اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

۱۴۸- دعای قنوت در نماز وتر

۱۴۸- دعای قنوت در نماز وتر

در این جا سخن درباره‌ی دعای قنوت در نماز وتر است. ابوداود و نسائی و دیگران از حسن بن علیب روایت کرده‌اند که گفت: «پیامبر خدا r کلماتی به من آموخت تا آن‌ها را در [قنوت] نماز وتر بگویم [و آن کلمات این‌ها هستند]: «اَللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیمَنْ هَدَیتَ وَعَافِنِی فیمَنْ عَافَیتَ، وَتَوَلَّنی فِیمْنَ تَوَلَّیتَ، وَبَارِک لِی فِیمَا أَعْطَیتَ، وَقِنِی شَرَّمَا قَضَیتَ، إِنَّک تَقْضِی وَلَا یقْضَی عَلَیک، وَإِنَّهُ لَا یذِلُّ مَنْ وَالَیتَ، وَلَا یعِزُّ مَنْ عَادَیتَ، تَبَارَکتَ رَبَّنَا وَتَعَالَیتَ»: خداوندا، مرا در زمره‌ی کسانی قرار ده که آنان راهدایت کرده‌ای، و از کسانی قرار ده که به آنان عافیت بخشیده‌ای، و مرا از کسانی قرار ده که تو یاور آنانی، و آنچه را که به من عطا فرموده‌ای با برکت و افزون گردان، و مرا از شرّ و بدی آنچه که مقدّر کرده‌ای در امان بدار؛ زیرا تویی که [بر همه‏چیز و همه‌کس] فرمان می‌رانی، و کسی بر تو فرمان نمی‌راند، و بی‌گمان کسی که تو حمایتش کنی خوار و ذلیل نمی‌شود، و آن کس که با تو دشمنی ورزد، عزت و ارجمندی نخواهد یافت، پروردگارا، تو مبارک و افزون نعمت و بلند مرتبه‌ای»[1].

این دعا، دعایی عظیم است که خواسته‌هایی ارجمند ومفاهیمی والا را در برگرفته است در این دعا از خدا درخواست هدایت و عافیت و سرپرستی و برکت و در امان ماندن، شده است؛ به همراه اعتراف به این که همه‌ی کارها به دست خدا و تحت تدبیر او صورت می‌گیرد، هر‌آنچه بخواهد می‌شود و هرآنچه را نخواهد نمی‌شود[2].

این که در ابتدای این دعا می‌گوید: «اَللَّهُمَ اهْدِنِی فِیمْنَ هَدَیتَ» ازخداوند طلب هدایت کامل و سودمند و جامع می‌شود، یعنی آدمی نسبت به حق آگاهی یافته و بدان عمل نماید، این که آدمی از حق آگاهی یابد اما بدان عمل نکند این هدایت نیست، هم چنین این که آدمی کار و عمل بکند اما بدون علمی سودمند که به واسطه‌ی آن بدان کار هدایت شده باشد نیز هدایت نیست، هدایت سودمند عبارتست از توفیق دست‌یابی به علم سودمند و کار نیک.

این که می‌گوید: «فیمن هدیت» در بردارنده‌ی درس‌های آموزنده است:

1-    از خداوند می‌طلبد که او را در زمره و دسته و همراه هدایت یافته‌گان قرار دهد چرا که اینان رفیقانی نیک‌اند.

2-    در این دعا آدمی به احسان و انعام الهی توسل می‌جوید، و معنای آن چنین است: پروردگارا به خاطر فضل و احسانت از میان آدمیان افراد بسیاری را هدایت داده‌ای به من نیز لطف کن هم چنان که به آنان لطف کرده‌ای و مرا هدایت کن هم چنان که آنان را هدایت کرده‌ای.

3-    هدایتی که آن گروه کسب کرده‌اند قطعاً از سوی خودشان نبوده است بلکه به واسطه‌ی تو بوده است و این تویی که آنان را هدایت فرموده‌ای.

این که می‌گوید: «وعافنی فیمن عافیت» در این دعا از خداوند طلب عافیت [به صورت] مطلق می‌شود که همان پاک شدن از کفرو فسق و عصیان و غفلت و امراض و بیماری‌ها و فتنه‌ها است، و پاک شدن از انجام کاری که خدا نمی‌پسندد، و انجام کارهایی که او از آنها راضی است، این حقیقت عافیت است به همین خاطر هیچ چیز نزد خدا محبوب‌تر از طلب عافیت از او نیست، چرا که این سخن، سخنی جامع است برای رها شدن از شر و اسباب آن به‏طور جملگی، و آنچه گواه بر این مطلب است حدیثی است که امام بخاری در ادب المفرد و دیگران از شکل بن حمید t روایت کرده‌اند که گفت:گفتم ای پیامبر خدا! دعایی به من یاد بده که از آن بهره‌مند گردم، فرمود: بگو: «اَللَّهُمَّ عَافِنِی مِنْ شَرِّ سَمْعِی وَبَصَرِی وَلِسَانِی وَقَلْبِی وَشَرِّ مَنِیی»: خداوندا مرا از شر شنوایی‌ام و بینایی‌ام و زبانم و دل‌ام و از شر منی و نطفه‌ام به سلامت دار»[3].

این دعایی جامع و شامل جهت مصون ماندن از همه‌ی شرور در دنیا و آخرت است، در ادب المفرد و دیگر منابع از عباس عموی پیامبر r روایت شده که گفته: گفتم: ای پیامبر خدا‏r! به من چیزی یاد بده که آن را از خداوند والامرتبه بخواهم، فرمود: ای عباس! از خداوند عافیت بخواه، [عباس می‌گوید] سپس اندکی درنگ کردم و بعد رفتم و گفتم: چیزی به من یاد بده که آن را از خداوند والامرتبه بخواهم یا رسول الله r ! آن حضرت فرمود: ای عباس، ای عموی پیامبر خدا، ازخداوند عافیت در دنیا و آخرت بخواه»[4].

این که می‌فرماید: «وَتَوَلَّنی فِیمْن تَوَلَّیتَ» از خداوند درخواست سرپرستی کامل می‌شود که مقتضی توفیق و یاری و کمک و هدایت و اصلاح و دوری از هر آن چیزی است که خدا را خشمگین می‌کند. خداوند می‌فرماید:

﴿ٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۖ                        [البقرة: 257].

«خداوند متولی و عهده‌دار [امور] کسانی است که ایمان آورده‌اند. ایشان را از تاریکی‌ها بیرون می‌آورد و به سوی نور رهنمون می‌شود».

و یا می‌فرماید:

﴿إِنَّ وَلِـِّۧیَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی نَزَّلَ ٱلۡکِتَٰبَۖ وَهُوَ یَتَوَلَّى ٱلصَّٰلِحِینَ ١٩٦              [الأعراف: 196].

«بی‌گمان سرپرست من خدایی است که این کتاب [قرآن را بر من ] نازل کرده است، و او است که بندگان شایسته را یاری و سرپرستی می‌کند».

و یا می‌فرماید:

﴿وَٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٦٨                                                               [آل عمران: 68].

«و خداوند سرپرست و یاور مؤمنان است».

