پیشتر دعاهای مربوط به طلب باران، و آنچه که برای مسلمان مقرر شده که به هنگام بند آمدن باران و تأخیر در ریزش آن و آنچه بر آن مترتب میشود از جمله خشک شدن مزارع و از بین رفتن حیوانات و دیگر ضرر و زیانها را بیان داشتیم، اینها دعایی با برکت، و یاری خواستنهایی سودمند از پروردگار جهانیان و آفرینندهی همه آفریدههاست، کسی که زمام امور و کلیدهای آسمانها و زمین دردست او است کسی که اگر بخواهد چیزی روی دهد کافی است بدان بگوید: «بشو» و آن چیز بلافاصله روی میدهد، دعا بیانگر شدت نیازمندی و تحقق بخشیدن به بندگی است، بر آدمی واجب است که در برابر پروردگار آدمیان خضوع و خشوع و درهم شکسته شدن را از خود بروز دهد، چه بسیار دعایی که خداوند به واسطهی آن امور ناخوشایند و انواع زیانها را دفع نموده و آدمی به واسطهی آن از نعمات متعدد و برکات متنوع بهرهمند گشته است.
آدمی در هر زمان و در هرکاری خداوند را به فریاد میخواند وقتی که ریزش باران به تأخیر افتد خدا را به فریاد میخواند و وقتی که باران میبارد خدا را به فریاد میخواند و وقتی که صدای رعد و برق را میشنود خدا را به یاد میآورد و او را ذکر میگوید، نیاز آدمی به خداوند نیازی ذاتی است، حتی یک چشم بر هم زدن هم از پروردگار و سرور و مولایش بینیاز نیست، خداوند بینیاز ستوده است.
پیشتر دربارهی آنچه به هنگام طلب باران و درخواست پاک شدن آسمان از ابر گفته میشود، مطالبی ارائه شد اما هنگامی که باران میبارد سنت است که فرد مسلمان به هنگام ریزش آن بگوید: «اَللَّهُمَّ صَیباً نَافِعاً: خداوندا این باران را فراوان و سودمند بگردان». چرا که امام بخاری از عائشهل روایت کرده که: وقتی رسول الله r باران را میدید، میفرمود: «اَللَّهُمَّ صَیبَا ناَفِعاً»[1].
این که میگوید: «صیبا» منصوب به فعل مقدر است، یعنی: اجعله، و «صیب» یعنی: باران. این که میگوید: «نافعاً» وصف صیب یا همان باران است [یعنی: این باران را سودمند بگردان] با گفتن این عبارت از باران زیانمند دوری جسته میشود. خود این عبارت بیان گر آن است که گاه ریزش باران به خاطر رحمت و اعطای نعمت است که این باران سودمنداست، و گاه ریزش آن به خاطر کیفر و مجازات است که این باران زیان رسان است. فرد مسلمان به هنگام ریزش باران از خدا میطلبد که باران سودمند بوده، و عاری از هر ضررو زیانی باشد، گفتن این دعا به دنبال [شروع] ریزش باران و به خاطر افزایش خیر و برکت [ناشی از ریزش آن] و دفع آنچه از آن ترسیده میشود و پرهیز از ضرر و زیان؛ مستحب است.
آنچه در این موقعیت ارزشمند بر آدمی واجب است، آن است که نعمت خداوند بر خود را شناخته و لطف و احسان را به او نسبت دهد، خداوند سبحان سرپرست و متصدی اعطای نعمتها و مانع و جلوگیری کننده از آن است، بخشیدن و نبخشیدن، کاهش و افزایش بدست اوست، پروردگاری جز او نیست و معبود راستینی جز او وجود ندارد.
در صحیحین از زید بن خالد t روایت شده که گفت: «پیامبر خدا r در حدیبیه بعد از بارانی که در شب باریده بود، نماز صبح را برای ما امامت کرد و وقتی از نماز فارغ شد، رو به مردم نمود و فرمود: آیا میدانید که پروردگار شما چه فرمود؟ مردم گفتند: خدا و رسولش از همه داناترند، فرمود: پروردگارتان فرمود: در این بامداد کسانی از بندگان من مؤمن ماندهاند و کسانی از ایشان کافر شدهاند و اما آنهایی که گفتند: به فضل و رحمت خداوند بر ما باران نازل شد، آنان به من ایمان دارند و به ستارگان کفر ورزیدهاند، و اما آنهایی که گفتند: به وسیلهی طلوع و غروب فلان و فلان ستاره بر ما باران نازل شد، آنان به من کافر شدهاند و به ستارگان ایمان دارند»[2].
آن که به هنگام نزول باران میگوید: «به فضل و رحمت خداوند بر ما باران نازل شد»، او نعمت را به عطا کنندهاش نسبت داده، و نیکی و احسان را به سرپرستش ملحق ساخته است، و معتقد است که ریزش این احسان و خیر و رحمت فقط محض نعمت خداوند و از آثار رحمت او است.
و اما آن که به هنگام بارندگی میگوید: «به وسیلهی طلوع وغروب فلان و فلان ستاره بر ما باران نازل شد». از دو حال خارج نیست.
یا این که معتقد است که ستاره فرو فرستندهی باران است، و این کفر آشکار بوده و سبب خروج از آیین اسلام میشود و یا این که معتقد است که خداوند فرو فرستندهی باران است و ستاره سبب و ابزار است لذا نعمت را به آنچه که آن را به عنوان ابزاری جهت نزولش میبیند نسبت میدهد که این هم کفران نعمت است و شرک خفی و پنهان محسوب میشود.
وجود ستارهها جزو اسباب و ابزار نزول باران محسوب نمیشوند بلکه آنچه سبب نزول باران میشود نیاز و احتیاج آدمیان به پروردگارشان و در خواستشان از او است همچنین استغفار آنان و بازگشت و توبه به سوی خدا، و دعا نمودن به درگاهش با زبان حال و زبان گفتار از اسباب نزول باران است لذا خداوند باران را بنا به حکمت و رحمت خود و در وقت مناسب به خاطر نیاز و ضرورت شان فرو میفرستد و زمانی توحید آدمی کامل میگردد که به نعمتهای آشکار و پنهان خداوند نسبت به خود و تمامی مردم اعتراف کند و همهی این نعمتها را به خداوند نسبت دهد و از آنها جهت عبادت و ذکر و شکر خداوند کمک و یاری بگیرد[3].
سنت است که فرد مسلمان به هنگام وزیدن باد شدید بگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک خَیرَهَا وَخَیرَ مَا فِیهَا وَخَیرَ مَا أَرْسِلَتْ بِهِ، وَأَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ مَا فِیهَاَ وَشَرِّ مَا أُرْسِلَتْ بِهِ: خداوندا، همانا من خیر این باد، و خیر آنچه را که در آن است و خیر آنچه را که این باد به خاطر آن فرستاده شده است، از تو درخواست مینمایم و از شرّ این باد و از شرّ آنچه در آن است و از شرّ آنچه که این باد به خاطر آن فرستاده شده است، به تو پناه میآورم»، چرا که در صحیح مسلم از عائشه ل روایت شده که گفت: «هرگاه باد شدیدی میوزید پیامبر r میفرمود: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک خَیرَهَاَ وَخَیرَ مَا فِیهَا وَخَیرَ مَا أُرْسِلَتْ بِهِ، وَأَعُوذُ بِک مِنْ شَرَّهَا وَشَرِّ مَا فِیهَا وَشَرِّ مَا أَرْسِلَتْ بِهِ»[4].
جایز نیست که فرد مسلمان به باد دشنام دهد، زیرا باد تحت فرمان خداوند است و برایش برنامهریزی شده و مأمور است، امام بخاری در ادب المفرد و ابوداود در سنن از ابوهریره t روایت کردهاند که گفت: از پیامبر خدا r شنیدم که میفرمود: «باد از روح خداوند است )یا: باد از رحمت خداوند ]بر بندگانش [ است( و گاهی رحمت، و گاهی عذاب را به همراه میآورد، پس وقتی آن را مشاهده کردید، به آن دشنام ندهید و خیر آن را از خداوند درخواست کنید و از شرّ آن به خداوند پناه ببرید»[5].
