نام «خالق» در چندین آیه آمده است؛ از جمله:
﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلۡخَٰلِقُ ٱلۡبَارِئُ ٱلۡمُصَوِّرُۖ﴾ [الحشر: 24]
«او الله است، خالق، نوآفرین، نقشبند (بینظیر).»
﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ کُلِّ شَیۡءٖۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ وَکِیلٞ﴾ [الزّمر: 62]
«الله آفریدگار هر چیزی است، و او بر هر چیزی نگهبان است.»
و با صیغۀ مبالغه (خلّاق) در دو آیه بیان شده است:
﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِیمُ﴾ [الحجر: 86]
«بیگمان پروردگار تو، همان آفرینندۀ داناست.»
﴿بَلَىٰ وَهُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِیمُ﴾ [یس: 81]
«آری (میتواند) و او آفرینندۀ داناست.»
«خَلق» دو معنا دارد:
1. ایجاد و ابداع یک چیز بدون نمونۀ قبلی، چنانکه الله میفرماید:
﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّا خَلَقۡنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتۡ أَیۡدِینَآ أَنۡعَٰمٗا فَهُمۡ لَهَا مَٰلِکُونَ﴾ [یس: 71]
«آیا ندیدند که ما برای آنها از آنچه ساختۀ دستهای ماست، چهارپایانی را آفریدهایم، پس آنان مالکشان هستند.»
﴿إِنَّا کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ﴾ [القمر: 49]
«بدون تردید ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم.»
﴿ٱلَّذِی خَلَقَ فَسَوَّىٰ٢ وَٱلَّذِی قَدَّرَ فَهَدَىٰ﴾ [الأعلى: 2-3]
«(همان ذاتی) که آفرید سپس درست و استوار ساخت. و (همان) ذاتی که اندازهگیری کرد پس هدایت نمود.»
﴿وَخَلَقَ کُلَّ شَیۡءٖ فَقَدَّرَهُۥ تَقۡدِیرٗا﴾ [الفرقان: 2]
«و هر چیزی را آفرید، سپس اندازۀ هر چیز را چنان که میباید، معیّن کرده است.»
﴿کَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِیدُهُۥۚ﴾ [الأنبیاء: 104]
«همان گونه که نخستین آفرینش را آغاز کردیم، (دیگر بار) آن را باز میگردانیم.»
2. به معنای تقدیر و سنجش، چنانکه شاعر میسراید:
لأنْـتَ تَفْـرِی
مـا خَـلَقْتَ وَبَـعْـ |
|
ـضُ القَـوْمِ یخْـلُقُ ثـمَّ لا یَفْـرِی |
یعنی وقتی تو کاری را بسنجی و معیّن کنی، آن را اجرا مینمایی، ولی غیر تو کاری را تعیین میکند و تصمیم بر انجام آن میگیرد، ولی اجرایش نمیکند. و نیز الله أ میفرماید:
﴿وَتَخۡلُقُونَ إِفۡکًاۚ﴾ [العنکبوت: 17]
«و دروغی (بزرگ) به هم میبافید.»
یعنی آن را تعیین و آماده میکنید.
همچنین الله تعالی میفرماید:
﴿فَتَبَارَکَ ٱللَّهُ أَحۡسَنُ ٱلۡخَٰلِقِینَ﴾ [المؤمنون: 14]
«پس (پر برکت و) بزرگوار است الله که بهترین آفرینندگان است.»
بنابراین وقتی «خلق» به عنوان صفت برای انسانها به کار میرود، مراد از آن، تقدیر است، ولی خلقتی که به معنای ابداع و ایجاد یک چیز بدون نمونۀ قبلی است، فقط صفت الله تعالی به شمار میرود، و الله میفرماید:
﴿هَلۡ مِنۡ خَٰلِقٍ غَیۡرُ ٱللَّهِ﴾ [فاطر: 3]
«آیا آفرینندهای جز الله هست؟!»
﴿هَٰذَا خَلۡقُ ٱللَّهِ فَأَرُونِی مَاذَا خَلَقَ ٱلَّذِینَ مِن دُونِهِۦۚ بَلِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ﴾ [لقمان: 11]
«این آفرینش الله است، پس به من نشان دهید کسانی که غیر او هستند، چه چیزی را آفریدهاند؟! بلکه ستمکاران در گمراهی آشکاری هستند.»
در آیۀ فوق، با تمامی مخلوقات تحدّی و هماوردطلبی شده است، بلکه الله ـ ناتوانی همۀ مردم را اثبات کرده است، هر چند همگی برای آفرینش حتّی یک مگس که ضعیفترین و حقیرترین حیوان است، جمع شوند و یکدیگر را یاری رسانند:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن یَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥۖ وَإِن یَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَیۡٔٗا لَّا یَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُۚ ضَعُفَ ٱلطَّالِبُ وَٱلۡمَطۡلُوبُ٧٣ مَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ﴾ [الحج: 73-74]
«ای مردم! مثلی زده شده است، پس به آن گوش فرا دهید: بیگمان کسانی را که به جای الله (به خدایی) میخوانید، هرگز نمیتوانند مگسی را بیافرینند، اگر چه (همگی) برای این (کار) گرد آیند. و اگر مگس چیزی را از آنها برباید، نمیتوانند از آن باز پس گیرند. (آری) طالب و مطلوب (عابد و معبود) ناتوانند. (آنان) الله را چنانکه سزاوار اوست نشناختند، یقیناً الله قویّ پیروزمند است.»
علاوه بر این، آفرینش مخلوقات توسّط الله متعال، بیهوده نبوده و الله از این صفت منزّه است، چنانکه میفرماید:
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا لَٰعِبِینَ١٦ لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهۡوٗا لَّٱتَّخَذۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن کُنَّا فَٰعِلِینَ١٧ بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَیَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ وَلَکُمُ ٱلۡوَیۡلُ مِمَّا تَصِفُونَ﴾ [الأنبیاء: 16-18]
«و (ما) آسمان و زمین، و آنچه را که میان آن دو است به بازیچه نیافریدیم. (به فرض محال) اگر میخواستیم که سرگرمی بگیریم، همانا آن را از نزد خودمان بر میگرفتیم، اگر (چنین کاری) میکردیم. بلکه ما حق را بر باطل میافکنیم، پس آن را درهم میشکند و ناگاه آن (باطل) نابود میشود، و وای بر شما (ای کافران!) از آنچه توصیف میکنید.»
﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ عَبَثٗا وَأَنَّکُمۡ إِلَیۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ١١٥ فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡحَقُّۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡکَرِیمِ﴾ [المؤمنون: 115-116]
«آیا گمان کردید که ما شما را بیهوده آفریدهایم، و همانا شما به سوی ما باز گردانده نمیشوید؟! پس بلند مرتبه (و برتر) است الله که فرمانروای حق است، هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، پروردگار عرش کریم است.»
بلکه الله ـ مخلوقات را آفرید تا او را بشناسند و عبادت کنند.
دلیل اول، این آیه است:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ یَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَیۡنَهُنَّ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ وَأَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عِلۡمَۢا﴾ [الطّلاق: 12]
«الله (همان) ذاتی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین (نیز) همانند آنها را (آفرید) و فرمان (الله) پیوسته در میانشان نازل میشود تا بدانید که الله بر هر چیزی تواناست، و اینکه علم الله بر هر چیزی احاطه دارد.»
و دلیل دوم، آیۀ زیر است:
﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ﴾ [الذّاریات: 56]
«و من جن و انس را نیافریدهام مگر برای اینکه مرا عبادت کنند.»
امّا بیشتر مردم در این زمینه گمراه شدند و با وجود اینکه فهمیدند و شناختند که فقط الله یگانه خالق آنان، آسمان، زمین، کوهها، درختان و سایر مخلوقات است، غیر او را عبادت کردند، چنانکه الله ﻷ میفرماید:
﴿وَمَا یُؤۡمِنُ أَکۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِکُونَ﴾ [یوسف: 106]
«و بیشترشان به الله ایمان نمیآورند مگر اینکه آنان (به نوعی) مشرکند.»
ابن عبّاس ب میگوید: «یکی از نشانههای ایمان و باورشان [به وجود الله]، این است که وقتی به آنان گفته میشود: چه کسی آسمان و زمین و کوهها را آفریده است، میگویند: الله، امّا با وجود این، شرک میورزند!»
