معرفی سوره: سورهی «فیل» مکی است و بعد از سورهی «کافرون» نازل شده و شامل پنج آیه است.
مناسبت آن با سورهی قبل: این سوره بیان نمونهی عینی از مغرور شدن به مال و قدرت و عدم کارایی آن در مقابله با حقیقت است که در سورهی همزه به آن اشاره شد. همچنین سورهی همزه سخن از جنگ روانی دشمنان حق و سرانجام کار آنان داشت و این سوره حکایتی از جنگ فیزیکی و میدانی آنان و سرانجام کار آن جنگافروزان دارد.
محور سوره: حکایت اصحاب فیل و شیوهی هلاکت آنها جهت حفظ حرمت و امنیت کعبه.
عنوان سوره: شکستی بزرگ
خلاصهی داستان اصحاب فیل: ابرهه، حاکم یمن، کلیسای مجلّلی بنا نمود تا اعراب را از جزیرة العرب و از زیارت کعبه منصرف سازد و به آنجا بکشاند، اما در این راه موفق نشد؛ از این رو تصمیم گرفت کعبه را ویران کند تا شاید بدین وسیله توجه مردم را بهسوی کلیسای خود معطوف سازد؛ به همین منظور همراه با لشکریانی سوار بر فیلهای عظیمالجثه راهی مکه شد اما قبل از اینکه بتواند وارد مکه شود و نقشهاش را عملی سازد خداوند لشکریانی آسمانی از پرندگانی کوچک شبیه به پرستو بر آنها فرو فرستاد که همراه هر کدام از آنها سه سنگ آتشین و هلاک کننده، یکی در منقار و دوتا در چنگالشان بود، که قدرت از پای در آوردن یک فیل را داشت.
بدین صورت کعبه از شر آنها در امان ماند و این واقعه به عنوان رویدادی مهم در میان عرب باقی ماند که آن را «عام الفیل» نامیدند. پیامبر اسلام نیز در همین سال یعنی 570 میلادی متولد شد. مشروح این واقعه در کتب تاریخ و تفسیر ذکر شده است.
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿أَلَمۡ تَرَ کَیۡفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصۡحَٰبِ ٱلۡفِیلِ ١ أَلَمۡ یَجۡعَلۡ کَیۡدَهُمۡ فِی تَضۡلِیلٖ ٢ وَأَرۡسَلَ عَلَیۡهِمۡ طَیۡرًا أَبَابِیلَ ٣ تَرۡمِیهِم بِحِجَارَةٖ مِّن سِجِّیلٖ ٤ فَجَعَلَهُمۡ کَعَصۡفٖ مَّأۡکُولِۢ ٥﴾ [الفیل: 1- 5].
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«آیا ندیدی که پروردگارت با اصحاب فیل چه کرد! (1) آیا نیرنگ آنها را در تباهی قرار نداد! (2) و بر آنها پرندگانی گروه گروه فرستاد (3) که با سنگهایی از سنگگِل آنها را سنگباران میکردند (4) پس آنها را همچون برگ کاه جویده گردانید (5)».
توضیحات:
﴿أَلَمۡ تَرَ﴾: آیا ندیدی؟ منظور این است که آیا خبر آن به گوش تو نرسید؟ ﴿کَیۡفَ فَعَلَ﴾: دلالت بر قدرت عظیم خداوند دارد. ﴿کَیۡدَ﴾: تدبیر و برنامه، نقشهی شوم و زشت. ﴿تَضۡلِیلٖ﴾ (ضَلّ): باطل و تباه ساختن، یعنی جلو نیرنگ آنها را گرفت و نقش بر آب کرد. ﴿طَیۡرًا﴾: اسم جنس برای پرنده. ﴿أَبَابِیلَ﴾ ج إبّول یا إبّهل (با تشدید باء) و گفتهاند مفرد ندارد: گروه گروه، نوعی پرندهی دریایی سیاه رنگ که به صورت جمعی پرواز میکنند. ﴿تَرۡمِیهِم﴾ (رمْی): بر سر آنان میانداختند، آنها را سنگباران میکردند. ﴿سِجِّیلٖ﴾: سنگهایی از جنس گِلهای سخت شبیه به تکههای آجر سفالین پخته که اندکی از عدس بزرگتر بود، ﴿عَصۡفٖ﴾: پوستهی محصولات، کاه ﴿مَّأۡکُولِۢ﴾: خورده شده، اضافاتی از کاه که در آخور حیوان باقی میماند.
