مبحث اول: مفهوم ایمان به فرشتگان و موارد آن؛
مبحث دوم: جسم بودن فرشتگان؛
مبحث سوم: رابطۀ میان فرشتگان و بشر؛
مبحث اول:
مفهوم ایمان به فرشتگان † و مسائل مربوط به آن
واژۀ «ملائکه» در اصل از «أَلَکَ» به معنای فرستاد، گرفته شده و «ألوک» یعنی رسالت و فرستادن.
بنابراین «مَلَک» در لغت به معنای «مُرسَل» یعنی فرستادهشده است.[1]
فرشتگان، جهانی غیبی هستند که از نور آفریده شده و عبادت الله متعال را به جای میآورند. آنان هیچیک از ویژگیهای ربوبیّت و الوهیّت را ندارند؛ یعنی چیزی را نمیآفرینند، روزی نمیدهند و هرگز جایز نیست که با الله تعالی یا به تنهایی، پرستش شوند.
الله ﻷ به آنان فرمانبرداری کامل از دستوراتش و قدرت بر اجرای آنها را بخشیده است.
تعداد فرشتگان فراوان بوده و فقط الله ـ از این موضوع آگاه است.[2]
ایمان به فرشتگان شامل موارد زیر است:
ب- ایمان به فرشتگانی که آنان را با اسم میشناسیم
مانند جبرئیل ÷ و ایمان اجمالی به فرشتگانی که آنان را با نام نمیشناسیم؛ به عبارتی دیگر، ایمان داریم که الله تعالی، فرشتگان زیادی دارد و لازم نیست که از اسامی تمامی فرشتگان آگاه باشیم.
ج- ایمان به آنچه از صفاتشان میدانیم
همچون صفت جبرئیل ÷ که پیامبر ج خبر دادند وی را با همان صفتی که الله متعال آفریده -دارای 600 بال که کرانۀ آسمان را در بر گرفته بود- دیدند.
گاهی اوقات، به فرمان الهی، فرشته به شکل مردی درمیآید؛ مانند زمانی که الله متعال جبرئیل را به سوی مریم؛ مادر مسیح † فرستاد:
﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرٗا سَوِیّٗا﴾ [مریم: 17]
«سپس به شکل انسانی کامل بر او ظاهر شد.»
و نیز یک بار که پیامبر ج در میان یارانشان نشسته بودند، جبرئیل ÷ به شکل مردی دارای لباسهایی بسیار سفید و موهایی بسیار سیاه آمد درحالی که نشانهای از سفر در وی دیده نمیشد و هیچیک از صحابه وی را نمیشناخت، در نزد رسول الله ج نشست و زانوهایش را به زانوهای ایشان چسباند، دستانش را بر روی پاهای رسولالله ج گذاشت و از ایشان دربارۀ اسلام، ایمان، احسان، قیامت و نشانههایش پرسید. پیامبر ج پاسخش را دادند و زمانی که رفت، فرمودند: «هذَا جِبْرِیلُ أَتَاکمْ یُعَلِّمُکمْ دِینَکمْ»[3]؛ «این جبرئیل است؛ آمده بود تا دین شما را برایتان آموزش دهد.»
فرشتگانی که الله أ آنان را به سوی ابراهیم و لوط إ فرستاد نیز به شکل چندین مرد بودند.
د- ایمان به آنچه از اعمال فرشتگان میدانیم
مانند تسبیح و عبادت الهی در شب و روز بدون خستگی و سستی.
برخی از فرشتگان، اعمال خاصّی دارند؛ همچون جبرئیل که امانتدار وحی الهی است و الله متعال او را با وحی، به سوی پیامبران و رسولان † میفرستاد. و مانند میکائیل؛ مسؤول باران و مالک؛ مسؤول آتش و فرشتگانی که مسؤول حفاظت بنیآدم هستند و سایر فرشتگان زیادی که وجود دارند.[4]
ایمان به فرشتگان، نتایج مهمّی دارد؛ از جمله:
أ- علم به عظمت و قدرت و سلطان الهی
بدون تردید بزرگی مخلوق برخاسته از بزرگی خالق است؛
ب- شکر الهی به سبب توجّه به بنیآدم
زیرا فرشتگانی را مسؤول حفاظت انسانها، نوشتن اعمال و سایر مصالحشان گردانیده است؛
بر اثر محبّت به فرشتگان که آنچه مورد رضایت الهی است را انجام میدهند.[5]
متون شرعی دلالت دارند که فرشتگان جسم هستند، برخلاف کسانی که در این زمینه منحرف شده و معتقدند فرشتگان جسم نیستند و میگویند: آنان نیروهای خیرِ موجود در مخلوقاتند.
این دیدگاه با قرآن کریم و سنّت نبوی و اجماع مسلمانان منافات دارد.
الله ﻷ میفرماید:
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ جَاعِلِ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ رُسُلًا أُوْلِیٓ أَجۡنِحَةٖ مَّثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَ﴾ [فاطر: 1]
«حمد [و ستایش] مخصوص الله است؛ آفرینندۀ آسمانها و زمین، [ذاتی] که فرشتگان را رسولانی قرار داد؛ دارای بالهای دوگانه و سهگانه و چهارگانه»
همچنین در مورد بهشتیان میفرماید:
﴿ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یَدۡخُلُونَ عَلَیۡهِم مِّن کُلِّ بَابٖ٢٣ سَلَٰمٌ عَلَیۡکُم بِمَا صَبَرۡتُمۡۚ فَنِعۡمَ عُقۡبَى ٱلدَّارِ﴾ [الرّعد: 23-24]
«[همان] باغهای جاویدان [بهشتی] که وارد آن میشوند و [همچنین] هرکس از پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان که نیکوکار بودهاند، و فرشتگان از هر دری بر آنان وارد میشوند. [و به این افراد میگویند:] سلام بر شما به [سبب] آنکه صبر نمودهاید، پس چه خوب است عاقبت آن سرای [جاویدان]!»
در صحیح بخاری و صحیح مسلم از ابوهریره س روایت شده که رسول الله ج فرمودند: «إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ الْعَبْدَ نَادَى جِبْرِیلَ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ فُلَانًا فَأَحْبِبْهُ فَیُحِبُّهُ جِبْرِیلُ، فَیُنَادِی جِبْرِیلُ فِی أَهْلِ السَّمَاءِ: إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ فُلَانًا فَأَحِبُّوهُ، فَیُحِبُّهُ أَهْلُ السَّمَاءِ ثُمَّ یُوضَعُ لَهُ الْقَبُولُ فِی الْأَرْضِ»[6]؛ «هرگاه الله متعال [یک] بنده را دوست بدارد، به جبرئیل ÷ اعلان میکند که الله فلانی را دوست دارد، پس تو هم او را دوست بدار. جبرئیل ÷ او را دوست داشته و در اهل آسمان اعلان میکند که الله ـ فلانی را دوست دارد، شما هم وی را دوست بدارید. سپس اهل آسمان وی را دوست میدارند و پس از آن، برایش در زمین، قبول نهاده میشود [اهل زمین نیز او را دوست میدارند].»
همچنین در صحیح بخاری از ابوهریره س نقل شده که پیامبر ج فرمودند: «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْجُمُعَةِ کَانَ عَلَى کُلِّ بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ مَلائِکَةٌ یَکْتُبُونَ الأَوَّلَ فَالأَوَّلَ فَإِذَا جَلَسَ الإِمَامُ طَوَوْا الصُّحُفَ وَجَاءُوا یَسْتَمِعُونَ الذِّکْرَ»[7]؛ «در روز جمعه، بر هر دری از درهای مسجد، فرشتگانی هستند که [ورود انسانها] را به ترتیب ثبت میکنند، و زمانی که امام مینشیند، آنان دفترها را میبندند و میآیند تا به ذکر [خطبه یا تلاوت قرآن] گوش دهند.»
متون مذکور به طور صریح نشان میدهند که فرشتگان جسم هستند و نه نیروهای معنوی؛ آنگونه که گمراهان معتقدند. مسلمانان براساس این متون، اجماع و توافق نمودهاند.[8]
مبحث سوم:
رابطۀ میان فرشتگان و بشر
فرشتگان † ارتباط تنگاتنگ و مستحکمی با بنیآدم دارند و برخی از نمونههای این ارتباط، عبارت است از:
1) حضور آنان در زمان خلقت انسان
ابن مسعود س میگوید: رسول الله ج که بسیار راستگو و تصدیقشدهاند، به ما فرمودند که: «إِنَّ أَحَدَکُمْ یُجْمَعُ خَلْقُهُ فی بَطْن أُمِّهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً نُطْفَةً، ثُمَّ یَکُونُ عَلَقَةً مِثْلَ ذلِک، ثُمَّ یَکُونُ مُضْغَةً مثْلَ ذلِک، ثُمَّ یُرْسَلُ المَلَکُ، فَیَنْفُخُ فِیهِ الرَّوحَ، وَیُؤْمَرُ بِأَرْبَعِ کَلِماتٍ: بِکَتْبِ رِزقِهِ، وَأَجلِه، وَعمَلِه، وَشَقیٌّ أَو سعِیدٌ»[9]؛ «آفرینش هریک از شما در شکم مادرش، در مدّت چهل روز به صورت نطفه جمع میشود، سپس مثل آن [همین مدّت] علقه [خون بسته] است و پس از آن، مانند آن [همین مدّت] مضغه [پارهای گوشت] است، سپس فرشته فرستاده شده و در وی روح میدمد و به چهار چیز دستور داده میشود: به نوشتن روزیاش، اجلش و عملش و اینکه نیکبخت است یا بدبخت.»