عکرمه س میگوید: «از آنان میپرسی که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ میگویند: الله. این بیانگر ایمان و باورشان به الله است، امّا غیر او را میپرستند.»[1]
الله متعال میفرماید:
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَجَعَلَ ٱلظُّلُمَٰتِ وَٱلنُّورَۖ ثُمَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡ یَعۡدِلُونَ﴾ [الأنعام: 1]
«ستایش برای الله است که آسمانها و زمین را آفرید و تاریکیها و نور را پدید آورد، و با این همه، کسانی که کافران شدند با پروردگار خویش دیگری را برابر میدارند (و به او شرک میآورند).»
ابن عبّاس ب میگوید: «الله تعالی میخواهد بگوید که آنان پس از اینکه به نعمت و ربوبیّتم اقرار کردند، سنگها و بتها را همتای من قرار دادند.»[2]
در آیات زیادی از قرآن کریم، اعتراف کافران به یگانگی الله در خلقت و روزی و نعمتدادن و تصرّف، به عنوان دلیل علیه آنان به کار رفته و استدلال شده است که باید انسان فقط الله ﻷ را عبادت کند و دین را برای او خالص گرداند؛ مثلا در آیات زیر:
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۖ﴾ [العنکبوت: 61]
«و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده، و خورشید و ماه را مسخّر کرده است؟! البتّه میگویند: الله.»
پس از اینکه الله از اقرارشان به این موضوع نام میبرد، آنان را توبیخ میکند و شرکشان را ناپسند میداند و میفرماید:
﴿فَأَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ﴾ [العنکبوت: 61]
«پس چگونه (از حق) منحرف میشوند؟!»
و میفرماید:
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِ مَوۡتِهَا لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ﴾ [العنکبوت: 63]
«و اگر از آنان بپرسی: چه کسی از آسمان آبی را نازل کرد، آنگاه با آن (آب) زمین را بعد از مردنش زنده کرد؟ البتّه میگویند: الله.»
در این آیه نیز پس از بیان اعترافشان، آنان را توبیخ میکند و شرکشان را مردود و ناپسند میداند و میفرماید:
﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ﴾ [العنکبوت: 63]
«بگو: حمد و ستایش مخصوص الله است، بلکه بیشترشان نمیاندیشند.»
همچنین میفرماید:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ ثُمَّ رَزَقَکُمۡ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یُحۡیِیکُمۡۖ هَلۡ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَفۡعَلُ مِن ذَٰلِکُم مِّن شَیۡءٖۚ﴾ [الرّوم: 40]
«الله همان ذاتی است که شما را آفرید، آنگاه به شما روزی داد، سپس شما را میمیراند، آنگاه شما را زنده میکند. آیا کسی از شریکانتان میتواند چیزی از این (کارها) را انجام دهد؟!»
بدون تردید تنها جوابشان در پاسخ آیۀ فوق، نه است؛ یعنی باید که بگویند هیچ یک از خدایان و بتهای ما قادر به خلقکردن، روزیدادن، زندهکردن و میراندن نیست، و زمانی که این اعتراف مشخّص و محقّق میگردد، الله أ آنان را چنین توبیخ و سرزنش میکند:
﴿سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ﴾ [الرّوم: 40]
«الله منزّه و برتر است از آنچه شریک او قرار میدهند.»
در آیات دیگری از قرآن کریم، چنین آمده است:
﴿قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهَآ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٤ سَیَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ٨٥ قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ٨٦ سَیَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ٨٧ قُلۡ مَنۢ بِیَدِهِۦ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیۡءٖ وَهُوَ یُجِیرُ وَلَا یُجَارُ عَلَیۡهِ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٨ سَیَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ فَأَنَّىٰ تُسۡحَرُونَ﴾ [المؤمنون: 84-89]
«(ای پیامبر!) بگو: اگر میدانید، زمین و هر چه در آن است از آنِ کیست؟! به زودی خواهند گفت: (همه) از آن الله است. بگو: آیا پند نمیگیرید؟! بگو: چه کسی پروردگار آسمانهای هفتگانه، و پروردگار عرش عظیم است؟! خواهند گفت: (همه) از آنِ الله است. بگو: آیا (از الله) نمیترسید؟! بگو: اگر میدانید، چه کسی فرمانروایی همۀ موجودات را در دست دارد، و او پناه میدهد، و کسی در برابر او پناه داده نمیشود؟! خواهند گفت: از آن الله است. بگو: پس چگونه جادو میشوید؟!»
﴿ءَآللَّهُ خَیۡرٌ أَمَّا یُشۡرِکُونَ٥٩ أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ لَکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖ مَّا کَانَ لَکُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ یَعۡدِلُونَ﴾ [النّمل: 59-60]
«آیا الله بهتر است یا آن چیزهای که شرک میآورند؟! (آیا این معبودان باطل شما بهترند) یا ذاتی که آسمانها و زمین را آفرید، و از آسمان برای شما آبی نازل کرد، سپس با آن باغهای خرّم (و زیبا) رویاندیم، که شما هرگز توان رویاندن درختان آن را نداشتید، آیا معبود دیگری با الله است؟! (نه) بلکه آنان گروهی هستند که (از حق منحرف میشوند و بتها را) همطراز (الله) قرار میدهند.»
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَجَعَلَ ٱلظُّلُمَٰتِ وَٱلنُّورَۖ ثُمَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡ یَعۡدِلُونَ﴾ [الأنعام: 1]
«ستایش برای الله است که آسمانها و زمین را آفرید و تاریکیها و نور را پدید آورد، و با این همه، کسانی که کافر شدند با پروردگار خویش دیگری را برابر میدارند (و به او شرک میآورند).»
انسان عاقل از بیخردی مشرکان بسیار تعجّب میکند که چگونه بتها و اشیایی را که به اندازۀ ذرّهای در آسمانها و زمین، مالک چیزی برای خود و دیگران نیستند، با آفریدگار آسمانها و زمین و با بوجودآورندۀ تاریکیها و نور، یکسان میدانند؟!
﴿أَیُشۡرِکُونَ مَا لَا یَخۡلُقُ شَیۡٔٗا وَهُمۡ یُخۡلَقُونَ١٩١ وَلَا یَسۡتَطِیعُونَ لَهُمۡ نَصۡرٗا وَلَآ أَنفُسَهُمۡ یَنصُرُونَ﴾ [الأعراف: 191-192]
«آیا چیزی را شریک میگیرند که چیزی را نمیآفریند و خودشان مخلوقند. و نمیتوانند آنان را یاری کنند، و نه خودشان را یاری میدهند.»
و چگونه خاک را با پروردگارِ پادشاهان، و برده را با مالکِ بندگان و افرادی مثل خودشان را با پروردگار بزرگ و خالق بلندمرتبه یکسان میپندارند؟!
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُکُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾ [الأعراف: 194]
«همانا کسانی را که غیر از الله میخوانید، بندگانی همچون شما هستند، پس آنان را بخوانید، اگر راست میگویید (و آنها الله هستند)، پس باید (دعای) شما را اجابت کنند!»
الله ـ از آنچه این افراد توصیف میکنند و شرک میورزند، منزّه و برتر است.
این دو اسم، در سه آیه از قرآن کریم، کنار هم آمدهاند؛ ابتدا در آیة الکرسی:
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ﴾ [البقرة: 255]
«الله (معبود بر حق است) هیچ معبودی به حق جز او نیست، زنده (و جهان هستی را) نگهدار و مدبّر است.»
دوم در ابتدای سورۀ «آلعمران»:
﴿الٓمٓ١ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُ﴾ [آلعمران: 1-2]
«الم (الف لام میم). الله (معبود بر حق است) هیچ معبودی به حق جز او نیست، زنده (و جهان هستی را) نگهدار و مدّبر است.»
و سوم در سورۀ «طه»:
﴿۞وَعَنَتِ ٱلۡوُجُوهُ لِلۡحَیِّ ٱلۡقَیُّومِۖ﴾ [طه: 111]
«و (همۀ) چهرهها در برابر (الله) زندۀ پاینده فروتن میشود.»
