ترهیب از ارتکاب گناهان کوچک و اصرار بر تعدادی از آنها
3571-2469- (1) (حسن) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «إِنَّ العَبْدَ إِذَا أَخْطَأَ خَطِیئَةً نُکِتَتْ فِی قَلْبِهِ نُکْتَةٌ سَوْدَاءُ، فَإِن هُوَ نَزَعَ وَاسْتَغْفَرَ صُقِلَتْ، فَإِنْ عَادَ زِیدَ فِیهَا حَتَّى تَعْلُوَ قَلْبَهُ، فَهُوَ (الرَّانُ) الَّذِی ذَکَرَ اللَّهُ تَعَالَی: ﴿کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح". والنسائی وابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه". والحاکم من طریقین قال فی أحدهما: "صحیح على شرط مسلم". [مضى 15- الدعاء/16].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هنگامیکه بندهای مرتکب گناهی میشود، نقطهای سیاه بر قلبش نقش میبندد؛ اگر توبه کرد و از گناه خود دست کشید، آن نقطه پاک خواهد شد و اگر به آن گناهان برگشت نقطههای سیاه قلب او را در بر میگیرد و این همان زنگاری است که خداوند در قرآن ذکر میفرماید: ﴿کَلَّاۖ بَلۡۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ١٤﴾ [المطففین: 14] «هرگز چنین نیست (که آنها گمان میکنند) بلکه (بسب) آنچه کردهاند بر دلهایشان زنگار بسته است».
(النُّکْتَةُ) به ضم نون: عبارت است از نقطهای شبیه پلیدی در آینه.
3572-2470- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «إِیَّاکُمْ وَمُحَقَّرَاتِ الذُّنُوبِ، فَإِنَّهُنَّ یَجْتَمِعْنَ عَلَى الرَّجُلِ حَتَّى یُهْلِکْنَهُ». وَأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج ضَرَبَ لَهُنَّ مَثَلًا: کَمَثَلِ قَوْمٍ نَزَلُوا أَرْضَ فَلَاةٍ، فَحَضَرَ صَنِیعُ الْقَوْمِ([1])، فَجَعَلَ الرَّجُلُ یَنْطَلِقُ فَیَجِیءُ بِالْعُودِ، وَالرَّجُلُ یَجِیءُ بِالْعُودِ، حَتَّى جَمَعُوا سَوَادًا، وَأَجَّجُوا نَارًا، وَأَنْضَجُوا مَا قَذَفُوا فِیهَا».
رواه أحمد والطبرانی والبیهقی؛ کلهم من روایة عمران القطان، وبقیة رجال أحمد والطبرانی رجال "الصحیح"([2]).
از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از گناهان کوچک برحذر باشید، زیر آنها [اندک اندک] جمع میشوند تا اینکه انسان را هلاک میکنند». و رسول الله ج برای آنها مثالی زد: «همانند قومی که در سرزمینی خشکی جمع میشوند و غذایشان را میآورند، مردی رفته و چوب میآورد و مرد دیگری هم با چوب میآید تا اینکه چوب زیادی جمع کرده و آتش روشن میکنند و آنچه در آن انداختهاند میپزند».
(صحیح لغیره) ورواه أبو یعلى بنحوه من طریق إِبْرَاهِیمُ الْهَجَرِیُّ عَنْ أَبِی الْأَحْوَصِ، عَنهُ، وَقَالَ فِی أوله: «إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ یَئِسَ أَنْ تُعْبَدَ الْأَصْنَامُ فِی أَرْضِ الْعَرَبِ، وَلَکِنْ سَیَرْضَى مِنْکُمْ بِدُونِ ذَلِکَ بَالْمَحَقَّرَاتِ، وَهِیَ الْمُوبِقَاتُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» الحدیث.
ورواه الطبرانی والبیهقی أیضاً موقوفاً علیه. [مضى 20- القضاء/5].
و در روایت ابو یعلی آمده است: «شیطان نا امید شده از اینکه بتها در سرزمین عرب عبادت شوند، ولی به کمتر از بتپرستی، به گناهان کوچک در مورد شما راضی میشود و همین گناهان کوچک اسباب هلاکت در روز قیامت هستند».
3573-2471- (3) (صحیح) وَعَن سَهلِ بنِ سَعدٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إیَّاکمْ ومحقَّراتِ الذنُوبِ، فإنَّما مثَلُ محقراتِ الذنُوبِ؛ کمَثَلِ قومٍ نزَلوا بطْنَ وادٍ، فجاءَ ذا بعودٍ، وجاءَ ذا بعودٍ، حتى جَملُوا([3]) ما أنْضَجوا بهَ خُبْزَهُم، وإنَّ محقِّراتِ الذنوبِ متى یُؤْخَذْ بها صاحِبُها تُهْلِکْهُ».
رواه أحمد ورواته محتج بهم فی "الصحیح"([4]).
و از سهل بن سعد س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از گناهان کوچک بپرهیزید. مثال گناهان کوچک همانند گروهی است که در درهای فرود آیند، این یکی چوبی آوَرَد و آن یکی نیز چوبی آوَرَد و چنان هیزم جمع کنند که با مجموع آن نان خود را بپزند. چون کسی در مورد گناهان کوچک مواخذه شود مایه هلاکت او میشود».
3574-1472- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ سَعْدِ بْنِ جُنَادَةَ س قَالَ: لَمَّا فَرَغَ رَسُولُ اللهِ ج مِنْ (حُنَیْنٍ)، نَزَلْنَا قَفْرًا مِنَ الْأَرْضِ لَیْسَ فِیها شَیْءٌ، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «اجْمَعُوا، مَنْ وَجَدَ عُودًا([5]) فَلْیَأْتِ بِهِ، وَمَنْ وَجَدَ عَظْمًا أَوْ شَیْئًا([6]) فَلْیَأْتِ بِهِ». قَالَ: فَمَا کَانَ إِلَّا سَاعَةً حَتَّى جَعَلْنَاهُ رُکَامًا([7])، فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «أَتَرَوْنَ هَذَا؟ فَکَذَلِکَ تَجْتَمِعُ الذُّنُوبُ عَلَى الرَّجُلِ مِنْکُمْ کَمَا جَمَعْتُمْ هَذَا، فَلْیَتَّقِ اللهَ رَجُلٌ، فَلَا یُذْنِبْ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً؛ فَإِنَّهَا مُحْصَاةٌ عَلَیْهِ».
[رواه الطبرانی]([8]).
از سعد بن جناده س روایت است: زمانی که رسول الله ج از حنین فارغ شد، در منطقهای اتراق کردیم که در آن چیزی نبود. پس رسول الله ج فرمود: «هیزم جمع کنید و نزد من بیاورید و هرکس استخوان یا هرچیزی پیدا کرد باید با آن نزد من بیاید؛ ساعتی نگذشت که آنچه یافته بودیم روی هم انباشته شد. پس رسول الله ج فرمود: «آیا این را میبینید؟ چنین گناهان یکی از شما جمع میشود چنانکه اینها را جمع کردید. پس تقوای الهی را پیشه کنید و گناه صغیره و کبیره نکنید که همگی شمره میشود».
3575-2472- (4) (صحیح) وَعَنْ عَائِشَةَ ل؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «یَا عَائِشَةُ! إِیَّاکِ وَمُحَقَّرَاتِ الذُّنُوبِ؛ فَإِنَّ لَهَا مِنَ اللَّهِ طَالِبًا».
رواه النسائی - واللفظ له- وابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"، وقال: "الأعمال" بدل: "الذنوب".
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای عایشه! از گناهان کوچک پرهیز کن؛ همانا از جانب خدا بازخواست خواهد شد».
3576-1473- (2) (ضعیف) وَعَنْ ثَوْبَانَ س أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیُحْرَمَ الرِّزْقَ بِالذَّنْبِ یُصِیبُهُ».
رواه النسائی بإسناد صحیح، وابن حبان فی "صحیحه" بزیادة، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([9]).
از ثوبان س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «انسان با گناهی که مرتکب میشود از رزق و روزی محروم میشود».
3577-1474- (3) (ضعیف موقوف) وَعَنِ ابنِ مَسعُودٍ س قَالَ: إنی لأحسِبُ الرجلَ ینسى العلمَ کلما تَعلَّمَهُ؛ للخَطیئَةِ یعمَلُها».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" موقوفاً، ورواته ثقات، إلا أن القاسم لم یسمع من جده عبدالله.
از ابن مسعود س روایت است: گمان میکنم دلیل فراموشی علمی که انسان آموخته، گناهی است که مرتکب شده است.
3578-2473- (5) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: إِنَّکُمْ لَتَعْمَلُونَ أَعْمَالًا هِیَ أَدَقُّ فِی أَعْیُنِکُمْ مِنَ الشَّعَرِ، [إِنْ]([10]) کُنَّا لَنَعُدُّهَا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ الله ج مِنَ المُوبِقَاتِ. یَعْنِی المُهْلِکَاتِ.
رواه البخاری وغیره.
از انس س روایت است که میگوید: شما مرتکب اعمالی میشوید که در نظرتان باریکتر از مو میباشد، حال آنکه ما آنها را در عهد رسول الله ج از جملهی مهلکات میشمردیم.
0-2474- (6) (صحیح لغیره) ورواه أحمد من حدیث أبی سعید الخدریِّ بإسناد صحیح.
3579-2475- (7) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَوْ أَنَّ اللَّهَ یُؤَاخِذُنِی وَعِیسَى بِذُنُوبِنَا لَعَذَّبَنَا، وَلَا یَظْلِمُنَا شَیْئًا». قَالَ: وَأَشَارَ بِالسَّبَّابَةِ وَالَّتِی تَلِیهَا.
وفی روایة: «لَوْ یُؤَاخِذُنِی اللَّهُ وَابْنَ مَرْیَمَ بِمَا جَنَتْ هَاتَانِ - یَعْنِی الْإِبْهَامَ وَالَّتِی تَلِیهَا – لَعَذَّبَنَا، ثُمَّ لَمْ یَظْلِمْنَا شَیْئًا».
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر خداوند من و عیسی بن مریم را به خاطر گناهانمان مؤاخذه کند، حتما ما را گرفتار عذاب میکند و هیچ ظلمی به ما نکرده است». و به انگشت سبابه و انگشت بعدی اشاره نمود.
و در روایتی فرمود:« اگر خداوند من و ابن مریم را به خاطر گناهی که این دو - یعنی انگشت ابهام و انگشت بعدی انجام دادهاند - مؤاخذه کند، ما را عذاب میدهد و هیچ ظلمی به ما نکرده است».
3580-2486- (8) (حسن) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَوْ غُفِرَ لَکُمْ مَا تَأْتُونَ إِلَى الْبَهَائِمِ؛ لَغُفِرَ لَکُمْ کَثِیرًا».
رواه أحمد والبیهقی مرفوعاً هکذا. ورواه عبدالله فی "زیاداته" موقوفاً على أبی الدرداء. وإسناده أصح، وهو أشبه([11]).
از ابو درداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر گناه آزار و اذیتی که به حیوانات رسانیدهاید بخشیده شود، گناهان زیادی از شما بخشیده شده است».
3581-2477- (9) (صحیح لغیره موقوف) وَعَنْ أَبِی الْأَحْوَصِ قَالَ: قَرَأَ ابْنُ مَسْعُودٍ س ﴿وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَى ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ﴾ الْآیَةُ. فَقَالَ: کَادَ الْجُعَلُ یُعَذَّبُ فِی جُحْرِهِ بِذَنْبِ ابْنِ آدَمَ.
