اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

توحید ربوبیت

توحید ربوبیت

یعنی یگانه دانستن خدا در کارهای وی از جمله آفرینش و روزی دادن و تدبیر و زنده گرداندن و میراندن و رستاخیز و دیگر کارهای مخصوص وی. بنابراین الله خالق و رازق و زنده کننده و میراننده است که امور جهان را تدبیر می‌کند و باران را فرو می‌فرستد. مشرکان به این توحید اقرار داشتند اما این اقرار هیچ سودی برایشان نداشت و باعث ورود آنان به اسلام نشد. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُ [الزمر: 38].

(و اگر از آنان بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده بی‌شک خواهند گفت: الله).

دلیل این توحید، این سخن پروردگار است که می‌فرماید:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢ [الفاتحة: 2].

(ستایش مخصوص الله پروردگار جهانیان است).

اعتراف به وجود خداوند متعال و اقرار به اینکه وی آفریدگار و روزی دهنده و تدبیر کنندۀ امور جهان است، برای وارد شدنِ بنده به اسلام کافی نیست، زیرا بسیاری از مشرکان به توحید ربوبیت اعتراف داشتند اما با این وجود [به صرف این اعتراف] وارد اسلام نشدند، زیرا توحید در عبادت را نپذیرفتند. بسیاری از مردم گمان می‌کنند توحیدی که پیامبران برایش فرستاده شدند همین توحید ربوبیت است و اگر این توحید را بپذیرند حق توحیدِ او را به جای آورده‌اند، اما این اشتباهی واضح است. به همین سبب عده‌ای از مردم به عبادت غیر الله می‌پردازند و با این وجود ادعا می‌کنند که کارشان شرک نیست، زیرا به گمانشان شرک یعنی اینکه به خالق و مدبری دیگر همراه با الله باور داشته باشی. در واقع به سبب جهل آنان نسبت به توحید، مرتکب چنین شرک آشکاری در حق خدا می‌شوند.

معنی اسلام

معنی اسلام

اسلام در لغت به معنای تسلیم بودن و گردن نهادن است، اما در شرع، اعمال ظاهری را اسلام می‌گویند، و به معنای تسلیم شدن در برابر خداوند به وسیله‌ی توحید و گردن نهادن در برابر او با طاعات و پاک بودن از شرک است.

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ دِینٗا مِّمَّنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ [النساء: 125].

(و دین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم الله کرده و نیکوکار است).

و می‌فرماید:

﴿۞وَمَن یُسۡلِمۡ وَجۡهَهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَکَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ [لقمان: 22].

(و هر کس خود را در حالی که نیکوکار باشد تسلیم الله کند قطعا در ریسمان استوارتری چنگ زده است).

و همچنین می‌فرماید:

﴿فَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَلَهُۥٓ أَسۡلِمُواْۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُخۡبِتِینَ ٣٤ [الحج: 34].

(پس [بدانید که] خدای شما خدایی یگانه است پس تسلیم او شوید و فروتنان را بشارت ده).

اما اگر لفظ اسلام به طور کلی بیاید همۀ دین را در بر می‌گیرد. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلدِّینَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُ [آل عمران: 19].

(همانا دین [حقیقی] نزد الله همان اسلام است).

که شامل همۀ ارکان پنجگانۀ اسلام است، به دلیل حدیث طولانی جبرئیل، هنگامی که به قصد آموزش دین [در ظاهر مردی آمد و دربارۀ اسلام پرسید. رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ در پاسخ] فرمود: «اسلام این است که گواهی دهی معبودی [به حق] جز الله نیست، و اینکه محمد فرستادۀ الله است، و نماز را به پا داری و زکات بدهی و رمضان را روزه باشی و حج خانه [کعبه] را در صورت توانایی به جای آوری».([1])

انواع توحید: توحید بر دو نوع است:

1-    توحید علم و اعتقاد که به آن توحید علمی گویند و به اخبار و شناخت پروردگار مربوط است و سورۀ ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١ بیانگر آن است.

این توحید، توحیدِ ربوبیت و توحید اسماء و صفات را در بر می‌گیرد.

2-    توحید اراده و قصد: که به آن توحید عبادت یا توحید الوهیت یا توحید طلب گویند. منظور از این توحید، یگانه ساختن الله در شعائر عبادی همانند نماز و حج و دعا و نذر و ذبح و دیگر عبادات است، و سورۀ ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡکَٰفِرُونَ ١ بیانگر آن است.

بنابراین توحید به طور کلی بر سه بخش است: توحید ربوبیت و توحید الوهیت و توحید نام‌ها و صفات.



[1]- تخریج آن گذشت.

مبحث سوم: شهادتین

مبحث سوم: شهادتین

شهادتین دربرگیرنده‌‌ امور زیر است:

۱- تعریف علم توحید

۲- معنای اسلام

۳- انواع توحید

۴- توحید علمی و اعتقادی

۵- توحید اراده و قصد

۶- توحید ربوبیت

۷- توحید الوهیت

۸- توحید اسماء و صفات

۹- اثر توحید بر اعمال و فضیلت آن

۱۰- معنای لا إله إلا الله

۱۱- معنای محمد رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم .

۱۲- عبادت

۱۳- معنای عبادت

۱۴- شروط عبادت

۱۵- اصولی که عبادت بر آن بنا می‌شود

۱۶- انواع عبادت.

