به راستی از جمله آداب مهم دعا و اسباب جدی پذیرش آن این است که آدمی پیش از دعا، از تمامی گناهان و خطاها به درگاه الهی توبه نموده و به گناهش اقرار کرده، و به کوتاهیاش اعتراف نموده و بر این کارش پشیمان گردد؛ چرا که انباشته شدن گناهان و جمع شدن خطاها سببی از اسباب عدم پذیرش دعا است، همچنان که یکی از پیشینیان میگوید: «بیقراری نکن و از تأخیر اجابت دعا دلتنگ نشو در حالی که راههای اجابت را با گناهان بستهای». یکی دیگر همین مفهوم را در دو بیت از شعر چنین سروده:
نحن ندعوا الإله فی کل کرب |
|
ثمَّ ننساه عند کشف الکروب |
ما در هر غم و غصه و گرفتاری خداوند را به فریاد میخوانیم، سپس بعد از رفع غم و غصهها او را فراموش میکنیم.
کیف نرجو إجابة لدعاء |
|
قد سددنا طریقها بالذنوب |
چگونه به پذیرش دعا امیدوار باشیم در حالی که راهش را با گناهان مسدود کردهایم.
پیشتر این حدیث را بیان داشتیم که پیامبرr به بیان حال کسی پرداخت که سفری طولانی میکند و ژولیده موی و غبارآلوده است و دست به سوی آسمان برمیدارد و «خدایا.... خدایا» میکند. در حالی که خوراک و آشامیدنی و پوشاک او حرام هستند و با حرام تغذیه شده است؛ دیگر چگونه دعای او مستجاب میگردد؟! پیامبرr پذیرش دعای کسی که حالش این چنین باشد را بعید دانست. «گاه نیز ارتکاب کارهای حرام مانع اجابت دعا شده و همچنین ترک واجبات نیز این چنین است»[1].
به همین خاطر به راستی کسی که خواهان پذیرش دعایش از سوی خداوند و برآورده شدن امیدش است، باید که از گناهان و خطاهایش توبهای خالصانه کرده و به سوی خداوند بازگردد. اینکه خداوند گناهی را ببخشد و حاجتی از او خواسته شود و او آن را برآورده سازد بر او سخت و بزرگ و گران نیست، پیامبران و فرستادگان خداوند امتهایشان را به توبه و استغفار تشویق و ترغیب میکردند و برای آنان روشن ساخته و توضیح میدادند که توبه و استغفار سببی از اسباب پذیرش دعا و نزول باران و افزایش خیر و انتشار برکت در اموال و فرزندان است، خداوند متعال درخصوص نوح u میفرماید که او به قومش گفت:
﴿فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ إِنَّهُۥ کَانَ غَفَّارٗا ١٠ یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡکُم مِّدۡرَارٗا ١١ وَیُمۡدِدۡکُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِینَ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ جَنَّٰتٖ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ أَنۡهَٰرٗا ١٢﴾
[النوح: 10-12].
«سپس گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید. بیگمان او بس آمرزنده است (۱۰) تا [بارانِ] آسمان را پیاپی [و فراوان] بر شما فرو ریزد (۱۱) و تا شما را با [بخشیدن] اموال و فرزندان مدد رساند و به شما باغها دهد و برایتان رودها پدید آورد».
و درخصوص هودu میفرماید که او به قومش گفت:
﴿وَیَٰقَوۡمِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِ یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡکُم مِّدۡرَارٗا وَیَزِدۡکُمۡ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِکُمۡ وَلَا تَتَوَلَّوۡاْ مُجۡرِمِینَ ٥٢﴾ [هود: 52].
«و ای قومِ من، از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آنگاه به سوی او بازگردید تا [ابر] آسمان را فروریزان بر شما بباراند و توانی بر توانتان بیفزاید و گناهکارانه روی برمتابید».
همچنین خداوند میفرماید:
﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَرَکَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾
[الأعراف: 96].
«و اگر اهل [آن] شهرها ایمان میآوردند و پروا میداشتند، قطعاً از آسمان و زمین [درِ] برکتهایی را بر آنان میگشودیم».
و یا میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰٓ أُمَمٖ مِّن قَبۡلِکَ فَأَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمۡ یَتَضَرَّعُونَ ٤٢ فَلَوۡلَآ إِذۡ جَآءَهُم بَأۡسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَٰکِن قَسَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَزَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ٤٣﴾ [الأنعام: 42-43].
«و به راستی به سوی امتهایی پیش از تو [پیامبرانی] فرستادیم. آنگاه آنان را به تنگی [معیشت] و بیماری گرفتار ساختیم تا زاری [و خاکساری] کنند (۴۲) پس چرا هنگامی که عذاب ما به آنان رسید، زاری نکردند؟ بلکه دلهایشان سخت شد و شیطان عملکردشان را برای آنان بیاراست».
و یا میفرماید:
﴿وَأَنِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِ یُمَتِّعۡکُم مَّتَٰعًا حَسَنًا﴾ [هود: 3].
«و آنکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آنگاه به درگاهِ او توبه کنید تا شما را به بهرهای نیک بهرهمند سازد».
درنتیجه توبه کردن به درگاه الهی و آمرزش خواستن از او سبب نزول خیرات و تداوم برکات و پذیرش دعاها میگردد، روایت شده که امیرالمؤمنین عمربن خطاب t به طلب باران بیرون آمد ولی تا هنگام بازگشتن بر استغفار و آمرزشخواهی چیز دیگری نیفزود، پس باران فرود آمد. اصحاب به عمرt گفتند: ما ندیدیم که شما طلب باران کنید؟! (شما جز استغفار کار دیگری نکردید اما باران فرود آمد!) عمرt فرمود: «من باران را با کلیدهای آن که باران با آن فرود میآید طلب کردم. سپس این آیه را خواند:
﴿فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ إِنَّهُۥ کَانَ غَفَّارٗا ١٠ یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡکُم مِّدۡرَارٗا ١١﴾
[النوح: 10-11].
«سپس گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید. بیگمان او بس آمرزنده است (۱۰) تا [بارانِ] آسمان را پیاپی [و فراوان] بر شما فرو ریزد»»[2].
ابن صبیح میگوید: «مردی نزد حسن بصری/ از قحطی و خشکسالی شکایت کرد، حسن بصری به او گفت: از خداوند متعال آمرزش بخواه، فرد دیگری نزد وی از فقر شکایت کرد، حسن بصری به او گفت: از خداوند متعال آمرزش بخواه، و فرد دیگری از قلّت محصول زمین خویش نزد او شکایت کرد، حسن بصری به او گفت: از خداوند متعال آمرزش بخواه، و شخص دیگری به او گفت: نزد خداوند برایم دعا کن که فرزندی به من عطا کند، حسن بصری به او گفت: از خداوند آمرزش بخواه. ما علت این جواب و توصیه را از او پرسیدیم؟ حسن بصری گفت: من از جانب خودم چیزی نگفتهام، خداوند متعال در سوره نوح میفرماید:
﴿فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ إِنَّهُۥ کَانَ غَفَّارٗا ١٠ یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡکُم مِّدۡرَارٗا ١١ وَیُمۡدِدۡکُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِینَ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ جَنَّٰتٖ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ أَنۡهَٰرٗا ١٢﴾
[النوح: 10-12][3].
مضمون این آیه این است که:
«یعنی هنگامی که به درگاه خداوند توبه کرده و از او آمرزش طلبیدید و او را اطاعت کردید، رزق و روزیتان افزایش یافته، و از برکات آسمان شما را مینوشاند، و از برکات زمین برای شما میرویاند، و کشت و زرع برایتان به عمل آورده، و از پستان حیوانات شیرده، شیر برایتان جاری میکند، و با مال و فرزندان شما را یاری میکند، یعنی: به شما اموال و فرزندان عطا کرده و باغهایی به شما میبخشد که انواع میوهها را دربرگرفته و رودهایی در میانشان جاری میگرداند»[4].
