اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

27- نام‌های نیکوی خداوند به تعداد خاصی محدود نیست، و توضیح معنای این سخن که: «کسی که این نام‌ها را بشمارد

27- نام‌های نیکوی خداوند به تعداد خاصی محدود نیست، و توضیح معنای این سخن که: «کسی که این نام‌ها را بشمارد [و حفظ کند] وارد بهشت می‌شود»

در حدیث صحیحی که امامان بخاری و مسلم در صحیح خود از ابوهریره نقل کرده‌اند، پیغمبرr می‌فرماید: «إِنَّ للهِ تِسْعَةً وَ تِسْعیِنَ إِسْماً، مائةً إلا واحداً، مَنٌ أَحْصاها دَخَلْ الْجنَّةَ». «خداوند دارای نود و نُه اسم می‌باشد، کسی که این نود و نُه اسم را بشمارد، [و حفظ کند] وارد بهشت می‌شود»[1].

شکی نیست که این فضل بزرگ یعنی ورود به بهشت، حاصل شمارش و ذکر این تعداد از نام‌های الله است تا پشتکار انسان را برای به دست آوردن این موضوع مهم به جنبش آورد و تلاش برای اجرای آن و اشتیاق شدید برای به فرجام رساندن آن را سبب شود.

برخی از مردم به اشتباه گمان کرده‌اند که منظور از شمارش و ذکر اسماء الله که در این حدیث بدان ترغیب شده، شمارش و ذکر واژه‌ها و کلمات نود و نُه نام از نام‌های خداوند و حفظ کردن آنها و بر زبان آوردن‌شان در زمان‌های مخصوص است، و چه بسا برخی از مردم صبح و شام به هنگام ذکر خدا آن را جزو اذکارشان قرار می‌دهند بی‌آن که به درک و فهم این نام‌های ارجمند و والا بپردازند یا در معنای آنها بیندیشند و یا شروط آن را تحقق بخشند و یا به مقتضیات و ضروریات آن عمل نمایند.

علما (رحهم الله) خاطرنشان کرده‌اند که منظور از ذکر و شمارش نام‌های الله، فقط شمارش این واژه‌ها نیست، آن هم شمارشی بدون درک معنای این نام‌ها یا عمل بدان، بلکه ناگزیر باید معانی آنها را دریافت، و منظور از این دریافتن، دریافتی صحیح و سالم است، سپس عمل به مقتضای این دریافت منظور است.

أبو عمر طلمنکی/ می‌گوید: «از کمال شناخت نام‌های الله متعال و صفات او که باعث می‌شود دعا کننده و حافظ این نام‌ها مستحق سخن رسول اللهr شود، شناخت نام‌ها و صفات و نکا و معانیِ آن است. کسی که از این شناخت بی‌بهره باشد نسبت به معانی نام‌های الله آگاه نیست و نمی‌تواند از یاد کردن این نام‌ها و معانیِ آن بهره بَرد»[2].

وی/ ما را متوجه این نکته می‌سازد که شناخت کامل نام‌های نیک الهی -یعنی شناختی که دعا کننده به واسطه‌ی آن پاداش بزرگی را که در حدیث آمده به دست می‌آورد- با شناخت نام‌ها و صفات و نکات مهم و حقایقی است که این نام‌ها در خود دارد، نه تنها شمارش بدون فهم و بدون شناختِ معانیِ این نام‌ها.

علامه ابن قیم/ بیان داشته که «إحصاء (برشمردن و ذکر کردن) نام‌های نیکوی خداوند سه مرتبه دارد که آدمی با کامل کردن آنها و عملی نمودن‌شان به پاداش بزرگ خداوند که در حدیث پیشین رسول الله r بیان شده دست می‌یابد:

مرتبه‌ی نخست: این که آنها را بشمارد و حفظ نماید.

مرتبه‌ی دوم: این که مفاهیم و معانی آنها را دریابد.

مرتبه‌ی سوم: این که خداوند را با آنها بخواند و دعا نماید، و این در برگیرنده دعای عبادت و دعای مسئلت است[3].

بنابراین، با محقق شدن این مراتب بزرگِ سه‌گانه، برشمردنِ صحیح این تعداد از نام‌های نیک خداوند عملی می‌شود.

آنچه شایسته است در اینجا دانسته شود این است که نام‌های نیکوی خداوند در این تعداد معین که رسول الله r در این حدیث می‌فرماید، محدود نیست: «خداوند دارای نود و نُه اسم می‌باشد، کسی که این نود و نُه اسم را بشمارد، و ذکر کند داخل بهشت می‌شود». فرموده‌ی پیامبر r در این حدیث یک جمله است و «مَنْ أَحْصاها» صفت آن است، نه خبری مستقل که معنای آن چنین است: خداوند نام‌هایی دارد که هر کس آنها را حفظ کند وارد بهشت می‌شود، و منافاتی با این ندارد که الله متعال نام‌های دیگری نیز داشته باشد. در زبان عرب برای این مطلب موارد مشابه بسیاری وجود دارد مانند این که می‌گویید: من نود و نُه درهم دارم که آن را برای صدقه در نظر گرفته‌ام؛ این سخن منافی آن نیست که شما درهم‌های دیگری داشته باشید که برای کار دیگری در نظر گرفته باشید. این موضوعی واضح است که میان علما در باره‌ی آن اختلافی وجود ندارد.

بلکه حتی در سنت احادیثی نقل گردیده مبنی بر این که نام‌های خداوند نامحدود است و منحصر به تعدادی مشخص نیست؛ یکی از این احادیث، روایتی است که امام مسلم در صحیح‌اش از حضرت عائشهل نقل نموده که گفت: شبی پیامبر r را سر جایشان ندیدم، دنبال ایشان گشتم، دستم به کف پایش خورد در حالی که در جای نمازش بود و دو پایش بر زمین راست نگه داشته شده بود و می‌فرمود: «اَللَّهُمَّ أّعُوذُ بِرِضاکَ مِنْ سَخَطِکَ، وَ بِمُعافاتِکَ مِنْ عُقُوبَتِکَ، وَ أَعُوُذبِکَ مِنْکَ، لا أُحْصِی ثَناءً عَلَیْکَ أَنْتَ کَما أَثْنَیْتَ عَلی نَفْسِکَ»: «خدایا! از خشم تو به خشنودی‌ات و از کیفر تو به عفوت پناه می‌برم و از تو به تو پناه می‌جویم، مدح و ثنای تو را نمی‌توانم برشمارم، تو همانی که خود بر خود ثنا گفته‌ای»[4].

پیامبر r می‌فرماید که نمی‌تواند مدح و ثنای خداوند را برشمارد، و اگر همه‌ی نام‌های خداوند برشمرده می‌شد می‌توانست مدح و ثنای او را برشمارد.

همچنین در حدیث طولانی شفاعت آمده که پیامبر r فرمودند: «سپس خداوند سپاس و ستایش مخصوصی را به من الهام می‌فرماید که آن را به هیچ کس دیگری الهام نکرده است [به وسیله‌ی این ستایش مخصوص الله را ستایش می‌کنم]». این حدیث حاکی از آن است که در آن روز خداوند ستایش‌هایی از نام‌ها و صفاتش را به پیامبرش r الهام می‌کند که پیش‌تر نبوده، و بی‌شک اینها ستایش‌هایی غیر از آن چیزی است که در کتاب و سنت بیان شده است.

