اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترهیب از آزار و اذیت رساندن به همسایه و آنچه در تأکید حقش آمده است

ترهیب از آزار و اذیت رساندن به همسایه و آنچه در تأکید حقش آمده است

3685-2548- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ قَالَ: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ؛ فَلَا یُؤْذِ جَارَهُ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ؛ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ؛ فَلْیَقُلْ خَیْرًا أَوْ لِیسْکُتْ».

رواه البخاری ومسلم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد، نباید همسایه‌اش را اذیت کند و هرکس به الله و روز آخرت ایمان دارد باید مهمانش را گرامی دارد و هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد، باید سخن خیر بگوید یا سکوت اختیار کند».

وفی روایة لمسلم: «وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ؛ فَلْیُحْسِنْ إِلَى جَارِهِ».

و در روایتی از مسلم آمده است: «و هرکس به الله و روز آخرت ایمان دارد، پس باید به همسایه‌اش نیکی کند».

3686-2549- (2) (صحیح) وَعَنِ الْمِقْدَاد بْن الْأَسْوَدِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج لِأَصْحَابِهِ: «مَا تَقُولُونَ فِی الزِّنَا؟». قَالُوا: حَرَامٌ، حَرَّمَهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، فَهُوَ حَرَامٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ. قَالَ: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَأَنْ یَزْنِیَ الرَّجُلُ بِعَشْرَةِ نِسْوَةٍ؛ أَیْسَرُ عَلَیْهِ مِنْ أَنْ یَزْنِیَ بِامْرَأَةِ جَارِهِ». قَالَ: «مَا تَقُولُونَ فِی السَّرِقَةِ؟». قَالُوا: حَرَّمَهَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ، فَهِیَ حَرَامٌ. قَالَ: «لَأَنْ یَسْرِقَ الرَّجُلُ مِنْ عَشْرَةِ أَبْیَاتٍ؛ أَیْسَرُ عَلَیْهِ مِنْ أَنْ یَسْرِقَ مِنْ جَارِهِ».

رواه أحمد - واللفظ له، ورواته ثقات-، والطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط". [مضى الشطر الأول منه 21- الحدود/7].

از مقداد بن اسود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نظر شما راجع به زنا چیست؟». گفتند: حرام است و خدا و پیامبرش آن را تحریم کرده‌اند و تا روز قیامت حرام می‌باشد. رسول الله ج فرمودند: «اگر مردی با ده زن زنا کند، جرمش کمتر از این است که با زن همسایه‌اش زنا کند». سپس رسول الله ج فرمود: «نظر شما راجع به دزدی چیست؟». اصحاب گفتند: خدا و پیامبرش آن را تحریم نموده‌اند، پس حرام می‌باشد. رسول الله ج فرمودند: «اگر مردی از ده خانه دزدی کند آسان‌تر از آن است که از خانه همسایه‌اش دزدی کند».

3687-2550- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «وَاللَّهِ لَا یُؤْمِنُ، وَاللَّهِ لَا یُؤْمِنُ، وَاللَّهِ لَا یُؤْمِنُ». قِیلَ: مَن یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «الَّذِی لَا یَأْمَنُ جَارُهُ بَوَائِقَهُ».

از ابو هریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «قسم به خدا ایمان ندارد، قسم به خدا ایمان ندارد، قسم به خدا ایمان ندارد». گفته شد: چه کسی ای رسول الله ج! فرمود: «کسی‌که همسایه‌اش از شر او در امان نباشد».

(صحیح) رواه أحمد والبخاری ومسلم، وزاد أحمد: قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمَا  بَوَائِقُهُ؟ قَالَ: «شَرُّهُ»([1]).

و در روایت احمد آمده است: گفتند: ای رسول الله ج (بَوائِقه) چیست؟ فرمود: «شر و بدی‌اش».

(صحیح) وفی روایة لمسلم: «لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ لَا یَأْمَنُ جَارُهُ بَوَائِقَهُ».

و در روایت مسلم آمده است: «کسی‌که همسایه‌اش از شر او در امان نباشد وارد بهشت نمی‌شود».

3688-2551- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِی شُرَیْحٍ الکَعبی س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «وَاللَّهِ لاَ یُؤْمِنُ، وَاللَّهِ لاَ یُؤْمِنُ، وَاللَّهِ لاَ یُؤْمِنُ». قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! لَقَد خَابَ وَخَسِرَ، مَن هَذَا؟ قَالَ: «الَّذِی لاَ یَأْمَنُ جَارُهُ بَوَائِقَهُ». قَالُوا: وَمَا بَوائِقَهُ؟ قَالَ: «شَرُّهُ».

رواه البخاری([2]).

از ابو شریح کعبی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «قسم به خدا ایمان ندارد، قسم به خدا ایمان ندارد، قسم به خدا ایمان ندارد». گفته شد: ای رسول الله ج زیانکار و خسارتمند گشت، این چه کسی است؟ فرمود: «کسی‌که همسایه‌اش از «بَوائق» او در امان نباشد». گفتند: (بَوائق) او چیست؟ فرمود: «شر و بدی‌اش».

3689-2552- (5) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا هُوَ بِمُؤْمِنٍ مَنْ لَمْ یَأْمَنْ جَارُهُ بَوَائِقَهُ».

رواه أبو یعلى من روایة ابن إسحاق.

از انس س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «مؤمن نیست کسی‌که همسایه‌اش از شر او در امان نباشد».

0-1517- (1) (ضعیف) والأصبهانی أطول منه، ولفظه: قَالَ رَسُولُ الله ج: «إنَّ الرجلَ لا یکونُ مؤمِناً حتى یأمَنَ جارُه بوائقَه، یبیتُ حینَ یبیتُ وهو آمِنٌ مِن شَرِّهِ، وإن المؤمن؛ الذی نَفسُه مِنه فی عَناءٍ، والناسُ منه فی راحَةٍ».

و در روایت اصبهانی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «انسان مومن نیست تا اینکه همسایه‌اش از شر او در امان باشد و زمانی که می‌خوابد از شر وی در امان باشد و مومن کسی است که نفسش از او در رنج و مشقت است و مردم از آن آسوده هستند».

3690-2553- (6) (صحیح) وَعَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا یُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى یُحِبَّ لِجَارِهِ - أَوْ قَالَ: لِأَخِیهِ - مَا یُحِبُّ لِنَفْسِهِ».

رواه مسلم.

و از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «قسم به کسی‌که جانم در دست اوست بنده ایمان ندارد تا زمانی که برای همسایه‌اش - یا فرمود: برای برادرش – چیزی را دوست داشته باشد که برای خودش دوست دارد».

3691-1518- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ کَعْبِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: أَتَى النَّبِیَّ ج رَجُلٌ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! إِنِّی نَزَلَتُ فِی مَحِلَّةِ بَنِی فُلَانٍ، وَإِنَّ أَشَدَّهُمْ لِی أَذًى أَقرَبُهم لِی جِوَارًا، فَبَعَثَ رَسُولُ اللهِ ج أَبَا بَکْرٍ وَعُمَرَ وَعَلِیًّا یَأْتُونَ الْمَسْجِدَ فَیَقُومُونَ عَلَى بَابِهِ فَیَصِیحُونَ: «أَلَا إِنَّ أَرْبَعِینَ دَارًا جَارٌ، وَلَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ خَافَ جَارُهُ بَوَائِقَهُ».

رواه الطبرانی.

(البوائق) جمع (بائقة)، عبارت است از: شر و فساد آن؛ چنانکه در حدیث ابوهریره گذشت [فی «الصحیح» فی هذا الباب/الحدیث 3].

از کعب بن مالک س روایت است: مردی نزد رسول الله ج آمده و گفت: ای رسول خدا، من در محله بنی فلان سکونت کردم که مردم آزار‌ترین آنها در همسایگی من بود. پس رسول الله ج ابوبکر و عمر و علی را به مسجد فرستاد تا بر دروازه مسجد فریاد زنند: «بدانید که تا چهل خانه همسایه محسوب می‌شود و کسی‌که همسایه‌اش از شر و شرارت او بترسد و در امان نباشد، وارد بهشت نمی‌شود».

3692-2554- (7) (حسن) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س؛ قَالَ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لَا یَسْتَقِیمُ إِیمَانُ عَبْدٍ حَتَّى یَسْتَقِیمَ قَلْبُهُ، وَلَا یَسْتَقِیمُ قَلْبُهُ حَتَّى یَسْتَقِیمَ لِسَانُهُ، وَلَا یَدْخُلُ([3]) الْجَنَّةَ لَا یَأْمَنَ جَارُهُ بَوَائِقَهُ».

رواه أحمد، وابن أبی الدنیا فی "الصمت"؛ کلاهما من روایة علی بن مسعدة.

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ایمان بنده اصلاح و درست نمی‌شود تا زمانی که قلب او اصلاح شود و قلبش اصلاح نمی‌شود تا زمانی که زبانش اصلاح شود. و وارد بهشت نمی‌شود تا زمانی که همسایه‌اش از شر او در امان نباشد».

3693-2555- (8) (صحیح) وَعَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «الْمُؤْمِنُ مَنْ أَمِنَهُ النَّاسُ، وَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَیَدِهِ، وَالْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ السُّوءَ، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ عَبْدٌ لَا یَأْمَنُ جَارُهُ بَوَائِقَهُ».

رواه أحمد وأبو یعلى والبزار، وإسناد أحمد جید، تابع علیِّ بن زَید حمیدٌ ویونسُ بن عبید([4]).

و از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مؤمن کسی است که مردم از او در امان باشند و مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او در امان باشند و مهاجر کسی است که از بدی هجرت می‌کند. و قسم به کسی‌که جانم در دست اوست، بنده وارد بهشت نمی‌شود تا زمانی که همسایه‌اش از شر او در امان نباشد».

3694-1519- (3) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهَ قَسَّمَ بَیْنَکُمْ أَخْلَاقَکُمْ، کَمَا قَسَّمَ بَیْنَکُمْ أَرْزَاقَکُمْ، وَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یُعْطِی الدُّنْیَا مَنْ یُحِبُّ وَمَنْ لَا یُحِبُّ، وَلَا یُعْطِی الدِّینَ إِلَّا مَنْ أَحَبَّ، فَمَنْ أَعْطَاهُ الدِّینَ فَقَدْ أَحَبَّهُ، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا یُسْلِمُ عَبْدٌ حَتَّى یَسْلِمَ قَلْبُهُ وَلِسَانُهُ، وَلَا یُؤْمِنُ حَتَّى یَأْمَنَ جَارُهُ بَوَائِقَهُ». قُلتُ: یَا رَسُولَ الله! وَمَا بَوَائِقُهُ؟ قَالَ: «غُشْمُهُ وَظُلْمُهُ، وَلَا یَکْتَسِبُ مَالًا مِنْ حَرَامٍ فَیُنْفِقَ مِنْهُ، فَیُبَارَکَ فِیهِ، وَلَا یَتَصَدَّقُ بِهِ، فَیُقْبَلَ مِنْهُ، وَلَا یَتْرُکُهُ خَلْفَ ظَهْرِهِ إِلَّا کَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ، إِنَّ اللَّهَ لَا یَمْحُو السَّیِّئَ بِالسَّیِّئِ، وَلَکِنْ یَمْحُو السَّیِّئَ بِالْحَسَنِ، إِنَّ الْخَبِیثَ لَا یَمْحُو الْخَبِیثَ».

رواه أحمد وغیره من طریق أبان بن إسحاق عن الصباح بن محمد عنه. [مضى 16- البیوع/5]([5]).

از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال در میان شما اخلاق را تقسیم کرده است چنانکه رزق و روزی را تقسیم کرده است. و خداوند دنیا را به کسی‌که او را دوست دارد یا دوست ندارد، می‌دهد و دین را جز به کسی‌که او را دوست دارد نمی‌دهد و کسی را که دین به او داده است، درحقیقت او را دوست داشته است. و سوگند به کسی‌که جانم در دست اوست، بنده تسلیم نمی‌شود و اسلام نمی‌آورد تا زمانی‌که قلب و زبانش تسلیم شوند و اسلام آورند و ایمان نمی‌آورد تا زمانی که همسایه‌اش از شر وی در امان باشد». گفتند: شر او چیست؟ فرمود: «ظلم و ستم وی؛ و هیچ بنده‌ای مالی حرام کسب نکرده و از آن صدقه نمی‌دهد مگر اینکه از وی پذیرفته نمی‌شود و از آن انفاق نمی‌کند مگر اینکه برای وی برکتی در آن نخواهد بود. و آن را پس از خود باقی نمی‌گذارد مگر اینکه بر آتش و عذاب وی می‌افزاید. خداوند متعال بدی را با بدی پاک نمی‌کند بلکه بدی را با نیکی پاک می‌کند چراکه خبیث، خبیث را پاک نمی‌کند».

3695-1520- (4) (ضعیف) وَرُوِیَ عن أنس بن مالک س قال: قال رسولُ الله ج: «مَن آذى جارَهُ فقد آذانی، ومَن آذانی فقد آذى الله، ومَن حاربَ جارَه فقد حارَبَنی، ومن حاربنی فقد حارَبَ الله ﻷ».

رواه أبو الشیخ ابن حیان فی "کتاب التوبیخ"([6]).

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس همسایه‌اش را اذیت کند، مرا اذیت کرده است و هرکس مرا اذیت کند خداوند را اذیت کرده است و هرکس با همسایه‌اش بجنگد با من جنگیده است و هرکس با من بجنگد درحقیقت با الله به جنگ برخاسته است».

3696-1521- (5) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمرٍو ب قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ج فِی غَزَاةٍ قَالَ: «لَا یَصْحَبْنَا الْیَوْمَ مَنْ آذَى جَارَهُ». فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ: أَنَا بُلْتُ فِی أَصْلِ حَائِطِ جَارِی، فَقَالَ: «لَا تَصْحَبْنَا الْیَوْمَ».

رواه الطبرانی، وفیه نکارة.

از عبدالله بن عمرو ب روایت است: رسول الله ج برای غزوه‌ای خارج شده و فرمود: «امروز کسی‌که همسایه‌اش را اذیت کرده ما را همراهی نکند». مردی از میان گروه گفت: من بر دیوار همسایه‌ام ادرار کردم. رسول الله ج فرمود: «امروز ما را همراهی نکن».

3697-2556- (9) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛  أَنَّ النَّبِیَّ ج کَانَ یَقُولُ:  «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ جَارِ السُّوءِ فِی دَارِ الْمُقَامَةِ، فَإِنَّ جَارَ الْبَادِیَةِ یَتَحَوَّلُ».

رواه ابن حبان فی "صحیحه"([7]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خدایا! من پناه می‌برم به تو از همسایه‌ی بد در شهر، زیرا همسایه‌ی بیابان جا به ‌جا می‌شود».

3698-2557-(10) (حسن) وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَوَّلُ خَصْمَیْنِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ جَارَانِ».

رواه أحمد - واللفظ له- والطبرانی بإسنادین أحدهما جید.

از عقبة بن عامر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اولین دادخواهی روز قیامت بین دو همسایه است».

3699-2558- (11) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی جُحَیْفَةَ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللهِ ج یَشْکُو جَارَهُ. قَالَ: «اطْرَحْ مَتَاعَکَ عَلَى الطَّرِیقِ». فَطَرَحَهُ، فَجَعَلَ النَّاسُ یَمُرُّونَ عَلَیْهِ وَیَلْعَنُونَهُ، فَجَاءَ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! [مَا]([8]) لَقِیتُ مِنَ النَّاسِ! قَالَ: «وَمَا لَقِیتَ مِنْهُمْ؟». قَالَ: یَلْعَنُونِی. قَالَ: «قَدْ لَعَنَکَ اللهُ قَبْلَ النَّاسِ»، فَقَالَ: إِنِّی لَا أَعُودُ، فَجَاءَ الَّذِی شَکَاهُ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: «ارْفَعْ مَتَاعَکَ فَقَدْ کُفِیتَ».

رواه الطبرانی.

از ابوجحیفه س روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و از همسایه‌اش شکایت نمود. رسول الله ج فرمود: «اثاث و وسایل خانه‌ات را در راه بریز». پس آن را در راه ریخت. مردم بر او عبور کرده و همسایه‌اش را لعنت می‌کردند؛ پس نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! از مردم آزار و اذیت دیدم؟ رسول الله ج فرمود: «از آنها چه آزار و اذیتی دیدی؟». گفت: مرا لعنت کردند. رسول الله ج فرمود: «خداوند قبل از مردم تو را لعنت کرد». آن مرد گفت: دیگر این کار را انجام نمی‌دهم؛ مردی که از او شکایت کرده بود نزد رسول الله ج آمد، رسول الله ج به او فرمود: «اثاث و وسایل خانه‌ات را بردار که تو را کفایت نمود».

 (صحیح لغیره) والبزار بإسناد حسن([9]) بنحوه؛ إلا أنه قال: «ضَعْ مَتَاعَکَ عَلَى الطَّرِیقِ - أَوْ عَلَى ظَهْرِ الطَّرِیقِ-». فَوَضَعَهُ، فَکَانَ کُلُّ مَنْ مَرَّ بِهِ قَالَ: مَا شَأْنُکَ؟ قَالَ: جَارِی یُؤْذِینِی. قَالَ: فَیَدْعُو عَلَیْهِ. فَجَاءَ جَارُهُ فَقَالَ: رُدَّ متاعَک؛ فَإِنِّی لا أؤذیک أَبَدًا.

و در روایت بزار آمده است: «اثاث و وسایل خانه‌ات را در راه یا وسط راه بریز». پس این کار را انجام داد و هر فردی که از کنار او عبور می‌کرد می‌گفت: برای تو چه اتفاقی افتاده است؟ و آن مرد می‌گفت: همسایه‌ام به من آزار واذیت رسانده است. پس علیه همسایه‌اش دعا می‌کردند. همسایه‌اش آمد و گفت: اثاث و وسایل خانه‌ات را بردار که من دیگر تو را اذیت نمی‌کنم.

3700-2559- (12) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ الله ج یَشْکُو جَارَهُ، فَقَالَ لَهُ: «اذْهَبْ فَاصْبِرْ». فَأَتَاهُ مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثًا؛ فَقَالَ: «اذْهَبْ فَاطْرَحْ مَتَاعَکَ فِی الطَّرِیقِ». فَفَعَلَ، فَجَعَلَ النَّاسُ یَمُرّونَ وَیَسْأَلُونَهُ، فَیُخْبِرُهُمْ خَبَرَ جارِهُ، فَجَعَلوا یَلْعَنُونَهُ: فَعَلَ اللَّهُ بِهِ وَفَعَلَ، وبعضُهم یدعُو علیهِ. فَجَاءَ إِلَیْهِ جَارُهُ فَقَالَ: ارْجِعْ فَإنَّکَ لَن تَرَى مِنِّی شَیْئًا تَکْرَهُهُ.

رواه أبو داود - واللفظ له-، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم"([10]).

از ابوهریره س روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و از همسایه‌اش شکایت نمود، به او فرمود: «برو و صبر کن». پس آن مرد دو یا سه بار دیگر نزد رسول الله ج آمد؛ رسول الله ج فرمود: «برو و اثاث و وسایل خانه‌ات را در راه بریز». پس چنین کرد؛ چون مردم از کنارش عبور می‌نمودند، این  حال و وضعیتش را جویا می‌شدند؛ پس جریان همسایه‌اش را به آنها می‌گفت. و به این ترتیب مردم شروع به لعنت فرستادن بر همسایه‌اش می‌کردند: خدا با او این کار و این کار را بکند؛ و بعضی علیه او دعا می‌کردند. پس همسایه‌اش نزد او آمد و گفت: برگرد که تو دیگر از من چیز بدی نمی‌بینی.

3701-2560- (13) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّ فُلَانَةَ یُذْکَرُ مِنْ کَثْرَةِ صَلَاتِهَا وَصَدَقَتِهَا وَصِیَامِهَا، غَیْرَ أَنَّهَا تُؤْذِی جِیرَانَهَا بِلِسَانِهَا. قَالَ: «هِیَ فِی النَّارِ». قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَإِنَّ فُلَانَةَ یُذْکَرُ مِنْ قِلَّةِ صِیَامِهَا [وَصَدَقَتِهَا]([11]) وَصَلَاتِهَا، وَأَنَّهَا تَتَصَدَّقُ بِالْأَثْوَارِ مِنَ الْأَقِطِ، وَلَا تُؤْذِی جِیرَانَهَا [بِلِسَانِهَا]. قَالَ: «هِیَ فِی الْجَنَّةِ».

رواه أحمد والبزار، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([12]).

از ابوهریره س روایت است که مردی گفت: ای رسول الله ج! از نماز و صدقه و روزه‌ی زیاد فلان زن یاد می‌شود حال آنکه زبانش سبب آزار همسایه‌اش می‌باشد. رسول الله ج فرمود: «او در آتش است». آن مرد گفت: ای رسول الله ج! از روزه و صدقه و نماز اندک فلان زن یاد می‌شود و او تکه‌هایی از پنیر [محلی] صدقه می‌دهد و با زبانش به همسایه‌اش آزار و اذیت نمی‌رساند، رسول الله ج فرمود: «او در بهشت است».

(صحیح) ورواه أبو بکر بن أبی شیبة بإسناد صحیح أیضاً. ولفظه -وهو لفظ بعضهم-: قالوا: یا رسولَ الله! فلانَةُ تصومُ النهارَ، وتقومُ اللَّیلَ، وتُؤذِی جیرانها؟ قال: «هیَ فی النارِ». قالوا: یا رسولَ الله! فلانَةٌ تُصلِّی المکتوباتِ، وتصَّدَّقُ بالأثوارِ من الأقِطِ، ولا تؤذی جیرانَها. قال: «هی فی الجنَّةِ».

و در روایت ابوبکر بن ابی شیبه آمده است: گفتند: ای رسول الله ج! فلان زن روز را روزه می‌گیرد و شب را به نماز می‌گذراند و به همسایه‌اش آزار و اذیت می‌رساند؛ رسول الله ج فرمود: «او در آتش است». گفتند: ای رسول الله ج! فلان زن نماز‌های فرض را می‌خواند و تکه‌هایی از پنیر صدقه می‌دهد و به همسایه‌اش آزار نمی‌رساند. رسول الله ج فرمود: «او در بهشت است».

(الأثوار) جمع (ثور): عبارت است از  تکهای از پنیر محلی. و (الأَقِط) بفتح الهمزة وکسر القاف وبضمها أیضاً وبکسر الهمزة والقاف معا وبفتحهما: عبارت است از خوراکی که از سرشیر گوسفندی گرفته میشود.

3702-1522- (6) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عن عمرو بن شعیب عن أبیه عن جده عن النبی ج قال: «مَن أَغلَقَ بابَهُ دون جارِهِ مخافةً على أهلِه ومالِه؛ فلیسَ ذلک بمؤمنٍ، ولیسَ بمؤمنٍ مَن لم یأمَن جارُه بوائقَه([13]). أتدری ما حقُّ الجارِ؟ إذا استعانکَ أعَنْتَهُ، وإذا استَقرَضَکَ أقرَضتَهُ، وإذا افتَقَر عُدتَ عَلَیهِ، وإذا مَرِضَ عُدتَه، وإذا أصابَه خیرٌ هنَّأتَهُ، وإذا أصابَتهُ مصیبَةٌ عزَّیْتَهُ، وإذا ماتَ اتَّبَعْتَ جَنازَتَهُ، ولا تَستطیلُ علیه بالبناءِ([14]) فتَحجُبَ عنه الریحَ إلا بإذنِه، ولا تُؤذِهِ بقَتارِ ریحٍ قِدْرِکَ إلا أن تغرِفَ له منها، وإنِ اشتَرَیتَ فاکهةً فأَهدِ له، فإن لَم تَفعَل فأدخِلها سرّاً، ولا یَخرُج بها ولَدُکَ لِیَغیظ بها ولَدَهُ».

رواه الخرائطی فی "مکارم الأخلاق". (قال الحافظ): "ولعل قوله: "أتدری ما حق الجار" إلى آخره فی کلام الراوی غیر مرفوع".

از عمرو بن شعیب از پدرش از جدش روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس از ترس همسایه‌اش در مورد خانواده و مالش، درِ خانه‌اش را ببندد، آن همسایه مومن نیست. و کسی‌که همسایه‌اش از شرش در امان نباشد مومن نیست. آیا می‌دانی حق همسایه چیست؟ چون از تو یاری خواست او را یاری کنی و چون از تو قرض خواست به او قرض دهی و چون فقیر و بی‌چیز شد کمکش کنی و چون بیمار شد به عبادتش بروی؛ و چون خیری به او رسید تبریک بگویی؛ اگر دچار مصیبتی شد با او همدردی کنی، اگر وفات نمود در تشییع جنازه‌اش شرکت کنی و خانه‌ای بلندتر از خانه‌اش نسازی که مانع وزش باد بر او باشد مگر آنکه اجازه دهد و بوی غذای مطبوعی که درست می‌‌کنی نباید به مشام‌شان برسد، مگر اینکه مقداری از آن را برای او بفرستی و اگر میوه‌ای خریدی مقداری از آن را به عنوان هدیه برای همسایه‌ات بفرستی، اگر هم نفرستادی میوه را نهانی به داخل منزل ببر و نباید فرزندت آن را بدست گرفته و بیرون رفته، موجب ناراحتی فرزند همسایه شود».

 0-1523- (7) (ضعیف جداً) لکن قد روى الطبرانی([15]) عن معاویة بن حیدة قال: قلت: یَا رَسُولَ الله! ما حقُّ الجارِ عَلَیَّ؟ قال: «إن مَرِضَ عُدتَهُ، وإن ماتَ شیَّعْتَهُ، وإنِ استَقرَضک أقرَضتَهُ، وإن أعوزَ ستَرتَهُ» فذکر الحدیث بنحوه.

از معاویه بن حیده روایت است: گفتم: ای رسول خدا، حق همسایه چیست؟ فرمود: «چون بیمار شد به عیادتش بروی و چون مرد در تشییع جنازه‌اش حضور یابی و چون از تو قرض خواست به او قرض دهی و چون نیازمند شد او را حمایت کنی».

3703-1524- (8) (ضعیف جداً) وروى أبو الشیخ ابن حبان فی "کتاب التوبیخ" عَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ قَالَ: قُلْنَا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا حَقُّ الْجِوَارِ؟ قَالَ: «إِنِ اسْتَقْرَضَکَ أَقْرَضْتَهُ، وَإِنِ اسْتَعَانَکَ أَعَنْتَهُ، وَإِنِ احْتَاجَ أَعْطَیْتَهُ، وَإِنْ مَرِضَ عُدْتَهُ، - فذکر الحدیث بنحوه، وزاد فی آخره: - هَل تَفقَهُونَ مَا أَقُولُ لَکُمْ؟ لَنْ یُؤَدِّیَ حَقَّ الْجَارِ إِلَّا قَلِیلٌ مِمَّنْ رَحِمَ اللَّهُ. أَوْ کَلِمَةٌ نَحْوَهَا».

از معاذ بن جبل س روایت است: گفتیم: ای رسول خدا، حق همسایه چیست؟ فرمود: «اگر از تو قرض خواست به او قرض بدهی؛ اگر از تو یاری خواست او را یاری کنی؛ چون نیازمند شد به او ببخشی؛ و چون بیمار شد به عیادتش بروی. - و حدیث را روایت می‌کند که در پایان آمده است: - آیا می‌دانید آنچه به شما می‌گویم؟ حق همسایه را جز اندک افرادی که خداوند به آنان رحم کرده رعایت نمی‌کند». یا سخنی شبیه این گفت.