و یا می‌فرماید:

﴿وَٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلۡمُتَّقِینَ ١٩                                                                   [الجاثیة: 19].

«و خدا هم یارو یاور پرهیزگاران است».

این یک نوع سرپرستی خاص نسبت به آنان است. سرپرستی‌ای که مقتضی حفظ و یاری و تایید و کمک و مصون داشتن‌شان از شرور است. این که در همین دعا می‌گوید: «إِنَّهُ لَاَ یذِلُّ مَنْ وَالَیتَ» گواهی بر این مطلب است، یعنی هر آن کس را که تو سرپرستی و یاری نمایی او پیروز و سرافراز و چیره است. هر آن که درمیان مردم خوار گردد زنگ خطری است که این خواری به این خاطر است که یاری خداوند بر او رو به کاهش نهاده و الا با وجود یاری و یاوری کامل خداوند خواری و پستی به طور کامل منتفی و زایل است و اگر تمامی مردم دنیا هم بر او چیره گردند او عزیز بوده و از ذلیلی بدور است.

این که می‌گوید: «وَبَارِک لِی فِیمَا أَعْطَیتَ» برکت همان خیر فراوان و ثابت است، آدمی در این جا از خدا می‌طلبد که در هر آنچه به او ارزانی می‌دارد از جمله علم و مال و فرزند و مسکن و دیگر چیزها، بدان برکت دهد؛ به این شیوه که آن نعمت را برایش تثبیت کرده و آن را افزون گرداند و آن را از آفت‌ها حفظ کرده و سالم نگه دارد. این که می‌گوید: «وَقِنِی شَرَّ مَا قَضَیتَ» یعنی از شر آنچه مقدر کرده‌ای، بی‌شک خداوند متعال به خاطر حکمتی شر را مقدر می‌گرداند، شر در برخی از آفریده‌هایش رخ می‌دهد، و نه در آفرینش و افعالش، چرا که فعل خدا و آفرینش او همه‌اش خیر است، این دعا در برگیرنده‌ی طلب از خدا در خصوص مصون ماندن از شرور و سلامت از آفات و محفوظ ماندن از بلایا و فتنه‌ها است.

این که می‌گوید: «إِنَّک تَقْضِی وَلَا یقْضی عَلَیک» بیان گر توسل به خداوند سبحان است از این رو که او بر همه چیز حکم می‌راند، چرا که حکم تام و اراده‌ی قابل اجرا و قدرت فراگیر همه از آن اوست، خداوند هر آن گونه که بخواهد بر بندگانش حکم می‌راند و هر آن گونه که اراده کند در میان‌شان داوری می نماید، کسی نمی‌تواند حکمش را رد کند و مانع آن شود و کسی نمی‌تواند تقدیرش را تغییر دهد، این که می‌گوید: «ولا یقضی علیک» یعنی: هیچ کدام از بندگان نمی‌توانند کوچکترین و کمترین دستوری به او دهند. احدی بر خداوند حاکمیت ندارد بلکه این خداوند است که بر اساس آنچه اراده نماید بر آنان حاکمیت می‌نماید و بر اساس آنچه بخواهد بر‌آنان فرمان می‌راند.

این‌که می‌گوید: «إِنَّهُ لَا یذِلُّ مَنْ وَالَیتَ وَلَا یعِزُّ مَنْ عَادَیتَ» این مطلب همچون تفسیر و توضیحی برای جمله‌ی پیشین است که گفت: «وَتَوَلَّنِی فِیمَنْ تَوَلَّیتَ»، به طور قطع وقتی که خداوند از آدمی حمایت کند آدمی خوار و ذلیل نمی‌گردد، و وقتی که با آدمی دشمنی کند هرگز عزت نمی‌یابد، دست‌یابی به عزت و ارجمندی، و مصون ماندن از ذلت و پستی را باید فقط از خدا طلب کرد.

﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِکَ ٱلۡمُلۡکِ تُؤۡتِی ٱلۡمُلۡکَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡکَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِیَدِکَ ٱلۡخَیۡرُۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ٢٦                                                                             [آل عمران: 26].

«بگو: پروردگارا! ای همه چیز از آن تو! تو هر که را بخواهی حکومت و دارایی می‌بخشی و از هر که بخواهی حکومت و دارایی را باز پس می‌گیری، و هر کس را بخواهی عزت و قدرت می‌دهی و هر کس را بخواهی خوار می‌داری، خوبی در دست توست و بی‌گمان تو بر هر چیزی توانایی».

این که می‌گوید: «تَبَارَکتَ رَبَّنَا وَتَعَالَیتَ»، تبارکت یعنی خداوندا تو با عظمتی، عظمت کامل و کبریائی تام از آن توست، اوصاف تو عظیم، نعمات تو بسیار، و لطف تو فراگیر است.

این که می‌گوید : «وَتَعَالَیتَ» یعنی : به راستی علو مطلق از آن توست، چه از لحاظ ذات و چه از لحاظ ارزش و منزلت، و چه از لحاظ قهری. خداوند به واسطه ذاتش «العلی» است، بر عرش و اریکه‌ی فرمان روائیش استقرار یافت، استقراری که شایسته‌ی جلال و کمال اوست، خداوند به واسطه‌ی جایگاه و منزلتش «العلی» است، صفات خداوند والا و بزرگ و عظیم است صفات هیچ کسی شبیه و همانند صفات او نیست، خداوند به واسطه‌ی قهرش «العلی» است به طوری که بر همه چیز سلطه و غلبه دارد و جملگی کائنات تابع و فرمان بردار اویند، پیشانی تمامی مخلوقات در دست اوست هیچ متحرکی حرکت نمی‌کند و هیچ ساکنی ساکن نمی‌ماند مگر به اجازه‌ی او.

به هر حال این دعا، دعایی عظیم است که ابواب خیر و اصول سعادت در دنیا و آخرت را در بر گرفته است. بر فرد مسلمان واجب است که در نماز وتر بدان توجه و عنایت نماید نمازی که با خواندنش نماز شب پایان می‌پذیرد، اشکالی ندارد که فرد مسلمان دعای خیر برای عموم مسلمانان را بر این دعا بیفزاید و برای آنان طلب بخشش نماید و علیه دشمنان‌شان دعا کند و بر پیامبر r صلوات بفرستد.




[1]- سنن ابوداود شماره [1425]، و سنن نسائی شماره [1745]‏، آلبانی/ در «صحیح ابوداود» شماره [1263] آن را صحیح دانسته است.

[2]- بنگر به شرح این دعا: شفا‌ء العلیل اثر ابن‌قیم [ص: 111] ودروس و فتاوی در حرم مکی اثر شیخ محمدبن صالح عثیمین/ [ص: 137-131].

[3]- ادب المفرد شماره [633] و آلبانی/ در «صحیح الأدب المفرد» شماره [515] آن را صحیح دانسته است.

[4]- أدب المفرد شماره [726]، وآلبانی/ در«صحیح ادب المفرد» شماره [558] آن را صحیح دانسته است.

۱۴۷- اذکار بعد از سلام

۱۴۷- اذکار بعد از سلام

در این جا سخن درباره‌ی اذکاری خواهد بود که مسلمان به دنبال سلام و خروج از نماز بیان می‌دارد، در این‌باره احادیث متعددی بیان شده است.

