اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

3- چه وقت تلفظ به طلاق، سوگند محسوب می‌شود؟

3- چه وقت تلفظ به طلاق، سوگند محسوب می‌شود؟

قبل از پرداختن به جواب سؤال، به عنوان مقدمه باید گفت: ای برادران مسلمان بدانید که شریعت اسلام برای حمایت از جوامع بشری آمده است تا اینکه آنان را از لغزیدن به منجلاب بدبختی و تیره‌روزی و فرورفتن در آتش دوزخ مصون بدارد. پاره‌ای از این رهنمون‌های رهایی‌بخش و سعادت‌آفرینی که برای انسان‌ها آورده، عبارت است از پشتیبانی از جنبه‌های توحیدی و به دورداشتن آنان از سوگندخوردن به غیرخدا، زیرا که شریعت اسلام سوگند یادکردن به غیرخدا را گناهی بزرگ و عملی مشرف به شرک قرار داده است.

همچنین از جمله مسایل حیات‌بخش و وحدت‌آفرینی که شریعت اسلام برای جامعۀ بشریت آورده است، یکی حمایت و حفاظت از کانون گرم خانواده و جلوگیری از اختلاف و پراکندگی و نابودی و به تباهی‌کشیدن آن است، از این‌رو نسبت به شأن و مقام طلاق و صیانت از حرمت و حفاظت آن بسیار اهمیت داده است و از قرارگرفتن آن در معرض شوخی و بی‌حرمتی و آن را وسیلۀ سوگند افراد غیرمسؤول قراردادن، جداً نهی کرده است، چنان‌که پیامبر اکرم ج در این رابطه فرموده است: «ثَلَاثٌ جِدُّهُنَّ جِدٌّ، وَهَزْلُهُنَّ جِدٌّ: النِّکَاحُ، وَالطَّلَاقُ، وَالرَّجْعَةُ»([1])؛ «سه چیز است که در آن‌ها جدّی‌بودن و شوخی‌کردن، هردو جدّی تلقی می‌شود: (چه به صورت جدّی و چه به صورت شوخی بر زبان آورده شوند، معنی آن‌ها صحیح می‌باشد) نکاح، طلاق و مراجعت به زن بعد از طلاق اول و دوم».

امّا با کمال تأسف بعضی از مردم چه زود از این سوگند نهیشده‌ای‌، غافل و بی‌توجه می‌مانند و با اقدام به آنچه که از آن منع شده‌اند مرتکب گناهی بسیار بزرگ و مشرف به شرک می‌شوند!! بنابراین ما نیز به خاطر جلوگیری از افتادن بسیاری از مردم در این خطر مهم و به عنوان دورساختن آنان از ارتکاب به چنین عمل زشت و گناه بس بزرگی، دربارۀ آن به صورت مختصری بحث می‌کنیم، در عین حال به برادران و خواهران مسلمان توصیه می‌نماییم که به کتاب‌های مفصل و معتبری که در رابطه با طلاق و اهمیت آن نگاشته و چاپ و منتشر شده‌اند مراجعه نمایند، تا بیشتر به مقام و منزلت و نقش سرنوشت‌سازِ آن پی ببرند؛ إن‌شاء الله.

بعد از بیان این مقدمه، اینک به جواب اصل سئوال می‌پردازیم: بدیهی است که بر زبان‌آوردن طلاق به عنوان سوگند، (نه برای جدایی از همسر و واقع‌شدنِ آن) به صورت‌های مختلفی جاری می‌شود از آن جمله:

صورت اول: به این ترتیب است که مرد می‌گوید: سوگند به طلاق چنین و چنان می‌کنم، یا می‌گوید: سوگند به طلاقم فلان کار را انجام می‌دهم و یا برای همسرش سوگند یاد می‌کند و می‌گوید: سوگند به طلاق باید از این خانه خارج شوی، و نمونه‌های دیگر از این قبیل.

