ترهیب از بخل و حرص و آز و ترغیب به بخشش و سخاوت
3764-2601- (1) (صحیح) عَنْ أَنَسٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ یَقُولُ: «اللهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْبُخْلِ، وَالْکَسَلِ، وَأَرْذَلِ الْعُمُرِ، وَعَذَابِ الْقَبْرِ، وَفِتْنَةِ الْمَحْیَا وَالْمَمَاتِ».
رواه مسلم وغیره.
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خدایا پناه میبرم به تو از بخل و تنبلی و پیری و فرتوتی و عذاب قبر و فتنهی زندگی و مرگ».
3765-2602- (2) (صحیح) وَعَنْ جَابِرٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «اتَّقُوا الظُّلْمَ، فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَاتَّقُوا الشُّحَّ؛ فَإِنَّ الشُّحَّ أَهْلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ؛ حَمَلَهُمْ عَلَى أَنْ سَفَکُوا دِمَاءَهُمْ، وَاسْتَحَلُّوا مَحَارِمَهُمْ».
رواه مسلم([1]).
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از ظلم بپرهیزید که ظلم تاریکیهای روز قیامت است؛ و از بخل و حرص بپرهیزید که بخل و حرص ملتهای قبل از شما را به هلاکت رساند و آنها را وادار کرد تا خون همدیگر را بریزند و محارمشان را حلال بدانند».
(الشح): عبارت است از بخل و حرص. و گفته شده: (الشح): حرص بر چیزی است که نزد تو و در اختیار تو نیست و بخل حرص بر چیزی است که نزد تو میباشد.
3766-2603- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِیَّاکُمْ وَالْفُحْشَ وَالتَّفَحُّشَ، فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ، وَإِیَّاکُمْ وَالظُّلْمَ، فَإِنَّهُ هُوَ الظُّلُمَاتُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَإِیَّاکُمْ وَالشُّحَّ، فَإِنَّهُ دَعَا مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ فَسَفَکُوا دِمَاءَهُمْ، وَدَعَا مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ فَقَطَّعُوا أَرْحَامَهُمْ، وَدَعَا مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ فَاسْتَحَلُّوا حُرُمَاتِهِمْ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم - واللفظ له-، وقال: "صحیح الإسناد"([2]).
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از دشنام و زیادهروی در آن دوری کنید، زیرا خداوند دشنام دهنده و بَد دهن را دوست ندارد. از ظلم بپرهیزید که ثمرهی ظلم، ظلمات و تاریکیهای روز قیامت است. از بخل و حرص بپرهیزید که بخل و حرص ملتهای قبل از شما را وادار کرد تا خون همدیگر را بریزند و باعث شد تا صلهی رحم را قطع کنند و امور حرام را حلال نمایند».
3767-2604- (4) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍ[و]([3]) ب قَالَ: خَطَبَنا رَسُولُ اللَّهِ ج فَقَالَ: ««إِیَّاکُمْ وَالظُّلْمَ، فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَإِیَّاکُمْ وَالْفُحْشَ وَالتَّفَحُّشَ، وَإِیَّاکُمْ وَالشُّحَّ، فَإِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِالشُّحِّ، أَمَرَهُمْ بِالْقَطِیعَةِ فَقَطَّعُوا، وَأَمَرَهُمْ بِالْبُخْلِ فَبَخِلُوا، وَأَمَرَهُمْ بِالْفُجُورِ فَفَجَرُوا». فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَیُّ الْإِسْلَامِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «أَنْ یَسْلَمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِکَ وَیَدِکَ». فَقَالَ ذَلِکَ الرَّجُلُ أَوْ غَیْرُهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَیُّ الْهِجْرَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «أَنْ تَهْجُرَ مَا کَرِهَ رَبُّکَ، وَالْهِجْرَةُ هِجْرَتَانِ: هِجْرَةُ الْحَاضِرِ، وَهِجْرَةُ الْبَادِی، فَهِجْرَةُ الْبَادِی أَنْ یُجِیبَ إِذَا دُعِیَ، وَیُطِیعَ إِذَا أُمِرَ، وَهِجْرَةُ الْحَاضِرِ أَعْظَمُهَا بَلِیَّةً، وَأَفْضَلُها أَجْرًا».
رواه أبو داود مختصراً، والحاکم - واللفظ له-، وقال: "صحیح على شرط مسلم".
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج برای ما سخن گفته و فرمود: «از ظلم بپرهیزید، ظلم تاریکیهای در روز قیامت میباشد؛ از دشنام و بددهنی دوری کنید. از بخل و حرص بپرهیزید که حرص و بخل ملتهای قبل از شما را به هلاکت رساند و آنها را وادار کرد تا صلهی رحم را قطع کنند پس قطع کردند و آنها را وادار به بخل نمود پس بخل ورزیدند و آنها را به فسق و فجور امر نمود پس فسق و فجور کردند». مردی بلند شد و گفت: ای رسول الله ج! کدام اسلام برتر است؟ فرمود: «مسلمانان از دست و زبانت در امان باشند». آن مرد یا کسی دیگر گفت: ای رسول الله ج! کدام هجرت برتر است؟ فرمود: «آنچه پروردگارت نمیپسندد ترک کنی؛ و هجرت دو نوع است: هجرت حاضر (شهرنشین) و هجرت بادی (صحرانشین)؛ هجرت بادی این است که هرگاه دعوت شد اجابت کند و اگر دستور داده شد اطاعت کند؛ و هجرت حاضر بلاها و مصیبتهای آن بزرگتر است و اجر آن بیشتر».
3768-2605- (5) (صحیح) وَعَنأَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «شَرُّ مَا فِی الرَّجُلِ؛ شُحٌّ هَالِعٌ، وَجُبْنٌ خَالِعٌ».
رواه أبو داود، وابن حبان فی "صحیحه".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بدترین خصلت در انسان، حرص غمانگیز و ترس کشنده است».
«شحٌّ هالع» یعنی: غمانگیز؛ و «الهلع» به معنای «أشد الفزع»([4]) ترس شدید است.
«جبن خالع»: عبارت است از ترس شدید و عدم اقدام به این معنا که قلبش از شدت ترس برکنده شد.
3769-2606- (6) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ أیضاً قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا یَجْتَمِعُ غُبَارٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَدُخَانُ جَهَنَّمَ فِی جَوْفِ عَبْدٍ أَبَدًا، وَلَا یَجْتَمِعُ شُحٌّ وَإِیمَانٌ فِی قَلْبِ عَبْدٍ أَبَدًا».
رواه النسائی، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم - واللفظ له-. ورواه أطول منه بإسناد على شرط مسلم. وتقدم فی "الجهاد" [12/6- باب].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «گرد و غبار در راه خدا و دود جهنم با هم در مورد بندهای جمع نمیشوند؛ و بخل و ایمان نیز با هم در قلب بندهای جمع نمیشوند».
3770-1549- (1) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مَحَقَ الْإِسْلَامَ مَحْقَ الشُّحِّ شَیْءٌ».
رواه أبو یعلى والطبرانی.
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اسلام را چیزی چون بخل نابود نمیکند».
3771-1550- (2) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ نَافِعٍ قَالَ: سَمِعَ ابْنُ عُمَرَ ب رَجُلًا یَقُولُ: الشَّحِیحُ أَعْذُر مِنَ الظَّالِمِ، فَقَالَ ابْنُ عُمَرَ: کَذَبْتَ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «الشَّحِیحُ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
از نافع روایت است: ابن عمر ب از مردی شنید که میگوید: بخیل خائنتر از ظالم است. پس ابن عمر گفت: دروغ گفتی. شنیدم که رسول الله ج فرمودند: «بخیل وارد بهشت نمیشود».
3772-1551- (3) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الصِّدِّیقِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَا یَدْخُلُ الجَنَّةَ خِبٌّ، وَلَا مَنَّانٌ، وَلَا بَخِیلٌ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث غریب".
(الخب) بفتح الخاء المعجمة وتکسر: عبارت است از فریبکار خبیث.
از ابوبکر صدیق س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «فریبکار خبیث و کسیکه منت میگذارد و بخیل وارد بهشت نمیشوند».
3773-1552- (4) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «خَلَقَ اللَّهُ جَنَّةَ عَدْنٍ بِیَدِهِ، وَدَلَّى فِیهَا ثَمَارَهَا، وَشَقَّ فِیهَا أَنْهَارَهَا، ثُمَّ نَظَرَ إِلَیْهَا فَقَالَ لَهَا: تَکَلَّمِی، فَقَالَتْ: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ﴾. فَقَالَ: وَعِزَّتِی وَجَلَالِی لَا یُجَاوِرُنِی فِیکِ بِخَیْلٌ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط" بإسنادین أحدهما جید([5]).
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال بهشت عدن را با دستش آفرید و ثمراتش را در آن قرار داد و رودهایی در آن جاری نمود سپس به آن نگاه کرده و فرمود: سخن بگو؛ پس گفت: «مومنان رستگار شدند». خداوند متعال فرمود: به عزت و جلالم سوگند، بخیلی را در مجاورت خود در تو جای نمیدهم».
0-1553- (5) (ضعیف جداً) ورواه ابن أبی الدنیا فی "صفة الجنة" من حدیث أنس بن مالک؛ ویأتی إن شاء الله [28- صفة الجنّة/4]([6]).
3774-2607- (7) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثٌ مُهْلِکَاتٌ، وَثَلَاثٌ مُنَجِّیَاتٍ، وَثَلَاثٌ کَفَّارَاتٌ، وَثَلَاثٌ دَرَجَاتٌ، فَأَمَّا الْمُهْلِکَاتُ: فَشُحٌّ مُطَاعٌ، وَهَوًى مُتَّبَعٌ، وَإِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ» الحدیث.
رواه الطبرانی فی "الأوسط". وتقدم فی "باب انتظار الصلاة" حدیث أنس بنحوه [5- الصلاة/22].
