نام «شکور» در 4 آیه آمده است:
﴿لِیُوَفِّیَهُمۡ أُجُورَهُمۡ وَیَزِیدَهُم مِّن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ غَفُورٞ شَکُورٞ﴾ [فاطر: 30]
«تا (الله) پاداششان را به طور کامل بدهد و از فضل خود بر آنان بیفزاید. بیگمان او آمرزندۀ سپاسگزار است.»
﴿وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِیٓ أَذۡهَبَ عَنَّا ٱلۡحَزَنَۖ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٞ شَکُورٌ﴾ [فاطر: 34]
«و گویند: حمد (و ستایش) مخصوص الله است که اندوه را از ما دور کرد، یقیناً پروردگار ما آمرزندۀ سپاسگزار است.»
﴿وَمَن یَقۡتَرِفۡ حَسَنَةٗ نَّزِدۡ لَهُۥ فِیهَا حُسۡنًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ شَکُورٌ﴾ [الشّورى: 23]
«و هر کس که نیکی کند، بر نیکیاش میافزاییم، بیگمان الله آمرزندۀ قدرشناس است.»
﴿إِن تُقۡرِضُواْ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا یُضَٰعِفۡهُ لَکُمۡ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡۚ وَٱللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ﴾ [التّغابن: 17]
«اگر به الله قرض الحسنه دهید، آن را برای شما افزون میکند و شما را میآمرزد و الله قدرشناس بردبار است.»
نام مبارک «شاکر» در دو آیه بیان شده است:
﴿وَمَن تَطَوَّعَ خَیۡرٗا فَإِنَّ ٱللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ﴾ [البقرة: 158]
«و کسی که به رغبت خود کار نیکی را انجام دهد، پس به درستی که الله سپاسگزار داناست.»
﴿مَّا یَفۡعَلُ ٱللَّهُ بِعَذَابِکُمۡ إِن شَکَرۡتُمۡ وَءَامَنتُمۡۚ وَکَانَ ٱللَّهُ شَاکِرًا عَلِیمٗا﴾ [النّساء: 147]
«الله چه نیازی به عذاب شما دارد اگر سپاسگزاری کنید و ایمان آورید؟! و الله شکرگزار داناست.»
در تمامی آیاتی که دو اسم مذکور بیان شده، سخن از فضل و احسان الهی است؛ با پاداشدادن به اطاعتکنندگان، کاملدادن پاداشها، فضل و بخشش فراوان و دو چندانکردن پاداش، که این موارد معنا و مفهوم دو نام مزبور را برای ما روشن میسازد. شکور و شاکر: ذاتی است که عمل هیچ عاملی نزد او تباه نمیشود، بلکه بدون حساب، مزد و پاداش را دو چندان میکند، پروردگاری که عمل اندک را میپذیرد و پاداش و عطای فراوان و گستردهای را میبخشد، آفریدگاری که بدون حساب، بر اعمال مخلصان میافزاید، پاداش شاکران و ذاکران را میدهد، هر کس یک وجب به الله نزدیک شود، او یک ذرع [معادل یک دست؛ تقریبا 104 سانتیمتر] به وی نزدیک میشود، و کسی که یک ذرع به الله نزدیک شود، الله متعال به اندازۀ دو دست به وی نزدیک میگردد، هر کس با نیکی نزد الله ﻷ بیاید، او تعالی بر نیکیاش میافزاید و از نزد خود، پاداش بزرگی به وی عطا میکند.
ابن قیّم / در توضیح این نام بزرگ و بیان مفاهیم و دلایل مهم آن میگوید: «شکر پروردگار ارزش و جایگاه دیگری دارد، زیرا او از هر شکرگزاری، بهتر پاداش شکر را میدهد و شکور واقعی اوست، چنانکه به بنده نعمت میبخشد و وی را توفیق میدهد که به سبب آن نعمت، الله را شکر کند. پاداش عمل اندک را میدهد و آن را کم و بیارزش نمیشمارد، پاداش نیکی را به ده برابر یا بیشتر از آن عطا میکند، پاداش بندۀ شاکر خویش را بدین صورت میدهد که در بین فرشتگان و اهل آسمان وی را تحسین مینماید و کاری میکند که بندگان نیز از او تشکّر و تعریف کنند، اگر چیزی را برای رضای الله ترک کند، بهتر از آن را نصیب وی میگرداند و اگر برای رضای الله، انفاق و بخشش کند، الله چندین برابر آن را به او میدهد و در حقیقت، الله وی را توفیق به ترک یا انجام یک کار میدهد و با وجود این، به وی مزد و پاداش هم میدهد. وقتی صحابه ش سرزمینشان را ترک کردند و برای کسب رضایت الهی از آنجا خارج شدند، الله ﻷ دنیا را در اختیارشان قرار داد تا آن را فتح کنند. وقتی یوسف صدّیق ÷ سختیهای زندان را تحمّل کرد، الله متعال او را در زمین قدرت داد تا در هر جا که میخواهد جای گیرد. از آنجا که شهیدان جسم و جانشان را برای رضای الله فدا کردند تا دشمنان آنها را تکّهتکّه کنند، الله ـ کاری کرد که ارواحشان در پرندگانی سبز جای گیرد و بر رودخانههای بهشت وارد شوند و تا روز رستاخیز، از میوههایشان بخورند و سپس بدنهایشان را به بهترین و زیباترین شکل ممکن برگرداند. وقتی پیامبران آبرو و توانشان را در راه الله بخشیدند، به گونهای که دشمنان آنان را آزار و دشنام دادند، الله أ و فرشتگان بر آنان درود میفرستند و این را بهترین تحسین و ستایش در آسمانها و میان مخلوقاتش قرار داد و آنان را با موهبت ویژهای؛ یعنی یادآوری سرای آخرت، خالص گردانید.
یکی دیگر از نشانههای شکر و فضل الله، این است که به دشمن خویش بر اثر کار خوب و نیکی که در دنیا انجام میدهد، پاداش و مزد میبخشد و در روز قیامت، از عذابش میکاهد و نیکی وی را تباه نمیگرداند در حالی که از بدترین مخلوقات به شمار میرود.
زن فاحشهای را به سبب آبدادن به سگی که از شدّت تشنگی خاک میخورد، میبخشد و فرد دیگری را به سبب دورکردن شاخۀ خاری از میان راه مسلمانان، مغفرت میکند.
بنابراین الله متعال بنده را به سبب نیکی و احسانی که به خود میکند، پاداش میدهد، امّا مخلوقات از کسانی که به آنان نیکی کنند، تشکّر مینمایند و فراتر از این، الله ـ نعمتی را به بنده میبخشد که بهوسیلۀ آن به خود فایده برساند و بر اثر عمل اندکی که بنده انجام میدهد، پاداش دو چندانی را بدون حساب به وی عطا میکند. پس الله با بخشش نعمت و نیز دادن پاداش، محسن است و چه کسی مستحقتر از الله است که نام «شکور» بر او اطلاق شود؟!
