اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

آیا این خورشید را شناختید؟

آیا این خورشید را شناختید؟

این آفتاب نبوت و خورشید رسالت است، آفتاب هدایت و معرفت، آن نور تابان و نور درخشان و چراغ روشنی است که خدا بدبختی زندگی را به واسطۀ او برطرف کرده و مردم را از تاریکی‌ها به نور وارد نموده، آن حقیقت محمدیه و ذات پیامبر گرامی است که بر او بهترین صلوات و سلام نثار است. خدای‌تعالی راست فرموده که در سورۀ صف آیۀ 8 و 9 فرموده: «می‌خواهند نور خدا را با دهان‌هاشان خاموش کنند ولی خدا نور خود را به کمال می‌رساند و اگرچه کافران کراهت دارند، او خدائی است که رسول خود را باهدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همۀ ادیان ظاهر و آشکار گرداند و اگرچه مشرکان خوش ندارند» این همان خورشید زمین است که گفتگوی ما در این اوقات از اوست، آن خورشیدی که قرآنکریم به همین اوصاف در سورۀ احزاب آیۀ 45 و 46 او را ستوده و فرموده: «ای رسول ما، به یقین ما نورا به عنوان گواه و بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده و خوانندۀ به سوی خدا باذن او و چراغ نوردهنده فرستادیم» و آن چراغ نبود مگر نور نبوت که با روشنی تابید و با نور خود بر هستی مشرف شد، و صاحبان بصیرت دیدند، و کور و عورها انکار کردند، و چه خوب گفته آن که خدا جزای خیرش دهد که گوید:

شمس ما درسما درخشان است

 

لیک مخفی ز چشم کوران است

به تحقیق دشمنان اسلام از زمان‌های قدیم برای تشکیک در نبوت او و طعن در رسالت و بزرگواری او دروغ‌ها و باطل‌ها نوشته و بسته‌اند تا مؤمنین را در دین خود به شک اندازند و از ایمان به رسالت او دور سازند و چنین دروغ‌ها و بهتان و افترها در حق انبیاء و مرسلین چیز تازه‌ای نبوده است که:

حق سنت و فرمانش

 

اندر همه دورانش

در خلق همین بوده

 

تا بوده چنین بوده

در سنت خدا تبدیل و تغیر نیابی. و خدای عزوجل راست فرموده آنجا که در سورۀ فرقان آیۀ 31 فرماید: ﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّٗا مِّنَ ٱلۡمُجۡرِمِینَۗ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ هَادِیٗا وَنَصِیرٗا ٣١.

«و بدینگونه قرار دادیم برای هر پیامبری دشمنی از گناهکاران و پروردگار تو برای هدایت و یاری‌نمودن کافی است».

و ما، قبل از آن که از «أمهات المؤمنین» و زوجات طاهرات خاتم النبیین گفتگو کنیم و حکمت و مصلحت ازدواج هریک را بیان کنیم، دوست داریم شبهۀ‌ فاسده‌ای را که مدت‌های بسیاری از دشمنان چه صلبیین کینه‌توز و چه غربیین متعب برای فاسدنمودن عقائد‌ مکرر می‌کنند برای اینکه حقایق را بپوشانند و برای رسالت عظمای حضرت محمد عیبجویی کنند، بیان کنیم. می‌گویند: حضرت محمد مردی شهوت‌ران و به دنبال شهوات و لذات خود بوده و اکتفا به یک زن و یا چهار زن چنانچه بر پیروان خود واجب نموده اکتفا نکرده، بلکه زوجات او به ده و یا زیادتر رسیده، در راه شهوات به هوی و هوس مایل بوده. چنانکه می‌گویند: فرق بسیاری است بین عیسی و محمد. آن که بر هوای بنفس غالب شده و با نفس خود جهاد کرده مانند عیسی بن مریمu و میان آنکه با هوای نفس سیر کرده و به دنبال شهوات خود بوده مانند محمد فرقی است ﴿کَبُرَتۡ کَلِمَةٗ تَخۡرُجُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡۚ إِن یَقُولُونَ إِلَّا کَذِبٗا ٥[الکهف: 5].

«چه جسارت بزرگی که از دهان‌شان بیرون می‌آید، نمی‌گویند مگر دروغ و افتراء».

حقا که ایشان کینه‌توز و دروغگویند. محمد ج نه مرد شهوترانی بوده، همانا رسول انسانی بوده تزویج نموده چنانکه بشر تزویج می‌کند برای آن که مقتدای بشر در راه راست باشد و او نه خدا و نه فرزند خداست چنانکه نصاری در حق پیامبرشان معتقدند. همانا او بشری است مانند دیگران، خدا او را به وحی و رسالت برتری داده و به او فرموده: بگو، من بشری مانند شمایم که به سویم وحی می‌شود.

