1655- عن عمرو بن شعیب عن أبیهِ عن جَدِّهِt عَنِ النَّبِیِّr قال: «لا تَنْتِفُوا الشَّیْبَ؛ فَإنَّهُ نُورُ المُسْلِمِ یَوْمَ القِیَامَةِ». [روایت ابوداود، ترمذی و نسائی با سندهای حسن؛ ترمذی، این حدیث را حسن دانسته است.]([1])
ترجمه: از عمرو بن شعیب از پدرش از پدربزرگش روایت است که پیامبرr فرمود: «موهای سفیدِ (سر و صورت) را نَکَنید؛ زیرا نورِ مسلمان در روز قیامت است».
1656- وعن عائشةَ& قالت: قال رسولُ اللهِr: «مَنْ عَمِلَ عَمَلاً لَیْسَ علَیْهِ أمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ». [روایت مسلم]([2])
ترجمه: عایشه& میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس عملی انجام دهد که امر (دین) ما بر آن نیست، عملش مردود است».
***
([1]) صحیح الجامع، ش: 7463؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: 3539؛ آلبانی این حدیث را در مشکاۀ المصابیح، ش: 4458 صحیح دانسته است.
([2]) صحیح مسلم، ش: 171؛ [این حدیث پیشتر بهشمارهی 173 گذشت. (مترجم)]
296- باب: حرام بودن وصل مو، خالکوبی و تراش دندان
الله متعال میفرماید:
﴿إِن یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا وَإِن یَدۡعُونَ إِلَّا شَیۡطَٰنٗا مَّرِیدٗا ١١٧ لَّعَنَهُ ٱللَّهُۘ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنۡ عِبَادِکَ نَصِیبٗا مَّفۡرُوضٗا ١١٨ وَلَأُضِلَّنَّهُمۡ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمۡ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَیُبَتِّکُنَّ ءَاذَانَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلۡقَ ٱللَّهِ﴾ [النساء : ١١٧، ١١٩]
(مشرکان) به جای الله، تنها (بتهایی را که نام) دختران را (برآنها نهادهاند) به فریاد میخوانند و جز شیطان سرکش را به فریاد نمیخوانند. الله، شیطان را از رحمتش دور کرد. (شیطان) گفت: از بندگانت سهم معینی را خواهم گرفت و آنان را گمراه و دچارِ آرزوها(ی دور و دراز) میگردانم. و وادارشان میکنم تا (بر اساس باورهای دوران جاهلیت) گوشهای چارپایان را بشکافند و آنان را به تغییر آفرینش الاهی وا میدارم.
1650- وعن أسماءَ& أنَّ امْرَأَةً سَأَلَتِ النَّبِیَّr فَقَالَتْ: یا رسولَ اللهِ إنَّ ابْنَتِی أصَابَتْهَا الحَصْبَةُ، فَتَمَرَّقَ شَعْرُهَا، وإنّی زَوَّجْتُهَا، أفَأَصِلُ فِیهِ؟ فقالَ: «لَعَنَ اللهُ الوَاصِلَةَ وَالمَوْصُولَةَ». [متفق علیه]([1])
وفی روایةٍ: «الوَاصِلَةَ، والمُسْتوْصِلَةَ».
ترجمه: اسماء& میگوید: زنی از پیامبرr پرسید: ای رسولخدا! دخترم به بیماری حصبه دچار شد و موهای سَرَش ریخت؛ اینک او را شوهر دادهام؛ آیا میتوانم به موی سرش، مو پیوند بزنم؟ پیامبرr فرمود: «الله، پیوندزننده و کسی را که مویش پیوند زده میشود، لعنت کرده است».
و در روایتی دیگر آمده است: «الله، پیوندزننده و زنی را که درخواست پیوند مو میکند، لعنت کرده است».
1651- وعن عائشة& نَحوهُ. [متفق علیه]([2])
ترجمه: روایتی به همین مضمون از عایشه& نیز روایت شده است.
