این اسم در یک آیه بیان شده است:
﴿إِنَّا کُنَّا مِن قَبۡلُ نَدۡعُوهُۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡبَرُّ ٱلرَّحِیمُ﴾ [الطّور: 28]
«همانا ما پیش از این او را میخواندیم، بیگمان او نیکوکار مهربان است.»
بَرّ: یعنی ذاتی که نیکی، بخشش و عطای او تمامی هستی و موجودات را فرا گرفته است. پروردگاری که صاحب نعمتها، بسیار بخشنده و دارای فضل و احسان دائمی است، همواره متّصف و مشهور به فضل و عطا بوده و خواهد بود، نعمتهای فراوان و بخششهای پیدرپی و متنوّعی به بندگانش میدهد، جود و کرم و عطای او مقدار معیّنی ندارد، چرا که او تعالی صاحب کرم و نعمتهایی همیشگی و بسیار است.
نیکی و احسان الهی بر دو نوع است: عام و خاص.
عام: تمامی مخلوقات را فرا گرفته است، به گونهای که هیچ فردی یافت نمیشود که الله متعال به او نیکی نکرده باشد، چنانکه میفرماید:
﴿۞وَلَقَدۡ کَرَّمۡنَا بَنِیٓ ءَادَمَ وَحَمَلۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِیلٗا﴾ [الإسراء: 70]
«و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکبها) حمل کردیم و از انواع (روزیهای) پاکیزه، به آنها روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از موجوداتی که آفریدهایم، چنانکه باید برتری بخشیدیم.»
فضل و احساناتی همچون آفرینش انسان با این شکل و سیمای زیبا و نیکو و قامت استوار، دادن گوش و چشم و قلب، راهرفتن آدمی بر روی دو پا، خوردن به کمک دست، در حالی که سایر حیوانات بر روی دو دست و دو پا راه میروند و با دهانشان میخورند. همچنین الله تعالی خوردنیها، نوشیدنیها و پوشیدنیهای مخصوص و متنوّعی را برای انسان مهیّا کرده و سایر نعمتهایی که به آدمی ارزانی داشته شده است.
خاص: هدایت هر کسی که الله بخواهد، به دین پایدار و صحیح اسلام، توفیقدادن به اطاعت از پروردگار جهانیان و دستیابی به نتیجۀ آن که همان سعادت در دنیا و آخرت است، چنانکه الله ﻷ میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ لَفِی نَعِیمٖ﴾ [الانفطار: 13]
«همانا نیکان در نعمت (های بهشت) هستند.»
یعنی هم در دنیا و هم در برزخ و هم در روز قیامت. جزئیّات فضل و احسانات الله به بندگان و دوستانش، غیر قابل شمارش و تصوّر است.
از جمله اینکه برایشان آسانی و نه سختی میخواهد، اعمال اندک آنان را قبول میکند و پاداش فراوانی میدهد، بسیاری از گناهان را میبخشد و آنان را به سبب تمامی گناهانشان مؤاخذه نمیکند، بلکه هر نیکی را ده برابر پاداش میدهد و برای هر کس که بخواهد، دو چندان میکند، امّا هر بدی را به اندازۀ خودش جزا میدهد، اگر بندگان قصد انجام نیکی را بکنند، برایشان نیکی مینویسد، ولی در صورتی که قصد انجام بدی را داشته باشند، گناهی نمینویسد. از ابوهریره س روایت شده است که پیامبر ج فرمودند: «مَنْ همَّ بِحَسَنةٍ فَلمْ یعْمَلْهَا، کُتبَت لهُ حسنةٌ، وَمَنْ همَّ بِحَسَنةٍ فَعَمِلَهَا کُتبَت لهُ عَشْراً إِلَى سَبْعِمَائِةِ ضِعْفٍ، وَمَنْ هَمَّ بِسیِّئَةِ فَلَمْ یَعْمَلْهَا لَم تُکتَب، وَإِنْ عَمِلهَا کُتبَت»[1]؛ «هر کس قصد نیکی بکند و آن را انجام ندهد، برایش یک نیکی نوشته میشود، و کسی که ارادۀ نیکی بکند و آن را انجام دهد، برایش 10 تا 700 برابر [پاداش] نوشته میشود. و هر کس قصد بدی بکند و آن را انجام دهد، نوشته نمیشود و اگر آن را انجام دهد، [فقط یک گناه] نوشته میشود.»
الله ﻷ اسباب و دروازههای توبه و رجوع به سوی خودش را میگشاید هر چند گناهان بنده بسیار و متعدّد باشد. و میفرماید:
﴿۞قُلۡ یَٰعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِیعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ﴾ [الزّمر: 53]
«(ای پیامبر! از جانب من) بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف (و ستم) کردهاید! از رحمت الله ناامید نشوید، همانا الله همۀ گناهان را میبخشد. یقیناً او بسیار آمرزندۀ مهربان است.»
در یک حدیث قدسی آمده است که الله متعال میفرماید: «یا ابْنَ آدَمَ إِنَّکَ ما دَعَوْتَنی ورجوْتَنی غفرتُ لَکَ على ما کَانَ منْکَ وَلا أُبَالِی، یا ابْنَ آدم لَوْ بلَغَتْ ذُنُوبُک عَنَانَ السَّماءِ ثُم اسْتَغْفَرْتَنی غَفرْتُ لَکَ وَلا أُبالی، یا ابْنَ آدم إِنَّکَ لَوْ أَتَیْتَنی بِقُرابِ الأَرْضِ خطایَا، ثُمَّ لَقِیتَنی لا تُشْرِکُ بی شَیْئا، لأَتَیْتُکَ بِقُرابِها مَغْفِرَةً»[2]؛ «ای فرزند آدم! تا زمانی که تو مرا بخوانی و به من امید داشته باشی، تو را میآمرزم بر هر عملی که انجام داده باشی و باکی ندارم. ای فرزند آدم! اگر گناهانت به آسمان رسیده باشد و سپس از من درخواست آمرزش کنی، تو را میبخشم و باکی ندارم. ای فرزند آدم! اگر با گناهانی به وسعت زمین نزدم بیایی، سپس با من روبرو شوی در حالی که به من چیزی را شریک نیاورده باشی، همانا با آمرزشی به اندازۀ پُری زمین نزدت میآیم.»
الله أ با بخشش و عفو و محو گناهان و مغفرت آنها، با بندگان خود معامله میکند. ابن عمر ب روایت میکند که از رسول الله ج چنین شنیدم: «إِنَّ اللَّهَ یُدْنِی الْمُؤْمِنَ فَیَضَعُ عَلَیْهِ کَنَفَهُ وَیَسْتُرُهُ، فَیَقُولُ: أَتَعْرِفُ ذَنْبَ کَذَا؟ أَتَعْرِفُ ذَنْبَ کَذَا؟ فَیَقُولُ: نَعَمْ أَیْ رَبِّ، حَتَّى إِذَا قَرَّرَهُ بِذُنُوبِهِ، وَرَأَى فِی نَفْسِهِ أَنَّهُ هَلَکَ، قَالَ: سَتَرْتُهَا عَلَیْکَ فِی الدُّنْیَا وَأَنَا أَغْفِرُهَا لَکَ الْیَوْمَ، فَیُعْطَى کِتَابَ حَسَنَاتِهِ، وَأَمَّا الْکَافِرُ وَالْمُنَافِقُ فَیَقُولُ الأَشْهَادُ: ﴿هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِینَ کَذَبُواْ عَلَىٰ رَبِّهِمۡۚ أَلَا لَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِینَ﴾ [هود: 18]»؛ «همانا الله فرد مؤمن را به خود نزدیک میکند به اندازه ای که سایه [و حمایت] خود را بر او مینهد و وی را میپوشاند، سپس میگوید: آیا فلان گناه را میشناسی؟ آیا فلان گناه را میشناسی؟ او میگوید: آری، ای پروردگارم! تا اینکه وی را به گناهانش معترف میسازد و یقین میکند که هلاک شده است، آنگاه الله میفرماید: آن را در دنیا بر تو پوشاندم و امروز آن را برایت میآمرزم. سپس نامۀ اعمال نیکش به وی داده میشود، ولی دربارۀ کافر و منافق، گواهان میگویند: «اینها همان کسانی هستند که بر پروردگارشان دروغ بستهاند. هان! لعنت الله بر ستمکاران باد!»»[3]
اگر انسان به این نیکی و بخشش بزرگ پروردگار دقّت کند و بیندیشد، بسیار برای وی فایده خواهد داشت، زیرا از این طریق، به عزّت الله در تقدیراتش، فضل او در بخشش گناهان، حلم او در مهلتدادن به بندگان، کرم او در آسانکردن توبه و رجوع برای بندگان، و احسان او در مغفرت گنهکاران پی میبرد و این باعث میشود که بنده به زیبایی متوجّه پروردگار خویش شود، در برابر او خاضع و فروتن گردد، تقوای الهی را رعایت کند و فقط به الله امید داشته باشد.