نام «حیّ» صفت حیات را برای الله أ اثبات میکند؛ حیاتی کامل که پیش از آن عدم و نیستی نبوده، هرگز فنا نمیشود، دچار نقص و عیب نمیگردد و پروردگار ما از این امور منزّه و برتر است. حیاتی که مستلزم کمال صفاتش؛ همچون علم، سمع، بصر، قدرت، اراده، رحمت و انجام آنچه بخواهد و سایر صفات او تعالی است. ذاتی که دارای این صفات باشد، شایستۀ عبادت است و باید که برای او رکوع و سجده شود، چنانکه میفرماید:
﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡحَیِّ ٱلَّذِی لَا یَمُوتُ﴾ [الفرقان: 58]
«و بر زندهای که هرگز نمیمیرد، توکّل کن.»
موجود زندهای که میمیرد یا مردهای که زنده نیست و یا جمادی که هرگز حیات ندارد؛ هرگز شایستۀ عبادت نیست، زیرا فقط ذات زندهای که نمیمیرد، مستحقّ عبادت است. الله متعال میفرماید:
﴿هُوَ ٱلۡحَیُّ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَۗ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾ [غافر: 65]
«او زنده است، هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، پس در حالی که دین خود را خالص گردانیدهاید او را بخوانید. حمد و ستایش مخصوص الله پروردگار جهانیان است.»
پیامبر ج در دعای خویش میفرمودند: «اللَّهُم لَکَ أسْلَمْتُ وبِکَ آمنْت، وعلیکَ توَکَّلْت، وإلَیکَ أنَبْتُ، وبِکَ خاصَمْت. اللَّهمَّ أعُوذُ بِعِزَّتِک، لا إلَه إلاَّ أنْتَ أنْ تُضِلَّنِی، أنْت الْحیُّ الَّذی لا تمُوت، وَالْجِنُّ وَالإِنْسُ یمُوتُونَ»[1]؛ «پروردگارا! برای تو تسلیم شدم، به تو ایمان آوردم، بر تو توکّل کردم، به سوی تو رجوع نمودم و برای تو [با دشمنان دین] دشمنی ورزیدم. الهی! به عزّتت پناه میجویم که معبودی جز تو نیست، از اینکه مرا گمراه سازی. تو زندهای هستی که نمیمیری، در حالی که جنّیان و انسانها میمیرند.»
و نام «قیّوم» صفت قیّومیت را برای الله ﻷ اثبات میکند؛ یعنی اینکه الله تعالی قائم به ذات خود بوده و بر بندگانش مسلّط و نگهبان است. این اسم بیانگر دو مسأله است:
1. کمال غنا و بینیازی پروردگار، که الله متعال قائم به ذات خود و بینیاز از مخلوقاتش است، چنانکه میفرماید:
﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ أَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُ إِلَى ٱللَّهِۖ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلۡغَنِیُّ ٱلۡحَمِیدُ﴾ [فاطر: 15]
«ای مردم! شما (همگی) به الله نیازمندید، و (تنها) الله است که بینیاز ستوده است.»
در حدیث قدسی چنین آمده است: «یَا عِبَادِی إِنَّکُمْ لَنْ تَبْلُغُوا ضُرِّی فَتَضُرُّونی، وَلَنْ تَبْلُغُوا نَفْعِی فَتَنْفَعُونی»[2]؛ «ای بندگانم! بدون تردید شما هرگز قدرت ضرررساندن به من را ندارید که به من ضرر رسانید، و هرگز قدرت فایدهرساندن به من را ندارید که به من فایده رسانید.»
غنا و بینیازی الله ـ از مخلوقاتش، غنایی ذاتی است که در هیچ موردی نیاز به آنها ندارد و به طور کل، از مخلوقاتش بینیاز است.
2. کمال قدرت و تدبیر الله برای مخلوقات، که با قدرت خود، بر آنها مسلّط و مراقب است و تمامی مخلوقات به الله نیاز دارند و حتّی لحظهای از او بینیاز نمیشوند. بنابراین عرش، کرسی، آسمانها، زمین، کوهها، درختان، مردم و حیوانات؛ تمامی آنها محتاج به الله هستند. در قرآن کریم میخوانیم:
﴿أَفَمَنۡ هُوَ قَآئِمٌ عَلَىٰ کُلِّ نَفۡسِۢ بِمَا کَسَبَتۡۗ وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَکَآءَ قُلۡ سَمُّوهُمۡۚ﴾ [الرّعد: 33]
«آیا ذاتی که بر همۀ نفوس (جهانیان) با آنچه به دست آوردهاند مراقب (و نگهبان) است (سزاوار پرستش است یا مخلوقات عاجز و ناتوان و از همه جا بىخبر)؟! و برای الله شریکانی قرار دادند، (ای پیامبر!) بگو: آنها را نام ببرید!»
﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ یُمۡسِکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ أَن تَزُولَاۚ وَلَئِن زَالَتَآ إِنۡ أَمۡسَکَهُمَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ حَلِیمًا غَفُورٗا﴾ [فاطر: 41]
«بدون تردید الله آسمانها و زمین را نگه میدارد از اینکه (از نظام خود) منحرف شوند، و اگر منحرف گردند، کسی جز او نمیتواند آنها را نگه دارد، بیگمان او بردبار آمرزنده است.»
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَن تَقُومَ ٱلسَّمَآءُ وَٱلۡأَرۡضُ بِأَمۡرِهِۦۚ﴾ [الرّوم: 25]
«و از نشانههای او (این) است که آسمانها و زمین به فرمانش (بر جای) میایستند.»
آیات فراوانی در این باره وجود دارد.
الله أ متصرِّف در تمامی مخلوقات و تدبیرکنندۀ همۀ امور هستی است.
با توجّه به مطالب پیشین، دانسته میشود که دو نام «حیّ و قیّوم» جامع معانی اسماء الله و محور آنها به شمار میروند، چون تمامی صفات پروردگار، به این دو اسم برمیگردند.
حیّ: جامع صفات ذات، و قیّوم: جامع صفات افعال است. مرجع صفات ذاتی پروردگار؛ مانند سمع، بصر، ید، علم و مانند آن، نام «حیّ»، و مرجع و محور صفات فعلی؛ همچون خلق، رزق، إنعام، زندهکردن، میراندن و امثال آن، اسم «قیّوم» است، زیرا نشان میدهند که الله ﻷ بر خلقت، روزی، زندهکردن، میراندن و ادارۀ امور مخلوقات، مسلّط و صاحب اختیار است و از این رو، محور تمامی اسماء الله، دو نام مذکورند و به همین سبب، برخی عالمان آن دو را نام اعظم میدانند؛ نام اعظمی که هر گاه با آن دعا شود، الله متعال اجابت میکند، و اگر با آن درخواست شود، الله أ آن درخواست را برآورده میسازد.
همچنین دو نام مزبور، در بیشتر احادیثی که اشاره به نام اعظم دارند، بیان شده است.
ابنقیّم / میگوید: «قطعاً صفت حیات متضمّن تمامی صفات کمال و مستلزم آنهاست. و صفت قیّومیت متضمّن همۀ صفات افعال است و بر این اساس، نام اعظم الهی به شمار میروند، که هر گاه با آن دعا شود، الله اجابت میکند، و اگر با آن درخواست شود، الله تعالی آن درخواست را برآورده میکند.»[3]
و نیز میگوید: «نام اعظم الهی در این دو آیه وجود دارد: آیة الکرسی و ابتدای سورۀ آلعمران، زیرا مشتمل بر صفت حیاتند و این صفت متضمّن تمامی صفات است، و نیز صفت قیّومیت که متضمّن تمامی افعال است.»[4]
قبلا متونی که بیانگر نام اعظم بودند و نیز سخن عالمان در این زمینه بیان گردید.
ابن قیّم / در مورد تاثیر فراوان دعا با این دو اسم سخن گفته است؛ بویژه در دفع و دورکردن غم و مصیبتی که به انسان میرسد.
وی میگوید: «در تاثیر عبارت: "یا حیّ یا قیّوم! برحمتک أستغیث: ای زنده و همیشه پابرجا! من به رحمت تو پناه میبرم [و کمک میخواهم]" برای دفع این مصیبت، تناسب بدیع و جذّابی وجود دارد، چرا که صفت حیات متضمّن تمامی صفات کمال و مستلزم آنها بوده و صفت قیّومیت متضمّن همۀ صفات افعال است.
