اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

307- باب: کراهت بستن زنگوله در گردن چارپایان و کراهت همراه داشتن سگ و زنگ در سفر

307- باب: کراهت بستن زنگوله در گردن چارپایان و کراهت همراه داشتن سگ و زنگ در سفر

1699- عن أبی هریرةَt قالَ: قالَ رسولُ اللهr: «لا تَصْحَبُ المَلاَئِکَةُ رُفْقَةً فِیهَا کَلْبٌ أوْ جَرَسٌ». [روایت مسلم]([1])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «فرشتگان با کاروانی که در آن سگ یا زنگ است، همراه نمی‌شوند».

1700- وعنه أنَّ النَّبِیَّr قالَ: «الجَرَسُ مِن مَزَامِیرُ الشَّیْطَانِ». [روایت ابوداود با اِسناد صحیحی که مطابق شرط مسلم است.]([2])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «زنگ، از آوازهای شیطان است».

شرح

مولف/ بابی درباره‌ی کراهت بستن زنگوله به گردن چارپایان و نیز کراهت همراه داشتن سگ و زنگ در سفر، گشوده و سپس حدیثی از ابوهریرهt در این‌باره ذکر کرده است. زنگوله، همان زنگی‌ست که در گردن دام‌ها می‌بندند و در نتیجه‌ی حرکت و جابه‌جا شدن حیوان، صدای خاصّی دارد که در حقیقت، نوعی موسیقی‌ست و موسیقی، حرام می‌باشد؛ از این‌رو پیامبرr از استفاده از زنگ و زنگوله نهی نموده و خبر داده است که «فرشتگان با کاروانی که در آن سگ یا زنگ است، همراه نمی‌شوند».

دلیل ممنوعیت به همراه داشتن سگ نیز روشن است؛ زیرا همان‌گونه که پیش‌تر گذشت، فرشتگان به خانه‌ای که در آن سگ باشد، وارد نمی‌شوند که البته سگ شکار، سگ گلّه و سگِ نگه‌بانی مستثناست. گفتنی‌ست زنگِ هشدارِ ساعت‌ها و امثال آن، در این نهی داخل نیست؛ زیرا فقط در وقتِ مشخصی که تنظیم شده است، زنگ می‌زند و مانند زنگوله نیست که بر گردن چارپا بسته شود.

زنگِ دربِ منازل نیز ایرادی ندارد و در این نهی، داخل نمی‌باشد و آن‌قدر طولانی و پیوسته نیست که مانندِ صدای زنگوله، طرب‌انگیز باشد یا به‌صورت موسیقی درآید.

برخی از افراد، روی بوق انتظار تلفن خود، موسیقی می‌گذارند؛ یعنی وقتی با تلفن آن‌ها تماس می‌گیرید، در هنگام انتظار، صدای آواز و موسیقی می‌شنوید؛ این، حرام است. البته تماس‌گیرنده‌ای که راه دیگری برای تماس ندارد، معذور است و گناهی بر او نیست؛ ولی شایسته است که صاحب تلفن را نصیحت کند و به او یادآوری نماید که این کار، روا نیست.

هم‌چنین نصب قرائت قرآن بر روی انتظار تلفن، ناجایز و بی‌احترامی به قرآن کریم است؛ زیرا قرآن برای این نازل نشده که از آن به‌عنوان بوق انتظار مکالمه استفاده شود؛ بلکه برای اصلاح دل‌ها و کردار ما نازل شده است. هم‌چنین چه‌بسا تماس‌گیرنده به آیاتی که می‌شنود، اهمیت ندهد یا حتی شنیدن آیات الهی برایش سنگین باشد یا کسی که تماس می‌گیرد، مسلمان نباشد و گمان کند که آن‌چه می‌شنود، یک ترانه است؛ لذا به کسانی که تلاوت‌ها و صداهای قرآنی را به عنوان آهنگ انتظار مکالمه بر روی تلفن خود نصب می‌کنند، می‌گوییم: از الله بترسید و بدانید که شرافت کلام الهی بیش از آنست که از آن استفاده‌ی ابزاری شود.

گفتنی‌ست: استفاده از احادیث کوتاه و حکمت‌های نبوی و دیگر سخنان حکمت‌آمیز در تلفن به‌جای آهنگ انتظار مکالمه ایرادی ندارد.

***




([1]) صحیح مسلم، ش: 2113.

([2]) صحیح الجامع، از آلبانی/، ش: 3107؛ این حدیث در صحیح مسلم به‌شماره‌ی 2114 آمده است.

306- باب: حرام بودن نگه داشتن سگ، مگر برای شکار یا نگه‌بانیِ گلّه یا زراعت

306- باب: حرام بودن نگه داشتن سگ، مگر برای شکار یا نگه‌بانیِ گلّه یا زراعت

1697- عن ابن عمرَ$ قالَ: سَمِعتُ رسُولَ اللهِr یقولُ: «مَنِ اقْتَنَى کَلْباً إلاَّ کَلْبَ صَیْدٍ أوْ مَاشِیَةٍ فَإنَّهُ یَنْقُصُ مِنْ أجْرِهِ کُلَّ یَومٍ قِیرَاطَانِ». [متفق علیه]([1])

وفی روایةٍ: «قِیرَاطٌ».

ترجمه: ابن‌عمر$ می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «هرکه سگی نگه دارَد، روزانه دو قیراط از پاداش اعمالش کاسته می‌شود؛ مگر آن‌که سگ شکار یا سگِ گلّه باشد».

و در روایتی دیگر آمده است: «روزانه یک قیراط از پاداش اعمالش کاسته می‌شود».

1698- وعن أبی هریرةَt قالَ: قال رسولُ اللهِr: «مَنْ أمْسَکَ کَلْباً، فَإنَّهُ ینْقُصُ کُلَّ یَومٍ مِنْ عَمَلِهِ قِیرَاطٌ إلاَّ کَلْبَ حَرْثٍ أوْ مَاشِیَةٍ». [متفق علیه]([2])

وفی روایةٍ لِمسلمٍ: «مَنْ اقْتَنَى کَلْباً لَیْسَ بِکَلْبِ صَیْدٍ، وَلا مَاشِیَةٍ وَلا أرْضٍ، فَإنَّهُ یَنْقُصُ مِنْ أجْرِهِ قِیرَاطَانِ کُلَّ یَوْمٍ ».

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکه سگی نگه دارَد، روزانه یک قیراط از پاداش اعمالش کاسته می‌شود؛ مگر سگی که برای نگه‌بانی زراعت یا گلّه باشد».

در روایتی از مسلم آمده است: «هرکه سگی نگه دارَد که سگِ شکار یا برای نگه‌بانیِ گلّه یا زمین کشاورزی نباشد، روزانه دو قیراط از پاداش اعمالش کاسته می‌شود».

شرح

مولف/ می‌گوید: «باب: حرام بودن نگه‌داشتن سگ، مگر برای شکار یا نگه‌بانیِ گلّه یا زراعت».

سگ، نژاد و رنگ‌های گوناگونی دارد؛ اما به‌طور ویژه از نگه داشتن سگِ سیاه منع شده است؛ زیرا سگِ سیاه از همه بدتر است؛ حتی به‌فرموده‌ی پیامبرr اگر از جلوی نمازگزار عبور کند یا از فاصله‌ی میان نمازگزار و سُتره‌اش رد شود، نمازش باطل می شود و باید آن را از ابتدا بخواند؛ از این‌رو از پیامبرr پرسیدند: مگر سگ سیاه چه تفاوتی با سگ‌های دیگر دارد؟ فرمود: «الْکَلْبُ الأَسْوَدُ شَیْطَانٌ»؛([3]) یعنی: «سگِ سیاه، شیطان است». بیش‌تر علما بر این باورند که سگ سیاه نمی‌تواند سگ شکار باشد و شکارش، جایز نیست؛ یعنی اگر سگِ سیاهی، دست‌آموز باشد و چیزی شکار کند، شکارش حلال نیست؛ همان‌گونه که شکارِ کافران، جز یهود و نصارا، حلال نمی‌باشد؛ البته شکارِ سایر سگ‌ها بنا بر شروطی که علما ذکر کرده‌اند، حلال است و اگر سگی غیر از سگ سیاه، مثلاً سگِ زرد از جلوی نمازگزار عبور کند، نمازِ انسان باطل نمی‌شود.

اما نگه داشتن سگ، حرام است و یکی از گناهان بزرگ به شمار می‌آید؛ زیرا در حدیث تصریح شده است که نگه‌داشتن سگ، باعث می‌شود که روزانه دو قیراط از پاداش اعمال انسان کسر گردد؛ البته نگه داشتن برخی از سگ‌ها از این وعید مستثناست. حد و اندازه‌ی هر قیراط در حدیثی دیگر بیان شده است؛ چنان‌که پیامبرr فرمود: «مَنِ اتَّبَعَ جَنَازَةَ مُسْلِمٍ إیماناً وَاحْتِسَاباً، وَکَانَ مَعَهُ حَتَّى یُصَلَّى عَلَیْهَا وَیُفرَغَ مِنْ دَفْنِهَا، فَإنَّهُ یَرْجعُ مِنَ الأَجْرِ بِقیراطَیْنِ کُلُّ قِیرَاطٍ مِثْلُ أُحُدٍ»؛([4]) یعنی: «هرکس از روی ایمان و به نیت پاداش، در تشییع جنازه‌ی مسلمانی شرکت کند و تا پایان نماز جنازه و خاک‌سپاریِ وی حاضر باشد، با دو قیراط پاداش باز می‌گردد که هر قیراط، مانندِ کوهِ احد است». لذا کسی که سگ نگه می‌دارد- اگر سگِ شکار، یا سگِ گلّه یا برای نگه‌بانی زمین کشاورزی نباشد- روزانه از پاداش اعمالش به اندازه‌ی یک یا دو کوهِ اُحُد کاسته می‌شود و این، بدین معناست که نگه‌داشتن سگ، گناه بزرگی‌ست. همان‌گونه که در حدیث آمده است و پیش‌تر نیز بیان شد، نگه داشتن سگِ شکار، سگ گلّه و سگ نگه‌بانی از زمین کشاورزی، جایز است؛ هم‌چنین جایز است که انسان برای نگه‌بانی از املاک و وسایل خود که در جایی که دورافتاده هستند، از سگ استفاده کند.