ابن قیّم / میگوید: «... فضل و احسان پروردگار آنگاه شناخته و دانسته میشود که وقتی بنده گناه میکند و الله أ کاملا او را میبیند، گناهش را میپوشاند در حالی که اگر بخواهد میتواند او را در میان مخلوقات رسوا کند تا مردم از وی بر حذر باشند و دوری کنند؛ قطعاً این نشانۀ کمال فضل الهی است و یکی از نامهای او تعالی «بَرّ» است و نیکی و فضل الله برخاسته از کمال غنا و بینیازی او و کمال فقر و نیاز بنده به اوست، که شایسته است انسان به این فضل و احسان و کرم الهی بیندیشد تا از گناه و اشتباه خود غافل شود و در نتیجه، با یاد الله همراه گردد، که این کار برایش بهتر از مشغولشدن و فکرکردن به جرم و گناه و مشاهدۀ بدی و زشتی نافرمانی است، زیرا یاد الله و غفلت از غیر او، بالاترین و برترین خواسته و هدف است.»[4]
بیشتر توبهکنندگان از آنچه ابن قیّم / یادآور شده است، غافلند و به بزرگی و فراوانی گناهانی که مرتکب شدهاند، میاندیشند و از زیادی و شمول فضل و بخشش و کرم الهی غافل هستند.
یکی دیگر از نشانههای فضل و احسان الله، این است که او تعالی – با وجود کمال غنا و بینیازیاش- بر اثر توبه و رجوع توبهکنندگان خوشحال میشود. در صحیح مسلم،[5] از انس بن مالک س روایت شده است که رسول الله ج فرمودند: «للَّهُ أَشدُّ فرحاً بِتَوْبةِ عَبْدِهِ حِین یتُوبُ إِلْیهِ مِنْ أَحَدِکُمْ کان عَلَى راحِلَتِهِ بِأَرْضٍ فلاةٍ، فانْفلتتْ مِنْهُ وعلَیْها طعامُهُ وشرَابُهُ فأَیِسَ مِنْهَا، فأَتَى شَجَرةً فاضْطَجَعَ فی ظِلِّهَا، وقد أَیِسَ مِنْ رَاحِلتِه، فَبَیْنما هوَ کَذَلِکَ إِذْ هُوَ بِها قَائِمة عِنْدَه، فَأَخذ بِخطامِهَا ثُمَّ قَالَ مِنْ شِدَّةِ الفَرح: اللَّهُمَّ أَنت عبْدِی وأَنا ربُّکَ، أَخْطَأَ مِنْ شِدَّةِ الفرح»؛ «همانا الله از توبۀ بندهاش هنگامی که به درگاه او توبه میکند، شادتر میشود از کسی از شما که در بیابان بر شترش سوار بوده، ناگهان شتر وی از نزدش فرار کرده است در حالی که خوراک و نوشیدنی او بر بالای شتر بوده و چون از دستیابی به شترش مأیوس و ناامید شده، در سایۀ درختی دراز کشیده است. در این هنگام ناگهان متوجّه میشود که شترش در کنارش ایستاده است و او زمامش را میگیرد و از شدّت شادمانی میگوید: الهی! تو بندۀ منی و من پروردگار تو هستم! از شدّت خوشحالی اشتباه میکند.»
این خوشحالی چنان ارزش و اعتباری دارد که شایسته نیست بنده از آن غافل شود و روی گرداند، چون اندیشیدن به آن یکی از بزرگترین اسباب آرامش دل، شوق و علاقه به الله، ذکر الهی و مشاهدۀ بخشش و لطف و کرم اوست و اینکه الله ﻷ بهترین و گرامیترین بخشایشگران و مهربانترین مهربانان است.
لازم به ذکر است که بدانیم پروردگار بخشنده، نیکوکاران را دوست دارد و هر اندازه که آنان نیکی کنند، دلهایشان را به خود نزدیک میگرداند. همچنین کارهای خوب را دوست دارد و آنها را با هدایت، رستگاری و دادن مقام و جایگاه در دنیا و آخرت پاداش میدهد. «برّ» در اصل به معنای گستردگی و فراوانی در انجام خوبیهاست، که جامعترین آیه در معرّفی کارهای خیر، آیۀ زیر است:
﴿۞لَّیۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰکِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ وَٱلۡکِتَٰبِ وَٱلنَّبِیِّۧنَ وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِیلِ وَٱلسَّآئِلِینَ وَفِی ٱلرِّقَابِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّکَوٰةَ وَٱلۡمُوفُونَ بِعَهۡدِهِمۡ إِذَا عَٰهَدُواْۖ وَٱلصَّٰبِرِینَ فِی ٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَحِینَ ٱلۡبَأۡسِۗ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ صَدَقُواْۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ﴾ [البقرة: 177]
«نیکی این نیست که روی خود را به سمت مشرق و مغرب کنید، بلکه نیکی (و نیکوکار)کسی است که به الله و روز قیامت و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران، ایمان آورده باشد و مال (خود) را با وجود دوستداشتنش به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و گدایان و در (راه آزادی) بردگان بدهد. و نماز را بر پای دارد و زکات را بدهد و وفاکنندگان به پیمانشان چون پیمان بندند و (کسانی که) در فقر و سختی و زیان و بیماری و به هنگام نبرد، شکیبایند؛ اینها کسانی هستند که راست گفتند و آنان پرهیزگارانند.»
همچنین الله أ میفرماید:
﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیۡءٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٞ﴾ [آلعمران: 92]
«هرگز به نیکوکاری نمیرسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید. و آنچه انفاق میکنید، بدون تردید الله به آن آگاه است.»
قتاده / میگوید: «هرگز به نیکی و فضل پروردگارتان نخواهید رسید تا زمانی که از آنچه شما را به شگفت میآورد و از اموالی که دوست دارید، انفاق کنید.»[6]
الله متعال تمامی ما را هدایت کند و از فضل و بخشش خود به گونهای که گمان نمیکنیم، نصیب ما گرداند، که او بسیار شنوا و اجابتکنندۀ دعاست.
این اسم دو بار در قرآن آمده است:
﴿وَٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِۚ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٞ وَدُودٞ﴾ [هود: 90]
«و از پروردگارتان آمرزش بطلبید، سپس به سوی او باز گردید (و توبه کنید). همانا پروردگارم مهربان دوستدار است.»
﴿إِنَّهُۥ هُوَ یُبۡدِئُ وَیُعِیدُ١٣ وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلۡوَدُودُ﴾ [البروج: 13-14]
«همانا اوست که (آفرینش را) آغاز میکند و دوباره (پس از مرگ) باز میگرداند و او آمرزندۀ دوستدار است.»
ودود: یعنی ذاتی که پیامبران و رسولان و پیروانشان را دوست دارد و آنان نیز الله متعال را دوست دارند و او تعالی برایشان محبوبتر از هر چیزی است و دلهایشان سرشار از محبّت پروردگار است.
شیخ عبد الرّحمان بن سعدی / در توضیح مفهوم این نام و دلالتهایش میگوید: «ودود: یعنی پروردگاری که به سبب صفات زیبا، نعمتهای فراوان، الطاف مخفی و بخششهای پنهان و آشکار خویش، محبوب مخلوقاتش میگردد. الله ﻷ ودود است؛ یعنی او مخلوقاتش را دوست دارد و نیز بدین معنا که مخلوقات او را دوست دارند؛ یعنی الله تعالی دوستان و بندگان مخلص خود را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند و در حقیقت، الله أ این افراد را دوست داشته و محبّت را در دلهایشان قرار داده است و زمانی که آنان او تعالی را دوست داشته باشند، الله ـ به پاداش محبّت و دوستیشان، آنان را دو چندان دوست میدارد.
بنابراین تمامی فضل و احسانات از جانب الله بوده، اوست که اسباب محبّت را به وجود میآورد، دلهایشان را به سوی خود متوجّه و جلب میکند و بر اثر صفات بزرگ و زیبا و جذّابی که دارد، محبوب دلهای سلیم و پاک میگردد، زیرا دلها و جانهای سالم بر محبّت و دوستداشتن کمال آفریده شدهاند.
الله متعال صاحب کمال مطلق است و هر یک از صفاتش، ویژگی خودش را در عبودیّت و جذب دلها به سوی مولا و پروردگارشان دارد. همچنین الله بر اثر نعمتهای فراوانش که مخلوقات بهوسیلۀ آنها آفریده شدند و زندگیشان وابسته به آنهاست، محبوب آنان قرار میگیرد؛ نعمتهایی که الله ﻷ با آنها مخلوقات را سر و سامان داد، امورشان را کامل کرد، ضروریّات و نیازهایشان را برآورده نمود، کارها را برایشان آسان ساخت، مصیبتها و سختیها را از آنان دور کرد، احکامی را برایشان تشریع و آسان نمود و حرج و مشقّت را از دوش آنان برداشت، راه راست و اعمال و اقوال صحیح را برایشان روشن ساخت، پیمودن آن راه را برایشان آسان کرد و از لحاظ شرعی و قدری در این زمینه به آنان کمک نمود، ضررها و امور ناپسند را از آنان دفع کرد، همان گونه که منافع و آسانیها را برایشان مهیّا نمود و فضل و احساناتی کرد که مخلوقات برخی را مشاهده کردند، امّا آنچه پنهان و مخفی مانده، خیلی مهمتر و بزرگتر است.
