اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

187- مدیریت نمونه

187- مدیریت نمونه

اگر از طرفی حضرت ابوبکر س به مرزهای عراق و سرزمین‌های شام لشکر گسیل میداشت، از طرف دیگر در سایر کارهای اداری چون؛ تقسیم غنیمت، ترتیب بیت‌المال، تعیین کارمندان دولت، رسیدگی به کارهای حکومت، سخت مشغول بود. حجم زیاد کارهای دولت او را بشدت مشغول داشته بود.

به هر حال حکومت جدیدی در حال شکل گیری بود، هر چیز هم در قالب جدید خود میبایستی شکل میگرفت. کسانیکه با آن‌ها طرح جنگ ریخته شده بود بکلی بیگانه بودند؛ نه با فرهنگ آن‌ها کوچکترین آشنائی وجود داشت و نه از تمدن آن‌ها شناخت درستی در دست بود؛ حتی زبان آن‌ها را میفهمیدند. همه چیز بکلی جدید بود و با روند زندگی و فرهنگ عرب‌ها بکلی متفاوت و حتی در بسیاری موارد بر عکس آن‌ها بود. برنامهریزی برای اداره مملکت و وضع قوانین و هر کاری را در مسیر خودش سوق دادن در چنین فضایی پیچیده تنها میتوانست از عهده انسانی زیرک و تیزهوش و فهمیده و کار آمدی چون ابوبکر صدیق س برآید. ایشان توانستند در مدت زمان بسیار اندک و ناچیز به همه این امور سامان بخشد و به بهترین صورت از عهده آن‌ها براید، که این از توان هر فرد دیگری _هر چند هم که توانا میبود_ خارج بود و لو اینکه فرصت بیشتری هم نسبت به ابوبکر پیدا می‌کرد.

شاید تاریخ نگاران بدلیل اینکه ایشان بیست و سه سال تمام شانه به شانه در کنار رسول اکرم ج بوده، از موفقیت‌های بزرگ ایشان و اداره نمونه و بیمانندش در طرح ریزی دولت جدید در حیرت نمانده و روی آن ترکیز نداشتهاند. وی دست پرورده خاص پیامبر ج بود. صمیمیت و رابطه او با رسول الله ج را این جمله شیوای آن حضرت ج میتواند به تصویر کشد. ایشان میفرمایند: " اگر من کسی از بندگان خدا را خلیل و دوست خود انتخاب میکردم او ابوبکر میبود".

تاریخ نگاران از جملاتی چون این که پیامبر اکرم ج در وصف یار و دوست صمیمیاش حضرت ابوبکر بیان داشته چنین برداشت کرده اند که همراهی و دوستی بسیار نزدیک ایشان با پیامبر خدا ج در طول عمر نبوت، به مراتب از کارنامه ویژه و موفقیتهای بیمانند زمان خلافت او با ارزشتر و با اهمیتتر است.

از اینروست که آن‌ها تفصیلات دور و نقش ارزشمند ایشان پیش از خلافت را بیشتر روشن نموده، نیازی به برازنده کردن کارنامه درخشان ایشان در زمان خلافت احساس نکردهاند.

هیچ شک و تردیدی در این نیست که بیست و سه سال همراهی ایشان با رسول الله ج حکایتی است سرشار از رشادت‌ها و دلیری‌ها و جوانمردی‌ها و محبت و دوستی و وفا و صداقت و از اهمیت و برکات و فضائل شایانی برخوردار است. ولی نباید فراموش کرد تاج زرین خلافت بر سر ایشان پژواکی است از همان رفاقت و دوستی، و آن دو سال و چند ماه در حقیقت چکیدهای از آن رفاقت بیست و سه ساله است که طی آن نتائج پر بار شاگردی مکتب رسول اکرم ج جلوی دیدگان جهانیان به نمایش درآمد و در پرتو آن چهره تاریخ تغییر یافت و مسلمانان بر راه جاویدان پیشرفت و تمدن سازی گام نهادند.[1]

 

اگر من فردی از بندگان خدا را خلیل خود میگرفتم او کسی نبود مگر ابوبکر



[1]- بنگرید به: الصدیق أبوبکر، اثر/ محمد حسین هیکل، ص: 40، 41.

186- اورژانس

186- اورژانس

اگر حضرت ابوبکر س به پیشنهاد مردم مدینه گوش فرا میداد و به رأی آن‌ها عمل کرده با مرتدین از دین بازگشته نمیجنگید، فتنه و آشوب مرتدان هرگز پایان نمییافت هیچ، بلکه آتش آن روز بروز گسترش مییافت و دامن اسلام را در برمیگرفت و بر پایی دولت اسلام در سایه آن ناممکن میشد. البته این نیز واقعیتی است انکار ناپذیر که اگر سپاه حضرت ابوبکر س در این جنگ‌ها به هر دلیلی شکست میخورد وضع بسیار بحرانی و بینهایت خطرناک میشد. و خسارت‌های بسیار بزرگی برای اسلام و مسلمانان به بار میآورد.