 

علم توحید: علمی است که به صفات جلال و کمالی که برای خداوند واجب است و آنچه شایستۀ الله نیست و در حق وی غیر ممکن است می‌پردازد، و همچنین کارهایی که شایستۀ الله است، و آنچه در حق الله واجب است از جمله اخلاص در عبادت و ادای حق او با گردن نهادن به دستورات و دوری از منهیات وی، و آنچه شایستۀ پیامبران است و آنچه دربارۀ آنان امکان دارد یا ندارد، و مسائل مربوط به آن از جمله ایمان به کتاب‌ّهای آسمانی و ملائکۀ پاک و روز رستاخیز و پاداش و جزا و قضا و قدر. فایدۀ این علم تصحیح عقیده و فرجام نیک و سعادت دنیا و آخرت است.

معنی اسلام

اسلام در لغت به معنای تسلیم بودن و گردن نهادن است، اما در شرع، اعمال ظاهری را اسلام می‌گویند، و به معنای تسلیم شدن در برابر خداوند به وسیله‌ی توحید و گردن نهادن در برابر او با طاعات و پاک بودن از شرک است.

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ دِینٗا مِّمَّنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ [النساء: 125].

(و دین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم الله کرده و نیکوکار است).

و می‌فرماید:

﴿۞وَمَن یُسۡلِمۡ وَجۡهَهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَکَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ [لقمان: 22].

(و هر کس خود را در حالی که نیکوکار باشد تسلیم الله کند قطعا در ریسمان استوارتری چنگ زده است).

و همچنین می‌فرماید:

﴿فَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَلَهُۥٓ أَسۡلِمُواْۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُخۡبِتِینَ ٣٤ [الحج: 34].

(پس [بدانید که] خدای شما خدایی یگانه است پس تسلیم او شوید و فروتنان را بشارت ده).

اما اگر لفظ اسلام به طور کلی بیاید همۀ دین را در بر می‌گیرد. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلدِّینَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُ [آل عمران: 19].

(همانا دین [حقیقی] نزد الله همان اسلام است).

که شامل همۀ ارکان پنجگانۀ اسلام است، به دلیل حدیث طولانی جبرئیل، هنگامی که به قصد آموزش دین [در ظاهر مردی آمد و دربارۀ اسلام پرسید. رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ در پاسخ] فرمود: «اسلام این است که گواهی دهی معبودی [به حق] جز الله نیست، و اینکه محمد فرستادۀ الله است، و نماز را به پا داری و زکات بدهی و رمضان را روزه باشی و حج خانه [کعبه] را در صورت توانایی به جای آوری».([1])

انواع توحید: توحید بر دو نوع است:

1-    توحید علم و اعتقاد که به آن توحید علمی گویند و به اخبار و شناخت پروردگار مربوط است و سورۀ ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١ بیانگر آن است.

این توحید، توحیدِ ربوبیت و توحید اسماء و صفات را در بر می‌گیرد.

2-    توحید اراده و قصد: که به آن توحید عبادت یا توحید الوهیت یا توحید طلب گویند. منظور از این توحید، یگانه ساختن الله در شعائر عبادی همانند نماز و حج و دعا و نذر و ذبح و دیگر عبادات است، و سورۀ ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡکَٰفِرُونَ ١ بیانگر آن است.

بنابراین توحید به طور کلی بر سه بخش است: توحید ربوبیت و توحید الوهیت و توحید نام‌ها و صفات.

توحید ربوبیت

یعنی یگانه دانستن خدا در کارهای وی از جمله آفرینش و روزی دادن و تدبیر و زنده گرداندن و میراندن و رستاخیز و دیگر کارهای مخصوص وی. بنابراین الله خالق و رازق و زنده کننده و میراننده است که امور جهان را تدبیر می‌کند و باران را فرو می‌فرستد. مشرکان به این توحید اقرار داشتند اما این اقرار هیچ سودی برایشان نداشت و باعث ورود آنان به اسلام نشد. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُ [الزمر: 38].

(و اگر از آنان بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده بی‌شک خواهند گفت: الله).

دلیل این توحید، این سخن پروردگار است که می‌فرماید:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢ [الفاتحة: 2].

(ستایش مخصوص الله پروردگار جهانیان است).

اعتراف به وجود خداوند متعال و اقرار به اینکه وی آفریدگار و روزی دهنده و تدبیر کنندۀ امور جهان است، برای وارد شدنِ بنده به اسلام کافی نیست، زیرا بسیاری از مشرکان به توحید ربوبیت اعتراف داشتند اما با این وجود [به صرف این اعتراف] وارد اسلام نشدند، زیرا توحید در عبادت را نپذیرفتند. بسیاری از مردم گمان می‌کنند توحیدی که پیامبران برایش فرستاده شدند همین توحید ربوبیت است و اگر این توحید را بپذیرند حق توحیدِ او را به جای آورده‌اند، اما این اشتباهی واضح است. به همین سبب عده‌ای از مردم به عبادت غیر الله می‌پردازند و با این وجود ادعا می‌کنند که کارشان شرک نیست، زیرا به گمانشان شرک یعنی اینکه به خالق و مدبری دیگر همراه با الله باور داشته باشی. در واقع به سبب جهل آنان نسبت به توحید، مرتکب چنین شرک آشکاری در حق خدا می‌شوند.