پس تمامی نعمتهای مخلوقات؛ همچون محبّتهای قلبی و روانی، آسایشهای بیرونی و درونی بدنها؛ فرقی نمیکند که آشکار یا پنهان باشد، همگی از فضل و کرم الهی است، که الله از این طریق، محبوب آنان قرار میگیرد، زیرا دلها به گونهای آفریده شدهاند که هر کس به آنان نیکی کند را دوست دارند و کدام نیکی بزرگتر و بهتر از فضل و بخششی که شمارش جنسهایش ممکن نیست، چه رسد به اینکه انواعش شمرده شود؟! هر نعمتی که از جانب الله باشد، از بندگان میطلبد که دلهایشان از محبّت، حمد، شکر و ثنای الهی پُر گردد.
از دیگر موارد محبّت الله این است که بنده جرأت انجام محرّمات و کوتاهی در واجبات را پیدا میکند، امّا الله گناهش را میپوشاند، صبر میکند، وی را با انواع نعمتها کمک مینماید، هیچ نعمتی را از او قطع نمیکند و علاوه بر این، اسباب، پندها و ارشاداتی را برایش مهیّا میگرداند تا وی را به سوی خودش جلب و متوجّه کند و در نتیجه، آن بنده توبه و رجوع نماید و الله متعال گناهانش را ببخشد، جرایم بزرگش را محو کند و محبّت خویش را نصیب وی سازد. شاید – والله أعلم- که راز و علّت آمدن نام «ودود» در کنار «غفور» همین نکته باشد، چنانکه در آیۀ زیر آمده است:
﴿وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلۡوَدُودُ﴾ [البروج: 14]
«و او آمرزندۀ دوستدار است.»
از نشانههای کمال مودّت و دوستی او به توبهکنندگان، این است که بر اثر توبۀ آنان بسیار خوشحال میشود، به گونهای که غیر قابل تصوّر است. همچنین نسبت به آنان، از والدین و فرزندانشان و از تمامی مردم، مهربانتر است. هر کس از دوستانش که او را دوست بدارد، الله ﻷ همراه وی میشود و در تمامی کارهایش به او کمک میکند، دعایش را برآورده میسازد و جایگاهش را در نزد خود بالا میبرد و او را با ارزش میگرداند، چنانکه در یک حدیث قدسی آمده است: «لا یَزَالُ عَبْدِی یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ، فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ، وَبَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ، وَیَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا، وَرِجْلَهُ الَّتِی یَمْشِی بِهَا، وَلَئِن سَأَلَنِی لأعْطِیَنَّهُ، وَلَئِنِ اسْتَعَاذَنِی لأعِیذَنَّهُ ...»[1]؛ «بندهام همواره با نوافل به من نزدیک میشود تا جایی که او را دوست میدارم و زمانی که وی را دوست داشته باشم، شنوایی او میشوم که با آن میشنود، بینایی وی میشوم که با آن میبیند، و دستش که با آن محکم میگیرد و پایش که با آن راه میرود. اگر از من بخواهد، به او میبخشم و اگر به من پناه ببرد، قطعاً به او پناه میدهم... .»
آثار و نشانههای محبّت الله برای دوستان و بندگان برگزیدهاش، هرگز به ذهن کسی خطور نمیکند و غیر قابل شمارش است. و محبّت دوستانش، روح و جان، زندگی و خوشی آنان به شمار میرود، که رستگاری و سعادتشان وابسته به آن است، بهوسیلۀ آن عبادت میکنند، الله أ را حمد و شکر مینمایند و بر اثر آن، زبانهایشان الله متعال را یاد میکنند، اعضایشان در خدمت دین و عبادت الهی عمل میکنند و حقوق متنوّعی را که بر عهده دارند، انجام میدهند، دلهایشان را از وابستگی به غیر الله و ترس و امید به آن، و اعضایشان را از مخالفت با الله ﻷ باز میدارند و تمامی محبّتها و دوستیهای دینی و فطری آنان تابع این محبّت است.
از لحاظ دینی، وقتی بندگان پروردگارشان را دوست داشته باشند، پیامبران، رسولان، دوستان الله، هر عملی که آنان را به الله نزدیک کند و هر زمان، مکان، عمل و عاملی را که الله آنها را دوست داشته باشد، دوست میدارند.
و از لحاظ فطری، خواستهها و نیازهایشان را که جانها بر محبّت و علاقه به آنها آفریده شده است؛ یعنی خوراک، نوشیدنی، لباس و آسایش را به گونهای که پروردگارشان دوست دارد، استفاده میکنند و علاوه بر این هدف، از نعمتها به گونهای که الله متعال فرمان داده است، بهره میبرند؛ چنانکه الله ﻷ میفرماید:
﴿کُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ﴾ [الأعراف: 31]
«بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید.»
بنابراین دلیل و هدف اصلی آنان، عمل به دستورات الهی و رسیدن به محبّت اوست و در نتیجه، عادتهایشان تبدیل به عبادت میگردد و تمامی اوقاتشان مشغول تقرّب به محبوب خویش میشود.
تمامی این آثار و نتایج زیبا و مهم نتیجۀ محبّتی است که الله أ به آنان فضل و بخشش کرده است و این امور بر حسب محبّتی که در دل وجود دارد و روح ایمان، حقیقت توحید، عین تعبّد و اساس و پایۀ تقرّب به شمار میرود، تقویت و افزایش مییابد.
همان گونه که الله ـ در ذات و صفات خویش، مثل و مانندی ندارد، محبّت او در دلهای دوستانش و نیز اسباب و اهداف، مقدار و آثار، لذّت و سرور، بقا و دوام و خالیبودن و سلامتی کامل محبّت الهی از رنج و پریشانیها، همانندی ندارد.»[2]
هر گاه بنده بداند که پروردگار بسیار مهربان و با محبّت است و دوستانش و کسانی را که از او فرمان ببرند، دوست دارد، قطعاً وی نیز مؤمنان باتقوا، صابران متوکّل، توبهکنندگان پاک، صادقان نیکوکار و تمامی فرمانبرداران از الله را دوست خواهد داشت، ولی ستمکاران کافر، خائنان زیادهرو و فخرفروشان متکبّر را دوست ندارد، زیرا به گونهای آفریده شده است که از فرمان الله اطاعت کند، سخنان و اعمالی را انجام دهد که الله أ آنها را میپسندد و دوست دارد، با انجام دستورات، پرهیز از ممنوعات، محبّت به سخنان و اعمالی که الله آنها را دوست دارد و نیز دوستداشتن کلام الهی، محبّت به پیامبر ج و سنّتهای نبوی و تلاش برای پیروی از ایشان، به الله نزدیک شود، چرا که با این امور، محبّت الهی حاصل میشود. الله متعال میفرماید:
﴿قُلۡ إِن کُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِی یُحۡبِبۡکُمُ ٱللَّهُ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡۚ﴾ [آلعمران: 31]
«بگو: اگر الله را دوست دارید، پس از من پیروی کنید تا الله شما را دوست بدارد و گناهانتان را برایتان بیامرزد.»
در یکی از دعاهای پیامبر ج چنین آمده است: «اَسْألُکَ حُبَّکَ، وَحُبَّ مَنْ یُحِبُّکَ، وَحُبَّ عَمَلٍ یُقرِّبُنی إلی حُبَّکَ»[3]؛ «[الهی!] من از تو محبّتت را و دوستی با کسی که تو را دوست دارد و دوستداشتن عملی که مرا به دوستی با تو نزدیک کند، درخواست میکنم.»
[1]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6137، به روایت ابوهریره س.
[2]- فتح الرّحیم الملک العلّام، صص 55- 57.
[3]- مسند احمد، ج 5، ص 242؛ جامع ترمذی، شمارۀ حدیث: 3235، به روایت معاذ بن جبل س در یک حدیث طولانی. ترمذی آن را صحیح دانسته و صحّتش را از امام بخاری نیز نقل کرده است؛ همچنین نگاه کنید به شرحی مفید دربارۀ این دعا در کتاب إختیار الأولی فی شرح حدیث اختصام الملأ الأعلی، از ابن رجب، ص 125 و بعد از آن.
سه اسم فوق در قرآن کریم آمدهاند و بیشتر از همه، قدیر، سپس قادر و بعد از آن، مقتدر بیان شده است. الله ﻷ میفرماید:
﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ﴾ [البقرة: 284]
«و الله بر هر چیزی تواناست.»
﴿إِنَّهُۥ کَانَ عَلِیمٗا قَدِیرٗا﴾ [فاطر: 44]
«همانا او دانای تواناست.»
