۷۷- چه کسانی دعایشان پذیرفته میشود؟
پیشتر به زمانها و حالتها و موقعیتهایی که دعاها در آن پذیرفته میشود اشاره کردیم، اینها زمانها و حالتهایی والا و ارجمندند که نزدیکی آدمی به پروردگارش در آنها بیشتر شده و پافشاریش باعظمتتر شده و رویآوردن و نزدیکی و اخلاصش قویتر میگردد، در سنّت مبارک نبوی به اموری چند از این قبیل اشاراتی شده است که در آنها رسول الله r تذکر داده که هرکس این چنین باشد دعایش رد نشده (و پذیرفته میگردد).
در اینجا شایسته است به تعدادی از نصوص سنت دربارهی کسانی که دعایشان رد نمیشود اشاره نماییم.
از جمله کسانی که در سنت نام برده شده که دعایشان رد نمیشود اینها هستند: دعای شخص روزهدار تا هنگامی که افطار مینماید، دعای مسافر، دعای پدر به نفع یا به ضرر فرزندش، و دعای ستمدیده و مظلوم. در سنن کبری اثر بیهقی در حدیثی مرفوع از انس t روایت شده که: «سه دعا رد نشده (و پذیرفته میشود):
1- دعای پدر (برای فرزندان).
2- دعای روزهدار.
3- دعای مسافر»[1].
ترمذی و ابوداود و ابن ماجه از ابوهریره t روایت کردهاند که رسول اللهr فرمودند: «سه دعا بدون شک مستجاب میشوند:
1- دعای ستمدیده.
2- دعای مسافر.
3- دعای پدر برای فرزندش»[2].
امام احمد در مسندش این حدیث را با این لفظ آورده است: «دعای پدر بر فرزندش»[3].
همچنین از جمله احادیث وارد شده درخصوص دعای فرد ستمدیده حدیث ابن عباس y است که در آن آمده: پیامبرr معاذ را به یمن فرستاد و فرمود: «از دعای مظلوم بترس، میان او و میان خداوند حجابی نیست»[4].
کتابهای سیره و تاریخ سرشار از بیان وقایع و شواهدی در این زمینه است، از جمله در صحیح مسلم به نقل از عروه پسر زبیر آمده که: اروی دختر اوس مدعی شد که سعید بن زید بخشی از زمینش را تصاحب نموده است؛ لذا نزد مروان بن حکم از او شکایت کرد. سعید گفت: آیا من زمین او را تصاحب میکنم آن هم پس از اینکه این جمله را از رسول اللهr شنیدم؟! مروان گفت: از رسولخداr چه شنیدی؟ گفت: شنیدم که رسول اللهr میفرمود: «هرکس، یک وجب از زمین دیگری را به ناحق، تصاحب کند، آن زمین تا هفت طبق، طوقی در گردن او میشود». مروان گفت: بعد از این سخنان، از تو گواه نمیخواهم. سعید بن زید گفت: خدایا! اگر این زن، دروغ میگوید، او را نابینا گردان و داخل زمین خودش، به هلاکت برسان. مروه میگوید: آن زن به اندازهای زنده ماند که نابینا گردید و روزی، در زمین خودش راه میرفت که داخل چاهی افتاد و مرد[5].
همچنین سنت بیانگر آن است که دعای فرد مسلمان برای خواهر و برادر مسلمانش که در غیاب او صورت گیرد رد نمیشود. در صحیح مسلم از امدرداءل نقل است که به صفوان گفت: آیا امسال قصد داری که به حج بروی؟ صفوان گوید: گفتم: آری، امدرداء گفت: پس برای ما دعای خیر کن، زیرا پیامبرr میفرمود: «دعای شخص مسلمان برای برادرش در غیاب او مستجاب است و بر بالای سر او فرشتهای مأمور است که هرگاه برای دوستش دعایی خیر کند، فرشته میگوید: آمین و برای تو نیز هم چنین باد!»[6].
در صحیح مسلم از ابودرداء t روایت شده است که او از پیامبر r شنید که میفرمود: «هر بندهی مسلمانی که در غیاب برادرش برای او دعای خیر کند، فرشته میگوید: برای تو هم مثل آن باشد»[7].
از جمله احادیثی که در سنّت درباره اجابت دعا آمده حدیثی است که در صحیح بخاری به نقل از عبادة بن صامت به اثبات رسیده که نقل کرده پیامبرr فرمودند: «هرکس که شب بیدار شود و این کلمات را بگوید:
«لاَ إِلهَإلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیْکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لْهُ الْحَمْدُ، وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، اَلْحَمْدُ لِلّهِ وَ سُبْحانَ اللهِ وَ لاَ إِلهَ إِلاَّاللهُ وَ اللهُ اَکْبَرُ وَلاحَوْلَ وَ لا قْوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ».
و سپس بگوید: خدایا مرا ببخشای، یا دعای دیگری بنماید، قبول میگردد و اگر وضو بگیرد و نماز بخواند نمازش قبول میشود»[8].
در سنن ابوداود، و المسند امام احمد و [کتب] دیگران از معاذ بن جبل t روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «هر مسلمانی که شب با وضو ذکرکنان بخوابد، بعد از آن هرگاه از شب بیدار شود و از خداوند هر خیری از دنیا و آخرت سؤال کند، خداوند آن چیز را حتماً به او عطا میکند»[9].
هر گاه آدمی به خداوند نزدیک شود، از او فرمانبرداری نماید، و بر اجرای دستوراتش مداومت ورزد، شایسته آن است که دعا و مناجاتش با پروردگارش مورد اجابت و پذیرش قرار گیرد. در صحیح بخاری از ابوهریره t روایت است که رسول اللهr فرمود: «خداوند متعال میفرماید: هر کس، با دوستان من دشمنی کند، من با او اعلام جنگ مینمایم. و بندهام با هیچچیز محبوبی نزد من به اندازهی انجام آنچه که بر او فرض قرار دادهام به من نزدیک نمیشود و همچنان با انجام نوافل به من تقرب میجوید تا اینکه محبوب من قرار میگیرد پس هنگامی که مورد محبتام قرار گرفت، من گوش، چشم، دست و پایش میشوم که به وسیلهی آنها میشنود و میبیند و میگیرد و راه میرود و اگر از من طلب کند به او عطا میکنم و اگر پناه بخواهد او را پناه میدهم و در هر کاری که میخواهم انجام دهم، به اندازهی قبضروح مؤمنی که مرگ را نمیپسندد و من هم آزارش را نمیپسندم، متردد نمیشوم»[10].
همچنین هنگامی که آدمی به ضرر و زیانی گرفتار میشود و در این حالت با صداقت و اخلاق و شدت تمایل به خداوند روی میآورد بیشک دعایش رد نمیشود، خداوند میفرماید:
﴿أَمَّن یُجِیبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ﴾ [النمل: 62].
«نه بلکه [سؤال این است] چه کسی [دعای شخص] درمانده را، چون او را بخواند، میپذیرد و سختی را برمیدارد؟»
عالمی در تفسیر این آیه میگوید: «خداوند متعهد گشته که دعای فرد محتاج و نیازمند را اجابت کند و خود نیز از آن خبر داده است و علتش هم این است که کسی از سر ناچاری به او پناه میبرد قطعاً این کارش ناشی از اخلاص و قطع امید از دیگران است، و اخلاص نزد خداوند سبحان جایگاه ویژهای دارد و او نیز خود را مکلف به برآورده کردن دعای کسانی نموده که مخلصانه به او روی میآورند، خواه مؤمن باشند یا کافر، عابد باشند یا گناهپیشه»[11].