به اضافهی خیرهای متنوع دیگر و انواع هدیهها و بخششهای مختلف [که خداوند ارزانی میدارد]. به زودی درخصوص استغفار، فضیلت آن و اهمیت و فوایدش در دنیا و آخرت سخن خواهیم گفت. از جمله آداب مهم دعا این است که شخص مسلمان در حالت فروتنی و دلشکستگی و خشوع و خضوع و تسلیم، پروردگارش را به فریاد خوانده و دعا کند؛ بلکه چنین حالتی «روح دعا و اساس و جوهر و مقصود آن است، بیشک فرد متواضع و فروتن و ذلیل درخواستش همچون درخواست فرد بیچاره و بدبختی است که قلبش شکسته و اعضایش فروافتاده و صدایش به خاموشی گراییده است»[5]. خداوند متعال میفرماید:
﴿ٱدۡعُواْ رَبَّکُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡیَةًۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ ٥٥﴾ [الأعراف: 55].
«پروردگارتان را با تضرّع و نهانی [به نیایش] بخوانید. بیگمان او از حد گذرندگان را دوست نمیدارد».
خداوند سبحان دستور داده تا با تضرع و نهانی او را به فریاد خوانده و به درگاهش دعا کنند و در همین ارتباط نسبت به ارتکاب تجاوز هشدار داده است. شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «از جمله موارد تجاوز [در دعا] این است که دعا به درگاه الهی در حالتی غیر از تضرع و التماس باشد،دعایی بدین شکل همچون دعای فرد مغرور و از خود راضی است و این از بزرگترین موارد تجاوز در دعا است، چرا که با دعای فرد خوار و ذلیل منافات دارد، پس کسی که درخواستش به شیوهی درخواست فردی بدبخت و استدعاکننده و ترسو نباشد او متجاوز است»[6].
پیشتر دربارهی تجاوز در دعا و انواع آن سخن گفته شد، همانا هر آنچه از محدودهای که شریعت تعیین فرموده خارج گردد آن تجاوز محسوب میگردد.
از جمله آداب دعا پافشاری کردن نزد خدا و درخواست بسیار نمودن از او و خسته نشدن در این خصوص است. «خداوند کسانی را که در دعا پافشاری میکنند را دوست دارد و به همین خاطر در بسیاری از دعاهای پیامبرr میبینی که الفاظ بسط داده شده و هر معنا و مفهومی با لفظ صریح خودش بیان شده، بیآنکه به دلالت لفظ دیگری بر آن اکتفا شود؛ مانند سخن پیامبرr که امام مسلم به نقل از حضرت علیt آن را در صحیحاش روایت نموده است: «اللّهُمَّ اغْفِرْلِی مَا قَدَّمْتُ وَمَا أَخَّرْتُ وَمَا أَسْرَرْتُ وَمَا أَعْلَنْتُ وَمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، أَنْتَ الْمُقْدِّمُ وَأَنْتَ الْمُؤَخِّرُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ» «خداوندا آنچه را که قبلا کرده و آنچه را که به تأخیر انداختهام، و آنچه را که در نهان و آشکار کردهام و آنچه را که تو بدان آگاهتر از من هستی [همه را] از من بیامرز و مرا ببخشای، تنها تو میتوانی چیزی را جلو بیاندازی یا چیزی را به تأخیر بیندازی، و معبودی جز تو نیست»[7]. و واضح است که اگر گفته میشد: اغفرلی کل ما صنعت: هر آنچه را انجام دادهام همه را از من بیامرز، خلاصهتر و فشردهتر میبود، اما لفظ حدیث در مقام دعا و تضرع و اظهار بندگی و نیازمندی است که این کار میطلبد با اظهار جزئیات تمام چیزهایی که بنده از آن اظهار ندامت میکند بیان شود. این کار زیباتر و رساتر و گویاتر از خلاصهگویی و اختصار است، همچنین مانند این دعای پیامبرr در حدیثی دیگر که میفرماید: «اللّهُمَّ اغْفِرْلِی ذَنْبِی کُلَّهُ دِقَّهُ وَ جِلَّهُ، سِرَّهُ وَ عَلَانِیَتَهُ أَوَّلَهُ وَ آخِرَهُ» «خدای تمامی گناهانم را بر من بیامرز؛ اعم از کوچک و بزرگ آن، آشکار و نهان آن را، اول و آخر آن را»[8]. و در حدیثی دیگر میفرماید: «اللَّهُمَ اغْفِرْلِی خَطِیْئَتِی وَ جَهْلِی وَ إِسْرافِی فِی أَمْرِی وَ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، اللَّهُمَ اغْفِرْلِی جِدّی وَ هَزْلِی وَ خَطَئِی وَ عَمْدِیْ وَکُلُّ ذلِکَ عِنْدِی» «خداوندا گناهم و نادانیم و اسرافم و آنچه را که تو بدان داناتر از من هستی، همه را بیامرز. خداوندا جدّی و شوخی و اشتباه و عمدم که همه را دارم از من صرفنظر کن»[9]. از این نوع در دعاهای مأثور بسیارند، بیتردید دعا عبارتست از بندگی برای خدا، و نیاز به او، و اظهار حقارت و پستی در برابر او، پس هر چه آدمی بر دعا بیفزاید و آن را طولانیتر کرده و تکرار نموده و اظهار داشته و جملاتش را متنوع گرداند این کار در بیان بندگی و اظهار فقر و فروتنی و نیازش رساتر و گویاتر است. همچنین این کار موجب نزدیک شدن بیشترش به خداوند و افزایش اجر و ثوابش میشود، و این برخلاف برخورد با آدمیان است، بیشک هر چه تو از شخصی درخواست بیشتری بنمایی و نیازهایت را از او تکرار نمایی او را بیشتر آزرده و بر او تحملناپذیرتر شده و نزد او ناچیز و کماهمیت جلوه میدهی، و هر چه درخواستت را از او قطع کنی این کار نزد او مهمتر و محبوبتر است، در حالی که تو هر چه از خداوند بیشتر بطلبی به او نزدیکتر شده و نزدش محبوبتر میگردی و هر چه در دعایت اصرار و پافشاری نمایی تو را بیشتر دوست میدارد و کسی که از خداوند چیزی نطلبد خداوند بر او خشم میگیرد.
فالله یغضب ان ترکت سؤاله |
|
وبنیآدم حین یُسأل یغضب |
«اگر درخواست کردن از خداوند را رها کنی خشمگین میشود؛ اما بنیآدم هرگاه مورد درخواست قرار گیرد خشمگین میشود»[10].
در سنن ابوداود و کتب دیگران از عبدالله بن مسعود t روایت شده است که: «پیامبرr خوشش میآمد که دعا و استغفار را سه بار تکرار نماید»[11]. و اوزاعی/ میگوید: «گفته شده: بهترین دعا آنست که همراه با پافشاری و زاری و التماس به درگاه الهی باشد»[12].
[1]- جامعالعلوم والحکم (1/275).
[2]- این مطلب را حافظ ابن حجر در فتحالباری (11/98) بیان کرده است.
[3]- عبدالرزاق در المصنف (3/87)، و الطبرانی در الدعاء (شماره: 964) این مطلب را نقل کردهاند.
[4]- تفسیر ابنکثیر (8/260).
[5]- مجموع الفتاوی (15-16).
[6]- الفتاوی (15/23).
[7]- صحیح مسلم (شماره: 771).
[8]- صحیح مسلم (شماره: 483).
[9]- صحیح مسلم (شماره: 2719).
[10]- جلاءالأفهام اثر ابنقیم (ص: 203).
[11]- سنن ابوداود (شماره: 1524)، المسند (1/397-394)، و علامه آلبانی در ضعیفالجامع (شماره: 4984) آن را نقل نموده است.
[12]- بیهقی در شعبالایمان (2/38) آن را آورده است.