﴿قُلۡ هُوَ ٱلۡقَادِرُ عَلَىٰٓ أَن یَبۡعَثَ عَلَیۡکُمۡ عَذَابٗا مِّن فَوۡقِکُمۡ أَوۡ مِن تَحۡتِ أَرۡجُلِکُمۡ أَوۡ یَلۡبِسَکُمۡ شِیَعٗا وَیُذِیقَ بَعۡضَکُم بَأۡسَ بَعۡضٍۗ﴾ [الأنعام: 65]
«بگو: او قادر است بر آنکه عذابی از بالای (سر) تان یا از زیر پایتان، بر شما بفرستد، یا شما را به صورت گروهگروه (و پراکنده) با هم بیامیزد و (طعم) جنگ (و دو دستگی) را به هر یک از شما بهوسیلۀ دیگری بچشاند.»
﴿وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ مُّقۡتَدِرًا﴾ [الکهف: 45]
«و الله همواره بر هر چیزی تواناست.»
تمامی آنها دلالت بر ثبوت صفت قدرت برای الله متعال میکنند و اینکه قدرت الهی کامل است و الله أ با قدرت خود، موجودات را به وجود آورده، با قدرت خود آنها را تدبیر و اداره میکند، با قدرت خویش آنها را برابر و استوار نموده و با قدرت خود زنده میکند و میمیراند، بندگان را برای جزا و پاداش برمیانگیزاند؛ نیکوکار را به سبب خوبیهایش پاداش میدهد و گنهکار را به سبب بدیهایش مجازات میکند. ذاتی که هر گاه ارادۀ ایجاد چیزی را بکند، به آن میگوید باش و فورا به وجود میآید. همچنین با قدرت خود، دلها را بر آنچه بخواهد و اراده کند تغییر میدهد، هر کس را که بخواهد هدایت میکند و هر کس را که بخواهد گمراه مینماید، مؤمن را مؤمن، کافر را کافر، نیکوکار را نیکوکار و گنهکار را گنهکار میگرداند.
به سبب کمال قدرتش، کسی نمیتواند به چیزی از علمش احاطه یابد مگر آنچه را که الله به وی تعلیم دهد. بر اثر کمال قدرتش، آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو وجود دارد، در 6 روز آفرید و هرگز خسته نشد. هیچ یک از مخلوقات نمیتوانند او را ناتوان سازند، هرگز الله از آنها غافل نمیشود و هر جا که باشند، تحت مراقبت الله قرار دارند. پروردگاری که قدرتش خالی و سالم از رنج، خستگی و ناتوانی در برابر آنچه بخواهد است. به سبب کمال قدرتش، هر چیزی تحت فرمان و تدبیر اوست، هر آنچه بخواهد انجام میشود و هر آنچه نخواهد، صورت نمیپذیرد.
یکی از اصول مهم ایمان، باور و اعتقاد به قضا و قدر است. الله ـ میفرماید:
﴿إِنَّا کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ﴾ [القمر: 49]
«بیگمان ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم.»
﴿وَکَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ قَدَرٗا مَّقۡدُورًا﴾ [الأحزاب: 38]
«و فرمان الله همواره حسابشده و دقیق است.»
﴿وَخَلَقَ کُلَّ شَیۡءٖ فَقَدَّرَهُۥ تَقۡدِیرٗا﴾ [الفرقان: 2]
«و هر چیزی را آفرید، سپس اندازۀ هر چیز را آن گونه که میباید، معیّن کرده است.»
مسلم / در صحیح خود،[1] از ابوهریره س چنین روایت میکند: مشرکان قریش آمدند که با پیامبر ج دربارۀ تقدیر نزاع و کشمکش کنند و از این رو، آیات زیر نازل شد:
﴿إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِینَ فِی ضَلَٰلٖ وَسُعُرٖ٤٧ یَوۡمَ یُسۡحَبُونَ فِی ٱلنَّارِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ٤٨ إِنَّا کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ﴾ [القمر: 47-49]
«همانا گنهکاران در گمراهی و دیوانگی هستند. روزی که بر چهرههایشان در آتش (جهنّم) کشیده میشوند (و به آنان گفته میشود:) (طعم) آتش دوزخ را بچشید. بیگمان ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم.»
کسی که به قضا و قدر ایمان نداشته باشد، به الله متعال ایمان و باور ندارد. امام احمد / میگوید: «قَدَر، قدرت الله تعالی است.»[2] بنابراین انکار قضا و قدر انکار قدرت الهی است و انکار همه یا یکی از صفات الله ـ با ایمان منافات دارد، زیرا یکی از اصول ایمان به الله، ایمان به تقدیرهای اوست.
ابن عبّاس ب میگوید: «قَدَر، نظام توحید است. پس هر کس الله را به یگانگی عبادت کند و به قضا و قدر ایمان آورد، قطعاً به ریسمان محکمی که هیچ سستی و شکستی در آن نیست، چنگ زده است، امّا هر کس توحید الهی را رعایت کند و قضا و قدر را تکذیب نماید، توحید را نقض کرده است.»[3]
عوف میگوید که از حسن چنین شنیدم: «هر کس قضا و قدر را تکذیب کند، اسلام را انکار کرده است. الله متعال تقدیرهایی را مقدّر کرد و مخلوقات را بر اساس قدر آفرید و اجلها، روزیها، مصیبتها و عافیت را بر اساس آن تقسیم کرد.»[4]
ایمان به تقدیر یکی از مهمترین و برترین صفات عالمان به این موضوع است. ابن جریر در تفسیر خود،[5] از ابن عبّاس ب دربارۀ آیۀ: ﴿إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ﴾ [فاطر: 28]؛ «جز این نیست که از میان بندگان الله دانایان از او میترسند.»، چنین روایت میکند: مراد کسانی هستند که میگویند: «همانا الله بر هر چیزی تواناست.»
ابن قیّم / میگوید: «این مطلب برخاسته از فهم و علم ابن عبّاس ب در حوزۀ تأویل و تفسیر و شناخت او به حقایق اسماء و صفات است، زیرا بیشتر عالمان این عبارت را به درستی تفسیر نکردهاند هر چند اقرار به آن دادهاند. منکران تقدیر و خلق افعال بندگان، به درستی اقرار به آن ندادهاند و نیز منکران افعال پروردگار. هر کس معتقد نباشد به اینکه الله متعال هر روزی مشغول به کاری است و هر آنچه را که بخواهد انجام میدهد، هرگز معتقد نخواهد بود به اینکه الله بر هر چیزی تواناست. و کسی که اقرار ندهد به اینکه دلهای بندگان میان دو انگشت از انگشتان الله قرار دارد و هر گونه که بخواهد آنها را میگرداند و اینکه در حقیقت الله تغییردهندۀ قلبهاست و اگر بخواهد دل را استوار یا منحرف میکند، قطعاً چنین فردی اقرار به اینکه الله بر هر چیزی تواناست، نخواهد داد و سایر افعال الهی که هر کس معتقد به آنها نباشد، قطعاً معتقد به اینکه الله بر هر چیزی تواناست نخواهد بود. پس چه سخن خوب و پرمعنایی دانشمند امّت و مترجم و مفسّر قرآن بیان کرده است!»[6]
علاوه بر این، ایمان به قدرت الهی که نامهای قدیر، قادر و مقتدر بیانگر آن است، نتایج و آثار بزرگ و مبارکی دارد که مربوط به بنده در دنیا و آخرتش میشود. چرا این گونه نباشد در حالی که ایمان به آن، محور و نظام توحید، مبدأ و تکمیلکنندۀ ایمان و اصل و پایۀ دین است و یکی از ارکان ایمان و بنای احسان به شمار میرود؟!
یکی از نتایج مبارکش این است که کمکخواستن از الله و توکّل و پناهبردن به او را در بنده تقویت میکند. ترمذی در جامع خود،[7] از ابن عبّاس ب روایت میکند: روزی پشت سر پیامبر ج بودم که به من فرمودند: «یَا غُلامُ إِنِّی أُعلِّمکَ کَلِمَات: احْفَظِ اللَّهَ یَحْفَظْکَ، احْفَظِ اللَّهَ تَجِدْهُ تُجَاهَک، إِذَا سَأَلْتَ فَاسْأَل اللَّه، وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّه، واعلَم: أَنَّ الأُمَّةَ لَو اجتَمعتْ عَلَى أَنْ ینْفعُوکَ بِشیْء، لَمْ یَنْفعُوکَ إِلاَّ بِشَیْءٍ قَد کَتَبَهُ اللَّهُ لَک، وإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ یَضُرُّوک بِشَیْء، لَمْ یَضُرُّوکَ إِلاَّ بَشَیْءٍ قد کَتَبَهُ اللَّه علیْک، رُفِعَتِ الأقْلام، وجَفَّتِ الصُّحُفُ»؛ «ای پسر! چند سخن [و نکتۀ مهم] را به تو آموزش میدهم: [حدود] الله را حفظ کن تا الله از تو حفاظت کند. [حدود] الله را حفظ کن تا او را در برابر خود بیابی [که همواره به تو کمک خواهد کرد]. هر گاه درخواستی داشتی، از الله بخواه. هر گاه کمکی خواستی، از الله کمک بخواه و بدان: اگر همۀ امّت جمع شوند بر اینکه فایدهای به تو برسانند، هرگز فایدهای به تو نخواهند رساند مگر آنچه که الله برایت مقدّر کرده است. و اگر متّفق شوند بر اینکه ضرری به تو برسانند، هرگز ضرری به تو نخواهند رساند مگر آنچه که الله برایت مقدّر کرده باشد.»