رواه الحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
(الجُعَل) به ضم جیم و فتح عین: حیوانی شبیه سوسک که سرگین را میغلطاند. [سوسک سرگین خور-سرگین غلطان]
از ابی الاحوص روایت است که ابن مسعود س این آیه را تلاون نمود: ﴿وَلَوۡ یُؤَاخِذُ ٱللَّهُ ٱلنَّاسَ بِمَا کَسَبُواْ مَا تَرَکَ عَلَىٰ ظَهۡرِهَا مِن دَآبَّةٖ وَلَٰکِن یُؤَخِّرُهُمۡ﴾ [فاطر: 45] «و اگر الله مردم را به (سبب) آنچه که انجام دادهاند، مجازات کند، هیچ جنبندۀ را بر روی آن (= زمین) باقی نخواهد گذاشت و لیکن آنها را تا زمانی معین به تأخیر میاندازد». سپس ابن مسعود س گفت: نزدیک است که جُعَل به خاطر گناهان فرزندان آدم در سوراخش عذاب داده شود.
22- کتاب البر والصلة وغیرهما
([1]) أی: طعامهم. وقوله: (سواداً) أی: شخصاً یبین من بُعد.
([2]) کذا قال، وفیه أیضاً عبد ربه بن أبی یزید، ولیس من رجال "الصحیح"، وفیه جهالة کما کنت بینته فی رسالتی "خطبة الحاجة"، لکن الحدیث صحیح بمجموع طرقه وشواهده.
([3]) با جیم یعنی: «جمعوا» جمع کردند. "عجالة".
([4]) قلت: وهو کما قال، لکن اللفظ لیس لأحمد وإن تبعه الهیثمی کعادته، وإنما هو للبیهقی فی "الشعب" (2/ 384/ 1)؛ إلا أنه قال: (جمعوا) مکان (جملوا)، وکذا فی "المعجم الصغیر" (رقم-351-الروض)، و"الأوسط" (7459). ورواه فی "الکبیر" (5872) بلفظ الکتاب حرفیاً؛ فکان ینبغی عزوه إلیه.
([5]) الأصل: (شیئاً) و (سناً)، والتصحیح من "الطبرانی" و"الدر المنثور" (4/ 226).
([6]) انظر الحاشیة السابقة.
([7]) (الرکام): آنچه از اشیا که جمع میشوندو روی هم متراکم میگردند. "المعجم الوسیط".
([8]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من المخطوطة.
([9]) کذا قالوا! وفیه (عبدالله بن أبی الجعد) وهو مجهول، کما بینته تحت الحدیث (154) من "الصحیحة". وللحدیث تتمة سیأتی بها قریباً (22- البر /1)، ولکنها على شرط الصحیح.
([10]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من البخاری (6492) وأحمد أیضاً (3/ 157). وأما الثلاثة المحققون فهم مستمرون فی إهمالهم التحقیق، هنا وفی "تهذیبهم" أیضاً، بل هو نسخة طبق الأصل، مع الاختصار الشدید المخل!!
([11]) کذا قال! وتبعه المناوی، والعکس هو الصواب، وبیانه فی "الصحیحة" (514). وأما الهیثمی فلم یفصح عن رأیه، فقال (10/ 291): "رواه أحمد مرفوعاً، وابنه عبدالله موقوفاً، وإسناده جید".
ترغیب به بخشیدن قاتل و جنایتکار و ظالم؛ و ترهیب از بدگویی مسلمان
3552-1459- (1) (ضعیف) عَنْ عَدِیِّ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ: هَشَمَ رَجُلٌ فَمَ رَجُلٍ عَلَى عَهْدِ مُعَاوِیَةَ، فَأعْطَی دِیَتَهُ، فَأَبَى أَنْ یَقْبَلَ، حَتَّى أَعْطَی ثَلَاثًا، فَقَالَ رَجُلٌ: إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ تَصَدَّقَ بِدَمٍ أَوْ دُونَهُ؛ کَانَ کَفَّارَةً لَهُ مِنْ یَوْمِ وُلِدَ إِلَى یَوْمِ تَصَدَّقَ».
رواه أبو یعلى، ورواته رواة "الصحیح"؛ غیر عمران بن ظبیان([1]).
از عدی بن ثابت روایت است: مردی در زمان معاویه دهان مردی را پاره کرد و دیه آن را پرداخت اما مجروح از دریافت آن خوداری کرد. تا اینکه سه بار به او داده شد. مردی گفت: من از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: هرکس خونبها یا دیه کمتر از آن را ببخشد، این بخشش، کفاره گناهان وی خواهد بود از روزی که متولد شده تا روزی که چنین بخششی کرده است».
3553-2460- (1) (صحیح لغیره) وَعَنْ عُبَادَة بْن الصَّامِتِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ رَجُلٍ یُجْرَحُ فِی جَسَدِهِ جِرَاحَةً فَیَتَصَدَّقُ بِهَا؛ إِلَّا کَفَّرَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى عَنْهُ مِثْلَ مَا تَصَدَّقَ بِهِ».
رواه أحمد، ورجاله رجال "الصحیح".
از عبادة بن صامت س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «مردی نیست که بدنش زخمی شود و فردی که او را زخمی کرده ببخشد، مگر اینکه خداوند به مانند بخشش او، گناهانش را میبخشد».
3554-1460- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثٌ مَنْ جَاءَ بِهِنَّ مَعَ إِیمَانٍ دَخَلَ مِنْ أَیِّ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ شَاءَ، وَزُوِّجَ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ کَمْ شَاءَ، مَنْ أَدَّى دَیْنًا خَفِیًّا، وَعَفَا عَنْ قَاتِلِهِ، وَقَرَأَ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ عَشْرَ مَرَّاتٍ: ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾». فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: أَوْ إِحْدَاهُنَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَقَالَ: «أَوْ إِحْدَاهُنَّ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
از جابر بن عبدالله ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «سه عمل است که هرکس آنها را همراه ایمان با خود بیاورد، از هر دری از درهای بهشت که بخواهد وارد میشود و به هر تعداد که بخواهد با حور عین ازدواج میکند: کسیکه قرض و بدهی پنهان را (که صاحبش از آن بیاطلاع باشد) بپردازد و قاتلش را ببخشد و پس از هر نماز فرض ده مرتبه «قل هو الله احد» بخواند». ابوبکر گفت: ای رسول خدا، هرچند یکی از این سه را انجام دهد؟ فرمود: «هرچند یکی از این سه را انجام دهد».
0-1461- (3) (ضعیف) ورواه أیضاً([2]) من حدیث أم سلمة بنحوه.
3555-1462- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی السَّفَرِ، قَالَ: دَقَّ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ سِنَّ رَجُلٍ مِنَ الأَنْصَارِ، فَاسْتَعْدَى عَلَیْهِ مُعَاوِیَةَ، فَقَالَ لِمُعَاوِیَةَ: یَا أَمِیرَ المُؤْمِنِینَ! إِنَّ هَذَا دَقَّ سِنِّی، فَقَالَ لَهُ مُعَاوِیَةُ: إِنَّا سَنُرْضِیکَ مِنهُ. وَأَلَحَّ الآخَرُ عَلَى مُعَاوِیَةَ فَأَبْرَمَهُ([3]). فَقَالَ مُعَاوِیَةُ: شَأْنُکَ بِصَاحِبِکَ، وَأَبُو الدَّرْدَاءِ جَالِسٌ عِنْدَهُ، فَقَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ رَجُلٍ یُصَابُ بِشَیْءٍ فِی جَسَدِهِ فَیَتَصَدَّقُ بِهِ؛ إِلَّا رَفَعَهُ اللَّهُ بِهِ دَرَجَةً، وَحَطَّ عَنْهُ بِهِ خَطِیئَةً». قَالَ الأَنْصَارِیُّ: أَنْتَ سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ج؟ قَالَ: سَمِعَتْهُ أُذُنَایَ، وَوَعَاهُ قَلْبِی. قَالَ: فَإِنِّی أَذَرُهَا لَهُ. قَالَ لَهُ مُعَاوِیَةُ: لَا جَرَمَ لَا أُخَیِّبُکَ. فَأَمَرَ لَهُ بِمَالٍ.
از ابی السفر روایت است: مردی از قریش دندان مردی از انصار را شکست. پس در برابر او از معاویه کمک گرفته و از او یاری خواست. به معاویه گفت: ای امیر مومنان، این دندان مرا شکسته است. معاویه به او گفت: ما تو را از او راضی میکنیم. و دیگری معاویه را ستوه آورد. پس معاویه گفت: دوستت در اختیار توست و ابودرداء نیز حاضر بود و گفت: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «هیچکس نیست که جراحتی بردارد یا عضوی از او قطع شود و با این همه از قصاص بگذرد و ببخشد، مگر اینکه خداوند درجه وی را بالا برده و گناهی از او پاک میکند». مرد انصاری گفت: این را از رسول الله ج شنیدی؟ گفت: گوشهایم شنیدند و قلبم حفظ کردند. مرد انصاری گفت: او را بخشیدم. معاویه به او گفت: قطعا تو را نا امید نمیکنم. پس دستور داد تا مالی را پرداخت کند.
رواه الترمذی وقال: "حدیث غریب، ولا أعرف لأبی السَّفر سماعاً من أبی الدرداء". وروى ابن ماجه المرفوع منه عن أبی السفر أیضاً عن أبی الدرداء، وإسناده حسن لولا الانقطاع.
3556-2461- (2) (حسن لغیره) وَعَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ الله ج [عَنِ النَّبِیِّ ج]([4]) قَالَ: «مَنْ أُصِیبَ بِشَیْءٍ فِی جَسَدِهِ، فَتَرَکَهُ لِلَّهِ ﻷ؛ کَانَ کَفَّارَةً لَهُ».
رواه أحمد موقوفاً من روایة مجالد.
از مردی از اصحاب رسول الله ج روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسیکه به بدنش آزار و اذیتی برسد پس دیه یا قصاص آن را به خاطر خدا ترک کند، آن بخشش، کفارهی گناهان او میشود».
3557-2462- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَبْدالرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «ثَلاثٌ - وَالَّذِی نَفْسی بِیَدِهِ - إِنْ کُنْتُ لَحَالِفًا عَلَیْهِنَّ: لَا یَنْقُصُ مَالٌ مِنْ صَدَقَةٍ، فَتَصَدَّقُوا، وَلا یَعْفُو عَبْدٌ عَنْ مَظْلَمَةٍ؛ إِلا زَادَهُ اللَّهُ بِهَا عِزًّا یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَلا یَفْتَحُ عَبْدٌ بَابَ مَسْأَلَةٍ؛ إِلا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ بَابَ فَقْرٍ».
رواه أحمد، وفی إسناده رجل لم یسمّ، وأبو یعلى والبزار، وله عند البزار طریق لا بأس بها.
از عبدالرحمن بن عوف س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «قسم به کسیکه جانم در دست اوست سه موضوع هستند که من بر آنها قسم میخورم: مال با صدقه دادن کم نمیشود، پس صدقه بدهید و بندهای که به او ظلم شده از حقش نمیگذرد مگر اینکه خداوند به خاطر آن در روز قیامت به عزتش میافزاید و بندهای نیست که دَرِ درخواست کردن را باز کند، مگر اینکه خداوند دَرِ فقر و تنگدستی را بر او باز میکند».
0-1463- (5) (ضعیف) ورواه الطبرانی فی "الصغیر" و"الأوسط" من حدیث أم سلمة، وقال فیه: «وَلَا عَفَا رَجُلٌ عَنْ مَظْلِمَةٍ؛ إِلَّا زَادَهُ اللَّهُ بِهَا عِزًّا، فَاعْفُوا یُعِزَّکُمُ اللَّهُ».