دعای ذیالنّون (یونسu) که در هنگام بودن در شکم آن ماهی با آن دعا کرد جایگاه و منزلت عظیم و بزرگی در اجابت و پذیرش دارد خداوند میفرماید:
﴿وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَٰضِبٗا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَیۡهِ فَنَادَىٰ فِی ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٨٧ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّۚ وَکَذَٰلِکَ نُۨجِی ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٨٨﴾ [الأنبیاء: 87-88].
«وذیالنّون را، چون خشمگین رفت، و گمان کرد [کار را] بر او تنگ نمیگیریم و در تاریکیها ندا در داد که معبود [راستینی] جز تو نیست. تو پاک [و منزهی] به راستی من از ستمکاران بودم پس [دعایش را] اجابت کردیم و از غم رهاییاش دادیم و مؤمنان را بدینسان نجات میدهیم».
در سنت به اثبات رسیده که هر فرد مسلمانی در هر کاری این دعای عظیم و با برکت را خوانده و با آن دعا کند حتماً خداوند دعایش را میپذیرد. ترمذی و دیگران نقل کردهاند که رسول اللهr فرمود: «دعای صاحب ماهی (یونس u) زمانی که در شکم ماهی بود، اینگونه پروردگارش را خواند و دعا کرد:
«لاإِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَالظَّالِمِیْنَ».
«معبود راستینی جز تو نیست؛ پاک و منزهی تو، همانا من از ستمکاران بودم».
هر مسلمانی که آن دعا را برای برآورده شدن چیزی بخواند، خداوند، دعایش را اجابت مینماید[12].
حال وقتی که آدمی با توسل به خدا با اعمال نیکی که در زندگیاش بدان اقدام نموده را به این دعا بیفزاید، اعمالی که قصدش از انجام آنها تقرب جستن به خداوند و کسب خشنودی او بوده است، دعایش رد نمیشود؛ همچنان که سه نفری که درون غار بودند و سنگ بزرگی درِ غار را به رویشان بست اینچنین کردند و هر کدامشان به یکی از اعمال نیکش توسل جست تا اینکه خداوند به واسطهی آن مشکلشان را برطرف ساخت. پیشتر سرگذشت اینان به طور کامل بیان شد.
نزدیکی جستن آدمی به خداوند و انجام فراوان کارهای نیک و روی آوردنش به پروردگار با آنچه که او را راضی و خشنود میگرداند از بزرگترین ابزارهای پذیرش دعا و از مهمترین دلایل اجابت آن است.
توفیق تنها به دست خداوند یگانه و یکتاست.
[1]- سنن کبری اثر بیهقی (3/345)، و علامه آلبانی/ در الصحیحه (شماره: 1797)، آن را صحیح دانسته است.
[2]- سنن ابوداود (شماره: 1536)، و سنن ابنماجه (شماره: 3862)، و سنن ترمذی (شماره: 1905)، و علامه آلبانی/ در الصحیحه (شماره: 596) آن را حسن دانسته است.
[3]- المسند (2/258).
[4]- صحیح بخاری (شماره: 2448).
[5]- صحیح مسلم (3/1231).
[6]- صحیح مسلم (شماره: 2733).
[7]- صحیح مسلم (شماره: 2732).
[8]- صحیح بخاری (شماره: 1154).
[9]- سنن ابوداود (شماره: 5042)، و المسند (5/234، 241، 244) و علامه آلبانی/ در صحیحالجامع (شماره: 5754) آن را صحیح دانسته است.
[10]- صحیح بخاری (شماره: 6502).
[11]- تفسیر قرطبی (13/148).
[12]- سنن ترمذی (شماره: 3505)، و المسند (1/170) و علامه آلبانی/ در صحیحالجامع (شماره: 3383) آن را صحیح دانسته است.
۷۶- حالتهایی، که دعا در آن پذیرفته میشود
پیشتر به تعدادی از زمانهای ارجمندی که به پذیرش دعا در آن، بیش از دیگر زمانها امید میرود اشاره شد؛ چرا که فرد مسلمان در هر زمان که به دعا و راز و نیاز با خداوند بپردازد -در هر ساعتی از شب یا روز- این امید هست که خداوند آن را از او بپذیرد؛ اما در اینجا زمانهایی ارجمند نیز مطرحند که شارع فضیلت بیشتری را به آنها اختصاص داده و بیشتر امید پذیرش وجود دارد و پذیرش دعا در آن برازندهتر و درخورتر از سایر زمانهاست؛ لذا شایسته است فرد مسلمان در این زمانها به دعا توجه و عنایت خاصی داشته باشد، مانند یکسوم پایانی شب، و ساعتی که در روز جمعه هست و دیگر زمانهایی که پیشتر بدان اشاره شد.
و همچنان که زمانهایی ارجمند وجود دارد که شایسته است تا فرد مسلمان در آن زمانها به دعا توجه خاصی کند، همچنان نیز حالتهایی ارجمند برای فرد مسلمان وجود دارد که نزدیکیاش به خداوند و رویآوریش به او و خشوع و خضوع و تسلیم شدنش در برابر پروردگار در آن حالتها بیشتر میگردد؛ لذا شایستهی فرد مسلمان است که بر دعا کردن در آن حالتها افزوده و به درخواست و طلب در آنها اهمیت دهد.
از جملهی آنها دعا کردن در نماز است. هنگامی که آدمی با حالتی از خشوع و خضوع و خواری و پشیمانی در برابر پروردگار میایستد و بهخصوص در حالت سجود (که با تمام وجود سرخم میکند)، بیشک آدمی در حالت سجده به پروردگارش نزدیکتر میگردد؛ لذا شایسته است که در این حالت بیشتر به دعا و راز و نیاز با خداوند و طلب از او بپردازد؛ به خاطر نزدیکی بیشترش به خداوند در این حالت؛ در صحیح مسلم از ابوهریره t روایت شده که پیامبرخداr فرمود: «بنده زمانی که در حال سجده است، از هر زمان دیگری به پروردگارش نزدیکتر است، پس در سجده فراوان دعا کنید»[1].
در صحیح مسلم از ابن عباس y روایت شده که پیامبرخداr فرمودند: «آگاه باشید که من از خواندن قرآن در حال رکوع و سجود نهی شدهام. اما در رکوع بزرگداشت خداوند را به جای آورید (یعنی به عظمت و بزرگی او اقرار کنید) و اما در سجده، در دعا کردن بکوشید، زیرا سزاوار است که دعای شما در این حال مورد قبول واقع شود»[2].
و همچنین دعا نمودن در انتهای نماز پیش از سلام و بعد از صلوات ابراهیمی بر پیامبر اسلامr. امام احمد و ترمذی و نسائی و دیگران از عبدالله بن مسعودt روایت کردهاند که گفت: «در حالی که پیامبرr [حضور داشت] و ابوبکر و عمر y با ایشان بودند من نماز میخواندم، هنگامی که برای تشهد نشستم ابتدا با ثنا و ستایش خداوند شروع کردم سپس بر پیامبرr درود فرستادم، پس برای خودم دعا کردم، پیامبرr فرمودند: بخواه که عطا میشود، بخواه که عطا میشود»[3].
