1- از جمله آیاتی که خداوند در آن به پیامبرش محمدr دستور به دعا داده این آیه است که میفرماید:
﴿وَقُل رَّبِّ ٱغۡفِرۡ وَٱرۡحَمۡ وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰحِمِینَ ١١٨﴾ [المؤمنون: 118].
«بگو: پروردگارا! [گناهانم را] ببخشای و [به من] مرحمت فرمای، چرا که تو بهترین مهربانانی».
حافظ ابن کثیر میگوید: «این راهنمایی و نشان دادن از سوی خدا به این دعا است»[1].
این دعایی است که دربرگیرندهی طلب بخشش و رحمت از پروردگار بخشنده و مهربان است. اینکه میگوید: ﴿رَّبِّ ٱغۡفِرۡ﴾ یعنی پروردگارا ببخشای و بیامرز.
حافظ ابن کثیر میگوید: « غفر به طور مطلق یعنی: محو گناهان و پوشیدن آن از دیدگان مردم»[2].
ابن جریرطبری میگوید: «و بگو -ای محمد-: پروردگارا گناهانم را با چشمپوشیات از آنها بر من ببخشای»[3].
اینکه میگوید: ﴿وَٱرۡحَمۡ﴾ طلب رحمت مینماید.
حافظ ابن کثیر میگوید: «طلب رحمت در اینجا به این معناست که: او را در سخنان و کارهایش موفق و مؤید گرداند»[4].
ابن سعدی میگوید: «و بر ما رحم بفرما و با رحمت خویش ما را به هر چیز خوبی برسان»[5].
اینکه میگوید: ﴿وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰحِمِینَ ١١٨﴾ یعنی:و تو -ای پروردگارم- بهترین کسی هستی که به بندهاش رحم میکند، و توبهاش را میپذیرد، و گناهش را میبخشد، و او را مجازات نمیکند، و او را به هر خیر و خوبیای میرساند، پس خداوند از هرکس نسبت به بندهاش مهربانتر است، و خداوند نسبت به بندهاش از مادر نسبت به فرزندش مهربانتر میباشد، و از خود بنده برای وی مهربانتر است.
این دعا با این جمله پایان یافته، آن هم به خاطر توسل به کمال رحمت خدا و کثرت و عمومیت این رحمت، این جمله متناسب با طلب بخشش و رحمت است، و از محبوبترین ابزارها نزد خداوند میباشد چرا که عبارتست از تعریف و تمجید خداوند با نامهای نیکو و صفات پسندیدهای که لایق و سزاوار خداوند است.
این دعای مبارک نمونههای مشابه متعددی در سنت نبوی دارد که پیامبرr در آن طلب بخشش و رحمت نموده است و این خود نشاندهنده استجابت فرمان خدا به تمام و کمال از سوی پیامبرr است از جمله در صحیح بخاری و مسلم[6] از ابوبکر صدیقt روایت شده است که او [ابوبکر t] به پیامبرخداr گفت: ای پیامبر خداr دعایی به من بیاموز که آن را در نمازم بگویم و ایشان فرمود: بگو: «اَللَّهُمَّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی ظُلْماً کَثِیراً، وَلاَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ أَنْتَ، فَاغْفِرْلِی مَغْفِرَةً مِنْ عِنْدِکَ، وَارْحَمْنِی إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ: خدایا من بر خودم ستم فراوان کردهام و کسی جز تو گناهان را نمیآمرزد، پس به لطف و بخشندگی خودت مرا بیامرز و بر من رحم کن که بیگمان تو بسیار بخشایشگر و مهربان هستی».
2- از جمله آیاتی که خداوند در آن به پیامبرش محمدr دستور به دعا داده این آیه است که میفرماید:
﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ کَانَ تَوَّابَۢا ٣﴾ [النصر: 3].
«پروردگار خود را سپاس و ستایش کن، و از او آمرزش بخواه. خدا بسیار توبهپذیر است».
این دستوری از سوی خداوند متعال به پیامبرشr است که پروردگارش را سپاس و ستایش کرده و از او طلب بخشش نماید. این دستور بعد از بشارت به پیامبرr درخصوص یاری خدا و فتح مکه و ورود دستهدستهی مردم به دین خدا آمده است به همین خاطر گروهی از صحابه yچنین دریافتهاند که به پیامبرr دستور به سپاس و ستایش و طلب بخشش خداوند شده تا به این شکل شکر خدای را به خاطر این نعماتی که بدان بشارت داده شده به جای آورد، همچنین تعدادی از صحابه -مانند عمر و ابن عباس y- چنین برداشت کردهاند که آمدن یاری خدا و فتح مکه و ورود دستهدسته مردم به درون دین خدا نشانهای بر نزدیک بودن فرارسیدن اجل رسول اللهr و پایان عمر ایشان است، و خداوند ایشان را به سپاس و ستایش خود و طلب بخشش از او دستور داده تا عمرش با این اعمال پایان پذیرد و آماده لقای پروردگارش گردد و با کاملترین و تمامترین احوالش به نزد او برسد.
بعد از نزول این سوره پیامبرr بسیار به سپاس و ستایش خداوند و طلب بخشش از او میپرداخت همچنان که در حدیث از ام المؤمنین عائشه ل روایت است که گفت: «رسول خداr [این دعا را] بسیار میخواندند: «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ: خدا را به پاکی همراه با ستایش یاد میکنم، از خداوند طلب آمرزش مینمایم و به سویش بازمیگردم». عائشه ل میگوید: من گفتم: یا رسول الله! شما را میبینم که: «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ» را بسیار میخوانید عائشه میگوید: پیامبرr فرمود: «پروردگارم به من خبر داد که به زودی در امت خویش نشانهای را خواهم دید و چون این نشانه را دیدم باید: «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ» را بسیار بخوانم و در حقیقت من این نشانه را دیدهام:
﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١﴾.
یعنی فتح مکه
﴿وَرَأَیۡتَ ٱلنَّاسَ یَدۡخُلُونَ فِی دِینِ ٱللَّهِ أَفۡوَاجٗا ٢ فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ کَانَ تَوَّابَۢا ٣﴾ [النصر: 2-3][7].
و در روایتی دیگر از عائشه ل نقل است که: «پیامبرخداr در رکوع و سجودش فراوان میگفت: «سُبْحَانَکَ اَللَّهُمَّ رَبَّنَا وَبِحَمْدِکَ، اَللَّهُمَّ اغْفِرْلِی: خدایا ای پروردگار ما! تو پاکی، تو را میستایم. خدایا! مرا بیامرز!» پیامبرr [با خواندن این دعا در رکوع و سجده] قرآن را [در زندگی خود] عملی میکرد»[8] اینکه عائشه ل میگوید: پیامبرr قرآن را [در زندگی خود] عملی میکرد یعنی: آنچه را خدا در قرآن به او دستور داده بود انجام میداد و عملی میکرد و منظورش این سخن خداوند بود که میفرماید:
﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ کَانَ تَوَّابَۢا ٣﴾ [النصر: 3].