و او پیامبر تازه درآمدی نبوده تا با سنت انبیاء مخالفت کند و یا راه ایشان را ترک نماید، رسولان گرامی که قرآن از ایشان حکایت کرده و در سورۀ رعد آیۀ 38 خدای عزوجل فرموده: ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِکَ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَذُرِّیَّةٗۚ.

«به تحقیق ما رسولانی قبل از تو فرستادیم و برای ایشان زنان و ذریه قرار دادیم».

پس برچه مبنا در اینجا غوغا و جنجال را در حق خاتم النبیین برافروخته و به راه انداخته‌اند. و لیکن شاعر گوید:

مه فشاند نور و سگ عوعو کند

 

هرکسی بر طنیت خود می‌تند

چه بسا چشم بیماری پرتو خورشید را انکار کند، و طعم آب را دهان مریض درک نکند.

و خدایتعالی راست فرموده آنجا که می‌گوید: ﴿فَإِنَّهَا لَا تَعۡمَى ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَلَٰکِن تَعۡمَى ٱلۡقُلُوبُ ٱلَّتِی فِی ٱلصُّدُورِ ٤٦ [الحج: 46].

«حقا که دیده‌ها کور نیست، و لیکن دل‌هائی که در سینه‌ها می‌باشد کور است».

ای برادران گرامی

اینجا دو نقطه و دو نکتۀ بزرگی است که این شبهه را از پیامبر گرامی دور می‌سازد، و سنگی به دهان هر تهمت‌زن گناهکاری که می‌خواهد از صاحب رسالت محمد بن عبدالله عیبجویی کند می‌افکند. لازم است هنگامی که از أمهات مؤمنین و از حکمت تعدد زوجات طاهرات رضوان الله علیهم أجمعین سخن می‌گوئیم، از آن دو نکته غافل نشویم و آن‌ها را جلو چشم بگذاریم:

این‌ها است آن دو نکته:

اولاً: رسول گرامی ج زوجات خود را متعدد نکرد مگر پس از رسیدن به سن پیری، یعنی پس از آن که عمر او از پنجاه گذشته بود.

ثانیاً: تمام همسران پاک او بیوه بودند چیز سیده عایشهل. از این دو نکته به سادگی می فهمیم که این شبهه بی‌پا و این ادعا باطل است که مستشرقین کینه‌توز ساخته و بسته‌اند. پس اگر مقصود از جریان ازدواج شهوت و یا هوی و هوس بود و یا صرف بهره‌بردن از زنان بود، باید در سنّ جوانی این کار انجام گیرد نه در سنّ پیری. و باید با کره‌های جوان را تزویج کند نه بیوه‌های مسن را، در حالی که او به جابر بن عبدالله هنگامی که خدمتش آمد و بر صورت او اثری از بوی خوش و نعمت بود، فرمود: آیا تزویج کرده‌ای؟ گفت: آری، فرمود: بکر یا بیوه؟ گفت: بلکه بیوه، حضرت صلوات الله علیه به او فرمود: پس چرا بکری که با او بازی کنی و او با تو بازی کند و تو او را بخندانی و او تو را بخنداند انتخاب نکردی؟ در اینجا رسول گرامی اشاره کرد به ازدواج بکر و راه بهره‌بردن و شهوت‌رانی را می‌دانست. پس آیا معقول است که خود بیوه‌ها را تزویج کند و ابکار را رها کند و در سن پیری ازدواج نماید و در جوانی ترک کند اگر هدف او لذت و شهوت بود. در حالی که اصحاب او رضوان الله علیهم جان خود را فدای او می‌کردند و از فداشدن برای او دریغ نداشتند. و اگر خواستار تزویج دختران بکر رعنای زیبای ایشان می‌شد به سرعت استقبال می‌کردند پس چه شد که در اوائل جوانی و تازگی شباب زوجات متعدد نگرفت و ازدواج با ابکار را ترک و بیوه‌هائی که یتیمان متعدد داشتند ویا شوهرانشان شهید و بی‌سرپرست و بی‌نفقه بودند تزویج نمود.

این نکته بدون شک هر تهمت و افترائی را دفع می‌کند و هر بهتانی را پامال می‌نماید و آن بدگوی گنه‌پیشه‌ای را که می‌خواهد قدسیت رسول خدا را آلوده کند و یا طهارت او را مشوه سازد، رد می‌کند.

پس ازدواج این رسول به قصد هوی و شهوت نبود، و همانا برای حکمت‌های بزرگ و اهداف نیک و نتیجه‌های بلندی بود که به زودی بیان آن دشمنان را به اقرار می‌آورد اگر تعصب و کوری را رها سازند و منطق عقل و وجدان را حاکم نمایند.