این، از حکمت اللهU می‌باشد که افراد بدطینت و ناپاک با هم‌نوع خود اُنس می‌گیرند و افراد پاک‌سرشت با هم‌نوع خویش؛ و چه خوب گفته‌اند که:

کند هم‌جنس با هم‌جنس پرواز              کبـوتـر با کبـوتر، باز بـا بـاز

از این‌رو کافران را می‌بینیم که از نحله‌های مختلف، علاقه‌ی عجیبی به داشتنِ سگ دارند؛ حتی گاه دیده می‌شود که سگ را بر خود ترجیح می‌دهند و گوشت خوب و مرغوب را پیشِ سگ می‌گذارند تا بخورد و خودشان از گوشت نامرغوب تغذیه می‌کنند! یک کافر آن‌قدر به سگ خود علاقه دارد که روزانه او را در وان حمام می‌شوید و از انواع صابون و تمیزکننده‌ها استفاده می‌کند تا سگش را تمیز نماید؛ اما چه فایده که سگ، نجس‌العین است و با این چیزها پاک نمی‌شود. کفار به کارهای شیطانی، علاقه‌ی فراوانی دارند؛ به امر شیطان است که هرگونه بزهی از آنان سر می‌زند و انواع فسادها را مرتکب می‌شوند و به کفر و ضلالت روی می‌آورند و به بردگیِ شیطان تن می‌دهند و از امیال نفسانی خویش پیروی می‌کنند و بدین‌سان با انواع آلودگی‌ها، اُنس دارند. از الله متعال می‌خواهیم که ما و آنان را در مسیر هدایت قرار دهد.

خلاصه این‌که نگه‌داشتن سگ بدون ضرورت یا سبب شرعی، یکی از گناهان بزرگ است و نجاست سگ، پلیدترین نوع نجاست می‌باشد؛ لذا اگر یک سگ ظرفی را بلیسد، واجب است که آن ظرف را هفت بار بشویند و در یکی از مراحل شستشو، از خاک استفاده کنند؛ در صورتی که سایر نجاست‌ها به‌گونه‌ای‌ست که اگر اثرش از میان برود، محل نجاست، پاک است؛ اما نجاست سگ فقط با روشی که بیان شد، از میان می‌رود.




([1]) صحیح بخاری، ش: 5480؛ و صحیح مسلم، ش: 1574.

([2]) صحیح بخاری، ش: (2322، 3324)؛ و صحیح مسلم، ش: 1575.

([3]) صحیح مسلم، ش: 510.

([4]) ر.ک: حدیث شماره‌ی 935. [مترجم]

305- باب: حرام بودن تصویر موجود زنده بر روی فرش، سنگ، لباس، پول، بالش و امثالِ آن، و امر به از میان بردن آن

305- باب: حرام بودن تصویر موجود زنده بر روی فرش، سنگ، لباس، پول، بالش و امثالِ آن، و امر به از میان بردن آن

1687- عن ابن عمرَ$ أنَّ رَسُولَ اللهِr قال: «إنَّ الَّذینَ یَصْنَعُونَ هذِهِ الصُّوَرَ یُعَذَّبُونَ یَوْمَ القِیامَةِ، یُقَالُ لَهُمْ: أحْیُوا مَا خَلَقْتُمْ». [متفق علیه]([1])

ترجمه: ابن‌عمر$ می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «آنان‌که این اشکال را می‌سازند، روز قیامت عذاب داده شده، به آن‌ها گفته می‌شود: آن‌چه را ساخته‌اید، زنده کنید».

1688- وعن عائشةَ& قالت: قَدِمَ رسُولُ اللهr مِنْ سَفَرٍ، وَقَدْ سَتَرْتُ سَهْوَةً لِی بِقِرامٍ فِیهِ تَمَاثیلُ، فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللهِr تَلَوَّنَ وَجْهُهُ، وقال: «یَا عائِشَةُ، أشَدُّ النَّاسِ عَذَاباً عِندَ اللهِ یَوْمَ القِیَامَةِ الَّذینَ یُضَاهُونَ بِخَلْقِ اللهِ»؛ قَالَتْ: فَقَطَعْنَاهُ فَجَعَلْنَا مِنهُ وِسَادَةً أوْ وِسَادَتَیْنِ. [متفق علیه]([2])

ترجمه: عایشه& می‌گوید: رسول‌اللهr از سفری بازگشت و من، بر سردرِ خانه‌ام پرده‌ای نصب کرده بودم که روی آن تصاویر جان‌داران بود. رسول‌اللهr هنگامی که آن را دید، رنگ چهره‌اش دگرگون شد و فرمود: «ای عایشه! روز قیامت سخت‌ترین عذاب را در نزد الله، کسانی دارند که آفرینش الهی را (با ترسیم جان‌داران یا ساختن مجسمه‌ی آنان) شبیه‌سازی می‌کنند». عایشه& می‌گوید: آن پرده را بریدیم و از آن، یک یا دو بالش درست کردیم.

1689- وعن ابن عباسٍ$ قالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهِr یَقُولُ: «کُلُّ مُصَوِّرٍ فی النَّارِ یُجْعَلُ لَهُ بِکُلِّ صُورَةٍ صَوَّرَهَا نَفْسٌ فَیُعَذِّبُهُ فی جَهَنَّمَ». قال ابنُ عباسٍ$: فإنْ کُنْتَ لا بُدَّ فَاعِلاً، فَاصْنعِ الشَّجَرَ وَمَا لا رُوحَ فِیهِ. [متفق علیه]([3])

ترجمه: ابن‌عباس$ می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «هر تصویرگری در آتش است و در برابر هر جان‌داری که آن را به‌تصویر کشیده، موجودی در دوزخ است که او را عذاب می‌کند». ابن‌عباس$ فرموده است: «اگرناگزیر هستی که این کار

را انجام دهی، پس درخت و موجودات بی‌جان را به‌تصویر بکش».

شرح

مولف/ احادیثی درباره‌ی حرام بودن مجسمه‌سازی و به تصویر کشیدن جان‌داران ذکر کرده است؛ گفتنی‌ست که تصویرگری بر دو گونه می‌باشد:

نخست: مجسمه‌سازی؛ یعنی ساختن تصاویر حجم‌دار که منظور از آن، ساختن چهره‌ی انسان یا حیوان می‌باشد؛ این، حرام است و فرقی نمی‌کند که با هدفی حرام انجام شود یا با هدفی مباح؛ در هر دو صورت، حرام است؛ بلکه جزو گناهان بزرگ می‌باشد؛ زیرا پیامبرr تصویرگران و مجسمه‌سازان را نفرین نموده و بیان فرموده که سخت‌ترین عذاب را در روز قیامت، چنین کسانی دارند.

دوم: نقاشی یا کشیدنِ تصاویر بر روی کاغذ و امثال، بی‌آن‌که دارای حجم یا جسم باشند. علما در این‌باره اختلاف نظر دارند؛ برخی از آن‌ها این نوع تصویرگری را جایز دانسته و گفته‌اند: ایرادی ندارد؛ مگر آن‌که قصدِ تصویرگر، هدفی حرام مانند تعظیم و گرامی‌داشتِ کسی باشد که صورتش را به تصویر کشیده است. در چنین موردی بیمِ آن می‌رود که با گذشتِ زمان، این تعظیم و گرامی‌داشت به شرک بینجامد؛ هم‌چنان‌که درباره‌ی قوم نوحu همین‌گونه شد و آنان نیک‌مردانی را به‌تصویر کشیدند و پس از گذشت مدتی طولانی تصاویر این مردان را پرستیدند! برخی از علما میان مجسمه‌سازی یا حجم‌سازی تصاویر جان‌دار و کشیدنِ نقاشیِ آن‌ها فرق گذاشته و به حدیث زید بن خالد استدلال کرده‌اند که در آن آمده است: «إِلاَّ مَا کَانَ رَقْمًا فِی ثَوْب»؛([4]) یعنی: مگر آن‌چه که به‌صورت نقاشی بر روی پارچه به‌تصویر کشیده شود». این دسته از علما گفته‌اند: در حدیث، نقاشی بر روی پارچه مستثنا شده است؛ لذا فقط به تصویر کشیدن موجودات جان‌دار را حرام دانسته‌اند؛ ولی دیدگاه راجح این است که در این باره فرقی بین مجسمه‌سازی و نقاشی وجود ندارد و هر دو حرام است؛ زیرا کسی که با دست خویش نقاشی می‌کشد، می‌کوشد که اثرش در حدّ امکان شبیه به آفریده‌ی پروردگار باشد؛ لذا به تصویر کشیدن موجودات جان‌دار به صورت نقاشی نیز حرام است. اما عکس‌برداری با ابزارهای فتوگرافی که در دوران پیامبرr وجود نداشت و جزو ابزارهای نوساخته‌ی بشر است، با نقاشی کردن و به‌تصویر کشیدن چشم و بینی و لب‌ها که با دست انجام می‌شود، متفاوت است؛ تصویر حاصل از این ابزار، نتیجه‌ی نوری‌ست که بر چیزی می‌تابد و سپس چاپ می‌شود؛ یعنی عکس‌برداری از طریق نور انجام می‌گردد و روشن است که نقاشی یا تصویرگری با عکس‌برداری تفاوت دارد؛ لذا عکس‌برداری‌، یعنی برداشتن تصویرِ یک مخلوق بدون دخالت دست بشر. به‌عنوان مثال: اگر کسی، کتابی به دست خود بنویسد و سپس کسی دیگر با دوربین عکس‌برداری یا با دستگاه کُپی از آن عکس بگیرد یا کپی‌ بردارد، درباره‌ی کپی یا عکس به‌دست‌آمده نمی‌گویند که این، کتابِ آقای عکاس یا تصویربردار است؛ بلکه می‌گویند: این، کتاب آقای نویسنده است. تفاوت نقاشی و عکس در همین است. البته ناگفته نماند که اگر عکس‌برداری با ابزارهای امروزی با هدفی حرام انجام شود، بنا بر قاعده‌ی "سد ذرایع" که برای پیش‌گیری از ارتکاب حرام است، عکس‌برداری با دوربین و ابزار مربوطه حرام می‌باشد و حکمش مانند خریدن تخم مرغ برای قماربازی‌ست؛ یعنی اگرچه خریداریِ تخم مرغ در اصل خود جایز است، اما آن‌گاه که با هدف قماربازی باشد، حرام است؛ ولی اگر عکس گرفتن برای گواهی‌نامه‌ی رانندگی یا کارت شناسایی و امثالِ آن باشد، ایرادی ندارد؛ اما امروزه مردم به عکس‌برداری به‌عنوان یک تفریح و ثبت خاطرات نگاه می‌کنند و این، مثل یک آفت در میان آن‌ها رواج پیدا کرده است؛ در این میان، بر ما واجب می‌باشد که میان آن‌چه که الله و پیامبرش حرام کرده‌اند و آن‌چه که آشکارا حرام نشده است، فرق بگذاریم تا از یک‌سو مردم را در تنگنا قرار ندهیم و از سوی دیگر، آنان را به حرام مبتلا نکنیم.