در این حالت، به اتفاق فقها بر زبان‌آوردن و به کاربردن چنین کلمات و جملاتی، جزوِ کلمات و جملات سوگندی می‌باشند که اگر به آن وفا شود و به مقتضای آن عمل شود کفّاره ندارد، امّا مردی که چنان سوگندی را یاد می‌کند، هرگاه آن را بشکند و به مقتضای آن عمل نکند، دربارۀ حکم آن میان اهل علم اختلاف است که ارجح‌ترین قول این است که کفّارۀ سوگند بر او واجب می‌باشد، اما چون قصد او سوگند به طلاق است، (نه واقع‌شدن آن و جدایی از همسرش،) لذا طلاق او واقع نمی‌شود.

صورت دوم: به این شکل است که سوگند به طلاق، تعلیق به شرطی شده باشد، به این طریق مردی به همسرش بگوید: اگر نزد خانوادۀ خود بروی طلاقت واقع شود، یا اینکه به او بگوید: اگر از این خانه خارج شوی طلاقت واقع شود، همچنین مثال‌های مشروط دیگری. باید دانست که در اینگونه سوگندها نیز چند حالت وجود دارد:

حالت یکم: این است که اگر قصد و ارادۀ شخص از این گفتار انجام‌دادن کار و واقع‌شدن طلاق همسرش باشد، در این صورت هرگاه همسرش آن کار را انجام دهد، به اتفاق علما طلاقش واقع می‌شود.

حالت دوم: به این صورت است که شخصی که سوگند به طلاق می‌خورد در واقع از به کاربردن لفظ طلاق بی‌میل و بیزار می‌باشد و از واقع‌شدن آن نیز متنفّر و ناخشنود می‌باشد، اما نسبت به شرطی که طلاق را به آن مرتبط و تعلیق نموده است، بیشتر متنفر و ناخشنود می‌باشد، پس در چنین حالتی گفتۀ او به سوگند محسوب می‌شود، ولی آنچه را که سوگند به طلاق برایش پیش می‌آورد بر او واقع می‌شود، به این ترتیب که او به همسر خود بگوید: اگر مرتکب عمل زشت زنا، یا سرقت بشوی طلاقت واقع شود، این مرد در چنین حالتی ارتکاب همسرش به عمل زنا و یا سرقت، برای او زشت‌تر و ناپسندتر از طلاق می‌باشد، بنابراین طلاق او واقع می‌شود؛ چون عاقبت آن از عمل زشت زنا و دزدی بر مرد کمتر و سبکتر می‌باشد. همچنین صورت‌ها و مثال‌های دیگر.([2])



[1]- به روایت احمد، ابوداود، ابن ماجه و ترمذی و حاکم نیز آن را صحیح دانسته است. [مؤلف]

آلبانی در صحیح الجامع، حدیث شمارۀ: 3027، می‌گوید: حسن است. [مصحح]

[2]- خوانندۀ محترم، نظر به اینکه در این رساله مسأله طلاق از یک جهت بر اساس مذاهب اربعه مطرح شده و از جهت دیگر نیز چون امری بسیار حساس و سرنوشت‌ساز می‌باشد، لذا کسی که خواهان واقعیت موضوع و روشن‌شدن شیوه‌ی تلفظ به طلاق، همچنین طالب درستی وقوع و یا عدم وقوع آن می‌باشد، لازم است که به کتاب‌های معتبر و مفصل فقهِ مذهب مربوط به خود مراجعه نماید تا حقیقت مطلب به طور یقین برایش مشخص گردد. والله اعلم بالصواب. [مترجم]