و به زودی خواهند یافت که در این ازدواج‌ها صفات اعلای انسانیت است در انسانی با فضیلت و گرامی و پیغمبر رحمتی که راحتی خود را فدا کرده در راه مصالح غیر خود و در راه مصلحت دعوت و اسلامیت.


مقدمه

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

ستایش و سپاسگزاریم خدای کامل و مستجمع جمیع کمالات ذاتیه را، و صلوات و سلام بر برگزیدۀ خلق او سیدنا محمد و بر آل و اصحاب و پیروان ایشان به نیکی تا قیامت.

و بعد از سلام و تحیت گویم شما خوانندگان را به دستور خدا که فرموده: ﴿تَحِیَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَکَةٗ طَیِّبَةٗ[النور: 61] «تحیت و زنده‌بادی با برکت و پاکیزه از جانب خدا». و از او درخواست دارم که دل‌های ما را به روشنی و خوشنودی از یکدیگر جمع نماید و توفیق و اخلاص و حسن گفتار و رفتار به ما عنایت کند، و کمال ایمان و یقین صحیح به ما روزی دهد. زیرا او شنونده و اجابت‌کنندۀ دعا می‌باشد.

ای برادران گرامی

آیا به خورشید فروزان وسط روز که بی‌پرده و بدون ابر پرتوافکن است نظر کرده‌اید که اگر انسانی بخواهد آن را خاموش کند و یا جلو نور آن را بگیرد و به دهان خود پف کند و یا پرده‌ای جلو آن بیاویزد، آیا نور و تابش از بین می‌رود؟ البته خیر، و این چنین است خورشید ما که در این اوقات گرامی از آن سخن می‌رانیم. ما هرگز از خورشید سوزنده سخن نمی‌رانیم، بلکه از خورشید تابان تکلم می‌کنیم.

 

منابع مورد استفاده‌ی مترجم:

منابع مورد استفاده‌ی مترجم:

1-    تفسیر نور، تألیف: دکتر مصطفی خرم‌دل، نشر احسان، چاپ چهارم - ۱۳۸۴

2-    قرآن ‌کریم، ترجمه: مسعود انصاری خوشابر، نشر فروزان، چاپ دوم - ۱۳۸۹

3-    قرآن‌مبین، ترجمه: علی‌اکبر طاهری‌قزوینی، انتشارات قلم، چاپ اول، پاییز ۱۳۸۶

4-    لؤ‌لؤ‌ والمرجان، تألیف: محمدفؤاد عبدالباقی، ترجمه: ابوبکر حسن‌زاده، نشر احسان، چاپ اول ۱۳۸۰

5-    صحیح بخاری، مترجم: دکتر طاهر لاوژه، مؤسسه انتشاراتی حسینی اصل، چاپ: اول ۱۳۹۰

6-    مختصر صحیح بخاری، مترجم: عبدالقادر ترشابی، انتشارات حرمین، چاپ: اول - بهار ۱۳۸۴

7-    مختصر صحیح مسلم، مترجم: عبدالقادر ترشابی، انتشارات حرمین، چاپ: اول - ۱۳۹۲

8-    ترجمه فارسی الأذکار النوویه،‌ تألیف: امام نووی، مترجمان: اصغر اسدزاده - محمد جبروتی

9-    مختصر صحیح مسلم، مترجم: داود نارویی

10-   پناهگاه مؤمنین، تألیف: امام محمد بن محمد‌ جزری، ترجمه: مولانا محمدقاسم قاسمی، انتشارات شیخ ‌الاسلام احمد جام، چاپ: پنجم ۱۳۸۷

11-  تفسیر راستین، تألیف: شیخ عبدالرحمن بن ناصر سعدی، ترجمه: محمدگل گمشادزهی، نشر احسان، چاپ اول - ۱۳۸۷

12-  فتح الملهم شرح صحیح مسلم، مؤلف: شیخ شبیر احمد عثمانی، مترجم: عبدالروف مخلص، انتشارات شیخ ‌الاسلام احمد جام، چاپ: اول - ۱۳۹۰

13-  ریاض الصالحین، تألیف: امام نووی، مترجم: احمد حواری‌نسب [ابوسعید]، انتشارات کردستان، چاپ اول - ۱۳۸۷

14-  ادب‌المفرد، تألیف: امام بخاری، ترجمه: عبدالعلی نور احراری، انتشارات شیخ ‌الاسلام احمدجام، چاپ: اول - ۱۳۹۰

15-  نیروی زندگی، تألیف: عائض بن عبدالله القرنی، مترجم: زاهد ویسی، ناشر: حافظ ابرو، چاپ: اول - ۱۳۹۰

