سخن دربارهی اذکاری است که مستحب است فرد مسلمان به هنگام سوار شدن بر مرکب و مسافرت، آنها را بگوید، اینها اذکاری مبارک هستند که دارای آثاری نیکو بر سواره و مسافر، در خصوص سر و سامان دادن به کار و بارش و سلامتی و محافظتش از آفات و شرور هستند.
بیتردید برای فرد مسلمان مستحب است که هرگاه در جایی فرود آید بگوید: «أَعُوذُ بِکلَماتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ: به صفات کامل و [عاری از عیب] خداوند از شر هر آنچه که آفریده است، پناه میبرم». بیشک اگر چنین بگوید، به فرمان خداوند در امان میماند، و تا زمانی که از آن محل کوچ کند، چیزی آسیبی به او نمیرساند.
در صحیح مسلم از خولة بنت حکیمل روایت شده است که گفت: شنیدم رسول خداr میفرمود «کسی که در منزلی فرود آید، و سپس بگوید: «أَعُوذُ بِکلَماتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ: پناه میبرم به کلمات کامل خداوند از شر آنچه آفریده است»، چیزی به او گزند و آسیب نمیرساند، تا وقتی که از آن منزل کوچ کند»[1]. این دعایی مهم و عظیم است که بیانگر پناهنده شدن به خداوند و متوسل شدن به او و پناه بردن به کلماتش است بر خلاف شیوه و عادت اهل جاهلیت که به جنیان و سنگها و دیگر چیزهایی پناه میبردند که جز گمراهی و سرکشی و ضعف و ذلت چیزی بدانان نمیافزود هم چنان که خداوند میفرماید:
﴿وَأَنَّهُۥ کَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٖ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَزَادُوهُمۡ رَهَقٗا ٦﴾ [الجن: 6].
«و کسانی از انسانها به کسانی از پریها پناه میآورند، و بدین وسیله بر گمراهی و سرکشی خود انسانها میافزوده است».
خداوند آنان را به خاطر این پناه جستن سرزنش کرده، و نتایج ناگوار و فرجام درد آور آن را در دنیا و آخرت روشن ساخته است، و برای بندگان مؤمنش مقرر کرده که فقط به او پناه جویند و فقط به او متوسل گردند، و نه کسی دیگری.چرا که زمام امور و پیشانی [و سرنوشت] بندگان در دست اوست، و هر که جز او مالک هیچ نفع و ضرری برای خود نیست، چه برسد این که مالک چیزی از اینها برای دیگری باشد.
این که میگوید: «أعوذ بکلمات الله التامات» یعنی: به کلمات کامل خداوند پناه میبرم و متوسل میشوم، در مورد «کلمات الله» گفته شده: منظور قرآن است، و گفته شده: منظور کلمات کَونی و قَدَری است و معنی «التامات» یعنی: کلماتی که عاری از نقص و عیباند، برخلاف کلام آدمی که دارای عیب و نقصاند. این حدیث گواهی است بر مشروعیت پناه بردن به صفات خداوند، و این که بیشک پناهجستن نوعی [از انواع] عبادت است و نمیتوان آن را به دیگری اختصاص داد، و همانا کلام خداوند -و از آن جمله قرآن- مخلوق نیست چرا که اگر مخلوق میبود بدان پناه برده نمیشد؛ زیرا بیشک پناه بردن به مخلوق جایز نیست بلکه چنین کاری شریک قائل شدن برای خداوند بلند مرتبه است.
این که میگوید: ﴿مِن شَرِّ مَا خَلَقَ ٢﴾ یعنی: از هر شری در هر آفریدهای که شر از او بر میخیزد، حیوان باشد یا غیر آن، آدمی باشد یا جن، حشره باشد یا جانور چارپا، باد باشد یا رعد و برق، هر نوعی از انواع بلایا که باشد [به کلمات کامل خداوند پناه میبرم].
این که میگوید: «چیزی به او گزند و آسیب نمیرساند، تا وقتی که از آن منزل کوچ کند» هر چه که باشد نمیتواند به او آسیب برساند چرا که او در حفظ و امان خداونداست اما هم در این دعا و هم در دیگر دعاها چند شرط برای تحقق دعا وجود دارد: شایستگی مکان، نیت راست و درست، اعتماد شایسته و نیکو به خداوند، تلاش برای مداومت بر این دعا در هر مکانی که آدمی در آن فرود میآید.
قرطبی میگوید: «این حدیثی صحیح و سخنی راست است، راستی و درستی آن را هم با دلیل و هم با تجربه دریافتهایم، من خود از زمانی که این حدیث را شنیدهام بدان عمل نمودهام و چیزی گزند و آسیبی به من نرسانده جز این که یک بار آن را فراموش کردم و پاسی از شب گذشته بود که عقربی مرا گزید، با خود اندیشیدم ناگهان یادم آمد که فراموش کرده بودم به این کلمات پناه جویم [و این دعا را بگویم]»[2]. برای فرد مسلمان مستحب است که هرگاه قصد ورود به شهر یا روستایی را داشت بگوید: «اَللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَوَاتِ السَّبْعِ وَمَا أَظْلَلْن وَرَبَّ الأَرْضِینَ السَّبْعِ وَمَا أَقْلَلْنَ، وَرَبَّ الشَیاطِینِ وَمَا أَضْلَلْنَ، وَرَبَّ الرِّیاحِ وَمَاذَرَینَ، فَإِنَّا نَسْأَلُک خَیرَ هَذَهِ القَرْیهِ، وَخَیرَ أَهْلِهَا، وَخَیرَ مَا فِیهَا، وَنَعُوذُبِک مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ أَهْلِهَا وَشَرِّ مَا فِیهَا: خداوندا، ای پروردگار آسمانهای هفتگانه و پروردگار آنچه که آسمانها بر آن سایه انداختهاند، و ای پروردگار زمینهای هفتگانه و پروردگار آنچه که زمینها در خود جای دادهاند، و ای پروردگار شیاطین و پروردگار کسانی که شیاطین آنان را گمراه نمودهاند، و ای پروردگار بادها وپروردگار آنچه بادها میپاشند و پراکنده میکنند، من خیر و خوبی این شهر، و خیر و خوبی مردمان آن، و خیر خوبی آنچه را که در آن است از تو میخواهم، و از شر و بدی این شهر، و از شرّ مردمان آن، و از شرّ آنچه در آن است به تو پناه میآورم». چرا که پیامبر r هرگاه مکانی را که میخواست بدان وارد شود میدید این دعا را میگفت.