این که میگوید: «باد از روح خدا است» یعنی از روحهایی است که خداوند آن را آفریده است، اضافه در این جا، اضافهی خلق و ایجاد است[6].
از دیگر سنتهای پیامبر r آن است که وقتی باد تندی می ورزید میفرمود: «اَللَّهُمَ لاقِحاً لاَ عَقیماً: خداوندا، این باد را بارور کننده و باران زا گردان، نه نابارور و بدون باران»، امام بخاری در ادب المفرد از سلمه بن اکوع t روایت کرده که: وقتی باد شدیدی میوزید پیامبر خدا r میفرمود: «اللهم لاقحا لا عقیما»[7] لاقحاً یعنی بارور کنندهی ابرها، خداوند میفرماید:
﴿وَأَرۡسَلۡنَا ٱلرِّیَٰحَ لَوَٰقِحَ فَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَسۡقَیۡنَٰکُمُوهُ وَمَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِینَ ٢٢﴾ [الحجر: 22].
«و بادها را بارور کنندهی ]ابرها[ فرستادیم، و به دنبال آن از آسمان آب میبارانیم و شما را بدان سیراب میگردانیم و شما توانایی اندوختن ] و نگهداری[ آن را ندارید».
یعنی: ما بادها را به عنوان باد رحمت به تسخیر در آوردیم که ابرها را بارور میسازد وهم چنان که نر، ماده را بارور میسازد. از باروری ابرها -به فرمان خدا- آب نشأت میگیرد و خداوند با این کار بندگان و حیوانات و مزارع را سیراب میکند، و برای نیاز و ضرورتشان در زمین ذخیره میگردد، سپاس و ستایش و نعمت همه از آن او است و او شریکی ندارد.
سزاوار فرد مسلمان است که به هنگام شنیدن صدای رعد تسبیح گوید، امام بخاری در ادب المفرد از عامربن عبدالله بن زبیر روایت کرده که: «عبدالله بن زبیرل چون صدای رعد را شنید، صحبتش را قطع کرد و گفت: «سُبْحَانَ الذَّی یسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ المَلاَئِکة مِنْ خِیفَتِهِ»: پاک و منزه است خداوندی که رعد و فرشتگان از ترسش او را تسبیح و ستایش میکنند»[8].
همچنین امام بخاری از عبدالله بن عباسب روایت کرده که چون صدای رعد را شنید گفت: «سُبْحَانَ الَّذِی سَبَّحْتَ لَهُ: پاک و منزه است خدایی که برایش تسبیح گفتی»[9].
تسبیح خداوند در این موقعیت تعظیم وبزرگداشت پروردگار سبحان است که رعد اثری از آثار کمال نیرو و قدرت اوست، و این کار هماهنگی و همگامی با رعد است که به تسبیح و ستایش خداوند میپردازد اما ما تسبیح رعد را متوجه نمیشویم.
[1]- صحیح بخاری شماره [1032].
[2]- صحیح بخاری شماره [1038] و صحیح مسلم شماره [71].
[3]- بنگر به: القول السدید اثر ابن سعدی [ص:109-108].
[4]- صحیح مسلم شماره [899].
[5]- ادب المفرد شماره [906]، و سنن ابوداود شماره [5097]، و آلبانی/ در «صحیح أدب» شماره [696] آن را صحیح دانسته است.
[6]- امام نووی در کتاب اذکار ذیل باب 136 و در توضیح حدیث 456 که همین حدیث در آن جا همبیان شده میگوید: من میگویم: علما دربارهی این عبارت پیامبرr که: «باد از روح خدا است» گفتهاند: یعنی: یکی از رحمتهای خداوند به بندگان خود است. م
[7]- ادب المفرد شماره [718]، آلبانی/ در «صحیح الأدب» شماره [553] آن را صحیح دانسته است.
[8]- ادب المفرد شماره [723] و الموطا شماره [1822] و آلبانی/ در «صحیح الادب» شماره [556] آن را صحیح دانسته است.
[9]- ادب المفرد شماره [722] و آلبانی/ در «صحیح الادب» شماره [555] آن را حسن دانسته است.
خداوند برای بندگانش مقرر کرده که هرگاه سرزمینشان بایر و لم یزرع گشته، و بارندگی کم شد و قحطی روی داد به نماز و دعا و استغفار متوسل شوند، و بیان داشته که دعای آدمی را بینتیجه نگذاشته و درخواست مؤمن را رد نمیکند، کسی که از سر صدق او را به دعا بخواند و با پافشاری [بر سر درخواست] به او روی آورد امیدیش را بر آورده میسازد و دعایش را اجابت میکند و آنچه را خواسته به او ارزانی میدارد، خداوند میفرماید:
﴿وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌۖ أُجِیبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لِی وَلۡیُؤۡمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمۡ یَرۡشُدُونَ ١٨٦﴾ [البقرة: 186].
«و چون بندگانم دربارهی من از تو بپرسند، ] بگو: [ به راستی که من نزدیکم. دعای دعا کننده را هنگامی که مرا ] به دعا [ بخواند، روا میدارم. پس باید که از من فرمان پذیرند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند».
خداوند بندگانش را راهنمایی کرده که به هنگام توقف ریزش باران بر آنان، از گناهانشان که به سبب آن ریزش باران و قطرات آب متوقف گشته به درگاهش طلب بخشش و آمرزش نمایند.
خداوند از پیامبران و فرستادگانش† نقل کرده که آنان امتهایشان را به توبه و استغفار تشویق و ترغیب میکردند و برایشان روشن میکردند که چنین کاری ابزاری از ابزارهای اجابت دعا و نزول باران و افزایش نعمتها و انتشار برکت در اموال و اولاد است، خداوند از نوحu نام میبرد که به قومش گفت:
﴿فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ إِنَّهُۥ کَانَ غَفَّارٗا ١٠ یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡکُم مِّدۡرَارٗا ١١ وَیُمۡدِدۡکُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِینَ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ جَنَّٰتٖ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ أَنۡهَٰرٗا ١٢﴾
[النوح: 10-12].
«سپس گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید. بیگمان او بس آمرزنده است (۱۰) تا ]باران [ آسمان را پیاپی ]و فراوان[ بر شما فرو ریزد (۱۱) و تا شما را با ] بخشیدن[ اموال و فرزندان مدد رساند و به شما باغها دهد و برایتان رودها پدید آورد».
و از هودu نام میبرد که [به قومش] گفت:
﴿وَیَٰقَوۡمِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِ یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡکُم مِّدۡرَارٗا وَیَزِدۡکُمۡ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِکُمۡ وَلَا تَتَوَلَّوۡاْ مُجۡرِمِینَ ٥٢﴾ [هود: 52].
«وای قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آنگاه به سوی او باز گردید تا ] ابر [ آسمان را فرور ریزان بر شما بباراند و توانی بر توان تان بیفزاید و گناهکارانه روی بر متابید».
و یا میفرماید:
﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَرَکَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾
[الأعراف: 96].
«و اگر اهل [آن[ شهرها ایمان میآوردند و پروا میداشتند، قطعاً از آسمان و زمین ]در[ برکتهایی را بر آنان میگشودیم».
و یا میفرماید:
﴿وَأَنِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِ یُمَتِّعۡکُم مَّتَٰعًا حَسَنًا﴾ [هود: 3].
«و آن که از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آن گاه به درگاه او توبه کنید تا شما را به بهرهای نیک بهرهمند سازد».
این آیات گواهی بر این مطلبند که توبه و استغفار وسیلهای برای نزول خیرات و استمرار برکات و اجابت دعاهاست.
