32- فضائلی دیگر برای کلمه توحید لا إله إلا الله
پیشتر درباره فضائل کلمه توحید «لا إله إلا الله» با تکیه بر آنچه در این باره در قرآن کریم آمده سخن گفتیم، این کلمهای عظیم است که آسمانها و زمین به خاطر آن برپا گردیدند و همهی آفریدهها برای آن آفریده شدند، و برای آن پیامبران فرستاده شدند و کتابها نازل گردیدند و قوانین وضع گشتند، و به خاطر آن ترازوها بر پا شده و کتابها [ی ثبت اعمال] تدوین شده و بازار بهشت و جهنم بر پا گردید و مردم به مؤمن و کافر، و نیکوکار و بدکار تقسیم شدند. لا إله إلا الله منشأ خلق و امر، و ثواب و عقاب است، لا إله إلا الله حقی است که آیین اسلام بر پایهی آن بنا شده و قبله مشخص گردیده است و در روز قیامت از جملگی مردمان درباره آن پرسیده میشود، و گامهای بنده در برابر الله تکان نمیخورد تا از دو موضوع از او پرسیده شود: چه کسی و چه چیزی را میپرستیدید؟ و چه پاسخی به پیامبران دادید؟
پاسخ سؤال اول با تحقق بخشیدن به کلمهی توحید لا إله إلا الله از روی شناخت، و اقرار و عمل بدان است.
و پاسخ سؤال دوم با محقق ساختن پیامبری محمد از روی شناخت و اقرار و گردن نهادن و اطاعت [از دستورات] اوست[1].
بیشک این امکان برای آدمی وجود ندارد که فضائل کلمه توحید، لا إله إلا الله را برشمارد، زیرا اجر و پاداش و سود سرشاری در دنیا و آخرت بر آن حاصل میشود که هیچ کس فکرش را نکرده و به ذهن کسی نمیرسد. باشد که بخشی از فضائل این کلمه را بر اساسِ آنچه در این باره در حدیث رسول الله r آمده ارائه دهم.
- از جمله فضائل آن، این که: برترین اعمال است و بیشترین پاداش را دارد و معادل آزاد کردن بردگان و سنگری در برابر شیطان است. هم چنان که در صحیحین از ابو هریرهt نقل است که پیامبرr فرمود: «کسی که روزی صد بار این دعا را بخواند:، «لاَ إِلهَ الاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» «هیچ معبود حقّی نیست جز ذات الله که تنها او پروردگار است. شریک و انبازی ندارد، قدرت و ملک تنها برای او است، حمد و ستایش مخصوص او است، او بر تمام چیزها توانا است»، ثواب خواندن آن برابر است با آزاد نمودن ده برده و صد احسان برایش نوشته میشود و صد گناه از گناهانش محو میگردد. این صد بار دعا به صورت سنگری درمیآید که او را در آن روز تا غروب از شرّ شیطان محفوظ میدارد. کسی کار بهتری از او انجام نداده است مگر آن کس که تعداد ذکرش از او بیشتر باشد»[2].
همچنین در صحیحین از ابو ایوب انصاری رضی الله عنه روایت شده است که پیامبر r فرمودند: «هر کس ده مرتبه بگوید: «لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ، وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ» مانند کسی است که چهار نفر از «اولاد اسماعیل» را از قید بردگی آزاد کرده باشد»[3].
- از دیگر فضائل آن این که: این کلمه بهترین کلمهای است که پیامبران گفتهاند؛ به خاطر آنچه در حدیث آمده که پیامبر r فرمودند: «بهترین کلماتی که من و دیگر پیامبران در غروب روز عرفه گفتهایم این کلمات است:
«لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاشَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ، وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ»[4] و در لفظی دیگر: «بهترین دعا، دعای روز عرفه [در عرفات] است، و بهترین چیزی که من و پیامبران پیش از من گفتهایم این کلمات است:
«لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ، وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ»[5].
- از دیگر فضائل آن این که: این کلمه در روز قیامت از پروندهی گناهان برتر و سنگینتر است. چنانکه در حدیث عبدالله بن عمرو بن عاصب که در مسند احمد و سنن نسائی و ترمذی و دیگران با سند جیّد از پیامبر r نقل شده آمده که فرمود: «روز قیامت از میان امت من فردی در برابر همهی اهل محشر فراخوانده میشود و نود و نُه دفتر اعمال را جلویش میگشایند. درازای هر یک از کارنامهها به اندازهی دید چشم است. سپس خداوند تبارک و تعالی به او میفرماید: آیا از این دفتر اعمال چیزی را انکار میکنی؟ آن فرد میگوید: خیر، ای پروردگارم. بعد از آن خداوند میفرماید: بر انجام این اعمال بد عذری داشتهای؟ یا کار نیکی انجام دادهای؟ آن شخص ترسیده و میگوید: خیر ای پروردگارم، سپس خداوند میفرماید: بسیار خوب! تو پیش ما یک نیکی داری و امروز به تو ظلم نمیشود. سپس یک تکه کاغذ بیرون آورده میشود که بر آن نوشته شده است: «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ الله وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ». آن شخص عرض میکند: در مقابل این همه دفتر این تکه کاغذ به چه کار میآید؟ خداوند میفرماید: امروز به تو ظلم نمیشود. سپس همهی دفاتر در یک کفهی ترازو گذاشته میشوند و آن تکه کاغذ در کفهای دیگر. کفهای که این تکه کاغذ در آن است از آن دفاتر سنگینتر میشود»[6].
شکی در این نیست که ایمان در قلب این شخص وجود داشته که تکه کاغذ او که در آن لا إله إلا الله نوشته شده از آن دفاتر سنگینتر بوده است، زیرا مردم بر پایهی وجود ایمان در قلبهایشان در کارها متفاوت بوده و بر یکدیگر برتری دارند و الا چه بسا کسی لا إله إلا الله میگوید اما چنین خیری نصیبش نمیشود زیرا ایمان قلبیاش به این کلمه ضعیف است.
در صحیحین در حدیثی از انس بن مالک t آمده که پیامبر r فرمودند: «هر کس که لا إله إلا الله بگوید و به اندازهی یک دانه جو ایمان در دل او باشد، از دوزخ بیرون آورده میشود. و هر کس که لا إله إلا الله را بر زبان آورد و به اندازهی یک دانه گندم ایمان در دل او باشد، از دوزخ بیرون آورده میشود. و هر کس که لا إله إلا الله بگوید و به اندازه یک دانهی ذرت ایمان در دل او باشد از دوزخ بیرون آورده میشود»[7]. این حدیث بر این مطب دلالت میکند که اهل لا اله الا الله، بر اساس ایمانی که در قلبهایشان وجود دارد، با یکدیگر تفاوت دارند.
- از دیگر فضائل این کلمه این که: اگر آسمانها و زمین در یک کفهی ترازو، و لا اله الا الله در کفهی دیگر ترازو گذارده شود، لا إله إلا الله از آنان سنگینتر است، چنان که در مسند احمد به نقل از عبدالله بن عمرو آمده که پیامبر r فرمودند: «نوح u به هنگام مرگش به پسرش گفت: تو را به گفتن: لا إله إلا الله سفارش میکنم، بیتردید اگر آسمانها و زمین در یک کفهی ترازو و لا إله إلا الله در کفهی دیگر ترازو قرار داده بشود لا إله إلا الله از آنها سنگینتر است و اگر آسمانهای هفتگانه حلقهای بسته باشند این کلمه آنها را شکسته و به خدا خواهد رسید»[8].
- از دیگر فضائل آن این که: پرده و حجابی میان این کلمه و خداوند وجود ندارد، بلکه همهی حجابها را دریده و به خدا میرسد. در سنن ترمذی با سند حسن از ابوهریره t نقل است که پیامبرr فرمودند: «هنگامی که بندهای با اخلاص «لا إله إلا الله» را بر زبان بیاورد، حتماً درهای آسمانها برای این کلمه باز میشوند تا این کلمه، مستقیم به عرش برسد؛ البته اگر گویندهی این کلمه، از گناهان کبیره پرهیز کند»[9].
- از دیگر فضائل این کلمه این که: لا إله إلا الله گویندهاش را از آتش جهنم نجات میدهد، در صحیح مسلم آمده است که پیامبر r شنید مؤذنی میگوید: أشهد ان لا إله إلا الله، رسول خدا r فرمودند: «از آتش جهنم بیرون شد»[10]. و در صحیحین به نقل از عتبان t آمده که پیامبر r فرمودند: «بیشک خداوند کسی را که بگوید: لا إله إلا الله و با این کار خشنودی خدا را مدنظر داشته باشد؛ آتش جهنم را بر او حرام میکند»[11].