خلاصه این‌که روز قیامت به تصویرگر دستور می‌دهند که در آن‌چه به تصویر کشیده است، روح بدمد؛ اما به تصویر کشیدن اشیای بی‌روح مانند درختان، ماه و خورشید، کوه‌ها و رودخانه‌ها ایرادی ندارد. البته برخی از علما گفته‌اند: به تصویر کشیدن چیزهایی که رشد می‌کنند،- مانند درختان و گیاهان- جایز نیست؛ زیرا در حدیث آمده است: «فَلْیَخْلُقُوا حَبَّةً وَلْیَخْلُقُوْا شَعِیْرَةً»؛([5]) یعنی: «پس دانه‌ای گندم یا

دانه‌ای جو بیافرینند» و گندم و جو اگرچه روح ندارند، اما رشد می‌کنند. این نظریه بر خلاف دیدگاه جمهور علماست و صحیح، این است که به تصویر کشیدن چنین چیزهایی ایرادی ندارد. هم‌چنین به تصویر کشیدن آن‌چه که انسان می‌سازد، درست است؛ مانند به تصویر کشیدن خودروها، خانه‌ها، دروازه‌ها و دیگر ساخته‌های دست بشر؛ هم‌چنین نقاشی کردن ان‌دسته از آفریده‌های الهی که رشد نمی‌کنند، مانند ماه و خورشید و کوه‌ها و امثال آن، به‌اتفاق علما رواست؛ جمهور علما بر این باورند که نقاشی کردن مخلوقاتی که رشد می‌کنند، اما روح ندارند، جایز است؛ ولی برخی از علما مانند مجاهد بن جبر/ که تابعی مشهوری‌ست، این را حرام دانسته‌اند؛ ولی قول راجح، این است که ایرادی ندارد؛ ولی به‌تصویر کشیدن چیزهایی که روح دارند، حرام می‌باشد؛ زیرا پیامبرr تصویرگران را نفرین نموده است.

اما عکس‌برداری را به‌طور مطلق نمی‌توان در تصویرگریِ ممنوع داخل کرد؛ زیرا فرآیند عکس‌برداری با تصویرگری متفاوت است؛ البته مشروط به این‌که عکس‌برداری آمیخته به عملی حرام یا با هدفی حرام نباشد.

***

1690- وعنه قالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهِr یَقُولُ: «مَنْ صَوَّرَ صُورَةً فِی الدُّنْیَا، کُلِّفَ أَنْ یَنْفُخَ فِیهَا الرُّوحَ یَومَ القِیَامَةِ وَلَیْسَ بِنَافِخٍ». [متفق علیه]([6])

ترجمه: ابن‌عباس$ می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «هرکه در دنیا- موجود جان‌داری را در قالب نقاشی یا مجسمه- به‌تصویر بکشد، روز قیامت مکلّف می‌شود که در آن روح بدمد؛ اما هرگز دمیدن روح، از او ساخته نیست».

1691- وعن ابن مسعودٍt قالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهِr یَقُولُ: «إنَّ أشَدَّ النَّاسِ عَذَاباً یَومَ القِیَامَةِ المُصَوِّرُونَ». [متفق علیه]([7])

ترجمه: ابن‌مسعودt می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «سخت‌ترین عذاب را روز قیامت، تصویرگران دارند».([8])

1692- وعن أبی هریرة t قالَ: سَمِعْتُ رسُولَ اللهِr یقولُ: «قال اللهُ تَعَالَى: وَمَنْ أظْلَمُ مِمَّنْ ذَهَبَ یَخْلُقُ کَخَلْقِی؟ فَلْیَخْلُقُوا ذَرَّةً أوْ لِیَخْلُقُوا حَبَّةً، أوْ لِیَخْلُقُوا شَعِیرَةً». [متفق علیه]([9])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «الله متعال می‌فرماید: چه کسی ستم‌کارتر از کسی‌ست که می‌رود تا چیزی همچون آفریده‌ی من بسازد؟ پس- اگر راست می‌گویند- یک مورچه یا یک دانه گندم یا جو بیافرینند».

1693- وعن أبی طلحةَt أنَّ رسُولَ اللهِr قالَ: «لا تَدْخُلُ المَلاَئِکَةُ بَیْتاً فیهِ کَلْبٌ وَلا صُورَةٌ». [متفق علیه]([10])

ترجمه: ابوطلحهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «فرشتگان به خانه‌ای که در آن، سگ یا تصویر باشد، وارد نمی‌شوند».

1694- وعن ابن عمرَ$ قالَ: وَعَدَ رسُولَ اللهِr جِبْرِیلُ أنْ یَأتِیَهُ، فَرَاثَ عَلَیْهِ حَتَّى اشْتَدَّ عَلَى رَسُولِ اللهِr فَخَرَجَ فَلَقِیَهُ جِبریلُ فَشَکَا إلَیهِ، فَقَالَ: إنَّا لا نَدْخُلُ بَیْتاً فِیهِ کَلْبٌ وَلا صُورَةٌ. [روایت بخاری]([11])

ترجمه: ابن‌عمر$ می‌گوید: جبرئیل(u)به رسول‌اللهr وعده داد که نزدش بیاید؛ ولی دیر کرد و این بر رسول‌اللهr سخت آمد؛ لذا از خانه بیرون رفت. آن‌گاه جبرئیل نزدش آمد. رسول‌اللهr از او گلایه کرد. جبرئیل پاسخ داد: ما فرشتگان به خانه‌ای که در آن سگ یا تصویر باشد، وارد نمی‌شویم.

1695- وعن عائشة& قالَتْ: واعدَ رسولَ اللهِr جبریلُu فی سَاعَةٍ أنْ یَأتِیَهُ، فَجَاءتْ تِلْکَ السَّاعَةُ وَلَمْ یَأتِهِ! قَالَتْ: وَکَانَ بِیَدِهِ عَصاً، فَطَرَحَهَا مِنْ یَدِهِ وَهُوَ یَقُولُ: «ما یُخْلِفُ اللهُ وَعْدَهُ وَلا رُسُلُهُ»؛ ثُمَّ التَفَتَ فإذَا جَرْوُ کَلْبٍ تَحْتَ سَرِیرِهِ. فقالَ: «یا عائشة! مَتَى دَخَلَ هَذَا الکَلْبُ؟» فَقُلْتُ: واللهِ مَا دَرَیْتُ بِهِ، فَأمَرَ بِهِ فَأُخْرِجَ، فَجَاءهُ جِبْرِیلُu، فقال رسُولُ اللهِr: «وَعَدْتَنِی، فَجَلَسْتُ لَکَ وَلَمْ تَأتِنِی»؛ فقالَ: «مَنَعَنِی الکَلْبُ الَّذِی کانَ فی بَیْتِکَ، إنَّا لا نَدْخُلُ بَیْتاً فِیهِ کَلْبٌ وَلا صُورَةٌ». [روایت مسلم]([12])

ترجمه: عایشه& می‌گوید: جبرئیلu به رسول‌اللهr وعده داد که در فلان وقت نزدش بیاید؛ آن وقت فرا رسید و جبرئیل نیامد. عایشه& می‌گوید: عصایی در دست رسول‌اللهr بود؛ آن را از دستش انداخت و می‌فرمود: «الله و فرستادگانش، خُلف وعده نمی‌کنند». سپس نگاهی به اطرافش انداخت و متوجه شد که توله‌سگی زیر تخت اوست. پرسید: «این سگ کی وارد خانه شده است؟» گفتم: به الله سوگند که متوجه آمدنش نشدم. آن‌گاه دستور داد که بیرونش کنند. سپس جبرئیلu آمد. رسول‌اللهr فرمود: «به من وعده دادی و من به‌انتظار آمدنت نشستم و نیامدی؟» جبرئیلu پاسخ داد: سگی که در خانه‌ات بود، مرا- از ورود به خانه- باز داشت؛ زیرا ما فرشتگان به خانه‌ای که در آن سگ یا تصویر باشد، وارد نمی‌شویم.