بیشک از جمله ویژگیهای ارجمند و صفات والایی که شایسته است کسی که خداوند را به فریاد خوانده و به درگاهش دعا میکند خود را بدان بیاراید این است که با علم یقینی دریابد که او نیازمند به خداوند و محتاج به او است و یک چشم بر هم زدن از او بینیاز نیست و این بدان خاطر است که آدمیان و بلکه همهی آفریدهها بندگان خداوند متعال، نیازمند به او، برده و مملوک او هستند، و خداوند پروردگار و مالک و فرمانروا و فریادرس آنان است. آنان جز او معبود و مستعانی ندارند، آفریده اصلاً از خودش چیزی ندارد، بلکه خودش و صفاتش و افعالش و هر آنچه را که مورد استفاده قرار میدهد یا آن را میطلبد و دیگر چیزها همه آفریده و ابداع خداوند است، و خداوند متعال پروردگار همهی آنها، و مالک و طراح و آفریننده و شکلدهنده، و تدبیرکنندهی کارهایش است، هر آنچه را خداوند بخواهد میشود و هر آنچه را نخواهد نمیشود، کسی نمیتواند تقدیرش را پس زند و کسی نمیتواند حکمش را تحت تعقیب قرار دهد:
﴿مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ﴾
[فاطر: 2].
«[درِ] رحمتی را که خداوند برای مردم بازگشاید، برای آن [رحمت] هیچ بازدارندهای نیست و آنچه را بازدارد، آن را هیچ گشایندهای جز او نیست».
آدمی نیازمند خداوند و محتاج او است، و نیازمند کسی جز او نیست، خداوند میفرماید:
﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ أَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُ إِلَى ٱللَّهِۖ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلۡغَنِیُّ ٱلۡحَمِیدُ ١٥﴾ [فاطر: 15].
«ای مردم، شما به خداوند نیازمندید و خداوند است که بینیاز ستوده است».
آفریده به خودی خود بینیاز نیست همچنان که به کسی جز پروردگارش نیز نیازمند نیست چرا که این کس نیز خود فقیر و نیازمند است، نیازمند به پروردگار، و به همین خاطر گفته شده که یاری خواستن آدمی از آدمی همچون یاری خوستن شخص غرق شده در آب از شخصی همچون خود است، و گفته شده: یاری خواستن آدمی از آدمی همچون یاری خواستن زندانی از زندانی دیگر است.
در حدیث قدسی آمده است که خداوند متعال میفرماید: «ای بندگان من! شما همگی راه گم کردهاید مگر کسی که من هدایتش کرده باشم پس هدایت از من بخواهید تا هدایتتان کنم. ای بندگان من! شما همگی گرسنهاید مگر آنکه من خوراکش داده باشم پس خوراک از من بخواهید تا خوراکتان دهم.
ای بندگان من! شما همگی برهنهاید جز آنکه من جامهاش پوشانده باشم پس پوشش از من بخواهید تا جامهتان بپوشانم.
ای بندگان من! شما شب و روز گناه میکنید و من هستم که تمام گناهان را میآمرزم پس طلب آمرزش از من کنید تا بیامرزمتان...»[1]، ابن رجب/ میفرماید: «این میطلبد که همهی آدمیان در جلب منفعت و دفع مضرت، در امور دین و دنیایشان نیازمند و محتاج خداوند باشند و به طور قطع آدمیان در همهی اینها مالک چیزی برای خود نیستند، و کسی که خداوند بر او مرحمت نکرده و هدایت و روزی ارزانیاش نکند او در دنیا از آن دو محروم میشود، و کسی که خداوند بر او لطف نکرده و گناهانش را نبخشد گناهانش در آخرت او را خوار و ذلیل میکند»[2].
کارها همه در دست اوست، هدایت و عافیت و روزی و تندرستی و دیگر موارد؛ هر آنچه از این امور را خدا بخواهد میشود و هر آنچه را نخواهد نمیشود:
﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَیًۡٔا أَن یَقُولَ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ ٨٢﴾ [یس: 82].
«هرگاه خدا چیزی را بخواهد که بشود، کار او تنها این است که خطاب بدان بگوید: بشو! و آن هم میشود».
و یا میفرماید:
﴿إِنَّمَا قَوۡلُنَا لِشَیۡءٍ إِذَآ أَرَدۡنَٰهُ أَن نَّقُولَ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ ٤٠﴾ [النحل: 40].
«ما هر گاه چیزی را بخواهیم (پدید آوریم) کافی است که (خطاب) بدان بگوییم: باش! پس فوراً میشود».
عطای خدای سبحان گفتهای است، و عذابش گفتهای، پس هرگاه عطایی کرده یا عذابی دهد یا هر کار دیگری نماید به آن میگوید: بشو و آن چیز میشود، و به همین خاطر چگونه -در حالی که مسأله این چنین [واضح] است- به دیگری پناه برده میشود یا کسی جز او فرمانبرداری میشود، یا از دیگری درخواست میشود یا دیگری به فریاد خوانده میشود؟
به همین خاطر خداوند میفرماید:
﴿فَٱبۡتَغُواْ عِندَ ٱللَّهِ ٱلرِّزۡقَ وَٱعۡبُدُوهُ وَٱشۡکُرُواْ لَهُۥٓۖ﴾ [العنکبوت: 17].
«روزی را از پیشگاه خدا بخواهید و او را بندگی و سپاسگزاری کنید».
«آدمی نیازمند روزی و محتاج به آن است پس هرگاه روزیش را از خداوند بطلبد بندهی خداوند میشود و نیازمند او میگردد، و هرگاه روزیش را از مخلوقی طلب کند بنده آن مخلوق شده و نیازمند او میگردد»[3].
بیشک فقر و نیاز آدمی و احتیاجش به پروردگارش امری ذاتی و خاص اوست، آدمی بدون آن وجودی ندارد، اما آفریدهها در درک این نیازمندی یا دور شدن از آن متفاوتند، آدمی از دو جهت نیازمند خداوند است، 1- از جهت عبادت، 2- از جهت استعانت همچنان که خداوند سبحان میفرماید:
﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ ٥﴾ [الفاتحة: 5].
«تنها تو را بندگی میکنیم و تنها از تو یاری میجوییم».
آدمی نیازمند خداوند است از این جهت که خداوند معبود اوست، معبودی که او را از سر گرامیداشت و تکریم دوست دارد، و قلبش اصلاح نشده و رستگار نمیشود، و شاد نشده و لذت نمیبرد، و خوشدل نشده و آرام نمیگیرد و اطمینان نمییابد مگر با عبادت پروردگارش و بازگشت به سوی او، و اگر هر آنچه از آفریدهها که به او لذت میبخشد برایش فراهم گردد اطمینان نیافته و آرام نمیشود، چرا که او فقری ذاتی به پروردگارش دارد، از آن جهت که او معبود و محبوب و مقصود و مرادش است و بدین ترتیب است که سرور و شادی و لذت و نعمت و سکون و آرامش برایش حاصل میگردد، و آدمی نیازمند خداوند است از جهت کمک طلبیدنش از او به خاطر گردن نهادن به دستورش، و تسلیم شدن به فرمانش، و خضوع در برابر شرعش؛ زیرا نمیتواند چیزی از اینها را به دست آورد و بدان قیام نماید مگر وقتی که خداوند او را یاری دهد»[4].
در اینجا قاعدهای مهم وجود دارد که اهل علم توجه دیگران را به آن جلب کردهاند و آن این است که هر زندهای جز خداوند، نیازمند جلب منفعت برای خود و دفع مضرت از خود است، درنتیجه او ناگزیر از دو موضوع است:
1- همان مطلوب و محبوبی که از آن بهرهمند شده و او را دلخواه خود میداند.
2- یاریگر و رساننده به آن مقصود، و بازدارنده از دستیابی به امر ناپسند، و دورکننده از آن، بعد از رخ دادنش.
در اینجا چهار چیز است که آدمی بدان نیازمند است:
1- موضوع دوستداشتنی که وجودش مطلوب و مورد خواست است.
2- موضوع ناپسند و مورد تنفر که نبودش مطلوب و مورد خواست است.
3- وسیلهای برای دستیابی به موضوع دوستداشتنی و محبوب.
4- وسیلهای برای دفع موضوع ناپسند و مکروه.
اینها چهار چیز ضروری برای آدمی و بلکه برای هر زندهایست، وجودش جز با اینها قرار نیافته و شایستگی و قابلیت به دست نمیآورد.