16-  دست‌های نیاز، تألیف: محمد نزار القطشه، مترجم: جهانگیر ولدبیگی، انتشارات کردستان، چاپ: دوم - ۱۳۹۰

۲۲۵- احادیث پناه جستن (۶)

۲۲۵- احادیث پناه جستن (۶)

1-    در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «‏تَعَوَّذُوا بِاللهِ مِنْ جُهْدِ الْبَلاَءِ، وَدَرَکِ الشَّقَاءِ، وَسُوءِ الْقَضَاءِ، وَشَمَاتَة الأَعْدَاءِ: از فشار بلا، و نگون‌بختی، و قضای بد، و شادمانی دشمنان به خداوند پناه ببرید»[1].

در برخی روایات این حدیث آمده که: «پیامبرr از فشار بلا، و نگون‌بختی، و قضای بد، و شادمانی دشمنان، به خدا پناه می‌برد»[2].

در این حدیث از چهار مسأله به خدا پناه برده شده است:

1-    «جُهْدِ الْبَلاَءِ: فشار بلا» عبارتست از هر رنج و مشقتی که فرد بدان گرفتار می‌گردد و توان تحمل آن را ندارد و نمی‌تواند آن را از خود دور گرداند.

2-    «دَرَکِ الشَّقَاءِ: نگون‌بختی»: «الدرک» همان رسیدن و پیوستن به چیزی است، و «الشقاء» عکس سعادت است، که همان هلاکت یا هر آن چیزی است که منجر به هلاکت می‌شود، این هم در امور دنیا رخ می‌دهد و هم در امور آخرت.

3-    «وَسُوءِ الْقَضَاءِ: قضای بد»: آنچه آدمی را تباه کرده یا او را در اموری ناخوشایند گرفتار می‌کند که خود عام و فراگیر بوده و جان و مال و خانواده و فرزندان و سرانجام آدمی را دربرمی‌گیرد.

4-    «شَمَاتَة الأَعْدَاءِ: شادمانی دشمنان»: آنچه قلب آدمی را می‌آزارد و اثری ژرف در روح و جان آدمی برجای می‌‌گذارد آن هم به واسطه خوشحال شدن دشمنان به خاطر فرود آمدن بلا و سختی بر او.

2-    در صحیح مسلم از عبدالله بن عمر ب روایت است که گفت: از جمله دعاهای پیامبرخداr این [دعا] بود: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنْ زَوَالِ نِعْمَتِکَ، وَتَحَوُّلِ عَافِیَتِکَ، وَفُجَاءَة نِقْمَتِکَ، وَجَمِیعِ سَخَطِکَ: خدایا به تو پناه می‌برم از زوال نعمت‌ات و دگرگون شدن عافیت‌ات و کیفر ناگهانی‌ات و هرگونه ناخشنودی‌ات»[3].

امام شوکانی/ می‌گوید: «رسول اللهr از زوال نعمت پروردگارش به او پناه برده است و بی‌گمان زوال نعمت زمانی است که شکر آن به جای نیامده باشد و یا در جایی به کار نگرفته شده باشد که شایسته آن است، درست مانند بخل که مقتضای نعمت این است که فرد،‌ شکر آن را به جای آورد و یا از آن به دیگران ببخشد و یا زکاتش را پرداخت کند.

هم‌چنین پیامبرr از دگرگون شدن عافیت پروردگارش به او پناه برده است، چرا که هرگاه خداوند عافیتش را نصیب شخص گرداند، خیر و نیکی هر دو سرا را به دست می‌آورد، و اگر عافیت را از دست دهد شر هر دو سرا نصیبش می‌گردد، همانا با عافیت امور دنیا و آخرت سروسامان می‌گیرد.

پیامبرr از کیفر ناگهانی خداوند به او پناه برده است کیفری که ناگهانی و بی‌آن‌که آدمی متوجه شود دامن‌گیرش می‌شود چرا که اگر خداوند بنده را مورد انتقام قرار دهد بلایی بر سرش فرود می‌آورد که آدمی قادر به دفع آن نباشد و حتی اگر همه‌ی آفریده‌ها نیز دست به یکی شوند نمی‌توانند آن را از او دور کنند.

پیامبرr از هر گونه ناخشنودی خداوند به او پناه برده است چرا که اگر خداوند از آدمی ناخشنود گردد آدمی هلاک و نابود و متضرر می‌گردد، هر چند که ناخشنودی از کمترین چیز و با کمترین سبب باشد لذا پیامبرr می‌فرماید: «از هر گونه ناخشنودی‌ات» و با این عبارت فراگیر هر نوع ناخشنودی را شامل می‌شود»[4].