1696- وعن أبی الهَیَّاجِ حَیَّانَ بِن حُصَیْن قال: قال لِی عَلیُّ بن أبی طالبt: ألا أبْعَثُکَ عَلَى مَا بَعَثَنِی عَلَیْهِ رَسُولُ اللهِr؟ أن لا تَدَعَ صُورَةً إلاَّ طَمَسْتَهَا، وَلا قَبْراً مُشْرفاً إلاَّ سَوَّیْتَهُ. [روایت مسلم]([13])

ترجمه: ابوالهیاج، حیّان بن حُصَینt می‌گوید: علی بن ابی‌طالبt به من فرمود: «آیا تو را به مأموریتی بفرستم که رسول‌اللهr مرا به انجامِ آن دستور داد؟ هر تصویری که دیدی، از میان ببر و هر قبر مرتفع و بلندی را با خاک یک‌سان کن».

از احادیثی که مولف/ در این بخش از کتابش آورده است، چنین برداشت می‌شود که به تصویر کشیدن جان‌داران در قالب نقاشی و مجسمه، جزو گناهان بزرگ می‌باشد؛ زیرا وعید سخت و شدیدی در این‌باره وارد شده و پیامبرr بر تصویرگران لعنت فرستاده است؛ یعنی نفرینشان کرده که از رحمت الهی، محروم و به‌دور باشند. هم‌چنین فرموده است: «هرکه در دنیا- موجود جان‌داری را در قالب نقاشی یا مجسمه- به‌تصویر بکشد، روز قیامت مکلّف می‌شود که در آن روح بدمد؛ اما هرگز نمی‌تواند چنین کاری انجام دهد»؛ لذا تا زمانی که اللهU بخواهد، این عذاب از او برداشته نمی‌شود.

هم‌چنین در حدیث قدسی آمده است که الله متعال می‌فرماید: «چه کسی ستم‌کارتر از کسی‌ست که می‌رود تا چیزی همچون آفریده‌ی من بسازد؟»؛ یعنی هیچ‌کس از چنین فردی ستم‌کارتر نیست. در ادامه‌ی این حدیث امده است که اللهU می‌فرماید: «پس- اگر راست می‌گویند- یک مورچه یا یک دانه گندم یا جو بیافرینند»؛ یعنی اگر واقعاً در پیِ آفرینش اثری هم‌چون آفریده‌ی الاهی هستند، دانه‌ای گندم یا جو بیافرییند؛ ولی اگر همه‌ی ساکنان آسمان و زمین جمع شوند که دانه‌ای گندم بیافرینند، نمی‌توانند و چنین کاری از آنان ساخته نیست؛ حتی با قالب‌ریزی آرد و خمیر هم نمی‌توانند دانه‌ای گندم بسازند و به‌فرض این‌که چنین کاری بکنند، مانند دانه‌ی گندم، قابلیت رشد ندارد و اگر آن را در زمین بکارند، نمی‌روید. دانه‌ی گندم و جو و نیز مورچه، سمبل مثال زدن برای اشیای کوچک و ناچیز هستند؛ وقتی انسان، توانایی آفرینش چنین چیزهایی را ندارد، روشن است که دیگر نمی‌تواند درباره‌ی آفرینش آثار بزرگ‌تر لاف بزند.

از این حدیث چنین برداشت می‌شود که تصویرگری و نیز نگه داشتن تصویر در خانه، حرام است؛ زیرا فرشتگان به خانه‌ای که در آن سگ و تصویر باشد، وارد نمی‌شوند. خانه‌ای که فرشتگان وارد نشوند، چگونه خانه‌ای خواهد بود؟! البته وجود اسکناس‌ها و پول‌هایی که تصویر حکام و رهبران بر روی آن‌هاست، مستثناست؛ یعنی مردم که از این پول‌ها به‌ضرورت استفاده می‌کند، گناهی ندارند و ایراد بر کسانی وارد است که این تصاویر را بر روی پول‌ها چاپ می‌کنند. بر روی برخی از سکه‌ها، تصاویر برجسته حک شده که به‌مراتب بدتر از تصاویر موجود بر روی اسکناس‌هاست؛ با این حال، بدان سبب که استفاده از این پول‌ها، ضرورت گریزناپذیر زندگی‌ست، علما استفاده از این پول‌ها را در مبادلات تجاری و زندگی روزمره، ممنوع و نادرست نمی‌دانند؛ هم‌چنان‌که استفاده از عکس و تصویر در کارت‌های شناسایی، گواهی‌نامه‌ها و مواردی از این قبیل به یک ضرورت گریزناپذیر تبدیل شده، و چون به‌اقتضای ضرورت است، ایرادی ندارد؛ زیرا الله متعال هیچ سختی و تنگنایی در دین نگذاشته است؛ همان‌گونه که می‌فرماید:

﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا                                         [البقرة: ٢٨٦]       

الله، هیچ‌کس را جز به اندازه­ی توانش تکلیف نمی­دهد.

لذا وجود سکه‌ها و پول‌های مذکور در خانه، مانع از ورود فرشتگان نیست. هم‌چنین وجود تصویر بر روی چیزهایی چون فرش و بالش که زیر دست و پا قرار می‌گیرند و مورد احترام نیستند، ایرادی ندارد و بیش‌تر علما، این را مباح دانسته‌اند؛ البته بهتر است که از چنین وسایلی پرهیز شود؛ زیرا برخی از علما رحمهم‌الله، این را هم ناروا دانسته‌اند؛ اگرچه جمهور علما بر این باورند که استفاده از پتویی که تصویر موجودات جان‌داری مانند شیر بر روی آنست، ایرادی ندارد؛ البته با این شرط که از آن به عنوان زیرانداز استفاده شود .

در رابطه با تصاویری که بچه‌ها با آن‌ها بازی می‌کنند نیز رخصت وجود دارد و مانع از ورود فرشتگان به خانه نیستند؛ زیرا ام‌المومنین عایشه‌ی صدیقه& عروسکی داشت که با آن بازی می‌کرد و پیامبرr او را از این کار باز نداشت؛ البته شایسته است که از عروسک‌های امروزی که با کیفیتی بالا ساخته می‌شوند، پرهیز گردد؛ زیرا بیمِ آن می‌رود که استفاده از چنین عروسک‌هایی، در ممنوعیت مذکور داخل باشد.

بر کسی که تصویر یا مجسمه‌ای می‌بیند، واجب است که آن‌را از میان ببرد؛ زیرا علیt به ابوالهیاج اسدی فرمود: «آیا تو را به مأموریتی بفرستم که رسول‌اللهr مرا به انجامِ آن دستور داد؟ هر تصویری که دیدی، از میان ببر و هر قبر مرتفع و بلندی را با خاک یک‌سان کن». منظور از قبر مرتفع و بلند، قبری‌ست که با ارتفاعش از زمین یا با چیزهایی که بر سرِ آن نصب می‌کنند، از سایر قبرها متمایز می‌باشد؛ چنان‌که امروزه استفاده از سنگ قبر رواج پیدا کرده است و حتی بر روی آن، آیاتی از قرآن کریم را می‌نویسند؛ این کار، روا نیست و کسی که چنین قبری می‌بیند، باید به‌پیروی از فرمان پیامبرr و به‌تأسی از علی مرتضیt پیرامون قبر را بکَنَد و آن را تا حدّ امکان پایین بیاورد تا آیات نوشته‌شده بر روی سنگ، در زیر خاک قرار گیرد و بدین‌سان، هم ارتفاع قبر از میان برود و هم آیات قرآن، از بی‌حرمتی مصون بمانند؛ زیرا بزرگ‌ترین بلا که شرک است، از تعظیم قبرها برمی‌خیزد.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: 5951؛ و صحیح مسلم، ش: 2108.

([2]) صحیح بخاری، ش: 5954؛ و صحیح مسلم، ش: 2107.

([3]) صحیح بخاری، ش: 2225؛ و صحیح مسلم، ش: 2110.

([4]) صحیح بخاری، ش: 5958؛ و مسلم، ش: 2106 به‌نقل از زید بن خالد از طلحهt.

([5]) صحیح بخاری، ش: 5953 به‌نقل از ابوهریرهt.

([6]) صحیح بخاری، در چندین مورد، از جمله: (5963، 7042)؛ و صحیح مسلم، ش: 2110. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 1552 گذشت. (مترجم)]

([7]) صحیح بخاری، ش: 5950؛ و صحیح مسلم، ش: 2109.

([8]) یعنی کسانی که جان‌داران را در قالب نقاشی و مجسمه به‌تصویر می‌کشند. [مترجم]

([9]) صحیح بخاری، ش: (5953، 7559)؛ و صحیح مسلم، ش: 2111.

([10]) صحیح بخاری، ش: (3225، 5949)؛ و صحیح مسلم، ش: 2016.

([11]) صحیح بخاری، ش: 5960.

([12]) صحیح مسلم، ش: 2104.

([13]) صحیح مسلم، ش: 969.

304- باب: نهی از بدشگونی یا فال بد زدن

304- باب: نهی از بدشگونی یا فال بد زدن

در این‌باره احادیث باب پیشین نیز صادق است.