- از دیگر فضائل این کلمه این که: پیامبرr در میان شعبههای ایمان آن را برترین قرار داده است. در صحیحین در حدیثی از ابو هریره t آمده که پیامبر r فرمود: «ایمان شصت و چند شعبه دارد. افضل و برتر از همه، گفتن لا إله إلا الله، و کمترین آنها برطرف کردن اشیای آزار دهنده از سر راه است»[12].
- از دیگر فضائل آن این که: پیامبر r خبر داده که این کلمه برترین ذکر است، هم چنان که در سنن ترمذی و دیگر کتب در حدیثی از جابر بن عبدالله y آمده که گفت: شنیدم رسول الله r میفرماید: ««لا إله إلا الله» با فضیلتترین ذکر و «الحمدلله» برترین دعا است»[13].
- از دیگر فضائل آن این که: هر کس خالصانه و از ته دل این کلمه را بگوید خوشبختترین فرد (نزدیکترین کس) نسبت به شفاعت رسول اکرم r در روز قیامت است هم چنان که در حدیثی صحیح از ابو هریره t روایت شده است که گفت: ای رسول خدا! چه کسی در روز قیامت به شفاعت تو خوشبختتر است؟ رسول خدا r گفت: «ای ابو هریره! حدس زدم که در این باره کسی پیش از تو از من سؤال نکند. چون میدیدم که بر حدیث این همه شور و شوق داری، خوشبختترین فرد نسبت به شفاعت من در روز قیامت، کسی است که خالصانه از صمیم قلب بگوید: لا إِلهَ إِلاَّ الله».
این که پیامبر r در این حدیث میفرماید: «کسی که خالصانه از قلبش بگوید: لا إله إلا الله دلیلی است بر این که صرف گفتن لا إله إلا الله از سوی شخص، از گویندهاش پذیرفته نمیشود. بلکه ناگزیر باید شروط آن فراهم گشته و قیدهایی را که در کتاب و سنت بیان گردیده عملی شود. چون تنها با رعایت این شروط و قیود است که این گفتن مورد قبول واقع میشود. ان شاءالله بحث آینده دربارهی این موضوع مهم خواهد بود و ستایش تنها از آن الله پروردگار جهانیان است.
[1]- بنگر به: زادالمعاد اثر ابن قیم (1/34).
[2]- صحیح بخاری (شماره: 3293 و 6403) و صحیح مسلم (شماره: 2691)، همچنین لؤلؤ و المرجان حدیث 1724.
[3]- صحیح بخاری (شماره: 6404)، و صحیح مسلم (شماره: 2693).
[4]- طبرانی در الدعاء (شماره 874) به نقل از علیt بیان کرده است.
[5]- ترمذی این حدیث را در سنن (شماره: 3585). از عبدالله بن عمرو روایت کرده و علامه آلبانی در السلسله الصحیحه (شماره 4/8، 7) آن را حسن دانسته و گفته: این حدیث با این مجموع این شواهد ثابت است.
[6]- مسند (2/213)، سنن ترمذی (شماره: 2639)، سنن ابن ماجه (شماره: 4300) و علامه آلبانی میگوید: صحیح است، صحیح الجامع (شماره: 8095).
[7]- صحیح بخاری (شماره: 44)، و صحیح مسلم (شماره: 325، 193).
[8]- مسند (2/170)، و علامه آلبانی در السلسلة الصحیحة (شماره: 134) آن را صحیح دانسته است.
[9]- سنن ترمذی (3590)، و علامه آلبانی در صحیح الجامع (شماره: 5648) آن را حسن دانسته است.
[10]- صحیح مسلم (شماره: 382).
[11]- صحیح بخاری (شماره: 6938)، و صحیح مسلم (شماره 33، 263).
[12]- صحیح بخاری (شماره: 9) و صحیح مسلم (شماره: 35).
[13]- سنن ترمذی (شماره: 3383) و علامه آلبانی در صحیح الجامع (شماره: 1104) آن را حسن دانسته است.
31- فضائل کلمهٔ توحید: لا إله إلا الله
پیشتر سخن پیرامون تعدادی از نصوص نبوی بود که بیانگر برتری این چهار سخناند: «سبحان الله، والحمدلله، ولا إله إلا الله، والله أکبر». در ادامه دربارهی بیان فضائل کلمهی توحید یعنی لا إله إلا الله سخن خواهیم گفت. کلمهای که برترین و والاترین و بزرگترین گفتار در میان این چهار سخن است و نوع بشر برای همین جمله آفریده شدهاند و پیامبران فرستاده شدهاند و کتابها نازل شدهاند. به واسطهی آن مردم به دو گروه مؤمن و کافر تقسیم میشوند که سعادتمندان اهل بهشتاند و نگونبختان اهل آتش جهنم؛ لا اله الا الله ریسمان محکم الهی، و کلمهی تقوا، و بزرگترین رکن دین و مهمترین شعبهی ایمان، و راه رسیدن به بهشت و رستگاری در آن، و راه نجات از آتش جهنم، و گفتار شهادت و کلید خانهی خوشبختی و اصل دین و اساس آن و رأس وحی و فرمان آن است. فضائل این گفتار و جایگاهش در دین بالاتر از توصیفی است که توصیفکنندگان میگویند و آگاهان معرفیاش میکنند:
﴿شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَأُوْلُواْ ٱلۡعِلۡمِ قَآئِمَۢا بِٱلۡقِسۡطِۚ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ١٨﴾ [آل عمران: 18].
«خداوند که به داد [همهی امور هستی] را تدبیر میکند و فرشتگان و عالمان، گواهی دهند که معبود [راستینی] جز او نیست. [آری] معبود [راستینی] جز او [که] پیروزمندِ فرزانه است، نیست».
بیشک این گفتارِ والا، دارای فضیلتهای بزرگ، و ارزشهایی گرامی و مزایایی بسیار است که کسی نمیتواند به کُنه آنها پی ببرد. از جملهی آنچه در برتری این گفتار در قرآن کریم آمده این است که خداوند این سخن را لُبّ و جوهر دعوت رسولان و چکیدهی رسالتهای آنها قرار داده است. خداوند میفرماید:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِیٓ إِلَیۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥﴾
[الأنبیاء: 25].
«و هیچ رسولی را پیش از تو نفرستادیم مگر آن که به او وحی میکردیم که معبود [راستینی] جز من نیست، پس مرا بپرستید».
و یا میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِی کُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ﴾ [النحل: 36].
«و به یقین در [میان] هر امّتی رسولی را برانگیختیم، [با این دعوت] که: الله را بندگی کنید و از طاغوت بپرهیزید».
خداوند در ابتدای سوره نحل میفرماید:
﴿یُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ بِٱلرُّوحِ مِنۡ أَمۡرِهِۦ عَلَىٰ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦٓ أَنۡ أَنذِرُوٓاْ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱتَّقُونِ ٢﴾ [النحل: 2].
«به ارادهی خویش فرشتگان را با وحی بر هر کس از بندگانش که بخواهد، نازل میکند [با این پیام] که: هشدار دهید: هیچ معبودِ [راستینی] جز من نیست، پس از من پروا بدارید».
این آیه ابتدای شمارش تکتک نعمتهایی است که خداوند در این سوره بر بندگانش نام میبرد و همچنین بیانگر آن است که توفیق چنین چیزی بزرگترین نعمتی است که بر بندگانش ارزانی داشته است، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿وَأَسۡبَغَ عَلَیۡکُمۡ نِعَمَهُۥ ظَٰهِرَةٗ وَبَاطِنَةٗۗ﴾ [لقمان: 20].
«و نعمتهای خود را پیدا و ناپیدا بر شما تمام کرد».
مجاهد میگوید: «منظور از نعمت: لا إله إلا الله است»[1].
سفیان بن عیینه میگوید: «خداوند هیچ نعمتی بزرگتر از این نعمت که شخص را با مفهوم لا إله إلا الله آشنا نموده، به بندگانش ارزانی نکرده است».