به آیۀ زیر دقّت کن:
﴿مَّا یَفۡعَلُ ٱللَّهُ بِعَذَابِکُمۡ إِن شَکَرۡتُمۡ وَءَامَنتُمۡۚ وَکَانَ ٱللَّهُ شَاکِرًا عَلِیمٗا﴾ [النّساء: 147]
«الله چه نیازی به عذاب شما دارد اگر سپاسگزاری کنید و ایمان آورید؟! و الله شکرگزار داناست.»
با توجّه به خطاب فوق، میبینی که شاکربودن الله مانع از این میشود که بندگانش را بدون جرم و گناه، عذاب کند، همان گونه که تلاش آنان را تباه نمیکند. بنابراین پروردگارِ شکور پاداش هیچ نیکوکاری را تباه نمیگرداند و هیچ انسانی را بدون گناه عذاب نمیکند.
الله متعال بنده را به سبب کمترین عمل نیکی که انجام داده است، از آتش دوزخ بیرون میآورد و عملش را تباه نمیکند.
علاوه بر این، الله أ برای برخی از بندگانش جایگاه و اعتباری میان مردم به وجود میآورد و آنها را در بین فرشتگان و بندگان مؤمن خویش، با ارزش میگرداند، چنانکه این مقام و جایگاه را برای مؤمن آل فرعون ایجاد کرد و نیز برای صاحب یاسین. بنابراین فقط انسان گمراه و بدبخت، از پاداش و مغفرت الهی محروم میماند، زیرا او تعالی بسیار بخشنده و شکور است، گناهان و لغزشهای بسیاری را میبخشد و پاداش عمل اندک را میدهد.
از آنجا که الله ﻷ شکور واقعی است، محبوبترین مخلوقاتش کسانی هستند که شکرگزار باشند، چنانکه ناسپاسان بدترین مخلوقات الهی به شمار میروند. نامهای الله متعال این گونهاند، که محبوبترین مخلوقات کسانی هستند که متّصف به آثار و مقتضیات آنها باشند و بدترینشان افرادی هستند که متصّف به ضدّ و مخالفشان باشند و به همین سبب، الله تعالی فرد ناسپاس، ستمکار، نادان، سنگدل، بخیل، ترسو، پست و بیارزش را دوست ندارد، امّا الله زیباست و زیبایی را میپسندد، علیم است و عالمان را دوست دارد، رحیم است و افراد مهربان را دوست دارد، محسن است و نیکوکاران را دوست دارد، شکور است و سپاسگزاران را دوست دارد، صبور است و صابران را دوست دارد، جواد است و بخشندگان را دوست دارد، ستّار است و کسانی را که عیب و جرم مردم را میپوشند دوست دارد، تواناست و ناتوانی را سرزنش میکند، مؤمن قوی را بیشتر از مؤمن ضعیف دوست دارد، عفوّ و بخشنده است و بخشش را میپسندد، وتر است و وتر را میپسندد، هر آنچه را که دوست دارد، از آثار و نتایج اسماء و صفات اوست و هر آنچه را که نمیپسندد، ضد و مخالف آثار و نتایج اسماء و صفات الهی هستند.»[1]
در آیات پیشین، دو نام غفور و شکور با یکدیگر بیان شد، زیرا الله متعال تمامی گناهان را میبخشد هر اندازه هم که بزرگ و بد باشند. بنابراین بزرگیِ گناه باعث نمیشود که الله آن را نبخشد. و نیز پاداش هر عمل نیکی را میدهد هر چند بسیار کوچک و به اندازۀ خردلی باشد. از این رو، بر انسان مسلمان جایز نیست که از بخشش الهی نا امید شود، هر چند گناهانش بزرگ و بسیار باشند، همان گونه که جایز نیست اعمال نیک را ناچیز و بیارزش شمارد هر چند بسیار اندک باشند، چرا که پروردگار غفور و شکور است.
ما با این دو اسم به الله توسّل میجوییم و درخواست میکنیم که گناهان و زیادهروی ما را در کارهایمان ببخشاید و اعمال نیک ما را بپذیرد، که او غفور و شکور است.
این اسم بزرگ در دو آیه بیان شده است:
﴿رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَکَٰتُهُۥ عَلَیۡکُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَیۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِیدٞ مَّجِیدٞ﴾ [هود: 73]
«رحمت الله و برکاتش بر شما اهل بیت باد، همانا او ستودۀ بزرگوار است.»
﴿وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلۡوَدُودُ١٤ ذُو ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡمَجِیدُ﴾ [البروج: 14-15]
«و او آمرزندۀ دوستدار است. صاحب عرش، مجید است.»
با مرفوعخواندن ﴿ٱلۡمَجِیدُ﴾، زیرا اگر مرفوع خوانده شود، صفت الله، و در صورتی که مجرور قرائت گردد، صفت عرش است.
این نام الهی بیانگر یک معنا نیست، بلکه بر معانی متعدّدی دلالت میکند.
مجید: یعنی ذاتی که صفاتش گسترده و بزرگ است و صاحب خصایل نیک بسیاری است. بنابراین «مجید» بیانگر عظمت، فراوانی و شمول اوصاف الله، عظمت پادشاهی و قدرت و یگانگی الله در دارابودن کمال، جلال و جمال مطلق است؛ ذاتی که بندگان نمیتوانند به صفتی از صفاتش احاطه داشته باشند، از هر چیزی بزرگتر و برتر است، در دلهای دوستان و برگزیدگانش صاحب تعظیم و شکوه است، به گونهای که دلهایشان سرشار از تعظیم و شکوه الله و فروتنی و خضوع در برابر کبریایی اوست، هیچ نوع مجد، عظمت، جلال، جمال و کبریایی غیر از مجد، عظمت، جلال، جمال و کبریایی او وجود ندارد. تمامی اسماء و صفات، افعال و اقوال الهی بزرگ و با عظمتند و خودش در ذات و صفاتش بزرگوار و بلندمرتبه است.
الله ﻷ در آیات متعدّدی از قرآن، خودش را ستوده، و بلکه قرآن کریم کتاب تمجید و تعظیم الهی است، به گونهای که در تمامی آیات، نکته یا سخنی از اسماء و صفات والا و افعال حکیمانۀ الله بیان شده و مهمترین آیۀ قرآن، مشتمل بر این موارد است؛ یعنی در آیة الکرسی، 5 تا از نامهای الله و بیش از 20 صفت آمده است. سورۀ اخلاص که [پاداش قرائت آن] معادل یک سوم قرآن است، اسماء و صفات الهی را به طور خلاصه بیان کرده و نیمی از سورۀ فاتحه که مهمترین سورۀ قرآن به شمار میرود، ثنا و تمجید الله متعال است.
مسلم / در صحیح خود،[1] از ابوهریره س روایت میکند که از پیامبر ج چنین شنیدم: «الله متعال میفرماید که نماز را میان خود و بندهام تقسیم کردم و برای بندهام هر چه بخواهد، است. هر گاه بنده بگوید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾، الله متعال میفرماید: «حَمِدَنِی عَبْدِی»؛ «بندهام حمد مرا به جای آورد.» و چون بنده بگوید: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ﴾، پروردگار عالم میفرماید: «أَثْنَى عَلَیَّ عَبْدِی»؛ «بندهام مرا ثنا گفت.» و هنگامی که بگوید: ﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ﴾، الله ﻷ میفرماید: «مَجَّدَنِی عَبْدِی»؛ «بندهام مرا تمجید کرد.» و ... .