1652- وعن حُمیدِ بنِ عبد الرحْمنِ أنَّهُ سَمِعَ مُعَاوِیَةَt عامَ حَجَّ على المِنْبَرِ وَتَنَاوَلَ قُصَّةً مِنْ شَعْرٍ کَانَتْ فی یَدِ حَرَسِیٍّ فَقَالَ: یَا أهْلَ المَدِینَةِ أیْنَ عُلَمَاؤُکُمْ؟! سَمِعتُ النَّبِیَّr یَنْهَى عَنْ مِثْلِ هذِهِ، ویقُولُ: «إنَّمَا هَلَکَتْ بَنُو إسْرَائِیلَ حینَ اتَّخَذَ هَذِه نِسَاؤُهُمْ». [متفق علیه]([3])
ترجمه: حُمید بن عبدالرحمن میگوید: از معاویهt در سالی که- آخرین- حجش را گزارد، شنیدم که بر روی منبر پس از گرفتن یک دسته مو که در دست یک نگهبان بود، فرمود: ای اهالی مدینه! علمای شما کجایند؟ از پیامبرr شنیدم که بریدن مو و پیوند آن به دیگری، نهی مینمود و میفرمود: «بنیاسرائیل زمانی به هلاکت رسیدند که زنهایشان چنین کاری را شروع کردند».
1653- وعن ابن عمرَ$ أنَّ رسُولَ اللهr لَعَنَ الوَاصِلَةَ والمُسْتَوْصِلَةَ، والوَاشِمَةَ والمُسْتَوشِمَةَ. [متفق علیه]([4])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولاللهr بر پیوندزننده و زنی که درخواست پیوند مو میکند و نیز بر زنی که خالکوبی مینماید و زنی که درخواست خالکوبی مینماید، لعنت فرستاد.
1654- وعن ابن مسعودٍt قال: لَعَنَ اللهُ الوَاشِمَاتِ والمُسْتَوشِمَاتِ وَالمُتَنَمِّصَاتِ، والمُتَفَلِّجَاتِ لِلْحُسْنِ، المُغَیِّرَاتِ خَلْقَ الله، فَقَالَتْ لَهُ امْرَأَةٌ فی ذَلِکَ فَقَالَ: وَمَا لِی لا ألْعَنُ مَنْ لَعَنَهُ رَسُولُ اللهِr وَهُوَ فِی کِتَابِ اللهِ؟ قالَ اللهُ تعالى: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْ﴾ [الحشر:7] [متفق علیه]([5])
ترجمه: ابنمسعودt فرمود: نفرینِ الله بر زنانِ خالکوب و زنانی که درخواست خالکوبی میکنند و بر زنانی که موی ابروی خود را میگیرند و بر زنانی که برای زیبایی، دندانهایشان را میتراشند و میان دندانهایشان فاصله میاندازند. زنی به ابنمسعودt تذکر داد که لعنت نفرستد. ابنمسعودt فرمود: چرا بر کسی که رسولاللهr لعنتش کرد، لعنت نفرستم؟ در حالی که الله متعال در کتابش دربارهی آن بزرگوار میفرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْ﴾؛ [یعنی: «آنچه پیامبر به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را بازداشت، بازآیید».]
***
([1]) صحیح بخاری، ش: (5935، 5941)؛ و صحیح مسلم، ش: 2122.
([2]) صحیح بخاری، ش: 5205؛ و صحیح مسلم، ش: 2123.
([3]) صحیح بخاری، ش: 3468؛ و صحیح مسلم، ش: 2127.
([4]) صحیح بخاری، ش: (5937، 5940)؛ و صحیح مسلم، ش: 2124.
([5]) صحیح بخاری، ش: (4886، 5943)؛ و صحیح مسلم، ش: 2125.
1646- عن ابن عمرَ$ قَالَ: نَهَى رسولُ اللهr عَنِ القَزَعِ. [متفق علیه]([1])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولاللهr از تراشیدن بخشی از موهای سر و گذاشتن بخشی دیگر، نهی فرمود.
1647- وعنه قَالَ: رأَى رسُولُ اللهِr صَبِیّاً قَدْ حُلِقَ بَعْضُ شَعْرِ رَأسِهِ وَتُرِکَ بَعْضُهُ، فَنَهَاهُمْ عَنْ ذَلِکَ، وقال: «احْلِقُوهُ کُلَّهُ، أَوِ اتْرُکُوهُ کُلَّهُ». [روایت ابوداود با اِسنادِ صحیح بنا بر شرط بخاری و مسلم]([2])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولاللهr پسربچهای دید که بخشی از موهای سَرَش را تراشیده و بخش دیگر را گذاشته بودند. فرمود: «همهاش را بتراشید یا همهاش را بگذارید».