نسائی و دیگران از صهیبt روایت کردهاند که: «پیامبرr هرگاه شهری را میدید که قصد داخل شدن به آن را داشت، هنگام دیدن آن میفرمود: «اَللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَوَاتِ السَّبْعِ وَمَا أَظْلَلْنَ، وَرَبَّ الأَرْضِینَ السَّبْع وَمَا أَقْلَلْنَ، وَرَبَّ الشَیاطِین وَمَا أَظْلَلْنَ، وَرَبَّ الرِّیاحِ وَمَا ذَرَینِ، فَإِنَّا نسْأَلُک خَیرَ هَذَه ِالقَرْیهِ وَخَیرَ أَهْلِهَا، وَخَیرِ مَا فِیهَا، وَنَعُوذ بِک مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ أَهْلِهَا وَشَرِّ مَا فِیهَا»[3] قریه نام مکانی است که آدمیان در آن خانهها و بناها و املاک کشاورزی را گردهم میآورند و گاه این اسم بر شهرها نیز به کار برده میشود هم چنان که خداوند میفرماید:
﴿وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلًا أَصۡحَٰبَ ٱلۡقَرۡیَةِ إِذۡ جَآءَهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ ١٣﴾ [یس: 13].
«برای ایشان سرگذشت ساکنان شهر را مثال بزن، بدانگاه که فرستادگان [خدا] به سوی آنان آمدند».
گفته شده منظور از این شهر انطاکیه است، به مکه نیز امالقری گفته میشود. بر این اساس این دعا به هنگام ورود به روستا یا شهر گفته میشود.
این که میگوید: «اَللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَوَاتِ السَّبْعِ وَمَا أَظْلَلْنَ» بیانگر توسل به خداوند و ربوبیتش بر آسمانهای هفتگانه و آنچه که بر آنها سایه انداخته است، میباشد؛ از جمله ستارهها و خورشید و ماه و زمین و آنچه برآن است. این که میگوید: «وما أظللن» از کلمه إظلال و به معنی آنچه بر فراز آن قرار گرفته و بر آن سایه انداخته؛ این که میگوید: «وَرَبَّ الأَرْضِینَ السَّبْعِ وَمَا أَقْلَلْنَ» از کلمه إقلال، و منظور هر چیزی است که برخود جای داده است از آدمیان و جانوران و درختان و دیگر چیزهاست.
این که میگوید: «وَرَبَّ الشَیاطِینِ وَمَا أَضْلَلْنَ» از کلمه إضلال که همان فریفتن و باز داشتن از راه خدا است، خداوند میفرماید:
﴿إِن یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا وَإِن یَدۡعُونَ إِلَّا شَیۡطَٰنٗا مَّرِیدٗا ١١٧ لَّعَنَهُ ٱللَّهُۘ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنۡ عِبَادِکَ نَصِیبٗا مَّفۡرُوضٗا ١١٨ وَلَأُضِلَّنَّهُمۡ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمۡ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَیُبَتِّکُنَّ ءَاذَانَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلۡقَ ٱللَّهِۚ وَمَن یَتَّخِذِ ٱلشَّیۡطَٰنَ وَلِیّٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ فَقَدۡ خَسِرَ خُسۡرَانٗا مُّبِینٗا ١١٩ یَعِدُهُمۡ وَیُمَنِّیهِمۡۖ وَمَا یَعِدُهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا ١٢٠﴾
[النساء: 117-120].
«] مشرکان[ به جای او جز ]کسانی را که[ مادینگان نامیده شدهاند، ] به دعا [ نمیخوانند و جز شیطان سرکش را فرا نمیخوانند (۱۱۷) خداوند او را از رحمت خویش به دور داشت و ]شیطان[ گفت: از بندگانت سهمی معین برخواهم گرفت (۱۱۸) و البته گمراهشان میسازم و آنان را به آرزوی باطل افکنم و به آنان فرمان دهم تا گوشهای چهار پایان را بشکافند و به آنان فرمان دهم که آفرینش خدا را تغییر دهند. هر کس که به جای خدا شیطان را دوست گیرد، به زیانی آشکار دچار شده است (۱۱۹) به آنان وعده میدهد و آنان را به آرزو میافکند و شیطان جز فریب به آنان وعده نمیدهد».
هرگاه آدمی بداند که به یقین الله متعال پروردگار و مالک هر چیزی است، و به هر چیزی احاطه دارد و قدرتش همه چیز را در بر گرفته است، و اراده ومشیتش در هر چیزی نافذ است، و هیچ چیزی در زمین و آسمان او را درمانده و ناتوان نمیسازد، تنها به او پناه برده و از او درخواست پناهندگی میکند و فقط به او متوسل میشود، و از کسی جز او نمیترسد. این که میگوید: «وَرَبَّ الرِّیاَحِ وَمَا ذَرَینَ» گفته میشود: «ذرتْه الرِّیاح وأَذرَته و تَذَرُوُه»، یعنی: آنچه که بادها حرکت میدهند و پراکنده میکنند، از جمله خداوند میفرماید:
﴿فَأَصۡبَحَ هَشِیمٗا تَذۡرُوهُ ٱلرِّیَٰحُۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ مُّقۡتَدِرًا ٤٥﴾ [الکهف: 45].
«سرانجام درهم شکسته شد که بادها آن را پراکنده میساختند و خداوند بر هر کاری توانمند است».
این که میگوید: «فإِنَّا نَسْألک خَیرَ هذه القریة وخَیرَ اهلها وخیر مَا فِیهَا» بیان گر درخواست از خداوند برای با برکت گردانیدن این مکان برای او است و این که از خیر آن بدو ارزانی دارد و سکونت گزیدن و اقامت او را در آن به همراه سلامت و عافیت برایش آسان و میسر گرداند، «وخیر أهلها» یعنی: خیر اهالی آن جا از جمله ایمان و راستی و درستی و استقامت و همکاری بر امور خیر وشبیه اینها [را نصیبم گردان] «وخیر ما فیها» یعنی: خیر و خوبی مردمان ومسکنها و غذاها و دیگر چیزها [را بهرهام گردان].
این که میگوید: «وَنَعُوذ بِک مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ أَهْلِهَا وَشَرِّ مَا فِیهَا» بیان گر پناه جستن به خداوند از تمامی شرور و چیزهای آزار دهنده است، فرقی نمیکند در خود آن مکان باشد یا از سوی ساکنین آن یا هر آنچه را که در آن است.