بنابراین نام اعظم الهی، که اگر با آن دعا شود، الله اجابت میکند و هر گاه با آن درخواست شود، الله ﻷ آن را برآورده میسازد، همان «الحیّ القیّوم» است، و حیاتِ کامل متضادّ با تمامی بیماریها و دردهاست و به همین سبب، زمانی که زندگی بهشتیان کامل شود، دیگر غم و اندوه و آفتی به آنان نمیرسد. امّا ناقصبودن زندگی به افعال ضرر میرساند و با قیّومیت منافات دارد و بنابراین کمال قیّومیت بر اثر کمالِ حیات است و ذاتی که دارای حیات کامل و مطلق باشد، هرگز صفت کمال را از دست نمیدهد و برای ذات قیّوم و همیشه پابرجا، انجام هیچ کاری مشکل نیست و در نتیجه، توسّل به صفت حیات و قیّومیت، تاثیر فراوانی در برطرفکردن آنچه متضادّ با زندگی و افعال است، دارد ... یعنی اینکه نام «الحیّ القیّوم» تاثیر خاصّی در اجابت دعاها و برطرفکردن مصیبتها دارد.
در «سنن» و «صحیح ابی حاتم»،[5] به صورت مرفوع آمده است که: «اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ فِی هَاتَیْنِ الْآیَتَیْنِ: ﴿وَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ﴾ وفاتحة آل عمران: ﴿الٓمٓ١ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُ﴾»؛ «اسم اعظم الهی در این دو آیه است: آیۀ 163 بقره و ابتدای سورۀ آلعمران.» ترمذی میگوید که این حدیثی صحیح است.
همچنین در «سنن» و «صحیح ابن حبان» به روایت انس س آمده است که: مردی این گونه دعا نمود: اللّهُمَّ إنِّی أسألُکَ بِأنَّ لَکَ الحَمدُ، لا إلهَ إلّا أنتَ، المَنّانُ، بَدیعُ السّمواتِ و الأرضِ، یَا ذَالجَلالِ و الإکرامِ، یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ؛ الهی! من از تو درخواست دارم به اینکه همۀ ستایشها مخصوص توست، ای بسیار نعمتدهنده! تنها تو معبود برحقّی، آفرینندۀ آسمانها و زمین، ای صاحب بزرگی و احسان، ای همیشه زنده و پایدار! رسول الله ج فرمودند: «لَقَدْ دَعا اللهَ بِاْسمِهِ الأَعْظَمِ، الّذی إِذا دُعِیَ بِهِ أَجَابَ، وَ إِذَا سُئِلَ بِهِ أَعطَی»[6]؛ «بدون تردید الله را با نام اعظمش خواند؛ نامی که اگر با آن دعا شود، حتما اجابت میکند و اگر با آن چیزی درخواست شود، قطعاً میدهد.»[7]
در تأیید سخن ابن قیّم، باید گفت که ترمذی / در جامع خود،[8] به روایت از انس بن مالک س آورده است: هر گاه به پیامبر ج مصیبتی میرسید، میفرمودند: «یا حیّ یا قیّوم! برحمتک أستغیث»؛ «ای زنده و همیشه پابرجا! من به رحمت تو پناه میبرم [و کمک میخواهم].»
تمامی این مطالب بیانگر جایگاه و ارزش فراوان دو نام مذکور است و اینکه باید در برابر ذات حیّ و قیّوم خاضع و فروتن بود:
﴿۞وَعَنَتِ ٱلۡوُجُوهُ لِلۡحَیِّ ٱلۡقَیُّومِۖ وَقَدۡ خَابَ مَنۡ حَمَلَ ظُلۡمٗا﴾ [طه: 111]
«و (همۀ) چهرهها در برابر (الله) زندۀ پاینده فروتن میشود، و قطعاً کسی که (بار) ستم بر دوش دارد، ناکام (و مأیوس) میگردد.»
[1]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6948؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2717، عبارت فوق در صحیح مسلم آمده است، به روایت ابن عبّاس س.
[2]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2577، بخشی از حدیثی که ابوذر س روایت کرده است.
[3]- زاد المعاد، ج 4، ص 204.
[4]- الصّواعق المرسله، ج 3، صص 911- 912.
[5]- من آن را در «صحیح ابن حبان» نیافتم، و تخریجش قبلا بیان شده است.
[6]- قبلا تخریج این حدیث بیان شد.
[7]- زاد المعاد، ج 4، صص 204- 206.
[8]- شمارۀ حدیث: 3524، ترمذی آن را ضعیف دانسته و میگوید: «حدیثی غریب است»، چون در سندش، یزید رقاشی وجود دارد، که هر چند صالح و عابد بوده، امّا در حوزۀ حدیث، ضعیف است.
امّا این حدیث، شاهد و تأییدی دارد؛ که ابن مسعود س میگوید: هر گاه مصیبت و غمی به پیامبر ج میرسید، ایشان میفرمودند: «یا حیّ یا قیّوم! برحمتک أستغیث»؛ «ای زنده و همیشه پابرجا! من به رحمت تو پناه میبرم [و کمک میخواهم]». حاکم آن را در المستدرک، ج 1، ص 509، از طریق نضر بن اسماعیل بجلی، از عبدالرّحمان بن اسحاق، از قاسم بن عبدالرّحمان، از پدرش و او از راوی اصلی روایت کرده است. و میگوید: «اسنادش صحیح به شمار میرود.» ذهبی دربارۀ آن میگوید: «گفتم که عبدالرّحمان آن را از پدرش نشنیده است. و عبدالرّحمان (یعنی ابن اسحاق) و افراد پس از او، حجّت نیستند.»
بنابراین حدیث مذکور، با شواهد، حسن به شمار میرود و به همین سبب، آلبانی / آن را در السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: 3182 آورده است.
دو اسم شریفی که بسیار در قرآن مجید بیان شدهاند؛ مثلا در آیات زیر میخوانیم:
﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ﴾ [طه: 5]
«(الله) رحمان (است که) بر عرش قرار گرفت.»
﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ﴾ [الفرقان: 59]
«سپس بر عرش قرار گرفت.»
﴿إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ﴾ [مریم: 45]
«من از این میترسم که از (سوی الله) رحمان عذابی به تو برسد.»
﴿رَّبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا ٱلرَّحۡمَٰنِۖ﴾ [النبأ: 37]
«(همان) پروردگار آسمانها و زمین، و آنچه در میان آنهاست، (همان الله) رحمان.»
﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ١ عَلَّمَ ٱلۡقُرۡءَانَ﴾ [الرّحمن: 1-2]
«(الله) رحمان، قرآن را تعلیم داد.»
در اغلب موارد، نام «رحیم» به صورت مقیّد؛ مانند: ﴿وَکَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَحِیمٗا﴾ [الأحزاب: 43] و یا همراه با اسم «رحمان» میآید؛ مثلا در سورۀ فاتحه و ﴿بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ﴾ و یا با نام دیگری بیان میشود؛ همچون: «العزیز الرّحیم»، «الغفور الرّحیم»، «البَرّ الرّحیم» و «التّوّاب الرّحیم».
دو نام مذکور، ارزش و جایگاه بزرگی دارند؛ دو اسمی که الله تعالی أمّ القرآن [فاتحه] را با آنها شروع کرده و آن را در ابتدای سورههای قرآن که هدایت و نور به شمار میرود و در عبارتی که باعث فرار شیطان میشود [أعوذ بالله ...]، آورده است. پیامبر الهی؛ سلیمان ÷ نامهاش را با بیان آن دو شروع کرد و جبرئیل ÷ در ابتدای هر سورهای، آن را بر رسول الله ج نازل میکرد.
در چند آیه از قرآن، این دو نام کنار یکدیگر آمدهاند و هر دو بیانگر ثبوت صفت رحمت برای الله ﻷ هستند، ولی کنار هم آمدن این دو دلالت بر ثبوت صفت مذکور و حصول اثر و نتیجۀ آن و ارتباط با متعلّقاتش میکند. رحمان؛ یعنی ذاتی که رحمت و مهربانی از صفاتش است، و رحیم یعنی ذاتی که برای بندگانش مهربان است و به همین سبب الله متعال میفرماید:
﴿وَکَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَحِیمٗا﴾ [الأحزاب: 43]
«و (الله) نسبت به مؤمنان مهربان است.»
﴿إِنَّهُۥ بِهِمۡ رَءُوفٞ رَّحِیمٞ﴾ [التوبة: 117]
«بیگمان او (نسبت) به آنان رؤوف مهربان است.»
و نفرموده است که: «رحمان لعباده» یا «رحمان بالمؤمنین».