در سنن ترمذی و نسائی و دیگران از فضالة بن عبید t روایت شده که گفته است: «پیامبرr صدای مردی را شنید که در نمازش دعا میخواند، بیآنکه خداوند والامرتبه را ثنا و ستایش کند و بر پیامبرخداr درود فرستد. پیامبرخداr فرمود: «ای نمازگزار شتاب ورزیدی»، سپس پیامبرr شیوهی صحیح دعا کردن را به آنان آموخت، همچنین پیامبر خداr از شخصی که نماز میخواند شنید که سپاس و ستایش خداوند را به جای آورد و بر پیامبرr درود و سلام فرستاد، پیامبرr فرمودند: دعا کن پذیرفته میشود، و بخواه که داده میشود»[4].
از دیگر حالتهایی که دعای فرد مسلمان در آن حالت سزاوار و درخور پذیرش و اجابت است، دعا کردنش به هنگام روزهداری است. بیهقی به صورت مرفوع از انس t روایت کرده که: «سه دعا رد نمیشود: دعای پدر [در حق فرزندان]، و دعای روزهدار، و دعای مسافر.»[5] از دیگر حالتها هنگامی است که فرد مسلمان احرام بسته و قصد خانه پروردگارش را کرده و میخواهد حج یا عمره بگذارد. بیشک این حالت از اسباب اجابت دعا است، ابن ماجه در سنناش و دیگران با سند حسن از عبدالله بن عمرب روایت کردهاند که رسول الله r فرمودند: «جهادکننده در راه خداوند عزوجل و حجگزار و عمرهگزار هیئت خداوند هستند که خداوند آنان را دعوت کرده و آنان هم پذیرفتهاند و از او درخواست کردهاند او نیز به آنان عطا کرده است»[6].
بهترین حالت و زمان دعا برای حاجی در روز عرفه است، این روز، روز پذیرش دعاها، و بخشوده شدن خطاها، و برطرف ساختن درد و رنج، و یاریرسانی به افراد مضطرب و نگران است، در حدیثی از پیامبرr به اثبات رسیده که ایشان فرمودند: «بهترین دعا دعای روز عرفه است و بهترین کلماتی که من و پیامبران پیش از من گفتهایم این کلمات است:
«لاَإِلهَإِلاَّاللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیْکَ لَهْ، لَهُالْمُلْکُ وَ لْهُالْحَمْدُ، وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».
هیچ معبود راستینی جز خداوند نیست که یگانه است و هیچ شریکی ندارد فرمانروایی و حمد و ستایش سزاوار اوست و او بر هر چیزی تواناست»[7].
چون که در این روز مبارک ایمان و اطمینان و خشوع و خضوع مردم را فرامیگیرد و این حالت موجب قبولی دعاهایشان و بخشش اشتباهات و لغزشهایشان میشود، شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید: «به طور قطع واضح است که شامگاه روز عرفه بر قلبهای حاجیان ایمان و رحمت و نور و برکت نازل میشود. حالتی که به بیان درنمیگنجد»[8].
مکانهای خاصی در حج وجود دارند که شایستهی فرد مسلمان است تا در آنها توقف کرده و به خاطر اقتدا به پیامبرr در آن مکانها به دعا عنایت و توجه داشته باشد، چون که از پیامبرr به اثبات رسیده که ایشان در آن مکانها توقف کرده و رو به قبله نموده و به دعا و راز و نیاز با پروردگار پرداخته است؛ مکانهایی که از همه ویژهترند شش مکان است: ۱- صحرای عرفه چنانکه پیشتر گفته شد، ۲- مشعرالحرام، چنانکه خداوند میفرماید:
﴿فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِۖ﴾ [البقرة: 198].
«پس چون از عرفات بازگردید، به نزد مشعرالحرام خداوند را یاد کنید».
در حدیثی از جابر t در توصیف حج پیامبرr آمده است که: «پیامبرr بر شتر خویش -قصواء- سوار شد تا اینکه به مشعرالحرام آمد آنگاه رو به قبله نمود و دعا کرد و به گفتن «الله أکبر ولا إله إلا الله وحده لا شریک له» مشغول شد تا اینکه هوا روشن شد و پیش از طلوع آفتاب به راه افتاد»[9].
۳ و ۴- بر روی صفا و مروه: [ویژه بودن این مکان] به این خاطر است که در حدیث پیشین جابر در صحیح مسلم به اثبات رسیده که: «وقتی که پیامبرr بر روی صفا ایستاده بود سه بار اللهاکبر گفت و فرمودند:
«لاَإِلهَإِلاَّاللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیْکَ لَهْ، لَهُالْمُلْکُ وَ لْهُالْحَمْدُ، وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».
هیچ معبودی راستینی جز الله نیست، جز او که یگانه و بیشریک است، فرمانروایی و حمد و ستایش ویژهی اوست، و او بر هر چیزی تواناست.
پیامبرr سه بار این کار را انجام داده و دعا میکرد، بر روی مروه نیز این چنین میکرد»[10].
۵ و ۶- پس از رمی دو جمرهی صغری و وسطی، [ویژه بودن این دو مکان] به این خاطر است که در صحیح بخاری به اثبات رسیده که عبدالله بن عمر y جمرة الدنیا را با هفت سنگریزه رمی کرد و پس از هر سنگریزه الله اکبر میگفت. سپس پیش میرفت تا به زمین هموار میرسید و مدتی طولانی رو به قبله میایستاد و دعا میکرد و هر دو دست را بلند میکرد. پس از آن جمرهی وسطی را رمی میکرد سپس به سمت چپ میرفت و به زمین هموار میرسید و مدتی طولانی رو به قبله میایستاد و دعا میکرد و دستهایش را بلند میکرد و میایستاد. پس از آن جمرهی ذات العقبة را از وسط وادی رمی میکرد و کنار آن توقف نمیکرد. سپس برمیگشت و میگفت: پیامبرr را دیدم که چینن میکرد[11].
اینها شش مکان هستند که به اثبات رسیده پیامبرr در آنها توقف نموده و به دعا مشغول گشته و دستانش را بلند کرده است. در مجموع دعا در حج و نماز و روزه از منزلت والایی برخوردار است؛ بلکه دعا در همهی عبادتها از اعتبار و مرتبهای جدّی و بزرگ برخوردار است، دعا روح و اساس و شالودهی عبادت است.
[1]- صحیح مسلم (شماره: 482).
[2]- صحیح مسلم (شماره: 479).
[3]- المسند (1/445)، و سنن ترمذی (شماره: 593)، و سنن کبری اثر نسائی (شماره: 8258)، و علامه آلبانی/ در تخریجالمشکاه (شماره: 931) آن را حسن دانسته است.
[4]- سنن ترمذی (شماره: 3476)، و سنن نسائی (2/44)، و علامه آلبانی/ در صحیح سنن ترمذی (شماره: 2765) آن را صحیح دانسته است.