مفهوم کلی آیات:
هر آنکس که فریفتهی قدرت و ثروت گردد و بخواهد در مقابل قدرت مطلق یعنی خداوند دست به گستاخی زند خداوند نیز ممکن است در همین دنیا او را هلاک سازد همانگونه که جواب گستاخی ابرهه را به گونهای داد که از آنها مگر همچون پوستهای از گیاه باقی نماند و با ذلت و خواری تمام به هلاکت رسیدند.
برداشتها و فواید سوره:
1- قدرت عظیم و علم فراگیرد خداوند نسبت به هر کاری که مقتضای حکمتش باشد.
2- ظلم و سرکشی، نابودی را در پیخواهد داشت و این گوشهای از انتقام خداوند است.
3- نجات کعبه از دست ابرهه، نعمتی خاص به اهل مکه و به صورت عمومی به تمامی حقیقتجویان بوده و خواهد بود.
4- قدرت تخریب سنگهایی که بر سر اصحاب فیل فرود آمد میتوان به بمبهای اتمی و ذرهای تشبیه کرد که امروزه دنیا را به فساد کشانده است و هر کدام توان تخریب منطقه عظیمی را دارا میباشد.
***
معرفی سوره: سورهی «همزه» مکی است و بعد از سورهی «قیامت» نازل شده و نُه آیه دارد.
مناسبت آن با سورهی قبل: سورهی «عصر» به خسران و زیان انسانهای از خدابریده اشاره میکند و اوصاف مؤمنان نجاتیافته از خسران را بیان میدارد و این سوره به شرح حال خسران دیدگان و ویژگیهای آنان میپردازد.
محور سوره: مذمت عیبجویی و مال اندوزی و عقوبت آن، بیان برخی از صفات تکذیب کنندگان رسالت محمد ص و عذابی که برای آنان در نظر گرفته شده است.
عنوان سوره: عاقبت مالاندوز
سبب نزول: مفسران گویند این سوره دربارهی فردی به نام أخنس بن شُریق نازل شده است، زیرا در حضور و پشت سر، به عیبجویی و طعنهزدن به مردم میپرداخت. یا اینکه دربارهی أمیه بن خلف است که هرگاه پیامبر را میدید با نیش و کنایه و طعنه به استهزاء میپرداخت. اما در حقیقت حکم عام است وبر هر کسی که این صفات در او یافت شود مطابقت دارد.
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿وَیۡلٞ لِّکُلِّ هُمَزَةٖ لُّمَزَةٍ ١ ٱلَّذِی جَمَعَ مَالٗا وَعَدَّدَهُۥ ٢ یَحۡسَبُ أَنَّ مَالَهُۥٓ أَخۡلَدَهُۥ ٣ کَلَّاۖ لَیُنۢبَذَنَّ فِی ٱلۡحُطَمَةِ ٤ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا ٱلۡحُطَمَةُ ٥ نَارُ ٱللَّهِ ٱلۡمُوقَدَةُ ٦ ٱلَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى ٱلۡأَفِۡٔدَةِ ٧ إِنَّهَا عَلَیۡهِم مُّؤۡصَدَةٞ ٨ فِی عَمَدٖ مُّمَدَّدَةِۢ ٩﴾ [الهمزة: 1- 9].
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«وای بر هر عیبجوی طعنهزن! (1) همان که مالی را گرد آورد و آن را شمرد (2) گمان میبَرد که مالش او را جاودانه میسازد (3) هرگز، بیشک به کام دَر همشکن پرتاب شود (4) و تو چه دانی این دَر همشکن چیست! (5) آتش برافروختهی خداوند است (6) که بر دلها اُفتد (7) همانا آن بر ایشان سرپوشیده باشد (8) در ستونهایی بلند (9)».