اگر نقشه دقیق وضعیت آن روز را جلوی روی خود نهاده، با دقت قضایای مطرح شده را پشت و روی کنیم با اعتماد تمام بدین نتیجه میرسیم که تصمیم حضرت ابوبکر در جنگ با ستیزهجویان مرتد کاملا درست و به جای بود، و وضعیت آن روز چنین ایجاب میکرد که میبایستی با مرتدان و انکار کنندگان پرداخت زکات به سختی برخورد شود و با آن‌ها اعلام جنگ گردد.

تصمیم حضرت ابوبکر س جهت تاریخ را بکلی تغییر داد، و آن فرهنگ و تمدنی که اسلام به بشریت میآموخت همچنان بر جای خود ثابت ماند و کشتی سعادت پیروزمندانه بر ساحل آرامش لنگر نهاد.

فرهنگ و تمدن جدید خمیازهای کشیده از یک پهلو به پهلوی دیگر جست خورد، و کره زمین شاهد میلاد تمدن و جهان بینی نوینی شد.

جای دارد این واقعیت را نیز پیشروی خود بگذاریم که اگر سپاه اسلام عقب نشینی میکرد و در مقابل مرتدان شکست را قبول مینمود، هرگز مسلمانان جرأت درگیر شدن با امپراطور روم و سلطنت فارس را پیدا نمیکردند، و نه این شهامت را مییافتند که بسوی عراق و شام گامی بجلو بگذارند، نه فرهنگ و تمدن انسان ستیز قیصر و خسرو پایان مییافت و نه تمدن رهایی بخش و سعادت آفرین اسلام در جهان تجلی مینمود.

اگر حضرت ابوبکر س در جنگ با مرتدان شکست میخورد، شاید هرگز حکومت اسلامی نمیتوانست حتی در شهر مدینه بر پا شود، و حضرت عمر فاروق هم نمیتوانست بنای شامخ و پربار نظام اسلامی را بر پایههای استوار و مستحکم آن طرح ریزی کند.[1]



[1]- الصدیق أبوبکر، اثر/ محمد حسین هیکل، ص: 28، 29.

185- اهمیت سرکوب کردن منکران زکات

185- اهمیت سرکوب کردن منکران زکات

حضرت عمر فاروق س و تعداد زیادی دیگر از صحابه کرام به حضرت ابوبکر س چنین مشوره دادند آن‌هایی که از پرداخت زکات سرباز زدهاند را به حال خود بگذارد و با آن‌ها درگیر نشود، چرا که آن‌ها کلمه شهادت را اقرار کرده به وحدانیت پروردگار ایمان دارند، نماز برپا میدارند و سایر احکام دین را قبول دارند. حضرت ابوبکر با رد قاطعانه پیشنهاد آن‌ها، برویشان پرخاش کرده داد زد: من با هر کسی که بین نماز و زکات کوچکترین فرقی قائل شود حتما خواهم جنگید!

حضرت ابوبکر بر این اعتقاد بود که نماز و زکات دو فریضه الهی میباشند، و نمیبایستی هیچ یک از آن‌ها را ترک کرد.

سبب دیگر این بود که تعداد زیادی از قبائل عربی چندی پیش بتپرستی را ترک کرده اسلام آورده بودند، و در این میان مدعیان دروغین پیامبری امثال؛ طلیحه و مسیلمه و غیره نیز چون قارچ سربرآورده بودند. حضرت ابوبکر س از این بیم داشت که اگر با کسانی که از پرداخت زکات سرباز زدهاند مدارا شود، مدعیان دروغین پیامبری میتوانند از این موقف او سوء استفاده کرده بدین بهانه که دین محمد ج قابل داد و ستد است - پس نمیتواند بهیچ وجه دینی آسمانی باشد - تازه مسلمانان را گول زده از دین بازگردانند. لقمه به دهن آن‌ها میافتاد که اگر واقعا این دین درست میبود چطور کسانیکه زکات نمیدهند را در دایره اسلام برشمردهاند، حال آنکه زکات هم فرض است چون نماز. و فرض را نمیتوان در هیچ شرایطی ترک کرد!

بدون شک این تبلغیات سوء میتوانست در تازه مسلمانان غوغایی به پا کند و آن‌ها را از بدنه دین برباید. علاوه بر این چنین حرکتی میتوانست اثرهای منفی بر مسلمان‌های پیشین نیز داشته باشد، و همت آن‌ها را در ادای ارکان اسلام متزلزل گرداند، و در ذهن آن‌ها چنین تصوری ایجاد شود که اگر جائز است رکنی از اسلام یا فریضهای از دین ترک شود، میتوان چنین نتیجه گرفت که هر رکن و فریضهای دیگر قابل ترک است. و بدین بهانه آرام آرام تار و پود قلعه با شکوه اسلام از هم گسیخته واژگون میشود![1]



[1]- الصدیق أبوبکر، اثر/ محمد حسین هیکل، ص: 192، 193.