همچنین در مسند و دیگر منابع حدیثی از عبدالله بن مسعود t نقل شده که پیامبر r فرمودند: «هر کس به نگرانی و رنجی مبتلا شود و بگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّیْ عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ وَابْنُ أَمَتِکَ، نَاصِیتَی بِیَدِکَ، مَاضٍ فِیَّ حُکْمُکَ، عَدْلٌ فِیَّ قَضَاؤُکَ، أَسْأّلَکَ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ، سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ، أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِکَ، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِکَ، أَؤِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ، أَنْ تَجْعَلُ الْقرآنَ رَبیعَ قَلْبِی وَنُورَ صَدْری وَجَلاءَ حُزْنِی وَذَهَابَ هَمِّی»، «پروردگارا! من بنده توام و فرزند بنده و کنیز تو هستم، پیشانی من در دست توست، فرمان تو در حق من نافذ است، قضای تو در حق من عین عدالت است. الهی! من از تو به وسیله‌ی هر اسمی که خود را با آن نامیده‌ای یا در کتابت نازل کرده‌ای یا به یکی از مخلوقات تعلیم داده‌ای یا آن را نزد خود در علم غیب محفوظ فرموده‌ای، مسئلت می‌نمایم که قرآن را بهار دلم و نور سینه‌ام و برطرف‌کننده غم و اندوهم قرار دهی» هر کس چنین بگوید، خداوند غم و نگرانی او را برطرف می‌سازد و به جای آن، راحتی و خوشی نصیب او می‌کند[5]. ابن قیم/ می‌گوید: «حدیث ابن مسعود نام‌های خداوند را به سه دسته تقسیم نموده است:

دسته‌ی نخست: نام‌هایی هستند که خود را بدان نامیده و برای هر کس که بخواهد از جمله فرشتگانش یا دیگران آشکار می‌گرداند و در کتابش آنها را بیان نکرده و نازل ننموده است.

دسته دوم: نام‌هایی هستند که خداوند در کتابش نازل نموده است و به وسیله‌ی آنها خود را به بندگانش معرفی کرده است.

دسته سوم: نام‌هایی هستند که تنها خودش می‌داند و هیچ یک از آفریده‌هایش را از آنها مطلع ننموده و به همین خاطر می‌فرماید: «آن را نزد خود در علم غیب محفوظ فرموده‌ای» یعنی فقط خداوند از آنها آگاه است»[6].

بدین ترتیب روشن می‌شود که نام‌های خداوند به این تعداد مشخص محدود نیست، بلکه در قرآن و سنت بیشتر از این است، و این حدیث حداکثر حاکی از فضیلت ذکر و حفظ این تعداد از  نام‌های الله است.

آنچه باید در اینجا آن را خاطرنشان کرد این است که حدیث صحیحی از پیامبر r نقل نشده که این نام‌ها را به ترتیب برشمارد، و آنچه در سنن ترمذی و سنن ابن ماجه و نزد دیگران ذکر شده و این نام‌ها را به دنبال حدیث پیشین ابو هریره بیان کرده[7] بی‌شک این بخش به اتفاق کسانی که از حدیث مطلع هستند جزو سخن رسول الله r نیست بلکه برخی از راویان آن را به حدیث رسول الله r افزوده‌اند (به طوری که شنونده آن را جزء حدیث پنداشته و آن را همان طور که شنیده نقل می‌کند). به همین سبب، امامان بخاری و مسلم این حدیث را بدون ذکر آن بخش روایت کرده‌اند که به خاطر ضعف و عدم ثبوت بیان آن از سوی پیامبر r است. طالب علم می‌تواند جزئیات این مساله را به صورت گسترده در جای خود در کتب اهل علم بیابد[8].

همچنان که پیشتر بیان شد، این نام‌ها در کتاب و سنت موجود هستند، کسی که آنها را مطالعه کند و در دین خود بر آن دو تکیه کند، و در خصوص اندیشیدن در نام‌های نیکوی خداوند که در این دو آمده تلاش و جدّیت به خرج دهد، حتماً به مقصود و مراد و دست می‌یابد، و توفیق تنها از سوی خدا است.




[1]- صحیح بخاری (شماره: 2736)، و صحیح مسلم (شماره: 2677). همچنین لؤلؤ و المرجان حدیث 1714.

[2]- فتح‌الباری اثر ابن حجر (11/226).

[3]- بدائع الفوائد (1/164).

[4]- صحیح مسلم (شماره: 486)،

[5]- المسند (1/391)، علامه آلبانی در سلسلة الصحیحه (شماره: 199) آن را صحیح دانسته است.

[6]- بدائع الفوائد (1/166).

[7]- بنگر به: سنن ترمذی (شماره: 3507)، و سنن ابن ماجه (شماره: 3861).

[8]- در این مورد بنگر به: فتح الباری اثر ابن حجر (11/251 و مابعد آن).

26- تأمل در نام‌ها و صفات خداوند و عدم تعطیل آن و تاثیر عظیم آن بر بنده

26- تأمل در نامها و صفات خداوند و عدم تعطیل آن و تاثیر عظیم آن بر بنده

پوشیده نیست که نیاز آدمیان به شناخت پروردگار و آفریننده و فرمانروایشان بزرگ‌ترینِ نیازهاست، و ضرورت‌شان به چنین شناختی بزرگترین ضرورت‌هاست. هر چه آدمی به نام‌های پروردگارش و صفات کمال و جلال که سزاوار اوست آگاه‌تر باشد و همچنین نسبت به نقائص و عیوبی که باید خدا را از آنها مبرّا و منزه بداند شناخت بیشتری داشته باشد بهره‌اش از تمجید خداوند و نصیبش از ستایش [او] به همان اندازه خواهد بود. راه رسیدن به این خواسته‌ی مهم و هدف شریف این است که آدمی در نام‌های نیکوی خداوند که در قرآن و سنت نقل شده بیندیشد و در مورد تک‌تک این نام‌ها تدبر نماید و معنا و مفهومی را برای هر اسم در نظر بگیرد که لایق و سزاوار جلال و کمال و عظمت پروردگار باشد، و معتقد باشد که این کمال و عظمت بی‌پایان است و به این مطلب ایمان داشته باشد که هر آنچه این کمال را به هر وجهی نقص کند خداوند از این نقص پاک و مبراست، و هر آنچه در توانش هست در راه معرفت نام‌ها و صفات خداوند به کار گیرد و این موضوع عظیم و ارجمند را از مهم‌ترین مسائل و در رأس توجه و در ابتدای هر چیزی قرار دهد تا بیشترین نصیب از خیر را به چنگ آورد.

امامان بخاری و مسلم از ام ‌المؤمنین عائشهل روایت کرده‌اند که نبی اکرم r مردی را به عنوان فرمانده یک دسته‌ی نظامی، تعیین و اعزام کرد. او که نماز را برای یارانش امامت می‌کرد، قرائت‌اش را با ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١ به پایان می‌رساند. آنان هنگام بازگشت، مسئله را برای پیامبر r بازگو کردند. پیامبر خدا r فرمود: «از او بپرسید که چرا چنین می‌کند». از او پرسیدند؛ گفت: چون در این سوره، صفت خدای رحمان، بیان شده است لذا دوست دارم آن را بخوانم. نبی اکرم r فرمود: «به او بگویید که خداوند هم او را دوست دارد»[1].

