مبحث سوم:
ردّ دیدگاه منکران عذاب و نعمتهای قبر
برخی از منحرفان بیدین و زندیق و پیروانشان منکر عذاب، وسعت و تنگی عذاب قبر و اینکه گودالی از آتش یا باغی از بهشت باشد و نیز اینکه میّت را مینشانند، هستند.
الحمدلِلّه پاسخ این گمانها آسان است و از دیدگاه شریعت و حسّ و عقل، ادّعاهای باطل و مردودی به شمار میروند و اکنون برخی از دلایل موجود در این باره بیان میگردد.
1- عذاب و نعمتهای قبر بر اساس شریعت ثابت است
علاوه بر متونی که قبلا بیان گردید، ابن عبّاس ب روایت نموده که پیامبر ج از کنار دو قبر عبور کرده و فرمودند: «یُعَذَّبَانِ، وَمَا یُعَذَّبَانِ فِی کَبِیرٍ، بَلَى، کَانَ أَحَدُهُمَا لاَ یَسْتَتِرُ مِنْ بَوْلِهِ، وَکَانَ الآخَرُ یَمْشِی بِالنَّمِیمَةِ»؛ «[صاحب این دو قبر] عذاب میشوند؛ آن هم نه به سبب انجام گناه کبیره؛ بلکه یکی از این دو نفر، از [رسیدن و پاشیدهشدن] ادرار [به بدنش] پرهیز نمیکرد [و میان خود و ادرارش پوشش و مانعی قرار نمیداد] و دیگری خبرچینی مینمود.» سپس شاخۀ تری را خواستند و آن را به دو نیم کرده و فرمودند: «لَعَلَّهُ یُخَفِّفُ عَنْهُمَا مَا لَمْ یَیْبَسَا»[1]؛ «امید است که عذابشان کم [یا بخشیده] شود تا زمانی که این دو شاخه خشک نشدهاند.»
2- حالات و شرایط برزخ از امور غیبی است و از طریق حس درک نمیشود
اگر این موارد بهوسیلۀ حس فهمیده میشد، قطعاً فایدۀ ایمان به غیب مفهوم و معنایی نداشت و مؤمنان به غیب و انکارکنندگان آن یکسان بودند.
3- حسّ و تجربه دلالت بر وقوع عذاب قبر دارد
انسانِ به خوابرفته گاهی اوقات خواب میبیند که در محلّی وسیع و خرّم و برخوردار از نعمت یا در مکانی تنگ و وحشتآور و دردناک است و بسا اوقات بر اثر آنچه دیده، بیدار میشود و نشانۀ درد را در بدنش احساس میکند، هرچند در بستر و داخل اتاق خویش است.
خواب برادر مرگ بوده و به همین سبب، الله ـ آن را وفات مینامد:
﴿ٱللَّهُ یَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِینَ مَوۡتِهَا وَٱلَّتِی لَمۡ تَمُتۡ فِی مَنَامِهَاۖ فَیُمۡسِکُ ٱلَّتِی قَضَىٰ عَلَیۡهَا ٱلۡمَوۡتَ وَیُرۡسِلُ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّىۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ﴾ [الزّمر: 42]
«الله جانها را به هنگام مرگشان قبض میکند، و [نیز جان] کسانی که در خواب خویش نمردهاند را [قبض میکند]. سپس [جان] افرادی که فرمان مرگشان را صادر کرده، نگه میدارد و [جان] دیگری را تا مدّتی معین پس میفرستد، بیگمان در این [امر] نشانههای [روشنی] است برای گروهی که میاندیشند.»
4- عقل منکر وقوع عذاب قبر نیست
در پاراگراف قبلی، مطلبی در این زمینه بیان گردید و علاوه بر آن، گاهی اوقات انسان خواب صادقانه و مطابق با واقعیّت میبیند و بسا اوقات ممکن است فردی پیامبر ج را با ویژگیهای خودشان ببیند، که در این صورت، قطعاً ایشان را دیده است.
این درحالی است که فرد، خوابیده در بستر و اتاق خویش و دور از آنچه دیده است، قرار دارد.
اگر چنین مواردی در شرایط دنیوی ممکن است، آیا امکان وقوع آن در شرایط آخرت نیست؟!
5- نعمت، عذاب، وسعت یا تنگی قبر را فقط میّت و صاحب قبر احساس میکند
به عنوان نمونه، چنانکه قبلاً بیان گردید انسان در خواب میبیند که در مکانی تنگ و وحشتآور یا در محلّی وسیع و خرّم قرار دارد، امّا از نظر و دید دیگران، حالتش تغییر نمیکند و وی را در بستر و پوشش خودش میبینند.
6- درک و احساس مخلوق محدود به قدرتی است که الله تعالی به آنان بخشیده است
مخلوقات نمیتوانند هر چیزی را بفهمند و همانگونه که چشمان، گوشها و توانشان حدّی دارد، عقلها نیز حدّ و محدودهای دارند. گاهی اوقات الله تعالی هفت آسمان و زمین و آنچه در میانشان است و هر چیزی که به حقیقت، الله متعال را تسبیح میگوید را از عذاب و رنج برخی مخلوقات آگاه و باخبر میسازد.
از آنجا که مخلوقات نمیتوانند هر موجودی را درک کنند، جایز نیست که آنچه از امور غیب ثابت است و آن را نمیفهمند، انکار کنند.[2]
یعنی نعمتها یا عذابی که در قبر وجود دارد و نتیجۀ فتنۀ قبر است. بنابراین نعمتهای آن، مخصوص مؤمنان صادق و عذابش مختصّ منافقان و کافران ظالم است.
2- تواتر احادیث دربارۀ نعمتها و عذاب قبر
شارح «العقیدة الطّحاویّه» میگوید: «بدون تردید
احادیث متواتر و فراوانی از
رسول الله ج در مورد عذاب و نعمتهای
قبر برای کسی که شایستۀ این مطلب است، به اثبات رسیده و از این رو، باور و ایمان
به این موضوع واجب است.»[1]
شیخ الإسلام ابن تیمیّه / چنین میآورد: «دیدگاه سایر مسلمانان و بلکه سایر ملّتها بر اثبات قیامت کبری، برخاستن مردم از قبرها و وجود پاداش و مجازات در قیامت، و نیز بر وجود عذاب و پاداش در برزخ – فاصلۀ میان مرگ تا قیامت- است. تمامی پیشینیان و اهل سنّت و جماعت بر همین باور بودهاند و تنها تعداد اندکی از بدعتیها وجود پاداش و مجازات در برزخ را انکار کردهاند.»[2]
3- اثبات نعمتها و عذاب قبر در قرآن کریم
در چندین آیه اشاره شده که نعمتها و عذاب قبر در برزخ وجود دارد و به وقوع میپیوندد.