از ام سلمه روایت است: «و هیچکس از ظلمی نمیگذرد مگر اینکه خداوند در برابر آن بر عزت وی میافزاید؛ پس ببخشید تا خداوند شما را عزیز کند».
3558-2463- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی کَبْشَةَ الأَنَّمَارِیُّ س؛ أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «ثَلَاثٌ أُقْسِمُ عَلَیْهِنَّ، وَأُحَدِّثُکُمْ حَدِیثًا فَاحْفَظُوهُ». قَالَ: «مَا نَقَصَ مَالُ عَبْدٍ مِنْ صَدَقَةٍ، وَلَا ظُلِمَ عَبْدٌ مَظْلِمَةً صَبَرَ عَلَیْهَا؛ إِلَّا زَادَهُ اللَّهُ عِزًّا، فَاعْفُوا یُعِزِّکُمُ اللَّهُ، وَلَا فَتَحَ عَبْدٌ بَابَ مَسْأَلَةٍ؛ إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ بَابَ فَقْرٍ أَوْ کَلِمَةً نَحْوَهَا..» الحدیث.
رواه أحمد والترمذی - واللفظ له- وقال: "حدیث حسن صحیح". [مضى 1- الإخلاص/1].
ابوکبشهی انماری س میگوید: از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «سه چیز است که به آنها قسم میخورم و به شما سخنی میگویم پس آن را به خاطر بسپارید. مال هیچ بندهای با صدقه کم نمیشود و بر بندهای ظلم نشده که بر آن صبر کند مگر آنکه خداوند عزت او را میافزاید و بندهای نیست که باب درخواست و تقاضا [از مردم را بروی خود] بگشاید مگر اینکه خداوند بر وی باب فقر و تنگدستی را میگشاید. (یا همانند این جمله گفت)».
3559-2464- (5) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَا نَقَصَتْ صَدَقَةٌ مِنْ مَالٍ، وَمَا زَادَ اللهُ عَبْدًا بِعَفْوٍ إِلَّا عِزًّا، وَمَا تَوَاضَعَ أَحَدٌ لِلَّهِ؛ إِلَّا رَفَعَهُ اللهُ ﻷ».
رواه مسلم والترمذی. [مضى 8- الصدقات/9].
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگز صدقه از مال کم نمیکند و یقیناً خداوند در برابر گذشت بندهاش، به عزت او میافزاید و هیچ بندهای برای خدا تواضع نمیکند، مگر اینکه خداوند مقام او را بلند میگرداند».
3560-1464- (6) (ضعیف) وَعَنْ أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُشْرَفَ لَهُ الْبُنْیَانُ، وَتُرْفَعَ لَهُ الدَّرَجَاتُ؛ فَلْیَعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَیُعْطِ مَنْ حَرَمَهُ، وَیَصِلْ مَنْ قَطَعَهُ».
رواه الحاکم وصحح إسناده، وفیه انقطاع([5]).
از ابی بن کعب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس خوشحال میشود بر درجات وی افزوده گردد، باید از کسیکه به او ظلم میکند درگذرد و به کسیکه او را محروم میکند ببخشد و با کسیکه پیوند خویشاوندی را قطع میکند ارتباط برقرار کند».
3561-1465- (7) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عن عبادة بن الصامت س قال: قال رسولُ الله ج: «ألا أدُلُّکم على ما یَرفَعُ الله به الدَرجاتِ؟». قالوا: نعم یا رسولَ الله! قال: «تَحلُم عن مَن جَهِلَ علیک، وتَعفو عمَّن ظَلَمَک، وتُعطی من حَرَمَکَ، وتَصِلُ من قَطَعکَ».
رواه البزار والطبرانی([6]).
از عباده بن صامت س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا شما را به امری که درجات را افزایش میدهد راهنمایی نکنم؟». گفتند: بله ای رسول خدا؛ فرمود: «در برابر جاهل صبر و بردباری پیشه کنید و از کسیکه به شما ظلم میکند درگذرید و به کسیکه شما را محروم میکند، ببخشید و با کسیکه پیوند خویشاوندی را قطع میکند ارتباط برقرار کنید».
3562-1466- (8) (ضعیف جداً) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ حَاسَبَهُ اللَّهُ حِسَابًا یَسِیرًا، وَأَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِهِ». قَالُوا: وَمَا هِیَ یَا رَسُولَ اللَّهِ! بِأَبِی أَنتَ وَأُمِّی؟ قَالَ: «تُعْطِی مَنْ حَرَمَکَ، وَتَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ، وَتَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَکَ، فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ تَدخُلُ الجنَّةَ».
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس سه خصلت در وی باشد، خداوند متعال حسابی آسان از او خواهد گرفت و با رحمت خود او را وارد بهشت میکند». گفتند: ای رسول خدا، پدر و مادرم به فدایت، آنها کدامند؟ فرمود: «به کسیکه تو را محروم میکند عطا کنی، با کسیکه پیوند خویشاوندی را قطع میکند ارتباط برقرار کنی و کسی را که به تو ظلم میکند ببخشی؛ پس اگر چنین کردی، وارد بهشت میشوی».
رواه البزار والطبرانی فی "الأوسط"، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"؛ إلا أنه قال فیه: قَالَ: فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِکَ فَمَا لِی یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «أَنْ تُحَاسَبَ حِسَابًا یَسِیرًا، وَیُدْخِلَکَ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِهِ».
و در روایت حاکم آمده است: چون چنین عمل کردم چه پاداشی دارم ای رسول خدا؟ فرمود: «حسابرسی آسانی خواهی داشت و خداوند با رحمت خود تو را وارد بهشت میکند».
(قال الحافظ): "رواه الثلاثة من روایة سلیمان بن داود الیمانی عن یحیى عن([7]) أبی سلمة عنه، وسلیمان هذا واه".
3563-1467- (9) (ضعیف) وَعَنْ عَلِیٍّ س قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ج: «أَلَا أَدُلُّکَ عَلَى أَکْرَمِ أَخْلَاقِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ؟ أَنْ تَصِلَ مَنْ قَطَعَکَ، وَتُعْطِیَ مَنْ حَرَمَکَ، وَأَنْ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَکَ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" من روایة الحارث الأعور عنه.
از علی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «آیا تو را به بهترین و گرامیترین اخلاق در دنیا و آخرت راهنمایی نکنم؟ اینکه با کسیکه پیوند خویشاوندی را قطع میکند ارتباط برقرار کنی و به کسیکه تو را محروم میکند ببخشی و از کسیکه به تو ظلم میکند درگذری».
3564-2465- (6) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ ب؛ أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «ارْحَمُوا تُرْحَمُوا، وَاغْفِرُوا یُغْفَر لَکُمْ». [مضى 20- القضاء/10].
رواه أحمد بإسناد جید.
از عبدالله بن عمرو بن العاصی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «رحم کنید تا به شما رحم شود و ببخشید تا بخشیده شوید».
0-2466- (7) (صحیح لغیره) وفی روایة له من حدیث جریر بن عبدالله: قال رسولُ الله ج: «مَنْ لَا یَرْحَمِ النَّاسَ لَا یَرْحَمْهُ اللَّهُ، وَمَنْ لَا یَغْفِرْ لَا یُغْفَرْ لَهُ».
جریر بن عبدالله روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «کسیکه به مردم رحم نکند خدا به او رحم نمیکند. و کسیکه نبخشد بخشیده نمیشود».
3565-2467- (8) (صحیح لغیره) وَعن علی س قال: وجدنا فی قائمِ سیف رسول الله ج: «اعف عمن ظَلَمَک، وصِلْ من قطعَک، وأحسِنْ إلى من أساءَ إلیک، وقُلِ الحقَّ ولو على نفسک».
ذکره رزین بن العبدری، ولم أره([8])، ویأتی أحادیث من هذا النوع فی [22- البر/3] "صلة الرحم".
از علی س روایت است که در بالای شمشیر رسول الله ج [این جملات را] یافتیم: از کسیکه به تو ظلم میکند در گذر و با کسیکه از تو دوری نموده صلهی رحم بجا آور و به کسیکه به تو بدی کرده خوبی کن و حق را بگو اگرچه به ضرر خودت باشد».
3566-2468- (9) (صحیح) عَنْ عَائِشَةَ ل: أَنَّهَا سُرِقَ مِنهَا شَیْءٌ، فَجَعَلَتْ تَدْعُو عَلَیْهِ، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا تُسَبِّخِی عَنْهُ».
رواه أبو داود.
از عایشه ل روایت است: چیزی از او دزدیده شد، پس شروع به نفرین نمودن دزد کرد؛ رسول الله ج به او فرمود: «بار گناهانش را کم نکن».
«لا تسبخی عنه یعنی: عقوبتش را کاهش نده و اجر خودت را در آخرت با نفرین کردنش کم نکن»([9]).
و(التسبیخ): التخفیف، وهو بسین مهملة، ثم باء موحدة وخاء معجمة.
3567-1468- (10) (ضعیف) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «إِذَا وَقَفَ الْعِبَادُ لِلْحِسَابِ؛ جَاءَ قَوْمٌ وَاضِعِی سُیُوفِهِمْ عَلَى رِقَابِهِمْ تَقْطُرُ دَمًا، فَازْدَحَمُوا عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ، فَقِیلَ: مَنْ هَؤُلَاءِ؟ قِیلَ: الشُّهَدَاءُ، کَانُوا أَحْیَاءَ مَرْزُوقِینَ، ثُمَّ نَادَى مُنَادٍ: لِیَقُمْ مَنْ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَلْیَدْخُلِ الْجَنَّةَ. ثُمَّ نَادَى الثَّانِیَةَ: لِیَقُمْ مَنْ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَلْیَدْخُلِ الْجَنَّةَ. قَالَ: وَمَنْ ذَا الَّذِی أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ؟ قَالَ: الْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ. ثُمَّ نَادَى الثَّالِثَةَ: لِیَقُمْ مَنْ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَلْیَدْخُلِ الْجَنَّةَ. فَقَامَ کَذَا وَکَذَا أَلْفًا، فَدَخَلُوهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ».
رواه الطبرانی بإسناد حسن([10]).
از انس بن مالک س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «چون بندگان برای حسابرسی آماده شوند گروهی میآیند که شمشیرهایشان بر گردن آویزان بوده و از آنها خون میچکد و بر دروازه بهشت ازدحام میکنند. گفته میشود: آنها چه کسانی هستند؟ گفته میشود: شهدا؛ زنده بودند و روزی میخوردند. سپس منادی ندا میدهد: کسانیکه اجر و پاداششان با الله است برخیزند و وارد بهشت شوند. سپس ندا میدهد: کسانیکه اجر و پاداششان با الله است برخیزند و وارد بهشت شوند». راوی میگوید: چه کسی اجر و پاداش وی با خداوند است؟ فرمود: «کسانیکه از مردم در میگذرند. سپس برای بار سوم ندا میدهد: کسانیکه اجر و پاداششان با الله است برخیزند و وارد بهشت شوند. پس هزار نفر برخاسته و بدون حساب وارد بهشت میشوند».