توضیحات:
﴿وَیۡلٞ﴾: هلاکت، عذاب شدید، لعنت، درّهای در جهنم. ﴿هُمَزَةٖ﴾ (هَمّاز): از مادهی «همزْ» و اصل آن به معنای شکستن و زدن است و به اشارت چشم و ابرو جهت تحقیر گفته میشود، عیبجویی. ﴿لُّمَزَةٍ﴾: صیغهی مبالغه از مادهای «لَمْز» به معنای طعنه زدن است. فرق بین «هُمزة» و «لُمزة»: 1- «هُمزة»: عیبجویی در حضور شخص است و «لُمزة» در پشت سر او و عکس این را نیز گفتهاند. 2- «هُمزه» عیبجویی با زبان است و «لُمزة» با سر و چشم و ابرو. ﴿عَدَّدَهُ﴾: پیوسته مالش را شمرد. ﴿أَخۡلَدَهُ﴾: او را جاویدان میسازد. ﴿لَیُنۢبَذَنَّ﴾ (نَبَذ): یقیناً دور انداخته میشود، پرتاب میشود. ﴿ٱلۡحُطَمَةِ﴾ (حَطم): به معنای شکستن است، و به جهنم «حُطَمة» گویند، زیرا هر کس در آن انداخته شود عذاب آتش، او را در هم میشکند. ﴿ٱلۡمُوقَدَةُ﴾ (وَقَد): برافروخته، فروزان. ﴿تَطَّلِعُ﴾: وارد میشود، میجهد، راه مییابد. ﴿ٱلۡأَفِۡٔدَةِ﴾ ج فؤاد: دلها. ﴿مُّؤۡصَدَةٞ﴾ (وَصَد): دربسته، سرپوشیده که هیچ منفذی به بیرون ندارد. ﴿عَمَد﴾ ج عمود: ستون. ﴿مُّمَدَّدَةِ﴾: بلند و کشیده.
مفهوم کلی آیات:
بسیار هستند که به جای پذیرش حقیقت، به انکار آن از طریق طعنه و مسخره میپردازند و خود را اینگونه از نعمت ارزشمند هدایت محروم میسازند و این زیان بزرگ را به جان میخرند و دل به مادیات این جهان میبندند و تمامی همت و وقت خود را مصروف مالاندوزی و فخرفروشی میکنند اما غافل از اینکه نه بقایی برای خودشان هست و نه برای مالشان و لاجرم باید از دار فانی به دیار باقی بشتابند و پاداش تمامی خسرانها و بیهوده کاریهای خویش را دریافت کنند و تا ابدیت در آن جاودانه بمانند.
برداشتها و فواید سوره:
1- طعنه زدن و عیبجویی از دیگران کاری بسیار ناپسند و غیراخلاقی است.
2- انسان نباید به مال دنیا و ظاهر فریبندهاش مغرور و شادمان گردد.
3- انسان عاقل هیچگاه کاری نمیکند که خود را در معرض عذاب جهنم قرار دهد.
4- آتش جهنم نه تنها ظاهر و جسم انسان را میسوزاند بلکه به درون نیز نفوذ میکند و آن را از داخل در هم میشکند.
***
معرفی سوره: سورهی «عصر» مکی است و بعد از سورهی «شرح» نازل شده و شامل سه آیه است.
مناسبت آن با سورهی قبل: سورهی تکاثر در مورد تفاخر و فزونطلبی و غفلت انسان در طول زندگانیش بحث میکند و در سورهی «عصر» بعد از سوگند به عمر انسان، این تفاخر را خسران و ورشکستگی مینامد و راه حل مناسبی نیز ارائه میکند.
محور سوره: ارزش وقت، ورشکستگی انسان و راهکار نجات او.
عنوان سوره: خسرانی عمومی
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿وَٱلۡعَصۡرِ ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِی خُسۡرٍ ٢ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ ٣﴾ [العصر: 1- 3].
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«سوگند به زمانه (1) که همانا انسان در زیان است (2) مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند و همدیگر را به حقیقت و همدیگر را به صبر سفارش نمودند (3)».
