ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
191- خداوند بنده را دچار بلا میکند تا ضعفش را به یاد او بیاورد و اینکه اطرافیانش سودی برای او نخواهند داشت و اگر الله برایش ارادهٔ زیان داشته باشد نمیتوانند آن زیان را از او باز دارند:
﴿وَإِن یَمۡسَسۡکَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا کَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ...﴾ [یونس: 107].
«و اگر الله به تو زیانی برساند آن را برطرف کنندهای جز او نیست...».
192- فتنهٔ امروز مردم با اندیشهها، شبیهِ فتنهٔ قریش با سنگها است؛ نقل را ترک گفتند و همه چیز را از عقل خواستند. ابورجاء میگوید: «ما سنگی را میپرستیدیم و همینکه سنگ بهتری مییافتیم آن را دور میانداختیم».
193- بسیار پیش میآید که انسان گمان میکند از مقدس سازی اشخاص آزاد شده، در حالی که به دام تقدیس هوای نفس خود افتاده است. او همچنان بنده است، فقط آقایش عوض شده.
۱۹۴- اگر در ملت یا حکومتی، ضعیف مورد اهانت قرار گیرد، آن ملت نیز در میان دیگر ملتها مورد اهانت قرار خواهد گرفت؛ در حدیث آمده است:
«پاک نیست امتی که ضعیف در آن حقش را نمیگیرد مگر با لکنت زبان» [به روایت ابن ماجه. آلبانی در صحیح ابن ماجه آن را صحیح دانسته]. زیرا جزا از جنس عمل است.
195- یکی از اسباب رزق و روزی، یاری دادن ضعیفِ مظلوم، بر قویِ ظالم است؛ رسول الله ص میفرماید: «و آیا جز به سبب ضعیفانتان یاری میشوید و روزی داده میشوید؟» [بخاری].
186- هر که به قطعیات دین احترام نمیگزارد، در امور اختلافی نیز حرفش مورد احترام نیست، زیرا وی اهل هوا و هوس است. او مانند کسی است که در میزند؛ اگر در را محترمانه برایش باز کردند که هیچ، وگرنه مجرمانه در را میشکند و وارد میشود.
187- اکتفا به همنشینی با بزرگان موجب تکبر میشود و همنشینی با ضعیفان باعث تواضع است. در حدیث آمده که «پیامبر خدا ص به نزد ضعیفان مسلمان میرفت و با آنان دیدار میکرد و به عیادت بیمارانشان میرفت و در تشییع جنازهٔ آنان شرکت میکرد» [مستدرک حاکم؛ علامه آلبانی در صحیح الجامع آن را صحیح میداند].
۱۸۸- به اسلام افزوده میشود و از آن کم نمیشود، زیرا سنت خداوند چنین است که اگر یک نفر مرتد شود یک گروه جای او را بگیرند:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرۡتَدَّ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَسَوۡفَ یَأۡتِی ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُۥٓ...﴾ [المائدة: 54].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید هر کس از شما که از دین خود برگردد به زودی الله گروهی را خواهد آورد که آنان را دوست دارد و آنان او را دوست دارند...».
189- برای نصیحتگر لازم نیست اهل ستایش باشد زیرا وی مانند پزشک است و به مواضع بیماری میپردازد نه مواضع سلامتی.
۱۹۰- ممکن است منافقان از دین استفاده کنند، اما نه برای دوست داشتنِ آن بلکه برای ویران کردن آن از داخل:
﴿وَٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ مَسۡجِدٗا ضِرَارٗا وَکُفۡرٗا وَتَفۡرِیقَۢا بَیۡنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَإِرۡصَادٗا لِّمَنۡ حَارَبَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ مِن قَبۡلُۚ﴾ [التوبة: 107].
«و آنهایی که مسجدی اختیار کردند که مایهٔ زیان و کفر و تفرقهٔ میان مومنان و کمینگاهی است برای کسی که قبلا به جنگ با الله و پیامبرش پرداخته بود...».
181- تقوا در قلب است؛ اما ممکن نیست قلب کسی در حال تپیدن باشد و دیگر اعضای بدنش مرده و بی حرکت باشند.
182- آنکه ایمانش کم است وقتی از آوردن حجت و برهان ناتوان شود به تهمت و بهتان رو میآورد.
۱۸۳- انسان به اندازهٔ جهلش نسبت به الله در برابر غیر الله ذلیل میشود. رسول الله ص در پاسخ کسی که از الله خواسته بود نزد رسول الله ص شفیعِ آنان شود [تا باران ببارد] فرمود: «وای بر تو! آیا میدانی الله چیست؟ شأن الله بس بزرگتر است...» [به روایت ابوداوود].