3704-1525- (9) (ضعیف جداً) وروى أبو القاسم الأصبهانی عن أبی هریرة س قال: قال رسول الله ج: «مَن کانَ یُؤمِنُ بالله والیومِ الآخرِ؛ فلیُکرِم جارَه». قالوا: یا رسولَ الله! وما حقُّ الجارِ على الجارِ؟ قال: «إن سألَکَ فأعطِهِ» فذکر الحدیث بنحوه، ولم یذکر فیه الفاکهة. ولا یخفى أن کثرة هذه الطرق تکسبه قوة. والله أعلم([16]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد باید همسایه‌اش را گرامی دارد». گفتند: ای رسول خدا، حق همسایه بر همسایه چیست؟ فرمود: «اگر چیزی از تو خواست به او بدهی».

3705-1526- (10) (ضعیف) وَعَنْ فَضَالَةَ بْنِ عُبَیْدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «ثَلَاثةٌ مِنَ الْعَوَاقِرُ([17]): إِمَامٌ إِنْ أَحْسَنْتَ لَمْ یَشْکُرْ، وَإِنْ أَسَأْتَ لَمْ یَغْفِرْ، وَجَارُ سُوءٍ إِنْ رَأَى خَیْرًا دَفَنَهُ، وَإِنْ رَأَى شَرًّا أَذَاعَهُ، وَامْرَأَةٌ إِنْ حَضَرَتْکَ آذَتْکَ، وَإِنْ غِبْتَ عَنْهَا خَانَتْکَ».

رواه الطبرانی بإسناد لا بأس به([18]).

از فضاله بن عبید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر بینوا و بدبخت هستند: حاکمی که چون نیکی کنی، تشکر نمی‌کند و اگر بدی کنی نمی‌بخشد و همسایه‌ بدی که چون خیری ببیند آن را نادیده می‌گیرد و اگر شری ببیند آن را پخش می‌کند. و زنی که چون نزد او باشی تو را اذیت می‌کند و اگر از او دور باشی به تو خیانت می‌کند».

3706-2561- (14) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا آمَنَ بِی مَنْ بَاتَ شَبْعَانَ وَجَارُهُ جَائِعٌ إِلَى جَنْبِهِ وَهُوَ یَعْلَمُ».

رواه الطبرانی والبزار، وإسناده حسن.

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «به من ایمان نیاورده کسی‌که درحالی سیر بخوابد که همسایه‌اش در کنار او گرسنه است و او می‌داند».

3707-2562- (15) (صحیح لغیره) وَعَنِ ابْنُ عَبَّاسٍ ب؛ أَنَّهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَیْسَ الْمُؤْمِنُ بِالَّذِی یَشْبَعُ وَجَارُهُ جَائِعٌ».

رواه الطبرانی وأبو یعلى، ورواته ثقات([19]).

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مؤمن نیست کسی‌که خود سیر باشد و همسایه‌اش گرسنه بماند».

0-2563- (16) (صحیح لغیره) ورواه الحاکم من حدیث عائشة؛ ولفظه: «لَیْسَ الْمُؤْمِنُ الَّذِی یَبِیتُ شَبْعَانَ وَجَارُهُ جَائِعٌ إِلَى جَنْبِهِ».

و در روایت حاکم از طریق عایشه لآمده است که: «مؤمن نیست کسی‌که سیر بخوابد و همسایه‌اش در کنارش گرسنه باشد».

3708-1527- (11) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! اکْسُنِی، فَأَعْرَضَ عَنْهُ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! اکْسُنِی، فَقَالَ: «أَمَا لَکَ جَارٌ لَهُ فَضْلُ ثَوْبَیْنِ؟». قَالَ: بَلَى، غَیْرُ وَاحِدٍ، قَالَ: «فَلَا یَجْمَعُ اللَّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ فِی الْجَنَّةِ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط".

از انس بن مالک س روایت است: مردی نزد رسول الله ج آمده و گفت: ای رسول خدا مرا لباسی بپوشان. رسول الله ج از وی روی گرداند. آن مرد گفت: ای رسول خدا مرا لباسی بپوشان. رسول الله ج فرمود: «آیا همسایه‌ای نداری که بیش از دو لباس داشته باشد؟». گفت: بله، رسول الله ج فرمودند: «خداوند بین تو و او در بهشت جمع نمی‌کند».

3709-2564- (17) (حسن) وَرُوِیَ عَن ابن عمر ب قال: قال رسولُ الله ج: «کم مِن جارٍ مُتعلِّق بجارِه یقولُ: یا ربِّ! سَلْ هذا: لمَ أغلقَ عنی بابَهُ، ومَنَعنی فَضلَهُ؟!».

 رواه الأصبهانی([20]).

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چه بسا همسایه‌ای است که به همسایه‌ی خود چسبیده است و می‌گوید: پروردگارا! از او سؤال کن برای چه درِ خانه‌اش را بر من بسته و مرا از ثروت فراوانش بی‌بهره کرد».

3710-2565- (18) (صحیح) وَعَنْ أَبِی شُرَیْحٍ الْخُزَاعِیِّ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ؛ فَلْیُحْسِنْ إِلَى جَارِهِ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ؛ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ؛ فَلْیَقُلْ خَیْرًا أَوْ لِیَسْکُتْ».

رواه مسلم([21]).

از ابوشُرَیح خُزاعی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد باید به همسایه‌اش خوبی کند و هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد، باید مهمانش را گرامی دارد و هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد باید سخن خیر بگوید یا سکوت اختیار کند».

3711-2566- (19) (صحیح) وَعَنْ عبدالله بن عمرٍو ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ؛ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ؛ فَلْیَقُلْ خَیْرًا أَوْ لِیَصْمُتْ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ؛ فَلْیُکْرِمْ جَارَهُ».

رواه أحمد بإسناد حسن.

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد باید مهمانش را گرامی دارد و هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد باید سخن خیر بگوید یا سکوت اختیار کند و هرکس به الله و روز قیامات ایمان دارد باید مهمانش را گرامی دارد».

3712-2567- (20) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ یَأْخُذُ عَنِّی هَذه الکَلِمَاتِ فَیَعْمَلَ بِهِنَّ، أَوْ یُعَلِّمُ مَنْ یَعْمَلُ بِهِنَّ؟». فَقَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ: قُلْتُ: أَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ. فَأَخَذَ بِیَدِی فَعَدَّ خَمْسًا؛ فَقَالَ: «اتَّقِ المَحَارِمَ تَکُنْ أَعْبَدَ النَّاسِ، وَارْضَ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لَکَ تَکُنْ أَغْنَى النَّاسِ، وَأَحْسِنْ إِلَى جَارِکَ تَکُنْ مُؤْمِنًا، وَأَحِبَّ لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ تَکُنْ مُسْلِمًا، وَلَا تُکْثِرِ الضَّحِکَ؛ فَإِنَّ کَثْرَةَ الضَّحِکِ تُمِیتُ القَلْبَ».

رواه الترمذی وغیره من روایة الحسن عن أبی هریرة. وقال الترمذی: "الحسن لم یسمع من أبی هریرة".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چه کسی این کلمات را از من دریافت کرده و به آنها عمل می‌کند، یا به کسی‌که به آنها عمل می‌کند بیاموزد؟». ابوهریره می‌گوید: گفتم: من، ای رسول الله ج! پس دستم را گرفته و پنج چیز را بر شمرد: «از حرام دوری کن، عابد‌ترین مردم خواهی بود. به آنچه خداوند به تو داده راضی باش، بی‌نیازترین مردم هستی. به همسایه‌ات نیکی کن مؤمن هستی؛ آنچه برای خود می‌خواهی برای مردم بخواه، مسلمان هستی. از خنده‌ی زیاد بپرهیز زیرا خنده‌ی زیاد دل را می‌میراند».

(حسن لغیره) ورواه البزار([22]) والبیهقی بنحوه فی "کتاب الزهد" عن مکحول عن واثلة عنه، وقد سمع مکحول من واثلة. قاله الترمذی وغیره. لکن بقیة إسناده فیهم([23]) ضعف.

3713-2568- (21) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «خَیْرُ الأَصْحَابِ عِنْدَ اللَّهِ خَیْرُهُمْ لِصَاحِبِهِ، وَخَیْرُ الجِیرَانِ عِنْدَ اللَّهِ خَیْرُهُمْ لِجَارِهِ».

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب". وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما". والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم".

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین دوستان نزد خداوند، بهترین‌شان برای دوست خود است؛ و بهترین همسایه نزد خداوند، بهترین‌شان برای همسایه‌ی خود می‌باشد».

3714-2569- (22) (صحیح) وَعَنْ مُطَرِّفٍ - یعنی ابن عبدالله-  قَالَ: کَانَ یَبْلُغُنِی عَنْ أَبِی ذَرٍّ حَدِیثٌ، وَکُنْتُ أَشْتَهِی لِقَاءَهُ، فَلَقِیتُهُ، فَقُلْتُ: یَا أَبَا ذَرًّ! کَانَ یَبْلُغُنِی عَنْکَ حَدِیثٌ، وَکُنْتُ أَشْتَهِی لِقَاءَکَ. قَالَ: لِلَّهِ أَبُوکَ، لَقَدْ لَقِیتَنِی فهاتِ. قُلْتُ: حَدِیثٌ بَلَغَنِی أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج حَدَّثَکَ، قَالَ: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ یُحِبُّ ثَلَاثَةً وَیُبْغِضُ ثَلَاثَةً». قَالَ: فَلَا إِخَالُنِی أَکْذِبُ عَلَى رَسُولِ اللهِ ج. قَالَ: فَقُلْتُ: فَمَنْ هَؤُلَاءِ الثَّلَاثَةُ الَّذِینَ یُحِبُّهُمُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ؟ قَالَ: «رَجُلٌ غَزَا فِی سَبِیلِ اللهِ صَابِرًا مُحْتَسِبًا فَقَاتَلَ حَتَّى قُتِلَ، وَأَنْتُمْ تَجِدُونَهُ عِنْدَکُمْ فِی کِتَابِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ، ثُمَّ تَلَا: ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ٤». قُلْتُ: وَمَنْ؟ قَالَ: «رَجُلٌ کَانَ لَهُ جَارُ سُوءٍ یُؤْذِیهِ فَیَصبِرُ عَلَى أَذَاهُ، حَتَّى یَکْفِیَهُ اللهُ إِیَّاهُ بِحَیَاةٍ أَوْ مَوْتٍ» فذکر الحدیث.

رواه أحمد والطبرانی - واللفظ له-، و إسناده وأحد إسنادی أحمد رجالهما محتج بهم فی "الصحیح". ورواه الحاکم وغیره بنحوه، وقال: "صحیح على شرط مسلم".

از مُطَرِّف - یعنی ابن عبدالله - روایت است که حدیثی از ابوذر به من می‌رسید و مشتاق دیدارش بودم، پس او را ملاقات کردم و به او گفتم([24]): ای اباذر! حدیثی از تو برای من نقل شده است و مشتاق دیدارت بودم. خداوند پدرت را بیامرزد، اکنون که مرا ملاقات کردی حدیثت را بگو. گفتم: حدیثی به من رسیده که رسول الله ج به تو گفته و فرموده: «خداوند سه نفر را دوست دارد و بر سه نفر خشم می‌گیرد». گفت: گمان مبر که من بر رسول الله ج دروغ ببندم؛ گفتم: سه نفری که خداوند آنها را دوست دارد چه کسانی هستند؟ گفت: مردی که در راه خدا صبر نموده و جهت رضایت خداوند جهاد می‌کند، پس می‌جنگد تا اینکه کشته می‌شود و شما آن را به صورت نوشته‌ای در کتاب خدا می‌یابید. سپس این آیه را خواند: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلَّذِینَ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِهِۦ صَفّٗا کَأَنَّهُم بُنۡیَٰنٞ مَّرۡصُوصٞ٤ [الصف: 4] «بی‌گمان الله کسانی را که چون بنیانی آهنین صف بسته در راه او پیکار می‌کنند دوست دارد». گفتم: دیگر چه کسی؟ گفت: «مردی که همسایه‌ی بدی دارد که به او آزار و اذیت می‌رساند اما او در مقابل صبر می‌کند تا اینکه خداوند او را به زندگی یا مرگ کفایت کند».

3715-2570- (23) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ وَعَائِشَة ب قَالَا: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا زَالَ جِبْرِیلُ ÷ یُوصِینِی بِالْجَارِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُ».

رواه البخاری ومسلم والترمذی، ورواه أبو داود وابن ماجه من حدیث عائشة وحدها.

از ابن عمر و عایشه ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «جبرئیل پیوسته درباره همسایه مرا سفارش می‌کرد، تا آنجا که گمان بردم همسایه از همسایه ارث می‌برد».

0-2571- (24) (صحیح) وابن ماجه أیضاً وابن حبان فی "صحیحه" من حدیث أبی هریرة.

3716-2572- (25) (صحیح) وَعَنْ رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ([25]) قَالَ: خَرَجْتُ مَعَ([26]) أَهْلِی أُرِیدُ النَّبِیَّ ج، وَإِذَا [أَنَا] بِهِ قَائِمٌ، وَإِذَا رَجُلٌ مُقْبِلٌ عَلَیْهِ، فَظَنَنْتُ أَنَّ لَهُمَا حَاجَةً، فَجَلَسْتُ، فَوَاللَّهِ لَقَدْ قَامَ رَسُولُ اللَّهِ ج حَتَّى جَعَلْتُ أَرْثِی لَهُ مِنْ طُولِ الْقِیَامِ، ثُمَّ انْصَرَفَ، فَقُمْتُ إِلَیْهِ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! لَقَدْ قَامَ بِکَ هَذَا الرَّجُلُ حَتَّى جَعَلْتُ أَرْثِی لَکَ مِنْ طُولِ الْقِیَامِ. قَالَ: «أَتَدْرِی مَنْ هَذَا؟». قُلْتُ: لَا. قَالَ: «[ذَاکَ] جِبْرِیلُ ج، مَا زَالَ یُوصِینِی بِالْجَارِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُ، أَمَا إِنَّکَ لَوْ سَلَّمْتَ عَلَیْهِ لَرَدَّ عَلَیْکَ السَّلَامَ».

رواه أحمد بإسناد جید، ورواته رواة "الصحیح".

مردی از انصار می‌گوید: همراه با اهلم به ملاقات رسول الله ج رفتیم؛ درحالی‌که من کنار رسول الله ج ایستاده بودم، مردی به طرف پیامبر ج آمد؛ گمان کردم با هم کار دارند، پس نشستم و رسول الله ج همچنان ایستاد تا جایی که از طولانی شدن ایستادن او ناراحت شدم تا اینکه آن مرد رفت؛ پس بلند شدم و گفتم: ای رسول الله ج! آنقدر این مرد تو را ایستاده نگه داشت که من بر تو ناراحت شدم. رسول الله ج فرمود: «آیا فهمیدی این فرد چه کسی بود؟». گفتم: نه، رسول الله ج فرمود: «او جبرئیل بود، آنقدر به من در مورد همسایه سفارش کرد که گمان کردم همسایه از همسایه ارث می‌برد، اما اگر تو بر او سلام می‌کردی جواب سلامت را می‌داد».

3717-2573- (26) (صحیح) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج وَهُوَ عَلَى نَاقَتِهِ الْجَدْعَاءِ فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ یَقُولُ: «أُوصِیکُمْ بِالْجَارِ»، حَتَّى أَکْثَرَ، فَقُلْتُ: إِنَّهُ یُوَرِّثُهُ.

رواه الطبرانی([27]) بإسناد جید.

از ابوامامه س روایت است از رسول الله ج در حجة الوداع، زمانی که سوار شترش جدعاء بود، شنیدم که فرمود: «شما را نسبت به همسایه سفارش می‌کنم». و آنقدر تکرار فرمود که گفتم: همسایه از همسایه ارث می‌برد.

3718-2574- (27) (صحیح) وَعَنْ مُجَاهِدٍ: أَنَّ عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَمْرٍو ب ذُبِحَتْ لَهُ شَاةٌ فِی أَهْلِهِ، فَلَمَّا جَاءَ قَالَ: أَهْدَیْتُمْ لِجَارِنَا الیَهُودِیِّ، أَهْدَیْتُمْ لِجَارِنَا الیَهُودِیِّ؟ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا زَالَ جِبْرِیلُ یُوصِینِی بِالجَارِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُ».

رواه أبو داود، والترمذی - واللفظ له-، وقال: "حدیث حسن غریب"([28]).

مجاهد از عبدالله بن عمرو ب روایت می‌کند که اهلش گوسفندی برای او ذبح کردند، هنگامی‌که آمد گفت: آیا به همسایه‌ی یهودی‌مان هدیه دادید؟ آیا به همسایه‌ی یهودی‌مان هدیه دادید؟ از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «جبرئیل پیوسته درباره همسایه مرا سفارش می‌کرد تا آنجا که گمان بردم همسایه از همسایه ارث می‌برد».

 (قال الحافظ): "وقد روی هذا المتن من طرق کثیرة وعن جماعة من الصحابة ش".

3719-2575- (28) (صحیح لغیره) وَعَنْ نَافِعِ بْنِ عَبْدِالْحَارِثِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ؛ الْجَارُ الصَّالِحُ، وَالْمَرْکَبُ الْهَنِیءُ، وَالْمَسْکَنُ الْوَاسِعُ».

رواه أحمد، ورواته رواة "الصحیح"([29]).

از نافع بن عبدالحارث س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از سعادت و خوشبختی انسان، همسایه‌ی نیک و سواری خوب و مسکن وسیع است».

3720-2576- (29) (صحیح) وَعَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَرْبَعٌ مِنَ السَّعَادَةِ: الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ، وَالْمَسْکَنُ الْوَاسِعُ، وَالْجَارُ الصَّالِحُ، وَالْمَرْکَبُ الْهَنِیءُ. وَأَرْبَعٌ مِنَ الشَّقَاوَةِ: الْجَارُ السُّوءُ، وَالْمَرْأَةُ السُّوءُ، وَالْمَرْکَبُ السُّوءُ، وَالْمَسْکَنُ الضِّیقُ».

رواه ابن حبان فی "صحیحه". [مضى 17- النکاح/2].

از سعد بن ابی وقاص س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چهار چیز از سعادت است: زن صالح و مسکن وسیع و همسایه‌ی نیک و سوار‌ی خوب؛ و چهار چیز از شقاوت است: همسایه‌‌ی بد، زن بد، مرکب بد و مسکن تنگ».

3721-1528- (12) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ اللَّهَ ﻷ لَیَدْفَعُ بِالْمُسْلِمِ الصَّالِحِ عَنْ مِئَةِ أَهْلِ بَیْتٍ مِنْ جِیرَانِهِ الْبَلَاءَ. ثُمَّ قَرَأَ: ﴿وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط".

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال در برابر مسلمانی صالح و نیکوکار، بلا و مصیبت را از صد خانواده از همسایگانش دور می‌کند. سپس این آیه را تلاوت کرد: «و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نکند، فساد زمین را فرا می‌گیرد».

6-(الترغیب فی زیارة الإخوان والصالحین، وما جاء فی إکرام الزائرین([30]))



([1]) قلت: وکذلک أخرجه الحاکم (1/ 10 و4/ 165)، وصححه على شرط الشیخین، ووافقه الذهبی، وصنیع المؤلف یوهم أنهما أخرجاه بهذا السیاق دون الزیادة، ولیس کذلک، أما البخاری فلم یسق لفظه مطلقاً، ثم إنه لم یوصله، وإنما علقه عقب حدیث أبی شریح الآتی بعده، وأما مسلم فلیس عنده إلا الروایة المختصرة الآتیة (1/ 49)، وهی عند البخاری أیضاً فی "الأدب المفرد" (121). وراجع "الفتح" (10/ 364) إن شئت، و"العجالة" (191/ 1-2).

([2]) قلت: لکن لیس عنده "خاب وخسر"، وأنا أظن أن المؤلف دخل علیه حدیث فی حدیث، فقد جاءت هذه الزیادة فی حدیث أبی ذر المتقدم فی (18- اللباس/ 2). وکذلک أخرجه أحمد (4/ 31 و6/ 385)، وعنده: "قالوا: وما بوائقه؟. ."؛ دون البخاری. انظر "الفتح".

([3]) فی الطبعة السابقة: «ولا یستقیم لسانُه ولا یدخل»، والصواب حذفه: «ولا یستقیم لسانه» کما فی «المسند» (3/ 198) أو (20/ 343 موسسة الرسالة) و «الصمت» (9) و «المجمع» (1/ 53) [ش].

([4]) ومن طریقهما صححه ابن حبان والحاکم والذهبی. انظر "الصحیحة" (549).

([5]) وفیه اختلاف فی بعض الألفاظ عما هنا.

([6]) هذا الحدیث لیس فی النسخة المطبوعة من "التوبیخ"، وفیها خرم فی نقدی، وعزاه إلیه أیضاً العجلونی وإلى أبی نعیم أیضاً فی "کشف الخفاء" (2/ 219/ 2342). وأورده الذهبی فی "حقوق الجار" (ق 5/ 2) مختصراً من طریق داود بن أیوب القسملی: حدثنا عباد بن بشیر العبدی، قال: سمعت أنس بن مالک. فذکره مرفوعاً. وقال: "حدیث منکر". وذکر فی ترجمة (داود) هذا من "المیزان" عن عباد. . . بحدیثین موضوعین، وأنا أظن أن هذا أحدهما عنده. والله أعلم.

([7]) قلت: فاته البخاری فی "الأدب المفرد"، والنسائی، وقد خرجته فی "الصحیحة" (1443).

([8]) ما بین المعقوفین سقط من الطبعة السابقة، وهو مثبت فی «المجمع» (8/ 170) و «المعجم الکبیر» للطبرانی (22/ 134/ 356). [ش].

([9]) فاته أیضاً البخاری فی "الأدب المفرد" (رقم 125)، والحاکم (4/ 166) وقال: "صحیح على شرط مسلم"! ووافقه الذهبی!

([10]) قلت: ورواه البخاری أیضاً فی "الأدب المفرد" (رقم 124)، وأبو یعلى (ق 309/ 2).

([11]) هذه الزیادة والتی بعدها استدرکتهما من "المسند" (2/ 440).

([12]) قلت: ورواه البخاری أیضاً فی "الأدب المفرد" (119) وغیره، وهو مخرج فی "الصحیحة" (190).

([13]) من هنا یبدأ الحدیث فی نسخة "المکارم" المطبوعة (ص 40) مع تقدیم وتأخیر فی بعض الجمل.

([14]) الأصل: (بالبنیان)، وعلى حاشیته وفی نسخة: (بالبناء). قلت: وهو الصواب المطابق للمخطوطة و"المکارم".

([15]) قال الهیثمی (8/ 165): "وفیه أبو بکر الهذلی، وهو ضعیف". قلت: بل هو متروک، وهو والذی قبله مخرجان فی "الضعیفة" (2587).

([16]) قلت: هو کما قال لولا شدة ضعفها، واضطراب ألفاظها، وبخاصة هذا، فإنه منکر جداً، فإنَّ راویه (إسماعیل بن رافع) -وهو متروک- خالف الثقات من أصحاب أبی هریرة الذین رووا عنه الحدیث دون قوله: "قالوا: یا رسول الله. . .". انظر "صحیح مسلم" (1/ 49-50)، وکذا رواه البخاری، وتقدم فی أول هذا الباب من "الصحیح"، والحدیث مخرج فی "الضعیفة" (2587) مع ما قبله.

([17]) الأصل: (الفواقر)، وهو روایة أبی نعیم، والمثبت من "المعجم الکبیر" و"المجمع".

([18]) قلت: کیف وفیه (محمد بن عصام بن یزید بن عجلان الهمدانی)، ولم یوثقه أحد؛ حتى ولا ابن حبان؟! واستغرب حدیثه هذا أبو نعیم، وهو مخرج فی "الضعیفة" (3087).

([19]) کذا قال، وفیه تساهل معروف من المؤلف کالهیثمی، واغتر بهما الجهلة المقلدة، ففیه مجهول! وفاته البخاری فی "الأدب المفرد"، فراجع "الصحیحة" (149).

([20]) فاته البخاری فی "الأدب المفرد"، لکن إسناد الأصبهانی خیر منه، وبیانه فی "الصحیحة" (2646).

([21]) قلت: وکذا البخاری فی "الأدب المفرد" (رقم 102)، وتقدم من حدیث أبی هریرة فی أول الباب بلفظ البخاری، والطرف الأول منه من روایة مسلم عن أبی هریرة.

([22]) کذا وقع هنا، ولم أره فی "کشف الأستار" بعد مزید البحث عنه، فأظنه خطأ من بعض النساخ، فقد تقدم (21- الحدود/ 4) معزواً لابن ماجه والبیهقی، وهو الصواب إن شاء الله تعالى.

([23]) کذا فی الطبعة السابقة (2/ 237)، ولعل الصواب: «فیه»، فتأمل! [ش].

([24]) کلمه‌ی مدحی که عرب آن را برای ثنا و تمجید به کار می‌برد مثل بیت الله و ناقة الله، وقتی فرزند کار خوب و شایسته‌ای انجام دهد گفته می‌شود: (لله ابوک) یعنی خوشا که خداوند به پدرت فرزندی مثل تو داده است.

([25]) الأصل: (الأنصاری)، والتصویب من "المسند" والمخطوطة و"مکارم الأخلاق" (ص 35 و36).

([26]) کذا الأصل، وهو کذلک فی الروایة فی "المسند" (5/ 365)، وفی روایة أخرى عنده (5/ 32): "من" ولعلها أصح، والزیادة أصح، والزیادة الأولى منهما والأخرى من الثانیة، والسیاق مرکب منهما.

([27]) قلت: فی "المعجم الکبیر" (8/ 130/ 7523)، ورواه أحمد (5/ 267) مختصراً، وسندهما حسن أو صحیح.

([28]) قلت: فاته البخاری فی "الأدب المفرد" (128).

([29]) والبخاری أیضاً فی "الأدب المفرد" (116)، وانظر "الصحیحة" (282/ 1047).

([30]) انظر أحادیث هذه الفقرة فی "الضعیف".              

ترغیب به سرپرستی یتیم و مهربانی با او و انفاق بر او و مساعدت و کمک به زن بیوه و مسکین

ترغیب به سرپرستی یتیم و مهربانی با او و انفاق بر او و مساعدت و کمک به زن بیوه و مسکین

3666-2541- (1) (صحیح) عَنْ سَهْلِ بنِ سَعدٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَنَا وَکَافِلُ الیَتِیمِ فِی الجَنَّةِ هَکَذَا»، وَأَشَارَ بِالسَّبَّابَةِ وَالوُسْطَى، وَفَرَّجَ بَیْنَهُمَا.

رواه البخاری وأبو داود والترمذی، [وقال: "حدیث حسن صحیح"]([1]).

از سهل بن سعد س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «من و سرپرست یتیم در بهشت اینچنین هستیم». و به انگشت سبابه و وسطی اشاره و آن دو را از هم دور نمود.

3667-2542- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «کَافِلُ الْیَتِیمِ لَهُ أَوْ لِغَیْرِهِ؛ أَنَا وَهُوَ کَهَاتَیْنِ فِی الْجَنَّةِ»([2]). وَأَشَارَ مَالِکٌ بِالسَّبَّابَةِ وَالْوُسْطَى.

رواه مسلم. ورواه مالک عن صفوان بن سلیم مرسلاً.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «من و سرپرست یتیم اعم از اینکه یتیم از نزدیکانش باشد یا غریبه، مانند این دو در بهشت هستیم». و مالک به انگشت سبابه و وسطی اشاره نمود.

0-1504- (1) (ضعیف) ورواه البزار متصلاً [وأرسله مالک]، ولفظه: قال: «مَن کَفَلَ یتیماً له ذا قِرابَةٍ أو لا قرابَة له؛ فأنا وهو فی الجنَّةِ کهاتینِ - وضَمَّ أصبَعَیه-، وَمَن سعى على ثلاثِ بناتٍ فهو فی الجنَّةِ؛ وکانَ له کأجرِ المجاهِدِ فی سبیلِ الله صائماً قائماً». [مضى 17- النکاح/5].