هرگاه که این دانسته شد خداوند سبحان همان یگانه مطلوب و معبود و محبوب است، شریکی ندارد، و او یگانه یاریگر آدمی برای دستیابی به مطلوبش است، معبودی جز او نیست، و جز او یاریگری برای دستیابی به مطلوب نیست، خداوند سبحان جمعکننده و فراگیرندهی چهار امور پیشین است و این مفهوم سخن بنده است که
﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ ٥﴾ [الفاتحة: 5].
بیشک این عبادت مقصود و مطلوب را به کاملترین شکل دربرمیگیرد، و یاریکننده کسی است که برای دستیابی به مطلوب و دفع مکروه از او کمک گرفته میشود، در قرآنکریم در هفت آیه این دو اصل به رشته کشیده است:
1- سخن خداوند که میفرماید:
﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ ٥﴾ [الفاتحة: 5].
2- سخن خداوند که میفرماید:
﴿عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُ وَإِلَیۡهِ أُنِیبُ ٨٨﴾ [هود: 88].
﴿عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُ وَإِلَیۡهِ أُنِیبُ ١٠﴾ [الشورى: 10].
«بر او توکل کردهام و به سوی او بازمیگردم».
3- سخن خداوند که میفرماید:
﴿فَٱعۡبُدۡهُ وَتَوَکَّلۡ﴾ [هود: 123].
«پس او را بپرست و بر او توکل کن».
4- سخن خداوند که میفرماید:
﴿رَّبَّنَا عَلَیۡکَ تَوَکَّلۡنَا وَإِلَیۡکَ أَنَبۡنَا﴾ [الممتحنة: 4].
«پرودگارا، بر تو توکل کردهایم و رو به سوی تو نهادهایم».
5- سخن خداوند که میفرماید:
﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡحَیِّ ٱلَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِهِۦۚ﴾ [الفرقان: 58].
«و بر زندهای که نمیمیرد، توکل کن و با ستایشش [او را] به پاکی یاد کن».
6- سخن خداوند که میفرماید:
﴿عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُ وَإِلَیۡهِ مَتَابِ ٣٠﴾ [الرعد: 30].
«بر او توکل کردهام و بازگشتم به سوی اوست».
7- سخن خداوند که میفرماید:
﴿وَٱذۡکُرِ ٱسۡمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلۡ إِلَیۡهِ تَبۡتِیلٗا ٨ رَّبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَٱتَّخِذۡهُ وَکِیلٗا ٩﴾ [المزمل: 8-9].
«و نام پروردگارت را یاد کن و چنان که باید رو به سوی او [از همه چیز] دل بکن (۸) پرورگارِ مشرق و مغرب، که هیچ معبودِ [راستینی] جز او نیست. پس او را کارسازِ [خود] گیر».
همانا نیاز آدمی به اینکه خداوند یگانه را بپرستد، و در محبت و ترس و امید و توکل بر او، در فروتنی و بزرگداشت و نزدیکی جستن به خدا، چیزی را شریک او نگرداند، بزرگتر و مهمتر از نیاز کالبد تن به روح ، و چشم به نور است، بلکه برای این نیاز همانند و شبیهی وجود ندارد که با آن مقایسه گردد، آدمی ناگزیر در هر حالت و دقیقه و چشم بر هم نهادنی نیازمند فرمانروا و فریادرس حقیقیاش است، و هیچ ضرورت و نیازی همچون این ضرورت و نیاز نیست بلکه این بالاتر از هر ضرورتی و بزرگتر از هر نیازی است، و قرآنکریم سرشار از بیان نیاز بندگان به خداوند است، و نه کسی جز او؛ و سرشار از بیان نعمتهای خداوند بر آدمیان، و بیان نعمتها و لذتهای گوناگونی است که عطایش را در آخرت به آنان وعده داده است. علم آدمی بدین مطلب، توکل کامل او به خداوند، و شکر تاماش نسبت به او، و محبت به خدا به خاطر لطف و احسانش، و تنها پناه بردن به او، و نه جز او؛ در همهی کارها، کوچک و بزرگ، ریز و درشت، را تحقق بخشیده و عملی میسازد[5]. از خداوند بخشنده میخواهیم که ما را در تحقق بخشیدن به این امر و انجام نیکوی آن موفق گرداند، و ما را یک چشم برهم زدن و حتی کمتر از آن به حال خود رها نکند، و از او میخواهیم که ما را به راه راست هدایت کند.
۸۵- اهمیت حضور قلب در دعا و تعدادی از دیگر آداب آن
بیشک دعا از قویترین اسبابی است که امور محبوب و ارزشمند با آن به دست آورده شده، و امور ناپسند و مکروه با آن دفع میشود؛ اما بعضی مواقع اثر لازم را نداشته و فایدهی آن کم میشود و چه بسا که اثر و فایدهی آن به خاطر اموری چند از بین میرود: یا به این علت که خود دعا ضعیف است. بدین صورت که این دعا را خداوند به علت وجود ستمی که همراه آن است دوست ندارد یا به علت ضعیفالقلب بودن دعاکننده و عدم رویآوری به سوی خدا و عدم حضور قلب هنگام دعاست و یا مانعی در برابر اجابت دعا موجود میباشد؛ از جمله خوردن مال حرام و تسلط گناهان بر قلب، و سیطرهی غفلت و بیتوجهی و مشغولیت و غلبهی آنها بر قلب، چرا که این امور دعا را باطل و بیاثر کرده و موقعیتش را ضعیف میکنند.
به همین خاطر به طور قطع از جمله ضوابط مهم و شروط جدیای که باید در دعا موجود باشد حضور قلب شخص دعاکننده و عدم غفلت و سهلانگاری اوست؛ زیرا وقتی که شخص دعاکننده با قلبی غافل و سرگرم به کارهای بیهوده، دعا میکند قدرت دعایش و اثر آن ضعیف میگردد، آنگاه دعا همانند کمانی شل و سست است که تیر با سرعتی ضعیف از آن خارج میشود درنتیجه اثر آن نیز ضعیف میگردد، به همین خاطر پیامبرr به حضور قلب در دعا تشویق و ترغیب کرده و از غفلت برحذر داشته است و بیان داشته که عدم حضور قلب مانعی از موانع قبولی آن است.
امام احمد در مسندش از عبدالله بن عمرو بن عاصy روایت کرده که رسول اللهr فرمودند: «قلبها آگاهند و برخی از قلبها آگاهی بیشتری دارند. پس ای مردم! هرگاه از خداوند متعال درخواست کردید با حالتی از او درخواست کنید که به اجابت آن یقین دارید. چون خداوند دعای بندهای را اجابت نمیکند که از ورای دلی غافل او را میخواند»[1]، اسناد این حدیث ضعیف است؛ چرا که عبدالله بن لهیعه از جمله راویان آن است که بدحافظه بوده است اما بقیهی رجال آن ثقهاند، اما این حدیث نزد امام ترمذی و در سنناش شاهدی از حدیث ابوهریرهt دارد که بدان تقویت میشود[2]. معنی و مفهوم این حدیث صحیح است، چرا که فرد مسلمان باید به همراه دعا حضور قلب داشته و غافل نبوده و به پذیرش آن یقین داشته باشد و به همین خاطر امام علامه ابن قیم/ در کتابش جواب الکافی، غفلت قلب و عدم حضور آن را مانعی از موانع پذیرش دعا برشمرده و برای این سخنش به همین حدیث استدلال نموده و سپس میگوید: «دعا دارویی سودمند است که بیماری را از بین میبرد، اما غفلت قلب قدرتش را از بین میبرد». همچنین میفرماید: «اگر شخص به همراه دعا حضور قلب داشته باشد و با تمام وجود مطالبه نماید و زمان دعا هم با اوقات ششگانه اجابت دعا مصادف باشد که عبارتند از: یکسوم آخر شب، هنگام اذان، بین اذان و اقامه، بعد از نمازهای واجب، هنگامی که امام نماز جمعه روی منبر میرود تا وقتی که نماز آن روز را ادا میکند و ساعت آخر بعد از نماز عصر. [دعایش حتماً پذیرفته خواهد شد]
همچنین باید دعا همراه خشوع قلب باشد و شخص در مقابل خداوند احساس شکستگی و ذلت کند و تضرع نماید، و رو به قبله کند و بر طهارت (وضو) بوده و دستها را به سوی خدا بلند کند و با حمد و ثنای پروردگار شروع نماید. سپس با صلوات بر رسول خداr ثنایش را ادامه دهد و قبل از اعلام درخواست خود توبه و استغفار نماید و سپس رو به سوی خدا نموده و بر طلب و درخواست خود اصرار ورزد و با بیم و امید از او درخواست نماید و به اسماء و صفات و توحید او توسل جوید و قبل از دعای خود صدقهای تقدیم نماید؛ همانا چنین دعایی ممکن نیست که رد شود و اجابت نگردد، خصوصاً اگر با دعاهایی که رسولخداr آنها را مظنه اجابت معرفی نموده است مصادف باشد و یا اینکه شامل اسم اعظم خداوند باشد»[3].