از دیگر آثار و نتایج آن، تکمیل صبر و رضایت کامل از الله متعال است. ابن قیّم / میگوید: «هر کس که دلش سرشار از رضایت به قضا و قدر باشد، الله أ سینهاش را لبریز از بینیازی، امنیت و قناعت میکند و دلش را برای محبّت و رجوع و توکلّ به الله، فارغ و خالی میگرداند، امّا کسی که چنین بهرهای نبرد، دلش بر خلاف موارد مذکور پر میشود و از آنچه باعث سعادت و رستگاری اوست، غافل میگردد.»[8]
همچنین ایمان به قدرت الهی انسان را از بیماریهای دل؛ مانند کینه، حسادت و امثال آن حفاظت میکند، زیرا معتقد است که تمامی امور بر اساس تقدیر الهی است و او تعالی به بندگان نعمت میدهد، رزق و روزیشان را مقدّر کرده، به هر کس که بخواهد، میبخشد و از هر کس که بخواهد میگیرد. بنابراین فضل، فضلِ او و بخشش، بخشش اوست و به همین سبب، گفته میشود که: فرد حسود دشمن نعمت الله متعال بر بندگانش است.
از دیگر آثارش این است که عزم و ارادۀ بنده را برای کسب خیر و دوری از شر تقویت میکند. در صحیح مسلم،[9] از ابوهریره س روایت شده است که رسول الله ج فرمودند: «احْرِصْ عَلَى مَا ینْفَعُکَ ، واسْتَعِنْ بِاللَّهِ وَلاَ تَعْجَزْ، وإنْ أصابَکَ شیءٌ فلاَ تقلْ: لَوْ أَنِّی فَعلْتُ کانَ کَذَا وَکذَا، وَلَکِنْ قُلْ: قدَّرَ اللَّهُ، ومَا شَاءَ فَعَلَ، فَإِنَّ لَوْ تَفْتَحُ عَمَلَ الشَّیْطَان»؛ «بر آنچه برایت فایده میرساند حریص باش و از الله ـ کمک بخواه و ناتوان مشو. هرگاه به تو چیزی [مصیبتی] برسد، نگو اگر چنین میکردم، چنین و چنان میشد، بلکه بگو: الله تعالی [چنین] مقدّر ساخته بود و آنچه الله متعال بخواهد، انجام میدهد، چون [گفتن کلمۀ] اگر، [راه] عمل شیطان [وسوسه] را باز میکند.»
همچنین باعث میشود که انسان امید نیکو به الله داشته باشد و همواره از او تعالی درخواست کند و بسیار دعا نماید، چون تمامی امور به دست الله است. امام احمد در کتاب «الزّهد»،[10] از مطرّف بن عبدالله بن شخّیر چنین روایت میکند: «با خود اندیشیدم که جامع همۀ خوبیها چیست و نتیجه گرفتم که خیر، فراوان است؛ مانند روزه و نماز و فهمیدم که تمامی آنها به دست الله متعال است و فقط با درخواست و دعا میتوانی آنها را به دست آوری. بنابراین جامع تمام خوبیها، دعاست.»
یکی از دعاهایی که پیامبر ج آن را بسیار تکرار میکردند، این دعا بود: «اللّهمّ یا مُقلّبَ القُلوبِ ثَبِّتْ قلْبی علَى دِینِکَ»؛ «پروردگارا! ای گردانندۀ دلها! دلم را بر دینت ثابت و استوار بدار.»
ترمذی و ابن ماجه از انس س روایت میکنند که: رسول الله ج بسیار این دعا را بر زبان میآوردند: «یا مُقلّبَ القُلوبِ ثَبِّتْ قلْبی علَى دِینِکَ»؛ «ای گردانندۀ دلها! دلم را بر دینت ثابت و استوار بدار.» پرسیدم: ای رسول الله! ما به تو و به آنچه آوردی، ایمان آوردیم، پس آیا بر ما میترسی [که منحرف و گمراه شویم]؟ ایشان فرمودند: «نَعَمْ إِنَّ الْقُلُوبَ بَیْنَ أُصْبُعَیْنِ مِنْ أَصَابِعِ الله یُقَلِّبُهَا کَیفَ یَشاءُ»[11]؛ «بله، همانا دلها میان دو انگشت از انگشتان الله است، که هر گونه بخواهد، آنها را میگرداند.»
[1]- شمارۀ حدیث: 2656.
[2]- شیخ الإسلام ابن تیمیّه در «منهاج السّنّة»، ج 3، ص 254؛ ابن قیّم در «شفاء العلیل»، ص 28.
[3]- فریابی در «القدر»، شمارۀ: 205 – عبارت فوق را او آورده است-؛ ابن بطّه در «الإبانة»، شمارۀ: 1624؛ لالکائی در «أصول الإعتقاد»، شمارۀ: 1224؛ و دیگران.
[4]- ابن بطّه در «الإبانة»، شمارۀ: 1676؛ لالکائی در «أصول الإعتقاد»، شمارۀ: 1255.
[5]- ج 19، ص 3649.
[6]- شفاء العلیل، ج 1، صص 130- 131.
[7]- شمارۀ حدیث: 2516، ترمذی این روایت را حسن و صحیح میداند.
[8]- مدارج السّالکین، ج 2، ص 202.
[9]- شمارۀ حدیث: 2664.
[10]- شمارۀ: 1346.
[11]- جامع التّرمذی، شمارۀ حدیث: 2140 – عبارت فوق را ترمذی آورده است-؛ سنن ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 3834؛ آلبانی روایت مذکور را در صحیح ترمذی و صحیح ابن ماجه، صحیح میداند.
نام مبارک «حق» 10 مرتبه در قرآن تکرار شده است؛ از جمله:
﴿فَذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمُ ٱلۡحَقُّۖ فَمَاذَا بَعۡدَ ٱلۡحَقِّ إِلَّا ٱلضَّلَٰلُۖ فَأَنَّىٰ تُصۡرَفُونَ﴾ [یونس: 32]
«بنابراین آن الله پروردگار حقیقی شماست، پس بعد از حق، چه چیزی است جز گمراهی؟ پس چگونه (از پرستش او) رویگران میشوید؟!»
﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ﴾ [الحج: 62]
«این بدان سبب بوده که الله حق است و آنچه جز او میخوانند باطل است و به راستی که الله بلندمرتبۀ بزرگ است.»
﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡحَقُّۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡکَرِیمِ﴾ [المؤمنون: 116]
«پس بلندمرتبه (و برتر) است الله که فرمانروای حق است. هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، پروردگار عرش کریم است.»
ولی نام «مبین» فقط در یک آیه، و همراه با «حق» آمده است:
﴿یَوۡمَئِذٖ یُوَفِّیهِمُ ٱللَّهُ دِینَهُمُ ٱلۡحَقَّ وَیَعۡلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ ٱلۡمُبِینُ﴾ [النّور: 25]
«آن روز، الله جزای واقعی آنان را به طور کامل (و بیکم و کاست) میدهد و میدانند که الله همان حقّ آشکار است.»
حق: یعنی ذاتی که هیچ شکّ و تردیدی در آن نیست؛ نه در ذات، نه در اسماء و صفات و نه در الوهیّتش تردیدی وجود دارد. او تنها معبود بر حق بوده و غیر از او معبودی نیست. بنابراین الله أ حق، اسماء و صفاتش حق، افعال و سخنانش حق، دین و شریعتش حق، تمامی خبرهایش حق، وعدهاش حق و لقای او حق است.
رسول الله ج نماز شب خویش را با اقرار به این مفاهیم شروع میکردند، چنانکه ابن عبّاس ب روایت میکند: «وقتی پیامبر ج در شب برای نماز تهجّد برمیخاستند، میفرمودند: «اللَّهُمَّ لکَ الحمدُ أنتَ نُورُ السمواتِ والأرضِ ومَنْ فیهِنَّ، ولکَ الحَمْدُ، أنتَ قَیِّمُ السمواتِ والأرضِ ومَن فیهنَّ، ولکَ الحَمْدُ، أنتَ رَبُّ السمواتِ والأرضِ ومَن فیهنَّ، ولک الحمدُ أنت الحقُّ، ووعدُکَ الحقٌّ، وقولُکَ الحقٌّ، ولقاؤکَ حَقٌّ، والجَنَّةُ حقٌّ، والنَّارُ حقٌّ، والسَّاعةُ حقٌّ، والنَّبِیونَ حَقٌّ، ومُحمَّدٌ ج حَقٌّ، اللَّهُمَّ لک أسلمتُ، وبک آمنْتُ، وعلیکَ توکَّلتُ، وإلیک أنَبْتُ، وبک خاصَمتُ، وإلیکَ حاکَمْتُ، فاغفِر لی ما قدَّمتُ وما أخَّرتُ، وما أسرَرتُ وما أعلَنتُ، أنتَ المُقدِّمُ وأنتَ المُؤخِّرُ، أنت إلهی لا إله إلاَّ أنت»[1]؛ «پروردگارا! ستایش از آنِ توست، تو نور آسمانها و زمین و هر چه در آنها وجود دارد، هستی. ستایش از آنِ توست، تو سرپرست آسمانها و زمین و هر چه در آنهاست، هستی. ستایش از آنِ توست، تو پروردگار آسمانها و زمین و هر چه در آنها وجود دارد، هستی. و ستایش از آن توست، تو حقّی و وعده و گفتارت حق، دیدارت حق، بهشت و دوزخ، حق و قیامت و پیامبران † و محمد ج، حق است. الهی! تسلیم [فرمان] توأم، به تو ایمان آوردم و بر تو توکّل نمودم و به سوی تو رجوع کردهام. با [توفیق] تو مبارزه میکنم [یا این که دشمنیام با دیگران برای رضای توست] و از تو داد میخواهم، پس گناهان گذشتۀ دور و نزدیکم و گناهان آشکار و نهانم را بیامرز. اول و آخر تویی، تنها تو معبود من هستی و غیر از تو معبودی نیست.»