رحمان بر وزن «فعلان»، دلالت بر صفتی ثابت و لازم و کامل میکند؛ یعنی رحمت یکی از صفات او تعالی است، و رحیم بیانگر رسیدن مهربانی و رحمت الهی به کسی است که مورد رحمت قرار گرفته است.
دو اسم مزبور، بیانگر کمال رحمتی هستند که صفت الله ـ به شمار میرود، زیرا هر آنچه در جهان بالا و پایین وجود دارد؛ از حصول منافع و خوبیها و خیرات، نتایج رحمت و مهربانی الله تعالی است، چنانکه برطرفشدن سختی و غم و ترس و خطر و ضررها نیز از نتایج رحمت اوست؛ به عبارتی دیگر، فقط الله متعال خوبی و خوشیها را به بندگانش میدهد و فقط او بدیها را دفع میکند، و او مهربانترین مهربانان است.
رحمت الهی از غضب و غلبهاش پیشی گرفته و ظهور آن در میان مخلوقاتش بسیار آشکار و غیر قابل انکار است، به گونهای که تمامی آسمانها و زمین را پُر کرده و بر دلها سرازیر گشته است تا جایی که بر اثر همین رحمت، مخلوقات با یکدیگر مهربانی میکنند و حتّی حیواناتی که هیچ امیدی به فایده و پاداش ندارند، با یکدیگر مهربانند. مهربانی و الفت آنها با یکدیگر، بر توجّه و رحمت گستردۀ آفریدگارشان گواهی میدهد. علاوه بر این، رحمت الهی در دستورات و شریعتش نیز وجود دارد، به گونهای که چشمان و افکار آن را میبینند و درک میکنند و خردمندان به آن گواهی میدهند. شریعت الهی نور و رحمت و هدایت است و احکامش همراه رحمت و مهربانی او تعالی است و انسان را به برترین رحمت و کرامت و سعادت و رستگاری میرساند. الله أ در شریعتش، امور و احکامی آسان و خالی از سختی و رنج بیان فرموده است که بیانگر رحمت و بخشش و کرم بسیار اوست. ممنوعاتش نیز رحمت است، زیرا سبب حفاظت ادیان بندگان و خرد و آبرو و جسم و اخلاق و اموالشان در برابر بدیها و ضررهاست.[1]
در روز قیامت، الله متعال رحمت و فضل و احسانش را به کسانی که به او و پیامبرانش ایمان آوردهاند، اختصاص میدهد و با بخشش و عفو گناهانشان، آنان را گرامی میدارد، به گونهای که غیر قابل بیان و غیر قابل تصوّر است. در حدیثی آمده است که: «إِنَّ للَّهِ تَعَالى مائَةَ رَحْمَةٍ أَنْزَلَ مِنْهَا رَحْمَةً وَاحِدَةً بَیْنَ الجِنِّ والإِنْسِ وَالبَهَائمِ وَالهَوام، فَبهَا یَتَعاطَفُون، وبها یَتَراحَمُون، وَبها تَعْطِفُ الوَحْشُ عَلى وَلَدهَا، وَأَخَّرَ اللَّهُ تَعالى تِسْعاً وتِسْعِینَ رَحْمَةً یَرْحَمُ بها عِبَادهُ یَوْمَ القِیَامَةِ»[2]؛ «همانا الله 100 رحمت دارد که یکی از آنها را میان جنّ و انس و چهارپایان و حشرات گزنده فرستاده است که بر اثر آن با یکدیگر عطوفت و مهربانی میکنند و به سبب آن، حیوانات وحشی بر فرزندشان مهربانند، و الله متعال 99 رحمت را به تأخیر انداخته تا در روز قیامت، با آنها بر بندگانش رحم کند.»
بنابراین چنان رحمتی است که نمیتوان آن را با زبان بیان کرد؛ رحمتی که مهربانترین مهربانان بر بندگانش فضل و احسان میکند و ذاتی که رحمتش هر چیزی را فرا گرفته است، بر بندگان مؤمنش میبخشد:
﴿وَرَحۡمَتِی وَسِعَتۡ کُلَّ شَیۡءٖۚ فَسَأَکۡتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَٱلَّذِینَ هُم بَِٔایَٰتِنَا یُؤۡمِنُونَ﴾ [الأعراف: 156]
«و رحمتم هر چیزی را فرا گرفته است، پس آن را برای کسانی که تقوا پیشه میکنند، و زکات میدهند، و کسانی که به آیات ما ایمان میآورند، مقرّر خواهم کرد.»
هر اندازه که طاعت و تقرّب بنده به پروردگار بیشتر شود، به همان اندازه بهرهاش از این نوع رحمت زیاد میگردد. در قرآن کریم میخوانیم:
﴿وَهَٰذَا کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ مُبَارَکٞ فَٱتَّبِعُوهُ وَٱتَّقُواْ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ﴾ [الأنعام: 155]
«و این (قرآن) کتابی است پُربرکت، که ما آن را نازل کردیم. از آن پیروی کنید و پرهیزگار باشید تا مورد رحمت قرار گیرید.»
﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ﴾ [النّور: 56]
«و نماز را بر پا دارید و زکات را بدهید، و از پیامبر (الله) اطاعت کنید تا شما مورد رحمت قرار گیرید.»
﴿إِنَّ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ مِّنَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾ [الأعراف: 56]
«همانا رحمت الله به نیکوکاران نزدیک است.»
آیات فراوانی در این زمینه وجود دارد.
رحمت و مهربانی الله ﻷ به بندگانش، بسیار بیشتر از مهربانی خودشان به یکدیگر است. در صحیح بخاری و صحیح مسلم،[3] از عمر بن خطّاب س روایت شده است که: اسیرانی نزد پیامبر ج آورده شد و ناگهان زنی در جستجو بود که کودکی را میان آنان دید، سپس وی را گرفت و به شکمش چسباند و شیر داد. سپس رسول الله ج به ما فرمودند: «أتَرَوْنَ هَذِهِ الْمَرْأَةَ طَارِحَةً وَلَدَهَا فِی النَّارِ؟»[4]؛ «آیا فکر میکنید که این زن فرزندش را در آتش میاندازد؟» پاسخ دادیم که نه، سوگند به الله که او میتواند آن را نیندازد. ایشان فرمودند: «لَلَّهُ أَرْحَمُ بِعِبَادِهِ مِنْ هَذِهِ الْمَرْأَةِ بِوَلَدِهَا»؛ «قطعاً الله نسبت به بندگانش، مهربانتر از این زن نسبت به فرزندش است.»
بالاترین نوع مهربانی میان مخلوقات، مهربانی مادر به فرزندش است، که هیچ نوع مهربانی و شفقتی در بین مردم، به این درجه نمیرسد، امّا الله متعال از این هم مهربانتر است، و حتّی اگر تمامی مهربانیهای مهربانان جمع شود، در برابر رحمت الهی ناچیز است.
ناگفته نماند که رحمت منسوب به الله، بر دو نوع است: رحمت عام، که همراه با علم بیان میشود:
﴿رَبَّنَا وَسِعۡتَ کُلَّ شَیۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا﴾ [غافر: 7]
«پروردگارا! رحمت و علم تو هر چیزی را فرا گرفته است.»
بنابراین الله از هر چیزی آگاه است و رحمتش به آنها رسیده، چون الله تعالی این نوع رحمت را همراه علم بیان فرموده است؛ یعنی رحمتی که تمامی مخلوقات؛ حتّی کافران را فرا میگیرد؛ رحمتی جسمی و بدنی و دنیوی بهوسیلۀ خوردن و نوشیدن و لباس و مسکن و امثال آن. و رحمتی خاص که الله ﻷ آن را به بندگان مؤمنش اختصاص داده است؛ رحمتی ایمانی و دینی و دنیوی و اخروی بهوسیلۀ توفیقدادن مؤمنان به انجام طاعت و آسانکردن کار خیر و تثبیت آنان بر ایمان و هدایت به راه راست و اکرامشان به ورود به بهشت و نجات از آتش دوزخ.
از الله تعالی میخواهیم که به رحمت خود، ما را در زمرۀ بندگان نیکش قرار دهد، و با رحمتی که آن را برای دوستان مؤمنش مقدّر کرده است، بر ما منّت نهد، چرا که او بسیار بخشنده و بزرگ و مهربانترین مهربانان است.