2) حفاظت انسانها توسّط فرشتگان
الله ـ میفرماید:
﴿سَوَآءٞ مِّنکُم مَّنۡ أَسَرَّ ٱلۡقَوۡلَ وَمَن جَهَرَ بِهِۦ وَمَنۡ هُوَ مُسۡتَخۡفِۢ بِٱلَّیۡلِ وَسَارِبُۢ بِٱلنَّهَارِ١٠ لَهُۥ مُعَقِّبَٰتٞ مِّنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ یَحۡفَظُونَهُۥ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۗ﴾ [الرّعد:10-11]
«[برای الله] یکسان است که کسی از شما پنهانی سخن گوید و فردی که آن را آشکار سازد، و کسی که در [تاریکی] شب پنهان میشود، یا در [روشنایی] روز [آشکارا] راه میرود. برای او [انسان] فرشتگانی است که پیدرپی [صبح و شام] از پیش رویش و از پشت سرش، وی را به امر الله تعالی حفظ میکنند.»
3) فرشتگان سفیران الهی به سوی رسولان و پیامبران † هستند
الله تعالی اعلام نموده که جبرئیل مسؤول این کار مهم است:
﴿قُلۡ مَن کَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِیلَ فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِکَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ﴾ [البقرة: 97]
«بگو: کسی که دشمن جبرئیل باشد، [در حقیقت دشمن الله است]، زیرا او به فرمان الله ﻷ قرآن را بر قلب تو نازل کرده درحالی که تصدیقکنندۀ آنچه پیش از آن بوده، است.»
﴿نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ١٩٣ عَلَىٰ قَلۡبِکَ لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ﴾ [الشّعراء: 193-194]
«روح الامین [جبرئیل ÷] آن را فرود آورده است بر قلب تو تا از هشداردهندگان باشی.»
4) تحریک انگیزههای خیر در نفوس بندگان
الله متعال برای هر انسانی، قرین و همراهی از فرشتگان و ملازمی از جنّیان قرار داده است. در صحیح مسلم از ابن مسعود س روایت شده که پیامبر ج فرمودند: «مَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ إِلّا وَقَدْ وُکِّلَ بِهِ قَرِینُه مِنَ الْجِنّ، وقَرِینُه مِنَ الْمَلائکة»؛ «برای هریک از شما، همراهی از جنّیان و همراهی از فرشتگان، واگذار و تعیین شده است.» صحابه ش پرسیدند: و حتّی برای شما نیز ای رسول الله؟! پیامبر ج پاسخ دادند: «وَإِیَّایَ إِلاَّ أَنَّ اللَّهَ أَعَانَنِی عَلَیْهِ فَأَسْلَمَ فَلا یَأْمُرنِی إِلّا بِخَیْرٍ»[10]؛ «و حتّی برای من، امّا الله متعال مرا علیه وی [یعنی همراه جنّیام] یاری نموده و او مسلمان شده [یا اینکه من از شرّش در امانم] و مرا فقط به خیر فرمان میدهد.»
احتمالا این فرشتۀ همراه ایشان، غیر از فرشتگانی است که مأمور حفاظت اعمال پیامبر ج بودند؛ فرشتگانی که الله تعالی آنها را برای راهنمایی و ارشاد رسول الله ج گماشته بود.
فرشته و جنّ همواره همراه انسان هستند؛ جن وی را تشویق به بدی نموده و فرشته او را ترغیب به نیکی میکند. ابن مسعود س روایت نموده که پیامبر ج فرمودند: «اِنَّ لِلشَّیْطانِ لَمَّةً بِابْنِ آدَمَ وَ لِلمَلَکِ لَمَّةً، فَاَمّا لَمَّةُ الشَّیطانِ فَاِیعادٌ بِالشَّرِّ وَتَکذیبٌ بِالحَقِّ، وَاَمّا لَمَّةُ المَلَکِ فَاِیعادٌ بِالخَیْرِ وَتَصدیقٌ بِالحَقِّ، فَمَن وَجَدَ مِن ذلِکَ شَیئاً فَلیَعْلَم أَنَّهُ مِنَ اللّه،ِ ولْیَحمَدِ اللّهَ، وَمَن وَجَدَ الاُخرَى فَلیَتَعَوَّذ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ»؛ «شیطان القائاتى و فرشته الهاماتى به انسان دارد؛ القاى شیطان وعدهدادن به بدى و حق را تکذیبنمودن است و الهام فرشته وعدهدادن به خوبى و حق را تصدیقکردن است. پس هرکس الهام به خوبى را در دل خود یافت، بداند که از جانب الله تعالی بوده و بدین سبب، الله را ستایش نماید و هرکس چیزى غیر از این یافت، از شیطانِ راندهشده، به الله ـ پناه ببرد.» سپس پیامبر ج آیۀ زیر را تلاوت کردند:
﴿ٱلشَّیۡطَٰنُ یَعِدُکُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَیَأۡمُرُکُم بِٱلۡفَحۡشَآءِۖ وَٱللَّهُ یَعِدُکُم مَّغۡفِرَةٗ مِّنۡهُ وَفَضۡلٗاۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ﴾ [البقرة: 268]
«شیطان شما را [به هنگام انفاق میترساند و] وعدۀ تهیدستی میدهد، و شما را به زشتیها امر میکند و درحالی که الله از جانب خود به شما وعدۀ آمرزش و فزونی [نعمت] میدهد، و الله متعال گشایشگر داناست.»[11]
تعدادی از فرشتگان مسؤول حفظ و ثبت اعمال نیک و بد آدمیان هستند و مراد از آیات زیر، همین فرشتگانند:
﴿وَإِنَّ عَلَیۡکُمۡ لَحَٰفِظِینَ١٠ کِرَامٗا کَٰتِبِینَ١١ یَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ﴾ [الانفطار: 10-12]
«و بدون تردید نگهبانانی [از فرشتگان] بر شما گماشته شدهاند، که نویسندگانی بزرگوار هستند. آنچه را انجام میدهید، میدانند [و اعمال نیک و بد شما را یادداشت میکنند].»
الله ـ دو فرشتۀ حاضر را همراه انسان ساخته که هرگز از وی جدا نمیشوند و رفتار و گفتارش را ثبت میکنند:
﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ وَنَعۡلَمُ مَا تُوَسۡوِسُ بِهِۦ نَفۡسُهُۥۖ وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَیۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِیدِ١٦ إِذۡ یَتَلَقَّى ٱلۡمُتَلَقِّیَانِ عَنِ ٱلۡیَمِینِ وَعَنِ ٱلشِّمَالِ قَعِیدٞ١٧ مَّا یَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَیۡهِ رَقِیبٌ عَتِیدٞ﴾ [ق: 16-18]
«به راستی ما انسان را آفریدهایم و چیزی را که نفسش به او وسوسه میکند، میدانیم، و ما از [شاه] رگ گردن به او نزدیکتریم. هنگامی که دو [فرشتۀ] فراگیرنده بر جانب راست و چپ نشستهاند [و اعمالش را] فرا میگیرند. هیچ سخنی را بر زبان نمیآورد، مگر اینکه نزدش مراقبی حاضر [و آمادۀ نوشتن] است.»
قعید به معنای مراقب و منتظر و رقیب عتید یعنی مراقبی آماده برای این کار که حتّی یک کلمه را ترک نمیکند..
6) گرفتن روح آدمیان زمانی که عمرشان به پایان میرسد
الله متعال بعضی از فرشتگان را مسؤول گرفتن روح انسانها نموده وقتی که عمر مقدّرشان به پایان میرسد. الله أ میفرماید:
﴿۞قُلۡ یَتَوَفَّىٰکُم مَّلَکُ ٱلۡمَوۡتِ ٱلَّذِی وُکِّلَ بِکُمۡ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمۡ تُرۡجَعُونَ﴾ [السّجدة:11]
«[ای پیامبر!] بگو: فرشتۀ مرگ که بر شما گماشته شده، جانتان را میگیرد، سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید.»
کسانی که ارواح انسانها را میگیرند، بیش از یک فرشته هستند، چنانکه الله متعال میفرماید:
﴿وَهُوَ ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِۦۖ وَیُرۡسِلُ عَلَیۡکُمۡ حَفَظَةً حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ تَوَفَّتۡهُ رُسُلُنَا وَهُمۡ لَا یُفَرِّطُونَ٦١ ثُمَّ رُدُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ مَوۡلَىٰهُمُ ٱلۡحَقِّۚ أَلَا لَهُ ٱلۡحُکۡمُ وَهُوَ أَسۡرَعُ ٱلۡحَٰسِبِینَ﴾ [الأنعام: 61-62]
«و او بر بندگانش چیره است و نگهبانانی [از فرشتگان] بر شما میفرستد تا زمانی که یکی از شما را مرگ فرا رسد، فرستادگان ما [ملکالموت و دستیارانش] جانش را میگیرند و آنان [در انجام مأموریت خویش] کوتاهی نمیکنند. سپس به سوی الله که مولای حقیقی آنهاست، بازمیگردند. بدانید که حکم [و داوری] مخصوص اوست و وی سریعترین حسابگران است.»
آنان جان کافران و مجرمان را به سختی و بدون ملایمت و نرمی میگیرند. الله تعالی میفرماید:
﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِی غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ بَاسِطُوٓاْ أَیۡدِیهِمۡ أَخۡرِجُوٓاْ أَنفُسَکُمُۖ ٱلۡیَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ عَذَابَ ٱلۡهُونِ بِمَا کُنتُمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ غَیۡرَ ٱلۡحَقِّ وَکُنتُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِهِۦ تَسۡتَکۡبِرُونَ﴾ [الأنعام: 93]
«و [شگفتزده میشوی] اگر ببینی هنگامی که [این] ستمکاران در سکرات مرگ فرو رفتهاند و فرشتگان [قبض روح] دستها را گشوده [و به آنان میگویند:] جانهایتان را بیرون آورید! امروز عذاب خفّتباری در برابر آنچه به ناحق بر الله میگفتید و نسبت به آیات او تکبّر ورزیدید، خواهید دید.»
﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذۡ یَتَوَفَّى ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یَضۡرِبُونَ وُجُوهَهُمۡ وَأَدۡبَٰرَهُمۡ وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِیقِ﴾ [الأنفال: 50]
«و اگر ببینی هنگامی که فرشتگان [مرگ] جان کافران را میگیرند، به صورت و پشتشان میزنند و [میگویند:] عذاب سوزنده را بچشید، [هر آینه اگر این را ببینی، تعجّب میکنی].»