این سوره کریمه به ذکر اوصاف رحمن و صفات کمال و جلال او اختصاص داده شده است لذا این صحابی t دوست داشت که بسیار آن را تلاوت کند و به همین خاطر وقتی که پیامبر r از او پرسید که چرا پیوسته این سوره را تلاوت می‌کند، در پاسخ گفت: چون در این سوره صفت خدای رحمان بیان شده است لذا دوست دارم آن را بخوانم. پیامبر r فرمود: «به او بگویید که خداوند هم او را دوست دارد» و در روایتی دیگر آمده که پیامبر r فرمودند: «محبت تو بدان، تو را وارد بهشت می‌کند».

این سخن بیانگر آن است که محبت آدمی به صفات رحمن و یادآوری مداوم این صفات و پیش چشم آوردن معانی و مفاهیم ارزشمند آن که سزاوار و شایسته‌ی کمال و جلال پروردگار است و اندیشیدن در معانی آنها سببی بزرگ از اسباب ورود به بهشت، و رسیدن به خشنودی و محبت پروردگار است، چنانکه در داستان آن صحابی جلیلt اتفاق افتاد.

بی‌تردید بر هر مسلمانی واجب است که پای بند تمامی صفات وارده در کتاب و سنت بوده و در برابرشان موضع رضایت و قبول و تسلیم را داشته باشد، آنطور که امام زهری/ می‌گوید: «پیام از سوی خدا، و ابلاغ بر عهده‌ی پیامبر، و تسلیم شدن بر عهده‌ی ما است»[2]. و برای هیچ مسلمانی -که الله را آنطور که شایسته است بزرگ می‌دارد- جایز نیست در برابر هیچ‌یک از نام‌ها و صفات موضع تکذیب یا تقبیح یا تعطیل یا چیزی شبیه اینها داشته باشد.

عبدالرزاق از معمر، از ابن طاوس، از پدرش، از ابن عباس y نقل کرده که گفت: «او مردی را دید که هنگام شنیدن حدیثی از پیامبر r درباره‌ی صفات، به سبب انکارِ آن از جای برجست. ابن عباس گفت: از چه می‌ترسند؟ محکمش را می‌پذیرند و به واسطه‌ی متشابهش هلاک می‌شوند»[3].

صفات خداوند در قرآن و سنت جزو محکمات است، با این همه این مرد به خاطر کمی علم و ضعف قدرت تمییزش موضوع بر او مشتبه شد لذا آن را زشت و منکر دانست، ابن عباس نیز کار او را زشت دانست و بیان کرد که زشت دانستنِ او، وسیله‌ی هلاکش است.

بدین ترتیب روشن می‌شود که آنچه درخصوص نام‌ها و صفات پروردگار واجب و لازم است همان تسلیم و پذیرش است، و این که فرد مسلمان به شدت از راه کسانی که در ورطه‌ی کجروی و انحراف در نام‌ها و صفات خدا گرفتار می‌شوند حذر کند، تفاوتی ندارد که این انحراف به صورت تعطیلِ آنها یا تکذیب برخی از آنها یا تحریف معانی آنها یا تشبیه آن به صفات آفریده‌ها یا دیگر راه‌های گمراهی باشد؛ خداوند والا و بلندمرتبه است و [از آنچه می‌گویند] پاک و منزه است.

روش اهل سنت و جماعت در این موضوع عظیم چنین است: اثبات آن صفات کمال و جلال که خداوند برای خود اثبات نموده یا پیامبرش r برای وی اثبات کرده، بدون تحریف یا تعطیل، و بدون ذکر کیفیت یا تشبیه نمودن، و نفی آن نقص‌ها و معایبی که خداوند آن را از خود نفی نموده و پیامبرشr نیز از او نفی کرده است، و در این باره از قرآن و حدیث پا را فراتر نمی‌گذارند.

بی‌تردید این راه و روش والا، آثار بسیاری در صَلاح و استقامت آدمی و ترس او از پروردگارش و مراقبت او دارد، زیرا هر چه آدمی نسبت به الله و نام‌ها و صفات وی آگاه‌تر باشد، بیشتر از خدا می‌ترسد و بیشتر از او درخواست می‌نماید و بدو نزدیک‌تر می‌شود.

اما کسی که از در مخالفت با این روش درآید و از این جاده منحرف شود و راه منحرفان در اسماء و صفات الهی را بپیماید، این کار نه تنها او را از شناخت پروردگار و آفریننده‌اش دور می‌کند بلکه ضعیف‌ترین مردم در شناخت پروردگار و کم‌تقواترین آنان خواهد بود.

به همین خاطر ابن قیم/ پس از آن که بیان می‌کند تفاوت مردم در شناخت خداوند به تفاوت آنان در شناخت نصوص و فهم آن، و تفاوت آنان در شناخت بطلان شبهاتی که مخالف حقایق این نام‌ها است، بازمی‌گردد، می‌گوید: «و می‌بینی که ضعیف‌ترین مردم از لحاظ بصیرت اهل کلامِ باطل و نکوهیده‌اند، یعنی کسانی که سلف امت، آنان را به خاطر نا آگاهی‌شان نسبت به نصوص و معانی آنها نکوهش کرده‌اند و شبهات پوچ و باطل در قلب‌هایشان ریشه دوانیده است».

سپس ابن قیم/ روشن می‌سازد که حال عوام ‌الناس بسیار بهتر از حال اینان است و مردم عادی از اینان بیشتر نسبت به پروردگارشان معرفت و شناخت دارند، و می‌گوید: «و هر گاه که در حال عامه‌ی مردم بیندیشی -یعنی آنان که نزد بیشتر متکلمان، مومنان به حساب نمی‌آیند- خواهی دید که این مردم عادی بصیرت‌شان از متکلمین کامل‌تر و ایمان‌شان قوی‌تر و بیش از آنان تسلیم وحی بوده و فرمانبردار حقّ‌اند»[4].

به همین خاطر بر هر مسلمانی واجب است که در این زمینه و در همه‌ی زمینه‌های دین بر روش اهل سنت و جماعت بوده و بر اساس راه و روش آنان حرکت کند و از همه‌ی راه‌های گمراهی و ابواب باطل دوری کند. توفیق تنها به دست خداست، از او خواهانیم که ما و شما را برای انجام هر خیری که دوست دارد و باعث خشنودی اوست موفق گرداند و ما را در زمره‌ی هدایت یافتگانِ هدایتگر قرار دهد، نه گمراهانِ گمراه‌گر؛ بی‌شک او شنوا [ی دعا] و پاسخگو [ی آن] و نزدیک است.




[1]- صحیح بخاری (شماره: 7375)، و صحیح مسلم (شماره: 813).

[2]- بخاری در صحیح‌اش آن را روایت کرده است (13/503 ـ فتح).

[3]- المصنف اثر عبدالرزاق (11/423)، و شیخ‌الإسلام محمد بن عبدالوهاب در کتاب التوحید آن را نقل کرده، و بنگر به شرح آن تیسیر العزیز الحمید (ص: 578).

[4]- مدارج‌السالکین (1/125)

25- هشدار درباره‌ی کجروی و انحراف در نام‌های الله

25- هشدار درباره‌ی کجروی و انحراف در نام‌های الله

پیشتر سخن درباره‌ی این کلام خداوند تبارک و تعالی بود که می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِینَ یُلۡحِدُونَ فِیٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَیُجۡزَوۡنَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٨٠      [الأعراف: 180].