3568-1469- (11) (ضعیف جداً) وَعَنْ أَنَسٍ أَیضاً قَالَ: بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ج جَالِسٌ إِذْ رَأَیْنَاهُ ضَحِکَ حَتَّى بَدَتْ ثَنَایَاهُ، فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: مَا أَضْحَکَکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی! قَالَ: «رَجُلَانِ مِنْ أُمَّتِی جَثَیَا بَیْنَ یَدَیْ رَبِّ الْعِزَّةِ، فَقَالَ أَحَدُهُمَا: یَا رَبِّ! خُذْ لِی مَظْلَمَتِی مِنْ أَخِی. فَقَالَ اللَّهُ: کَیْفَ تَصْنَعُ بِأَخِیکِ وَلَمْ یَبْقَ مِنْ حَسَنَاتِهِ شَیْءٌ؟ قَالَ: یَا رَبِّ فَلْیَحْمِلْ مِنْ أَوْزَارِی»، وَفَاضَتْ عَیْنَا رَسُولِ اللَّهِ ج بِالْبُکَاءِ ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ ذَلکَ لِیَوْمٌ عَظِیمٌ یَحْتَاجُ النَّاسُ أَنْ یُحْمَلَ عَنْهُمْ مِنْ أَوْزَارِهِمْ، فَقَالَ اللَّهُ لِلطَّالِبِ: «ارْفَعْ بَصَرَکَ فَانْظُرْ، فَرَفَعَ، فَقَالَ: یَا رَبِّ! أَرَى مَدَائِنَ مِنْ ذَهَبٍ وَقُصُورًا مِنْ ذَهَبٍ، مُکَلَّلَةً بِالُّلؤْلُؤِ، لِأَیِّ نَبِیٍّ هَذَا؟ أَوْ لِأَیِّ صِدِّیقٍ هَذَا؟ أَوْ لِأَیِّ شَهِیدٍ هَذَا؟ قَالَ: لِمَنْ أَعْطَى الثَّمَنَ، قَالَ: یَا رَبِّ! فَإِنِّی قَدْ عَفَوْتُ عَنْهُ. قَالَ اللَّهُ: فَخُذْ بِیَدِ أَخِیکَ، وَأَدْخِلْهُ الْجَنَّةَ». فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج عِنْدَ ذَلِکَ: «اتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ؛ فَإِنَّ اللَّهَ یُصْلِحُ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ».
رواه الحاکم، والبیهقی فی "البعث"؛ کلاهما عن عباد بن شیبة الحبطی عن سعید بن أنس عنه. وقال الحاکم: "صحیح الإسناد"، کذا قال.
از انس س روایت است: باری رسول الله ج نشسته بود که ایشان را در حال خندیدن دیدیم چنانکه دندانهایش آشکار بود. عمر به ایشان گفت: سبب خندهات چیست ای رسول خدا؟ پدر و مادرم به فدایت. فرمود: «دو نفر از امتم در برابر خداوند قرار گرفتند و یکی از آنها گفت: پروردگارا، حق مرا از برادرم بگیر. خداوند متعال فرمود: چگونه چنین با برادرت رفتار میکنی درحالیکه چیزی از نیکیهایش نمانده است؟ میگوید: پروردگارا، پس از گناهانم بر دوش او قرار بده». پس اشک از چشمان رسول الله ج جاری شد و سپس فرمود: «آن روز بزرگی است، مردم نیاز دارند که از گناهانشان برداشته شود. پس خداوند متعال میفرماید: به بالا نگاه کن و ببین. پس به بالا نگاه کرده و گفت: پروردگارا، شهرها و قصرهایی از طلا میبینم که با لولو مزین شدهاند؛ این برای کدام پیامبر یا کدام دوست یا کدام شهید است؟ فرمود: برای کسیکه بهای آن را پرداخته باشد. آن شخص میگوید: پروردگارا؛ و چه کسی چنین بهایی را داراست؟ میفرماید: تو مالک آن هستی. وی میگوید: چگونه؟ میفرماید: با بخشیدن برادرت. میگوید: پروردگارا، او را بخشیدم. خداوند متعال میفرماید: پس دست برادرت را بگیر و او را وارد بهشت کن. رسول الله ج در این لحظه فرمود: تقوای الهی پیشه کنید و صلح و صفا میان خود برقرار سازید چون خداوند میان مسلمانان صلح و آشتی برقرار میکند».
3569-1470- (12) (ضعیف) وَعَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الأَسْقَعِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا تُظْهِرِ الشَّمَاتَةَ لِأَخِیکَ، فَیَرْحَمَهُ اللَّهُ وَیَبْتَلِیکَ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب، ومکحول قد سمع من واثلة"([11]).
از واثله بن اسقع س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «با برادرت اظهار دشمنی مکن که خداوند او را مورد رحمت خود قرار داده و تو را مورد امتحان و آزمایش قرار میدهد».
3570-1471- (13) (موضوع) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ عَیَّرَ أَخَاهُ بِذَنْبٍ؛ لَمْ یَمُتْ حَتَّى یَعْمَلَهُ». قَالَ أَحْمَدُ([12]): قَالُوا: مِنْ ذَنْبٍ قَدْ تَابَ مِنْهُ.
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب، ولیس إسناده بمتصل، خالد بن معدان لم یدرک معاذ بن جبل".
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس از برادرش به خاطر گناهی عیبجویی کند، نمیمیرد تا اینکه آن گناه را انجام دهد». احمد میگوید: از گناهی که از آن توبه کرده است.
13- (الترهیب من ارتکاب الصغائر والمحقرات من الذنوب، والإصرار على شیء منها)
([1]) قال الذهبی فی "المغنی": "فیه لین، وقال البخاری: فیه نظر". وهو مخرج فی "الضعیفة" (4482).
([2]) هذا یوهم أنه رواه فی "الأوسط"، وإنما رواه فی "الکبیر" (23/ 335/ 945)، وفیه علل؛ بینتها فی "الضعیفة" (1276). ثم إنه لیس فیه: "عشر مرات".
([3]) یعنی: «أضجره»: او را آزرده کرد و به ستوه آورد.
([4]) سقطت من الأصل والمخطوطة، و"المجمع" وتفسیر ابن کثیر، والظاهر أنها غیر ثابتة فی نسخة المؤلف وغیره من "المسند"، وهی ثابتة فی المطبوعة منه، وهو الأقرب، والله أعلم.
([5]) قلت: فیه علل أخرى بینتها فی "التعلیق الرغیب".
([6]) قلت: ویأتی لفظ الطبرانی فی (22- البر /3)، وفی إسناد البزار (2/ 398/ 1947) یوسف بن خالد السمتی، وهو کذاب.
([7]) بدلها فی الطبعة المنیریة (3/ 209/ 11) والطبعة السابقة: (ابن)، وصوابه المثبت، ویحیی هو ابن أبی کثیر، صرح به الطبرانی فی «أوسطه» (1/ 279/ 909و5/ 196 رقم 5064)، وکذا فی «مجمع البحرین» (2931)، وکذا فی «المستدرک» (2/ 518) و «کشف الأستار» (2/ 383/ 1906) . «إتحاف المهرة» (16/ 1 /214/ 20676). [ش].
([8]) لقد وجدته -والحمد لله- من حدیث علی فی بعض المصادر العزیزة المخطوطة، بإسناد صحیح عنه، وهو فی "الصحیحة" (1911)، لکن لیس فیه جملة العفو، لکن لها شواهد أحدها عن عقبة، وأحد طرقه صحیح، ولذلک خرجته فی "الصحیحة" (2861). وسیأتی فی (22- البر/ 3).
([9]) و در "النهایة" آمده است: یعنی: «گناهی را ککه به سبب سرقت مستحق ان است کاهش نده».
([10]) انظر التعلیق المتقدم على هذا التحسین (12- الجهاد /14).
([11]) قلت: نعم، لکنه صاحب تدلیس کما قال الذهبی فی "المیزان"، فالنفس لا تطمئن لروایة مثله إلا إذا صرح بالتحدیث.
([12]) قلت: هو أحمد بن منیع شیخ الترمذی فی هذا الحدیث، وفی إسناده مع انقطاعه (محمد بن الحسن بن أبی یزید الحمدانی)، وهو کذاب، وهو مخرج فی "الضعیفة" (178). وإن من جهل المعلقین الثلاثة بهذا العلم، والفقه؛ أنهم قالوا فی هذا، والذی قبله: "حسن بشواهده"! فلم یعلموا أن ما کان شدید الضعف لا یعتبر به فی الشواهد، هذا لو کان المعنى واحداً، فکیف إذا کان مخالفاً فی اللفظ والمعنى کما ترى؟!
3548-1455- (1) (ضعیف) عَنْ خَرَشَةَ بْنِ الْحُر - وَکَانَ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ج - عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَا یَشْهَد أَحَدُکُمْ قَتِیلًا؛ لَعَلَّهُ أَنْ یَکُونَ مَظلومًا فَیُصِیبَهُ السَّخَطَةُ».
از خَرَشَه بن حُر – از اصحاب رسول الله ج – روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچیک از شما شاهد کشته شدن کسی نباشد چه بسا مقتول مظلوم باشد و خشم و غضب او را نیز در برگیرد».
رواه أحمد - واللفظ له -، والطبرانی؛ إلا أنه قال: «فَعَسَى أَنْ یُقْتَلَ مَظْلُومًا؛ فَتَنْزِلَ السَّخْطَةُ عَلَیْهِمْ فَتُصِیبَهُ مَعَهُمْ».
ورجالهما رجال "الصحیح"؛ خلا ابن لهیعة.
و در روایت طبرانی آمده است: «چه بسا مقتول مظلوم کشته شده باشد و خشم و غضب بر آنان فرود آمده و او را همراه آنان دربرگیرد».
3549-1456- (2) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَا یَقِفَنَّ أَحَدُکُمْ مَوْقِفًا یُقْتَلُ فِیهِ رَجُلٌ ظُلْمًا، فَإِنَّ اللَّعْنَةَ تَنْزِلُ عَلَى مَنْ حَضَرَهُ، حِینَ لَمْ یَدْفَعُوا عَنْهُ».
رواه الطبرانی والبیهقی بإسناد حسن([1]).
از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هیچیک از شما در محلی که کسی ظالمانه کشته میشود توقف نکند، چون بر کسانیکه حضور دارند لعنت نازل میشود، زمانی که از مقتول دفاع نکنند».
3550-1457- (3) (ضعیف جداً) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ([2]) س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ جَرَّدَ ظَهْرَ مُسْلِمٍ بِغَیْرِ حَقٍّ؛ لَقِیَ اللَّهَ وَهُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط" بإسناد جید([3]).
از ابوامامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس لباس مسلمانی را به ناحق از تنش درآورد، خداوند را در حالی ملاقات خواهد کرد که بر او خشمگین است».
3551-1458- (4) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ عِصْمَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «ظَهْرُ الْمُؤْمِنِ حِمًى إِلَّا بِحَقِّهِ».
رواه الطبرانی. وعصمة هذا هو ابن مالک الخطمی الأنصاری.
از عصمه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «پشت مومن معصوم است مگر به حق آن».
12 -(الترغیب فی العفو عن القاتل والجانی والظالم، والترهیب من إظهار الشماتة بالمسلم)
([1]) قلت: کیف؟ وفیه (مندل بن علی) وهو ضعیف. وآخر مجهول، وهو مخرج فی "غایة المرام" (258/ 448).
([2]) الأصل: (أبی هریرة)، والتصویب من المخطوطة و"الطبرانی" وغیره.
([3]) کذا قال، وتبعه الهیثمی، واغتر بهما المناوی والغماری ثم الثلاثة المعلقون، وذلک من شؤم التقلید، والعجز عن التحقیق، وفیه شیخ للطبرانی غیر معتمد کما قال الذهبی والعسقلانی، وآخر فیه مقال کما فی "الفتح"، وقال البخاری: "فیه نظر". وهو مخرج فی "الضعیفة" (1275).