[5]- سنن کبری اثر بیهقی (3/345)، و علامه آلبانی/ در الصحیحه (شماره: 1797) آن را صحیح دانسته است.
[6]- سنن ابنماجه (شماره: 2893)، و صحیحابنحبان (شماره: 4613)، و علامه آلبانی/ در الصحیحه (شماره: 1820) آن را حسن دانسته است.
[7]- سنن ترمذی (شماره: 3585)، و علامه آلبانی/ در الصحیحه (4/8،7) با مجموع طرق و شواهد آن را حسن دانسته است).
[8]- مجموع الفتاوی (5/374).
[9]- صحیح مسلم (2/891).
[10]- بنگر به: صحیح مسلم (2/888).
[11]- صحیح بخاری (شماره: 1751).
۷۵- زمانهایی که دعا در آن مستجاب میشود
بیشک هنگامی که خداوند دعا را برای بندگانش وضع کرده و مقرر فرمود و آنان را بدان تشویق و ترغیب نمود و به آنان وعده داد که از سر لطف و احسان و کرمش دعایشان را اجابت میکند، با این همه مکانهایی شریف و زمانهایی والا و آدابی مهم برای آنان مهیا کرد که بهره و نصیب بنده از قبول و پذیرش دعا به میزان بهره و نصیبش از عملی نمودن این کارها و توجهش به آنها خواهد بود.
از جمله زمانهای ارجمندی که برای شخص مسلمان بهتر است که در آن زمانها خدا را به فریاد بخواند وقت سحر و یک سوم پایانی شب است، خداوند میفرماید:
﴿وَٱلۡمُسۡتَغۡفِرِینَ بِٱلۡأَسۡحَارِ ١٧﴾ [آل عمران: 17].
«و همان کسانی که در سحرگاهان آمرزش خواهند».
و یا میفرماید:
﴿کَانُواْ قَلِیلٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِ مَا یَهۡجَعُونَ ١٧ وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ یَسۡتَغۡفِرُونَ ١٨﴾ [الذاریات: 17-18].
«[چنین بود] که اندکی از شب میخوابیدند (۱۷) و آنان به هنگام سحر آمرزش میخواستند».
و در حدیث متواتر به نقل از پیامبرr به اثبات رسیده که ایشان فرمودند: «وقتی که یکسوم شب باقی میماند پروردگار ما به سوی آسمان دنیا نازل میشوند و میفرمایند: کیست که به درگاه من دعا کند من دعای او را اجابت کنم؟ کیست که از من بخواهد تا خواستهاش را به او عطا کنم؟ کیست که مغفرت طلب کند تا من او را ببخشایم؟»[1].
این حدیث مهم نشاندهندهی عظمت این زمان و جایگاه والای آن نزد خداوند سبحان است و اینکه خداوند به خاطر لطف و احسان تمام و کمالش در این زمان خود شخصاً به آسمان دنیا نزول مییابد، نزولی حقیقی که شایسته و برازندهی خداوند پاک و منزه است، این نزول شبیه فرود آمدن آفریدهها نیست. خداوند تبارک و تعالی از این حالت پاک و منزه است، هیچکس از آفریدهها چگونگی و کیفیت نزول خداوند را درک نمیکند چرا که چگونگی صفات خداوند سبحان برای آفریدهها مجهول است همچنان که چگونگی ذاتش نیز برای آنان مجهول است، و کسی این اجازه را ندارد که درخصوص چیزی از صفات خداوند به شیوهی تحریف یا تعطیل، یا کیفیت یا تمثیل به حدس و گمانهزنی بپردازد، حال بحث نزول یا هر چیز دیگری باشد. این حدیث دلیلی است بر فضیلت این زمان مبارک، و بیتردید این زمان بهترین زمان دعا و طلب آمرزش و نزدیک شدن به خداوند به همراه تقاضا و درخواست از اوست، و به طور قطع دعا در این زمان پذیرفته میگردد. شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «آدمیان در آخر شب تمایل و نزدیکی و لطافت و انعطافی در قلبهایشان پدید میآید که در هیچ زمان دیگری این حالت به آنان دست نمیدهد و این متناسب با نزول خداوند به آسمان دنیا و این سخناش است که میفرماید: آیا دعاکنندهای هست؟ آیا درخواستکنندهای هست؟ آیا توبهکنندهای هست؟»[2].
از جمله زمانهای والا و ارجمندی که دعا در آن پذیرفته میشود ساعتی است که در روز جمعه قرار دارد. در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که: رسول اللهr از روز جمعه نام برده و فرمودند: «یک زمان و ساعتی در روز جمعه وجود دارد که هر بندهی مسلمانی در آن ساعت در حالت نماز خواندن ایستاده باشد هر چیزی را که از خدا بخواهد، خداوند خواستهاش را استجابت مینماید، پیغمبر r با دستش اشاره کرد که مدتزمان این ساعت کوتاه و کم است»[3].
اهل علم در تعیین این ساعت آراء و نظرات گوناگونی ارائه دادهاند که نزدیک به چهل نظر میرسد؛ اما در این میان دو نظر با توجه به دلایل ارائه شده درستترند:
1- این زمان میان فاصلهی نشستن امام [برای ایراد خطبه] تا پایان نماز است، و دلیل این نظریه حدیث ابن بُرده پسر ابوموسیاشعری است که گفت: عبدالله بن عمر y به او گفت: آیا از پدرت شنیدهای که از پیامبرr در مورد ساعت جمعه حدیثی بیان کرده باشد؟ گفتم: بله، از او شنیدم که میگفت: از پیامبرr شنیدم که میفرمود: «آن ساعتِ مخصوص، در روز جمعه از وقتی است که امام بر منبر قرار میگیرد تا اینکه نماز تمام میشود»[4].
2- این زمان میان بعد از عصر تا غروب خورشید است و از جمله ادلهی این نظریه حدیثی است که امام احمد و ابن ماجه در سنناش به نقل از عبدالله بن سلام روایت کردهاند که: در مجلسی که پیامبرr نشسته بود، من گفتم: در کتاب خداوند (یعنی تورات) است که در روز جمعه ساعتی است، اگر بندهی مؤمن در آن ساعت نماز بگزارد و در آن ساعت از خداوند چیزی را بخواهد، خداوند نیاز وی را برآورده میکند. عبدالله گفت: پیامبرr به من اشاره کرد و فرمود: ساعتی یا بعضی از ساعت. من گفتم: راست میفرمایی ای رسول اللهr یا بعضی از ساعت، گفتم: ای پیامبرr کدام ساعت است؟ فرمود: آخرین ساعت از ساعات روز. گفتم: در آن وقت نمیتوان نماز خواند (نماز در آن ساعت مکروه است). فرمود: «آری، بیگمان بندهی مؤمن، هرگاه نماز گزارد و بعد از آن نماز بنشیند، و این نشستن او به انتظار نماز باشد، نماز به حساب میآید»[5].
حافظابن حجر بعد از بیان پیدرپی آراء میگوید: «شکی در این نیست که راجحترین آراء بیان شده حدیث ابوموسی و حدیث عبدالله بن سلام است»[6].