بخاری / در کتاب الجنائز، عذاب قبر را روشن ساخته و بخشی را به این موضوع اختصاص داده و آیات زیر را آورده است:
﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِی غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ بَاسِطُوٓاْ أَیۡدِیهِمۡ أَخۡرِجُوٓاْ أَنفُسَکُمُۖ ٱلۡیَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ عَذَابَ ٱلۡهُونِ بِمَا کُنتُمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ غَیۡرَ ٱلۡحَقِّ وَکُنتُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِهِۦ تَسۡتَکۡبِرُونَ﴾ [الأنعام: 93]
«و [شگفتزده میشوی] اگر ببینی هنگامی که [این] ستمکاران در سکرات مرگ فرو رفتهاند و فرشتگان [قبض روح] دستها را گشوده [و به آنان میگویند:] جانهایتان را بیرون آورید! امروز عذاب خفّتباری در برابر آنچه به ناحق بر الله میگفتید و نسبت به آیات او تکبّر ورزیدید، خواهید دید.»
﴿وَمِمَّنۡ حَوۡلَکُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مُنَٰفِقُونَۖ وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡمَدِینَةِ مَرَدُواْ عَلَى ٱلنِّفَاقِ لَا تَعۡلَمُهُمۡۖ نَحۡنُ نَعۡلَمُهُمۡۚ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَیۡنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِیمٖ﴾ [التّوبة: 101]
«و از [میان] اعراب [بادیهنشین] که پیرامون شما هستند، گروهی منافقند. و از اهل مدینه [نیز] گروهی خوی نفاق گرفتهاند. تو آنان را نمیشناسی، [ولی] ما این افراد را میشناسیم. به زودی آنان را دو بار عذاب خواهیم کرد، سپس به سوی عذابی بزرگ [در قیامت] فرستاده میشوند.»
﴿وَحَاقَ بَِٔالِ فِرۡعَوۡنَ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ٤٥ ٱلنَّارُ یُعۡرَضُونَ عَلَیۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِیّٗاۚ وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ﴾ [غافر: 45- 46]
«و بدترین عذاب، آل فرعون را در میان گرفت. [آن عذاب] آتش [دوزخ است] که هر صبح و شام بر آن عرضه میشوند و روزی که قیامت برپا میگردد [گفته میشود:] آل فرعون را در سختترین عذاب وارد کنید.»[3]
نخستین آیهای که امام بخاری / آن را آورده است، دربارۀ عذابشدن کافران توسّط فرشتگان در زمان جانکندن بوده و آیۀ دوم نشان میدهد که منافقان پیش از عذاب روز قیامت، به دو عذاب دیگر نیز دچار خواهند شد.
عذاب اول: الله تعالی آنان را در دنیا، به عذابی از جانب خود یا بهوسیلۀ مسلمانان دچار میسازد؛
عذاب دوم: همان عذاب قبر، که حسن بصری / میگوید: «به زودی آنان را دو بار عذاب خواهیم کرد: یعنی عذاب دنیا و عذاب قبر.»[4]
طبری میگوید: «به احتمال زیاد یکی از آن دو، عذاب قبر و دیگری احتمال دارد گرسنگی، اسارت، کشتهشدن و هلاکت، خواری یا ... که قبلا بیان گردید، باشد.»[5]
آیۀ سوم دلیلی روشن برای اهل سنّتی است که قائل به عذاب قبر هستند، زیرا الله ﻷ بیان فرمود که فرعونیان در صبح و شام، بر آتش دوزخ عرضه میشوند و این کار قبل از روز قیامت صورت میگیرد، چون الله تعالی پس از آن فرمود:
﴿وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ﴾ [غافر: 46]
«و روزی که قیامت برپا میگردد [گفته میشود:] آل فرعون را در سختترین عذاب وارد کنید.»
قرطبی / میگوید: «جمهور علما معتقدند که این عرضه در برزخ صورت میگیرد و مطلب مذکور دلیلی بر اثبات عذاب قبر به شمار میرود.»[6]
علاوه بر موارد فوق، آیات دیگری نیز اشاره به عذاب و نعمتهای قبر دارند.[7]
4- ایمان به عذاب و نعمتهای قبر بدون کیفیّت است
شریعت اموری که از نظر عقلی محال باشد را بیان نمیکند، امّا از مواردی که عقول را به حیرت و تعجّب وا میدارد، سخن میگوید؛ بازگشت روح به بدن، به گونهای که ما در دنیا میشناسیم نیست، بلکه به شکل دیگری به آن باز خواهد گشت.[8]
5- آیا عذاب و نعمتهای قبر مختصّ به مدفون در قبر است یا شامل همه میشود؟
در پاسخ باید گفت که عذاب و نعمتهای قبر شامل افراد مدفون در قبر و غیر آن میشود؛ هرکس که بمیرد و مستحقّ عذاب یا نعمت باشد، به وی خواهد رسید؛ فرقی نمیکند که در قبر شود یا نه و فرقی ندارد که در صحرا یا در محلّی محفوظ؛ همچون سردخانه باشد؛ یا اینکه خوراک درندگان شده یا سوخته و خاکستر و پراکنده در هوا گشته باشد یا به دار آویخته یا در دریا غرق یا ... شده باشد. بنابراین عذاب و نعمتهای قبر به او میرسد، همانگونه که فرد مدفون در قبر به آن دچار میشود.
امّا به اعتبار غالب و اصل، عذاب و نعمتهای قبر گفته شده است.[9]
6- عذاب و نعمتهای قبر به بدن میرسد یا به روح؟
عذاب و نعمتهای قبر هم به بدن و هم به روح میرسد.
شیخ الإسلام ابن تیمیّه / میگوید: «پیشینیان این امّت و امامان آن معتقدند که هرگاه فردی بمیرد، نعمت یا عذاب به او؛ یعنی هم به روح و هم به جسمش میرسد و روح پس از جداشدن از بدن، برخوردار از نعمت یا دچار عذاب میگردد و گاهی اوقات متّصل به بدن شده و در نتیجه، به همراه آن نعمت میگیرد یا عذاب میشود.»[10]
همچنین میگوید: «به اتّفاق اهل سنّت و جماعت، عذاب یا نعمت هم به جسم و هم به روح میرسد و روح و نفس به تنهایی یا به همراه جسم، نعمت میگیرد یا دچار عذاب میشود. بنابراین در این حالت، عذاب یا نعمت به هردو تا میرسد، چنانکه گاهی اوقات روح به تنهایی از نعمت برخوردار میشود یا عذاب میگردد.»[11]
7- عذاب قبر دائمی است یا موقّتی؟
این عذاب بر دو نوع است:
أ- عذاب دائمی که آیۀ زیر بیانگر آن است:
﴿ٱلنَّارُ یُعۡرَضُونَ عَلَیۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِیّٗاۚ وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ﴾ [غافر: 46]
«[آن عذاب] آتش [دوزخ است] که هر صبح و شام بر آن عرضه میشوند و روزی که قیامت برپا میگردد [گفته میشود:] آل فرعون را در سختترین عذاب وارد کنید.»
در حدیثی که براء بن عازب س دربارۀ سؤال و فتنۀ قبر انسان کافر نقل نموده، چنین آمده است: «ثُمَّ یُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى النَّارِ، فَینْظُرَ إِلَى مَقْعَدِه فِیهَا حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ»؛ «سپس برایش دری به سوی آتش دوزخ باز میشود و او تا زمانی که قیامت فرا رسد، به جایگاهش در آنجا نگاه میکند.»