3542-2454- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ تَرَدَّى مِنْ جَبَلٍ، فَقَتَلَ نَفْسَهُ؛ فَهُوَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ، یَتَرَدَّى فِیهَا خَالِدًا مُخَلَّدًا فِیهَا أَبَدًا، وَمَنْ تَحَسَّى سُمًّا، فَقَتَلَ نَفْسَهُ؛ فَسُمُّهُ فِی یَدِهِ یَتَحَسَّاهُ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدًا مُخَلَّدًا فِیهَا أَبَدًا، وَمَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ بِحَدِیدَةٍ؛ فَحَدِیدَتُهُ فِی یَدِهِ یَتَوَجَّأُ بِهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدًا مُخَلَّدًا فِیهَا أَبَدًا».
رواه البخاری ومسلم، والترمذی بتقدیم وتأخیر، والنسائی.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسیکه خود را از کوه بلندی انداخته و خودکشی کند، خود را برای همیشه در آتش جهنم پرت نموده است. و کسیکه با سَم خودکشی کند، برای همیشه در آتش دوزخ آن سَم را در دست داشته و از آن میخورد. و کسیکه با آهنی خودکشی کند، برای همیشه در آتش دوزخ آن آهن را به دست دارد و آن را در بدن خود فرو میبرد».
(صحیح) ولأبی داود: «ومَنْ حَسا سُمَّاً؛ فسُمُّه فی یدهِ یتَحسَّاه فی نارِ جَهنَّمَ».
و در روایت ابوداود آمده است: «کسیکه سم بخورد، در آتش جهنم آن سم را در دست داشته و از آن میخورد».
(ترَدَّى) یعنی: خود یا دیگری را از کوه پرت کند و بمیرد. (یتوجَّأُ بها) یعنی: با آن به جان خود بزند.
3543-2455- (2) (صحیح) وَعَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «الَّذِی یَخْنُقُ([1]) نَفْسَهُ؛ یَخْنُقُهَا فِی النَّارِ، وَالَّذِی یَطْعُنُ نَفسَه؛ یَطْعُنُ نَفسَه فِی النَّارِ، وَالَّذِی یَقتَحِمُ؛ یَقتَحِمُ فِی النَّار».
رواه البخاری([2]).
و از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسیکه خود را خفه میکند، خود را در آتش خفه میکند و کسیکه با تیر و خنجر خودکشی میکند، در میان آتش با تیر و خنجر با خود چنین میکند و کسیکه (برای مرگ) عجله میکند، در جهنم با خود چنین میکند».
3544-2456- (3) (صحیح) وَعَنِ الحَسَنِ البصری قَالَ: حَدَّثَنَا جُنْدَبٌ بن عبدالله فِی هَذَا المَسْجِدِ، فَمَا نَسِینَا مِنهُ حَدِیثاً، وَمَا نَخَافُ أَنْ یَکُونَ جُندَب کذب عَلَى رسول الله ج قَالَ: «کَانَ بِرَجُلٍ جِرَاحٌ([3]) فَقَتَلَ نَفْسَهُ، فَقَالَ اللَّهُ: بَدَرَنِی عَبْدِی بِنَفْسِهِ، فَحَرَّمْتُ عَلَیْهِ الجَنَّةَ».
از حسن بصری روایت است که جندب بن عبدالله در این مسجد به ما حدیث گفت و ما آن حدیث را فراموش نکردیم؛ و ما ترس این نداریم که جندب بر رسول الله ج دروغی بسته باشد؛ جندب گفت: رسول الله ج فرمودند: «مردی به خاطر زخمی که داشت خودکشی کرد. پس خداوند فرمود: بندهام عجله نمود و خودکشی کرد پس بهشت را بر او حرام کردم».
(صحیح) وفی روایة: قال: «کَانَ فِیمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ رَجُلٌ بِهِ جُرْحٌ، فَجَزِعَ، فَأَخَذَ سِکِّینًا فَحَزَّ بِهَا یَدَهُ فَمَا رَقَأَ الدَّمُ حَتَّى مَاتَ، فَقَالَ اللَّهُ: بَادَرَنِی عَبْدِی([4]) بِنَفْسِهِ» الحدیث.
و در روایتی آمده است: «در میان گذشتگانتان مردی زخمی بر بدن داشت، بیتابی کرد و کاردی برداشت و با آن دستش را برید. پس خون بند نیامد تا اینکه فوت کرد، پس خداوند متعال فرمود: «قبل از آنکه بندهام را بمیرانم مبادرت به خودکشی کرد».
(صحیح) رواه البخاری، ومسلم ولفظه: قال: «إِنَّ رَجُلًا مِمَّنْ کَانَ قَبْلَکُمْ خَرَجَتْ بِوَجهِهِ قُرْحَةٌ، فَلَمَّا آذَتْهُ انْتَزَعَ سَهْمًا مِنْ کِنَانَتِهِ فَنَکَأَهَا، فَلَمْ یَرْقَأِ الدَّمُ حَتَّى مَاتَ، قَالَ رَبُّکُمْ: قَدْ حَرَّمْتُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ».
و در روایت مسلم آمده است: «مردی قبل از شما در صورتش زخمی بوجود آمد، پس چون او را اذیت نمود، از تیردانش تیری برداشت و آن را پاره کرد؛ پس خون بند نیامد تا اینکه وفات نمود. پروردگارتان فرمود: «بهشت را بر او حرام کردم».
(رقأ) یعنی: خشک شد و از جریان ایستاد. (الکنانة) به کسر کاف: جعبه تیرها. (نکأها) یعنی: زخم را سوزن زده و دهانش را باز کرد.
3545-2457- (4) (صحیح لغیره) وَعَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ س: أَنَّ رَجُلًا کَانَتْ بِهِ جِرَاحَةٌ، فَأَتَى قَرْنًا لَهُ، فَأَخَذَ مِشْقَصًا فَذَبَحَ بِهِ نَفْسَهُ، فَلَمْ یُصَلِّ عَلَیْهِ النَّبِیُّ ج.
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
از جابر بن سمره س روایت است: مردی زخمی شده بود، تیردانش را آوردند، پیکان پهنی را برداشت و با آن خودش را کشت؛ پس رسول الله ج بر او نماز نخواند.
(القَرَن) به فتح قاف و راء: تیردارن؛ جعبه تیرها. و (المِشقَص) به کسر میم و سکون شین و فتح قاف: تیری با پیکان پهن. و گفته شده: عبارت است از خود پیکان. و گفته شده: تیری است با پیکان بلند. و گفته شده: خود پیکان است. و گفته شده: عبارت است پیکانهایی که بلند و پهن هستند.
3546-2458- (5) (صحیح) وَعَنْ أبی قلابة؛ أنَّ ثابتَ بنَ الضحَّاکِ أخبره: أنه بایَعَ رسولَ الله ج تحتَ الشجرة، وأنَّ رسولَ الله ج قال: «مَن حلفَ على یمینٍ بملَّةٍ غیرِ الإسلامِ کاذِباً مُتعمِّداً؛ فهو کما قالَ. ومَن قَتَلَ نَفسَه بشیءٍ عُذِّبَ به یومَ القِیامَةِ، ولیسَ على رجلٍ نَذرٌ فیما لا یَملکُ، ولَعنُ المؤمِنِ کقَتلِهِ، ومَن رَمَى مؤمناً بکُفرٍ فهو کَقَتلِهِ، ومَن ذَبَح نَفسَهُ بشیءٍ؛ عُذِّبَ به یومَ القیامةِ».
ابو قلابه از ثابت بن ضحاک س روایت میکند که به او خبر داد: وی با رسول الله ج زیر درخت بیعت نمود؛ و رسول الله ج فرمود: «کسیکه به دروغ و عمدا به دینی غیر از اسلام سوگند بخورد، او همانطوری میباشد که گفته است. و هرکس با چیزی خودش را بکشد در روز قیامت با همان چیز عذاب داده میشود. و ادای نذر شخص در چیزی که ملک او نیست، واجب نیست. و لعن مؤمن مانند قتل اوست. و کسیکه به مؤمنی نسبت کفر بدهد، گویا او را کشته است. و کسیکه جانش را با چیزی بگیرد، روز قیامت با همان چیز عذاب داده میشود».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والنسائی باختصار، والترمذی وصححه، ولفظه: أَنَّ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَیْسَ عَلَى المَرءِ نَذْرٌ فِیمَا لَا یَمْلِکُ، وَلَاعِنُ المُؤْمِنِ کَقَاتِلِهِ، وَمَنْ قَذَفَ مُؤْمِنًا بِکُفْرٍ فَهُوَ کَقَاتِلِهِ، وَمَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ بِشَیْءٍ؛ عَذَّبَهُ اللَّهُ بِمَا قَتَلَ بِهِ نَفْسَهُ یَوْمَ القِیَامَةِ».
و در روایت ترمذی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «و هرکس چیزی را نذر کند که مالک آن نیست، نذرش صحیح نمیباشد. و لعنت کنندهی مؤمن همانند قاتل اوست. و کسیکه به مؤمنی نسبت کفر بدهد، گویا او را کشته است. و کسیکه با چیزی خود را بکشد، خداوند در روز قیامت او را به وسیلهی همان چیز عذاب میدهد».
3547-2459- (6) (صحیح) وَعَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج التَقَى هُوَ وَالمُشْرِکُونَ فَاقْتَتَلُوا، فَلَمَّا مَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِلَى عَسْکَرِهِ، وَمَالَ الآخَرُونَ إِلَى عَسْکَرِهِمْ، وَفِی أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ج رَجُلٌ لاَ یَدَعُ لَهُمْ شَاذَّةً وَلاَ فَاذَّةً إِلَّا أَتبَعَهَا یَضْرِبُهَا بِسَیْفِهِ. فَقَالوا: مَا أَجْزَأَ مِنَّا الیَوْمَ أَحَدٌ کَمَا أَجْزَأَ فُلاَنٌ! فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَمَا إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ».
وفی روایة: «فَقَالُوا: أَیُّنَا مِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ إِنْ کَانَ هَذَا مِنْ أَهْلِ النَّارِ؟ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ القَوْمِ: فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ القَوْمِ: أَنَا أُصَاحِبُهُ أَبَداً. قَالَ: فَخَرَجَ مَعَهُ، کُلَّمَا وَقَفَ وَقَفَ مَعَهُ، وَإِذَا أَسْرَعَ أَسْرَعَ مَعَهُ، قَالَ: فَجُرِحَ الرَّجُلُ جُرْحًا شَدِیدًا فَاسْتَعْجَلَ المَوْتَ، فَوَضَعَ سَیْفِهِ بِالأَرْضِ وَذُبَابَهُ بَیْنَ ثَدْیَیْهِ، ثُمَّ تَحَامَلَ عَلَى سَیْفِهِ فَقَتَلَ نَفْسَهُ! فَخَرَجَ الرَّجُلُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ. قَالَ: «وَمَا ذَاکَ؟». قَالَ: «الرَّجُلُ الَّذِی ذَکَرْتَ آنِفًا أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ، فَأَعْظَمَ النَّاسُ ذَلِکَ، فَقُلْتُ: أَنَا لَکُمْ بِهِ. فَخَرَجْتُ فِی طَلَبِهِ، حَتَّی جُرِحَ جُرْحًا شَدِیدًا، فَاسْتَعْجَلَ المَوْتَ، فَوَضَعَ نَصْلَ سَیْفِهِ فِی الأَرْضِ، وَذُبَابَهُ بَیْنَ ثَدْیَیْهِ ثُمَّ تَحَامَلَ عَلَیْهِ فَقَتَلَ نَفْسَهُ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیَعْمَلُ عَمَلَ أَهْلِ الجَنَّةِ فِیمَا یَبْدُو لِلنَّاسِ، وَهُوَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ، وَإِنَّ الرَّجُلَ لَیَعْمَلُ عَمَلَ أَهْلِ النَّارِ فِیمَا یَبْدُو لِلنَّاسِ، وَهُوَ مِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ».
