ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
اخلاق وارسته و نیکو از ثمرات ایمان بخداست. تواضع و فروتنی از جمله آن اخلاق نیکوست که در شخصیت حضرت ابوبکر صدیق س به وضوح تجلی کرده بود. این ویژگی و خوبی او را در دوشیدن بزهای دخترکان بیسرپرست و سایر سیاستها و برنامههای اجرائیش بروشنی میتوان دید.
حضرت ابوبکر س مردم را از انجام کارهای جاهلی و ارتکاب بدعتها و خرافات به سختی منع میکردند. ایشان همیشه به انجام درست عبادات اسلامی و پیروی از سنت رسول اکرم ج تأکید میورزید. از قیس بن ابی حازم روایت شده که حضرت ابوبکر س به کنار زنی از قبیله "أحمس" بنام زینب رسیدند. ایشان متوجه شدند آن زن بکلی خاموش است و هیچ لب تکان نمیدهد.
آن حضرت س پرسید: «ما لها لا تتکلم؟». "ایشان را چه شده؟ چرا حرف نمیزند؟".
افرادی که در آنجا بودند جواب دادند؛ نذر کرده حجی خاموش بجای آورد.ایشان بدو امر کرد که خاموشیش را بشکند و توضیح داد؛ چنین نذری بهیچ وجه درست و روا نیست، این از جمله رسمهای زمان جاهلیت پیش از اسلام است. آن زن با شنیدن پند و اندرزهای حضرت خلیفه لب گشوده شروع کرد به سخن گفتن، و پرسید: "شما کیستی؟". حضرت ابوبکر فرمودند: «أنا امرؤ من المهاجرین». " من فردی از مهاجران هستم". آن زن پرسید: از کدام مهاجران؟ ایشان فرمود: «من قریش». " از مهاجران قریش". او پرسید: از کدام خانواده قریش؟ حضرت ابوبکر فرمود: «إنک لسئول، أنا أبوبکر». " تو خیلی پرس و جو میکنی، من ابوبکرم".[1]
خوانندگان گرامی! لختی در اخلاق والای حضرت ابوبکر صدیق س بنگرید، چگونه در کمال فروتنی بزهای دختران بیسرپرست را برای آنها میدوشد، شیرشان را دو دستی به آنها تقدیم میدارد! و پس از آنکه بر مسند جانشینی پیامبر اکرم ج مینشیند، میفرماید: «أرجو ألا یغیرنی ما دخلت فیه». "امیدوارم مسئولیت جدیدم مرا تغییر ندهد و سد راه کارهای نیکی که پیش از این انجام میدادم قرار نگیرد".[1]
مسئولیتهای جدید او کار آسانی نبود. او خلیفه و جانشین رسول الله ج بود. او سردار اسلام، و سپه سالار آن سپاه نیرومند و پرتوانی بود که پوزه جبروت و خودپرستی امپراطوری سرزمین فارس، و کبر و غرور رومیان را به خاک مالید تا در آن دیاری که زیر ظلم و ستم شاهان ستمگر کمر خم کرده بود پرچم عدل و انصاف و داد، و علم و فرهنگ و تمدن را به اهتزاز درآورد. با وجود همه اینها آرزو داشت همچنان کارهای نیک گذشتهاش را ادامه دهد و چون گذشته بتواند به دخترهای یتیم بیسرپرست خدمت کند.[2]
بنگر به تواضع و فروتنی حضرت ابوبکر صدیق س که اگر مهار شترش از دستش رها شده بر زمین میافتاد، خودش از شتر پایین آمده آنرا میگرفت و از کسی نمیخواست تا مهار را به او بدهد؛ و چون به او گفته میشد: " اگر شما به ما میگفتید، ما با کمال میل مهار را به شما میدادیم". ایشان میفرمودند: «أمرنا رسول الله ج ألا نسأل الناس شیئا». "رسول الله ج به ما امر کرده بودند تا چیزی را از مردم نخواهیم".[3]
حضرت ابوصالح غفاری آورده است در مدینه منوره پیر زن نابینایی زندگی میکرد. حضرت عمر س شبها میرفت و به او خدمت میکرد. به او آب و غذا میرسانید و سایر نیازهایش را مهیا میکرد. بیشتر اوقات چنین میشد که تا او بدانجا میرسید احساس میکرد شخصی پیش از او آمده به پیر زن خدمت کرده است. بارها حضرت عمر سعی کرد زودتر خودش را بدانجا برساند تا شخص دیگری در خدمت و رسیدگی به پیرزن بر او پیشی نگیرد، ولی باز هم میدید که دیگری بر او سبقت گرفته است. شبی حضرت عمر در جایی پنهان شد تا دریابد چه کسی در خدمت بدان پیرزن از او پیشی میگیرد، معلوم شد آن شخصی که پیش از او خدمت آن پیرزن میکرد حضرت ابوبکر صدیق س بود. با وجود اینکه او در آن زمان خلیفه مسلمانان بود![1]
146- دوشیدن بزهای خانواده بیسرپرست
پیش از فائز شدن به منصب خلافت، آن حضرت بزهای خانوادهای بیسرپرست را برایشان میدوشید. چون ایشان به عنوان خلیفه مسلمانان انتخاب شد دختر بچهای از آن خانواده بیبضاعت به او گفت: " از این به بعد شما بزهای ما را نمیدوشید".
حضرت ابوبکر با شنیدن این حرف فورا جواب داد:" سوگند بخدا! من این خدمت را انجام خواهم داد. امیدوارم مسئولیتهای جدیدم مرا از کارهای نیک گذاشتهام باز ندارد".
ایشان چون گذشته بزهای آن خانواده بیسرپرست را میدوشید. چون آن دخترکان بزهایشان را میآوردند، آن حضرت با آنها میخندید و از باب شفقت و مهربانی به آنها میفرمود: «أرغی لک أو أصرح؟». "با شیر برایت کف درست کنم یا نه" اگر دخترک میگفت شیر را بالا بیاور ایشان ظرف را دور نگه داشته شیر میدوشیدند تا که خوب شیر کف کند و بالا آید. و اگر دخترک میگفت کف درست نکن ایشان ظرف را نزدیک پستان بز میگرفت و آنرا میدوشید تا شیر کف نکند. او شش ماه تمام بطور دائم در روستای سُنح این خدمت را انجام میداد، بعد از آن به مدینه منوره منتقل شد.[1]