اندکی قبل، در این زمینه مطالبی بیان شد.
ب- نوعی از این عذاب تا مدّتی ادامه دارد و سپس قطع میشود: یعنی عذاب و مجازات برخی افراد که گناهانشان کم بوده و به اندازۀ جرمشان، عذاب میشوند و سپس تمام میگردد، همانگونه که مدّتی در دوزخ مجازات میگردند و سپس نجات مییابند.
گاهی اوقات نیز به سبب دعا، صدقه، پاداش حجّی که از برخی نزدیکانش به وی رسیده یا ... عذابش قطع و تمام میشود.[12]
8- عوامل عذاب قبر و اسباب نجات از آن
به طور خلاصه و کلّی میتوان گفت که عدمشناخت نسبت به الله تعالی، سرپیچی از دستورات او و ارتکاب گناهان باعث عذاب قبر میشوند.
و اسباب نجات از آن، بر عکس موارد فوق است.[13]
[1]- شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 399.
[2]- مجموع الفتاوی، ج 4، ص 262.
[3]- صحیح بخاری، باب 87، ص 266.
[4]- فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، ج 11، ص 233.
[5]- همان.
[6]- همان.
[7]- برای اطّلاعات بیشتر، نک: الرّوح، صص 121- 134؛ أهوال القبور وأحوال أهلها إلی النّشور، ابن رجب حنبلی، صص 41- 60؛ القیامة الصّغری، صص 48- 51.
[8]- شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 399.
[9]- همان، ص 400.
[10]- مجموع الفتاوی، ج 4، ص 284.
[11]- برای اطّلاعات بیشتر، نک: همان، صص 282- 299؛ الرّوح، صص 96- 97.
[12]- نک: الرّوح، صص 151- 154.
[13]- همان، ص 134.
مبحث اول:
مرگ، برزخ، قبر و فتنۀ آن
مرگ، ضد و نقیض زندگی است.
قرطبی میگوید: «عالمان بر این باورند که مرگ نیستی محض یا فنای صِرف نیست، بلکه قطع رابطۀ روح با بدن و جداشدن آن و ایجاد مانع در میان آن دو و تغییر وضعیّت و انتقال از یک منزل به منزلی دیگر است.»[1]
قرطبی / چنین میآورد: «مسلمانان اجماع دارند که مرگ سنّ مشخّص، زمان معلوم و بیماری خاصّی ندارد. علّت این است که انسان کاملاً آماده و مهیّا باشد.»[2]
این واژه در زبان عربی به معنای مانع میان دو شیء است.
الله ـ میفرماید:
﴿وَجَعَلَ بَیۡنَهُمَا بَرۡزَخٗا﴾ [الفرقان: 53]
«و در میان آن دو مانعی قرار داد.»
مراد از برزخ، مانع است.
«یعنی منزل پس از مرگ تا هنگام برانگیختهشدن.
الله ﻷ میفرماید:
﴿وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ﴾ [المؤمنون: 100]
«و پشت سرشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.»
مجاهد / میگوید: مراد از آن، فاصلۀ میان مرگ و رستاخیز است.
وقتی به شعبی گفته شد که فلانی مُرد، او پاسخ داد: «وی نه در دنیا و نه در آخرت است.»[3]
ابن قیّم / میگوید: «برزخ فاصلۀ میان دنیا و آخرت است و اهل برزخ در میان دنیا و آخرت قرار دارند.»[4]
محلّ دفن انسان که جمعش قبور میشود و «مقبُره» یا «مقبَره» محلّ قبرستان و «مقبَر» محلّ قبر را گویند.[5]
فتنه چندین معنا دارد؛ از جمله امتحان و آزمایش، چنانکه الله تعالی میفرماید:
﴿لِنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِ﴾ [طه: 131]
«تا آنان را در آن بیازماییم.»
همچنین به معنای شرک است:
﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتۡنَةٞ﴾ [البقرة: 193]
«و با آنان جنگ کنید تا فتنه [شرک] باقی نماند.»
علاوه بر این، به معنای سوزاندن و مجازات بهوسیلۀ آتش میآید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ فَتَنُواْ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ یَتُوبُواْ فَلَهُمۡ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمۡ عَذَابُ ٱلۡحَرِیقِ﴾ [البروج: 10]
«همانا کسانی که مردان و زنان مؤمن را [بهوسیلۀ آتش] شکنجه [و آزار] دادند، سپس توبه نکردند، برای آنان عذاب جهنّم بوده و برایشان عذاب [آتش] سوزان است.»
فتنۀ قبر یعنی پرسش دو فرشته پس از دفن میّت، دربارۀ پروردگار، دین و پیامبر او.
وقتی مرده در قبر نهاده میشود، روح به بدنش باز میگردد و از وی سؤال شده و گفته میشود: پروردگار تو کیست؟ دین تو چیست؟ و پیامبرت چه کسی است؟
انسان مؤمن میگوید: پروردگارم، الله و دینم اسلام و پیامبرم محمّد ج است.
امّا الله ﻷ ظالمان را گمراه نموده و شخص کافر [باحسرت] میگوید: آه، آه، نمیدانم.
انسان منافق و مردّد نیز میگوید: نمیدانم؛ من از مردم چیزی شنیدم و همان را بر زبان آوردم.
کیفیّت فتنۀ قبر در چندین حدیث بیان شده است؛ از جمله براء بن عازب س میگوید: به منظور تشییع جنازهای در قبرستان بقیع غرقد [در مدینه] حاضر بودیم که پیامبر ج آمده و نشستند و ما نیز در اطراف ایشان نشستیم، گویی که پرنده بر روی سرمان بود [تکان نمیخوردیم]. درحالی که برای آن میّت لحد ساخته میشد، پیامبر ج سه مرتبه فرمودند: «أَعُوذُ بِاللهِ مِنْ فِتْنَةِ القَبْرِ»؛ «از فتنۀ قبر، به الله متعال پناه میبرم.»
در این حدیث، در توصیف بندۀ مؤمن آمده است که: «فَتُعَادُ رُوحُهُ فِی جَسَدِهِ، فَیَأْتِیهِ مَلَکَانِ، فَیُجْلِسَانِهِ، فَیَقُولَانِ لَهُ: مَنْ رَبُّکَ؟ فَیَقُولُ: رَبِّیَ اللَّهُ، فَیَقُولَانِ لَهُ: مَا دِینُکَ؟ فَیَقُولُ: دِینِیَ الْإِسْلَامُ، فَیَقُولَانِ لَهُ: مَا هَذَا الرَّجُلُ الَّذِی بُعِثَ فِیکُمْ؟ فَیَقُولُ: هُوَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَیَقُولَانِ لَهُ: وَمَا عِلْمُکَ؟ فَیَقُولُ: قَرَأْتُ کِتَابَ اللَّهِ، فَآمَنْتُ بِهِ وَصَدَّقْتُ، فَیُنَادِی مُنَادٍ فِی السَّمَاءِ: أَنْ صَدَقَ عَبْدِی، فَأَفْرِشُوهُ مِنَ الْجَنَّةِ، وَأَلْبِسُوهُ مِنَ الْجَنَّةِ، وَافْتَحُوا لَهُ بَابًا إِلَى الْجَنَّةِ»؛ «روح [مؤمن] به بدنش بازگردانده میشود، سپس دو فرشته آمده، وی را مینشانند و به او میگویند: پروردگارت چه ذاتی است؟ وی پاسخ میدهد: پروردگارم الله است. سپس میپرسند: دینت چیست؟ میگوید: دینم اسلام است. سپس از وی میپرسند: این مردی که در میانتان مبعوث گشت، کیست؟ او میگوید: وی رسول الله ج است. در ادامه، از وی میپرسند: چقدر میدانی [یا علم داری]؟ میگوید: قرآن را خواندم و به آن ایمان آورده و تصدیقش نمودم. سپس ندادهندهای در آسمان فریاد میزند که بندهام راست گفت، پس برایش فرشی از بهشت پهن کنید و لباسی از بهشت بپوشانید و دری به سوی بهشت بگشایید.»
