ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش یکم: دربارۀ کسی که روزۀ قضای ماه رمضان و غیر ماه رمضان را به وسیلۀ جماع باطل میکند
در اینکه هرگاه شخصی روزۀ قضای ماه رمضان، یا روزۀ کفّارۀ نذر و یا روزۀ مستحب را به وسیلۀ جماع با زن خود باطل کند، کفّارۀ آن واجب است یا خیر؟ جواب این است: بنابر قول صحیح اهل علم کفّارۀ آن واجب نمیباشد، بلکه کافی است آن روز را قضا نماید، زیرا نص صریح کفّارۀ روزه به ترتیبی که قبلاً بیان گردید، فقط دربارۀ باطلنمودن روزه در ماه رمضان وارد شده است، نه در غیر ماه رمضان.
کفّارۀ باطلنمودن روزۀ ماه رمضان به وسیلۀ جماع
کسی که در روز ماه رمضان، روزۀ خود را به وسیلۀ جماع (همبستری) با زن خود باطل میکند، کفّارۀ آن به ترتیب عبارت است از:
1- آزادنمودن بردۀ مؤمنی.
2- اگر بردۀ مؤمن یافت نشد، دو ماه روزۀ پیاپی و بدون فاصله است.
3- اگر قدرت و توانایی دو ماه روزۀ پیاپی و بدون فاصله امکانپذیر نبود، دادن خوراک به شصت نفر مسکین است. اگر در واقع فردی قادر به طعامدادن به شصت نفر هم نباشد، به پرداخت آن مکلّف نمیباشد.([1])
دربارۀ جماع (همبستری) در روزِ ماه رمضان و حکمِ کفّارۀ آن
دلیل حکم مشروعیّت کفّارۀ باطلنمودن روزه در ماه رمضان به وسیلۀ جماع (همبستری)، روایتی است که از ابوهریره روایت شده است که گفته است: ما در حضور رسول خدا ج بودیم، ناگهان مردی به خدمت حضرت ج آمد و گفت: ای رسول خدا، هلاک شدم! حضرت ج فرمود: «چه چیزی تو را هلاک کرده است؟» گفت: در ماه رمضان در حالی که روزه بودم با همسر خود جماع کردم! حضرت ج فرمود: «بردهای داری که او را آزاد کنی؟» گفت: خیر، حضرت فرمود: «آیا میتوانی دو ماه روزۀ پیاپی و بدون فاصله بگیری؟» گفت خیر، حضرت ج فرمود: «آیا آنقدر داری که شصت نفر را اطعام کنی؟» گفت: خیر، حضرت ج اندکی مکث کرد و سپس سبدی خرما که برای او ج آورده بودند برداشت و آورد و فرمود: «آن فرد سؤالکننده کجاست؟» آن مرد گفت اینجا هستم بفرما، حضرت ج فرمود: «این خرماها را بردار و آنها را صدقه ده: (به کفّارۀ آن عمل نامشروع خود ده) آن مرد گفت: ای رسول خدا آیا کسی هست که از من فقیرتر باشد؟ به خدا سوگند هیچ خانوادهای فقیرتر و نیازمندتر از خانوادۀ خودم نمییابم، حضرت ج به قدری خندید که دندانهایش پدیدار شدند، بعد فرمود: «آنها را به خانوادۀ خود ده».([1])
پرسش پنجم: دربارۀ حال و موقعیت زن مطلّقه به وسیلۀ ایلاء
شایان ذکر است: برای زنی که در اثر ایلای شوهرش مطلّقه شده و از او جدا گردیده است، چند حالت به شرح زیر پیش میآید:
1- حالت اول، به این شکل است که زن با دستور قاضی یک طلاقه میشود، قبلاً نیز شوهرش او را دو طلاقه کرده است، پس یا قراردادن این یک طلاقۀ قاضی در کنار دو طلاقۀ قبلی شوهرش سه طلاقه میشود، بنابراین در چنین حالتی زن به طور ابد بر شوهرش حرام میگردد، به طوری که نمیتواند او را به عنوان همسرِ خود برگرداند، مگر اینکه با مردِ دیگری ازدواج شرعی و قانونی کند، سپس اگر این شوهر دومی بدون اجبار و با اختیار خود او را طلاق داد، شوهر اولی میتواند او را مجدداً با رعایت کامل شرایط و مراحل ازدواج، نکاح کند و دوباره به همسری شرعی و قانونی خود درآورد.
2- حالت دوم، این است که شوهر با دستور قاضی، زن خود را یک طلاقه کند، در حالی که قبلاً نیز او را یک طلاقه کرده است، بنابراین زن دو طلاقه میشود و چون در چنین حالت و موقعیتی بینونت (جدایی) صغری پیدا میشود، لذا شوهر میتواند دوباره با عقد و مهریۀ جدید او را به نکاح خود درآورد.
3- حالت سوم، به این صورت است که به دستور قاضی یک طلاقه شود و شوهرش قبلاً او را یک طلاقه نکرده است، پس زن در این حالت یک طلاقه میباشد، امّا با این وصف، باز عقد و مهریۀ جدید لازم میباشد، به سبب اینکه مرد مجدداً خواستار نکاح با او شده است. والله أعلم.
پرسش چهارم: دربارۀ سرپیچینمودن شوهر از دستور قاضی
باید توجّه داشت، پس از اینکه مدت ایلاء به پایان رسید، اگر قاضی به شوهرش دستور دهد که با همسر خود همبستر شود و به زندگی عادی خود برگردد، امّا او از این دستور قاضی سرپیچی نماید و همچنان به ترک همبستری ادامه دهد، در چنین حالتی بر قاضی است که به آن مرد دستور دهد زن خود را طلاق دهد. البته در اینکه قاضی دستور یک طلاقه یا سه طلاقه دهد، میان اهل علم اختلاف است – هرچند خدا آگاهتر است امّا – قول صحیح این است که قاضی در این مسأله مخیّر میباشد، زیرا گاهی او مصلحت را در این میداند که زن در چنین موقعیتی به وسیلۀ طلاق بر شوهرش حرام گردد و نگذارد او را برگرداند، چون به روشنی میداند که قصد و نیت این شوهر نسبت به همسرش خوب و مسالمتآمیز نیست، (و ادامۀ همزیستی آنان امکانپذیر نمیباشد) لذا مصلحت را جداسازی و دورساختن او از همسرش میبیند.