ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
اگر در مسألهای به حضرت عبدالله بن عباس رجوع میشد ایشان قبل از همه حل آنرا در کتاب الله جستجو میکردند. اگر برای آن جوابی نمییافتند به سنت پیامبر اکرم ج رجوع میکردند. اگر در سنت پیامبر نیز جوابی نمییافت در فتواهای حضرت ابوبکر صدیق و عمر فاروق نگاه میکرد. حضرت ابن عباس بزرگترین فقیه و سرشناسترین محدث و عالم طراز اول زمان خود بود که او را «حبر الأمة» - دانشمند امت – مینامیدند. علم او انعکاسی بود از دعای پیامبر اکرم ج که در حق او گفته بود، خداوند او را در دین فقیه گرداند و فهم و درک درست قرآن را بدو بیاموزد.[1]
اگر مسئلهای برای حضرت ابوبکر س پیش میآمد که برای آن هیچ جوابی در کتاب خداوند متعال، یا فرمودههای گهربار رسول اکرم ج نمییافت، ایشان در آن مورد اجتهاد میکرد و میگفت: «أجتهد برأیی، فإن یکن صوابا فمن الله وإن یکن خطأ فمن نفسی وأستغفر الله».
"من با رأی خودم اجتهاد میکنم. اگر اجتهادم درست باشد از جانب خداوند متعال است و اگر اشتباه باشد از کوتاهی من است، و من از این کوتاهیم به درگاه خداوند متعال توبه و استغفار میکنم و از او عفو و بخشش میطلبم".
هر مسئله و مشکلی پیش میآمد ایشان فورا برای حل آن به کتاب خداوند رجوع میکردند. اگر در کلام الهی جوابی برای آن بود بلافاصله مطابق آن عمل میشد. اگر جوابی دریافت نمیکرد از صحابه کرام در آن مورد میپرسید. در چنین مواردی ایشان میگفتند: «الحمد لله الذی جعل فینا من یحفظ علینا سنة نبینا».
"حمد و سپاس خدای عز وجل را که در میان افرادی قرار داده که سنت پیامبران را برایمان محفوظ نگاه داشتهاند".[1]
153- چنین حکمران.. همچنین رعیت
یک خانم روستائی از حضرت ابوبکر صدیق پرسید:" ای خلیفه رسول الله! خداوند متعال پس از جاهلیت و مشرف شدن به اسلام به ما نعمتهای بسیاری ارزانی داشته، ما تا کی سرشار این نعمتها خواهیم بود؟".
ایشان فرمود: «بقاءکم علیه ما استقامت به أئمتکم». "شما تا آنزمان غریق این نعمتهای الهی خواهید بود که حکمرانان شما بر اسلام ثابت قدم باشند".
او پرسید: منظور از حکمرانان چه کسانی هستند؟
آن حضرت فرمود: «أما کان لقومک رؤوس وأشراف یأمرونهم فیطیعونهم؟». "آیا در بین قوم و قبیله شما سرداران و اشراف و ریش سفیدانی نیستند که به مردم دستور میدهند و مردم از آنها حرف شنوی داشته، اطاعت میکنند".
او گفت: چرا هست. ایشان فرمودند: «فهم أولئک على الناس». "حکمرانها همین افرادند".[1]
152- بینش سیاسی، و نگاهی عمیق بر نشیب و فرازها
حضرت ابوبکر س از درک و بصیرت سیاسی بسیار قویای برخوردار بود، و گردباد حوادث و نشیب و فراز روزگار را با دیدی عمیق در نظر داشتند. از حکومتهای زمان خود و قوانین و برنامههای آنها بخوبی آگاه بود. در آن زمان دو امپراطوری ایران و روم جهان را در دست داشت و هیچ حکومت جدیدی را توان و جرأت سربلند کردن در مقابل آنها نبود. هیچ اثر و نام و نشانی از نظام جمهوری نبود. تمام حکومتها بر پایه جبر و استبداد دیکتاتوریت بنا شده بودند. رعیت و مردم از دست آنها چه رنجها و سختیها که نمیچشیدند! آنها هر حکومتی را تهدید میکردند و با سلاح بیم و ترس بر شانه مردم خراجها و مالیاتهای گزاف وضع میکردند. در زمان خلافت حضرت ابوبکر س در تمام آن شهرهایی از این دو امپراطوری که توسط مسلمانان فتح شده بود قانون عدل و مساوات و برابری بر پا بود. حضرت ابوبکر س به تمام سرداران سپاه اسلام دستور داده بود؛ بدون در نظر گرفتن هیچگونه امتیازات مذهبی و یا قومی، با تمام مردم بطور یکسان برخورد نمایند، کسی را به نوکری نگیرند، کسی را محکوم نکرده مورد اذیت و آزار و شکنجه قرار ندهند، با تمام مردم، از طبقات کوچک و بزرگ جامعه، با عدل و انصاف و داد برخورد کنند، عبادتگاههای هیچ قوم و ملتی را خراب نکنند. با عبارات واضح و روشن آزادی کامل مذهبی و اجتماعی ملتها را اعلام دارند.
مردم سرزمینهای فتح شده هرگز نامی از مساوات و برابری نشنیده بودند. آنها از این نحوه برخورد مسلمانان و از گفتههای شیوا و شیرین و دلنشینشان بینهایت خوشحال و شاد گشته، بسیاری از آنها از این گونه رفتارهای مسلمانان متأثر شده به دایره اسلام گرویدند.[1]
از حضرت انس س روایت است؛ مدتی پس از وفات رسول الله ج حضرت ابوبکر س به حضرت عمر س گفت:
«اِنطلق بنا إلى أم أیمن نزورها کما کان رسول الله ج یزورها».
"همانطور که رسول الله ج به زیارت ام ایمن میرفت بیا ما هم برویم به دیدار ایشان".
وقتی ما به خدمت ایشان رسیدیم با دیدن ما به گریه افتاد. آن دو پرسیدند: چرا گریه میکنی؟ رسول الله ج با بهترین پاداش در نزد پروردگارش است. او گفت: من از این گریه نمیکنم چون میدانم برای رسول الله ج بهترین اجر و پاداش نزد پروردگار خواهد بود. من از این میگریستم که سلسله آمدن وحی از آسمان قطع شده است!
با شنیدن این حرف اشک از چشمان حضرت ابوبکر وعمر نیز سرازیر شد.[1]