«پس پروردگارت را به پاکی بستای، و از او آمرزش بخواه، چه او فراوان توبهپذیر است».
این مجموعه آیات قرآنی پیشین که بیان شد تعدادی از دعاهای مبارکی بود که خداوند به پیامبرش محمدr دستور داده بود تا با آنها پروردگارش را به دعا خوانده و با او به راز و نیاز پرداخته و او را سپاس و ستایش نموده و مصالح دین و دنیا و آخرت را از او طلب نماید.
پیامبرr نیز دستورات پروردگارش را اطاعت کرده و به اندرزها و توجیهاتش به گونهای که خداوند خود دوست دارد و میپسندد، عمل مینمود. پیامبرr بیش از هرکس دعا نموده و زیباتر از هر کسی خدا را سپاس و ستایش مینمود و از همگان به خداوند مشتاقتر بود، و در خوشی و ناخوشی بیش از همه از خدا میترسید، بلکه حتی ایشان در دعا به درگاه الهی و ستایش نیکوی او با کلماتی جامع از همه پیامبران و فرستادگان پیشی جسته بود.
ایشانr هیچ خلق و خوی نیکو و منش و رفتار زیبا و پسندیدهای نمانده بود مگر آنکه آن را از خداوند میطلبید، و هیچ خلق و خوی بد و منش و رفتار ناپسندیدهای نمانده بود مگر آنکه از آن به خدا پناه میبرد آن هم چه به صورت اجمالی و چه به صورت تفصیلی، او این کار را به کمک کلماتی جامع و کمال فروتنی و خضوع و تواضع کامل که خداوند به او ارزانی داشته بود انجام میداد.
راه و روش پیامبرr کاملترین و درخشانترین راه و روش، و خطمشی ایشانr تمام و کمالترین و درخورترین خطمشی است، درود و سلام و برکات خداوند بر او باد، خداوند پیروی نیکو از خطمشی ایشان و تقلید و دنبالهروی او را روزیمان گرداند.
1- از جمله آیاتی که در آن پیامبر اکرمr به دعا دستور داده شده این آیه است که خداوند میفرماید:
﴿وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا ١١٤﴾ [طه: 114].
«و بگو: پروردگارا! بر دانشم بیفزا».
امام طبری میفرماید: «خداوند بلندمرتبه میفرماید: ای محمد بگو: پروردگارا بر آنچه به من آموختهای بیفزای، به او امر کرده است که فواید علمی و مطالبی را که نمیداند، بطلبد»[1].
علامه ابن سعدی میگوید: «خداوند متعال به او فرمان داد که از وی بخواهد بر دانشش بیافزاید، زیرا علم خیر است، و فزونی و فراوانی خیر امری مطلوب میباشد، و فراوانی و افزون شدن علم از جانب خداوند است و راه آن کوشش و علاقهمند شدن به آن و خواستن از خداوند و کمک گرفتن از او، و نیازمند بودن به وی در هر وقتی است»[2] اهمیت و توجه ویژه پیامبرr به این دعا در سنت به اثبات رسیده است.
ترمذی و ابن ماجه در حدیثی از ابوهریره t نقل کردهاند که گفت: رسولخداr چنین دعا میکردند: «اَللَّهُمَّ اَنْفِعْنِیْ بِمَا عَلِّمْتَنِی، وَ عَلَّمَنِیْ مَا یَنْفَعُنِیْ، وَ زِدْنِی عِلْماً: خداوندا! مرا از آنچه به من آموختهای، بهرهمند گردان، و آنچه را مایه بهرهمندی من است به من بیاموز، و بر علمم بیفزای»[3].
سفیان بن عینیه/ میگوید: «پیامبرr پیوسته در حال افزایش علم بود تا اینکه فوت کرد»[4].
گذشتگان نیکوکار نیز پیوسته به این دعا توجه ویژهای داشتهاند از جمله آنچه در این باره نقل شده این که سعید بن منصور و عبدبن حمید از ابن مسعودt نقل کردهاند که چنین دعا میکرد: «پروردگارا بر ایمان و فقه و فهم و یقین و علم من بیفزای»[5].
از امام مالک بن أنس/ روایت شده که گفت: «طبیعی است که آدمی همهچیز را نداند، و جزو سرشت اوست که بیاموزد سپس فراموش کند، و این از خصوصیات اوست که از خداوند درخواست نماید که پیوسته بر علمش بیفزاید»[6].
2- از جمله آیاتی که خداوند در آن به پیامبرش r دستور داده دعا نماید این سخن خداوند است که میفرماید:
﴿قُل رَّبِّ إِمَّا تُرِیَنِّی مَا یُوعَدُونَ ٩٣ رَبِّ فَلَا تَجۡعَلۡنِی فِی ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ ٩٤﴾
[المؤمنون: 93-94].
«بگو: پروردگارا! اگر چیزی [ را از عذاب] که بدان وعده داده میشوند، [در دنیا بر سر آنان بیاوری، در حالی که من در میانشان باشم و] به من بنمایی، پروردگارا! مرا از زمره کافران مگردان [و همراه ایشان معذًب منما]».
حافظ ابن کثیر میگوید: «خداوند متعال به پیامبرش محمدr دستور میدهد تا به هنگام نازل شدن عذاب و بلا این دعا را بنماید:
﴿رَّبِّ إِمَّا تُرِیَنِّی مَا یُوعَدُونَ ٩٣ رَبِّ فَلَا تَجۡعَلۡنِی فِی ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ ٩٤﴾
[المؤمنون: 93-94][7].
معنی این دعا این است که: پروردگارا اگر ناگزیر میباید عذابی را که به آنان وعده میدهی به من بنمایانی و آنان را بدان گرفتار نمایی در حالی که من حاضر و شاهد بر آنم، خدایا مرا در زمرهی ستمگرانی که عذاب میشوند قرار مده بلکه مرا از عذابی که دامنگیرشان میشود به سلامت دار.
«مفسران میگویند: این دلیلی است بر این که رواست که بنده از خدای چیزی را بخواهد که میداند آن را انجام خواهد داد»[8].
توضیح این مطلب به این شکل است که رسول اللهr میدانست که خداوند ایشان را در میان ستمگران قرار نمیدهد آنگاه که عذاب را بر آنان نازل میفرماید چرا که خداوند در کتابش بیان داشته که در حالی که رسول خداr در میان آنان است آنان را عذاب نمیدهد آنجا که میفرماید:
﴿وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمۡ وَأَنتَ فِیهِمۡۚ﴾ [الأنفال: 33].
«تا تو در میان آنان هستی خداوند ایشان را عذاب نمیکند».
با این حال خداوند به پیامبرشr دستور میدهد که این دعا و درخواست را نماید تا پاداش او را چند برابر کند و در همهی آن و لحظهای به یادآورنده خداوند و پناه برنده به او و خواهان حمایت او باشد.