توضیحات:
﴿وَٱلۡعَصۡرِ﴾: زمانه، روزگار، که تمامی عجایب و غرایب شبانهروز در آن نهفته است و مظهر نظم در خلقت و وجود خالق است و این مهمترین عبرت برای هر انسانی است. ﴿ٱلۡإِنسَٰنَ﴾: جنس انسان، یعنی تمامی انسانها به گونههای مختلف در حال زیان دیدن از روزگار و تلف کردن اوقات پربها و اموال ارزشمندشان هستند. ﴿خُسۡرٍ﴾: خسران یا زیان که نه تنها فایدهای در بر ندارد بلکه اصل سرمایهی زندگی یعنی فرصت را نیز از انسان میگیرد. ﴿إِلَّا﴾: استثناء، کسانی را شامل میشود که از روزگار و عمرشان نهایت بهره را بردهاند و با ایمان صحیح و عمل صالح و خالص، خود را از خسران رهانیدهاند. ﴿تَوَاصَوۡاْ﴾ (وَصَی): سفارش و توصیهی دوطرفه است، یعنی همدیگر را توصیه و سفارش کردند. ﴿ِٱلۡحَقِّ﴾: حقیقت، آنچه برای انسان بقاء و فایدهای داشته و در ذات خویش نیز هیچگونه عیب و نقصی نداشته باشد مثل خیرات، اسلام، توحید، عبادت و معرفت که مجموعاً سعادت انسان را تضمین میکنند. ﴿ٱلصَّبۡرِ﴾: تحمل سختیها و پایداری در راه کسب خوبیها، یعنی آنچه بد، ناشایست و گناه است انجام ندهند و آنچه خوب و مفید و ثواب است از انجام دادنش خسته نشوند و بر آن مداومت داشته باشند.
مفهوم کلی آیات:
هر لحظه از زندگی انسان، فرصتی است که میتوان خوبیها و کمالات را برای انسان در بر داشته باشد و یا اینکه به بطالت سپری شده و انسان را بیبهره سازد. اکثر انسانها ارزش این گوهر پرارزش را ندانسته و آن را به راحتی ضایع میکنند و در این میان تنها نیکوکاران مؤمن هستند که کمال استفاده را از زندگی خویش میبرند و همدیگر را به بهرهمندی از آن سفارش میکنند و هر مشقتی را نیز به جان میخرند و یاور و معین همدیگر میشوند.
برداشتها و فواید سوره:
1- مبانی چهارگانهی سعادت دنیا و آخرت در این سوره عبارتند از: 1- ایمان. 2- عمل صالح. 3- سفارش به حقیقت. 4- سفارش به صبر.
2- سعادت عمومی جامعه به میزان مشارکت افراد آن بر میگردد و انسجام و تعامل در جامعه سبب تقویت روح حقیقتطلبی در میان تمام افراد میشود.
3- مؤمن پیوسته نیاز به تقویت ایمان و استقامت در جهت تحمل دشواریهای دینداری دارد و این مهم تنها در پرتو توصیههای دو طرفه و بلکه چند طرفه حاصل میشود.
4- ابن کثیر از امام شافعی نقل میکند که وی در مورد این سوره فرمود: «لو تَدَبَّرَ النَّاسُ هذه السورةَ لَوَسَعَتّهُمْ». «اگر مردم در این سوره اندیشه کنند برای آنها کافی است».
5- در تعریف صبر گفتهاند: نگهداشتن نفس بر اساس آنچه عقل و شرع اقتضا میکند. بر این اساس صبر را به انواع مختلفی تقسیم میکنند مثل: صبر بر عبادت و ترک معصیت، صبر بر مصیبت، صبر بر اذیت و آزار دیگران، صبر در میدان دعوت، صبر در جبههی جهاد و مجاهدت و ... .
6- عمدهترین ثمرات صبر عبارتند از: رضایتمندی خود و خدا، آرامش، احساس سعادت، عزت و کرامت، نصرت و محبت خدواند و نهایتاً پاداش بیحساب اُخروی.