- از جمله فضائل لا إله إلا الله این است که خداوند در قرآن کریم آن را به کلمهی طیبه (سخن پاک) توصیف نموده و میفرماید:
﴿أَلَمۡ تَرَ کَیۡفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا کَلِمَةٗ طَیِّبَةٗ کَشَجَرَةٖ طَیِّبَةٍ أَصۡلُهَا ثَابِتٞ وَفَرۡعُهَا فِی ٱلسَّمَآءِ ٢٤ تُؤۡتِیٓ أُکُلَهَا کُلَّ حِینِۢ بِإِذۡنِ رَبِّهَاۗ وَیَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ ٢٥﴾
[إبراهیم: 24-25].
«آیا ندانستهای که خداوند چگونه مثالی میزند، سخن پاک را چون درخت پاکی [قرار داد] که ریشهاش استوار و شاخهاش در آسمان باشد. میوههایش را به حکم پروردگارش در همه زمان میدهد و خداوند این مثلها را برای مردم در میان میآورد باشد که پند پذیرند».
- لا إله إلا الله «سخن استوار» است، خداوند میفرماید:
﴿یُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَیُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلظَّٰلِمِینَۚ وَیَفۡعَلُ ٱللَّهُ مَا یَشَآءُ ٢٧﴾ [إبراهیم: 27].
«خداوند مؤمنان را در زندگانی دنیا و در آخرت به سخنِ استوار، پایدار میدارد و ستمکاران را بیراه میگذارد و خداوند هر آنچه بخواهد، انجام میدهد».
- لا إله إلا الله «عهد» است، خداوند میفرماید:
﴿لَّا یَمۡلِکُونَ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَنِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا ٨٧﴾ [مریم: 87].
«اختیار شفاعت ندارند. مگر کسی که از نزد [خداوند] رحمان عهدی گرفته باشد».
از ابن عباس t نقل شده که گفت: «منظور از عهد: بیان شهادت أن لا إله إلا الله، و همهی توان و نیرو را از آن خدا دانستن است، که این رأس کل تقوی است»[2].
- از دیگر فضائل این کلمه این است که ریسمان است محکم که هر کس بدان چنگ زند نجات مییابد و کسی که بدان چنگ نزند هلاک میگردد. خداوند میفرماید:
﴿فَمَن یَکۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَیُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَکَ بِٱلۡعُرۡوَةِ﴾ [البقرة: 256].
«پس هر کس که به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، [بداند] که به دستاویزی [بس] محکم چنگ زده است».
و یا میفرماید:
﴿۞وَمَن یُسۡلِمۡ وَجۡهَهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَکَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰۗ﴾ [لقمان: 22].
«و هر کس نیکوکارانه روی خویش به سوی خداوند آورد، بداند که به دستآویزی استوار چنگ زده است».
- از دیگر فضائل آن این که: سخنی ماندگار است که ابراهیم خلیل u آن را در میان قوم خود قرار داد بسا که به سوی خدا بازگردند؛ خداوند میفرماید:
﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦٓ إِنَّنِی بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ ٢٦ إِلَّا ٱلَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُۥ سَیَهۡدِینِ ٢٧ وَجَعَلَهَا کَلِمَةَۢ بَاقِیَةٗ فِی عَقِبِهِۦ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ ٢٨﴾ [الزخرف: 26-28].
«و چنین بود که ابراهیم به پدرش و قومش گفت: بیگمان من از آنچه میپرستید، بیزارم. برخلافِ کسی که مرا آفریده است، و همو مرا راه خواهد نمود و [خداوند] آن [سخن] را سخنی ماندگار در [میان] فرزندانش قرار داد، باشد که آنان بازگردند».
- و آن کلمهی تقوا است که خداوند متعال اصحاب پیامبر r را بدان پای بند ساخت؛ آنان بدان سزاوارتر و اهل آن بودند. خداوند میفرماید:
﴿إِذۡ جَعَلَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فِی قُلُوبِهِمُ ٱلۡحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَکِینَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَأَلۡزَمَهُمۡ کَلِمَةَ ٱلتَّقۡوَىٰ وَکَانُوٓاْ أَحَقَّ بِهَا وَأَهۡلَهَاۚ وَکَانَ ٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٗا ٢٦﴾ [الفتح: 26].
«آن گاه که کافران در دلهای خود حمیّت -همان حمیت جاهلیّت- درآوردند. آن گاه خداوند آرامش خود را بر رسولش و [نیز] بر مؤمنان نازل کرد و آنان را به کلمهی تقوی ملزم ساخت و به آن سزاوارتر و اهلِ آن بودند و خداوند به همه چیز داناست».
ابو اسحاق سبیعی از عمرو بن میمون روایت کرده که گفت: مردم دربارهی چیزی برتر از لاإله إلا الله سخن نگفتهاند. سپس سعد بن عیاض گفت: «ای ابوعبدالله میدانی آن چیست؟ به خدا سوگند آن کلمه تقوا است که خداوند یاران پیامبر r -خداوند از آنان خشنود باد- را بدان ملزم ساخت، و به آن سزاوارتر و اهلِ آن بودند»[3].
- از دیگر فضائل این کلمه آن که این کلمه اوج راستی و غایت آن است. خداوند میفرماید:
﴿یَوۡمَ یَقُومُ ٱلرُّوحُ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ صَفّٗاۖ لَّا یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَقَالَ صَوَابٗا ٣٨﴾
[النبأ: 38].
«روزی که جبرئیل و [دیگر] فرشتگان به صف ایستند. سخن نمیگویند مگر کسی که [خداوند] به او اجازه داده و [در دنیا] سخنِ درست گفته باشد».
علی بن طلحه از ابن عباسب روایت کرده که در تفسیر این سخن خداوند: ﴿إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَقَالَ صَوَابٗا ٣٨﴾ گفت: «مگر کسی که خداوند به او اجازه گفتن لا اله الا الله داده باشد که آن بالاترین درجهی سخن راست و درست است»[4] و عکرمه میگوید: «منظور از صواب (سخن راست و درست) لا إله إلا الله است»[5].
- از دیگر فضائل این کلمه آن که: لا إله إلا الله همان «دعوة الحق»ی است که در این سخن خداوند آمده است:
﴿لَهُۥ دَعۡوَةُ ٱلۡحَقِّۚ وَٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا یَسۡتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیۡءٍ إِلَّا کَبَٰسِطِ کَفَّیۡهِ إِلَى ٱلۡمَآءِ لِیَبۡلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَٰلِغِهِۦۚ وَمَا دُعَآءُ ٱلۡکَٰفِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَٰلٖ ١٤﴾ [الرعد: 14].
«دعای راستین او راست. و کسانی را که به جای او [به فریاد] میخوانند، به هیچ وجه [دعا] شان را اجابت نمیکنند مگر مانند کسی که گشایندهی دو دست خویش به سوی آب است تا به دهانش برسد و آن [آب هرگز] به آن [دهان] نخواهد رسید و دعای کافران جز در گمراهی نیست».
- از دیگر فضائل این کلمه آن که: پیونددهندهای حقیقی است که اهل اسلام بر آن گرد آمدهاند، دوستی و دشمنیشان بر اساس آن است، و حب و بغضشان به واسطهی آن است، و به سبب آن افراد مجتمع اسلامی همچون یک پیکره و سدی استوار گشته که همدیگر را قوی و مستحکم میکنند. علامه شیخ محمد امین شنقیطی/ در کتابش أضواء البیان میگوید: «نتیجه آن که پیوند حقیقیای که پراکندهها را گرد هم آورده و اجزای مختلف را یکی میکند همان پیونددهندهی لا إله إلا الله است، آیا نمیبینی که این حلقهی ارتباطی است که همهی جامعهی اسلامی را همچون یک پیکره گرد هم آورده و آن را هم چون بنایی میگرداند که اجزایش همدیگر را تقویت میکنند. قلبهای حملکنندگان عرش و دیگر ملائکه را که پیرامون آن حلقه زدهاند را نیز نسبت به بنی آدم که در روی زمیناند علاقهمند میگرداند هر چند میانشان تفاوت [ذاتی] وجود دارد.