در همین زمینه پیامبرr در دعایش میفرماید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَتَرک المُنْکراتَ وَحُب المَساکین، وَاِذا اَرَدْتَ بِعِبادِکَ فِتْنَة فَاقْبِضنِی إِلَیْکَ غَیْرَ مَفْتُون: پروردگارا من از تو [توفیق] انجام کارهای نیک و ترک امور زشت و ناپسند و محبت فقرا و نیازمندان را خواستارم، و هرگاه به بندگانت فتنهای را اراده داشتی پس مرا در حالی به سوی خویش ببر که به آن فتنه در نیفتاده باشم»[9] شبیه این دعاها بسیارند.
3- از دیگر آیات در زمینه دعا، سخن خداوند است که میفرماید:
﴿وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّیَٰطِینِ ٩٧ وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحۡضُرُونِ ٩٨﴾
[المؤمنون: 97-98].
«و بگو: پروردگارا! خویشتن را از وسوسههای اهریمنان [و تحریکات ایشان به انجام گناهان] در پناه تو میدارم و خویشتن را در پناه تو میدارم از اینکه با من [در اعمال و اقوال و سایر احوال] گرد آیند [و مرا از تو غافل نمایند]».
این دستوری از سوی خدا به پیامبرش r است که از شیاطین و تحریکات و وسوسههای آنها به خدا پناه ببرد چرا که به کار بردن نقشه و ترفند در برخورد با آنان مؤثر نبوده و تسلیم نیکی و احسان نمیشوند تنها راه رهایی از آنها پناه بردن به خداوند است.
اینکه میگوید: ﴿رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّیَٰطِینِ ٩٧﴾ یعنی: به نیرو و توان تو چنگ میزنم و از قدرت و توانایی خودم بیزاری میجویم تا مرا از وسوسهها و تحریکات شیاطین مصون داری. همزات: جمع همزه، مانند تمرات و تمره، و در لغت در اصل به معنای: به جلو راندن و تحریک کردن و برانگیختن است.
همزات شیاطین: به القا کردن و دمیدن آنها تفسیر شده، و همچنین به «خنق: خفه کردن، راه نفس [کسی را] بستن» که حالت مرگی شبیه جنون است که توسط شیاطین رخ میدهد تفسیر شده، و همچنین به تحریک به شر و وسوسههای شیاطین تعبیر شده است.
ابن قیم/ میگوید: «همزات شیاطین: انداختن وسوسه و دغدغه از سوی شیاطین به قلب است».
همچنین میگوید: «گاه گفته میشود -که این نظر صحیحتر است-: هرگاه همزات شیاطین به تنهایی به کار رود همه آنچه از سوی آنها به انسان برخورد میکند را دربرمیگیرد، و وقتی که همراه با کلمه نفخ و نفث باشد منظور نوعی خاص است»[10].
اینکه میگوید: ﴿وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحۡضُرُونِ ٩٨﴾، علامه ابن سعدی/ میگوید: «یعنی: و از شری که به سبب وسوسه و دست زدن شیطانها به من میرسد و به آن دچار میگردم [به تو پناه میبرم]. و به تو پناه میبرم از شری که به سبب حضور وسوسههای شیطانها به وجود میآید و این پناه بردن از اصل شر میباشد، و پناه بردن به خدا از همه وسوسههای شیطان در این داخل است. پس وقتی که خداوند بندهاش را از این شر در پناه خویش قرار داد و دعایش را پذیرفت، از هر شر و بدی سالم میماند، و بر انجام هر کار خوبی توفیق مییابد»[11] علامه شنقیطی/ میگوید: «اینکه میفرماید: ﴿وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحۡضُرُونِ ٩٨﴾ در ظاهر به معنی آن است که: خداوندا از اینکه شیطان به هنگام انجام کاری نزد من حاضر شود حال فرقی نمیکند به هنگام تلاوت قرآن باشد همچنان که میفرمایی:
﴿فَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ ٱلرَّجِیمِ ٩٨﴾ [النحل: 98].
«هنگامی که خواستی قرآن بخوانی، از وسوسههای شیطان مطرود به خدا پناه ببر».
یا به هنگام لحظهی مرگ و یا در دیگر کارها و لحظهها باشد، خداوندا به تو پناه میآورم[12].
در سنن ترمذی روایت شده که پیامبرr پس از خواندن دعای استفتاح در نماز میفرمود: «أَعُوذُ بِاللهِ السَّمِیعِ العَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، مِنْ هَمْزِهِ وَنَفْخِهِ وَنَفْثِهِ: من از شر شیطان رانده شده [یعنی] از جنون و دیوانگی، و از غرور و تکبر، و شعر آن، به خداوند شنوای دانا پناه میبرم»[13].
همچنین در حدیث به نقل از عبدالله بن عمروبن عاص ب آمده که گفت: پیامبرخدا r کلماتی را به ما میآموخت که به هنگام وحشتزدگی در خواب آنها را بگوییم [آن کلمات اینها بودند]: «بِسْمِ اللهِ، أَعُوذُ بِکَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّة مِن غَضَبِهِ وَعِقَابِهِ وَشَرِّ عِبَادِهِ، وَمِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ وَأَنْ یَحْضُرُونِ: به نام خداوند، از خشم و مجازات خداوند، و از شر بندگان خداوند، و از وسوسههای شیاطین و از اینکه شیاطین بر سرم حاضر شوند به کلمات جامع و کامل خداوند پناه میبرم»[14].
احادیث نقل شده درخصوص پناه بردن به خداوند از شر شیطان رانده شده بسیارند.
خداوند ما و شما را از شر شیطان، و از جنون و غرور و شعر او در پناه خود دارد.
[1]- تفسیر طبری (16/181)
[2]- تفسیر ابنسعدی (ص: 599)
[3]- ترمذی (3599)، و ابنماجه (251-3833). و آلبانی/ در «صحیح سنن ترمذی» (3/476) آن را صحیح دانسته است.
[4]- این مطلب را ابنکثیر در تفسیرش (5/312) آورده است.
[5]- این مطلب را سیوطی در الدر المنثور (5/602) بیان کرده است.
[6]- این سخن را ابوالمظفر سمعانی در تفسیرش (3/358) آورده است.
[7]- تفسیر ابن کثیر (5/485).
[8]- تفسیر ابوالمظفر سمعانی (3/488)
[9]- این حدیث را ترمذی (3233) به نقل از ابنعباس t روایت کرده است و آلبانی/ در «صحیح سنن ترمذی» (3/317) آن را صحیح دانسته است.
[10]- إغاثه اللهفان (1/155-154)
[11]- تفسر ابنسعدی (ص: 653)
[12]- اضواءالبیان (5/819)
[13]- ترمذی (242) به نقل از ابوسعید خدری t، و آلبانی/ در «صحیح سنن ترمذی» (1/149) آن را صحیح دانسته است.
[14]- احمد (2/181)، و ابوداود (3893)، و ترمذی (3528)، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب و الترهیب» (601) آن را حسن لغیره دانسته است.