«و خداوند نام‌های نیک دارد. پس به آن [نام‌ها] او را به [دعا] بخوانید و آنان را که در نام‌هایش کجروی می‌کنند، رها کنید، [سزای] آنچه را می‌کردند، خواهند دید».

توضیح معنای بخشی از این آیه که هشدار درباره‌ی الحاد در نام‌های الله است باقی مانده است. این بخش از آیه منحرفان را تهدید می‌کند که خداوند به زودی آنان را به خاطر کارهایشان مجازات می‌کند و آنان را به سبب آن به شدت مورد بازخواست قرار می‌دهد، چرا که خداوند مهلت می‌دهد اما اهمال نمی‌کند.

خداوند در این آیه، منحرفان در نام‌هایش را با دو تهدید می‌ترساند:

نخست: بیان صیغه‌ی امر در این سخن پروردگار که می‌فرماید: ﴿وَذَرُواْ (رها کنید)، که بیانگر ارعاب و تهدید است.

دوم: این که می‌فرماید: ﴿سَیُجۡزَوۡنَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٨٠ «به زودی به سبب کردارشان مجازات خواهند شد». إلحاد در لغت یعنی انحراف و کجی، کلمه‌ی لحد قبر از آن مشتق شده است، لحد شکافی در پهلوی قبر است که مایل از وسط آن است، و ملحد در دین یعنی: کسی که از حق به سمت باطل منحرف شده است. ابن سکّیت می‌گوید: «ملحد کسی است که از حق کناره‌گیری کرده و چیزهایی به آن می‌افزاید که جزو آن نیستند»[1].

الحاد در نام‌های خداوند به معنی کج کردن و منحرف ساختن معانی و حقایق اسم‌ها از حقیقت آنها است. الحاد انواع متعددی دارد که این وصف آنها را گرد خود می‌آورد، و وقتی که خداوند در این آیه از الحاد در نام‌هایش به شدت بر حذر می‌دارد این خود تأکیدی است برای شخص مسلمان که الحاد در نام‌ها و انواع آن را بشناسد تا مبادا گرفتار آن شود، همچنان که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَکَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ وَلِتَسۡتَبِینَ سَبِیلُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ ٥٥                          [الأنعام: 55].

«و آیات را بدین سان به روشنی بیان می‌کنیم تا راه مجرمان روشن شود».

یعنی آن را برای مردم روشن می‌کنیم تا از آن برحذر باشند و احتیاط پیشه کنند، و گفته شده:

تَعلَّم الشرَّلا للشرِّو لکن لتَوَقِّیه

 

فإِنَّ مَنْ لم یعرف الشرَّ من النَّاس یَقَع فیه

شر را بیاموز، نه برای خود شر، بلکه برای پرهیز از آن، زیرا کسی که شر را نشناخته است لاجرم در آن خواهد افتاد.

إلحاد در نام‌ها و صفات خدا همانطور که پیشتر بیان شد انواعی دارد[2]:

1-    این که نام‌های بت‌ها را بر اساس نام‌های خداوند نامگذاری کنند، مانند این که مشرکان «لات» را از الله، و «عزی» را از عزیز، و «منات» را از منان گرفته بودند، ابن جریر در تفسیر این سخن خداوند: ﴿وَذَرُواْ ٱلَّذِینَ یُلۡحِدُونَ فِیٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ می‌گوید: «منظور از آن مشرکان است؛ الحاد آنان در نام‌های الله این چنین بود که نام‌های خداوند را تحریف می‌کردند، سپس آن نام‌های تحریف شده را بر بت‌هایشان می‌گذاشتند، و آن را کم و زیاد می‌کردند؛ یکی از بت‌ها را لات می‌نامیدند و این نام را از یکی از نام‌های خدا که همان الله است می‌گرفتند و بت دیگر را عزی می‌نامیدند و این نام را از یکی دیگر از نام‌های خدا که همان عزیز است می‌گرفتند»[3] سپس از مجاهد درباره‌ی معنای این آیه روایت کرده که گفت: «آنها (مشرکان) عزی را از عزیز، و لات را از الله گرفته بودند».

این إلحادی حقیقی است زیرا آنان نام‌های خداوند را بر بت‌ها و خدایگان دروغین خود می‌نهادند.

2-    توصیف خداوند به صفاتی که شایسته‌ی جلال و کمالش نیست؛ نام‌های نیکوی خداوند توقیفی هستند، [یعنی] هیچ کس حق ندارد در این باره از آنچه قرآن و سنت نبوی بیان داشته پا را فراتر بنهد؛ به همین سبب هر کس چیزی بدان بیفزاید که از آن نیست دچار الحاد در نام‌های الله شده است. أعمش رحمه الله در تفسیر آیه‌ی پیشین می‌گوید: «تفسیرش چنین است: چیزهایی را بدان می‌افزایند که از آن نیست»[4].

از جمله صفاتی که شایسته‌ی خداوند نیست، پدر نامیدن او توسط نصرانیان و «علت فاعله بالطبع» نامیدن وی توسط فلاسفه است. همچنین «مهندس هستی» نامیدن وی توسط برخی از گمراهان... همه‌ی این‌ها الحاد در نام‌های الله است.

3-    تعطیل نام‌های الله از معانی آن و منکر شدن حقیقت نام‌های الله، چنانکه ابن عباس رضی الله عنهما این نوع را «إلحاد تکذیب» می‌نامد[5]. تردیدی در این نیست که هر کس معانی این نام‌ها را نپذیرد و منکر حقایق آنها شود در واقع این نام‌ها را تکذیب کرده و ملحد در نام‌های الله است. در همین راستا است سخن [فرقه‌ی] معطّله که می‌گویند: این نام‌ها الفاظی مجرد هستند که بر معنا و مفهوم خاصی دلالت نمی‌کنند و صفاتی را در بر نمی‌گیرند. آنان (معطله) نام‌های سمیع و بصیر و حی و رحیم را برای خدا به کار می‌برند اما می‌گویند: خداوند حیّ است بدون حیات، و سمیع است بدون سمع، و بصیر است بدون بصر، و رحمان است بدون رحمت؛ خداوند از آنچه درباره‌اش می‌گویند بسیار والاتر است و از توصیفِ آنان مبرّ است. شکی نیست که این نحوه‌ی برداشت آنان الحاد در نام‌های الله است، از سوی دیگر، خود این تعطیل کنندگان صفات در این تعطیل به گروه‌هایی چند تقسیم می‌شوند؛ برخی به طور جزئی دچار تعطیل می‌شوند به این معنی که بعضی از نام‌ها را تعطیل کرده و برخی از نام‌ها را اثبات می‌کنند. دسته‌ای دیگر همه‌ی نام‌ها را تعطیل می‌کنند، به این معنا که هیچ صفتی را که نام‌های نیکوی خداوند بیانگر آن است، اثبات نمی‌کنند. هر کس چیزی از صفاتی را که خداوند برای خود اثبات نموده، یا فرستاده‌اش r او را بدان توصیف کرده انکار نماید دچار الحاد در نام‌های الله شده، و به میزان این انکار از این الحاد بهره می‌برد. (هر چه انکار شدیدتر باشد الحاد شدیدتر است).