﴿فَکَیۡفَ إِذَا تَوَفَّتۡهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یَضۡرِبُونَ وُجُوهَهُمۡ وَأَدۡبَٰرَهُمۡ﴾ [محمّد: 27]
«پس [حالشان] چگونه خواهد بود زمانی که فرشتگان [مرگ] جانهایشان را میگیرند، بر چهرهها و پشتهایشان میزنند.»
ولی روح مؤمنان را به نرمی و آسانی میگیرند.
7) رویآوردن و توجّه فرشتگان † به مؤمنان
با محبّتکردن و ارشاد و راهنمایی و دعا و درخواست آمرزش برای آنان؛ همچون دعا برای آموزگار خوب، کسانی که منتظر نماز جماعتند، اشخاصی که در صف اول نماز میخوانند، افرادی که جاهای خالی میان صفها را پر مینمایند، اشخاصی که طعام سحری میخورند، کسانی که بر پیامبر ج درود میفرستند و به عیادت بیماران میروند.
همچنین آمینگفتن بر دعای مؤمنان، درخواست آمرزش برای آنان، حاضرشدن در مجالس علم و حلقههای ذکر، تأیید و تثبیت و نگارش اعمال کسانی که در نماز جمعه حاضر میشوند، آمدن در نزد افرادی که قرآن تلاوت میکنند، کمک به مؤمنان در جنگها و سایر کارها.[12]
8) خشم فرشتگان † بر کافران
آنان کافران ستمکار را دوست ندارند، بلکه با این افراد دشمن هستند و با آنان مبارزه میکنند، دلهایشان را به لرزه میاندازند و آنان را نفرین میکنند.
2- حکم به برتری فرشتگان یا انسانهای صالح
از دیرباز، دربارۀ موضوع مذکور اختلاف وجود داشته و دیدگاههای فراوانی در این زمینه مطرح شده است. بهترین و خلاصهترین نظریّه، همان سخن شیخ الإسلام ابن تیمیّه / است که انسانهای صالح از لحاظ اینکه دارای پایان و عاقبت کاملی هستند، برتر از فرشتگانند؛ یعنی زمانی که وارد بهشت شوند، به قرب الهی برسند، در مراحل و درجات بالا ساکن شوند، الله رحمان از آنان استقبال کند و این اشخاص را بسیار به خویش نزدیک سازد و خودش را به آنان نشان دهد و از نگاه به چهرۀ گرامی وی بهره برند و فرشتگان به اجازۀ پروردگارشان، برای این افراد خدمت کنند.
امّا از نظر ابتدا و در حال حاضر، فرشتگان برتر از بشر هستند، زیرا اکنون آنان در نزد پروردگار بزرگ جای دارند و از آنچه انسانها مرتکب میشوند، منزّه بوده و غرق در عبادت پروردگارند.
بدون تردید احوال کنونی آنان، کاملتر و بهتر از شرایط بشر است.
ابن قیّم / میگوید: با این توضیح، دلیلِ برتری روشن میگردد و ادلّۀ هردو گروه هماهنگ گشته و هریک از آنان به حقّ خویش راضی میشود.
الله تعالی داناتر به حقیقت است.[13]
[1]- لسان العرب، ج 10، صص 392- 395.
[2]- نک: رسائل فی العقیدة، محمّد بن عثیمین، ص 19.
[3]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 8.
[4]- نک: رسائل فی العقیدة، صص 19- 20.
[5]- همان، ص 20.
[6]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 7485؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2637.
[7]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 3039.
[8]- نک: رسائل فی العقیدة، صص 20- 21.
[9]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 3208؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2643.
[10]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2814.
[11]- سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 2988؛ سنن نسائی، شمارۀ حدیث: 11051؛ آلبانی / این روایت را در صحیح موارد الظّمآن، شمارۀ حدیث: 38 صحیح دانسته است. ابن کثیر / پس از آوردن روایت مذکور میگوید: «ترمذی و نسائی این حدیث را در سنن خویش، بخش تفسیر، به نقل از هناد بن سری آوردهاند.»
ابن حبان نیز روایت فوق را در صحیح خود به نقل از ابویعلی موصلی و او از هناد آورده و ترمذی میگوید: حدیثی غریب است؛ یعنی همان روایت ابوالأحوص سلام بن سلیم که فقط از طریق او به صورت مرفوع روایت شده و چنین گفته است؛ نک: تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج 1، ص480.
[12]- عالم الملائکة الأبرار، عمر أشقر، صص 59- 76.
[13]- نک: مجموع الفتاوی، ج 11، ص 350؛ لوامع الأنوار البهیّة، سفارینی، ج 2، ص 368؛ شرح العقیدة الطّحاویّة، ص 338؛ الحبائک فی أخبار الملائک، سیوطی، صص 203- 251، در کتاب مذکور، مبحثی طولانی در این باره بیان شده است؛ عالم الملائکة الأبرار، ص 96.
مبحث اول: مفهوم ایمان به الله و نتایج و دلایل آن؛
مبحث دوم: دلالت شریعت بر ایمان به الله متعال؛
مبحث سوم: دلالت عقل بر ایمان به الله ﻷ؛
مبحث چهارم: دلالت حسّ و واقع بر ایمان به الله تعالی؛
مبحث اول:
مفهوم ایمان به الله تعالی و نتایج و دلایل آن
1- مفهوم ایمان به الله متعال و موارد آن
ایمان به الله ﻷ یعنی باور قطعی و یقینی به وجود الله تعالی و به اینکه او پروردگار و صاحب هر چیز، آفریدگار یگانه، تدبیرکنندۀ تمام هستی و تنها معبود شایستۀ عبادت و بیهمتاست و هر معبودی غیر از اللهU، باطل بوده و عبادتش نیز نادرست و بیفایده است. همچنین ایمان به اینکه الله متعال متّصف به صفات کمال و جلال و منزّه از هر نقص و عیبی است.[1]
با توجّه به مطالب مطرحشده، ایمان به الله ـ مشتمل بر موارد چهارگانۀ زیر است:
1. ایمان به وجود الله تعالی: اعتقاد به اینکه الله متعال وجودی کامل دارد و ازلی و ابدی است.
2. ایمان به ربوبیّت اللهU: باور به اینکه الله در افعال خویش یگانه است و در آفرینش، پادشاهی، تدبیر و سایر صفات ربوبیّت، شریکی ندارد.
3. ایمان به اسماء و صفات الهی: اعتقاد به اینکه الله متعال دارای اسمایی نیکو و صفاتی والاست، با ردّ اعتقاد به تمثیل، تعطیل و تأویل و تکییف.
4. ایمان به الوهیّت الله تعالی: باور به اینکه افعال بندگان فقط مختصّ الله ـ و برای کسب رضایت اوست و جایز نیست که عبادتی برای غیرالله صورت گیرد.[2]
ایمان به الله ﻷ دارای نتایجی بزرگ و مهم بوده و خیر دنیا و آخرت را برای افراد و جامعه به دنبال دارد. از نتایج آن، حصول امنیّت کامل، هدایت تام، جانشینی در زمین و تمکین و عزّت بندگان واقعی را میتوان نام برد.
از دیگر نتایج ایمان به الله، خوشی زندگی، رسیدن به خوبیها، نزول برکات، راهیابی به سمت تمامی خوبیها، حفاظت از زیان و رستگاری با دوستی، کمک و تأیید الهی است.
همچنین ارتقای درجات، بخشش گناهان، ورود به بهشت و نجات از آتش دوزخ.
به طور خلاصه، همۀ خیر دنیا و آخرت از نتایج ایمان به الله تعالی است.
و هلاکت و نقصان، نتیجۀ نبود یا ضعف ایمان است.[3]
ادلّۀ فراوانی دلالت بر یگانگی الله ﻷ دارند و گواهی الله تعالی برای خودش کافی است که میفرماید:
﴿شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَأُوْلُواْ ٱلۡعِلۡمِ قَآئِمَۢا بِٱلۡقِسۡطِۚ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ﴾ [آلعمران: 18]
«الله گواهی داده که معبودی [بر حق] جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش [نیز بر این مطلب گواهی میدهند] درحالی که [الله متعال در جهان هستی] قیام به عدالت دارد، معبودی [بر حق] جز او نیست، که توانمند حکیم است.»
فطرت، شریعت، عقل و حسّ و واقع نیز دلالت بر یگانگی الله متعال در آفرینش و روزیدادن و اینکه تنها او شایستۀ عبادت است، میکنند.
تمامی این دلایل، بیانگر وجود الله ـ بوده و بر انواع سهگانۀ توحید دلالت دارند؛ یعنی توحید ربوبیّت، توحید الوهیّت و توحید اسماء و صفات که لازم و ملزوم یکدیگرند و کسی که در یکی از آنها دچار شرک شود، در بقیّه نیز مشرک میگردد.
به عنوان نمونه، اگر فردی غیرالله را برای کاری که تنها الله تعالی توان انجامش دارد، فرا خواند، این عملش عبادتی است که متوجّه غیرالله شده و شرک در توحید الوهیّت به شمار میرود.
درخواست چنین فردی نشان میدهد که وی اعتقاد دارد غیرالله به همراه الله تعالی در انجام این کار شریک و صاحب اختیار است و توان انجام آن را دارد که این عمل، شرک در توحید ربوبیّت محسوب میشود.
علاوه بر این، وی اعتقاد داشته که غیرالله درخواستش را میشنود و به همین علّت وی را فرا خوانده است و این عمل، شرک در توحید اسماء و صفات به شمار میرود، چون فکر میکند که فرد خواندهشده، تمامی صداها و شنیدنیها را میشنود و نزدیکی یا دوری مانع از شنیدنش نمیشود. بنابراین دانستیم که شرک در توحید الوهیّت، متضمّن شرک در توحید ربوبیّت و اسماء و صفات است.[4]
در مباحث بعدی، دلایل توحید با بررسی دلیل عقلی و حسّی به طور گسترده بیان خواهد شد.