1- از جمله آیاتی که در آن به پیامبرr دستور داده شده که به ذکر و دعای خداوند بپردازد این آیه است:
﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلِیّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَکَبِّرۡهُ تَکۡبِیرَۢا ١١١﴾ [الإسراء: 111].
«و بگو: ستایش خداوندی راست که فرزندی برنگرفته و در فرمانروایی او را هیچ شریکی نیست و از ناتوانی کارسازی ندارد و چنان که سزاوار است او را به بزرگی یاد کن».
این دعای ثنا و تمجید است که خداوند پیامبرش محمدr را دستور داده که به عنوان بیان یگانگی پروردگارش و به نشانه منزه بودنش از هر آنچه او را نسزد، آن را بیان دارد. در اثر از محمد بن کعب قرظی آمده که میگفت: یهودیان و نصاری میگفتند: خداوند برای خود فرزندی انتخاب کرده است، و اعراب [مشرک] میگفتند: «لبیک لا شریک لک الا شریکاً هو لک»، صائبین و مجوسیان میگفتند: اگر اولیاء خداوند نمیبودند خداوند ناتوان بود، لذا خداوند این آیه را فرو فرستاد که:
﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلِیّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَکَبِّرۡهُ تَکۡبِیرَۢا ١١١﴾ [الإسراء: 111].
این آیه بیانگر آن است که خداوند به خاطر دارا بودن صفات کمال و جلال و اختصاصش به او، لایق و سزاوار حمد و ستایش است. خداوند سبحان از آنکه فرزند برگزیند پاک و منزه است، ملک و فرمانروایی تنها در اختیار اوست و شریکی ندارد، او بینیاز از بندگانش بوده و به هیچکدام از آنها نیازمند نیست، کسی از آنان را به عنوان دوست برنمیگزیند تا بدین وسیله از ناتوانی و خواری به عزت و قدرت دست یابد یا از قلّت به کثرت گراید، خداوند سبحان بزرگوار و والا است.
2- از دیگر آیاتی که در آن پیامبرr به دعا امر شده این سخن خداوند است که میفرماید:
﴿وَقُل رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقٖ وَٱجۡعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِیرٗا ٨٠﴾ [الإسراء: 80].
«بگو: پروردگارا! مرا صادقانه [به هر کاری] وارد کن، و صادقانه [از آن] بیرون آور، و از جانب خود قدرتی به من عطافرما که یار و مددکار باشد».
این دعای درخواست و تقاضا است خداوند به پیامبرشr دستور داده که آن را بگوید این دعا دربرگیرنده درخواست از خدا است که وارد کردن و خارج کردنش به طرزی شایسته و پسندیده و صادقانه صورت گیرد آنجا که میگوید:
﴿رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقٖ﴾.
علامه ابن قیم/ میگوید: «حقیقت صدق در این جملات همان حق ثابتی است که فرد را به خدا متصل میسازد و عبارتست از سخنان و رفتارها و کردارهای حقی که جزای آن هم در دنیا خواهد بود و هم در آخرت. وارد گرداندن صادقانه و بیرون آوردن صادقانه: آن است که ورود و خروجش بر پایهی حق و به خاطر خدا و در جهت خشنودی او باشد با هدف دستیابی به خواسته و کسب مطلوب، برخلاف ورود و خروج کذب که هدف و غایت [واقعی] ندارد که بدان دست یابد، و ساقه و تنهای نیز ندارد که بر پایه آن برپا گردد مانند خارج شدن دشمنانش در روز بدر. خروج صادقانه و شایسته مانند خروج و بیرون آمدن رسول اللهr و اصحابش در آن نبرد. همچنین ورود پیامبرr به مدینه ورودی صادقانه و شایسته بود، به یاری خدا و برای خدا و به طلب خشنودی خداوند، لذا تأیید و یاری و پیروزی و حصول آنچه را درخواست کرده بود در دنیا و آخرت بدان دست یافت، برخلاف مدخل و ورود کذب که دشمنانش میخواستند روز احزاب به واسطه آن وارد مدینه شوند این ورود به یاری خدا و به خاطر خدا نبود بلکه به عکس در ضدیت با خدا و رسولش بود لذا چیزی جز هلاک و نومیدی و شکست به بار نیاورد، همچنین مدخل یهودیان، کسانی از یهودیان و نبردکنندگان با رسول اللهr به قلعه بنیقریظه مدخل کذب بود لذا دچار سرنوشتی آنچنان شدند.
پس هر ورود و خروجی که به یاری خدا و برای خدا باشد صاحب آن تحت سرپرستی و مراقبت خداوند است و آن ورود و خروج صادقانه و شایسته است.
یکی از گذشتگان هنگامی که از خانهاش خارج میشد سرش را به سوی آسمان بلند میکرد و میگفت: «پروردگارا به تو پناه میآورم از اینکه به گونهای خارج شوم که سرپرستی و مراقبت تو همراهم نباشد» منظورش این بود که بیرون رفتنی پسندیده نباشد.
به همین خاطر ورود و خروج صادقانه و شایسته [در این آیه] به خروج رسول اللهr از مکه و ورود ایشان به مدینه تفسیر شده است. بیشک این تفسیر من باب مثال و به قصد روشن کردن موضوع است، چرا که این ورود و خروج از مهمترین و عمدهترین ورود و خروجهای پیامبرr بوده است والا همه ورود و خروجهای ایشانr صادقانه و شایسته بود چرا که همه آنها به یاری الله و به خاطر الله و به فرمان او و جهت کسب رضایت و خشنودی او بوده است.
هیچکس از خانهاش خارج نشده و وارد بازار یا هر جای دیگری نمیشود مگر این ورود و خروج بر پایهی صدق یا کذب است، پس خارج شدن هرکس و ورودش بیش از این نیست که بر پایهی صدق یا کذب است»[1].
این دعای عظیم دربردارندهی درخواست دیگری نیز از خداوند است:
﴿وَٱجۡعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِیرٗا ٨٠﴾.
قتاده میگوید: «همانا پیامبر خدا دانست که او تاب و توان چنین کاری را ندارد مگر به کمک قدرت و حجت، لذا برای [تفهیم و برپایی] کتاب خدا، و حدود الهی، و فرائض خداوند، و برپایی دین او درخواست یار و مددکار کرد، و قدرت و حجت رحمتی از جانب خداست که میان بندگانش قرار داده است که اگر آن نمیبود برخی بر برخی دیگر هجوم آورده و قدرتمندان ضعفا را درهم میدریدند»[2].
مجاهد گفته: «﴿سُلۡطَٰنٗا نَّصِیرٗا ٨٠﴾ یعنی حجتی آشکار»[3].