3-    زیادبن علاقه از عمویش t نقل کرده که گفت:‌ پیامبرr [در دعا] می‌فرمود: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنْ مُنْکَرَاتِ الأَخْلاَقِ وَالأَعْمَالِ وَالأَهْوَاءِ: خدایا! از اخلاق و اعمال ناپسند و هواهای نفسانی به تو پناه می‌آورم»[5].

این حدیث مشتمل بر پناه بردن به خدا از سه مساله ناپسند است:

1-    «مُنْکَرَاتِ الأَخْلاَقِ: اخلاق ناپسند» این از مقوله اضافه صفت به موصوف است، یعنی:‌ اخلاق ناپسند، پیامبرr از اخلاق ناپسند به خداوند پناه می‌برد چرا که چنین اخلاقی سبب جلب هر شر و دفع هر خیری می‌شود.

2-    «مُنْکَرَاتِ الأَعْمَالِ: اعمال ناپسند»: که عبارتست از: گناهان و معاصی.

برخی از علما می‌‌گویند: منظور از اخلاق: اعمال باطنی، و مقصود از اعمال: افعال ظاهری است[6] [با این برداشت] این‌که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنْ مُنْکَرَاتِ الأَخْلاَقِ وَ الأَعْمَالِ» از گناهان پیدا و پنهان به خدا پناه می‌جوید.

3-    «مُنْکَرَاتِ الأَهْوَاءِ: هواهای نفسانی» أهواء جمع هوی است. پیامبرr از هواهای نفسانی به خدا پناه می‌جوید چرا که آدمی را گرفتار شر و بدبختی می‌نمایند، و انواع خلاف‌ها و انحرافات و جرم و جنایت‌ها از هواهای نفسانی نشأت می‌گیرند.

4-    از عائشه ل روایت شده که رسول اللهr در دعایش می‌فرمود: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّ مَا عَمِلْتُ وَ شَرِّ مَا لَمْ أَعْمَلْ: خدایا! از شر آن‌چه انجام داده‌ام و آن‌چه انجام نداده‌ام به تو پناه می‌آورم»[7] این پناه جستن از جمله پناه جستن‌های جامعی است که تمامی شر را -چه آنچه را آدمی انجام داده و چه آنچه را انجام نداده- دربرمی‌گیرد.

شوکانی می‌گوید: «پیامبرr از شر کارهایی که پیش‌تر انجام داده و از شر کارهایی که انجام خواهد داد به خداوند پناه جسته، هم‌چنان که -در روایتی دیگر- از شر اموری که می‌داند و از شر اموری که نمی‌داند به خداوند پناه جسته است، این پناه جستن رسول اللهr به خاطر آموزش به امتش است که به او اقتدا کرده و چنین دعا کنند، والا تمامی اعمال ایشان r همه‌اش خیر بوده و شری در آن قابل تصور نیست، و نیز تمام چیزهایی که در گذشته از آن آگاهی داشته و در آینده نیز علم آن برایش رخ خواهد داد از شر آنها محفوظ است»[8].

در این پناه جستن، اشاره به این مطلب است که شری که گریبان‌گیر آدمی می‌گردد فقط به علت کارهایی است که خود مرتکب شده یا به سبب کارهایی است که دیگر مردمان مرتکب شده‌اند هر چند که خود، نقش مستقیمی در ارتکاب آن نداشته است. هم‌چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَآ أَصَٰبَکُم مِّن مُّصِیبَةٖ فَبِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِیکُمۡ وَیَعۡفُواْ عَن کَثِیرٖ ٣٠ [الشورى: 30].

«و هر مصیبتی که گریبانگیرتان شود، از دستاوردِ خودتان است و [خداوند] از بسیاری درمی‌گذرد».

و می‌فرماید:

﴿وَٱتَّقُواْ فِتۡنَةٗ لَّا تُصِیبَنَّ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنکُمۡ خَآصَّةٗۖ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ ٢٥     [الأنفال: 25].

«و از فتنه‌ای بپرهیزید که تنها به ستم‌کارانتان نرسد [بلکه به همگان می‌رسد] و بدانید که خداوند سخت کیفر است».

هم‌چنین در این پناه جستن دلیلی است بر ضعف و ناتوانی آدمی، و شدت نیازمندیش به خداوند در اصلاح امور، و پایداری در انجام کارها، و مصون ماندن از شرور نفس و کارهای زشت. همانا آدمی یک چشم برهم نهادن نیز از پروردگار و آقا و مولایش خداوند سبحان بی‌نیاز نیست چرا که او توفیق‌دهنده و پایدارکننده آدمی بر راه راست، و هدایتگر هر بنده‌ای است که خود بخواهد و پروردگاری جز او نیست.