2- چه وقت کفّارۀ سوگند از گردن شخص سوگندخورنده ساقط می‌شود؟

2- چه وقت کفّارۀ سوگند از گردن شخص سوگندخورنده ساقط می‌شود؟

جواب این است: اولاً باید دانست که میان اهل علم دربارۀ سقوط کفّاره از گردن فردِ سوگندخورندۀ بینوا و تهی‌دست اختلاف است، به این صورت که جمهور اهل علم بر این نظرند که کفّارۀ سوگند ساقط نمی‌شود، بلکه همچنان در ذمۀ سوگندخورنده می‌ماند. ولی امام احمد در روایتی که نقل نموده است، می‌گوید: کفّارۀ سوگند از گردن فرد بینوا و تهی‌دست ساقط می‌شود و این قولی صحیح می‌باشد، به خاطر اینکه تکلیف برعهدۀ فرد قادر و توانگر می‌باشد، امّا نسبت به فردا بینوا و تهی‌دست، آسان‌گیری در نظر گرفته می‌شود، چنان‌که خداوند می‌فرماید:

﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا [البقرة: 286].

«خداوند هیچکس را جز به قدر و توانایی‌اش تکلیف نمی‌کند».

ثانیاً، فردی که سوگند خورده و آن را شکسته است، اگر تهی‌دست باشد کفّارۀ آن از گردنش ساقط می‌گردد مادامی که او در فقر و بینوایی به سر برد و قادر به خوراک‌دادن و پوشانیدن لباس به ده نفر مسکین نباشد و یا توانایی آزادنمودن برده را نداشته باشد، همچنین اگر او فردی پیر و سالخورده، یا بیمار باشد به گونه‌ای که امید به بهبودی او نباشد، در چنین حالتی – اگر چه خداوند آگاه‌تر است– کفّارۀ سوگند از گردن او ساقط می‌شود.

1- هرگاه شخصی قبل از آنکه کفّارۀ سوگندِ خود را بپردازد بمیرد؟

1- هرگاه شخصی قبل از آنکه کفّارۀ سوگندِ خود را بپردازد بمیرد؟

اگر شخصی قبل از آنکه کفّارۀ سوگند خود را بپردازد بمیرد، آیا ولی و بازماندۀ او می‌تواند کفّارۀ سوگندش را بپردازد؟ در جواب باید گفت: میان اهل علم دربارۀ چنین حکمی، اختلاف است، قول صحیح این است که بر ولی و بازماندۀ او لازم است که از مال خودِ متوفی کفّارۀ سوگندش را بپردازد، بنابراین اگر شخصِ متوفی مال و ثروتی داشته باشد بر ولی و بازماندۀ او، واجب است که کفارۀ سوگندش را به دادن خوراک یا پوشانیدن لباس به ده نفر از افراد بینوا بپردازد، یا برده‌ای آزاد نماید، اگر متوفی مال و ثروتی نداشته باشد، بنابر اصح اقوالِ اهل علم، ولی و بازماندۀ او سه روز روزه بگیرد.

گرفتن این سه روز روزه بر سبیل وجوب است یا استحباب؟ میان اهل علم اختلاف است: بعضی گفته‌اند: واجب است، بعضی دیگر گفته‌اند: مستحب می‌باشد.

توضیح ویژگی‌ها و شیوۀ تهیه و پرداخت کفّارۀ سوگند

توضیح ویژگی‌ها و شیوۀ تهیه و پرداخت کفّارۀ سوگند

1- شیوۀ اطعام دادن: خوراک‌دادن به ده نفر بینوا به عنوان کفّاره به این ترتیب است: کسی که سوگند خود را می‌شکند، باید خوراک برای آنان درست کند و یا بخرد و به تمام آنان بخوراند. قولی گفته است: تهیۀ خوراک باید از مال خودِ شخص باشد.

یکی دیگر از ویژگی طعام‌دادن، تعیین مقدار آن است، به این معنی که به هر مسکینی یک کیلو و یک چهارم کیلوگرم از قوت غالبِ محل از قبیل برنج، گندم و یا هر چیز دیگری که به جای آن‌ها به عنوان خوارک محسوب شود بدهد. البته بهتر است که چنین حالتی همراه هریک از سهام‌ها، مواد معمولی دیگر خوراکی مانند گوشت یا مرغ و یا روغن و امثال این‌ها قرار داده شود، تا بدین وسیله غذای کاملی گردد.