***
معرفی سوره: سورهی «تکاثر» مکی است و بعد از سورهی «کوثر» نازل شده و هشت آیه دارد.
مناسبت آن با سورهی قبل: پایانبخش سورهی «قارعه» در مورد پیامد سبکی میزان حسنات، یعنی آتش سوزان جهنم است و آغاز سورهی تکاثر در مورد فخرفروشی و حب دنیاست که نقش عمدهای در غافل ماندن از حسنات دارد.
محور سوره: غفلت از آخرت و مشغولیت به دنیا.
عنوان سوره: عاقبت فخر فروشی
سبب نزول: روایت است که این سوره در مورد قبایلی از عرب نازل شده است که پیوسته بر همدیگر فخر میفروختند؛ ابتدا بزرگان زندهی خود را بر میشمردند سپس به قبرستان رفته و مرگان را سرشماری میکردند.
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿أَلۡهَىٰکُمُ ٱلتَّکَاثُرُ ١ حَتَّىٰ زُرۡتُمُ ٱلۡمَقَابِرَ ٢ کَلَّا سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ ٣ ثُمَّ کَلَّا سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ ٤ کَلَّا لَوۡ تَعۡلَمُونَ عِلۡمَ ٱلۡیَقِینِ ٥ لَتَرَوُنَّ ٱلۡجَحِیمَ ٦ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیۡنَ ٱلۡیَقِینِ ٧ ثُمَّ لَتُسَۡٔلُنَّ یَوۡمَئِذٍ عَنِ ٱلنَّعِیمِ ٨﴾
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«فزون طلبی شما را سرگرم ساخت (1) تا آنکه به قبرستانها روی آوردید (2) هرگز! (زیادهخواهی کار پسندیدهای نیست) خواهید دانست (3) باز هم هرگز (زیادهخواهی راه به جایی نمیبرد) خواهید دانست (4) هرگز (کارتان از دوراندیشی به دور است)، اگر به علم یقین بدانید (5) حقا که بیشبهه جهنم را ببینید (6) سپس حقا که بیشک آن را به چشم یقین ببینید (7) سپس به تحقیق در آن روز از نعمت (دنیوی) بازخواست خواهید شد (8)».
توضیحات:
﴿أَلۡهَىٰکُمُ﴾ (إلهاء): مشغولیت از کاری مهم و ارزشمند بهسوی کاری بیهوده، «لهو» در اصل به معنای مشغولیت است و اصطلاحاً هر آن چیزی که تو را از کار مفید و مهم باز میدارد، سرگرمی. ﴿ٱلتَّکَاثُرُ﴾ (کثرت): زیادهخواهی، فزون طلبی، تفاخر یا فخرفروشی نسبت به مال و فرزند و قبیله وغیره. ﴿زُرۡتُمُ﴾: زیارت کردید. ﴿ۡمَقَابِرَ﴾ ج مقبره: قبرستان «حَتَّی» حرف غایت و نهایت است و به دو گونه میتوان این آیه را معنا کرد: 1- تا اینکه مرگتان فرا رسد و به قبرستان برده شوید 2- فخر فروشی شما تا قبرستان و نسبت به مردگان نیز ادامه دارد و گذشتهی مردگانتان را به رخ همدیگر میکشید. ﴿کَلَّا﴾ تکرار این لفظ در این سوره دلالت بر تأکید نسبت به ناپسند و دور از عقل بودن عمل فخرفروشی دارد. ﴿عِلۡمَ ٱلۡیَقِینِ﴾ درجهای از آگاهی و علم که درون انسان را قانع میکند و هیچ شک و تردیدی را در آن باقی نمیگذارد. ﴿لَتَرَوُنَّ﴾ (رأی): یقیناً و بیگمان آن را میبینید. این دیدن میتواند به دو گونه باشد: 1- در دنیا انسان در وجودش جهنم را کاملاً درک میکند و با چشم دل آن را میبیند 2- انسان در قیامت ناگزیر از جهنم عبور کرده و آن را مشاهده میکند. ﴿عَیۡنَ ٱلۡیَقِینِ﴾: درجهای از آگاهی که با مشاهدهی چشم حاصل میشود. ﴿لَتُسَۡٔلُنَّ﴾: یقیناً سؤال میشوید و مورد مؤاخذه قرار میگیرید. ﴿ٱلنَّعِیمِ﴾ تمامی نعمتهایی که خداوند در دنیا به انسان عطا میفرماید مثل سلامتی و امنیت، طعام و شراب، مال و منصب؛ هر انسانی در آخرت مورد سؤال واقع میشود که آیا در دنیا، شکر نعمتها را به جای آورده یا اینکه از آنها در راه ناصحیح بهره برده است.