4-    تشبیه صفات عظیم و کاملی که تنها شایسته‌ی جلال و جمال خداوند است و در نام‌های الله آمده به صفات مخلوقات؛ خداوند بسیار والاتر و برتر از آن چیزی است که [فرقه‌ی] مشبّهه می‌گویند. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ ١١                                       [الشورى: 11].

«چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست».

و یا می‌فرماید:

﴿هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِیّٗا ٦٥                                                                      [مریم: 65].

«آیا همنامی برای او می‌شناسی؟».

خداوند پاک و منزه همنام و نظیری ندارد و بی‌همتاست. او -سبحانه و تعالی- شبیه چیزی از آفریده‌هایش نیست و چیزی از آفریده‌هایش نیز شبیه او نیست. چنانکه امام احمد/ می‌گوید او (تشبیه کننده) کسی است که می‌گوید: «دست خداوند هم چون دست من است، و گوش او هم چون گوش من، و چشم او هم چون چشم من است. خداوند بسیار والاتر از آن چیزی است که مشبّهه می‌گویند»[6].

اما هر آن که نام‌ها و صفات خداوند را به شکلی که سزاوار جلال و کمال خداوند است بپذیرد و اثبات کند مبرّا از تشبیه، و سالم از تعطیل است.

اینها چهار نوع از الحاد در نام‌های نیکوی خداوند است که گروه‌هایی از باطل‌گرایان گرفتار همه یا قسمتی از آن شده‌اند. خداوند ما را از در افتادن در چنین ورطه‌ای محافظت کند و با لطف و کرمش ما را از هر گمراهی و باطلی مصون دارد. خداوند پیروان و وارثان پیامبرانش را که قیام‌کننده به سنت او هستند از گرفتار شدن در این ورطه‌ها نجات داده است. اینان خداوند را جز به آنچه که خود را بدان توصیف نموده و یا پیامبرش r او را بدان توصیف کرده، توصیف نمی‌کنند و صفات خدا را انکار نمی‌کنند و او را به صفات آفریده‌هایش تشبیه نمی‌کنند. آن‌ها از آنچه درباره‌ی خداوند نازل شده چه از نظر لفظ و چه معنا، منحرف نمی‌شوند، بلکه نام‌ها و صفات را برای او اثبات می‌کنند و مشابهت به آفریده‌ها را از او نفی می‌کنند. اثبات‌شان تهی از تشبیه، و تنزیه‌شان عاری از تعطیل است[7]، همچنان که خداوند می‌فرماید:

﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ ١١                                       [الشورى: 11].

«چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست».

با این آیه‌ی کریمه سخن را به پایان می‌رسانیم در حالی که خدای را سپاسگزاریم و او را بدانچه که سزاوار آن است می‌ستاییم و بدانچه خود را بدان ستوده ثنا می‌گوییم، ستایشی بسیار و پاک و خجسته، چنانکه پروردگارمان دوست دارد و خشنود می‌گردد.




[1]- تهذیب اللغة اثر أزهری (4/421).

[2]- بنگر به: بدائع الفوائد اثر ابن قیم (3/169).

[3]- جامع‌البیان (6/133).

[4]- ابن أبی حاتم این سخن را در تفسیرش نقل کرده است (5/1623).

[5]- ابن جریر این سخن را در تفسیرش نقل کرده است (6/134).

[6]- بنگر به: نقض التأسیس اثر ابن تیمیه (1/476).

[7]- به بیان دیگر: وقتی صفتی را برای خدا بیان می‌دارند این صفت را به صفتی از مخلوقات تشبیه نمی‌کنند و هنگامی که او را پاک و منزه می‌نامند صفاتش را تعطیل نمی‌کنند و نمی‌گویند او سمیع بدون سمع است. (م)

24- توصیف نام‌های خداوند به «نیکو بودن» و معنای این توصیف

24- توصیف نام‌های خداوند به «نیکو بودن» و معنای این توصیف

بی‌تردید در قرآن کریم تشویق و ترغیب درخصوص نام بردن از الله و خواندن وی با نام‌های نیکو و بزرگش، و همچنین هشدار شدید از [پیمودن] راه آنان که در نام‌هایش کجروی می‌کنند، بیان شده است. هم چنین نقل شده که خداوند کسانی را که در این راه دچار کجروی شوند مورد حساب و کتاب تند و سختی قرار می‌دهد. این مطالب در این سخن خداوند آمده که می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِینَ یُلۡحِدُونَ فِیٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَیُجۡزَوۡنَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٨٠      [الأعراف: 180].

«نیکوترین صفات به خدا اختصاص دارد، پس به همان صفات خدای را بخوانید و کسانی را که در مورد صفاتش کجروی می‌کنند، واگذارید؛ که به زودی به سبب کردارشان مجازات خواهند شد».

از این رو این آیه بر هر مسلمانی تأکید می‌کند که به نام‌های نیکوی خداوند اهمیت داده و آن چنان درک و دریافت صحیحی از آن به چنگ آورد که از راه آنان که در مورد صفاتش دچار کجروی شده‌اند دور گردد؛ راه کسانی که این آیه آنان را این گونه می‌ترساند: «به زودی به سبب کردارشان مجازات خواهند شد». و در آیه‌ی دیگری این چنین آنان را می‌ترساند که:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُلۡحِدُونَ فِیٓ ءَایَٰتِنَا لَا یَخۡفَوۡنَ عَلَیۡنَآۗ أَفَمَن یُلۡقَىٰ فِی ٱلنَّارِ خَیۡرٌ أَم مَّن یَأۡتِیٓ ءَامِنٗا یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ ٱعۡمَلُواْ مَا شِئۡتُمۡ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ ٤٠                                                                                       [فصلت: 40].

«کسانی که در مورد آیات ما کجروی می‌کنند، بر ما پوشیده نخواهند بود؛ آیا آن کس که به آتش [دوزخ] انداخته شود، بهتر است یا کسی که در روز رستاخیز ایمن [از عذاب] است؟ هر چه می‌خواهید عمل کنید که خدا به آنچه می‌کنید بیناست».

و إلحاد در نام‌های خدا، إلحاد در آیات اوست[1].

بی‌تردید آیه‌ی کریمه‌ی نخست، بیانگر آن است که همه‌ی نام‌های خداوند «نیکوترین و زیباترین» است زیرا خداوند به سبب کمال و جلال و جمال و عظمتش تنها با زیباترین و نیکوترین نام‌ها، نامیده می‌شود، همچنان که تنها با زیباترین و نیکوترین صفات توصیف می‌شود و تنها با کامل‌ترین و زیباترین و پاک‌ترین ستایش‌ها و تمجیدها، ستوده می‌شود؛ بر این اساس، نام‌های خداوند نیکوترین و کامل‌ترین نام‌ها هستند، و در میان نام‌ها نیکوتر از آنها وجود ندارد، و جز همین نام‌ها، نام دیگری جای آنها را نمی‌گیرد و مفهوم و معنای آنها را ادا نمی‌کند. خداوند تبارک و تعالی در چهار موضع در قرآن کریم نام‌هایش را به «نیکوترین بودن» توصیف می‌کند، آیه‌ی نخست پیشتر بیان شد (اعراف:180)، و همچنین در این آیه:

﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَیّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ       [الإسراء: 110].

«بگو: خداوند را بخوانید یا «رحمن» را بخوانید. هر کدام را که بخوانید [نیک است] که خداوند نام‌های نیکو دارد».

و یا می‌فرماید:

﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ ٨                                                 [طه: 8].