ابن عمر ب روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «سه چیز هلاک کننده و سه چیز نجات دهنده و سه چیز کفاره و سه چیز باعث ارتقای درجات میباشند؛ اما اموری که هلاک کننده هستند عبارتند از: بخل و حرص آزی که از آن اطاعت شود، هوسی که از آن تبعیت گردد و خودبینی».
3775-1554- (6) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س عَنْ رَسُولِ الله ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ یُحِبُّهُمُ اللَّهُ، وَثَلَاثَةٌ یُبْغِضُهُمُ اللَّهُ،- فذکر الحدیث إلى أن قال: - ویُبغِضُ الشیخَ الزانی، والبخیلَ، والمتکَبِّرَ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه". وهو بتمامه فی "صدقة السر" [8- الصدقات/10].
از ابوذر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه دسته را خداوند متعال دوست دارد و بر سه دسته خشمگین است. اما سه دستهای که الله متعال بر آنها خشمگین است: پیرمرد زناکار، فقیر متکبر و ثروتمند ظالم».
3776-2608- (8) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «خَصْلَتَانِ لَا تَجْتَمِعَانِ فِی مُؤْمِنٍ: البُخْلُ، وَسُوءُ الخُلُقِ».
رواه الترمذی وغیره، وقال الترمذی: "حدیث غریب لا نعرفه إلا من حدیث صدقة بن موسى"([7]).
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دو خصلت در انسان مؤمن جمع نمیشود، بخل و اخلاق زشت و ناپسند».
3777-1555- (7) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «السَّخِیُّ قَرِیبٌ مِنَ اللَّهِ، قَرِیبٌ مِنَ الجَنَّةِ، قَرِیبٌ مِنَ النَّاسِ، بَعِیدٌ مِنَ النَّارِ. وَالبَخِیلُ بَعِیدٌ مِنَ اللَّهِ، بَعِیدٌ مِنَ الجَنَّةِ، بَعِیدٌ مِنَ النَّاسِ، قَرِیبٌ مِنَ النَّارِ. وَلَجَاهِلٌ سَخِیُّ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ عَابِدٍ بَخِیلٍ».
رواه الترمذی من حدیث سعید بن محمد الوراق عن یحیى بن سعید عن الأعرج عن أبی هریرة، وقال: "[غریب] إنما یروى عن یحیى بن سعید عن عائشة مرسلاً".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سخاوتمند به خداوند نزدیک است و به بهشت نزدیک است و از آتش دور است. بخیل از الله دور است و از بهشت دور است و به دوزخ نزدیک است. و جاهل سخاوتمند نزد خداوند محبوبتر است از عابد بخیل».
3778-1556- (8) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عن أبی هریرة س عن النبیَّ ج قال: «ألا إنّ کلَّ جَوَادٍ فی الجنةِ، حَتْمٌ على الله، وأنا به کفیلٌ، ألا وإنَّ کل بخیلٍ فی النار، حتمٌ على الله، وأنا به کفیلٌ». قالوا: یا رسولَ الله! مَنِ الجَوادُ ومَنِ البخیلُ؟ قال: «الجَواد مَن جادَ بِحُقوقِ الله فی مالِه، والبخیلُ مَن مَنَع حقوق الله وبَخِلَ على ربِّه، ولیسَ الجوادُ مَن أخذَ حراماً، وأنفَقَ إسرافاً».
رواه الأصبهانی، وهو غریب.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بدانید که هر بخشندهای در بهشت است. این نزد خداوند امری حتمی است و من ضامن آن هستم. و بدانید که هر بخیلی در دوزخ است. و این نزد خداوند امری حتمی است و من ضامن آن هستم». گفتند: ای رسول خدا، چه کسی بخشنده و چه کسی بخیل است؟ فرمود: «بخشنده آن است که مال خود را در رعایت حقوق خداوند خرج کند و بخیل کسی است که مانع حقوق الله شود و بر پروردگارش بخل ورزد و کسیکه مال حرام به دست آورده و در انفاق زیادهروی کند، بخشنده نیست».
3779-2609- (9) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْمُؤْمِنُ غِرٌّ کَرِیمٌ، وَالْفَاجِرُ خَبٌّ لَئِیمٌ»([8]).
رواه أبو داود، والترمذی وقال: "حدیث غریب". (قال الحافظ): "لم یضعفه أبو داود، ورواتهما ثقات سوى بشر بن رافع، وقد وثق".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مؤمن خوش اخلاق و بخشنده است و فاجر بخیل و بد اخلاق».
"غِرٌّ کریم" یعنی: یعنی اهل مکر و نیرنگ و ذکاوت برای شرارت نیست؛ به سبب فرمانبرداری و نرمی که در اوست، فریب میخورد.
و(الخَبّ) به فتح خاء و گاهی کسر آن: عبارت است از فریبکاری که در پی شر و فساد در میان مردم است.
3780-1557- (9) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِذَا کَانَ أُمَرَاؤُکُمْ خِیَارَکُمْ، وَأَغْنِیَاؤُکُمْ سُمَحَاءَکُمْ، وَأُمُورُکُمْ شُورَى بَیْنَکُمْ؛ فَظَهْرُ الأَرْضِ خَیْرٌ لَکُمْ مِنْ بَطْنِهَا، وَإِذَا کَانَ أُمَرَاؤُکُمْ شِرَارَکُمْ، وَأَغْنِیَاؤُکُمْ بُخَلَاءَکُمْ، وَأُمُورُکُمْ إِلَى نِسَائِکُمْ؛ فَبَطْنُ الأَرْضِ خَیْرٌ لَکُمْ مِنْ ظَهْرِهَا».
رواه الترمذی وقال: "حدیث غریب".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون مسئولان شما بهترین شما باشند و ثروتمندانتان بخشندهترینتان باشند و امورتان بر مبنای مشورت حل و فصل شود، در اینصورت روی زمین از زیر آن برای شما بهتر است و چون مسئولان شما بدترین شما باشند و ثروتمندانتان بخیلترین شما باشند و امورتان به زنان سپرده شود، در اینصورت زیر زمین از روی آن برای شما بهتر است».
3781-1558- (10) (ضعیف) وَعن الحسن س قال: قال رسول الله ج: «إذا أرادَ الله بقومٍ خیراً؛ ولَّى أمرهم الحکماءَ، وجعلَ المال عندَ السُّمَحاءِ، وإذا أرادَ الله بقومٍ شراً؛ ولَّى أمرَهم السفهاءَ، وجعلَ المالَ عند البُخَلاءِ».
رواه أبو داود فی "مراسیله"([9]).
از حسن س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون خداوند در مورد قومی اراده خیر داشته باشد، امورشان را به داناترین آنها میسپارد و اموال را در اختیار بخشندهترین ایشان قرار میدهد. و چون خداوند در مورد قومی اراده شر داشته باشد، امورشان را به سفیهان و نابخردان میسپارد و اموال را در اختیار بخیلان قرار میدهد».
3782-1559- (11) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «السخاءُ خُلُقُ الله الأعظَم».
رواه أبو الشیخ ابن حیان فی "کتاب الثواب".
از ابن عباس ب روایت است: از رسول ج شنیدم که فرمودند: «سخاوتمندی و بخشندگی اخلاق والای خداوندی است».
3783-1560-(12) (موضوع) وَرُوِیَ عَن عَائِشَةَ ل قالت: قال رسولُ الله ج: «ما جُبِلَ وَلیٌّ لله ﻷ؛ إلا على السَّخَاءِ وحُسْنِ الخُلُقِ».
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچکس دوست خداوند نمیشود مگر با سخاوت و اخلاق نیکو».
رواه ابو الشیخ أیضاً.
3784-1561-(13) (موضوع) وَرُوِیَ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهَ اسْتَخْلَصَ هَذَا الدِّینَ لِنَفْسِهِ، فَلَا یَصْلُحُ لِدِینِکُمْ إِلَّا السَّخَاءُ وَحُسْنُ الْخُلُقِ، أَلَا فَزیِّنُوا دِینَکُمْ بِهِمَا».
از عمران بن حصین س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال این دین را برای خود برگزیده است بنابراین چیزی جز سخاوتمندی و اخلاق نیکو برای دینتان مناسب نیست. پس با این دو دینتان را مزین سازید».
رواه الطبرانی فی "الأوسط"، والأصبهانی؛ إلا أنه قال: قال رسولُ الله ج: «جاءَنی جبریلُ ÷؛ فقال: یا محمَّدُ! إنَّ الله استَخلَصَ هذا الدینَ لِنَفسِهِ»، فذکره بلفظه.
و در روایت اصبهانی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «جبریل نزد من آمده و گفت: ای محمد، خداوند این دین را برای خودش برگزیده است».
3785-1562- (14) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَنِ السَّیِّدُ؟ قَالَ: «یُوسُفُ بْنُ یَعْقُوبَ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ». قَالُوا: فَمَا فِی أُمَّتِکَ سَیِّدٌ؟ قَالَ: «بَلَى، رَجُلٌ أُعْطِیَ مَالًا، وَرُزِقَ سَمَاحَةً، وَأَدْنَى الْفَقِیرَ، وَقَلَّتْ شِکَاتُهُ فِی النَّاسِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
از ابن عباس ب روایت است: گفته شد: ای رسول خدا، سید کیست؟ فرمود: «یوسف بن یعقوب بن إسحاق بن إبراهیم». گفتند: در امتت سید نیست؟ فرمود: «بله، کسیکه مال و روزی به او داده شده و فقیر را به خود نزدیک کرده و شکایت از او در میان مردم اندک است».
3786-1563- (15) (منکر) وَعَن عَائِشَةَ ل قَالَت: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إنَّ فی الجنَّةِ بیتاً یُقال له بیتُ السخاءِ».
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در بهشت خانهای است که به آن خانه بخشندگان و سخاوتمندان گفته میشود».
رواه الطبرانی فی «الأسط»، وأبو الشیخ فی "کتاب الثواب"؛ إلا أنه قال: «الجنَّةُ دارُ الأسخِیاءِ».