این دعایی جامع و فراگیر برای درخواست خیر از خداوند و پناه جستن به او از شر است، آن هم پس از توسل به خداوند و به ربوبیتش بر هر چیزی است.
سپس برای مسافر مستحب است که در سفرش بسیار برای خود و پدر و مادر وهمسر و فرزندانش و تمامی مسلمانان دعا کند، و دعایی را برگزیند که همهی اینها را در بر گیرد، همچنین در خواستش را با پافشاری از خدا بخواهد چرا که دعای مسافر مستجاب است. در سنن کبری اثر بیهقی از أنس t به صورت مرفوع روایت شده که : «سه دعا رد نمیشود: دعای پدر و دعای روزهدار، و دعای مسافر»[4].
ترمذی و ابوداود و ابن ماجه از ابو هریره t روایت کردهاند که: رسول الله r فرمودند: «سه دعا بدون شک مستجاب میشوند:
1- دعای ستمدیده.
2- دعای مسافر.
3- دعای پدر در حق فرزندش»[5].
از خداوند میطلبم که همهی ما را در راه انجام طاعتش موفق گرداند و ما را بر ذکر و شکر و عبادت نیکویش در سفر و اقامت و در همهی امورمان یاری دهد، بیشک او شنوندهی دعا و اجابت کنندهی آن است.
[1]- صحیح مسلم شماره [2708].
[2]- شیخ سلیمانبن عبدالله در تیسیر العزیز الحمید [ص: 214] این مطلب را بیان کرده است.
[3]- عمل الیوم و اللیله اثر نسائی شماره [547]، و آلبانی/ در «السلسله الصحیحه» شماره [2759] آن را صحیح دانسته است.
[4]- سنن کبری اثر بیهقی [3/345]، و آلبانی/ در «الصحیحه» شماره [1797] آن را صحیح دانسته است.
[5]- سنن ابوداود شماره [1536] و سنن ترمذی شماره [1905] وسنن ابن ماجه شماره [3862] و آلبانی/ در «السلسله الصحیحه» شماره [596] آن را حسن دانسته است.
خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلۡفُلۡکِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ مَا تَرۡکَبُونَ ١٢ لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾ [الزخرف: 12-14].
«و اوست که همهی گونهها را آفرید و برایتان از کشتی و چارپایان چیزی پدید آورد که ]برآنها[ سوار شوید (۱۲) تا بر پشتش ]درست[ جای گیرید، آنگاه چون بر آن جای گرفتید، نعمت پروردگارتان را یاد کنید و بگویید: پاک و منزه است خدایی که این را برایمان مسخر گرداند و بر آن توانا نبودیم (۱۳) و ما به سوی پروردگارمان باز خواهیم گشت».
خداوند ما را متوجه ساخته که وسایل حمل و نقل از جمله کشتیها و چهارپایان اهلی و همچنین وسایل جدید حمل و نقلی را که در این زمانه برای آدمیان رام و مسخر کرده از جمله وسایلی که بر روی زمین حرکت میکنند، و آنهایی را که در آسمان به پرواز در میآیند و آنهایی که در دریاها شناورند و هم چنین قرار گرفتن آدمیان بر روی آنها یا درون آنها و جابهجایشان از مکانی به مکان دیگر با راحتی و آسایش و اطمینان، همهی اینها از الطاف و اکرام و انعام خداوند بوده و اوست که آنها را رام آدمی کرده است، پس چگونه سزاوار است کسی که بر آن سوار میشود از یاد و ذکر بخشنده و مرحمت کنندهی آن، و ثنا و ستایش او آن چنان که شایستهی او است، غفلت کند.
راه و روش پیامبر r به هنگام سوار شدن بر مرکب و در سفر، کاملترین و تمامترین راه و روش است، چرا این گونه نباشد در حالی که ایشان از لحاظ طاعت، کاملترین، و از لحاظ عبادت، نیکوترین، و از لحاظ شیوهی زندگی زیباترین و پاکترین مردم بود؛ در آنچه در ذیل میآید گوشههایی از روش ایشان r در این زمینه است که ارائه میشود.
ترمذی و ابوداود و دیگران از علی بن ربیعه روایت کردهاند که گفت: «من نزد علی بن ابیطالب t بودم که چهارپایی برایش آورده شد که بر آن سوار شود و او وقتی پایش را در رکاب گذاشت، گفت: بسم الله، و وقتی بر پشت آن قرار گرفت، گفت: الحمد لله، و سپس گفت:
﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾
[الزخرف: 13-14].
«پاک و منزهخدایی است که این وسیله را برای ما رام کرد، در حالی که ما توانایی رام کردن آن را نداشتیم (۱۳) و ما به یقین به سوی خدا باز میگردیم».
و سپس سه بار الحمد لله گفت و سه بار الله اکبر، و پس از آن گفت: «سُبْحَانَک إنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لی إِنَّهُ لَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتِ: [خدایا!] تو پاک و منزه هستی، من بر نفس خود ظلم کردهام، پس مرا بیامرز، زیرا که کسی جز تو گناهان را نمیبخشد» و سپس خندید، سؤال شد ای امیرالمؤمنین! به چه چیزی خندیدی؟ گفت: پیامبر r را دیدم که این اعمال من را انجام دادند و خندید، گفتم: ای رسول خدا! چرا خندیدید؟ فرمودند: پروردگارت از این گفتهی بندهاش، که میگوید: «گناهان مرا بیامرز» در حالی که او میداند که جز خداوند کسی دیگر گناهان را نمیآمرزد، خشنود میشود»[1].