خداوند میفرماید:
﴿ٱلَّذِینَ یَحۡمِلُونَ ٱلۡعَرۡشَ وَمَنۡ حَوۡلَهُۥ یُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَیُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَیَسۡتَغۡفِرُونَ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْۖ رَبَّنَا وَسِعۡتَ کُلَّ شَیۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا فَٱغۡفِرۡ لِلَّذِینَ تَابُواْ وَٱتَّبَعُواْ سَبِیلَکَ وَقِهِمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِیمِ ٧ رَبَّنَا وَأَدۡخِلۡهُمۡ جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِی وَعَدتَّهُمۡ وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّیَّٰتِهِمۡۚ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ٨ وَقِهِمُ ٱلسَّیَِّٔاتِۚ وَمَن تَقِ ٱلسَّیَِّٔاتِ یَوۡمَئِذٖ فَقَدۡ رَحِمۡتَهُۥۚ وَذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ ٩﴾ [المؤمن: 7-9].
«فرشتگانی که عرش را حمل میکنند و آنان که گرد آن حلقه زدهاند، صاحب اختیارشان را با ستایش تقدیس میکنند و به او ایمان دارند و برای اهل ایمان آمرزش میخواهند: [و گویند:] صاحب اختیارا، رحمت و دانشت، هر چیزی را فراگرفته، پس کسانی را که توبه کردند و پیرو راه تو شدند، بیامرز و از عذاب دوزخ نگاهشان دار. صاحب اختیارا، آنان و پدران [و مادران] و همسران و فرزندان صالحشان را در باغهای جاویدان بهشت که وعده دادهای، داخل کن، که فرادست و فرزانه تویی، تو؛ و آنان را از [کیفرِ] بدیها حفظ کن و هر که را در آن روز از [کیفرِ] بدیها نگاه داری، مشمول رحمتت قرار دادهای؛ این است همان کامیابی بزرگ».
خداوند اشاره میکند که عاملی که میان حاملان عرش و دیگر فرشتههایی که آن را حلقه زدهاند و آدمیانی که در روی زمین به سر میبرند پیوند برقرار میکند تا آنجا که فرشتهها نزد خدا برای آدمیان این دعای نیکوی بزرگ را مینمایند، همان ایمان به خداوند جل جلاله است».
تا آنجا که میگوید: «به طور کلی میان مسلمانان در این اختلافی نیست که پیوند دهندهای که افراد روی زمین را به هم مرتبط میگرداند و میان اهل زمین و آسمان ارتباط برقرار میکند همان پیوند لا إله إلا الله است، و البته فراخواندن به پیوند دهندهای جز آن جایز نیست»[6].
- از دیگر فضائل لا إله إلا الله این که: برترین و ارجمندترین نیکیهاست، خداوند میفرماید:
﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَیۡرٞ مِّنۡهَا﴾ [النمل: 89].
﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَیۡرٞ مِّنۡهَاۖ﴾ [القصص: 84].
«هر کس که نیکی در میان آورد، بهتر از آن را خواهد داشت».
از ابن مسعود، و ابن عباس، و ابو هریره و دیگران نقل شده که مراد از حسنه: «لا إله إلا الله» است[7]. و از عکرمه نقل است که در تفسیر این سخن خداوند: ﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَیۡرٞ مِّنۡهَا﴾ گفت: «مراد از حسنه، گفتن: لا إله إلا الله است. و گفت: پاداش عظیم و برتر نصیبش میشود زیرا چیزی برتر و نیکوتر از لا إله إلا الله نیست»[8].
در مسند [امام احمد] و دیگران به نقل از ابوذرt آمده که گفت: گفتم: ای پیامبر r عملی را به من بیاموز که مرا به بهشت نزدیک کرده و از آتش دورم گرداند. پیامبر r فرمود: «وقتی کار بدی انجام دادی به دنبالش کار نیکی انجام بده که ده چندان آن [پاداش] دارد». گفتم: ای رسول خدا r، آیا لا إله إلا الله از جملهی حسنات و نیکیهاست؟ فرمود: «آری، این بهترین نیکیهاست»[9].
اینها برخی از فضائل این کلمهی عظیم با استناد به آنچه در قرآن کریم آمده، هستند. به زودی بر اساس آنچه در حدیث رسول الله r در این باره آمده به تکمیل و بیان برخی دیگر از فضائل آن میپردازیم و توفیق [در انجام چنین کاری] به دست خداوند است.
[1]- ابن جریر طبری در تفسیر خود (11/78) این سخن را نقل کرده است.
[2]- طبرانی در الدعاء (3/1518) این سخن را نقل کرده است.
[3]- طبرانی در الدعاء (3/1533) آن را روایت کرده است.
[4]- طبرانی در الدعاء (3/1520) این سخن را نقل کرده است.
[5]- طبرانی در الدعاء (3/1520) این سخن را نقل کرده است.
[6]- أضواء البیان (3/448، 447).
[7]- بنگر به: الدعاء اثر طبرانی (3/1498 و 1497).
[8]- این سخن را ابن البنا در «فضل التهلیل و ثوابه الجزیل» ص 74 نقل کرده است.
[9]- مسند احمد (5/169).
30- از دیگر فضائل این چهار ذکر
پیشتر تعدادی از فضائل این چهار سخن، که پس از قرآن برترین سخنان به شمار میآیند را بیان کردیم [این چهار سخن عبارتند از] : سبحان الله، والحمدلله، ولا إله إلا الله، والله اکبر.
حال از خلال احادیث رسول اللهr در این باره، به بیان تعدادی دیگر از فضائل این اذکار ادامه میدهیم:
1- از دیگر فضائل آنها این است که خداوند خود این کلمات را انتخاب کرده و آن را برای بندگانش برگزیده است، و برای کسی که خداوند را با بیان این سخنان ذکر کند پاداش بزرگ و فراوانی مهیّا کرده است. در مسند امام احمد و مستدرک حاکم با سند صحیح از ابوهریره و ابوسعیدب نقل شده که رسول الله r فرمودند: «همانا خداوند متعال از میان سخنها چهار سخن را برگزیده است، که عبارتند از «سبحان الله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر» پس هر کسی «سبحان الله» بگوید: برایش بیست نیکی نوشته میشود و بیست گناه از گناهانش کاسته میشود. و هر کسی «الله أکبر» بگوید برای او نیز همین پاداش است و هر کسی «لا إله إلا الله» بگوید، او نیز همین اجر را به دست میآورد. و هر کسی «الحمدلله رب العالمین» را از پیش خودش (یعنی بدون سبب) بگوید برای او سی نیکی نوشته میشود و سی گناه از او کاسته میشود»[1].
هنگامی که آدمی الحمد لله رب العالمین را بدون هیچ مقدمهای میگوید ثوابش بیش دیگر سخنان است، زیرا گفتن الحمدلله رب العالمین بیشتر به دنبال علت و سببی هم چون خوردن و نوشیدن و به دست آمدن نعمتی بیان میشود، گویی این حمد گفتن در برابر عطا و بخششی است که به فرد شده است، اما هنگامی که آدمی حمد را از پیش خودش و بدون این که دریافت نعمتی او را به این کار واداشته باشد بگوید، بر پاداشش افزوده میشود.
2- از دیگر فضائل این سخنان این است که این سخنان برای گویندهی آنها سپری در برابر آتش جهنماند. این کلمات در روز قیامت نجاتدهندهی کسانی هستند که آنها را [در دنیا] بر زبان میآورند و در پیشاپیش آنها حرکت میکنند. حاکم در مستدرک و نسائی در عمل الیوم و اللیله و دیگران، از ابو هریره رضی الله عنه روایت کردهاند که رسول الله r فرمودند: «برای حفاظت از خود سپرهایتان را بردارید». ما گفتیم: یا رسول الله r آیا دشمنی آمده است؟ پیامبر r فرمود: «خیر، بلکه برای نجات از آتش جهنم سپر بردارید؛ بگویید: سبحان الله، والحمدلله، ولا إله اله الله، والله اکبر، زیرا این کلمات روز قیامت به عنوان نجاتدهنده و در پیشاپیش میآیند و همینها اعمال نیکی هستند که ثوابشان ماندگار است». حاکم میگوید: این حدیثی است که بر اساس شرط مسلم صحیح است، اما خود آن را تخریج نکرده است، و ذهبی با او موافقت کرده است و علامه آلبانی آن را صحیح دانسته است[2].
این حدیث اضافه بر آنچه پیشتر دربارهی فضیلت این سخنان بیان شد، این اذکار را به باقیات صالحات توصیف میکند و خداوند میفرماید:
﴿وَٱلۡبَٰقِیَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَیۡرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابٗا وَخَیۡرٌ أَمَلٗا ٤٦﴾ [الکهف: 46].
