ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در اولین نبرد باشکوهی که بین مسلمانان و لشکریان سرزمین فارس در زمان خلافت حضرت ابوبکر صدیق س روی داد، حضرت خالد رهبریت سپاه اسلام را بر عهده داشت، و هرمز سپاهسالار ارتش دشمن بود. هرمز در پستی و پلیدی زبانزد خاص و عام بود. و برای حضرت خالد یک دام چیده بود. او به همراه محافظانش نقشه ریخته بود که حضرت خالد بن ولید را به مبارزه تن به تن میطلبد و چون خالد جلو میآید آنها غافلگیرانه از هر سو به او حملهور شده او را بکشند. پس از صف آرایی دو لشکر، هرمز جلو آمده با هارت و پورتهایش حضرت خالد را به مبارزه طلبید. حضرت خالد نیز مبارزه با او را پذیرفته فورا وارد میدان جنگ شد. چکاچک شمشیران دو پهلوان به هوا برخواست، حضرت خالد او را زیر باران پیاپی شمشیر برانش به سختی غافلگیر کرده بود. در یک چشم بهم زدن محافظان هرمز از هر سو به حضرت خالد حملهور شده، او را محاصره کردند. حضرت خالد که موفق شده بود هرمز را به قتل برساند خود را در محاصره دشمن یافت. در چهار طرف او شمشیرهای تشنه محافظان هرمز میدرخشیدند. این شمشیرهای بیجان نمیدانستند دلاوری که در محاصره آنهاست از مرگ هیچ بیم و هراسی ندارد. در این میان بود که شیردل مجاهد؛ قعقاع بن عمرو متوجه این دسیسه شد، با سرعت برق او به همراه برخی از سوار کارانش چارنل تاخته به محافظان هرمز حملهور شدند. در مرکز دایره شمشیر بران خالد بود که چون پتک بر سر پهلوانان سپاه دشمن فرو میآمد، و از پشت سر قعقاع و سواره نظامش که به کمک خالد آمده بودند. لحظاتی بعد گرد و غبار معرکه با نعره "الله اکبر" مجاهدان اسلام فرونشست، و بهای دسیسه هرمز چیزی نبود جز سر بر باد رفته خود و پهلوانانش.[1] شکست خونین این دام خائنانه هرمز ضربه بزرگی بود بر روحیه سربازان او، قعقاع فرصت را غنیمت شمرده همراه سپاه اسلام به لشکر وحشت زده دشمن یورش برد. ساعاتی چند نگذشته بود که لشکریان دشمن پا به فرار گذاشته رسوایی شکست را بجان و دل خریدند. این اولین حادثهای بود که در آن پیشگویی حضرت ابوبکر در مورد قعقاع بن عمرو بر همگان ثابت شد. ایشان فرموده بود: «لا یهزم جیش فیهم مثل هذا». "لشکری که در میان آنها جوانمردی مثل این – قعقاع – باشد شکست نخواهد خورد".[2]
با نعره "الله اکبر" مجاهدان اسلام گرد و غبار معرکه فرونشست. دسیسه هرمز سرش را به باد داد. |
239- لشکری که جوانمردی چون قعقاع در آن باشد هرگز طعم شکست نخواهد چشید!
وقتی حضرت خالد س نیاز به نیروهای کمکی پیدا کرد و از حضرت ابوبکر س درخواست نیروی اضافی نمود، وی حضرت قعقاع بن عمر تمیمی س را بسوی او فرستاد. به ایشان گفته شد: آیا شما برای کمک به فرماندهی که سپاهش در خطر افتاده تنها یک نفر را میفرستید؟!
در جواب فرمودند: «لا یهزم جیش فیهم مثل هذا». "لشکری که در بین آنها مثل این مرد باشد شکست نخواهد خورد".
این بیانگر فراست، حکمت و آدم شناسی آن حضرت بود، حوادث و اتفاقهایی که بعدها روی داد صحت و درستی آنرا به نمایش گذاشت. حقا که حضرت ابوبکر در علم الرجال و شناختن افراد مهارت بیمانندی داشت. ایشان استعدادها و مهارتها و کار آئیهای بیشتر افراد را بخوبی میدانست.[1]
[1]- التاریخ الإسلامی، اثر/ الحمیدی: 9/129، 130. و تاریخ الدعوة إلی الإسلام، اثر/ دکتر یسری محمد هانی، ص: 342، و تاریخ الطبری: 4/ 163.
238- نرمی با ایرانیان و رفتار نیک با کشاورزان
حضرت ابوبکر س برای حضرت خالد نوشت: «تألف أهل فارس ومن کان فی ملکهم من الأمم». " دلهای مردمان سرزمین فارس، و تمامی اقوامی که در آن کشور زندگی میکنند را بدست آور".
حضرت ابوبکر س به تمامی فرماندهان جهادی دستور داد تا با مردم عراق و کشاورزان و دهقانان ابراز همدردی و دلسوزی کنند. ایشان آرزو داشت این قشرهای مستضعف و زحمتکش جامعه با اخلاق و پیام اسلام آشنا شده ایمان بیاورند و همچنان بر زمینهای خود بمانند و با محصولاتشان جامعه را تأمین کنند. ایشان بخوبی درک میکرد هیچ حکومتی بدون پایه مردمی نمیتواند پا برجا بماند. و خوب میدانستند کشاورزی پیشهای بسیار مهم و یکی از بزرگترین منابع درآمد برای گذارن زندگی و استقرار جامعه است.
237- بجا آوردن وعدههای رسول الله ج
جابر بن عبدالله ب آوردهاند: اموالی از بحرین به ابوبکر صدیق س رسید. ایشان در بین مردم اعلام کرد: اگر رسول الله ج به کسی اموالی را وعده داده بود به ما مراجعه کند، ما تمامی وعدههای پیامبر خدا ج را بجای خواهیم آورد. من به حضرت ابوبکر صدیق گفتم که رسول الله ج به من فرموده بود:
«لو قد جاء مال البحرین قد أعطیتک هکذا وهکذا وهکذا».
"وقتی که مالهای بحرین بیاید به تو چنین و چنان میدهم".
آن حضرت دو کف دستهایش را کنار هم گذاشته سه بار اشاره فرمود. حضرت ابوبکر صدیق س دو کف دستش را پر از درهم کرده به من داد و گفت اینرا بشمار. من پولها را شمردم پانصد درهم بود. ابوبکر صدیق به من فرمود: یک هزار دیگر نیز بردار. پس از آن ایشان به تمام افرادی که رسول الله ج به آنها وعدههای داده بود، مال و پول پرداخت کرد وعدههای پیامبر خدا ج را بجای آورد.[1]
236- احتیاطات لازم در انتخاب سربازان
حضرت ابوبکر س برای فرماندهان لشکرش؛ حضرت خالد و عیاض س نامه نوشته بود که تنها آن سربازان جان بر کفی را همراه خود به میدانهای کارزار برند که در جهاد بر علیه مرتدان و آشوبگران شرکت داشتهاند، و آن مسلمانانی را ترجیح دهند که در دوران فتنه بر ایمانشان ثابت قدم مانده بودند. و هیچ یک از افرادی که پس از رحلت رسول اکرم ج از دین بازگشته مرتد شدند را در سپاه خود جای ندهند، تا خلیفه درباره آنها تصمیم بگیرد. در آغاز این جنگها هیچ یک از مرتدان سابق حق مشارکت نداشت، البته بعدها پس از آنکه ثابت کردند بر ایمانشان ثابت قدم ماندهاند و ایمان در دلهایشان ماندگار شده به آنها نیز اجازه مشارکت در جهاد داده شد.[1]