توحید الوهیت([2])

یعنی خدا را به یگانگى بپرستید، وهیچ چیز را با او در عبادت شریک نگردانید. بنابراین دعا و قربانی و نذر و نماز و ترس و امید و توکل و یاری خواستن و دیگر انواع عبادات را باید تنها برای پروردگار ـ سبحانه و تعالی ـ قرار داد. هر کس هر کدام از این عبادات را برای غیر خدا انجام دهد دیگر موحد نیست، بلکه در حق الله متعال دچار شرک شده است، حتی اگر به توحید ربوبیت اعتراف داشته باشد.

توحید الوهیت همان چیزی است که تمام پیامبران به خاطر آن مبعوث شده‌اند و کتاب‌های آسمانی فرو فرستاده شده‌اند، و هر کس به درستی این توحید را بشناسد به حال و روز بسیاری از مردم که این توحید را ضایع کرده‌اند و نسبت به بسیاری از حقوق آن آگاهی ندارند، پی خواهد برد.

همچنین باید دانست که توحید تنها دست کشیدن از عبادت غیر الله از جمله بت‌ها نیست، بلکه انسان باید از همۀ عبادت‌ها برای غیر خدا دست کشد و از آن و اهل آن بیزاری جوید و همۀ عبادت‌ها را برای خدا خالص گرداند. بنابراین کسی که خداوند متعال را عبادت کند اما به چیزهایی که جز او عبادت می‌شوند، کفر نورزد، به «دستاویز محکم» پروردگار چنگ نزده است. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿فَمَن یَکۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَیُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَکَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ [البقرة: 256].

(پس هر که به طاغوت کفر ورزد و به الله ایمان آورد به یقین به دستاویزی استوار چنگ زده است).

و در صحیح مسلم روایت شده که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمود: «هر که لا اله الا الله بگوید و به آنچه جز الله پرستیده می‌شود کفر ورزد، مال و جانش حرام است و حساب [نیت] او با الله است».([3])

کسی که به طاغوت کفر نورزد به «عروة الوثقی» یعنی «لا اله الا الله» چنگ نزند، بلکه دست از آن بکشد و حقوق آن را زیر پا بنهد جان و مالش در امان نخواهد بود. اساس توحید پیامبران و بلکه اساس دینی که پیامبران به سوی آن فرا خوانده‌اند همان یگانه ساختن الله در عبادت و بیزاری از هر معبودی جز الله است، و این همان «ملت ابراهیم» است که خداوند متعال درباره‌اش می‌فرماید:

﴿قَدۡ کَانَتۡ لَکُمۡ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ فِیٓ إِبۡرَٰهِیمَ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥٓ إِذۡ قَالُواْ لِقَوۡمِهِمۡ إِنَّا بُرَءَٰٓؤُاْ مِنکُمۡ وَمِمَّا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ کَفَرۡنَا بِکُمۡ وَبَدَا بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةُ وَٱلۡبَغۡضَآءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥٓ [الممتحنة: 4].

(قطعا برای شما در [پیروی] از ابراهیم و کسانی که با اویند سرمشقی نیکوست، آنگاه که به قوم خود گفتند ما از شما و از آنچه به جای الله می‌پرستید بیزاریم؛ به شما کفر می‌ورزیم و میان ما و شما دشمنی و کینۀ همیشگی پدیدار شده تا وقتی که فقط به الله ایمان آورید).

و می‌فرماید:

﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦٓ إِنَّنِی بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ ٢٦ إِلَّا ٱلَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُۥ سَیَهۡدِینِ ٢٧  وَجَعَلَهَا کَلِمَةَۢ بَاقِیَةٗ فِی عَقِبِهِۦ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ ٢٨ [الزخرف: 26-28]. (و چون ابراهیم به پدر و قومش گفت من از آنچه می‌پرستید بیزارم (۲۶) مگر [از] آن کس که مرا پدید آورد و البته او مرا راهنمایی خواهد کرد (۲۷) و او آن را در پی خود سخنی جاویدان کرد، باشد که آنان [به توحید] بازگردند).

اما اگر به حال و روز توحید الوهیت در دوران ما بنگری می‌بینی آثار و نشانه‌های آن نزد بسیاری از مردم به فراموشی سپرده شده است. به این دو مثال توجه کنید:

مثال نخست: قربانی: قربانی یکی از والاترین و بزرگترین عبادت‌ها است. الله متعال خطاب به پیامبرش می‌فرماید:

﴿فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَٱنۡحَرۡ ٢ [الکوثر: 2].

(پس برای پروردگار خود نماز بگزار و قربانی کن).

اگر قربانی را از جملۀ عبادات به شمار آوریم، خواهیم دانست انجام آن برای غیر الله شرک است. در صحیح مسلم از علی ـ رضی الله عنه ـ روایت است که گفت: رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ چهار سخن به من گفت، و از جملۀ آن این را نام برد که: «خداوند لعنت کند کسی را که برای غیر الله قربانی کند».([4]) اما در دوران ما به سبب جهل نسبت به توحید الوهیت، (توحید عبادت) ذبح و قربانی برای غیر خدا بسیار است، حتی برخی از جاهلان هنگامی که در جایی منزل می‌گیرند برای آنکه از جن‌ها در امان باشند برای آنان قربانی می‌کنند، یا کارهایی اینچنین که شرک در حق خداوند متعال است.

مثال دوم: دعا و فرا خواندن غیر الله.

دعا نیز عبادتی است بس بزرگ که از عظیم‌ترین اسباب و قوی‌ترین آن برای جلب سود و دفع زیان است و نشانه‌ای است بر نیاز بنده به پروردگار. خداوند متعال بندگان خود را به دعا امر نموده و فرموده است:

﴿وَقَالَ رَبُّکُمُ ٱدۡعُونِیٓ أَسۡتَجِبۡ لَکُمۡ [المؤمن: 60].