1648- وعن عبد الله بن جعفرٍ$ أنَّ النَّبِیَّr أمْهَلَ آلَ جَعْفَر ثَلاَثاً ثُمَّ أتَاهُمْ فَقَالَ: «لا تَبْکُوا عَلَى أخِی بَعْدَ الیَوْمِ» ثُمَّ قَالَ: «ادْعُوا لِی بَنِی أَخِی»؛ فَجِیءَ بِنَا کَأنَّا أفْرُخٌ فَقَالَ: «ادْعُوا لِی الحَلاّقَ»؛ فَأمرَهُ، فَحَلَقَ رُؤُوسَنَا. [روایت ابوداود با اِسنادِ صحیح بنا بر شرط بخاری و مسلم]([3])
ترجمه: عبدالله بن جعفر$ میگوید: پیامبرr پس از گذشتِ سه روز از شهادت جعفر نزد خانوادهی وی آمد و فرمود: «از امروز به بعد بر برادرم گریه نکنید»؛ سپس فرمود: «پسران برادرم را نزدم بیاورید». ما را که مانند بچههای پرندگان- موهای آشفتهای داشتیم- آوردند. فرمود: «سلمانی را به نزدم فراخوانید». و آنگاه به سلمانی دستور داد که سرهای ما را بتراشد و او هم این هم این کار را انجام داد.
1649- وعن علیٍّt قَالَ: نَهَى رسُولُ اللهِr أنْ تَحْلِقَ المَرْأةُ رَأسَهَا. [روایت نسائی]([4])
ترجمه: علیt میگوید: رسولاللهr از اینکه زن سرش را بتراشد، نهی فرمود.
شرح
مولف/ در این باب، روایتی آورده است که ابنعمر$ میگوید: «نَهَى رسولُ اللهr عَنِ القَزَعِ»؛ یعنی: رسولاللهr از "قَزَع" نهی فرمود. قَزَع بدین معناست که بخشی از سر را بتراشند و بخشی دیگر را بگذارند؛ فرقی نمیکند که از یک طَرف سر باشد یا از همه طَرَف یا از سمت راست باشد و یا از سمت چپ یا بالا و پایینِ سر؛ بلکه قَزَع، این است که بخشی از سر را بتراشند و بخشی دیگر را بگذارند.
مولف/ روایت دیگری نیز از ابنعمر$ آورده است که میگوید: رسولاللهr پسربچهای دید که بخشی از موهای سَرَش را تراشیده و بخش دیگر را گذاشته بودند. فرمود: «همهاش را بتراشید یا همهاش را بگذارید».
نووی پس از ذکر این دو روایت، حدیثی بدین مضمون آورده است که عبدالله بن جعفر$ میگوید: پیامبرr پس از گذشتِ سه روز از شهادت جعفر نزد خانوادهی وی آمد و فرمود: «از امروز به بعد بر برادرم گریه نکنید». پیامبرr این سه روز را به آنان مُهلت داد تا غم از دست دادن جعفرt بر آنان سبک و آسان شود و سپس نزدشان رفت و آنان را از گریستن بر جعفرt منع نمود و سپس فرمود: «پسران برادرم را نزدم بیاورید». پسران جعفر# را که مانند بچههای پرندگان بودند، نزد پیامبرr آوردند. فرمود: «سلمانی را به نزدم فراخوانید». و آنگاه به سلمانی دستور داد که سرهایشان را بتراشد؛ زیرا بچهها خیلی زود، نامرتب و ژولیدهمو میشوند؛ از اینرو امر نمود که موهایشان را بتراشند. البته این، در رابطه با پسربچههاست؛ و گرنه، از تراشیدنِ موی زنان و از جمله دختربچهها نهی شده است. به همین سبب سرِ نوزاد پسر را در روز هفتم، همزمان با عقیقه، میتراشند و موهای نوزاد دختر را نمیتراشند.