قبلا در مبحث: اسلام دین فطرت است و اینکه بنا بر قول صحیح، مراد از فطرت مذکور در قرآن، دین اسلام است، مطالبی دربارۀ فطرت بیان گردید.
دلالت شریعت نیز بر توحید و ایمان به الله تعالی روشن و مشخّص است. آنچه پیامبران † آوردهاند و در کتابهای آسمانی بیان شده است، به طور قطع بیانگر یگانگی الله متعال هستند. تمامی کتابهای آسمانی دلالت بر این موضوع دارند؛ احکامی که متضمّن مصالح دنیوی و اخروی بندگان است؛ مانند نماز، زکات، حج و ... و نیز اخبار هستی و امور غیب که واقعیّت و تجربه گواه بر صداقت آنهاست؛ تمامی این موارد نشان میدهند که امور مذکور، از جانب پروردگاری حکیم و دانا و شایستۀ عبادت و بیهمتاست.[5]
در این زمینه، دلایل بیشماری وجود دارد که برخی از آنها در لابلای بسیاری از مطالب این بخش، بیان خواهد شد.
مبحث دوم:
دلالت عقل بر ایمان به الله متعال
از نظر عقلی، لازم است که تمامی مخلوقات پدیدآورنده و آفریدگاری داشته باشند، زیرا امکان ندارد به خودی خود یا اتّفاقی به وجود آمده باشند؛ به عبارتی دیگر، امکان ندارد که این مخلوقات خودشان را به وجود آورده باشند و هیچ چیز نمیتواند خودش را بیافریند، چون پیش از پیدایش، معدوم [نیست] است و شیء معدوم چگونه میتواند پدیدآورنده باشد؟!
همچنین امکان ندارد که به طور اتّفاقی به وجود آمده باشند، زیرا هر حادثی نیاز به مُحدِث و به وجودآورندهای دارد و وجود مخلوقات با این ساختار هماهنگ و شگفتآور و منظّم و این ارتباط به همپیوسته در میان اسباب و مسبّبات و در بین مخلوقات، دلیلی قطعی است که اتّفاقی به وجود نیامدهاند.[6]
علاوه بر این، نیاز شدید مخلوق دلیلی دیگر بر این مدّعاست. نیاز، ویژگی ذاتی و ثابت مخلوق است که نشان میدهد باید آفریدگاری کامل و بینیاز از غیر باشد و این آفریدگار، پروردگار جهانیان است.
الله ﻷ این دلیل عقلی و برهان قاطع را در سورۀ «طور» بیان فرموده است:
﴿أَمۡ خُلِقُواْ مِنۡ غَیۡرِ شَیۡءٍ أَمۡ هُمُ ٱلۡخَٰلِقُونَ﴾ [الطّور: 35]
«آیا آنها از هیچ [و بدون آفریننده]، خلق شدهاند یا خود خالق [خویش] اند؟!»
یعنی آنها بدون آفریدگار به وجود نیامدهاند و خودشان نیز آفریدگار خویش نیستند، در نتیجه، آفریدگارشان الله متعال است.
به همین علّت، وقتی جبیر بن مطعم س سورۀ «طور» را از زبان رسول الله ج میشنید و ایشان به آیۀ: ﴿أَمۡ خُلِقُواْ مِنۡ غَیۡرِ شَیۡءٍ أَمۡ هُمُ ٱلۡخَٰلِقُونَ﴾ [الطّور: 35] رسیدند، گفت: «نزدیک بود دلم از جا کنده شود و اولین باری بود که ایمان در دلم نشست.» بخاری / این حدیث را به صورت مفرّق[7] روایت کرده است.[8]
از این رو، الله ـ در بسیاری از آیات قرآن، انسانها را تشویق به تعقّل و تفکّر میکند و فراوانی آیاتی که با ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾ و ﴿لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ﴾ پایان مییابند، بزرگترین گواه است، زیرا وقتی انسان تفکّر نماید، پند میگیرد و حقیقت را میشناسد و زمانی که پند گیرد، میترسد و باتقوا و فرمانبردار میگردد.
به همین سبب، میبینیم که افراد عاقل و تلاشگر و جویندگان حقیقت، به آن میرسند و در این راه، موفّق میشوند.
آنچه بیشتر باعث تأکید و اثبات مطلب مذکور میشود، این است که بسیاری از اندیشمندان غربی بر اثر تفکّر و جستجوی حقیقت، آن را مییابند و هدایت میگردند.
کسی که به کتاب «الله یتجلّی فی عصر العلم» نوشتۀ سی دانشمند فیزیکدان و ستارهشناس که در این حوزه، استاد و صاحبنظر بودند و نیز به کتاب «کریسی موریسون»؛ رئیس آکادمی علوم در نیویورک، تحت عنوان «الإنسان لایقوم وحده» که با عنوان «العلم یدعو إلی الإیمان» به زبان عربی ترجمه شده است، توجّه نماید، خواهد دانست که دانشمند واقعی و نیز فرد عامی، قطعاً مؤمن است و بدون تردید الحاد و کفر از عالمان کمسواد سر میزند؛ افرادی که اندکی علم فرا گرفتهاند و از این طریق، فطرت مؤمن و پاکشان را تباه و فاسد نموده و به علمی که منجر به ایمان میشود، نرسیدهاند.[9]
بر این اساس، برایمان روشن میگردد که عقل دلالت بر یگانگی الله تعالی دارد.
در صورتی که عقل این موضوع را انکار نماید، خود عقل مشکل دارد و شاعر راست گفته است که:
إذا ادّعَی العَقلُ
إنکَارَهُ |
|
فأنکرِ العقلَ وَدَعوَاهُ |
«اگر عقل ادّعای انکارش را داشت، پس تو عقل و ادّعایش را انکار و رد کن.»
شاعری دیگر چنین میسراید:
یَعْتَرِضُ العَقْلُ عَلَى
خَالِقٍ |
|
مِنْ بَعْضِ مَخْلُوقَاتِهِ
العَقْلُ |
«عقل بر آفریدگاری اعتراض میکند که خودِ عقل یکی از مخلوقاتش است!»
بنابراین دانستیم سخن کسی که میگوید: جهان هستی اتّفاقی به وجود آمده یا اینکه خود طبیعت آفریدگار است، باطل و اشتباه بوده، زیرا این ادّعاها یعنی فقط عناد و مخالفت با آنچه از طریق عقل و نقل ثابت شده است. از کسی که میگوید جهان هستی اتّفاقی و بدون علّت به وجود آمده است، میپرسیم: چگونه امکان دارد این جهان گسترده و بزرگ و هماهنگ، اتّفاقی ایجاد شده باشد؟!
اکنون به مثالی که دانشمند امریکایی «کریسی موریسون»[10] میآورد تا اثبات نماید پیدایش جهان هستی علّت داشته و اتّفاقی نبوده است، دقّت کن؛ او میگوید: «10 سکّه را به طور جداگانه انتخاب نما و آنها را به ترتیب – از 1 تا 10- شمارهگذاری کن و در جیب خود بگذار و محکم تکان بده. سپس سعی کن که آنها را به ترتیب – از 1 تا 10- از جیب خود بیرون بیاوری.
شانس یا احتمال بیرونآوردن سکّۀ شمارۀ 1، 1 از 10 است.
و احتمال بیرونکشیدن سکّۀ شمارۀ 1 و سپس سکّۀ شمارۀ 2، 1 تا 100 و احتمال بیرونآمدن سکّههای شمارۀ 1 و 2و 3 به ترتیب، 1 تا 1000 و امکان بیرونآوردن سکّههای شمارۀ 1 و 2و 3و 4 پشت سر هم، 1 تا 10000 است و ... تا اینکه احتمال بیرونآمدن سکّههای شمارۀ 1 تا 10 با همان ترتیب اولیه، 1 تا 10 بیلیون است.
هدف از این مثال ساده، این است که برایت روشن سازیم چگونه اعداد به شکلی حیرتآور و بدون اینکه اتّفاقی باشد، زیاد میگردند!
علاوه بر این، اگر جهان هستی اتّفاقی و بدون علّت به وجود میآمد، ساخت و پبدایش آن چقدر طول میکشید؟!
حساب آن از این طریق، امری خیالی و بسیار سخت خواهد بود و حتّی نمیتوان آن را تصوّر کرد.
آنچه در جهان هستی وجود دارد، نشان میدهد که توسّط ذاتی حکیم و علیم و خبیر به وجود آمده، امّا انسان بسیار ستمپیشه و نادان است:
﴿قُتِلَ ٱلۡإِنسَٰنُ مَآ أَکۡفَرَهُۥ١٧ مِنۡ أَیِّ شَیۡءٍ خَلَقَهُۥ١٨ مِن نُّطۡفَةٍ خَلَقَهُۥ فَقَدَّرَهُۥ﴾ [عبس: 17-19]
«مرگ بر [این] انسان، چقدر ناسپاس است؟! [الله] او را از چه چیز آفریده است؟ او را از نطفۀ [ناچیز] آفرید، سپس وی را موزون ساخت.»[11]
اینکه گفته میشود طبیعت، آفریدگار مخلوقات است، بهتانی بزرگ و بیدلیل و اشتباهی روشن است که نیازی به ردّ و پاسخ ندارد، و بلکه تصوّر این مطلب برای انکار و پاسخ به قائلانش کافی است.[12]
یکی از این ادّعاها، نظریّۀ «داروین» است که پیروانش قصد دارند از این طریق، علّت وجود زندگان و مخلوقات را بیان کنند. براساس این نظریّه، گمان میکنند که انسان در اصل، حیوانی کوچک و ساختهشده از آب بوده و سپس محیط تغییراتی را در شکل و ساختارش به وجود آورده و باعث ایجاد صفاتی جدید در این موجود شده است. در ادامه، صفاتِ کسبشده، به فرزندان انتقال یافته تا مجموعۀ این صفات کوچک و برخاسته از محیط، در طول میلیونها سال باعث ایجاد صفاتی بسیار و پیشرفته گشته و آن مخلوق ابتدایی را تبدیل به مخلوقی برتر کرده است. سپس پیدایش صفات بر اثر محیط ادامه یافته و مخلوقات بزرگتر شدهاند تا بالاخره منجر به پیدایش انسان گشته است.