روایت بزار چنین است: «هرکس یتیمی از خویشاوندان خود یا یتیمی بیگانه را سرپرستی کند، من و او در بهشت چون این دو هستیم – و دو انگشتش را به هم چسباند – و هرکس تلاش خود را متوجه تربیت سه دخترش کند، پاداش او بهشت است و اجر وی چون مجاهدی است که در راه خدا روزه می‌گیرد و نماز می‌خواند».

 3668-1505- (2) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ عَالَ ثَلَاثَةً مِنَ الْأَیْتَامِ؛ کَانَ کَمَنْ قَامَ لَیْلَهُ، وَصَامَ نَهَارَهُ، وَغَدَا وَرَاحَ شَاهِرًا سَیْفَهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَکُنْتُ أَنَا وَهُوَ فِی الْجَنَّةِ أَخَوَیْنِ([3])؛ کَمَا أَنَّ هَاتَیْنِ أُخْتَانِ. وَأَلْصَقَ أُصْبَعَیْهِ السَّبَّابَةَ وَالْوُسْطَى».

رواه ابن ماجه.

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سرپرستی سه یتیم را بر عهده گیرد، همچون کسی است که شب را به عبادت گذرانده و روز را روزه گرفته و در راه خدا شمشیر کشیده است. و من و چنین کسی در بهشت برادر هستیم. چنانکه این دو باهم خواهرند». و دو انگشت سبابه و وسطی را به هم چسباند.

3669-1506- (3) (ضعیف جداً) وَعَنهُ ب أَیضاً أَنَّ نَبِی الله ج قال: «مَنْ قَبَضَ یَتِیمًا مِنْ بَیْنِ مُسْلِمِینَ إِلَى طَعَامِهِ وَشَرَابِهِ؛ أَدْخَلَهُ اللَّهُ الجَنَّةَ الْبَتَّةَ، إِلَّا أَنْ یَعْمَلَ ذَنْبًا لَا یُغْفَرُ».

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح"([4]).

و از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس عهده‌دار سرپرستی یتیمی از میان مسلمانان شود و آب و غذایش را تهیه کند، خداوند متعال او را وارد بهشت می‌کند مگر اینکه گناهی را مرتکب شود که بخشیده نمی‌شود».

3670-1507- (4) (ضعیف) وَعَنْ عَمْرِو بْنِ مَالِکِ الْقُشَیْرِیِّ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «وَمَنْ ضَمَّ یَتِیمًا مِنْ بَیْنِ أَبَوَیْنِ مُسْلِمَیْنِ إِلَى طَعَامِهِ وَشَرَابِهِ [حَتَّى یُغْنِیَهُ اللَّهُ]؛ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ».

رواه أحمد والطبرانی، ورواة أحمد محتج بهم؛ إلا علی بن زید.

از عمرو بن مالک قشیری س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس سرپرستی یتیمی را از بین پدر و مادری مسلمان به عهده گیرد و آب و غذایش را مهیا کند تا اینکه خداوند متعال او را بی‌نیاز گرداند، بهشت بر او واجب می‌شود».

3671-2543- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَبِی أَوْفَى عَنْ رَجُلٍ مِنْ قَوْمِهِ یُقَالُ لَهُ: مَالِکٌ - أَو ابْنُ مَالِکٍ -، سَمِعَ النَّبِیَّ ج یَقُولُ: «مَنْ ضَمَّ یَتِیمًا بَیْنَ مُسْلِمِینَ فِی طَعَامِهِ وَشَرَابِهِ حَتَّى یَسْتَغْنِیَ عَنْهُ؛ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ...، وَمَنْ أَدْرَکَ وَالِدَیْهِ أَوْ أَحَدَهُمَا ثُمَّ لَمْ یَبَرَّهُمَا؛ دَخَلَ النَّارَ، فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ، وَأَیُّمَا مُسْلِمٍ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُسْلِمَةً کَانَتْ فَکَاکَهُ مِنَ النَّارِ».

رواه أبو یعلى والطبرانی وأحمد مختصراً بإسناد حسن([5]). [مضى 16- البیوع/5].

زرارة بن ابی اوفی از مردی از قومش که به او مالک یا ابن مالک گفته می‌شد روایت می‌کند از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «کسی‌که یتیمی از پدر و مادری مسلمان را در غذا و آب خود شریک نماید تا یتیم از او بی‌نیاز گردد، خداوند بهشت را بر او واجب می‌کند... و کسی‌که پدر و مادرش یا یکی از آنها را دریابد و به آنها نیکی نکند و وارد جهنم شود، پس خداوند او را از رحمتش دور گرداند؛ و مسلمانی که برده‌ی مسلمانی را آزاد کند، موجب نجاتش از آتش می‌شود».

3672-1508- (5) (موضوع) وَعَنْ أَبِی مُوسَى س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَا قَعَدَ یَتِیمٌ مَعَ قَوْمٍ عَلَى قَصْعَتِهِمْ، فَیَقْرَبَ قَصْعَتَهُمْ شَیْطَانٌ».

حدیث غریب، رواه الطبرانی فی "الأوسط"، والأصبهانی؛ کلاهما من روایة الحسن بن واصل. وکان شیخنا الحافظ أبو الحسن / یقول: "هو حدیث حسن".

ورواه الأصبهانی أیضاً من حدیث أبی موسى([6]).

از ابوموسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ یتیمی بر کاسه غذای گروهی نمی‌نشیند مگر اینکه شیطان به غذای آنها نزدیک نمی‌شود».

3673-1509- (6) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ أَحَبَّ الْبُیُوتِ إِلَى اللهِ؛ بَیْتٌ فِیهِ یَتِیمٌ مُکْرَّمٌ».

رواه الطبرانی والأصبهانی.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «محبوب‌ترین خانه‌ها نزد الله، خانه‌ای است که در آن یتیمی مورد احترام است».

3674-1510- (7) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «خَیْرُ بَیْتٍ فِی الْمُسْلِمِینَ؛ بَیْتٌ فِیهِ یَتِیمٌ یُحْسَنُ إِلَیْهِ، وَشَرُّ بَیْتٍ فِی الْمُسْلِمِینَ، بَیْتٌ فِیهِ یَتِیمٌ یُسَاءُ إِلَیْهِ».

رواه ابن ماجه.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین خانه در میان مسلمانان خانه‌ای است که در آن یتیمی باشد که به او نیکی می‌شود و بدترین خانه در میان مسلمانان خانه‌ای است که در آن یتیمی باشد که به او بدی می‌شود».

3675-1511- (8) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ عَوْفِ بْنِ مَالِکٍ الْأَشْجَعِیِّ س؛  أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «أَنَا وَامْرَأَةٌ سَفْعَاءُ الْخَدَّیْنِ کَهَاتَیْنِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ - وَأَوْمَأَ بِیَدِهِ یَزِیدُ بنِ زُرَیعٍ الْوُسْطَى وَالسَّبَّابَةِ-؛ امْرَأَةٌ آمَتْ مِنْ زَوْجَهَا ذَاتُ مَنْصِبٍ وَجَمَالٍ، حَبَسَتْ نَفْسَهَا عَلَى یَتَامَاهَا حَتَّى بَانُوا أَوْ مَاتُوا».

رواه أبو داود.

از عوف بن مالک اشجعی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «من و زنی که (پس از مرگ شوهرش) ازدواج نمی‌کند تا عهده‌دار مسئولیت فرزندانش باشد، در روز قیامت چنین هستیم. -  یزید بن زریع با دستش به انگشت سبابه و وسطی اشاره کرد - زنی که شوهرش بمیرد و از زیبایی و نسب و مقامی برخوردار باشد و عمر خود را صرف خدمت به یتیمانش کند تا اینکه بزرگ شوند یا بمیرند».

(السفعاء) بفتح السین المهملة وسکون الفاء بعدهما عین مهملة ممدوداً.

(حافظ میگوید): عبارت است از زنی که به دلیل مدت طولانی بیوگی رنگش رو به تیرگی و سیاهی نهاده است. به عبارت دیگر خود را وقف فرزندانش کرده و پس از مرگ شوهرش مجددا ازدواج نکرده تا نیاز به زینت و خودآرایی برای شوهر داشته باشد». 

و (آمت) المرأة؛ بمد الهمزة وتخفیف المیم: زمانی است که زن به اصطلاح «أیْم» شود؛ و آن زنی است که شوهر نداشته باشد چه باکره باشد یا بیوه، ازدواج کرده باشد یا ازدواج نکرده باشد. و در اینجا مراد زنی است که شوهرش مرده و او را بدون شوهر ترک کرده است.

3676-1512- (9) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَنَا أَوَّلُ مَنْ یُفْتَحُ لَهُ بَابَ الْجَنَّةِ؛ إِلَّا أَنِّی أَرَى امْرَأَةً تُبَادِرُنِی؛ فَأَقُولُ لَهَا: مَا لَکِ؟ وَمَا أَنْتِ؟ فَتَقُولُ: أَنَا امْرَأَةٌ قَعَدْتُ عَلَى أَیْتَامٍ لِی».

رواه أبو یعلى، وإسناده حسن([7]) إن شاء الله.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «من اولین نفری هستم که در بهشت را باز می‌کند مگر اینکه زنی پیش از من چنین می‌کند. به وی می‌گویم: چه می‌کنی و تو کیستی؟ می‌گوید: من زنی هستم که عهده‌دار مسئولیت یتیمانم شدم».

3677-1513- (10) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ مَسَحَ رَأْسَ یَتِیمٍ لَمْ یَمْسَحْهُ إِلَّا لِلَّهِ؛ کَانَ لَهُ فِی کُلِّ شَعْرَةٍ مَرَّتْ عَلَیْهَا یَدُهُ حَسَنَاتٌ، وَمَنْ أَحْسَنَ إِلَى یَتِیمَةٍ أَوْ یَتِیمٍ عِنْدَهُ؛ کُنْتُ أَنَا وَهُوَ فِی الْجَنَّةِ کَهَاتَیْنِ. وَقَرَنَ بَیْنَ أُصْبَعَیْهِ السَّبَّابَةِ وَالْوُسْطَى».

رواه أحمد وغیره من طریق عبیدالله بن زَحْرٍ عن علی بنِ یزید عن القاسم عنه.

از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس برای رضای خدا بر سر یتیمی دست کشد، به اندازه موهایی که بر آنها دست می‌کشد برای او نیکی نوشته می‌شود و هرکس به یتیمی یا یتیمی که نزد اوست نیکی کند، من و او در بهشت چنین هستیم». و بین دو انگشت سبابه و وسطی فاصله انداخت.

3678-2544- (4) (حسن لغیره) وَوَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: أَتَى النَّبِیَّ ج رَجُلٌ یَشْکو قَسوَةَ قَلْبِهِ. قَالَ: «أَتُحِبُّ أَنْ یَلِینَ قَلْبُکَ، وَتُدرِکَ حاجتَک؟ ارْحَمِ الْیَتِیمَ، وَامْسَحْ رَأسَهُ، وَأَطْعِمْهُ مِنْ طَعَامِکَ؛ یَلِن قَلْبُک، وَتُدرِکْ حَاجَتَکَ».

رواه الطبرانی من روایة بقیة، وفیه راو لم یُسَمَّ.

از ابودرداء س روایت است که مردی از قساوت قلبش نزد رسول الله ج شکایت نمود، رسول الله ج فرمود: «آیا دوست داری قلبت نرم شده و نیازت بر آورده شود؟ پس به یتیم رحم کن و بر سرش دست [نوازش] بکش و از آنچه خود می‌خوری به او بده. دلت نرم شده و نیازت بر آورده می‌شود».

3679-2545- (5) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س: أَنَّ رَجُلًا شَکَا إِلَى رَسُولِ الله ج قَسْوَةَ قَلْبِهِ. فَقَالَ: «امْسَحْ رَأْسَ الْیَتِیمِ، وَأَطْعِمِ الْمِسْکِینَ».

رواه أحمد، ورجاله رجال الصحیح.

از ابوهریره س روایت است مردی نزد رسول الله ج از قساوت قلب و سنگ‌دلی‌اش شکایت نمود؛ رسول الله ج فرمود: «بر سر یتیم دست کشیده و به مسکین غذا بده».

3680-1514- (11) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س [أیضاً] قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیاً؛ لَا یُعَذِّبُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَنْ رَحِمَ الْیَتِیمَ، وَألانَ لَهُ فِی الْکَلَامِ، وَرَحِمَ یُتْمَهُ وَضَعْفَهُ، وَلَمْ یَتَطَاوَلْ عَلَى جَارِهِ بِفَضْلِ مَا آتَاهُ اللَّهُ».

رواه الطبرانی، ورواته ثقات إلا عبدالله بن عامر، وقال أبو حاتم: لیس بالمتروک.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سوگند به کسی‌که مرا به حق پیامبر فرستاد، خداوند متعال در روز قیامت کسی را که بر یتیمی رحم کرده باشد و با او به نرمی سخن گفته باشد و بر یتیمی و ضعف وی رحم کرده باشد و به خاطر آنچه خداوند به فضل خود به همسایه‌اش داده با او رقابت نمی‌کند، عذاب نمی‌کند».

3681-1515- (12) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن أبی سعیدِ الخدریِّ س قال: قال رسولُ الله ج: «إیَّاکُم وبُکاءَ الیتیمِ؛ فإنَّهُ یَسرِی فی اللَّیلِ والناسُ نیامٌ».

رواه الأصبهانی.

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از گریه یتیم برحذر باشید که در شب و به هنگام خواب مردم روان می‌شود».

3682-1516- (13) (ضعیف جداً) وَعن أنسٍ س رفعه إلى النبی ج: «أنَّ رجُلاً قال لِیَعقوبَ ÷: ما الذی أذهَبَ بَصَرَکَ، وحَنَى ظَهرَک؟ قال: أمَّا الذی أذهَبَ بَصری فالبُکاءُ على (یوسُفَ)، وأما الَّذی حَنَى ظَهری فالحُزنُ على أخیه (بِنیامینَ)، فأتاهُ جبریلُ ÷ فقال: أتشکو الله؟ قال: ﴿إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللَّهِ، قال جبریل: الله أعلَمُ بما قُلتَ مِنکَ، قال: ثمَّ انطَلقَ جبریلُ ÷ ودَخَل یعقوبُ ÷ بیتَه فقال: أی ربِّ! أمَا تَرحَمُ الشیخَ الکبیرَ؟ أذهَبتَ بَصَری، وحَنَیتَ ظَهری، فاردُدْ علیَّ ریحانَتَیَّ فأشُمَّه شمَّةً واحِدَةً؛ ثمَّ اصنَعْ بی بَعدُ ما شِئتَ! فأتاهُ جبریلُ فقال: یا یعقوبُ! إنَّ الله ﻷ یقرئُک السلامَ ویقولُ: أبشِرُ فإنَّهُما لو کانا میِّتَیْنِ لَنَشرتُهما لک لأُقِرَّ بِهما عَینَکَ، ویقولُ لَکَ: یا یعقوب! أتَدری لِمَ أذهَبتُ بَصَرَکَ وحَنَیتُ ظهرکَ؟ ولِمَ فَعَلَ إخوةُ یوسُفَ بیوسُفَ ما فعَلُوهُ؟ قال: لا، قال: إنَّه أتاکَ یتیمٌ مسکینُ، وهو صائمٌ جائعٌ، وذَبَحتَ أنتَ وأهلُکَ شاةً؛ فأکَلتُموها ولَم تُطعِموهُ! ویقولُ: إنی لَم أحِبَّ مِن خَلقی شَیئاً حبِّی الیَتامى والمساکِین، فَاصنَع طعاماً، وادعُ المساکینَ. - قال أنسٌ: قال رسولُ الله ج: - فکان یعقوبُ کلَّما أمسى نادى منادیه: مَن کان صائماً فَلیَحضَر طعامَ یعقوب، وإذا أصبحَ نادى منادیه: مَن کان مُفطِراً فلیُفطِر على طعامِ یعقوب».

رواه الحاکم والبیهقی، والأصبهانی - واللفظ له- وقال الحاکم: "کذا فی سماعی (حفص بن عمر بن الزبیر)، وأظن الزبیر وهم؛ وأنه حفص بن عمر بن عبدالله بن أبی طلحة، فإن کان کذلک فالحدیث صحیح، وقد أخرجه إسحاق بن راهویه فی تفسیره [مرسلاً]([8]) قال أنبأنا عمرو بن محمد: حدثنا زافر بن سلیمان عن یحیى بن عبدالملک عن أنس عن النبی ج نحوه".

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی به یعقوب ÷ گفت: چه چیز باعث شد نور چشمانت را از دست داده و کمرت خم شود؟ فرمود: گریه برای یوسف نور چشمانم را گرفت و اندوه برادرش بنیامین کمرم را خم کرد. جبریل نزد یعقوب آمده و گفت: از خدا شکایت می‌کنی؟ فرمود: «شکایت پریشان حالی و اندوه خود را تنها و تنها به (درگاه) خدا می‌برم». جبریل گفت: خداوند از تو به آنچه می‌گویی داناتر است. سپس جبریل رفت و یعقوب وارد خانه‌اش شد و گفت: پروردگارا، آیا به پیرمردی کهنسال رحم نمی‌کنی؟ نور چشمانم را بردی و کمرم را خم کردی، پس دو گل خوشبویم را بازگردان تا یک بار آنها را بو کنم. و پس از آن هرچه خواستی با من بکن. پس جبریل نزد او آمده و گفت: ای یعقوب، خداوند متعال به تو سلام رسانده و فرمود: خوشحال باش، اگر آن دو مرده باشند آنها را زنده می‌کنیم تا چشمانت را با ایشان روشن کنیم. و به تو می‌گوید: ای یعقوب، آیا می‌دانی چرا نور چشمانت را بردم و کمرت را خم کردم؟ و چرا برادران یوسف با او چنین رفتاری داشتند؟ یعقوب گفت: نه؛ فرمود: یتیمی فقیر نزد تو آمد و روزه دار و گرسنه بود درحالی‌که تو و خانواده‌ات گوسفندی را ذبح کرده بودید پس از آن خوردید و چیزی به او ندادید. و می‌گوید: من از مخلوقاتم چیزی را چون محبت به یتیمان و فقیران دوست ندارم. پس غذایی درست کن و فقیران را فراخون». انس می‌گوید: رسول الله ج فرمودند: «(از آن پس) هرگاه شب فرامی‌رسید منادی یعقوب ندا می‌داد: هرکس روزه دارد غذای یعقوب آماده است و چون صبح فرا می‌رسید منادی وی ندا می‌داد: هرکس روزه ندارد از غذای یعقوب استفاده کند».

3683-2546- (6) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «السَّاعِی عَلَى الأَرْمَلَةِ وَالمِسْکِینِ؛ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، - وأحسبه قال: - وَکَالقَائِمِ لا یَفْتُرُ، وَکَالصَّائِمِ لا یُفطِرُ».

رواه البخاری ومسلم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی‌که به بیوه زنان و مستمندان یاری رساند، همانند مجاهد در راه خداست. - و گمان می‌کنم که فرمود:- همانند کسی است که نماز می‌خواند و خسته نمی‌شود و روزه می‌گیرد و افطار نمی‌کند».

(حسن) وابن ماجه([9])؛ إلا أنه قال: «السَّاعِی عَلَى الْأَرْمَلَةِ وَالْمِسْکِینِ؛ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَکَالَّذِی یَقُومُ اللَّیْلَ وَیَصُومُ النَّهَارَ».

و در روایت ابن ماجه آمده است: «کسی‌که به بیوه‌زنان و مستمندان یاری رساند همانند مجاهد در راه خداست. و همانند کسی است که شب را به نماز و روز را به روزه سپری می‌کند».

3684-2547- (7) (حسن لغیره) وَرُوِیَ عَنِ الْمُطَّلِبِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الْمَخْزُومِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَةَ زَوْجِ النَّبِیِّ ج فَقَالَتْ: یَا بُنَیَّ! أَلَا أُحَدِّثُکَ بِمَا سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج؟ قُلْتُ: بَلَى یَا أُمَّهْ. قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولِ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ أَنْفَقَ عَلَى بِنَتَیْنِ أَوْ أُخْتَیْنِ أَوْ ذَوَاتَیْ قَرَابَةٍ، یَحْتَسِبُ النَّفَقَةَ عَلَیْهِمَا حَتَّى یُغْنِیَهُمَا مِنْ فَضْلِ الله، أَوْ یَکْفِیَهُمَا؛ کَانَتَا لَهُ سِتْرًا مِنَ النَّارِ».

رواه أحمد والطبرانی. وتقدم لهذا الحدیث نظائر فی "النفقة على البنات" [17- النکاح/5، ومضى هذا هناک].

از مطلب بن عبدالله مخزومی روایت است که نزد ام سلمه ل همسر رسول الله ج رفتم، ام سلمه ل گفت: ای فرزندم! آیا آنچه را که از رسول الله ج شنیده‌ام به تو نگویم؟ گفتم: بله ای مادرم. گفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «کسی‌که بر دو دختر یا دو خواهر یا دو دختر از خویشاوند خود جهت رضایت خداوند انفاق کند تا اینکه به فضل خدا، آن دو را از خود بی‌نیاز یا کفایت نماید؛ برای او حجاب و مانعی از آتش می‌شوند».

5 -(الترهیب من أذى الجار، وما جاء فی تأکید حقه)



([1]) وقعت هذه الزیادة فی الأصل عقب حدیث رواه الترمذی عن ابن عباس، وضعفه بـ (حنش)، ولم یُذکر هذا التضعیف من الأصل.

([2]) قلت: زاد أحمد: "إذا اتقى الله". انظر "الأحادیث الصحیحة" (962).

([3]) الأصل: (إخواناً)، والتصحیح من "ابن ماجه" (2/ 393)، ونبَّه علیه الناجی رحمه الله.

([4]) قلت: هذا وهم فاحش على الترمذی، فإنما قال هذا فی حدیث سهل المتقدم فی "الصحیح" أول الباب، وأما هذا فضعفه بقوله: "حنش -یعنی الذی فی إسناده- ضعیف عند أهل الحدیث". وقال الحافظ: "متروک"، وهو فی "الضعیفة" برقم (5343)، والظاهر أن السبب انتقال نظر المؤلف بعد نقله لحدیث ابن عباس من (الترمذی) إلى حدیث سهل الذی یلیه عنده، فنقل تعقیبه علیه بالتصحیح إلى حدیث ابن عباس!

([5]) قلت: کیف وفیه علی بن زید الذی فی الحدیث قبله فی الأصل، -وهو فی "الضعیف" هنا-، وقد صرح المؤلف بذلک فیما تقدم، وقوله: "مختصراً" إنما هو روایة له، وهی التی تقدمت هناک، لکن قد أخرجه أحمد فی روایة أخرى (5/ 29) بتمامه، وهی عنده قبیل روایته المتقدمة، فکأن المؤلف ذهل عنها. ثم إن الحدیث صحیح بشواهده دون لفظة (البتة)، وقد حذفتها مشیراً إلیها بالنقط، وتناقض فیه الثلاثة المعلقون فحسنوه فیما تقدم، وضعفوه هنا، ودسوا فی نقلهم لکلام الهیثمی ما لیس فیه، ولعله لعیّهم، ودون قصد منهم!

([6]) وکذا فی المخطوطة، وهو تکرار لم یظهر لی فائدته بعد أن تقدم عطف الأصبهانی على الطبرانی، وقد رواه (2/ 1018) من طریقین أحدهما عن (الحسن بن واصل)، والآخر عن (الحسن ابن دینار) بسند واحد عن أبی موسى. وقد قال الذهبی فی "المغنی": "الحسن بن دینار أبو سعید التمیمی، وقیل: ابن واصل -ترکوه". فتحسین أبى الحسن له غیر حسن. بل هو موضوع، وقال ابن حبان: "باطل لا أصل له". وهو مخرج فی "الضغیفة" (5373).

([7]) قلت: فیه من لم یوثقه غیر ابن حبان، مع قوله: "یخطىء ویخالف"، وقول أبی حاتم فیه: "شیخ"؛ أی لیس بحجة کما قال الذهبی. وهو مخرج فی "الضعیفة" (5374).

([8]) أی منقطعاً بین یحیى وأنس، وقد سقطت من الأصل، واستدرکتها من "مستدرک الحاکم" (2/ 248). و (زافر بن سلیمان) مع صدقه کثیر الأوهام، والحدیث فی إسناده اضطراب وجهالة، وقد استنکره الحافظ ابن کثیر، والأشبه أنه من الإسرائیلیات. وهو مخرج فی "الضعیفة" (6880).

([9]) قلت: فاته الترمذی، أخرجه فی "البر والصلة" وصححه.

ترغیب به‌ برقراری صله‌ی رحم اگرچه قطع شده باشد و ترهیب از قطع آن

ترغیب به‌ برقراری صله‌ی رحم اگرچه قطع شده باشد و ترهیب از قطع آن

3628-2518- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛  أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ، وَمَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْرًا أَوْ لِیَصْمُتْ».

رواه البخاری ومسلم([1]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس به الله و روز آخرت ایمان دارد باید مهمانش را گرامی دارد و هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد باید صله رحم را بجا آورد و هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد باید سخن خیر بگوید یا سکوت اختیار کند».

3629-2519- (2) (صحیح) وَعَن أَنَسٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُبْسَطَ لَهُ فِی رِزْقِهِ، وَیُنْسَّأ لَهُ فِی أَثَرِهِ؛ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ».

رواه البخاری ومسلم.

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی‌که دوست دارد روزیش فراوان شود و عمر طولانی داشته باشد، پس باید صله‌ی رحم بجا آورد».

(یُنَسّأ) به ضم یاء و تشدید سین؛ یعنی: اجلش به تاخیر افتد.

3630-2520- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُبْسَطَ لَهُ فِی رِزْقِهِ، وَأَنْ یُنْسَّأَ لَهُ فِی أَثَرِهِ؛ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ».

رواه البخاری.

ابوهریره س می‌گوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هرکس دوست دارد روزی‌اش فراوان شود و عمرش طولانی گردد، صله‌ی رحم بجا آورد».

(صحیح) والترمذی، ولفظه: قال: «تَعَلَّمُوا مِنْ أَنْسَابِکُمْ مَا تَصِلُونَ بِهِ أَرْحَامَکُمْ؛ فَإِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ مَحَبَّةٌ فِی الأَهْلِ، مَثْرَاةٌ فِی المَالِ، مَنْسَأَةٌ فِی الأَثَرِ». وَقَالَ: «حَدِیثٌ غَرِیبٌ، وَمَعْنَى: «مَنْسَأَةٌ فِی الأَثَرِ»: یَعْنِی الزِیَادَة فِی الْعُمُرِ» انتهى.

و در روایت ترمذی آمده است: «از نسب‌تان [اسامی پدران و اجداد و عموها و خاله‌ها و سایر نزدیکان] به اندازه‌ای که می‌توانید صله‌ی رحم‌تان را بجا آورید، بیاموزید؛ زیرا صله‌ی رحم سبب ایجاد محبت در بین خانواده شده و مال را افزایش داده و عمر را طولانی می‌کند».

0-2521- (4) (صحیح) ورواه الطبرانی من حدیث العلاء بن خارجة کلفظ الترمذی بإسنادٍ لا بأس به([2]).

3631-1488- (1) (ضعیف) وَعن علی بن أبی طالب س عن النبی ج قال: «مَن سرَّهُ أن یُمَدَّ له فی عُمُرِهِ، ویوسَعَ له فی رِزقِهِ، ویُدفعَ عنه مِیتَةٌ السوءِ؛ فلیَتَّقِ الله، ولیَصِل رَحِمَهُ».

از علی بن ابی طالب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس خوشحال می‌شود که بر عمر او افزوده شود و مرگ بد از او دور شود، تقوا پیشه کند و پیوند خویشاوندی را رعایت نماید».