«خداوند است که هیچ معبود [راستینی] جز او نیست. او نام‌های نیکو دارد».

و یا می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلۡخَٰلِقُ ٱلۡبَارِئُ ٱلۡمُصَوِّرُۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ                              [الحشر: 24].

«او خداوندی است که طرّاح هستی و آفریدگار آن از نیستی و صورتگر جهان است. دارای نام‌های نیک و زیبا است».

این چهار آیه در قرآن است که در آن، نام‌های خداوند تبارک و تعالی به این صفت شکوهمند توصیف شده‌اند. حُسنی در لغت جمع أحسن (نیکوتر) است، و نه جمع حسن (نیکو). بنابراین، این نام‌ها نیکوترین و کامل‌ترین و بزرگ‌ترین نام‌ها هستند، همچنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰۚ                                                                          [النحل: 60].

«و صفت برتر از آنِ خدا است».

یعنی در ذات و اسماء و صفاتش والاترین کمال را داراست و به همین خاطر نام‌هایش نیکوترین و زیباترین نام‌ها است.

بی‌شک نام‌های خداوند نیکوترینند زیرا بیانگر والاترین صفت کمال برای خداوندند، زیرا اگر آنها بر صفتی دلالت نمی‌کردند و تنها مجرد اسم خاص می‌بودند متصف به «نیکوترین» نمی‌شدند، و [در عین حال] اگر بر صفتی دلالت می‌کردند که صفت کمال نمی‌بود باز هم «نیکوترین» نبودند، و اگر بر صفتی دلالت می‌کردند که صفت کمال نمی‌بود آنگاه یا صفتی می‌بود که نقصی در آن است یا صفتی که میان تعریف و تمجید از یک سو و رد و نکوهش از سوی دیگر در نوسان بود (یعنی گاه مدح و گاه ذم می‌بود). که در این حالت هم «نیکوترین» نبود. بنابراین، همه‌ی نام‌های خداوند بیانگر صفات کمال و جلال برای پروردگار تبارک و تعالی هستند، و هر نام بیانگر معنا و مفهوم صفتی است که نامِ دیگر آن معنا و مفهوم را نمی‌رساند[2]. به عنوان مثال [نام] الرّحمن دلالت بر صفت رحمت دارد، و العزیز بیانگر صفت عزت خداوند است. و الخالق صفت خلق و آفرینش را می‌نمایاند، و الکریم به صفت کرم و بخشندگی اشاره دارد، و المحسن گواه بر صفت احسان است؛ به این ترتیب همه‌ی نام‌ها در دلالت بر پروردگار تبارک و تعالی متفق‌اند. به همین خاطر این اسم‌ها از حیث دلالت‌شان بر ذات خداوند، نام‌هایی مترادف‌اند، و از نظر دلالت‌شان بر صفات، اوصافی گوناگون و متفاوت هستند، زیرا هر نام از آنها بر معنای خاصی دلالت می‌کند که از آن گرفته شده است.

علامه ابن قیم/ می‌گوید: «نام‌های خداوند تبارک و تعالی، همه نام‌های ستایش‌اند، و اگر اینها صرفا الفاظی بودند که معنا و مفهومی نداشتند بیانگر مدح نبودند، و این در حالی است که خداوند همه‌ی آنها را به «نیکوترین و زیباترین بودن» توصیف نموده و می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِینَ یُلۡحِدُونَ فِیٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَیُجۡزَوۡنَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٨٠      [الأعراف: 180].

«نیکوترین صفات به خدا اختصاص دارد، پس به همان صفات خدای را بخوانید و کسانی را که در مورد صفاتش کجروی می‌کنند، واگذارید؛ که به زودی به سبب کردارشان مجازات خواهند شد».

اینها به خاطر صِرْفِ لفظ، حُسنی (نیکوترین و زیباترین) نیستند، بلکه به خاطر دلالت‌شان بر اوصاف کمال این گونه توصیف شده‌اند. به همین خاطر وقتی عربی شنید که یک قاری چنین تلاوت می‌کند که: ﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَیۡدِیَهُمَا جَزَآءَۢ بِمَا کَسَبَا نَکَٰلٗا مِّنَ ٱللَّهِۗ﴾ ﴿وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ، گفت: این سخن خدا نیست، تلاوت‌کننده گفت: آیا سخن خدا را دروغ می‌پنداری؟ آن عرب گفت: خیر، اما این جزو سخن خدا نیست، تلاوت‌کننده دوباره محفوظاتش را تکرار کرد و چنین تلاوت کرد:

﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَیۡدِیَهُمَا جَزَآءَۢ بِمَا کَسَبَا نَکَٰلٗا مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٞ ٣٨      [المائدة: 38].

آن عرب بادیه‌نشین گفت: حال درست تلاوت کردی، زیرا عزت ورزید و حکم نمود و [دستور به] قطع [دست دزد] کرد، و اگر می‌پوشید و رحم می‌کرد دیگر قطع نمی‌کرد. و به همین خاطر وقتی که آیه‌ی رحمت با اسم بردن از عذاب یا برعکس آیه‌ی عذاب با اسم بردن از رحمت پایان یابد ناهماهنگی سخن و عدم نظم و ترتیب آن آشکار می‌گردد»[3].

بدین ترتیب روشن می‌گردد که فهم نام‌های نیکوی خداوند و علم به معانی و مفاهیم آنها پایه و اساسی گریزناپذیر برای محقق سخن خداوند است که می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ                                                  [الأعراف: 180].

«و خداوند نام‌های نیک دارد. پس به آن [نام‌ها] او را به [دعا] بخوانید».

فراخواندن خداوند با نام‌هایش که خداوند در این آیه بدان دستور داده تنها زمانی عملی می‌شود که دعاکننده مفاهیم نام‌هایی را که با آنها خداوند را به دعا می‌خواند و نام می‌برد و یاد می‌کند، بداند و از آنها آگاه باشد. بنابراین اگر دعاکننده به معانی آنها عالم نباشد در دعایش نامی را در غیر جای خودش قرار می‌دهد، مانند این که در پایان درخواستِ رحمت از نامی که متضمن عذاب است نام می‌برد و یا عکس. اینجاست که ناسازگاری سخن و عدم نظم آن آشکار می‌شود. هر کس که در دعاهای وارد شده در قرآن یا سنت پیامبر r تأمل نماید می‌بیند در هر کدام از این دعاها که به نامی از نام‌های نیکوی خداوند پایان یافته حتماً ارتباط و تناسبی میان دعای مورد نظر و نام مطرح شده در آن وجود دارد، مانند این سخن خداوند که می‌فرماید:

﴿رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ١٢٧                                         [البقرة: 127].

«پروردگارا، از ما بپذیر. همانا که تویی شنوای دانا».

و یا می‌فرماید:

﴿رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰحِمِینَ ١٠٩                         [المؤمنون: 109].

«پروردگارا، ایمان آورده‌ایم، پس ما را بیامرز و به ما رحمت آور و تو بهترین بخشایندگانی».

و یا می‌فرماید:

﴿رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقِّ وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡفَٰتِحِینَ ٨٩                   [الأعراف: 89].

«پروردگارا، بین ما و قوممان به راستی داوری کن و تو بهترین داورانی».

و آیات دیگری مانند این.