فرد مسلمان باید در این حدیث و آنچه در آن است از گواهی بر کمال لطف و احسان خداوند، و گستردگی مغفرتش، و نیکی و خیرات او بیندیشد و این در حالی است که خداوند کاملاً بینیاز از توبه و استغفار بندگانش است. از جمله ارشادات پیامبر r به هنگام سوار شدن بر مرکب به قصد سفر این بود که از خداوند درخواست مینمود تا نیکوکاری و تقوی را در سفر برایش رقم زند و انجام کار نیکی را که مورد رضایت او باشد برایش آسان نماید، و سفر را برایش سهل گرداند و از نتایج و پیامد بد در مورد خودش یا مال و خانوادهاش او را در امان دارد. در صحیح مسلم از عبدالله بن عمر ب روایت شده که پیامبر خداr وقتی برای رفتن به سفر بر روی شترش قرار میگرفت سه بار میفرمود: «الله اکبر»، و بعد از آن میفرمود: «سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَلَنَا هَذَا وَمَا کنَّا لَهُ مُقَرِنینَ وَإنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُونَ. اَللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُک فِی سَفَرِنَا هَذَا الْبِرَّ وَالتَّقْوَی وَمِنَ الْعَمَلِ مَا تَرْضَی، اَللَّهُمَّ هَوِّنْ عَلَینَا سَفَرَنَا هَذَا، وَاطْوِ عَنَّا بُعْدَهُ اَللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِی السَّفَرِ وَالْخَلِیفَة فِی الأَهْلِ. اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ وَکابَة الْمُنْظَرِ وَسُوءِ الْمُنْقَلَبِ فی الْمَالِ وَالأَهْلِ: پاک و منزه است خداوندی که این مرکب را برایمان رام کرد، وگرنه ما بر [رام کردن] آن توانایی نداشتیم و به یقین ما به سوی پروردگارمان باز میگردیم، خداوندا، در این سفرمان، نیکوکاری و تقوی، و اعمالی را که مورد رضایت و پسند تو باشد از تو طلب مینماییم، خداوندا، این سفرمان را بر ما آسان گردان و دوری آن را برای ما کوتاهساز، خداوندا، تویی همراه ما در سفر و جانشین ما در میان خانواده و بستگانمان، خداوندا، همانا من از سختی سفر و از منظرهی غمانگیز، و از دگرگونی بدو ناگوار در مال و خانواده و بستگانم به تو پناه میجویم». پیامبر r وقتی از سفر باز میگشت، باز همان کلمات یاد شده را میفرمود و برآنها میافزود: «آیِبُونَ، تَائبُونَ، عَابِدوُنَ، لِرَبِّنَا حَامِدُونَ»: بازگشتهایم و به سوی خداوند توبه کاریم و برای پروردگارمان عبادت کننده و ستایشگریم[2]. این که میگوید: «اللهم إنا نسالک فی سفرنا هذا البر والتقوی» منظور از «بِرّ» انجام کارهای نیک، و منظور از «تقوی» ترک معاصی و گناهان است، این معانی مربوط به وقتی است که در یک ذکر هر دوی آنها بیان شده باشند همچنان که در این حدیث چنین آمده، اما هر گاه یکی از این دو به تنهایی ذکر شود معنای دیگری را نیز در بر میگیرد.
این که میگوید: «اَللَّهُمَّ هَوِّنْ عَلَینَا سَفَرَنَا هَذَا، وَاطْوِ عَنَّا بُعْدَهُ» یعنی : این سفر را برای ما آسان گردان و مسافتش را برای ما کوتاه نما.
این که میگوید: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِی السَّفَرِ» منظور از مصاحبت ، همراهی خاص و ویژه است. که مستلزم حفظ و یاری و تأیید است، کسی که خداوند به همراهش باشد از چه کسی میترسد؟
این که میگوید: «وَالْخَلِیفَة فِی الأَهْلِ» خلیفه کسی است که جانشین کسی میشود که او را جانشین خود در چیزی که بر جای مینهد، میکند، معنی این بخش از حدیث آن است که خداوندا من در خصوص محافظت از خانوادهام تنها به تو تکیه میکنم.
این که میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِک مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ» یعنی: از سختی و مشقت سفر به تو پناه میآورم. این که میگوید: «وَکآبَة الْمُنْظَرِ» یعنی: از بدحال شدن و درهم شکستن به سبب درد و رنج به تو پناه میآورم. این که میگوید: «وَسُوءِ الْمُنْقَلَبِ» یعنی: از بازگشت از سفر به خاطر آنچه ناراحتش کرده و بد است، حال فرقی نمیکند چه در وجود خودش یا مال و خانوادهاش باشد، به خدا پناه میجوید.
این که میگوید: «وقتی از سفر باز میگشت، باز همان کلمات یاد شده را میفرمود و بر آنها میافزود: باز گشتگانیم، توبه کنندگانیم، عبادت گزارانیم و ستایشگران پروردگارمانیم». سنت آن است که این بخش به هنگام بازگشت از سفر، و هم چنین به هنگامی که به شهرش نزدیک میگردد، آن را بگوید. امام بخاری و امام مسلم از أنس t روایت کردهاند که: «وقتی که رسول خدا r به مدینه نزدیک شد فرمود: «آیبُونَ، تَائِبوُنَ، عَابِدوُنَ، لِرَبِّناَ حَامِدوُنَ»: بازگشتگانیم، توبه کنندگانیم، عبادت گزارانیم و ستایشگران پروردگارمانیم». و پیوسته چنین میفرمود تا وارد مدینه شد»[3].
این که میگوید: «آیبون» یعنی: ما رجعت کنندهایم، منظور این است که به خیر و سلامت برگشتهایم.
این که میگوید: «تائبون» یعنی: از گناهانمان و کوتاهیهایمان به درگاه الهی توبه میکنیم.
این که میگوید: «لربنا حامدون» یعنی: پرودگارمان را به خاطر نعمات عظیم و عطایای وسیع و این که آنها را به سهولت در اختیارمان نهاده ستایش میکنیم.
سنت است که به هنگام بالا رفتن از تپهها و بلندیها و جاهای مرتفع الله اکبر گفته شود و به هنگام فرود آمدن به درهها و جاهای گود و نشیب سبحان الله گفته شود. در صحیح بخاری از جابر بن عبداللهب روایت شده که گفت: «آن گاه که به بلندی میرسیدیم، «الله اکبر» میگفتیم و وقتی به نشیبی فرود میآمدیم «سبحان الله» میگفتیم»[4].
این که آدمی در مکانهای بلند و به هنگام صعود تکبیر میگوید مشغول کردن قلب و زبان به تعظیم پروردگار و اعلان بزرگی و عظمت او است و در عین حال کبر و عجب و غرور از آدمی دفع و طرد میگردد، و گفتن تسبیح در مکانهای پست و نشیب [به خاطر] منزه دانستن خداوند از نقائص و عیوب، و از هر آنچه که در تضاد با کمال و جلال او است، میباشد.
از دیگر ارشادات پیامبر r دعا کردن برای کسی است که میخواهد به سفر برود، دعا برای محفوظ ماندن و پایان نیک و آسان شدن کار به همراه توصیه به رعایت تقوای خداوند.
