آنان دلسوز باشد و «برای آینده‌ی آن‌ها» تدبیر نماید و خالصانه برای آنان خواستار سرافرازی و توفیق باشد.

رنجاندن خانواده، گناه کبیره و رعایت فرزند و سرپرستی اداره‌ی خانواده، به منزله‌ی جهاد در راه خدا است.

پیامبر اکرم ج می‌فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ عَبْدَهُ الْمُؤْمِنَ، الْفَقِیرَ، الْمُتَعَفِّفَ، أَبَا الْعِیَالِ».[2]

ترجمه: «خداوند بندۀ مؤمن، فقیر و قانع و پاکدامن و صاحب زن و فرزند را دوست دارد».

و نیز پیامبر اکرم ج می‌فرماید:

«من الذُّنُوب ذنُوب لَا یکفرهَا إِلَّا الْهم بِطَلَب الْمَعیشَة».[3]

ترجمه: «بعضی گناهان آن طور است که جز اهتمام به کسب روزی، کفاره‌ای برای آن‌ها نیست».

همچنین در جایی دیگر می‌فرمایند:

«من کَانَ لَهُ ثَلَاث بَنَات فأنفق عَلَیْهِنَّ وَأحسن إلَیْهِنَّ حَتَّى یغنیهن الله عَنهُ أوجب الله لَهُ الْجنَّة البَتّة إِلَّا أَن یعْمل عملا لَا یغْفر لَهُ».[4]

ترجمه: «هرکس سه دختر داشته باشد و معیشت آن‌ها را تأمین و به خوبی با آن‌ها رفتار نماید تا زمانی که خدا آن‌ها را از او بی‌نیاز می‌کند (یعنی به رشد فکری و جسمی رسیدند و ازدواج نمودند) خداوند بهشت را بر او واجب می‌کند مگر اینکه عملی مرتکب شده باشد که قابل آمرزش نباشد (یعنی شرک)».

از طریق ازدواج، غریزه‌ی پدری و مادری با وجود کودک در انسان رشد می‌کند و در نهایت حسّ عطوفت و مهربانی و رحمت فرزند، پرورش می‌یابد.

کودکان جگر گوشه و پشت گرمی خانواده‌ها هستند، پس رعایت احترام آنان در محیط خانوادگی و اهتمام به تربیت صحیح و نیکوی آن‌ها و احساس مسئولیت نسبت به آن‌ها ضروری است؛ به طوری که اسلام مراعات، توجّه و نیکی به کودکان را واجب دانسته و حتی آن را به عنوان حق قرار داده است و بر والدین واجب و ضروری دانسته است، به گونه‌ای که خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ وَأَهۡلِیکُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ [التحریم: 6].

«ای مؤمنان! خود و خانواده‌ی خویش را از آتش برکنار دارید که افروزینه‌ی آن انسان‌ها و سنگ‌هاست».

و این حقوق برای کودکان در پاسخ به نیازهای جسمی، عقلی، وجدانی، اجتماعی، دینی و غیره‌ی آن‌ها است و این امر، وجود مربیانی امانت دار و بهره مند از ارزش‌های اجتماعی و اخلاقی را ضروری می‌کند، به طوری که کودکان را «برای ورود» به جامعه به صورت کامل آماده نمایند.

این عطوفت صادق و لبریز و گوارای پدری، دلیلی بر احساسات زیبای پدرانه است و از این جا است که مشخص می‌شود نعمت داشتن فرزند، نعمت بزرگی است که جای بسی شکر دارد و به همین خاطر است که خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید:

﴿وَأَمۡدَدۡنَٰکُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِینَ وَجَعَلۡنَٰکُمۡ أَکۡثَرَ نَفِیرًا٦ [الإسراء: 6]

«و شما را با اموال و فرزندان یاری‌تان کنیم، و (تعداد) نفرات شما را بیشتر (از دشمن) گردانیم».

و این اهداف فقط از طریق ازدواج مبارک و مشروع حاصل می‌گردد.