«و [نیکیهای] ماندگارِ شایسته، به نزد پروردگارت نیک پاداشتر و امیدبخشتر است».
باقیات یعنی کارهایی که ثوابش ماندگار، و پاداشش مستمر است و این بهترین امید و آرزویی است که بنده بدان دل می بندد و برترین پاداش است.
3- از دیگر فضائل این سخنان این که: این سخنان دور عرش میچرخند و زمزمهای مانند زمزمهی زنبور عسل دارند و در بارگاه الهی از صاحب خود یاد میکنند. در مسند امام احمد، و سنن ابن ماجه، و مستدرک حاکم از نعمان بن بشیر t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «آنچه از جلال خدا، تسبیح، تحمید، تکبیر، و تهلیل او یاد میکنید، دور عرش میگردند و صدایی مانند صدای زنبور عسل دارند و صاحب خود را یاد میکنند، پس آیا یکی از شما دوست ندارد که همواره نزد خداوند رحمان چیزی داشته باشد که به وسیلهی آن از او یاد شود؟» بوصیری در زوائد سنن ابن ماجه میگوید: اسناد این حدیث صحیح، و رجالش ثقهاند، و حاکم آن را صحیح دانسته است[3]. این حدیث به این فضیلت بزرگ تصریح میکند که این چهار سخن به دور عرش میچرخند و صدایی هم چون صدای زنبور عسل دارند و گویندهی خود را یاد میکنند. در این سخن تشویقی عظیم بر یاد کردن و بر زبان آوردن این الفاظ وجود دارد. به همین خاطر در این حدیث میفرماید: «آیا یکی از شما دوست ندارد که همواره نزد خداوند رحمان چیزی داشته باشد که به وسیلهی آن از او یاد شود؟».
4- از دیگر فضائل این سخنان این است که پیامبر r خبر میدهد که این کلمات ترازوی اعمال را سنگین میکنند. نسائی در عمل الیوم و اللیله، و ابن حبان در صحیح خود، و حاکم و دیگران از ابوسلمی t روایت کردهاند که گفت: شنیدم پیامبر r میفرماید: «بهبه! -و به پنج انگشتان دستش اشاره کرد- پنج چیز در ترازوی اعمال چه سنگیناند: «سُبْحانَ اللهِ، والْحَمْدُ للهِ، وَلاَ إله إلاَّ اللهُ، وَاللهُ اَکْبَرُ»، و این که فرزند صالح مسلمانی بمیرد [و پدر و مادرش] به امید پاداش صبر کنند»، حاکم این حدیث را صحیح دانسته و ذهبی با او موافقت کرده است[4]. این حدیث شاهدی از حدیث ثوبان t دارد که بزار در مسندش آن را تخریج کرده و گفته: إسناد آن حسن است[5].
این که در حدیث میفرماید: «بهبه!» سخنی است که به هنگام شگفتی از چیزی و بیان برتری آن گفته میشود.
5- از دیگر فضائل این سخنان این است که: با گفتن هر کدام از این سخنان [اجر اعطای] صدقهای نصیب آدمی میشود. امام مسلم در صحیح خود از ابوذر t روایت کرده که: عدهای از مردم [تنگدست] عرض کردند: ای رسول خدا! صاحبان ثروت همهی پاداشها را با خود میبرند! نماز میخوانند آن طور که ما میخوانیم، روزه میگیرند چنان که ما میگیریم، و از ثروت خود صدقه و زکات نیز میدهند؛ پیامبر r گفت: مگر خداوند برای شما چیزهایی فراهم نیاورده است که به وسیلهی انجام دادن آنها صدقه و احسان کنید؟ در هر یک بار سبحان الله، هر یک بار الله اکبر، هر یک بار الحمدلله، و هر یک بار لا إله إلا الله گفتن، و هر امر به معروف و هر نهی از منکر، و نیز در همبستری با زنانتان یک صدقه است! گفتند: ای رسول خدا r! آیا اگر یکی از ما شهوت خود را برآورده سازد، برای او پاداش دارد؟ پیامبر r گفت: آیا کسی آن را از راه حرام (از طریق زنا) برآورده کند، برایش گناه بزرگی است؟ هم چنان هم اگر آن را در راه حلال (راه مشروع زناشویی) به کار گیرد، دارای پاداش برای او است»[6].
فقرا چنین پنداشتند که دادن صدقه و احسان فقط از طریق پرداخت مال است و این در حالی است که آنان از چنین کاری ناتوانند. اما پیامبر r به آنان خبر داد که انجام تمامی کارهای نیک و پسندیده صدقه محسوب میشود و در ابتدا و پیشاپیش این کارها از این چهار سخن نام برد: «سبحان الله، الحمد لله، لا إله إلا الله، والله أکبر».
6- از دیگر فضائل این سخنان این است که: پیامبر r گفتن این کلمات را برای کسی که نمیتواند به خوبی قرآن را تلاوت کند قرار داد، ابو داود و نسائی و دارقطنی و دیگران از ابن ابی اوفی t نقل کردهاند که گفت: شخصی نزد پیامبر r آمد و گفت: ای رسول الله r من نمیتوانم قرآن را بیاموزم، لذا چیزی به من یاد بده که قائم مقام آن باشد و مرا کفایت کند. پیامبر r فرمود: «بگو: سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلا الله، والله اکبر، ولاحول ولا قوة إلا بالله». آن اعرابی گفت: این چنین است -آنها را شمرده و دستانش را بست- سپس گفت: اینها برای پروردگارم است، برای خودم چیست؟ پیامبر r فرمود: «بگو: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَارْحَمْنِی وَعافِنِی وَارْزُقْنِی وَاهْدِنِی: بار خدایا! مرا بیامرز و به من رحم کن و سلامتم بدار و روزی عطا فرما و مرا هدایت نما»، آن اعرابی آن را گرفته و با انگشتانش شمرد و دستانش را بست، پیامبرr فرمود: «این شخص دستانش را از خیر پر نمود»[7]. محدث ابو طیب عظیم آبادی در یادداشتش بر سنن دارقطنی نوشته: سند این حدیث صحیح است. و آلبانی میگوید: سند آن حسن است[8].
اینها برخی از فضائل بیان شده در سنت نبوی برای این چهار سخن هستند و در عین حال برای هر کدام از این سخنان فضائل مخصوصی بیان شده که ان شاء الله به زودی جزئیات آنها بیان میشود. هر کس در این فضائل که پیشتر آمد بیندیشد به بزرگی این فضایل پی میبرد که بیانگر شأن و منزلت والای این کلمات و فوائد فراوان آنها برای بندهی مؤمن است. شاید راز این فضیلت بزرگ -خدا داناتر است- چیزی باشد که از برخی از اهل علم نقل شده که همهی نامهای خداوند مندرج در این چهار سخن هستند؛ نامهای تنزیه مانند قدوس و سلام در ذیل سبحان الله میگنجند، والحمدلله شامل اثبات انواع کمالات برای الله متعال در نامها و صفات اوست، و در الله اکبر تجلیل و تعظیم خداوند نهفته است و این که کسی نمیتواند ثنا و تمجید او را برشمارد. کسی که چنین است هیچ خدایی -یعنی معبودی- جز او نیست[9].
پروردگارا چه عظیماند این سخنان، و چه والاست قدر و منزلت آنها، و چه بزرگ است خیری که از آنها بر میآید. از خداوند میطلبیم که ما را بر محافظت و مداومت بر آنها موفق گرداند، و ما را از زمرهی اهل این سخنان قرار دهد؛ کسانی که زبانشان با بیان این سخنان، تازه است. بیشک خدا یاریگر و توانا بر انجام چنین چیزی است.
[1]- مسند احمد (2/302)، و مستدرک حاکم (1/512)، و علامه آلبانی در صحیح الجامع (شماره: 1718) میگوید: این حدیث صحیح است.
[2]- المستدرک (1/541)، السنن الکبری کتاب: عمل الیوم و اللیلة (6/212)، صحیح الجامع (شماره: 3214).
[3]- المسند (4/271، 268)، سنن ابن ماجه (شماره: 3809)، المستدرک (1/503).
[4]- سنن کبری کتاب: عمل الیوم و اللیلة (6/50)، صحیح ابن حبان (الإحسان) (3/114/شماره: 338)، المستدرک (1/512، 511).