مسلمان باید از این که در این موقعیت یأس و ناامیدی بر قلبش چیره شود یا سخنی بر زبان آورد که نشان دهندهی برآشفتن و رنجیدنش باشد، پرهیز نماید، بیشک مؤمن پیوسته از پروردگارش خواهش ودرخواست میکند و نسبت به لطف و احسانش طمع داشته و به رحمتش امیدوار است، هم چنین مدام در جلب منفعت و دفع مضرت به هر شکلی نیازمند او است، میداند که پروردگاری جز او ندارد به او روی آورده و او را فرا میخواند، میداند که فرمان روا و فریادرسی جز او ندارد چشم امید و آرزویش رابه او معطوف میکند او از درگاه مولا و یاورش روی بر نگردانده و دست نمیکشد، و قلبش به دیگری دل نبسته و متوجه نمیشود.
در سنت نبوی r و روش والای ایشان دعاهای با برکتی آمده که مقرر شده تا فرد مسلمان با آنها دعا کرده و طلب باران نماید این دعاها در بردارنده خواری و فروتنی در برابر خدا و اقرار به عظمت و کمال او و نیاز بندگان بدو است همانا پروردگار بینیاز و ستوده است.
امام بخاری و امام مسلم از انس بن مالک روایت کردهاند که: «مردی در روز جمعه از دری که روبروی منبر بود، وارد شد؛ در حالی که رسول خدا r ایستاده بود و خطبه میخواند. او در مقابل رسول خدا r ایستاد و گفت: یا رسول الله r! حیوانات تلف گردیده و راهها بریده گشت، پس از خداوند بخواه که به فریاد ما برسد [و باران ببارد] انس گفت: رسول خدا r هر دو دستش را بلند کرد و سپس فرمود: «اللَّهُمَّ اسْقِنَا، اَللَّهُمَّ اسْقِنَا، اَللَّهُمَ اسْقِنَا: خداوندا! ما را آب بده، خداوندا! ما را آب بده، خداوندا! ما را آب بده» انس گفت: به خدا قسم! هیچ ابری در آسمان نمیدیدم، ونه چیزی دیگر، و در میان ما و کوه سلع هیچ خانه و سرایی حایل نبود. انس گفت: از پشت کوه سلع ابری متراکم مانند سپرظاهر شد و وقتی به وسط آسمان رسید، همه جا را فرا گرفت و سپس بارید. انس میگوید: به خدا قسم! ما مدت یک هفته خورشید را ندیدیم. پس از آن و جمعهی بعد، مردی از همان در درآمد؛ در حالی که رسول خدا r ایستاده بود وخطبه میخواند. او در مقابل رسول خدا r ایستاد و گفت: یا رسول الله! حیوانات تلف شد و راهها بسته شد، پس از خدای بخواه که باران بند آید. انس گفت: رسول خدا r هر دو دستش را بلند کرد و سپس فرمود: «اَللَّهُمَّ حَوَالَینَا وَلاَ عَلَینَا، اَللَّهُمَّ عَلَی الاکامِ وَالظِّرَابِ وَلأَوْدَیة وَمَنَابِتِ الشَّجَرِ: پروردگارا! باران را به اطراف ما بباران و نه بر سرما ، خداوندا! بر تپهها و کوهها و درهها و جای رستن درختان بباران!» انس گفت: باران قطع شد و ما بیرون آمدیم و در هوای آفتابی راه میرفتیم[1].
کوه سلع نام برده شده در این حدیث کوهی معروف در مدینه است.
این که میگوید: «ابری متراکم مانند سپر ظاهر شد» یعنی: از لحاظ گردی و ضخامت همچون سپر بود. این که میگوید: «اللهم علی الاکام والظراب» آکام یعنی تپهها، و الظراب یعنی: کوههای کوچک. این که آن شخص گفت: «از خدا بخواه که باران بند آید». و این که پیامبر r دعا کرد که «باران را به اطراف ما بباران و نه بر سرما....» تا آخر دعا، نشان دهندهی مشروعیت درخواست پاک شدن آسمان از ابراست، آن هنگام که بارش باران طول کشیده و رو به ازدیاد نهاده و موجب وارد شدن ضرر و زیان گردد.
در سنن ابوداود از عائشهل روایت شده که گفت: «مردم از کمی باران به پیامبر خداr شکایت بردند و پیامبر خداr امر فرمود و در محل نماز طلب باران منبری برای او قرار دادند و روزی را به مردم وعده داد که در آن روز برای طلب باران بیرون بروند و در آن روز وقتی خورشید طلوع کرد، پیامبر خداr به آن جا رفت و بر روی منبر نشست و تکبیر گفت و خداوند عزوجل را حمد و ستایش نمود و سپس فرمود: «شما از وقوع خشکسالی در سرزمین خود و از به تأخیر افتادن باران از موقع باریدن آن، شکایت نمودید و خداوند پاک و منزه به شما دستور داده است که [در این گونه مواقع] به درگاهش دعا کنید [و از او باران طلب نمایید] و به شما وعده داده است که دعای شما را اجابت فرماید و سپس فرمود: «الحمد لله رَبِّ الْعَالَمینَ، الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، مَالِک یوْمِ الدَّینِ، لَا إِلهَ إِلَّا اللهُ یفْعَلُ مَا یریدُ، اَللَّهُمَّ أَنْتَ اللهُ لَاإلهَ إِلَّا أَنْتَ اَلْغَنِی وَنَحْنُ الفُقَراءُ أَنْزِلْ عَلَینَا الْغَیثَ، وَاجْعَلْ مَا أَنْزَلْتَ لَنَا قُوَّةً وَبَلَاغاً إِلَی حِینٍ: همهی حمدها و ستایشها سزاوار خداوند است که پروردگار جهانیان است، دارای مرحمت عامه [در این جهان در حق همگان] ودارای مرحمت خاصه [در آن جهان نسبت به مؤمنان] و مالک روز جزا است، هیچ معبود راستینی جزالله وجود ندارد و او هرچه بخواهد انجام میدهد، خداوندا تو الله هستی و هیچ معبود راستینی جز تو نیست، تنها تو دارا و بینیاز هستی و ما فقیر و نیازمند به تو هستیم بر ما باران فرو فرست و آنچه را که بر ما فرو میفرستی تا مدتی نیرو و توشهای بر ایمان قرار ده».
سپس دستانش را برای دعا بالا برد، آن قدر که سفیدی زیر بغلشان نمایان شد، سپس پشت به مردم کرد و عبا و جامهی خود را در حالی که دستانش رو به بالا بود وارونه کرد و سپس رو به مردم نمود و از منبر پایین آمد و دو رکعت نماز طلب باران خواند، آنگاه خداوند عزوجل ابری را پدید آورد و آن ابر رعد و برق زد، سپس به إذن خداوند والا مرتبه شروع به باریدن کرد و هنوز به مسجد خود نرسیده بود که سیلها به راه افتادند و وقتی پیامبر r شتاب مردم را در رفتن به سوی سر پناهها مشاهده فرمود، خندید، به طوری که دندانهای پیشین ایشان نمایان شد و فرمود: «أَشْهَدُ أَنَّ اللهَ عَلَی کلَّ شَیءٍ قَدِیرٌ، وَأَنی عَبْدُاللهَ وَرَسُولُهُ»: گواهی میدهم که خداوند بر هر چیزی توانایی دارد و گواهی میدهم که من بنده و فرستادهی خداوند هستم[2].
در سنن ابوداود از جابر بن عبدالله ب روایت شده که گفت: «زنانی نزد پیامبر r آمدند در حالی که از خشکسالی گریه میکردند، و پیامبر r دست به دعا برداشت و فرمود: «اَللَّهُمَّ اسْقِنَا غَیثاً مُغیثاً مَرِئیاً مَریعاً نَافِعاً غَیرَ ضَارٍّ، عَاجِلاً غَیرَ آجِلٍ: خداوندا بارانی رهایی بخش از سختی، دگوارا و با خیر و برکت و سودمند و بیزیان که زود هنگام باشد نه دیر هنگام به ما عطا فرما». جابر گوید: همین که پیامبر r این دعا را خواند، باران بر آنان بارید»[3].