1683- وعن أنسٍt قَالَ: قَالَ رسولُ اللهِr: «لا عَدْوَى وَلا طِیَرَةَ، وَیُعْجِبُنی الفَألُ»؛ قالُوا: وَمَا الفَألُ؟ قَالَ: «کَلِمَةٌ طَیِّبَةٌ». [متفق علیه]([1])

ترجمه: انسt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «سرایت بیماری و نیز بدشگونی، حقیقت ندارند؛ ولی به فال نیک گرفتن را می‌پسندم». پرسیدند: به فال نیگ گرفتن، چیست؟ فرمود: «سخنی نیکوست (که به انسان روحیه و شادابی می‌دهد)».

1684- وعن ابن عمرَ$ قَالَ: قَالَ رسول اللهr: «لا عَدْوَى وَلا طِیَرَةَ؛ وإنْ کَانَ الشُّؤمُ فی شَیْءٍ فَفِی الدَّارِ، وَالمَرْأَةِ، والفَرَسِ». [متفق علیه]([2])

ترجمه: انسt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «سرایت بیماری و نیز بدشگونی، حقیقت ندارند؛ اگر شومی در چیزی وجود داشته باشد، در خانه، زن و اسب است».

1685- وعن بُریْدَةَt أنَّ النَّبِیَّr کَانَ لا یَتَطَیَّرُ. [روایت ابوداود با اِسنادِ صحیح]([3])

ترجمه: بریدهt می‌گوید: پیامبرr هیچ چیزی را بدشگون و شوم نمی‌دانست (و هیچ‌گاه فال بد نمی‌زد).

1686- وعن عُروة بن عامرٍt قالَ: ذُکِرَتِ الطِّیَرَةُ عِنْدَ رَسولِ اللهِr؛ فقالَ: «أحْسَنُهَا الفَألُ؛ وَلا تَرُدُّ مُسْلِماً فإذا رَأى أحَدُکُمْ ما یَکْرَهُ، فَلیْقلْ: اللَّهُمَّ لا یَأتِی بِالحَسَناتِ إلاَّ أنْتَ، وَلا یَدْفَعُ السَّیِّئَاتِ إلاَّ أنْتَ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلا بِکَ». [حدیث صحیحی‌ست که ابوداود با اِسنادِ صحیح روایت کرده است.]([4])

ترجمه: عروه بن عامرt می‌گوید: نزد رسول‌اللهr سخن از بدشگونی به میان آمد؛ فرمود: بهترینش به فال نیک گرفتن (و سخن نیکویی‌ست که به انسان روحیه می‌دهد)؛ البته بدشگونی نباید مسلمان را از تصمیمش منصرف کند؛ هرگاه هریک از شما چیزی دید که نمی‌پسندید، بگوید: اللَّهُمَّ لا یَأتِی بِالحَسَناتِ إلاَّ أنْتَ، وَلا یَدْفَعُ السَّیِّئَاتِ إلاَّ أنْتَ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلا بِکَ».([5])

شرح

مولف/ می‌گوید: «باب: نهی از بدشگونی یا به فال بد گرفتن».

بدشگونی، این است که انسان، چیزی را که می‌بیند یا می‌شنود یا زمان و مکانی را بدشگون و شوم بداند؛ در عربی به بدشگونی، "تَطَیُّر" گویند که به معنای پریدن یا پرواز کردن است؛ زیرا عرب‌ها بیش‌تر بدین شکل فال می‌گرفتند که ابتدا پرنده‌ای را پرواز می‌دادند؛ آن‌ها بنا بر خرافاتی که به آن باور داشتند، معتقد بودند که اگر پرنده به هر سمتی پرواز کند، حالت و صورتِ قضیه یا تصمیمشان فرق می‌کند؛ لذا اگر پرنده به سمتِ راست پرواز می‌کرد، نزدشان تعبیرِ خودش را داشت و اگر به سمت چپ می‌پرید، تعبیرِ دیگری برایش داشتند؛ و چنان‌چه مستقیم یا در جهت مقابل پرواز می‌کرد، نظرِشان متفاوت بود و اگر پرنده برمی‌گشت و به جهت مخالف می‌پرید، طورِ دیگری تعبیرش می‌کردند! آن‌ها بدین‌سان فال می‌گرفتند و این، جهتِ پروازِ پرندگان بود که نقشی اساسی در تصمیم‌گیری‌های عرب‌های پیش از اسلام داشت و باعث می‌شد که کاری را انجام دهند یا از کاری منصرف شوند! مثلاً اگر کسی قصدِ سفر می‌کرد و پرنده‌ی فالَش به سمت چپ می‌پرید، می‌گفت: این، یک هشدار است؛ پس به سفر نمی‌روم. ولی اگر پرنده‌اش به سمت راست پرواز می‌کرد، می‌گفت: این، سفرِ خوبی‌ست؛ یعنی به چنین خرافه‌هایی معتقد بودند.

آن‌ها هم‌چنین برخی از روزها و برخی از ماه‌ها را بدشگون می‌دانستند و برخی از صداها و حتی برخی از اشخاص را به فالِ بد می‌گرفتند. چنان‌که امروزه نیز برخی از مردم، به چنین خرافاتی باور دارند؛ مثلاً اگر هنگام خروج از خانه، با شخصی بدسیما روبه‌رو شوند، آن روز را بد می‌پندارند و می‌گویند: امروز، روزِ بدشانسی‌ست و اگر شخصِ خوش‌سیمایی ببینند، می‌گویند: امروز، روزِ خوش‌شانسی است!

عرب‌ها ازدواج در ماه شوال را بدشگون می پنداشتند و می‌گفتند: کسی که در ماه شوال ازدواج کند، در ازدواجش دچارِ شکست می‌شود! این، پندارِ عرب‌ها درباره‌ی ازدواج در ماه شوال بود. ام‌المؤمنین عایشه& می‌گوید: پیامبرr در شوال با من ازدواج کرد؛ یعنی عقد نکاح ایشان در شوال بود و در ماه شوال نیز عایشه را به خانه بُرد. لذا عایشه& می‌فرمود: هیچ‌کس خوش‌بخت‌تر از من نیست.

بدون شک رسول‌اللهr پس از این‌که با عایشه& ازدواج کرد، او را بیش از سایر همسرانش دوست داشت؛ گرچه عقد نکاح و نیز ازدواج آن‌ها هر دو در ماه شوال بود. اما عرب‌ها از روی نادانی و بی‌خردی، می‌گفتند: ازدواج در ماه شوال، فرجامِ نیکی ندارد. در صورتی که ما بسیاری از مردم را می‌بینیم که در ماه شوال ازدواج می‌کنند و ازدواج موفّق و مبارکی دارند. هم‌چنین برخی از مردم عدد سیزده را شوم می‌دانند؛ این‌، خرافه است و هیچ اصلی ندارد.

سپس مولف/ حدیثی بدین مضمون آورده است که پیامبرr از بدشگونی و به فال بد گرفتن نهی نمود و فرمود: «سرایت بیماری و نیز بدشگونی، حقیقت ندارند؛ ولی به فال نیک گرفتن را می‌پسندم». پرسیدند: به فال نیگ گرفتن، چیست؟ فرمود: «سخنی نیکوست (که به انسان روحیه و شادابی می‌دهد)». سخن نیکو، انسان را فراخ‌بال می‌گرداند؛ لذا چه خوبست که هر چیزی را به فال نیک بگیریم و به جای بدبینی، خوش‌بین باشیم؛ همان‌گونه که پیامبرr در جریان صلح حدیبیه، با خوش‌بینی عمل کرد؛ قریشیان در چند مرحله نمایندگانی را برای مذاکره‌ی صلح نزد پیامبرr فرستادند؛ سرانجام سهیل بن عمروt که هنوز مسلمان نشده بود، به نمایندگی از سوی قریش برای مذاکره نزد رسول‌اللهr آمد. رسول‌اللهr همین‌که سهیل را دید، فرمود: این سهیل است؛ به‌گمانم اللهU این امر را برای شما سهل گردانیده است و بدین‌سان نام سهیلt را به فال نیک گرفت. پس به فال نیک گرفتن، خوب و پسندیده است؛ زیرا به انسان روحیه می‌دهد و باعث می‌شود که انسان عزم خویش را برای کارهای نیک جزم بگرداند؛ ولی بدشگونی و به فال بد گرفتن، وسوسه‌ای‌ست که در دلِ انسان خطور می‌کند و نتیجه‌ی معکوس دارد؛ از این‌رو باید این وسوسه را از قلب و درون خود محو کنیم و همواره خوش‌بین باشیم و دنیا را در برابر خویش، گسترده ببینیم و راهِ پیشِ روی خود را همواره باز بدانیم و اگر چیزی دید که نمی‌پسندید یا این چنین وسوسه‌ای به شما دست داد، بگویید: «اللَّهُمَّ لا خَیْرَ إِلاَّ خَیْرُکَ وَلا طَیْرَ إِلاَّ طَیْرُکَ وَلا إِلَهَ غَیْرُکَ»؛([6]) یعنی: «یا الله! هیچ خیری جز آن‌چه تو آن را خیر گردانیده‌ای و نیز هیچ شرّی جز آن‌چه تو مقدّرش فرموده‌ای، وجود ندارد و هیچ معبود راستینی جز تو نیست».