رواه عبدالله ابن الإمام أحمد فی "زوائده"، والبزار بإسناد جید، والحاکم([3]).

3632-1489- (2) (ضعیف) وَعَنِ ابنِ عَبَّاسٍ ب عَنِ النَّبِیَّ ج أَنَّهُ قَالَ: «مکتوبٌ فی التوراةِ: مَن أحَبَّ أن یُزادَ فی عُمُرِهِ، ویُزادَ فی رزقه؛ فَلیَصِل رَحِمَهُ».

رواه البزار بإسناد لا بأس به، والحاکم وصححه([4]).

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در تورات نوشته است: هرکس دوست دارد بر عمرش و رزقش افزوده شود، باید پیوند خویشاوندی را رعایت کند».

3633-1490- (3) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج سَمِعَهُ یَقُولُ: «إِنَّ الصَّدَقَةَ وَصِلَةَ الرَّحِمِ؛ یَزِیدُ اللَّهُ بِهَا فِی الْعُمُرِ، وَیَدْفَعُ بِهَا مِیتَةَ السُّوءِ، وَیَدْفَعُ بِهِمَا الْمَکْرُوهَ وَالْمَحْذُورَ».

رواه أبو یعلى.

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال در برابر صدقه و صله رحم بر عمر انسان می‌افزاید و مرگ بد را از او دور می‌کند و نیز امور مکروه و ناخوشاید را از او دور می‌سازد».

3634-2522- (5) (صحیح) وَعَنْ رَجُلٍ مِنْ خَثْعَمَ قَالَ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ ج وَهُوَ فِی نَفَرٍ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَقُلْتُ: أَنْتَ الَّذِی تَزْعُمُ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ؟ قَالَ: «نَعَمْ». قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَیُّ الْأَعْمَالِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ؟ قَالَ: «إِیمَانٌ بِاللَّهِ». قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! ثُمَّ مَهْ؟ قَالَ: «ثُمَّ صِلَةُ الرَّحِمِ». قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَیُّ الْأَعْمَالِ أَبْغَضُ إِلَى اللَّهِ؟ قَالَ: «الْإِشْرَاکُ بِاللَّهِ». قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! ثُمَّ مَهْ؟ قَالَ: «ثُمَّ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ». قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! ثُمَّ مَهْ؟ قَالَ: «ثُمَّ الْأَمْرُ بِالْمُنْکَرِ، وَالنَّهْیِ عَنِ الْمَعْرُوفِ».

رواه أبو یعلى بإسناد جید.

مردی از خثعم روایت می‌کند:  درحالی‌که رسول الله ج بین جمعی از اصحابش بود، نزد او رفتم و گفتم: تو کسی هستی که می‌گویی فرستاده‌ی خدایی؟! رسول الله ج فرمود: «بله». مرد خثعمی می‌گوید، گفتم: ای رسول الله ج! کدام یک از اعمال نزد خداوند محبوب‌تر است؟ فرمود: «ایمان به خداوند». گفتم: ای رسول الله ج! سپس کدام عمل؟ فرمود: «سپس صله‌ی رحم». گفتم: ای رسول الله ج! سپس کدام عمل؟ فرمود: «سپس امر به معروف و نهی از منکر». گفتم: ای رسول الله ج! کدام یک از اعمال نزد خداوند منفورتر است؟ فرمود: «شرک به خداند». گفتم: ای رسول الله ج! سپس کدام عمل؟ فرمود: «سپس قطع صله‌ی رحم». گفتم: ای رسول الله ج! سپس کدام عمل؟ فرمود: «سپس امر به منکر و نهی از معروف».

3635-2523- (6) (صحیح) وَعَن أَبِی أَیُّوبٍ س: أَنَّ أَعْرَابِیًّا عَرَضَ لِرَسُولِ اللهِ ج وَهُوَ فِی سَفَرٍ، فَأَخَذَ بِخِطَامِ نَاقَتِهِ، أَوْ بِزِمَامِهَا، ثُمَّ قَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ - أَوْ یَا مُحَمَّدُ! - أَخْبِرْنِی بِمَا یُقَرِّبُنِی مِنَ الْجَنَّةِ وَمَا یُبَاعِدُنِی مِنَ النَّارِ؟ قَالَ: فَکَفَّ النَّبِیُّ ج، ثُمَّ نَظَرَ فِی أَصْحَابِهِ، ثُمَّ قَالَ: «لَقَدْ وُفِّقَ - أَوْ لَقَدْ هُدِیَ-». قَالَ: «کَیْفَ قُلْتَ؟». قَالَ: فَأَعَادَها، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «تَعْبُدُ اللهَ لَا تُشْرِکُ بِهِ شَیْئًا، وَتُقِیمُ الصَّلَاةَ، وَتُؤْتِی الزَّکَاةَ، وَتَصِلُ الرَّحِمَ، دَعِ النَّاقَةَ».

از ابو ایوب س روایت است رسول الله ج در مسافرتی بود که بادیه نشینی نزد او آمد، پس افسار یا بند قسمت دهان شتر را گرفته و گفت: ای رسول الله ج _ یا، ای محمد! _ از عملی به من خبر بده که مرا به بهشت نزدیک کرده و از جهنم دور کند؟ رسول الله ج از او رو گردانده و به اصحابش نگاه کرد، سپس فرمود: «او موفق گشته یا او هدایت شده است». رسول الله ج فرمود: «سؤالت چه بود؟». پس سؤالش را تکرار کرد و رسول الله ج فرمود: «اینکه خداوند را عبادت کنی و چیزی را شریکش قرار ندهی و نماز بخوانی و زکات بپردازی و صله‌ی رحم را به‌جای آوری، شتر را رها کن».

وفی روایة: «وَتَصِلُ ذَا رَحِمِکَ». فَلَمَّا أَدْبَرَ قَالَ رَسُولُ اللهَ ج: «إِنْ تَمَسَّکَ بِمَا أُمِرَ بِهِ([5]) دَخَلَ الْجَنَّةَ».

رواه البخاری ومسلم، واللفظ له.

و در روایتی آمده است: «صله‌ی رَحِمَت را به‌جای آور». هنگامی‌که پشت نمود رسول الله ج فرمود: «اگر به آنچه به او دستور داده شد عمل کند، وارد بهشت می‌شود».

3636-1491- (4) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ اللهَ لَیُعَمِّرُ بِالْقَوْمِ الدِّیَارَ، وَیُثْمِرُ لهم الْأَمْوَالَ، وَمَا نَظَرَ إِلَیْهِمْ مُنْذُ خَلَقَهُمْ بُغْضًا لَهُمْ». قِیلَ: وَکَیْفَ ذَاکَ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «بِصِلَتِهِمْ أَرْحَامَهُمْ».

رواه الطبرانی بإسناد حسن، والحاکم وقال: "تفرد به عمران بن موسى الرملی الزاهد عن أبی خالد، فإن کان حفظه فهو صحیح"([6]).

از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال سرزمین‌ها را برای ساکنان آن آباد می‌کند و اموال را بر ایشان افزون می‌کند و از بدو خلقت‌شان با خشم به آنها نگاه نکرده است». گفته شد: چگونه این ممکن است ای رسول خدا؟ فرمود: «با رعایت پیوند خویشاوندی».

3637-2524- (7) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ لَهَا: «إِنَّهُ مَنْ أُعْطِیَ [حَظَّهُ مِنَ] الرِّفْقِ؛ فَقَدْ أُعْطِیَ حَظَّهُ مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ، وَصِلَةُ الرَّحِمِ وَحُسْنُ الْجِوَارِ أو حُسْنُ الْخُلُقِ - یُعَمِّرَانِ الدِّیَارَ، وَیَزِیدَانِ فِی الْأَعْمَارِ».

رواه أحمد ورواته ثقات؛ إلا أن عبدالرحمن بن القاسم لم یسمع من عائشة([7]).

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج به او فرمود: «کسی‌که بهره‌ای از مهربانی به او داده شود، پس بهره و نصیبی از خیر دنیا و آخرت به او داده شده است. و صله‌ی رحم و حسن همجواری یا حسن خلق، سرزمین‌ها را آباد کرده و به عمرها می‌افزاید».

3638-1492- (5) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ دُرَّةَ بِنْتِ أَبِی لَهَبٍ ل قَالَتْ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَنْ خَیْرُ النَّاسِ؟ قَالَ: «أَتْقَاهُمْ لِلرَّبِّ، وَأَوْصَلَهُمْ لِلرَّحِمِ، وَآمَرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ، وَأَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ».

رواه أبو الشیخ ابن حیان فی "کتاب الثواب"، والبیهقی فی "کتاب الزهد" وغیره. [مضى 21- الحدود/1].

از دُرَّة دختر ابولهب ل روایت است: گفتم: ای رسول خدا، بهترین مردم چه کسی است؟ فرمود: «با تقواترین آنها، کسی‌که بیش از دیگران صله رحم را بجا می‌آورد و آنکه بیش از همه امر به معروف و نهی از منکر می‌کند».

3639-2525- (8) (صحیح) وَعَنْ أَبِی ذَرٍّ س قَالَ: أَوْصَانِی خَلِیلِی ج بِخِصَالٍ مِنَ الْخَیْرِ: أَوْصَانِی أَنْ لَا أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقِی، وَأَنْ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ دُونِی، وَأَوْصَانِی بِحُبِّ الْمَسَاکِینِ وَالدُّنُوِّ مِنْهُمْ، وَأَوْصَانِی أَنْ أَصِلَ رَحِمِی وَإِنْ أَدْبَرَتْ، وَأَوْصَانِی أَنْ لَا أَخَافَ فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ، وَأَوْصَانِی أَنْ أَقُولَ الْحَقَّ وَإِنْ کَانَ مُرًّا، وَأَوْصَانِی أَنْ أُکْثِرَ مِنْ (لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ)، فَإِنَّهَا کَنْزٌ مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّةِ».

رواه الطبرانی، وابن حبان فی "صحیحه"، واللفظ له.

از ابوذر س روایت است که دوستم ج مرا به خصلت‌هایی از خیر توصیه نمود؛ مرا سفارش نمود: به بالا دستانم چشم ندوزم و به زیر دستانم بنگرم؛ و مرا به دوست داشتن فقرا و نزدیکی به آنها توصیه نمود و اینکه پیوند خویشاوندی‌ام را بجا آورم اگرچه [خویشاوندانم] پشت کرده‌اند و مرا توصیه نمود که به خاطر خدا از سرزنش هیچ سرزنش کننده‌ای نهراسم. مرا توصیه نمود کلمه‌ی حق را بیان کنم اگرچه تلخ باشد. و سفارش کرد «لا حول ولا قوة الا بالله» را زیاد بگویم زیرا آن گنجی از گنج‌های بهشت است».

3640-2526- (9) (صحیح) وَعَنْ مَیْمُونَةَ ل: أَنَّهَا أَعْتَقَتْ وَلِیدَةً لَهَا، وَلَمْ تَسْتَأْذِنِ النَّبِیَّ ج، فَلَمَّا کَانَ یَوْمُهَا الَّذِی یَدُورُ عَلَیْهَا فِیهِ قَالَتْ: أَشَعَرْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَنِّی أَعْتَقْتُ وَلِیدَتِی؟ قَالَ: «أَوَفَعَلْتِ؟». قَالَتْ: نَعَمْ. قَالَ: «أَمَا إِنَّکِ لَوْ أَعْطَیْتِهَا أَخْوَالَکِ؛ کَانَ أَعْظَمَ لِأَجْرِکِ».

رواه البخاری ومسلم وأبو داود والنسائی.

از میمونة ل روایت است که کنیزش را بدون اجازه‌ی پیامبر ج آزاد کرد، وقتی نوبتش فرا رسید، گفت: ای رسول الله ج! آیا دانستی من کنیزم را آزاد کرده‌ام؟ پیامبر ج فرمود: «چنین کردی؟». گفت: بله؛ پیامبر ج فرمود: «اگر او را به دایی‌هایت می‌دادی اجر بیشتری داشتی».

وتقدم فی "البر" [1- باب/27- حدیث] حدیث ابن عمر قال: أتى النبیَّ ج رجلٌ فقال: إنی أذنبتُ ذنباً عظیماً، فهل لی مِن توبَةٍ؟ فقال: «هل لک مِن أمٍّ؟». قال: لا. قال: «فهل لک مِن خالةٍ؟». قال: نعم. قال: «فبرَّها».

رواه ابن حبان والحاکم([8]).

ابن عمر ب می‌گوید: مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: من گناه بزرگی انجام داده‌ام، آیا توبه‌ی من قبول می‌شود. رسول الله ج فرمود: «آیا مادر داری؟». گفت: نه، رسول الله ج فرمود: «آیا خاله داری؟». گفت: بله، رسول الله ج فرمود: «پس به او نیکی کن».

3641-1493- (6) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن ثَوْبَانَ س قَالَ قَالَ رَسُول اللهِ ج: ثَلاثٌ مُتَعَلِّقَاتٌ بالعرش: الرحمُ تقولُ: اللهمَّ إِنِّی بِکَ فَلا أُقْطَعُ، وَالأَمَانَةُ تَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنِّی بِکَ فَلا أُخَانُ، وَالنِّعْمَةُ تَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنِّی بِکَ فَلا أُکْفَرُ».

رواه البزار.

از ثوبان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه چیز از عرش آویزان هستند. پیوند خویشاوندی که می‌گوید: پروردگارا به تو پناه می‌برم از اینکه مرا قطع کنند. امانت که می‌گوید: پروردگارا، به تو پناه می‌برم از اینکه کسی در مورد من خیانت کند. و نعمت که می‌گوید: پروردگارا، به تو پناه می‌برم از اینکه کسی در مورد من کفران و ناسپاسی کند».

3642-2527- (10) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «الرَّحِمُ مُعَلَّقَةٌ بِالْعَرْشِ تَقُولُ: مَنْ وَصَلَنِی وَصَلَهُ اللهُ، وَمَنْ قَطَعَنِی قَطَعَهُ اللهُ».

رواه البخاری ومسلم.

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «رحم به عرش آویزان است و می‌گوید: هرکس پیوند خویشاوندی را برقرار کند، الله او را از رحمت خویش بهره‌مند سازد و هرکس مرا (یعنی پیوند خویشاوندی را) قطع کند، الله او را از رحمتش محروم بگرداند».

3643-2528- (11) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدُالرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «قَالَ اللَّهُ ﻷ: أَنَا اللَّهُ، وَأَنَا الرَّحْمَنُ، خَلَقْتُ الرَّحِمَ، وَشَقَقْتُ لَهَا مِنْ اسْمِی، فَمَنْ وَصَلَهَا وَصَلْتُهُ، وَمَنْ قَطَعتُه - أَو قَالَ: بَتَتُّهُ-».

رواه أبو داود والترمذی من روایة أبی سلمة عنه. وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح".

عبدالرحمن بن عوف س روایت می‌کند از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «خداوند می‌فرماید: من الله هستم؛ و من رحمان هستم؛ رحم را آفریده‌ام و اشتقاقِ نامی از نام‌های خود را به آن اختصاص دادم؛ پس هرکس صله رحم را بجا آورد او را او را از رحمت خویش بهره‌مند می‌کنم و کسی‌که آن را قطع کند، او را از رحمتم محروم می‌گردانم».

 (قال الحافظ عبدالعظیم): "وفی تصحیح الترمذی له نظر، فإن أبا سلمة بن عبدالرحمن لم یسمع من أبیه شیئاً. قاله یحیى بن معین وغیره. ورواه أبو داود وابن حبان فی "صحیحه" من حدیث معمر عن الزهری عن أبی سلمة عن رداد([9]) اللیثی عن عبدالرحمن بن عوف. وقد أشار الترمذی إلى هذا، ثم حکى عن البخاری أنه قال: "وحدیث معمر خطأ"([10]). والله أعلم".

3644-2529- (12) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «إِنَّ اللهَ خَلَقَ الْخَلْقَ، حَتَّى إِذَا فَرَغَ مِنْهُمْ قَامَتِ الرَّحِمُ فَقَالَتْ: هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ مِنَ الْقَطِیعَةِ، قَالَ: نَعَمْ، أَمَا تَرْضَیْنَ أَنْ أَصِلَ مَنْ وَصَلَکِ، وَأَقْطَعَ مَنْ قَطَعَکِ؟ قَالَتْ: بَلَى. قَالَ: فَذَاکِ لَکِ». ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: اقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ: ﴿فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَکُمْ٢٢ أُولَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ٢٣.

رواه البخاری ومسلم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند موجودات را آفرید و هنگامی‌که از آفرینش آنها فراغت یافت، صله‌ی رحم برخاست و گفت: این جایگاه پناه‌جویان به تو از قطع پیوند خویشاوندی است. خداوند فرمود: بله! آیا راضی نمی‌شوی که هرکس تو را وصل کند من او را به رحمت خود وصل می‌کنم و هرکس تو را قطع کند من او را از رحمت خود محروم می‌گردانم؟ گفت: بله. خداوند فرمود: پس برایت چنین می‌کنم». سپس پیامبر ج فرمود: «اگر خواستید این آیه را بخوانید: ﴿فَهَلۡ عَسَیۡتُمۡ إِن تَوَلَّیۡتُمۡ أَن تُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَتُقَطِّعُوٓاْ أَرۡحَامَکُمۡ٢٢ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فَأَصَمَّهُمۡ وَأَعۡمَىٰٓ أَبۡصَٰرَهُمۡ٢٣ [محمد: 22-23] «پس آیا اگر به حکومت رسیدید، جز این (امید) است که در زمین فساد کنید و پیوند خویشاوندان‌تان را ببرید؟! اینان کسانی هستند که الله لعنت‌شان کرده است، پس (گوش‌های) آنان را کر نموده و چشم‌های‌شان را نابینا کرده است»

3645-2530- (13) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ الرَّحِمَ شُجْنَةٌ([11]) مِنَ الرَّحْمَنِ تَقُولُ: یَا رَبِّ! إِنِّی قُطِعْتُ، یَا رَبِّ! إِنِّی أُسِیءَ إِلَیَّ، یَا رَبِّ! إِنِّی ظُلِمْتُ، یَا رَبِّ! یَا رَبِّ! فَیُجِیبُهَا: أَلَا تَرْضَیْنَ أَنْ أَصِلَ مَنْ وَصَلَکِ، وَأَقْطَعَ مَنْ قَطَعَکِ؟!».

رواه أحمد بإسناد جید قوی، وابن حبان فی "صحیحه"([12]).

از ابوهریره س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «رحم از رحمن گرفته شده است. و می‌گوید: پروردگارا! قطع شده‌ام، پروردگار! به من بدی شده است، پروردگار! به من ظلم شده است، پروردگار! پروردگار! پس به او جواب می‌دهد: آیا راضی نمی‌شوی به اینکه رحمتم را شامل کسی کنم که تو را رعایت کند و کسی‌ را از رحمتم محروم گردانم که تو را قطع کند».

3646-2531- (14) (حسن لغیره) وَعَن أَنَسٍ س عَنِ النَّبِیّ ج؛ أَنَّهُ قَالَ: «الرحِمُ حَجَنةٌ متمسِّکَةٌ بِالْعَرْشِ، تَکَّلَّمُ بِلِسَانٍ ذَلِقٍ: اللَّهُمَّ صِلْ مَنْ وَصَلَنِی، وَاقْطَعْ مَنْ قَطَعَنِی، فَیَقُولُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى: أَنَا الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ، وَإِنِّی شَقَقْتُ للرَّحِمِ مِنَ اسْمِی، فَمَنْ وَصَلَهَا وَصَلْتُهُ، وَمَنْ بَتکَها بَتکتُه».

رواه البزار بإسناد حسن.

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «رحم همانند سوزن ریسندگی به عرش چسبیده است، با زبانی فصیح و گویا صحبت می‌کند: خداوندا! وصل کن [به رحمتت] کسی‌که مرا رعایت نمود و [رحمتت را] قطع کن از کسی‌که مرا قطع نمود؛ پس خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: من رحمان و رحیم هستم و رحم را از اسمم مشتق نموده‌ام، پس کسی‌که آن را رعایت کند، من رحمتم را شامل او می‌گردانم و کسی‌که آن را قطع کند، من او را از رحمتم محروم می‌گردانم».

(الحجنة) به فتح حاء و جیم و تخفیف نون: سوزن و دوک ریسندگی؛ میله آهن که یک سَرِ آن کج و خمیده شده باشد و نخ به آن آویزان شده و سپس رشته بافته میشود.

(من بتکها بتکته) یعنی: هرکس پیوند خویشاوندی را قطع کند رحمتم را از او قطع میکنم.

3647-2532- (15) (صحیح) وَعَنْ سَعِیدِ بْنِ زَیْدٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج؛ أَنَّهُ قَالَ: «إِنَّ مِنْ أَرْبَى الرِّبَا الاسْتِطَالَةُ فِی عِرْضِ الْمُسْلِمِ بِغَیْرِ حَقٍّ، وَإِنَّ هَذِهِ الرَّحِمَ شُجْنَةٌ مِنَ الرَّحْمَنِ ﻷ، فَمَنْ قَطَعَهَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ».

رواه أحمد والبزار، ورواة أحمد ثقات.

از سعید بن زید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «و بزرگ‌ترین ربا تعدی و تجاوز به آبروی مسلمان به ناحق است. و این رحم از رحمن است پس کسی‌که آن را قطع کند خداوند بهشت را بر او حرام می‌کند».

(شُجنة من الرحمن) أبوعبید میگوید: «یعنی نزدیکی فشردهای همچون فشردگی رگها؛ [وفیها لغتان: شجنة بکسر الشین وبضمها وإسکان الجیم]».

3648-2533- (16) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو بنِ العَاصِی ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَیْسَ الوَاصِلُ بِالْمُکَافِئِ، وَلَکِنَّ الوَاصِلَ: الَّذِی إِذَا قُطِعَتْ رَحِمُهُ وَصَلَهَا».

رواه البخاری - واللفظ له- وأبو داود والترمذی.

از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «درواقع پیوند خویشاوندی را کسی رعایت نمی‌کند که در مقابل صله‌ی رحم دیگران، پیوند خویشاوندی را رعایت می‌کند، بلکه کسی واقعا پیوند خویشاوندی را رعایت می‌کند که چون کسی این پیوند را قطع نمود، پیوندش را با او وصل می‌کند [و به عبارت دیگر در برابر قطع ارتباط وی، ارتباطش را با او برقرار می‌کند]».

3649-1494- (7) (ضعیف) وَعَنْ حُذَیْفَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا تَکُونُوا إِمَّعَةً؛ تَقُولُونَ: إِنْ أَحْسَنَ النَّاسُ أَحْسَنَّا، وَإِنْ ظَلَمُوا ظَلَمْنَا، وَلَکِنْ وَطِّنُوا أَنْفُسَکُمْ؛ إِنْ أَحْسَنَ النَّاسُ أَنْ تُحْسِنُوا، وَإِنْ أَسَاءُوا أَنْ لَا تَظْلِمُوا».

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن"([13]).

(إمَّعة) به کسر همزة و تشدید میم و فتح آن؛ ابوعبید میگوید: «(الإمعة): عبارت است از کسی که رای و نظری از خود ندارد و از هرکسی در رای و نظرش تبعیت میکند».

از حذیفه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر زمان، بر رایی نباشید: چنان‌که بگویید: چون مردم نیکی کردند نیکی می‌کنیم و چون ظلم کردند ظلم می‌کنیم. بلکه چنین تصمیم بگیرید که: اگر مردم نیکی کردند نیکی کنید و اگر بدی کردند شما ظلم نکنید».

3650-2534- (17) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س: أَنَّ رَجُلًا قَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ! إِنَّ لِی قَرَابَةً أَصِلُهُمْ وَیَقْطَعُونِی، وَأُحْسِنُ إِلَیْهِمْ وَیُسِیئُونَ إِلَیَّ، وَأَحْلُمُ عَلَیهمْ وَیَجْهَلُونَ عَلَیَّ؟ فَقَالَ: «وَلَئِنْ([14]) کُنْتَ کَمَا قُلْتَ، فَکَأَنَّمَا تُسِفُّهُمُ([15]) الْمَلَّ وَلَا یَزَالُ [مَعَکَ] مِنَ اللهِ ظَهِیرٌ عَلَیْهِمْ مَا دُمْتَ عَلَى ذَلِکَ».

رواه مسلم([16]).

از ابوهریره س روایت است که مردی گفت: ای رسول الله ج، من خویشاوندانی دارم که نسبت به آنها پیوند خویشاوندی را بجا می‌آورم، اما آنان ارتباط‌شان را با من قطع می‌کنند؛ من به آنان نیکی می‌کنم، اما آنها به من بدی می‌کنند، من در مقابل آنان بردباری و صبر به خرج می‌دهم، اما آنان نسبت به من بدخویی و بدگویی می‌کنند. رسول الله ج فرمود: «اگر تو چنان باشی که می‌گویی، گویا خاکستر داغ به آنان می‌خورانی و تا زمانی که بر این روش باشی، پشتیبانی از جانب خداوند و علیه آنان همراه تو خواهد بود».

(الملَّ) به فتح میم و تشدید لام: عبارت است از خاکستر داغ.

3651-2535- (18) (صحیح) وَعَنْ أُمِّ کُلْثُومٍ بِنْتِ عُقْبَةَ ل؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ الصَّدَقَةُ عَلَى ذِی الرَّحِمِ الْکَاشِحِ».

رواه الطبرانی وابن خزیمة فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم". [مضى 8- الصدقات/11].

از ام کلثوم بنت عقبه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین صدقه، صدقه بر خویشاوند کینه‌توز است».

معناى (الکاشِحِ):  عبارت است از کسی که دشمنیاش را در سینه پنهان میکند. یعنی برترین صدقه، صدقه دادن به خویشاوندی است که عداوت و دشمنی در باطن پنهان کرده است. و این در معنای همان رهنمود نبوی است که میفرماید: «وتصل من قطعک»: «و با کسی ارتباط برقرار کند که قطع ارتباط کرده است».

3652-1495- (8) (ضعیف جداً) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ حَاسَبَهُ اللَّهُ حِسَابًا یَسِیرًا، وَأَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِهِ». قَالُوا: لِمَنْ یَا رَسُولَ اللَّهِ! بِأَبِی أَنتَ وَأُمِّی؟ قَالَ: «تُعْطِی مَنْ حَرَمَکَ، وَتَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ، وَتَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَکَ، فَإِن فَعَلْتَ ذَلِکَ؛ یُدْخِلُکَ اللَّهُ الْجَنَّةَ».

رواه البزار والطبرانی، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد". (قال الحافظ): "وفی أسانیدهم سلیمان بن داود الیمانی واهٍ". [مضى 21- الحدود/12].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سه خصلت در وی باشد خداوند متعال حسابی آسان از او خواهد گرفت و با رحمت خود او را وارد بهشت می‌کند». گفتند: ای رسول خدا، پدر و مادرم به فدایت، آنها کدامند؟ فرمود: «به کسی‌که تو را محروم می‌کند عطا کنی، با کسی‌که پیوند خویشاوندی را قطع می‌کند ارتباط برقرار کنی و کسی را که به تو ظلم می‌کند ببخشی؛ پس چون چنین کردی، خداوند متعال تو را وارد بهشت می‌کند».

3653-2536- (19) (صحیح لغیره) وَعَن عُقْبَة بنِ عَامِرٍ س قَالَ: ثُمَّ لَقِیتُ رَسُولَ اللَّهِ ج فَأَخَذْتُ بِیَدِهِ فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَخْبِرْنِی بِفَوَاضِلِ الْأَعْمَالِ. قَالَ: «یَا عُقْبَةُ! صِلْ مَنْ قَطَعَکَ، وَأَعْطِ مَنْ حَرَمَکَ، وَأَعْرِضْ عَمَّنْ ظَلَمَکَ».

 (صحیح) وفی روایة: «اعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ».