رواه البخاری ومسلم.
از سهل بن سعد س روایت است که رسول الله ج و مشرکین در یکی از غزوات در مقابل هم قرار گرفتند و با هم جنگیدند. سپس هریک از آنها به پایگاههایشان برگشتند. در میان مسلمانان مردی وجود داشت که مشرکی را تنها نمییافت، مگر اینکه او را دنبال کرده و با شمشیر میزد. مردم گفتند: ای رسول الله ج! هیچکس به اندازهی فلانی نجنگیده است؟ رسول الله ج فرمود: «او از جهنمیان است».
و در روایتی گفتند: اگر این شخص جهنمی است پس چه کسی از ما اهل بهشت است؟ مردی از آن میان گفت: من به تعقیب او میپردازم. پس او را دنبال کرده، هرجا که میایستاد او نیز میایستاد و هرجا که شتابان حرکت میکرد، او هم شتابان او را دنبال میکرد. تا اینکه آن شخص به شدت زخمی شد پس برای مردن عجله کرد و دستهی شمشیرش را بر زمین نهاد و لبهی تیزش را وسط سینهاش قرار داد و بر آن فشار آورد و خودکشی نمود. آن مرد نزد رسول الله ج آمد و گفت: گواهی میدهم که تو رسول الله هستی. رسول الله ج فرمود: «چه اتفاقی افتاده است؟». گفت: مردی که چند ساعت پیش گفتی از اهل جهنم است و مردم این امر را بزرگ شمردند، با خود گفتم او را دنبال میکنم [تا بدانم چرا چنین است]؛ پس او را دنبال کردم تا اینکه شدیداً زخمی شد و برای مردن عجله نمود. دستهی شمشیرش را بر زمین نهاد و لبهی تیزش را وسط سینهاش قرار داد و بر آن فشار آورد و خودکشی کرد. رسول الله ج فرمود: «فردی ظاهراً در دید مردم اعمال بهشتی را انجام میدهد، ولی در واقع جهنمی است و فردی ظاهراً در دید مردم اعمال جهنمی را انجام میدهد ولی در واقع بهشتی است».
(الشاذَّة): بالشین المعجمة. (والفاذَّة): بالفاء وتشدید الذال المعجمة فیهما: عبارت است از کسی که از گروهی جدا افتاده باشد. و اصل این کلمه برای گوسفندی است که از گله دور افتاده است. پس معنای آن برای کسی به کار رفته که از جماعت دوری نموده، جدا افتاده و تنها گردد.
11-(الترهیب من أن یحضر الإنسان قتل إنسان ظلما أو ضربه، وما جاء فیمن جرد ظهر مسلم بغیر حق)
([1]) به ضم نون. و (یطعن) به فتح عین و ضم آن. و از این جهت خفه کردن و ضربه زدن با نیزه و خنجر و مانند آن به خود، در آتش خواهد بود چون جزاء از جنس عمل است. والله اعلم
([2]) قلت: جملة التقحم لیست عند البخاری، وقد نبه على ذلک الحافظ الناجی، ومع ذلک لم یتنبه لها المعلقون الثلاثة، ولا غرابة، فهی شنشِنة. . ولکن الغرابة أن الحافظ مر علیها، ولم یعزها لأحد، وقد رواها أحمد وغیره بهذا التمام بسند صحیح، کما بینته فی "الصحیحة" (3421)، ویشهد لها عموم قوله ج: "ومن قتل نفسه بشیء عُذب به یوم القیامة"، ویأتی فی حدیث ثابت بن الضحاک الآتی بعد حدیثین.
([3]) الجراح بکسر الجیم. ویروى (خراج) بضم الخاء المعجمة وتخفیف الراء؛ وهو فی اصطلاح الأطباء الورم إذا اجتمع مادته المتفرقة فی لیف العضو الورم إلى تجویف واحد وقبل ذلک یسمى ورماً..
([4]) معناى (المبادرة) عدم صبر وی تا اینکه خداوند روحش را قبض کند، میباشد. گفته میشود: «بدرنی» یعنی «سبقنی»: (از من پیشی گرفت)؛ ماخوذ از «بدرت الشیء أبدر بدوراً» زمانی که شتاب نموده و سرعت بگیرد. و چنین است «بادرت إلیه».
ترهیب از قتل نفسی که خداوند حرام نموده مگر به حق
3522-2435- (1) (صحیح) عَنْ ابْنُ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَوَّلُ مَا یُقْضَى بَیْنَ النَّاسِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی الدِّمَاءِ».
رواه البخاری ومسلم والترمذی والنسائی وابن ماجه.
از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اولین چیزی که روز قیامت در بین مردم مورد قضاوت قرار میگیرد، در مورد خونها میباشد».
(صحیح لغیره) وللنسائی أیضاً: «أَوَّلُ مَا یُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ، وَأَوَّلُ مَا یُقْضَى بَیْنَ النَّاسِ فِی الدِّمَاءِ».
و در روایت نسائی آمده است: «اولین چیزی که بنده [در قیامت] در مورد آن محاسبه میشود، نماز است و اولین چیزی که در مورد آن در میان مردم قضاوت میشود، در ارتباط با خونها است».
3523- 2436- (2) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «اجْتَنِبُوا السَّبْعَ الْمُوبِقَاتِ». قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ! وَمَا هُنَّ؟ قَالَ: «الشِّرْکُ بِاللهِ، وَالسِّحْرُ، وَقَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللهُ إِلَّا بِالْحَقِّ، وَأَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ، وَأَکْلُ الرِّبَا، وَالتَّوَلِّی یَوْمَ الزَّحْفِ، وَقَذْفُ الْمُحْصِنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والنسائی.
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «از هفت گناه مهلک دوری کنید». گفتند: ای رسول الله ج آنها کدامند؟! فرمود: «شرک به خداوند، سحر و جادوگری، کشتن نفسی که خداوند حرام نموده مگر به حق، خوردن مال یتیم، خوردن ربا، فرار از میدان جنگ و متهم نمودن زنان مومن پاکدامنِ غافل از فاحشه به [عمل منافی عفت] زنا».
(الموبقات): المهلکات. [مضى 16- البیوع/19].
3524-2437- (3) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَنْ یَزَالَ المُؤْمِنُ فِی فُسْحَةٍ مِنْ دِینِهِ، مَا لَمْ یُصِبْ دَمًا حَرَامًا». وَقَالَ ابْن عُمَرَ ب: مِنْ وَرَطَاتِ الأُمُورِ الَّتِی لاَ مَخْرَجَ لِمَنْ أَوْقَعَ نَفْسَهُ فِیهَا؛ سَفْکُ الدَّمِ الحَرَامِ بِغَیْرِ حِلِّهِ.
رواه البخاری، والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما".
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «همواره مؤمن درامر دینش در گشایش و آسودگی است تا زمانی که خون حرامی را نریخته است». و ابنعمر ب گفت: از امور مهلک که چون کسی دچار آن شود، راه خلاصی ندارد، ریختن خون حرام است.
(الورْطات): جمع «ورطة» به سکون راء: عبارت است از مهلک و هر امری که نجات از آن سخت باشد.
3525-2438- (4) (صحیح لغیره) وَعَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لَزَوَالُ الدُّنْیَا؛ أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنْ قَتْلِ مُؤْمِنٍ بِغَیْرِ حَقٍّ».
از براء بن عازب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نابودی دنیا نزد خداوند آسانتر است از قتل مؤمن به ناحق».
رواه ابن ماجه بإسناد حسن، ورواه البیهقی والأصبهانی، وزاد فیه: «وَلَوْ أَنَّ أَهلَ سَمَاوَاتِهِ وَأَهلَ أَرضِهِ اشْتَرکوا فی دَمِ مؤْمِنٍ؛ لأدْخَلَهُم الله النارَ».
و در روایت بیهقی و اصبهانی آمده است: «اگر اهل آسمانها و زمین در کشتن یک مؤمن مشارکت داشته باشند، خداوند آنها را وارد جهنم میکند».
(صحیح لغیره) وفی روایة للبیهقی: قَالَ رَسُولُ الله ج: «لَزَوَالُ الدُّنْیَا جَمِیعًا؛ أَهْوَنُ عَلَى اللهِ مِنْ دَمٍ یُسْفَکُ بِغَیْرِ حَقٍّ».
و در روایت بیهقی رسول الله ج فرمودند: «نابودی تمام دنیا نزد خداوند از ریخته شدن خونی به ناحق، آسانتر است».
3526-2439- (5) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب؛ أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «لَزَوَالُ الدُّنْیَا؛ أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنْ قَتْلِ رَجُلٍ مُسْلِمٍ».
رواه مسلم([1]) والنسائی، والترمذی مرفوعاً وموقوفاً، ورجح الموقوف.
از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نزد خداوند نابودی دنیا از قتل مؤمنی آسانتر است».
3527-2440- (6) (حسن صحیح) وروى النسائی، والبیهقی أیضاً من حدیث بریدة قال: قال رسول الله ج: «قَتْلُ الْمُؤْمِنِ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ زَوَالِ الدُّنْیَا».
و در روایت نسائی و بیهقی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «نزد خداوند کشتن مؤمن از نابودی دنیا بزرگتر است».
3528-2441- (7) (صحیح لغیره) وروى [و]([2]) ابن ماجه عن عبدالله بن عمرو قال: رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَطُوفُ بِالْکَعْبَةِ وَیَقُولُ: «مَا أَطْیَبَکِ، وَأَطْیَبَ رِیحَکِ؟ مَا أَعْظَمَکِ وَمَا أَعْظَمَ حُرْمَتَکِ. وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَحُرْمَةُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَ اللَّهِ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنْکِ([3])؛ مَالُهُ، وَدَمُهُ [وَأَنْ تَظُنَّ بِهِ إِلَّا خَیْرًا]».
اللفظ لابن ماجه.
از عبدالله بن عمرو ب روایت است: رسول الله ج را مشاهده کردم که کعبه را طواف نموده و میفرمود: «تو چقدر پاکی و بوی تو چه خوش است؛ و تو چه بزرگی و حرمت و ارزش تو چه بزرگ است. قسم به کسیکه جان محمد در دست اوست، حرمت مؤمن نزد خداوند بزرگتر از حرمت توست؛ حرمت مال و حرمت خونش [حرمت اینکه جز گمان خیر در مورد او داشته باشی]».
3529-2442- (8) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ وَأَبِی هُرَیْرَةَ ب عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاءِ وَأَهْلَ الْأَرْضِ اشْتَرَکُوا فِی دَمِ مُؤْمِنٍ؛ لَأَکَبَّهُمُ اللَّهُ فِی النَّارِ».
رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن غریب".
از ابوسعید و ابوهریره ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر اهل آسمانها و زمین در کشتن یک مؤمن شرکت داشته باشند، خداوند آنها را واژگون وارد جهنم میکند».
3530-1451- (1) (ضعیف) وروى البیهقی عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قُتِلَ بِالْمَدِینَةِ قَتِیلٌ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ الله ج لَمْ یُعْلَمْ مَنْ قَتَلَهُ؟ فَصَعِدَ النَّبِیُّ ج الْمِنْبَرَ فَقَالَ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ! یُقتلُ قَتِیلٌ وَأَنَا فِیکُمْ وَلَا یُعْلَمُ مَنْ قَتَلَهُ؟! لَوِ اجْتَمَعَ أَهْلُ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ عَلَى قَتْلِ امْرِئٍ؛ لَعَذَّبَهُمُ اللهُ، إِلَّا أَنْ یَفْعَلَ مَا یَشَاءُ».