خلاصۀ دیدگاه مذکور همین بوده و عیب و نقص آن بسیار روشن و آشکار است.[13]
بسیاری از پیروان نظریّه مذکور، پی به بطلان آن بردهاند.
یکی از اعتراضاتی که بر دیدگاه «داروین» وارد شده، این است که: اگر فرض کنیم دیدگاه مزبور صحیح باشد، پس آن حیوان کوچک را چه کسی آفریده است؟! و چه کسی آن را پرورش و رشد داده تا به این شکل رسیده است؟!
مبحث سوم:
دلالت حس و واقع بر ایمان به الله ﻷ
حسّ و تجربه به روشنی بیانگر یگانگی الله تعالی است.
در این زمینه، دلایل حسّی فراوانی وجود دارد؛ از جمله:
مراد از آن، پذیرش دعای مظلومان و مصیبتدیدگان و ... است که الله متعال را فرا میخوانند و درخواستشان اجابت شده و به هدف خویش میرسند.
نمونههای بیشماری از این قبیل وجود دارد؛ فرقی نمیکند که مربوط به پیامبران † یا دیگران باشد.
به عنوان مثال، الله ـ دربارۀ نوح ÷ میفرماید:
﴿فَدَعَا رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَغۡلُوبٞ فَٱنتَصِرۡ١٠ فَفَتَحۡنَآ أَبۡوَٰبَ ٱلسَّمَآءِ بِمَآءٖ مُّنۡهَمِرٖ١١ وَفَجَّرۡنَا ٱلۡأَرۡضَ عُیُونٗا فَٱلۡتَقَى ٱلۡمَآءُ عَلَىٰٓ أَمۡرٖ قَدۡ قُدِرَ﴾ [القمر: 10-12]
«پس او پروردگارش را خواند [و عرض کرد]: من مغلوب شدهام، پس یاریم فرما [و از آنان انتقام بگیر]. آنگاه درهای آسمان را با آبی [فراوان و] فروریزنده گشودیم. و از زمین چشمههایی جوشاندیم [و جاری ساختیم]، سپس این [دو] آب [آسمان و زمین] برای امری که مقدّر شده بود، باهم درآمیختند.»
در مورد یونس ÷ میفرماید:
﴿فَنَادَىٰ فِی ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾ [الأنبیاء:87]
«پس [وقتی در شکم ماهی فرو رفت] در تاریکیها ندا داد که: [پروردگارا!] هیچ معبودی بر حق جز تو نیست، تو منزّهی! قطعاً من از ستمکاران بودم.»
بنابراین الله تعالی درخواستش را پاسخ گفت و او را از شکم ماهی نجات داد.
و دربارۀ ایّوب ÷ فرمود:
﴿وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَآ أَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلشَّیۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ٤١ ٱرۡکُضۡ بِرِجۡلِکَۖ هَٰذَا مُغۡتَسَلُۢ بَارِدٞ وَشَرَابٞ٤٢ وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنَّا وَذِکۡرَىٰ لِأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾ [ص: 41-43]
«و به یاد آور بندۀ ما ایّوب را وقتی پروردگارش را ندا داد که: همانا شیطان به من رنج و عذاب رسانده است. [به او فرمان دادیم:] پای خود را بر زمین بکوب، [چشمهای میجوشد] این [چشمۀ آبی] خنک برای شستشو و آشامیدنی است. و خانوادهاش و همانند آنان را همراهشان به او بخشیدیم، که رحمتی از سوی ما و اندرزی برای خردمندان باشد.»
در صحیح بخاری از قول انس س چنین روایت شده است:
«فردی بادیهنشین در روز جمعه و درحالی که پیامبر ج خطبه میخواندند،
وارد مسجد شد و گفت: ای رسول الله! اموال تباه شد و
خانواده گرسنه ماند، پس برای ما دعا کن. پیامبر ج دستانشان را بالا
برده و دعا نمودند. بلافاصله ابر همچون کوهها بالا آمد و هنوز
رسول الله ج از منبر پایین نیامده بودند که دیدم باران بر موهای ریششان میریخت.
در جمعۀ بعدی، همان بادیهنشین یا فرد دیگری بلند شد و گفت: ای رسول الله! ساختمانها خراب شد و اموال غرق گشت، پس برای ما دعا کن. پیامبر ج دستانشان را بلند کرده و فرمودند: پروردگارا! در اطراف ما و نه بر ما [باران ببارد]. و به هر طرفی که اشاره میکردند، ابرها پراکنده و دور میشد.[14]
هنوز هم اجابت دعای درخواستکنندگان در صورتی که شروط دعا را رعایت نمایند، مشاهده میشود و بسا اوقات، شنیدهایم که مردم برای نماز استسقاء -طلب باران- رفتهاند و پیش از بیرونآمدن از مسجد، برایشان باران باریده است. بنابراین اجابت دعا دلیلی قاطع بر یگانگی الله أ است.
این موضوع دلیلی حسّی و روشن است، زیرا رسولان † کاملترین افراد بشر بوده و پیامهای الهی را به مردم رساندهاند و الله تعالی آنان را از میان مخلوقات برگزیده و با نشانههایی واضح تأیید و یاری نموده و این افراد را پیروز و بر دشمنانشان غالب گردانیده است.
انسان در برابر پیامبران †، چارهای جز تصدیق آنان ندارد، چون ادّعای نبوّت از بزرگترین ادّعاهاست و فقط صادقترین یا دروغگوترین مردم چنین ادّعایی میکند، امّا پیامبران الهی قطعاً راستگوترین انسانها هستند، چرا که ظهور معجزهها بر دستانشان، تأییدات الهی، خواری دشمنان و خصلتهای پسندیده و صفات ستودۀ آنان، نشان از صداقتشان دارد و در نتیجه، میدانیم که این افراد از جانب الله ﻷ مبعوث گشتهاند و الله متعال، حق بوده و عبادتش نیز حقیقت دارد.[15]
بدون تردید الله ـ انسان را به زیباترین شکل و در بهترین قالب آفرید، چنانکه میفرماید:
﴿وَصَوَّرَکُمۡ فَأَحۡسَنَ صُوَرَکُمۡ﴾ [التّغابن: 3]
«و شما را [در رحم مادرانتان] شکل و صورت بخشید، سپس شکل و صورتتان را نیکو [و زیبا] گرداند.»
﴿لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِیٓ أَحۡسَنِ تَقۡوِیمٖ﴾ [التّین: 4]
«یقیناً ما انسان را در بهترین صورت [و هیئت] آفریدیم.»
اگر انسان با دقّت به خود و عجایب خلقت الهی و به ظاهر و کمال آفرینش خویش و به اینکه متمایز از سایر حیوانات است، بنگرد، قطعاً خواهد دانست که در پسِ این امور، آفریدگاری حکیم وجود دارد و خواهد فهمید که این آفریدگار، در تدبیر و ادارۀ انسان، یگانه و بیهمتاست.[16]
شیخ عبدالرّحمان سعدی در توضیح این معنا و در تفسیر آیۀ: ﴿وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا﴾ [الشّمس: 7] میگوید: «در هر حال، نفس علامتی بزرگ از نشانههای الهی به شمار میرود که شایسته است با آن سوگند خورده شود، زیرا در نهایتِ لطافت و ظرافت، سبکی، بسیار سریع از لحاظ تحرّک و تغییر و تاثّر و دارای واکنشها و احساسات روحی و ذاتی؛ همچون همّت، اراده، قصد و محبّت است.
اگر این ویژگیها را نمیداشت، مجسّمهای بیفایده بود. برابری و درستی نفس بدین شکل، نشانهای از علامات بزرگ الهی به شمار میرود.
هدف این است که نفس انسان، یکی از بزرگترین دلایل برای اثبات وجود الله بیهمتا بوده و در نتیجه، تنها او شایستۀ پرستش است.»[17]
این موضوع، یکی دیگر از نمونههای حسّی برای اثبات یگانگی الله أ به شمار میرود. الله تعالی تمامی حیوانات- ناطق، چهارپاـ، پرندگان، خزندگان، زبانآوران و بیزبانان را به سوی آنچه باعث اصلاح زندگی و حالتشان میشود، رهنمون ساخته است.
آیۀ زیر شامل مخلوقات عجیب و غریبی که تنها الله ﻷ از آنها باخبر است، میشود:
﴿رَبُّنَا ٱلَّذِیٓ أَعۡطَىٰ کُلَّ شَیۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ﴾ [طه: 50]
«پروردگار ما ذاتی است که آفرینش هر چیزی را به او ارزانی داشته، سپس [آنها را] هدایت کرده است.»
چه ذاتی انسان را در زمان تولّد، برای مکیدن سینۀ مادرش راهنمایی میکند؟ و چه ذاتی وی را آگاه به شیرخوردن نموده است؟ آن هم به کاری سخت که مستلزم فشارهایی پیدرپی توسّط ماهیچههای صورت، زبان و گردن و نیز نیازمند حرکاتی پیوسته بهوسیلۀ فکّ پایین و تنفّس با بینی است. تمامی این کارها به درستی و بدون علم یا تجربۀ قبلی صورت میگیرد، پس چه ذاتی این امور را به وی الهام نموده است؟ قطعاً الله تعالی او را راهنمایی میکند:
﴿رَبُّنَا ٱلَّذِیٓ أَعۡطَىٰ کُلَّ شَیۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ﴾ [طه: 50]
«پروردگار ما ذاتی است که آفرینش هر چیزی را به او ارزانی داشته، سپس [آنها را] هدایت کرده است.»
علاوه بر این، رهنمونشدن انسان پس از بلوغ و بزرگی، به تلاش برای دستیابی به مصالح خویش؛ مانند سیر و سفر در زمین، نمونهای از هدایت کامل و عام الهی برای مخلوقات است.