مفهوم کلی آیات:
نعمتهای دنیوی و زیباییهای آن به گونهای است که بسیاری را مشغول خود میسازد و زندگی را تبدیل به میدان زیادهخواهی و فزونطلبی میکند و فرصت عمل صالح و اندیشهی آخرت را از انسان میگیرد و غایت و هدف والای آفرینش را پست و بیهوده میسازد، اما اگر یقین انسان نسبت به آخرت و عقوبتهای آن درست شود و انسان به یک درک حقیقی و واقعی برسد و بداند که در مقابل تکتک نعمتهای خداوند بازخواست میشود دیگر هم و غم خود را صرف مادیات نمیکند و از این سرگرمی مُهلک دست بر میدارد و به هدف اصلی از خلقت، یعنی عبادت خداوند میپردازد.
برادشتها و فواید سوره:
1- زندگی دنیا سراسر بازی، سرگرمی، زیبایی، فخرفروشی و فزون طلبی در مال و فرزند است [حدید: 20].
2- تا هنگامی که آدمی به یک درک حقیقی و واقعی از قیامت نرسد برای وی مشکل است که دل از مادیات و خوشیهای دنیا برکند.
3- مراتب یقین سه مرحله است: 1- علم الیقین: آگاهی از طریق آثار شیء، مثل دود که دلالت بر آتش دارد. 2- عین الیقین: آگاهی از طریق دیدن شیء، مثل دیدن آتش با چشم. 3- حق الیقین: آگاهی از طریق حس، مثل سوختن با آتش یا لمس کردن یک شیء.
4- هر چقدر ایمان قویتر باشد، یقین و باور نیز قویتر میشود تا جایی که در همین دنیا، بهشت و جهنم در وجود انسان قابل لمس میشود.
5- امام مسلم از انس بن مالک نقل میکند: به رسول الله ص خبری دربارهی اصحابش رسید پس ایشان خطبهای خواند و فرمود: «عُرِضَتْ عَلَىَّ الْجَنَّةُ وَالنَّارُ فَلَمْ أَرَ کَالْیَوْمِ فِى الْخَیْرِ وَالشَّرِّ وَلَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ لَضَحِکْتُمْ قَلِیلاً وَلَبَکَیْتُمْ کَثِیرًا». «بهشت و دوزخ به من نشان داده شد و هرگز همانند امروز خیری را بهتر از بهشت و شری را بدتر از دوزخ ندیدهام و اگر آنچه من میدانم شما میدانستید اندکی خنده میکردید و بسیار میگریستید». انس بن مالک میگوید: هیچ روزی سختتر از آن روز بر اصحاب رسول الله ص نگذشته بود، سرهای خود را پوشیدند و در گلو به شدت گریستند.
***
معرفی سوره: سورهی «قارعه» مکی است و بعد از سورهی «قریش» نازل شده و شامل یازده آیه است.
مناسبت آن با سورهی قبل: سورهی «عادیات» با وصفی از قیامت به پایان رسید و این سوره نیز به بیان اوصافی دیگر از قیامت و سرانجام انسان در آن روز اشاره دارد.
محور سوره: قیامت، أهوال و سختیهای آن بر مبنای سنگینی و سبکی میزان اعمال.