همچنین دربارۀ شخص کافر آمده است که: «فَتُعَادُ رُوحُهُ فِی جَسَدِهِ، وَیَأْتِیهِ مَلَکَانِ، فَیُجْلِسَانِهِ، فَیَقُولَانِ لَهُ: مَنْ رَبُّکَ؟ فَیَقُولُ: هَاهْ هَاهْ لَا أَدْرِی، فَیَقُولَانِ لَهُ: مَا دِینُکَ؟ فَیَقُولُ: هَاهْ هَاهْ لَا أَدْرِی، فَیَقُولَانِ لَهُ: مَا هَذَا الرَّجُلُ الَّذِی بُعِثَ فِیکُمْ؟ فَیَقُولُ: هَاهْ هَاهْ لَا أَدْرِی، فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَنْ کَذَبَ، فَافْرِشُوا لَهُ مِنَ النَّارِ، وَافْتَحُوا لَهُ بَابًا إِلَى النَّارِ، فَیَأْتِیهِ مِنْ حَرِّهَا، وَسَمُومِهَا، وَیُضَیَّقُ عَلَیْهِ قَبْرُهُ حَتَّى تَخْتَلِفَ فِیهِ أَضْلَاعُهُ»[6]؛ «روح [کافر] به بدنش بازگردانده میشود، سپس دو فرشته آمده، وی را مینشانند و به او میگویند: پروردگارت چه ذاتی است؟ وی پاسخ میدهد: آ، آه، نمیدانم. سپس از وی میپرسند: دین تو چیست؟ میگوید: آه، آه، نمیدانم. به او میگویند: این مردی که در میان شما مبعوث گشت، کیست؟ پاسخ میدهد: آه، آه، نمیدانم. سپس ندادهندهای از آسمان فریاد میزند که او دروغ گفت، پس برایش فرشی از آتش پهن کنید و دری بهسوی دوزخ بگشایید. بنابراین گرما و حرارت آتش دوزخ به او میرسد و قبرش بر وی تنگ میگردد تا جایی که پهلوهایش به هم میچسبد.»
در برخی از احادیث، توصیف دو فرشتۀ مسؤول فتنۀ قبر و نام آنها آمده است.
ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «إِذَا قُبِرَ الْمَیِّتُ - أَوْ قَالَ: أَحَدُکُمْ- أَتَاهُ مَلَکَانِ أَسْوَدَانِ أَزْرَقَانِ، یُقَالُ لأَحَدِهِمَا: الْمُنْکَرُ، وَلِلآخَرِ: النَّکِیرُ»[7]؛ «وقتی میّت-یا فرمودند: یکی از شما- در قبر نهاده میشود، دو فرشتۀ سیاه و کبود نزدش میآیند که به یکی منکر و به دیگری، نکیر گفته میشود.»
خ- آیا امّتهای پیشین هم فتنۀ قبر دارند یا اینکه مورد مذکور مخصوص مسلمانان است؟
برخی از علما میگویند: امّتهای پیشین فتنۀ قبر ندارند، چون از رسولانشان فرمان نبردند و از این رو، در عذابشان تعجیل میگردد، ولی از امّت اسلام عذاب به طور موقّت برداشته شده و پیامبر ج با شمشیر فرستاده شدند و هرکس که از ترس کشتهشدن، مسلمان شود و سپس منافق گردد، در قبر عذاب میشود.
دیدگاه فوق خالی از اشکال نیست و صحیح آن است که بگوییم امّتهای پیشین هم فتنۀ قبر دارند و در آنجا عذاب میشوند یا نعمت میگیرند.
آنچه دربارۀ عذاب فرعونیان بیان شده است، یکی از دلایل موجود در این زمینه به شمار میرود، چنانکه الله ﻷ میفرماید:
﴿ٱلنَّارُ یُعۡرَضُونَ عَلَیۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِیّٗاۚ وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ﴾ [غافر: 46]
«[آن عذاب] آتش [دوزخ است] که هر صبح و شام بر آن عرضه میشوند و روزی که قیامت برپا میگردد [گفته میشود:] آل فرعون را در سختترین عذاب وارد کنید.»
در صحیح مسلم، از عروه بن زبیر س نقل شده که خالهاش؛ أمّ المؤمنین عایشه ل میگفت: «رسول الله ج درحالی نزد من آمدند که زنی یهودی آنجا بود و میگفت: آیا میدانی که شما در قبر، دچار فتنه میشوید؟
عایشه ل میگوید که پیامبر ج آشفته شده و فرمودند: «إِنَّمَا تُفْتَنُ الیَهُودُ»؛ «قطعاً یهودیان دچار فتنه و ابتلا میشوند.»
أمّ المؤمنین عایشه ل در ادامه میگوید: چندین شب گذشت و سپس رسول الله ج فرمودند: «هَلْ شَعَرْتِ أَنَّهُ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّکُمْ تُفْتَنُونَ فِی الْقُبُورِ؟»؛ «آیا میدانی که به من وحی شد شما در قبرها مورد فتنه و آزمایش قرار میگیرید؟!»
عایشه ل میگوید: میشنیدم که پیامبر ج پس از آن، از عذاب قبر به الله تعالی پناه میبردند.[8]
ابن قیّم / پس از بیان اختلاف موجود در این مسأله میگوید: «به نظر میرسد -والله أعلم- که هر پیامبری با امّتش اینگونه است و این افراد پس از اینکه مورد سؤال قرار میگیرند و علیه آنان دلیل آورده میشود، در قبرهایشان عذاب و مجازات میگردند، همانگونه که در آخرت، پس از سؤال و اقامۀ دلیل علیه آنان، عذاب میشوند، و الله ـ داناتر است.»[9]
د- آیا انسان کافر در قبر خود مورد فتنه و امتحان قرار میگیرد؟
دیدگاه صحیح این است که شخص کافر نیز دچار فتنه میشود و از این رو فتنۀ قبر برای کافر و غیر کافر است، چنانکه در احادیث قبلی بیان شده که انسان کافر و منافق پس از سؤال نکیر و منکر میگویند: «آه، آه، من نمیدانم.»