در حدیث انسt آمده است: رسول‌اللهr فرمود: «...اگر شومی در چیزی وجود داشته باشد، در خانه، زن و اسب است»؛ زیرا خانه، زن و سواریِ انسان، در بیش‌تر اوقات با او هستند؛ زن بدخُلق و ناسازگار مشکلات فراوانی برای شوهرش ایجاد می‌کند؛ خانه‌ی کوچک و تنگی که امکانات کافی ندارد، رنج‌آور است و امروزه که به جای اسب از ماشین استفاده می‌کنیم، می‌بینیم که اگر ماشینِ انسان خراب شود، چه همه برای انسان، خسته‌کننده و رنج‌آور می‌باشد؛ سنگینی ترافیک، حوادث رانندگی و آلودگی هوا به جای خود! لذا اگر انسان به چنین مصایبی گرفتار شد، باید از شرّ شیطان رانده‌شده به اللهU پناه ببرد و دعای مذکور را بگوید.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: 5756؛ و صحیح مسلم، ش: 2224.

([2]) صحیح بخاری، ش: 5753؛ و صحیح مسلم، ش: 2225.

([3]) صحیح الجامع، ش: 4841؛ و السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 762؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: 3319.

([4]) ضعیف است؛ ضعیف الجامع، ش: 199؛ و السلسلۀ الضعیفۀ، ش: 1619؛ و ضعیف أبی داود، از آلبانی/، ش: 843.

([5]) ترجمه‌ی دعا: «یا الله! کسی جز تو نیکی‌ها را نمی‌آورَد و کسی جز تو، بدی‌ها را دفع نمی‌کند؛ هیچ بازدارنده‌ای (از گناه) و هیچ نیرویی (برای اطاعت) جز به خواست و توفیقِ تو وجود ندارد».

([6]) مسند احمد، ش: 7045؛ شعیب ارنؤوط این حدیث را حسن دانسته است. [مترجم]

303- باب: نهی از رفتن به نزد کاهنان، منجمان، فال‌گیران، و رمالانی که با ریگ و جو و امثال آن، رمالی می‌کنند

303- باب: نهی از رفتن به نزد کاهنان، منجمان، فال‌گیران، و رمالانی که با ریگ و جو و امثال آن، رمالی می‌کنند

1677- عن عائشة& قالَت: سأل رسُولَ اللهِr أنَاسٌ عَنِ الکُهَّانِ، فَقَالَ: «لَیْسُوا بِشَیءٍ»؛ فَقَالُوا: یا رَسُولَ اللهِ إنَّهُمْ یُحَدِّثُونَا أحْیَاناً بِشَیءٍ، فَیَکُونُ حَقّاً؟ فقالَ رسُولُ اللهِr: «تِلْکَ الکَلِمَةُ مِنَ الحَقِّ یَخْطَفُهَا الجِنِّیُّ فَیَقُرُّهَا فِی أُذُنِ وَلِیِّهِ، فَیَخْلِطُونَ مَعَهَا مئَةَ کَذْبَةٍ». [متفق علیه]([1])

وفی روایةٍ للبخاری عن عائشة& أنَّها سَمِعَتْ رسُولَ اللهِr یقولُ: «إنَّ المَلائِکَةَ تَنْزِلُ فِی العَنَانِ- وَهُوَ السَّحَابُ- فَتَذْکُرُ الأَمْرَ قُضِیَ فِی السَّماءِ، فَیَسْتَرِقُ الشَّیْطَانُ السَّمْعَ، فَیَسْمَعُهُ، فَیُوحِیهِ إلَى الکُهَّانِ، فَیَکْذِبُونَ مَعَهَا مِئَةَ کَذْبَةٍ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ».

ترجمه: عایشه& می‌گوید: مردمانی از رسول‌اللهr درباره‌ی کاهنان پرسیدند؛ فرمود: «آن‌ها چیزی نیستند». عرض کردند: ای رسول‌خدا! آن‌ها گاهی اوقات چیزهایی به ما می‌گویند که درست از آب درمی‌آید؟! رسول‌اللهr فرمود: «آن سخن، جزو سخنان راستینی‌ست که یک جن- از عالَم فرشتگان- می‌رباید و آن را در گوش دوست خود- یعنی کاهن- القا می‌کند و کاهنان صد دروغ بر آن می‌افزایند».

در روایتی از بخاری آمده است که عایشه& از رسول‌اللهr شنید که می‌فرمود: «فرشتگان در ابرها فرود می‌آیند و کارهایی را که در آسمان مقرّر شده است، با هم بازگو می‌کنند؛ شیطان مخفیانه گوش می‌دهد و آن را می‌شنود و سپس آن را به کاهنان القا می‌کند؛ آن‌ها نیز صد دروغ از پیش خود بر آن می‌افزایند».

شرح

مولف/ بابی درباره‌ی حرام بودن رفتن به نزد کاهنان و منجمان و امثال آنان گشوده است.

کاهن به کسی می‌گویند که ادعای پیش‌گویی می‌کند و از آن‌چه در آینده روی خواهد داد، خبر می‌دهد؛ مثلاً می‌گوید: در فلان روز، فلان اتفاق می‌افتد! یا به کسی می‌گوید: در فلان روز بخت به تو رو می‌کند! یا در فلان روز فلان‌اتفاق برایت می‌افتد.

منجم به کسی گفته می‌شود که ستاره‌شناسی را شغل و حرفه‌ی خویش قرار می‌دهد؛ البته ناگفته نماند که علم نجوم یا ستاره‌شناسی، بر دو نوع است که نوعی از آن، جایز می‌باشد و نوع دیگر، حرام.

آن دسته از انسان‌هایی که کاهن یا پیش‌گو هستند دوستانی از جن‌ها دارند. می‌دانید که اللهU سرعت و قدرت فراوانی به جن‌ها داده است؛ آن‌ها می‌توانند به آسمان‌ها بالا بروند؛ هریک از آن‌ها کرسی ویژه‌ای در آسمان دارد و همان‌جا به استراق سمع می‌نشیند و سخنانی را که در میان فرشتگان رد و بدل می‌شود، مخفیانه گوش می‌دهد. فرشتگان درباره‌ی امری که اللهU مقرر کرده است، با هم سخن می‌گویند؛ آن‌گاه شیاطین جنّی، این اخبار را می‌ربایند و آن‌را به شیطان‌های انسی که همان پیش‌گویان هستند، القا می‌کنند و این کاهنان و پیش‌گویان نیز صد دروغ را به آن می‌افزایند و آن را به خوردِ مردم می‌دهند؛ البته گاهی از اوقات، همان سخن راستینی را بازگو می‌کنند که از شیطان جنی شنیده‌اند و بدین‌سان سخن یا ادعای آن‌ها درست از آب درمی‌آید.

عایشه& می‌گوید: «مردمانی از رسول‌اللهr درباره‌ی کاهنان پرسیدند»؛ زیرا در آستانه‌ی ظهور پیامبر اکرمr مدعیان پیش‌گویی زیاد شده بودند و حتی گاه ادعا می‌‌کردند که بر آن‌ها وحی می‌شود. می‌دانید که در این میان، جن‌ها نقش پررنگی داشتند؛ همان‌گونه که الله متعال از زبانِ آن‌ها می‌فرماید:

﴿وَأَنَّا کُنَّا نَقۡعُدُ مِنۡهَا مَقَٰعِدَ لِلسَّمۡعِۖ فَمَن یَسۡتَمِعِ ٱلۡأٓنَ یَجِدۡ لَهُۥ شِهَابٗا رَّصَدٗا ٩     

                                                                           [الجن: ٩] 

و ما در بخش‌هایی از آسمان برای استراق سمع و شنیدن (اخبار آسمان) می‌نشستیم و هر کس که اینک به استراق سمع بپردازد، برای خویش شهابی آماده می‌یابد.

وقتی از رسول‌اللهr درباره‌ی کاهنان پرسیدند، فرمود: «آن‌ها چیزی نیستند»؛ یعنی: به آن‌ها اهمیت ندهید؛ بلکه به آن‌ها بی‌اعتنا باشید و حرفشان را قبول نکنید. عرض کردند: ای رسول‌خدا! آن‌ها گاهی اوقات چیزهایی به ما می‌گویند که درست از آب درمی‌آید؟! رسول‌اللهr فرمود: «آن سخن، جزو سخنان راستینی‌ست که یک جن- از عالَم فرشتگان- می‌رباید و آن را در گوش دوست خود- یعنی کاهن- القا می‌کند و کاهنان صد دروغ بر آن می‌افزایند». لذا بر ما واجب است که این کاهنان و مدعیان پیش‌گویی را تکذیب کنیم و بدانیم که هرکه نزدشان برود و تصدیقشان کند، به قرآنی که بر محمدr نازل شده، کفر ورزیده است؛ از آن‌رو که الله متعال می‌فرماید:

﴿قُل لَّا یَعۡلَمُ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَیۡبَ إِلَّا ٱللَّهُ                    [نمل:65]

بگو: جز الله هیچ‌یک از موجودات آسمان‌ها و زمین، غیب نمی‌‌داند.

اما کاهنان و مدعیان پیش‌گویی، ادعا می‌کنند که غیب می‌دانند؛ از این‌رو کسی که دعای این‌ها را تصدیق کند، گویا به این آیه کفر ورزیده است.

اما منجمان، کسانی هستند که به علم نجوم می‌پردازند؛ البته علم نجوم، بر دو گونه است: نوعی از آن ایرادی ندارد که از آن برای تعیین موقعیت‌های مکانی و زمانی استفاده می‌شود؛ مثلاً ستاره‌ی قطبی، جهت شمال را نشان می‌دهد و برای تعیین جهت قبله نیز کار برد دارد. الله متعال در قرآن کریم یکی از فواید ستارگان را جهت‌یابی برشمرده و فرموده است:

﴿وَبِٱلنَّجۡمِ هُمۡ یَهۡتَدُونَ ١٦                                                     [النحل: ١٦]     

و به‌وسیله‌ی ستارگان راهشان را می‌یابند.