قال الطبرانی: "تفرد به جَحدر بن عبدالله"([10]).
3787-1564- (16) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عن عمر بن الخطاب س قال: إنَّ رسولَ الله ج قال: «إنَّ الله تبارکَ وتعالى بَعَث حبیبی جبریلَ إلى إبراهیم علیهما السلامُ؛ فقال له: یا إبراهیمُ! إنِّی لم أتَّخِذکَ خلیلاً على أنَّک أعبَدُ عِبادٍ لی، ولکن اطَّلَعْتُ على قلوبِ المؤمنین فَلَم أجِد قَلباً أسخى مِن قَلبِکَ».
رواه أبو الشیخ فی "کتاب الثواب"، والطبرانی([11]).
از عمر بن خطاب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال دوستم جبریل را به سوی ابراهیم فرستاد و به او گفت: ای ابراهیم، من تو را خلیل خود انتخاب نکردم چون عابدترین بندگانم بودی؛ بلکه از میان قلوب مومنان قلبی را سخاوتمندتر از قلب تو نیافتم».
3788-1565- (17) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «الرزقُ إلى أهلِ البَیتِ فیه السخَاءُ، أسرَعُ مِنَ الشَّفرَةِ إلى سَنامِ البَعیرِ».
رواه أبو الشیخ أیضاً.
و از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روزی که با سخاوت همراه باشد، زودتر از چاقویی که شتر را نهر میکند به خانواده میرسد».
0-1566- (18) (ضعیف) ولابن ماجه من حدیث ابن عباسٍ نحوه. وتقدم لفظه فی "الضیافة" [7- باب].
3789-1567- (19) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن عبدالله بن مسعودٍ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «تَجافُوا عَن ذَنبِ السَّخِی فإنَّ الله آخِذٌ بِیَدِه إِذَا مَا عَثَرَ».
رواه ابن أبی الدنیا والأصبهانی.
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از گناه انسان سخاوتمند و بخشنده روی گردانید و او را به خاطر آن سرزنش نکنید چراکه هرگاه دچار لغزش شود خداوند دست او را میگیرد».
0-1568- (20) (ضعیف) ورواه أبو الشیخ من حدیث ابن عباس.
11- (الترهیب من عود الإنسان فی هبته)
([1]) قلت: والبخاری فی "الأدب المفرد" (483 و488).
([2]) قلت: فاته أیضاً البخاری فی "الأدب المفرد" (470 و487).
([3]) قلت: سقطت من الأصل، واستدرکتها من "المستدرک" من ثلاث روایات له (1/ 11/ و415)، ومن أبی داود وغیرهما، وقد خلط الشیخ الناجی هنا -على خلاف عادته- فزعم أن الحدیث عند الحاکم عن (ابن عمر) من روایة بکر بن عبدالله عنه، وأن بکراً لم یرو عن (ابن عمرو بن العاص)، وکل ذلک وهم، وإنما رواه الحاکم عن أبی کثیر زهیر بن الأقمر عن ابن عمرو، وکذا رواه جمع، وتفصیل هذا مما لا مجال له هنا، فانظر "الصحیحة" (858) إن شئت البیان، وهو فی "صحیح أبی داود" (1489)، وأمَّا المقلدون فلا یزالون فی غفلتهم ساهون!
([4]) کذا الأصل بالفاء؛ وهو تصحیف. قال الناجی: "ولعله من بعض النساخ، وإنما هو (الجزع) بلا شک".
([5]) کذا قال، ولیس بجید لأمرین: أحدهما أنه من روایة هشام بن خالد عن بقیة. والآخر: أنه لیس فیه: "فقال: وعزتی. ."، وقد بینت هذا فی "الضعیفة" (1284). وقد صح موقوفاً على أبی سعید نحوه بزیادة أخرى تراها إن شاء الله فی (28- صفة الجنة /4) من "الصحیح".
([6]) فی إسناده (18/ 20) (بشر بن الحسین الأصبهانی)، وهو متروک متهم بالکذب، وقد انصرف نظر المعلق الفاضل على "صفة الجنة" لأبی نعیم، فحسن حدیث هشام بن خالد المشار إلیه آنفاً (1/ 42)، واستشهد له بحدیث أنس هذا (1/ 43)، زاعماً أنه "غیر شدید الضعف"! والسبب أنه شُغِل بتصحیح اسم (بشر بن الحسین) الذی وقع فی الأصل (بن الحسن) -عن التنبیه لسوء حاله، وأنه غیر صالح للاستشهاد به! کما استشهد له بحدیث أبی سعید أیضاً، ولم یلاحظ اختلاف لفظه عن حدیث هشام، وکذلک حدیث أنس، وهو مطول وفیه جملة البخیل. وتفصیل الکلام على هذا مما لا یتسع له المجال هنا.
([7]) انظر "الصحیحة" (278).
([8]) جوهری و دیگران میگویند: (اللئیم): خسیس، بخیل، آزمند.
([9]) لم أره فی النسخة المطبوعة من "المراسیل". وقد أخرجه ابن أبی الدنیا فی رسالته فی "الحلم" (رقم 64) من طریق المبارک بن فضالة عن الحسن مرفوعاً نحوه، وهو مرسل ضعیف الإسناد. وأخرجه الدیلمی فی "مسنده" (1/ 48/ 2- زهر الفردوس) من طریق حمید عن الحسن عن [مهران]-وله صحبة- مرفوعاً. ومهران هذا لم أعرفه.
([10]) قلت: لم یعرفه الهیثمی، وبالتالی المعلقون الثلاثة، وذلک لأن (جحدر) لقبه، واسمه (أحمد)؛ قال ابن عدی: یسرق الحدیث، وهو مخرج فی الضعیفة (3477).
([11]) فی عزوه للطبرانی نظر ذکرته فی الأصل، وفی "الضعیفة" (5245).
ترغیب به کشت یا کاشتن درختان میوهدار
3755-2596- (1) (صحیح) عَنْ جَابِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ یَغْرِسُ غَرْسًاإ إِلَّا کَانَ مَا أُکِلَ مِنْهُ لَهُ صَدَقَةً، وَمَا سُرِقَ مِنْهُ؛ لَهُ صَدَقَةٌ، [وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ مِنْهُ؛ فَهُوَ لَهُ صَدَقَةٌ، وَمَا أَکَلَ الطَّیْرُ مِنْهُ؛ فَهُوَ لَهُ صَدَقَةٌ]([1])، وَلَا یَرْزَؤُهُ أَحَدٌ؛ إِلَّا کَانَ لَهُ صَدَقَةٌ إِلَی یَومِ القِیَامَةِ».
از جابر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مسلمانی نیست که نهالی بکارد مگر آنچه از آن خورده میشود برای او صدقه است و آنچه از آن دزدیده میشود برای او صدقه است و درندهای از آن نمیخورد مگر اینکه برای او صدقه است و پرندهای از آن نمیخورد مگر اینکه برای او صدقه است و کسی از میوهی آن برداشت نمیکند مگر اینکه تا روز قیامت برای او صدقه است».
(صحیح) وفی روایة: «فَلَا یَغْرِسُ الْمُسْلِمُ غَرْسًا فَیَأْکُلَ مِنْهُ إِنْسَانٌ وَلَا دَابَّةٌ وَلَا طَیْرٌ؛ إِلَّا کَانَ لَهُ صَدَقَةً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ».
و در روایتی آمده است: «مسلمانی نیست که نهالی را بکارد و انسان یا حیوان یا پرندهای از آن بخورد مگر اینکه تا روز قیامت برای او صدقه است».
(صحیح) وفی روایة له: «لَا یَغْرِسُ مُسْلِمٌ غَرْسًا وَلَا یَزْرَعُ زَرْعًا فَیَأْکُلَ مِنْهُ إِنْسَانٌ وَلَا دَابَّةٌ وَلَا شَیْءٌ؛ إِلَّا کَانَتْ لَهُ صَدَقَةً».
رواه مسلم.
و در روایتی آمده است: «مسلمانی نیست که نهالی کاشته یا کشت کند و انسان یا حیوان یا چیزی از آن بخورد مگر اینکه تا روز قیامت برای او صدقه است».
(یَرْزَؤه) به سکون راء و فتح زای به معنای: از ثمرهی آن بگیرد و کم کند.
3756-2597- (2) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ یَغْرِسُ غَرْسًا، أَوْ یَزْرَعُ زَرْعًا، فَیَأْکُلَ مِنْهُ طَیْرٌ أَوْ إِنْسَانٌ؛ إِلَّا کَانَ لَهُ بِهِ صَدَقَةٌ».
رواه البخاری ومسلم والترمذی.
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مسلمانی که درختی بکارد یا زراعتی را به وجود آورد، هر انسان یا پرندهای که از آن بخورد برای او صدقه است».
3757-1545- (1) (ضعیف) وَعَنْ مُعَاذِ بنِ اَنَسٍ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ بَنَى بُنْیَانًا فِی غَیْرِ ظُلْمٍ وَلَا اعْتِدَاءٍ، أَوْ غَرَسَ غَرْسًا فِی غَیْرِ ظُلْمٍ وَلَا اعْتِدَاءٍ، کَانَ لَهُ أَجْراً جَاریاً مَا انْتَفَعَ بِهِ مِنْ خَلْقِ الرحمن تَبَارَکَ وَتَعَالَى».
رواه أحمد من طریق زبَّان.
از معاذ بن انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس ساختمانی را بدون ظلم و تجاوز بسازد، یا چیزی را بدون ظلم و تجاوز کشت کند، برای وی پاداشی جاری خواهد بود تا زمانی که مخلوقات خداوند از آن استفاده کنند».
3758-2598- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصی ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا یَغْرِسُ مُسْلِمٌ غَرْسًا، وَلَا یَزْرَعُ زَرْعًا، فَیَأْکُلَ مِنْهُ إِنْسَانٌ وَلَا طَائِرٌ وَلَا شَیْءٌ؛ إِلَّا کَانَ لَهُ أَجْرٌ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد حسن.