از ابن عباس ب روایت است: در زمان رسول الله ج کسی در مدینه کشته شد و دانسته نشد قاتل کیست؟ پس رسول الله ج به منبر رفته و فرمود: «ای مردم، کسی کشته شده و من در میان شما هستم و دانسته نشده چه کسی او را کشته؟! اگر اهل آسمان و زمین بر کشتن کسی جمع شوند، خداوند آنها را عذاب میدهد مگر اینکه آنچه بخواهد انجام میدهد».
3531-2443- (9) (صحیح لغیره) ورواه الطبرانی فی "الصغیر" من حدیث أَبِی بَکَرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ اجْتَمَعُوا عَلَى قَتْلِ مُسْلِمٍ؛ لَکَبَّهَمُ اللَّهُ جَمِیعًا عَلَى وُجُوهِهِمْ فِی النَّارِ».
از ابی بکره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «اگر اهل آسمانها و زمین در کشتن یک مؤمن مشارکت داشته باشند، خداوند همهی آنها را به صورت وارد جهنم میکند».
3532-1452- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَعَانَ عَلَى قَتْلِ مُؤْمِنٍ بِشَطْرِ کَلِمَةٍ؛ لَقِیَ اللَّهَ مَکْتُوبٌ بَیْنَ عَیْنَیْهِ: آیِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ».
رواه ابن ماجه والأصبهانی([4]) وزاد: قال سفیان بن عیینة: هو أن یقول: (أق) یعنی لا یتم کلمة (اقتل).
از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در کشتن مسلمانی به اندازه نصف کلمهای شرکت داشته باشد، خداوند را درحالی ملاقات خواهد کرد که در بین چشمانش نوشته: مایوس از رحمت الله».
0-1453- (3) (ضعیف جداً) ورواه البیهقی من حدیث ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ أَعَانَ عَلَى دَمِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ بِشَطْرِ کَلِمَةٍ؛ کُتِبَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: آیِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ».
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس با نصف کلمهای هم در کشتن مسلمانی شرکت داشته باشد، روز قیامت بین دو چشمش نوشته: مایوس از رحمت الله».
3533-2444- (10) (صحیح لغیره) وَعَنْ جُنْدُبِ بْنِ عَبْدِاللهِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمْ أَنْ لَا یَحُولَ بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجَنَّةِ مِلْءُ کَفٍّ مِنْ دَمِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَنْ یُهْرِیقَهُ کَأَنَّمَا یَذْبَحُ بِهِ دَجَاجَةً، کُلَّمَا تَعَرَّضَ لِبَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ حَالَ اللهُ بَیْنَهُ وَبَیْنَهُ، وَمَنِ اسْتَطَاعَ أَنْ لَا یَجْعَلَ فِی بَطْنِهِ إِلَّا طَیِّبًا؛ فَلیَفعَل؛ فَإِنَّ أَوَّلَ مَا یُنْتِنُ مِنَ الْإِنْسَانِ بَطْنُهُ».
رواه الطبرانی، ورواته ثقات، والبیهقی مرفوعاً هکذا، وموقوفاً وقال: "الصحیح أنه موقوف"([5]).
از جندب بن عبدالله س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هریک از شما میتواند که ریختن خون مسلمانی به اندازهی پری کف دست چنانکه مرغی را ذبح میکند، مانع بین او و بهشت نشود، باید چنین کند؛ در غیر اینصورت چون به هریک از درهای بهشت عرضه گردد، خداوند متعال میان او و آن مانع میگردد. و هریک از شما که میتواند جز مال پاک و حلال در شکمش نریزد، باید چنین کند چراکه اولین چیزی که از انسان به بو میآید، شکمش میباشد».
3534-2445- (11) (صحیح لغیره) وَعَن مُعَاوِیَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کُلُّ ذَنْبٍ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَغْفِرَهُ؛ إِلَّا الرَجُلَ یَمُوتُ کَافِرًا([6])، أَوِ الرَّجُلَ یَقْتُلُ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا».
رواه النسائی، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
از معاویه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر گناهی امید است که خداوند آن را ببخشد مگر مردی که بر کفر بمیرد و یا [گناه] مردی که مؤمنی را عمداً به قتل برساند».
3535-2446- (12) (صحیح) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «کُلُّ ذَنْبٍ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَغْفِرَهُ؛ إِلَّا الرجلَ یَمُوتُ مُشْرِکًا، أَوْ یَقتُلُ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا».
رواه أبو داود، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".
از ابودرداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «در مورد هر گناهی امید است خداوند آن را ببخشد مگر مردی که بر شرک بمیرد و یا [گناه] مردی که مؤمنی را عمداً به قتل برساند».
3536-2447- (13) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب؛ أَنَّهُ سَأَلَهُ سَائِلٌ فَقَالَ: یَا أَبَا الْعَبَّاسِ! هَلْ لِلْقَاتِلِ مِنْ تَوْبَةٍ؟ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ کَالْمُعْجَبِ مِنْ شَأْنِهِ: مَاذَا تَقُولُ؟! فَأَعَادَ عَلَیْهِ مَسْأَلَتَهُ. فَقَالَ: مَاذَا تَقُولُ؟! مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثًا. [ثُمَّ] قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: [أَنَّى لَهُ التَّوْبَةُ!] سَمِعْتُ نَبِیَّکُمْ ج یَقُولُ: «یَأْتِی الْمَقْتُولُ مُتَعَلِّقًا رَأْسَهُ بِإِحْدَى یَدَیْهِ، مُتَلَبِّبًا قَاتِلَهُ بِالیَدِ الْأُخْرَى، تَشْخَبُ أَوْدَاجُهُ دَمًا، حَتَّى یَأْتِیَ بِهِ الْعَرْشَ، فَیَقُولُ الْمَقْتُولُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ: هَذَا قَتَلَنِی. فَیَقُولُ اللَّهُ لِلْقَاتِلِ: تَعِسْتَ([7]) وَیُذْهَبُ بِهِ إِلَى النَّارِ».
رواه الترمذی وحسنه، والطبرانی فی "الأوسط"، ورواته رواة "الصحیح"، واللفظ له([8]).
از ابن عباس ب روایت است، کسی از او پرسید: ای ابا العباس! آیا قاتل توبه دارد؟ ابن عباس درحالیکه از سوال او تعجب کرده بود گفت: چه میگویی؟! پس سؤالش را تکرار نمود. ابن عباس گفت: چه میگویی؟! _ دو بار یا سه بار تکرار کرد _ سپس ابن عباس گفت: [چگونه توبه دارد!]. از پیامبرتان شنیدم که فرمود: «مقتول درحالی آورده میشود که سرش به یکی از دستانش آویزان است و قاتلش را با دست دیگر میکشد و از رگهایش خون جاری است، تا اینکه به کنار عرش میرسد؛ پس مقتول به پروردگار جهانیان میگوید: این مرا کشته است. پس خداوند متعال به قاتل میگوید: هلاکت بر تو باد و به سوی آتش برده میشود».
0-2448- (14) (صحیح لغیره) ورواه فیه أیضاً([9]) من حدیث ابْنِ مَسْعُودٍ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «یَجِیءُ الْمَقْتُولُ آخِذًا قَاتِلَهُ وَأَوْدَاجُهُ تَشْخَبُ دَمًا عِنْدَ ذِی الْعِزَّةِ، فَیَقُولُ: یَا رَبِّ! سَلْ هَذَا فِیمَ قَتَلَنِی؟ فَیَقُولُ: فِیمَ قَتَلْتَهُ؟ قَالَ: قَتَلْتُهُ لِتَکُونَ الْعِزَّةُ لِفُلَانٍ. قِیلَ: هِیَ لِلَّهِ».
ابن مسعود س روایت میکند که از رسول الله ج فرمودند: «مقتول آورده میشود درحالیکه قاتلش را گرفته است و نزد صاحب عزت از رگهایش خون جاری است، میگوید: پروردگارا! از این سؤال کن چرا مرا کشته است؟ خداوند میفرماید: چرا او را کشتهای؟ میگوید: او را کشتهام تا عزت و بزرگی برای فلانی باشد. گفته میشود: عزت فقط برای خداست».
3537-2449- (15) (صحیح) وَعَنْ أَبِی مُوسَى س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «إِذَا أَصْبَحَ إِبْلِیسُ بَثَّ جُنُودَهُ فَیَقُولُ: مَنْ أَخذَلَ الْیَوْمَ مُسْلِمًا أَلْبِسهُ التَّاجَ، قَالَ: فَیَجِیءُ هَذَا، فَیَقُولُ: لَمْ أَزَلْ بِهِ حَتَّى طَلَّقَ امْرَأَتَهُ، فَیَقُولُ: أَوْشَکَ أَنْ یَتَزَوَّجَ. وَیَجِیءُ هَذَا فَیَقُولُ: لَمْ أَزَلْ بِهِ حَتَّى عَقَّ وَالِدَیْهِ، فَیَقُولُ: أَوْشَکَ أَنْ یَبَرَّهُما.. وَیَجِیءُ هَذَا فَیَقُولُ: لَمْ أَزَلْ بِهِ حَتَّى أَشْرَکَ، فَیَقُولُ: أَنْتَ أَنْتَ. وَیَجِیءُ هَذَا فَیَقُولُ: لَمْ أَزَلْ بِهِ حَتَّى قَتَلَ. فَیَقُولُ: أَنْتَ أَنْتَ، وَیُلْبِسُهُ التَّاجَ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه"([10]).
از ابو موسی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه صبح میشود شیطان لشکریانش را میفرستد و میگوید: هرکس امروز مسلمانی را خوار و ذلیل کند تاجی بر سر او میگذارم، پس شیطانی آمده و میگوید: او را رها نکردم تا اینکه همسرش را طلاق داد. شیطان میگوید: نزدیک است که ازدواج کند. و دیگری میآید و میگوید: او را رها نکردم تا اینکه به پدر و مادرش بیاحترامی کرد، شیطان میگوید: نزدیک است که به او نیکی کند. و دیگری میآید و میگوید: او را رها نکردم تا اینکه شرک ورزید، شیطان میگوید: تو، تو؛ و دیگری میآید و میگوید: او را رها نکردم تا اینکه مرتکب قتل شد، شیطان میگوید تو، تو؛ و تاج را بر سر او میگذارد».
3538-2450- (16) (صحیح) وَعَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ج قَالَ: «مَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا فَاعْتَبَطَ([11]) بِقَتْلِهِ؛ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفًا وَلَا عَدْلًا».
رواه أبو داود. ثم روى عن خالد بن دهقان: سألت یحیى بن یحیى الغسانی عن قوله: "فاغتَبَط بقتله"، قال: "الذین یقاتلون فی الفتنة، فیقتل أحدهم فیرى أحدهم أنه على هدى، لا یستغفر الله [یعنی من ذلک]".
از عبادة بن صامت س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسیکه مؤمنی را بکشد و از قتل او خوشحال شود، خداوند هیچ عمل او را [از نفل و فرض] قبول نمیکند».
ابوداود از خالد بن دهقان روایت میکند که از یحیی بن یحیی غسانی در مورد «فاغتَبَط بقتله» پرسیدم، گفت: «عبارت است از کسانی که در فتنه میجنگند و یکی از آنها مرتکب قتل میشود و گمان میکند کار وی درست بوده و در این مورد به درگاه خداوند طلب مغفرت و آمرزش نمیکند».
(الصرف): النافلة. و(العدل): الفریضة. وقیل: غیر ذلک، وتقدم فیمن أخاف أهل المدینة. [11- الحج/16].