بر مسلمان واجب است به هنگام دعا به درگاه خداوند چه در طلب باران یا دیگر در خواستها به او حسن ظن داشته و امیدوارانه دعا نماید و در دعا بر درخواستش پافشاری نماید و از رحمت او مأیوس نگردد. چرا که گنجینههای او سرشارند، و بخشش او بزرگ و وسیع است، و رحمتش همه چیز را در برگرفته است.
پیشتر دربارهی اذکاری که در نماز میت گفته میشود سخن گفتیم و به زودی در این جا به بیان آنچه به هنگام دفن میت و آنچه بعد از دفنش، و آنچه به هنگام مراسم تعزیه به نزدیکان میت و آنچه به هنگام زیارت قبور گفته میشود سخن میگوییم.
سنت است کسی که میت را در لحدش مینهد بگوید: «بِسْمِ اللهِ وَ عَلَی سُنَّة رسول الله: به نام خداوند و بر سنت پیامبر خدا r میت را در قبر میگذارم». یا بگوید: «وعلی ملة رسول اللهr: و بر دین پیامبر خدا r میت را در قبر میگذارم»؛ ابوداود و ترمذی و ابن ماجه و دیگران از عبدالله بن عمرب روایت کردهاند که گفت: پیامبر r هنگامی که مرده را درون قبر میگذاشت میفرمود: «به نام خدا و به پیروی از سنت رسول خداr». و در روایتی دیگر: «و به پیروی از دین رسول خدا r». و در روایتی دیگر آمده که رسول الله r فرمودند: «هنگامی که مردههایتان را در قبرها قرار دادید بگوید...» و جملات بالا را بیان کرد[1].
همچنین مستحب است که بعد از دفن میت برایش دعای مغفرت و بخشش، و ثابت ماندن [بر کلمهی توحید] به هنگام بازخواست، شود؛ ابوداود و دیگران از عثمان بن عفان t روایت کردهاند که گفت: «پیامبرr وقتی از دفن میت فارغ میشد بر سر قبرش میایستاد و میفرمود: برای برادرتان طلب آمرزش کنید و برای او ثابت ماندن [بر کلمهی توحید] را از خداوند بخواهید؛ زیرا او اکنون مورد بازخواست قرار میگیرد»[2].
در این جا و موقعیت قرائت آیاتی از قرآن، و تلقین دلیل و حجت به میت -همچنان که برخی از مردم چنین میکنند- مشروع و مقرر نشده است، چرا که در اینباره حدیثی به اثبات نرسیده است بلکه آنچه در این موقعیت مشروع است -هم چنان که پیشتر بیان شد- طلب بخشش و آمرزش برای میت و درخواست ثابت ماندن او به هنگام بازخواست است.
اما در خصوص آنچه به هنگام تعزیه به نزدیکان میت گفته میشود [باید گفت:]، آنچه گفتنش برای فرد مسلمان مشروع است این است که هر کلامی که میپندارد برادرش را تسلی میدهد و غم و غصه را از او میزداید و او را به قضا خشنود گردانده و بر مصیبت وارده صبور میگرداند گفتنش برای او روا است. از پیامبر r به اثبات رسیده که در این موقعیت جملاتی که حاوی این مطالب بود میفرمودند اما در عین حال [گاه] سخنانی زیبا و کلماتی خوشایند که مقصود را تحقق بخشیده و به ذهنش میرسید و مخالف با شرع نبود را بیان میداشت. مسلمان به خاطر اعلان تسلیت و همدردی با برادرانش، و ایستادن در کنارشان در هنگامه محنت و سختی مأجور است، در حدیث به نقل از پیامبر r آمده که فرمودند: «هر مسلمانی که به برادر مصیبتزدهی خود تسلیت بگوید، خداوند در روز قیامت بر او لباسی از کرامت میپوشاند». این حدیث را ابن ماجه و دیگران روایت کردهاند[3].
از دیگر احادیثی که در سنت در خصوص تعزیه بیان شده این حدیث است که: امام بخاری و امام مسلم از اسامه بن زید ب روایت کردهاند که گفت: «دختر پیامبر r کسی را نزد او فرستاد که پسر من در حال جان دادن است و نزد ما بیا. پیامبر r هم کسی را فرستاد که سلام برساند و بگوید: خداوند هرچه را بگیرد و هرچه را بدهد، مال اوست. هرچیز هم نزد او اجلی دارد. پس شکیبا باش و برای این صبر امید پاداش داشته باشد»[4].
امام نووی/ میفرماید: «عبارت این حدیث یکی از عبارتهایی است که میتوان با آن تسلیت گفت». از ام سلمه ل روایت است که گفت: ]هنگام مرگ] ابوسلمه t پیامبر خدا r نزد او آمد. نگاهش خیره مانده بود. پیامبر آن را بست. سپس فرمود: « هنگامی که روح گرفته میشود] وفرشته آن را میبرد[ چشم دنبالش میکند». شماری از مردمان خانوادهی ابو سلمه جیغ و داد کردند. پیامبرr فرمود: «جز دعای خیر، دعای دیگری برای خودتان نکنید؛ چون هر چه شما بگویید، فرشتگان آمین میگویند». آن گاه افزود: «خدایا، ابوسلمه را بیامرز، درجه ]و مقامش[ را در بین هدایت یافتگان بالا ببر و پس از او، جانشین وی در میان بازماندگان باش. ای پرودگار جهانیان، ما را و او را بیامرز، قبرش را فراخ گردان و آن را روشن ]و منوّر[ فرما!»[5].
اما آنچه به هنگام زیارت قبور گفته میشود، بیشک سنت مشروعیت زیارت قبوررا به خاطر پند پذیری و یادآوری آخرت و هم چنین دعای رحمت و مغفرت برای اهل آن، فراهم کرده است، در ابتدای امر [و دعوت اسلام] به خاطر نزدیکی و فاصلهی کوتاه مردم با عهد جاهلیت و ترس از این که به هنگام زیارت قبور سخنان اهل جاهلیت را بر زبان آورند مردم از زیارت قبور منع شدند اما وقتی که پایههای اسلام مستحکم شد و احکام آن سامان یافت و نشانههای آن اشاعه پیدا کرد زیارت قبور برای آنان مجاز گشت و به همراه آن منظور از این کار و هشدار نسبت به بیان سخنان باطل به هنگام زیارتشان توضیح داده شد.
از بریدة بن حصیب t روایت است که پیامبر خدا r فرمود: «من پیشتر شما را از زیارت قبور منع کرده بودم، ولی اکنون به زیارت آنها بروید». این حدیث را مسلم و احمد و نسائی و دیگران روایت کردهاند در روایت امام احمد این بخش اضافه را دارد که: «زیرا این عمل آخرت و قیامت را به یاد شما میآورد». و در روایت نسائی این بخش اضافه را دارد که: «کسی که میخواهد به زیارت قبور برود این کار را بکند اما سخنان باطل بر زبان نیاورد»[6]. منظور از سخنان باطل، به فریاد خواندن مردگان و طلب یاری نمودن از آنان یا توسل جستن به آنها یا طلب برکت از آنها و دیگر امور نامشروع است. به راستی در سنت پیامبر اکرم r آنچه که گفتنش به هنگام زیارت قبور برای فرد مسلمان مشروع است، بیان شده است، از جمله در صحیح مسلم از ام المؤمنین عائشه ل روایت شده که پیامبر r فرمودند: «همانا جبرئیل نزد من آمد و گفت: پروردگارت به تو دستور میدهد که نزد مردگان بقیع بروی و برایشان آمرزش بخواهی. عائشه ل میگوید: من به پیامبر r گفتم: ای رسول خدا r، من ]هنگامی که به قبرستان میروم چه بگویم و [ بر ایشان چگونه دعا کنم؟ فرمود r: این را بگو: «أَلسَّلاَمُ عَلَی أَهْلِ الدِّیارِ مِنَ المُؤْمِنینَ وَالمُسْلِمینَ، وَیرْحَمُ اللهُ الْمُسْتَقْدِ مِینَ مِنَّا وَالمُسْتَأْخِرِینَ، وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللهُ بِکم لَلاَحِقُونَ»: سلام بر مؤمنان و مسلمانان این سرزمین! خدا به پیشینیان و پسینیان ما رحم کند و اگر خدا بخواهد، ما هم به شما خواهیم پیوست»[7].