[1]- ابن قیم این حدیث را در تحفة المودود ص (178) آورده و آن را به حاکم نسبت داده است. [مؤلف]

بیهقی در شعب الإیمان (6/2896) می‌گوید: متن آن غریب است و آلبانی در السلسلة الضعیفة (6146) می‌گوید: باطل است و ابن الجوزی در الموضوعات (3/518) می‌گوید: موضوع است. [مصحح]

[2]- به روایت ابن ماجه در الزهد باب: فضل الفقراء. [مؤلف]

[3]- زین الدین العراقی می‌گوید: این حدیث را طبرانی و ابونعیم روایت نموده‌اند و حدیثی ضعیف است. [مؤلف]

آلبانی در السلسلة الضعیفة (924) می‌گوید: موضوع است. [مصحح]

[4]- به روایت خرائطی و این حدیث با این لفظ ضعیف است اما ابی داود آن را در (5147) و ترمذی در (1916) با این لفظ آورده‌اند: «مَنْ عَالَ ثَلَاثَ بَنَاتٍ فَأَدَّبَهُنَّ، وَزَوَّجَهُنَّ، وَأَحْسَنَ إِلَیْهِنَّ فَلَهُ الْجَنَّةُ». یعنی «هرکسی سه دختر را تربیت کند و به آن‌ها نیکوئی و احسان نماید و شوهرشان بدهد: همانا او بهشتی است». [مؤلف]

دوّم: تولد فرزند

دوّم: تولد فرزند

ازدواج بهترین راه برای بچّه دار شدن و بقاء نسل و افزایش آن است. کسی که ازدواج را در راستای محبت خداوند و به خاطر بقای نسل بشر در بدست آوردن فرزند انجام می‌دهد، مطابق خواست رسول الله ج نیز هست که ایشان از افزایش نسبت به امت‌های دیگر در روز قیامت مباهات می‌کند.

پیامبر ج می‌فرماید:

«خَیْرُ نِسائِکُمُ الوَدُودُ الوَلودُ».[1]

ترجمه: «بهترین زنان شما زن بسیار زاینده و بسیار با محبت است».

و نیز می‌فرماید:

«تَزَوَّجُوا الْوَدُودَ الْوَلُودَ، فَإِنِّی مُکَاثِرٌ بِکُمُ الْأُمُمَ».[2]

ترجمه: «با زنی که بسیار زاینده و پر محبت است ازدواج کنید؛ زیرا من «به دلیل افزایش شما مسلمانان» بر امتهای دیگر فخر می‌کنم».

در تناسل، بقای انسان و افزایش آن وجود دارد، خداوند نیز «انسان‌ها را» از کشتن و زنده به گور کردن فرزندان نهی می‌کند و می‌فرماید:

﴿وَإِذَا ٱلۡمَوۡءُۥدَةُ سُئِلَتۡ٨ بِأَیِّ ذَنۢبٖ قُتِلَتۡ٩ [التکویر: 8-9].

«هنگامی که از دختر زنده به گور شده پرسیده می‌شود، به سبب کدامین گناه کشته شده است».

علاوه بر آن، خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید:

﴿وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلَاقٍ ۖ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ ۚ [الإسراء: 31].

«و فرزندانتان از ترس تنگدستی نکشید، ما آنها و شما را روزی می‌دهیم».

اگرچه برخی از پدران در زمان جاهلیت، از فرزندانشان به خصوص دختران نفرت داشتند، اما برخلاف این عده، بسیاری از اعراب دختران را گرامی و منزلت آن‌ها را رفیع می‌داشتند.

به طور مثال زبیر بن عبدالمطلب از ورود دخترش «أمّ الحکم» شاد می‌شد و با سرودن اشعار مدح در مورد دخترش نسبت به وی ابراز عطوفت می‌نمود. یا حبذا ام الحکم... . شاعر مهربان حطّان بن المعلّی عقیده داشت که زندگی و حیاتش، وابسته به وجود دخترانش است؛ به گونه‌ای که با مریضی و ناراحتی آن‌ها دردمند می‌شد و اگر آن‌ها با نسیمی ناراحت شوند، «زندگی بر او» تنگ می‌گردد و می‌سرود: لَو لا بَیّناتٌ کَزُغب القَطا...