از این حدیث چنین برداشت میشود که گذاشتن موی سر، سنت نیست؛ بلکه به عادتِ انسان بستگی دارد؛ زیرا اگر گذاشتن مو سنت بود، پیامبرr سرِ پسران جعفر# را نمیتراشید.
همچنین ناگفته نماند که موی دختران را- چه خردسال باشند و چه بزرگسال- نباید تراشید؛ مگر بهضرورت؛ مثلاً سرِ دختربچهای شکسته است؛ در این صورت، ایرادی ندارد که سَرَش را برای پانسمان بتراشند؛ زیرا باری پیامبرr در احرام بود و چون قصد حجامت داشت، سَرَش را تراشید؛ اگرچه تراشیدن موی سر در حالت احرام، روا نیست؛ اما در هنگامِ ضرورت، حُکمش فرق میکند.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 5921؛ و صحیح مسلم، ش: 2120.
([2]) صحیح الجامع، ش: 212؛ و السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 1123؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: 2535.
([3]) صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: 3532؛ و احکام الجنائز، ص:166.
([4]) ضعیف است؛ السلسلۀ الضعیفۀ، از آلبانی/، ش: 678.
294- باب: نهی مرد و زن از رنگ کردن مو به رنگ سیاه
1645- عن جابرٍt قَالَ: أُتِیَ بِأَبِی قُحَافَةَ والِدِ أَبی بَکْرٍ الصِّدِّیقِ$، یَومَ فَتْحِ مَکَّةَ وَرَأسُهُ وَلِحْیَتُهُ کَالثَّغَامَةِ بَیَاضاً. فَقَالَ رَسُولُ اللهِr: «غَیِّرُوا هَذَا وَاجْتَنِبُوا السَّوَادَ». [روایت مسلم]([1])
ترجمه: جابرt میگوید: روز فتح مکه، ابوقحافه، پدر ابوبکر$ را آوردند و سر و ریشِ او مانند گیاه "درمنه" سفید بود. رسولاللهr فرمود: «این را تغییر دهید و از رنگ سیاه بپرهیزید».
شرح
مولف/ در باب حرام بودن شبیه کردن خود به شیطان و کافران، حدیثی بدین مضمون آورده است که ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «یهود و نصارا- موهای خود را- رنگ نمیکنند؛ شما بر خلاف آنان عمل کنید»؛ یعنی موهای خود را رنگ نمایید. روایت جابرt تأییدی بر همین معناست؛ جابرt میگوید: روز فتح مکه، ابوقحافه، پدر ابوبکر$ را آوردند و سر و ریشِ او مانند گیاه "درمنه" سفید بود. رسولاللهr فرمود: «این را تغییر دهید و از رنگ سیاه بپرهیزید». لذا درمییابیم که بهتر است که انسان موهای سفیدش را رنگ کند؛ البته غیر از رنگ سیاه؛ مثلاً با حنا، زرد میشود یا با آمیختهای از "وسمه" و حنا بهرنگ قهوهای تیره و سوخته درمیآید؛ اما با وسمه بهتنهایی، سیاه میگردد. رسولاللهr فرمود: «از رنگ سیاه بپرهیزید»؛ لذا از سیاه کردن موها منع شده است؛ زیرا چهرهی انسان را بهکلّی عوض میکند و او را جوان، جلوه میدهد و این، بر خلاف فطرت اللهU و قانون الهی در آفریدههایش میباشد؛ چون قاعدتاً هرچه از عمر انسان میگذرد، موهایش سفید میشود و سیاهیِ موهایش از میان میرود؛ پیامبرr فقط از رنگ سیاه نهی فرمود؛ البته استفاده از رنگهایی که مخصوص زنان کفار است، ناروا میباشد و برای زنان مسلمان جایز نیست که از چنین رنگهایی استفاده کنند؛ زیرا مسلمان، از شبیه کردن خود به کافران نهی شده است.
([1]) صحیح مسلم، ش: 2102.