مبین: یعنی پروردگاری که راه صحیح و هدایت را به بندگانش نشان میدهد، اعمال صالحی را که بهوسیلۀ آنها به پاداش میرسند و نیز اعمال بدی را که باعث عذاب میشوند، روشن میسازد. الله تعالی میفرماید:
﴿یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمۡ وَیَهۡدِیَکُمۡ سُنَنَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ وَیَتُوبَ عَلَیۡکُمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ﴾ [النّساء: 26]
«الله میخواهد که (احکام خویش را) برایتان روشن سازد، و شما را به راه و روش کسانی که پیش از شما بودند، راهنمایی کند و الله دانای حکیم است.»
﴿وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُضِلَّ قَوۡمَۢا بَعۡدَ إِذۡ هَدَىٰهُمۡ حَتَّىٰ یُبَیِّنَ لَهُم مَّا یَتَّقُونَۚ﴾ [التّوبة: 115]
«و هرگز الله قومی را پس از اینکه آنان را هدایت کرد گمراه نمیکند تا آنکه چیزهایی را که باید از آن بپرهیزند، برایشان بیان کند.»
از دیگر معانی «مبین» این است که یگانگی الله روشن و واضح بوده و او معبود بر حق و بدون شریک است.
علاوه بر این، الله ـ در قرآن کریم، دلایل و نشانههای متنوّعی را بیان میکند که نشان میدهد فقط او معبود بر حق و بیهمتاست و عبادت غیر الله باطل و گمراهی و انحراف است، چنانکه میفرماید:
﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ﴾ [الحج: 62]
«این بدان سبب است که الله حق بوده و آنچه جز او میخوانند باطل است و به راستی که الله بلندمرتبۀ بزرگ است.»
﴿ذَٰلِکَ﴾: یعنی آنچه از عظمت و صفات الله بیان شد، نشان میدهد که ﴿هُوَ ٱلۡحَقُّ﴾؛ فقط او معبود بر حق بوده و معبودی غیر از او نیست؛ پروردگاری که در ذات و اسماء و صفاتش کامل است و دین او حق، پیامبرانش حق، وعده و وعیدش حق، لقای او حق و عبادتش حق است.
عبارت: ﴿وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ﴾؛ یعنی آنچه در ذات خود باطل است و بتها، خدایان، حیوانات و جماداتی که پرستش آنها باطل است، زیرا همگی از بین میروند و برای خودشان مالک ضرر، منفعت، مرگ، زندگی و رستاخیز نیستند، چه رسد به اینکه مالک موارد مذکور، برای دیگران باشند! اگر الله متعال آنها را به وجود نیاورد و کمک نکند، هرگز باقی نمیمانند، پس عبادت مخلوقات و موجوداتی که این گونهاند، بدترین نوع باطل و گمراهی است.
برخی از دلایل و نشانههایی که الله متعال در قرآن کریم بیان فرموده است و دلالت میکنندکه تنها او معبود بر حق است، عبارتند از:
1. اینکه فقط الله متعال ربّ و پروردگار جهانیان است و هیچ شریکی ندارد. فقط او آفریدگار، رازق، نعمتدهنده و متصرّف در هستی است و هیچ شریکی در این زمینه ندارد و از این رو، الله متعال تنها معبود بر حق و بیهمتاست.
از لوازم شناخت موضوع مزبور و اقرار به آن، این است که فقط الله متعال عبادت شود و انسان فقط در برابر الله خاضع و مطیع باشد. الله ﻷ میفرماید:
﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ یُولِجُ ٱلَّیۡلَ فِی ٱلنَّهَارِ وَیُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِی ٱلَّیۡلِ وَأَنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ بَصِیرٞ٦١ ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ٦٢ أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَتُصۡبِحُ ٱلۡأَرۡضُ مُخۡضَرَّةًۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٞ٦٣ لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهُوَ ٱلۡغَنِیُّ ٱلۡحَمِیدُ٦٤ أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡفُلۡکَ تَجۡرِی فِی ٱلۡبَحۡرِ بِأَمۡرِهِۦ وَیُمۡسِکُ ٱلسَّمَآءَ أَن تَقَعَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٞ٦٥ وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَحۡیَاکُمۡ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یُحۡیِیکُمۡۗ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَکَفُورٞ﴾ [الحج: 61-66]
«این (نصرت مظلوم) از آن روست که الله (قادر است چیزى را بر دیگرى غالب کند، چنانکه) شب را در روز داخل مىکند (و تاریکی مغلوب مىشود) و روز را در شب در مىآورد و بیگمان الله شنوای بیناست. این بدان سبب است که الله حق بوده و آنچه جز او میخوانند باطل است و به راستی که الله بلندمرتبۀ بزرگ است. آیا ندیدی که الله از آسمان آبی فرو فرستاد، سپس زمین (بر اثر آن) سبز و خرّم میگردد؟! همانا الله باریکبین آگاه است. آنچه در آسمانها و آنچه در زمین وجود دارد، از آنِ اوست و بدون تردید الله بینیاز ستوده است. آیا ندیدی که الله آنچه را که در زمین وجود دارد مسخّر شما کرده و (نیز) کشتیها به فرمان او در دریا روان است و آسمان را از اینکه بر زمین افتد - جز به فرمانش - نگه میدارد، بیگمان الله (نسبت) به مردم رؤوف مهربان است. و او ذاتی است که شما را زنده کرد، سپس شما را میمیراند، آنگاه بار دیگر زنده میکند، به راستی که انسان بسیار ناسپاس است.»
﴿قُلۡ مَن یَرۡزُقُکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن یَمۡلِکُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن یُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ وَیُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتَ مِنَ ٱلۡحَیِّ وَمَن یُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَیَقُولُونَ ٱللَّهُۚ فَقُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ٣١ فَذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمُ ٱلۡحَقُّۖ فَمَاذَا بَعۡدَ ٱلۡحَقِّ إِلَّا ٱلضَّلَٰلُۖ فَأَنَّىٰ تُصۡرَفُونَ﴾ [یونس: 31-32]
«بگو: چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی میدهد؟ کیست که مالک شنوایی و بیناییهاست؟ و چه کسی زنده را از مرده بیرون میآورد و مرده را از زنده بیرون میآورد؟ و چه کسی کار (جهان) را تدبیر میکند؟ پس بیدرنگ خواهند گفت: الله. پس بگو: آیا (از او) نمیترسید؟! بنابراین آن الله پروردگار حقیقی شماست، پس بعد از حق، چه چیزی است جز گمراهی؟! پس چگونه (از پرستش او) رویگران میشوید؟!»
2. الله تعالی اسماء و صفات والایش را نام میبرد؛ اسماء و صفاتی که بیانگر کمال، جلال و عظمت اوست و نشان میدهد که تنها او مستحقّ عبادت است؛ مثلا در آیة الکرسی که توحید به طور خلاصه بیان و اثبات شده است، 5 نام و بیش از 20 صفت پروردگار آورده شده است.
3. الله أ از نعمتهای متعدّد خویش بر بندگان و تداوم فضل و احساناتش بر آنان یاد میکند. سورۀ «نحل» - که برخی عالمان آن را به سبب فراوانی نعمتهایی که در آن بیان شده است، سورۀ «نِعَم؛ نعمتها» نامیدهاند- بزرگترین دلیل بر این مطلب است که فقط الله متعال معبود بر حق بوده و به همین سبب، بیان نعمتها، با آیات زیر ختم شده است:
﴿کَذَٰلِکَ یُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسۡلِمُونَ٨١ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا عَلَیۡکَ ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ٨٢ یَعۡرِفُونَ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ ثُمَّ یُنکِرُونَهَا وَأَکۡثَرُهُمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ﴾ [النّحل: 81-83]
«این گونه (الله) نعمتهایش را بر شما تمام میکند، باشد که تسلیم (فرمان او) شوید. پس (ای پیامبر!) اگر (آنان) روی گرداندند، جز این نیست که بر (عهدۀ) تو ابلاغ آشکار است. (آنان) نعمت الله را میشناسند، سپس آن را انکار میکنند و بیشترشان کافرند.»