از جمله در صحیح مسلم از ثوبان t روایت شده که گفت: «چون پیامبر r نمازش را به پایان می‌برد، سه بار استغفار می‌کرد و می‌گفت: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَمِنْک السَّلاَمُ، تَبَارَکتَ ذَالْجَلَالِ وَالإِکرامِ: خداوندا تو سلام هستی و سلامتی از تو است، خیر و برکت تو فراوان است ای شکوهمند و بخشایشگر».

ولید -یکی از راویان حدیث- می‌گوید از اوزاعی پرسیدم: استغفار را چگونه می‌فرمود؟ گفت: می‌فرمود: «أَسْتَغْفِرُاللهَ، أَسْتَغْفِرُ‌اللهَ، أَسْتَغْفِرُاللهَ»[1].

این که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ السلام» سلام نامی از نام‌های نیکوی خداوند است که به ما دستور داده تا با آن‌ها او را یاد کرده و بخوانیم، آن‌جا که می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ                                               [الأعراف: 180].

«و خداوند نام‌های نیک دارد. پس به آن ]نام‌ها[ او را به ]دعا[ بخوانید».

و معنایش این است که اواز هر عیب و آفت و نقصی پاک و منزه است، خداوند سبحان از هر آنچه منافی با صفات کمال او باشد منزه است، و از این که کسی از آفریده‌هایش شبیه او باشد یا به هر صورتی از صورت‌ها همتا و همانندی داشته باشد، پاک و منزه است.

این که می‌گوید: «ومنک السلام» یعنی: همانا سلامت و در امان ماندن از خطرات ، از تو امید می‌رود و تقاضا می‌شود، و از کسی جز تو امید اعطای آن نمی‌رود. این از اسلوب حصر که در جمله‌ی «ومنک السلام» یعنی: تنها از تو، و نه دیگری؛ آمده برداشت می‌شود.

این که می‌‌فرماید: «تبارکت ذا الجلال والإکرام» تبارکت یعنی: بلند مرتبه و عظیمی؛ ذالجلال والاکرام: یعنی: ای صاحب جلال و اکرام، این دو، دو صفت عظیم پروردگارند که گواه بر کمال عظمت و کبریائی و مجد اوست هم‌چنین نشان دهنده‌ی کثرت صفات والا و تعدد بخشش‌ها و نعمت‌های زیبای او است، صفات و نعماتی که بر بندگان واجب می‌کند تا قلب‌شان را از محبت و گرامی‌داشت و تعظیم خداوند لبریز سازند.

حکمت از گفتن استغفار به دنبال نماز اظهار تواضع و فروتنی است و این که آدمی تمام و کمال حق نماز را آن گونه که شایسته‌ی آن است ادا نمی‌کند بلکه ناگزیر دچار نقص و کوتاهی در ادای آن می‌گردد، کسی هم که دچار تقصیری شده طلب بخشش می‌کند بدان امید که از تقصیرش چشم پوشی شود و این طلب آمرزش او جبرانی است بر آن نقص و کوتاهی.

به دنبال آن نمازگزار به لا اله الا الله گفتن می‌پردازد؛ از ورّاد برده‌ی آزاد شده‌ی مغیرة بن شعبه t روایت است که گفت: مغیرة بن شعبه برای معاویه پسر ابوسفیان نوشت: «پیامبر خدا r هنگامی که نماز را تمام می‌کرد و سلام می‌گفت، می‌فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیک لَهُ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَی کلِّ شَی‌ءٍ قَدِیرٌ، أَللَّهُمَّ لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیتَ، وَلَا مُعْطِی لِمَا مَنَعْتَ، وَلَا ینْفَعُ ذَالجَدِّ مِنْک‌الجَدُّ»: معبود ]راستینی[ جز خدای یکتا نیست. او شریکی ندارد؛ ملک و ستایش از آن اوست و او بر همه چیز تواناست.خدایا! آنچه را تو بدهی باز دارنده‌ای برایش نیست و آنچه را تو باز داری دهنده‌ای برایش نیست و هیچ بی‌نیازی را، بی‌نیازی‌اش در برابر تو سودی نمی‌بخشد»[2].

از عبدالله بن زبیرل روایت شده که او بعد از گفتن سلام هر نمازی می‌گفت: «لَا إِلَه إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیک لَهُ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرُ، لَا حَوْلِ وَلَا قُوَة إِلَّا بِاللهِ، لَا إِلَهَ إِلَّا الله وَلَا نَعْبُدُ إِلَّا إِیاهُ، لَهُ النَّعْمَة وَلَهُ الفَضْلُ وَلَهُ الثَّنَاءُ الْحَسَنُ، لَا إِلهَ إِلَّا اللهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ کرِهَ الْکافِروُنَ: معبود ]راستینی[ جز خدای یکتا نیست. او شریکی ندارد؛ ملک و ستایش از آن اوست و او بر همه چیز تواناست و هیچ تحولی در کارها و هیچ قدرتی نیست مگر به خواست الله، هیچ کسی جزالله سزاوار پرستش نیست و ما تنها او را پرستش می‌کنیم، نعمت و فضل از جانب اوست، و ستایش نیکو تنها سزاوار اوست، هیچ معبود راستینی جز الله وجود ندارد و ما تنها شریعت او را آیین [خود] می‌دانیم، و فرمانبرداری را خالص او می‌گردانیم، هر چند که کافران بدشان بیاید. ابن زبیر گفته‌است که پیامبر r بعد از هر نماز بدان تهلیل می‌گفتند»[3].

این که می‌گوید: «وَلاَ ینْفَعُ ذَالْجَدِّ منک الجَدُّ» یعنی: هیچ بی‌نیازی را، بی‌نیازی‌اش در برابر تو سودی نمی‌بخشد بلکه طاعتی را که برای تو انجام می‌دهد و ایمانش به تو، و این که از دستوراتت فرمان برداری می‌کند، به او سود می‌رساند.

این که می‌گوید: «لا إله إلا الله مخلصین له الدین ولو کَرِه الکافرون» یعنی: ما بر این توحید و اخلاص پای بندیم هر چند کفار از این امر ناخشنود باشند.

سپس شخص مسلمان بعد از این به تسبیحاتی می‌پردازد که پیامبر r به دنبال نمازهایش می‌گفته است.

از ابوهریره t روایت شده که پیامبر خدا r فرمود: «هر کس پس ازنماز سی و سه بار سبحان الله، سی‌و سه بار الحمد لله، سی و سه بار الله اکبر بگوید، که مجموعاً نود و نه تا می‌شود و برای صدمین بار این را بگوید: «لَا إِلهَ إِلَّا اللهَ وَحْدَهُ لَا شَرِیک لَهُ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ»، گناهانش اگر به اندازه کف دریا هم باشند، باز هم آمرزیده می‌شوند»[4].