از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مسلمانی که درختی بکارد یا زراعتی را به وجود آورد هر انسان یا پرندهای یا چیزی که از آن بخورد به او [در برابر آن] اجر داده میشود».
3759-2599- (4) (حسن) وَعَنْ خَلَّادِ بْنِ السَّائِبِ عَنْ أَبِیهِ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ زَرَعَ زَرْعًا فَأَکَلَ مِنْهُ الطَّیْرُ أَوِ الْعَافِیَةُ([2])؛ کَانَ لَهُ صَدَقَةٌ».
رواه أحمد والطبرانی، وإسناد أحمد حسن([3]).
خلاد بن سائب از پدرش س روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «کسیکه کشت کند و پرنده یا هر موجود زندهای از آن بخورد برای او صدقه است».
3760-1546- (2) (ضعیف) وَعَن رَجُلٍ مِن أَصحَابِ النَّبِیِّ ج قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ بِأُذُنَیَّ هَاتَیْنِ: «مَنْ نَصَبَ شَجَرَةً فَصَبَرَ عَلَى حِفْظِهَا وَالْقِیَامِ عَلَیْهَا حَتَّى تُثْمِرَ؛ کَانَ لَهُ فِی کُلِّ شَیْءٍ یُصَابُ مِنْ ثَمَرِهَا صَدَقَةٌ عِنْدَ اللَّهِ ﻷ».
رواه أحمد وفیه قصة، وإسناده لا بأس به([4]).
از یکی از اصحاب رسول الله ج روایت است: با این دو گوش از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس درختی را بکارد و بر مراقبت و نگه داری از آن صبر کند تا اینکه ثمر دهد، در برابر آنچه از ثمر آن [به سبب استفاده دیگران] از دست رود، نزد خداوند صدقهای برای او خواهد بود».
3761-2600- (5) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س؛ أَنَّ رَجُلًا مَرَّ بِهِ وَهُوَ یَغْرِسُ غَرْسًا بِدِمَشْقَ فَقَالَ لَهُ: أَتَفْعَلُ هَذَا وَأَنْتَ صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِ ج؟ قَالَ: لَا تَعْجَلْ عَلَیَّ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ غَرَسَ غَرْسًا لَمْ یَأْکُلْ مِنْهُ آدَمِیٌّ وَلَا خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ؛ إِلَّا کَانَ لَهُ بِهِ صَدَقَةً».
رواه أحمد، وإسناده حسن بما تقدم.
از ابودرداء س روایت است: درحالیکه در شهر دمشق نهالی میکاشت مردی از کنارش عبور کرده و به او گفت: تو صحابهی پیامبری و چنین کاری انجام میدهی؟ ابودرداء گفت: زود قضاوت نکن، از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «کسی نیست که نهالی را بکارد و آفریدهای از مخلوقات خدا از آن بخورد مگر اینکه برای او صدقهای خواهد بود».
3762-1547- (3) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج؛ أَنَّهُ قَالَ: «مَا مِنْ رَجُلٍ یَغْرِسُ غَرْسًا؛ إِلَّا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ قَدْرَ مَا یَخْرُجُ مِنْ ثَمَرِ ذَلِکَ الْغَرسِ».
رواه أحمد، ورواته محتج بهم فی "الصحیح"؛ إلا عبدالله بن عبد العزیز اللیثی([5]).
از ابوایوب انصاری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ بندهای نیست که چیزی بکارد مگر اینکه خداوند متعال پاداشی برابر با ثمره آن به وی میدهد».
(حسن لغیره) وتقدم فی "کتاب العلم" [3/1] وغیره حدیث أنس قال: قال رسول الله ج: «سبعٌ یجری للعبدِ أجرُهن وهو فی قبره بعد موته: من علَّم علماً؛ أو کرى نهراً، أو حفر بئراً، أو غرس نخلاً، أو بنى مسجداً، أو ورّث مصحفاً، أو ترک ولداً یستغفر له بعد موته».
رواه البزار وأبو نعیم والبیهقی.
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هفت چیز است که ثواب آن برای بنده جاری است درحالیکه مرده و در قبر است: کسیکه علمی را به دیگران بیاموزد، یا رودی را جاری سازد یا چاهی حفر کند یا نخلی کاشته یا مسجدی بنا کند یا قرآنی را به ارث بگذارد یا فرزندی را از خود به جای بگذارد که بعد از مرگش برای او طلب آمرزش کند».
3763-1548- (4) (ضعیف) وَعَنْ جَابِرٍ س قَالَ: أَتَى رَسُولُ اللَّهِ ج بَنِی عَمْرِو بْنِ عَوْفٍ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ، - فذکر الحدیث إلى أن قال:- «یَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ!». قَالُوا: لَبَّیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ! فَقَالَ: «کُنْتُمْ فِی الْجَاهِلِیَّةِ إِذْ لَا تَعْبُدُونَ اللَّهَ، تَحْمِلُونَ الْکَلَّ، وَتَفْعَلُونَ فِی أَمْوَالِکُمُ الْمَعْرُوفَ، وَتَفْعَلُونَ إِلَى ابْنِ السَّبِیلِ، حَتَّى إِذَا مَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ بِالْإِسْلَامِ وَبِنَبِیِّهِ إِذَا أَنْتُمْ تُحَصِّنُونَ أَمْوَالَکُمْ، فِیمَا یَأْکُلُ ابْنُ آدَمَ أَجْرٌ، وَفِیمَا یَأْکُلُ السَّبُعُ أَجْرٌ، وَالطَّیْرُ أَجْرٌ». قَالَ: فَرَجَعَ الْقَوْمُ فَمَا مِنْهُمْ أَحَدٌ إِلَّا هَدَمَ مِنْ حَدِیقَتِهِ ثَلَاثِینَ بَابًا.
رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([6]). قال: "وفیه النهی الواضح عن تحصین الحیطان والنخیل والکَرْم وغیرها من المحتاجین والجائعین أن یأکلوا منها شیئاً" انتهى.
10- (الترهیب من البخل والشح، والترغیب فی الجود والسخاء)
([1]) سقطت من الأصل واستدرکتها من "مسلم" (5/ 27)، لکن لیس فیه قوله: "إلى یوم القیامة"، فالظاهر أنها خطأ من الناسخ؛ انتقل بصره إلى الروایة التی تلیها. ولم یتنبه لهذا کله المقلدون الثلاثة الذین همهم تسوید السطور!!
([2]) (العافیة) و (العوافی): هر موجود زندهای از انسان و حیوان و پرنده که در طلب رزق است.
([3]) یشهد له أحادیث الباب وحدیث جابر: "من أحیا أرضاً میتة له بها أجر، وما أکلت منه العافیة فله به أجر". وهو مخرج فی "الصحیحة" (568)، ورواه البزار فی (2/ 267) یلفظ: "فله منها صدقة".
([4]) کذا قال، وفیه رجل فارسی یدعى (فَنَّج) مجهول. وهو مخرج مع القصة فی "الضعیفة" (6882).
([5]) قلت: هو ضعیف، واختلط بأَخَرَة.
([6]) قلت: تعقبه الذهبی فی "التلخیص" (4/ 113-134) بالإشارة إلى جهالة راویه (محمد بن موسى بن الحارث) عن أبیه. وأبوه مثله! وبیانه فی "التعلیق الرغیب" و"تیسیر الانتفاع".
3754-1544- (1) (ضعیف) عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عُبَیْدِ بْنِ عُمَیْرٍ قَالَ: دَخَلَ عَلَى جَابِرٍ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج فَقَدَّمَ إِلَیْهِمْ خُبْزًا وَخَلًّا، فَقَالَ: کُلُوا؛ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «نِعْمَ الْإِدَامُ الْخَلُّ، إِنَّهُ هَلَاکٌ بِالرَّجُلِ أَنْ یَدْخُلَ إِلَیْهِ النَّفَرُ مِنْ إِخْوَانِهِ فَیَحْتَقِرَ مَا فِی بَیْتِهِ أَنْ یُقَدِّمَهُ إِلَیْهِمْ، وَهَلَاکٌ بِالْقَوْمِ أَنْ یَحْتَقِرُوا مَا قُدِّمَ إِلَیْهِمْ».
از عبدالله بن عبید بن عمیره روایت است که نزد جابر از اصحاب رسول الله ج رفت که با نان و سرکه از آنها پذیرایی کرد. و گفت: بخورید، من از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «بهترین غذا سرکه است. این نشانه هلاکت و نابودی انسان است که چون چند تن از دوستانش به خانه او بیایند، آنچه را در خانه دارد حقیر شمرده و برای پذیرایی از آنها استفاده نکند و این علامت نابودی قومی است که آنچه با آن از ایشان پذیرایی میشود حقیر بشمارند».
رواه أحمد والطبرانی، وأبو یعلى؛ إلا أنه قال: «وَکفَى بالمَرْءِ شَرّاً أنْ یَحْتَقِرَ ما قُرّبَ إِلَیْهِ».
وبعض أسانیدهم حسن([1]).
و در روایت ابویعلی آمده است: «برای شرارت یک انسان همین کفایت میکند که آنچه با آن پذیرایی میشود حقیر بشمارد».
"ونِعْم الإدام الخلُّ"، فی "الصحیح"([2]). ولعلَّ قوله: "إنه هلاک بالرجل..." إلى آخره من کلام جابر، مُدْرَج غیر مرفوع. والله أعلم.
9- (الترغیب فی زرع([3]) وغرس الأشجار المثمرة)
([1]) قلت: أظن أنه یعنی إسناد الطبرانی فی "الأوسط"؛ فإن رجاله ثقات، لکن فیه عنعنة (عبدالرحمن بن محمد المحاربی)، وبقیة الأسانید ظاهرة الضعف، وبیان ذلک فی "الضعیفة" (5389).
([2]) وقد مضى فی "کتاب الطعام" (19/ 5).
