ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
254- پیش کسوتیهای حضرت ابوبکر صدیق س
در بسیاری موارد حضرت ابوبکر صدیق کوی سبقت را از دیگران ربوده است، از آن جمله:
1. از میان مردان آزاده اولین شخصی است که اسلام آورد.
2. اولین دعوتگری است که در ملأ عام مردم را بسوی دین رستگاری و سعادت خواند.
3. اولین فردی است که در راه اسلام مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
4. اولین شخصی است که قرآن را جمع آوری کرد.
5. پیش از همه قرآن را "مصحف" نامید.
6. اولین کسی است که به او لقب "خلیفه" داده شد.
7. اولین خلیفهای است که به مقام رهبری رسید، در حالیکه پدرش هنوز زنده بود.
8. اولین خلیفهای بود که در زمان زندگی پدر و مادرش وفات کرد.
9. اولین خلیفهای بود که برای ملتش حقوق تعیین نمود.
10.اولین خلیفهای است که بیت المال برپا نمود.
11.اولین مسلمانی است که به او لقب(عتیق) داده شد.
12.لقب "شیخ الإسلام" اولین بار به او داده شد.
13.اولین شخصی است که تنها از ترس اینکه مبادا چیزی مشبوه داخل شکمش شود استفراغ کرد.
14.در تاریخ اسلام اولین فردی است که پس از وفاتش، همسرش او را غسل داد.[1]
253- صدیق اکبر.. آموزگار سفیران
هرگاه سفیران و وفدهایی نزد رسول الله ج میآمدند، حضرت ابوبکر س آنها را پیش از ملاقات با پیامبر اکرم ج آداب و اخلاق میآموخت؛ چگونه سلام باید کرد، چطور باید سخن گفت، روش تقدیم خود و خلاصه سایر آداب و رفتار اجتماعی..[1]
رسول الله ج و پس از او خلفاء راشدین که شاگردان درجه اول مکتب رسالت بودند، جامعهای نمونه و الگو برای تاریخ بر پا نهادند. در این جامعه چشمها به آخرت دوخته بود و همه از اینکه فردای قیامت مورد پرس و جو قرار گیرند هراس داشتند. گویا هیچ تخلفی صورت نمیگرفت و هیچ کسی مرتکب جرمی نمیشد. البته با تمام اینوجود احیانا چنین اتفاق میافتاد که افرادی خبیث النفس و پلید، چون قارچ سمی در جامعه سبز میشدند، افرادی که شیطان زیر پوستشان تخم کرده و حاضر نیستند از عادتهای زشت خود دست بردارند. روزی شخصی از یمن آمد که دست راست و یکی از پاهایش قطع شده بود. او از استاندار یمن شکایت داشت. بمجرد رسیدن شروع کرد به داد و بیداد براه انداختن و گفت: من خیلی آدم نیک و پارسایی هستم، استاندار بر من ظلم کرده است!
در همان شب گردنبند اسماء بنت عمیس همسر محترم حضرت ابوبکر صدیق س گم شد. آن شخص نیز همراه افراد خانواده خلیفه در جستجوی گردنبند برآمد. او در همان حال که در پی گردنبند بود با صدای بلند کسی که از خانه چنین انسانهای پاک و پارسا و نیکی دزدی کرده را نفرین و بد دعایی میکرد. مدتی بعد آن زیور آلات نزد طلا فروشی یافت شد و او گفت که آن گردنبند را از همان شخص یمنی خریده است. او نیز به گناه خودش اعتراف کرد. او به سزای عمل ننگینش رسانده شد و دست چپش نیز قطع شد. حضرت ابوبکر صدیق س مفرمود: قسم به الله! دعا و نفرینی که آن مرد بر خود میکرد نزد من بارها از دزدیش سنگینتر است.[1]
در زمان جنگ با مرتدان حضرت ابوبکر صدیق به فرمانده سپاهش؛ حضرت خالد بن ولید، دستور داد تا با مجاهدانی که در رکاب او شمشیر میزنند به نرمی برخورد کند. و فرمان داده بودند که در سفر راهنماهایی را بگمارد تا مجاهدان اسلام در صحرا سرگردان و پریشان نشوند. اینها از جمله دستورهای ایشان به تمامی فرماندهانشان در جنگها بود.[1]
آغاز سیاستهای نظامی و نقشههای جنگی مسلمانان از اینرو بسیار موفقیت آمیز و دقیق بود که؛ عقلی اندیشمند و خردمندی دانا، و نماد هوشیاری و ذکاوت و فراست و تدبر و اندیشهای بیمانند و شخصیتی مالامال شجاعت و جرأت و دلیر مردی و مثالی از رادمردی و جوانمردی، از پشت صحنه آنها را اداره میکرد. و این نمونه والای رهبری، کسی نبود جز حضرت ابوبکر صدیق س. حضرت ابوبکر نحوه کشیدن نقشههای نظامی را در مسیر رفاقت طولانیشان با پیامبر اکرم ج آموخته بودند.
ایشان همواره چون سایه در پی پیامبر اکرم ج بودند و در سایه تعلیم و تربیت ایشان علم و دانش بسیاری کسب کرده تجربیات و کارآئیهای مهمی بدست آوردند. از اینروست که پس از رحلت آن جناب ج توانستند از عهده مسئولیتهای خلافت به نحو احسن برآیند.
ایشان از دورنگری و فهم و بصیرت، و درک و شعور سیاسی بسیار خوبی بهرهمند بودند. سپاهیانش را با بهترین پند و اندرزها تربیت نموده، و در فرصتهای بسیار مناسب نیروهای کمکی و امداد به مجاهدان جان بر کف اسلام میرسانیدند، و به آنها درس همت و عزیمت و جوانمردی و شجاعت میدادند.[1]