ابوهریره t می‌گوید: «عده‌ای از فقرا نزد رسول الله r آمدند و عرض کردند: ثروتمندان [علاوه بر رفاه مادی] درجات رفیع بهشت و نعمت‌های جاودان آن را از آن خود ساختند. زیرا مانند ما نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند و به دلیل برتری در ثروت، حج و عمره می‌گذارند و جهاد می‌کنند و صدقه می‌دهند [و این کارها از ما ساخته نیست] رسول خدا r فرمود: آیا عملی به شما نیاموزیم که اگر آن را انجام دهید، کسانی را که از شما پیشی گرفته‌اند، در خواهید یافت و بهترین انسان‌هایی که با شما هستند، خواهید شد و جز کسانی که مثل شما این عمل را انجام می‌دهند، کسی دیگر به شما نخواهد رسید؟ آن عمل این است که پس از هر نماز فرض، سی و سه بار سبحان الله و سی و سه بار الحمد لله و سی‌و سه بار الله اکبر بگویید»[5].

ابوصالح -راوی حدیث از ابوهریره- گفته است: «شخص می‌گوید: سبحان الله، و الحمد لله، و الله اکبر و آنقدر می‌گوید که هر کدام از آن‌ها به سی‌و سه بار برسد» اما این فهم و برداشت او از این حدیث است اما آنچه واضح‌تر و درست‌تر است این است که مجموع هر کدام از این کلمات به سی‌و سه برسد یعنی: سی و سه بار سبحان الله، سی و سه بار الحمد لله، و سی و سه بار الله اکبر بگوید هم چنان که در حدیث پیشین ابوهریره t چنین آمده بود[6].

از عبدالله بن عمرو ب روایت شده است که پیامبر r فرمود: «دو خصلت وجود دارد که هر بنده‌ی مسلمانی بر آن‌ها مواظبت نماید وارد بهشت می‌شود، آن دو ساده و آسان هستند، با این حال کسانی که آن‌ها را انجام دهند اندکند [خصلت اول این است که]: بعد از هر نماز [فرضی] ده بار سبحان الله و ده بار الحمد لله و ده بار الله اکبر بگوید که این‌ها [ در پنج وقت نماز، در مجموع] صدو پنجاه بار با زبان گفته می‌شوند ولی در ترازوی حسنات هزار و پانصد بار به حساب می‌آیند، و [خصلت دوم این است که]: وقتی به بستر خواب می‌رود، سی و چهار بار الله اکبر، و سی و سه بار الحمد لله و سی و سه بار سبحان الله بگوید که‌ این‌ها [در مجموع] صد بار با زبان گفته می‌شود ولی در ترازوی اعمال هزار بار به حساب می‌آیند. عبدالله t گفته است: من دیدم که پیامبر خدا r این ذکرها را با دستشان می‌شمرد. یاران از ایشان پرسیدند: ای پیامبر خدا! چرا با وجود آسانی این دو خصلت افراد کمی آن‌ها را انجام می‌دهند؟ پیامبر r فرمود: شیطان در هنگام خواب به سراغ هر کدام ازشما می‌آید و پیش از این که بتواند این ذکرها را بگوید او را به خواب می‌برد، و در وقت نماز هم به سراغ او می‌آید و پیش از این که او آن ذکرها را بگوید نیازی را به یادش می‌اندازد [و او به دنبال برآوردن نیازش می‌رود و از گفتن آن‌ها باز می‌ماند]»[7].

مستحب است که فرد مسلمان به دنبال نمازها، سوره‌های ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١ و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ ١ و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ ١ را بخواند. از عقبة بن عامر t روایت شده که گفت: «پیامبر خدا r به من امر فرمود که بعد از هر نمازمعوذات را بخوانم»[8].

منظور از معوذات این سه سوره است که نام برده شد و بنا به قاعده‌ی تغلیب معوذات نامیده شده است هم‌چنین مستحب است آیة الکرسی را بخواند. از ابو امامه t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هر کس آیة ‌الکرسی را به دنبال نمازهای ‌واجب بخواند چیزی جز مرگ مانع ورود او به بهشت نمی‌شود.» این حدیث را نسائی در کتاب عمل‌الیوم و اللیلة روایت کرده است[9].

منظور این حدیث این است که میان این شخص و ورودش به بهشت چیزی جز مرگ فاصله نینداخته [و به محض مردن وارد بهشت می‌شود].

ابن قیم/ می‌گوید: «از شیخ‌مان ابوعباس ابن تیمیه -قدس الله روحه- چنین به من رسیده که گفت: به دنبال هر نمازی آیة‌ الکرسی را می‌خوانم»[10].

از جمله دعاهایی که برای فرد مسلمان تشریع شده تا به دنبال نمازها بگوید، دعایی است که پیامبرr گفتن آن را به معاذبن جبل t توصیه نمود. در سنن ابوداود و نسائی و دیگران از معاذبن جبلt روایت شده که: روزی پیامبر r دست او را گرفت و فرمود: «ای معاذ به خداوند سوگند که من تو را دوست دارم، به تو سفارش می‌کنم که این را ترک مکن که بعد از هر نماز بگویی: «اَللَّهُمَّ أَعِنِّی عَلَی ذِکرِک، وَشُکرِک، وَحُسْنِ عِبَادَتِک»: خداوندا، مرا یاری‌رسان بر آن که تو را یاد کنم و شکرت را به جای آورم و به نیکویی عبادتت نمایم»‏[11]. این دعا پیش از سلام گفته می‌‌شود یا بعد از آن؟ اهل علم در این باره دو دیدگاه دارند که شیخ الاسلام این نظر را برگزیده که این دعا پیش از سلام گفته شود، والله تعالی اعلم.

***




[1]- صحیح مسلم شماره [591].

[2]- صحیح بخاری شماره [844] و صحیح مسلم شماره [593].

[3]- صحیح مسلم شماره [594].

[4]- صحیح مسلم شماره [597].

[5]- صحیح بخاری شماره [843] و صحیح مسلم شماره [595].

[6]- بنگر به: فتح الباری اثر ابن حجر [2/328].

[7]- سنن ابوداود شماره [565] و سنن ترمذی شماره [3410]، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [606] آن را صحیح دانسته است.

[8]- سنن ابوداود شماره [1523]، سنن نسائی شماره [1336]‏، و آلبانی/ در «صحیح ابوداود» شماره [1348] آن را صحیح دانسته است.

[9]- عمل الیوم و اللیله شماره [100] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [6464] آن را صحیح دانسته است.

[10]- زاد المعاد [1/304].

[11]- سنن ابوداود شماره [1522] و سنن نسائی شماره [1303]‏، و آلبانی در «صحیح ابوداود» شماره [1347] آن را صحیح دانسته است.