۱۸۴- دعای هنگام رفاه، از جمله اسباب پذیرشِ دعا در هنگام سختیها است؛ در حدیث روایت شده: «هر که دوست دارد الله در هنگام سختیها و مصیبتها دعایش را استجابت کند، در هنگام رفاه بسیار دعا کند» [علامه آلبانی در صحیح الجامع آن را حسن دانسته است].
۱۸۵- برخی از گناهکاران از روی هوای نفس اندیشههایی را میپذیرند، زیرا فسقشان را توجیه میکند، و میخواهند از نام «فاسق» به نام «اندیشمند» بگریزند تا از سرزنش و عذاب وجدان در امان بمانند!
176- اگر داری بهسوی الله حرکت میکنی آدرس او را را تنها از خود او بخواه.
177- کسی که توانایی یاری مظلوم را ندارد [حداقل] ظالم را ستایش نکند. زیرا کسانی که عادت به شنیدن ستایشِ بدون نصیحت دارند دست به ستمگری میزنند، چراکه ستایش [بدون نصیحت] باعث فراموشی و سرکشی انسان میشود.
178- ممکن است خداوند کافر را به سبب عدالتش بالا ببرد و مسلمان را به سبب ستمگریاش پست کند.
۱۷۹- اثر اعمال نیک بر چهرهٔ انسان نمودار میشود:
﴿...تَعۡرِفُ فِی وُجُوهِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلۡمُنکَرَۖ...﴾ [الحج: 72].
«...در چهرهٔ کسانی که کفر ورزیدهاند [اثر] منکر را تشخیص میدهی...».
﴿...سِیمَاهُمۡ فِی وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ...﴾ [الفتح: 29].
«...نشانهٔ [مشخصهٔ] آنان بر اثر سجود در چهرههایشان است...».
180- حقوقی که اسلام برای حیوانات به رسمیت شناخته بزرگتر از حقوقی است که غرب برای انسان در نظر گرفته، اما عدالت در «شرقی» که اسلام را ضایع ساخته و «غربی» که مرز انسان و حیوان را از بین برده، گم شده است.
171- انجام دادن گناه نزد الله آسانتر از متهم کردن بیگناهان است:
﴿وَمَن یَکۡسِبۡ خَطِیَٓٔةً أَوۡ إِثۡمٗا ثُمَّ یَرۡمِ بِهِۦ بَرِیٓٔٗا فَقَدِ ٱحۡتَمَلَ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِینٗا١١٢﴾ [النساء: 112].
«و هر کس خطا یا گناهی مرتکب شود سپس آن را به بیگناهی نسبت دهد قطعا بهتان و گناه آشکاری به دوش کشیده است».
172- نیکی به والدین یا بدرفتاری نسبت به آنان وامی است که خیلی زود بازپرداخت میشود و نوهها به جای پدربزرگان آن را پرداخت میکنند. در اثر آمده که: «در حق والدین خود نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند».
173- هر رسالت حقی ناگزیر باید مورد تهمت و جوسازی اهل باطل قرار گیرد، اما همیشه دلایل آشکار قویتر از شایعههاست. جابر س میگوید: «مُضریان و یمنیان به هر کس که میخواست به مکه برود میگفتند: مواظب باش جوانک قریش فریبت ندهد!».
174- فتنهها در راه حق قرار میگیرند تا رهروان صادق را از رهروان دروغگو جدا سازند:
﴿وَلَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَیَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ صَدَقُواْ وَلَیَعۡلَمَنَّ ٱلۡکَٰذِبِینَ٣﴾ [العنکبوت: 3].
«و بیشک کسانی که پیش از آنان بودند را مورد آزمایش قرار دادیم تا الله آنانی را که راست گفتهاند معلوم دارد و دروغگویان را [نیز] بداند».
175- اهل هوا و هوس هر چه بیشتر اندیشه کند بیشتر منحرف میشود و هر گاه دست از هوای نفس بردارد همان تفکر اندک نیز برایش کافی است:
﴿إِنَّهُۥ فَکَّرَ وَقَدَّرَ١٨ فَقُتِلَ کَیۡفَ قَدَّرَ١٩ ثُمَّ قُتِلَ کَیۡفَ قَدَّرَ٢٠ ثُمَّ نَظَرَ٢١﴾ [المدثر: 18-21].
«او اندیشید و سنجید (18) کشته باد که چگونه سنجید (19) سپس کشته باد! چگونه سنجید (20) سپس نظر انداخت».