از عقبة بن عامر س روایت است که رسول الله ج را ملاقات کردم و دستش را گرفتم و گفتم: ای رسول الله ج! از بر‌ترین اعمال به من خبر بده. فرمود: «ای عقبه! با کسی‌که رابطه‌اش را با تو قطع نموده ارتباط برقرار کن و پیوند خویشاوندی را بجا بیاور؛ و به کسی‌که تو را محروم نموده، بخشش کن و از کسی‌که به تو ظلم نموده روی گردان».

و در روایتی: «و از کسی‌ که به تو ظلم کرده درگذر [و او را ببخش]».

(صحیح لغیره) رواه أحمد، والحاکم، وزاد: «ألا وَمَن أرادَ أن یُمَدَّ فی عُمُرِه، ویُبْسَطَ فی رِزقِه؛ فَلیَصِل رَحِمَهُ».

ورواة أحد إسنادی أحمد ثقات([17]).

و در روایت حاکم آمده است: «آگاه باش! کسی‌که می‌خواهد عمرش طولانی شده و رزق و روزیش زیاد گردد، پس باید صله‌ی رحمش را بجا آورد».

3654-1496- (9) (ضعیف) وَعَنْ عَلِیٍّ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «أَلَا أَدُلُّکَ عَلَى أَکْرَمِ أَخْلَاقِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ؟ أَنْ تَصِلَ مَنْ قَطَعَکَ، وَأَنْ تُعْطِیَ مَنْ حَرَمَکَ، وَأَنْ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَکَ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط" من روایة الحارث الأعور عنه. [مضى هناک].

از علی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا تو را به بهترین و گرامی‌ترین اخلاق در دنیا و آخرت راهنمایی نکنم؟ اینکه با کسی‌که پیوند خویشاوندی را قطع می‌کند ارتباط برقرار کنی و به کسی‌که تو را محروم می‌کند ببخشی و از کسی‌که به تو ظلم می‌کند درگذری».

3655-1497- (10) (ضعیف) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ أَنَسٍ س عَنْ رَسُولِ اللهِ ج قَالَ: «إِنَّ أَفْضَلَ الْفَضَائِلِ؛ أَنْ تَصِلَ مَنْ قَطَعَکَ، وَتُعْطِی مَنْ حَرَمَکَ، وَتَصْفَحَ عَمَّنْ شَتَمَکَ».

رواه الطبرانی من طریق زبان بن فائد([18]).

از معاذ بن انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برترین فضائل این است که با کسی‌که پیوند خویشاوندی را قطع می‌کند ارتباط برقرار کنی و به کسی‌که تو را محروم می‌کند ببخشی و از کسی‌که به تو دشنام می‌دهد درگذری».

3656-1498- (11) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن عبادة بن الصامت س قال: قال رسولُ الله ج: «ألا أدُلُّکُم على ما یَرفَعُ الله به الدرجاتِ؟». قالوا: نعم یا رسولَ الله! قال: «تحلُمُ على مَن جَهِلَ علیک، وتَعفو عَمَّن ظَلَمک، وتُعطی مَن حَرَمَکَ، وتَصِلُ مَن قطَعَکَ». [مضی هناک].

از عباده بن صامت س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا شما را در مورد اموری که خداوند به وسیله آنها درجات را بالا می‌برد راهنما نباشم؟ گفتند: بله ای رسول خدا؛ فرمود: «در برابر کسی که جاهلانه و با بدگویی با تو رفتار می‌کند صبر و شکیبایی به خرج بده و از کسی‌که به تو ظلم می‌کند درگذر و به کسی‌که تو را محروم می‌کند ببخش و با کسی‌که پیوند خویشاوندی را با تو قطع می‌کند، ارتباط برقرار کن».

رواه البزار، والطبرانی؛ إلا أنه قال فی أوله: «أَلَا أُنَبِّئُکُم بِما یُشَرِّفُ الله به البنیانَ، ویرفَعُ به الدرَجَاتِ؟» فذکره([19]).

و در روایت طبرانی آمده است: «آیا شما را از آنچه جایگاه انسان را ارتقا میبخشد و درجاتش را بالا میبرد خبر ندهم؟».

3657-1499- (12) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَسْرَعُ الْخَیْرِ ثَوَابًا؛ الْبِرُّ وَصِلَةُ الرَّحِمِ، وَأَسْرَعُ الشَّرِّ عُقُوبَةً؛ الْبَغْیُ وَقَطِیعَةُ الرَّحِمِ».

رواه ابن ماجه.

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از میان امور خیر پاداش نیکی کردن و صله رحم زودتر به انسان می‌رسد و از میان امور شر کیفر ظلم و قطع پیوند خویشاوندی زودتر به انسان می‌رسد».

3658-2537- (20) (صحیح) وَعَنْ أَبِی بَکْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ ذَنْبٍ أَجْدَرُ أَنْ یُعَجِّلَ اللَّهُ لِصَاحِبِهِ الْعُقُوبَةَ فِی الدُّنْیَا - مَعَ مَا یَدَّخِرُ لَهُ فِی الْآخِرَةِ - مِنَ الْبَغْیِ وَقَطِیعَةِ الرَّحِمِ».

رواه ابن ماجه، والترمذی، وقال: "حدیث حسن صحیح". والحاکم، وقال: "صحیح الإسناد".

از ابی بکره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ گناهی بدتر از ظلم و تعدی و قطع رحم نیست زیرا خداوند در دنیا از صاحبش به سرعت انتقام گرفته _ علاوه بر اینکه عذابی در آخرت برایش در نظر گرفته است-».

(حسن لغیره) ورواه الطبرانی، فقال فیه: «مِن قَطیعَةِ الرحِمِ، والخِیانَةِ، والکَذِبِ، وإنَّ أعجَلَ البِرِّ ثواباً لصلة([20]) الرحِمُ، حتَّى إنَّ أهلَ البَیتِ لیکونونَ فَجَرَة([21])، فتنموا أموالَهُم، ویکثُر عَدَدُهم إذا تَواصَلُوا».

و در روایت طبرانی آمده است: «از قطع صله‌ی رحم و خیانت و دروغ. مطمئن باشید هیچ طاعتی از حیث سرعت رسیدن ثواب آن، همچون صله رحم نیست؛ حتی اگر خانواده‌ای از جمله‌ی عاصیان باشند هرگاه صله‌ی رحم را بجا آورند، اموال‌شان بسیار و تعدادشان زیاد خواهد شد».

(حسن لغیره) ورواه ابن حبان فی "صحیحه" ففرَّقه فی موضعین، ولم یذکر الخیانة والکذب، وزاد فی آخره: «وَمَا مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ یَتَوَاصَلَونَ فَیَحْتَاجُونَ».

و در روایت ابن حبان آمده است: «خانواده‌ای نیست که صله‌ی رحم را بجا آورند و و با فقر مواجه شوند».

3659-1500- (13) (موضوع) وَرُوِیَ عَن ابْنِ عُمَر ب رَفَعَهُ قَالَ: «الطَّابَعُ مُعَلَّقٌ بِقَائِمَةِ الْعَرْشِ، فَإِذَا اشْتَکَتِ الرَّحِمُ وَعُمِلَ بالمعاصی، واجتَرىءَ على اللَّه؛ بعثَ الله الطَّابِعَ فَیَطْبَعُ عَلَى قَلْبِهِ، فَلا یَعْقِلُ بَعْدَ ذَلِکَ شَیْئًا».

رواه البزار - واللفظ له- والبیهقی، وتقدم لفظه فی "الحدود" [21/4]، وقال البزار: "لا نعلم رواه عن التیمی - یعنی سلیمان - لا سلیمان بن مسلم، وهو بصری مشهور"([22]).

از ابن عمر ب به صورت مرفوع روایت است: «مُهر از عرش آویزان است چون صله رحم شکایت کند و ارتکاب گناه صورت گیرد و بر خداوند جرات پیدا شود، خداوند متعال مهر را می‌فرستد و بر قلب وی مهر می‌زند و پس از این رفتار وی چنین خواهد بود».

3660-2538- (21) (حسن) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ أَعْمَالَ بَنِی آدَمَ تُعْرَضُ کُلَّ خَمِیسٍ لَیْلَةَ الْجُمُعَةِ، فَلَا یُقْبَلُ عَمَلُ قَاطِعِ رَحِمٍ».

رواه أحمد، ورواته ثقات.

از ابوهریره س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «اعمال فرزندان آدم هر پنجشنبه که شب جمعه باشد، عرضه می‌شود و عمل کسی که پیوند خویشاوندی را قطع نموده پذیرفته نمی‌شود».

3661-1501- (14) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن عائشةَ ل عن رسولِ الله ج أَنَّهُ قال: «أَتَانِی جِبْرِیلُ عَلَیْهِ السَّلَامُ فَقَالَ: هَذِهِ لَیْلَةُ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ، وَلِلَّهِ فِیهَا عُتَقَاءُ مِنَ النَّارِ بِعَدَدِ شُعُورِ غَنَمِ بنی کَلْبٍ، لَا یَنْظُرُ اللهُ فِیهَا إِلَى مُشْرِکٍ، وَلَا إِلَى مُشَاحِنٍ، وَلَا إِلَى قَاطِعِ رَحِمٍ، وَلَا إِلَى مُسْبِلٍ، وَلَا إِلَى عَاقٍّ لِوَالِدَیْهِ، وَلَا إِلَى مُدْمِنِ خَمْرٍ».

رواه البیهقی فی حدیث یأتی بتمامه فی "التهاجر" [23-الأدب/11] إن شاء الله.

از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «جبریل ÷ نزد من آمده و گفت: این شب نیمه شعبان است. در این شب خداوند متعال به تعداد موهای گوسفندان بنی کلب افرادی را از دوزخ آزاد می‌کند. در این شب خداوند متعال به مشرک و کینه توز و کسی‌که پیوند خویشاوندی را قطع کرده و نیز کسی‌که شلوارش از قوزک پایش پایین‌تر بوده و کسی‌که نافرمانی پدر و مادر کرده و آنکه معتاد به شراب است، نگاه نمی‌کند».

3662-2539- (22) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی مُوسَى س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ لَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ: مُدْمِنُ الْخَمْرِ، وَقَاطِعُ الرَّحِمِ، وَمُصَدِّقٌ بِالسِّحْرِ».

رواه ابن حبان وغیره، وتقدم بتمامه فی "شرب الخمر" [21- الحدود/6].

از ابوموسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه گروه وارد بهشت نمی‌شوند: شرابخوار و قطع کننده‌ی رابطه‌ی خویشاوندی و تصدیق‌کننده‌ی سحر».

0/(ضعیف) وتقدم فیه [یعنی فی "شرب الخمر" [21- الحدود/6] [أیضاً]([23]) حدیث أبی أمامة: «یَبیتُ قَومٌ مِن هذه الأمَّةِ على طُعم وشُربٍ، ولَهوٍ ولَعِبٍ، فیُصبِحوا قد مُسِخوا قِردةً وخنازیرَ، بِشُربِهِمُ الخمرَ، ولُبسِهِمُ الحریرَ، واتِّخاذِهُمُ القَینَاتِ، وقَطِیعَتِهِمُ الرحِمَ».

از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «گروهی از این امت بر سفره غذا و نوشیدنی و لهو و لعب شب را صبح می‌کنند درحالی‌که صبح به بوزینه و خوک مسخ شده‌اند و دلیل آن شراب‌خواری و پوشیدن لباس ابریشمی و ظهور زنان آواز خوان و قطع صله رحم می‌باشد».

3663-2540- (23) (صحیح) وَعَنْ جُبَیْرِ بْنِ مُطْعِمٍ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَاطِعٌ». قَالَ سُفْیَانُ: یَعْنِی قَاطِعَ رَحِمٍ.

رواه البخاری ومسلم والترمذی.

از جبیر بن مطعم س روایت است، وی از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «قطع‌کننده وارد بهشت نمی‌شود». سفیان می‌گوید: یعنی قطع کننده‌ی صله رحم.

0/(ضعیف جداً) وتقدم فی "اللباس" [18/2] حدیث جابر: خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ج وَنَحْنُ مُجْتَمِعُونَ، فَقَالَ: «یَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِینَ! اتَّقُوا اللَّهَ، وَصِلُوا أَرْحَامَکُمْ؛ فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ ثَوَابٍ أَسْرَعُ مِنْ صِلَةِ الرَّحِمٍ، وَإِیَّاکُمْ وَالْبَغْیَ؛ فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عُقُوبَةٍ أَسْرَعُ مِنْ عُقُوبَةِ بَغْیٍ، وَإِیَّاکُمْ وَعُقُوقَ الْوَالِدَیْنِ؛ فَإِنَّ رِیحَ الْجَنَّةِ تُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ أَلْفِ عَامٍ، وَاللَّهِ لَا یَجِدُهَا عَاقٌّ، وَلَا قَاطِعُ رَحِمٍ، وَلَا جَارٌّ إِزَارَهُ خُیَلَاءَ، إِنَّمَا الْکِبْرِیَاءُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ».

از جابر بن عبدالله روایت است: ما جمع بودیم که رسول الله ج به ما پیوسته و فرمود: «ای گروه مسلمانان، تقوای الهی پیشه کنید و پیوند خویشاوندی را رعایت کنید. براستی ثواب و پاداشی زودتر از صله رحم در پرونده اعمال انسان ثبت نمی‌شود؛ و از بغی و تجاوز دوری کنید زیرا کیفر و عقوبتی سریع‌تر از کیفر بغی و تجاوز انسان را در بر نمی‌گیرد. و بر حذر باشید از نافرمانی والدین؛ بوی بهشت از مسیر هزار سال استشمام می‌شود اما کسی‌که نافرمانی والدین کرده و نیز کسی‌که پیوند خویشاوندی را قطع کرده و کسی‌که شلوارش را از روی تکبر بر زمین بکشد، آن را درک نمی‌کند. کبریا تنها از آن خداوند متعال است».

3664-1502- (15) (ضعیف موقوف) وَعَنِ الْأَعْمَشِ قَالَ: کَانَ ابْنُ مَسْعُودٍ جَالِسًا بَعْدَ الصُّبْحِ فِی حَلْقَةٍ، فَقَالَ: أَنْشُدُ اللهَ قَاطَعَ رَحِمٍ لَمَا قَامَ عَنَّا، فَإِنَّا نُرِیدُ أَنْ نَدْعُوَ رَبَّنَا، وَإِنَّ أَبْوَابَ السَّمَاءِ مُرْتَجَةٌ دُونَ قَاطَعِ رَحِمٍ.

رواه الطبرانی، ورواته محتج بهم فی "الصحیح"، إلا أن الأعمش لم یدرک ابن مسعود.

(مرتجة) به ضم میم و فتح تاء و تخفیف جیم؛ یعنی: بسته.

از اعمش روایت است: ابن مسعود پس از نماز صبح در حلقه‌ای نشست و گفت: سوگند می‌دهم کسی را که پیوند خویشاوندی را قطع کرده است، ما را ترک کند، چراکه می‌خواهیم به درگاه پروردگارمان دعا کنیم. و درهای آسمان به خاطر چنین کسی بسته است.

3665-1503- (16) (ضعیف) وَرُوِیَ عن عبدالله بن أبی أوفى ب قال: کنَّا جلوساً عندَ النبیَّ ج فقال: «لا یُجالِسُنا الیومَ قاطعُ رَحِمٍ». فقامَ فتىً مِنَ الحَلقَةِ فأتى خالةً له قَد کان بینَهُما بعضُ الشیءِ، فاستَغفَر لها، واستَغفَرَت له، ثمَّ عادَ إلى المجلِسِ، فقال النبی ج: «إنَّ الرحمةَ لا تنزِلُ على قومٍ فیهم قاطعُ رَحِمٍ».

رواه الأصبهانی([24]).

از عبدالله بن ابی اوفی ب روایت است: نزد رسول الله ج نشسته بودیم که فرمودند: «امروز کسی‌که پیوند خویشاوندی را قطع کرده با ما ننشیند». پس جوانی از مجلس برخاست و نزد خاله‌اش که میان آنها کدورتی بود رفت و برای او طلب مغفرت کرد و خاله‌اش نیز برای او طلب مغفرت کرد؛ سپس به مجلس رسول الله ج بازگشت. رسول الله ج فرمود: «در میان قومی که پیوند خویشاوندی قطع شده باشد، رحمت نازل نمی‌شود».

(موضوع) ورواه الطبرانی مختصراً؛ أن النبی ج قال: «إِنَّ الملائکةَ لا تنزلُ على قومٍ فیهم قاطعُ رَحِمٍ».

و در روایت طبرانی به طور مختصر آمده که رسول الله ج فرمودند: «فرشتگان بر قومی نازل نمی‌شوند که در میان آنها قاطع رحم وجود داشته باشد».

4-(الترغیب فی کفالة الیتیم ورحمته والنفقة علیه، والسعی على الأرملة والمسکین)



([1]) فی "الإیمان" (1/ 949) دون قوله: "فلیصل رحمه"، وهی عند البخاری (6138)، وقال مسلم بدیله: "فلا یؤذی جاره"، وهو روایة للبخاری، وستأتی قریباً فی أول الباب (5).

([2]) کذا قال! ونحوه قول الهیثمی: "ورجاله وثقوا"! والصواب أن إسناده صحیح، فقد أخرجه الطبرانی فی "المعجم الکبیر" (18/ 98/ 176)، وعنه أبو نعیم فی "المعرفة" (2/ 127/ 2) من طریق عبدالملک بن یعلى عن العلاء بن خارجة به، وابن یعلى هذا ثقة کما قال الحافظ، روى عن عمران وغیره، وسائر الرجال ثقات رجال مسلم؛ غیر علی بن عبدالعزى شیخ الطبرانی، وهو البغوی، ثقة حافظ.

([3]) قلت: لا أدری لم أخّر الحاکم عن البزار، وإسناده إسناد (عبدالله)، وفیه أبو إسحاق السبیعی وکان اختلط مع تدلیسٍ، وطریق البزار مع أنها بعلل أخرى فلیس فیها "ویدفع عنه میتة السوء"، والحدیث بدونها صحیح لشواهده المذکورة فی "الصحیح" قبله، وقد خرجته من أجلها فی "الضعیفة" (5372). وجهل الثلاثة فقالوا: "حسن، رواه عبدالله. . ."!

([4]) قلت: فیه سعید بن بشیر، وهو ضعیف من قبل حفظه، وهو مخرج فی "الضعیفة" (4526)، وزعم الثلاثة أنه "حسن بشواهده"! ولا شاهد لجملة التوراة! ولجهلهم بالتخریج لم یذکروا رقم البزار، لأن لفظه: "فی التوراة مکتوب. . . "!

([5]) الأصل: (أمرته به)، والتصحیح من "مسلم" (1/ 33).

([6]) قلت: وکذا قال الذهبی فی "تلخیصه"، وهما یشیران إلى سوء حفظه الذی أشار إلیه غیر واحد ومنهم ابن حبان بقوله: "یخطىء ویخالف"، ولذلک خرجته فی "الضعیفة" (2425).

([7]) قلت: کذا قال! وتبعه الهیثمی، وکذا الغارقون فی التقلید، وهو فی "مسند أحمد"، وکذا "مسند أبی یعلى" من روایة عبدالرحمن عن أبیه القاسم. انظر "الصحیحة" (519).

([8]) قلت: لفظهما: "هل لک والدان؟ "، واللفظ الأول للترمذی کما تقدم فی "البر" من المؤلف نفسه، فکان ینبغی أن یعزوه إلیه أیضاً، وأن ینبه على الفرق المذکور هنا أیضاً.

([9]) بتشدید الهملة، وقال بعضهم: (أبو الرداد)، وهو أصوب، حجازی مقبول. کذا فی "التقریب".

([10]) قلت: یعنی لأنه وصله بذکر (رداد) بین أبی سلمة وعبدالرحمن، وفیما قاله نظر، لأن معمراً قد توبع على وصله من ثقتین، وأشار إلى ذلک البیهقی فی "الأسماء والصفات" (ص 370)، ولذلک جزم الحافظ بأن حدیثه هو الصواب کما بینته فی "الصحیحة" (520)، وغفل عن ذلک کله الثلاثة!

([11]) یعنی: نزدیکی فشرده همچون فشردگی رگها؛ چنانکه بعد از یک میآید.

([12]) قلت: وکذا البخاری فی "الأدب المفرد" (65).

([13]) کذا الأصل، والذی فی "السنن" (2008): "حسن غریب، لا نعرفه إلا من هذا الوجه"، وأشار البغوی فی "شرح السنة" (13/ 32) إلى تضعیفه، وبینت وجهه فی "نقد نصوص الکتانی" (26/ 15).

([14]) فی الطبعة السابقة: (وإنْ)، والمثبت من (صحیح مسلم)، (2558)، وکذا ما بین المعقوفتین. [ش].

([15]) یعنی: با حیا چهرههایشان را چون خاکستر نمودی. 

([16]) قلت: وکذا البخاری فی "الأدب المفرد" (52).

([17]) قلت: وبالإسنادین أخرجه ابن أبی الدنیا فی "مکارم الأخلاق" (ص 5 رقم- 19 و20).

([18]) قلت: وهو ضعیف کما تقدم مراراً، أقربها فی التعلیق على الحدیث الثالث من الباب الأول.

([19]) قلت: غایر الهیثمی بین إسناد البزار وإسناد الطبرانی، فقال فی الأول (8/ 189): ". . وفیه یوسف بن خالد السمتی، وهو کذاب". وقال فی الآخر: ". . وفیه أبو أمیة بن یعلى، وهو ضعیف". قلت: اسمه (إسماعیل) وهو متروک. انظر "اللسان".

([20]) فی الطبعة السابقة: «بالصلة...»، والتصویب من «المجمع» (8/ 152). [ش].

([21]) وقع فی "المجمع" (8/ 152): "فقراء"، وهو خطأ مطبعی، والصواب ما هنا، فإنه کذلک فی روایة ابن حبان و"أوسط الطبرانی"، انظر "الصحیحة" (917 و978).

([22]) کذا قال البزار، وخالفه ابن عدی فقال: "هو الخشاب قلیل الحدیث، شعبة المجهول". وفی هامش مخطوطة "الترغیب" ما نصه: "هو الخشاب، ضعفه ابن عدی وابن حبان، وقال ابن عدی فی هذا الحدیث بعینه: أنه منکر جداً. ابن حجر". وقال الذهبی: "هو موضوع فی نقدی". وهو مخرج فی "الضعیفة" (1270).

([23]) زدناها من الأصل. [ش].

([24]) فی "الترغیب" (2/ 937/ 2290)، وکذا رواه البیهقی فی "الشعب" (6/ 223/ 7962)، وابن عساکر (20/ 166-167)، ورواه البخاری فی "الأدب المفرد" وغیره دون القصة، وهو مخرج فی "الضعیفة" (1456).

ترهیب از نافرمانی و بی‌احترامی به پدر و مادر

ترهیب از نافرمانی و بی‌احترامی به پدر و مادر

3612-2507- (1) (صحیح) عَنِ المُغِیرَةِ بْنِ شُعْبَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ عَلَیْکُمْ عُقُوقَ الأُمَّهَاتِ، وَوَأْدَ البَنَاتِ، وَمَنْعَ وَهَاتِ، وَکَرِهَ لَکُمْ قِیلَ وَقَالَ، وَکَثْرَةَ السُّؤَالَ، وَإِضَاعَةَ المَالِ»([1]).

رواه البخاری وغیره.

از مغیرة بن شعبه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند اذیت نمودن و نافرمانی از مادران و زنده به گور کردن دختران و منع آنچه خداوند به عدم منع آن امر نموده و نهی از درخواست آنچه طلب آن شایسته نیست، بر شما حرام نموده است. و برای شما سخنان بیهوده و قیل و قال و زیاد سؤال کردن و اتلاف و ضایع نمودن مال را نمی‌پسندد».

3613-2508- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی بَکْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «أَلاَ أُنَبِّئُکُمْ بِأَکْبَرِ الکَبَائِرِ؟ (ثَلاَثًا)». قُلنَا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «الإِشْرَاکُ بِاللَّهِ، وَعُقُوقُ الوَالِدَیْنِ - وَکَانَ مُتَّکِئًا فَجَلَسَ فَقَالَ: - أَلاَ وَقَوْلُ الزُّورِ، وَشَهَادَةُ الزُّورِ». فَمَا زَالَ یُکَرِّرُهَا حَتَّى قُلْنَا: لَیْتَهُ سَکَتَ.

رواه البخاری ومسلم والترمذی.

از ابوبکره س روایت است که رسول الله ج سه بار فرمودند: «آیا شما را از بزرگ‌ترین گناهان کبیره باخبر نکنم؟». گفتیم: بله ای رسول الله ج! فرمود: «شریک قرار دادن برای الله و نافرمانی والدین. - درحالی‌که تکیه داده بود نشست و فرمود: - آگاه باشید که سخن دروغ و شهادت به ناحق». و پیامبر ج پیوسته این جمله را تکرار می‌کرد، تا اینکه گفتیم: ای کاش دیگر این جمله را تکرار نمی‌کرد.

2614-2509- (3) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرِو بنِ العَاصِی ب عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الکَبَائِرُ: الإِشْرَاکُ بِاللَّهِ، وَعُقُوقُ الوَالِدَیْنِ، وَقَتْلُ النَّفْسِ، وَالیَمِینُ الغَمُوسُ».

رواه البخاری.

از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «گناهان کبیره شامل شرک ورزیدن به الله و نافرمانی پدر و مادر و کشتن انسان و سوگند دروغ است».

3615-2510- (4) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: ذُکِرَ عِندَ رَسُولِ الله ج الکَبَائِرُ فَقَالَ: «الشرکُ بِاللَّهِ، وَعُقُوقُ الوَالِدَیْنِ» الحدیث.

رواه البخاری ومسلم والترمذی.

از انس س روایت است، نزد رسول الله ج از گناهان کبیره یاد شد، رسول الله ج فرمود: «شرک به خداوند و نافرمانی پدر و مادر».

(صحیح لغیره) وفی کتاب النبی ج الذی کتبه إلى أهل الیمن وبعث به مع عمرو بن حزم: «وَإِنَّ أَکْبَرَ الْکَبَائِرِ عِنْدَ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: الْإِشْرَاکُ بِاللَّهِ، وَقَتْلُ النَّفْسِ الْمُؤْمِنَةِ بِغَیْرِ الْحَقِّ، وَالْفِرَارُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَوْمَ الزَّحْفِ، وَعُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ، وَرَمْیُ الْمُحْصَنَةِ، وَتَعَلُّمُ السَّحَرِ، وَأَکَلُ الرِّبَا، وَأَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ» الحدیث. [مضى 12- الجهاد/11].

رواه ابن حبان فی "صحیحه".

و در نامه رسول الله ج که به سوی اهل یمن نوشت و به دست عمرو بن حزم فرستاد آمده است: «همانا بزرگ‌ترین گناهان کبیره در روز قیامت نزد خداوند: شرک به خداوند و کشتن مؤمنی به ناحق و فرار از میدان جنگ و نافرمانی پدر و مادر و تهمت زدن به زنان پاکدامن و آموختن سحر و جادو و رباخواری و خوردن مال یتیم است».

3616-2511- (5) (حسن صحیح) وَعَنِ ابنِ عُمَرَ ب عَن رَسُول الله ج قَالَ: «ثلاثَةٌ لا ینظرُ الله إلیهم یومَ القِیَامَةِ: العاقٌّ لوالدیْهِ، ومدمِنُ الخمْر، والمنَّان عطاءَه. وثلاثَةٌ لا یَدخلونَ الجنَّة: العاقُّ لوالِدیْه، والدیُّوثُ، والرَّجُلَةُ».

رواه النسائی والبزار - واللفظ له- بإسنادین جیدین، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد". وروى ابن حبان فی "صحیحه" شطره الأول.