از همین رو گاهی در میان اعراب در موضوع محبّت نسبت به فرزند، میان زوجین جدال و نزاع واقعی اتفاق می‌افتاد. «امّ عوف» از شوهرش أبوالاسود الدؤلی درباره‌ی فرزندی که او داشت، نزد زیاد شکایت کرد که ابو الاسود فرزند را از آن خود می‌داند، ابو الاسود گفت: من از او «همسرش» بر فرزندان حق بیشتری دارم، آن‌ها را حمل کردم قبل از اینکه او آن‌ها را حمل کند و آن‌ها را زاییدم قبل از اینکه او بزاید. أمّ عوف گفت: تو او را با حالت شهوت زاییدی ولی من با حالت سختی و ناراحتی، تو او را به سبکی و راحتی حمل کردی ولی من او را با سختی و سنگینی حمل کردم. زیاد گفت: تو راست می‌گویی، تو نسبت به او حق بیشتری داری و بچه را به زن داد.

رسول الله ج می‌فرماید:

«تَنَاکَحُوا تَنَاسَلُوا فَإِنِّی مُبَاهٍ بِکُم الأُمَمَ یومَ القَیامَةِ».[3]

ترجمه: «ازدواج کنید «تا نسل‌تان» فراوان شود، چون من در روز قیامت به کثرت امتم بر دیگر امم افتخار و مباهات می‌کنم».

این حدیث بیانگر اهمیت ازدواج است، و آن، این است که یکی از اهداف ازدواج زیادی نسل است که در آن زیادی امّت «رسول الله» وجود دارد و این امر فقط با کثرت ازدواج تحقق می‌پذیرد.

به خالد بن صفوان گفته شد: کدام همسران برترند؟

گفت: زنی که از شوهرش فرمانبرداری کند و جز به ضرورت از خانه بیرون نرود، و زمانی که عصبانی شود، صبور و بردبار باشد و زمانی که بخندد با حالت تبسّم، بخندد، و هنگام تهیه چیزی آن را با ذوق و سلیقه تهیه نماید و هنگام سخن گفتن راست می‌گوید و در خانواده‌اش عزیز و محترم و در نفسش ذلیل و خوار است، یعنی مغرور نیست، زنی که پر محبّت و زاینده است، هر عملی که انجام می‌دهد نیکو و دوست داشتنی است.

آیا بعد از قضای شهوت و ارضای جنسی، چیزی بهتر از فرزندی که خانه را پر از «شادابی» می‌کند و با کودکانه حرف زدن و خزیدن بر روی زمین و شادی و سرور خانواده را خوشبخت و سعادتمند می‌کند، وجود دارد؟!

احنف بن قیس نزد حضرت معاویهس حاضر شد، در حالی که یزید در آغوشش بود و با دیده‌ی تحسین به او نگاه می‌کرد و آن گاه به احنف گفت: ای أبابحر! در مورد فرزند چه می‌گویی؟ او منظور حضرت معاویهس را فهمید و گفت: ای امیرالمؤمنین! فرزندان پشتیبانان و ثمره‌ی دل‌های ما و بینایی چشمان مان هستند. به کمک آن‌ها به دشمنان‌مان حمله می‌کنیم و آن‌ها یادگاران ما، برای کسانی هستند که بعد از ما خواهند آمد؛ پس تو نسبت به آن‌ها، همچون زمینی بردبار و آسمانی سایه افکن باش و اگر از تو چیزی خواستند به آن‌ها عطا نما و اگر رضایت تو را طلبیدند، به آنان ببخش.

پشتیبانی و کمک خود را از آن‌ها دریغ مدار، تا چنان نشود که نزدیکی به تو را ملال آور و زندگیت را ناخوشایند بدانند و آرزوی مردن تو را بنمایند؛ پس معاویهس گفت: خداوند به تو اجر دهد ای أبابحر! فرزند همان چیزی است که تو آن را وصف کردی.