4. الله تعالی میفرماید که او درخواست و نیاز درماندگان را برآورده میکند، سختیهای مصیبتزدگان را از بین میبرد و هیچ کس غیر از الله نمیتواند چنین کاری انجام دهد:
﴿أَمَّن یُجِیبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَیَجۡعَلُکُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ﴾ [النّمل: 62]
«(آیا این بتها بهترند) یا ذاتی که (دعای) مضطر (درمانده) را اجابت میکند وقتی او تعالی را بخواند، و گرفتاری را بر طرف میسازد و شما را جانشینان زمین قرار میدهد؟! آیا معبود دیگری با الله است؟! چه اندک پند میگیرید!»
5. پروردگار جهان خبر میدهد که او نفع و ضرر میرساند، نعمت میدهد و آن را میگیرد و غیر او تعالی، مالک هیچ یک از این موارد برای خود و دیگران نیستند:
﴿قُلۡ أَفَرَءَیۡتُم مَّا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ إِنۡ أَرَادَنِیَ ٱللَّهُ بِضُرٍّ هَلۡ هُنَّ کَٰشِفَٰتُ ضُرِّهِۦٓ أَوۡ أَرَادَنِی بِرَحۡمَةٍ هَلۡ هُنَّ مُمۡسِکَٰتُ رَحۡمَتِهِۦۚ قُلۡ حَسۡبِیَ ٱللَّهُۖ عَلَیۡهِ یَتَوَکَّلُ ٱلۡمُتَوَکِّلُونَ﴾ [الزّمر: 38]
«بگو: آیا دیدید آنچه را که به جای الله میخوانید، اگر الله زیانی برای من بخواهد، آیا آنان (معبودان) خواهند توانست زیانش را برطرف کنند؟! و یا اگر رحمتی برای من بخواهد، آیا آنان خواهند توانست رحمت او را باز دارند؟! بگو: الله برایم کافی است و (همۀ) توکّلکنندگان بر او توکّل میکنند.»
6. الله ﻷ خبر میدهد که مخلوقات و موجودات در کمال استحکام و استواری و دقّت آفریده شدهاند:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗ وَصَوَّرَکُمۡ فَأَحۡسَنَ صُوَرَکُمۡ وَرَزَقَکُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِۚ ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمۡۖ فَتَبَارَکَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾ [غافر: 64]
«الله ذاتی است که زمین را برای شما قرارگاه، و آسمان را (همچون) سقفی قرار داد و شما را صورت بخشید، سپس صورتتان را نیکو گرداند و از چیزهای پاکیزه به شما روزی داد. این است الله؛ پروردگار شما، پس پربرکت و بزرگوار است الله که پروردگار جهانیان است.»
7. الله متعال میفرماید که بتها بسیار حقیر و ناتوانند و مالک هیچ چیزی نیستند:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن یَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥۖ وَإِن یَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَیۡٔٗا لَّا یَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُۚ ضَعُفَ ٱلطَّالِبُ وَٱلۡمَطۡلُوبُ٧٣ مَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ﴾ [الحج: 73-74]
«ای مردم! مثلی زده شده است، پس به آن گوش فرا دهید: بدون تردید کسانی را که به جای الله (به خدایی) میخوانید، هرگز نمیتوانند مگسی را بیافرینند، اگر چه (همگی) برای این (کار) گرد آیند. و اگر مگس چیزی را از آنها برباید، نمیتوانند از آن باز پس گیرند. (آری) طالب و مطلوب (عابد و معبود) ناتوانند. (آنان) الله را چنانکه سزاوار اوست نشناختند، یقیناً الله قویّ پیروزمند است.»
و سایر دلایل واضح و براهین روشنی که در قرآن کریم بیان شدهاند و دلالت میکنند که فقط الله معبود بر حق بوده و الوهیّت غیر او، کفر، طغیان، گمراهی و بهتان است.
این نام در چندین آیه از قرآن کریم تکرار شده است؛ از جمله:
﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ یُمۡسِکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ أَن تَزُولَاۚ وَلَئِن زَالَتَآ إِنۡ أَمۡسَکَهُمَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ حَلِیمًا غَفُورٗا﴾ [فاطر: 41]
«بیتردید الله آسمانها و زمین را نگه میدارد از اینکه (از نظام خود) منحرف شوند و اگر منحرف گردند، کسی جز او نمیتواند آنها را نگه دارد. بیگمان او بردبار آمرزنده است.»
﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٞ﴾ [البقرة: 235]
«و بدانید که الله آنچه را که در دلهای شماست میداند، پس از (مخالفت با) او بترسید و بدانید که الله آمرزندۀ بردبار است.»
﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا فِی قُلُوبِکُمۡۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلِیمًا حَلِیمٗا﴾ [الأحزاب: 51]
«و الله آنچه را که در دلهای شماست میداند و الله دانای بردبار است.»
حلیم: یعنی ذاتی که در عقوبت بندگانش به سبب گناهانی که انجام دادند، عجله و شتاب نمیکند. بندگان را میبیند که ناسپاسی و نافرمانی او را به جای میآورند، امّا حلیم است و عقوبتشان را به تأخیر میاندازد و به آنان مهلت میدهد و با وجود معصیت و فراوانی گناهان و لغزشهای بندگان، پیدرپی به آنان نعمت میدهد. بنابراین در برابر نافرمانی گنهکاران، صبر میکند و به آنان مهلت میدهد که توبه کنند و برای عقوبت و مجازاتشان شتاب نمیکند تا از گناه و نافرمانی خویش برگردند.
حلم و صبر پروردگار در برابر کسی که کفر و گناه میکند، از روی علم و غلبه و قدرت است و نشانۀ ناتوانی نیست، چنانکه میفرماید:
﴿أَوَ لَمۡ یَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَیَنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَکَانُوٓاْ أَشَدَّ مِنۡهُمۡ قُوَّةٗۚ وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُعۡجِزَهُۥ مِن شَیۡءٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّهُۥ کَانَ عَلِیمٗا قَدِیرٗا﴾ [فاطر: 44]
«آیا (آنان) در زمین نگشتهاند تا ببینند عاقبت کسانی را که پیش از آنها بودند، چگونه بود؟! در حالی که آنان از اینان نیرومندتر بودند و هیچ چیزی در آسمانها و زمین نیست که الله را ناتوان سازد (و از حوزۀ قدرت او بیرون رود). بیگمان او دانای تواناست.»
الله متعال خبر میدهد که اگر گنهکاران و ستمکاران را همان ابتدا مجازات میکرد، هیچ جنبندهای بر روی زمین باقی نمیماند:
﴿وَلَوۡ یُؤَاخِذُ ٱللَّهُ ٱلنَّاسَ بِظُلۡمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیۡهَا مِن دَآبَّةٖ وَلَٰکِن یُؤَخِّرُهُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىۖ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا یَسۡتَٔۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا یَسۡتَقۡدِمُونَ﴾ [النّحل: 61]
«و اگر الله مردم را به (سبب) ستمشان مؤاخذه میکرد، هیچ جنبندهای را بر روی آن (زمین) باقی نمیگذاشت، ولی آنان را تا زمان معیّنی مهلت میدهد، سپس هنگامی که اجلشان فرا رسد، نه ساعتی تأخیر میکنند و نه ساعتی پیشی میگیرند.»
﴿وَرَبُّکَ ٱلۡغَفُورُ ذُو ٱلرَّحۡمَةِۖ لَوۡ یُؤَاخِذُهُم بِمَا کَسَبُواْ لَعَجَّلَ لَهُمُ ٱلۡعَذَابَۚ بَل لَّهُم مَّوۡعِدٞ لَّن یَجِدُواْ مِن دُونِهِۦ مَوۡئِلٗا﴾ [الکهف: 58]
«و پروردگارت آمرزنده [و] صاحب رحمت است. اگر به سبب آنچه مرتکب شدهاند، آنان را مؤاخذه میکرد، قطعاً هر چه زودتر عذاب را بر آنها میفرستاد، ولی برایشان موعدی است که هرگز از آن راه فراری نخواهند داشت.»
پس علیرغم اینکه برخی انسانها شرک میورزند و با مخالفت و مبارزه علیه دین و دشمنی با اولیای الهی، خودشان را در معرض خشم و غضب الله قرار میدهند، الله متعال حلیم است و نعمتهای متعدّدی را به آنان میبخشد و به این افراد روزی و سلامتی عنایت میکند، چنانکه در صحیح بخاری،[1] از ابوهریره س روایت شده است که رسول الله ج فرمودند: الله متعال میفرماید: «یَشتمنی ابنُ آدم، وما یَنبغی له أن یشتمنی، ویُکذِّبنی، وما ینبغی له، أمّا شتمه فقولُه: إنّ لی ولداً، وأمّا تکذیبُه فقولُه: لیس یعیدنی کما بدأنی»؛ «فرزند آدم مرا دشنام میدهد در حالی که برایش شایسته نیست که مرا دشنام دهد. و مرا تکذیب میکند در حالی که [این کار] برایش شایسته نیست. امّا دشنامش این است که میگوید: من [الله] فرزندی دارم، و تکذیبش این است که میگوید: [الله] مرا آن گونه که در ابتدا به وجود آورد، بر نمیگرداند [و زنده نمیکند].»