([3]) کذا فی الأصول والمنیریة (3/ 244)، وفی بعض الطبعات: «الزرع»، ولعله أصواب. [ش].
3737-2586- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ؛ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ؛ فَلْیَقُلْ خَیْرًا أَوْ لِیَصْمُتْ».
رواه البخاری ومسلم([1]). [مضى هنا/3].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد باید مهمانش را گرامی دارد و هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد باید صله رحم را بجا آورد و هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد باید سخن خیر بگوید یا سکوت اختیار کند».
3738-2587- (2) (صحیح) وَعَنْ عَبْداللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: دَخَلَ عَلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ ج فَقَالَ: «أَلَمْ أُخْبَرْ أَنَّکَ تَقُومُ اللَّیْلَ وَتَصُومُ النَّهَارَ؟». قُلْتُ: بَلَى. قَالَ: «فَلاَ تَفْعَلْ، قُمْ وَنَمْ، وَصُمْ وَأَفْطِرْ؛ فَإِنَّ لِجَسَدِکَ عَلَیْکَ حَقًّا، وَإِنَّ لِعَیْنِکَ عَلَیْکَ حَقًّا، وَإِنَّ لِزَوْرِکَ عَلَیْکَ حَقًّا، وَإِنَّ لِزَوْجِکَ عَلَیْکَ حَقًّا» الحدیث.
رواه البخاری - واللفظ له-، ومسلم وغیرهما. [مضى بلفظ مسلم 9- الصوم/12].
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج نزد من آمده و فرمود: «به من خبر نرسیده بود که تو نماز شب خوانده و روز روزه میگیری؟». گفتم: بله، فرمود: «چنین نکن، پس نماز بخوان و بخواب زیرا جسد تو بر تو حق دارد و چشمت بر تو حق دارد و مهمانت بر تو حق دارد و همسرت بر تو حقی دارد».
«وَإِنَّ لِزَوْرِکَ عَلَیْکَ حَقًّا» یعنی: کسانی که به ملاقاتت میآیند و مهمانانت بر تو حقی دارند.
یقال للزائر: (زَوْر) بفتح الزای سواء فیه الواحد والجمع.
3739-2588- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیَّ ج فَقَالَ: إِنِّی مَجْهُودٌ. فَأَرْسَلَ إِلَى بَعْضِ نِسَائِهِ فَقَالَتْ: لَا وَالَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ مَا عِنْدِی إِلَّا مَاءٌ، ثُمَّ أَرْسَلَ إِلَى أُخْرَى، فَقَالَتْ مِثْلَ ذَلِکَ، حَتَّى قُلْنَ کُلُّهُنَّ مِثْلَ ذَلِکَ: لَا وَالَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ مَا عِنْدِی إِلَّا مَاءٌ. فَقَالَ: «مَنْ یُضِیفُ هَذَا اللَّیْلَةَ رَحِمَهُ اللهُ؟». فَقَامَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ: أَنَا یَا رَسُولَ اللهِ، فَانْطَلَقَ بِهِ إِلَى رَحْلِهِ، فَقَالَ لِامْرَأَتِهِ: هَلْ عِنْدَکِ شَیْءٌ؟ قَالَتْ: لَا إِلَّا قُوتَ صِبْیَانِی، قَالَ: فَعَلِّلِیهِمْ بِشَیْءٍ، فَإِذَا أَرَادُوا العشاءَ فنَوِّمیهمْ، فَإِذَا دَخَلَ ضَیْفُنَا فَأَطْفِئِ السِّرَاجَ، وَأَرِیهِ أَنَّا نَأْکُلُ. - وفی روایة: - فَإِذَا أَهْوَى لِیَأْکُلَ فَقُومِی إِلَى السِّرَاجِ حَتَّى تُطْفِئِیهِ-، قَالَ: فَقَعَدُوا وَأَکَلَ الضَّیْفُ وباتا طاوِیَیْنِ، فَلَمَّا أَصْبَحَ غَدَا عَلَى رسول الله ج فَقَالَ: «قَدْ عَجِبَ اللهُ مِنْ صَنِیعِکُمَا بِضَیْفِکُمَا»،- زاد فی روایة: فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ ﴿وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ﴾-.
رواه مسلم وغیره([2]).
از ابوهریره س روایت شده که مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: من در تنگنا قرار گرفتهام و به شدت گرسنهام؛ پس رسول الله ج به دنبال یکی از زنان خود فرستاد [که اگر غذایی هست به او بدهند]؛ گفت: سوگند به کسیکه تو را به حق مبعوث کرده جز آب چیزی ندارم؛ سپس به دنبال همسر دیگرش فرستاد، همان جواب را شنید، تا اینکه همین جمله را از تمام زنانش شنید: قسم به کسیکه تو را بحق برانگیخته جز آب چیزی نیست. پس فرمود: چه کسی امشب این را مهمان میکند تا خدا او را مورد رحمت قرار دهد؟ یکی از انصار جواب داد: من، ای رسول الله ج! و او را به خانه برد و به زنش گفت: آیا نزد تو چیزی هست؟ گفت: جز غذای کودکانم چیزی نداریم. گفت: آنها را به چیزی راضی کن و هرگاه شام خواستند بخوابان و هر وقت مهمانمان وارد شد، چراغ را خاموش و به او چنان وانمود کن که ما داریم غذا میخوریم. – و در روایتی هنگامیکه شروع به خوردن کرد بلند شو و چراغ را خاموش کن. پس نشستند و مهمان غذا را خورد و خود و زنش گرسنه و با شکم خالی شب را گذراندند. صبح روز بعد رسول الله ج نزد من آمده و فرمود: «خداوند از رفتار شما با مهمانتان به شگفت آمد. - و در روایتی آمده: پس این آیه نازل شد: ﴿وَیُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ کَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞ﴾ [الحشر: 9] «و آنها را بر خود مقدم میدارند، هرچند خودشان نیازمند باشند».
3740-2589- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِی شُرَیْحٍ خُوَیلد بن عمرٍو س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ، جَائِزَتُهُ یَوْمٌ وَلَیْلَةٌ، وَالضِّیَافَةُ ثَلاَثَةُ أَیَّامٍ، فَمَا کَانَ بَعْدَ ذَلِکَ فَهُوَ صَدَقَةٌ، وَلاَ یَحِلُّ لَهُ أَنْ یَثْوِیَ عِنْدَهُ حَتَّى یُحْرِجَهُ».
رواه مالک، والبخاری ومسلم، وأبو داود والترمذی وابن ماجه.
از ابوشریح خویلد بن عمرو س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد، باید مهمانش را گرامی دارد؛ یک شب و روز به خوبی از مهمان پذیرایی کند؛ و مهمانی سه روز است و بعد از آن برای میزبان صدقه محسوب میشود و بر مهمان جایز نیست آنقدر نزد میزبان بماند تا اینکه او را با سختی و مشکل مواجه نماید».
ترمذی میگوید: «و (لا یثوی) به این معناست که نزد میزبان چنان نماند که او را با مشکل مواجه نموده و به سختی بیندازد. و (الحرج): سختی و تنگنا».
(و خطابی میگوید): «[معناه]([3]) به این معناست که برای مهمان حلال نیست بیش از سه روز نزد میزبان بدون دعوت وی ماندگار شود و سبب نارضایتی وی گردد و به این ترتیب اجر و پادشش را باطل گرداند».
(حافظ میگوید): «علما در مورد این حدیث دو تاویل دارند: یکی اینکه: میزبان به اندازهای که یک شب و روز مهمان را کفایت کند، به او میدهد و این زمانی است که به صورت گذرا این مساله رخ داده است و چون میزبان قصد دعوت نمودن مهمان را داشته باشد، سه روز او را مهمان میکند. و تاویل دیگر این است که: چیزی به اندازهای که یک روز و شبش را کفایت کند، به مهمان میبخشد. و بعد از مهمانیاش به آن دو روی میآورد.
3741-2590- (5) (صحیح لغیره) وَعن أبی هریرة س قال: سمعتُ رسولَ الله ج یقول: «لِلضَّیْفِ عَلَى مَنْ نَزَلَ بِهِ مِنَ الْحَقِّ ثَلَاثٌ، فَمَا زَادَ فَهُوَ صَدَقَةٌ، وَعَلَى الضَّیْفِ أَنْ یَرْتَحِلَ؛ لَا یُؤْثِمُ أَهْلَ المَنْزِلِ».
رواه أحمد([4]) وأبو یعلى والبزار، ورواته ثقات سوى لیث بن أبی سلیم.
از ابوهریره س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «مهمان نزد هر کسیکه رفت، سه روز بر او حق دارد و افزون بر آن صدقه است و بر مهمان لازم است که خارج شود و اهل منزل را گناهکار نکند».
3742-2591- (6) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أیضاً؛ أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَیُّمَا ضَیْفٍ نَزَلَ بِقَوْمٍ فَأَصْبَحَ الضَّیْفُ مَحْرُومًا؛ فَلَهُ أَنْ یَأْخُذَ بِقَدْرِ قِرَاهُ، وَلَا حَرَجَ عَلَیْهِ».
رواه أحمد ورواته ثقات، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر مهمانی که نزد قومی رفت اما کسی او را مهمانی نکرد، میتواند حق مهمانیش را بگیرد و گناهی بر او نیست».
3743-2592- (7) (صحیح) وَعَنْ أَبِی کَرِیمَةَ- وهو المقدام بن معدیکرب الکندی- س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَیْلَةُ الضَّیْفِ حَقٌّ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ، فَمَنْ أَصْبَحَ بِفِنَائِهِ فَهُوَ عَلَیْهِ دَیْنٌ، إِنْ شَاءَ اقْتَضَى([5])، وَإِنْ شَاءَ تَرَکَ».
رواه أبو داود وابن ماجه.
از ابو کریمه - مقدام بن معدیکرب س - روایت شده که رسول الله ج فرمودند: «یک شب مهمانی دادن بر هر مسلمانی لازم است؛ پس اگر مهمانی به خانهی فردی آمد مهمانی بر گردن میزبان میباشد. مهمان میتواند حقش را گرفته یا آن را ترک کند».