در برخی از کشورها دولت برای کسانی که فرزندانی با هوش و دانا پرورش می‌دهند، پاداش و مزایایی در نظر گرفته است و به آن‌ها توجه خاص می‌کند و از آن‌ها نگهداری ویژه به عمل می‌آورد و نیازهایشان را به نحوی رفع می‌سازد که برای بقاء و رشد آن‌ها در آبادانی کشور، بسنده است. بنابراین، دلایل بیانگر آن است که طلب فرزند یکی از اهداف ازدواج در شریعت اسلام تلقی می‌گردد.



[1]- به روایت بیهقی (7/82). [مؤلف]

آلبانی در السلسلة الصحیحة (1849) می‌گوید: صحیح است. [مصحح]

[2]- به روایت ابوداود (2050) در النکاح. [مؤلف]

 آلبانی در آداب الزفاف (ص 60) می‌گوید: صحیح است. [مصحح]

[3]- سخاوی در المقاصد الحسنه شمارۀ (350) و عجلوئی در کشف الخفا (1/380) آن را به روایت از عبدالرزاق و بیهقی آورده‌اند. [مؤلف]

 حافظ العراقی در تخریج الإحیاء (2/29) می‌گوید: اسناد آن ضعیف است. و آلبانی در ضعیف الجامع (2484) می‌گوید: ضعیف است. [مصحح]

اول: مهار غریزه جنسی

اول: مهار غریزه جنسی

از آنجا که غریزه‌ی‌ جنسی در صدد ارضای خود است و موجب می‌گردد تا انسان راه منطقی، مشروع و مورد قبول را ترک نماید، ازدواج راه نجات از غائله‌های شهوت است و این مفهوم، از فرموده‌ی پیامبر ج استنباط می‌گردد که فرمود:

«إِلَّا تَفْعَلُوا تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَفَسَادٌ عَرِیضٌ».[1]

ازدواج پایگاهی طبیعی و راهی برای تبدیل ارضای غریزه‌ی جنسی به عبادت و راهی برای تسکین نفس از اضطراب و آشفتگی و قرار دادن عاطفه‌ی بشری در سایه‌ی آرامش در کنار همسر است. خداوند تعالی می‌فرماید:

﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ٢١ [الروم: 21].

«و یکی از نشانه‌های پروردگار این است که از «جنس» خودتان همسرانی بیافرید تا در کنار آن‌ها بیارامید و در میان شما و ایشان مهر و محبت قرار داد، مسلّماً در این «امور»، نشانه‌ها و دلایلی است برای افرادی که می‌اندیشند».

و در صحیح مسلم/ از پیامبر ج چنین روایت شده است:

«إِنَّ الْمَرْأَةَ تُقْبِلُ فِی صُورَةِ شَیْطَانٍ، وَتُدْبِرُ فِی صُورَةِ شَیْطَانٍ، فَإِذَا أَبْصَرَ أَحَدُکُمُ امْرَأَةً فَلْیَأْتِ أَهْلَهُ، فَإِنَّ ذَلِکَ یَرُدُّ مَا فِی نَفْسِهِ».[2]

ترجمه: «زن برای فریب مرد، در شکل شیطان رو می‌کند و پشت می‌کند،[3] پس اگر یکی از شما زنی را دید «و غریزه‌ی او تحریک شد» با همسرش همبستر شود؛ زیرا این عمل، آنچه را که در نفسش «وسوسه» می‌کند، از بین می‌برد».

رسول الله ج «بنا به فرموده‌ی خودشان» نیز تحمل دوری از زنان را ندارد؛ به گونه‌ای که فرموده است: «حُبِّبَ إِلِیَّ مِنْ دُنْیَاکُمُ ثَلاَث: النِّسَاءُ وَالطِّیبُ وَقُرَّةُ عَیْنِی فِی الصَّلَاةِ».[4]

ترجمه: «از آنچه در دنیای شماست، نزد من سه چیز محبوب و دوست داشتنی است: بوی خوش، زن و نور چشم من در نماز است».