عنوان سوره: میزان اعمال
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿ٱلۡقَارِعَةُ ١ مَا ٱلۡقَارِعَةُ ٢ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا ٱلۡقَارِعَةُ ٣ یَوۡمَ یَکُونُ ٱلنَّاسُ کَٱلۡفَرَاشِ ٱلۡمَبۡثُوثِ ٤ وَتَکُونُ ٱلۡجِبَالُ کَٱلۡعِهۡنِ ٱلۡمَنفُوشِ ٥ فَأَمَّا مَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِینُهُۥ ٦ فَهُوَ فِی عِیشَةٖ رَّاضِیَةٖ ٧ وَأَمَّا مَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِینُهُۥ ٨ فَأُمُّهُۥ هَاوِیَةٞ ٩ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا هِیَهۡ ١٠ نَارٌ حَامِیَةُۢ ١١﴾
ترجمه:
به نام خداوند بخشایندهی مهربان
«در هم کوبنده (1) در هم کوبنده چیست! (2) و تو چه دانی که در هم کوبنده چیست! (3) روزی که مردم مانند پروانههای پراکنده باشند (4) و کوهها مانند پشم رنگین حلاجی شده باشند (5) پس اما هر کس که ترازوهایش سنگین باشد (6) پس او در زندگی خوشایند است (7) و اما آنکه ترازوهایش سبک باشد (8) پس مادر وی هاویه است. (9) و تو چه دانی آن چیست! (10) آتشی است سوزان (11)».
توضیحات:
﴿ٱلۡقَارِعَةُ﴾ (قرع): کوبنده، اصل قرع به معنای کوبیدن به شدت و قوت است؛ قیامت را قارعه مینامند، زیرا شدت و سختیهای برپایی قیامت به حدی است که قلبها را در هم میکوبد و از جا میکند. ﴿وَمَآ أَدۡرَىٰکَ﴾: شدت و سختی قیامت در ذهن و تصور بشریت نمیگنجد و با الفاظ نمیتوان آن را توصیف نمود، از این رو خداوند برای تبیین آن از مثال استفاده کرده است. ﴿ٱلۡفَرَاشِ﴾ ج فراش: پروانه. ﴿ٱلۡمَبۡثُوثِ﴾ (بث): پراکنده و متفرق شده. وجه مشابهت مردم به پروانه در کثرت عدد، پراکندگی، ضعف و حرکت دستهجمعی بهسوی آن چیزی است که توجه آنها را جلب میکند مثل آتش. و مردم نیز بعد از برپایی از قبر همچون پروانگان سراسیمه بهسوی صحرای محشر موج میزنند. ﴿ٱلۡعِهۡنِ﴾ ج عِهنة: پشم رنگ شده، و در حقیقت نیز چنان است، همانگونه که خدواند در سورهی فاطر، آیهی 27 میفرماید: کوهها به رنگهای مختلف سفید، سیاه و قرمز هستند. ﴿ٱلۡمَنفُوشِ﴾ (نفْش): حلاجی شده، نرم و از هم پراکنده شده. اجزای به هم پیوستهی کوهها در هنگام برپایی قیامت از هم جدا و پراکنده میشود. ﴿ثَقُلَتۡ﴾: سنگین شد. ﴿مَوَٰزِینُهُ﴾ ج میزان: ترازو، وسیلهی سنجش اعمال، و یا جمع موزون، یعنی آنچه دارای وزن است (اعمال خیر و شر). سنگینی هردو (میزان و موزون) دلالت بر سنگینی پروندهی اعمال خوب دارد. ﴿عِیشَةٖ رَّاضِیَةٖ﴾: زندگی در بهشت که سبب رضایت میشود. ﴿خَفَّتۡ﴾: خفیف و سبک شد. ﴿فَأُمُّهُۥ هَاوِیَةٞ﴾: مادرش هاویه است و این بیانگر این حقیقت است که هر کس در این دنیا، دنیا را در آغوش گیرد پس در آخرت نیز «هاویة» او را در آغوش خواهد گرفت و این هشداری شدید به دنیاطلبان غافل است. ﴿هَاوِیَةٞ﴾ (هَوَی): در اصل به معنای سقوط است و چون مردم در جهنم سرازیر شده و به درون آن سقوط میکنند به خود جهنم نیز «هاویة» گویند. ﴿مَا هِیَهۡ﴾؟: در اصل «ماهیَ» است و اضافه نمودن «هاء» به آن برای رعایت تناسب آیات است. ﴿حَامِیَةُۢ﴾ (حَمْی): بسیار داغ و سوزان.