[1]- نک: فتح الرّحیم الملک العلّام، ابن سعدی، صص 29- 30.
[2]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6104؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2752. عبارت فوق را مسلم /، به نقل از ابوهریره س آورده است.
[3]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 5999؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2754. عبارت فوق را مسلم / آورده است.
[4]- سخنانی دربارۀ برخی واژههای این حدیث بیان شده است که برای اطّلاعات بیشتر نک: شرح صحیح مسلم، ج 17، ص 70؛ فتح الباری، ج 10، ص 430.
نامی بزرگ برای الله أ که در آیات و عبارات مختلفی از قرآن کریم، بیش از 500 مرتبه تکرار شده است، چنانکه الله متعال میفرماید:
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾ [الفاتحة: 2]
«ستایش مخصوص الله است که پروردگار جهانیان است.»
﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحۡیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾ [الأنعام: 162]
«بگو: قطعاً نمازم و عبادت (و قربانی) من، و زندگی و مرگ من؛ همه برای الله؛ پروردگار جهانیان است.»
﴿قُلۡ أَغَیۡرَ ٱللَّهِ أَبۡغِی رَبّٗا وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیۡءٖۚ﴾ [الأنعام: 164]
«بگو: آیا غیر الله، پروردگاری را بجویم در حالی که او پروردگار هر چیزی است؟!»
﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾ [التّکویر: 29]
«و شما نمیخواهید مگر آنکه پروردگار جهانیان بخواهد.»
﴿سَلَٰمٞ قَوۡلٗا مِّن رَّبّٖ رَّحِیمٖ﴾ [یس: 58]
«(به آنان گفته میشود:) سلام (بر شما باد)؛ این سخنی است از جانب پروردگار مهربان.»
ربّ یعنی ذاتی که از لحاظ خلقت، پادشاهی، تصرّف و تدبیر، صاحب ربوبیّت بر تمامی مخلوقاتش است. این نام بر معانی متعدّدی دلالت میکند و بیانگر فقط یک معنا نیست.
ابن جریر طبری / میگوید: «واژۀ "ربّ" در زبان عربی، چندین معنا دارد؛ سرور و رئیس یک قوم، مرد مصلح و مالک یک چیز، ربّ نامیده میشود. در معانی دیگری نیز به کار میرود، امّا معمولا همین سه معنا اصل و محور سایر معانی است. پروردگار ما سرور و بزرگی است که در بزرگی خود هیچ همانندی ندارد، و با نعمتهایی که به مخلوقاتش میدهد، امورشان را اصلاح میکند، و مالکی است که صاحب خلقت و امر است.»[1]
ابن اثیر / میگوید: «ربّ در لغت به معنای مالک، سیّد، مدبّر، مربّی، قیّم و منعم است. و اگر بدون مضافالیه بیاید، مراد از آن، الله أ است، ولی زمانی که بر غیر الله اطلاق شود، باید همراه مضاف الیه باشد؛ مثلا گفته میشود: ربّ کذا.»[2]
و بلکه این نام اگر به تنهایی بیان شود، متضمّن معانی سایر اسماء و صفات الهی است و علّامه ابن قیّم / در این باره میگوید: «ربّ یعنی ذاتِ قادر، خالق، بارئ، مصوِّر، حیّ، قیّوم، علیم، سمیع، بصیر، محسن، منعم، جواد، معطی، مانع، ضار، نافع، مقدِّم، مؤخِّر، ذاتی که هر کس را بخواهد، گمراه و هر کس را که بخواهد، هدایت میکند، هر کس را که بخواهد، خوشبخت و هر کس را که بخواهد بدبخت میگرداند، به هر کس که بخواهد، عزّت میبخشد و هر کسی را که بخواهد، خوار و ذلیل میگرداند، و سایر مفاهیم و صفات ربوبیّتی که شایستۀ ذات الهی است.»[3]
هر کس در این اسم دقّت کند و به مفهومش بیندیشد، گواهی میدهد که: «الله قائم به ذات خود و پاینده و مسلّط بر هر چیزی است و خیر و شرّ آنها را در اختیار دارد، بر عرشش قرار گرفته است، به تنهایی امور مخلوقاتش را تدبیر و اداره میکند و تمامی تدابیر به دست اوست، بازگشت همۀ امور به سوی اوست و از این رو، اجرای تدبیرها؛ یعنی عطا و منع، بالابردن و پستکردن، زندهکردن و میراندن، توبه و عزل، گرفتن و گسترانیدن، برطرفکردن مصیبت، به فریاد مظلومان رسیدن و اجابت دعای درماندگان، از جانب او و با دستان فرشتگان نازل میشوند:
﴿یَسَۡٔلُهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ کُلَّ یَوۡمٍ هُوَ فِی شَأۡنٖ﴾ [الرحمن: 29]
«(تمام) کسانی که در آسمانها و زمین هستند از او سؤال (و درخواست نیاز) میکنند، و او هر روز در کاری است.»
هیچ منعکنندهای در برابر آنچه ببخشد، نیست، و هیچ کس نمیتواند آنچه را که او تعالی منع کرده است، ببخشد. هیچ چیزی نمیتواند حکمش را به تاخیر اندازد و امرش را رد کند و سخنانش را تغییر دهد، فرشتگان و روح به سوی او بالا میروند، اعمال در ابتدا و پایان روز، بر او عرضه میشود. بنابراین تقدیرها را مقدّر میکند و وقتها را میسنجد و سپس تقدیرها را در اوقات مشخّص خودشان اجرا میکند و تدبیر و حفظ و مصالح تمامی امور در اختیار اوست.»[4]
ربوبیّت الله برای جهانیان، تمامی هستی را در بر میگیرد. او ذاتی است که تمامی مخلوقاتش را با نعمت خود پرورش میدهد، و آنها را با اراده و قدرت خویش به وجود آورده و برای دستیابی به آنچه نیاز دارند، به آنان کمک میکند. به هر چیزی، ساختار و آفرینش مناسبش را بخشیده است، سپس هر مخلوقی را به سوی آنچه برای آن آفریده شده است، هدایت و راهنمایی نموده و نعمتها را بر بندگانش سرازیر کرده و به خوبی آنان را پرورش و رشد داده است.
تربیت و ربوبیّت الله ـ بر دو نوع است:
ربوبیت عام که شامل هر مخلوقی میشود؛ فرقی نمیکند که نیکوکار یا بدکار، مؤمن یا کافر، خوشبخت یا بدبخت و هدایتیافته یا گمراه باشد، که با خلق و روزی، تدبیر و انعام، عطا و منع، بالابردن و خوارگردانیدن، زندهکردن و میراندن، دادن سرپرستی و عزل، گرفتن و گسترانیدن، برطرفکردن مصیبت، به فریاد مظلومان رسیدن و اجابت دعای درماندگان، تمامی مخلوقاتش را حفاظت و اداره میکند:
﴿یَسَۡٔلُهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ کُلَّ یَوۡمٍ هُوَ فِی شَأۡنٖ﴾ [الرحمن: 29]
«(تمام) کسانی که در آسمانها و زمین هستند از او سؤال (و درخواست نیاز) میکنند، و او هر روز در کاری است.»
و تربیت خاص برای اولیا و دوستان الله متعال، به گونهای که الله آنان را توفیق ایمان به او تعالی و انجام عبادتش داده و طعم معرفت الهی و رجوع به او را به آنان چشانده و این افراد را از تاریکیها به سوی نور و روشنایی برده و امورشان را آسان کرده و آنان را از سختیها دور نموده و برای انجام هر کار خیری توفیق داده و از هر شرّی حفاظت کرده است.
به همین سبب، دعاهای خردمندان و افراد برگزیده، که در قرآن کریم بیان شده است، همراه با نام «ربّ» بوده تا یادآوری و حاضرساختن این مطلب باشد، و بیان کند که آنان خواهان چنین تربیت خاصّی از پروردگار بودند. میبینی که آنان تمامی خواستههایشان را این گونه از الله متعال درخواست میکردند، و بیان این اسم و معنا در هنگام دعا و درخواست، بسیار مفید است.
علاوه بر این، ایمان بنده به ربوبیت الله میطلبد که وی خالصانه او تعالی را عبادت کند و در برابر الله کاملا فروتن و فرمانبردار باشد. الله أ میفرماید:
﴿وَأَنَا۠ رَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُونِ﴾ [الأنبیاء: 92]
«و من پروردگار شما هستم، پس مرا پرستش کنید.»