در کتاب ترمذی از سالم روایت شده که : «عبدالله بن عمر ب به کسی که میخواست به سفر برود میگفت: نزدیک بیا تا با تو آن گونه خداحافظی کنم که پیامبر r آن گونه با ما خداحافظی مینمود، آنگاه میگفت: «أَسْتَوِدعُ اللهَ دِینَک، وَأَمَانَتَک، وَخَوَاتِیمَ عَمَلِک»: دینت و أمانتت و عاقبت کارت را به خداوند میسپارم»[5]. یعنی از خداوند میطلبم که آنها را برایت تحت حمایت و مراقبت خود قرار دهد.
همچنین در کتاب ترمذی از ابوهریره t روایت شده که: «شخصی گفت: ای رسول خدا r من میخواهم به سفر بروم، مرا وصیتی کن، آن حضرت r فرمود: «به پرهیزگاری پای بند باش و بر هر بلندی و تپه ای تکبیر بگو». و وقتی آن مرد پشت کرد و رفت. پیامبر r فرمود: «اَللَّهُمَ اطْوِ لَهُ الْبُعْدَ، وَهَوِّنْ عَلَیهِ السَّفَرَ: خداوندا، راه دور را برایش کوتاه گردان و سفر را بروی آسان نمای»[6].
همچنین در جامع ترمذی از أنس بن مالک t روایت شده که: «مردی نزد رسول خدا r آمد و گفت: ای پیامبر خدا r، من میخواهم به سفر بروم برایم دعایی کن که توشهی سفرم باشد، و آن حضرت فرمود: «زَوَّدَک اللهُ التَّقْوی»: خداوند تقوی و پرهیزگاری را توشهی راهت گرداند. آن مرد گفت: بر توشهام بیفزای، و پیامبرr فرمود: «وَغَفَرَ ذَنْبِک»: و خداوند گناهت را بیامرزد. باز هم گفت: بر توشهام بیفزای، و پیامبرr فرمود: «وَیسَّرَ لَک الْخَیرَ حَیثُما کنْتَ»: و هر کجا که باشی خیر و نیکی را برایت میسر فرماید»[7].
پیامبر r به کسی که میخواهد به سفر برود توصیه میکند که برای کسانی که باقی میمانند دعا کند به این که حفظ و امان خداوند باشند، در کتاب عمل الیوم واللیلة اثر ابن سنی از موسی بن وردان روایت شده که گفت: «به نزد ابوهریره t آمدم تا به خاطر این که میخواستم به سفر بروم با او خداحافظی کنم، ابوهریره t گفت: ای برادرزاده چیزی به تو نیاموزم که رسول الله r آن را به من یاد داده که به هنگام خداحافظی آن را بگویم؟ موسی گفت: گفتم: آری [به من نیز بیاموز]، ابوهریرهt گفت: بگو: «أَسْتَودِعُکمُ اللهَ الَّذِی لَا تَضیعُ وَدَائِعُهُ»: شما را نزد خداوند به امانت میسپارم که نزد او امانتها ضایع نمیگردند». وابن ماجه از ابوهریرهt روایت کرده که گفت: رسول اللهr با من خداحافظی کرد و فرمودr، و این دعا را ذکر کرد[8]. یعنی: همانا آنچه نزد خدا به امانت گذاشته شود آن را محفوظ میدارد. از ابن عمرب روایت شده که گفت: شنیدم که رسول الله r فرمودند: «إِذَا اسْتُودِعَ الله شَیئاً حَفِظَهُ: هرگاه چیزی نزد خدا به امانت سپرده شود از آن محافظت مینماید»[9].
عاجزانه از خداوند میطلبیم که از دینمان پاسداری و مراقبت نموده و همهی ما را در راه انجام هر خیری موفق گرداند.
[1]- سنن ابوداود شماره [2602] و سنن ترمذی شماره [3466] و آلبانی/ در «صحیح الترمذی» شماره [2742] آن را صحیح دانسته است.
[2]- صحیح مسلم شماره [1342].
[3]- صحیح بخاری شماره [3085]، و صحیح مسلم شماره [1345].
[4]- صحیح بخاری شماره [2993].
[5]- سنن ترمذی شماره [3443] و آلبانی/ در «صحیح ترمذی» شماره [3738] آن را صحیح دانسته است.
[6]- سنن ترمذی شماره [3445]، و ابن ماجه شماره [2771] و آلبانی/ در «صحیح ترمذی» شماره [2739] آن را صحیح دانسته است.
[7]- سنن ترمذی شماره [3444]، آلبانی/ در «صحیح الترمذی» شماره [2739] آن را صحیح دانسته است.
[8]- عمل الیوم واللیله شماره [505] و سنن ابن ماجه شماره [2825]، و آلبانی/ در «صحیح ابن ماجه» شماره [2278] آن را صحیح دانسته است.
[9]- ابن حبان شماره [2376] آن را روایت کرده و آلبانی/ در «صحیح موارد الضمآن» شماره [2016] آن را صحیح دانسته است.
به طور قطع در طول سال روزهایی گرامی و اوقاتی شریف وجود دارد که دعا در آنها از فضیلت بیشتری برخوردار بوده، و پذیرش و قبول آن محتملتر و مورد انتظارتر است، خداوند دارای حکمت بالغه است:
﴿وَرَبُّکَ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُ وَیَخۡتَارُۗ﴾ [القصص: 68].
«هر آنچه را بخواهد میآفریند و ]هرکس را بخواهد [ بر میگزیند».
به خاطر کمال حکمت و قدرتش، و علم کامل و احاطهاش بر هر چیز هرآنچه از آفریدههایش را که بخواهد، از میان لحظهها و اماکن و آدمیان بر میگزیند و فضیلت بیشتر و توجه فراوانتر و برکت فزونتری به آنان اختصاص میدهد، و این از بزرگترین نشانههای ربوبیت او، و از عظیمترین شواهد و حدانیتش، و یگانه بودنش در صفات کمال است، بیگمان پیش از این و پس از این، حکم از آن خدا است و هر آن گونه که بخواهد و اراده نماید میان آفریدههایش دستور داده و حکم میکند:
﴿فَلِلَّهِ ٱلۡحَمۡدُ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَرَبِّ ٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٣٦ وَلَهُ ٱلۡکِبۡرِیَآءُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ٣٧﴾ [الجاثیة: 36-37].
«پس ستایش خدای راست که پروردگار آسمانها و پروردگار زمین پروردگار جهانیان است (۳۶) بزرگی در آسمانها و زمین او راست و اوست پیروزمند فرزانه».