همچنین در صحیح مسلم از بریده t روایت شده که «پیامبر r به آنان میآموخت که وقتی به گورستان رفتند بگویند: «اَلسَّلَامُ عَلَیکمْ أَهْلَ الدِّیارِ مِنَ المُؤْمِنینَ وَالمُسْلِمینَ، وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللهُ لَلَاحِقُونَ، أَسْأَلُ اللهَ لَنَا وَلَکمُ العَافِیة»: سلام بر شما باد ای مؤمنای که اهل این منازل هستید، و ما هم اگر خدا بخواهد به شما ملحق خواهیم شد، از خداوند برای خودمان و شما عافیت میخواهم»[8].
ابن قیم/ در کتابش زاد المعاد به هنگام سخن از روش پیامبر r در زیارت قبور میگوید: «پیامبرr وقتی که قبر یارانش را زیات مینمود این کار را به خاطر دعا برای آنان، و طلب رحمت الهی، و درخواست بخشش و آمرزش برای ایشان انجام میداد و این همان زیارتی است که برای امتش پایهگذاری ومقرر کرده است، و به آنان دستور داده هرگاه به زیارت قبور رفتند بگویند: «السلام علیکم أهل الدیار من المؤمنین والمسلمین، وإنا إن شاءالله بکم لاحقون، نسأل الله لنا ولکم العافیه»، روش ایشان به این شکل بود که به هنگام زیارت قبور سخنانی بگوید و کارهایی انجام دهد از جنس همان چیزهایی که به هنگام نماز بر میت میگفت، از جمله دعا و طلب رحمت الهی و درخواست بخشش و آمرزش، برخی عکس این روش ایشانr را انجام میدهند. یعنی مرده را به فریاد میخوانند، و خدا را قسم میدهند که به خاطر او فلان کار را بکند و از او درخواست رفع نیازهایشان را می نمایند و از او یاری میطلبند و به او روی میآورند. روش پیامبر r بر اساس توحید و احسان و نیکی به میت است و روش اینان انجام اعمال شرک آلود و بدرفتاری نسبت به خود میت است که به سه شکل است: یا این که مرده را به فریاد میخوانند یا او را در این بین واسطه قرار میدهند یا در کنار او این کار را انجام میدهند، اینان میپندارند که دعا کردن در کنار قبر فلان مرده ضروریتر و شایستهتر از دعا در مساجد است، و کسی که در روش رسول الله r و یارانش بیندیشد تفاوت میان آن دو امر برایش آشکار میگردد، و بالله التوفیق»[9].
بر اساس آنچه ارئه شد روشن میشود که وضع و حال مردم در خصوص زیارت قبور از چهار حالت خارج نیست:
1- به زیارت قبور می روند که برای مردهها دعا کنند، از خداوند برای آنها طلب بخشش و رحمت مینمایند، و این که از حال و روز مردهها و سرانجامشان عبرت بگیرند این کار برای آنان پند و یادآوری به دنبال دارد و این همان زیارت شرعی است.
2- به زیارت قبور میروند تا برای خود و کسانی که دوستشان دارند در کنار قبرها دعا کنند در حالی که معتقدند دعا در گورستانها یا کنار قبر افراد نیکوکار با فضیلتتر و به پذیرش و اجابت سزاوارتر است، این دومی بدعتی ناپسند است.
3- به زیارت قبور میروند تا خدا را به فریاد بخوانند در حالی که به جاه و منزلت یا حق آن مردهها متوسل میگردند و میگویند: پروردگارا به جاه فلانی یا به حق فلانی از تو میخواهیم و میطلبیم، این بدعتی حرام و اقدامی است که منجر به شرک میگردد.
4- به زیارت قبور میروند تا مردگان را به فریاد بخوانند و از آنان طلب کمک و یاری و شفا و چیزهای دیگر نمایند، این شرک اکبر است و موجب خروج از آئین اسلام میشود.
عاجزانه از خداوند میطلبیم که ما و شما را [از انجام اعمال غیر شرعی] مصون داشته و ما را در انجام هر خیری موفق گرداند همانا او شنوندهی دعا و اجابت کنندهی آن است.
[1]- سنن ابوداود شماره [3213] سنن ترمذی شماره [1046]، سنن ابن ماجه شماره [1550] و آلبانی/ در «الإرواء» [3/197] آن را صحیح دانسته است.
[2]- سنن ابوداود شماره [3211]، آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4760] آن را صحیح دانسته است.
[3]- سنن ابن ماجه شماره [1601]، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [3508] آن را حسن دانسته است.
[4]- صحیح بخاری شماره [1284]، و صحیح مسلم شماره [923].
[5]- صحیح مسلم شماره [920].
[6]- صحیح مسلم شماره [977]، المسند [5/355]، سنن نسائی [4/89].
[7]- صحیح مسلم شماره [974].
[8]- صحیح مسلم شماره [975].
[9]- زادالمعاد 1/527 ـ 526].
در سنت احادیث متعددی در ارتباط با آنچه در نماز میت گفته میشود نقل شده است، در ذیل به بیان این موضوع میپردازیم:
در صحیح مسلم از عوف بن مالک t روایت شده که گفت: «پیامبر خدا r بر جنازهای نماز خواند و من به خاطر دارم که در دعای نمازش فرمود: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْلَهُ وَارْحَمْهُ، وَعَافِهِ، وَاعْفُ عَنْهُ، وَأکرِمَ نُزُلَهُ، وَوَسِّعْ مُدْخَلَهُ، وَاغْسِلْهُ بِالمَاءِ وَالثَّلْجِ وَالْبَرَدِ، وَنَقِّهِ مِنْ الخَطَایا کمَا نَقَّیتَ الثَّوْبَ الأَبَیضَ مِنَ الدَّنَسِ، وَأَبْدِلْهُ دَاراً خَیراً مَنْ دَارِهِ، وَأَهْلاً خَیراً مِنْ أَهْلِهِ، وَزَوْجاً خَیراً مِنْ زَوجِهِ، وَأَدْخِلْهُ الجَنَّة، وَأَعِذْهُ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ، وَمِنْ عَذَابِ النَّارِ»: خدایا، او را بیامرز و بر او رحم کن، او را از بدی دور بدار و از او گذشت کن، و مهمانیاش را گرامی بدار و قبرش را فراخ بگردان و او را با آب و برف و تگرگ بشوی و او را از گناهان پاک و پاکیزه بگردان، درست همانگونه که لباس سفید را از چرک پاک کردی، به وی خانهای بهتر از خانهاش، و خانوادهای بهتر از خانوادهاش و همسری بهتر از همسرش عوض بده، او را وارد بهشت کن و از عذاب قبر و عذاب آتش، پناهش بده». راوی میگوید: آرزو کردم که کاش من به جای آن مرده بودم»[1].
این دعا، دعایی عظیم و جامع است، در این دعا به طور خالص برای میت دعای عفو و بخشش، و در امان ماندن و رهایی، و لطف و احسان شده است آن هم در این جایگاه مهم به هنگام نماز خواندن بر آن، این جایگاه، جایگاهی است که مبالغه و زیادهروی در ترحم بر مرده و دعا برای او مستحب است چرا که او را به نزد برادران مسلمانش آوردهاند تا برایش دعا کنند و از خداوند بخواهند که گناهانش را ببخشد و عیوبش را بپوشاند و لغزشهایش را بیامرزد، این دعایی است که به اذن خدا برای مرده سودمند است، و از جمله اموری است که گواه بر وجود رحم و شفقت و مهربانی میان اهل ایمان است، سنت است که این دعا بعد از تکبیر سوم خوانده شود، [روال نماز میت به این صورت است که] بعد از تکبیر اول سوره فاتحه خوانده میشود، و بعد از تکبیر دوم بر پیامبر r صلوات فرستاده میشود، و بعد از تکبیر سوم این دعایا دیگر دعاهای مأثور خوانده میشود. این که میگوید: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْلَهُ وَارْحَمْهُ» مغفرت یعنی: پوشیدن گناهان به همراه در گذشتن از آنها، رحمت معنایی عمیقتر و گستردهتر دارد چرا که در آن دستیابی به مطلوب بعد از، از میان رفتن امر ناخوشایند مطرح است.