3744-1536- (1) (منکر) وَعَنهُ عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «أَیُّمَا رَجُلٍ أَضَافَ قَوْمًا فَأَصْبَحَ الضَّیْفُ مَحْرُومًا؛ فَإِنَّ نَصْرَهُ حَقٌّ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ، حَتَّى یَأْخُذَ بِقِرَى لَیْلَتِهِ مِنْ زَرْعِهِ وَمَالِهِ».
رواه أبو داود، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([6]).
از مقدام بن معدیکرب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون کسی مهمان گروهی شد و مهمان محروم ماند، این حق بر هر مسلمانی است که او را یاری کند و در آن شب از مال و کشت خود، او را پذیرایی کند».
3745-2593- (8) (صحیح لغیره) وَعَنِ التَّلِبِّ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «الضِّیَافَةُ ثَلَاثَةُ أَیَّامٍ حَقٌّ لَازِمٌ، فَمَا کَانَ بَعْدَ ذَلِکَ فَصَدَقَةٌ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط" بإسناد فیه نظر([7]).
از تَلِب س روایت است که میگوید از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «سه روز پذیرایی از مهمان، حقی لازم است و بیش از آن صدقه میباشد».
3746-2594- (9) (صحیح لغیره) وَعَن أَبِی سَعِیدٍ الخُدریِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ؛ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ - قَالَهَا ثَلَاثًا -». قَالَ رَجُلٌ: وَمَا کَرَامَةُ الضَّیْفِ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «ثَلَاثَةُ أَیَّامٍ، فَمَا زَادَ([8]) بَعْدَ ذَلِکَ فَهُوَ صَدَقَةٌ».
رواه أحمد مطولاً مختصراً بأسانید أحدها صحیح، والبزار وأبو یعلى.
از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسیکه به الله و روز آخرت ایمان دارد پس باید مهمانش را گرامی دارد. - و آن را سه بار تکرار فرمود.- مردی گفت: گرامی داشتن مهمان چیست ای رسول خدا؟ رسول الله ج فرمود: «سه روز [پذیرایی از او] میباشد و بیش از سه روز صدقه است».
3747-2595- (10) (صحیح) وَعَن عبدالله - یعنی ابن مسعود- س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «الضِّیَافَةُ ثَلاثَةُ أَیَّامٍ، فَمَا زَادَ فَهُوَ صَدَقَةٌ، وَکُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ».
رواه البزار، ورواته ثقات.
از عبدالله - یعنی ابن مسعود س - روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پذیرایی از مهمانی سه روز است و بیش از این صدقه است و هر کار خوبی صدقه است».
3748-1537- (2) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «مَنْ أَقَامَ الصَّلَاةَ، وَآتَى الزَّکَاةَ، وَصَامَ رَمَضَانَ، وَقَرَى الضَّیْفَ؛ دَخَلَ الْجَنَّةَ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر".
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمود: «هرکس نماز را بر پا دارد و زکات را بپردازد و روزه رمضان را بگیرد و مهمان را پذیرایی کند، وارد بهشت میشود».
3749-1538- (3) (ضعیف) وَرُوِیَ عن عائشة ل قالت: قال رسولُ الله ج: «[لا تزال]([9]) الملائکةُ تُصَلِّی على أحَدِکُم ما دامت مائدتُه موضوعَة».
رواه الأصبهانی.
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمود: «مادامی که سفره یکی از شما پهن باشد، فرشتهها پیوسته بر او درود میفرستند».
3750-1539- (4) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن ابنِ عباسٍ ب قال: قال رسولُ الله ج: «الخیرُ أسرَعُ إلى البیتِ الذی یُؤکَلُ فیه مِنَ الشفرَةِ إلى سَنامِ البَعیرِ».
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در خانهای که مهمان غذا میخورد، خیر و برکت زودتر از چاقویی که شتر را نهر میکند به آن میرسد».
0-1540- (5) (ضعیف) ورواه ابن أبی الدنیا من حدیث أنس وغیره([10]). (قال الحافظ): وتقدم "باب فی إطعام الطعام" [8- الصدقات/17]، وفیه غیر ما حدیث یلیق بهذا الباب، لم نُعِد منها شیئاً.
3751-1541- (6) (ضعیف) وَعَن شِهَابِ بْنِ عَبَّادٍ؛ أَنَّهُ سَمِعَ بَعْضَ وَفْدِ عَبْدِالْقَیْسِ وَهُمْ یَقُولُونَ: قَدِمْنَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَاشْتَدَّ فَرَحُهُمْ بِنَا، فَلَمَّا انْتَهَیْنَا إِلَى الْقَوْمِ أَوْسَعُوا لَنَا، فَقَعَدْنَا، فَرَحَّبَ بِنَا النَّبِیُّ ج وَدَعَا لَنَا، ثُمَّ نَظَرَ إِلَیْنَا فَقَالَ: «مَنْ سَیِّدُکُمْ وَزَعِیمُکُمْ؟». فَأَشَرْنَا جَمِیعاً إِلَى الْمُنْذِرِ بْنِ عَائِذٍ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «أَهَذَا الْأَشَجُّ». - فَکَانَ أَوَّلَ یَوْمٍ وُضِعَ عَلَیْهِ هَذَا الِاسْمُ لِضَرْبَةٍ کَانَت بِوَجْهِهِ بِحَافِرِ حِمَارٍ-. قُلْنَا: نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَتَخَلَّفَ بَعْدَ الْقَوْمِ؛ فَعَقَلَ رَوَاحِلَهُمْ، وَضَمَّ مَتَاعَهُمْ، ثُمَّ أَخْرَجَ عَیْبَتَهُ فَأَلْقَى عَنْهُ ثِیَابَ السَّفَرِ، وَلَبِسَ مِنْ صَالِحِ ثِیَابِهِ، ثُمَّ أَقْبَلَ إِلَى النَّبِیِّ ج وَقَدْ بَسَطَ النَّبِیُّ ج رِجْلَهُ وَاتَّکَأَ، فَلَمَّا دَنَا مِنْهُ الْأَشَجُّ أَوْسَعَ الْقَوْمُ لَهُ وَقَالُوا: هَاهُنَا یَا أَشَجُّ! فَقَالَ النَّبِیُّ ج - وَاسْتَوَى قَاعِدًا وَقَبَضَ رِجْلَهُ-: «هَاهُنَا یَا أَشَجُّ!». فَقَعَدَ عَنْ یَمِینِ رسول الله ج، فَرَحَّبَ بِهِ وَأَلْطَفَهُ، وَسَأَلَهُ عَنْ بِلَادِهِم، وَسَمَّى لَهُ قَرْیَةً (الصَّفَا)، وَ (الْمُشَقَّرَ)([11]) وَغَیْرَ ذَلِکَ مِنْ قُرَى (هَجَرٍ)، فَقَالَ: بِأَبِی وَأُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ! لَأَنْتَ أَعْلَمُ بِأَسْمَاءِ قُرَانَا مِنَّا. فَقَالَ: «إِنِّی قَدْ وَطِئْتُ بِلَادَکُمْ، وَفُتِحَ لِی مِنهَا». قَالَ: ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى الْأَنْصَارِ فَقَالَ: «یَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ! أَکْرِمُوا إِخْوَانَکُمْ؛ فَإِنَّهُمْ أَشْبَاهُکُمْ فِی الْإِسْلَامِ، أَشْبَهُ شَیْءٍ بِکُمْ أَشْعَارًا وَأَبْشَارًا، أَسْلَمُوا طَائِعِینَ غَیْرَ مُکْرَهِینَ، وَلَا مَوْتُورِینَ، إِذْ أَبَى قَوْمٌ أَنْ یُسْلِمُوا حَتَّى قُتِلُوا». قَالَ: فَلَمَّا أَنْ أَصْبَحُوا قَالَ: «کَیْفَ رَأَیْتُمْ کَرَامَةَ إِخْوَانِکُمْ لَکُمْ، وَضِیَافَتَهُمْ إِیَّاکُمْ؟». قَالُوا: خَیْرَ إِخْوَانٍ أَلَانُوا فُرُشَنَا، وَأَطَابُوا مَطْعَمَنَا، وَبَاتُوا وَأَصْبَحُوا یُعَلِّمُونَا کِتَابَ رَبِّنَا تَبَارَکَ وَتَعَالَى، وَسُنَّةَ نَبِیِّنَا ج. فَأُعْجِبَ النَّبِیَّ ج وَفَرِحَ بِهَا» الحدیث بطوله.
رواه أحمد بإسناد صحیح([12]).
(العَیْبَةُ) بفتح العین المهملة وسکون الیاء المثناة تحت بعدها باء موحدة: عبارت است از آنچه مسافر لباس را در آن قرار میدهد. [صندوق یا چمدان]
3752-1542- (7) (منکر) وَعَن حمید الطویل عن أنس بن مالک س قال: دَخَل علیهِ قومٌ یعودونَه فی مَرَضٍ له فقال: یا جاریةُ! هلُمّی لأصحابِنا ولو کِسَراً؛ فإنی سمعتُ رسولَ الله ج یقول: «مکارمُ الأخلاقِ؛ مِن أعمالِ الجنَّةِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد جید([13]).
از انس بن مالک س روایت است: عدهای برای عیادت وی نزد او آمدند. وی گفت: ای کنیز، برای دوستان ما چیزی تهیه ببین ولو اینکه تکهای نان باشد. من از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «اخلاق نیکو از اعمال بهشتیان است».
3753-1543- (8) (ضعیف) وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یُضِیِّفُ».
رواه أحمد ورجاله رجال "الصحیح"؛ خلا ابن لهیعة.
از عقبه بن عامر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خیری نیست در کسیکه مهمان ندارد».
8 -(الترهیب أن یحتقر المرء ما قدّم إلیه، أو یحتقر ما عنده أن یقدّمه للضیف)
([1]) سبق تخریجه وبیان أنه لیس فیه عند مسلم جملة "فلیصل رحمه".