تمامی ارکان و اعمال نماز، ثنا، تعظیم و تمجید پروردگار ستوده و بزرگ و منزّهی است که تمامی حمد و ستایشها از آنِ اوست. رسول الله ج زمانی که سرشان را از رکوع بلند میکردند، چنین میفرمودند: «رَبَّنَا لَکَ الْحَمْدُ، مِلْءَ السَّمَاوَاتِ، وَمِلْءَ الْأَرْضِ، وَمِلْءَ مَا بَیْنَهُمَا، وَمِلْءَ مَا شِئْتَ مِنْ شَیْءٍ بَعْدُ، أَهْلَ الثَّنَاءِ وَالْمَجْدِ، أحقُّ مَا قالَ العَبدُ، و کُلُّنَا لَکَ عَبدٌ، اللّهُمَّ لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیْتَ وَلَا مُعْطِیَ لِمَا مَنَعْتَ وَلَا یَنْفَعُ ذَا الْجَدِّ مِنْکَ الْجَدُّ»[2]؛ «ای پروردگار ما! ستایش مخصوص توست، به اندازۀ پُری آسمانها، پُری زمین، پُری میان آسمان و زمین و پُری هر آنچه بخواهی، [تو] شایستۀ ثنا و مجدی، شایستهترین چیزی که بنده بگوید. همۀ ما بندۀ تو هستیم، پروردگارا! آنچه تـو بـدهى، هیچ چیز مانع آن نمىگردد، و آنچه تو منع کنى، هیچ چیز نمىتواند آن را بدهد. توانگر را ثروتش از عذاب تو نجات نمىدهد.»
ایشان در رکوع و سجده نیز تعظیم و تمجید الهی را به جای میآوردند، زمانی که برای تشهّد مینشستند، الله را حمد و ثنا میگفتند و حمد و تعظیم الهی را با این سخن به پایان میبردند: «إنَّکَ حمِیدٌ مجِیدٌ»؛ «همانا تو ستوده و بزرگی.» بنابراین ابتدا و پایان نماز حمد و تمجید است و بلکه تمامی ارکانش بر اساس حمد و تمجید الله متعال بنا شده است.
ابن قیّم / میگوید: «آمدن نام "مجید" در کنار "حمید" چقدر خوب و زیباست! چنانکه فرشتگان به همسر ابراهیم ÷ گفتند:
﴿قَالُوٓاْ أَتَعۡجَبِینَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۖ رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَکَٰتُهُۥ عَلَیۡکُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَیۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِیدٞ مَّجِیدٞ﴾ [هود: 73]
«(فرشتگان) گفتند: آیا از فرمان الله تعجب میکنی؟! رحمت الله و برکاتش بر شما اهل بیت باد، همانا او ستودۀ بزرگوار است.»
در آخر نماز، مشروع شده است با بیان اینکه الله متعال حمید و مجید است، او را حمد و ثنا گوییم و پس از برخاستن از رکوع، بگوییم: «رَبَّنَا ولَکَ الْحَمْدُ، أَهْلَ الثَّنَاءِ وَالْمَجْدِ»؛ «ای پروردگار ما! ستایش مخصوص توست، [تو] شایستۀ ثنا و مجدی». پس حمد و تمجید به طور کل، مخصوص پروردگار ستوده و بزرگ است. حمید: یعنی محبوبی که مستحقّ تمامی صفات کمال است. و مجید: یعنی پروردگار بزرگ، بسیار بخشنده، توانا، بینیاز و صاحب عزّت و شکوه.»[3]
در ختم تشهّد با نام «مجید» نکتۀ ظریفی وجود دارد که ابن قیّم / به آن اشاره کرده و میگوید: «بیندیش که چگونه این نام با درخواست درود بر پیامبر ج آمده است، چنانچه خود ایشان به ما آموختند که این مورد را از الله متعال بخواهیم، زیرا در اینجا درخواست لطف و احسان بیشتر و مداوم میشود و این خواسته را با اسمی که مقتضی آن است، بیان فرمود.»[4]
و نیز مجد دلالت بر فراوانی اوصاف کمال و افعال بِرّ و خیر و تعدّد عطا و بخشش میکند.
و بهترین احوال بنده و برترین مقام او زمانی است که حمد و تمجید الهی را به جای میآورد، که بزرگترین و بهترین حالت، تلاوت کلام شریف اوست، به گونهای که الله أ در دو آیه، قرآن را با این صفت بیان فرموده است:
﴿بَلۡ هُوَ قُرۡءَانٞ مَّجِیدٞ٢١ فِی لَوۡحٖ مَّحۡفُوظِۢ﴾ [البروج: 21-22]
«بلکه این قرآن مجید است، که در لوح محفوظ (نگاشته شده) است.»
﴿قٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡمَجِیدِ﴾ [ق: 1]
«قاف، سوگند به قرآن مجید.»
پس قرآن، مجید است؛ یعنی ارزش و مقام و منزلتش بسیار بزرگ است، هرگز باطل به آن راه ندارد و وحیی از جانب پروردگار حکیم و ستوده است.
علاوه بر این، تحمید، تکبیر، تسبیح و تهلیل خوب باعث تمجید الله متعال میشود، که هر کس این عمل را همواره انجام دهد، به سعادتی خواهد رسید که پس از آن هیچ شقاوتی نیست و خیر دنیا و آخرت را به دست خواهد آورد.