ابن قیم/ در کتابش زادالمعاد رأی دوم را ترجیح داده که همان زمان بعد از عصر است و برای این نظر به حدیث پیشین عبدالله بن سلام و احادیث دیگری که در این باب نقل شدهاند استناد کرده است[7].
از دیگر زمانهای ارجمند ماه مبارک رمضان و به خصوص ده روز آخر آن و از آن خاصتر شبقدر است که از هزار ماه برتر است. در کتاب ترمذی و غیر آن با سند صحیح از عائشهل روایت شده که گفت: گفتم ای رسول اللهr اگر دانستم که شبقدر کدام شب است چه دعایی در آن شب بگویم؟ آن حضرت فرمود: بگو:
«اَللَّهُمَّ إنَّکَ عَفوٌّ تُحِبُّ العَفوَ فَاعفُ عَنِّی».
خداوندا، همانا تو بسیار عفوکنندهای و عفو کردن را دوست میداری پس مرا عفو فرما[8].
همچنین از دیگر زمانهای ارجمند که شایسته است تا فرد مسلمان در آن زمان به دعا عنایت خاص داشته باشد روز عرفه است. این روز روزی ارجمند است که دعاها در آن پذیرفته شده، و لغزش و اشتباهات در آن بخشیده و محو میگردد، در حدیثی از پیامبرr به اثبات رسیده که فرمودند: «بهترین دعا، دعای روز عرفه است و بهترین کلماتی که من و پیامبران پیش از من گفتهایم، این کلمات است:
«لاَإِلهَإِلاَّاللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیْکَ لَهْ، لَهُالْمُلْکُ وَ لْهُالْحَمْدُ، وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».
هیچ معبود راستینی جز الله نیست که یگانه است و هیچ شریکی ندارد، فرمانروایی و حمد و ستایش سزاوار اوست و او بر هر چیزی تواناست»[9].
از دیگر اوقاتی که امید قبولی دعا در آن وجود دارد دعای میان اذان و اقامه است چرا که از أنس بن مالک t روایت شده که: پیامبرخدا r فرمودند: «دعای بین اذان و اقامه رد نمیشود پس دعا کنید». این حدیث را امام احمد و ابوداود و ترمذی و دیگران نقل کردهاند[10].
از پیامبر r به اثبات رسیده که دعا در وقت اذان رد نمیشود، این مطلب در حدیثی که از سهل بن سعد ساعدی t روایت شده آمده که گفت: پیامبرخداr فرمودند: «دو دعا رد نمیشوند و پذیرفته میشوند -یا کم رد میشوند- (و این دو عبارتند از): دعایی که در وقت اذان گفته شود، و دعایی که در هنگام پیکارهای تنبهتن و درگیری مجاهدان اسلام با دشمنان گفته شود»[11].
از دیگر زمانهایی که شایسته است تا فرد مسلمان در آن زمان به دعا توجه داشته باشد انتهای نمازهای واجب است، در سنن ترمذی و دیگران با سند جید از ابوامامهt روایت شده است که گفت: به پیامبرr گفته شد: ای رسول خدا! چه دعایی بهتر موردقبول واقع میشود؟ فرمودند: «جوف اللیل الآخر، ودبر الصلوات المکتوبات» «[دعای] نیمهی آخر شب و [دعای] بعد از نمازهای فرض»[12].
پیامبرr به معاذ بن جبل سفارش کرد که بعد از هر نماز این دعا را بگوید:
«اَللَّهُمَّ أَعِنِّی عَلَی ذِکرِکَ وَ شُکرِکَ وَ حُسنِ عِبَادَتِکَ».
پروردگارا مرا یاری ده که به یاد تو باشم و تو را سپاس گویم و تو را به بهترین شکل عبادت کنم»[13].
اینکه در این حدیث و حدیث پیشین «به دنبال نماز» آمده احتمال دارد منظور پیش از سلام و [یا] بعد از آن باشد. ابن قیم/ میگوید: «شیخمان ابن تیمیه/ ترجیح میداد که این دعا قبل از سلام در نماز خوانده شود، من نیز بر این باورم، ایشان برای تایید نظر خود به معنای لغوی «دُبُر: آخر و انتها» استدلال میکرد و میگفت: دُبر هر چیز مانند قسمت آخر و انتهای هر جانوری، بخشی از آن است»[14].
[1]- صحیح بخاری (شماره: 1145)، (6321)، (7494)،و صحیح مسلم (شماره: 758).
[2]- مجموع الفتاوی (5/131-130).
[3]- صحیح بخاری (شماره: 935)، و صحیح مسلم (شماره: 852).
[4]- صحیح بخاری (شماره: 853).
[5]- المسند (5/451)، و سنن ابنماجه (شماره: 1139)، و حافظ ابنحجر/ میگوید: «حدیث صحیحی است و ظاهر متن بیانگر مرفوع بودن آن است». نتائجالأفکار (2/410).
[6]- فتحالباری (2/421).
[7]- زادالمعاد (1/391-390).
[8]- سنن ترمذی (شماره: 3513)، و سنن ابنماجه (شماره: 3850)، و ترمذی آن را صحیح دانسته و آلبانی نیز در تخریجالمشکاه (شماره: 2091) آن را صحیح دانسته است.
[9]- سنن ترمذی (شماره: 3585)، و علامه آلبانی/ در الصحیحه (4/8،7) به خاطر وجود طرق و شواهدی آن را حسن دانسته است.
[10]- المسند (3/155،119)، و سنن ترمذی (شماره: 212)، سنن أبوداود (شماره: 521)، و علامه آلبانی/ در صحیح الجامع (شماره: 3408) آن را صحیح دانسته است.
[11]- سنن ابوداود (شماره:3540)، و المستدرک (1/198)، و حافظابنحجر/ میگوید: این حدیث حسن صحیح است. نتایجالأفکار (1/381).
[12]- سنن ترمذی (شماره: 3499)، و علامه آلبانی/ در صحیح سنن ترمذی (شماره: 2782) آن را حسن دانسته است.
[13]- المسند (5/244)، و سنن ابوداود (شماره: 1522)، و صحیح ابنحبان (شماره: 2020)، و علامه آلبانی/ در صحیح سنن ابوداود (شماره: 1347) آن را صحیح دانسته است.
[14]- زادالمعاد (1/305).
۷۴- از جمله انواع توسل باطل، به فریاد خواندن نیکوکاران است
پیشتر دربارهی توسل و بیان معنای صحیح و ثابت آن در کتاب خداوند و سنت رسولشr سخن گفتیم. همچنین درباره وجود تعدادی از مفاهیم اشتباه و نقلقولهای بیاعتبار اشاراتی داشتیم. مطالبی که میان برخی از مردم منتشر شده و چنین پنداشتهاند که این کارها از جملهی توسل مشروع و نزدیککننده به خداوند عزوجل است، و همچنین چه بسا محبتشان نسبت به اولیاء و افراد نیکوکار آنان را واداشته که به تجلیل و تکریم غیرمشروعشان بپردازند. بدین شکل که از آنان طلب یاری کرده و آنان را به فریاد خوانده و نیازهایشان را به آنان اظهار دارند و این کارشان را توسل بنامند. بیشک آنچه در این عرصهی مهم بر فرد مسلمان واجب است آن است که مقام و منزلت و جایگاه و شأن اولیاء و صالحان را دریابد بیآنکه این کار او را وادار به غلو و زیادهروی دربارهی آنان نماید؛ چرا که در گذشته و حال غلو کردن درخصوص اولیا و صالحان سبب و زمینه ابتلا به شرک بوده است و شرک به جانها نزدیک است و شیطان آن را در قالب محبت و بزرگداشت و احترام و تقدیس اولیاء و صالحان آشکار میکند.