([2]) قال الناجی: "کذا رواه البخاری أیضاً بنحوه فی موضعین". قلت: ولیس عند مسلم (6/ 128) جملة التنویم، وإنما هی عند البخاری فی روایة (4889)، ولمسلم مختصرها، وهو روایة للبخاری (3798)، وفیها قوله: "وباتا طاویین". والحدیث فی "الصحیحة" برقم (3272).
([3]) سقطت من الطبعة السابقة (2/ 694)، وهی فی الأصل: الطبعة المنیریة (3/ 242) وسائر الطبعات. [ش].
([4]) لم أره عنده من حدیث أبی هریرة، ولا عزاه إلیه الهیثمی فی "المجمع" (8/ 176)، وإنما رواه (4/ 31) من حدیث أبی شریح المتقدم آنفاً نحوه. وهو روایة لمسلم.
([5]) الأصل: (قضى)، وهو تصحیف ظاهر؛ کما قال الناجی، ولم یتنبه لذلک المعلقون الثلاثة لعجمتهم!
([6]) کذا قال، وفیه (سعید بن المهاجر) ولا یعرف کما قال الذهبی وغیره، وهو مخرج فی "الضعیفة" (6881). وأما المعلقون الثلاثة فتمجهدوا وقالوا: "حسن"! خبط عشواء! وقد صح الحدیث عن المقدام بلفظ باللفظ السابق فاعتمده.
([7]) قلت: لکن یشهد له الحدیث (4 و5)، وزیادة: "حق لازم" یشهد لمعناها کل أحادیث الباب، على أنها لم ترد فی روایة "الأوسط" (3/ 288) وهو روایة لأبی نعیم فی "المعرفة" (3/ 215/ 1292).
([8]) فی "المسند" (3/ 76): "فما جلس"، وهو فی بعض نسخ الکتاب، وهو لفظ "مجمع الزوائد" کما قال الناجی (191/ 2).
([9]) زیادة من "الأصبهانی" (2/ 719-820) وغیره. وهو مخرج فی "الضعیفة" (5272).
([10]) قلت: لقد أبعد النجعة، فقد رواه ابن ماجه (3356) أیضاً، وإسناده ثلاثی یرویه عن ضعیف عن ضعیف عن أنس! ورواه أبو الشیخ عن جابر کما فی "تخریج الإحیاء" (3/ 244) وقال: "وکلها ضعیفة".
([11]) بضم المیم وفتح الشین المعجمة والقاف المشددة آخره راء مهملة: حصن بـ (البحرین) قدیم. ذکره فی "العجالة". ووقع فی الأصل: (المنتقر)، وفی "المجمع" (المنقیرة)، فصححته من "المسند" وغیره. و (الصفا) حصن هناک أیضاً کما فی "معجم البلدان".
([12]) کذا قال، وفیه یحیى بن عبدالرحمن العصَری، قال الذهبی فی "المیزان": "لا یعرف، تفرد عنه أبو سلمة التبوذکی"! قلت: بل روى عنه أیضاً (یونس بن محمد) وهو أبو محمد المؤدب الثقة الثبت، وهو شیخ أحمد فی هذا الحدیث (3/ 432 و4/ 206). وقد خفیت هذه المتابعة على کتب التراجم التی وقفت علیها مثل "تاریخ البخاری" و"الجرح" و"ثقات ابن حبان" (9/ 252). و"تهذیب الکمال" وفروعه. کما غفل عنها المعلقون علیها.
([13]) کذا قال وتبعه الهیثمی وغیره، وفیه من لم یوثقه أحد، وأبطل حدیثه هذا أبو حاتم. وهو مخرج فی "الضعیفة" (1280).
3722-2577- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج: «إِنَّ رَجُلًا زَارَ أَخًا لَهُ فِی قَرْیَةٍ [أُخْرَى]، فَأَرْصَدَ اللهُ تعالی [لَهُ] عَلَى مَدْرَجَتِهِ مَلَکًا، فَلَمَّا أَتَى عَلَیْهِ قَالَ: أَیْنَ تُرِیدُ؟ قَالَ: أُرِیدُ أَخًا لِی فِی هَذِهِ الْقَرْیَةِ، قَالَ: هَلْ لَکَ عَلَیْهِ مِنْ نِعْمَةٍ تَرُبُّهَا؟ قَالَ: لَا، غَیْرَ أَنِّی أَحْبَبْتُهُ فِی اللهِ، قَالَ: فَإِنِّی رَسُولُ اللهِ إِلَیْکَ؛ بِأَنَّ اللهَ قَدْ أَحَبَّکَ کَمَا أَحْبَبْتُهُ فِیهِ».
رواه مسلم.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی برای دیدن برادرش به روستای دیگری رفت؛ خداوند فرشتهای را در مسیرش مقرر نمود؛ هنگامیکه به او نزدیک شد، گفت: کجا میروی؟ گفت: میخواهم برادرم را در آن روستا ملاقات کنم. گفت: آیا نعمتی از تو نزد اوست که برای رسیدگی به آن نزد وی میروی؟ گفت: خیر، بلکه به خاطر خدا دوستش دارم. فرشته گفت: همانا من پیک خداوند بسوی تو هستم که به تو خبر دهم، خداوند تو را دوست دارد همانطور که این بنده را به خاطر او دوست داری».
(المَدْرَجَة) به فتح میم و راء: عبارت است از راه. (تَرُبُّها) یعنی: بدان پرداخته و سعی در اصلاح آن داشته باشی.
3723-2578- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ أیضاً س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ عَادَ مَرِیضًا، أَوْ زَارَ أَخًا لَهُ فِی اللَّهِ؛ نَادَاهُ مُنَادٍ: أَنْ طِبْتَ وَطَابَ مَمْشَاکَ، وَتَبَوَّأْتَ مِنَ الجَنَّةِ مَنْزِلًا».
رواه ابن ماجه والترمذی - واللفظ له- وقال: "حدیث حسن"، وابن حبان فی "صحیحه"؛ کلهم من طریق أبی سنان عن عثمان بن أبی سودة عنه.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس بیماری را عیادت کند یا برادرش را جهت رضایت خداوند ملاقات کند، منادیی [فرشتهای] از آسمان او را ندا میدهد: خیر ببینی و رفتنت مبارک باد [زندگی نیکویی در دنیا و آخرت داشته باشی و سیر و سلوکت در مسیر آخرت نیک باد] و قصری برای خود در بهشت فراهم کردی».
3724-2579- (3) (حسن صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س؛ عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَا مِنْ عَبْدٍ مُسْلِمٍ أَتَى أَخاه یَزُورُهُ فِی اللَّهِ، إِلَّا نَادَاهُ [مُنَادٍ]([1]) مِنَ السَّمَاءِ: أَنْ طِبْتَ وَطَابَتْ لَکَ الْجَنَّةُ، وَإِلَّا قَالَ اللَّهُ فِی مَلَکُوتِ عَرْشِهِ: عَبدی زَارَ فِیّ،َ وَعَلَیَّ قِرَاهُ، فَلَمْ یَرْضَ [الله] لَهُ بِثَوابٍ دُونَ الْجَنَّةِ».
رواه البزار وأبو یعلى بإسناد جید.
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بندهای نیست که به خاطر خدا برادرش را ملاقات کند، مگر اینکه منادیی از آسمان او را ندا میدهد: تو را خوش باد و بهشت گوارایت باد؛ و خداوند در ملکوت عرشش میفرماید: بندهام به خاطر من به ملاقات رفت، پس مهمانی او بر من لازم است؛ پس خداوند متعال به هیچ پاداشی برای او جز بهشت راضی نمیشود».
3725-2580- (4) (حسن لغیره) وَعَنْ أَنَسٍ أَیضاً س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِرِجَالِکُمْ فِی الْجَنَّةِ؟». قُلْنَا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «النَّبِیُّ فِی الْجَنَّةِ، وَالصِّدِّیقُ فِی الْجَنَّةِ، وَالرَّجُلُ یَزُورُ أَخَاهُ فِی نَاحِیَةِ الْمِصْرِ، لَا یَزُورُهُ إِلَّا لِلَّهِ فِی الْجَنَّةِ» الحدیث.
رواه الطبرانی فی "الأوسط" و"الصغیر"، وتقدم بتمامه فی "حق الزوجین" [17- النکاح/3].
از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا شما را به مردانتان در بهشت خبر ندهم؟». گفتیم: بله، ای رسول الله ج! فرمود: «پیامبر در بهشت است. صدیق در بهشت است. و مردی که به خاطر خدا برادرش را در گوشهای از شهر ملاقات میکند، در بهشت است».
3726-1529- (1) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی رُزَینٍ الْعُقَیْلِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَا أَبَا رُزَینٍ! إِنَّ الْمُسْلِمَ إِذَا زَارَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ؛ شَیَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یُصَلُّونَ عَلَیْهِ؛ یَقُولُونَ: اللَّهُمَّ کَمَا وَصَلَهُ فِیکَ فَصِلْهُ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
از ابی رُزَین عقیلی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای ابازرین، چون مسلمانی برادر مسلمانش را ملاقات کند، هفتاد هزار فرشته اطراف او را گرفته و بر او درود فرستاده، میگویند: پروردگارا، چنانکه به خاطر تو با برادرش ملاقات کرد [و صلهی رحم را با او بجا آورد]، رحمتت را شامل او گردان».
3727-2581- (5) (صحیح) وَعن معاذ بن جبلٍ س قال: سمعتُ رسول الله ج یقول: «قال الله تبارکَ وتعالى: وجَبَت محَبَّتی لِلمُتحابِّینَ فیَِّ، وللمُتَجالسینَ فیَِّ، ولِلمُتزاوِرِینَ فیَِّ، ولِلمُتباذِلینَ فیَِّ».