بخاری / در صحیح خود،[5] از ابوهریره س روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «إِنَّ لِلَّهِ تَعالى ملائِکَةً یَطُوفُونَ فی الطُّرُق یَلْتَمِسُونَ أَهْلَ الذِّکْر، فإِذا وَجَدُوا قَوْماً یذکُرُونَ اللَّهَ، تَـنَادَوْا: هَلُمُّوا إِلى حاجتِکُم، فَیَحُفُّونَهُم بِأَجْنِحَتِهم إِلى السَّمَاء الدُّنْیَا، فَیَسأَلهُم رَبُّهُم وَهُوَ أَعْلَم: ما یَقولُ عِبَادِی؟ قال: یَقُولُون: یُسبِّحُونَکَ وَیُکَبِّرونَک ، ویحْمَدُونَک ، ویُمَجِّدُونَک ، فیقول: هل رَأَوْنی؟ فیقولون: لا واللَّهِ ما رأَوْکَ، فَیَقُول: کَیْفَ لو رَأَوْنی؟ قال: یقُولُون لو رَأَوْکَ کانُوا أَشَدَّ لکَ عِبادَة، وأَشَدَّ لکَ تمْجِیدا، وأَکثرَ لکَ تَسْبِیحا. فَیَقُول: فماذا یَسأَلُون؟ قال: یَقُولُون: یَسأَلُونَکَ الجنَّةَ. قال: یقول: وَهل رَأَوْهَا؟ قال: یَقُولُون: لا وَاللَّه یاربِّ مَا رأَوْهَا. قَال: یَقُول: فَکَیْفَ لو رَأَوْهَا؟ قال: یَقُولُون: لو أَنَّهُم رأَوْها کَانُوا أَشَدَّ علَیْهَا حِرْصا، وَأَشَدَّ لهَا طَلَبا، وَأَعْظَم فِیها رَغْبة. قَال: فَمِمَّ یَتَعَوَّذُون؟ قَال: یَقولُون یَتعَوَّذُونَ مِنَ النَّار، قال: فَیقُول: وهَل رَأَوْهَا؟ قالَ: یقولونَ: لا واللَّهِ ما رأَوْهَا. فَیقُول: کَیْف لو رَأوْها؟ قال: یقُولُون: لو رَأَوْهَا کانوا أَشَدَّ منها فِرارا، وأَشَدَّ لها مَخَافَة. قَال: فیقُول: فَأُشْهدُکم أَنِّی قَد غَفَرْتُ لهم، قَال: یقُولُ مَلَکٌ مِنَ الملائِکَة: فِیهم فُلانٌ لَیْس مِنهم، إِنَّمَا جاءَ لِحاجَةٍ، قال: هُمُ الجُلَسَاءُ لا یَشْقَى بِهم جلِیسُهُم»؛ «الله أ فرشتگانی دارد که در راهها به دنبال اهل ذکر میگردند، هر گاه گروهی را بیابند که به ذکر الله مشغول هستند، همدیگر را صدا میکنند که به سوی نیازتان بشتابید. آنان را با بالهای خود تا آسمان دنیا احاطه میکنند. سپس پروردگارشان از آنان، در حالی که داناتر است، سؤال میکند: بندگانم چه میگویند؟ فرمود: فرشتگان میگویند: تسبیح، تکبیر و حمد تو را گویند و تو را به بزرگی یاد میکنند. الله میفرماید: آیا مرا دیدهاند؟ میگویند: نه، والله تو را ندیدهاند. میفرماید: چگونه است، اگر مرا ببینند؟ فرشتگان میگویند: اگر تو را دیده بودند، بیشتر برایت عبادت میکردند و بیشتر تو را به بزرگی یاد مینمودند و زیادتر تسبیح تو را میگفتند. سپس میفرماید: چه میخواهند؟ فرمود: فرشتگان میگویند: بهشت را از تو میخواهند. فرمود: الله تعالی میفرماید: آیا آن را دیدهاند؟ فرمود: میگویند: نه، والله، یا رب آن را ندیدهاند. فرمود: میفرماید: چگونه است اگر آن را ببینند؟ فرمود: میگویند: اگر آن را دیده بودند، بیشتر بدان حرص میورزیدند و سختتر در پی به دستآوردن آن تلاش میکردند و بیشتر بدان مشتاق میشدند. الله میفرماید: از چه پناه میجستند؟ فرمود: فرشتگان میگویند: از دوزخ پناه میجویند. فرمود: میفرماید: آیا آن را دیدهاند؟ فرمود: میگویند: نه، والله آن را ندیدهاند. فرمود: میفرماید: چگونه است اگر آن را ببینند؟ فرمود: میگویند: اگر آن را ببینند از آن بیشتر میترسند و فرار میکنند. فرمود: سپس میفرماید: پس من شما را گواه میگیرم که برایشان آمرزیدم. فرمود: فرشتهای از فرشتگان میگوید: در میانشان فلانی است که از آنان نیست و برای ضرورتی آمده بود. الله متعال میفرماید: آنان گروهی هستند که همنشینشان بهوسیلۀ آنان شقاوتمند نمیشود.»
همنشین آنان بدبخت نمیشود، پس شرایط و عاقبت خودشان چگونه خواهد بود؟ از الله متعال، فضل و احسان او را خواستاریم.
این اسم مبارک 17 مرتبه در قرآن کریم تکرار شده است؛ از جمله:
﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ أَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُ إِلَى ٱللَّهِۖ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلۡغَنِیُّ ٱلۡحَمِیدُ﴾ [فاطر: 15]
«ای مردم! شما (همگی) به الله نیازمندید و (تنها) الله است که بینیاز ستوده است.»
﴿وَهُدُوٓاْ إِلَى ٱلطَّیِّبِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَهُدُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡحَمِیدِ﴾ [الحج: 24]
«و به سوی گفتار پاکیزه هدایت میشوند و به راه (پروردگار) ستوده راهنمایی میگردند.»
﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ﴾ [البقرة: 267]
«و بدانید که الله بینیاز ستوده است.»
﴿وَمَن یَشۡکُرۡ فَإِنَّمَا یَشۡکُرُ لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٞ﴾ [لقمان: 12]
«و هر کس شکر کند تنها به سود خود شکر کرده است و هر کس که کفران کند، پس بدون تردید الله بینیاز ستوده است.»
حمید: یعنی ذاتی که تمامی ستایشها از آنِ اوست، در ذات، اسماء و صفاتش ستوده است و بهترین نامها و کاملترین صفات را دارد. بنابراین حمد جامعترین صفت، عامترین مدح و بزرگترین ثنا و ستایش است، چون تمامی نامهای الهی حمد، صفاتش حمد، افعالش حمد، احکامش حمد، عدالتش حمد، انتقامگرفتن از دشمنانش حمد و فضل و احسان او به دوستانش حمد است. همچنین آفرینش و امر الهی با حمد او استوار گشته، به وجود آمده، آشکار شده و هدف از آن، حمد الهی بوده است؛ به عبارتی دیگر، حمد و ستایش الله سبب و هدف آفرینش بوده است. پس حمد پروردگار روح هر چیزی است، تمامی اشیا با حمد او استوار گشتهاند، حمد الهی در تمامی موجودات جریان دارد و آثار و نتایجش با چشم سر و چشم بصیرت دیده میشود.
شیخ الإسلام ابن تیمیّه / میگوید: «الله ﻷ فرموده است که حمد از آنِ اوست و او ستوده و بسیار بزرگ است، و اینکه در دنیا و آخرت حمد و نیز حکم و سایر خصایل نیک از آنِ اوست.
حمد بر دو نوع است: حمد پروردگار به سبب نیکی و احسان به بندگانش، که نوعی از شکر به شمار میرود.