سپس نام بردن و خواندن خداوند توسط نام‌هایش شامل: خواندنِ درخواست و نیاز، خواندنِ تمجید و مدح و خواندنِ از سر بندگی و عبودیت است. ابن قیم/ در بیان این موضوع می‌گوید: «خداوند سبحان بندگانش را فرا می‌خواند که او را با نام‌ها و صفاتش شناخته و ثنا گویند، و بهره‌ی خود از عبادت را از این نام‌ها برگیرند. خداوند کسانی را که نام‌ها و صفاتش را مراعات کنند دوست می‌دارد. خداوند دانا است و هر دانایی را دوست دارد، او سخاوتمند است و هر سخاوتمندی را دوست دارد، او فردِ یگانه است و فرد (وتر) را دوست دارد، او زیباست و زیبایی را دوست دارد، او عفو کرده و می‌بخشد و بخشش و اهل آن را دوست دارد، او با شرم و حیاء است و اهل شرم و حیاء را دوست دارد، نیکوکار است و نیکوکاران را دوست دارد، سپاسگزار است و سپاسگزاران را دوست دارد، صبور است و صابران را دوست دارد، بردبار است و اهل حلم و بردباری را دوست دارد ...»[4].

همچنین از مهمترین مطالبی که شایسته است شخص مسلمان در این موضوع بدان توجه کند، پرهیز شدید از کجروی و انحراف در نام‌های الهی است، یعنی راه کسانی که خداوند در این آیه آنان را تهدید کرده که به زودی جزای آنچه را که انجام می‌دادند خواهند دید. این کجروان گروه‌ها و دسته‌هایی گوناگون هستند که در وصف الحاد و انحراف یکی هستند، اما راه‌هایشان است که آنان را از هم جدا می‌کند. ان شاءالله مبحث بعدی درباره‌ی این موضوع خواهد بود.

وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین




[1]- مراد از الحاد در اسماء خدا این است که الفاظ و مفاهیم آن را تحریف کنند، یا این که خدا را به او صافی توصیف نمایند که شایسته‌ی ذات او نیست و یا این که صفات خدا را برای مخلوقات خدا به کار برند. برگرفته از تفسیر نور تألیف دکتر مصطفی خرم‌دل ذیل آیه 180 سوره اعراف. م.

[2]- بنگر به: الحق الواضح المبین اثر ابن سعدی (ص: 55).

[3]- جلاء الأفهام (ص: 108).

[4]- مدارج السالکین (1/420)

23- علم به نام‌ها و صفات خداوند و روش اهل سنت در این باره

23- علم به نام‌ها و صفات خداوند و روش اهل سنت در این باره

بی‌گمان از جمله جایگاه‌های والای دین و مقامات والا و عظیم آن، علم به کمالِ پروردگار بخشنده، و آگاهی از متقضیات صفات عظیم و نام‌های نیکوی اوست که در قرآن و سنت بیان گشته‌اند؛ نام‌ها و صفاتی که خداوند خود را بدانها ستوده و بنده و فرستاده‌اش محمد مصطفی r او را بدان‌ها تمجید و ثنا گفته است بلکه می‌توان گفت: این علم و ایمان، اصلی از اصول دین و رکنی از ارکان توحید و پایه‌ای از پایه‌های اعتقاد است.

به همین خاطر خداوند در آیات بسیاری از قرآن بندگانش را فراخوانده و آنان را تشویق و ترغیب نموده که اسماء و صفات پروردگار را فراگیرند و نسبت بدان شناختی صحیح و سالم به دست آورند؛ بدون آنکه با تحریف و تعطیل یا وصف چگونگی یا مثال زدن آن با نام‌ها و صفات بندگان، این نام‌ها را از معنا و منظور آن منحرف سازند.

خداوند می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِینَ یُلۡحِدُونَ فِیٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَیُجۡزَوۡنَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٨٠      [الأعراف: 180].

«و خداوند نام‌های نیک دارد. پس به آن [نام‌ها] او را به [دعا] بخوانید و آنان را که در نام‌هایش کج‌روی می‌کنند، رها کنید، [سزای] آنچه را می‌کردند، خواهند دید».

و یا می‌فرماید:

﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَیّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ       [الإسراء: 110].

«بگو: خداوند را بخوانید یا «رحمن» را بخوانید. هر کدام را که بخوانید [نیک است] که خداوند نام‌های نیکو دارد».

و یا می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِۖ هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ ٢٢ هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡقُدُّوسُ ٱلسَّلَٰمُ ٱلۡمُؤۡمِنُ ٱلۡمُهَیۡمِنُ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡجَبَّارُ ٱلۡمُتَکَبِّرُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یُشۡرِکُونَ ٢٣ هُوَ ٱللَّهُ ٱلۡخَٰلِقُ ٱلۡبَارِئُ ٱلۡمُصَوِّرُۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ یُسَبِّحُ لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ٢٤                                      [الحشر: 22-24].

«اوست آن خدایی که معبودِ [راستینی] جز او نیست. داننده‌ی نهان و آشکار. اوست بخشاینده‌ی مهربان (۲۲) اوست خدایی که معبودِ [راستینی] جز او نیست. پادشاهِ پاکِ سالمِ [از هر عیب] ایمنی‌دهنده‌ی نگهبانِ پیروزمندِ جبّار متکبّر. خداوند از آنچه شرک می‌آورند پاک است (۲۳) اوست خداوندِ آفریدگارِ نو آفرین نقشبند. او نام‌های نیک دارد. آنچه در آسمان‌ها و زمین است او را به پاکی یاد می‌کند. و اوست پیروزمندِ فرزانه».

و یا می‌فرماید:

﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ یَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَیۡنَهُنَّ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ وَأَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عِلۡمَۢا ١٢                                                                                [الطلاق: 12].

«خداوند کسی است که هفت آسمان را آفریده و از زمین [نیز] مانند آنها را [آفریده است]. فرمانِ [خداوند] بین آنها (آسمان‌ها و زمین) فرود می‌آید تا بدانید که خداوند بر هر کاری تواناست. و آن که خداوند در دانش بر همه چیز احاطه دارد».

و یا می‌فرماید:

﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ٢٠٩                                                     [البقرة: 209].

«بدانید که خداوند پیروزمندِ فرزانه است».

 و یا می‌فرماید:

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ ٢٣١                                               [البقرة: 231].

«و بدانید که خدا به همه چیز داناست».

و یا می‌فرماید:

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ ٢٣٣                                               [البقرة: 233].

«و بدانید که خدا به آنچه می‌کنید بیناست».

و یا می‌فرماید:

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٞ ٢٣٥                                                      [البقرة: 235].

«و بدانید که خداوند آمرزنده‌ی بردبار است».

و یا می‌فرماید:

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ ٢٤٤                                                       [البقرة: 244].

«و بدانید که خداوند شنوای داناست».

و یا می‌فرماید:

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ٢٦٧                                                         [البقرة: 267].

«و بدانید که خداوند بی‌نیاز ستوده است».

و یا می‌فرماید:

﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ وَأَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٩٨                       [المائدة: 98].

«بدانید که خداوند سخت کیفر است و خداوند آمرزنده‌ی مهربان است».

و یا می‌فرماید:

﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَوۡلَىٰکُمۡۚ نِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَنِعۡمَ ٱلنَّصِیرُ ٤٠                         [الأنفال: 40].

«بدانید که خداوند مولای شماست، چه نیکو مولایی و چه نیک یاوری است».