به طور قطع از جمله زمانهایی که خداوند فضیلت بیشتر و تکریم فزونتری را بدان اختصاص داده ماه رمضان است تا آن جا که آن را بر دیگر ماهها برتری داده است، و در میان شبهایش ده شب آخرش را بر دیگر شبها برتری داده است و در این میان شب قدر را فضیلت بیشتر داده تا آن جا که به خاطر فضیلت بیشتر وجایگاه والایش نزد خداوند آن را برتر از هزار ماه قرار داده است، و موقعیت آن را ارج نهاده و جایگاهش را رفعت بخشیده و منزلتش را نزد خودش والا داشته است در این شب وحی مبین و کلام کریم و تنزیل حکیمش را نازل فرموده، وحی ای که برای پرهیزگاران رهنما و برای مؤمنین جدا کنندهی حق از باطل و مایهی روشنی و نور و رحمت است.
خداوند میفرماید:
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِی لَیۡلَةٖ مُّبَٰرَکَةٍۚ إِنَّا کُنَّا مُنذِرِینَ ٣ فِیهَا یُفۡرَقُ کُلُّ أَمۡرٍ حَکِیمٍ ٤ أَمۡرٗا مِّنۡ عِندِنَآۚ إِنَّا کُنَّا مُرۡسِلِینَ ٥ رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ٦ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَآۖ إِن کُنتُم مُّوقِنِینَ ٧ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ یُحۡیِۦ وَیُمِیتُۖ رَبُّکُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٨﴾ [الدخان: 3-8].
«ما قرآن را در شب پرخیر و برکتی فرو فرستادهایم ماهمواره بیم دهنده بودهایم (۳) در این شب مبارک، هرگونه کار حکیمانهای بیان و مقرر گشته است (۴) کار و باری که از سوی ما صادر و بدان دستور داده شده است. بیگمان ما فرستنده بودهایم (۵) [اینکار] به خاطر رحمتی از سوی پروردگارت است. خدا شنوا و آگاه است (۶) [پروردگار تو] که پروردگار آسمانها و زمین و همهی چیزهایی است که در میان آن دواست. اگر شما طالب یقین و باورید (۷) جز او خدایی نیست، و او است که زنده میگرداند و میمیراند، و پروردگار شما و پروردگار پدران و نیاکان پیشین شما است».
و یا میفرماید:
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِی لَیۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ ١ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا لَیۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ ٢ لَیۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَیۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ ٣ تَنَزَّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَٱلرُّوحُ فِیهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمۡرٖ ٤ سَلَٰمٌ هِیَ حَتَّىٰ مَطۡلَعِ ٱلۡفَجۡرِ ٥﴾ [سورة القدر].
«ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادهایم (۱) تو چه میدانی شب قدر کدام است؟ (۲) شب قدر شبی است که از هزار ماه بهتر است (۳) فرشتگان و جبرئیل در آن شب با اجازهی پروردگارشان برای سرانجام دادن هر کاری فرود میآیند (۴) آن شب تا طلوع صبح، شبِ سلامت و رحمت است».
بار خدایا چه شب با عظمتی و چه خیر فراوانی و چه برکت افزونی، یک شب بهتر از هزار ماه یعنی افزون بر هشتاد و سه سال عمر یک فردی که عمری طولانی نموده، این عمر، عمری طولانی است که اگر فردی مسلمان همهاش را در طاعت الهی به سر برد، شب قدر که یک شب است بهتر از آن است، این برای کسی است که فضیلت آن را دریابد و برکتش را بدست آورد.
مجاهد/ میگوید: «[عمل نیکو در] شب قدر بهتر از [عمل] هزار ماهی است که در آنها شب قدر نباشد». قتاده و شافعی و دیگران نیز همین سخن را گفتهاند.
در این شب مبارک به خاطر کثرت برکتش فرود آمدن فرشتگان افزونی مییابد؛ چرا که ملائکه به همراه فرود آمدن برکت، فرود میآیند، آن شب تا سپیده دم، سلامت و رحمت است یعنی آن شب همهاش خیر است و تا سپیده دم شری در آن نیست، و در این شب هر امر مهمی فیصله مییابد، یعنی: به فرمان خداوند عزیز حکیم هر آنچه در طی آن سال رخ خواهد داد تقدیر میشود، مراد از تقدیر در این جا تقدیر سالیانه است، اما تقدیر عمومی در لوح محفوظ پنجاه هزار سال پیش از آفرینش آسمانها و زمین رخداده است، همچنان که حدیث صحیح از پیامبر r چنین مطلبی را بیان داشته است.
بیشک بر فرد مسلمان لازم است که با اشتیاق تمام به جستجوی شبی با این شأن و منزلت بپردازد تا به ثوابش دست یابد و خیرش را به غنیمت گرفته، و اجر و برکتش را به چنگ آورد. محروم کسی است که از ثواب عاری و بیبهره گردد، و هنگامهی خیر و ایام لطف و برکت بر او بگذرد و او در گناه غوطهور بوده و به خطا و اشتباه ادامه داده و مشغول نافرمانی خداوند باشد. غفلت او را تلف کرده و، روی گردانی [از هنگامهی خیر] او را به هلاکت انداخته و، گناه و خطا مانع او گشته باشد. چه بزرگ است حسرت چنین شخصی، و چه شدید است ندامت و پشیمانیاش! و کسی که بر کسب سود و بهره در این شب مبارک حریص ومشتاق نباشد چه وقت مشتاقانه عمل کند؟ و کسی که در این وقت شریف به سوی خدا باز نگشته و توبه نکند، چه وقت توبه کند؟ و کسی که پیوسته در چنین شبی تنبلی به خرج داده و از دستیابی به خیرات باز ماند در چه زمانی دست به عمل میزند؟
بیشک تمنای شدید بر طلب این شب، و توجه به طاعت و عبادت در آن، و پشتکار در دعا، از نشانههای برگزیدگان، و ویژگی نیکوکاران است. ایشان در آن شب در دعایشان بر این مطلب پافشاری میکنند که خداوند عفو و بخشودگی را برایشان رقم زند وبنویسد؛ چرا که آن شبی است که هر آنچه در طول سالش انجام میدهد برایش نوشته میشود، در نتیجه در این شب دعا میکنند و اصرار میورزند، و در طول سالشان جدیت به خرج داده و تلاش و کوشش مینمایند، و از خداوند طلب یاری و درخواست توفیق مینمایند.