امام ابن جریر طبری و حافظ ابن کثیر سخن قتاده در مراد پیامبرr از درخواست یار و مددکار را برگزیدهاند. حافظ ابن کثیر میگوید: «حق باید در برابر بدخواهان و دشمنانش قدرت بازدارندگی داشته و از حمایت و پشتوانهای استوار برخوردار باشد، و به همین خاطر خداوند متعال میفرماید:
﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا بِٱلۡبَیِّنَٰتِ وَأَنزَلۡنَا مَعَهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡمِیزَانَ لِیَقُومَ ٱلنَّاسُ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَأَنزَلۡنَا ٱلۡحَدِیدَ فِیهِ بَأۡسٞ شَدِیدٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعۡلَمَ ٱللَّهُ مَن یَنصُرُهُۥ وَرُسُلَهُۥ بِٱلۡغَیۡبِۚ إِنَّ ٱللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٞ ٢٥﴾ [الحدید: 25].
«به راستی که رسولانمان را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به داد رفتار کنند. و آهن پدید آوردیم که در آن [مایهی] جنگ و ستیز و [نیز] بهرههایی برای مردم است و تا خداوند کسی را که [دین] او و رسولش را در نهان یاری میکند، معلوم بدارد. بیگمان خداوند توانای پیروزمند است».
و در حدیث آمده که: «همانا خداوند به وسیله سلطان چنان نیروی بازدارندهای را ایجاد میکند که این بازدارندگی با قرآن محقق نمیشود»[4] یعنی: خداوند بسیاری از مردم را به وسیله سلطان از ارتکاب گناهان و مفاسدی بازمیدارد که به هشدارها و وعدههای قرآن از آنها دست برنمیدارند و این یک واقعیت است»[5].
خلاصه این دعا آن است که پیامبرr از خداوند درخواست کرد که او را در تمامی کارهایش، در ابتدا و ورود به آن و در انتها و خروج از آن بر حق ثابت گردانده و به او توان و قدرتی دهد که حق را با آن پیروز نموده و او را در برابر هر که و هر چه که به مخالفت با آن برمیخیزد یاری دهد.
3- از دیگر آیاتی که خداوند در آن به پیامبرr دستور به دعا میدهد این آیه است که:
﴿وَقُلۡ عَسَىٰٓ أَن یَهۡدِیَنِ رَبِّی لِأَقۡرَبَ مِنۡ هَٰذَا رَشَدٗا ٢٤﴾ [الکهف: 24].
«و بگو امید میرود که پروردگارم مرا به [راهی] درستتر از این رهنمون گردد».
این دستوری از سوی خدا به پیامبرش محمد مصطفیr است که به پروردگارش روی آورده و از او بخواهد که او را در دستیابی به خیر و منفعت موفق دارد، میگوید: ﴿عَسَىٰٓ أَن یَهۡدِیَنِ رَبِّی لِأَقۡرَبَ مِنۡ هَٰذَا رَشَدٗا ٢٤﴾ یعنی مرا بر راهی که هدایتبخشتر و سودمندتر است تثبت گردان. علامه سعدی/ میگوید: «پس خداوند بنده را دستور داده تا او را بخواند و به وی امید و اعتماد داشته باشد، چرا که مسلماً خدا او را به نزدیکترین راهی رهنمود میکند که وی را به رشد و تکامل میرساند. و بندهای که چنین است و تمام تلاش خود را در طلب هدایت مبذول میدارد، سزاوار است که موفق شود، و یاری پروردگارش او را دریابد و خداوند او را در همه کارهایش به راه راست رهنمود نماید»[6].
[1]- مدارج السالکین (2/271-270)
[2]- این مطلب را طبری در تفسیرش (15/59) آورده است.
[3]- این مطلب را طبری در تفسیرش (15/59) آورده است.
[4]- شبیه این سخن را خطیب در «تاریخ بغداد» (4/108)، به نقل از عمربنخطابt به شکل موقوف نقل کرده است. در سند این حدیث فردی وجود دارد که به احادیثش استدلال نمیشود آن شخص هیثمبنعدی است که کذّاب و متروک است، ابنعبدالبر در «التمهید» (1/118) حدیثی به همین معنی از عثمان بن عفانt آورده است اما این حدیث نیز معضل است به این معنا که در اثنای سندش دو یا چند راوی افتادهاند.
[5]- تفسیر ابنکثیر (5/109)
[6]- تفسیر ابنسعدی (ص: 551)
خداوند در آیات متعددی در قرآن کریم به پیامبر و فرستادهاش محمدr دستور میدهد که با دعای ذکر و ثنا، و هم چنین دعای طلب و درخواست او را به فریاد خوانده و به درگاهش دعا کند. برای فرد مسلمان شایسته و مفید است -آن هم فایدهای عظیم- که از آنها مطلع گردد تا روش صحیح و شیوه مناسب ذکر پروردگار و دعا کردن به درگاهش را از این آیات بیاموزد.
1- از جمله این آیات این سخن خداوند است که میفرماید:
﴿وَٱذۡکُر رَّبَّکَ فِی نَفۡسِکَ تَضَرُّعٗا وَخِیفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِینَ ٢٠٥﴾ [الأعراف: 205].
«پروردگارت را در دل خود، با فروتنی [در برابر خدا] و هراس [از او] و آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن، و از زمره غافلان مباش».
در این آیه به پرداختن به ذکر خدا آن هم با فروتنی و هراس، به همراه پافشاری بر دعا و به ویژه در ابتدا و انتهای روز، امر شده است و نسبت به در افتادن در غفلت و پیمودن راه غفلتزدگان هشدار داده شده است.
شیخ الاسلام -در حالی که این نظر را برگزیده که منظور از «در دل خود» یعنی زبان به همراه قلب ذکر نماید- میگوید: «واضح است که ذکر تشریع شده در صبحگاهان و شامگاهان در نماز و خارج از نماز ذکری است که با زبان و با همراهی قلب صورت میگیرد، مانند نمازهای صبح و عصر، و همچنین ذکر تشریع شده به دنبال این دو نماز، و آنچه را که پیامبرr بدان دستور داده و آن را به دیگران آموخته و خود انجام داده است، از ذکرها و دعاهای مأثوری که در طول روز و شب و در صبحگاهان و شامگاهان تشریع شده است»[1].
2- از جمله آیاتی که خداوند در آن به پیامبرشr دستور به دعا داده این آیه است که میفرماید:
﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِکَ ٱلۡمُلۡکِ تُؤۡتِی ٱلۡمُلۡکَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡکَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِیَدِکَ ٱلۡخَیۡرُۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ٢٦ تُولِجُ ٱلَّیۡلَ فِی ٱلنَّهَارِ وَتُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِی ٱلَّیۡلِۖ وَتُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ وَتُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتَ مِنَ ٱلۡحَیِّۖ وَتَرۡزُقُ مَن تَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ ٢٧﴾ [آل عمران: 26-27].