ذ- آیا کودکان هم در قبرهایشان امتحان میشوند؟
در این زمینه، دو دیدگاه وجود دارد:
1. از آنان سؤال میشود، زیرا خواندن نماز میّت و درخواست اینکه الله تعالی آنان را از عذاب و فتنۀ قبر حفاظت نماید، مشروع شده است.
2. گروهی نیز معتقدند که از آنان سؤال نمیشود، چون پرسش از کسی انجام میگیرد که آگاه به رسول و فرستنده باشد تا از وی پرسیده شود: آیا به آن رسول ایمان آورده و از وی فرمان برده یا نه. پس کودک که هیچ شناختی ندارد، چگونه مورد سؤال قرار میگیرد؟![10]
با توجّه به سخنان ابن تیمیّه و ابن قیّم رحمهما الله میتوان گفت که آنان دیدگاه نخست را پذیرفتهاند.
در پاراگراف بعدی این موضوع روشن خواهد شد.
ر- آیا از فرد غیر مکلّف سؤال میشود؟
در این باره نیز اختلاف است.
شیخ الإسلام ابن تیمیّه / میگوید: «احادیث متواتری از پیامبر ج در مورد فتنۀ قبر نقل شده و براء بن عازب، انس بن مالک، ابوهریره و دیگران ش این احادیث را روایت نمودهاند.
فتنه و سؤال قبر برای تمامی مکلّفان است مگر پیامبران † که در این زمینه اختلاف بوده و نیز دربارۀ افراد غیرمکلّف؛ مانند کودکان و دیوانگان اختلاف وجود دارد که برخی معتقدند آنان هم مورد فتنه و سؤال قرار میگیرند و گروهی این موضوع را قبول ندارند، زیرا امتحان و آزمایش مختصّ مکلّفان است. قاضی [عیاض] و ابن عقیل بر این باورند.
بر این اساس، افراد مذکور پس از مرگ مورد سؤال قرار نمیگیرند.
امّا بنا بر قولی، از آنان هم سؤال میشود و هم دچار فتنه میگردند.
ابوحکیم و ابوالحسن بن عبدوس بر این باور بودند و همین دیدگاه را از یارانش نقل کرده است. دیدگاه فوق موافق با سخن افرادی است که میگویند: آنان در روز قیامت مکلّف هستند، چنانکه بیشتر عالمان و محدّثان و متکلّمان اهل سنّت بر همین باورند و ابوالحسن اشعری مطلب مذکور را از اهل سنّت نقل کرده و آن را پذیرفته و نتیجۀ سخنان امام احمد / نیز همین است.»[11]
در جایی دیگر، پس از آوردن سخنی شبیه کلام قبلی و بیان دلیل کسانی که قائلند آنان در قبر مورد ابتلا و سؤال قرار میگیرند، میگوید: «قائلان به دیدگاه نخست، دلیل آوردهاند که در «مؤطّا» نقل شده ابوهریره س بر کودکی که مرتکب گناهی نشده بود، نماز خواند و اینگونه دعا کرد: "پروردگارا! او را از عذاب و فتنۀ قبر حفاظت کن." این روایت نشان میدهد که کودکان نیز فتنۀ قبر دارند.
علاوه بر این، کودکانِ کفّار که در دنیا مکلّف نبودهاند، در آخرت تکلیف و مسؤولیّت دارند و احادیث متعدّدی بیانگر این مطلب است.
ابوالحسن اشعری / همین دیدگاه را از اهل سنّت و جماعت نقل کرده است. سخنانی از امامان؛ همچون امام احمد و دیگران رحمهم الله بیان شده که دربارۀ اطفال مشرکین باید سکوت کرد، چنانکه در صحیح بخاری و صحیح مسلم، روایت شده که از پیامبر ج در مورد فرزندان مشرکان سؤال شد و ایشان پاسخ دادند که: «اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا کَانُوا عَامِلِینَ»؛ «الله تعالی بهتر میداند که [اگر آنان را زنده نگه میداشت و مکلّف میساخت] چه میکردند.»
در صحیح بخاری ثابت شده که برخی از این افراد وارد بهشت میشوند.
در صحیح مسلم نقل گشته کودکی که به دست خضر کشته شد، از همان روز اول، کافر آفریده شده بود.
اگر در میان کودکان و غیرشان، افراد بدبخت و سعادتمندی وجود دارد و این کار به منظور امتحان آنان در دنیا صورت میگیرد، در آخرت نیز امکان آزمایش این افراد است.
زیرا برای تکتک فرزندان مؤمنان به طور معیّن، شهادت ورود به بهشت داده نشده، هرچند به طور کلّی و مطلق نقل گشته که آنان به بهشت میروند. بنابراین گاهی اوقات، کودکی منافق در میان مؤمنان وجود دارد، والله اعلم.»[12]
ابن قیّم / میگوید: «در روایت ابوهریره س،[13] مراد از این عذاب قبر، مجازات کودک به سبب ترک اطاعت یا انجام معصیت نیست، چون الله ﻷ کسی را که گناهی نکرده است، مجازات نمیکند.
بلکه هدف از آن، درد و رنجی است که میّت به سبب دیگران تحمّل میکند و مجازات عمل خودش نیست.
مثلا پیامبر ج فرمودند: «إِنَّ المَیِّتَ لَیُعَذَّبُ بِبُکَاءِ أَهْلِهِ عَلَیْهِ»؛ «بدون تردید میّت به سبب گریۀ خانوادهاش، رنج میکشد.» یعنی بدین علّت، رنج و درد را تحمّل میکند و مراد این نیست که بر اثر گناه فرد زنده مجازات میگردد:
﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ﴾ [الأنعام: 164]
«و هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را به دوش نمیگیرد.»
همچنین رسول الله ج فرمودند: «السَّفَرُ قِطْعَةٌ مِنَ العَذَابِ»؛ «سفر، بخشی [نوعی] از رنج و درد است.»
بنابراین عذاب عامتر از عقوبت و مجازات است.
تردیدی نیست که در قبر، دردها و غصّهها و افسوسهایی وجود دارد و در برخی موارد، تأثیرش به کودک رسیده و دردناک میشود و بدین سبب، برای فردی که بر وی نماز میخواند، جایز است که از الله متعال بخواهد وی را از این نوع درد و رنج نجات دهد، والله اعلم.»[14]
[1]- التّذکرة، ص 4.
[2]- همان، ص 10.
[3]- همان، ص 200.
[4]- نک: الرّوح، ص 128.
[5]- نک: لسان العرب، ج 5، ص 68.
[6]- مسند احمد، ج 4، صص 287- 288؛ سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: 4753؛ حاکم، ج 1، صص 37- 40. حاکم / میگوید که این حدیث به شرط شیخین صحیح است و ذهبی با وی موافق بوده و ابن قیّم / در تهذیب سنن ابی داود، ج 7، صص 139- 146 روایت مذکور را صحیح دانسته است.
[7]- سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 1071. ترمذی / این روایت را حسن و غریب میداند؛ السّنّة، ابن ابی عاصم، شمارۀ حدیث: 864؛ آلبانی / میگوید: «اسناد حدیث مزبور حسن بوده و دیدگاه معاصرانی که میگویند نام این دو فرشته، منکر و نکیر نیست را رد مینماید.»