این سخن، سخنی پرفایده است که مشتمل بر بیان تعدادی از شروط مهم و آداب جدیای است که در صورت فراهم آمدنشان به ندرت دعا رد میگردد، میتوان این آداب را در این موارد که در پی میآیند خلاصه کرد:
1- حضور قلب و طلب کردن با تمام وجود.
2- جستجوی اوقات اجابت دعا.
3- دعا همراه با خشوع قلب و احساس شکستگی و ذلت و تضرع و حقارت در برابر پروردگار باشد.
4- دعاکننده رو به قبله نماید.
5- وضو داشته باشد.
6- به هنگام دعا دستها را به سوی خدا بلند کند.
7- دعایش را با حمد و ثنای پروردگار شروع نماید، سپس بر بنده و فرستادهی خداوند محمد مصطفی درود و سلام بفرستد.
8- پیش از بیان نیاز و طلبش توبه و استغفار نماید.
9- بر طلب و درخواستش از خدا اصرار ورزیده و بسیار با او به مناجات بپردازد.
10- با بیم و امید به درگاهش دعا نماید.
11- با نامهای نیکوی خداوند و صفات عظیم و توحیدش به او توسل جوید.
12- قبل از دعا صدقهای بدهد.
13- این که دعاهای جامعی را برگزیند و بگوید، دعاهایی که پیامبرr خبر داده که آنها مظنهی اجابت هستند، یا اینکه این دعاها دربردارندهی اسم اعظم هستند؛ اسمی که چون با آن دعا شود اجابت میگردد و هرگاه با آن درخواست شود عطا میشود.
وقتی که فرد مسلمان این امور مهم را در دعایش جمع میکند بیشک دعایش به ندرت رد میشود؛ اما در اینجا موضوعی وجود دارد که اهل علم توجه را بدان جلب کردهاند و ناگزیر باید بدان توجه نموده و آن را عملی نمود، و آن این است که بر دعاکننده لازم است که به همراه دعا نمودن که در عین حال به شروط و آداب آن به نحو جامع میپردازد، این پرداختن را با ضروریات و نیازها و مکملهای آن همراه گرداند و آن با سعی و جدیت و کوشش در راه دستیابی به مقصود حاصل میگردد. «وقتی از خدا طلب هدایت میشود این خود مستلزم فراهم شدن تمامی اسباب علمی و عملی است که هدایت بدان حاصل میشود، و وقتی از خدا بخشش و رحمت درخواست میشود مسلتزم آن است که تا حد ممکن اسبابی که موجب دریافت بخشش و رحمت میشود به کار گرفته شود، این موضوع در کتاب و سنت معروف و شناخته شده است، [به عنوان مثال] هنگامی که دعاکننده میگوید: «خدایا دینم را نیکو گردان که دستاویز کار من است، و دنیایم را نیکوگردان که در آن وسیلهی زندگی من است»... تا پایان دعا. این طلب و پناه بردن به خدا میطلبد که بنده در راه اصلاح دینش آن هم به واسطهی شناخت حق و پیروی از آن، و شناخت باطل و دوری گرفتن از آن، و دفع فتنههای شبههها و شهوات، تلاش نماید؛ و مستلزم آن است که تلاش نموده و اسبابی اختیار نماید که دنیایش با آن نیکو گردد، و این با توجه به احوال آدمیان گوناگون است، و هنگامی که دعاکننده میگوید:
﴿رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَصۡلِحۡ لِی فِی ذُرِّیَّتِیٓۖ إِنِّی تُبۡتُ إِلَیۡکَ وَإِنِّی مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ ١٥﴾ [الأحقاف: 15].
«پرورگارا، به من توفیق ده تا نعمتت را که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشتهای سپاسگزارم و کار شایستهای کنم که به آن خشنود شوی و فرزندانم را نیز برای من شایسته بدار. من به تو روی آوردهام و من از مسلمانانم».
به همراه این تضرع و التماس به درگاه الهی، در راه سپاسگزاری از نعمتهای خداوند که به او و والدینش ارزانی داشته میکوشد، در حالی که بدان اعتراف کرده، خدا را به خاطرش سپاس و ستایش نموده و از آنها در راه فرمانبرداری از خدا یاری میگیرد، همچنین با کارهای نیکی که خداوند از آن خشنود میگردد آشنا شده و بدان اقدام مینماید، و در راه تربیت فرزندان به شیوهای اصلاحی و دینی تلاش مینماید، به همین ترتیب تمامی دعاها به صراحت، توکل و التماس به خدا و پناه بردن به او در دستیابی به خواستها و نیازهای گوناگون را بیان میدارند، و در بیان تلاش در به کارگیری همهی ابزارها و وسایلی که منجر به دستیابی به این مقصود میشوند، صراحت دارند، بیشک خداوند برای همهی خواستها اسبابی قرار داده که با به کار بردن آن اسباب میتوان بدان خواستها دست یافت، و دستور داده تا این اسباب به کار گرفته شوند و به همراه آن به شدت به خدا تکیه نمود، و دعا تعبیری از این شدت تکیه نمودن به خدا است به همین خاطر دعا روح و جوهره و مُخّ عبادت است، و هنگامی که آدمی از پروردگارش میخواهد که او را به مسلمانی و در زمرهی نیکان بمیراند، این درخواستی برای عاقبت به خیری است که خود مسلتزم بهکارگیری اسباب و توفیق خداوند در [تأثیرگذاری] این اسباب است که منجر به مردن براساس آیین اسلام میشود، و به همین خاطر خداوند میفرماید:
﴿وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٠٢﴾ [آل عمران: 102].
«و جز در مسلمانی نمیرید».
«و این هدف با به کارگیری اسباب و تکیه بر مسبّب آن عملی میشود»[4].
و فقط خداوند یکتاست که زمام امور در دست اوست.
[1]- المسند (2/177).
[2]- سنن ترمذی (شماره: 3479)، بنگر به: الصحیحه (شماره: 594).
[3]- الجواب الکافی (ص: 9) این کتاب با نام: ضعف ایمان و درمان آن، و به همت مهدی مصطفایی ترجمه شده و توسط نشر آراس به چاپ رسیده است، این بخش از مطالب امام ابنقیم برگرفته از همین کتاب است.
[4]- مجموعالفوائد و اقتناصالأوابد اثر ابنسعدی (ص: 98).
۸۴- از جمله آداب دعا شتاب نکردن در پذیرش است
بیشک از جمله آداب دعا پرهیز از شتابزدگی در پذیرش دعا و دلتنگ نشدن از تأخیر در اجابت است، در غیر این صورت شخص غمگین و ملول و دلزده شده و دعا را ترک میکند، و از رحمت الهی ناامید و مأیوس میگردد، دربارهی نهی از شتاب ورزیدن در [پذیرش] دعا و اینکه این کار خود از جمله موانع پذیرش و اسباب عدم قبولی آن است احادیثی از پیامبرr وارد شده است. در صحیحین از ابوهریره t روایت شده است که پیامبرr فرمودند: «دعای هر کدام از شما قبول میشود، مادامی که عجله نکند؛ بگوید: به درگاه خدا دعا کردم و از من قبول نشد»[1]. در روایتی دیگر از مسلم آمده است: «همیشه از بنده دعا قبول میشود مادامی که مضمون دعای او گناه یا قطع رحم نباشد و عجله نکند»، گفته شد: ای رسول خدا! عجله چیست؟ فرمودند: «عجله آن است که بگوید: دعا کردم و دعا کردم و ندیدم که خداوند دعای من را قبول کند، بعد میبُرد و ناامید میشود و دعا را ترک میکند»[2].