امام بخاری در صحیحاش به نقل از ابن عباس ب در تفسیر این آیه:
﴿وَقَالُواْ لَا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَکُمۡ وَلَا تَذَرُنَّ وَدّٗا وَلَا سُوَاعٗا وَلَا یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسۡرٗا ٢٣﴾
[النوح: 23].
«و گفتند: معبودانتان را رها نکنید و «ودّ» و «سواع» و «یغوث» و «یعوق» و «نسر» را وامگذارید».
میفرماید: «اینها نامهای مردانی صالح از قوم نوح بودند. وقتی آنها مردند، شیطان در دلهای مردم آنها افکند که [بتها را بسازند] و در محافلی که در آن جلسه میکردند، جای دهند و آنها را به نامهای [همان مردان صالح] بنامند. آنها چنان کردند ولی بتها را نمیپرستیدند تا آنها [که بتها را ساخته بودند] مردند. سپس علم دگرگون شد و بتها مورد پرستش قرار گرفتند»[1].
بدین ترتیب روشن میشود که شیطان اینان را طی مراحل متعدد و درجات مختلف در راه باطل به حرکت درمیآورد تا اینکه آنان را به حد نهایی آن میرساند. دشمن خدا ابتدا کار را چنین با آنان شروع میکند که آنان را به بزرگداشت صالحان آن هم به شیوهای بدعتآمیز فرامیخواند؛ بدین شکل که بر روی قبرهایشان بنا درست کرده یا تصاویری برای آنان به کار میبرند یا کارهایی شبیه اینها، وقتی که [در مرحله اول] چنین کردند آنان را به کاری بالاتر از آن منتقل میکنند اینکه: خدا را به آن کس قسم میدهند و منزلت خداوند بالاتر از آن است که او به یکی از مخلوقاتش قسم داده شود یا به خاطر یکی از مخلوقاتش چیزی از او طلب شود. وقتی که این کار هم نزد این مردم تثبیت شد آنان را به فرا خواندن و عبادت صالحان و درخواست شفاعت از آنان و انتخاب قبرهایشان و روی آوردن به آن، و آویزان کردن چلچراغ و پردهها بر آن، و حلقه زدن و گشتن به دور آن و دست مالیدن و بوسیدن آن و آهنگ سفر نمودن به آن و سر بریدن حیوانات نزد آن منتقل میکند. وقتی که این مرحله هم نزد آنان تثبیت شد آنان را به فراخواندن مردم به عبادتشان و انتخاب قبرهایشان به عنوان محل جشن گرفتن و زیارتگاه همیشگی و محل رفت و آمد منتقل میکند و چنین میپندارند که این کار در دنیا و آخرت سودمندترین کار برایشان است. وقتی که این مرحله هم نزد آنان تثبیت شد آنان را به هشدار و برحذر داشتن از کسانی که از این گونه اعمال نهی میکنند منتقل میکند و به آنان القا میکند که این کار از مقام صالحان میکاهد و شأن و منزلت آنان را تنزل میدهد و چیزهایی از این دست. واضح است که انجام چنین کارهایی نه بزرگداشت کسی، بلکه اموری غیرمشروع و ناصواب است.
بیشک وقتی که عرصه بزرگداشت با ضوابط شرعی تنظیم و مرتب، و با نصوص کتاب و سنت محدود و مقید نشده باشد، آدمی گرفتار پارهای از خطاها و انواعی از اشتباهات میگردد. چنین میپندارد که این کارهایش نشانهی بزرگداشت است در حالی که چنین نیست. شرع مطهر خود بیانگر مشروعیت بزرگداشت انبیاء و اولیاء و صالحان در محدودهای مشخص و معین است بیآنکه از آن حدی که خداوند برای آنان مقرر کرده بالاتر رود، کسی که آنان را تکریم نماید اما در این کار از محدودهی شرع و ادلهای که ارائه داده پا را فراتر بنهد او نقطهی مقابل تکریم و برخلاف آن عمل نموده است و به همین خاطر پیامبراسلامr به کسی که او را میستود فرمود: «من محمد پسر عبدالله بندهی خداوند و فرستادهی او هستم، به خدا سوگند دوست ندارم که مرا از مرتبه و منزلت خود بالاتر ببرید. مرتبه و منزلتی که خداوند به من ارزانی داشته است»[2]. لذا کسی که پیامبرr را به آنچه که ایشان دوست نداشته و نمیپسندد تکریم و بزرگداشت نماید بیشک برخلاف بزرگداشت عمل نموده است. تعظیم و بزرگداشتی که براساس حق باشد شرع بدان راهنمایی و ارشاد فرموده است و محل آن قلب و زبان و اندامهاست.
- تعظیم با قلب چنین است که وقتی شخص اعتقاد دارد که پیامبرr رسول خداوند است به دنبال این اعتقاد این مطلب میآید که محبت او را بر جان و فرزند و پدر و مادر و همهی مردم پیش میاندازد و ایشانr را از همهی اینها بیشتر دوست میدارد، و دو کار [وجود] این محبت را تایید میکند:
1- خدا را یگانه و یکتا دانستن. بیشک پیامبرr از همهی مردم حریصتر و مشتاقتر بود که خدا را یکتا و یگانه بداند تا آنجا که اسباب شرک و ابزارهای آن را از هر جهت قطع کرد، ایشان از اینکه گفته شود: «آنچه خدا و تو بخواهی» نهی فرمود، و از اینکه به کسی جز خدا قسم خورده شود نهی فرمود و بیان کرد که انجام چنین کاری شرک است، و از اینکه به سوی قبرها نماز خوانده شود و اینکه آن را مسجد و یا محل تردد و رفت و آمد همیشگی قرار دهند یا اینکه چراغ و لامپ بر آنها برافروخته شود نهی فرمود. ایشان به نهی از این کارها و اموری از این دست با کردار و گفتار و روشش به کاملترین شیوه تاکید کردند. حال تعظیم و بزرگداشت ایشان r با موافقت و هماهنگی در اجرای فرامین ایشان صورت میگیرد، نه با انجام کاری برخلاف آن.
2- کوشش خود را منحصراً صرف پیروی کردن از او نمودن، و اینکه در همهی کارهای کوچک و بزرگ در اصول دین و فروع آن تنها او را حکم قرار دادن، و خشنود بودن از حکمش و فرمانبرداری نمودن از او و تسلیمش شدن، و رویگردانی از کسانی که مخالف اویند و عدم توجه به آنان، تا اینکه فقط او حاکم ، داور، پیروی شده و همان کسی باشد که اقوالش مورد پذیرش قرار میگیرد؛ همچنان که پروردگارش باید تنها معبود و فرمانروا و فریادرسی باشد که باید از او ترسید و به او امید داشت و از او کمک گرفت. چرا که هیچ شریکی ندارد.