۱۴۶- شرح حدیث عمار در خصوص دعای میان تشهد و سلام نماز

۱۴۶- شرح حدیث عمار در خصوص دعای میان تشهد و سلام نماز

پیش‌تر حدیث عمار بن یاسر t را که مشتمل بر آن دعای عظیمی بود که پیامبر r در نمازش می‌فرمود را بیان کردیم، دعایی است که نسائی و دیگران از عطاء بن سائب از پدرش t روایت کرده که گفت: «عمار بن یاسر t برای ما امامت کرد، در امامتش نهایت اختصار را رعایت کرد، شخصی به او گفت: راستی چرا نمازت را این گونه به صورت خلاصه‏وار خواندی؟ فرمود: ]درست است[ اما با این وصف در آن دعایی را خواندم که به گوش خودم از رسول الله r شنیده بودم، وقتی عمار رفت مردی از همان نمازگزاران به دنبال او رفت، [عطاء گوید: آن مرد پدرم بود ولی نام خودش را مبهم ساخت] و از عمار آن دعاها را پرسید، سپس باز آمد و دیگر نماز گزاران را از آن دعا مطلع نمود ]دعاها این بود[: اَللَّهُمَّ بِعِلْمِک الغَیبَ، وَقُدْرَتِک عَلَی الخَلْقِ أَحْینی مَا عَلِمْتَ الحَیاة خَیراً لِی، وَتَوَفَّنی إِذَاَ عَلِمْتَ الوَفَاة خَیراً لِی، اَللَّهُمَّ وَأَسْأَلُک خَشْیتَک فی الغَیبِ وَالشَّهَادَة وَأَسْأَلُک کلمِة الحَقَّ فِی الرِّضَا وَالغَضَبِ، وَأَسْأَلُک القَصْدَ فِی الفَقْرِ وَالغِنَی وَأَسْأَلُک نَعیماً لَا ینْفَد، وَأَسْأَلُک قُرَّة عَینٍ لَا تَنْقَطِعُ، وَأَسْأَلُک الرِّضَا بَعْدَ القَضَاءِ، وَأَسْأَلُک بَرْد العَیشِ بَعْدَ المَوُتِ، وَأَسْأَلُک لَذَّة النَّظَرِ إِلَی وَجْهِک، وَالشَّوْقَ إِلَی لِقَائِک فِی غَیرِ ضَرَّاءَ مُضِرَّة، وَلَا فِتْنَة مَضِلَّة، اللَّهُمَّ زَینَّا بِزِینَة الإِیمَانِ، وَاجْعَلْنَا هُدَاةً مُهْتَدِینَ»[1].

این حدیث دارای منفعت بزرگ و فایده‌ی عظیم است و مشتمل بر مفاهیم ارجمند و معانی سودمند در ارتباط با عقیده و عبادت و اخلاق است. سودی که فرد مسلمان از امثال این دعاهای مبارک می‌برد با آگاهی از معانی آنها، و فهم مفاهیم و اهداف‌شان، و تلاش برای عملی نمودن آنها، بیشتر و افزون‌تر می‌گردد. در آنچه در پی می‌آید اندکی درنگ می‌کنیم تا به بیان برخی از معانی و مفاهیم این حدیث بپردازیم[2]. این که می‌گوید: «اللهم بعلمک الغیب، وقدرتک علی الخلق أحینی ما علمت الحیاة خیراً لی، وتوفنی اذا علمت الوفاة خیراً لی» بیان‌گر آن است که آدمی امورش را به خدا واگذار می‌کند و از او می‌طلبد که بهترین‌ها را برایش در نظر گیرد، در حالی که به علم خدا متوسل می‌شود علمی که بر هرچیزی احاطه دارد، خداوند از مسائل نهانی و پوشیده‌ی امور آگاه است هم چنان که از مسائل پیدا و آشکار آنها آگاه است، ]هم‌چنین آدمی در این دعا[ به قدرت ساری و جاری خداوند در همه‌ی آفریده‌ها متوسل می‌شود، ]چرا که[ کسی نمی‌تواند حکمش را تغییر دهد و قضایش را رد کند و مانع آن شود، واضح است که آدمی سرانجام و فرجام امور را نمی‌داند و با وجود این از کسب مصالح خود و دفع ضرر و زیان از خود ناتوان است مگر آن که خداوند او را یاری کرده و شرایط را برایش مهیا گرداند، لذا آدمی به شدت نیازمند خداوند آگاه و تواناست تا کارهایش را اصلاح کند و در هر حال و صورت آنچه را برایش خیر است برگزیند، به همین خاطر می‌گوید: مرا زنده بدار اگر می‌دانی که زندگی برایم خیر است و مرا بمیران اگر می‌دانی که مرگ برایم خیراست و به همین خاطر است که در سنت از آرزو کردن مرگ آن هم به خاطر ضرر و زیانی که متوجه آدمی شده، نهی شده است چرا که آدمی از عاقبت امور آگاه نیست، در صحیح بخاری از پیامبرr روایت شده که فرمودند: «هیچ یک از شما هرگز مرگ را تمنا نکند، زیرا که اگر نیکوکار است، شاید احسان را بیشتر کند و اگر گناهکار است، شاید تو به و استغفار نماید»[3]. یعنی: با دست کشیدن از گناهان و طلب بخشش و آمرزش رضایت خدا را بدست آورد.

این که می‌گوید: «وأسألک خشیتک فی الغیب والشهادة» یعنی: ] از تو می‌طلبم[ درخفا و آشکارا، و در پیدا و پنهان، و در حالی که به همراه مردم هستم یا از آنان غایبم، ترس از خود را به من ارزانی‌داری، برخی از مردم چنین می‌پندارند که در ملأعام و آشکارا باید از خدا بترسند در حالی که جایگاه ترس از خدا در خفاست ]یعنی اگر کسی در خفا تقوای الهی را مراعات نمود او واقعاً خدا ترس است[ هنگامی که از دیدگان مردم و از انظار آنان به دور است؛ خداوند کسانی را ستوده که در خفا از او ترسیده و تقوای الهی را رعایت می‌کنند، خداوند می‌فرماید:

﴿ٱلَّذِینَ یَخۡشَوۡنَ رَبَّهُم بِٱلۡغَیۡبِ وَهُم مِّنَ ٱلسَّاعَةِ مُشۡفِقُونَ ٤٩                [الأنبیاء: 49].

«کسانی که در نهان از پروردگارشان می‌ترسند و همانان از قیامت در هراسند».

و یا می‌فرماید:

﴿مَّنۡ خَشِیَ ٱلرَّحۡمَٰنَ بِٱلۡغَیۡبِ وَجَآءَ بِقَلۡبٖ مُّنِیبٍ ٣٣                                 [ق: 33].

«همان کسی که در نهان از خداوند مهربان بترسد و با دلی توبه‏کار [به محضر او] بیاید».

این که می‌گوید: «واسالک کلمة الحق فی الرضا والغضب» در این بخش از خداوند درخواست می‌کند که در حال خشنودی و عصبانیت سخن حق بگوید، مردم در حال عصبانیت و خشم به شکل نادر و کم، سخن حق می‌گویند چرا که عصبانیت شخص عصبانی را وادار می‌کند که بر خلاف حق سخن گفته و برخلاف عدل عمل نماید. خداوند آن دسته از بندگانش را که در حال خشم و عصبانیت از خشم خود صرف نظر کرده و ]طرف مقابل را [ می‌بخشند و دست به تجاوز و ستم نمی‌زنند، ستوده است، خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِذَا مَا غَضِبُواْ هُمۡ یَغۡفِرُونَ ٣٧                                                     [الشورى: 37].

«و چون خشمگین شوند، گذشت می‌کنند».