«بگو: خداوندا، ای دارنده فرمانروایی، به هرکس که خواهی فرمانروایی دهی و از هرکس که خواهی، فرمانروایی بازستانی و هرکس را که خواهی گرامی داری و هرکس را که خواهی خوار سازی. نیکی به دست توست. به راستی تو بر هر کاری توانایی. از شب میکاهی و بر روز میافزایی و از روز میکاهی و بر شب میافزایی و زنده را از مرده برمیآوری و مرده را از زنده بیرون میآوری و به هرکس که خواهی روزی بیشمار میدهی».
این دستور به پیامبرr است که در مقام تعظیم و شکر پروردگار خویش، و در حالی که کار را همه به او سپرده و بر او توکل کرده، این دعا را بر زبان آورد.
«این آیه با بیان اختصاص همه ملک و فرمانروایی به خداوند آغاز میگردد و اینکه فقط خداوند است که به هرکس که بخواهد فرمانروایی ارزانی داشته و از هر کس که بخواهد آن را بازپس میگیرد، اولین مطلب: اختصاص داشتن ملک و فرمانروایی به اوست، و دومین مطلب: اینکه فقط او میتواند در آن دخل و تصرف کند، این خداوند سبحان است که هر آنکس را که بخواهد با هر آنچه از انواع عزت و بزرگی که بخواهد عزت و قدرت میدهد و هرکس را بخواهد با سلب آن عزت و بزرگی از او خوار و ذلیل میگرداند، تمامی خیر در دستان او است کسی به همراه او وجود ندارد که صاحب کمترین چیزی از آن باشد، سپس آیه را با این سخنش پایان داده که: ﴿إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ٢٦﴾ این آیه ملک و فرمانروایی خداوند و دخل و تصرف او، و قدرت فراگیرش را مورد بحث قرار داده و بیان داشته که هر نوع دخل و تصرفی در دستان او است، و هر نوع دخل و تصرف او خیر است، اینکه این فرمانروایی را از کسی سلب کند و او را تنزل رتبه دهد این خیر است هر چند نسبت به شخص محروم شده و ذلیل شر تلقی گردد این دخل و تصرف آکنده از عدل و فضل و حکمت و مصلحت بوده و خارج از آن نیست، و اینها همهاش خیر است و پروردگار به خاطر آن مورد سپاس و ستایش و تمجید قرار میگیرد همچنان که با پاک و مبرا دانستنش از شر و اینکه شر به او منتسب نمیشود مورد سپاس و ستایش و تمجید قرار میگیرد»[2].
حافظ ابن کثیر در تفسیرش درباره این آیه میگوید: «در این آیهی کریمه خدای سبحان پیامبر خویش r و امتشان را به سوی شکر نعمت خویش ارشاد و توجیه میکند زیرا او نبوت را از بنیاسرائیل گرفت و آن را به پیامبر قریشی عربی، فرستاده خویش به سوی انس و جن و خاتم الانبیاء علیالاطلاقr تفویض کرد و این پیامبر محبوب خویش را به ویژگیهایی مخصوص گردانید که به هیچ پیامبری از پیامبران داده نشده است، چون دادن علم صفات و شریعت خویش به آن حضرتr، و آگاه ساختنش بر پارهای از اخبار غیبی گذشته و آینده، آشکار ساختن حقایق آخرت برایشان، منتشر ساختن امتشان در مشارق و مغارب زمین، و مسلط گردانیدن دین و شرعاش بر سایر دینها و شریعتها. درود و سلام پیوسته خداوند شب و روز تا قیامت بر محمد مصطفیr باد»[3].
3- از دیگر آیاتی که در آن خداوند به پیامبرr دستور به دعا میدهد این سخن خداوند است که میفرماید:
﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ فَاطِرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ عَٰلِمَ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ أَنتَ تَحۡکُمُ بَیۡنَ عِبَادِکَ فِی مَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ ٤٦﴾ [الزمر: 46].
«بگو: خداوندا، [ای] پدیدآورنده آسمانها و زمین، داننده نهان و آشکار، تو بین بندگانت در آنچه در آن اختلاف میکردند، داوری میکنی».
خداوند در حالی پیامبرش محمدr را به این دعا امر میکند که پیش از آن به مذمت و نکوهش مشرکین پرداخته، چرا که آنان دوستدار شرک و متنفر از توحیدند.
معنای آن این است که: ای پیامبر خداوند یکتا را که هیچ شریکی ندارد بخوان، خداوندی که پدید آورندهی آسمانها و زمین است، یعنی: آنها را بدون هیچ الگویی، و کاملا نوآورانه آفریده است، ﴿عَٰلِمَ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ﴾ یعنی: دانندهی نهان و آشکار، ﴿أَنتَ تَحۡکُمُ بَیۡنَ عِبَادِکَ فِی مَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ ٤٦﴾ یعنی: این تویی که در دنیا در میان بندگانت راجع بدانچه در آن اختلاف دارند داوری میکنی، و در آخرت و به هنگام برخاستن از قبرها میانشان قضاوت مینمایی»[4]. این آیه به بندگان آموزش میدهد که برای دفع حیله و نیرنگ دشمن و سالم ماندن از شر آنها به خداوند متعال پناه جویند و با نامهای نیکویش او را به فریاد خوانند و با التماس و عجز و لابه از او طلب یاری نمایند. در صحیح مسلم از ام المؤمنین عائشهل روایت شده که: هرگاه رسول اللهr شب هنگام برای نماز برمیخاستند نماز خود را با این دعا افتتاح میکردند: «اَللَّهُمَّ رَبَّ جِبْرَائِیلَ وَمِیکَائِیلَ وَإِسْرَافِیلَ، فَاطِرَ السَّماواتِ وَالأَرْضِ، عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ، أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبَادِکَ فِیما کَانُوا فِیْهِ یَخْتَلِفُونَ، إِهْدِنِی لِمَا اخْتُلِفَ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِکَ إِنَّکَ تَهْدِیْ مَنْ تَشَاءُ إِلی صِراطٍ مُّسْتَقِیم: خداوند ای پروردگار جبرئیل و میکائیل و اسرافیل، ای پدیدآورنده آسمانها و زمین، ای دانای نهان و آشکار! تو میان بندگانت در آنچه که در مورد آن اختلاف میکردند، داوری میکنی پس مرا بر آنچه از حق که در آن اختلاف شده است، به اذن خویش هدایت کن، بیگمان تو هر که را بخواهی، به سوی راه راست هدایت میکنی»[5].
4- از جمله دعا[ها]یی که پیامبرr بدان دستور داده شده این مطلبی است که در سخن خداوند آمده که:
﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ حَسۡبِیَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُۖ وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ ١٢٩﴾
[التوبة: 129].
«پس اگر رویگردان شوند، بگو: خداوند مرا بس است. معبود [راستینی] جز او نیست. بر او توکل کردهام و او پروردگار عرش بزرگ است».