ترمذی و ابن ماجه و دیگران از ام المومنین عائشه ل روایت کردهاند که گفت: «گفتم: ای پیامبر خدا r! اگر دانستم که شب قدر کدام است چه دعایی در آن شب بگویم؟ آن حضرت فرمود: بگو: «اَللَّهُمَّ إِنَّک عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّی»: خداوندا، همانا تو بسیار عفو کنندهای و عفو کردن را دوست میداری پس مرا عفو فرما»[1]. این دعای مبارک دارای مفهومی عظیم و معنایی عمیق، وسود واثری بزرگ است، این دعا بسیار مناسب این شب است، این شب همان طور که پیشتر گفته شد شبی است که در آن هر امر مهمی فیصله مییابد و کارهای بندگان برای یک سال کامل تا شب قدر بعدی تقدیر میشود، لذا کسی که در این شب به او عافیت ارزانی شود و پروردگارش او را عفو کند بیشک رستگار و پیروز و سعادتمند شده و بیشترین سود و بهره را کسب کرده است و کسی که در دنیا و آخرت عافیت نصیبش گردد، همهی خیر را به طور کامل بدست آورده است و چیزی همتای عافیت نیست.
امام بخاری در ادب المفرد و ترمذی در سنن از عباس بن عبدالمطلب t روایت کردهاند که گفت: «گفتم: ای رسول خدا r به من چیزی بیاموز که آن را از خدا بخواهم، پیامبر r فرمود: از خداوند عافیت بخواه، چند روزی مکث کردم، سپس رفتم وگفتم: ای رسول خدا r به من چیزی بیاموز که آن را از خدا بخواهم، پیامبر r به من فرمودند: ای عباس، ای عموی رسول خدا، از خداوند عافیت در دنیا و آخرت را بخوا»[2].
امام بخاری در ادب المفرد و ترمذی در سنن از انس بن مالک t روایت کردهاند که گفت: مردی نزد پیامبر r آمدوگفت: ای رسول خدا r کدام دعا بهتر است؟ پیامبر r فرمود: از خدا بخواه که در دنیا و آخرت به تو عفو و عافیت ارزانی دارد، سپس آن مرد فردای آن روز به نزد پیامبر r آمد و گفت: ای نبیخدا، کدام دعا بهتر است؟ پیامبر r فرمود: از خدا بخواه که در دنیا و آخرت به تو عفو و عافیت ارزانی دارد اگر به تو در دنیا و آخرت عافیت داده شود، همانا رستگار خواهی بود[3].
امام بخاری در ادب المفرد از أوسط بن اسماعیل روایت کرده که گفت: از ابوبکر صدیقt پس از وفات پیامبر r شنیدم که گفت: «پیامبر r در سال اول، در همین جای من ایستاد -سپس ابوبکر گریست- و بعد گفت که [آن حضرت فرمود]: بر شما باد راستی، زیرا راستی با نیکویی توأم است و هردویشان در بهشتند و شما را از دروغ بر حذر میدارم. زیرا دروغ با فجور [تبهکاری] توأم است و هر دویشان در دوزخاند، و از خداوند عافیت بخواهید، زیرا بعد از یقین، چیزی بهتر از عافیت داده نمیشود، و [ صلهی رحم را] قطع نکنید، و از یکدیگر دوری نگیرید، و حسد نورزید، و کینه توزی نکنید، و شما بندگان خدا با هم برادر باشید»[4].
به همین خاطر برای فرد مسلمان بهتر است که در هر وقت و زمانی بسیار به این دعای مبارک بپردازد، به خصوص در شب قدر که هر امر مهمی در آن شب فیصله مییابد، و فرد مسلمان باید بداند که خداوند بسیار عفو کننده و بخشنده است و عفو را دوست دارد:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یَقۡبَلُ ٱلتَّوۡبَةَ عَنۡ عِبَادِهِۦ وَیَعۡفُواْ عَنِ ٱلسَّیَِّٔاتِ وَیَعۡلَمُ مَا تَفۡعَلُونَ ٢٥﴾
[الشوری: 25].
«تنها خداست که توبه را از بندگانش میپذیرد و گناهان رامیبخشد، و آنچه را انجام میدهید میداند».
همچنان خداوند به عفوکنندگیِ بسیار معروف بوده، و به در گذشتن از گناهان و آمرزش آنها موصوف است، همه کس نیازمند عفو او و محتاج بخشش او هستند، هیچ کس از عفو و مغفرت او بینیاز نیست هم چنانکه کسی از رحمت و کرم او بینیاز نیست، عاجزانه از خداوند میخواهیم که ما را مشمول عفوش قرار داده، و در رحمتش وارد نموده، و ما را در راه طاعتش به کار گرفته و به راه راست هدایت فرماید.
[1]- سنن ترمذی شماره [3513] و ابن ماجه شماره [3850] و آلبانی/ در «صحیح ابن ماجه» شماره [3105] آن را صحیح دانسته است.
[2]- ادب المفرد شماره [726]، سنن ترمذی شماره [3514]، و آلبانی/ در «صحیح الادب » شماره [558] آن را صحیح دانسته است.
[3]- ادب المفرد شماره [637]، و سنن ترمذی شماره [3512]، آلبانی/ در «صحیح الأدب» شمار [495] آن را صحیح دانسته است.
[4]- ادب المفرد شماره [724]، و آلبانی/ در «صحیح الأدب» شماره [557] آن را صحیح دانسته است.
در سنت دعایی بیان شده که مستحب است فرد مسلمان به هنگام دیدن هلال هر ماه آن را بگوید[1]: در این دعا از پروردگار خواسته میشود که این ماه را که هلال آن آغاز شده و آغازین روزهای آن است ماه برکت و ایمان و سلامت و اسلام قراردهد. این دعا، دعایی مبارک است و برای مسلمان بهتر است که هرگاه هلال ماه را دید آن را بیان کند.
ترمذی از طلحه t روایت کرده که: «پیامبر r هرگاه هلال ماه را میدید میفرمود: «اَللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَینَا بِالیمنِ وَالإیمَانِ وَالسَّلَاَمِة وَالإِسْلامِ رَبِّی وَرَبُّک اللهُ»: خداوندا، این ماه را برای ما ماهی همراه با میمنت و ایمان و سلامتی و اسلام قرار ده [ای ماه] پروردگا من و تو الله است[2].