- تعظیم و بزرگداشت ایشانr با زبان، با ستودن ایشان با آنچه که شایستهای اوست صورت میپذیرد، با آنچه ایشانr خود را با آن ستوده و آنچه که پروردگارش او را بدان ستوده، بدون هیچ زیادهروی و یا کاستی؛ لذا همچنان که فرد اهمالکار و بیتوجه نسبت به بزرگداشت ایشان دچار اهمال و غفلت میشود همچنان فرد افراطی نیز در بزرگداشت ایشان دچار خطا و لغزش میشود و هرکدام از این دو نسبت به دیگری از جنبههایی بدترند؛ اما دوستدارانش راهی میانه و درست را میپیمایند.
- تعظیم و بزرگداشت با اعضای بدن. عبارتست از عمل کردن به مقتضای فرامینش و تلاش در آشکار کردن دینش و رفعت بخشیدن به سخنانش و یاری آنچه را با خود آورده است، همچنین تصدیق آنچه از آن خبر میدهد و پیروی از دستوراتش و دست کشیدن از آنچه از آن نهی کرده، و دوستی کردن و دشمنی ورزیدن و حب و بغض به خاطر او و در راه او، تنها او را حکم دانستن و رضایت دادن به حکم او[3].
این همان محور دین اوr است، و بزرگداشت و تکریم اوr این چنین صورت میپذیرد، و این همان بزرگداشت صحیح و درست است که مطابق حال ستوده شده (پیامبر اسلامr) و سودمند به حال ستاینده (هر فردی که خواهان ستودن ایشان r باشد) در دنیا و آخرتش است، برخلاف کسی که در حق اوr جانب غلو و زیادهروی، یا جانب جفا و رویگردانی را طی میکند که این هر دو دسته آنچه را نسبت به رسول گرامیشان محمد بن عبداللهr بر آنان واجب است، تباه ساختهاند.
از پیامبرr به اثبات رسیده که ایشان فرمودند: «در مدح و ستایش من، افراط نکنید آنطور که نصاری دربارهی عیسی بن مریم، افراط کردند. همانا من، بندهی خدا هستم. پس بگویید: بندهی خدا و فرستادهی او»[4]. به رغم وضوح و روشنی این منهج و روش، اهل هوی و هوس به مخالفت با دستوراتش برخاسته و مرتکب اعمالی میشوند که از آن نهی فرموده و برخلاف فرامین و دستورات او عمل میکنند، اینان میپندارند که اگر پیامبرr اینگونه توصیف گردد که او بندهی خدا و فرستادهی اوست، و نمیتوان او را به فریاد خواند و از او طلب یاری نمود، و نمیتواند برایش نذر نمود، و نباید به گرد حجرهی او گشت و کارهایی از این دست انجام داد، [چنین میپندارند] این کار بیانصافی نسبت به شخصیت ایشانr، و پایین آوردن جایگاه او و لطمه زدن به شأن و ارزش ایشان است. اینان ناآگاهند که بزرگداشت و تکریم رسولکریم r فقط در پیروی از راه و روش ایشان و پیگیری برنامه و الگوبرداری از ایشان است، نه پیروی از هوی و هوس و امیال و بدعتها و منکرات.
۷۳- هشدار نسبت به انحراف در فهم معنی توسل
پیشتر درباره توسل یا همان وسیله جستن برای نزدیکی به خدا بحث شد. این کلمه لفظی شرعی است که در قرآنکریم آمده است، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱبۡتَغُوٓاْ إِلَیۡهِ ٱلۡوَسِیلَةَ﴾ [المائدة: 35].
«ای مؤمنان، از خداوند پروا بدارید و به سوی او وسیلهی [تقرّب] بجویید».
و یا میفرماید:
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ یَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِیلَةَ أَیُّهُمۡ أَقۡرَبُ وَیَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحۡذُورٗا ٥٧﴾ [الإسراء: 57].
«آن کسانی را که به فریاد میخوانند (و خدا گونههایشان میدانند) آنان که از همه مقربترند (به درگاه یزدان، همچون عیسی و عزیر و فرشتگان) برای تقرب به پروردگارشان وسیله میجویند (که طاعات و عبادات است) و به رحمت خدا امیدوار و از عذاب او هراسناکند. چرا که عذاب پروردگارت (چنان شدید است که) باید خویشتن را از آن دور و برحذر داشت».
این وسیلهای که خداوند دستور داده تا برای نزدیکی جستن به او طلب شود و از فرشتگان و پیامبرانش نیز خبر داده که آنان نیز در جستجوی آنند، آن وسیله همان انجام واجبات و مستحبات است، و اگر کاری واجب یا مستحب نباشد جزو وسیله محسوب نمیگردد. فرقی نمیکند که آن کار حرام یا مکروه و یا مباح باشد. واجب و مستحب آن است که رسول الله r آن را مقرر نموده است و بدان امر نموده حال یا امر ایجابی و یا امر استحبابی، و اصل آن هم ایمان به آن مطلبی است که رسول اللهr با خود آورده است و به همین خاطر میتوان گفت وسیلهای که خداوند بندگانش را امر نموده آن را طلب کنند همان پیروی و اطاعت از آن چیزی است که رسول اللهr با خود آورده است، و هیچ وسیلهی دیگری، برای کسی جهت تقرب جستن به خدا جز این مورد وجود ندارد.
پیشتر به سه نوع توسل اشاره شد و دلیل مشروعیت آنها به هنگام دعای فرد مسلمان به درگاه پروردگارش بیان گردید که عبارتند از:
1- توسل به نامهای نیکوی خداوند.
2- توسل به کارهای نیک [خود فرد].
3- توسل به دعای افراد نیکوکار زنده.
اما بر فرد مسلمان واجب است بداند که لفظ وسیله و توسل اختصار و ابهامی در تعمیم دادنهای مردم در آن صورت پذیرفته است و این به سبب افزایش هوی و هوسها و انتشار بدعتها مطلبی مهم است، به همین خاطر واجب است که معانی آن شناخته شده و به هر صاحب حقی حقش داده شود، و آنچه در کتاب و سنت در این باره آمده، و معنا و مفهوم آن، و [همچنین] آنچه که صحابه دربارهی آن بر زبان آورده و انجام دادهاند، دانسته شود، همچنین شایسته است با آنچه که سازندگان [امور نوپدید]، در این لفظ و معنای آن پدید آوردهاند مطلع شد. به دلیل اینکه مفاهیم غلط و نادرست در این خصوص رو به افزایش نهاده، و هوی و هوسها و بدعتها و اختراعات در این مجال گسترده و فراگیر شده است و امور بسیاری در معنای توسل وارد شده که جدید بوده و هیچ پایه و اساسی ندارد. اموری که در زمان پیامبراسلامr وجود نداشته، و در چیزی از دعاهای مشهور میان آنها معروف و شناخته شده نبوده است.