293- باب: نهی از شبیه کردن خود به شیطان و کافران
1642- عن جابرٍt قَالَ: قَالَ رسولُ اللهِr: «لا تَأکُلُوا بِالشِّمَالِ، فَإنَّ الشَّیْطَانَ یَأکُلُ بِالشِّمَالِ». [روایت مسلم]([1])
ترجمه: جابرt میگوید: رسولاللهr فرمود: «با دست چپ چیزی نخورید؛ زیرا شیطان با دست چپش میخورَد».
1643- وعن ابن عمرَ$ أنَّ رسُولَ اللهr قَالَ: «لا یَأکُلَنَّ أَحَدُکُمْ بِشِمَالِهِ، وَلا یَشْرَبَنَّ بِهَا، فَإنَّ الشَّیْطَانَ یَأْکُلُ بِشِمَالِهِ وَیَشْرَبُ بِهَا». [روایت مسلم]([2])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «هیچیک از شما با دستِ چپش نخورد و نیاشامد؛ زیرا شیطان با دست چپش میخورد و میآشامد».
1644- وعن أَبی هریرةَt أنَّ رسُولَ اللهِr قَالَ: «إنَّ الیَهُودَ وَالنَّصَارى لا یَصْبغُونَ، فَخَالِفُوهُمْ». [متفق علیه]([3])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «یهود و نصارا- موهای خود را- رنگ نمیکنند؛ شما بر خلاف آنان عمل کنید».
[نووی: منظور از رنگ کردن، رنگ کردن ریش و موی سفید به رنگ زرد یا قرمز میباشد؛ اما همانگونه که انشاءالله تعالی در باب بعدی ذکر خواهیم کرد، از رنگ کردن به رنگ سیاه نهی شده است.]
شرح
مولف/ میگوید: «باب: نهی از شبیه کردن خود به شیطان و کافران».
شیطان، رأس کفر است؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰ وَٱسۡتَکۡبَرَ وَکَانَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٣٤﴾ [البقرة: ٣٤]
و زمانی (را یادآوری کن) که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید؛ پس همه سجده کردند، مگر ابلیس که سر باز زد و سرکشی کرد و در زمرهی کافران قرار گرفت.
آندسته از انسانهایی که کافرند، دشمنان الله و دوستان شیطان هستند؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿ٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَوۡلِیَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ یُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِ﴾ [البقرة: ٢٥٧]
الله، یاور و کارساز مؤمنان است؛ آنان را از تاریکیها(ی کفر و شرک) به سوی نور هدایت میکند. اما اولیای کسانی که کفر ورزند، معبودان باطل و طغیانگرانی هستند که آنها را از نورِ (حق و هدایت) به تاریکیها(ی کفر و تردید) میکشانند.
خود را شبیه کردن به شیطان و کافران بدین معناست که انسان، کارهای آنها را انجام دهد یا لباسی را بپوشد که ویژهی آنهاست یا خود را به شکل و قیافهی آنها درآورد؛ چه بهقصد باشد و چه بدون قصد. لذا پوشیدن لباسی که گفته میشود: لباس کافران است، حرام میباشد؛ زیرا بر مسلمان حرام است که خود را شبیه کافران بگرداند.
همچنین بر مسلمان حرام است که کارهای شیطان را انجام دهد؛ اما از آنجا شیطان که در جهان غیب زندگی میکند و ما او را نمیبینیم، تنها اطلاعاتی که از کارهایش داریم، همان مواردیست که پیامبرr برای ما بیان فرموده است؛ همانگونه که در حدیث ابنعمر$ آمده است: رسولاللهr فرمود: «هیچیک از شما با دستِ چپش نخورد و نیاشامد؛ زیرا شیطان با دست چپش میخورد و میآشامد».
پیامبرr در این حدیث از خوردن و نوشیدن با دست چپ نهی نود و علتش را چنین بیان فرمود که «شیطان با دست چپش میخورد و میآشامد» و ما از پیروی شیطان نهی شدهایم؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ وَمَن یَتَّبِعۡ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَإِنَّهُۥ یَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ﴾ [النور : ٢١]
ای مؤمنان! از گامهای شیطان پیروی نکنید. و هر کس از گامهای شیطان پیروی کند، بداند که شیطان به کارهای بسیار زشت و ناپسند فرمان میدهد.