(و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا شما با اجابت کنم).

و رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ می‌فرماید: «دعا همان عبادت است».([5]) حال که دعا از جمله گرامی‌ترین و بزرگترین عبادات است، انجام آن برای غیر الله نیز شرک خواهد بود، اما با نگاه به حال و روز بسیاری از انسان‌هایی که خود را منتسب به اسلام می‌دانند و نظر به رابطۀ آنان با اهل قبور خواهیم دید آنان دعای خود را برای مردگان و غایبان قرار داده‌اند، و چنان آن‌ها را به فریاد می‌خوانند که گویا صدایشان را می‌شنوند و چنان از آنان درخواست یاری می‌کنند که گویا حاضرند و قادر! الله متعال می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا یَمۡلِکُونَ مِن قِطۡمِیرٍ ١٣ إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا یَسۡمَعُواْ دُعَآءَکُمۡ وَلَوۡ سَمِعُواْ مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَکُمۡۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یَکۡفُرُونَ بِشِرۡکِکُمۡۚ وَلَا یُنَبِّئُکَ مِثۡلُ خَبِیرٖ ١٤ [فاطر: 13-14].

(و کسانی را که به جز او می‌خوانید مالک پوستۀ هستۀ خرمایی [هم] نیستند (۱۳) اگر آن‌ها را بخوانید دعای شما را نمی‌شنوند و اگر [فرضا] بشنوند اجابتتان نمی‌کنند و روز قیامت شرک شما را انکار می‌کنند و [هیچکس] چون [پروردگار] آگاه تو را خبردار نمی‌کند).

درخواست شفاعت از مردگان و عرضه کردن حاجات به آنان شرک است؛ فرقی نمی‌کند پیامبران باشند یا صالحان و دیگران، و چنین کاری نقض کننده‌ی توحید الوهیت است و جز با توبه بخشیده نمی‌شود، و هر کس با این اعمال از دنیا برود در آتش جاودانه خواهد بود.

توحید اسماء و صفات

معنای توحید اسماء و صفات این است که الله را به نام و صفتی بخوانیم که خود بر خود نهاده، یا پیامبرش ـ صلی الله علیه وسلم ـ وی را به آن نام و صفت خوانده، و آن را دستخوش تحریف و تأویل نکنیم و به بیان چگونگی صفات یا تمثیل آن نپردازیم. دلیل ایمان به نام‌ها و صفات الله، این سخن او سبحانه و تعالی است که:

 

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَا [الأعراف: 180].

(و الله دارای نام‌های نیک است، پس او را با آن [نام‌ها] فرا بخوانیم).

و این سخن رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ که می‌فرماید: «همانا الله نود و نه نام دارد؛ هر که آن را برشمارد وارد بهشت می‌شود».([6])

انکار نام‌ها و صفات الله در واقع انکار خالق است و بنده وارد اسلام نمی‌شود مگر آنکه به نام‌ها و صفات خدا ایمان بیاورد. این نوع توحید را باید به خوبی شناخت و درک نمود، زیرا برخی از منتسبین به علم در این باره دچار اشتباه شده‌اند و گروهی از مردم در آن به کج‌راهه رفته‌اند؛ آنان به ادعای نفی تشبیه، برخی از صفاتی را که خداوند خود را به آن توصیف نموده نفی کرده‌اند و اینگونه به سبب فهم فاسد خود گمراه شدند و به مخالفت با کتاب و سنت اجماع سلف امت دچار گردیدند.([7])

تاثیر توحید بر اعمال انسان و فضیلت آن

1-    هر که توحید را محقق سازد بدون حساب و عذاب وارد بهشت می‌شود.

2-    توحید سبب آمرزش و بخشش گناهان است.

3-    توحید مانع از جاودان ماندن در آتش است.

4-    توحید برای صاحب خود هدایت و امنیت کامل در دنیا و آخرت را به ارمغان می‌آورد.

5-    پذیرش همۀ اعمال و گفتارها به توحید بستگی دارد.

6-    توحید باعث آسان شدن سختی‌ها و دردهای دنیا می‌شود.

7-    خداوند متعال پیروزی اهل توحید را تضمین کرده است.([8])

معنای لا اله الا الله محمد رسول الله

معنای «لا اله الا الله» چنانکه از نصوص کتاب و سنت فهمیده می‌شود چنین است: «معبودی به حق نیست جز الله». بر اساس این تعریف، در این سخن نفی و اثبات را یکجا کرده‌ایم؛ منظور از نفی، نفی شایستگی عبادت برای هر کس دیگری جز خداوند متعال و اثبات عبادت تنها برای خدای عزوجل است. یعنی خداوند متعال همانطور که در پادشاهی‌اش شریکی ندارد، در عبادتش نیز نباید شریکی داشته باشد. الله متعال می‌فرماید:

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ ٦٢ [الحج: 62].

(این بدان سبب است که الله خود حق است و آنچه به جای او می‌خوانند باطل است و این الله است که والا و بزرگ است).

اما معنای «محمد رسول الله» به معنای تصدیق قطعی و از صمیم قلب همراه با گفتار زبانی دربارۀ این حقیقت است که: محمد بندۀ الله و فرستادۀ او به سوی همۀ انسان‌ها و جنیان است. پیامبری که گواه و بشارت دهنده و هشدار دهنده و دعوتگری به سوی خدا و چراغی روشنگر است. بنابراین باید همۀ اخبار وی را راست شمرد؛ چه اخبار گذشته و چه اخبار آینده، و حلال و حرام وی را پذیرفت و به دستورات او گردن نهاد و از منهیات وی دست کشید و از شریعت وی پیروی نمود و با خشنودی کامل سنت وی را عملی نمود.

شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب ـ رحمه الله ـ می‌گوید: «معنای گواهی دادن به پیامبری محمد ـ صلی الله علیه وسلم ـ طاعت وی در آنچه امر نموده و راست شمردن اخبار وی و دوری از منهیات اوست، و اینکه خداوند را به واسطۀ آنچه او تشریع نموده، عبادت کرد».([9])

عبادت

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ ٥٦ [الذاریات: 56].

(و جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا عبادت کنند).

کسی که در این آیۀ عظیم، نیک بنگرد می‌بیند که این آیه هدف بزرگِ خلقت را بیان کرده که همان تحقیق عبودیت برای خداوند متعال در زمین است. این وظیفۀ بزرگی است که هر کس انجامش دهد هدف وجودی خود را انجام داده و هر کس دربارۀ آن کوتاهی ورزد زندگی‌اش بی‌هدف و بی‌معنا خواهد بود.

این عبادت ـ که برای آن آفریده شده‌ایم ـ نامی است جامع که همۀ گفتارها و کردارهای آشکار و پنهان را که باعث خشنودی خداوند متعال است در بر می‌گیرد، و بیزاری از هر چیزی است که منافی و ضد آن است.

الله متعال می‌فرماید:

﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحۡیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٦٢ لَا شَرِیکَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِکَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ ١٦٣ [الأنعام: 162-163].

 (بگو در حقیقت نماز من و عبادات من و زندگی و مرگ من برای الله پروردگار جهانیان است (۱۶۲) [که] او شریکی ندارد و بر این [کار] دستور یافته‌ام و من نخستین مسلمانم).

شروط عبادت([10])

عزم و ارادۀ صادقانه: این شرطِ وجود عبادت است (یعنی بدون آن عبادتی انجام نمی‌شود)، و معنای آن ترک تنبلی و پشت گوش انداختن، و تلاش در راه یکی شدن گفتار و کردار است. خدای متعال می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٢ کَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٣ [الصف: 2-3].

(ای کسانی که ایمان آورده‌اید چرا چیزی را می‌گویید که انجام نمی‌دهید؟ (۲) نزد الله سخت ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید).

دوم: خالص گرداندن نیت؛ یعنی آنکه هدف بنده از تمام گفتارها و کردارهای ظاهری و پنهانی، به دست آوردن خشنودی خداوند متعال باشد. خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ حُنَفَآءَ [البینة: 5].

(و دستور نیافته بودند جز اینکه الله را بپرستند و در حالی که به توحید گراییده‌اند دین [خود] را برای او خالص گردانند).

سوم: موافقت آن با شریعت پروردگار. خداوند متعال عبادت نمی‌شود مگر بر اساس شریعتِ او، یعنی دین اسلام، که خداوند جز آن را از کسی نمی‌پذیرد:

﴿وَمَن یَبۡتَغِ غَیۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِینٗا فَلَن یُقۡبَلَ مِنۡهُ [آل عمران: 85].

(و هر که جز اسلام دین دیگری را برگیرد از او پذیرفته نخواهد شد).

و در صحیحین از عائشه ـ رضی الله عنها ـ روایت است که رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمود: «هر که در این امر ما (دین) چیزی را نو پدید آورد که از آن نیست، پس کارش مردود است».([11])

این‌ها سه شرط صحت عبادت هستند که هیچ عبادتی جز با آن صحیح نیست. عزم صادقانه شرط انجام گرفتن عبادت است و نیت خالصانه و موافق بودن آن با سنت، شرط پذیرش آن است، و هیچ عبادتی پذیرفته نمی‌شود مگر با یکجا شدن همۀ این شروط.

اصولی که عبادت بر آن بنا می‌شود

اصولی که عبادت بر پایۀ آن گذاشته می‌شود دو اصل است:

نخست: محبت کامل.

دوم: فروتنی کامل.

هیچ عبادتی تنها با یکی از این دو سودمند نخواهد بود. به همین سبب یکی از سلف می‌گوید: هر کس الله را تنها بر اساس محبت، عبادت کند زندیق است، و هر کس او را بر اساس امیدِ تنها عبادت کند مُرجِئه([12]) است، و هر که او را تنها بر اساس ترس عبادت کند حَروری([13]) است؛ اما کسی که او را بر اساس محبت و ترس و امید بپرستد مومنِ یکتاپرست است.([14])

خداوند متعال در توصیف مومنان می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا [البقرة: 165].

(و کسانی که ایمان آورده‌اند محبتشان نسبت به الله بیشتر است).

و می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ هُم مِّنۡ خَشۡیَةِ رَبِّهِم مُّشۡفِقُونَ ٥٧ [المؤمنون: 57].

(کسانی که از بیم پروردگارشان در هراسند).

و همچنین می‌فرماید:

﴿إِنَّهُمۡ کَانُواْ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَیَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَکَانُواْ لَنَا خَٰشِعِینَ ٩٠ [الأنبیاء:90].

(آنان در [انجام] کارهای نیک شتاب می‌نمودند و ما را از روی رغبت و بیم می‌خواندند و در برابر ما فروتن بودند).