این که میگوید: «وَعَافِهِ، وَاعْفُ عَنْهُ» یعنی: او را از عذاب ایمن و سالم بدار و لغزشها و کوتاهیهایی را که مرتکب شده ببخش.
این که میگوید: «وَأکرِمَ نُزُلَهُ» نزل یعنی آنچه برای مهمان آماده شده، یعنی: مهمانیاش را گرامی بدار.
این که میگوید: «وَوَسِّعْ مُدْخَلَهُ» یعنی: قبرش را فراخ و وسیع بگردان، هم چنین منازلش را در بهشت در نزد خودت فراخ بگردان، چون مدخل در این جا به صورت مفرد مضاف آمده تعمیم داده میشود [و شامل و قبر و منازل بهشت میگردد.] این که میگوید: «وَاغْسِلْهُ بِالمَاءِ وَالثَّلْجِ وَالْبَرَدِ» این سه مورد با حرارت و گرمای گناهان مقابله میکنند و آن را سرد میکنند و زبانه و شعله گناه را خاموش میکنند.
این که میگوید: «وَنَقِّهِ مِنْ الخَطَایا کمَا نَقَّیتَ الثَّوْبَ الأَبَیضَ مِنَ الدَّنَسِ» نقه از تنقیه و به معنی تطهیر و پاک کردن است، یعنی: او را گناهان و خطاهایش پاک کن هم چنان که لباس سفید از چرکی که بدان چسبیده پاک میشود، به طور خاص از رنگ سفید نام برده چرا که پاک شدن چرک و آلودگی از آن بیشتر از دیگر رنگها خود را نشان میدهد.
این که میگوید: «وَأَبْدِلْهُ دَاراً خَیراً مَنْ دَارِهِ» یعنی او را به جای خانهی دنیائیش که از آن کوچ کرده، به خانهی عزت و احترامت، بهشت وارد گردان.
این که میگوید: «وَأَهْلاً خَیراً مِنْ أَهْلِهِ، وَزَوْجاً خَیراً مِنْ زَوجِهِ» یعنی جایگزینی بهتر از آنان به او عطا فرما، این جایگزینی شامل ذات و اوصاف میگردد، ذات به این شکل که خداوند در خانهی عزت و کرامتش به جای قبلیها چیز بهتری در اختیارش مینهد، و صفات به این شکل که پیر را با جوان، بد اخلاق را با خوش اخلاق و زشت را با زیبا جایگزین میکند.
سپس از خداوند برایش درخواست ورود به بهشت و نجات از آتش، و سلامت از فتنهی قبر را نمود به این شکل از شر و اثر آن محفوظ بماند.
از دیگر دعاهایی که در نماز میت گفته میشود دعایی است که احمد و ابن ماجه و دیگران از ابوهریره t روایت کردهاند که گفت: «پیامبر r بر جنازهای نماز خواند و در دعای نمازشان فرمود: «اَللَّهُمَّ اَغْفِرْ لِحَینَا وَمَیتَنَا، وَصَغیرِنَا وَکبیرنَا، وَذَکرِنَا وَأَنْثَانَا، وَشَاهِدِنَا وَغَائِبِنَا، اَللَّهُمَّ مَنْ أَحْییتَهُ مِنَّا فَأَحْیهِ عَلَی الإِسْلاَمِ، وَمَنْ تَوَفَّیتَهُ مِنَّا فَتَوَفَّهُ عَلَی الإیمَانِ، اَللَّهُمَّ لَا تَحْرِمْنَا أَجْرَهُ وَلاَ تُضِلَّنَا بَعْدَهُ»: خداوندا! زندگان و مردگان، کم سالان و بزرگسالان، مردان و زنان، و حاضران و غائبان ما را بیامرز، خداوندا هر کسی از ما را که زنده باقی گذاشتی، بر دین اسلام زنده بدار وهر کسی از ما را که میراندی با ایمان بمیران و ما را از ثواب و پاداش او محروم مگردان و بعد از او ما را دچار گمراهی مساز»[2].
این دعایی عظیم است که میتی که بر او نماز خوانده میشود را شامل شده و دیگر مسلمانان را نیز شامل میشود، زندهها و مردهها، کم سالان و بزرگسالان، مردان و زنان، و حاضران و غائبان همه را در بر میگیرد؛ چرا که همگی در نیاز بلکه ضرورت بخشش خداوند و عفو و رحمت او مشترکاند، کسی که این دعا را بنماید به ازای هر یک از مردان و زنان مسلمان در گذشته و آینده حسنهای برای او نوشته میشود، به خاطر این که در معجم الکبیر اثر طبرانی با اسناد حسن از عباده بن صامت t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «کسی که برای مردان و زنان مؤمن طلب بخشش و آمرزش نماید خداوند به ازای هر زن و مرد مؤمنی برای او یک حسنه و نیکی مینویسد»[3].
این که میگوید: «اَللَّهُمَّ مَنْ أَحْییتَهُ مِنَّافَأَحْیهِ عَلَی الإِسْلاَمِ، وَمَنْ تَوَفَّیتَهُ مِنَّا فَتَوَفَّهُ عَلَی الإیمَانِ» برای زندگی، اسلام؛ و برای مرگ، ایمان را نام برد و این به این خاطر است که هرگاه اسلام با ایمان مقایسه شود منظور از آن قوانین عملی ظاهری است، و منظور از ایمان اعتقادات باطنی است، به همین خاطر مناسب است که برای زندگی [کلمهی] اسلام بیان شود چرا که آدمی تا زمانی که زنده است فرصت و مجال عمل و بندگی را دارد اما به هنگام مرگ دیگر چنین فرصتی وجود ندارد بلکه مجالی جز مردن بر پایهی اعتقاد صحیح و ایمان سالم آن هم به توفیق الهی وجود ندارد و به همین خاطر فرمود: «و هر کسی از مارا که میراندی با ایمان بمیران».
این که میگوید: «اَللَّهُمَّ لَا تَحْرِمْنَا أَجْرَهُ» یعنی: ما را از ثواب و پاداشی که از تجهیز و نماز خواندن و تشییع و دفن او بدست میآوریم محروم مفرما و هم چنین ما را از پاداشی که به خاطر صبر بر مصیبتی که بدان مبتلا شدهایم محروم مگردان، اما اجر عملی که شخص [در حال حیات] انجام داده از آن خودش است و چیزی از آن، به ما نمیرسد.
این که میگوید: «وَلاَ تُضِلَّنَا بَعْدَهُ» یعنی: ما را از گمراهی مصوندار و ما را از فتنه و لغزش بعد از، از دست دادن او در امان دار.
از دیگر دعاهایی که در نماز میت گفته میشود دعایی است که طبرانی در معجم الکبیر و حاکم از یزیدبن رکانه بن مطلب t روایت کردهاند که گفت: «هنگامی که رسول الله r رو سوی جنازهای مینهاد تا بر آن نماز بخواند میفرمود: «اَللَّهُمَّ هَذا عَبْدُک وَابْنَ أَمَتِک إِحْتَاجَ إِلَی رَحْمَتِک. وَأَنْتَ غَنِی عَنْ عَذَابِه، إِنْ کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِی حَسَنَاتِهِ، وَإِنْ کانَ مُسیئاً فَتَجَاوَزْ عَنْهُ»: خدایا این بندهی تو و پسر کنیز توست، او به رحمت تو نیازمند است و تو از عذاب وی بینیاز هستی، اگر نیکوکار است، بر نیکیهایش بیفزای و اگر گناهکار است وی را ببخش». این حدیث، حدیثی ثابت و مسلّم است[4].