در صحیح بخاری و صحیح مسلم،[2] از ابو موسی اشعری س روایت شده است که پیامبر ج فرمودند: «لَیْسَ أَحَدٌ أَوْ لَیْسَ شَیْءٌ أَصْبَرَ عَلَى أَذًى سَمِعَهُ مِنَ اللَّهِ، إِنَّهُمْ لَیَدْعُونَ لَهُ وَلَدًا، وَإِنَّهُ لَیُعَافِیهِمْ و یَرْزُقُهُمْ»؛ «هیچ کس یا چیزی شکیباتر از الله در برابر آزار [و ناسزاگویی] که شنیده باشد، نیست؛ آنان به الله فرزند نسبت میدهد، امّا او تعالی آنها را عافیت میبخشد و روزی میدهد!»
ابن قیّم / میگوید: «الله متعال با وجود این دشنام و تکذیبی که صورت میگیرد، فرد دشنامدهنده و تکذیبکننده را روزی میدهد، به او سلامتی میبخشد، از وی دفاع و حمایت میکند، او را به سوی بهشت فرا میخواند، اگر توبه کند، توبهاش را میپذیرد و بدیهایش را تبدیل به نیکی میکند، در تمامی حالات به او لطف و احسان مینماید، او را شایسته میداند که رسولانش را برای هدایت وی بفرستد و به آنان دستور میدهد که با نرمی و مهربانی با او سخن گویند.»[3]
همچون حلم و صبر الله در برابر سرکشی و تکبّر فراوان فرعون بر روی زمین و فساد مخلوقات توسّط وی، چنانکه میفرماید:
﴿ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٤٣ فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّیِّنٗا لَّعَلَّهُۥ یَتَذَکَّرُ أَوۡ یَخۡشَىٰ﴾ [طه: 43-44]
«به سوی فرعون بروید، که همانا او سرکشی کرده است. پس به نرمی با او سخن گویید، شاید که وی پند گیرد یا (از پروردگارش) بترسد.»
و نیز حلم الهی در برابر کسانی که داشتن فرزند را به الله نسبت دادند، امّا الله ـ آنان را فرا خواند که توبه کنند و اسباب توبه را برایشان مهیّا کرد، چنانکه فرمود:
﴿لَّقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ ثَالِثُ ثَلَٰثَةٖۘ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّآ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۚ وَإِن لَّمۡ یَنتَهُواْ عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ٧٣ أَفَلَا یَتُوبُونَ إِلَى ٱللَّهِ وَیَسۡتَغۡفِرُونَهُۥۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ﴾ [المائدة: 73-74]
«افرادی که گفتند: الله سومین (اقنوم) ثلاثه است، قطعاً کافر شدند. معبودی (به حق) جز معبود یگانه نیست و اگر از آنچه میگویند باز نایستند، قطعاً به کافرانشان عذاب دردناکی خواهد رسید. آیا به سوی الله باز نمیگردند و از او طلب آمرزش نمیکنند؟! و الله آمرزندۀ مهربان است.»
و حلم و صبر الله در برابر صاحبان اخدود [گودالهای آتش]، که قومی از کافران بودند و از گروه مؤمنی که نزدشان زندگی میکردند، خواستند که دینشان را بپذیرند، امّا آنان سر باز زدند و در نتیجه، کافران گودالهایی کندند و آتشی در آنها برافروختند، سپس مؤمنان را با آن آتش اذیت نمودند و هر کس که درخواستشان را پذیرفت، رها کردند، ولی افرادی را که امتناع ورزیدند، در آتش انداختند، که این نهایت و اوج جنگ با الله و دوستان ایماندار اوست و علیرغم تمامی این بدیها، الله ـ آنان را به توبه فرا خواند، چنانکه میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ فَتَنُواْ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ یَتُوبُواْ فَلَهُمۡ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمۡ عَذَابُ ٱلۡحَرِیقِ﴾ [البروج: 10]
«به راستی کسانی که مردان مؤمن را و زنان مؤمن را شکنجه (و آزار) دادند، سپس توبه نکردند، پس برای آنان عذاب جهنّم است و برایشان عذاب (آتش) سوزان است.»
حسن بصری / میگوید: «به این بخشش و کرم دقّت کنید که آنان دوستان الله را کشتند، امّا الله متعال این افراد را به توبه و مغفرت فرا خواند!»[4]
الله أ آسمان را نگه میدارد که بر روی زمین نیفتد و نیز آسمان و زمین را از اینکه از نظام خود منحرف شوند، حفاظت میکند با وجود اینکه آدمیان مرتکب گناهان فراوانی میشوند. در قرآن کریم میخوانیم:
﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ یُمۡسِکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ أَن تَزُولَاۚ وَلَئِن زَالَتَآ إِنۡ أَمۡسَکَهُمَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ حَلِیمًا غَفُورٗا﴾ [فاطر: 41]
«بدون تردید الله آسمانها و زمین را نگه میدارد از اینکه (از نظام خود) منحرف شوند و اگر منحرف گردند، کسی جز او نمیتواند آنها را نگه دارد. بیگمان او بردبار آمرزنده است.»
علّامه ابن سعدی / در تفسیر آیۀ فوق میگوید: «الله تعالی از کمال قدرت، رحمت کامل و فراوانی و وسعت حلم و مغفرت خویش خبر میدهد و اینکه آسمانها و زمین را از نابودی حفاظت میکند، زیرا اگر آسمان و زمین منحرف و بینظم شوند، هیچ مخلوقی را نگه نمیدارند و توان و قدرت این کار را ندارند، ولی الله أ مقدّر کرد تا همان طور که ایجاد شدند باقی بمانند برای اینک ه مخلوقات در آنها ثبات و منفعت و آرامش داشته باشند و به بزرگی سلطان و فراوانی قدرت الهی پی ببرند، به گونهای که دلهایشان سرشار از جلال، تعظیم، محبّت و تکریم پروردگار شود و نیز از کمال حلم و مغفرت الله که به گنهکاران مهلت میدهد و در عقوبت آنان شتاب نمیکند، آگاه شوند، با وجود اینکه اگر به آسمان فرمان دهد، بر آنان سنگ خواهد باراند و اگر به زمین دستور دهد، حتما آنان را میبلعد، ولی مغفرت و حلم و کرم الهی مخلوقات را فرا گرفته است: ﴿إِنَّهُۥ کَانَ حَلِیمًا غَفُورٗا﴾ [فاطر: 41]»[5]
نام مبارک «حلیم» در آیۀ زیر، همراه «علیم» آمده است:
﴿لَیُدۡخِلَنَّهُم مُّدۡخَلٗا یَرۡضَوۡنَهُۥۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٞ﴾ [الحج: 59]
«بدون تردید آنان را به جایگاهی وارد میکند که از آن خشنود باشند و همانا الله دانای بردبار است.»
در این آیه، با نام «غنی» بیان شده است:
﴿۞قَوۡلٞ مَّعۡرُوفٞ وَمَغۡفِرَةٌ خَیۡرٞ مِّن صَدَقَةٖ یَتۡبَعُهَآ أَذٗىۗ وَٱللَّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٞ﴾ [البقرة: 263]
«سخن پسندیده و گذشت، بهتر از صدقهای است که آزاری به دنبال آن باشد و الله بینیاز (و) بردبار است.»
در سورۀ تغابن، با «شکور» آمده است:
﴿إِن تُقۡرِضُواْ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا یُضَٰعِفۡهُ لَکُمۡ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡۚ وَٱللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ﴾ [التّغابن: 17]
«اگر به الله قرض الحسنه بدهید، آن را برایتان افزون میکند و شما را میآمرزد و الله قدرشناس بردبار است.»
در آیۀ زیر، همراه «غفور» بیان شده است:
﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٞ﴾ [البقرة: 235]
«و بدانید که الله آنچه را که در دلهای شماست میداند، پس از (مخالفت با) او بترسید و بدانید که الله آمرزندۀ بردبار است.»
با توجّه به آیات فوق، حلم الله ﻷ برخاسته از احاطه و آگاهی او نسبت به بندگان و اعمالشان و از روی بینیازی به آنان است و از این رو، عبادت کسی که از الله فرمان ببرد، به او فایدهای نمیرساند، چنانکه نافرمانی هیچ کس به او ضرری ندارد. همچنین حلم الهی برخاسته از شکوربودن اوست، به گونهای که عمل اندک را با ارزش میداند و به سبب آن، پاداش فراوانی به بنده عطا میکند. و نیز از روی مغفرت الهی است، که فرد توبهکار را میآمرزد هر چند گناه و جرم وی بسیار بزرگ باشد. پس چقدر حلم و صبر الله بزرگ است! و چقدر فضل و احسانش گسترده و بخشش و عطایش فراوان است! سپاس الله را به قصد شکر، که تمامی احسانات از جانب اوست؛ ستایشی بسیار و پاک و مبارک، آن گونه که پروردگار ما دوست دارد و راضی میشود.