[5]- کشف الأستار عن زوائد البزار (4/9/شماره: 3072).
[6]- صحیح مسلم (شماره: 1006).
[7]- سنن ابو داود (شماره: 832)، سنن نسائی (2/143)، سنن دارقطنی (1/314، 313).
[8]- صحیح ابو داود (1/157).
[9]- بنگر به: جزء فی تفسیر الباقیات الصالحات اثر علائی (ص: 40).
29- فضائل چهار سخن: سبحان الله، والحمدلله، ولا إله إلاّ الله، واللهاکبر
بهترین سخن و با بهترین ذکر پس از قرآن کریم چهار سخن است، که در دین خدا دارای منزلتی رفیع، و مقامی والا، و جایگاهی بلند هستند و عبارتند از: سبحان الله، و الحمدلله، و لا إله إلا الله، و الله اکبر.
در خصوص برتری این چهار سخن نصوص بسیاری وارد شده که به خوبی نشاندهندهی مقام و منزلت والای این سخنان است و این که اقدام به آنها پاداش عظیم و الطاف کریمانهای را در پی خواهد داشت و همچنین خیر مداوم و پیوسته را در دنیا و آخرت نصیب شخص خواهد نمود.
اینک برخی از فضائل این سخنان را از خلال برخی از نصوص وارده در این خصوص، ارائه میدهیم:
1- از جمله فضائل این سخنان: این است که این اذکار، محبوبترین سخنان نزد خداوند هستند، امام مسلم در صحیحاش از سمرة بن جندبt روایت کرده که پیامبر r فرمودند: «دوست داشتنیترین سخن نزد خداوند متعال چهار سخن است: سُبْحانَ اللهِ، و الْحَمْدُللهِ، وَ لاَ إله إلاَّ اللهُ، وَ اللهُ اَکْبَرُ. هیچ زیانی ندارد که با کدام یک از آنها شروع کنی»[1]. و طیالسی در مسندش این حدیث را با این لفظ روایت کرده: «چهار سخن هستند که از پاکترین سخنان به شمار میآبند، و جزو قرآن هستند؛ هیچ زیانی ندارد که با کدام یک از آنها شروع کنی: «سُبْحانَ اللهِ، والْحَمْدُللهِ، وَلاَ إله إلاَّ اللهُ، وَاللهُ اَکْبَرُ»[2].
2- از جمله فضائل این سخنان این است که گفتن آنها نزد پیامبر r محبوبتر از هر چیزی است که خورشید بر آن طلوع نموده (یعنی از دنیا و هرچه در آن است). امام مسلم در صحیح خود در حدیثی از ابو هریره t نقل میکند که پیامبر r فرمودند: «این که بگویم: «سبحان الله، والحمد لله، ولا اله الا الله، والله أکبر» نزد من محبوبتر از هر چیزی است که خورشید بر آن طلوع میکند»[3].
3- از دیگر فضائل این سخنان: در مسند امام احمد، و کتاب شعب الایمان تألیف بیهقی با سند «جیّد» (خوب) به نقل از عاصم بن بهدله، از ابوصالح، از ام هانی دختر ابوطالب نقل است که گفت: روزی رسول الله r نزد من تشریف آوردند. من گفتم: یا رسول الله r! پیر و ضعیف شدهام. به من عملی نشان دهید که نشسته انجام بدهم. پیامبر r فرمود: «صد بار «سُبْحانَ اللهِ» بگو؛ ثوابش چنان است که گویا صد غلام از اولاد اسماعیل u را آزاد کردهای. صد بار «الْحَمْدُ للهِ» بگو؛ ثوابش برابر است با این که صد اسب را با زین و همهی وسایل آن در راه خداوند بدهی. صد بار «اللهُ اَکْبَرُ» بگو؛ ثوابش برابر است با این که صد شتر ذبح شوند و در گردن آنها قلاده (نشانهی) قربانی باشد و نزد خداوند قبول شود. صد بار «لاَ إله إلاَّ اللهُ» بگو. ثوابش فضای بین زمین و آسمان را پر میکند و در آن روز هیچ کس عملی بالاتر از عمل تو ندارد که نزد خدا قبول شود؛ مگر کسی که او نیز مانند تو عمل کرده باشد»[4] منذری میگوید: این حدیث را امام احمد با سند حسن روایت کرده است[5]. علامه آلبانی سند را حسن دانسته است[6].
در این پاداش بزرگ که حاصل گفتن این سخنان است بیندیشید؛ کسی که صد بار الله را تسبیح گوید، یعنی صد بار بگوید: «سبحان الله»، این کار معادل آزاد کردن صد برده از فرزندان اسماعیل است، و به طور ویژه از فرزندان اسماعیل یاد شده زیرا آنان در میان عرب از والاترین نَسَب برخوردارند. و کسی که صد بار خدا را حمد گوید، یعنی: صد بار بگوید «الحمد لله» پاداش او شبیه پاداش کسی است که صد اسب را با زین و لگام و دیگر ساز و برگ برای حمل مجاهدان راه خداوند ببخشد. و کسی که خداوند را صد بار تکبیر گوید، یعنی: صد بار بگوید «الله اکبر» پاداش او شبیه پاداش کسی است که صد شتر را ذبح نموده و در گردن آنها قلادهی قربانی باشد و نزد خدا قبول شود، و کسی که صد بار خدا را تهلیل کند، یعنی: صد بار بگوید «لا إله إلاّ الله» ثوابش فضای بین زمین و آسمان را پر میکند و در آن روز هیچ کس عملی بالاتر از عمل او ندارد که نزد خدا قبول شود؛ مگر آن که همچون این شخص عمل کرده باشد.
4- از دیگر فضائل این سخنان این است که اینها پوشانندهی گناهانند. در مسند و سنن ترمذی و مستدرک حاکم در حدیثی به نقل از عبدالله بن عمرو بن عاصب آمده که رسول الله r فرمودند: «بر روی زمین کسی نیست که بگوید: «لا إله إلا الله، والله اکبر، وسبحان الله، والحمدلله، ولا حول ولا قوة إلاّ بالله»، مگر آنکه همهی گناهانش حتما بخشیده میشود اگر چه از کف دریا نیز بیشتر باشد». ترمذی این حدیث را حسن دانسته است. حاکم آن را صحیح دانسته، و ذهبی [سخن حاکم] را تأیید کرده است. آلبانی آن را حسن دانسته است[7].
منظور از گناهان بخشیده شده در اینجا، گناهان صغیره است، زیرا در صحیح مسلم به نقل از ابوهریرهt آمده که رسول الله r میفرمودند: «نمازهای پنجگانه و نماز جمعه تا جمعهی بعدی و روزهی ماه رمضان تا رمضان بعدی، کفّارهی گناهان میان خود هستند؛ [البته] اگر از گناهان کبیره دوری نماید»[8]. بخشیده شدن گناهان به دوری گرفتن از ارتکاب گناهان کبیره مقیّد شده است زیرا گناهان کبیره فقط با توبه بخشیده میشود.
حدیثی در همین مفهوم وجود دارد که ترمذی و دیگران آن را از أنس بن مالک t نقل کردهاند که: رسول الله r از کنار درختی عبور کرد که برگهایش خشک شده بود. پیامبر r با عصایش به آن درخت زد؛ برگها پخش و پراکنده شدند، پیامبر r فرمودند: «بیشک گفتن «الحمدلله، وسبحان الله، ولا إله إلا الله، والله اکبر» گناهان بنده را فرو میریزد همچنان که برگهای این درخت فرو میریزند». آلبانی این حدیث را حسن دانسته است[9].
5- از دیگر فضائل این کلمات این است که اینها نهالهای بهشت هستند. ترمذی از عبدالله بن مسعودب روایت کرده که پیامبر اسلام r فرمودند: «آن شب که مرا به اسراء و معراج بردند، با ابراهیم u ملاقات کردم، گفت: ای محمد! از جانب من به امتت سلام برسان و به آنها خبر بده که بهشت دارای خاک پاک و خوشبو و آب شیرین و گواراست و دشتی [حاصلخیز] است که نهالهای آن «سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلاّ الله، والله أکبر» است»[10]. در اسناد این حدیث فردی به نام عبدالرحمن بن إسحاق وجود دارد [که جای بحث است]، اما این حدیث دو شاهد دارد که با آنها تقویت میشود: حدیثی از ابو ایوب انصاری و حدیثی از عبدالله بن عمر.