ابن حجر/ میگوید: «در این حدیث ادبی از آداب دعا بیان شده، و آن اینکه به درخواستش ادامه داده و از پذیرش آن مأیوس نگردد؛ چرا که این کار نشانهی تسلیم شدن و فرمانبرداری و اظهار فقر و تنگدستی به درگاه خداوند است تا جایی که برخی پیشینیان گفتهاند: من بیشتر از آن میترسم که از دعا کردن باز مانم تا اینکه دعایم پذیرفته نشود... داودی میگوید: کسی که آن شروط را در نظر دارد و میگوید: من دعا کردم اما جوابی به من داده نشد این ترس بر او میرود که به طور کل از اجابت یا چیزهایی که در حد اجابت است از قبیل به تعویق انداختن پذیرش یا پوشاندن آن تا مقطعی خاص محروم شود»[3].
از ابن بطال نقل شده که در شرح این حدیث فرمود: «معنای این حدیث آن است که این فرد از اینکه دعایش فوراً اجابت نشده است به ستوه آمده و دعا را ترک میکند. گویی او با دعایش دارد منت مینهد یا با الفاظ بزرگی دعا کرده است که مستحق اجابت است، درحقیقت او پروردگار بخشندهاش را بخیل میداند؛ همان پروردگاری که از اجابت درخواستش درمانده نیست و عطا و بخشش چیزی از او نمیکاهند.» بیشک کسی که میخواهد خداوند امیدش را تحقق بخشیده و دعایش را اجابت نماید باید در حالی پروردگارش را به فریاد خوانده و به درگاهش دعا نماید که به پذیرش آن یقین داشته، به خداوند اعتماد کامل نموده، و به آنچه نزد اوست امید بسیاری داشته باشد.
ابن رجب/ میگوید: «از مهمترین و جدیترین شروط دعا حضور قلب و امید به پذیرش آن از سوی خداوند متعال است؛ همچنان که ترمذی در حدیثی از ابوهریره t نقل میکند که پیامبرr فرمودند: «خداوند را بخوانید، در حالی که یقین داشته باشید که دعایتان پذیرفته میشود. و بدانید بیشک خداوند والامرتبه دعایی را که از قلبی غافل و سرگرم به کارهای بیهوده، برمیخیزد، نمیپذیرد و اجابت نمینماید»[4]. و در المسند به نقل از عبدالله بن عمرو روایت شده که پیامبرr فرمودند: «بیشک این قلبها آگاهند و برخی از قلبها آگاهی بیشتری دارند. پس ای مردم! هرگاه از خداوند عزوجل درخواست نمودید با حالتی از او درخواست کنید که به اجابت آن یقین دارید. چون خداوند دعای بندهای را اجابت نمیکند که از ورای دلی غافل او را میخواند»[5]. به همین خاطر آدمی نهی شده که در دعایش بگوید: «خداوندا! اگر میخواهی مرا ببخشای! بلکه باید در دعای خود قاطع باشد. چون کسی نمیتواند خداوند را به امری مجبور سازد»[6]. و نهی شده که در پذیرش دعا شتاب به خرج داده و دعا را ترک کند؛ همچنین از اینکه از به تأخیر افتادن پذیرش دلتنگ شود نهی شده است و این شتابزدگی و دلتنگ شدن جزو موانع پذیرش و اجابت قرار داده شده تا امیدش به پذیرش دعایش قطع نشود، هر چند مدت زمانی طولانی به درازا کشد چرا که خداوند سبحان اصرارکنندگان در دعا را دوست میدارد...
لذا مادام که آدمی در دعا پافشاری کرده و چشمطمع به اجابت داشته و قطع امید نمیکند، او به پذیرفتهشدن دعا نزدیک است، و کسی که مدام درها را بکوبد نزدیک است که به رویش گشوده شود»[7].
و چگونه شخص مسلمان به پروردگارش اطمینان نداشته باشد در حالی که همهی کارها در دست اوست و به تقدیر و مشیت و خواست او گره خورده است، هر آنچه را خدا بخواهد همان میشود که او میخواهد، در زمانی که او میخواهد، به صورتی که او میخواهد، بدون هیچ زیاده و کاستی و بیهیچ تقدیم و تأخیری، فرمان خداوند سبحان در آسمانها و مدارهای آنها و در زمین و هر آنچه بر روی آن و در درون آن قرار دارد و در دریاها و فضا نافذ و لازم الاجرا است، و در سایر پیکرهی هستی و ذرات آن دگرگونی و تغییر ایجاد کرده و هر آنچه را بخواهد در آن پدید میآورد:
﴿مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ﴾
[فاطر: 2].
«[درِ] رحمتی را که خداوند برای مردم بازگشاید، برای آن [رحمت] هیچ بازدارندهای نیست و آنچه را بازدارد، آن را هیچ گشایندهای جز او نیست».
در دانش بر همه چیز احاطه دارد، و با شمارش همهچیز را برشمرده است، بخشایش و حکمتش همهچیز را فراگرفته است، تنها او میآفریند و تنها او فرمان میدهد، فرمانروایی و سپاس و ستایش خاص اوست، دنیا و آخرت از آن اوست، نعمت و لطف و احسان خاص اوست، ثنا و ستایش نیکو و زیبا لایق اوست، قدرتش همهچیز را دربرگرفته، و بخشایش و رحمتش همهچیز را پوشش داده:
﴿یَسَۡٔلُهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ کُلَّ یَوۡمٍ هُوَ فِی شَأۡنٖ ٢٩﴾ [الرحمن: 29].
«همهی چیزها و همهی کسانی که در آسمانها و زمینند از خدا درخواست میکنند. او پیوسته دستاندرکار کاری است».
بخشش هیچ گناهی، و عطا و احسان به هر درخواستی. بر او کاری بزرگ جلوه نمیکند، اگر اهل آسمانها و زمین، آدمیان و جنیان، زندهها و مردهها، کوچک و بزرگ، تر و خشک، در یک میدان بایستند و از او درخواست نمایند و به هر کدام آنچه را درخواست نمود عطا نماید این کار ذرهای از آنچه در اختیار دارد نمیکاهد:
﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَیًۡٔا أَن یَقُولَ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ ٨٢﴾ [یس: 82].
«هرگاه خدا چیزی را بخواهد که بشود، کار او تنها این است که خطاب بدان بگوید: بشو! و آن هم میشود».
و به همین خاطر بیشک آنچه که با ایمان کامل به خداوند و توحید خالصانهی او مغایر است، این است که آدمی در حالی از خداوند درخواست نماید که در درخواستش مصمم و جدی نباشد. به این شکل که مثلاً در دعایش بگوید: خدایا اگر خواستی به من رحم کن، یا پروردگارا اگر خواستی مرا ببخش، یا خداوندا اگر خواستی مرا توفیق ده، و دعاهایی از این قبیل؛ این دعاها از این رو اشکال دارد که توهم بینیازی از خداوند و عدم اطمینان به آنچه نزد او است را القا میکند، در صحیحین از ابوهریره t روایت شده است که پیامبرr فرمودند: «هیچ یک از شما نگوید: خداوندا! اگر میخواهی مرا بیامرز؛ خدایا! اگر خواستی مرا ببخش، بلکه در تقاضای آمرزش، پایداری و سرسختی کنید و رغبت خود را به رحمت خدا بسیار بزرگ کنید؛ زیرا خداوند متعال چیزی را که بخشیده است، در نظرش بزرگ نیست و بخشش برای او سخت نیست». این روایت امام مسلم است[8].
و باز در صحیحین از انس بن مالک t روایت شده که: رسول اللهr فرمودند: «وقتی یکی از شما دعا کرد، دعایش را جدی بگیرد و در آن سرسختی کند، و نگوید: خدایا! اگر خواستی به من عطا کن، چون کسی نمیتواند خدا را به امری مجبور نماید»[9].