این بخش از علم نجوم که رواست و از آن می‌توان به ستاره‌شناسی و کیهان‌شناسی یاد نمود، کاربردهای فراوانی در تعیین موقعیت‌های زمانی، مانند فصول سال و نیز در تعیین موقعیت‌های مکانی یا جهت‌یابی دارد.

اما نوع دوم علم نجوم که نارواست، ادعای کسانی‌ست که ستارگان را در روی‌دادهای زمینی، مؤثر می‌دانند؛ مانند کسانی که در دوره‌ی جاهلی می‌گفتند: اقبال فلان ستاره بود که باران بارید! گفتن چنین سخنانی، نارواست؛ بلکه هیچ ربطی میان روی‌دادهای آسمان و زمین نیست. آسمان، آفریده‌ای مستقل است و آن‌چه در آن روی می‌دهد، تأثیری بر زمین ندارد؛ به عبارت دیگر: اجرام آسمانی و ستارگان خود مخلوقند و بر پیش‌آمدها اثر نمی‌گذارند. برخی از مردم می‌گویند: در ستاره‌ی فلانی این‌طور افتاده است که فرزندش آدم خوش‌بختی باشد! این، همان طالع‌بینی‌ست که حرام می‌باشد. هرکه شخصِ طالع‌بین را تصدیق کند، مانند کسی‌ست که کاهنی را تصدیق کرده است و پیش‌تر حُکمش بیان شد.

***

1678- وعن صَفِیَّةَ بِنتِ أبی عُبیدٍ، عن بعض أزواجِ النَّبِیِّr و& عَنِ النَّبِیِّr قال: «مَنْ أَتَى عَرَّافاً فَسَأَلَهُ عنْ شَیْءٍ فَصَدَّقَهُ، لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلاَةٌ أرْبَعِینَ یَوماً». [روایت مسلم]([2])

ترجمه: صفیه دخت ابوعبید به‌نقل از یکی از همسران پیامبرr و & می‌گوید: پیامبرr فرمود: «هرکه نزد فال‌گیر یا پیش‌گویی برود و درباره‌ی چیزی از او بپرسد و تصدیقش کند، نماز چهل روزِ وی پذیرفته نمی‌شود».

1679- وعَنْ قَبِیصَةَ بنِ المُخَارِقِt قالَ: سَمِعْتُ رسُولَ اللهr یَقُولُ: «العِیَافَةُ، وَالطِّیَرَةُ، والطَّرْقُ مِنَ الجِبْتِ». [روایت ابوداود با اِسناد حسن]([3])

ترجمه: از قبیصه بن مُخارقt روایت شده که گفته است: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «فال‌گیری با پراندن پرنده، فال‌گیری با صداها ورنگ‌های پرندگان یا جهتی که حرکت می‌کنند و فال‌گیری و رمالی با کشیدنِ خط و نشان یا انداختن سنگ‌ریزه، جزو شرک و خرافات و جادوگری‌ست».

1680- وعن ابن عباسٍ$ قالَ: قال رسولُ اللهr: «مَنِ اقْتَبَسَ عِلْماً مِنَ النُّجُوم، اقْتَبَسَ شُعْبَةً مِنَ السِّحْرِ زَادَ ما زَادَ». [روایت ابوداود با اِسنادِ صحیح]([4])

ترجمه: ابن‌عباس$ می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «کسی که بخشی از علم نجوم را فرا بگیرد، بخشی از سحر و جادوگری را فرا گرفته است و به هر اندازه که از علم نجوم بیش‌تر بیاموزد، سحر و جادوگری را نیز بیش‌تر آموخته است».

1681- وعن مُعاوِیَةَ بنِ الحَکَمِt قالَ: قُلْتُ: یا رسُولَ اللهِ إنِّی حدیثُ عَهْدٍ بالجاهِلیَّةِ، وَقَدْ جَاءَ اللهُ تَعَالَى بالإسْلاَمِ، وإنَّ مِنَّا رِجَالاً یَأتُونَ الکُهَّانَ؟ قال: «فَلا تأتِهِمْ»؛ قُلْتُ: وَمِنَّا رِجَالٌ یَتَطَیَّرُونَ؟ قَالَ: «ذَلِکَ شَیْءٌ یَجِدُونَهُ فِی صُدُورِهِمْ، فَلا یَصُدُّهُمْ»؛ قُلْتُ: وَمِنَّا رِجَالٌ یَخُطُّونَ؟ قَالَ: «کَانَ نَبِیٌّ مِنَ الأنْبِیَاءِ یَخُطُّ، فَمَنْ وَافَقَ خَطَّهُ فَذَاکَ». [روایت مسلم]([5])

ترجمه: معاویه بن حَکَمt می‌گوید: عرض کردم: ای رسول‌خدا! من تازه‌مسلمانم و الله متعال اسلام را- برای ما- فرستاده است؛ در میان ما کسانی هستند که نزد کاهنان می‌روند. رسول‌اللهr فرمود: «تو نزد آن‌ها نرو». گفتم: در میان ما کسانی هستند که فال بد می‌گیرند؟ فرمود: «این، چیزی‌ست که آن‌ها در دل‌هایشان احساس می‌کنند؛ اما این، نباید ایشان را از تصمیمشان منصرف سازد». گفتم: در میان ما کسانی هستند که با کشیدنِ خط، فال می‌گیرند؟ فرمود: یکی از پیامبران نیز با کشیدنِ خط، فال می‌گرفت؛ لذا کسی که خطش درست از آب درمی‌آید، با خط آن پیامبر موافق افتاده است».([6])

شرح

از احادیث و آثاری که مولف/ ذکر کرده، چنین برداشت می‌شود که رفتن به نزد کاهنان و غیب‌گویان و تصدیقشان، حرام است؛ چنان‌که اگر کسی نزد فال‌گیر یا پیش‌گویی برود و او را تصدیق کند، نماز چهل روزش قبول نمی‌شود. کسی که پیش‌گویان و مدعیان علم غیب را تصدیق نماید، به قرآنی که بر محمدr نازل شده، کفر ورزیده است؛ اما ایرادی ندارد که کسی به‌قصد رسوا کردن کاهن و فاش نمودن دروغ‌های او نزدش برود؛ بلکه کار پسندیده‌ای‌ست؛ همان‌گونه که پیامبرr نزد کاهن و جادوگری به نامِ ابن‌صیاد رفت و با او سخن گفت و از او پرسید: «من، چیزی برای تو پنهان کرده‌ام؛ آیا می‌توانی بگویی که چیست؟» ابن‌صیاد پاسخ داد: «دُخ»؛ اما نتوانست کلمه را به‌طور کامل ادا کند؛ زیرا پرسش پیامبرr درباره‌ی [دخانِ مورد اشاره در آیه‌ی 10] سوره‌ی «دُخان» بود، اما ابن‌صیاد از پاسخ‌گویی به پیامبرr درماند. پیامبرr به او فرمود: «اخْسَأْ فَلَنْ تَعْدُوَ قَدْرَکَ»؛([7]) «خوار و ذلیل شوی؛ تو نمی‌توانی از حدّ خود تجاوز کنی».([8]) لذا اگر انسان از کاهن سؤال کند تا رسوایش نماید و دروغ و دغلش را برای مردم آشکار سازد، ایرادی ندارد؛ بلکه چنین عملی، نیک و پسندیده است و روشن‌گری و ابطالِ باطل به‌شمار می‌آید.

یکی از روش‌های فال‌گیری که در دوره‌ی جاهلی رواج داشت، این بود که وقتی عرب‌ها تصمیمی می‌گرفتند، ابتدا پرنده‌ای را پرواز می‌دادند؛ آن‌ها بنا بر خرافاتی که به آن باور داشتند، معتقد بودند که اگر پرنده به هر سمتی پرواز کند، حالت و صورتِ قضیه یا تصمیمشان فرق می‌کند؛ لذا اگر پرنده به سمتِ راست پرواز می‌کرد، نزدشان تعبیرِ خودش را داشت و اگر به سمت چپ می‌پرید، تعبیرِ دیگری برایش داشتند؛ و چنان‌چه مستقیم یا در جهت مقابل پرواز می‌کرد، نظرِشان متفاوت بود و اگر پرنده برمی‌گشت و به جهت مخالف می‌پرید، طورِ دیگری تعبیرش می‌کردند! آن‌ها بدین‌سان فال می‌گرفتند و این، جهتِ پروازِ پرندگان بود که نقشی اساسی در تصمیم‌گیری‌های عرب‌های پیش از اسلام داشت و باعث می‌شد که کاری را انجام دهند یا از کاری منصرف شوند! مثلاً اگر کسی قصدِ سفر می‌کرد و پرنده‌ی فالَش به سمت چپ می‌پرید، می‌گفت: این، یک هشدار است؛ پس به سفر نمی‌روم. ولی اگر پرنده‌اش به سمت راست پرواز می‌کرد، می‌گفت: این، سفرِ خوبی است. یعنی به چنین خرافه‌هایی معتقد بودند. پیامبرr همه‌ی این کار را باطل و مردود اعلام فرمود تا انسان به کسی یا چیزی جز اللهU دل نبندد؛ بلکه آن بزرگوار دستور داد که «هرگاه هر یک از شما قصد انجام کاری را کرد، دو رکعت نماز نفل بخواند و سپس بگوید: ﴿اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَخِیرُکَ بِعِلْمِکَ وَأَسْتَقْدِرُکَ بِقُدْرَتِکَ وَأَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ الْعَظِیمِ، فَإِنَّکَ تَقْدِرُ وَلا أَقْدِرُ وَتَعْلَمُ وَلا أَعْلَمُ، وَأَنْتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ. اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ خَیْرٌ لِی فِی دِینِی وَمَعَاشِی وَعَاقِبَةِ أَمْرِی یا فرمود: ﴿عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِهِ، فَاقْدُرْهُ لِی وَیَسِّرْهُ لِی، ثُمَّ بَارِکْ لِی فِیهِ، وَإِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ شَرٌّ لِی فِی دِینِی وَمَعَاشِی وَعَاقِبَةِ أَمْرِی یا فرمود: ﴿فِی عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِهِ، فَاصْرِفْهُ عَنِّی وَاصْرِفْنِی عَنْهُ، وَاقْدُرْ لِیَ الْخَیْرَ حَیْثُ کَانَ، ثُمَّ أَرْضِنِی بِهِ؛ سپس حاجت خود را بگوید».([9]) آنýگاه اقدامی که بنده انجام دهد، برای او به خیرِ اوست؛ زیرا با توکل بر الله متعال و طلب خیر از او، وارد عمل شده است؛ هم‌چنین اگر الله متعال، او را از تصمیم مورد نظرش منصرف سازد، باز هم به خیر اوست؛ اما در انواع فال‌گیری و نیز در استخاره با مصحف قرآن، هیچ خیری نیست.