3539-2451- (17) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ س عَنْ النَّبِیِّ ج قَالَ: «یَخْرُجُ عُنُقٌ([12]) مِنَ النَّارِ یَتَکَلَّمُ یَقُولُ: وُکِّلْتُ الْیَوْمَ بِثَلَاثَةٍ: بِکُلِّ جَبَّارٍ عَنِید، وَمَنْ جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ، وَمَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ حَقٍّ، فَیَنْطَوِی عَلَیْهِمْ، فَیَقْذِفُهُمْ فِی غَمَرَاتِ([13]) جَهَنَّمَ».
رواه أحمد.
از ابو سعید س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «گردنی از آتش خارج میشود و میگوید: من امروز بر سه نفر گماشته شدهام: هر سرکش عنادپیشه؛ و کسیکه همراه الله، معبود دیگری قرار دهد؛ و کسیکه نفسی را به ناحق بکشد. پس به دور آنها میپیچد و آنها را در تاریکیها و سختیهای جهنم میاندازد».
0-1454- (4) (ضعیف) والبزار، ولفظه: «تَخرُج عُنُقٌ مِنَ النَّارِ تتکَلَّمُ بلسانٍ طَلْقٍ ذَلْقٍ، لها عینانِ تَبصُرُ بِهما، ولها لِسانٌ تتکلَّمُ به؛ فتقولُ: إنِّی أُمِرتُ بِمَن جَعَل مَعَ الله إلهاً آخَرَ، وبکُلٍّ جَبّارٍ عنیدٍ، وبِمَن قتَلَ نَفساً بغیرِ نَفسٍ، فتَنْطَلِقُ بِهم قبلَ سائرِ الناسِ بِخَمسِ مِئَةِ عامٍ».
وفی إسنادیهما عطیة العوفی([14]).
ورواه الطبرانی بإسنادین رواة أحدهما رواة الصحیح. وقد روی عن أبی سعید قوله موقوفاً علیه([15]).
روایت بزار چنین است: «گردنی از آتش بیرون میشود که فصیح و بلیغ سخن میگوید. دو چشم دارد که با آنها میبیند و زبانی دارد که با آن سخن گفته و میگوید: من مامور کسانی شدم که معبودی جز الله اختیار کردهاند و در مورد هر سرکش عناد پیشهای ماموریت یافتم و کسیکه مرتکب قتل نفس شده است. پس پانصد سال قبل از سایر مردم آنها را دربرمیگیرد».
3540-2452- (18) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرو بنِ العَاصِی ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ قَتَلَ مُعَاهَدًا لَمْ یَرَحْ رَائِحَةَ الجَنَّةِ، وَإِنَّ رِیحَهَا یُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ أَرْبَعِینَ عَامًا».
رواه البخاری، واللفظ له.
از عبدالله بن عمرو بن عاصی ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس معاهدی [همپیمان با مسلمانان] را به قتل برساند، بوی بهشت به مشام وی نمیرسد حال آنکه بوی آن از مسافتی چهل ساله به مشام میرسد».
(صحیح) والنسائی، إلا أنه قال: «مَنْ قَتَلَ قَتِیلًا مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ».
و در روایت نسائی آمده است: «هرکس شخصی از اهل ذمه را به قتل برساند».
(لمْ یَرَحْ) به فتح راء، یعنی: بوی آن را احساس نمیکند و به مشام او نمیرسد.
3541-2453- (19) (صحیح) وَعَنْ أَبِی بَکْرَةَ س سَمِعتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ قَتَلَ مُعَاهِدًا فِی غَیْرِ کُنْهِهِ؛ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ».
رواه أبو داود.
از ابی بکره س روایت است: از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «خداوند بهشت را بر کسی حرام کرده است که معاهدی [همپیمان با مسلمانان] را در غیر وقتش بکشد».
[یعنی او را زمانی بکشد که در عهد و پیمان خود با مسلمانان پایدار بوده و خیانت و نقض عهد نکرده است و مدت عهد و پیمان وی به سر نرسیده است. در اینصورت خداوند بهشت را بر او حرام کرده است. مصحح]
(صحیح) والنسائی وزاد: «أَنْ یَشُمَّ رِیحَهَا».
و در روایت نسائی آمده است: «از اینکه بوی آن [بهشت] به مشامش برسد».
(صحیح) وفی روایة للنسائی قال: «مَنْ قَتَلَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ؛ لَمْ یَجِدْ رِیحَ الْجَنَّةِ، وَإِنَّ رِیحَهَا لَتُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ سَبْعِینَ عَامًا».
و در روایت نسائی آمده است: «هرکس شخصی از اهل ذمه را به قتل برساند، بوی بهشت به مشام وی نمیرسد حال آنکه بوی آن از مسافتی هفتاد ساله به مشام میرسد».
(صحیح) ورواه ابن حبان فی "صحیحه"، ولفظه: قال: «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا مُعَاهَدَةً بِغَیْرِ حَقِّهَا؛ لَمْ یَرَح رَائِحَةَ الْجَنَّةِ، وَإِنَّ رِیحَ الْجَنَّةِ لَتُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ مِئَةِ عَامٍ».
و در روایت ابن حبان آمده است: «هرکس شخصی از هم پیمانان مسلمانان را به ناحق به قتل برساند، بوی بهشت به مشام وی نمیرسد حال آنکه بوی آن از مسافتی صد سال به مشام میرسد».
(فی غیر کنهه): یعنی در وقتی جز زمانی او را بکشد که قتلش جایز است و زمانی قتلش جایز است که عهد و پیمانی ندارد.
10- (الترهیب من قتل الإنسان نفسه)
([1]) عزوه لمسلم خطأ من المؤلف، قلّده فیه المناوی ثم الشیخ القرضاوی کما کنت نبهت علیه فی "غایة المرام فی تخریج أحادیث الحلال والحرام" (رقم 437). ثم رأیت الناجی قد سبقنی إلى التنبیه إلى ذلک، فقال فی "العجالة" (187/ 1-2): "هذه اللفظة مقحمة بلا تردد، ویتعین حذفها فلیس الحدیث فی مسلم بلا خلاف...".
([2]) سقطت الواو من الأصل ومطبوعة عمارة، واستدرکتها من المخطوطة "والعجالة" (2/ 187) والمراد بالمعطوف علیه؛ البیهقی، کما استظهره الناجی، وبه یستقیم قوله الآتی: "اللفظ لابن ماجه" کما لا یخفى، وإلا کان لغواً لا فائدة منه. ولکنی لم أجده عند البیهقی إلا فی "الشعب"، ومن حدیث ابن عباس، وإسناده حسن کما حققته فی "الصحیحة" (3420).
([3]) الأصل والمخطوطة ومطبوعة الثلاثة: "من حرمتک"، والتصحیح من "ابن ماجه" (3932)، والزیادة منه، ومع أنَّ الحافظ الناجی قد نبه علیها وقال (ق 187/ 2): "لابد منها، وقد أسقطها المصنف"، مع ذلک لم یستدرکها الثلاثة!!
([4]) قلت: هذا الحدیث عند الأصبهانی (2/ 943/ 2302) دون إسناد ولا ذکر لأبی هریرة ساقه عقب حدیث ابن عمر الآتی بعده هنا قائلاً: "وفی روایة. . ." فذکره. وکلاهما مخرج فی "الضعیفة" (503).
([5]) قال الناجی: "کذا رواه البخاری موقوفاً بمعناه، بتقدیم وتأخیر، وعنده: "أن لا یحال بینه وبین الجنة بملءِ دم أهراقه فلیفعل"، ولفظ البیهقی أتم".
([6]) یعنی: کسی که کافر بمیرد هرگز مورد مغفرت قرار نمیگیرد. (أو الرجل...) یعنی گناه آن مرد؛ چون عقوبت آن را در دنیا ندیده باشد، بخشیده نمیشود.
([7]) بفتح العین، وعلیه اقتصر الجوهری وغیره. ورجحه بعضهم. وفیها لغة أخرى: کسر العین، وعلیها جمع. واختصار الفراء: أنْ یقال للمخاطب: (تَعَستْ) بفتحها، وللغائب (تعِس) بکسرها، أفاده الناجی.
([8]) قلت: وفی "الکبیر" أیضاً، ومنهما الزیادتان، وهو مخرج فی "الصحیحة" (2697).
([9]) أی: "الأوسط"، وفاته أنه عند النسائی وغیره بأتم منه وأصح إسناداً، وقلده الهیثمی فأورده فی "المجمع" خلافاً لشرطه. انظر "الصحیحة" (2698).
([10]) قلت: فاته الحاکم وقال (4/ 350): "صحیح الإسناد". ووافقه الذهبی، وهو مخرج فی "الصحیحة" (1280).
([11]) الأصل: (فاعتبط) بالعین المهملة، والتصویب من المخطوطة و"سنن البیهقی" وما یأتی، ووقع فی بعض نسخ (أبی داود) بالعین المهملة.
ناجی میگوید: «تفسیر راوی بر این دلالت دارد که این واژه ماخوذ از (الغبطة) به معنای شادی و سرور است. چراکه قاتل با کشتن طرف دعوایش خوشحال میشود. و چون مقتول مومن باشد و از کشتن وی خوشحال گردد، [قاتل] در این وعید داخل است». مصنف در حواشی "مختصر السنن" چنین نقل کرده است؛ سپس از خطابی نقل میکند که آن (اعتبط) با عین میباشد و میگوید: مراد این است که مقتول را ظالمانه کشته نه بر مبنای قصاص».
([12]) (العنق): الرقبة، وهو مذکر، والحجاز تؤنث؛ فیقال: هی العنق، والنون مضمومة للاتباع فی لغة الحجاز. وساکنة فی لغة تمیم.
([13]) الأصل: (حمراء)، والتصویب من "المسند" (3/ 40) وغیره، وهو مما غفل عنه الجاهلون المتعالمون المتشبعون بما لم یعطوا، فقد تعقبوا قول المؤلف -وتبعه الهیثمی (10/ 392) - ". . رواة أحدهما رواة الصحیح" بقولهم: "قلنا: (!) فی إسناد الجمیع عطیة العوفی وهو ضعیف"! وکذبوا، فلیس هو فی أحد إسنادی الطبرانی، ولا هو من مراجعهم، وهم أضعف من ذلک! وإنما علته من شیخ الطبرانی کما تراه مشروحاً فی المجلد السادس من "الصحیحة" (2699)، وقد صدر حدیثاً، ولکنَّهم لما رأوا عطیة فی "المسند" ظنوا لبالغ جهلهم أنه فی إسناد الطبرانی أیضاً!! وقریب من هذه الغفلة قول المعلق على "مسند أبی یعلى" (2/ 375) بعد أن أعله بضعف عطیة: "ولکن یشهد له حدیث أبی هریرة. . عند الترمذی. . "، ولم یسق متنه. وهذا الإطلاق خطأ، لأنه لیس فی حدیث أبی هریرة جملة القتل کما سترى فیما یأتی (23- الأدب/ 33 آخره)، وهو مخرج أیضاً فی "الصحیحة" (رقم 512) مصححاً.
([14]) قلت: إنما أوردته هنا لجملة الخمس مئة، وهو بدونها فی "الصحیح" من هذا الباب. وانظر "الصحیحة" (2699). وقوله: "إسنادیهما"، یعنی إسناد حدیث البزار -هنا- وإسناد حدیث أحمد -وهو فی "الصحیح" لشواهده-.
([15]) قوله: «ورواه الطبرانی ...» الخ فی «الصحیح» بعد قوله «رواه أحمد»، وفی الأصل فی هذا الموضع. [ش].