ابن قیّم می‌گوید: این حدیث را احمد، در باب «الزّهد»، با این افزوده روایت می‌کند: «أَصْبِرُ عَنْ الطّعَامِ وَالشّرَابِ وَلَا أَصْبِرُ عَنْهُنّ»[5].

ترجمه: «من تاب و توان دوری از غذا و نوشیدنی را دارم، ولی توانایی دوری از زنان را ندارم».

زن، به سبب اینکه منشاء شهوت و نیرنگ‌های شیطان و مدخل‌های غریزه به حساب می‌آید، عقل را از مرد می‌رباید. پیامبر ج می‌فرمایند:

«مَا رَأَیْتُ مِنْ نَاقِصَاتِ عَقْلٍ وَدِینٍ، أَغْلَبَ لِذِی لُبٍّ مِنْکُنَّ».

ترجمه: «من کسی را مؤثرتر از شما زنان بر مردان از نظر نقصان عقل و دین ندیده‌ام».[6]

انسان دارای اعضایی همچون: گوش، چشم، قلب، فرج و غیره است و ازدواج راهی برای نگهداری اعضای بدن از دچار شدن به عاقبت «نافرجام» منکرات و بالاها و وسوسه‌ها است؛ به گونه‌ای که پیامبر ج می‌فرماید:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ سَمْعِی، وَمِنْ شَرِّ بَصَرِی، وَمِنْ شَرِّ لِسَانِی، وَمِنْ شَرِّ قَلْبِی، وَمِنْ شَرِّ مَنِیِّی».[7]

ترجمه: «پروردگارا! من از شرّ گوش و چشم و قلب و شهوتم به تو پناه می‌برم».

نیز پیامبر می‌فرماید:

«أَسأَلک أَن تطهر قلبِی وَتحفظ فَرجی».[8]

ترجمه: «پروردگارا! من از تو پاکی دل و حفظ شرمگاهم را می‌طلبم».

از آنجا که شیطان همچنان که پیامبر ج می‌فرماید، در رگهای انسان جریان دارد، پیامبر، یکبار که زنی را دیده بودند، با همسرشان زینب همبستر شدند.[9]

برای رفع نیاز جنسی چیزی بهتر از جماع حلال وجود ندارد؛ چنانکه در سنن ابن ماجه آمده است: «لَمْ یُرَ لِلْمتحابَّیْنِ مِثْلُ النِّکاحِ».[10]

ترجمه: «برای مرد و زنی که یکدیگر را دوست دارند، چیزی بهتر از ازدواج نیست».

هیچ شکی در این امر که پیامبر ج زنان را دوست می‌داشتند، وجود ندارد تا جایی که دشمنان خدا، یهودیان، بر او حسد ورزیدند و گفتند: «تمام سعی و تلاش او فقط برای نکاح است». پس خداوند سبحان بر اساس آیه‌ی ذیل به رد این تهمت روا داشته شده نسبت به پیامبر ج پرداخت:

﴿أَمۡ یَحۡسُدُونَ ٱلنَّاسَ عَلَىٰ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۖ فَقَدۡ ءَاتَیۡنَآ ءَالَ إِبۡرَٰهِیمَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَءَاتَیۡنَٰهُم مُّلۡکًا عَظِیمٗا٥٤ [النساء: 54].

«آیا به مردم (= پیامبر و یارانش) بر آنچه خداوند از فضل خویش به آنان عطا کرده حسد می‌ورزند؟ در حقیقت ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم، و به آنان فرمانروایی بزرگ بخشیدیم».

و حضرت ابراهیم – خلیل الله÷ همسرش «ساره» را زیباترین زن دنیا دانست و به «هاجر» عشق ورزید و او را به کنیزی گرفت.

پس دوست داشتن زنان از جمله‌ی کمال انسان است، ابن عباسب می‌فرماید: «بهترین‌های امّت آنانند که زنان بیشتری دارند».

جنید «یکی از عارفان» گفته است: من به نکاح نیاز دارم؛ همان گونه که به غذا نیاز دارم.