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمُ﴾ [البقرة: 21]
«ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید.»
از آنجا که الله متعال پروردگار جهانیان است، میطلبد که مخلوقاتش را بیهوده ترک نکند، به گونهای که آنان را امر و نهی ننماید، بلکه آنان را برای طاعت و عبادتش آفریده و به وجود آورده است. بنابراین انسان خوشبخت کسی است که از الله فرمان ببرد و بندگی او را به جای آورد، امّا بدبخت کسی است که از او تعالی فرمان نبرد و پیرو تمایلات نفسانی خویش باشد. هر کس به ربوبیت الله ایمان آورد و او را پروردگارش بداند، به امر و نهی و تقدیر الهی و آنچه الله به وی داده یا نداده است، راضی میشود، و اگر به این موارد راضی نباشد، رضایت و ایمان او به ربوبیت الله کامل نشده است. در حدیث آمده است که: «ذَاقَ طَعْمَ الإِیمَانِ، مَنْ رَضِیَ بِالله رَبًّا، وَبِالإِسْلامَ دِیناً، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولاً»[5]؛ «طعم و لذّت ایمان را کسی چشیده که الله را به عنوان پروردگار و اسلام را به عنوان دین و محمّد ج را به عنوان پیامبر [خویش] برگزیده است.»
بدون تردید گواهی بنده به اینکه فقط الله خالق و حاکم جهانیان است و به اینکه هر چه او بخواهد، انجام میشود و اگر نخواهد، صورت نمیپذیرد، و اینکه هر چیزی به اذن او حرکت و عمل میکند و تمامی مخلوقات در تسلّط و قدرت او هستند و هر قلبی میان دو تا از انگشتانش قرار داد، که اگر بخواهد، آن را اصلاح میکند و گر نه، منحرفش میسازد؛ این نوع گواهی به معنای اثبات مفهوم و نتیجۀ ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ﴾ به شیوۀ علمی و عملی است و از این رو، ابتدا بنده در توحید ربوبیت ثابتقدم میگردد و سپس به توحید الوهیت میرسد، چرا که اگر به چنین یقینی برسد، هرگز غیر از الله را به عنوان معبود نمیپذیرد. بنابراین ابتدا قلب وابسته به توحید ربوبیت میشود و سپس به توحید الوهیت میرسد، چنانکه الله متعال در قرآن کریم، بندگانش را با این نوع توحید، به توحید دیگر فرا میخواند و از آنان اقرار میگیرد و سپس خبر میدهد که چون شرک در الوهیت دارند، این اقرارشان را نقض کردهاند:
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَهُمۡ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۖ فَأَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ﴾ [الزّخرف: 87]
«و اگر از آنان (مشرکان) بپرسی، چه کسی آنها را آفریده است، قطعاً میگویند: الله، پس چگونه (از حق) منحرف میشوند؟!»
یعنی چرا از گواهیدادن به اینکه فقط الله معبود بر حق است و نیز از عبادت ذات یگانۀ او سر باز میزنند در حالی که گواهی میدهند فقط الله پروردگار و آفریدگار مخلوقات است؟! الله ﻷ در جایی دیگر فرموده است:
﴿قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهَآ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٤ سَیَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ﴾ [المؤمنون: 84-85]
«(ای پیامبر!) بگو: اگر میدانید، زمین و هر که در آن است از آنِ کیست؟! به زودی خواهند گفت: (همه) از آن الله است. بگو: آیا پند نمیگیرید؟!»
بنابراین نتیجه میگیرید که چون الله تنها مالک و خالق و پروردگار و صاحب زمین و موجوداتش است، تنها معبودشان نیز به شمار میرود؛ به عبارتی دیگر، همان گونه که الله تعالی تنها پروردگارشان است، تنها معبودشان نیز است. الله أ دلیل میآورد که چون او این امور را به تنهایی انجام میدهد، پس تنها معبودشان است و اگر پروردگار دیگری در انجام این امور با او تعالی شریک میبود، شایسته بود که او را نیز بپرستید، پس اکنون که این گونه نیست، چگونه خدای دیگری را با او تعالی شریک میدانید؟![6]
این یکی از روشنترین دلایل بر فساد و بطلان شرک و باور و اعمال افراد نادان و گمراه است. الله ـ از آنچه شرک میورزند، مبرّا و برتر است.
در مباحث پیشین، مقدّماتی ضروری و اصولی عام دربارۀ شناخت اسماء الله بیان گردید و اکنون مناسب است که در حدّ توان و امکان، برخی از نامهای الهی را توضیح و شرح دهیم. فقط از الله یگانه درخواست کمک و توفیق داریم.
اصل اسماء الله که مشتمل بر معانی سایر نامهای الهی است، سه اسم هستند: «الله، ربّ و رحمان». این سه نام متضمّن بر مفاهیم تمامی اسمهای الله تعالی بوده و اصل و محور سایر اسامی به شمار میروند. نام جلالۀ «الله» متضمّن صفات الوهیّت، «ربّ» متضمّن صفات ربوبیّت، و «رحمان» متضمّن صفات احسان و جود و بِرّ است و این موارد محور و اصل معانی اسماء الله به شمار میروند. نامهای مذکور، در سورۀ فاتحه؛ أمّ القرآن، جمع شده است.
ابن قیّم / میگوید: «بدان که این سوره به طور کامل مشتمل بر اصل مطالب مهم و مفید است، چنانکه معبود را با سه نام معرّفی کرده است؛ سه نامی که محور و اصل اسماء و صفات الهی به شمار میرود؛ یعنی اسامی: "الله، ربّ و رحمان". و این سوره بر الوهیّت و ربوبیّت و رحمت بنا شده است؛ ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ﴾ مبتنی بر الوهیّت، ﴿وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ﴾ بر ربوبیّت، و درخواست هدایت به راه مستقیم با صفت رحمت انجام شده، و حمد متضمّن هر سه مورد است؛ زیرا الله متعال به سبب الوهیّت و ربوبیّت و رحمتش قابل حمد و ستایش است.»[1]
ابتدا مطالبی دربارۀ نام جلالۀ «الله» بیان میکنیم؛ یعنی اسمی که گروهی آن را اسم اعظم دانستهاند؛ اسم اعظمی که اگر با آن دعا شود، الله اجابت میکند و هر گاه با آن درخواستی شود، الله متعال درخواست را برآورده میکند. اسم «الله» ویژگیهای مخصوص به خود را دارد.
از ویژگیهای نام مذکور، این است که اصل سایر اسماء الله به شمار میرود و آن نامها به این اسم نسبت داده میشوند و صفتش قرار میگیرند، چنانکه الله ﻷ میفرماید:
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ ﴾ [الأعراف: 180]
«و برای الله، نامهای نیک است، پس به آن (نامها) او را بخوانید.»
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾ [طه: 8]
«(او) الله است، که هیچ معبودی جز او نیست، نامهای نیکو از آنِ اوست.»
﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِۖ هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ٢٢ هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡقُدُّوسُ ٱلسَّلَٰمُ ٱلۡمُؤۡمِنُ ٱلۡمُهَیۡمِنُ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡجَبَّارُ ٱلۡمُتَکَبِّرُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یُشۡرِکُونَ٢٣ هُوَ ٱللَّهُ ٱلۡخَٰلِقُ ٱلۡبَارِئُ ٱلۡمُصَوِّرُۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ یُسَبِّحُ لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ﴾ [الحشر: 22-24]
«او الله است که جز او معبودی (راستین) نیست، دانای غیب و آشکار است، او بخشندۀ مهربان است. او الله است که جز او معبودی (راستین) نیست، پادشاه، نهایت پاک، منزّه (و سالم از هر عیب)، ایمنیدهنده، نگهبان پیروزمند، جبّار (جبرانکننده) و شایستۀ عظمت و بزرگی است. الله پاک و منزّه است از آنچه (برای او) شریک میآورند. او الله است، خالق، نوآفرین، نقشبند (بینظیر)، برای او نامهای نیک است، آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او میگویند، و او پیروزمند حکیم است.»
همچنین گفته میشود که: رحمان، رحیم، خالق، رازق، عزیز و حکیم از نامهای الله هستند، ولی نمیگویند: الله از نامهای رحمان، رحیم یا عزیز و امثال آن است.