و حمد الهی به سبب اینکه مستحقّ صفات کمال است، و این نوع حمد مختصّ ذاتی است که متّصف به صفات کمال باشد.»[1]
حمد و ستایش پروردگار به سبب فضل و احسان او به بندگان، بدین سبب است که نعمت، ستایش نعمتدهنده را لازم میگرداند و تمامی نعمتها از جانب الله ـ است. این نوع حمد برای تمامی مخلوقات قابل مشاهده است؛ فرقی نمیکند که نیکوکار یا بدکار، مؤمن یا کافر باشد، به گونهای که بخششهای فراوان، نعمتهای زیاد و زیبا، شمول رحمت و نیکی و لطف الهی، اجابت دعای درماندگان، برطرفکردن مصیبت بندگان، فریادرسی به مظلومان، رحمت او به جهانیان، بخشش نعمت پیش از درخواست بندگان و بدون اینکه شایستۀ آن باشند و فقط بر اساس فضل و کرم و احسان الهی، دفع بلایا و رنجها پس از ایجاد اسباب آنها، برطرفنمودن مصیبتها پس از وقوع آنها، لطف الهی در این زمینه به گونهای که غیر قابل تصوّر است، رهنمونکردن اولیا و بندگان خاص پروردگار به سوی بهشت و دفاع کامل و زیبا از آنان، حمایت و حفاظت از آنها در برابر گناهان، محبوبساختن ایمان و آراستن آن در دلهای بندگان و زشتجلوهدادن کفر و فسق و نافرمانی، قراردادن بندگان و اولیای الهی از راشدان و مصلحان، گشودن دروازههای هدایت برای آنان، معرّفی اسباب دستیابی به رضایت الله و دوری از غضب او و سایر نعمتهای بیشمار و غیر قابل شمارش پروردگار، از اسباب حمد و ثنای او تعالی هستند. هر کس که میخواهد نعمتهای مهم الهی و آنچه را که باعث حمد، ذکر، شکر و عبادت پروردگار میشود بررسی کند، باید به آیات زیبای قرآن؛ از ابتدا تا انتها دقّت و تدبّر کند و دربارۀ نعمتهایی که الله أ آنها را برشمرده و برای بندگان معرّفی کرده است، بیندیشد.
پس تمامی ستایشها مخصوص الله است به سبب فضل و احسان او، و به سبب اسلام، ایمان، قرآن، اهل، مال و سلامتی و صحّتی که به ما داد و به سبب همۀ نعمتهای قدیمی یا جدید، آشکار یا پنهان و خاص یا عامی که به ما بخشید؛ حمدی بسیار، پاک و مبارک، همان گونه که خودش میپسندد و راضی میشود.
حمد و ثنای الله به سبب اینکه صاحب اسماء و صفات و خصایل کاملی است، امری رایج و متواتر به شمار میرود، زیرا الله متعال در قرآن، خودش را حمد و ستایش کرده است، چون پروردگار جهانیان است، فقط او معبود جهانیان به شمار میرود، دارای اسماء و صفاتی کامل و بزرگ است، از آنچه شایستۀ او نیست؛ همچون داشتن فرزند و شریک و دوستی با کسی از روی نیاز، مبرّاست، چنانکه میفرماید:
﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلِیّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَکَبِّرۡهُ تَکۡبِیرَۢا﴾ [الإسراء: 111]
«و بگو: ستایش برای الله است که فرزندی (برای خود) برنگزیده و او را در فرمانروایی هیچ شریکی نیست و به سبب ناتوانی (و ذلت، حامی و) سرپرستی برای او نیست. و او تعالی را به شایستگی بزرگ بشمار.»
همچنین خود را به سبب عظمت و کبریاییاش حمد و ستایش میکند:
﴿فَلِلَّهِ ٱلۡحَمۡدُ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَرَبِّ ٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٣٦ وَلَهُ ٱلۡکِبۡرِیَآءُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ﴾ [الجاثیة: 36-37]
«پس ستایش مخصوص الله است؛ پروردگار آسمانها و پروردگار زمین؛ پروردگار جهانیان. و کبریاء و بزرگی در آسمانها و زمین از آنِ اوست و او پیروزمند حکیم است.»
الله تعالی خودش را در دنیا و آخرت میستاید و خبر میدهد که حمد در جهان بالا و پایین وجود و جریان دارد و در آیات متعدّدی از قرآن چنین مطلبی را بیان فرموده است که بیانگر تنوّع حمد و ستایش الهی و تعدّد اسباب آن است. الله متعال در چندین آیه، آنها را با هم و در چندین آیه، جدای از یکدیگر آورده است تا بندگان آنها را بشناسند و بدانند که چگونه الله را ستایش و ثنا گویند و از این طریق، او را محبوب خود قرار دهند، زیرا وقتی که او را بشناسند و دوست بدارند و حمد و ستایش کنند، الله أ نیز آنان را دوست میدارد.
حمد در بیش از 40 آیه بیان شده است، که در برخی آیات، به همراه اسباب حمد و در بعضی از آنها، بدون بیان اسباب آمده است.
برخی از آیاتی که حمد و اسبابش با هم بیان شدهاند، از این قرار است:
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾ [الفاتحة: 2]
«ستایش مخصوص الله است که پروردگار جهانیان است.»
﴿لَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِی ٱلۡأُولَىٰ وَٱلۡأٓخِرَةِۖ﴾ [القصص: 70]
«ستایش در دنیا و آخرت برای اوست.»
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾ [سبأ: 1]
«حمد (و ستایش) مخصوص اللهِ است که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین وجود دارد، از آنِ اوست.»
برخی از آیاتی که اسباب حمد به طور جداگانه بیان شدهاند، عبارتند از:
﴿وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی هَدَىٰنَا لِهَٰذَا وَمَا کُنَّا لِنَهۡتَدِیَ لَوۡلَآ أَنۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُۖ﴾ [الأعراف: 43]
«و گویند: ستایش مخصوص الله است که ما را به این (بهشت) رهنمون ساخت و اگر الله ما را هدایت نمیکرد، ما هرگز راه نمییافتیم.»
که به سبب نعمت ورود به بهشت، حمد و ثنای الهی لازم گشته است.
﴿فَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی نَجَّىٰنَا مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾ [المؤمنون: 28]
«پس بگو: ستایش برای الله است که ما را از قوم ستمگر نجات داد.»
حمد و ستایش الله به سبب یاریدادن بندگان بر دشمنان و حفاظت آنان از شرّشان، بیان شده است.
﴿فَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَۗ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾ [غافر: 65]
«پس در حالی که دین خود را خالص گردانیدهاید، او را بخوانید. حمد و ستایش مخصوص الله؛ پروردگار جهانیان است.»
بیانگر حمد الهی به سبب نعمت توحید و خالصگردانیدن عبادت برای اوست.
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى ٱلۡکِبَرِ إِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَۚ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ﴾ [إبراهیم: 39]
«ستایش از آن الله است که در (سنّ) پیری، اسماعیل و اسحاق را به من عطا کرد. همانا پروردگار من شنوندۀ دعاست.»
دلالت بر حمد و ثنای پروردگار به سبب بخشیدن نعمت فرزند میکند.
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ عَلَىٰ عَبۡدِهِ ٱلۡکِتَٰبَ وَلَمۡ یَجۡعَل لَّهُۥ عِوَجَاۜ﴾ [الکهف: 1]
«حمد و سپاس مخصوص الله است که بر بندهاش (محمّد ج) کتاب (قرآن) را نازل کرد و هیچ گونه کجی و انحرافی در آن قرار نداد.»
بیانگر حمد الهی به سبب نعمت نزول قرآنی است که استوار و بدون انحراف و کجی است.
﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلِیّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَکَبِّرۡهُ تَکۡبِیرَۢا﴾ [الإسراء: 111]
«و بگو: ستایش برای الله است که فرزندی (برای خود) برنگزیده و او را در فرمانروایی هیچ شریکی نیست و به سبب ناتوانی (و ذلّت، حامی و) سرپرستی برای او نیست و او تعالی را به شایستگی بزرگ بشمار.»