با [بیان] این پناه جستن جامع -بحمدالله- جمع‌آوری آنچه را در این مقوله می‌خواستم به سرانجام رسید، در ابتدا و انتها حمد و ستایش از آن خدا بوده و در پیدا و پنهان شکر و سپاس مختص او است.

﴿رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَصۡلِحۡ لِی فِی ذُرِّیَّتِیٓۖ إِنِّی تُبۡتُ إِلَیۡکَ وَإِنِّی مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ ١٥                                                                        [الأحقاف: 15].

«پروردگارا، به من توفیق ده تا نعمتت را که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای سپاس‌گزارم و کار شایسته‌ای کنم که به آن خشنود شوی و فرزندانم را نیز برای من شایسته بدار. من به توروی آورده‌ام و من از مسلمانانم».

﴿رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ١٢٧                                     [البقرة: 127].

«پروردگارا، از ما بپذیر. همانا که تویی شنوای دانا».

صبح روز یکشنبه پانزدهم جمادی‌الآخر، سال هزار و چهارصد و بیست و پنج هجری‌قمری نوشتن این کتاب را به پایان رساندم.

والحمدلله رب العالمین، وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.

 

پایان ترجمه: صبح روز یکشنبه ۱/۱۰/۱۳۹۲ هجری ‌شمسی

مصادف با نوزدهم صفر سال هزار و چهارصد و سی و پنج هجری‌ قمری

 






[1]- بخاری (6616). در صحیح مسلم (2707) روایت شده که رسول‌اللهr خود چنین می‌کردند.

[2]- بخاری (6347)، و مسلم (2707) به نقل از ابوهریره t

[3]- مسلم (2739)

[4]- تحفه‌الذاکرین (ص: 352-351) با اندک اختصاری.

[5]- ترمذی (3591)، و آلبانی/ در «صحیح سنن ترمذی» (3/473) آن را صحیح دانسته است.

[6]- بنگر به:‌ تحفة‌الأحوذی (10/50)

[7]- این حدیث را مسلم (2716) روایت کرده است.

[8]- تحفة‌الذاکرین (ص: 351)

۲۲۴- احادیث پناه جستن (۵)

۲۲۴- احادیث پناه جستن (۵)

1-    از عائشه ل روایت شده که رسول اللهr [به هنگام دعا] می‌فرمودند: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنَ الْکَسَلِ، وَالْهَرَمِ، وَالْمَأْثَمِ، وَالْمَغْرَمِ، وَمِنْ فِتْنَة الْقَبْرِ، وَعَذَابِ الْقَبْرِ، وَمِنْ فِتْنَة النَّارِ، وَعَذَابِ النَّارِ، وَمِنْ شَرِّ فِتْنَة الْغَنِیَ، وَأَعُوذُبِکَ مِنْ فِتْنَة الْفَقْرِ، وَأَعُوذُبِکَ مِنْ فِتْنَة الْمَسِیحِ الدَّجَّالِ، اَللَّهُمَّ اغْسِلْ عَنِّی خَطَایَایِ بِمَاءِ الثَّلْجِ وَالْبَرَدِ، وَنَقِّ قَلْبِی مِنَ الْخَطَایَا کَمَا نَقَّیْتَ الثَّوْبَ الأَبْیَضَ مِنَ الدَّنَسِ، وَبَاعِدْ بَیْنِی وَبَیْنَ خَطَایَایَ کَمَا بَاعَدْتَ بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ: خدایا، از تنبلی و فرتوتی و گناه و بدهی، و از فتنه قبر، و عذاب قبر، و از فتنه آتش [دوزخ]، و عذاب آتش [دوزخ]، و از شر فتنه ثروتمندی به تو پناه می‌آورم، و از فتنه فقر و ناداری به تو پناه می‌آ‌ورم، و از فتنه مسیح دجال به تو پناه می‌آورم، خدایا، گناهان‌ام را با آب برف و تگرگ از من بشوی و چنان‌که لباس سفید را از چرک پاک کردی، دل‌ام را از گناهان پاک گردان و چنان که میان مشرق و مغرب دوری انداخته‌ای، میان من و گناهانم دوری انداز»[1].

این دعا مشتمل بر پناه بردن به خدا از یازده مسأله و دعا کردن درباره سه موضوع دیگر است. مسائلی که از آنها به خدا پناه برده شده عبارتند از:

1-    این‌که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنَ الْکَسَلِ» خدایا از تنبلی به تو پناه می‌برم، پیش‌تر در این باره سخن گفته شد.

2-    این‌که می‌گوید: «وَالْهَرَمِ» و فرتوتی، هم‌چنین پیش‌تر در این باره سخن گفته شد.