این حدیث بیانگر حرام بودن خوردن و نوشیدن با دست چپ است و نشان میدهد که هرکس با دست چپش بخورد یا بنوشد، شبیه شیطان که دشمن ما و دشمن خداست، عمل کرده است.
شگفتا از کسانی که از غرب و فرهنگ غربی اثر گرفته و بهپیروی از پیشوای کافران، شیطان ملعون با دست چپ خود میخورند و مینوشند؛ شگفتا از اینها که روش وپیامبرr را ترک گفته، به روش شیطان و کافران روی آوردهاند! گاه دیده میشود که برخی از افراد، در غذا خوردن رعایت میکنند و با دست راست غذا میخورند، اما لیوان را در دستِ چپ میگیرند و با دست چپ آب مینوشند؛ میگویند: دست راستِ ما چرب است و ناچاریم لیوان را در دستِ چپ بگیریم تا آلوده نشود؛ میگوییم: این، یک مسألهی ساده و مستحب نیست که از کنارِ آن بهسادگی بگذریم؛ زیرا آشامیدن با دست چپ، حرام است و آنچه حرام میباشد، فقط در ضرورت شدید و شرایط خاص و گریزناپذیر جایز میگردد و آلوده شدن یا چرب شدن لیوان، ضرورت نیست؛ بلکه امکانِ شستنِ لیوان وجود دارد. این، کار دشواری نیست؛ بهویژه امروزه که از لیوانهای یک بار مصرف استفاده میکنیم؛ اما شیطان، کارهای زشت را در نگاهِ انسان، زیبا جلوه میدهد. الله متعال میفرماید:
﴿أَفَمَن زُیِّنَ لَهُۥ سُوٓءُ عَمَلِهِۦ فَرَءَاهُ حَسَنٗاۖ فَإِنَّ ٱللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُ﴾ [فاطر: ٨]
آیا کسی که کردار زشتش در نظرش آراسته شده و آن را نیک میبیند (مانند مؤمن نیکوکار است)؟ بهیقین الله هر که را بخواهد، گمراه میکند و هرکه را بخواهد، هدایت میبخشد.
در هر حال خوردن و نوشیدن با دست چپ، حرام است؛ مگر آنکه به ضروت باشد؛ مثلاً دست راست انسان، شکسته یا فلج است و یا انگشت ندارد. در چنین شرایطی، خوردن و نوشیدن با دست چپ ایرادی ندارد؛ زیرا الله متعال در دین هیچگونه سختی و حرجی نگذاشته است. سلمه بن اکوعt میگوید: شخصی، نزد رسولاللهr با دست چپ خود، غذا خورد؛ پیامبرr به او فرمود: «با دست راستِ خود بخور». آن مرد گفت: نمیتوانم. پیامبرr فرمود: «هیچگاه نتوانی».([4]) این دعای پیامبرr بیانگر این است که غذا خوردن با دستِ چپ، حرام میباشد و چون کبر، آن مرد را از اطاعت بازداشت، پیامبرr چنین دعایی کرد و آن مرد از آن پس نمیتوانست دست راستش را به سوی دهانش بلند کند.
همچنین کسی که چیزی را با دستِ چپش میگیرد یا چیزی را با دست چپش به دیگران میدهد، شبیه شیطان عمل میکند؛ اما متأسفانه امروزه بسیاری از مردم- حتی اهل علم و مردمی که به نیکی و زهد مشهورند- اشیا را با دست چپ میگیرند یا به دیگران میدهند؛ این، بر خلاف ادب و آموزههای دینیست؛ بلکه به حُکم ادب و آموزههای دینی، دادن و گرفتن اشیا باید با دست راست انجام شود؛ مگر اینکه دست راستِ انسان، بند باشد؛ مثلاً کالای سنگینی در دست راست انسان است و جابهجاییِ آن و گذاشتنش در دست چپ دشوار باشد. ولی اگر میخواهیم به روش پیامبرr عمل کنیم، باید به چنین مواردی اهمیت دهیم.
***
([1]) صحیح مسلم، ش: 2019.
([2]) صحیح مسلم، ش: 2020.
([3]) صحیح بخاری، ش: (3462، 5889)؛ و صحیح مسلم، ش: 2103.
([4]) ر.ک: حدیث شمارهی 745. [مترجم]