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هستند که خداوند در روز قیامت به آنها نگاه نمی‌کند: نافرمان پدر و مادر و معتاد به شراب و کسی‌که در عطایش بر دیگران منت می‌گذارد. و سه گروه وارد بهشت نمی‌شوند: نافرمان پدر و مادر و مردی که در مورد زن خود غیرت نداشته باشد و زنی که خود را به شکل مردان در می‌آورد».

(الدیّوث) به تشدید یاء: عبارت است از کسی که دانسته به زنا کردن خانواده‌اش اهمیت نداده و آن را تایید می‌کند. (والرجلة) به فتح راء و کسر جیم([2]): عبارت است از زنی که خود را شبیه مردان می‌کند. [مضى 16- اللباس/6].

3617-2512- (6) (حسن لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عُمَرَ([3]) ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ حَرَّمَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى عَلَیْهِمُ الْجَنَّةَ: مُدْمِنُ الْخَمْرِ، وَالْعَاقُّ، وَالدَّیُّوثُ؛ الَّذِی یُقِرُّ الْخُبثَ فِی أَهْلِهِ».

رواه أحمد - واللفظ له- والنسائی والبزار، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([4]).

از عبدالله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند بهشت را بر سه نفر حرام کرده است: معتاد به خمر و نافرمان پدر و مادر و مردی که عمل زشت و ناپسند [زنا] را در بین اهلش تأیید می‌کند [دیوث]».

3618-1483- (1) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یُرَاحُ رِیحُ الْجَنَّةِ مِنْ مَسِیرَةِ خَمْسِ مِائَةَ عَامٍ، وَلَا یَجِدُ رِیحَهَا مَنَّانٌ بِعَمَلِهِ، وَلَا عَاقٌّ، وَلَا مُدْمِنُ خَمْرٍ».

رواه الطبرانی فی "الصغیر".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بوی بهشت از مسیر پانصد سال استشمام می‌شود اما کسی‌که منت می‌گذارد و کسی‌که از پدر و مادر نافرمانی می‌کند و معتاد به شراب، بوی آن را احساس نمی‌کند».

3619-2513- (7) (حسن) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «ثَلَاثَةٌ لَا یَقْبَلُ الله ﻷ مِنْهُمْ صَرْفاً وَلَا عَدْلاً: عَاقٌّ، وَمَنَّانٌ، وَمُکَذِّبٌ بِقَدْرٍ».

رواه ابن أبی عاصم فی "کتاب السنة"([5]) بإسناد حسن.

از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه نفر هستند که خداوند هیچ عمل فرض و نفلی را از آنها قبول نمی‌کند؛ نافرمان پدر و مادر و کسی‌که در عطایش بر دیگران منت گذاشته و کسی‌که قضا و قدر را تکذیب می‌کند».

0-   (ضعیف جداً) وتقدم فی "شرب الخمر" [21- الحدود/6] حدیث أبی هریرة عن النبی ج قال: «أَرْبَعٌ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا یُدْخِلَهُمُ الْجَنَّةَ، وَلَا یُذِیقَهُمْ نَعِیمَهَا: مُدْمِنُ الْخَمْرِ، وَآکِلُ الرِّبَا، وَآکِلُ مَالِ الْیَتِیمِ بِغَیْرِ حَقٍّ، وَالْعَاقُّ لِوَالِدَیْهِ».

رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چهار نفر هستند که این حق برای خداوند متعال است که آنان را وارد بهشت نکند و نعمت آن را به ایشان نچشاند: معتاد به شرابخواری، ربا خوار، کسی‌که مال یتیم را با ناحق می‌خورد و کسی‌که نافرمانی پدر و مادرش می‌کند».

3620-1484- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ ثَوْبَانَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «ثَلَاثَةٌ لَا یَنْفَعُ مَعَهُنَّ عَمَلٌ: الشِّرْکُ بِاللهِ، وَعُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ، وَالْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر".

از ثوبان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه عمل چنان‌اند که هیچ عملی همراه آنها سودی ندارد: شرک به خداوند، نافرمانی والدین و فرار از میدان جهاد [به هنگام رویاروی با لشکر دشمن]».

3621-2514- (8) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِی ب؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مِنَ الْکَبَائِرِ شَتْمُ الرَّجُلِ وَالِدَیْهِ». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ! وَهَلْ یَشْتِمُ الرَّجُلُ وَالِدَیْهِ؟ قَالَ: «نَعَمْ، یَسُبُّ أَبَا الرَّجُلِ؛ فَیَسُبُّ أَبَاهُ، فَیَسُبُّ أُمَّهُ، فَیَسُبُّ أُمَّهُ».

رواه البخاری ومسلم، وأبو داود والترمذی.

از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از بزرگ‌ترین گناهان کبیره این است که کسی به پدر و مادرش ناسزا بگوید». اصحاب گفتند: ای رسول الله ج! آیا شخصی هم به پدر و مادرش ناسزا می‌گوید؟ فرمود: «بله، به پدر شخص دیگری ناسزا گفته، او هم به پدرش ناسزا می‌گوید. به مادر شخص دیگر ناسزا گفته، او هم به مادرش ناسزا می‌گوید».

وفی روایة للبخاری ومسلم: «إِنَّ مِنْ أَکْبَرِ الکَبَائِرِ أَنْ یَلْعَنَ الرَّجُلُ وَالِدَیْهِ». قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَکَیْفَ یَلْعَنُ الرَّجُلُ وَالِدَیْهِ؟ قَالَ: «یَسُبُّ [الرَّجُلُ] أَبَا الرَّجُلِ؛ فَیَسُبُّ أَبَاهُ، وَیَسُبُّ أُمَّهُ؛ فَیَسُبُّ أُمَّهُ»([6]).

و در روایت بخاری و مسلم آمده است: «از بزرگ‌ترین گناهان کبیره این است که شخصی پدر و مادرش را لعنت کند». گفته شد: ای رسول الله ج! چگونه شخصی پدر و مادرش را لعنت می‌کند؟ فرمود: «به پدر شخص دیگر ناسزا گفته، او هم به پدرش ناسزا می‌گوید. به مادر شخص دیگر ناسزا گفته، او هم به مادرش ناسزا می‌گوید».

3622-2515- (9) (صحیح) وَعَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ الْجُهَنِیِّ س قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! شَهِدْتُ([7]) أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ، وَصَلَّیْتُ الْخَمْسَ، وَأَدَّیْتُ زَکَاةَ مَالِی، وَصُمْتُ رَمَضَانَ؟ فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «مَنْ مَاتَ عَلَى هَذَا کَانَ مَعَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ هَکَذَا - وَنَصَبَ أصْبَعَیْهِ - مَا لَمْ یُعَقَّ وَالِدَیْهِ».

رواه أحمد والطبرانی بإسنادین أحدهما صحیح، ورواه ابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما" باختصار.

از عمرو بن مره جهنی س روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! من گواهی داده‌ام که معبود بر حقی جز الله نیست و اینکه تو رسول و فرستاده الله هستی و نمازهای پنجگانه را می‌خوانم و زکات مالم را می‌دهم و رمضان روزه می‌گیرم؟ رسول الله ج فرمود: «کسی‌که بر اینها بمیرد در روز قیامت همراه با پیامبران و صدیقین و شهداء می‌باشد؛ به این صورت _ دو انگشتش را راست نمود _ تا زمانی که نافرمانی پدر و مادر نکند».

3623-2516- (10) (صحیح) وَعَنْ مُعَاذ بنِ جَبَلٍ س قَالَ: أَوْصَانِی رَسُولُ اللَّهِ ج بِعَشْرِ کَلِمَاتٍ قَالَ: «لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ شَیْئًا وَإِنْ قُتِّلْتَ أو حُرِّقْتَ، وَلَا تَعُقَّنَّ وَالِدَیْکَ؛ وَإِنْ أَمَرَاکَ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ أَهْلِکَ وَمَالِکَ» الحدیث.

رواه أحمد وغیره. وتقدم فی "ترک الصلاة" بتمامه. [5/40].

از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج مرا به ده چیز وصیت نمود: «برای خدا شریکی قرار نده اگرچه کشته شده یا سوزانده شوی؛ نافرمانی پدر و مادرت نکن اگرچه به تو دستور دادند اهل و مالت را رها کنی».

 3624-1485- (3) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب قَالَ: خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ج وَنَحْنُ مُجْتَمِعُونَ فَقَالَ: «یَا مَعْشَرُ الْمُسْلِمِینَ! اتَّقُوا اللَّهَ، وَصِلُوا أَرْحَامَکُمْ؛ فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ ثَوَابٍ أَسْرَعُ مِنْ صِلَةِ رَحِمٍ، وَإِیَّاکُمْ وَالْبَغْیَ، فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عُقُوبَةٍ أَسْرَعُ مِنْ عُقُوبَةِ البَغْیٍ، وَإِیَّاکُمْ وَعُقُوقَ الْوَالِدَیْنِ، فَإِنَّ رِیحَ الْجَنَّةِ تُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ أَلْفِ عَامٍ، وَاللَّهِ لَا یَجِدُهَا عَاقٌّ، وَلَا قَاطِعُ رَحِمٍ، وَلَا شَیْخٌ زَانٍ، وَلَا جَارٌّ إِزَارَهُ خُیَلَاءَ، إِنَّمَا الْکِبْرِیَاءُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، وَالْکَذِبَ کُلُّهُ إِثْمٌ؛ إِلَّا مَا نَفَعْتَ بِهِ مُؤْمِنًا؛ وَدَفَعْتَ بِهِ عَنْ دِینٍ، وَإِنَّ فِی الْجَنَّةِ لَسُوقًا مَا یُبَاعُ فِیهَا وَلَا یُشْتَرَى، لَیْسَ فِیهَا إِلَّا الصُّوَرُ، فَمَنْ أَحَبَّ صُورَةً مِنْ رَجُلٍ أَوِ امْرَأَةٍ دَخَلَ فِیهَا»([8]).

رواه الطبرانی فی "الأوسط".

از جابر بن عبدالله ب روایت است: ما جمع بودیم که رسول الله ج به ما پیوسته و فرمود: «ای گروه مسلمانان، تقوای الهی پیشه کنید و پیوند خویشاوندی را رعایت کنید. براستی ثواب و پاداشی زودتر از صله رحم در پرونده اعمال انسان ثبت نمی‌شود؛ و از بغی و تجاوز دوری کنید چراکه کیفر و عقوبتی سریعتر از کیفر بغی و تجاوز، انسان را در بر نمی‌گیرد. و بر حذر باشید از نافرمانی والدین؛ بوی بهشت از مسیر هزار سال استشمام می‌شود اما به خدا سوگند کسی‌که نافرمانی والدین کرده و نیز کسی‌که پیوند خویشاوندی را قطع کرده و پیرمرد زناکار و کسی‌که شلوارش را از روی تکبر بر زمین بکشد آن را درک نمی‌کند. کبریا تنها از آن خداوند است. و دروغ سراسر گناه است مگر دروغی که به وسیله آن به مومنی سود رسانی و به وسیله آن از دین دفاع کنی. و در بهشت بازاری است که در آن خرید و فروشی نیست؛ در آن جز تصاویر نیست. هرکس تصاویر مردان یا زنان را دوست دارد، وارد آن شود».

(صحیح لغیره) [عدا ما بین المعقوفتین فهو (ضعیف جداً)]([9]) وتقدم فی [21- الحدود/8] "اللواط" حدیث أبی هریرة س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «[لَعَنَ اللَّهُ سَبْعَةً مِنْ فَوْقِ سَبْعِ سَمَاوَاتِهِ، وَرَدَّدَ اللَّعْنَةَ عَلَى وَاحِدٍ مِنْهُمْ ثَلَاثًا، وَلَعَنَ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ لَعْنَةً تَکْفِیهِ] قَالَ: مَلْعُونٌ مَنْ عَمِلَ عَمَلَ قَوْمِ لُوطٍ، مَلْعُونٌ مَنْ عَمِلَ عَمَلَ قَوْمِ لُوطٍ، مَلْعُونٌ مَنْ عَمِلَ عَمَلَ قَوْمِ لُوطٍ، مَلْعُونٌ مَنْ ذَبَحَ لِغَیْرِ اللَّهِ، مَلْعُونٌ مَنْ عَقَّ وَالِدَیْهِ» الحدیث.

رواه الطبرانی، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".

ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: [خداوند متعال هفت گروه از آفریدگانش را از بالای آسمان هفتم لعنت کرده است و بر یکی از آنها سه بار لعنت را تکرار کرده است و هریک از آنها را لعنتی نموده که آنان را کفایت می‌کند و فرموده است]: کسی‌که عمل قوم لوط را انجام دهد لعنت شده است است. کسی‌که عمل قوم لوط را انجام دهد لعنت شده است است. کسی‌که عمل قوم لوط را انجام دهد لعنت شده است است. کسی‌که برای غیر خدا ذبح کند لعنت شده است. کسی‌که نافرمانی پدر و مادر کند لعنت شده است».

وتقدم فیه أیضاً حدیث ابن عباس عن النبی ج قال: «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ذَبَحَ لِغَیْرِ اللَّهِ، وَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ غَیَّرَ تُخُومَ الْأَرْضِ، وَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَبَّ وَالِدَیْهِ» الحدیث.

رواه ابن حبان فی "صحیحه".

ابن عباس ب روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «خداوند کسی را که برای غیرالله ذبح می‌کند، لعنت فرموده است و کسی را که حد و مرز و نشانه‌های زمین را تغییر می‌دهد لعنت کرده است و کسی‌ را که به پدر و مادرش دشنام می‌دهد لعنت نموده است».

3625-1486- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی بَکْرَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «کُلُّ الذُّنُوبِ یُؤَخِّرُ اللَّهُ مِنْهَا مَا شَاءَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ؛ إِلَّا عُقُوقَ الْوَالِدَیْنِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یُعَجِّلُهُ لِصَاحِبِهِ فِی الْحَیَاةِ قَبْلَ الْمَمَاتِ».

رواه الحاکم والأصبهانی؛ کلاهما من طریق بکار بن عبدالعزیز، وقال الحاکم: "صحیح الإسناد"([10]).

از ابوبکره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال تمام گناهان را تا روز قیامت به تاخیر می‌اندازد جز نافرمانی پدر و مادر که کیفر آن را در این دنیا و قبل از مردن دامنگیر انسان می‌کند».

3626-1487- (5) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عن عبدالله بن أبی أوفى س قال: کنا عندَ النبی ج فأتاه آتٍ، فقال: شاب یجودُ بنفسه، فقیل له: قُلْ: لا إله إلا الله، فلم یستَطِع. فقال: «کان یصلی؟». فقال: نعم، فنهض رسول الله ج ونهضنا معه، فدخل على الشاب، فقال له: «قل: لا إله إلا الله». فقال: لا أستطیع. قال: «لمَ؟». قال: کان یعق والدتَهُ. فقال النبیُّ ج: «أحیّةٌ والدتهُ؟». قالوا: نعم. قال: «ادعوها». فَدَعَوْها. فجاءت، فقال: «هذا ابنک؟». فقالت: نعم. فقال لها: «أرأیت لو أُجِّجَتْ نارٌ ضَخمَةٌ، فقیل لک: إن شَفَعتِ له خلَّینا عنه، وإلا حَرَقناه بهذه النار؛ أکنتِ تَشفعین له؟». قالت: یا رسولَ الله! إذاً أشفَعُ. قال: «فأشهِدی الله واشهِدینی أنّکِ قد رضیتِ عنه». قالت: اللهم إنی أُشهِدُکَ وأُشهِدُ رسولَک أنی قد رضیتُ عنِ ابنی. فقال له رسولُ الله ج: «یا غلامُ! قل: لا إله إلا الله وحدهُ لا شریک له، وأشهد أن محمداً عبدُه ورسوله». فقالها. فقال رسولُ الله ج: «الحمدُ لله الذی أنقذَه بی من النارِ».

رواه الطبرانی، وأحمد مختصراً([11]).

از عبدالله بن ابی اوفی س روایت است: نزد رسول الله ج نشسته بودیم که فردی آمد و گفت: جوانی در آخرین لحظات جان کندن است، به او گفته می‌شود: بگو لااله الاالله، اما نمی‌تواند. رسول الله ج فرمود: «نماز می‌خواند؟». آن مرد گفت: بله؛ پس رسول الله ج برخاست و ما نیز همراه او برخاستیم. و نزد آن جوان رفت و به او گفت: «بگو: لااله الاالله». جوان گفت: نمی‌توانم. فرمود: «چرا؟» آن مرد گفت: از مادرش نافرمانی می‌کرد. رسول الله ج فرمود: مادرش زنده است؟ گفتند: بله؛ فرمود: «او را بخوانید». پس او را صدا زدند و آمد. رسول الله ج فرمود: «این پسر توست؟». گفت: بله؛ رسول الله ج به مادرش گفت: نظرت چیست اگر به تو گفته شود آتشی بزرگ برای او برافروخته شده و اگر تو میانجی‌گری کنی، او را از آن نجات می‌دهیم وگرنه او را با این آتش می‌سوزانیم. آیا برای او شفاعت می‌کنی؟ آن زن گفت: ای رسول خدا، بله برای او شفاعت می‌کنم. رسول الله ج فرمود: «پس خدا را گواه بگیر و گواهی ده که از او راضی شدی. آن زن گفت: پروردگارا، تو را گواه می‌گیرم و فرستاده‌ات را گواه می‌گیرم که از پسرم راضی شدم. پس رسول الله ج به آن جوان گفت: ای غلام، بگو لا إله إلا الله وحدهُ لا شریک له، وأشهد أن محمداً عبدُه ورسوله؛ پس این کلمات را بر زبان آورد. رسول الله ج فرمود: «حمد و ستایش از آن خداوندی است که به وسیله من، او را ار آتش نجات داد».

3627-2517- (11) (حسن موقوف) وَعن العوَّام بن حَوشَبٍ س قال: نزلتُ مرةً حیاً، وإلى جانبِ ذلک الحی مقبرةٌ، فلمَّا کان بعدَ العَصرِ انشقَّ فیها قبرٌ، فخرَج رجلٌ رأسهُ رأسُ الحِمارِ، وجَسدُه جَسدُ إنسانٍ، فنهَقَ ثلاثَ نَهقاتٍ ثم انطبقَ علیه القبرُ، فإذا عجوزٌ تَغزِل شَعراً أو صوفاً، فقالتِ امرأةٌ: ترى تلکَ العجوزَ؟ قلتُ: ما لَها؟ قالت: تلکَ أمُّ هذا. قلتُ: وما کانَ قِصَّتُه؟ قالت: کان یشرَبُ الخمرَ، فإذا راحَ تقولُ له أُمُّهُ: یا بنیَّ اتقِ الله إلى متى تَشرَبُ هذا الخمرَ؟! فیقولُ لها: إنَّما أنتِ تَنهَقینَ کما یَنهَقُ الحِمارُ! قالت: فماتَ بعدَ العَصرِ. قالت: فهو یَنشَقُّ عنه القبرُ بعدَ العَصرِ، کلَّ یومٍ فَیَنهَقُ ثلاثَ نَهَقَاتٍ، ثم ینطَبِق علیه القبرُ.

رواه الأصبهانی وغیره. وقال الأصبهانی: "حدَّث أبو العباس الأصم إملاءً بنیسابور بمشهد من الحفاظ فلم ینکروه".

از عَوّام بن حَوشَب روایت است، به محله‌ای رفتم و در گوشه‌ا‌ی از آن محله قبرستانی بود، بعد از عصر، قبری که در آنجا بود باز شد و مردی که سرش مانند سر الاغ و بدنش همانند بدن انسان بود از آنجا خارج شد و سه بار بانگ زد و سپس قبر بر رویش بسته شد. و پیرزنی را دیدم که مو یا پشم را می‌بافت؛ زنی گفت: آن پیرزن را می‌بینی؟ گفتم: چه اتفاقی برای او افتاده؟ گفت: مادر آن صاحب قبر است. گفتم: قصه‌اش چگونه است؟ گفت: مشروب خوار بود، پس هرگاه از آن فراغت می‌یافت مادرش به او می‌گفت: از خدا بترس تا چه وقت شراب می‌نوشی؟! به او می‌گفت: تو همانند الاغ سر و صدا می‌کنی. زن گفت: بعد از عصر وفات نمود. و هر روز بعد از عصر قبرش شق می‌شود و سه بار بانگ می‌زند و قبر بر او بسته می‌شود.

3- (الترغیب فی صلة الرحم وإن قطعت، والترهیب من قطعها)



([1]) (العقوق) اصل آن «العق» به معنای شکاف و قطع کردن است. گفته می‌شود: «عق والده یعقه عقوقاً، فهو عاق»: و این زمانی است که مادرش را اذیت نموده و نافرمانی‌اش کرده و علیه او طغیان کرده باشد. و آن متضاد بِرّ و نیکی می‌باشد. گویا عاق مادر، حقوقی که بین او و مادرش می‌باشد، قطع می‌کند؛ و از این جهت مادر در اینجا ذکر شده - اگرچه عقوق پدران نیز حرام است- چون عقوق مادران به خاطر ضعف زنان، بیشتر از پدران می‌باشد. و جهت یادآوری این مساله است که نیکی به مادر از لطف و محبت و شفقت و .. بر پدر مقدم می‌باشد.

(ووأد البنات)؛ (الوأد) مصدر «وأدت الوائدة ابنتها تثدتها»: به معنای زنده به گور کردن دختر می‌باشد. زیرا در زمان جاهلیت اگر شخصی صاحب دختری می‌شد، بعد از تولد او را زنده به گور می‌کرد و می‌گفتند: قبر داماد است و چه خوب دامادی! و از روی غیرت و خودخواهی و برخی برای سبک شدن هزینه‌های زندگی، مرتکب چنین عملی می‌شدند. و گفته شده: اولین عربی که مرتکب این عمل شد قیس بن عاصم التیمی بود.

«المنع»: مصدر «منع یمنع بوده و مراد منع آنچه خداوند به عدم منع آن امر نموده می‌باشد. [قال ابن التین: ضبط (منع) بغیر ألف، وصوابه (منعاً) بالألف، لأنه مفعول (حرَّم)].

و «هات»: فعل امر مجزوم بوده و مراد نهی از درخواست آنچه طلب آن شایسته نیست، می‌باشد.

«کره لکم قیل و قال»: [یروى بغیر تنوین حکایة للفظ الفعل، وروی منوناً، وهی روایة البخاری: "قیلاً وقالاً" على النقل من الفعلیة إلى الاسمیة. والأول أکثر]. و مراد از آن نقل کلامی که می‌شنود به دیگری، می‌باشد. می‌گوید: گفته شده: چنین و چنان بدون ذکر گوینده آن. و فلانی چنین و چنان گفت. از این جهت از آن نهی شده چون مشغول شدن به آنچه به گوینده ربطی ندارد می‌باشد و به این دلیل که متضمن غیبت و سخن‌چینی و دروغ است؛ خصوصاً با تکرار زیاد این مساله که کمتر انسانی از این صفت سالم است.

«وکثرة السؤال»: زیاد سوال کردن در مسائل علمی یا اموال که هردو مضر می‌باشد یا از مسائل و مشکلات، یا از مجموع هردو مورد؛ و اولی‌تر این است که بر مجموع دو امر حمل شود تا حمل آن بر موردی خاص.

«وإضاعة المال»: آنچه به ذهن می‌رسد این است که مراد از ضایع کردن مال، ضایع نمودن آن در زمانی است که برای غرض دینی و دنیایی نباشد؛ و گفته شده: مراد اسراف در انفاق است. و بعضی آن را مقید به انفاق در راه حرام کرده‌اند. والله اعلم [من هامش الأصل]

([2]) کذا قال، وهو خطأ، والصواب ما أثبتنا فی المتن.

([3]) قلت: الأصل: "بن عمرو بن العاصی"، وهو خطأ من الناسخ، فقد تقدم هذا بعینه (21- الحدود/ 6) من مسند ابن عمر بن الخطاب، وهو الصواب؛ کما قال الناجی (190/ 1)، فلا دخل لابن عمرو فی الحدیث. وغفل عن ذلک مدعو التحقیق، فی الموضعین!!

([4]) لا وجه لذکر النسائی ومن بعده هنا، لأنهم رواة اللفظ الذی قبله، وقد تقدم منی التنبیه على هذا هناک.

([5]) رقم (323- بتحقیقی).

([6]) قلت: هذا اللفظ للبخاری وحده (5973/ فتح)، وإنما لمسلم (/ 64-65) الذی قبله، وهو للترمذی، ولأبی داود الثانی.

([7]) کذا الأصل والمخطوطة و"المجمع" (8/ 147) من روایة أحمد والطبرانی، ولم أره فی "مسند أحمد"، وفی ابن حبان (19) زیادة: "أرأیت إن"، فلعلها سقطت من أحد الرواة، أو المؤلف.

([8]) تقدم أوله فی (18- اللباس /2)، وطرف آخر فی (21- الحدود /7)، وهو مخرج فی "الضعیفة" (5369).

([9]) ما بین المعقوفتین هنا وما سیأتی بین معقوفتین أیضا لیس فی الطبعة السابقة، وهو فی سائر الطبعات، وقد حذف الشیخ من هنا «لعن الله سبعة ...» إلخ، لضعفه الشدید، کما سبق برقم (3504)، ولم ینبه علیه فی الهامش، ولا وضعه کالعادة- فی الکتاب الآخر. [ش].

([10]) قلت: ورده الذهبی بقوله: "قلت: بکار ضعیف". وهو مخرج فی "غایة المرام" (170/ 279).

([11]) قلت: عزوه لأحمد فیه نظر، وإن تبعه الهیثمی کعادته، وقلدهما المعلقون الثلاثة، لأن عبدالله بن أحمد لما ساق الطرف الأول منه فی "مسند أبیه" قال: "فذکر الحدیث بطوله، وکان فی "کتاب أبی" فلم یحدثنا به، وضرب علیه من "کتابه"؛ لأنه لم یرض حدیث فائد بن عبدالرحمن، وکان عنده متروک الحدیث". وهو مخرج فی "الضعیفة" (3183). لکن قوله: (الحمد لله الذی أنقذه بی من النار" قد صح عن النبی ج فی قصة أخرى عند البخاری وغیره من حدیث أنس س. وهی مخرجة فی "أحکام الجنائز" (ص 21- المعارف).

ترغیب به نیکی کردن به پدر و مادر و بجا آوردن صله‌ی رحم نسبت به آنها

ترغیب به نیکی کردن به پدر و مادر و بجا آوردن صله‌ی رحم نسبت به آنها و تأکید بر اطاعت از آنها و نیکی به آنها و نیکی نمودن به دوستان‌شان بعد از وفات آنها

3582-2478- (1) (صحیح) عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ الله ج: أَیُّ العَمَلِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ؟ قَالَ: «الصَّلاَةُ عَلَى وَقْتِهَا». قَالَ: ثُمَّ أَیٌّ؟ قَالَ: «بِرُّ الوَالِدَیْنِ». قَالَ: ثُمَّ أَیٌّ؟ قَالَ: «الجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ».

رواه البخاری ومسلم.       

عبدالله ابن مسعود س می‌گوید: از رسول الله ج پرسیدم محبوب‌ترین اعمال نزد خدواند چیست؟ فرمود: «نماز در وقتش». گفتم: پس از آن چه عملی؟ فرمود: «نیکی با پدر و مادر». گفتم: پس از آن چه عملی؟ فرمود: «جهاد در راه خدا».

3583-2479- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا یُجْزِیءُ وَلَدٌ وَالِدَهُ إِلَّا أَنْ یَجِدَهُ مَمْلُوکًا فَیَشْتَرِیَهُ فَیُعْتِقَهُ».

رواه مسلم وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچ فرزندی پاداش پدرش را نمی‌دهد مگر اینکه پدرش را برده بیابد پس او را خریده و آزاد کند».