[8]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 584.
[9]- نک: الرّوح، ص 149، برای اطّلاع از جزئیّات اختلاف در این زمینه، نک: صص 147- 149.
[10]- برای اطّلاعات بیشتر در این زمینه، نک: مجموع الفتاوی، ج 4، صص 257 و 277- 281؛ الرّوح، صص 149- 151.
[11]- مجموع الفتاوی، ج 4، ص 257 و صص 277- 281.
[12]- همان، ص 281.
[13]- یعنی روایتی که اندکی قبل بیان گردید؛ ابوهریره س بر کودکی که گناهی نکرده بود، نماز خواند و اینگونه دعا کرد: «الهی! او را از عذاب و فتنۀ قبر حفاظت کن.»
[14]- الرّوح، صص 150- 151.
الله أ ابلیس را که عامل اصلی تمامی فسادهای موجود در دنیا؛ فساد در ادیان، اعتقادات، تمایلات نفسی و شبههها و نیز سبب بدبختی و معصیت بندگان است را براساس حکمت و دلایل بزرگی آفرید؛ از جمله:
1- برای اینکه بندگان بدانند که الله متعال میتواند اشیا و مخلوقات متضاد و مخالف هم را بیافریند
پروردگار جهان ابلیس را که خبیثترین مخلوق و عامل هر نوع فسادی به شمار میرود را آفرید و در برابر او، جبرئیل ÷ که برترین و پاکیزهترین مخلوقات و عامل هر خیری است را خلق کرد. بلندمرتبه است معبودی که این و آن را آفرید. قدرت الهی در آفرینش شب و روز، گرما و سرما، آب و آتش، بیماری و درمان، مرگ و زندگی و خوب و زشت آشکار و نمودار است. شیء ضد، متضادّ خود را به زیبایی روشن میسازد و این بزرگترین دلیل بر کمال قدرت، عزّت، پادشاهی و سلطان الهی است، زیرا امور متضاد را آفرید و برخی را در برابر بعضی دیگر قرار داد و آنها را بر یکدیگر مسلّط ساخت و همه را تحت تصرّف، تدبیر و حکمت خویش گردانید و خالیبودن هستی از برخی آنها، منجر به تعطیل و نبود حکمت و کمال تصرّف و تدبیر الهی میگردد.[1]
2- به قصد اینکه الله ﻷ مراتب عبودیّت را برای دوستانش کامل کند
یعنی با مبارزه علیه ابلیس و لشکریانش و خشمگینساختن او بهوسیلۀ اطاعت و پرستش الله متعال و پناهبردن به الله تعالی از شرّ شیطان و درخواست اینکه آنان را از ابلیس و نیرنگش محافظت نماید و در نتیجه، به مصالح دنیوی و اخروی که تنها از این طریق حاصل میشود، برسند.
ناگفته نماند که محبّت، توبه و بازگشت، توکّل، صبر، رضایت و امثال آن از محبوبترین و بهترین انواع عبادت برای الله ـ به شمار میرود و این موارد با تلاش، فداکاری و ترجیح محبّت الله تعالی بر هرچیز دیگری به دست میآید. بنابراین آفرینش ابلیس، دلیل و فلسفۀ وجود این امور است.[2]
3- تحقّق ابتلا و آزمایش مخلوقات
ابلیس آفریده شد تا معیاری برای آزمایش مخلوقات باشد و خبیث و طیّب از هم جدا و تشخیص داده شوند. الله ـ نوع بشر را از زمین خلق نمود درحالی که مواد پاک و ناپاک در آن وجود دارد و از این رو، باید که این مواد در وجودشان نمایان و پدیدار گردد.[3]
4- ظهور آثار و نتایج و متعلّقات اسماء الله
رافع، خافض، معز، مذل، حَکَم و عدل از اسامی الهی به شمار میروند[4] و این نامها مقتضی متعلّقاتی هستند که احکام و مفاهیمشان در آنها آشکار میگردد. بنابراین آفرینش ابلیس دلیلی بر بروز آثار این اسامی بوده و اگر تمامی مخلوقات مطیع و مؤمن بودند، نتایج و آثار نامهای مذکور آشکار نمیگردید.
5- بیرونکشیدن خیر و شرّی که در سرشت انسانهاست
طبیعت بشری مشتمل بر خیر و شر و پاکی و ناپاکی است و این موارد همچون پنهانبودن آتش در چخماغ و ماشۀ تفنگ، در وجود آدمی مخفی است. بنابراین آفرینش شیطان باعث بروز و خروج آنچه در سرشت انسانهای بد و ناپاک است و فرستادن پیامبران † سبب خروج آنچه در طبیعت انسانهای خوب است، میشود. بر این اساس، بهترینِ حاکمان و پادشاهان خیرِ پنهان در این افراد را آشکار و خارج میسازد تا نتایج آن را مرتّب و محقّق نماید و نیز شرّ مخفی در آن افراد را روشن میسازد تا پیامدهایش را ثابت و مرتّب کند و حکمت الهی دربارۀ هردو گروه آشکار گردد و حکمش جاری شود و آنچه برای الله ﻷ براساس علم ازلی او معلوم بوده است، پدیدار گردد.[5]
6- ظهور بسیاری از نشانهها و آفرینش شگفتانگیز الهی
بدون تردید بر اثر وقوع کفر و شر بوسیلۀ افراد کافر و ظالم، بسیاری از نشانهها و عجایب خلقت آشکار میگردد؛ مانند طوفان، باد، هلاکت قوم ثمود و قوم لوط، سردشدن آتش برای ابراهیم ÷ به گونهای که وی را صحیح و سالم نگه داشت، نشانههایی که توسّط موسی ÷ اجرا گردید و ...؛ اگر الله متعال کفر کافران و انکار منکران را مقدّر نمیکرد، هرگز چنین نشانههای درخشانی محقّق نمیشد که مردم نسل به نسل و تا ابد آنها را نقل کنند.
اینکه الله ـ ابلیس را تا روز قیامت مهلت داد، باعث گرامیداشت وی نمیشود، بلکه نوعی اهانت بوده تا گناهانش را زیاد کند و در نتیجه، عقوبت و عذابش بسیار گردد و علاوه بر این، چنانکه قبلاً بیان گردید، الله أ او را معیار تشخیص فرد پاک و ناپاک قرار داد و تا روز قیامت که مخلوقات باشند میطلبد که شیطان نیز باقی بماند، والله أعلم.[6]
[1]- نک: مدارج السّالکین، ج 2، صص 190- 191.
[2]- نک: الحکمة والتّعلیل فی أفعال العباد، ص 205.
[3]- همان، ص 205؛ عالم الجنّ والشّیاطین، عمر أشقر، ص 190.
[4]- نک: مدارج السّالکین، ج 2، ص 191؛ عالم الجنّ والشّیاطین، ص 191.
[5]- نک: شفاء العلیل، صص 494- 495؛ مدارج السّالکین، ج 2، صص 192- 193.
[6]- نک: مدارج السّالکین، ج 2، ص 193.
