ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
239- لشکری که جوانمردی چون قعقاع در آن باشد هرگز طعم شکست نخواهد چشید!
وقتی حضرت خالد س نیاز به نیروهای کمکی پیدا کرد و از حضرت ابوبکر س درخواست نیروی اضافی نمود، وی حضرت قعقاع بن عمر تمیمی س را بسوی او فرستاد. به ایشان گفته شد: آیا شما برای کمک به فرماندهی که سپاهش در خطر افتاده تنها یک نفر را میفرستید؟!
در جواب فرمودند: «لا یهزم جیش فیهم مثل هذا». "لشکری که در بین آنها مثل این مرد باشد شکست نخواهد خورد".
این بیانگر فراست، حکمت و آدم شناسی آن حضرت بود، حوادث و اتفاقهایی که بعدها روی داد صحت و درستی آنرا به نمایش گذاشت. حقا که حضرت ابوبکر در علم الرجال و شناختن افراد مهارت بیمانندی داشت. ایشان استعدادها و مهارتها و کار آئیهای بیشتر افراد را بخوبی میدانست.[1]
[1]- التاریخ الإسلامی، اثر/ الحمیدی: 9/129، 130. و تاریخ الدعوة إلی الإسلام، اثر/ دکتر یسری محمد هانی، ص: 342، و تاریخ الطبری: 4/ 163.
238- نرمی با ایرانیان و رفتار نیک با کشاورزان
حضرت ابوبکر س برای حضرت خالد نوشت: «تألف أهل فارس ومن کان فی ملکهم من الأمم». " دلهای مردمان سرزمین فارس، و تمامی اقوامی که در آن کشور زندگی میکنند را بدست آور".
حضرت ابوبکر س به تمامی فرماندهان جهادی دستور داد تا با مردم عراق و کشاورزان و دهقانان ابراز همدردی و دلسوزی کنند. ایشان آرزو داشت این قشرهای مستضعف و زحمتکش جامعه با اخلاق و پیام اسلام آشنا شده ایمان بیاورند و همچنان بر زمینهای خود بمانند و با محصولاتشان جامعه را تأمین کنند. ایشان بخوبی درک میکرد هیچ حکومتی بدون پایه مردمی نمیتواند پا برجا بماند. و خوب میدانستند کشاورزی پیشهای بسیار مهم و یکی از بزرگترین منابع درآمد برای گذارن زندگی و استقرار جامعه است.
237- بجا آوردن وعدههای رسول الله ج
جابر بن عبدالله ب آوردهاند: اموالی از بحرین به ابوبکر صدیق س رسید. ایشان در بین مردم اعلام کرد: اگر رسول الله ج به کسی اموالی را وعده داده بود به ما مراجعه کند، ما تمامی وعدههای پیامبر خدا ج را بجای خواهیم آورد. من به حضرت ابوبکر صدیق گفتم که رسول الله ج به من فرموده بود:
«لو قد جاء مال البحرین قد أعطیتک هکذا وهکذا وهکذا».
"وقتی که مالهای بحرین بیاید به تو چنین و چنان میدهم".
آن حضرت دو کف دستهایش را کنار هم گذاشته سه بار اشاره فرمود. حضرت ابوبکر صدیق س دو کف دستش را پر از درهم کرده به من داد و گفت اینرا بشمار. من پولها را شمردم پانصد درهم بود. ابوبکر صدیق به من فرمود: یک هزار دیگر نیز بردار. پس از آن ایشان به تمام افرادی که رسول الله ج به آنها وعدههای داده بود، مال و پول پرداخت کرد وعدههای پیامبر خدا ج را بجای آورد.[1]
236- احتیاطات لازم در انتخاب سربازان
حضرت ابوبکر س برای فرماندهان لشکرش؛ حضرت خالد و عیاض س نامه نوشته بود که تنها آن سربازان جان بر کفی را همراه خود به میدانهای کارزار برند که در جهاد بر علیه مرتدان و آشوبگران شرکت داشتهاند، و آن مسلمانانی را ترجیح دهند که در دوران فتنه بر ایمانشان ثابت قدم مانده بودند. و هیچ یک از افرادی که پس از رحلت رسول اکرم ج از دین بازگشته مرتد شدند را در سپاه خود جای ندهند، تا خلیفه درباره آنها تصمیم بگیرد. در آغاز این جنگها هیچ یک از مرتدان سابق حق مشارکت نداشت، البته بعدها پس از آنکه ثابت کردند بر ایمانشان ثابت قدم ماندهاند و ایمان در دلهایشان ماندگار شده به آنها نیز اجازه مشارکت در جهاد داده شد.[1]
به حضرت ابوبکر صدیق س اطلاع رسید شخصی بنام مثنی بن حارثه شیبانی با گروه کوچک لشکریانش از شمال بحریه تا دهانه دجله و فرات پیشروی کرده است. آن دسته از حاکمان ایرانی که برای گسترش دایره آشوب و فتنه در منطقه، از مرتدان بحرین حمایت میکردند در مقابل او اسلحهشان را به زمین انداخته، در خود توان مقابله با او را ندیده عقب نشینی کردند!
خلیفه پیامبر اکرم ج ایشان را رسما به عنوان فرمانده سپاهی تعیین نموده، دستور داد تا در جنگهای عراق نقش داشته باشد. مثنی نیز از توان و قدرت و صلاحیتهای خدادادیش به نحو أحسن استفاده کرد و در جنگهای آزاد سازی عراق نقش بسیار بزرگی را ایفا نمود.[1]
جان نثاری و ایثار حضرت مثنی بن حارثة س
حکایت جانفشانی حضرت مثنی بن حارثه س از جمله جان نثاری و فداکاریهای جاویدان و ماندگار تاریخ جهاد در عراق است. او دوش بدوش افراد قبیلهاش سخت مشغول نبرد در عراق بود. چون خبر رشادتهای این قبیله و مردان نامی آن بگوش حضرت ابوبکر صدیق رسید بسیار شادمان گشت و حضرت مثنی را به عنوان فرمانده قومش تعیین نمود. تاریخ این حکایت برمیگردد به قبل از آمدن خالد به عراق، بعدها وقتیکه حضرت ابوبکر برای فتح عراق نقشه کاملی را طرح ریزی کرد حضرت خالد را برای اجرای آن نقشه مناسبتر دید. ایشان به حضرت مثنی نامهای نوشت و بدو دستور داد به سپاه خالد بپیوندد و از او اطاعت کند. حضرت مثنی با خوشحالی تمام فورا به دستور خلیفه لبیک گفته همراه با سپاهیانش به لشکر خالد پیوست. این فرمانبرداری ایشان که بیانگر ایمان و اخلاص و صداقت اوست تا ابد بر صفحات تاریخ به یادگار میماند. هرگز به ذهن او خطور نکرد؛ به بهانه بزرگی سپاهش و یا اینکه او پیش از خالد در میدان کارزار عراق رشادتها کاشته از اطاعت و فرمانبرداری خالد سرباز زند و خود را برای سپاهسالاری و رهبری کل سپاه از حضرت خالد سزاوارتر بداند. ایشان مثالی در اطاعت و فرمانبرداری به نمایش گذاشت و بدون چون و چرا سر تسلیم در مقابل دستور خلیفه رسول الله ج خم کرد.[2]