امام مالک در الموطا از سعید مقبری روایت کرده که از ابوهریره t پرسید: کیفیت نماز خواندن بر جنازه چگونه است؟ ابوهریره t گفت: «من به تو میگویم؛ به همراه خانوادهاش روانه میشوم و چون او را برزمین گذاشتند، تکبیر میگویم و حمد و سپاس خداوند را به جای میآورم و بر پیامبر خدا r صلوات میفرستم و بعد میگویم: «اَللَّهُمَّ إِنَّهُ عَبْدُک وَابْنَ عَبْدِک وَابْنُ أَمَتِک، کانَ یشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ، وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُک وَرَسُولُک، وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ، اَللَّهُمَّ إِنْ کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِی إِحْسَانِهِ، وَإِنْ کانَ مُسیئاً فَتَجَاوز عَنْ سَیئَاتِهِ، اَللَّهُمَّ لَا تَحْرِمْنَا أَجْرَهُ، وَلَا تَفْتِنَّا بَعْدَهُ»: پروردگارا! او بندهی تو و فرزند بنده و کنیز توست، شهادت میداد که جز تو معبودی نیست و این که محمد بنده تو و رسول از جانب توست و حال آن که تو به او آگاهتری، پروردگارا! اگر او انسان خوبی بود بر نیکی وی بیفزای و اگر خطا کار بود از گناهان او درگذر؛ پروردگارا! ما را از اجروی محروم نگردان و بعد از او ما را از فرو افتادن در گرداب فتنهها نگاه دار»[5].
عاجزانه از خداوند میطلبیم که ما، و تمامی مسلمانانی که وفات یافتهاند را ببخشاید و بیامرزد، همانا خداوند بسیار بخشنده و بسیار مهرورز است.
[1]- صحیح مسلم شماره [963].
[2]- مسند أحمد [2/368]، و سنن ابن ماجه شماره [1498]، و آلبانی/ در «صحیح ابن ماجه» شماره [1217] آن را صحیح دانسته است.
[3]- مجمع الزوائد [10/210]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [6026] آن را حسن دانسته است.
[4]- المعجم الکبیر [22/249]، و المستدرک [1/359] و بنگر به أحکام الجنائز اثر آلبانی [ص: 159].
[5]- الموطا شماره [609].
پیشتر دربارهی تعدادی از آداب مربوط به عیادت بیمار، و دعاهایی که بهتر است به هنگام عیادتش گفته شود، بحث شد، حال در این جا سخن دربارهی کارها و گفتارهایی است که در نزد کسی که در آستانه مرگ است صورت میگیرد همچنین دربارهی آنچه که شخص درحال احتضار بیان میدارد سخن گفته میشود.
مهمترین چیز در این مورد دعا کردن برای او است و این که در حضورش فقط سخنان نیک و خیر گفته شود، در صحیح مسلم از ام سلمه ل روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هرگاه بر سر بیمار یا مردهای حضور یافتید، سخن نیک بگویید؛ چون شما هر چه بگویید فرشتگان آمین میگویند»[1].
و این که مشتاق باشد که کلمهی توحید لا اله الا الله را به او تلقین کند؛ تا این کلمه آخرین کلامش از دنیا باشد، از ابوسعید خدری t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «کلمهی لااله الاالله را به آنان که در آستانهی مرگ قرار دارند، تلقین کنید»[2].
از معاذ بن جبل t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هر کس که آخرین سخنانش لا إله إلاَّ الله باشد، وارد بهشت میشود»[3].
از عثمان بن عفان t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «کسی که بمیرد، در حالی که بداند معبودی ]راستین [ جز الله نیست، وارد بهشت میشود»[4].
در مسند امام احمد از انس روایت است که گفت: «روزی پیامبر r از مردی انصاری عیادت کرد و به او گفت دایی! بگو: لااله الا الله، آن مرد گفت: من دایی [تو] أم یا عمو؟ پیامبر r فرمود: تو دایی منی، آن مرد گفت: آیا لااله الا الله را بگویم چیز خوبی گفتهام؟ پیامبر r فرمود: آری»[5].
یکی از مطالب ظریفی که دراین زمینه نقل شده داستان امام محدث ابو زرعه رازی/ در آستانهی مرگش است، این داستان واقعی است و چندین نفر از علما آن را از ابوعبدالله محمد بن مسلم بادی نقل کردهاند که گفت: به همراه ابوحاتم محمدبن ادریس بر بالین ابوزرعه عبیدالله بن عبدالکریم رازی حاضر شدیم در حالی که در آستانهی مرگ بود، به ابوحاتم گفتم: بیا کلمهی شهادت (لا إله إلا الله) را به او تلقین کنیم، ابوحاتم گفت: من از ابوزرعه خجالت میکشم که کلمهی شهادت را به اوتلقین کنم اما بیا حدیثی را در این زمینه به او یاد آوری کنیم امید است به هنگام شنیدش خود چنین بگوید، محمد بن مسلم میگوید: شروع کردم به گفتن این که: ابو عاصم نبیل برای ما روایت کرده و گفت: عبدالحمید بن جعفر برای ما روایت کرده، در این حال زبانم گرفت و نتوانستم حدیث را بگویم، گویی این حدیث را نشنیده و نخواندهام، ابوحاتم شروع کرد و گفت: محمد بن بشار برای ما روایت کرده و گفت: ابوعاصم نبیل از عبدالحمید بن جعفر برای ما روایت کرده، زبان او نیز بند آمد گویی آن حدیث را نخوانده و نشنیده است، ابوزرعه در حالی که در آستانهی مرگ بود شروع به روایت این حدیث کرد و گفت: محمد بن بشار برای ما روایت کرده وگفت: ابو عاصم نبیل برای ما روایت کرده و گفت: عبدالحمید بن جعفر از صالح بن ابو عریب، از کثیربن مُرَّه از معاذ بن جبل روایت کرده که گفت: رسول الله r فرمودند: هرکس که آخرین سخنانش در دنیا لااله الاالله باشد» با گفتن هاء الله، روحش با آن از بدن خارج شد، پیش از آن که حدیث را کامل کرده و بگوید: وارد بهشت میشود»[6].
از جمله دعاهای عظیمی که بهتراست شخصی که در آستانهی مرگ است با آنها خدا را به فریاد خوانده و دعا نماید طلب مغفرت و بخشش و رحمت از خداوند سبحان است، در صحیحین از عائشهل روایت شده: او از رسول خدا r شنید و پیش از آن که پیامبر r وفات یابد، به او گوش کرده بود. عائشه گفت: در حالی که پیامبر r پشت خود را به من تکیه داده بود میفرمود: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْلِی وَارْحَمْنِی وَأَلْحَقِنی بِالرَّفیقِ الأَعْلَی: خداوندا، مرا بیامرز و بر من رحم نما و مرا به بالاترین همنشین (یعنی به جوار خودت) برسان»[7].
از جمله آنچه بهتر است به شخص در حال احتضار یاد آوری شود این است که به پروردگارش حسن ظن داشته باشد، از جابربن عبدالله ب روایت است که گفت: سه روز پیش از درگذشت پیامبرr از او شنیدم که فرمود: «هیچ یک از شما نمیرد، مگر آن که نسبت به خداوند گمان نیک داشته باشد»[8].
ابن ابی دنیا در کتابش حسن الظن بالله، از ابراهیم نخعی روایت کرده که گفت: «گذشتگان دوست داشتند که به کسی که در آستانه مرگ است کارهای نیکش را یادآوری کنند تا نسبت به پروردگارش گمان نیک داشته باشد»[9].
حدیث صحیحی از پیامبر r به اثبات نرسیده که گواه بر مشروعیت تلاوت آیاتی از قرآن کریم برفرد در حال مرگ باشد، حدیث: «سورهی یس را بر مردگانتان بخوانید» حدیثی ضعیف است و نقل آن از سوی پیامبر r به اثبات نرسیده است، همچنان که تعدادی از اهل علم این مطلب را متذکر شدهاند[10].