آیۀ فوق دلالت میکند که حمد و ستایش الله به سبب کمال، جلال و تنزیه او از نقایص و عیوب، لازم است.
آیات فراوانی در این زمینه وجود دارد و الله متعال قرآن و برخی از سورهها را با حمد شروع نموده، همان گونه که آفرینش مخلوقات را با حمد آغاز کرده و با آن پایان داده است. بنابراین در ابتدا و انتها، حمد و ستایش از آنِ الله بوده و در ظاهر و باطن، شکر او تعالی واجب است و الله متعال بسیار ستوده و بلندمرتبه است.
نام مبارک «قدّوس» دو مرتبه در قرآن آمده است:
﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡقُدُّوسُ ٱلسَّلَٰمُ ٱلۡمُؤۡمِنُ ٱلۡمُهَیۡمِنُ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡجَبَّارُ ٱلۡمُتَکَبِّرُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یُشۡرِکُونَ﴾ [الحشر: 23]
«او الله است که جز او معبودی (راستین) وجود ندارد. پادشاه، بینهایت پاک، منزّه (و سالم از هر عیب)، ایمنیدهنده، نگهبان پیروزمند، جبّار (جبرانکننده) و شایستۀ عظمت و بزرگی است. الله پاک و منزّه است از آنچه (برای او) شریک میآورند.»
﴿یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ ٱلۡمَلِکِ ٱلۡقُدُّوسِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَکِیمِ﴾ [الجمعة: 1]
«آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است تسبیح الله میگویند، (الله) که فرمانروا، پاک، پیروزمندِ حکیم است.»
ولی «سبّوح» در احادیث بیان شده است؛ مسلم / در صحیح خود، از أمّ المؤمنین عایشه ل روایت میکند که رسول الله ج در رکوع و سجدۀ خویش میفرمودند: «سُبُّوحٌ قدُّوسٌ ربُّ الملائِکةِ وَالرُّوحِ»؛ «بسیار منزّه و پاک است پروردگار فرشتگان و روح [جبرئیل].»
پیامبر ج در حدیث فوق، از تسبیح و تقدیس سخن گفتهاند، چنانکه در آیۀ زیر بیان شده است که فرشتگان تسبیح و تقدیس الله را به جای میآورند:
﴿وَنَحۡنُ نُسَبِّحُ بِحَمۡدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَۖ﴾ [البقرة: 30]
«و ما تسبیح و حمد تو را به جا میآوریم و تو را تقدیس میکنیم.»
«سبّوح» و «قدّوس» دو اسم بزرگی هستند که دلالت بر تنزیه الله از نقایص و عیوب، و تبرئۀ او تعالی از هر آنچه با کمال و عظمتش منافات داشته باشد، میکند؛ همچون چُرت، خواب، رنج، داشتن پدر و فرزند و غیر آن و نیز منزّه است از اینکه کسی از مخلوقاتش شبیه او باشد یا اینکه او تعالی شبیه کسی باشد. الله متعال منزّه از شبیه و نظیر و همانند است:
﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ﴾ [الشّورى: 11]
«هیچ چیزی همانند او نیست و او شنوای بیناست.»
به طور کلّی، الله از دو مورد منزّه و مبرّاست:
1. الله تعالی از هر آنچه با صفات کمالش منافات داشته باشد، منزّه است، زیرا هر صفتی را به طور کامل و مطلق دارد. الله أ موصوف به کمال علم و کمال قدرت است و از هر آنچه منافاتی با این صفاتش داشته باشد، منزّه است؛ یعنی از فراموشی، غفلت و از اینکه ذرّهای هر چند کوچک در آسمانها و زمین از او پنهان بماند و از ناتوانی، خستگی و رنج مبرّاست. الله ـ موصوف به کمال حیات و قیّومیت و منزّه از ضدّ آنها؛ یعنی مرگ، چُرت و خواب است. او تعالی متّصف به عدالت و غنای کامل و مبرّا از ستم و نیاز به کسی است. همچنین موصوف به کمال حکمت و رحمت و منزّه از ضدّ آنها؛ یعنی بیهودگی و نادانی است. الله متعال مبرّا و سالم است از اینکه کار یا حکمی را که بر خلاف حکمت و رحمت است، انجام دهد و تشریع نماید. و این گونه تمامی صفات الهی منزّه از آنچه مخالف و متضادّ با آنها باشد، است.
2. الله متعال شبیه هیچ یک از مخلوقاتش نیست و هرگز شریکی ندارد، امّا تمامی مخلوقات هر اندازه هم که بزرگ و والامقام باشند و به کمال رسند، هرگز در هیچ موردی شبیه و حتّی نزدیک به آفریدگار نخواهند شد، بلکه تمامی صفات مخلوقات در مقایسه با صفات پروردگار، بیارزش و ناچیز است و همۀ معانی و کمالشان از جانب الله است، زیرا او تعالی عقل، شنوایی، بینایی، نیروی ظاهری و باطنی را به مخلوقات داده، آنها را آگاه نموده و راهنمایی کرده و از لحاظ ظاهری و باطنی پرورش داده و کامل کرده است.
بنابراین الله از هر آنچه با صفات مجد، عظمت و کمال منافات داشته باشد و نیز از ضدّ و همتا و همانند منزّه است.
شایسته است که بدانیم تسبیح و تقدیس الله به معنای تبرئه و تنزیه او از هر نوع بدی و عیب است علاوه بر اثبات خصایل نیک و صفات کمال برای الله به گونهای که شایستۀ او باشد.
شیخ الإسلام ابن تیمیّه / میگوید: «امر و فرمان به تسبیح الهی میطلبد که از هر نوع عیب و بدی منزّه دانسته شود و خصایل نیکو برایش ثابت گردد و از این رو، مقتضی تنزیه، تحمید، تکبیر و توحید اوست.»[1]
بر این اساس دانسته میشود که باور و عمل معطّله مبنی بر تعطیلدانستن صفات و ثابتنکردن آنها برای الله و انکار حقایق و معانی صفات الهی به بهانۀ تسبیح و تنزیه او تعالی، در حقیقت تسبیح و تقدیس الهی نیست، بلکه انکار و گمراهی و بهتان است.
ابن رجب / در توضیح: ﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ﴾ [الحجر: 98] میگوید: «یعنی الله متعال را با همان صفاتی که خودش با آنها خود را حمد و ستایش کرده است، تسبیح بگو، زیرا هر تسبیحی پسندیده و مقبول نیست، چنانکه تسبیح معتزله منجر به تعطیلدانستن بسیاری از صفات میشود.»[2]
این سخن ابن رجب که میگوید: «هر تسبیحی پسندیده نیست.» بسیار اهمّیت دارد، چون تسبیح الله با انکار صفات او و اثباتنکردن آنها، هرگز قابل پذیرش و تقدیر نیست، بلکه انجامدهندۀ آن بسیار سرزنش و نکوهش میشود و از تسبیحگویان الله به شمار نمیرود، بلکه از معطّله و منکران و سرکشانی است که الله ﻷ خودش را منزّه از آنچه آنان میگویند و معتقدند، میداند، چنانکه فرموده است:
﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّکَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ١٨٠ وَسَلَٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٨١ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾ [الصّافات: 180-182]
«پاک و منزّه است پروردگار تو؛ پروردگار عزّت، از آنچه (مشرکان) توصیف میکنند. و سلام بر رسولان و سپاس و ستایش مخصوص الله است که پروردگار جهانیان است.»