مفهوم کلی آیات:
شدت و هول قیامت، قلبها را از جا میکند و به وحشت میاندازد و سرگردان میکند همانگونه که کوهها را نیز ذره ذره در هوا پراکنده میسازد. سپس میزان جهت سنجش اعمال بندگان گذاشته میشود: هر آن کس که عملش در ترازوی الهی وزنی داشت و سنگینی کرد پس به همان اندازه و بلکه چندین برابر نعمت به او داده میشود تا اینکه راضی شود، و هر آنکس که کفهی خوبیهایش نسبت به بدیهایش سبک و بیوزن شد پس آن قدر به او عذاب اضافه میشود که ترازویش متعادل و میزان شود و حقیقتاً این معنای قسط و عدالتی است که بر اساس آن حکم میشود.
برداشتها و فواید سوره:
1- سختیهای قیامت به اندازهای است که صلابت کوه را در هم میشکند و متلاشی می سازد و انسانها را همچون پروانههای هراسان، سراسیمه به هر سوی روانه میسازد.
2- در قیامت اعمال خیر و شر بندگان را وزن میکنند و در مقابل هر ذرهای از آن جزا و پاداش میدهند.
3- نعمتهای بهشت به اندازهای متنوع و فراوان است که تمامی خواستههای بهشتیان را بر آورده ساخته و آنها را خشنود میسازد.
4- هر کس که در دنیا تنها به مادیات آن چسپیده باشد در قیامت همین مادیات در قالب عذابهای دردناکی او را در کنار خواهد گرفت.
5- در مورد کیفیت آتش جهنم احادیث زیادی نقل شده است از آن جمله:
الف) در صحیح بخاری و مسلم از ابوهریره از رسول الله ص نقل شده است: «نَارُکُمْ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءًا مِنْ نَارِ جَهَنَّمَ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنْ کَانَتْ لَکَافِیَةً قَالَ فُضِّلَتْ عَلَیْهِنَّ بِتِسْعَةٍ وَسِتِّینَ جُزْءًا کُلُّهُنَّ مِثْلُ حَرِّهَا». «آتش دنیا، یک هفتادم آتش دوزخ است. گفته شد: یا رسول الله! مگر آتش دنیا، کافی نیست؟ فرمود: آتش دوزخ شصت و نه مرتبه سوزندهتر از آتش دنیاست و هر مرتبهی آن به اندازهی آتش دنیا سوزندگی دارد».
ب) در صحیح بخاری و مسلم از ابوهریره از رسول الله ص روایت شده است: «إِذَا اشْتَدَّ الْحَرُّ فَأَبْرِدُوا بِالصَّلَاةِ فَإِنَّ شِدَّةَ الْحَرِّ مِنْ فَیْحِ جَهَنَّمَ وَاشْتَکَتْ النَّارُ إِلَى رَبِّهَا فَقَالَتْ یَا رَبِّ أَکَلَ بَعْضِی بَعْضًا فَأَذِنَ لَهَا بِنَفَسَیْنِ نَفَسٍ فِی الشِّتَاءِ وَنَفَسٍ فِی الصَّیْفِ فَهُوَ أَشَدُّ مَا تَجِدُونَ مِنْ الْحَرِّ وَأَشَدُّ مَا تَجِدُونَ مِنْ الزَّمْهَرِیرِ». «هر زمان گرما شدید شد پس نماز (ظهر) را تا زمان خنکی به تاخیز بیندازید زیرا شدت گرما، از تنفس دوزخ است.آتش دوزخ نزد پرورگارش شکایت کرد و گفت: پروردگارا! اجزای من، یکدیگر را خوردند؛ پس خداوند به وی اجازه داد تا دو بار تنفس کند: یک نفس در زمستان و یک نفس در تابستان؛ پس آن (دو نفّس)، سوزندهتر از گرمایی است که سراغ دارید و سردتر از زمهریر (سرمای شدید) است که دیدهاید».
* * *