در این حدیث کلمهی «قیعان» آمده که جمع قاع است و آن زمین هموار و گود و پستی است که اطراف آن را کوه و تپه فرا گرفته و آب باران در آن سرازیر میشود. آب در آن میماند و علف و سبزه میرویاند. در کتاب «النهایة» اثر ابن اثیر نیز چنین آمده است[11]. و منظور این است که نهالهای بهشت با این کلمات به سرعت رشد میکنند همچنان که نهالهای این نوع زمین به سرعت رشد میکند.
6- از دیگر فضائل این کلمات این است که نزد خداوند کسی از مؤمنی که عمری را به مسلمانی سپری نموده و بسیار «الله اکبر و سبحان الله و لا إله إلا الله و الحمدلله گفته» برتر نیست. امام احمد و نسائی در کتاب عمل الیوم و اللیلة با سند حسن از عبدالله بن شداد روایت کرده که: گروهی از بنی عذره که سه نفر بودند به نزد پیامبر r آمده و ایمان آوردند. عبدالله میگوید: پیامبر r فرمود: «چه کسی به جای من اسلام را به اینان میآموزد»، طلحه t گفت: من. عبدالله میگوید: آنان نزد طلحه t بودند [تا این که] پیامبر r گروهی را به سوی جهاد روانه کرد. یکی از آنها به همراه آن گروه [به جهاد] رفت و شهید شد. سپس پیامبر r مجموعهی دیگری را به جهاد فرستاد یکی دیگر هم با آنان رفت و او نیز شهید شد و سومی در بسترش وفات یافت. طلحه t میگوید: این سه نفر را در خواب دیدم که در بهشت بودند، آن که در بسترش فوت کرده بود پیشاپیش دو نفر دیگر بود، سپس دومین شهید به دنبال او بود، و اولین شهید آخرین آنها بود. طلحه t فرمود: چنین چیزی برایم جای تعجب بود، به نزد پیامبرr آمدم و موضوع را برای ایشان بیان نمودم، پیامبر r فرمودند: «چه چیز برای تو جای تعجب است؟ نزد خداوند کسی از مؤمنی که عمری را به مسلمانی سپری نموده و بسیار الله أکبر و، سبحان الله و، لا إله إلا الله و، الحمدلله گفته، برتر نیست»[12].
این حدیث والا بر بزرگی و برتری کسی که عمرش طولانی شود و کار نیک انجام دهد و پیوسته زبانش به ذکر خداوند تر و تازه باشد دلالت دارد. دربارهی این حدیث همچنان سخن باقی است، و توفیق تنها به دست الله است.
[1]- صحیح مسلم (شماره: 2137).
[2]- مسند طیالسی (ص: 122).
[3]- صحیح مسلم (شماره: 2695).
[4]- المسند (6/344)، شعب الایمان (شماره: 612).
[5]- الترغیب و الترهیب (2/409).
[6]- السلسلة الصحیحة (3/303).
[7]- المسند (2/210، 158) و سنن ترمذی (شماره: 3460)، و مستدرک حاکم (1/503)، و صحیحالجامع (شماره: 5636).
[8]- صحیح مسلم (شماره: 233).
[9]- سنن ترمذی (شماره: 3533)، و صحیحالجامع (شماره: 1601).
[10]- سنن ترمذی (شماره: 3462)، و آلبانی در السلسلة الصحیحه (شماره: 105) آن را حسن دانسته است.
[11]- (4/132).
[12]- مسند احمد (1/163)، و سنن کبری اثر نسائی. کتاب عمل الیوم و اللیلة (6/شماره: 10674). علامه آلبانی در الصحیحة (شماره: 654) آن را حسن دانسته است.
28- برتری میان نامهای نیکوی خداوند و بیان اسم اعظم
پیشتر گفتیم که نامهای نیکوی خداوند در تعداد مشخصی محدود نیست، و این که پیامبر r میفرماید: «خداوند دارای نود و نُه اسم میباشد، کسی که این نود و نُه اسم را بشمارد، و ذکر کند داخل بهشت میشود»، به منزلهی محدود بودن نامهای نیکوی خداوند در این تعداد نیست، و نهایت برداشت از آن حاکی از فضیلت این نود و نُه نام است و این که به طور خاص بیان میکند هر کس این نامها را برشمرده و حفظ کند [و بدان عمل نماید] وارد بهشت میشود.
این مطلب بیانگر برتری برخی از نامهای نیکوی خداوند بر برخی دیگر است و این مخالف سخن آنانی است که این برتری را نفی میکنند، شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «سخن کسی که میگوید میان صفات خداوند برتری وجود ندارد سخنی است بیدلیل...، همانطور که نامها و صفات خداوند متنوعاند هم چنان نیز برخی بر برخی دیگر برترند، همان گونه که قرآن و سنت و اجماع [امت] به همراهِ عقل، بیانگرِ همین مطلب است»[1].
از جمله ادلهی برتری برخی از نامهای نیکوی خداوند بر برخی دیگر، چیزی است که در احادیث صحیح از پیامبر r به ثبوت رسیده از جمله اینکه: خداوند نامی اعظم دارد؛ نامی که هر گاه با آن نام، از او درخواست کنند، عطا میکند و هر گاه با آن فراخوانده شود اجابت میکند، و شکی در این نیست که این فضیلت عظیم مختص این اسم است؛ نامی که به اسم اعظم خداوند موصوف شده است. سعی میکنیم برخی از احادیث نقل شده در این خصوص را ارائه دهیم، سپس به سخنان برخی از اهلم علم در تعیین این نام بپردازیم.
امام احمد در مسند، و اهل سنن چهارگانه، از انس بن مالکt روایت کردهاند که: پیامبر r شنید که مردی در دعایش چنین میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أّسْأّلَکَ بِأّنَّ لَکَ الْحَمْدَ، لاَ إِلهَ إِلاَّ أّنْتَ وَحْدک لاشَرِیکَ لَکَ، المَنّانُ بَدِیعُ السَّمواتِ وَالأَرْضِ، ذُوالْجَلالِ وَالإِکْرامِ»، «پروردگارا! من فقط از تو میطلبم، چرا که حمد فقط از آن توست، هیچ معبود به حقی جز تو که بسیار بخشندهای وجود ندارد. تو شریکی نداری، ای به وجودآورندهی آسمانها و زمین! ای صاحب عظمت و بزرگی!» آن گاه پیامبرr فرمود: «بیشک از خداوند با اسم اعظماش طلب نمودی، نامی که هر گاه با آن فراخوانده شود، اجابت مینماید، و هر گاه با آن نام، از او درخواست گردد، عنایت مینماید». ابو داود و نسائی در پایان حدیث این را افزودهاند: «یا حیّ یا قیّوم: ای زندهی پایدار و ای بر پا دارنده»[2].
ابن ماجه، و حاکم و دیگران از ابو امامه t روایت کردهاند که رسول الله r فرمود: «اسم اعظم خداوند که اگر با آن فراخوانده شود، اجابت مینماید، در سه سورهی قرآن آمده است: بقره، آل عمران، و طه»[3] امام احمد و ابو داود و ترمذی از اسماء دختر یزید انصاریل روایت کردهاند که نبی اکرمr فرمود: «اسم اعظم خداوند در این دو آیه آمده است:
﴿وَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ ١٦٣﴾ [البقرة: 163].
﴿الٓمٓ ١ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُ ٢﴾[4] [آل عمران: 1-2].
اصحاب سنن و ابن حبان از بریده t روایت کردهاند که رسول الله r شنید که مردی در دعای خود میگوید: «أَللَّهُمَّ إِنِّی أّسْأّلُکَ بِأَنِّی أّشْهَدُ أّنَّکَ أَنْتَ اللهُ لاَ إِلَهَ إِلاّ أَنْتَ الأّحَدُ الصَّمَدُ الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً أَحَدٌ» «پروردگارا! من تنها از تو -نیازهایم را- میخواهم؛ زیرا شهادت میدهم که تو الله هستی، و هیچ معبود حقّی جز تو نیست؛ تو آن یکتا و بینیازی هستی که نه زاده است، و نه زاییده شده، و همتایی ندارد».
رسول الله r فرمود: «این شخص، خداوند را با نام اعظمش فراخواند؛ نامی که اگر به وسیلهی آن از خداوند درخواست شود، عطا میکند و اگر با آن فراخوانده شود، اجابت مینماید»[5].