الله متعال خودش را از آنچه مخالفانِ پیامبران در توصیف او گفتند، مبرّا دانست، و سلام و درود بر پیامبران که الله ـ را از هر نوع نقص و عیبی منزّه دانستند.
لازم است که تسبیح، تقدیس، تنزیه و تعظیم الهی موافق با دلایل قرآن و سنّت و در پرتو فهم سلف صالح باشد و هرگز جایز نیست که این موارد مبتنی بر تمایلات نفسانی، گمانهای فاسد و قیاسهای عقلی بیارزش گردد؛ کاری که صاحبان بدعت و معطّله انجام میدهند به گمان اینکه تسبیح و تقدیس الهی را به جای میآورند. هر کس در حوزۀ تسبیح و تعظیم پروردگار، بدون هدایتی از جانب الله، بر گرایشهای خود اعتماد کند، قطعاً در این زمینه منحرف میگردد و گرفتار امور باطل و گمراهیهای مختلفی خواهد شد، امّا هر کس که الله أ او را در این باره سالم بدارد، قطعاً به راه راست هدایت خواهد شد.
بدون تردید تسبیح الهی طاعتی بزرگ و عبادتی مهم و محبوب به نزد الله متعال و بسیار سنگین در ترازوی اعمال است، چنانکه رسول الله ج فرمودند: «کَلِمتَانِ خَفِیفَتَانِ عَلى اللِّسان، ثَقیِلَتانِ فی المِیزَان، حَبِیبَتَانِ إلى الرَّحْمن: سُبْحان اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبحانَ اللَّه العظیمِ»[3]؛ «دو کلمه [یا جمله] بر زبان، خیلی سبک و در ترازوی اعمال، بسیار سنگین و به نزد پروردگار رحمان، بسیار محبوبند: سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ؛ پاک و منزّه است الله متعال و ستایش مخصوص اوست [من تسبیح و تحمید او را به جای میآورم]، پاک و منزّه است پروردگار بزرگ.»
به فرمودۀ الله تعالی، ذکر و دعای تمامی مخلوقات، تسبیح است:
﴿تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهِنَّۚ وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰکِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِیحَهُمۡۚ إِنَّهُۥ کَانَ حَلِیمًا غَفُورٗا﴾ [الإسراء: 44]
«آسمانهای هفتگانه و زمین و هر کس که در آنهاست، همه تسبیح او میگویند و هیچ چیز نیست مگر اینکه به ستایش او تسبیح میگوید، ولی شما تسبیح آنها را در نمییابید. بیگمان او بردبار آمرزنده است.»
مخلوقات بر اثر همین تسبیح، روزی داده میشوند؛ عبد الله بن عمرو بن عاص ب از پیامبر ج روایت میکند که نوح ÷ هنگام وفات به پسرش گفت: تو را فرمان میدهم به گفتن «لا إله إلّا الله»، چرا که اگر هفت آسمان و هفت زمین در یک کفۀ ترازو نهاده شود و «لا إله إلّا الله» در کفۀ دیگر، قطعاً «لا إله إلّا الله» بر آنها برتری خواهد داشت ... و نیز به گفتن: «سبحان الله وبحمده»، که ذکر و دعای هر چیزی است و بر اثر آن، مخلوقات روزی داده میشوند.[4]
الله متعال ما را از تسبیحگویان، ایمانآورندگان به اسماء و صفات و اثباتکنندگان توحید و عظمت الهی قرار دهد، که او بسیار شنوا و اجابتکننده است.
این اسم یک بار در قرآن کریم بیان شده است:
﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡقُدُّوسُ ٱلسَّلَٰمُ ٱلۡمُؤۡمِنُ ٱلۡمُهَیۡمِنُ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡجَبَّارُ ٱلۡمُتَکَبِّرُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یُشۡرِکُونَ﴾ [الحشر: 23]
«او الله است که جز او معبودی (راستین) وجود ندارد. پادشاه، بینهایت پاک، منزّه (و سالم از هر عیب)، ایمنیدهنده، نگهبان پیروزمند، جبّار (جبرانکننده) و شایستۀ عظمت و بزرگی است. الله پاک و منزّه است از آنچه (برای او) شریک میآورند.»
سلام: یعنی ذاتی که از تمامی عیوب و نواقص سالم است، چون در ذات، صفات و افعالش کامل است. الله متعال از هر لحاظ سالم است؛ در ذات خود از هر عیب و نقصی که گمان آن رود، منزّه است، صفاتش از هر عیب و نقصی سالم بوده، و در افعال خود، از هر عیب، نقص، شر، ظلم و عملی که بدون حکمت انجام شود، مبرّاست. همچنین از اینکه همسر و فرزندی داشته باشد منزّه است و همانند، همنام، شریک و همتایی ندارد.
اسم مذکور مشتمل بر تمامی صفات الهی است، چون هر یک از صفات پروردگار سالم از هر نقص و عیبی هستند. ابن قیّم / در توضیح این مطلب میگوید: «اگر به تکتک صفات کمالش دقّت کنی، میبینی که هر یک از آنها سالم از آنچه با کمالشان منافات داشته باشد، است؛ حیات الهی منزّه از مرگ و خواب و چُرت، قیّومیت و قدرتش سالم از خستگی و رنج، علم الهی مبرّا از فراموشی و نیاز به تفکّر و یادآوری، ارادۀ او منزّه از بیحکمتی و بیمصلحتی، سخنانش منزّه از دروغ و ستم، و بلکه صداقت و عدالت کامل است. غنای الهی سالم از نیاز به دیگران است، و بلکه تمامی مخلوقات و موجودات همواره به او نیاز دارند. پادشاهی و فرمانروایی او سالم از داشتن مخالف، شریک، پشتیبان یا شفاعتکنندهای است که بدون اجازۀ او شفاعت کند. و الوهیّتش منزّه از داشتن شریک و همانند است، و بلکه او تعالی معبود یگانه و بیهمتاست.
حلم، عفو، بخشش و مغفرت الهی بر خلاف عفو و گذشت غیر الله، از روی نیاز، خواری و سازش نیست، بلکه فقط از روی بخشش و احسان و کرم است. عذاب، انتقام و شدّت عقوبتش از روی ستم، خشونت و سنگدلی نیست، بلکه فقط از روی حکمت، عدالت و قراردادن هر چیز در جای خودش است و این مورد همانند احسان و پاداش و نعمتهایش باعث حمد و ثنای الله است، به گونهای که اگر پاداش به جای عقوبتش قرار گیرد، متناقض و مخالف با حکمت و عزّت الهی است. بنابراین نهادن عقوبت در محلّ مناسبش، نشانۀ حمد، حکمت و عزّت الله متعال است. در نتیجه، الله از آنچه دشمنان و افراد نادان بر خلاف حکمتش فکر و تصوّر میکنند، منزّه و سالم است.