و در کتاب عیون الأخبار از ابن قتیبه (95/4 – 102) فصلی تحت عنوان: فصل عن الدّخول بالنّساء و الجماع وجود دارد که به طور مفصل در ارتباط با این موضوع بحث شده است.



[1]- «در غیر این صورت، فتنه و فساد بزرگی زمین را فرا خواهد گرفت». [مؤلف]

آلبانی در صحیح الترمذی (1084) می‌گوید: حسن صحیح است. [مصحح]

[2]- به روایت مسلم در النکاح باب: «من رأی امرأة» و ابوداود و ترمذی در «النکاح و الرضاع».

[3]- غرض این است که زنان برای فریب دادن و اغوای مردان از حیله‌های شیطانی استفاده می‌کند. [مترجم]

[4]- به روایت نسائی در سنن (7/61) در عشرة النساء باب «حب النساء» و به روایت امام احمد (3/28501990128). [مؤلف]

[5]- با اینکه ابن القیم / این روایت را به کتاب زهد امام احمد بن حنبل حواله داده، اما مطابق قول سیوطی و آلبانی و دیگر علما، این روایت در آن کتاب وجود ندارد. [مصحح]

[6]- صحیح مسلم و مسند احمد. [مؤلف]

در این حدیث به این امر که زنان از دو نظر نقص دارند: یکی در عقلشان و دیگری در دینشان و این مسأله باعث شده است که برخی کورکورانه و بدون هیچ اطلاعی آن را رد کنند. زیرا چنان می‌پندارند که این مسأله ظلم و بی عدالتی اسلام را نسبت به زنان نشان می‌دهد در حالی که چنین نیست و توجیه این حدیث را امام بخاری و غیره چنین آورده‌اند: نقص در زبان عربی یعنی پارگی. در عقل و دین زنان دو پارگی موجود است که باعث هیچ گونه ملامتی بر آن‌ها نیست 1- زنان به خاطر اینکه عطوفت و مهربانی آن‌ها بیشتر از مردان است احساساتی‌تر هستند و این مسأله کاملاً محرز است که هر اندازه احساسات در بشر بالا باشد به همان اندازه قوه عقل و منطق ضعیف می‌شود. مثلاً اگر زنی ببیند که شوهر یا برادرش کار قبیحی انجام داده‌اند به خاطر عطوفت بالایش نسبت به آن‌ها منکر آن می‌گردد و همین مسأله است که باعث می‌شود در شرع اسلام، در شهادت میان ذکور و اناث فرق باشد. 2– هر انسانی اعم از مرد یا زن مکلف گردیده است که در شبانه روز پنچ بار نماز بگزارد. اما زنان به خاطر مسائل داخلی، احکم الحاکمین برایشان حیض قرار داده است و هر زنی که حایض باشد، نماز گزاردن بر وی حرام است و همین مسأله یعنی نقص و پارگی در دین وی که نه تنها مذموم نیست؛ بلکه پیش خداوند مأجور است. [مترجم]

[7]- به روایت ابوداود (1551) و گفته: این حدیث حسن و غریب است.

کامل روایت اینگونه است: «وعَن شکَلِ بنِ حُمَیْدٍ س قَال: قُلْتُ یا رَسولَ الله: عَلِّمْنی دُعاءً. قَال: «قُلْ: اللهم إِنی أعوذُ بِکَ ...»؛ «از شکل بن حمید س روایت شده که گفت: گفتم: یا رسول الله، به من دعائی بیاموز! فرمود: بگو: اللهم إِنی أعوذُ بِکَ...». [مؤلف]

[8]- به نقل از زین الدین العراقی: به روایت بیهقی از حدیث ام سلمة (الإحیاء 2/701). [مؤلف]

حافظ العراقی در تخریج الإحیاء (2/37) می‌گوید: در اسناد آن لین و ضعف وجود دارد. [مصحح]

[9]- به روایت مسلم (1403) و ترمذی (1158). [مؤلف]

[10]- به روایت ابن ماجه (1847) در النکاح باب: «ما جاء فی فضل النکاح». [مؤلف]

آلبانی می‌گوید صحیح است. [مصحح]