امام مجدد شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب/ این حدیث را در کتاب التوحید نقل کرده، و این عنوان را برای آن بیان داشته: «باب قول: اللهم اغفرلی إن شئت: خدایا! اگر خواستی مرا ببخش»، ایشان با این تعبیر و عنوان نشان داده و آگاهی میدهد که عدم جدیت در دعا و معلق کردن آن به مشیت، با توحیدی که شایسته است تا مسلمان بر آن شیوه باشد منافات و مغایرت دارد، چرا که سخن کسی که میگوید: «خدایا اگر خواستی مرا ببخش» نشاندهنده سستی در درخواست، و کمتوجهی در طلب است. گویی این نحوهی دعا بیان میدارد که اگر این خواسته برآورده شد [چه بهتر] والا از آن بینیازم، و کسی که این حال و روزش باشد او حالت نیازمندی و اضطراری را که روح و جوهره و لبّ عبادت است به دست نیاورده است، و این خود دلیلی بر شناخت اندکش نسبت به گناهان و سوءعاقبت آن، و شناخت اندکش نسبت به رحمت و بخشایش پروردگارش، و شدت نیازمندیش به او، و ضعف یقینش به خداوند و پذیرش دعایش از سوی او، است. به همین خاطر در حدیث میفرماید: «در درخواستش قاطع باشد»، یعنی با جدیت درخواستش را مطرح کرده و رغبت و تمایلش را به خوبی نشان دهد و به اجابت و پذیرش، یقین و اطمینان داشته باشد. چرا که هرگاه چنین کند نشاندهندهی علمش به عظمت بخشش و رحمتی است که درخواست میکند و نشاندهندهی آن است که او نیازمند و مجبور به داشتن آن چیزی است که آن را میطلبد، و نشاندهندهی آن است که او نیازمند به خداوند و ناگزیر از پناه بردن به اوست، و یک چشم بر هم زدن از بخشش و رحمت او بینیاز نیست[10].
به همین خاطر بر هر مسلمانی واجب است که هر گاه به درگاه خدا دعا مینماید در دعا پافشاری و اصرار نماید، و مانند شخصی که چیزی را استثنا میکند نگوید: «اگر خواستی»، بلکه مانند دعای فردی بینوا و بیچاره و نیازمند با پافشاری و صداقت و جدیت و عزم و اراده دعا نماید به همراه اطمینان کامل به خداوند و طمع نسبت به آنچه در نزد اوست و حسنظن به او، همچنان که خداوند در حدیث قدسی میفرماید: «من مطابق عقیدهی بندهام نسبت به من، عمل خواهم کرد، و هرگاه مرا یاد نماید و مرا ذکر کند با او هستم»[11].
ما از خداوند بخشنده میطلبیم که حسنظن نسبت به خودش و اطمینان کامل به آنچه در نزد اوست را روزیمان گرداند و ما را برای به دست آوردن هر خیری در دنیا و آخرت که او دوست داشته و میپسندد موفق گرداند.
[1]- صحیح بخاری (شماره: 6340)، و صحیح مسلم (شماره: 2735).
[2]- صحیح مسلم (شماره: 2735).
[3]- فتحالباری (11/141).
[4]- سنن ترمذی (شماره: 3479)، و علامه آلبانی/ در صحیحالجامع (شماره: 245) آن را حسن دانسته است.
[5]- المسند (2/177)؛ و بنگر به: الصحیحه (شماره: 594).
[6]- صحیح مسلم (شماره: 2679).
[7]- جامعالعلوم والحکم (2/404-403).
[8]- صحیح مسلم (شماره: 2679).
[9]- صحیح بخاری (شماره: 6338)، صحیح مسلم (شماره: 2678).
[10]- بنگر به: تیسیر العزیز الحمید (ص: 652ـ651).
[11]- صحیح بخاری (شماره: 7405)، و صحیح مسلم (شماره: 2675).
۸۳- اهلباطل دعاهای باطل را با داستانهایی ساختگی ترویج میدهند
پیشتر درخصوص اهمیت اخلاص در دعا سخن گفته شد، اخلاص شرطی بسیار مهم از شروط پذیرش دعاست، عدم اخلاص در دعا از بزرگترین تعدی و تجاوز، و حقارت و پستی محسوب میگردد، در این باره فرقی نمیکند کسی که غیر خدا را به دعا میخواند به طور مستقل او را به دعا بخواند یا او را واسطهای میان خود و خداوند قرار دهد، بیشک چنین کاری از بزرگترین گناهان و شدیدترین گمراهیهاست، خداوند میفرماید:
﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن یَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا یَسۡتَجِیبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥﴾ [الأحقاف: 5].
«و کیست گمراهتر از کسی که به جای خداوند کسی را [به دعا] بخواند که تا روز قیامت [دعای] او را اجابت نکند و آن (معبودان دروغین) از دعایشان بیخبرند».
در اینجا موضوعی مطرح است که ناگزیر باید نسبت بدان هشدار داد و آن این است که گروهی از قبرپرستان با بیان داستانها و خبرهایی، مردم عوام و ناآگاه را میفریبند به طور مثال میگویند: فلانی در کنار قبر فلان شخص دعا کرد و دعایش اجابت شد، و اینکه کسانی در کنار قبرهای دستهای از پیامبران و صالحین دعا کردند دعایشان پذیرفته شد، و یا میگویند: بیشک قبر فلانی دارویی مُجَرب است، و این پندار را به آنان القا میکنند که در کنار قبرها لغزشها بخشیده شده، و دعاها پذیرفته گشته، و درهای رحمت گشوده میشود و رحمتها فرو میبارند، و عدهای خوابهایی دربارهی دعا کنار قبور بعضی شیوخ میبینند، و گروهی پذیرش دعا کنار قبرهایی معروف را آزمودهاند و سخنانی از این دست که این گمراهکنندگان برخی مسلمانان ناآگاه را با آن میفریبند و با این کار آنان را از توحید خالص و یقین صادقانه و اعتماد به خدا منصرف کرده و آنان را به دلبستگی به قبور و عزلت گزیدن در کنار آنها و یاری طلبیدن از صاحبانش و به فریاد خواندن آنان سوق میدهند.
بیشک داستانها و قصهها تأثیر بسزایی در قلب عامه و ناآگاهان دارد، چه بسیار مردمی که [با شنیدن این داستانها] گرفتار خطا و اشتباه شدهاند. بر هر بندهی مسلمانی واجب است که دینش را بر پایهی چیزی از اینها بنا نکند، چرا که این داستانها درخور اعتنا نیستند و نمیتوان به آن اطمینان کرد، و سند و مدرکی محسوب نمیگردند، بیشک دلیل و حجت درون کتاب خدا و سنت رسول اوr است، نه در داستانهای ساختگی و قصههای دروغین و خبرهای جعلی.
امام علامه ابن قیم/ در حالی که در صدد بیان برخی از اموری است که بعضی از مردم را گرفتار دلبستگی و شیفتگی به قبور میکند آن هم در حالی که ساکنین این قبور مردههایی هستند که مالک هیچ سود و زیانی نبوده و اختیار مرگ و زندگانی و برانگیختن ندارند، میگوید: «از جملهی اینها [یعنی اموری که منجر به چنین کاری میشود]: داستانهایی است که دربارهی این قبرها برای مردم بیان میشود؛ مثلاً: فلانی در حالت نیاز و تنگنا از قبر فلانی طلب یاری کرد در نتیجه از تنگنا رهایی یافت و یا فلان کس صاحب فلان قبر را به فریاد خوانده یا او را واسطه نیازش به درگاه خدا کرد نیازش برآورده شد، و فلانی دچار صدمه و آسیبی شد امیدوارانه به صاحب آن قبر روی آورد آسیبش برطرف شد، خادمان و متولیان این قبرها داستانهایی از این دست بسیار دارند که بیانش به درازا میکشد، اینان از دروغگوترین آفریدههای خدایند که بر زبان مرده و زنده دروغ میبافند....»[1].