مفهوم این آیه این است که اگر کفار از این شریعت پاک و مطهر و کامل و فراگیری که برایشان آوردهای رویگردان شدند تو این دعا را بگو که: ﴿حَسۡبِیَ ٱللَّهُ﴾ یعنی: خداوند مرا کافی و بسنده است، ﴿لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ﴾ یعنی: معبود [راستینی] جز او نیست. ﴿عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُۖ﴾ یعنی: بر او تکیه کردهام، و همهی کارهایم را به او واگذار میکنم. ﴿وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ ١٢٩﴾ یعنی: خدا مالک و خالق هر چیزی است، و او پروردگار عرش بزرگ است که بزرگترین مخلوقات میباشد. پس وقتی که او پروردگار عرش بزرگ است و عرش او همه مخلوقات را دربرگرفته است، به طریق اولی پروردگار دیگر مخلوقاتی است که از عرش کوچکترند.
از ابودرداء t روایت شده است که گفت: «هرکس در هر روز هنگام صبح و شام هفت بار بگوید: ﴿حَسۡبِیَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُۖ وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ ١٢٩﴾: خداوند برای من کافی است و هیچکس به جز او شایسته پرستش نیست، من تنها بر او توکل نمودم، و او پروردگار [و صاحب] عرش بزگ است». خداوند در امور دنیا و آخرتش او را کفایت خواهد کرد» این حدیث را ابن سنّی در کتاب عمل الیوم واللیله به صورت مرفوع و به نقل از پیامبرr، و دیگران به صورت موقوف[6] نقل کردهاند[7]. سند این حدیث موقوف است و تمام راویان آن ثقه هستند چنین سخنانی -به طور قطع- از سخنانی نخواهد بود که با نظر و اجتهاد شخصی صحابه بیان شده باشد بنابراین اگرچه لفظ این حدیث موقوف است اما در حکم مرفوع است[8].
[1]- دقائقالتفسیر (3/166)
[2]- شفاء العلیل اثر ابن قیم (ص: 179-178)
[3]- تفسیر ابنکثیر (2/23-22)
[4]- بنگر به تفسیر ابنکثیر (7/94)
[5]- صحیح مسلم (770)
[6]- روایتی است که فقط به صحابی متصل میشود و از او نمیگذرد (م).
[7]- ابوداود (5081) آن را به صورت موقوف، و ابن سنی (71) آن را به صورت مرفوع روایت کرده است.
[8]- برای درک بیشتر این مطلب مراجعه شود به کتاب: درآمدی بر علوم حدیث، مؤلف: دکتر محمود طحان، ترجمه و تعلیق: فیض محمد بلوچ، ص 228-226، ناشر: خواجه عبدالله انصاری، چاپ اول 1389. م
از جمله دعاهای [نقل شدهی] پیامبران در قرآن دعایی است که در سرگذشت پیامبرخدا زکریاu آمده است زکریاu به درگاه پروردگارش دعا کرد و از او خواست که فرزندی نیکوکار و شایسته به او ارزانی دارد که در علم و نبوت و اجرای دین وارث او باشد، زکریاu پیشتر صاحب فرزندی نشده بود و همسرش نیز عقیم و نازا بود و خود نیز پا به سن نهاده بود اما چون نسبت به کمال قدرت پروردگار آگاهی داشت و اینکه چون خدا چیزی را اراده نماید به طور حتم رخ خواهد داد این دعا را نمود هر چند اسباب عادی و ظاهری آن فراهم نشده باشد چرا که این خود خداوند است که خالق اسباب و مسببات است و کلید و گنجینه هر چیزی در دست اوست.
خداوند میفرماید:
﴿کٓهیعٓصٓ ١ ذِکۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّکَ عَبۡدَهُۥ زَکَرِیَّآ ٢ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِیّٗا ٣ قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّی وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗا وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗا ٤ وَإِنِّی خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِیَ مِن وَرَآءِی وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا فَهَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗا ٥ یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنۡ ءَالِ یَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِیّٗا ٦﴾ [مریم: 1-6].
«کاف.ها.یا.عین.صاد. [این] یادی است از مرحمت پروردگارت نسبت به بنده خود زکریا. در آن هنگام که پروردگارش را پنهانی ندا داد. گفت: پروردگارا! استخوانهای من سستی گرفته است، و سرم از پیری سفید گشته است، پروردگارا! من هرگز در دعاهایی که کردهام [از درگاه کرم تو] محروم و ناامید بازنگشتهام؛ من از بستگانم بعد از خود بیمناکم و همسرم هم از اول نازا بوده است؛ پس از جانب خویش جانشینی به من ببخش. که از من میراث برد و [نیز] میراث بر آل یعقوب باشد. و پروردگارا، او را پسندیده قرار ده».
این دعای عظیمی را که زکریاu بیان داشت بیانگر حالت، و میزان شور و شوق او، و کمال ادبش با پروردگار، و اعتماد کاملش به قدرت و رحمت او به طور ویژه نسبت به خود، و به دیگر بندگانش به طور عام است. اینکه میفرماید: ﴿ذِکۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّکَ عَبۡدَهُۥ زَکَرِیَّآ ٢﴾ یعنی: این یاد کرد مرحمت پروردگار نسبت به بندهاش زکریا است.
اینکه میفرماید: ﴿إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ﴾ ندا در اینجا به معنی دعا و درخواست و تمایل و تقاضا است.
اینکه میفرماید: ﴿نِدَآءً خَفِیّٗا ٣﴾ یعنی: به صورت پنهانی، و نه آشکارا. اینکه او را ستوده که دعایش نهانی بوده، گواه و شاهدی است بر آنکه پوشیده داشتن دعا بهتر و بافضیلتتر از آشکارا بیان داشتن آن است.
اینکه میگوید: ﴿رَبِّ إِنِّی وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّی﴾ یعنی: استخوانهایم ضعیف شده و به خاطر پیری سست و نرم شده است. علامه محمد امین شنقیطی/ میگوید: به این خاطر زکریاu از ضعیف شدن استخوانها نام برده که آنها پایههای بدن بوده، و دوام و قوام بدن بسته به آنهاست. استخوان اصل بنای وجود اوست، وقتی که ضعیف گردند نشانه آن است که تمام بدن ضعیف گشته است، چرا که مستحکمترین و سختترین بخش بدن استخوان است ضعیف شدن آن به طریق اولی ضعیف شدن دیگر بخشهای بدن را در پی خواهد داشت»[1].
اینکه میگوید: ﴿وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗا﴾ یعنی: موی سفید در سرم گسترش یافته است، زیرا موی سفید دلیل ناتوانی و پیری است و پیامآور مرگ و هشداردهنده آن است.
حافظ ابن کثیر/ میگوید: «مقصود از این سخن اطلاعرسانی درباره ضعف و پیری و [بیان] دلایل آشکار و پنهان آن است»[2] او با این سخنان پروردگارش را نداد داد تا حال و روزش را بیان داشته و با اظهار نیازمندی به او، به خدا توسل جوید.