راهیابی پرندگان، حیوانات وحشی و چهارپایان نیز به روشنی صورت میگیرد و الله متعال آنها را به انجام کارهایی عجیب که از عهدۀ انسان برنمیآید، رهنمون ساخته است.
علّامه ابن قیّم / در کتاب «شفاء العلیل»، موارد عجیبی از این قبیل را آورده است.
تمامی موارد فوق، از بزرگترین دلایل بر وجود آفریدگار سبحان، آفرینش استوار، تدبیر عجیب و حکمت لطیف اوست، زیرا معارف عجیب، ترفندهای نهفته، تدبیر زیبا و نتایج مطلوبی که الله متعال در آنها قرار داده، به گونهای است که دهانها را به تسبیح وا میدارد و دلها را پر از معرفت الهی و شناخت حکمت و قدرت او میکند و هر عاقلی میداند که الله ﻷ آنها را بیهوده نیافریده و بیفایده رها نکرده است، بلکه دارای حکمتی آشکار و نشانهای روشن و برهانی قاطع است و دلالت دارد که الله ـ پروردگار و صاحب هر چیزی است و تنها او دارای صفات کمال است و بر هر چیز، توانا و داناست.[18]
هر فردی -عالم، جاهل، مؤمن و کافر- جهان هستی را مشاهده میکند و اگر آدمی با چشم بصیرت و تدبّر بنگرد، قطعاً بزرگی ذاتی که آن را آفریده، درک خواهد کرد و این کار باعث میشود که تنها او را عبادت نماید.
شیخ عبدالرّحمان سعدی در تفسیر آیۀ: ﴿سَنُرِیهِمۡ ءَایَٰتِنَا فِی ٱلۡأٓفَاقِ وَفِیٓ أَنفُسِهِمۡ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ﴾ [فصّلت: 53]؛ «به زودی نشانههای خود را در آفاق و در نفس خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا برایشان روشن گردد که او حق است.» چنین میآورد: «بدون تردید الله أ این کار را انجام داده است. الله متعال نشانههایی را به بندگانش نشان داده که دلالت بر حقبودن او دارند، امّا کسی را که بخواهد، توفیق ایمان میدهد و هرکس را که بخواهد، خوار میگرداند.»[19]
همچنین میگوید: «اگر فرد عاقل، در آفرینش مخلوقات تفکّر نماید و فکرش مشغول موجودات شگفتآور گردد، میداند که آنها توسّط حق و برای حق آفریده شدهاند و دفترهای نشانهها و کتابهای دلایل و علاماتی بر تمامی آنچه الله متعال از خود و یگانگیاش خبر داده و نیز دلایلی بر آنچه پیامبران † از روز قیامت گفتهاند، است. همچنین خواهد دانست که آنها تحت فرمان و مسخّرِ الله ﻷ هستند و هرگز نافرمانی پروردگارشان را نمیکنند و چارهای جز این ندارند. پس بدان که تمامی موجودات آسمانی و زمینی محتاج الله تعالی هستند و او آنها را پابرجا و استوار گردانده و ذات پروردگار از تمامی مخلوقات بینیاز بوده و تنها او معبود بر حق است و معبودی غیر از وی نیست.»[20]
علّامه عبدالرّحمان سعدی در جایی دیگر میآورد: «الله ـ از آینده خبر داده و میفرماید که نشانهها و دلایلی را از آفاق و انفس، به بندگانش نشان خواهد داد که دلالت دارند قرآن، رسول و آنچه آورده است، حقیقت دارد.»[21]
در هر دورهای، الله تعالی بندگانش را از امور بزرگی در این جهان پهناور آگاه میکند.
در دوران اخیر، اکتشافات، اختراعات و حقایق علمی متعدّدی آشکار شده و پژوهشگران همواره رازی از اسرار این جهان بزرگ را کشف کرده و با حیرت و شرمندگی، اعتراف به ناتوانی خویش نموده و یقین دارند که جهانهای ناشناختۀ دیگری نیز وجود دارد که هنوز کشف نشده است.
به طور خلاصه، آنچه در جهان هستی وجود دارد، به طور قطع دلالت بر وجود مدبِّری حکیم، پروردگاری علیم و مستحقّ عبادت دارد، امّا:
إِذَا لَمْ یَکُنْ
لِلْمَرْءِ عَیْنٌ صَحِیحَةٌ |
|
فَلاَ غَرْوَ أَنْ یَرْتَابَ وَالصُّبْحُ مُسْفِرٌ |
«اگر فردی چشم سالمی نداشته باشد، عجیب نیست درحالی که صبح روشن است، او [در وجود روز] تردید نماید.»
الله متعال تمامی موجودات -انسانها، جنّیان، فرشتگان، جانداران، غیر جانداران، گیاهان و سایر موجودات- را برای عبادت خویش آفرید و آنها را بر توحید و اعتراف به الوهیّت پروردگار و اقرار به نیاز و تواضع و خشوع خلق کرد.
تمامی موجودات عبادت الله ﻷ را به جای میآورند مگر انسان سرکش و منحرف از شریعت الهی، که با نظام و قانون این جهان محکم و شگفتآور مخالفت میورزد؛ جهانی که فقط بر پرستش الله متعال استوار است.
علاوه بر این، بندگی و عبادت مخلوقات با یکدیگر تفاوت دارد.
یکی از انواع عبادت، بندگی انسانهاست که برترین نوع پرستش به شمار میرود.
و از میان انسانها بهترین عبادت، عبادت و بندگی پیامبران و دعوت و جهاد و سایر اعمالشان است و سپس بندگی پیروان آنان و پیروانِ پیروانشان از همه مهمتر و باارزشتر است.
همچنین بندگی فرشتگان † و جنّیان که کار عجیبی نیست.
آنچه عجیب است، عبادت موجودات بیجان و جاندار بوده که بسیاری از مردم فکر میکنند آنها عقل و درک ندارند و عبادتی انجام نمیدهند!
بدون تردید این جهان پهناور با موجوداتی که در آن است، فرمان آفریدگارشان را به جای آورده و عبادتش را انجام میدهند. در قرآن و سنّت، طاعات بسیاری؛ همچون سجود، تسبیح، نماز، استغفار، تسلیمبودن، ترس و ... برای این موجودات بیان شده است.[22]
الله تعالی دربارۀ سجدۀ موجودات میفرماید:
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ یَسۡجُدُۤ لَهُۥۤ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ وَٱلنُّجُومُ وَٱلۡجِبَالُ وَٱلشَّجَرُ وَٱلدَّوَآبُّ وَکَثِیرٞ مِّنَ ٱلنَّاسِۖ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیۡهِ ٱلۡعَذَابُ﴾ [الحج:18]
«آیا ندیدی که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم برای الله تعالی سجده میکنند، و افراد زیادی [فرمان] عذاب بر آنان تحقّق یافته است.»
لازم نیست که این سجود همچون سجدۀ انسانهای مسلمان باشد، چون سجدۀ هر موجودی متناسب با خودش است.
الله ﻷ در مورد تسبیح موجودات میفرماید:
﴿تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهِنَّۚ وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰکِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِیحَهُمۡۚ إِنَّهُۥ کَانَ حَلِیمًا غَفُورٗا﴾ [الإسراء: 44]
«آسمانهای هفتگانه و زمین و هرآنچه در آنهاست؛ همه تسبیح او میگویند، و هیچ چیز نیست؛ مگر آنکه به ستایش وی تسبیح میگوید، و امّا شما تسبیحشان را نمیفهمید، همانا او بردبار آمرزنده است.»
تمامی موجودات آفریدگارشان را تسبیح میگویند، به گونهای که ما آن را نمیفهمیم و عدمشناخت ما دلیلی بر نبودش نیست. الله متعال برخی از مخلوقاتش؛ مانند داود ÷ را از تسبیح بعضی از موجودات آگاه ساخته است.
الله ـ دربارۀ نماز موجودات میفرماید:
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلطَّیۡرُ صَٰٓفَّٰتٖۖ کُلّٞ قَدۡ عَلِمَ صَلَاتَهُۥ وَتَسۡبِیحَهُۥۗ﴾ [النّور: 41]
«آیا ندیدی که همۀ آنچه در آسمانها و زمین است و پرندگان بالگسترده [یا صفبسته]، الله را تسبیح میگویند هریک از آنها نماز و تسبیح خود را میداند.»
بنابراین تمامی موجودات نماز میخوانند و الله متعال را به پاکی میستایند و لازم نیست که ما آن را بفهمیم.
در مورد استغفار موجودات نیز روایتی از ابودرداء س نقل شده که رسول الله ج فرمودند: «وَإِنَّ طَالِبَ الْعِلْمِ یَسْتَغْفِرُ لَهُ مَنْ فِى السَّمَاءِ وَالأَرْضِ حَتَّى الْحِیتَانِ فِى الْمَاءِ»[23]؛ «همانا تمامی آنچه در آسمان و زمین است حتّی ماهیان در آب، برای جویندۀ دانش، طلب آمرزش میکند.»
الله أ در مورد تسلیم و فرمانبرداری موجودات هستی میفرماید:
﴿أَفَغَیۡرَ دِینِ ٱللَّهِ یَبۡغُونَ وَلَهُۥٓ أَسۡلَمَ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ طَوۡعٗا وَکَرۡهٗا وَإِلَیۡهِ یُرۡجَعُونَ﴾ [آلعمران: 83]
«آیا [کافران] غیر از دین الله را میجویند؟ درحالی که هرآنچه در آسمانها و زمین است؛ خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده و به سوی او بازگردانده میشوند.»
و سایر عبادات متنوّعی که در این مبحث نمیگنجد.[24]
از این رو، دانستیم که موجودات نیازمند به الله ـ هستند و «نیاز آنها به پروردگار، صفت ذاتیشان است، همانگونه که بینیازی، ویژگی ذاتی آفریدگار به شمار میرود.»[25]
در نتیجه، فرمانبرداری و نیاز موجودات به الله تعالی، دلیلی روشن بر یگانگی اوست.