2- پوشانیدن لباس: همچنان‌که در آیۀ چند سطر قبل بیان گردید، خداوند دادنِ لباس را به افراد فقیر (چه مرد و چه زن) یکی از انواع کفّاره قرار داده است، امّا دلیل شرعی که مقدار و نوع لباسِ واجب را تعیین نماید دیده نشده است، از این‌رو دربارۀ نوع و مقدار آن میان اهل علم اختلاف است. والله اعلم.

آنچه که برحسب ظاهر، استنباط و نمایان می‌گردد، این است که: یگانه دلیل و مرجع آن به عرف و عادت لباس‌پوشیدن هر شهر و کشوری برمی‌گردد، به گونه‌ای که بدن را بپوشاند و بتوان با آن نمازگزارد، با این وصف یک پیراهن بلند و بیجامه و یا شلوار کافی است، بنابراین در بیشتر کشورهای عربی یک پیراهن و شلوار کافی است و در کشور هند و کشورهای دیگر مشابه آن، رواندازی کامِل کافی است، همچنین در هر کشور دیگری برحسب عادت و فرهنگ لباس‌پوشیدن آنان عمل می‌شود.

3- آزاد نمودن برده: همچنان‌که گفته شد: نوع سوم کفّارۀ سوگند شکسته شده، آزادنمودن برده است و دلیل مشروعیت آن همان آیۀ پرداخت کفّارۀ سوگند می‌باشد آنجا که فرمود: ﴿...وَتَحۡرِیرُ رَقَبَةٖ... [النساء: 92].

چنان‌که ملاحظه می‌شود، قرآن آزادنمودن برده را به طور مطلق ذکر فرموده است، لذا شامل هر نوع برده‌ای اعم از مذکر و مؤنث و در هر سن و سالی که باشد می‌شود، امّا در اینکه مؤمن‌بودن برده به شرط گرفته شده است یا خیر، در میان علما اختلاف است و بیش‌تر آنان قایل به مؤمن‌بودن آن می‌باشند.

4- روزه‌گرفتن: باید دانست زمانی روی‌آوردن شخص به گرفتن سه روز روزه به عنوان کفّارۀ سوگندِ خود جایز می‌باشد که از تهیه و فراهم‌نمودن سه کفّارۀ فوق: (طعام‌دادن، لباس‌پوشانیدن و آزادنمودن برده) ناتوان باشد، بنابراین فردی که کفّارۀ سوگند بر او واجب می‌باشد، برای دادن آن، میان آن سه کفّاره، مخیّر می‌باشد، هرگاه از انجام آن‌ها معذور و ناتوان باشد، باید سه روز روزه پشتِ سرِ هم و بدون فاصله بگیرد.

البته در اینکه باید سه روز روزه پشت سر هم و بدون فاصله باشد، میان علما اختلاف است و قول ارجح آن است که پشت سرهم و بدون انقطاع واجب می‌باشد، به دلیل قرائتِ أُبی بن کعب و ابن مسعود در آیۀ کفّارۀ سوگند که «فَصِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ مُتَتَابِعَاتٍ» آمده است.

شایان ذکر است: اگر پرسیده شود: هرگاه روزۀ شخصی قطع گردید، آیا به خاطر رعایت تتابعی که به شرط گرفته شده است، اعادۀ آن از اول لازم است یا خیر؟ جواب این است: باید دانست شخصی که تتابع و پشت سر هم گرفتن روزه را برای کفّارۀ سوگند خود رعایت نمی‌کند، از دو حالت زیر خارج نیست:

حالت اول به این صورت است: چنین شخصی اعم از مرد و زن که تتابع روزۀ کفّارۀ خود را ترک می‌کند، ممکن است دارای عذرِ شرعی از قبیل بیماری، سفر حادِ طولانی، یا به خاطر برخورد آن روزه به دو عیدِ رمضان و قربان و یا اینکه در اثر ناآگاهی و فراموشی بوده باشد، همچنین ممکن است زن علاوه بر عذرهای فوق، به سبب وجود عادتِ ماهیانه و یا برخورد به خون دوران زایمان، تتابع روزۀ کفّاره را رعایت ننموده باشد. بنابراین مرد و زن در چنین مواقعی، اعادۀ روزه از اول بر آنان لازم و اجباری نمی‌باشد، بلکه هریک از آنان، بعد از رفع عذر می‌تواند بقیۀ روزه را تکمیل کند، به این ترتیب: اگر روزی روزه بگیرد، سپس به خاطر وجود یکی از موارد مذکور و یا به سبب برخورد با سایر عذرهای شرعی، روزه نگرفت، لازم نیست که مجدداً از اول شروع کند و پشت سرِهم آن را تکمیل نماید، بلکه از همان روز با گرفتن روزۀ فوت‌شده آن را به اتمام برساند.

حالت دوم به این ترتیب است که شخص، روزۀ خود را به سبب عذر غیرشرعی باطل کند و آن را قطع نماید و پشت سر هم نگیرد، در چنین حالتی با اتفاق پیشوایان دینی تتابع او قطع می‌گردد به این سبب که او آنچه را که مأمور به انجام‌ دادنش گردیده است، بدون عذر شرعی ترک کرده است و انجام نداده است، بنابراین بر او واجب است که روزۀ روز قبلی را اعاده نماید و مجدداً از اول به صورتِ تتابع و بدون انقطاع، سه روز روزه را تکمیل کند و به پایان برساند.

کفّارۀ سوگند و تعیین مقدار آن

کفّارۀ سوگند و تعیین مقدار آن

کسی که سوگند می‌خورد و سوگندش منعقد می‌باشد، هرگاه آن را شکست و به مقتضای آن عمل نکرد، دادن کفّارۀ آن بر او واجب می‌باشد، که به ترتیب عبارت است از: طعام‌دادن به ده نفر مسکین یا پوشانیدن لباس بر آنان و یا آزادنمودن بردۀ مؤمن. اگر توانایی انجام‌دادنِ این سه مورد را نداشت، باید سه روز روزه پشت سر هم بگیرد، چنان‌که خداوند دربارۀ کفّارۀ چنین سوگندی می‌فرماید:

﴿لَا یُؤَاخِذُکُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغۡوِ فِیٓ أَیۡمَٰنِکُمۡ وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ ٱلۡأَیۡمَٰنَۖ فَکَفَّٰرَتُهُۥٓ إِطۡعَامُ عَشَرَةِ مَسَٰکِینَ مِنۡ أَوۡسَطِ مَا تُطۡعِمُونَ أَهۡلِیکُمۡ أَوۡ کِسۡوَتُهُمۡ أَوۡ تَحۡرِیرُ رَقَبَةٖۖ فَمَن لَّمۡ یَجِدۡ فَصِیَامُ ثَلَٰثَةِ أَیَّامٖۚ ذَٰلِکَ کَفَّٰرَةُ أَیۡمَٰنِکُمۡ إِذَا حَلَفۡتُمۡۚ وَٱحۡفَظُوٓاْ أَیۡمَٰنَکُمۡۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٨٩ [المائدة: 89]

«خداوند شما را به سوگندهای بیهوده‌‌تان مؤاخذه نمی‌کند، ولی سوگندهایی که (از روی قصد و اراده) می‌خورید (و می‌شکنید) شما را مؤاخذه می‌کند، و کفّارۀ آن خوراک‌دادن به ده نفر بینواست از غذاهای متوسطی که به خانوادۀ خود می‌خورانید، یا پوشانیدن آنان یا آزادکردن بنده‌ای، کسی که (هیچ‌یک از این‌ها را) نیابد، باید سه روز روزه بدارد، این است کفّارۀ سوگندهای شما وقتی که سوگند خوردید. و سوگندهای خود را پاس دارید، اینگونه خداوند آیات خود را برای شما بیان می‌کند، باشد که سپاسگزاری کنید».