***

1682- وعن أَبی مَسعودٍ البدریِّt أنَّ رسُولَ اللهِr نَهَى عَنْ ثَمَنِ الکَلْبِ، وَمَهْرِ البَغِیِّ، وَحُلْوَانِ الکاهِنِ. [متفق علیه]([10])

ترجمه: ابومسعود بدریt می‌گوید: رسول‌اللهr از درآمد حاصل از فروش سگ، و نیز از اجرت زناکار و از دست‌مزد کاهن منع فرمود.

شرح

این، آخرین حدیثی‌ست که مولف/ در باب آورده است؛ روایتی بدین مضمون که ابومسعود بدریt می‌گوید: «رسول‌اللهr از درآمد حاصل از فروش سگ، و نیز از اجرت زناکار و از دست‌مزد کاهن منع فرمود». نگه‌داری از سگ، حرام است؛ مگر در سه حالت:

1- سگ کشاورزی (سگ نگه‌بان).

2- سگِ چوپانی (سگ گلّه).

3- و سگ شکاری؛ یعنی سگِ دست‌آموزی که از آن، برای شکار استفاده می‌کنند. لذا اگر کسی سگِ دست‌آموزی داشته باشد و آن‌را به دنبال خرگوشی بفرستد و آن سگ، خرگوش را شکار کرده، آن را بکشد، ایرادی ندارد و شکارش، حلال است؛ زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿وَمَا عَلَّمۡتُم مِّنَ ٱلۡجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ ٱللَّهُۖ فَکُلُواْ مِمَّآ أَمۡسَکۡنَ عَلَیۡکُمۡ وَٱذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَیۡهِۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ ٤                                               [المائ‍دة: ٤]     

و صیدِ جانوران شکاری که آن‌ها را مطابق آن‌چه الله به شما آموخته است، برای شکار کردن پرورش می­دهید (برای شما حلال است). پس، از آن‌چه برای شما می­گیرند، بخورید و نام الله را بر آن یاد کنید و تقوای الاهی پیشه سازید. به‌راستی که الله خیلی زود به حساب بندگانش رسیدگی می­کند.

لذا نگه‌داری از این سه نوع سگ، رواست و نگه داشتن سایر سگ‌ها، حرام می‌باشد. سگ، پلیدترین و نجس‌ترین حیوان است؛ زیرا نجاستش، نجاست غلیظه می‌باشد و اگر ظرفی را بلیسد یا از آبِ درون آن بنوشد، واجب است که آن ظرف را هفت بار بشویند که البته یکی از مراحل شستشو، باید با خاک باشد. البته بهتر است که در شستشوی نخست، استفاده شود. بنا بر حدیث ابومسعود بدریt اگر کسی، سگ شکاری یا سگ گلّه یا سگِ کشاورزی داشته باشد، جایز نیست که آن‌را بفروشد؛ یعنی درآمدِ حاصل از فروش این سگ‌ها نیز حرام است. لذا چنان‌چه دیگر به سگ شکاری یا سگ گلّه یا سگِ کشاورزی نیاز نداشت، آن را به صورت رایگان به کسی بدهد که به آن نیاز دارد؛ زیرا پیامبرr درآمد حاصل از فروش سگ را ممنوع فرموده است.

در ادامه‌ی روایت ابومسعودt آمده است که پیامبرr از دست‌مُزد کاهن، منع فرمود؛ کاهن به کسی می‌گویند که ادعای پیش‌گویی می‌کند و از آن‌چه در آینده روی خواهد داد، خبر می‌دهد؛ مثلاً می‌گوید: در فلان روز، فلان اتفاق می‌افتد! یا به کسی می‌گوید: در فلان روز بخت به تو رو می‌کند! یا در فلان روز فلان‌اتفاق برایت می‌افتد. در دوران جاهلیت، مردم نزد کاهنان می‌رفتند و کاهنان نیز در برابر دروغ‌های که به نام پیش‌گویی به خوردِ مردم می‌دادند، مُزدهای زیاد و سنگینی از آنان می‌گرفتند؛ لذا پیامبرr دست‌مُزد کاهنان را ممنوع قرار داد؛ زیرا پیش‌گویی، از اساس، حرام است؛ از این‌رو مزد گرفتن و مزد دادن نیز در برابرِ آن حرام می‌باشد.

در این روایت هم‌چنین آمده است که پیامبرr از دادن اجرت به زنِ زناکار منع نمود؛ زیرا این دست‌مُزد در برابرِ یک عمل حرام است. هرچه حرام باشد، دست‌مُزد و نیز درآمد حاصل از آن، حرام است. آیا کاهن یا غیب‌گویی که از این عمل حرام پولی به‌دست آورده است و سپس توبه می‌کند، باید آن پول را به مراجعه‌کنندگان خود برگردانَد؟ می‌گوییم: خیر؛ زیرا آن‌ها عوضش را دریافت کرده‌اند؛ بلکه باید برای رهایی از این پولِ حرام، آن را صدقه دهد یا در صورت امکان به خزانه‌ی عمومی واریز کند.

هم‌چنین کسی که به فروش سگ- حتی سگ‌های شکاری، گله و نگه‌بانی- اشتغال داشته و سپس توبه کرده است، برای رهایی از پولِ حرامی که از این راه به‌دست آورده، آن را صدقه دهد یا در صورت امکان به حساب خزانه‌ی عمومی واریز کند؛ نه این‌که آن را به خریداران خود برگردانَد؛ زیرا آن‌ها عوضِ پول خود را دریافت کرده‌اند.

هم‌چنین زنی که از عمل فحشا توبه کرده است، باید پولِ حاصل از این عمل حرام را صدقه دهد یا آن را در هر راه نیکی که ممکن است، هزینه نماید؛ نه این‌که آن را به شخصِ زناکار برگردانَد.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: (3210، 5762)؛ و صحیح مسلم، ش: 2228.

([2]) صحیح مسلم، ش: 2230.

([3]) ضعیف است؛ ضعیف الجامع، ش: 3900؛ غایۀ المرام، ش: 301؛ و ضعیف أبی داود، از آلبانی/، ش: 842.

([4]) صحیح الجامع، ش: 6074؛ و السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 739؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: 3305.

([5]) صحیح مسلم، ش: 537. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 706 نیز آمده است. (مترجم)]

([6]) قاضی عیاض، همین معنا را گفته و افزوده است: شریعت، از گفتن حرفِ بی‌اساس و باطل و نیز از ادعای غیب، منع کرده است؛ لذا از آن‌جا که شاخص و راهی قطعی برای درک کیفیت خطّ آن پیامبر وجود ندارد، این حدیث دلیلی بر جواز رمالی با کشیدن خط نیست. نگا: المفهم لما أشکل من تلخیص کتاب مسلم (2/208). [مترجم]

([7]) صحیح بخاری، ش: (1355، 3055، 6173، 6618)؛ و مسلم، ش: (2924، 2931) به‌نقل از ابن‌عمر$.

([8]) علما رحمهم‌الله دو معنا درباره‌ی این سخن پیامبرr به ابن‌صیاد ذکر کرده‌اند: نخست این‌که تو همانند هر کسِ دیگری، از جمله کاهنان و مدعیان علم غیب، غیب نمی‌دانی. و دوم این‌که: تو نمی‌توانی از تقدیر و سرنوشتی که بر تو رفته است، پیشی بگیری. [مترجم]

([9]) ر.ک: حدیث شماره‌ی 722؛ ترجمه‌ی دعا: «یا الله! از علم تو، طلب خیر می‌کنم و از قدرت تو، توانایی می‌جویم و از تو خواهانِ فضل و بخششِ بی‌کرانت هستم. به‌یقین، تو، توانایی و من ناتوانم؛ و تو می‌دانی و من نمی‌دانم و تو دانای اسراری. یا الله!  اگر این کار را  به خیرِ دین، دنیا و فرجامِ کار من می‌دانی، آن را برای من ممکن و آسان بگردان. و اگر آن را برای دین، دنیا و عاقبت کار من زیان‌بار می‌دانی، آن را از من دور کن و مرا از انجامش پشیمان بگردان و خیر را هرجا که هست، برایم مقدّر بفرما و آن‌گاه مرا بدان، خشنود کن».

([10]) صحیح بخاری، ش: 2237؛ و صحیح مسلم، ش: 1567.