ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
(34)- (خطبهی- 37) وصف ابوبکر صدیقس
(1)فَقُمْتُ بِالْأَمْرِ حِینَ فَشِلُواْ، وَتَطَلَّعْتُ حِینَ تَقَبَّعُوا، وَ نَطَقْتُ حِینَتَعْتَعُوا، وَمَضَیْتُ بِنُورِ اللَّهِ حِینَ وَقَفُوا، وَکُنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً، وَأَعْلاهُمْ فَوْتاً، (2)فَطِرْتُ بِعِنانها، وَاسْتَبْدَدْتُ بِرِهانها، کَالْجَبَلِ لا تُحَرِّکُهُ الْقَواصِفُ، وَلا تُزِیلُهُ الْعَواصِفُ، (3)لَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ فِىّ مَهْمَزٌ، وَ لا لِقائِلٍ فِىّ مَغْمَزٌ. (4)الذَّلِیلُ عِنْدِى عَزِیزٌ حَتّى آخُذَ الْحَقَّ لَهُ، وَالْقَوِىُّ عِنْدِى ضَعِیفٌ حَتّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُ، (5)رَضِینا عَنِ اللَّهِ قَضاءَهُ، وَسَلَّمْنا لِلَّهِ أَمْرَهُ. (6)أَتَرانِى أَکْذِبُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ؟ ج وَاللَّهِ لَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ فَلا أَکُونُ أَوَّلَ مَنْ کَذَبَ عَلَیْهِ، (7)فَنَظَرْتُ فِى أَمْرِى فَإِذا طاعَتِى قَدْ سَبَقَتْ بَیْعَتِى، وَإِذَا الْمِیثاقُ فِى عُنُقِى لِغَیْرِى.
[(1) آن دم که همه از ترس در خانه نشسته بودند من قیام کردم، آنگاه که همگى خودرا پنهان کرده بودند من آشکارا به میدان آمدم، همان زمان که همه لب فرو بسته بودند من سخن گفتم، آن وقت که جمعیت همه توقفکرده بودند من با راهنمائى نور خدا به راه افتادم! فریاد نمىزدم، صدایم از همه آهستهتر، اما از همه پیشگامتر بودم، (2) زمام امر را به دست گرفتم و پرواز کردم و جائزه سبقت در فضائل را بردم. همانند کوهى که تندبادها آن را به حرکت در نمىآورد، طوفانها آن را از جاى بر نمىکند، (3) هیچکس نمىتوانست عیبى در من بیابد، و هیچ سخن چینى جاى طعن در مننمىیافت. (4)ستمدیدگانى که در نظرها ذلیل و پستند از نظر من عزیز و محترمند، تا حقشان را بگیرم، نیرومندان ستمگر در نظر من حقیر و پستند، تا حق دیگران را از آنها بستانم. (5)در برابر فرمان خدا راضىو تسلیم امر او هستیم، (6) آیا گمان مىکنید ممکن است من بهرسول خدا ج دروغ ببندم؟! به خدا سوگند!من نخستین کسى هستم که وى را تصدیق کردم و هرگز من اول کسى نخواهمبود که او را تکذیب نمایم.(7)در کار خود اندیشه کردم دیدم دیدم اطاعت و پیروی از فرمان رسول ج بر من واجب است، (ابوبکرس را)تصدیق (و با او)بیعت کردم، و بر طبق عهد و پیمان خود با او رفتار نمودم.]
(33)- (خطبهی - 96)دربارهی صحابه ش یاران پیامبر ج
(13)لَقَدْ رَأَیْتُ أَصْحابَ مُحَمَّدٍ ج فَما أَرى أَحَداً مِنْکُمْ یُشْبِهُهُمْ، لَقَدْ کانُوا یُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً، وَ قَدْ باتُوا سُجَّداً وَقِیاماً، یُراوِحُونَ بَیْنَ جِباهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ، وَیَقِفُونَ عَلى مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِکْرِ مَعادِهِمْ، کَأَنّ بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ رُکَبَ الْمِعْزى مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ! (14)إِذا ذُکِرَ اللَّهُ هَمَلَتْ أَعْیُنُهُمْ حَتّى تَبُلَّ جُیُوبَهُمْ، وَمادُوا کَما یَمِیدُ الشَّجَرُ یَوْمَ الرِّیحِ الْعاصِفِ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ و رَجاءً لِلثَّوابِ.
[(13) من اصحاب محمد صلى الله علیه و آله را دیدهام، کسى را از شما نمىبینم که شبیهبه آنان بوده باشد.اصحاب محمد ج ژولیده مو و غبار آلود، شب را در حال سجده و قیام به صبح میرساندند. پیشانىها و صورتهاى خود را متناوبا بر زمین مىنهادند.آن رشد یافتگان در حال یاد آورى معادشان مانند اخگر شعلهورمىگشتند. از طول سجودى که انجام مىدادند، میان چشمانشان برآمدگى مانندزانوى بز نمودار مىشد، چشمانشان چنان اشک مىبارید که گریبانهایشان خیسمیشد و خود به اضطراب مىافتادند، چنان که درخت در روزى که باد تند بوزد، باضطرابمىافتد.[اینهمه بیقرارى]بجهت ترس از کیفر بود و امید پاداش.]