رواه مالک بإسناد صحیح، وفیه قصة أبی إدریس، وسیأتی بتمامه فی "الحب فی الله" مع حدیث عمرو ابن عبسة [23- الأدب/31].
از معاذ بن جبل س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خداوند تبارک و تعالی میفرماید: محبت من واجب است بر کسانی که به خاطر من با یکدیگر محبت میکنند و کسانیکه به خاطر من باهم مینشینند و به خاطر من باهم ملاقات میکنند و به خاطر من بذل و بخشش میکنند».
3728-1530- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن بُرَیدَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ غُرَفًا تُرَى ظَوَاهِرُهَا مِنْ بَوَاطِنِهَا، وبَوَاطِنُهَا مِنْ ظَوَاهِرِهَا، أَعَدَّهَا اللَّهُ لِلْمُتَحَابِّینَ فِیهِ، وَالْمُتَزَاوِرِینَ فِیهِ، وَالْمُتَبَاذِلِینَ فِیهِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
از بریده س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در بهشت خانههایی است که ظاهرشان از درونشان و درونشان از بیرونشان دیده میشود. خداوند متعال آنها را برای کسانی آماده کرده که به خاطر او یکدیگر را دوست دارند و به خاطر او به ملاقات هم میروند و به یکدیگر بخشش میکنند».
3729-1531- (3) (ضعیف موقوف) وَعَنْ عَوْنٍ قَالَ: قَالَ عَبْدُاللهِ - یعنی ابن مسعود- لِأَصْحَابِهِ حِینَ قَدِمُوا عَلَیْهِ: هَلْ تَجَالَسُونَ؟ قَالُوا: لَیْسَ نَتْرُکُ ذَلِکَ، قَالَ: فَهَلْ تَزَاوَرُونَ؟ قَالُوا: نَعَمْ یَا أَبَا عَبْدِالرَّحْمَنِ! إِنَّ الرَّجُلَ مِنَّا لَیَفْقِدُ أَخَاهُ فَیَمْشِی عَلَى رِجلَیه إِلَى آخِرِ الْکُوفَةِ حَتَّى یَلْقَاهُ، قَالَ: إِنَّکُمْ لَنْ تَزَالُوا بِخَیْرٍ مَا فَعَلْتُمْ ذَلِکَ.
رواه الطبرانی، وهو منقطع.
از عون روایت است: عبدالله بن مسعود س به اصحابش هنگامی که نزد وی آمدند گفت: آیا با یکدیگر نشست دارید؟ گفتند: همنشینی یکدیگر را رها نمیکنیم. فرمود: آیا به دیدار یکدیگر میروید؟ گفتند: بله ای ابا عبدالرحمن؛ چون یکی از ما برادرش را نیابد پای پیاده تا آخر کوفه برای دیدار با او میرود. عبدالله گفت: تا زمانی که چنین رفتاری داشته باشد پیوسته در خیر و خوبی خواهید بود.
3730-1532- (4) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ زِرِّ بْنِ حُبَیْشٍ قَالَ: أَتَیْنَا صَفْوَانَ بْنَ عَسَّالٍ المرادیَّ فَقَالَ: أَزَائِرِینَ؟ قُلْنَا: نَعَمْ. فَقَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ زَارَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ؛ خَاضَ فِی الرَّحمَةِ حَتَّى یَرْجِعَ، وَمَنْ عَادَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ؛ خَاضَ فِی رِیَاضِ الْجَنَّةِ حَتَّى یَرْجِعَ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر".
از زِر بن حُبیش روایت است: نزد صفوان بن عسال مرادی رفتیم. وی گفت: برای دیدار آمدید؟ گفتیم: بله؛ وی گفت: رسول الله ج فرمودند: «هرکس به دیدار برادر مومنش برود تا زمانی که بازگردد در رحمت خدا فرو رفته است و هرکس به عیادت برادر مومنش برود، در باغهای بهشت فرورفته است تا اینکه بازگردد».
3731-2582- (6) (صحیح) وَعَنْ جُبَیْرِ بْنِ مُطْعِمٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «انْطَلِقُوا بِنَا إِلَى بَنِی وَاقِفٍ نَزُورُ الْبَصِیرَ. رَجُلٌ کَانَ مَکْفُوفَ الْبَصَرِ».
رواه البزار بإسناد جید([2]).
از جُبَیر بن مُطعم س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ما را به طایفهی بنی واقف جهت ملاقات بینا ببر؛ و او مرد نابینایی بود».
3732-2583- (7) (صحیح لغیره) وَعن عبدالله بن عمرٍو ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «زُرْ غِبّاً تَزْدَدْ حُبّاً».
رواه الطبرانی.
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «با فاصله به دیدار [یکدیگر] بروید که ثمرهی آن افزایش محبت فی ما بین میشود».
0-2584- (8) (صحیح) ورواه البزار من حدیث أبی هریرة، ثم قال: "لا یُعلم فیه حدیث صحیح". (قال الحافظ): "وهذا الحدیث قد رُوی عن جماعة من الصحابة، وقد اعتنى غیر واحد من الحفاظ بجمیع طرقه والکلام علیها، ولم أقف له على طریق صحیح کما قال البزار، بل له أسانید حسان عند الطبرانی وغیره، وقد ذکرت کثیراً منها فی غیر هذا الکتاب([3]). والله أعلم".
3733-2585- (9) (حسن) وروى ابن حبان فی "صحیحه" عن عطاءٍ قال: دَخَلْتُ أَنَا وَعُبَیْدُ بْنُ عُمَیْرٍ عَلَى عَائِشَةَ ل، فَقَالَتْ لِعُبَیْدِ بْنِ عُمَیْرٍ: قَدْ آنَ لَکَ أَنْ تَزُورَنَا. فقَالَ: أَقُولُ یَا أُمَّهْ کَمَا قَالَ الْأَوَّلُ: «زُرْ غِبًّا تَزْدَدْ حُبًّا». قَالَ: فَقَالَتْ: دَعُونَا مِنْ بِطَانَتِکُمْ هَذِهِ. قَالَ ابْنُ عُمَیْرٍ: أَخْبِرِینَا بِأَعْجَبِ شَیْءٍ رَأَیْتِهِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج؟ فذکر الحدیث فی نزول ﴿إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾. [مضى تمامه 13- القراءة/6 دون ما هنا].
از عطاء روایت است که من و عبید بن عمیر نزد عایشه ل رفتیم، عایشه ل به عبید بن عمیر گفت: زمان آن رسیده که بیشتر به دیدن ما بیایی. عبید گفت: ای مادر! همان چیزی را که قبلا گفته شده میگویم: با فاصله به دیدار [یکدیگر] بروید که ثمرهی آن افزایش محبت فی ما بین میشود؛ عایشه ل گفت: این سخنان را رها کنید. ابن عمیر گفت: به ما خبر بده از جالبترین چیزی که از رسول الله ج دیدهای؟ پس حدیث را در مورد نزول آیهی ﴿إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ بیان کرد.
3734-1533- (5) (ضعیف) وَعَنْ أُمِّ سَلَمَةَ ل قَالَتْ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَصْلِحِی لَنَا الْمَجْلِسَ؛ فَإِنَّهُ یَنْزِلُ مَلَکٌ إِلَى الْأَرْضِ لَمْ یَنْزِلْ إِلَیْهَا قَطُّ».
رواه أحمد ورواته ثقات؛ إلا أن التابعی لم یسمَّ.
از ام سلمه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مجلس را برای ما نیکو کنید. برای چنین مجلسی فرشتهای به زمین نازل میشود که هرگز بدان نزول نکرده است».
3735-1534- (6) (ضعیف) وَعن أم بُجَیْدٍ ل؛ أنَّها قالت: «کان رسولُ الله ج یأتینا فی بنی عمرِو بن عَوفٍ فأتَّخِذُ له سویقاً فی قَعْبَةٍ، فإذا جاء سقَیتُها إیَّاهُ».
رواه أحمد، ورواته ثقات؛ سوى ابن إسحاق.
(أم بُجید) بضم الباء الموحدة وفتح الجیم، واسمها (حواء بنت یزید الأنصاریة).
(القعب): ظرفی از چوب.
از ام بجید ل روایت است که میگوید: رسول الله ج نزد ما در بنی عمرو بن عوف آمد. پس برای ایشان در کاسهای آرد تهیه دیدم و چون آمد به ایشان دادم.
3736-1535- (7) (ضعیف موقوف) وَعن إبراهیم بن نشیطٍ: أنَّهُ دخل على عبدِالله بن الحارث بن جَزْء الزبیدی س، فرَمى إلیه بِوِسادَةٍ کانت تحتَهُ وقال: مَن لَم یُکْرِمْ جلیسَه؛ فلیسَ مِن أحمدَ ولا مِنْ إبراهیمَ علیهما الصلاةُ والسلامُ.
رواه الطبرانی موقوفاً، ورواته ثقات([4]).
از ابراهیم بن نشیط روایت است که وی نزد عبدالله بن حارث بن جَزء زبیدی رفت. وی بالشتی را که بر آن نشسته بود به او داد و گفت: هرکس همنشین خود را گرامی ندارد، بر راه و روش احمد و ابراهیم علیهما الصلاة والسلام نیست.
7 -(الترغیب فی الضیافة وإکرام الضیف، وتأکید حقه، وترهیب الضیف أن یقیم حتى یؤثم أهل المنزل)
([1]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من "زوائد البزار" (2/ 389/ 1918)، والسیاق له، ومنه الزیادة الثانیة، ولفظ أبی یعلى (4140): "فلم أرض له بقرى دون الجنة".
([2]) قلت: أسنده من حدیث جابر بن عبدالله أیضاً (1919-1920)، وهو الأرجح کما کنت فصلته فی "الصحیحة" (515).
([3]) قلت: وقد خرجت بعضها فی "الروض النضیر" (برقم 278).
([4]) قلت: أعله أبو حاتم بالانقطاع بین إبراهیم وعبدالله، بینهما رجل لم یسم، انظر "العلل" (2/ 277).