قضا و قدر الهی منزّه از بیهودگی، جور و ستم و از اینکه بر خلاف حکمت بالغۀ او واقع شود، است. شریعت و دین الله سالم از تناقض، اختلاف، اضطراب و از اینکه بر خلاف مصلحت بندگان و متناقض با رحمت و نیکی به آنان و متناقض با حکمتش باشد، است، بلکه تمامی احکام شریعت اسلام حکمت، رحمت، مصلحت و عدالت است.
عطا و بخشش الله ﻷ به قصد گرفتن عوض یا از روی نیاز به فرد گیرنده نیست، همان گونه که منع و گرفتن نعمت از جانب الله، برخاسته از بخل و ترس تنگدستی نیست، بلکه عطای او احسان و فضلی خالص و بدون معاوضه و نیاز، و منع و گرفتن او عدالت محض و حکمت و بدون بخل و ناتوانی است.
استوا و علوّ پروردگار بر عرش نیاز به چیزی که او را حفظ کند، ندارد، بلکه عرش و حملکنندگان آن محتاج به الله ـ هستند و او تعالی از عرش و حملکنندگانش و از هر چیزی بینیاز است. پس این استوا و علوّی بدون محدودیّت و نیاز به عرش و دیگران است و چیزی به الله متعال احاطه ندارد، بلکه پیش از اینکه عرش باشد، الله أ بوده وهرگز نیازی به آن نداشته و او بسیار بینیاز و ستوده است، بلکه استوا و غلبۀ او بر عرش از لوازم مالکیّت و غلبۀ اوست بدون اینکه کوچکترین نیازی به عرش و غیر آن داشته باشد.
نزول الله هر شب به آسمان دنیا سالم از این است که منافاتی با علوّ، غنا و کمالش داشته باشد و نیز منزّه از هر نوع گمانی دربارۀ تعطیل یا تشبیه صفات و از اینکه – نعوذ بالله- گمان شود الله در زیر یک چیز قرار میگیرد یا محدود به یک چیز میشود، است. پروردگار ما از هر آنچه مخالف با کمال و غنایش باشد، منزّه است.
شنوایی و بینایی پروردگار سالم از هر آنچه انسان تشبیهگرا خیال کند یا معطّله بگوید، است. دوستی و محبّت الهی برای دوستانش بر خلاف دوستی مخلوقات، از روی خواری و نیاز نیست، بلکه برخاسته از رحمت، خیر، احسان و نیکی است، چنانکه میفرماید:
﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلِیّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ ﴾ [الإسراء: 111]
«و بگو: ستایش برای الله است که فرزندی (برای خود) برنگزیده و او را در فرمانروایی هیچ شریکی نیست و به سبب ناتوانی (و ذلّت، حامی و) دوستی برای او نیست.»
الله متعال داشتن ولی و دوست را از خود نفی نکرد، بلکه فرمود که دوستی او از روی خواری و نیاز نیست.
محبّت الهی خالی از پیامدهای دوستی مخلوقات به یکدیگر است، که از روی نیاز، چاپلوسی یا منفعتطلبی صورت میگیرد. همچنین از آنچه تعطیلگراها میگویند خالی و منزّه است. دست و چهرهای را که به خود نسبت میدهد نیز از آنچه مشبّهه و معطّله تصوّر میکنند و میگویند، مبرّاست.»
وی در ادامۀ این سخنان ارزشمند چنین میآورد: «پس بنگر که چگونه نام "سلام" الله متعال را منزّه از عیوب و نواقص معرّفی میکند و بسا افرادی که این نام را حفظ میکنند بدون اینکه از اسرار و معانی آن آگاه باشند.»[1]
یکی از دلایل اسم مذکور این است که الله أ صاحب سلام و درود است؛ یعنی به بندگانش درود میفرستد؛ به کسانی همچون رسولان و پیامبران † به سبب ایمان و عبودیّت کامل آنان و بدین علّت که رسالت الهی را به مردم رساندهاند. در قرآن کریم میخوانیم:
﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِینَ ٱصۡطَفَىٰٓۗ﴾ [النّمل: 59]
«(ای پیامبر!) بگو: حمد و سپاس مخصوص الله است و سلام بر بندگانش؛ کسانی که او (آنان را) برگزیده است.»
﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰ نُوحٖ فِی ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾ [الصّافات: 79]
«در میان جهانیان، سلام بر نوح باد.»
﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ﴾ [الصّافات: 109]
«سلام بر ابراهیم.»
﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ﴾ [الصّافات: 120]
«سلام بر موسی و هارون.»
﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِلۡ یَاسِینَ﴾ [الصّافات: 130]
«سلام بر الیاسین (الیاس).»
همچنین به بندگان و دوستانش در باغهای پر نعمت سلام میگوید:
﴿تَحِیَّتُهُمۡ یَوۡمَ یَلۡقَوۡنَهُۥ سَلَٰمٞۚ وَأَعَدَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَرِیمٗا﴾ [الأحزاب: 44]
«تحیّت آنان در روزی که با او دیدار میکنند، سلام است و برایشان پاداش ارزشمندی را آماده کرده است.»
﴿خَٰلِدِینَ فِیهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡۖ تَحِیَّتُهُمۡ فِیهَا سَلَٰمٌ﴾ [إبراهیم: 23]
«به فرمان پروردگارشان جاودانه در آن میمانند و تحیّتشان در آن سلام است.»
﴿سَلَٰمٞ قَوۡلٗا مِّن رَّبّٖ رَّحِیمٖ﴾ [یس: 58]
«(به آنان گفته میشود:) سلام (بر شما باد)؛ این سخنی است از جانب پروردگار مهربان.»
الله متعال بهشت خود را برای بندگانش سرای سلامتی و رهایی از مرگ، بیماریها، رنجها، دردها، غمها و سایر آفات قرار داده است، چنانکه میفرماید:
﴿۞لَهُمۡ دَارُ ٱلسَّلَٰمِ عِندَ رَبِّهِمۡۖ﴾ [الأنعام: 127]
«برای آنان (در بهشت) سرای آرامش و سلامتی نزد پروردگارشان است.»
﴿وَٱللَّهُ یَدۡعُوٓاْ إِلَىٰ دَارِ ٱلسَّلَٰمِ﴾ [یونس: 25]
«و الله به سرای سلامتی (بهشت) دعوت میکند.»
الله ﻷ آشکارکردن و انتشار این نام را در دنیا، سبب ورود به دار السّلام در آخرت گردانیده است. رسول الله ج فرمودند: «لَا تَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا، وَلَا تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا، أَوَلَا أَدُلُّکُمْ عَلَى شَیْءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوهُ تَحَابَبْتُمْ؟ أَفْشُوا السَّلَامَ بَیْنَکُمْ»[2]؛ «وارد بهشت نمیشوید تا اینکه ایمان بیاورید و ایمان نمیآورید تا اینکه با یکدیگر دوست [و مهربان] باشید. آیا شما را بر کاری راهنمایی کنم که وقتی آن را انجام دهید، با یکدیگر دوست میشوید؟ سلام را در میانتان افشا [و آشکار] سازید.»