 کسی که در حال خشنودی و عصبانیت جز حقّ نگوید این عمل او گواهی بر شدت ایمان او است و زمام اختیار خود را دست دارد، در حدیث آمده که: «قهرمان، کسی نیست که هنگام کشتی گرفتن، افراد زیادی را به زمین بزند بلکه قهرمان، کسی است که هنگام خشم، خودش را کنترل نماید»[4]. این که می‌گوید: «وأسألک القصد فی الفقر والغنی» یعنی در حال فقیری و بی‌نیازی میانه‌رو و متعادل باشد، اگر فقیر باشد از ترس تمام شدن رزق و روزی بخالت به خرج نمی‌دهد و در عین حال در بخشش هم زیاده روی نمی‌کند به‌طوری که بر خود چیزی را تحمیل کند که طاقت آن را ندارد. هم‌چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَا تَجۡعَلۡ یَدَکَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِکَ وَلَا تَبۡسُطۡهَا کُلَّ ٱلۡبَسۡطِ فَتَقۡعُدَ مَلُومٗا مَّحۡسُورًا ٢٩       [الإسراء: 29].

«دست خود را برگردن خویش بسته مدار [و از کمک به دیگران خودداری مکن و بخیل مباش] و آن را یکسره گشاده مساز [وبذل و بخشش بی‌حساب مکن و اسراف مورز، بدان گونه] که سبب شود از کار بمانی و مورد ملامت قرارگیری و غمناک گردی».

اگر هم ثروتمند باشد ثروتمندیش او را وادار به اسراف و طغیان نمی‌کند، خداوند می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِینَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ یُسۡرِفُواْ وَلَمۡ یَقۡتُرُواْ وَکَانَ بَیۡنَ ذَٰلِکَ قَوَامٗا ٦٧          [الفرقان: 67].

«وآنان که چون انفاق کنند، زیاده‌روی نمی‌کنند و بخل نمی‌ورزند و ]شیوه‌شان[ بین این ]دو حد[ معتدل است».

القوام یعنی: حد وسط و میانه روی، چنین ویژگی‌ای در هر کاری زیباست.

این که می‌گوید: «واسالک نعیما لا ینفد» نعمت و خوشی‌ای که فنا ناپذیر است همان نعمت و خوشی آخرت است، هم‌چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿مَا عِندَکُمۡ یَنفَدُ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ بَاقٖۗ                                                [النحل: 96].

«آنچه نزد شما است ناپایدار و فانی است، و آنچه نزد خدا است ماندگار و باقی است».

و یا می‌فرماید:

﴿إِنَّ هَٰذَا لَرِزۡقُنَا مَا لَهُۥ مِن نَّفَادٍ ٥٤                                                     [ص: 54].

«این [نعمت‌های فراوان] عطا و داده‌های ما است و هرگز نابودی و پایان ندارد».

این که می‌گوید: «واسالک قرة عین لا تنقطع» چشم روشنی جزو نعمت‌ها است، برخی از نعمت‌ها پایان‌پذیر و برخی دیگر پایان ناپذیر هستند، کسی که دنیا مایه‌ی چشم روشنی‌اش باشد این چشم روشنی پایان‌پذیر است، و سرور و خوشی آن از بین می‌رود، چرا که دنیا با ترس از رخ دادن مصیبت و فاجعه و حوادث ناگوار در آمیخته است و به همین خاطر مؤمن در دنیا چشمش فقط به محبت خداوند و یاد او و مداومت بر طاعتش روشن می‌گردد، هم‌چنان که پیامبر r می‌فرماید: «نماز مایه‌ی روشنایی چشم من است»[5]. و کسی که چنین چشم روشنی‌ای را کسب کند چشم روشنی را بدست آورده که در دنیا و در برزخ و در آخرت پایان نمی‌پذیرد.

این که می‌گوید: «واسالک ارضا بعد القضاء» طلب رضایت بعد از قضا است؛ چرا که در این هنگام است که حقیقت رضایت آشکار می‌شود، رضایت پیش از قضا عبارتست از تصمیم و اراده‌ی آدمی بر رضایت ، و همانا رضایت زمانی از قوه به فعل در می‌آید که قضا رخ دهد.

این که می‌گوید: «واسالک برد العیش بعد الموت» این درخواست گواه بر آن است که زندگی، و آرامش آن، مختص به بعد از مرگ است چرا که زندگی پیش از مرگ تلخ وناخوشایند است و اگر چیزی جز فکر و اندیشه‌ی مردن هم برای تلخ و ناخوشایند کردن آن نمی‌بود همین کافی بود در حالی که چیزهای بسیاری از جمله غم ‌و اندوه و بیماری و پیری و دوری از عزیزان و خیلی‌چیزهای دیگر هستند که زندگی را به کام آدمی تلخ و ناخوشایند می‌کنند.

این که می‌گوید: «واسالک لذة النظر الی وجهک والشوق الی لقائک فی غیر ضراء مضره ولافتنة مضلة» در این دعا بهترین چیز دنیا که همان شوق به دیدار خداوند است و بهترین چیز آخرت که همان نگریستن و رؤیت خداوند بخشنده است، گرد آمده است؛ وقتی که وقوع آن مشروط و منوط به عدم وجود هر آن چیزی است که در دنیا به او ضرر رسانده یا او را در دینش دچار فتنه کند، می‌گوید: ]لذت نگریستن به جمالت و عشق به دیدارت را[ بدون هیچ ضرر و بدون هیچ فتنه‌ای گمراه کننده، می‌طلبم.

این که مؤمنین در قیامت پروردگارشان را می‌بینند موضوعی است که نصوص همدیگر را تقویت کرده و دلایل فراوانی درباره‌ی آن وجود دارد بلکه این رؤیت بالاترین نعمت اهل بهشت و بزرگ‌ترین خوشی و لذت آنان است، پیامبر r می‌فرماید: «چون بهشتیان به بهشت درآیند، خدای متعال [خطاب به ایشان] می‌فرماید: آیا چیز دیگری هم می‌خواهید که بر [بخشش‌های] شما بیفزایم؟ بهشتیان می‌گویند: آیا رو سپیدمان نساخته‌ای؟ آیا ما را به بهشت داخل نکرده و از دوزخ نجات‌مان نداده‌ای؟ فرمود: آن گاه حجاب برداشته می‌شود، و [بهشتیان بعد از نظر به سوی پروردگار خویش چنین احساس می‌کنند که] چیزی محبوب‌تر از نگریستن به سوی پروردگارشان به آنان داده نشده است»[6]. از خداوند بخشنده طلب فضلش را می‌نماییم.

این که می‌گوید: «اللهم زینا بزینة الایمان واجعلنا هداة مهتدین» زینت ایمان شامل زینت قلب است به واسطه‌ی اعتقاد صحیح و اعمال قلبی ارجمند، و زینت زبان به واسطه ذکر و تلاوت قرآن و امر به معروف و نهی از منکر و چیزهایی شبیه این‌ها است، و زینت اعضا و جوارح به واسطه‌ی اعمال نیک و طاعاتی است که آدمی را به خدا نزدیک می‌گرداند.

این که می‌گوید: «واجعلنا هداة مهتدین» یعنی راه را بیابیم ودیگران را بدان راهنمایی کنیم، و این بالاترین درجات است، این که آدمی حق را شناخته و پیرو آن باشد و معلم دیگری بوده و بدان حق ارشاد و راهنمایی کند، به این شیوه است که راهنما و راه یافته می‌گردد، و عاجزانه از خداوند می‌طلبیم که همه‌ی ما را به سوی خود هدایت کرده و ما را از زمره‌ی راهنمایان راه یافته قرار دهد.