انواع عبادت

عبادت انواع بسیاری دارد، از جمله: دعا و ترس و امید و توکل و رغبت (اشتیاق) و رهبَت (هراس) و قربانی و نذر و رکوع و سجود و طواف و سوگند و خشیت و خشوع و استعانت و استغاثه و دیگر انواع...

غالب سوره‌های قرآن، و بلکه همۀ آن برای اثبات این امر و دعوت به آن نازل شده است. همۀ قرآن دربارۀ توحید و حقوق و پاداش آن و دربارۀ شرک و اهلِ آن و جزای مشرکان است.

همۀ پیامبران برای اثبات این حقیقت و دعوت به آن فرستاده شدند. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِی کُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ [النحل: 36]

(و بی‌شک در میان هر امتی پیامبری فرستادیم که [به آنان بگوید] الله را عبادت کنید و از طاغوت دوری گزینید).

بنابراین کسی که توحید را محقق سازد در دنیا به هدایت رسیده و گناهانش بخشیده می‌شود، و در آخرت از عذاب ابدی نجات می‌یابد. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ یَلۡبِسُوٓاْ إِیمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ ٨٢ [الأنعام: 82].

(کسانی که ایمان آوردند و ایمان خود را به شرک نیالودند آنان راست ایمنی و آنان هدایت یافتگانند).

و رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ می‌فرماید: «حق بندگان بر الله این است که وی کسی را که به او چیزی را شریک نیاورد عذاب ندهد».([15])




[1]- تخریج آن گذشت.

[2]- شیخ سلیمان بن ناصر العلوان، القول الرشید فی حقیقة التوحید.

[3]- به روایت مسلم در کتاب الإیمان، باب «الأمر بقتال الناس حتی یقولوا لا إله إلا الله» (۲۵).

[4]- به روایت مسلم در کتاب الأضاحی، باب «تحریم الذبح لغیر الله» (۱۹۷۸).

[5]- به روایت ترمذی در کتاب الدعوات، باب «الدعاء مخ العبادة» (۳۷۷۱). شیخ آلبانی این حدیث را در صحیح سنن ابی‌داود (۱۳۲۹) صحیح دانسته است.

[6]- به روایت بخاری در کتاب التوحید (۲۵۳۱) و مسلم در کتاب الذکر والدعاء (۴۸۳۶).

[7]- القول الرشید فی حقیقة التوحید.

[8]- علامه ابن السعدی، القول السدید لشرح کتاب التوحید (۱۶-۱۹).

[9]- الأصول الثلاثة.

[10]- أعلام السنة المنثورة لاعتقاد الطائفة المنصورة (۱۱) و معارج القبول حافظ ابن احمد الحکمی (۱/ ۳۹۹).

[11]- به روایت بخاری در کتاب الصلح، باب «إذا اصطلحوا علی صلح جور فالصلح مردود» (۲۶۹۷) و مسلم در کتاب الأقضیة، باب «نقض الأحکام الباطلة ورد محدثات الأمور» (۵/ ۱۳۳).

[12]- مرجئه کسانی هستند که عمل را از مسمای ایمان بیرون جدا می‌کنند (آن را جزو ایمان نمی‌دانند) و آن را از حقیقت ایمان خارج می‌دانند. مرجئه گروه‌های بسیاری هستند که در معنای ایمان به هم اختلاف دارند.

[13]- حروریه همان خوارج هستند و بر اساس حروراء، [که منطقه‌ای است در کوفه و در آنجا بار نخست علیه علی رضی الله عنه جمع شدند] حروری نامیده شده‌اند. خوارج کسانی را که مرتکب گناه کبیره شوند کافر می‌دانند.

[14]- معارج القبول (۱/ ۳۹۷).

[15]- به روایت بخاری در کتاب اللباس، باب «إرداف الرجل خلف الرجل» (۲۷۰۱) و مسلم در کتاب الإیمان، باب «الدلیل علی أن من مات علی التوحید دخل الجنة» (۳۰).

سحر و جادوگری

سحر و جادوگری([1])

نخست: حقیقت سحر

سحر حقیقت دارد و وقوع آن به تحقیق ثابت شده است و اگر حقیقت نداشت نهی و تهدید به انجام آن در شرع وارد نمی‌شود و شریعت خبر از مجازات دنیوی و اخروی فاعل آن نمی‌داد و همینطور امر به استعاذۀ از آن نمی‌کرد. خداوند متعال از وجود سحر در دوران فرعون خبر داده است که قصد داشت با کمک آن در برابر معجزات موسی ـ علیه السلام ـ بایستد.

دوم: آیا سحر تأثیرگذار است؟

آری، سحر دارای تاثیر است؛ برخی از انواع آن باعث بیماری می‌شود و انواعی دیگر منجر به مرگ می‌شود. انواع دیگری باعث از بین رفتن عقل افراد می‌شود و برخی باعث از بین رفتن بینایی یا جدا شدن زن و شوهر می‌شود؛ اما سحر ذاتاً موثر نیست بلکه بر اساس قضا و قدر و خلقت و تکوین خداوند تاثیر می‌گذارد، زیرا خداوند متعال خالق خیر و شر است و سحر و جادو نیز جزو شر است. به همین سبب، خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ [البقرة: 102].

(و آنان به هیچکس زیان نمی‌رسانند مگر به اذن الله).