اینها برخی احادیث صحیح در بیان اسم اعظم خداوند است؛ اسمی که اگر به وسیلهی آن از خداوند درخواست شود عطا میکند و اگر با آن فراخوانده شود، اجابت مینماید. به همین خاطر این اسم و شناخت آن و پژوهش و بررسی دربارهی آن جایگاه ویژهای نزد اهل علم دارد. آنان در این باره مطالعات و پژوهشهایِ بسیارِ طولانی و مختصر دارند. امام شوکانی رحمه الله در کتابش تحفة الذاکرین میگوید: «در خصوص تعیین نام اعظم اختلاف روی داده به طوری که حدود چهل قول در این مورد نقل شده و سیوطی کتابی ویژه در این زمینه تألیف کرده است»[6].
سیوطی در کتاب خود که به این موضوع اختصاص داده و نام آن را «الدر المنظم فی الاسم الأعظم» گذاشته، تنها بیست قول را بیان داشته که ضعف بسیاری از آنها آشکار است زیرا دلیل صحیح و صریحی برای صحت و ثبوت آن سخنان ارائه نشده است. برخی از صوفیان در این خصوص سخنان یاوهی بسیاری دارند که هیچ کدام قابل اعتنا نیستند. آنان در این باره احادیثی ساختگی و سخنانی اختراعی و داستانهایی ناشایست روایت میکنند و با آنها مسلمانان عوام را فریفته و نادانان را گمراه میکنند. بر هر مسلمانی واجب است که در دین خود از در افتادن در دروغ و باطل اینان هشیار باشد و جانب احتیاط را در پیش گیرد. چه بسیار از مسلمانان عوام را که اینان فریفتهاند و چه بسیار نادانانی را که به بازی گرفتهاند، و چه بسیار گمراهی و شر و باطلی که به واسطهی اینان گسترش یافته است، و تنها خداوند فریادرس است.
بیشک مشهورترین این سخنان در تعیین نام اعظم و صحیحترین و نزدیکترین آنها به دلیل، این است که نام اعظم خداوند همان «الله» است و جمع بزرگی از علما به این سخن معتقدند.
امام ابوعبدالله بن منده که معتقد است الله همان نام اعظم پروردگار است، در کتاب توحید خود میگوید: «اسم الله معرف ذات او است، الله عزوجل آفریدههایش را از این که کسی را به این نام بنامند یا کسی جز او را به نام او به خدایی گیرند و بخوانند، منع کرده است. این اسم را سرآغاز ایمان و ستون اسلام، و کلمهی حق و اخلاص، و بیانگر مخالفت با وجود رقیب و شریکی برای او قرار داده است. کسی که این کلمه را بر زبان براند از کشته شدن در امان است، و با این اسم واجبات آغاز میشود و سوگندها منعقد میشود، و از شرّ شیطان به او پناه برده میشود، هر چیزی با نام او آغاز گشته و پایان مییابد، نامش والا و با برکت است، و فرمانروا و فریادرسی جز او نیست»[7].
این نام کریم ویژگیهایی دارد که دیگر نامها از آن برخوردار نیستند، از جمله ویژگیهای آن این که: سایر نامها به نام الله نسبت داده میشود مانند این که میفرماید: ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾ و گفته میشود العزیز و الرحمن و الکریم و القدوس جزو نامهای الله هستند، در حالی که گفته نمیشود که: الله جزو اسماء الرحمن است، بلکه این نام گرامی همهی مفاهیم و معانی نامهای نیک را در برگرفته و به اختصار بیانگر آنهاست، و نامهای نیک تفصیل و تبیینی برای صفات الوهیت هستند. به سبب همین مفاهیم والا و دیگر ویژگیهایی که مختص این نام است، بسیاری از علما این را برگزیدهاند که نام اعظم همان «الله» است و آنچه این نظر را قوی میکند این است که این نام کریم در همهی احادیثی که در آن به نام اعظم اشاره شده، آمده است.
برخی از اهل علم معتقدند که «الحی القیوم» نام اعظم است. ابن قیم/ در کتابش زادالمعاد میگوید: «بیشک صفت «حیات» دربردارندهی همهی صفات کمال و مستلزم آن است، و صفت قیومیت دربردارندهی همه صفات افعال است، و به همین خاطر نام اعظم خداوند یعنی نامی که اگر با آن فراخوانده شود، اجابت مینماید و هر گاه با آن نام، از او درخواست گردد عطا میکند، همان اسم الحی القیوم است»[8].
این نام [نیز] در بیشتر احادیثی که در آنها به نام اعظم اشاره شده آمده است، لذا این قول و قول پیشین، هر دو از قویترین اقوالی هستند که در خصوص اسم اعظم بیان شده است[9]. به هر حال این یک مسئلهی اجتهادی است، زیرا دلیلی قطعی نیامده که موضوع را مشخص کرده و پیروی از آن واجب گردد، جز آن که هر کس با دعاهای پیشین خداوند را فراخواند و در دعایش بگوید: «أَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأّنَّ لَکَ الْحَمْدَ، لاَ إِلهَ أَنْتَ وَحْدَکَ لاشَریکَ لَکَ، المَنّانُ بَدِیعَ السَّمواتِ وَالْأَرْضِ، ذوُالْجَلالِ وَالإِکرامِ»، یا بگوید: «أَللَّهُمَّ إِنِّی أّسْأّلَکَ بِأّنِّی أّشْهَدُ أّنَّکَ أّنْتَ اللهُ لاَ إِلَه إِلاَّ أَنْتَ، الأّحَدُ الصَّمَدُ، الَّذِیْ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً أَحَدٌ»[10]. بیشک خداوند را با نام اعظماش فراخوانده است، زیرا پیامبر r خبر داده که هر کس این چنین خداوند را به فریاد بخواند او را با اسم اعظماش فراخوانده است؛ نامی که اگر به وسیلهی آن از خداوند درخواست شود، عطا میکند، و اگر با آن به فریاد خوانده شود، اجابت مینماید.
شایستهی یادآوری است که برای قبول دعا شروط متعددی وجود دارد که در کتاب و سنت بیان شده است و ان شاءالله به زودی توضیح بیشتری در مورد آن خواهد آمد.
در پایان از خداوند کریم میطلبم که توفیق انجام هر کار خیری را که او میپسندد و از آن خشنود میگردد، به من و شما ارزانی دارد.
[1]- بنگر به: جواب اهل علم و ایمان (ص 200-197).
[2]- المسند (3/265)، و سنن ابن ماجه (شماره: 3858) و سنن ابوداود (شماره: 1495)، و سنن نسائی (3/52) و سنن ترمذی (شماره: 3544) و علامه آلبانی در صحیح ادب المفرد (شماره: 543) آن را صحیح دانسته است.
[3]- سنن ابن ماجه (شماره: 3856)، و مستدرک حاکم (1/506)، و علامه آلبانی در الصحیحه (شماره: 746) آن را حسن دانسته است.
[4]- المسند (6/461)، و سنن ابو داود (شماره: 1496)، و سنن ترمذی (شماره: 3478)، و علامه آلبانی در صحیح الجامع (شماره: 980) آن را حسن دانسته است.
[5]- سنن ابوداود (شماره: 1493)، و سنن ترمذی (شماره: 3475)، و سنن کبری اثر نسائی (شماره: 7666)، و سنن ابن ماجه (شماره: 3857)، و صحیح ابن حبان (شماره: 892، 891).
[6]- تحفةالذاکرین (ص: 67).
[7]- التوحید (2/21).
[8]- زادالمعاد (4/204).
[9]- شیخ عبدالعزیز بن عبدالله بن باز در اینجا حاشیهای نوشته و میگویند: «درست آن است که أعظم به معنای عظیم است، و این که همه نامهای خداوند حسنی و نیکو بوده و همه عظیم هستند، و هر کس که با یکی از آنها از سر صدق و اخلاص و در حالی که مانعی در آن نباشد از خداوند چیزی بطلبد این امید وجود دارد که درخواستش پذیرفته شود، و اختلاف احادیث نقل شده در این زمینه حاکی از چنین امری است و به خاطر این که معنا و مفهوم هم مقتضی چنین چیزی است، لذا همهی نامهای خداوند حسنی و همهی آنها عظمیٰ هستند، والله ولیُّ التوفیق».
[10]- پیشتر ترجمهی این دو دعا بیان شد. م.