نام جلالۀ «الله» مستلزم تمامی معانی اسماء الله بوده و به طور اجمالی بیانگر آنهاست و نامهای الهی تفصیل و تبیینی برای صفات الهی؛ یعنی صفات جلال و کمال و عظمتند. بنابراین «الله» محور و مرجع سایر اسمهاست.
همچنین زمانی که این اسم، منادا قرار گیرد، «ال» آن حذف نمیشود؛ یعنی گفته میشود: یا الله! بنابراین «ال» همچون بخش اصلی و اساسی آن به شمار میرود، امّا سایر نامهای پروردگار وقتی منادا قرار گیرند، «ال» از ابتدایشان حذف میگردد؛ مثلا گفته نمیشود: یا الرّحمان، یا الرّحیم و یا الخالق، بلکه میگویند: یا رحمان، یا رحیم و یا خالق!
علاوه بر این، اذکار مأثور متّصل و همراه با این اسم هستند؛ اذکاری مانند تکبیر، تحمید، تسبیح، لا حول و لا قوّة إلّا بالله، حسبی الله، انّا لله وإنّا إلیه راجعون، بسم الله و ... . هر گاه انسان مسلمان این اذکار را انجام دهد، نام «الله» را بر زبان میآورد.
نام جلالۀ «الله» بیشتر از سایر اسماء الله در قرآن کریم بیان شده است؛ یعنی بیش از 2200 مرتبه، که هیچ نام دیگری این اندازه تکرار نشده است. همچنین الله متعال 33 آیه را با این نام شروع کرده است.
علّامه ابن قیّم / 10 ویژگی لفظی را برای این نام بیان کرده و سپس میگوید: «دربارۀ ویژگیهای معنوی آن باید گفت که داناترین انسان؛ یعنی پیامبر ج در این باره فرمودهاند: «لا أُحْصِیَ ثَنَاءً عَلَیْکَ ، أَنْتَ کَمَا أَثْنَیْتَ عَلَى نَفْسِکَ»؛ «[مرا توان آن نیست که] ثنای تو را به جای آورم [حتی اگر چنین تلاشی کنم]، تو همان گونهای که خود ثنای خویش گفتهای.» و چگونه امکان دارد که ویژگیهای اسمی شمرده و محاسبه شود که مسمّای آن به طور مطلق، صاحب تمامی کمالات و ستایشها و تمجیدها و شکوه و کرم و عزّت و جمال و خیر و احسان و جود و خوبی است و تمامی این صفات خوب از آنِ الله و از جانب اوست؟! اگر این نام بر مال و اشیای اندکی برده شود، در آنها برکت میدهد، اگر در موقع ترس گفته شود، آن ترس را از بین میبرد، اگر در زمان مصیبت بر زبان آورده شود، مصیبت را برطرف میکند، اگر در زمان همّ و غم گفته شود، اندوه و غم را میزداید، اگر در موقع تنگدستی بر زبان آورده شود، مشکل را حل میکند، اگر ضعیفی به آن وابسته شود، او را قوی میگرداند، اگر انسان خوار و ذلیلی آن را بر زبان آورد، به عزّت میرسد، اگر فقیری به آن وابسته شود، غنی میگردد و اگر آوارهای آن را تکرار کند، پناه میگیرد. این نامی است که سختیها با آن از بین میرود، برکتها بهوسیلۀ آن سرازیر میشود، لغزشها با آن بخشیده و بدیها زدوده میشود و نیکیها جلب و جذب میگردد... .»[2]
در مورد معنای نام مزبور، میتوان گفت که اصل آن «إله» به معنای معبود بوده، و «إله» یکی از نامهای الهی به شمار میرود و در قرآن کریم نیز آمده است؛ مثلا:
﴿وَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ﴾ [البقرة: 163]
«و معبود شما الله یگانه است که غیر از او معبودی نیست، بخشندۀ مهربان است.»
﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا یُشۡرِکُونَ﴾ [التوبة: 31]
«در حالی که دستور نداشتند جز الله یکتایی را که هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، بپرستند. او پاک و منزّه است از آنچه شریک او قرار میدهند»
﴿قُلۡ إِنَّمَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ﴾ [الأنبیاء: 108]
«بگو: تنها به سوی من وحی میشود که همانا معبود شما، معبود یگانه است، پس آیا شما تسلیم میشوید؟!»
علاوه بر این، کاملترین و بهترین قول دربارۀ مفهوم «الله»، همان سخنی است که از ابن عبّاس ب نقل شده است: «الله صاحب الوهیّت و عبودیّت بر تمامی مخلوقاتش است.» ابن جریر این سخن را در تفسیرش آورده است.[3]
ابن عبّاس ب در این توضیح و تفسیر، دو مسأله را بیان کرده است:
اول: صفتی که به سبب این نام شریف، مربوط به الله أ است؛ یعنی صفت الوهیّت که نام «الله» بر آن دلالت میکند، همان گونه که «علیم» بیانگر علم – یکی دیگر از اوصاف الله تعالی- است، و نیز نامهای «عزیز» که دلالت بر صفت عزّت، و «حکیم» که دلالت بر صفت حکمت، و «رحیم» که دلالت بر صفت رحمت میکند و سایر اسمهایی که بیانگر صفات ذات او تعالی هستند.
و نیز الله صاحب الوهیّت است و الوهیّت صفت بزرگ اوست که با آن، شایستۀ عبادت است و بلکه شایسته و سزاوار است که هیچ کس یا چیزی در این صفت بزرگ، با او شریک نباشد. و اوصاف الوهیّت تمامی اوصاف کمال و جلال و عظمت و جمال و اوصاف رحمت و بِرّ و کرم و احسان است.
این صفات به گونهای بوده که شایسته است به سبب آنها، الله أ عبادت شود؛ به عبارتی دیگر، الله متعال سزاوار عبادت است، زیرا دارای صفات عظمت و کبریاست و فقط او صاحب قیّومیّت و ربوبیّت و پادشاهی و قدرت و رحمت است و نعمتهای آشکار و پنهان را به تمامی مخلوقاتش میرساند، و شایستۀ عبادت است، چرا که علم و حکم و حکمت و احسان و رحمت و قدرت و عزّت و غلبۀ او همه چیز را فرا گرفته است، و نیز فقط او صاحب غنای مطلق از هر لحاظ است، همان گونه که دیگران همواره و از هر لحاظ نیازمند به او هستند؛ یعنی در ایجاد و تدبیر و در امداد و روزی و در تمامی حاجات و سختترین شرایط، نیازمند به الله ﻷ هستند و نیاز دارند که فقط او را عبادت کنند. بنابراین الوهیّت متضمّن تمامی اسما و صفات الهی است.
دوم: صفتی که به سبب این نام، مربوط به بنده است؛ یعنی صفت عبودیّت، زیرا بندگان او را عبادت میکنند، چنانکه الله ـ میفرماید:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی فِی ٱلسَّمَآءِ إِلَٰهٞ وَفِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَٰهٞۚ﴾ [الزخرف: 84]
«و او ذاتی است که در آسمان معبود است، و در زمین (نیز) معبود است.»
یعنی اهل آسمان و اهل زمین از روی اختیار یا اجبار او را عبادت میکنند، و همگی در برابر عظمت و ارادۀ او خاضع و فروتن هستند و تحت تسلّط و عزّت و قیوّمیت اویند و بندگان رحمان، او تعالی را عبادت میکنند و بر حسب جایگاهشان، تمامی تلاششان را به کار میبرند تا از لحاظ قلبی و روانی و قولی و عملی او را عبادت کنند. الله أ این دو معنا را در چند آیه از قرآن کریم بیان کرده است، چنانکه میفرماید:
﴿إِنَّنِیٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِی وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ﴾ [طه: 14]
«یقیناً من الله هستم، هیچ معبودی (به حق) جز من نیست، پس مرا پرستش کن، و نماز را برای یاد من بر پا دار.»
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِیٓ إِلَیۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ﴾ [الأنبیاء: 25]
«و (ما) پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر آنکه به او وحی کردیم که: معبودی جز من نیست، پس فقط مرا عبادت کنید.»
﴿فَٱعۡبُدۡهُ وَٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِۦۚ هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِیّٗا﴾ [مریم: 65]
«پس او را پرستش کن، و بر عبادتش شکیبا (و پایدار) باش. آیا (مانند و) همنامی برای او میشناسی؟!»