سوم: زیان سحر برای فرد و جامعه

زیان سحر برای انسان: سحر بر زندگی دینی و دنیوی انسان تاثیر می‌گذارد به طوری که وی را به ترک طاعت پروردگار و سرکشی از فرمان وی وا می‌دارد. شخص به سبب سحر به نزد ساحران و جادوگران می‌رود تا برای شفای وی راه حلی ارائه دهند و در نتیجه گرفتار شرک می‌شود. پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ می‌فرماید: «هر که نزد پیشگو یا کاهنی رود و او را راستگو بپندارد به آنچه بر محمد نازل شده کفر ورزیده است».([2])

اما آثار دنیوی سحر: سحر ممکن است باعث بیماری یا مرگ یا حیرت و سرگشتگی انسان شود به طوری که نداند هدف وی چیست، و زندگی را سراسر غم و درد و اندوه ببیند.

تاثیر اجتماعی سحر اما آشکار و روشن است؛ چرا که فرد، خشتی از بنای بزرگِ جامعه است و اگر افراد جامعه دچار این بیماری شوند چگونه می‌توان امید سربلندی و صلاح امت را داشت؟ تاثیر اجتماعی جادو روشن است؛ سحر و جادو، تخم شبهه و شک را در درون مردم می‌کارد و باعث کینه و کدورت و حسد می‌شود، به ویژه اگر کسی بداند که فلان کس او را جادو کرده است؛ بی‌شک این باعث می‌شود به هر وسیله‌ای در پی انتقام از وی باشد و اینجاست که جامعه با مشکل مواجه می‌شود و دست درازی و قتل در جامعه گسترش می‌یابد و اخلاق اسلامی که اساس امنیت و آرامش جامعه است زیر پا نهاده شده، ترس و وحشت و شوق جنایت جای آن را می‌گیرد.

 

 

چهارم: حکم جادو و جادوگران

حکم سحر: خداوند متعال در کتابِ خود، حکم آموزندۀ سحر را کفر دانسته و فرموده است:

﴿وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ یَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَکۡفُرۡۖ [البقرة: 102].

(و آن دو به هیچکس [جادوگری] را یاد نمی‌دادند مگر آنکه می‌گفتند: همانا ما آزمایشی هستیم، پس کفر نورز).

بنابراین، آموزش جادوگری ـ به هر نیتی ـ حرام است؛ چه برای استفاده از آن باشد و چه به هدف در امان ماندن از جادوگران، و پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ سحر را یکی از هفت گناه هلاک کننده نامیده و می‌فرماید: «از هفت [گناه] هلاکت‌بار دوری کنید...»([3]) و سحر را از جملۀ این هفت گناه ذکر فرمود.

حکم ساحر: جمهور اهل علم بر این اتفاق دارند که حکم ساحر در شریعت اسلام، قتل است. این حکم از صحابه ـ رضی الله عنهم ـ روایت شده است. از جندب به صورت موقوف روایت است که گفت: «حد ساحر یک ضربۀ شمشیر است».([4])

و از بجالة بن عبدة روایت است که عمر بن الخطاب ـ رضی الله عنه ـ چنین نوشت که «هر مرد و زن جادوگری را بکشید». او می‌گوید: «پس سه زن جادوگر را کشتیم».([5]) از حفصه ـ رضی الله عنها ـ نیز روایت است که وی دستور به کشتن یکی از کنیزان خود داد که وی را جادو کرده بود، پس وی را کشتند».([6])

 

 

 

پنجم: چگونه از سحر در امان بمانم؟([7])

1-    محقق ساختن توحید خالص برای خداوند متعال و خالی کردن قلب از وابستگی به هر کس جز الله متعال، و همینطور دوری از انواع شرک و اجتناب از گناهان بزرگ و کوچک. این‌ها به اذن خداوند تاثیر بسیاری در دور ساختن ساحران دارد.

2-    اخلاص نیت. محقق ساختن اخلاص راهِ رهایی از شیطان است. خداوند متعال در کتاب خود سخنان شیطان را چنین نقل کرده که گفت:

﴿قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغۡوَیۡتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٣٩ إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ٤٠ [الحجر: 39-40].

(گفت: پروردگارا به سبب آنکه مرا گمراه ساختی من [هم گناهانشان را] در زمین برایشان می‌آرایم و همه را گمراه می‌کنم (۳۹) مگر بندگان خالص تو را از میان آنان).

3-    پایبندی به جماعت مسلمانان: رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ می‌فرماید: «هر که خواهان میانۀ بهشت است به جماعت [مسلمانان] پایبند باشد زیرا شیطان همراه شخص تنها است و از دو تن دورتر است».([8])

4-    پایبندی به نمازهای پنجگانه ـ به ویژه نماز صبح ـ در جماعت؛ زیرا سهل انگاری در مورد نماز جماعت کار شیطان را برای گمراه ساختن آدمی آسان می‌کند.

5-    چنگ زدن به کتاب و سنت؛ این بزرگترین عامل برای در امان ماندن از شیطان است. پایبندی علمی و عملی به کتاب و سنت باعث در امان ماندن انسان از شر ساحران و کاهنان است. ابن جوزی با سند خود از اعمش روایت کرده که گفت: «مردی که با جنیان هم‌سخن بود [به نقل از آنان می‌گفت]: برای ما هیچ کس شدیدتر از پیروان سنت نیست، اما اهل هوا و هوس [چنان هستند] که با آنان بازی می‌کنیم!»([9])

6-    تقوای الله متعال و بازگشت به سوی وی: خداوند می‌فرماید:

﴿وَنَجَّیۡنَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ ١٨ [فصلت: 18].