[1]- اندکی پیش ترجمه آن آمد.

[2]- برای توضیح بیشتر به کتاب «شرح حدیث عماربن یاسر t» اثر ابن رجب مراجعه شود.

[3]- صحیح بخاری شماره [5673].

[4]- صحیح بخاری شماره [6114].

[5]- سنن نسائی شماره [3879]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [3098] آن را صحیح دانسته است.

[6]- صحیح مسلم شماره [181].

۱۴۵- دعاهای نقل شده میان تشهد و سلام

۱۴۵- دعاهای نقل شده میان تشهد و سلام

ازجمله محل‌های [موجود در] نماز که مستحب است فرد مسلمان در آن به دعا عنایت و توجه داشته باشد میان تشهد و سلام دادن است، در صحیحین از عبدالله بن مسعود t روایت شده که پیامبر r تشهد را به او یاد داد، سپس در آخر آن حدیث آمده است که [بعد از تشهد]: «هر دعایی را که مایل است، می تواند بخواند»[1].

و در روایتی از امام مسلم آمده: «آن گاه مخیر است که هر چه می‌خواهد دعا نماید»[2].

آنچه در این جایگاه شایسته‌ی فرد مسلمان است آن است که از دعاهای نقل شده از پیامبرr استفاده کند هرچند اگر دعاهای دیگری بنماید اشکالی نداشته وعیبی ندارد،

درآنچه در پی می‌آید برخی از دعاهای نقل شده در این محل بیان می‌شود، در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که: رسول الله r فرمودند: «وقتی یکی ازشما تشهد می‌خواند باید ]بعد از تشهد[ از چهار چیز به خدای متعال پناه جسته و بگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِک مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ، وَمِنْ عَذَابِ القَبْرِ وَمِنْ فِتْنَهِ المَحْیا وَالمَمَاتِ، وَمِنْ شَرِّفِتْنَهِ المَسیحِ الدَجَّالِ»: خدایا همانا من از عذاب جهنم، و از عذاب قبر، و از فتنه و بلای زمان زندگی و مرگ، و از شر فتنه‌ی مسیح دجال به تو پناه می‌جویم»[3]. برخی از اهل علم بر این باورند که گفتن این دعا پیش از سلام [‏و پایان نماز] واجب است اما جمهور علما می‌گویند مستحب است و واجب نیست.

این که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِک مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ» پناه جستن از عذاب جهنم را پیش انداخته است. چرا که این عذاب حداکثر مجازاتی است که هلاک کننده‌تر از آن قابل تصور نیست. جهنم اسم آتشی است که خداوند در روز قیامت برای کفار مهیا کرده است.

این که می‌گوید: «وَمِنْ عَذَابِ القَبْرِ» بیان‌گر آن است که عذاب قبر حق است. و فرد مسلمان باید از آن به خداوند پناه جوید.

این که می‌گوید: «وَمِنْ فِتْنَهِ المَحْیا وَالمَمَاتِ» یعنی ]فتنه‌ی[ زندگی و مرگ، ومنظور از آن پناه جستن از تمامی فتنه‌های هر دو سرا است، در زندگی: از هر آنچه به دین آدمی یا بدن او یا دنیایش ضرر و زیان وارد می‌کند، ودر مرگ: از شدائد و سختی‌های آن، واز ترس و هراس پس از آن.

این که می‌گوید‏: «وَمِنْ شَرِّ فِتْنَةِ المَسیحِ الدَجَّالِ» مسیح دجال منبعی از منابع کفر و گمراهی، و سرچشمه‌ای از سرچشمه‌های فتنه‌ها وهراس‌ها است، در آخر الزمان بر مردم نمایان شده و یکی از نشانه‌های ]نزدیک شدن[ قیامت است، ]هم‌چنین[ مسیح نامیده می‌شود. چرا که یک چشمش هم سطح چهره‌ی اوست، چشم راستش کور است، دجال از «دجل» به معنی کذب ودروغ» است، فتنه‌ی آمدن دجال از بزرگ‌ترین فتنه‌ها است، خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده مگر این‌ که قومش را نسبت به او هشدار داده و از او بر حذر داشته است.

در صحیحین از عائشهل روایت شده که: «پیامبرr در [آخر] نماز این چنین دعا می‌خواند: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ عَذَابِ القَبْرِ وَ أَعُوذُ بِک مِنْ فِتْنَة المَسیحِ الدَجَّالِ، وَ أَعُوذُ بِک مِنْ فِتْنَة المَحْیا، وَفِتْنَة المَمَاتِ، اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِک مِنَ الَمأثَمِ وَالمَغْرَمِ»: خداوندا، همانا من از عذاب قبر، واز فتنه‌ی مسیح دجال، واز فتنه و بلای زندگی و مرگ، به تو پناه می‌برم، خداوندا من از گناه واز بدهکاری به تو پناه می‌جویم. «شخصی پرسید: یا رسول الله! شما از این که بدهکار شوید زیاد به خدا پناه می‌برید؟ فرمود: زیرا انسان بدهکار‏، دروغ می‌گوید و خلف وعده می‌کند»[4].

مأثم: ]مصدر اثم است[ به معنی آنچه آدمی را گناه می‌اندازد یا عملی که در آن گناه است، مغرم: مبلغی که آدمی ملزم به پرداختش می‌شود حال یا به سبب جنایتی یا معامله‌ای یا چیزی شبیه آن، لذا مأثم اشاره به حق خداوند است، ومغرم: اشاره به حق بندگان است.

از دیگر دعاها در این موقعیت دعایی است که در صحیح مسلم در حدیثی طولانی از علی بن ابی‌طالب t روایت شده که: «از جمله‌ی آخرین دعاهایی که پیامبر r در بین تشهد آخر و سلام می‌خواند، این بود: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْلِی مَا قَدَّمْتُ وَمَا أَخَّرْتُ، وَمَا أَسْرَرْتُ وَمَا أَعْلَنْتُ، وَمَا أَسْرَفْتُ ، وَمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، أَنْتَ المُقدِّمُ وَأَنْتَ المؤَخِّرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا ‌أَنْتَ»: خداوندا، گناهان گذشته و آینده‌ام، و گناهان پنهان و آشکارم و زیاده روی‌هایم، و آن گناهانم راکه تو بدان‌ها از من آگاه‌تری، برایم بیامرز که تنها جلو اندازنده و عقب اندازنده تویی، هیچ معبود راستینی جز تو نیست»[5].

این که می‌گوید: «مَا قَدَّمْتُ» یعنی خطاها و تقصیراتی که در گذشته مرتکب شده‌‌ام، «وَمَا أَخَّرْتُ» یعنی خطاها و تقصیراتی که در آینده مرتکب می‌شوم، «وَمَا أَسْرَرْتُ وَمَا أَعْلَنْتُ» یعنی خطاها و تقصیراتی که پنهانی یا آشکارا مرتکب شده‌ام، «وَمَا أَسْرَفْتُ» یعنی: زیاده‌روی روی‌هایم در حق خودم، که با ارتکاب گناهان پست و ظلم‌های تجاوز گونه انجام داده‌ام.