3584-2480- (3) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو بن العاصی ب قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى نَبِیِّ الله ج فَاسْتَأْذَنَهُ فِی الجِهَادِ. فَقَالَ: «أَحَیٌّ وَالِدَاکَ؟». قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «فَفِیهِمَا فَجَاهِدْ».

رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی.

از عبدالله بن عمرو بن العاصی س روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و از او اجازه خواست تا به جهاد برود. رسول الله ج فرمود: «آیا پدر و مادرت زنده هستند؟». گفت: بله! فرمود: «در خدمت آنها جهاد کن [جهاد تو خدمت به آنهاست]».

(صحیح) وفی روایة لمسلم قال: أَقْبَلَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ الله ج فَقَالَ: «أُبَایِعُکَ عَلَى الْهِجْرَةِ وَالْجِهَادِ، أَبْتَغِی الْأَجْرَ مِنَ اللهِ، قَالَ: «فَهَلْ مِنْ وَالِدَیْکَ أَحَدٌ حَیٌّ؟» قَالَ: نَعَمْ، بَلْ کِلَاهُمَا حَیٌّ. قَالَ: «فَتَبْتَغِی الْأَجْرَ مِنَ اللهِ؟». قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «فَارْجِعْ إِلَى وَالِدَیْکَ فَأَحْسِنْ صُحْبَتَهُمَا».

در روایتی از مسلم چنین آمده است: مردی به رسول الله ج رو کرد و گفت: می‌خواهم بر هجرت و جهاد جهت دریافت اجر و پاداش با تو بیعت کنم. رسول الله ج فرمود: «آیا از پدر و مادرت کسی زنده است؟». گفت: بله! هر دوی آنها زنده هستند. رسول الله ج فرمود: «آیا از خواهان اجر و پاداش خداوندی؟ مرد گفت: بله؛ رسول الله ج فرمود: «نزد پدر و مادرت برگرد و به شیوه پسندیده با آنان رفتار کن».

3585-2481- (4) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: جِئْتُ أُبَایِعُکَ عَلَى الْهِجْرَةِ وَتَرَکْتُ أَبَوَیَّ یَبْکِیَانِ. فَقَالَ: «ارْجِعْ إِلَیْهِمَا فَأَضْحِکْهُمَا کَمَا أَبْکَیْتَهُمَا».

رواه أبو داود.

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: آمده‌ام تا بر هجرت با تو بیعت کنم و از پدر و مادرم در حالی جدا شدم که گریه می‌کردند. رسول الله ج فرمود: «نزد آنان برگرد و ایشان را بخندان چنانکه آنان را به گریه انداختی».

3586-2482- (5) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س: أَنَّ رَجُلًا مِن أَهلِ الْیَمَنِ هَاجَرَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: «هَلْ لَکَ أَحَدٌ بِالْیَمَنِ؟». قَالَ: أَبَوَایَ. قَالَ: «قَد أَذِنَا لَکَ؟». قَالَ: «لَا». قَالَ: «فَارْجِعْ إِلَیْهِمَا فَاسْتَأْذِنْهُمَا، فَإِنْ أَذِنَا لَکَ فَجَاهِدْ، وَإِلَّا فَبِرَّهُمَا».

رواه أبو داود.

از ابوسعید س روایت است که مردی از اهل یمن به‌ سوی رسول الله ج هجرت نمود، رسول الله ج فرمود: «آیا در یمن کسی داری؟». گفت: پدر و مادرم. فرمود: «آیا به تو اجازه دادند؟». گفت: نه، فرمود: «به ‌سوی آنها برگرد و از آنها اجازه بگیر، پس اگر به تو اجازه دادند به جهاد برو وگرنه پس به آنها نیکی کن».

3587-2483- (6) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیرَةَ س قَالَ: قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ج یَسْتَأْذِنُهُ فِی الْجِهَادِ. فَقَالَ: «أَحَیٌّ وَالِدَاکَ؟» قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «فَفِیهِمَا فَجَاهِدْ».

رواه مسلم، وأبو داود وغیره([1]).

از ابوهریره س روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و از او اجازه خواست تا به جهاد برود. رسول الله ج فرمود: «آیا پدر و مادرت زنده هستند؟». گفت: بله! فرمود: «جهاد تو خدمت به آنهاست».

3588-1475- (1) (ضعیف) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: أَتَى رَجُلٌ رَسُولَ الله ج فَقَالَ: إِنِّی أَشْتَهِی الْجِهَادَ وَلَا أَقْدِرُ عَلَیْهِ. قَالَ: «هَلْ بَقِیَ مِنْ وَالِدَیْکَ أَحَدٌ؟». قَالَ: أُمِّی. قَالَ: «فَأَبْلِ([2]) اللَّهَ فِی بِرِّهَا، فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ؛ فَأَنْتَ حَاجٌّ، وَمُعْتَمِرٌ، وَمُجَاهِدٌ، [فَإِذَا رَضِیَتْ عَنْکَ أُمُّکَ فَاتَّقِ اللَّهَ وَبِرَّهَا]».

رواه أبو یعلى، والطبرانی فی "الصغیر" و"الأوسط"، وإسنادهما جید، میمون بن نجیح وثقه ابن حبان([3])، وبقیة رواته ثقات مشهورون.

از انس س روایت است: مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: من مشتاق جهاد هستم و توان آن را ندارم. رسول الله ج فرمود: «آیا یکی از پدر و مادرت زنده است؟». گفت: مادرم؛ فرمود: «با نیکی به مادرت رابطه میان خود و الله را نیکو گردان. چون چنین کردی هم حج بجا آوردی و هم عمره و مجاهد نیز خواهی بود. پس اگر مادرت از تو راضی شد تقوای الهی پیشه کن و به او نیکی کن».

3589-2484- (7) (صحیح لغیره) وَرُوِیَ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ مُعَاوِیَةَ السُّلَمِیِّ س قَالَ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ ج فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ! إِنِّی أُرِیدُ الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ اللهِ. قَالَ: «أُمُّکَ حَیَّةٌ؟». قُلْتُ: نَعَمْ. فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «الْزَمْ رِجْلَهَا، فَثَمَّ الْجَنَّةُ».

رواه الطبرانی.

طلحة بن معاویة السلمی س می‌گوید: نزد رسول الله ج آمده و گفتم: ای رسول الله ج! من می‌خواهم در راه خدا جهاد کنم، رسول الله ج فرمود: «مادرت زنده است؟». گفتم: بله! فرمود: «کنار او بمان که آنجا بهشت است».

3590-1476- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س: أَنَّ رَجُلًا قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا حَقُّ الْوَالِدَیْنِ عَلَى وَلَدِهِمَا؟ قَالَ: «هُمَا جَنَّتُکَ وَنَارُکَ».

رواه ابن ماجه من طریق علی بن یزید عن القاسم.

از ابوامامه س روایت است: مردی گفت: ای رسول خدا، حق پدر و مادر بر فرزند چیست؟ فرمود: «آنها بهشت و دوزخ تو هستند».

3591-2485- (8) (حسن صحیح) وَعَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ جَاهِمَةَ: أَنَّ جَاهِمَةَ جَاءَ إِلَى النَّبِیِّ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَرَدْتُ أَنْ أَغْزُوَ، وَقَدْ جِئْتُ أَسْتَشِیرُکَ. فَقَالَ: «هَلْ لَکَ مِنْ أُمٍّ؟». قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «فَالْزَمْهَا، فَإِنَّ الْجَنَّةَ عِندَ رِجْلِهَا».

رواه ابن ماجه، والنسائی - واللفظ له-، والحاکم، وقال: "صحیح الإسناد".

از معاویة بن جاهمه روایت است که: جاهمه نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج! می‌خواهم به جهاد بروم، آمده‌ام با تو مشورت کنم. رسول الله ج فرمود: «آیا مادر داری؟». جاهمه گفت: بله مادر دارم. فرمود: «کنار مادر بمان که بهشت زیر پای اوست».

(حسن صحیح) ورواه الطبرانی بإسناد جید، ولفظ: قال: أَتَیْتُ النَّبِیَّ ج أَسْتَشِیرُهُ فِی الْجِهَادِ؟ فَقَالَ النَّبِیُّ النَّبِیُّ ج: «أَلَکَ وَالِدَانِ؟». قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: «الْزَمْهُمَا، فَإِنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ أَرْجُلِهِمَا».

در روایت طبرانی چنین است: جاهمه گفت: نزد رسول الله ج رفتم و درباره جهاد با او مشورت کردم، فرمود: «آیا پدر و مادر داری؟». گفتم: بله! فرمود: «کنار آنان بمان که بهشت زیر پای والدین است».

3592-2486- (9) (صحیح) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س: أَنَّ رَجُلًا أَتَاهُ فَقَالَ: إِنَّ لِیَ امْرَأَةً، وَإِنَّ أُمِّی تَأْمُرُنِی بِطَلَاقِهَا. فَقَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «الوَالِدُ أَوْسَطُ أَبْوَابِ الجَنَّةِ». فَإِنْ شِئْتَ فَأَضِعْ ذَلِکَ البَابَ، أَوْ احْفَظْهُ.

رواه ابن ماجه، والترمذی - واللفظ له- وقال: "ربما قال سفیان: (أمی)، وربما قال: (أبی)". قال الترمذی: "حدیث صحیح".

از ابودرداء س روایت است که مردی نزد من آمد و گفت: زنی دارم و مادرم به من امر می‌کند که طلاقش بدهم، ابودرداء گفت: من از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «والد درِ وسط بهشت است». اگر می‌خواهی آن در را ضایع و اگر می‌خواهی آن را حفظ کن.

[مراد از «الوالد» جنس آن است یا مراد این است که چون حکم پدر چنین باشد حکم مادر قوی‌تر و در اولویت پیش‌تر قرار دارد. تحفة الأحوذی (6/ 21) - مصحح]

(صحیح) ورواه ابن حبان فی "صحیحه"، ولفظه: أَنَّ رَجُلًا أَتَى أَبَا الدَّرْدَاءِ فقَالَ: إِنَّ أَبِی لَمْ یَزَلْ بِی حَتَّى زَوِّجْنِی، وَإِنَّهُ الْآنَ یَأْمُرُنِی بِطَلَاقِهَا. قَالَ: مَا أَنَا بِالَّذِی آمُرُکَ أَنْ تَعُقَّ وَالِدَیکَ، وَلَا بِالَّذِی آمُرُکَ أَنْ تُطَلِّقَ امْرَأَتَکَ، غَیْرَ أَنَّکَ إِنْ شِئْتَ حَدَّثْتُکَ بِمَا سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج، سَمِعْتُهُ یَقُولُ:  «الْوَالِدُ أَوْسَطُ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ». فَحَافِظْ عَلَى ذَلِکَ الباب إِنْ شِئْتَ، أَوْ دَعْ. قَالَ: فَأَحْسِبُ عَطَاءً قَالَ: فَطَلَّقَهَا.

و در روایت ابن حبان آمده است: مردی نزد ابودرداء آمد و گفت: پدرم همواره اصرار به ازدواج من داشت تا اینکه مرا به ازدواج زنی در آورد و اکنون به من امر می‌کند تا او را طلاق دهم. ابودرداء گفت: من نه به تو امر می‌کنم که نافرمانی پدر و مادرت بکنی و نه تو را امر می‌کنم که زنت را طلاق دهی! جز اینکه اگر بخواهی حدیثی را که از رسول الله ج شنیده‌ام برای تو بیان کنم؛ از او شنیدم که فرمود: «والد درِ وسط بهشت است». اگر می‌خواهی این در را حفظ کن و یا آن را رها کن. راوی می‌گوید: گمان می‌کنم عطا گفت: پس او را طلاق داد.

(فأضع) ماخوذ از «الإ ضاعة» به معنای ضایع کردن می‌باشد.

3593-2487- (10) (حسن) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: کَانَ تَحْتِی امْرَأَةٌ أُحِبُّهَا، وَکَانَ عُمَرُ یَکْرَهُهَا. فَقَالَ لِی: طَلِّقْهَا. فَأَبَیْتُ. فَأَتَى عُمَرُ رَسُولَ الله ج، فَذَکَرَ ذَلِکَ لَهُ، فَقَالَ لِی رَسُولُ الله ج: «طَلِّقْهَا».

رواه أبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"، وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح".

از ابن عمر ب روایت است: زنی داشتم که او را دوست می‌داشتم و عمر س از او خوشش نمی‌آمد، پس به من گفت: او را طلاق بده. اما من اِبا کردم. پس عمر نزد رسول الله ج رفت و ایشان را در جریان گذاشت. پس رسول الله ج به من فرمود: «او را طلاق بده».([4])

3594-2488- (11) (حسن لغیره) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُمَدَّ لَهُ فِی عُمْرِهِ، وَیُزَادَ فِی رِزْقِهِ؛ فَلْیَبَرَّ وَالِدَیْهِ، وَلْیَصِلْ رَحِمَهُ».

رواه أحمد، ورواته محتج بهم فی "الصحیح"، وهو فی "الصحیح" باختصار ذکر البر.

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس دوست دارد عُمر او طولانی و رزق و روزی او زیاد شود، پس به پدر و مادرش نیکی و صله‌ی رحمش را بجا آورد».

3595-1477- (3) (ضعیف) وَعَنْ مُعَاذِ بنِ أَنَسٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ بَرَّ وَالِدَیْهِ طُوبَى لَهُ، زَادَ اللَّهُ فِی عُمُرِهِ».

رواه أبو یعلى والطبرانی والحاکم والأصبهانی؛ کلهم من طریق زبان بن فائد عن سهل بن معاذ عن أبیه. وقال الحاکم: "صحیح الإسناد"([5]).

از معاذ بن انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مژده باد کسی را که به پدر و مادرش نیکی کند؛ خداوند به عمر او می‌افزاید».

3596-1478- (4) (ضعیف) وَعَنْ ثَوْبَانَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیُحْرَمُ الرِّزْقَ بِالذَّنْبِ یُصِیبُهُ...([6])».

از ثوبان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «انسان به خاطر گناهی که مرتکب می‌شود از روزی محروم می‌گردد».

رواه ابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه" - واللفظ له-، والحاکم بتقدیم وتأخیر وقال: "صحیح الإسناد"([7]).

3597-2489- (12) (حسن) وَعَنْ سَلْمَانَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لَا یَرُدُّ القَضَاءَ إِلَّا الدُّعَاءُ، وَلَا یَزِیدُ فِی العُمُرِ إِلَّا البِرُّ».

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب".

از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «تقدیر را چیزی جز دعا تغییر نمی‌دهد و جز نیکی به عمر انسان نمی‌افزاید».

3598-1479- (5) (ضعیف جداً) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیَّ ج قَالَ: «عِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تَعِفَّ نِسَاؤُکُمْ، وَبِرُّوا آبَاءَکُمْ تَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ، وَمَنْ أَتَاهُ أَخُوهُ مُتَنَصِّلًا؛ فَلْیَقْبَلْ ذَلِکَ مِنْهُ مُحِقًّا کَانَ أَوْ مُبْطِلًا، فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ لَمْ یَرِدْ عَلَیَّ الْحَوْضَ».

رواه الحاکم من روایة سوید عن أبی رافع عنه. وقال: "صحیح الإسناد". (قال الحافظ): "سوید عن قتادة هو ابن عبدالعزیز؛ واهٍ".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در مورد زنان مردم عفت به خرج دهید با زنان‌تان با عفت رفتار می‌شود. و به پدران‌تان نیکی کنید پسران‌تان به شما نیکی می‌کنند. و هرکس برادرش برای پاکی از گناه و عذر آوردن نزد او آمد، باید از او بپذیرد چه در عذر آوردنش درست باشد یا نه؛ و اگر عذر خواهی او را نپذیرد بر حوض من وارد نمی‌شود».

3599-1480- (6) (ضعیف جداً) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «بِرُّوا آباءَکُمْ؛ یَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ، وَعِفُّوا؛ تَعِفَّ نِسَاؤُکُمْ».

رواه الطبرانی بإسناد حسن([8]).

از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «به پدران‌تان نیکی کنید، فرزندان‌تان به شما نیکی می‌کنند و [نسبت به زنان مردم] رفتاری توام با عفت داشته باشید، با زنان‌تان به عفت رفتار می‌شود».

0-1481- (7) (موضوع) ورواه أیضاً هو وغیره من حدیث عائشة([9]).

3600-2490- (13) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «رَغِمَ أَنْفُهُ، ثُمَّ رَغِمَ أَنْفُهُ، ثُمَّ رَغِمَ أَنْفُهُ». قِیلَ: مَنْ یَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ: «مَنْ أَدْرَکَ وَالِدَیْهِ عِنْدَ الْکِبَرِ أَو أَحَدَهُمَا ثُمَّ لَمْ یَدْخُلِ الْجَنَّةَ».

رواه مسلم([10]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بینی‌اش به زمین مالیده شود (سه بار تکرار نمود). گفته شد: چه کسی ای رسول الله ج؟! فرمود: «کسی‌که پدر و مادرش یا یکی از آن دو به سن پیری برسند و او به واسطه‌ی آنها وارد بهشت نشود».

(رغم أنفه) یعنی: بینی‌اش به خاک مالیده شود.

3601-2491- (14) (صحیح لغیره) وَعَنْ جَابِرٍ - یعنی ابن سمرة- س قَالَ: صَعِدَ النَّبِیُّ ج الْمِنْبَرَ فَقَالَ: «آمِینَ، آمِینَ، آمِینَ»، - قَالَ: - «أَتَانِی جِبْرِیلُ عَلَیْهِ السَّلَامُ فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ! مَنْ أَدْرَکَ أَحَدَ أَبَوَیهِ فَمَاتَ؛ فَدَخَلَ النَّارَ، فَأَبْعَدَهُ اللهُ، قُلْ: (آمِینَ)، فَقُلْتُ: (آمِینَ)، فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ! مَنْ أَدْرَکَ شَهْرَ رَمَضَانَ فَمَاتَ، فَلَمْ یُغْفَرْ لَهُ؛ فَأُدْخِلَ([11]) النَّارَ، فَأَبْعَدَهُ اللهُ، قُلْ: (آمِینَ). فَقُلْتُ: (آمِینَ)، قَالَ: وَمَنْ ذُکِرْتَ عِنْدَهُ فَلَمْ یُصَلِّ عَلَیْکَ فَمَاتَ؛ فَدَخَلَ النَّارَ، فَأَبْعَدَهُ اللهُ. قُلْ: (آمِینَ)، فَقُلْتُ: (آمِینَ)».

رواه الطبرانی بأسانید أحدها حسن.

از جابر بن سمره س روایت است که رسول الله ج بالای منبر رفت و فرمود: آمین، آمین، آمین. رسول الله ج فرمود: «جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمد! کسی‌که پدر یا مادرش را در سن پیری دریابد و وفات کرده و وارد جهنم شود، پس خدا او را از رحمتش دور سازد، بگو: آمین، من هم گفتم: آمین. جبرئیل گفت: ای محمد! کسی‌که ماه رمضان را دریابد و وفات کرده و گناهانش آمرزیده نشده و وارد جهنم شود، پس خدا او را از رحمتش دور سازد، بگو: آمین، من هم گفتم: آمین. جبرئیل گفت: کسی‌که نام تو نزد او برده شود اما بر تو درود نفرستد و وفات کرده و وارد جهنم شود، پس خداوند او را از رحمتش دور کند؛ بگو: آمین، من هم گفتم: آمین».

0-2492- (15) (حسن) ورواه ابن حبان فی "صحیحه" من حدیث أبی هریرة؛ إلا أنه قال فیه: «وَمَنْ أَدْرَکَ أَبَوَیْهِ أَوْ أَحَدَهُمَا فَلَمْ یَبَرَّهُمَا، فَمَاتَ؛ فَدَخَلَ النَّارَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ. قُلْ: (آمِینَ)، فَقُلْتُ: (آمِینَ)».

و در روایت ابن حبان آمده است: «کسی‌که پدر و مادرش یا یکی از آنها را دریابد اما به آن دو نیکی نکند و بمیرد و وارد جهنم شود، پس خداوند او را از رحمتش دور سازد. بگو: آمین، من هم گفتم: آمین».

0-2493- (16) (صحیح) رواه أیضاً من حدیث [مالک بن] الحسن بن مالک الحویرث عن أبیه عن جده. وتقدم [15- الدعاء/7].

0-2494- (17) (صحیح لغیره) ورواه الحاکم وغیره من حدیث کعب بن عجرة، وقال فی آخره: «فَلَمَّا رَقِیتُ الثَّالِثَةَ قَالَ: بَعُدَ مَنْ أَدْرَکَ أَبَوَیهِ الْکِبَرُ عِنْدَهُ أَوْ أَحَدَهُمَا فَلَمْ یُدْخِلَاهُ الْجَنَّةَ. قُلْتُ: (آمِینَ)». وتقدم أیضاً.

و در روایت حاکم آمده است: «هنگامی‌که از پله‌ی سوم بالا رفتم گفت: از رحمت خدا دور باد کسی‌که پدر و مادرش یا یکی از آنها را در سن پیری در یابد اما [خدمت به] آن دو او را وارد بهشت نگرداند، گفتم: آمین».

0-2495- (18) (حسن لغیره) ورواه الطبرانی من حدیث ابن عباس بنحوه، وفیه: «وَمَنْ أَدْرَکَ وَالِدَیْهِ أَوْ أَحَدَهُمَا فَلَمْ یَبَرَّهُمَا؛ دَخَلَ النَّارَ، فَأَبْعَدَهُ اللهُ وَأَسْحَقَهُ. قُلْتُ: (آمِینَ)».

و در روایت طبرانی آمده است: «کسی‌که پدر و مادرش یا یکی از آنها را در سن پیری دریابد و به آنها نیکی نکند و وارد جهنم شود، پس خداوند او را از رحمتش دور گرداند. گفتم: آمین».

3602-2496- (19) (صحیح لغیره) وَعَنْ مَالِکِ بْنِ عَمْرٍو الْقُشَیْرِیِّ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُسْلِمَةً؛ فَهِیَ فِدَاؤُهُ مِنَ النَّارِ، وَمَنْ أَدْرَکَ أَحَدَ وَالِدَیْهِ ثُمَّ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ؛ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ».

 (صحیح) (زاد فی روایة)([12]): «وَأَسحَقَهُ».

رواه أحمد من طرق أحدها حسن.

از مالک بن عمرو القشیری س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «کسی‌که برده‌ی مسلمانی را آزاد گرداند، همین سبب خروج او از جهنم می‌شود؛ و کسی‌که پدر یا مادرش را در سن پیری دریابد اما بخشیده نشود، پس خداوند او را از رحمتش دور گرداند».

و در روایتی: «او را از رحمتش دور گرداند».

3603-2496- (20) (صحیح) وَعَنِ ابنِ عُمَرَ ب قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «انْطَلَقَ ثَلاَثَةُ نَفَرٍ مِمَّنْ کَانَ قَبْلَکُمْ، حَتَّى آوَاهم المَبِیتُ إِلَى غَارٍ، فَدَخَلُوهُ، فَانْحَدَرَتْ صَخْرَةٌ مِنَ الجَبَلِ فَسَدَّتْ عَلَیْهِمُ الغَارَ، فَقَالُوا: إِنَّهُ لاَ یُنْجِیکُمْ مِنْ هَذِهِ الصَّخْرَةِ إِلَّا أَنْ تَدْعُوا اللَّهَ بِصَالِحِ أَعْمَالِکُمْ. قَالَ رَجُلٌ مِنْهُمْ: اللَّهُمَّ کَانَ لِی أَبَوَانِ شَیْخَانِ کَبِیرَانِ، وَکُنْتُ لاَ أَغْبُقُ قَبْلَهُمَا أَهْلًا وَلاَ مَالًا، فَنَأَى بِی فِی طَلَبُ شَجَرٍ یَوْمًا فَلَمْ أَرُحْ عَلَیْهِمَا حَتَّى نَامَا، فَحَلَبْتُ لَهُمَا غَبُوقَهُمَا، فَوَجَدْتُهُمَا نَائِمَیْنِ، فَکَرِهْتُ أَنْ أَغْبُقَ قَبْلَهُمَا أَهْلًا أَوْ مَالًا، فَلَبِثْتُ وَالقَدَحُ عَلَى یَدَیَّ أَنْتَظِرُ اسْتِیقَاظَهُمَا حَتَّى بَرِقَ الفَجْرُ، فَاسْتَیْقَظَا فَشَرِبَا غَبُوقَهُمَا، اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتُ فَعَلْتُ ذَلِکَ ابْتِغَاءَ وَجْهِکَ، فَفَرِّجْ عَنَّا مَا نَحْنُ فِیهِ مِنْ هَذِهِ الصَّخْرَةِ. فَانْفَرَجَتْ شَیْئًا لاَ یَسْتَطِیعُونَ الخُرُوجَ. وَقَالَ الآخَرُ: اللَّهُمَّ کَانَتْ لِی ابنَةُ عَمٍّ؛ وَکَانَتْ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَیَّ» الحدیث.

 رواه البخاری ومسلم، وتقدم بتمامه وشرح غریبه فی "الإخلاص" [1/1].

از عبدالله بن عمر ب روایت است از رسول الله ج شنیدم‌که فرمود: «سه نفر از امت‌های گذشته به راه افتادند تا اینکه شب را در غاری سپری کردند. ناگهان سنگ بزرگی از کوه غلتیده و دهانه‌ی غار را مسدود کرد. به همدیگر گفتند: هیچ چیز نمی‌تواند شما را از شر این صخره نجات دهد جز اینکه با اعمال صالح و نیک تان از خدا بخواهید. یکی از آنها گفت: پروردگارا! من پدر و مادری داشتم که پیر شده بودند و قبل از ایشان به هیچیک از افراد خانواده و خدمتکارانم نوشیدنی نمی‌دادم. روزی برای یافتن درختی به مکان دور دَستی رفتم و زمانی برگشتم که آنها خوابیده بودند. پس برای آنها شیر دوشیدم ولی چون آنان را خوابیده یافتم دوست نداشتم که شیر را قبل از آنها به سایر افرد خانواده و خدمتکارانم بدهم، پس صبر نموده و ظرف را در دست گرفتم و منتظر بیداری آنها شدم تا اینکه صبح دمید و ایشان بیدار شدند و شیر را نوشیدند، پروردگارا! اگر این کار را برای رضایت و خشنودی تو انجام دادم، ما را از بلا و مصیبت به سبب این سنگ نجات بده؛ پس سنگ کمی حرکت نمود به صورتی که خروج از غار ممکن نبود. دیگری گفت: پروردگارا! دختر عمویی داشتم که او را خیلی دوست می‌داشتم...».