(و کسانی را که ایمان آورده بودند و تقوا پیشه می‌کردند نجات دادیم).

7-    توبۀ نصوح و رهایی از گناهان.

8-    صدقه و انجام اعمال نیک و برآورده ساختن نیازهای مردم. یکی از وسایل و عوامل در امان ماندن از بدی‌ها، دادن صدقات به فقرا و نیازمندان است که باعث دفع بسیاری از بدی‌ها یا کم شدن آن می‌شود.

9-    رُقیۀ شرعی که شرط‌های آن چنین است:

-      با ذکر کلام خدا یا نام‌ها و صفات وی باشد.

-      به زبان عربی یا زبانی باشد که مفهوم آن را بداند.

-      معتقد باشد که رُقیه در ذات خود مؤثر نیست بلکه سبب است و تاثیرگذار واقعی الله متعال است.




[1]- نگا: از همین مؤلف، «بلاد الحرمین الشریفین والموقف الصارم من السحر والسحرة».

[2]- به روایت امام احمد (۹۵۳۲) و حاکم در مستدرک (۱/ ۸). حاکم این روایت را بر اساس شرط شیخین صحیح دانسته. همچنین بیهقی (۸/ ۱۳۵). حافظ عراقی در امالی خود می‌گوید: «این حدیثی صحیح است». ذهبی می‌گوید: «سند آن قوی است»، و شیخ آلبانی در صحیح الجامع (۸۹) آن را صحیح دانسته است.

[3]- به روایت بخاری در کتاب الوصایا، باب قول الله تعالی: {أن الذین یأکلون أموال الیتامی...} (۲۷۶۶)، و مسلم در کتاب الإیمان، باب «بیان الکبائر وأکبرها» (۲۷۲).

[4]- به روایت ترمذی در کتاب الحدود، باب «ما جاء فی حد السحر» (۱۴۶۰).

[5]- به روایت عبدالرزاق (۱۰/ ۱۷۹) و احمد (۱/ ۱۹۰).

[6]- به روایت بخاری در تاریخ الکبیر (۲/ ۲۲۲).

[7]- کتاب «بلاد الحرمین الشریفین والموقف الصارم من السحر والسحرة».

[8]- به روایت ترمذی در کتاب الفتن، باب «ما جاء فی لزوم الجماعة» (۲۱۶۷). آلبانی در صحیح سنن ابن ماجه آن را صحیح دانسته است (۲۳۶۳).

[9]- تلبیس ابلیس (۳۹).

نفاق و انواع آن

نفاق و انواع آن

معنای نفاق

نفاق آشکار کردن نیکی و پنهان کردن شر است، یعنی آنکه شخص در ظاهر خود را مؤمن نشان دهد و کفرِ خود را پنهان کند. سورۀ توبه که «فاضحه» یعنی «رسواگر» نیز نامیده می‌شود در بیان کارهای منافقان و هشدار مؤمنان نسبت به شرِ آنان و خباثت و دشمنی پنهانشان نازل شده است.

انواع نفاق: نفاق به دو نوع تقسیم می‌شود: نفاق اکبر و نفاق اصغر.

نخست: نفاق اکبر

منظور از نفاق اکبر، نفاق اعتقادی است که شش نوع است:

1-    دروغگو شمردن پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم.

2-    دروغ انگاشتن بخشی از سخنان پیامبر صلی الله علیه وسلم.

3-    بغض و کینه نسبت به پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم.

4-    کینه و تنفر نسبت به آنچه پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ آورده است.

5-    شادی از شکست و عقب‌ماندن دین.

6-    ناراحتی از پیروزی دین پیامبر صلی الله علیه وسلم.

دوم: نفاق اصغر

منظور از نفاق اصغر همان نفاق عملی است که جنایتی بزرگ و گناهی عظیم است که از گناهان کبیره به شمار می‌آید، اما صاحب خود را از اسلام خارج نمی‌کند.

برخی از نمونه‌های نفاق اصغر

1-    دروغ.

2-    پیمان شکنی.

3-    خیانت.

4-    خلف وعده.

5-    فجور([1]) در دشمنی.

دلیل آن سخن رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ که: «نشانۀ منافق سه چیز است: هرگاه سخن گوید دروغ می‌گوید، و هرگاه وعده دهد خلاف می‌کند، و هرگاه امین شمرده شود خیانت کند» و در روایت دیگر: «و اگر پیمان بست، پیمان شکنی می‌کند، و اگر دشمنی ورزید فجور می‌ورزد».([2])

همینطور حضور نیافتن بدون عذر شرعی در نماز جماعتِ صبح و عشاء، زیرا رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ می‌فرماید: «سنگین‌ترین نماز برای منافقان، نماز عشاء و نماز فجر است، و اگر می‌‌دانستند در این دو [نماز] چه [پاداش و منزلتی] هست، حتی سینه خیز در آن حاضر می‌شدند».([3])



[1]- فجور در دشمنی یعنی زیر پا گذاشتن حق. منظور فحش و ناسزا و بهتان است.

[2]- به روایت بخاری در باب «علامات المنافق» (۳۳) و مسلم در کتاب الإیمان، باب «بیان خصال المنافق» (۲۱۹).

[3]- به روایت بخاری در کتاب الصلاة، باب «فضل العشاء فی الجماعة» (۶۵۶) و مسلم در کتاب المساجد و کتاب مواضع الصلاة، باب «فضل صلاة الجماعة وبیان التشدید فی التخلف عنها» (۱۰۴۱).