این که می‌گوید: «أَنْتَ المُقَدِّمُ» یعنی برای هر کس که اراده کنی، با یاری و مساعدت و توفیقش ]او را جلو می اندازی[ و «أَنْتَ المُؤَخِّرُ» یعنی برای هرکس که اراده کنی، با رها کردن و محرومیت و عدم یاریش ]او را عقب می‌اندازی[ این که می‌گوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ» یعنی معبود راستینی جز تو نیست.

از دیگر دعاهای مأثور در این مقام دعایی است که ابوداود و ابن ماجه و دیگران از ابوصالح روایت کرده‌اند که او از یکی از صحابه‌ی پیامبر r روایت کرده و گفته است: پیامبر r به مردی فرمود: «در نماز چگونه ]دعا[ می‌خوانی؟ او گفت: تشهد را می‌گویم و پس از آن می‌گویم: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک الْجَنَّة وَأَعُوذُ بِک مِنَ‌النَّارِ»: خداوندا، همانا من بهشت را از تو طلب می‌کنم و از دوزخ به تو پناه می‌جویم. ولی من به خوبی شما و معاذ دعا زمزمه نمی‌کنم. پیامبر‏r به آن مرد فرمود: دعایت حول همین‌ها ]یعنی: حول طلب ورود به بهشت و رهایی از آتش جهنم[ باشد»[6].

زمزمه کردن آن است که شخص سخنی بگوید که نوای آن شنیده شود، اما کلام آن مفهوم نباشد. در سنت نبوی احادیثی روایت شده که در برگیرنده‌ی دعاهایی است که در نماز گفته می‌شود اما محل آن مشخص نشده است و مناسب‌تر آن است که در یکی از این دوجا باشد؛ یا در سجده و یا بعد از تشهد، چرا که سنت،‌ دعا کردن در این دو محل را مورد توجه و عنایت قرار داده‌است از جمله‌ی این دعاها، دعایی است که امامان بخاری و مسلم از ابوبکر صدیق t روایت کرده‌اند که ایشان به پیامبر r گفت: «ای پیامبر خدا r دعایی به من بیاموز که آن را در نمازم بگویم و ایشان فرمود: بگو: «اَللَّهُمَّ إِنَّی ظَلَمْتُ نَفْسِی ظُلْماً کثیراً، وَلَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ فَاغْفِرْلِی مَغْفِرَة مِنْ عِنْدِک وَارْحَمْنی، أَنَّک أَنْتَ الغَفُوُر الرَّحیمُ»: خدایا من بر خودم ستم فراوان کرده‌ام و کسی جز تو گناهان را نمی‌آمرزد، پس به لطف و بخشندگی خودت مرا بیامرز و بر من رحم کن که بی‌گمان تو بسیار بخشایشگر و مهربان هستی»[7].

یکی دیگر از این دعاها، دعایی است که نسائی از عطاءبن سائب، از پدرش t روایت کرده که گفت: «عمار بن یاسر t برای ما امامت می‌کرد، در امامتش نهایت اختصار را رعایت کرد، شخصی به او گفت: راستی چرا نمازت را این گونه به صورت خلاصه‌وار خواندی؟ فرمود: ]درست است[ اما با این وصف در آن دعایی را خواندم که به گوش خودم از رسول الله r شنیده بودم، وقتی عمار رفت مردی از همان نمازگزاران به دنبال او رفت، [عطاء گوید: آن مرد پدرم بود ولی نام خودش را مبهم ساخت] و از عمار آن دعاها را پرسید سپس باز آمد و دیگر نماز گزاران را از آن دعا مطلع نمود ]دعاها این بود[: «اَللَّهُمَّ بِعِلْمِک الغَیبِ، وَقُدْرَتِک عَلَی الخَلْقِ أَحْینِی مَا عَلِمْتَ الحَیاة خَیراً لِی، وَتَوَفَّنِی إِذَا عَلِمْتَ الَوَفَاة خَیرَاً لِی، اَللَّهُمَّ وَأَسْأَلُک خَشْیتَک فِی الغَیبِ وَالشَّهَادَة وَأَسْأَلُک کلِمَهَ الحَقَّ فِی الرِّضَا وَالغَضَبِ، وَأَسأَلُک القَصْدَ فی الفَقْرِ وَالغَنی، وَأَسْأَلُک نَغیماً لَا ینْفَد وَأَسْأَلُک قُرَّةَ عَینٍ لَا تَنْقَطِعُ، وَأَسْأَلُک الرِّضَا بَعْدَ القَضَاءِ وَأَسْأَلُک بَرْدَ العَیشِ بَعْدَ الْمَوْتِ، أَسْأَلُک لَذَّة النَّظَرِ إِلَی وَجْهِک، وَالشَّوْقَ إِلَی لِقَائِک فی غَیرِ ضَرَّاءَ مُضَّرة، وَلَا فِتْنَة مُضِلَّة، اَللَّهُمَّ زَینَا بِزِینَة الإِیمَانِ وَاجْعَلْنَا هُدَاة مُهْتَدِینَ»: خدایا! تو را سوگند به علم غیب و قدرتت بر مخلوقات، مرا زنده بدار اگر می‌دانی که زندگی برایم خیر است و مرا بمیران اگر می‌دانی که مرگ برایم خیر است.خدایا! ترس از تو را در نهان و آشکار و گفتن کلام حق را در رضا و غضب، و اعتدال را در فقر و بی‌نیازی خواهانم، نعمت و چشم روشنی‌ای را از تو می‌خواهم که پایان ناپذیر باشد. خدایا! رضایت را بعد از قضا و سعادت را بعد از مرگ، و لذت نگریستنی به جمالت، و عشق به دیدارت را بدون هیچ ضرر و بدون هیچ فتنه‌ای گمراه کننده می‌طلبم. خدایا! ما را با زینت ایمان مزین کن، و ما را راهنمایان راه یافته بگردان»[8].

این حدیثی عظیم است که روایتش از پیامبر r به اثبات رسیده است، این حدیث در بردارنده‌ی درس‌های آموزنده‌ی مفید و مفاهیم ارجمند و اهدافی مبارک است.

حافظ ابن رجب/ رساله‌ای ظریف ودلنشین را به شرح این حدیث و بیان معانی آن اختصاص داده است. این رساله، رساله‌ای سودمند است، برخی از دلالت‌ها و مفاهیم و معانی والا و ارجمند این حدیث را بیان می‌کنم تا ان شاءالله ما را یاری کند که به این حدیث توجه و اهتمام نموده و بر ]تکرار[ آن مداومت داشته باشیم.




[1]- صحیح بخاری شماره [835]، و صحیح مسلم شماره [402].

[2]- صحیح مسلم شماره [402].

[3]- صحیح بخاری شماره [1377]، و صحیح مسلم شماره [588].

[4]- صحیح بخاری شماره [833] و صحیح مسلم شماره [589].

[5]- صحیح مسلم شماره [771].

[6]- سنن ابوداود شماره [792]، وسنن ابن ماجه شماره [910]، وآلبانی/ در«صحیح ابن ماجه» شماره [742] آن را صحیح دانسته است.

[7]- صحیح بخاری شماره [834]، و صحیح مسلم شماره [2705].

[8]- سنن نسائی شماره [1305]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [1301] آن را صحیح دانسته است.