وفی روایة للبخاری قال: «بَیْنَمَا ثَلاَثَةُ نَفَرٍ یَتَمَاشَوْنَ أَخَذَهُمُ المَطَرُ، فَمَالُوا إِلَى غَارٍ فِی الجَبَلِ، فَانْحَطَّتْ عَلَى فَمِ غَارِهِمْ صَخْرَةٌ مِنَ الجَبَلِ، فَأَطْبَقَتْ عَلَیْهِمْ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: انْظُرُوا أَعْمَالًا عَمِلْتُمُوهَا لِلَّهِ ﻷ صَالِحَةً، فَادْعُوا اللَّهَ بِهَا، لَعَلَّهُ یَفْرُجُهَا [عنکم]([13]). فَقَالَ أَحَدُهُمْ: اللَّهُمَّ إِنَّهُ کَانَ لِی وَالِدَانِ شَیْخَانِ کَبِیرَانِ، وَلِی صِبْیَةٌ صِغَارٌ کُنْتُ أَرْعَى [عَلَیْهِمْ]، فَإِذَا رُحْتُ عَلَیْهِمْ فَحَلَبْتُ بَدَأْتُ بِوَالِدَیَّ أَسْقِیهِمَا قَبْلَ وَلَدِی، وَإِنَّهُ نَأی بِیَ الشَّجَرُ، فَمَا أَتَیْتُ حَتَّى أَمْسَیْتُ، فَوَجَدْتُهُمَا قَدْ نَامَا، فَحَلَبْتُ کَمَا کُنْتُ أَحْلِبُ، فَجِئْتُ بِالحِلاَبِ فَقُمْتُ عِنْدَ رُءُوسِهِمَا، أَکْرَهُ أَنْ أُوقِظَهُمَا مِنْ نَوْمِهِمَا، وَأَکْرَهُ أَنْ أَبْدَأَ بِالصِّبْیَةِ قَبْلَهُمَا، وَالصِّبْیَةُ یَتَضَاغَوْنَ([14]) عِنْدَ قَدَمَیَّ، فَلَمْ یَزَلْ ذَلِکَ دَأْبِی وَدَأْبَهُمْ حَتَّى طَلَعَ الفَجْرُ. فَإِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنِّی فَعَلْتُ ذَلِکَ ابْتِغَاءَ وَجْهِکَ، فَافْرُجْ لَنَا فُرْجَةً نَرَى مِنْهَا السَّمَاءَ. فَفَرَجَ اللَّهُ ﻷ لَهُمْ حَتَّى یَرَوْنَ([15]) مِنْهَا السَّمَاءَ» وذکر الحدیث.

و در روایتی از بخاری آمده است: «سه نفر پیاده می‌رفتند که ناگهان باران آنها را گرفت. پس به غاری درون کوه رفتند، ناگهان سنگ بزرگی از کوه غلتیده و دهانه غار به روی آنها بسته شد. به همدیگر گفتند: متوجه اعمالی شوید که جهت رضایت خداوند انجام داده‌اید و بوسیله‌ی آن از خداوند بطلبید شاید آن سنگ را از شما دور کند. یکی از آنها گفت: پروردگارا! من پدر و مادری داشتم که پیر شده بودند و فرزندان کوچکی داشتم و به خاطر آنها گوسفندان را به چَرا می‌بردم. هنگامی‌که بر می‌گشتم حیوانات را می‌دوشیدم و قبل از فرزندانم به پدر و مادرم شیر می‌دادم. روزی برای یافتن درختی به مکان دوردستی رفتم و زمانی برگشتم که شب شده بود آن دو را خوابیده یافتم؛ مثل همیشه حیوانات را دوشیدم و ظرف شیر را آورده و کنار سرشان ایستادم و نپسندیدم آنها را از خواب بیدار کنم و نیز ناپسند می‌دانستم قبل از آنها به بچه‌ها شیر بدهم درحالی‌که بچه‌ها کنار پایم گریه می‌کردند، پس من همچنان ایستاده و آنها خواب بودند تا اینکه صبح دمید. پروردگارا! اگر این کار را برای رضایت و خشنودی تو انجام دادم، دریچه‌ای را برای ما باز کن تا آسمان را ببینیم؛ پس سنگ کمی حرکت نمود تا جایی که آسمان را مشاهده کردند».

3604-2498- (21) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «خَرَجَ ثَلَاثَةٌ فِیمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ یَرْتَادُونَ لِأَهْلِیهِمْ، فَأَصَابَتْهُمُ السَّمَاءُ، فَلَجَأوا إِلَى جَبَلٍ، فَوَقَعَتْ عَلَیْهِمْ صَخْرَةٌ. فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: عَفَا الْأَثَرُ، وَوَقَعَ الْحَجَرُ، وَلَا یَعْلَمُ بِمَکَانِکُمْ إِلَّا اللَّهُ؛ فادْعُوا اللَّهَ بِأَوْثَقِ أَعْمَالِکُمْ. فَقَالَ أَحَدُهُمُ: اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ کَانَتِ امْرَأَةٌ([16]) تُعْجِبُنِی، فَطَلَبْتُهَا فَأَبَتْ عَلَیَّ، فَجَعَلْتُ لَهَا جُعْلًا، فَلَمَّا قَرَّبَتْ نَفْسَهَا؛ تَرَکْتُهَا. فَإِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنِّی إِنَّمَا فَعَلْتُ ذَلِکَ رَجَاءَ رَحْمَتِکَ، وَخَشْیَةَ عَذَابِکَ، فَافْرُجْ عَنَّا، فَزَالَ ثُلُثُ الْحَجَرِ. وَقَالَ الْآخَرُ: اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ کَانَ لِی وَالِدَانِ، وَکُنْتُ أَحْلُبُ لَهُمَا فِی إِنَائِهِمَا، فَإِذَا أَتَیْتُهُمَا وَهُمَا نَائِمَانِ قُمْتُ حَتَّى یَسْتَیْقِظَا، فَإِذَا اسْتَیْقَظَا شَرِبَا، فَإِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنِّی فَعَلْتُ ذَلِکَ رَجَاءَ رَحْمَتِکَ، وَخَشْیَةَ عَذَابِکَ فَافْرُجْ عَنَّا، فَزَالَ ثُلُثُ الْحَجَرِ. وَقَالَ الثَّالِثُ: اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنِّی اسْتَأْجَرْتُ أَجِیرًا یَوْمًا فَعَمِلَ لِی نِصْفَ النَّهَارِ، فَأَعْطَیْتُهُ أَجْرَاً، فَتَسَخَّطَهُ وَلَمْ یَأْخُذْهُ، فَوَفَّرْتُهَا عَلَیْهِ، حَتَّى صَارَ مِنْ کُلِّ الْمَالِ، ثُمَّ جَاءَ یَطْلُبُ أَجْرَهُ، فَقُلْتُ: خُذْ هَذَا کُلَّهُ، وَلَوْ شِئْتُ لَمْ أُعْطِهِ إِلَّا أَجْرَ الأوَّلَ، فَإِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنِّی فَعَلْتُ ذَلِکَ رَجَاءَ رَحْمَتِکَ، وَخَشْیَةَ عَذَابِکَ، فَافْرُجْ عَنَّا. قَالَ: فَزَالَ الْحَجَرُ، وَخَرَجُوا یَتَمَاشُونَ».

رواه ابن حبان فی "صحیحه"([17]).

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در امت‌های قبل از شما سه نفر بودند که در برگشت نزد خانواده‌های‌شان، باران آنها را فرا گرفت؛ پس به شکاف کوهی پناه بردند. ناگهان سنگ بزرگی در غار را بر روی آنها بست. پس به یکدیگر گفتند: آثار پا رفت و تخته‌سنگی بر در غار واقع شده و فقط خداوند جایگاه‌تان را می‌داند؛ پس با خالصانه‌ترین اعمال‌تان به درگاه خدا دعا کنید. پس یکی از آنها گفت: خدایا! تو می‌دانی، زنی بود که سخت شیفته او بودم، خواهان کام گرفتن از او شدم، اما وی ابا ورزید؛ پس برای او پولی تعیین کردم هنگامی‌که خود را در اختیار من قرار داد، او را رها کردم. (پروردگارا) اگر این عمل را خالص برای کسب رحمتت و ترس از خشم تو انجام دادم، آن را وسیله رهایی ما از این تنگنا قرار بده، یک سوم سنگ از دهانه غار دور شد. دیگری گفت: پروردگارا! تو می‌دانی زمانی که پدر و مادر داشتم، برای آنها در کاسه‌های‌شان شیر می‌دوشیدم و اگر می‌آمدم و آن دو خواب رفته بودند بر بالین‌شان می‌ایستادم تا بیدار شوند و زمانی که بیدار می‌شدند شیرشان را می‌نوشیدند (پروردگارا) اگر این عمل را خالص برای کسب رحمتت و ترس از خشمت انجام دادم آن را وسیله رهایی ما از این تنگنا قرار بده؛ پس یک سوم سنگ از در غار دور شد. و نفر سوم گفت: پروردگارا! تو می‌دانی که فردی را اجیر کردم و او تا نصف روز برایم کار کرد. پس مزدی به او دادم؛ ناراحت شد و مزدش را نگرفت و رفت؛ من مزد او را به کار انداختم تا اینکه از این راه ثروت زیادی فراهم شد؛ بالاخره پس از مدتی آن مرد برگشت و تقاضای مزدش را کرد؛ من هم تمام اموال را به او نشان دادم و گفتم: همه این اموال برای توست. و اگر می‌خواستم به او جز مزد اولش را نمی‌دادم، (پروردگارا) اگر این عمل را خالص برای کسب رحمتت و ترس از خشمت انجام دادم آن را وسیله رهایی ما از این تنگنا قرار بده؛ پس سنگ از دهانه غار دور شد و بیرون آمده و به راه خود ادامه دادند».([18])

3605-2499- (22) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَیضاً قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَنْ أَحَقُّ النَّاسِ بِحُسْنِ صَحَابَتِی؟ قَالَ: «أُمُّکَ». قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: «أُمُّکَ». قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: «أُمُّکَ». قَالَ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: «أَبُوکَ».

رواه البخاری ومسلم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: ای رسول الله ج، از میان مردم چه کسی به خوش رفتاری من مستحق تر است؟ رسول الله ج فرمود: «مادرت». آن مرد گفت: سپس چه کسی؟ رسول الله ج فرمود: «مادرت». آن مرد گفت: سپس چه کسی؟ رسول الله ج فرمود: «مادرت». آن مرد گفت: سپس چه کسی؟ رسول الله ج فرمود: «پدرت».([19])

3606-2500- (23) (صحیح) وَعَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ أَبِی بَکْرٍ ب قَالَتْ: قَدِمَتْ عَلَیَّ أُمِّی، وَهِیَ مُشْرِکَةٌ فِی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ج، فَاسْتَفْتَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج؛ قُلْتُ: قَدِمَت عَلَیَّ أُمِّی، وَهِیَ رَاغِبَةٌ، أَفَأَصِلُ أُمِّی؟ قَالَ: «نَعَمْ؛ صِلِی أُمَّکِ».

از اسماء بنت ابی بکر ب روایت است: در عهد رسول الله ج مادرم که مشرک بود نزد من آمد؛ از رسول الله ج سؤال کرده و گفتم: مادرم نزد من آمده و از من انتظار (نیکی و هدیه) دارد، آیا با او صله‌ی رحم را بجا آورم؟ رسول الله ج فرمود: «بله، با مادرت صله‌ی رحم را بجا آور».

(صحیح) رواه البخاری ومسلم([20])، وأبو داود، ولفظه: قالت: قَدِمَتْ عَلَیَّ أُمِّی رَاغِبَةً فِی عَهْدِ قُرَیْشٍ([21])، وَهِیَ رَاغِمَةٌ مُشْرِکَةٌ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّ أُمِّی قَدِمَتْ عَلَیَّ وَهِیَ رَاغِمَةٌ مُشْرِکَةٌ، أَفَأَصِلُهَا؟ قَالَ: «نَعَمْ، صِلِی أُمَّکِ».

و در روایت ابوداود آمده است: در عهد قریش مادرم که مشرک بود و از من انتظار (نیکی) داشت نزد من آمد؛ به رسول الله ج گفتم: مادر مشرکم نزد من آمده درحالی‌که از اسلام بیزار و از من ناراحت است، آیا با او صله‌ی رحم را بجا آورم؟ رسول الله ج فرمود: «بله، صله‌ی رحم با مادرت را بجا آور».

(راغبة) یعنی: به آنچه نزد من است امیدوار بوده و از من انتظار نیکی دارد. (راغمة) یعنی: از اسلام بیزار است.

3607-2501- (24) (حسن لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «رِضَا الله فِی رِضَا الوَالِدِ، وَسَخَطُ الله فِی سَخَطِ الْوَالِدِ».

رواه الترمذی، ورجح وقفه، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم".

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «رضای الله در رضای پدر [و مادر] است و خشم الله در خشم پدر (و مادر] می‌باشد».

0-2502- (25) (حسن لغیره) ورواه الطبرانی من حدیث أبی هریرة؛ إلا أنَّه قال: «طَاعَةُ اللَّهِ طَاعَةُ الْوَالِدِ، وَمَعْصِیَةُ اللَّهِ مَعْصِیَةُ الْوَالِدِ».

و در روایت طبرانی آمده است: «اطاعت خداوند، اطاعت پدر است و معصیت خداوند، نافرمانی از پدر است».

0-2503- (26) (حسن لغیره) ورواه البزار من حدیث عبدالله بن عمر - أو ابن عمرو، ولا یحضرنی أیهما([22])-، ولفظه: قال: «رِضَا الرَّبِّ تَبَارَکَ وَتَعَالَى فِی رِضَا الْوَالِدَیْنِ، وَسَخَطُ اللهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَى فِی سَخَطِ الْوَالِدَیْنِ».

و در روایت بزار آمده است: «رضای خداوند در رضایت پدر و مادر است و خشم خداوند در خشم پدر و مادر می‌باشد».

3608-2504- (27) (صحیح) وَعَنْ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ؛ أَتَى النَّبِیَّ ج رَجُلٌ، فَقَالَ: إِنِّی أَصَبْتُ ذَنْبًا عَظِیمًا، فَهَلْ لِی تَوْبَةٍ؟ فَقَالَ: «هَلْ لَکَ مِنْ أُمٍّ؟». قَالَ: لَا. قَالَ: «هَلْ لَکَ مِنْ خَالَةٍ؟». قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «فَبِرَّهَا».

از ابن عمر ب روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: من گناه بزرگی مرتکب شده‌ام، آیا توبه‌ی من قبول می‌شود؟ رسول الله ج فرمود: «آیا مادر داری؟». گفت: نه؛ رسول الله ج فرمود: «آیا خاله داری؟». گفت: بله؛ رسول الله ج فرمود: «پس به او نیکی کن».

رواه الترمذی - واللفظ له([23])-، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم؛ إلا أنهما قالا: "هَل لَکَ وَالِدَان" بالتثنیة، وقال الحاکم: "صحیح على شرطهما".

در روایت ابن حبان و حاکم آمده است: «آیا پدر و مادر داری؟».

3609-1482- (8) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أُسَیْدٍ مَالِکِ بْنِ رَبِیعَةَ السَّاعِدِیِّ س قَالَ: بَیْنَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ج: إِذْ جَاءَ رَجُلٌ مِنْ بَنِی سَلِمَةَ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَلْ بَقِیَ مِنْ بِرِّ أَبَوَیَّ شَیْءٌ أَبَرُّهُمَا بِهِ بَعْدَ مَوْتِهِمَا؟ قَالَ: «نَعَمْ، الصَّلَاةُ عَلَیْهِمَا، وَالِاسْتِغْفَارُ لَهُمَا، وَإِنْفَاذُ عَهْدِهِمَا مِنْ بَعْدِهِمَا، وَصِلَةُ الرَّحِمِ الَّتِی لَا تُوصَلُ إِلَّا بِهِمَا، وَإِکْرَامُ صَدِیقِهِمَا».

از ابواسید مالک بن ربیعه ساعدی س روایت است: نزد رسول الله ج نشسته بودیم که مردی از بنی سلمه آمد و گفت: ای رسول خدا، آیا پس از مرگ پدر و مادرم می‌توانم به آنها نیکی کنم؟ فرمود: «بله؛ با دعا کردن برای آنها، طلب مغفرت برای ایشان و وفا کردن به عهد و پیمان آنها پس از ایشان؛ و ارتباط برقرار کردن با کسانی‌که عامل پیوند با آنها پدر و مادرت بودند. و گرامی داشتن دوستان‌شان».

رواه أبو داود وابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"([24]) وزاد فی آخره: قَالَ الرَّجُلُ: مَا أَکْثَرَ هَذَا یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَأَطْیَبَهُ! قَالَ: «فَاعْمَلْ بِهِ».

و در پایان روایت ابن حبان آمده است: آن مرد گفت: چه عمل فراوان و نیکویی است. رسول الله ج فرمودند: «پس بدان عمل کن».

3610-2505- (28) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ دِینَارٍ عَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عُمَرَ ب: أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَعْرَابِ لَقِیَهُ بِطَرِیقِ مَکَّةَ، فَسَلَّمَ عَلَیْهِ عَبْدُاللهِ بْنُ عُمَرَ، وَحَمَلَهُ عَلَى حِمَارٍ کَانَ یَرْکَبُهُ، وَأَعْطَاهُ عِمَامَةً کَانَتْ عَلَى رَأْسِهِ. فَقَالَ ابْنُ دِینَارٍ: فَقُلْنَا لَهُ: أَصْلَحَکَ اللهُ! إِنَّهُمُ الْأَعْرَابُ، وَهُمْ یَرْضُونَ بِالْیَسِیرِ! فَقَالَ عَبْدُاللهِ بنُ عُمرَ: إِنَّ أَبَا هَذَا کَانَ وُدًّا لِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ، وَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «إِنَّ أَبَرَّ الْبِرِّ صِلَةُ الْوَلَدِ أَهْلَ وُدِّ أَبِیهِ».

رواه مسلم([25]).

عبدالله بن دینار از عبدالله بن عمر ب روایت می‌کند که: بادیه‌نشینی در مسیر مکه با او ملاقات نمود، عبدالله بن عمر به وی سلام کرده و او را بر الاغی که سوارش بود سوار نمود و عمامه‌ای که بر سرش بود به او داد. ابن دینار می‌گوید: به او گفتیم: خداوند تو را اصلاح کند، اینها بادیه‌نشین هستند و به اندک راضی می‌شوند؛ عبدالله بن عمر ب گفت: پدر این مرد دوست عمر بن الخطاب بود و من از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «از نیکوترین نیکی‌ها آن است که فرزند با دوست پدرش رابطه برقرار کند».

3611-2506- (29) (حسن) وَعَنْ أَبِی بُرْدَةَ، قَالَ: قَدِمْتُ الْمَدِینَةَ، فَأَتَانِی عَبْدُاللَّهِ بْنُ عُمَرَ فقَالَ: أَتَدْرِی لِمَ أَتَیْتُکَ؟ قَالَ: قُلْتُ: لَا، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَصِلَ أَبَاهُ فِی قَبْرِهِ؛ فَلْیَصِلْ إِخْوَانَ أَبِیهِ بَعْدَهُ». وَإِنَّهُ کَانَ بَیْنَ أَبِی عُمَرَ وَبَیْنَ أَبِیکَ إِخَاءٌ وَوُدٌّ، فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَصِلَ ذَاکَ.

رواه ابن حبان فی "صحیحه".

از ابی برده روایت است که وارد مدینه شدم و عبدالله بن عمر ب نزد من آمد و گفت: می‌دانی چرا به ملاقاتت آمده‌ام؟ گفتم: نه. عبدالله بن عمر ب گفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «کسی‌که دوست دارد صله‌ی رحم پدرش را در قبر بجا آورد پس باید صله‌ی رحم برادران پدرش را بعد از او بجا آورد». و بین پدرم، عمر س و پدر تو دوستی و محبت بوده و من دوست دارم این صله‌ی رحم را بجا آورم.

2- (الترهیب من عقوق الوالدین)



([1]) هذا خطأ وتکرار لا فائدة فیه. قال الناجی (189/ 2): "وهم فیه وکرره، وهو حدیث عبدالله بن عمرو الأول بعینه، سواء بسواء، لم یروه مسلم ولا غیره من حدیث أبی هریرة". وغفل عن هذا لابسو ثوبی زور فعزوه لمسلم (2549) وأبی داود (2530)! والرقم الأول یشیر إلى حدیث ابن عمرو الأول! والرقم الآخر یشیر إلى حدیث أبی سعید، وهو فی الأصل قبیل هذا، وفیه زیادة منکرة، ولذلک أودعته "ضعیف الترغیب"، وهو مخرج فی "الإرواء" (5/ 21)، ومن تمام غفلتهم أنَّهم رقموه بنفس الرقم!! وحسنوه أیضاً!

([2]) الأصل: (قابل)! وکذا فی طبعة الثلاثة! وقد علقوا حیارى: "فی (ب) قائل لله، وفی مجمع الزوائد: قال الله"!! ونحوهم الدکتور الطحان، فإنه لم یعرفها، ففی مکان من "الأوسط" (3/ 435) طبعها هکذا: "فأقیل"! وفی موضع آخر منه (5/ 234) ترک بیاضاً وقال: "هنا کلمة غیر واضحة فی المخطوطة"! فأین التحقیق الذی یدعونه؟! والمثبت من "أبی یعلى" (5/ 150) و"المعجم الصغیر" (132- الروض) ولفظه: "فأبلِ الله عذراً فی برها". قال ابن الأثیر فی مادة (بلا): "أی أعطه وأبلغ العذر فیها إلیه. المعنى: أحسن فیما بینک وبین الله تعالى ببرک إیاها". والزیادة من مصادر التخریج.

([3]) قلت: وکذا قال المعلق على "مسند أبی یعلى"! وهو یوهم أنه أطلق توثیقه، ولیس کذلک فقد قیده بقوله (7/ 472): "یخطئ". ثم إن فیه علة أخرى، وهی عنعنة الحسن البصری. وهو مخرج فی "الضعیفة" (3195).

([4]) اطاعت از پدر و مادر از واجب‌ترین واجباتی است که خداوند متعال بدان امر کرده است. چنانکه می‌فرماید: ﴿وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِیَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَٰنًا [الإسراء: 23] «و پروردگارت (چنین) مقرر داشته است که: جز او را عبادت نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید». اما این اطاعت مقید به معروف بودن امر آنان می‌باشد. چراکه رسول الله ج فرمودند: «إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِی المَعْرُوفِ»: «اطاعت در امر معروف است». (صحیح بخاری: 7145). بنابراین اگر زن دیندار باشد و اخلاق و رفتاری مطابق شریعت داشته باشد و شوهر از وی فرزند یا فرزندانی داشته باشد، در این‌صورت پدر و مادر یا یکی از آنها بر مبنای هوای نفس یا غرض شخصی به طلاق دادن وی امر کنند، طلاق دادن بر مرد لازم نیست و اطاعت از آنها در این مورد واجب نیست؛ و این دیدگاه امام احمد و دیگران می‌باشد. شیخ الاسلام ابن تیمیه در مورد مردی سوال شد که ازدواج کرده و همسرش مورد رضایت مادرش نیست و مادرش او را به طلاق دادن همسرش امر می‌کند، آیا در این صورت طلاق دادن زن جایز است؟ شیخ الاسلام ابن تیمیه در پاسخ می‌گوید: «برای این مرد حلال نیست همسرش را به خاطر سخن مادرش طلاق دهد بلکه بر او واجب است به مادرش نیکی کند و طلاق دادن همسرش از مصادیق نیکی به مادرش نیست». مجموع الفتاوى (33/ 112). بنابراین بر او واجب است که به پدر و مادرش نیکی کند و با عطوفت و مهربانی با آنها رفتار نماید و تا جایی که می‌تواند بدون طلاق دادن همسرش آنان را راضی کند.

و در «فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء» در پاسخ به سوالی با این مضمون: «مردی مادرش از او می‌خواهد همسرش را طلاق دهد» آمده است: لازم است مادرت را به عدم طلاق همسرت قانع کنی؛ اما اگر در این مساله اصرار داشت، در صورتی که تقاضای وی به سبب امری شرعی باشد، طلاق دادن همسرت بر تو واجب است اما اگر امر وی مبنی بر طلاق دادن همسرت بدون مجوزی شرعی باشد، اطاعت از وی در این زمینه واجب نیست؛ چراکه رسول الله ج فرمودند: «إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِی المَعْرُوفِ». [مصحح]

([5]) کذا قال! وزبان بن فائد ضعیف الحدیث کما قال الحافظ العسقلانی.

([6]) هنا فی الأصل جملة: "ولا یرد القدر إلا الدعاء، ولا یزید فی العمر إلا البر"، لها شاهد من حدیث سلمان، وهو الآتی، ولذا حذفتها.

([7]) انظر التعلیق على هذا التخریج فیما تقدم قریباً قبل أربعة أحادیث.

([8]) کذا قال! وفیه: "علی: قال: ثنا مالک. ."، وهو علی بن قتیبة الرفاعی، وهو متهم، ولم یعرفه الهیثمی أیضاً، فجعله من (رجال الصحیح) ولم ینسبه! وروی عنه عن مالک بسند آخر من حدیث جابر! وأبطله العقیلی وابن عدی وغیرهما، وقد بینت هذا فی "الضعیفة" (2039). لکن خرجت له فیه (2043) شاهداً من حدیث أبی هریرة بسند ضعیف، وهو الذی قبله، وسیأتی فی أول (23- الأدب /17).

([9]) سیأتی حدیثها هناک، وفی سنده کذاب.

([10]) قلت: فی البر والصلة (8/ 5) بالحرف الواحد، وقول الناجی (189/ 1): "لیس عند مسلم لفظة (ثم) أصلاً" وهم منه، وإنما یصدق ذلک على روایة البخاری فی "الأدب المفرد" (رقم- 21). ورواه الترمذی نحوه أتم منه، وتقدم لفظه فی (15- الدعاء/ 7).

([11]) کذا الأصل خلافاً لما تقدم ویأتی، وکذلک هو فی "کبیر الطبرانی" (رقم- 2022).

([12]) قلت: هذا یوهم أن الزیادة عند أحمد من حدیث (مالک بن عمرو القشیری)، وإنما هو (أُبی بن مالک)، وهو الصواب فی اسمه کما رجحه الحافظ. انظر "الصحیحة" (515).

([13]) زیادة من روایة أخرى للبخاری (2/ 70). وأما الزیادة التی بعدها فهی عند البخاری فی روایة الکتاب (4/ 109).

([14]) یعنی: فریاد میزنند؛ ماخوذ از «ضغى إذا صاح»، و هر صدای فرد ذلیل و خوار و مقهوری «ضغو» نامیده میشود. و داودی میگوید: «(یتضاغون) یعنی: «یبکون ویتوجعون»: گریه میکردند و درد میکشیدند».

([15]) هکذا فی هذه الروایة، وفی الروایة الأخرى التی أشرت إلیها آنفاً (رأوا)، وعلیها المخطوطة.

([16]) فی الطبعة المنیریة (3/ 217/ 23) والطبعة السابقة: «لی امرأة»، والصواف حذف «لی»، کما فی «الإحسان» (3/ 251/ 971) و «الموارد» (497/ 2027). [ش].

([17]) قلت: ورواه البزار (1866- کشف الأستار)، وإسناده صحیح على شرط مسلم، وهو أصح من إِسناد ابن حبان.

([18]) جهت کسب فوائد بیشتر به پاورقی حدیث شماره 1 مراجعه کنید.

([19]) در اجرای اوامر و دستورات حق تقدم با پدر است اما در لطف و احسان حق تقدم با مادر است.

([20]) زاد البخاری فی "الأدب المفرد" (25): "قال ابن عیینة: فأنزل الله عز وجل فیها: {لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ}".

([21]) قلت: على هامش الأصل: (وفی نسخة: "وفی عهد قریب"). والصحیح ما أثبته من "أبی داود" رقم (1668)، وغفل المعلقون فأثبتوا الخطأ! ولم یلتفتوا إلى ما ذکروه فی التعلیق أن فی نسخة (ب): "قریش"!! زاد البخاری فی روایة (4/ 111) وأحمد (6/ 344): "ومدتهم إذ عاهدوا النبی ج"، ولمسلم (3/ 81) نحوه. والمراد صلح الحدیبیة مع قریش.

([22]) قلت: هو عند البزار (1865) عن سالم بن عبدالله بن عمر عن أبیه به؛ إلا أنه قال: (الوالد) بالإفراد فی الموضعین.

([23]) أخرجه فی "البر" (6/ 162 تحت رقم 1905- الدعاس).

([24]) قلت: فیه عندهم جمیعاً من لم یعرف ووثقه ابن حبان، وبیانه فی "الضعیفة" (597) وخبط فیه الثلاثة فقالوا کعادتهم: "حسن بشواهده"؟!!

([25]) قلت: ورواه البخاری فی "الأدب المفرد" (41) نحوه.