3-    این‌که می‌‌گوید: «وَالْمَأْثَمِ» یعنی: از آنچه موجب درافتادن در گناه می‌شود به تو پناه می‌آورم.

4-    این‌که می‌گوید: «وَالْمَغْرَمِ» یعنی: آنچه موجب ضرر و زیان و تاوان می‌شود یعنی: آدمی ملزم به پرداخت آن می‌شود حال یا به سبب گناهی یا معامله‌ای و یا چیزی شبیه این‌ها که همان بدهی است که باید پرداخت کند. در حدیث آمده که به پیامبرr گفته شد: یا رسول اللهr چرا شما از این‌که بدهکار شوید زیاد به خدا پناه می‌برید؟ فرمودr: «زیرا انسان بدهکار، دروغ می‌گوید، و خلف وعده می‌کند»[2].

گناه و بدهکاری بیان‌گر اشاره به حق الله و حق آدمی هستند. گناه اشاره به حق الله، و بدهکاری اشاره به حق‌الناس است.

5-    این‌که می‌‌گوید: «وَمِنْ فِتْنَة الْقَبْرِ» از فتنه قبر به تو پناه می‌آورم، منظور سؤال دو فرشته در قبر است.

6-    این‌که می‌گوید: «وَعَذَابِ الْقَبْرِ» پیش‌تر در موردش سخن گفته شد.

7-    این‌که می‌گوید: «وَمِنْ فِتْنَة النَّارِ» از فتنه آتش دوزخ به تو پناه می‌آورم، منظور سؤال نگهبانان دوزخ است که از سر سرزنش و نکوهش از دوزخیان می‌پرسند و اشاره به این سخن خداوند است که می‌فرماید:

﴿کُلَّمَآ أُلۡقِیَ فِیهَا فَوۡجٞ سَأَلَهُمۡ خَزَنَتُهَآ أَلَمۡ یَأۡتِکُمۡ نَذِیرٞ ٨                     [الملک: 8].

«هرگاه گروهی در آن افکنده می‌شوند. نگهبانانش از آنان می‌پرسند: آیا هشداردهنده‌ای به سوی شما نیامد؟»

8-    این‌که می‌گوید: «وَعَذَابِ النَّارِ» پیش‌تر در موردش سخن گفته شد.

9-    این‌که می‌گوید: «وَمِنْ شَرِّ فِتْنَة الْغَنِیَ» از شر فتنه ثروتمندی به تو پناه می‌آورم، معنایش این است که از شر تکبر و سرمستی و خسیسی که به سبب این ثروتمندی پدید می‌آید و این‌که می‌بایستی زکات و صدقات از آن پرداخت گردد اما [گاه] فرد ثروتمند آن را رعایت نمی‌کند به تو پناه می‌آورم.

10-  این‌که می‌گوید: «وَأَعُوذُبِکَ مِنْ فِتْنَة الْفَقْرِ» و از فتنه ناداری و فقر به تو پناه می‌آورم، منظور از آن تنگدستی شدیدی است که خیری به همراه ندارد و موجب پارسایی نمی‌شود بلکه چنین فقیری گرفتار چیزهایی می‌شود که شایسته دیندار و جوانمرد نیست که بدان گرفتار گردد و به خاطر نیازش دیگر ابائی از آن ندارد که دچار چه کار حرامی می‌گردد و در چه وضعیتی گیر افتاده، و گفته شده: منظور از فتنه فقر عصبانیت و دلسردی و یأسی است که دامنگیر شخصی می‌شود که تحمل چنان حالتی را نداشته و هم‌چنین ایمان محکمی ندارد که او را از عصبانیت و یأس بازدارد. و گفته شده: منظور از فقر: فقر ذاتی و درونی است که اگر همه دنیا هم از آن او گردد باز هم فقیر است.

نووی/ می‌گوید: «پناه جستن رسول اللهr از فتنه‌ی ثروتمندی و فتنه‌ی فقر بدین خاطر است که در فقر ترس از عصبانی شدن و کم‌تحملی و درگیر شدن به حرام یا شبهه به خاطر نیاز وجود دارد و در ثروتمندی ترس از تکبر و فخرفروشی و خست یا خرج کردن آن در راه اسراف و باطل یا انجام کارهایی است که مایه‌ی مباهات است»[3].

11-  این‌که می‌گوید: «وَأَعُوذُبِکَ مِنْ فِتْنَة الْمَسِیحِ الدَّجَّالِ» و از فتنه مسیح دجال به تو پناه می‌آورم به این خاطر است که این فتنه بزرگ‌ترین فتنه موجود در دنیاست، هم‌چنان که در حدیث ابی‌امامه t آمده که گفت: پیامبرr برای ما خطبه خواند... و حدیث را بیان داشت که در آن آمده: «از زمانی که خداوند نسل آدم را آفریده در زمین فتنه‌ای بزرگ‏تر از فتنه دجال نبوده است»[4].