7- تفاوت مزّه، رنگ و بوی گیاهان
موارد فوق، دلایلی حسّی بر توحید هستند. آب درحالی که بیرنگ و بیمزّه و بیبو است، از آسمان بر زمین خشک و بیآب و علف میریزد، سپس -به فرمان الهی- در نتیجۀ این باران، گیاهانی متفاوت از لحاظ رنگ، مزّه و بو میرویند؛ برخی شیرین، تعدادی ترش، برخی تلخ، بعضی سبز، تعدادی زرد و برخی دیگر سیاهند.
و حتّی در یک نوع میوه، تفاوتهای عجیبی وجود دارد؛ به عنوان نمونه، برخی از درختان انگور، سایهدار و برخی بیسایه، تعدادی از آنها شیرین و بعضی دیگر ترش و برخی نیز ترش و شیرین هستند. همچنین در رنگهای سبز، قرمز، سیاه و به صورت کشیده و گِرد و سایر اشکال وجود دارند.
خرما نیز اینگونه است؛ نوعی از خرما در حالت خشک و نارس، شیرینتر از حالت رسیده و پخته است یا بالعکس. همچنین در رنگهای سیاه، زرد و در اشکال دراز و گِرد وجود دارند درحالی که از یک آب استفاده میکنند.
چه ذاتی برخی از میوهها و خوردنیها را بر برخی دیگر برتری داده است؟ و چه ذاتی این رنگها و مزّهها را در آنها نهاده است؟
قطعاً الله متعال این امور را انجام داده؛ همان ذاتی که:
﴿قَدَّرَ فَهَدَىٰ٣ وَٱلَّذِیٓ أَخۡرَجَ ٱلۡمَرۡعَىٰ٤ فَجَعَلَهُۥ غُثَآءً أَحۡوَىٰ﴾ [الأعلى: 3-5]
«اندازهگیری کرد، سپس هدایت نمود. و [آن] ذاتی که چراگاه را رویانید، سپس آن را خشک و سیاه گرداند.»
ما تفاوت زبان و لهجۀ ملّتها و انسانها را مشاهده میکنیم، پس چه ذاتی سخنگفتن را به آدمی آموخته است؟ و چه ذاتی تمامی این زبانها و لهجهها را میداند و همۀ آنچه میگویند را در مییابد و بر وی مشتبه نمیگردد؟ قطعاً آن ذات، الله یگانه و بیهمتاست. بنابراین اختلاف زبانها نشانه و دلیلی بزرگ بر یگانگی الله متعال است.[26]
[1]- نک: أعلام السّنّة المنشورة لاعتقاد الطّائفة النّاجیّة المنصورة، حافظ حکمی، ص 50.
[2]- نک: رسائل فی العقیدة الإسلامیّة، صص 11- 17.
[3]- تیسیر اللّطیف المنّان فی خلاصة تفسیر القرآن، ابن سعدی، صص 130- 134.
[4]- نک: أعلام السّنّة المنشورة، ص 77، شمارۀ سؤال: 73.
[5]- نک: رسائل فی العقیدة، صص 11- 12.
[6]- الرّیاض النّاضرة، ابن سعدی، ص 194؛ رسائل فی العقیدة، صص 11- 15.
[7]- امام بخاری این حدیث را در ابواب مختلفِ کتاب صحیح خود به صورت پراکنده و با روایات و الفاظ متعدد ذکر کرده است. (مصحح)
[8]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 765، 3050، 4023، 4854؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 463.
[9]- نک: کتاب «الله یتجلّی فی عصر العلم» تالیف گروهی منتخب از دانشمندان امریکایی به مناسبت سال بینالمللی فیزیک که «جون کلوفر مونسما» آن را ویرایش نمود و دکتر دمراش عبدالحمید سرحان آن را به زبان عربی ترجمه کرد. سپس دکتر محمّد جمال الدّین فندی این کتاب را بازبینی و تشریح نمود؛ همچنین نک: العلم یدعو إلی الإیمان، تألیف کریسی موریسون، ترجمه: محمّد صالح. هر دو کتاب مذکور توسّط انتشارات دارالقلم بیروت، منتشر شده است.
[10]- رئیس سابق فرهنگستان علوم در نیویورک، رئیس مؤسّسۀ امریکایی در شهر نیویورک، عضو هیأت اجرایی شورای تحقیقات ملّی در ایالات متّحده، همکار در موزۀ تاریخ طبیعی آمریکا و عضو دائمی مؤسّسۀ سلطنتی بریتانیا؛ نک: مقدّمۀ مترجم کتاب کریسی موریسون: العلم یدعو إلی الإیمان، صص 12- 13.
[11]- نک: العقیدة فی الله، صص 74- 75.
[12]- برای توضیحات بیشتر، نک: همان، صص 74- 98؛ العلم یتبرّأ من نظریّة دارون، زیاد ابوغنیمه.
[13]- نک: العقیدة فی الله، صص 79- 92. در این کتاب، توضیحات کاملی در ردّ دیدگاه فوق آمده است؛ همچنین نک: العلم یتبرّأ من نظریّة دارون.
[14]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 1033.
[15]- نک: دعوة التّوحید، صص 199- 201 و صص 125- 246.
[16]- الشّیخ عبدالرّحمن السّعدی وجهوده فی توضیح العقیدة، عبدالرّزّاق عباد بدر، صص 70- 72.
[17]- همان.
[18]- نک: شفاء العلیل، صص 147- 164.
[19]- الشّیخ عبدالرّحمن السّعدی وجهوده فی توضیح العقیدة، صص 72- 73.
[20]- همان.
[21]- همان.
[22]- عبودیّة الکائنات لربّ العالمین، فرید التّونی، دارالضّیاء، صص 234- 245.
[23]- ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 223؛ آلبانی این حدیث را در صحیح الجامع، ج 2، ص 1079، شمارۀ حدیث: 6297 صحیح دانسته است.
[24]- جامع الرّسائل، شیخ الإسلام ابن تیمیّه، تحقیق: محمّد رشاد سالم، ج 1، صص 1- 45.
[25]- مجموع الفتاوی، شیخ الإسلام ابن تیمیّه، ج 2، ص 9.
[26]- برای توضیحات بیشتر، نک: بخش اول از کتاب «مفتاح دار السّعادة» از ابن قیّم /.
دین اسلام عقیده و شریعت است. قبلا اشارهای به برخی از احکام و شرایع اسلام شد و نیز دربارۀ ارکان آن که اساس و پایههای شرایع اسلام به شمار میرود، مطالبی بیان گردید.
اعتقاد اسلامی شامل ایمان به هرآنچه از جانب الله تعالی و رسول الله ج آمده است، میشود؛ یعنی ایمان به اخبار، احکام قطعی، امور غیبی و امثال آن.
ارکان ششگانۀ ایمان، پایههای اعتقاد است:
1. ایمان به الله تعالی؛
2. ایمان به فرشتگان †؛
3. ایمان به کتابهای آسمانی؛
4. ایمان به رسولان †؛
5. ایمان به روز قیامت؛
6. ایمان به قضا و قدر؛ خیر باشد یا شر.
در ادامۀ مباحث، توضیحاتی دربارۀ این ارکان بیان خواهد شد.
1- مفهوم لغوی و اصطلاحی حج و مشروعیّت آن
واژۀ «حج» در لغت به معنای قصد است؛ گفته میشود: حَجَّهُ یَحجُّهُ حَجّاً؛ یعنی قصدِ او کرد. و رجلٌ محجوجٌ؛ یعنی مرد مقصود.[1]
یعنی قصدِ رفتن به بیت الحرام با اعمالی مخصوص در زمانی معیّن.[2]
یعنی رفتن به مکّۀ مکرّمه در زمان حج که ماههای مشخّصی دارد: شوّال، ذوالقعده و ذوالحجّه با نیّت ادای مناسک؛ یعنی احرام از میقات، طواف، سعی بین صفا و مروه، وقوف در عرفات و سایر اعمال حج.[3]
این عمل یکی از ارکان و مبانی مهمّ اسلام است.
آیاتی از قرآن و احادیثی از پیامبر ج و اجماع مسلمانان دلالت بر مشروعیّت و ثبوت حج دارند.
الله ﻷ میفرماید:
﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَیۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَیۡهِ سَبِیلٗاۚ﴾ [آلعمران: 97]
«و برای الله، حجّ خانۀ [کعبه] بر مردم واجب است، [البتّه] کسانی که توانایی رفتن به سوی آن دارند.»
قبلاً بیان گردید در صحیح بخاری و صحیح مسلم به روایت ابن عمر ب، از قول پیامبر ج نقل شده که اسلام بر پنج رکن استوار است و رسول الله ج حج را یکی از آنها معرّفی کردند.[4]
حج برای کسی که توان داشته باشد، تنها یک بار در عمر واجب است، چنانکه در سنن ابی داود به صورت مرفوع از قول ابن عبّاس ب روایت شده که: «الْحَجُّ مَرَّةٌ فَمَنْ زَادَ فَهُوَ تَطَوُّعٌ»[5]؛ «حج فقط یک بار [در عمر، واجب] است و کسی که بیشتر از یک بار حج نماید، مستحب [و پسندیده] است.»
حج دارای اسراری نو و زیبا، حکمتهایی متنوّع، برکاتی متعدّد و فوایدی مشهود در زندگی فردی و اجتماعی است. در این زمینه، سخن الله متعال کافی است که میفرماید:
﴿وَأَذِّن فِی ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ یَأۡتُوکَ رِجَالٗا وَعَلَىٰ کُلِّ ضَامِرٖ یَأۡتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٖ٢٧ لِّیَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ﴾ [الحج: 27-28]
«و در [میان] مردم برای [انجام] حج ندا بده که پیاده و [سوار] بر هر [مرکب و] شتر لاغری از هر راه دوری به سوی تو بیایند تا شاهد منافع [گوناگون] خویش باشند.»
عبارت ﴿لِّیَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ﴾ شامل هر نوع خیر دنیوی و اخروی است.