184- همت والای حضرت ابوبکر س

184- همت والای حضرت ابوبکر س

حضرت ابوبکر س از قدرت فوق العاده بزرگی در تصمیمگیری بر خوردار بود. خلیفهای با عزمی والا و همتی کوه شکن.

در لابلای این کتاب حکایت‌های پراکندهای از همت بلند او آمده است. در اینجا به چکیدهای از آن‌ها اشاره میکنیم:

·        طوفان هولناک فتنه و آشوب از دین برگشتگان و انکار کنندگان زکات در یک آن به پا خواست: بی‌درنگ حضرت ابوبکر صدیق س سینه سپر کرده بروی آشوبگران شمشیر کشیده اعلام جنگ نمود. بیشتر صحابه بر این تصمیم قاطع او اعتراض کردند، حتی حضرت عمر س از جمله مخالفان این امر بود. حضرت ابوبکر که با دیدی شگرف و درایتی عمیق به حوادث روز مینگریست سر سوزنی از تصمیم خود بازنگشت و با سخنانی روشن و آشکار اعلام کرد که من با کسانیکه بین نماز و زکات فرقی قائل شوند تا آخرین نفس خواهم جنگید، حتی اگر هم مرا ترک کنید و مجبور شوم یک تنه به جنگ آشوبگران بروم هیچ باکی ندارم. تا من زندهام اجازه نخواهم داد سر سوزنی از دین کاسته شود!

·        مثنی به حارثه شیبانی در مرزهای عراق بر سر پیکاری نابرابرانه با امپراطور فارس بود، نامهای از او به دربار خلافت رسید که کمک و یاری میطلبید. حضرت ابوبکر فورا ندای او را لبیک گفته سپاه ویژهای تشکیل داده آن‌را به رهبری خالد بن ولید بدانجا اعزام کرد.

·        نیاز شد لشکری بسوی مرزهای شام گسیل دارد، سپاهیان اسلام را از گوشه و کنار مملکت جمع کرده بدانجا فرستاد.

چون بین حضرت ابوعبیده بن الجراح و بین فرماندهان سایر سپاهیانی که در شام مستقر بودند در حمله به دشمن بگومگو و اختلافی رخ داد، و از آغاز جنگ ترس و واهمه پیدا شده گامی به پیش و دیگری به پشت میگذاشتند، ایشان حضرت خالد بن ولید س را بدانجا اعزام داشته دستور حمله دادند.[1]



[1]- الصدیق أبوبکر، اثر/ محمد حسین هیکل، ص: 40، 41.

183- نگین

183- نگین

حضرت ابوبکر س نمازش را در نهایت خشوع و فروتنی بجای میآورد. ایشان همیشه در ادای عبادت‌هایشان به بهترین صورت، شوق و علاقه ویژهای از خود نشان میداد. در هنگام نماز چنان غرق راز و نیاز با خدایش میشد که از آنچه دور و برش میگذشت بکلی بیخبر میماند.[1]

اهل مکه میگفتند: ابن جریج نماز را از امام عطاء بن أبی رباح آموخته است. و امام عطاء نمازش را از حضرت عبدالله بن زبیر یاد گرفته است. حضرت عبدالله بن زبیر نماز را از چه کسی آموخته؟

ایشان نمازشان را از پدر بزرگ محترمشان حضرت ابوبکر صدیق س فرا گرفته بود.

حضرت ابوبکر صدیق س نحوه درست نماز را از چه کسی گرفته بود؟

ایشان نماز را از آقا و مولایشان؛ سرور فرزندان آدم، محمد مصطفی ج – جانم فدایش – آموخته بود.[2]

از حضرت أنس روایت شده که میفرمود: حضرت ابوبکر س در دو رکعت امامت نماز فجر تمام سوره بقره را تلاوت فرمود. چون از نماز فارغ شد حضرت عمر س خدمت ایشان عرض کرد: ای خلیفه رسول الله! شما چنان نماز طولانی بر ما خواندید که ما به این فکر فرو رفتیم که امروز خورشید طلوع خواهد کرد. ایشان فرمود: «لو طلعت لم تجدنا غافلین». "اگر خورشید طلوع میکرد ما را در غفلت نمییافت".[3]

یکی از بچههای خردسال حضرت عمر وفات کرد، حضرت ابوبکر س به او دلداری داده فرمود: «عوضک الله منه ما عوضه منک». "خداوند در عوض او به تو اجر و پاداش بهتری دهد، همانطور که شما را برای او سراپا شفقت و مهربانی قرار داده بود".[4]



[1]- فضائل الصحابة، اثر/ امام احمد: 1/ 254.

[2]- فضائل الصحابة، اثر/ امام احمد: 1/ 254.

[3]- الریاض النضرة فی مناقب العشرة، اثر/ محب ا لطبری، ص:224.

[4]- عیون الأخبار، اثر/ ابی محمد عبدالله بن مسلم: 3/ 62.