و یا می‌فرماید:

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ ١٩٤                                                       [البقرة: 194].

«بدانید که خدا با پرهیزگاران است».

و یا می‌فرماید:

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ                                  [البقرة: 235].

«و بدانید که خداوند آنچه را که در دل‌های شماست، می‌داند، پس از او بر حذر باشید».

و یا می‌فرماید:

﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ                                                               [محمد: 19].

«پس بدان که معبود [راستینی] جز خدا نیست».

و آیات بسیاری در همین مفهوم وجود دارد.

بی‌شک این آیات و آنچه در این معنا و مفهوم آمده به روشنی و وضوح بیانگر بزرگی قدر و منزلت علم و آگاهی به نام‌های نیکو و صفات والای خداوند تبارک و تعالی مطابق آنچه در نصوص، و در پرتو آنچه در ادله نقل گردیده، است. در این باره نباید از چارچوب قرآن و سنت صحیح نبوی تجاوز کرد زیرا نام‌ها و صفات پروردگار توقیفی‌اند و جز از طریق آنچه در کتاب و سنت بیان شده راهی برای علم و آگاهی و شناخت آنها وجود ندارد، چنانکه امام احمد می‌فرماید: «خداوند تنها بر اساس آنچه خودش و پیامبرش r توصیف کرده‌اند، وصف می‌شود، و در این باره از چارچوب قرآن و سنت تجاوز نمی‌شود»[1].

ابن عبدالبر/ می‌گوید: «تنها آن بخش از نام‌ها و صفات خداوند جزو عقیده به شمار می‌آید که در کتاب خداوند بدان تصریح شده یا بیان آن از سوی رسولr به اثبات رسیده یا امت اسلامی بر آن اجماع نموده‌اند، و اخبار آحادی که درباره‌ی این نام‌ها یا بخشی از آن وارد شده پذیرفته می‌شود و درباره‌ی آن مناظره نمی‌شود»[2].

توصیف خداوند بر پایه‌ی توصیفات خودش و توصیفات فرستاده‌اش r از اصول ایمان راسخ، و پایه‌های عظیم آن به شمار می‌آید که ایمان جز با آن بر پا نمی‌گردد. لذا کسی که چیزی از صفات خداوند سبحان را نفی و انکار کند مؤمن نیست، و همچنین کسی که صفات خدا را تعطیل نماید یا آن را به صفات دیگر آفریده‌ها تشبیه کند مؤمن نیست. خداوند از آنچه [او را] وصف می‌کنند پاک [و منزه] است، و از آنچه آنان می‌گویند، بسیار به دور و بسیار والاتر است.

نعیم بن حماد خزاعی (استاد امام بخاری)/ می‌گوید: «هر کس خداوند را با مخلوقاتش تشبیه کند، کفر ورزیده است و هر کس اوصافی را انکار کند که خداوند خودش را بدان‌ها توصیف نموده، کافر شده است. و در اوصاف خداوند توسط خدا و پیامبرش، هیچ تشبیهی وجود ندارد»[3].

به همین سبب، مذهب اهل سنت و جماعت در این زمینه بر دو اصل بزرگ و دو پایه‌ی استوار بر پا شده است که عبارتند از:

1-    اثبات [نام‌ها و صفات] بدون تشبیه،

2-    منزه دانستنِ بدونِ تعطیل. آنان صفات خداوند را به صفات آفریده‌هایش تشبیه نمی‌کنند، همچنان که ذات خداوند را به ذات مخلوقاتش تشبیه نمی‌کنند و صفات کمال و جلال خداوند که در قرآن و سنت رسول الله r بیان شده را نفی نمی‌کنند، بلکه ایمان دارند به این که هیچ چیز شبیه خداوند نیست و او شنوا و بیناست.

بر هر مسلمانی واجب است که در این موضوع مهم پای بند نص و متن کتاب و سنت باشد آن هم بدون هیچ افزودن یا کاستنی، بلکه بدانچه در این دو منبع بیان شده ایمان داشته و کلمات را از جایگاهشان تغییر نمی‌دهد، و در نام‌ها و آیاتش دچار إلحاد نمی‌شود، و برای صفاتش کیفیتی قائل نمی‌شود و آن را به چیزی از صفات آفریده‌هایش تشبیه نمی‌کند، زیرا خداوند همانند و شبیه و شریکی ندارد، و با مخلوقاتش مقایسه نمی‌شود، و این خداوند است که به خود و دیگران آگاه است، و از آفریده‌هایش در سخن گفتن راستگوتر و صادق‌تر است، و همچنین فرستاده‌هایش که خبر از این صفات او داده‌اند افرادی راستگو و تصدیق شده‌اند، برخلاف کسانی که از روی ناآگاهی و جهل مطالبی را به خداوند نسبت می‌دهند، به همین خاطر خداوند متعال می‌فرماید:

﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّکَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ ١٨٠ وَسَلَٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٨١ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٨٢           [الصافات: 180-182].

«پاک و منزّه است پروردگارت، پروردگارِ شکوهمند، از آنچه [کافران] وصف می‌کنند (۱۸۰) و سلام بر رسولان (۱۸۱) و ستایش خدای راست، پروردگارِ جهانیان».

خداوند خود را از آنچه که مخالفان پیامبران او را بدان توصیف می‌کنند پاک و منزه اعلان می‌کند و بر پیامبران، به خاطر پاک بودن آنچه درباره‌ی او می‌گویند از هر نقص و عیبی، سلام می‌فرستد. به همین خاطر اهل سنت و جماعت پیرو محمد و ابراهیم و موسی و عیسی و دیگر انبیای الهی -درود و سلام خدا بر همه‌ی آنان باد- می‌باشند، و صفات کمال و جلالی را که پیامبران الهی برای پروردگارشان بیان داشته‌اند تصدیق می‌کنند مانند این که خداوند بندگانش را تکریم نموده و بدانان محبت و شفقت دارد، و بر بندگانش چیره و برتر، و بر عرشش مستقر است، و هم چنین دیگر صفات والا و ارجمند پروردگار که [از زبان پیامبران] بیان شده است را تصدیق می‌کنند. آنان به آنچه خدای سبحان در کتابش فرموده و از پیامبرش r به اثبات رسیده ایمان دارند، و نام‌ها و صفات را همان گونه که وارد شده‌اند، بدون وارد شدن به بحث چگونگی و کیفیت، یا باور داشتن به شباهت و همانندی این صفات با صفات بندگان یا تأویلی که موجب تعطیل صفات پروردگار شود، به کار می‌گیرند و بدان اقرار می‌کنند، و سنت محمدی و راه و روش نیک برایشان کافی است و به بدعت‌ها و امیال و گرایشات کشنده و گمراه‌کننده روی نمی‌آورند به همین سبب منازل و درجات عالی را در دنیا و آخرت به دست آورده‌اند[4].

خداوند پیروی نیک از ایشان و حرکت بر راه و روش آنان و همگام شدن با آنان را روزی ما و شما گرداند چرا که او شنونده [ی دعا] و پاسخگو [ی آن] و نزدیک است.




[1]- مجموعه فتاوای ابن تیمیه (5/26).

[2]- جامع بیان العلم و فضله (2/943).

[3]- این سخن را لالکائی در شرح اعتقاد (شماره: 936) نقل کرده است.

[4]- بنگر به: عقیده اثر الحافظ تقی‌الدین عبدالغنی المقدسی (ص: 39).