مبحث چهارم:
دشمنی میان انسان و شیطان
دشمنی میان انسان و شیطان بسیار عمیق و ریشهدار بوده و تاریخ آن به روزی که آدم ÷ آفریده شد و پیش از دمیدن روح، برمیگردد که شیطان در آن زمان به اطراف انسان دور میزد. در صحیح مسلم، از انس س روایت شده که پیامبر ج فرمودند: «لَمَّا صَوَّرَ اللهُ آدَمَ فِی الْجَنَّةِ تَرَکَهُ مَا شَاءَ اللهُ أَنْ یَتْرُکَهُ، فَجَعَلَ إِبْلِیسُ یُطِیفُ بِهِ، یَنْظُرُ مَا هُوَ، فَلَمَّا رَآهُ أَجْوَفَ عَرَفَ أَنَّهُ خُلِقَ خَلْقًا لَا یَتَمَالَکُ»[1]؛ «وقتی الله تعالی آدم ÷ را در بهشت صورت بخشید، تا مدّتی که خود الله متعال خواست، وی را ترک نمود و ابلیس به اطرافش دور زده و نگاه میکرد که این چیست؟ وقتی آدم را دارای شکم دید، دانست [جنس آدم] به گونهای آفریده شده که نمیتواند خودش را از [تمایلات نفسانی، وسواس یا خشم] حفاظت نماید.»
هنگامی که الله ﻷ روح را در آدم ÷ دمید، به فرشتگان دستور داد تا برایش سجده کنند و این فرمان شامل ابلیس که به همراه فرشتگان آسمان، مشغول پرستش الله تعالی بود نیز میشد، امّا خودش را بزرگ دانست و تکبّر ورزید و از سجده برای آدم ÷ سر باز زد:
﴿قَالَ أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِی مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِینٖ﴾ [الأعراف: 12]
«[ابلیس] گفت: من از او بهترم؛ مرا ازآتش آفریدهای و او را از گِل [خلق کردهای].»
پدرمان؛ آدم ÷ وقتی چشمانش را باز نمود، دید که بسیار مورد احترام و گرامیداشت قرار گرفته است؛ او فرشتگان را درحالی که برایش سجده میکردند، یافت، امّا دشمن آشکاری را نیز دید که او و فرزندانش را تهدید به هلاکت و گمراهی مینمود.
الله ـ شیطان را به سبب تکبّرش، از بهشت جاوید اخراج کرد و وعده داد که تا روز قیامت او را زنده نگه دارد:
﴿قَالَ أَنظِرۡنِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ١٤ قَالَ إِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَ﴾ [الأعراف: 14- 15]
«[ابلیس] گفت: تا روزی که [مردم] برانگیخه میشوند، مرا مهلت ده. [الله] فرمود: قطعاً تو از مهلت یافتگانی.»
ابلیس لعین با خودش پیمان بست که فرزندان آدم ÷ را گمراه نماید:
﴿قَالَ فَبِمَآ أَغۡوَیۡتَنِی لَأَقۡعُدَنَّ لَهُمۡ صِرَٰطَکَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ١٦ ثُمَّ لَأٓتِیَنَّهُم مِّنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ وَعَنۡ أَیۡمَٰنِهِمۡ وَعَن شَمَآئِلِهِمۡۖ وَلَا تَجِدُ أَکۡثَرَهُمۡ شَٰکِرِینَ﴾ [الأعراف: 16- 17]
«[ابلیس] گفت: پس چون مرا گمراه کردی، من [نیز] بر سر راه مستقیم تو برای [گمراه ساختن] آنان در کمین مینشینم. سپس از پیش رویشان و از پشت سرشان و از [سمت] راستشان و از [سمت] چپشان بر آنان میتازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهی یافت.»
این سخن شیطان، بیانگر مقدار تلاش وی به قصد گمراهی انسانهاست؛ او از هر راهی وارد میشود؛ از سمت راست و چپ و از طرف جلو و پشت سر؛ یعنی از تمامی جهتها.[2]
2- الله أ ما را از شیطان برحذر داشته است
پروردگار جهان در آیات بسیاری از قرآن کریم، این موضوع را بیان نموده و ما را از نیرنگ ابلیس برحذر داشته است، زیرا فتنۀ او بزرگ و مهارتش در گمراهنمودن بسیار است و عادت و حرص بر این کار دارد. الله ـ میفرماید:
﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ لَا یَفۡتِنَنَّکُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ﴾ [الأعراف: 27]
«ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد.»
﴿إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ لَکُمۡ عَدُوّٞ فَٱتَّخِذُوهُ عَدُوًّاۚ﴾ [فاطر: 6]
«مسلماً شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن گیرید.»
﴿وَمَن یَتَّخِذِ ٱلشَّیۡطَٰنَ وَلِیّٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ فَقَدۡ خَسِرَ خُسۡرَانٗا مُّبِینٗا﴾ [النّساء: 119]
«و هرکس شیطان را به جای الله ﻷ ولی و دوست خود بگیرد، قطعاً زیانی آشکار کرده است.»
دشمنی شیطان قابل تغییر و از بینرفتنی نیست، چون او پدرمان؛ آدم ÷ را دلیل لعنت و اخراج خویش از بهشت میداند و به همین علّت، میخواهد از فرزندانش انتقام گیرد:
﴿قَالَ أَرَءَیۡتَکَ هَٰذَا ٱلَّذِی کَرَّمۡتَ عَلَیَّ لَئِنۡ أَخَّرۡتَنِ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَأَحۡتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُۥٓ إِلَّا قَلِیلٗا﴾ [الإسراء: 62]
«[سپس] گفت: به من خبر بده، این کسی را که بر من برتری دادهای [به چه دلیل بوده است؟!] اگر مرا تا روز قیامت مهلت دهی، فرزندانش مگر عدّۀ کمی را [گمراه و] ریشهکن خواهم کرد.»[3]
ابلیس تلاش میکند که انسان را به دوزخ بیندازد و او را از بهشت محروم سازد.
اگر به این هدف نرسد، به دنبال اهدافی پایینتر میگردد. در اصل، او تلاش میکند که بندگان را دچار شرک و کفر سازد و اگر در این کار موفّق نشود، دوست دارد که گناهانی پایینتر از شرک و کفر انجام دهند و آنان را از پرستش الله ـ باز دارد؛ مثلاً عبادتشان را فاسد و باطل نماید، آنان را از فقر بترساند و به هرآنچه ناپسند است، فرمان دهد و سایر اموری که شیطان انسانها را دستور به انجام آنها میدهد و در این باره تلاش میکند. اگر آدمیان در کاری از وی فرمان برند، تلاش میکند تا آنان را به گناهان بدتری دچار سازد و همواره این راه را ادامه میدهد تا بالاخره این افراد را به پستترین درجات میرساند.