مخاطرهآمیزترین کاری که در این مساله صورت گرفته و میگیرد به فریاد خواندن مردهها و افراد غایب، و کمک طلبیدن و درخواست کردن از آنها و ارائه نیازهایشان به آنان، و اینکه از آنان بخواهند که نیازهایشان را برطرف نموده، و درد و غصههایشان را از بین ببرند و بیمارانشان را شفا دهند و از این قبیل کارها، و نامیدن این امور به نام توسل است. اینان لفظ توسل را تکیهگاهی کردهاند که با تکیه بدان این کارهای نامشروع و اشتباهات خطرناک را میان مردم گسترش دهند؛ اعمالی که شرکآلودند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «اگر کسی بگوید من بدین خاطر از فلان شخص درخواستم را میطلبم چون که او از من به خدا نزدیکتر است، تا برای من در این کارها [نزد خدا] شفاعت کند، و من به واسطهی او به خداوند متوسل میشوم همچنان که مردم به واسطه اطرافیان و یاران سلطان به او متوسل میشوند، این جزو کارهای مشرکین و نصاری است؛ چرا که آنان به پندار خود علما و پارسایان خود را نزد خدا شفیع قرار میدهند تا خواستههایشان برآورده گردد و خداوند این چنین از مشرکین خبر میدهد که:
﴿وَٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِیَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ﴾ [الزمر: 3].
«کسانی که جز خدا سرپرستان و یاوران دیگری را برمیگیرند (و بدانان تقرّب و توسّل میجویند، میگویند:) ما آنان را پرستش نمیکنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند».
و یا میفرماید:
﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُفَعَآءَۚ قُلۡ أَوَلَوۡ کَانُواْ لَا یَمۡلِکُونَ شَیۡٔٗا وَلَا یَعۡقِلُونَ ٤٣ قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَةُ جَمِیعٗاۖ لَّهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ ثُمَّ إِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٤٤﴾ [الزمر: 43-44].
«بلکه آنان بدون رضایت و اجازهی خداوند میانجیهایی را برگزیدهاند (تا به گمان ایشان میان آنان و خداوند سبحان دربرآوردن نیازمندیهای این جهان و دفع عذاب آن جهان واسطه گردند) بگو: آیا (چنین چیزهایی را میانجی و متصرف در امور میدانید) هر چند که کاری اصلاً از دست ایشان ساخته نبوده و فهم و شعوری نداشته باشند؟ (۴۳) بگو: هر گونه میانجیگری از آن خدا است. مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خدا است. آنگاه به [سوی] او بازگردانده میشوید».
و یا میفرماید:
﴿مَا لَکُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَلِیّٖ وَلَا شَفِیعٍۚ أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ ٤﴾ [السجدة: 4].
«جز خدا هیچ دوست و شفاعتکنندهای ندارید. آیا پند نمیپذیرید؟»
و یا میفرماید:
﴿مَن ذَا ٱلَّذِی یَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ﴾ [البقرة: 255].
«چه کسی است که بدون حکم او در پیشگاهش شفاعت کند؟»
خداوند فرق میان خود و مخلوقاتش را روشن و آشکار کرده است، یکی از عادات مردم این است که از بزرگانشان طلب شفاعت میکنند، همان کسانی که احترامی نزدشان دارند از این رو او را شفیع خود میگردانند تا نیازشان را برآورده سازد. آن شفیع نیز نیاز او را به خاطر رغبتی که به این کار دارد یا از ترس او یا به خاطر حیا و یا به خاطر محبتی که به او دارد کارش را راه میاندازد، کسی نزد خداوند شفاعت نمیکند تا اینکه خدا به او اجازهی شفاعت دهد، و شافع کاری جز آنکه خدا بخواهد انجام نمیدهد و شفاعت شافع با اجازهی خداوند صورت میپذیرد و هر کار و امری همه تحت اذن اوست»[1].
بیشک توسل نامیدن این امور شرکآلود، حقیقت امر را تغییر نمیدهد، و چیزی جای حقیقت را نمیگیرد، محض اختلاف در نامگذاری در حلال کردن و حرام کردن تأثیری ندارد. اگر کسی نام دیگری بر حلال بگذارد تبدیل به حرام نمیشود، و هر گاه کسی نام دیگری بر حرام بگذارد تبدیل به حلال نمیشود، کسی که نام دیگری بر مشروب گذاشته و آن را بخورد حکم او حکم کسی است که شراب نوشیده و، کسی از مسلمانان نظری جز این ندارد.
بیشک دعا جزو عبادات بوده بلکه برترین نوع عبادت است و اختصاص دادن آن به غیر خدا شرک است و آن را توسل نامیدن چیزی را از حقیقت امر تغییر نمیدهد؛ لذا کسی که آفریدهها را به فریاد بخواند حال چه شخصی مرده باشد و یا غائب و از آنان طلب یاری کند مرتکب شرک شده و دچار زیان آشکاری میگردد. اینان با این اشتباهاتشان راه را در برابر دشمنان دین برای نشر گمراهی و محقق ساختن باطل و دفاع از عقایدشان، و حیله و نیرنگ نسبت به مسلمانان، باز میکنند. حال داستان عجیبی برایتان نقل میکنم که این موضوع در آن ظاهر شده و خطرناکی این امر را بیان میکند: سه نفر از گوشهنشینان و پارسایان مسیحی دیداری با شیخ الاسلام ابن تیمیه داشتند، شیخ الاسلام به مناظره با آنان پرداخت و بر آنان اقامه حجت و برهان نمود که آنان کافرند، چرا که آنان از خط مشی و اعتقادات ابراهیمu و عیسیu پیروی نمیکنند. آن سه نفر به او گفتند: ما همان کاری را انجام میدهیم که شما نیز انجام میدهید شما به سیده نفیسه معتقدید و مابه سیده مریم، ما و شما توافق داریم بر اینکه مسیح و مریم برتر از حسین و نفیسه هستند، شما از افراد نیکوکار درگذشتهی خود طلب کمک و یاری میکنید ما نیز این چنین میکنیم. خواهر و برادر مسلمانم بنگر که اینان چگونه راه را بر دشمنان دین باز میکنند، آنگاه که شبیه نصاری عمل کرده و از روح اسلام و حقیقت آن دوری میگیرند.
به همین خاطر شیخ الاسلام به این سه راهب مسیحی این چنین پاسخ میدهد: کسانی که این چنین کنند شبیه شمایند، و این دین و آئینی نیست که ابراهیم u پیرو آن بوده باشد. دینی که ابراهیمu بدان پای بند بوده این بود که: ما کسی جز خدای یگانه را نمیپرستیم، خدایی که شریک و همتا و همسر و فرزندی ندارد، فرشته و خورشید و ماه و ستارهای را شریک او نمیدانیم؛ همچنان که نه پیامبری از پیامبران و نه نیکوکاری از نیکوکاران را شریک او نمیدانیم. [در ادامه] شیخ الاسلام/ از مسائلی نام برد که در آن حقیقت توحید پیامبران و فرستادگان را روشن نمود. حقیقتی که برخلاف پندارهای این دروغگویان است. وقتی که راهبان این مطالب را شنیدند به او گفتند: دینی را که تو از آن یاد کردی بهتر از دینی است که ما و آنان بدان معتقدیم، سپس از نزد او رفتند[2].
این داستان دربردارندهی درس و عبرت و فواید گوناگون و متعددی است که مهمترین آنها ضرورت توجه به دین خدا آن هم به همان صورتی است که آمده است، به دور از هر کجروی کجروان و اشتباه دروغگویان، و تنها خداوند یاریگر و یاریرسان بندگان است.