علّامه عبدالرّحمان سعدی / در توضیح آیۀ فوق میگوید: «یعنی اینکه با حجّ بیت الله، به فوایدی دینی؛ همچون عبادات برتر و عباداتی که تنها در آنجا مشروع است و وجود دارد و نیز به منافعی دنیوی؛ یعنی کسب روزی و دستیابی به منفعتهای دنیوی برسند، و این امور روشن بوده و برای همگان شناختهشده است.[6]
1- مفهوم لغوی و اصطلاحی روزه و وجوب آن
این واژه در لغت به معنای خودداری و ترک است، چنانکه گفته میشود: از خوراک، نوشیدنی، ازدواج و سخن خودداری کرد، یا آن را ترک نمود.[1]
یعنی خودداری فردی مشخّص از اشیائی مخصوص در زمانی معیّن به همراه نیّت.[2]
بنا بر قولی: روزه یعنی پرهیز از مبطلات روزه، از طلوع فجر تا غروب خورشید به همراه نیّت.[3]
ج- مقصد از روزۀ ماه مبارک رمضان
عبادت برای الله تعالی با خودداری از مبطلاتِ روزه در روزهای ماه رمضان.[4]
مبطلات روزه: خوردن، نوشیدن، همبستری و آنچه در حکم آنها باشد.
روزه در ماه شعبان سال دوم هجری فرض گردید و به اجماع مسلمانان، پیامبر ج در 9 ماه رمضان روزه گرفتند.
روزۀ ماه مبارک رمضان، یکی از ارکان و فرایض مهمّ اسلام به شمار میرود که دلایلی از قرآن کریم، سنّت نبوی و اجماع بیانگر آن است. الله ﻷ میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ﴾ [البقرة: 183]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! روزه بر شما فرض شده، چنانچه بر کسانی که پیش از شما بودند، فرض شده بود؛ تا پرهیزگار شوید.»
رسول الله ج فرمودند که اسلام بر پنج رکن بنا شده و زکات را یکی از آنها دانستند.[5]
مسلمانان توافق دارند که هرکس وجوب زکات را انکار کند، کافر میگردد.[6]
روزۀ ماه مبارک رمضان، فضیلتهای بزرگی دارد؛ از جمله اینکه:
1. باعث بخشش گناهان گذشته میشود: در صحیح بخاری و صحیح مسلم از ابوهریره س روایت شده که پیامبر ج فرمودند: «مَنْ صَامَ رَمَضَانَ إِیمَانًا وَاحْتِسَابًا غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ»[7]؛ «هرکس ماه رمضان را از روی ایمان و امید به پاداش [الهی] روزه بدارد، گناهان گذشتهاش آمرزیده میشود.»
2. یکی از بزرگترین اسباب آراستهشدن به تقوای الهی است: تقوا حکمت و نتیجۀ اصلی و کامل روزه است. الله ﻷ میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ﴾ [البقرة: 183]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! روزه بر شما فرض شده، چنانچه بر افرادی که پیش از شما بودند، فرض شده بود؛ تا پرهیزگار شوید.»
شیخ عبدالرّحمان سعدی / در تفسیر آیۀ فوق میگوید: «بدون تردید روزه از بزرگترین عوامل تقواست، زیرا باعث پیروی از امر و نهی الله متعال میشود. به عنوان مثال، فرد روزهدار، برای نزدیکشدن به اللهI، آنچه بر وی حرام است؛ از خوردن، نوشیدن، همبستری و امثال آن را ترک میکند با وجود اینکه دلش تمایل به انجام آنها داشته و این فرد با ترک موارد مذکور، امید به پاداش الهی دارد که این اعمال، بخشی از تقواست.
همچنین انسان روزهدار به نفسش میفهماند که الله تعالی همواره مراقب است و با وجود قدرت بر انجام آنچه دلش میخواهد، آن را ترک میکند، چون میداند که الله أ همیشه آگاه است.
روزه راههای نفوذ شیطان را تنگ کرده و میبندد. ابلیس همچون خون در بدن آدمی جاری است و بر اثر روزه، نفوذ و تأثیرش ضعیف شده و گناهان کمتر میگردد.
و نیز عباداتِ انسان روزهدار -در اغلب موارد- بیشتر میشود و عبادات از ویژگیهای تقواست.
همچنین وقتی که فرد ثروتمند گرسنگی را احساس کند، باعث میشود با فقیران و بینوایان همدردی نماید و این نیز از خصلتهای تقواست.»[8]
3. روزه با عث حفاظت و نجات از آتش دوزخ میشود: در صحیح بخاری و صحیح مسلم از ابوهریره س روایت شده که رسول الله ج فرمودند: «الصِّیَامُ جُنَّةٌ»[9]؛ «روزه سپر [نجات از آتش دوزخ] است.»
ابن عربی / میگوید: «روزه سپر نجات از دوزخ است، زیرا به معنای پرهیز از تمایلات نفسانی بوده و آتش دوزخ نیز احاطهشده با این تمایلات است. در نتیجه، وقتی که انسان در دنیا، خودش را از تمایلات نفسانی باز دارد، این کار باعث نجات وی از آتش دوزخ در آخرت میشود.»[10]
4. بوی دهان روزهدار، در نزد الله تعالی، خوشبوتر از بوی مشک است: ابوهریره س نقل نموده که پیامبر ج فرمودند: «ولَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أَطْیَبُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ رِیحِ الْمِسْکِ»[11]؛ «بدون تردید بوی دهان روزهدار، در نزد الله متعال، خوشبوتر از بوی مشک است.»
خلوف یعنی تغییر بوی دهان انسان بر اثر روزه.
5. الله ﻷ روزه را به خودش اختصاص داده و فقط او پاداش روزه را میدهد [یا خودش پاداش روزه میشود]: در صحیح بخاری و صحیح مسلم از ابوهریره س روایت شده که رسول الله ج فرمودند: «کُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ لَهُ: الْحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا إِلَى سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: إِلَّا الصَّوْمَ؛ فَإِنَّهُ لِی، وَأَنَا أَجْزِی بِهِ، إنَّهُ تَرَکَ شَهْوَتـَهُ وَطَعَامـَهُ وَشَرَابـَهُ مِنْ أَجْلِی»[12]؛ «تمامی اعمال انسان برایش دهبرابر تا هفتصد برابر نیکی [و پاداش] دارد -الله متعال میفرماید:- مگر روزه که برای من است و من به سبب آن پاداش میدهم [و بنا بر قولی: من پاداش روزهام]، زیرا فردِ روزهدار، تمایلات، خوراک و نوشیدنیاش را برای [کسب رضایت] من ترک کرده است.»
دلیلش این است که روزه رازی در میان بنده و پروردگارش به شمار میرود و فقط الله ﻷ از آن آگاه است.
3- برخی از اسرار و حکمتهای روزه
1. روزه درسی مفید برای کنترل نفس، تسلّط بر خواهشات و حفاظت کامل نفس از انگیزهها و اسباب بیهودگی و پوچی است.
2. روزه باعث میشود که اشخاص بیشتر متوجّه امانتداری باشند و اخلاص در عمل را افزایش داده و سبب میگردد که تنها هدف اعمال، رضایت الهی باشد.
این فضیلتی بزرگ بوده و باعث میشود که صفت زشت چاپلوسی و ریا و نفاق ریشهکن گردد.
3. روزه اخلاق پسندیده و اعمال نیک را در میان افراد پرورش میدهد و آنان را برای نیکی به پدر و مادر، صلۀ رحم و نیکی به خانواده و همسایگان تشویق میکند.
4. روزه سبب دستیابی به صحّتی عمومی و کامل میشود؛ به عبارتی دیگر، در روزهداری، سلامتی جسمی و ظاهری، سلامتی روحی و معنوی و سلامتی فکری و ذهنی وجود دارد.
سلامتی جسمی از این لحاظ که روزه موادّ انباشتهشده در بدن را از بین میبرد؛ بهویژه بدنهایی که در ناز و نعمت و حریص و پُرخور و کمکار و کمتحرّکند. پزشکان میگویند: روزه رطوبتهای ضروری را نگه داشته و رودهها را از فسادی که پُرخوری آن را به وجود میآورد، پاک ساخته و باعث کاهش چربیهایی میشود که بر قلب ضرر دارند. بنابراین روزهداری همچون لاغرنمودن اسب است که باعث میشود برای تاخت و تاز، قوی گردد.
در مورد صحّت معنوی نیز قبلا بیان شد که روزه یکی از بزرگترین عوامل سلامتی دلها و پاکی جانهاست.
سلامتی فکری نتیجۀ روزۀ صحیح است که باعث تفکّر خوب، دیدگاه سالم و تدبّر در امر و نهی و حکمت الهی میشود.
از این طریق، فکر روزهدار صحیح میگردد، با نور و هدایت پروردگارش، راه مییابد، به ندای آفریدگارش پاسخ میدهد و عبادتش را به جای میآورد و بر اثر روزه، شخصیتی جدید و فکری روشن میگیرد و از اوصاف حیوانی سالم میگردد و چندین درجه در نردبان سعادت و برتری بالا میرود.
موارد مطرحشده، نمونههایی کلّی و مختصر و تنها اشاراتی از برخی دلایل، نتایج و اسرار روزه بود.[13]
[1]- نک: لسان العرب، ج 12، ص 350.
[2]- توضیح الأحکام، ج 3، ص 439.
[3]- فقه السّنّة، سیّد سابق، ج 1، ص 381.
[4]- رسائل فی العقیدة، ص 10.
[5]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 8؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 16.
[6]- توضیح الأحکام، ج 1، ص 439.
[7]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 38؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 760.
[8]- تیسیر الکریم الرّحمن فی تفسیر کلام المنّان «تفسیر السّعدی»، ص 86.
[9]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 1795؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1151.
[10]- فتح الباری، ابن حجر، ج 4، ص 1041.
[11]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 5583؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1151.
[12]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 7054؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 1151.
[13]- نک: رمضان دروس وعبر تربیة وأسرار، محمّد حمد، صص 249- 258.