فرماندۀ نبرد با بنیآدم، ابلیس لعین است و او لشکریانی از جن دارد. با هر انسانی همراهی از جنّیان است که هرگز از وی جدا نمیشود، چنانکه در صحیح مسلم، از أمّالمؤمنین عایشه ل روایت شده که شبی رسول الله ج از نزدم رفتند و من بر ایشان رشک بردم و غبطه خوردم. سپس پیامبر ج آمده و دیدند که من چه کاری انجام میدهم. ایشان پرسیدند: «مَا لَکِ؟ یَا عَائِشَةُ أَغِرْتِ؟»؛ «ای عایشه! تو را چه شده؟ آیا غبطه خوردی؟» من پاسخ دادم: چرا فردی مانند من بر کسی همچون شما غبطه نخورد؟! رسول الله ج فرمودند: «أَقَدْ جَاءَکِ شَیْطَانُکِ»؛ «قطعاً شیطان تو به نزدت آمده است.»
پرسیدم: ای رسول الله! آیا شیطانی به همراه من است؟ ایشان فرمودند: «نَعَمْ»؛ «آری». دوباره پرسیدم: و با هر انسانی [شیطانی است]؟ پیامبر ج پاسخ دادند: «نَعَمْ»؛ «بله». باز سؤال کردم: و حتّی به همراه شما ای رسول الله! ایشان فرمودند: «نَعَمْ، وَلَکِنْ رَبِّی أَعَانَنِی عَلَیْهِ حَتَّى أَسْلَمَ»[4]؛ «آری، ولی پروردگارم مرا علیه او یاری ساخته و مسلمان شده است.»
در توضیح عبارت: «أَسْلَمَ» گفته شده که یعنی آن شیطان مسلمان شده و در این صورت، فعل ماضی است.
و بنا بر قولی، «أَسْلَمُ» آمده که یعنی من از شرّش درامانم، و در این حالت، فعل مضارع به شمار میرود.[5]
علاوه بر این، شیطان لشکریانی از انس دارد که از وی پیروی میکنند. الله تعالی میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَوۡلِیَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ یُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِۗ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ﴾ [البقرة: 257]
«و کسانی که کافر شدند یاور و سرپرستشان طاغوت است که آنان را از نور، به سوی تاریکیها بیرون میبرد، این افراد اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند ماند.»[6]
5- شیوههای شیطان برای گمراهی انسان
ابلیس به طور مستقیم انسان را وسوسه و گمراه نمیکند که مثلاً بگوید: این امور خوب و مورد پسند را رها کن و کارهای ناپسند را انجام بده تا در دنیا و آخرت بدبخت گردی. اگر اینگونه عمل کند، هیچکس از وی فرمان نمیبرد.
امّا شیوههایی متفاوتی را برای فریب و گمراهنمودن بندگان در پیش میگیرد؛ همچون آراستن باطل، نامیدن امور حرام با عناوین مورد پسند و محبوب، استفادۀ از افراط و تفریط، منع بندگان از عمل و دچارکردن آنان به تأخیر و تنبلی؛ همچون وعدهدادن به دروغ و آرزوهای شیرین تا آنان را گمراه سازد:
﴿یَعِدُهُمۡ وَیُمَنِّیهِمۡۖ وَمَا یَعِدُهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا﴾ [النّساء: 120]
«[شیطان] به آنان وعده میدهد و ایشان را به آرزو افکند، و شیطان جز فریب و باطل [چیز دیگری] به آنان وعده نمیدهد.»
یکی از روشهای شیطان برای گمراهساختن انسانها، این است که پلّهپلّه و به تدریج آنان را گمراه ساخته و از آنچه به نفع و صلاحشان است، غافل میسازد. همچنین دوستان شیطان آدمیان را میترسانند و او از طریقی که مورد پسند دلهاست، وارد میشود و از میان کمینگاههای ضعفی که بر انسان عارض میشود، علیه او نفوذ میکند؛ کمینگاههایی همچون بیماری، شهوت، خشم، ناامیدی، نادانی، غفلت، بخیلی، عشق به زنان، خوشحالی فراوان، اندوه بسیار و امثال آن.
6- شیوۀ نفوذ شیطان به دل انسان
این کار از طریق وسوسه صورت میگیرد. شیطان میتواند از طریقی که ما نمیفهمیم و از چگونگی آن خبر نداریم، به فکر یا دل انسان برسد و سرشتی که براساس آن آفریده شده است، وی را در این کار کمک مینماید؛ یعنی همان چیزی که وسوسه نامیده میشود و الله تعالی این مطلب را به ما بیان کرده است:
﴿ٱلۡوَسۡوَاسِ ٱلۡخَنَّاسِ٤ ٱلَّذِی یُوَسۡوِسُ فِی صُدُورِ ٱلنَّاسِ﴾ [النّاس: 4- 5]
«[شیطان] وسوسهگر بازپسرونده [به هنگام ذکر الله]؛ همان که در دلهای مردم وسوسه میکند.»
شیطان بر دل آدمی چسبیده و هرگاه که انسان غافل شود، او وسوسه میکند، ولی زمانی که الله متعال را یاد نماید، شیطان دور و پنهان میشود.
در صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است که پیامبر ج فرمودند: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِی مِن إبنِ آدم مَجْرَى الدَّمِ»[7]؛ «همانا شیطان به مانند جریان خون، در [بدن] انسان جاری است.»
انسان اثر این وسوسه که باعث گمراهی وی شده و به انجام گناه تشویق نموده و از پیامدهایش غافل ساخته است را در دلش احساس میکند.
ابلیس با همین وسوسه، سیّدنا آدم ÷ را گمراه کرد و نیرنگ زد تا از آن درخت بخورد. الله ﻷ میفرماید:
﴿فَوَسۡوَسَ إِلَیۡهِ ٱلشَّیۡطَٰنُ قَالَ یَٰٓـَٔادَمُ هَلۡ أَدُلُّکَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِ وَمُلۡکٖ لَّا یَبۡلَىٰ﴾ [طه:120]
«سپس شیطان او را به وسوسه انداخت؛ گفت: ای آدم! آیا [میخواهی] تو را به درخت جاودانگی و فرمانروایی بیزوال راهنمایی کنم؟!»[8]
7- اسلحۀ مؤمن در نبرد علیه شیطان
علیرغم دشمنی فراوان و بزرگی نیرنگ شیطان و حرص او بر گمراهساختن انسانها، در برخی موارد، خسته و دور و ذلیل و زبون میگردد؛ یعنی هنگامی که انسان از اسباب حفاظت از شرّ ابلیس استفاده نماید که به طور خلاصه، برخی از آن اسباب عبارتند از: رعایت احتیاط، پایبندی به آنچه در قرآن و سنّت آمده است، پناهبردن صادقانه به الله ـ از شرّ شیطان، مداومت بر ذکر الهی، شناخت شیوههای شیطان، بهرهگیری و فراگیری علم نافع، عجله برای توبه و استغفار و سایر عواملی که برای دورنمودن شیطان تعیین شده است.[9]
[1]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2611.
[2]- نک: عالم الجنّ والشّیاطین، ص 53.
[3]- همان، ص 54.
[4]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2815.
[5]- نک: أحکام الجان، ص 41.
[6]- نک: عالم الجنّ والشّیاطین، صص 64- 65.
[7]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 3107؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2174.
[8]- نک: عالم الجنّ والشّیاطین، صص 67- 91.
[9]- همان، صص 127- 149.