علامه ابن سعدی/ میگوید: «زکریا از ضعف و ناتوانیاش به خدا متوسل شد، و این از بهترین وسیلهها برای تضرع و زاری به درگاه خداوند میباشد، چون اظهار ضعف و متوسل شدن به ناتوانی بر این دلالت مینماید که بنده از حرکت و قدرت خود تبری میجوید و به قدرت الهی دل بسته است»[3].
اینکه میگوید: ﴿وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗا ٤﴾ یعنی: در مناجات با تو [هرگز] بیبهره نبودهام، چرا که تو دعایم را بینتیجه نمیگذاری بلکه آن را جواب میدهی و نیازم را برآورده میسازی، این توسل جستن به خدا براساس پذیرش دیگر دعاهای او و احسانی است که به او نموده است، در حالی که از خدا میخواهد بر همان شیوه که او را بدان عادت داده و نیازهایش را برآورده و آنچه را خواسته در اختیارش گذارده این بار نیز دعای او را بپذیرد و خواستهاش را اجابت کند[4]. قاسمی/ میگوید: «از این آیات میتوان به آداب دعا و آنچه انجامش پسندیده و نیکوست پی برد، از جمله آنها:
1- دعا به صورت نهان و پوشیده، چرا که میگوید: «خفیاً».
2- فروتنی نمودن و اظهار فرومایگی و نیازمندی و ضعف به هنگام دعا، چرا که میگوید: ﴿وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗا﴾ ،
3- توسل جستن به خداوند به واسطه نعمتها و عطایای نیکویش، چرا که میگوید: ﴿وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗا ٤﴾[5].
اینکه میگوید: ﴿وَإِنِّی خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِیَ مِن وَرَآءِی﴾ یعنی: و همانا من میترسم کسانی که بعد از مرگ من سرپرستی بنیاسرائیل را به عهده میگیرند، دینت را برپا ندارند و بندگانت را به سوی تو دعوت نکنند، این سخن بیانگر شفقت، خیرخواهی و تمایل او به برپایی دین، و ترس از این بود که دین ضایع شود.
اینکه میگوید: ﴿وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا﴾ یعنی: اصلاً همسرم بچهدار نمیشود و از زمان جوانیش تا حال بچهای به دنیا نیاورده است.
اینکه میگوید: ﴿فَهَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗا ٥﴾ یعنی: فرزندی نیکوکار و یاریگر. شیخ ابن سعدی میگوید: «منظور از این جانشینی، جانشینی و وارث شدن در دین و گرفتن میراث نبوت و علم و عمل است، بنابراین گفت: ﴿یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنۡ ءَالِ یَعۡقُوبَۖ﴾»[6] ارث بیان شده در اینجا همان ارث علم و نبوت و دعوت کردن به سوی خدا است، و نه ارث مال.
اینکه میگوید: ﴿وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِیّٗا ٦﴾ یعنی: این فرزندی را که به من ارزانی میداری در دین و اخلاق و افعال پسندیده گردان که هم تو از او راضی و خشنود باشی و هم بندگانت او را بپسندند و دوست بدارند.
علامه ابن سعدی/ میگوید: «خلاصه اینکه از خدا خواست تا به او پسری صالح و نیکوکار بدهد تا پس از مرگش جانشین وی و پیامبری پسندیده نزد خدا و خلق خدا باشد و این نوع فرزند بهترین فرزند است، و از جمله رحمتهای الهی نسبت به بنده این است که خداوند فرزندی شایسته به او عطا کند که دارای همهی خوبیهای اخلاقی و عادتهای پسندیده باشد»[7]. و از جمله آیاتی که مشتمل بر بیان دعای زکریا u است این سخن خداوند است که میفرماید:
﴿هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُۥۖ قَالَ رَبِّ هَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ ذُرِّیَّةٗ طَیِّبَةًۖ إِنَّکَ سَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ ٣٨﴾
[آل عمران: 38].
«آنگاه بود که زکریا از پروردگارش [حاجت] خواست. گفت: پروردگارا، از نزد خویش نسلی پاک به من ببخش. به راستی [که] تو شنوای دعایی».
و یا میفرماید:
﴿وَزَکَرِیَّآ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ رَبِّ لَا تَذَرۡنِی فَرۡدٗا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡوَٰرِثِینَ ٨٩﴾ [الأنبیاء: 89].
«و زکریا را [یاد کن] بدانگاه که پروردگار خود را به فریاد خواند [و گفت:] پروردگارا! مرا تنها مگذار و تو بهترین وارثانی».
خداوند بیان داشته که دعای پیامبرش زکریا را پذیرفته است و همسرش را که نازا بوده، بچهزا گردانیده است و فرزند پسر نیکوکاری به او اعطا کرده و نامش را یحیی نهاده است و او را پیامبری از پیامبران خدا قرار داده است.
خداوند میفرماید:
﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ یَحۡیَىٰ وَأَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُۥٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَیَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَکَانُواْ لَنَا خَٰشِعِینَ ٩٠﴾ [الأنبیاء: 90].
«ما دعای او را برآورده ساختیم و یحیی را بدو بخشیدیم، و [برای حصول این مقصود] همسر [نازای] او را برایش بایسته [و در خور زاد و ولد] کردیم، آنان در انجام کارهای نیک بر یکدیگر سرعت میگرفتند، و در حالی که چیزی میخواستند یا از چیزی میترسیدند ما را به فریاد میخواندند، و همواره خاشع و خاضع ما بودند».
و یا میفرماید:
﴿یَٰزَکَرِیَّآ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ یَحۡیَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِیّٗا ٧﴾ [مریم: 7].
«[گفتیم:] ای زکریا، ما تو را به کودکی نوید میدهیم که نامش «یحیی» است [که] پیش از این برایش همنامی قرار ندادهایم».
و یا میفرماید:
﴿فَنَادَتۡهُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَهُوَ قَآئِمٞ یُصَلِّی فِی ٱلۡمِحۡرَابِ أَنَّ ٱللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحۡیَىٰ مُصَدِّقَۢا بِکَلِمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَسَیِّدٗا وَحَصُورٗا وَنَبِیّٗا مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ٣٩﴾ [آل عمران: 39].
«پس [خداوند دعای او را پذیرفت و] در حالی که در عبادتگاه به نیایش ایستاده بود، فرشتگان او را ندا در دادند که خداوند تو را به یحیی مژده میدهد، و او تصدیقکننده کلمه خدا (یعنی عیسی) و پیشوا و برکنار از هوسهای سرکش، پیغمبری از [تبار] صالحان خواهد بود».
حافظ ابن کثیر/ میگوید: «خداوند به پیامبرشr دستور داده تا جریان زکریا و فرزند بخشیدن خدا به او در سنین پیری و در حالی که همسرش چه در جوانی و چه در پیری عقیم و نازا بوده است را برای مردم بازگو کند تا هیچکس از لطف و احسان و رحمت و بخشندگی خداوند تبارک و تعالی مأیوس و ناامید نگردد»[8].