دراین جا اموری است که شایسته است تا فرد در آستانهی مرگ آنها را مراعات کرده و مورد توجه قرار دهد: از جمله این که بر او واجب است که به قضا و قدر الهی راضی بوده و بر آن صبر نماید تا به پاداش شکیبایان و ثواب آنان که چشم انتظار دریافت ثواب از سوی خداوندند، دست یابد، در صحیح مسلم از پیامبر r روایت شده که فرمودند:«شگفتا از کار مؤمن، همهی امورش برای او خیر است واین شأن جز برای مؤمن حاصل نمیشود؛ اگر شادی به او روی کند، سپاس میگزارد، پس برای اوخیر خواهد بود، و اگر زیانی به او روی کند، بردباری و شکیبایی در پیش میگیرد، پس آن نیز برای او خیر خواهد بود»[11]. بر او واجب است که از آرزو کردن مرگ بپرهیزد حتی اگر بیماری بر او شدت یافته و دردش رو به فزونی نهد، به خاطر آن که در صحیحین از أنس t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هیچ کس از شما نبایدبه دلیل زیانی که به اورسیده است آرزوی مرگ کند، پس اگر ناچار به این کار باشد، باید بگوید: خداوندا، اگر زندگی برایم بهتر است، مرا زنده بدار و اگر مردن برایم بهتر است مرا بمیران»[12].
در مسند امام احمد از ام الفضل ل [همسر عباس عموی پیامبر] روایت شده که: رسول اللهr به نزد آنان آمد در حالی که عباس عموی پیامبر r بیمار بود، عباس از بیماری شکوه کرد و آرزوی مرگ نمود. پیامبرr به او فرمود: «ای عمو! تمنای مرگ نکن، اگر نیکوکار باشی و مرگت به تأخیر بیفتد و بر نیکیهای خود بیفزائی برایت بهتر است و اگر بدکار باشی و مرگت به تأخیر بیفتد و با استغفار و انابه طلب آمرزش گناهانت را بکنی برایت بهتر است. پس آرزوی مرگ نکن»[13]. لازم است که او خوف و رجا را در درونش گرد آورد، رجا و امید به رحمتالهی و خوف و ترس از عذاب خداوند به خاطر گناهانی که مرتکب شده است، ترمذی و ابن ماجه از انس t روایت کردهاند که «پیامبر r بر جوانی که در حال احتضار بود وارد شد، فرمود: حالت چطور است؟ گفت: به خدا ای رسول الله! به خداوند امیدوارم و از گناهان خود هراس دارم. پیامبر r فرمود: این دو خصلت در این گونه مواقع در قلب هر بندهای وجود داشته باشند بیگمان خداوند امید وی را برآورده میکند و او را از آنچه که از آن میترسد ایمن میدارد»[14].
برای او سنت است که وصیتش را بنویسد، و اگر حق و حقوقی براو بود اگر توانائیش را داشت آن را به صاحبانش باز گرداند و إلا وصیت کند که دیگران آن کار را انجام دهند، وصیت در مورد مالش و حقوقی که بر عهدهی او است واجب است تا این مال و حقوق ضایع نگردند، در صحیحین از پیامبر r روایت شده که فرمودند: «هیچ مسلمانی که چیزی دارد که بخواهد دربارهاش وصیت کند حق ندارد دو شب را بگذراند مگر آن که وصیت نامهاش کنار سرش باشد»[15].
این که در بخشی از مالش وصیت کند که آن را در راه احسان و نیکی مصرف نمایند تا بعد از مرگش ثواب آن به او برسد کاری مستحب است، شارع به او اجازه داده تا به هنگام مرگ حداقل در یک سوم مالش [با وصیت کردن] تصرف نماید. همچنین برای او مستحب است که خانوادهاش را به رعایت تقوای الهی و پای بندی بر فرامین خداوند و تمسک به سنت رسول اللهr و اجتناب و پرهیز از هوی و هوس و بدعت توصیه کند، سعید بن منصور در کتاب سنناش و دیگران از انس بن مالک t روایت کردهاند که گفت: «یاران رسول الله r در صدر و وصیتنامههایشان مینوشتند: بسم الله الرحمن الرحیم این آن چیزی است که فلانی پسر فلانی بدان وصیت میکند، شهادت میدهم که هیچ معبود راستینی جز خداوند وجود نداشته و او یکتاست شریکی ندارد، و شهادت میدهم که محمد بنده و فرستادهی خداوند است، و آن که قیامت آمدنی است، شکی در آن نیست و آن که خداوند آنان را که در گور ]خفته[ اند برمیانگیزد، و کسانی از افراد خانوادهام را که ترک میکنم وصیت میکنم تقوای الهی را پیشه سازند و میان خود صلح و صفا به راه اندازند، و اگر مؤمنند از خدا و رسولش فرمان برند، و آنان را سفارش مینمایم به آنچه ابراهیم و یعقوب فرزندانشان را بدان سفارش مینمودند که:
﴿یَٰبَنِیَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَکُمُ ٱلدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٣٢﴾ [البقرة: 132].
«ای فرزندان من، خداوند این دین را برایتان برگزیده است پس جز در مسلمانی نمیرید»[16].
شایسته است به آنان توصیه نماید که او را بر اساس سنت نبوی تجهیز و تدفین کنند، و به آنان نسبت به انجام بدعت هشدار دهد و به خصوص اگر از وقوع چیزی از آن احساس ترس میکند یا بدعتهایی در محل سکونت او رواج دارند. ابوموسی t در آستانهی مرگ وصیت نمود و گفت: «وقتی که جنازهام را به حرکت درآوردید [و به سوی قبرستان بردید] مرا با سرعت ببرید، و بدنبالم چراغ و آتشدان نیاورید، و بر روی لحد من چیزی قرار ندهید که میان من و خاک مانع گردد، و بر روی قبرم بنا درست نکنید، و شما را به شهادت میگیرم که من از هر کسی که به هنگام مصیبت موهای سرش را میکند یا پوست بدنش را زخمی میکند یا لباسش را میدرد و پاره میکند بیزارم و از گناهی که او مرتکب میشود بری هستم ، اطرافیان گفتند؟ آیا در این باره چیزی شنیدهای؟ گفت: آری، از رسول اللهr»[17].
از خداوند میطلبیم که با لطف و کرمش همهی ما را عاقبت به خیر فرموده و ما را در حالی بمیراند که مؤمنایم.
[1]- صحیح مسلم شماره [919].
[2]- صحیح مسلم شماره [916].
[3]- سنن ابوداود شماره [3116]، و آلبانی در «صحیح الجامع» شماره [6479] آن را صحیح دانسته است.
[4]- صحیح مسلم شماره [26].
[5]- مسند احمد [3/154]، و هیثمی در المجمع [5/305] میگوید: «راویانی که در سند این حدیث آمدهاند در اسناد احادیث صحیحی که امام بخاری و امام مسلم نیز روایت کردهاند آمدهاند».
[6]- این داستان را ابن البنا در فضل التهلیل و ثوابه الجزیل [ص 81 ـ 80] آورده است، این داستان را به صورت مختصر و به روایت عبدالرحمن بن ابوحاتم در کتابش جرح وتعدیل [1/346-345] بنگر.
[7]- صحیح بخاری شماره [4440]، صحیح مسلم شماره [2444].
[8]- صحیح مسلم شماره [2877].
[9]- حسن الظن بالله شماره [30].
[10]- بنگر به: إرواءالغلیل [3/150].
[11]- صحیح مسلم شماره [2999].
[12]- صحیح بخاری شماره [3651] وصحیح مسلم شماره [2680].
[13]- مسند [6/339]، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [3368] آن را صحیح دانسته است.
[14]- سنن ترمذی شماره [905] و سنن ابن ماجه شماره [4351]، و آلبانی در «صحیح الجامع» شماره [3383] آن را صحیح دانسته است.
[15]- صحیح بخاری شماره [2738] و صحیح مسلم شماره [1627].
[16]- سنن سعیدبن منصور [ص: 126] چاپ دارالسلفیه].
[17]- مسند احمد [4/397]، و آلبانی/ در «أحکام الجنائز» [ص: 18] آن را حسن دانسته است.