(32)- (مکتوب - 52) اوقات معیّن نمازهای پنج گانهی روز و شب در پنج وقت
(1)أَمَّا بَعْدُ، فَصَلُّواْ بِالنّاسِ الظُّهْرَ حَتّى تَفِىءَ الشَّمْسُ مِثْلَ مَرْبِضِ الْعَنْزِ، وَصَلُّواْ بِهِمُ الْعَصْرَ وَالشَّمْسُ بَیْضاءُ حَیَّةٌ فِى عُضْوٍ مِنَ النَّهارِ حِینَ یُسارُ فِیها فَرْسَخانِ، وَصَلُّوا بِهِمُ الْمَغْرِبَ حِینَ یُفْطِرُ الصّائِمُ وَیَدْفَعُ الْحآجّ إِلى مِنىً وَصَلُّواْ بِهِمُ الْعِشاءَ حِینَ یَتَوارَى الشَّفَقُ إِلى ثُلْثِ اللَّیْلِ، وَصَلُّوا بِهِمُ الْغَداةَ وَالرَّجُلُ یَعْرِفُ وَجْهَ صاحِبِهِ، (2)وَصَلُّوا بِهِمْ صَلاةَ أَضْعَفِهِمْ وَلا تَکُونُواْ فَتّانِینَ.
[(1) نماز ظهر را تا هنگامی که خورشید به اندازه طول خوابگاه گوسفندی[از
نصف النهار] گذشته باشد، با مردم بخوانید. نماز عصر را هنگامی برایشان به جا آورید
که خورشید هنوز کاملا زنده و قسمتی از روز باقی است، به گونهای که میتوان تا
غروب دو فرسخ راه را طی کرد. نماز مغرب را برایشان موقعی انجام دهید که روزه دار
افطار میکند و حاجی از عرفات [به جانب مشعرالحرام و از آن جا] به سوی منی حرکت مینماید.
نماز عشاء را از هنگامی که شفق پنهان میگردد تا یک ثلث از شب با آنان بخوانید. [و
اما] نماز صبح را وقتی باید برایشان بخوانید که شخص میتواند صورت رفیقش را ببیند
و او را بشناسد [اما چگونگی نماز جماعت در زودخواندن و یا طول دادن آن] باید مانند
نمازی باشد که ناتوانترین مامومین میتواند بخواند و هرگز فتنهگر مباشید.]
(31)- (مکتوب - 27) نماز را به خاطر امورات دنیا در وقت آن ضایع نگردان
(11)صَلِّ الصَّلاةَ لِوَقْتِهَا الْمُوَقَّتِ لَها، وَلا تُعَجِّلْ وَقْتَها لِفَراغٍ، وَلا تُؤَخِّرْها عَنْ وَّقْتِها لِاشْتِغالٍ، وَاعْلَمْ أَنَّ کُلَّ شَىْءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ.
[(11) نماز را در اوقات خودش بجای آر نه آنکه در هنگام بیکاری در انجامش تعجیل کنی، ولی به هنگام اشتغال به کار، آن را از وقتش به تاخیر اندازی. بدان که تمام اعمالت تابع نمازت خواهند بود.]
(30)- (خطبهی- 75) دعای علیس که گفته رحمت خدا برآن که تسلیم حق شود
(1)رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ حُکْماً فَوَعى، وَدُعِىَ إِلى رَشادٍ فَدَنا، وَأَخَذَ بِحُجْزَةِ هادٍ فَنَجا، (2)راقَبَ رَبَّهُ، وَخافَ ذَنْبَهُ، قَدَّمَ خالِصاً، وَعَمِلَ صالِحاً اکْتَسَبَ مَذْخُوراً، وَاجْتَنَبَ مَحْذُوراً، (3)رَمى غَرَضاً، وَأَحْرَزَ عِوَضاً، کابَرَ هَواهُ، وَکَذَّبَ مُناهُ، (4)جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِیَّةَ نَجاتِهِ، وَالتَّقْوى عُدَّةَ وَفاتِهِ. رَکِبَ الطَّرِیقَةَ الْغَرَّاءَ، وَلَزِمَ الْمَحَجَّةَ الْبَیْضاءَ، (5)اغْتَنَمَ الْمَهَلَ، وَبادَرَ الْأَجَلَ، وَتَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَلِ.
[(1)خدا رحمت کند مردی را که سخن حکیمانهای بشنود و بپذیرد، چون به راه راست خوانده شود، به طرف آن برود، کمربند راهنما(قرآن و حدیث) را بگیرد و (از سختیهای دنیا و آخرت) نجات یابد، (2)پروردگارش را مراقبت نماید(مطیع و مدافع دستوراتش باشد)، از گناه خود بترسد، عمل خالص پیش فرستد، کردارش نیکو و شایسته باشد، به دست آورد آنچه که برای او ذخیره شده است، و دوری کند از آنچه که منع گردیده، (3)تیر به نشان زند و کالای آخرت را به جای کالای دنیا گرد آورد، بر خواهش نفس خود غلبه یابد و آرزوهایش را دروغ پندارد، (4)شکیبایی را مرکب نجات و رستگاری خویش قرار دهد، تقوا و پرهیزکاری را توشهی مرگ خویش گرداند، در راه روشن(شریعت اسلام) قدم بنهد، از شاهراه درخشنده(کتاب و سنّت) دور نگردد، (5)مهلت چند روز زندگی را غنیمت شمرده فرصت را از دست ندهد، آمادهی مرگ باشد و از کردار(شایسته) توشه بر دارد.]