اگر غلبهی ناآگاهی و کمی علم به حقیقت آنچه که خداوند رسولش را برای آن برانگیخته نبود، بلکه اگر ناآگاهی نسبت به این موضوع نبود که تمامی پیامبران برای تحقق بخشیدن به توحید و قطع اسباب و وسائل شرک ارسال شدهاند، غیرممکن بود که این بیان فاسد و استدلال باطل میان کسی از منتسبین به اسلام و گرویدگان به این دین راست و درست ترویج یابد.
علما جوابهای بسیار و به شکلهای متعددی در ردّ این حکایات بیان داشتهاند این جوابها واهی بودن این استدلال و فساد آن را روشن میسازد، از جمله این جوابها این است که: بیشک دین خداوند کامل بوده و نقصی در آن نیست، خداوند میفرماید:
﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ﴾ [المائدة: 3].
«امروز دینتان را برای شما کامل کردم و نعمت خویش را بر شما تمام نمودم و اسلام را [به عنوان] دین برای شما پسندیدم».
پس اگر کاری در زمان پیامبرمان r و یارانش جزو دین نبوده امروز نیز جزو این آیین نیست و تا برپایی قیامت جزو دین نیست. خداوند متعال عملی را در دین نمیپذیرد مگر آنکه دلیلی از کتاب خودش و سنت پیامبرشr بر آن موجود باشد، اما داستانها و خوابها و قصهها و خبرها چیزهایی نیستند که شرع بر اساس آن برپا گردد یا دین بر پایهی آن بنا گردد. شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «آنچه نزد علمای اسلام در اثبات احکام مورد استناد قرار میگیرد همان کتاب خدا و سنت رسولشr و روش سابقین اولین است، و اثبات حکمی شرعی بدون این اصول سهگانه چه به صورت نص باشد و یا استنباط، به هیچوجه جایز و صحیح نیست»[2].
درخصوص عنایت داشتن به دعا در کنار قبرها، نه آیهای محکم و نه سنتی که رعایت شده باشد بیان نشده است؛ همچنین در خصوص اجازهی چنین کاری از سه قرن ممتاز که رسول اللهr آن را ستوده، چیزی نقل نشده است؛ سه قرنی که رسول اللهr دربارهی آنها چنین میفرماید: «بهترین امت من در این قرن کسانی هستند که من در میانشان برانگیخته شدهام، سپس کسانی هستند که به دنبال اینان میآیند، سپس کسانی هستند که به دنبال اینان (دستهی دوم) میآیند»[3]. و چیزی در این باره از امامی شناخته شده و یا عالمی پیروی شده نقل نشده است.
از سوی دیگر بیشک بسیاری از این داستانها و رؤیاها که در این زمینه روایت شدهاند از آنکه از او نقل شده به اثبات نرسیده است، بلکه شایعه و دروغ و افترا هستند (که به زبان این افراد بسته شده است) بهخصوص آن بخش که به برخی از اهل علم و فضل نسبت داده میشود، شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «بحمدالله چیزی در این باره از امامی معروف و عالمی پیروی شده نقل نشده است، بلکه آنچه در این خصوص نقل شده یا دروغی است که بر صاحبش بسته شده، یا از آن دسته حکایتهایی است که از فردی مجهول و ناشناس نقل شده و دستهای از آنها مطالبی است که صاحبش آن را گفته یا با اجتهاد شخصی آن را انجام داده است و چنان که میدانیم اجتهاد گاهی به خطا میرود و گاه درست از آب درمیآید، یا صاحبش آن را با قیود و شروط بسیاری بیان داشته، به شیوهای که آنچه باید از آن برحذر بود در آن وجود ندارد؛ اما به هنگام نقل مطلب از او، مطلب را تحریف کردهاند؛ هم چنان که پیامبرr بعد از آنکه ابتدا از زیارت قبور نهی فرمود اما بعدها اجازهی چنین کاری را داد یاوهگویان چنین برداشت کردند که این همان زیارتی است که در گذشته انجام میدادهاند و در کنار قبر نماز میخواندهاند و از آن طلب کمک و یاری مینمودهاند»[4]. از طرف دیگر برآورده شدن نیازهای برخی از این دعاکنندگان و تحقق یافتن امید و آرزوهایشان نشاندهندهی صحت و سلامت و درستی کارشان نیست. چرا که گاه پذیرش دعا براساس سنت استدراج و ابتلا و آزمایش صورت میگیرد، در نتیجه به مجرد انجام دعا و دستیابی به مقصود یا متحقق شدن مراد با آن، دلیلی بر جایز بودن آن در شریعت نیست. رخ دادن تأثیر دلیلی بر مشروعیت نیست، [به عنوان مثال] سحر و طلسم و [تأثیر بد] چشم و کارهایی از این دست از جمله اموری در عالم هستند که به اذن خدا تأثیرگذارند که گاه خداوند به واسطهی آنها بسیاری از اهداف جانهای پلید را تحقق میبخشد، اما با این حال این کارها حرام و باطلند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «همین که دعا سبب دستیابی به مقصود گردد نشاندهنده و بیانگر آن نیست که این دعا در شریعت جایز است، چرا که بسیاری از مردم چیزی جز خدا از جمله ستارهها و آفریدهها را به فریاد میخوانند و اهدافشان برآورده میگردد، و برخی از مردم در کنار بتها و کنیسهها و چیزهایی از این دست به دعا میپردازند، و تندیسها و مجسمههایی که در کنیسهها است را به فریاد میخوانند و اهدافشان نیز برآورده میگردد و برخی از مردم به دعاهایی حرام میپردازند، دعاهایی که به اتفاقنظر مسلمانان حرامند و اهدافشان نیز برآورده میگردد.
برآورده شدن هدف و مقصود با برخی کارها و ابزارها به معنای مجاز بودن آن نیست هر چند که هدف و مقصود مباح باشد (هدف وسیله را توجیه نمیکند) چرا که گاه این کار مفسدهای در آن است که بر مصلحت آن ارجحیت دارد، در حالی که شریعت [با خود] تحصیل مصالح و تکمیل آن، و تعطیل مفاسد و تقلیل آن را آورده است، و الا همهی محرمات از جمله شرک و مشروبات الکلی و قمار و فسق و فجور و ظلم گاه برای صاحبش منافع و خواستههایی حاصل میکنند، اما چون مفاسد اینگونه کارها بر مصلحت آنها رجحان و برتری دارد خدا و رسولش از انجام آنها نهی فرمودهاند، همچنان که بسیاری از دستورات مانند عبادات و جهاد و بخشش مال و دارایی گاه ضرررسان هستند، اما چون مصلحت آن بر مفسدهاش رجحان و برتری دارد شارع بدان دستور داده است، این اصلی است که باید معتبر دانسته شده و مورد توجه قرار گیرد»[5].
از سوی دیگر گاه این تاثیرات از سوی شیطان صورت میگیرد، گاه شیطان برای برخی از اینان خود را در صورت کسی که او را بزرگداشته یا بدو معتقد میشوند یا خود را به او منسوب میکنند نشان میدهد و گاه با آنان سخن گفته یا برخی از درخواستهایشان را به اذن خدا برآورده میسازد. این کار فتنهای میشود برای آنان، و چنین پنداشته میشود که آن کرامتی برای اینانی است که به فریاد خوانده میشوند، و در حقیقت این چیزی جز فتنه نیست، اینان نمیدانند که اینها از جنس آن چیزی است که شیاطین بر سر بتپرستان درمیآورند تا آنجا که گاه برای کسی که آن را عبادت میکند جلوی چشم آمده و برخی از امور پوشیده را بر ایشان گفته و برخی از درخواستهایشان را برآورده میسازند. این امر بزرگترین علت پرستش بتها و دلبستگی به آنهاست.
خلاصه اینکه دلیل آوردن و اقامهی حجت کردن با امثال این حکایتها درست نیست و اطمینان نمودن بر آنها صحیح نیست و دین خداوند بر پایهی چیزی از اینها بنا نمیشود، بلکه دین خدا بر پایهی آنچه در کتاب و سنت آمده برپا میگردد و نه براساس حدس و گمان و دروغ و قصهها و داستانها و تجارب و رؤیاها و خوابها. خداوند ما را از لغزش و خطا مصون داشته و بر سخن درست و عمل صحیح موفق گرداند.