شوکانی/ می‌گوید: «منظور از فتنه مسیح دجال کارهایی است که توسط او صورت می‌گیرد و افراد ضعیف‌الایمان به واسطه آن گمراه می‌شوند هم‌چنان که احادیثی که دربرگیرنده سخن درباره او و ظهورش، و اموری که توسط او برای مردم صورت می‌گیرد است این مطلب را در خود جای داده‌اند»[5].

اما سه موضوعی که رسول اللهr در این حدیث درباره آنها به درگاه خدا دعا کرده عبارتند از:

1-    این‌که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ اغْسِلْ عَنِّی خَطَایَایِ بِمَاءِ الثَّلْجِ وَالْبَرَدِ» خدایا گناهان‌ام را با آب برف و تگرگ از من بشوی.

ابن قیم/ می‌گوید: «در این حدیث بخشی از دانش وجود دارد: همانا هر دردی با ضد آن مداوا می‌گردد بی‌شک در گناهان حرارت و سوزندگی وجود دارد و آنچه متضاد آن است برف و تگرگ و آب سرد است، نباید این‏گونه برداشت کرد که: آب داغ در از بین بردن چرک و کثافت کاراتر است چرا که آب سرد به نوبه‏ی خود سبب سخت و سفت شدن جسم و تقویت آن می‌شود حالتی که در آب گرم وجود ندارد، و گناهان سبب پدید آمدن دو اثر می‌شوند: 1- ناپاک شدن و 2- سستی و بی‌حالی، آنچه موردنظر است مداوای آن با چیزی است که قلب را پاک کرده و آن را سرحال می‌آورد پس نام بردن از آب سرد و برف و تگرگ اشاره به این دو موضوع است»[6].

2-    این‌که می‌گوید: «وَنَقِّ قَلْبِی مِنَ الْخَطَایَا کَمَا نَقَّیْتَ الثَّوْبَ الأَبْیَضَ مِنَ الدَّنَسِ» و چنان که لباس سفید را از چرک پاک کردی، دل‌ام را از گناهان پاک گردان. پاکی قلبش را از گناهان به پاکی لباس سفید از چرک تشبیه کرده است چرا که برخلاف دیگر رنگ‌ها از بین رفتن چرک از روی لباس سفید واضح‌تر و مشخص‌تر است چرا که در رنگ‌های دیگر این احتمال وجود دارد که اثر چرک بعد از شست‌وشو باقی مانده و به خاطر عواملی آشکار نگردد، برخلاف رنگ سفید که کمترین لکه‌ای در آن آشکار می‌گردد، و هدف از این تشبیه آن است که خداوند قلبش را از گناهان، پاک و پاکیزه گرداند هم‌چنان که لباس سفید پاک شده از چرک هیچ اثری برآن باقی نمی‌ماند.

3-    این‌که می‌گوید: «وَبَاعِدْ بَیْنِی وَبَیْنَ خَطَایَایَ کَمَا بَاعَدْتَ بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ» و چنان که میان مشرق و مغرب دوری انداخته‌ای، میان من و گناهانم دوری انداز. منظور از دوری انداختن در این‌جا: محو پیامدهایی است که از ارتکاب گناهان رخ می‌دهد و عدم مؤاخذه به خاطر آنها، و مصون داشتن از آنچه بدان گرفتار و درگیر نشده است، می‌باشد. و این‌ها نیز به خاطر مبالغه در دور کردن‌شان به دوری میان مشرق و مغرب تشبیه شده‌اند، چرا که در امور قابل مشاهده چیزی دورتر از مشرق و مغرب دیده نمی‌شود و برخورد مشرق و مغرب با هم امری محال و ناممکن است گویی منظورش آن است که به تمامی میان او و گناهان و پیامدهای آن فاصله افتد. کرمانی می‌گوید: «این احتمال وجود دارد که در این دعاهای سه‌گانه اشاره‌ای به زمان‌های سه‌گانه باشد، دورگرداندن برای آینده، پاک شدن برای زمان حال، و شستن برای گذشته»[7].




[1]- بخاری (6368)، و مسلم (589)

[2]- بخاری (832)، و مسلم (589) به نقل از عائشهل.

[3]- شرح صحیح مسلم (17/28)

[4]- ابن ماجه (4077) این حدیث را روایت کرده و آلبانی/ در «ضعیف سنن ابن‌ماجه» (814) آن را ضعیف دانسته است.

[5]- تحفه‌الذاکرین (ص: 144)

[6]- زادالمعاد (4/293)

[7]- فتح‌الباری (2/230)