پیش از وارد شدن در معانی این دعای با برکت، اندکی درنگ کرده و در این نشانهی خیره کننده که گواه بر عظمت پروردگار و کمال قدرت او است می اندیشیم، ابن قیم/ میگوید: «به ماه و نشانههای شگفت انگیزش بنگر که چگونه خداوند آن را همانند نخی نازک میآفریند سپس نورش رو به فزونی مینهد و شب به شب اندک اندک کامل میشود تا به شب چهارده میرسد و نور آن کامل شده و به تمامی نور افشانی میکند سپس رو به کاستی مینهد تا به حالت اولش باز میگردد تا با این کار زمان امرار معاش آدمیان و عبادات و مناسکشان آشکار و مشخص گردد، و ماهها و سالها از هم باز شناخته شود و حساب هستی با آن بر پاگردد به همراه دیگر حکمتهاو آیات و عبرتهایی که در این کار نهفته، و جز خدا کسی نمیتواند آنها را شمارش نماید[3].
خداوند این مطلب را در قرآن کریم جزو آیات عظیم و براهین بزرگش بر شمرده است و میفرماید:
﴿وَءَایَةٞ لَّهُمُ ٱلَّیۡلُ نَسۡلَخُ مِنۡهُ ٱلنَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظۡلِمُونَ ٣٧ وَٱلشَّمۡسُ تَجۡرِی لِمُسۡتَقَرّٖ لَّهَاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ ٣٨ وَٱلۡقَمَرَ قَدَّرۡنَٰهُ مَنَازِلَ حَتَّىٰ عَادَ کَٱلۡعُرۡجُونِ ٱلۡقَدِیمِ ٣٩ لَا ٱلشَّمۡسُ یَنۢبَغِی لَهَآ أَن تُدۡرِکَ ٱلۡقَمَرَ وَلَا ٱلَّیۡلُ سَابِقُ ٱلنَّهَارِۚ وَکُلّٞ فِی فَلَکٖ یَسۡبَحُونَ ٤٠﴾ [یس: 37-40].
«و شب ] نیز[ برایشان نشانهای است. ]روشنایی[ روز را از آن جدا میسازیم. آنگاه آنان به تاریکی در آیند (۳۷) و آفتاب ]در مسیری که[ قرارگاهش است سیر میکند. این تقدیر ]خداوند[ پیروزمند داناست (۳۸) و برای ماه منزلهایی مقدر کردهایم تا ] در سیر خود[ چون ]هیأت[ شاخهی خشکیدهی دیرین باز گردد (۳۹) نه آفتاب را میرسد که ماه را دریابد و نه شب پیشی گیرنده از روز است. و هر یک در سپهری سیر میکنند».
این که میفرماید:
﴿وَٱلۡقَمَرَ قَدَّرۡنَٰهُ مَنَازِلَ﴾ [یس: 39].
«برای ماه نیز منزلگاههایی تعیین کردهایم».
یعنی: هر شب در یکی از آنها نزول میکند تا آن که کاملاً کوچک میشود و شبیه پایهی کهنه خوشه خرما میشود پایهای که بر درخت مانده و بر اثر قدمت و خشک شدن حجمش کوچک گشته و قوسی شکل میشود سپس دوباره در ابتدای ماه نمایان شده و کم کم شروع به افزایش نور میکند تا آن که نورش کامل شده و نظم خاصی مییابد، چه نشانهی عظیمی و چه گواه آشکاری بر عظمت خالق و اوصاف عظیم اوست. بیشک تأمل در این آیه و دیگر آیاتی که خداوند در قرآن بندگانش را به تفکر و تأمل در آنها فراخوانده، و آدمی را به علم به وحدانیت پروردگار، و صفات کمال و جلال او، و شمولیت قدرت، و وسعت علم، و کمال حکمت، و تعدد و تنوع لطف و احسانش هدایت و راهنمایی میکند، آنگاه آدمی خالصانه خدا را پرستش نموده، و فروتنی و خضوع و محبت و انابه و ترس و امیدش را به او اختصاص می دهد، اینها دلایلی آشکار و براهینی روشن بر مختص بودن ربوبیت و الوهیت و عظمت و کبریایی به خداوند است.
به همین خاطر پیامبر r هنگامی که هلال ماه را میدید تکبیر میگفت چرا که این هلال نشانهای بزرگ بر عظمت پروردگار و کبریائی اوست و تکبیر عبارت است از تجلیل و تعظیم خداوند و اعتقاد به این که او از هر چیزی بزرگتر است و این که چیزی بزرگتر از او نیست همچنان که در حدیث عدیt میفرماید «پس آیا چیزی بزرگتر از خدا وجود دارد»[4]. بلکه گفتن الله اکبر به هنگام دیدن هر چیز بزرگ و عظیمی مشروع است تا این که قلب فقط خود را وقف تکبیر و تعظیم خداوند نماید، شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «گفتن الله اکبر در موقعیتهای چشمگیر و بزرگ مشروع است، حال این بزرگی به خاطر ازدحام جمعیت یا بزرگی کار یا شدت و نیرومندی آن حالت، یا دیگر امور بزرگ شبیه اینها باشد فرقی نمیکند، گفتن تکبیر در این حالتها بدین خاطر است که روشن شود که خداوند بزرگتر است، و بزرگی او بر قلبها بر بزرگی این امور بزرگ چیره و مسلط شود و پرستش خالصانه ازآن خدا گردد و بندگان او را تکبیر گفته و به بزرگی یاد کنند آن گاه است که دو هدف برای آنان حاصل میشود: هدف عبادت: به این شیوه که قلبهایشان خدا را به بزرگی یاد میکند و هدف استعانت و یاری طلبی: با تسلیم کردن دیگرخواستهها به کبریائی خداوند»[5]. در خصوص تکبیر پیامبرr به هنگام دیدن هلال ماه، در سنن دارمی از عبدالله بن عمرب روایت شده که گفت: «پیامبر خداr وقتی هلال ماه را میدید میفرمود: «اللهُ أَکبَرُ، اَللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَینَا بِالأَمْنِ وَالإِیمَانِ وَالسَّلاَمَة وَالإِسْلَامِ وَالتَّوْفِیقِ لِمَا تُحبُّ وَتَرْضَی، رَبِّی وَرَبّک اللهُ»: خداوند بزرگترین است، خداوندا، این ماه را برای ما ماهی همراه با امنیت و ایمان و سلامتی و اسلام و همراه با توفیق در آنچه که دوستداری ومیپسندی قرار ده، [ای ماه] پروردگار من و تو الله است»[6].
در این جا شایسته است که را سخن دربارهی معنی این حدیث آغاز کنیم، این که میگوید: «وقتی هلال ماه را میدید» روشنایی ماه از شب اول تا شب سوم ماه، هلال، و پس از آن قمر نامیده میشود.
این که میگوید: «أَهِلَّهُ عَلَینَا» یعنی: ما را بر آن آگاه گردان و آن را به ما نشان بده.
این که میگوید: «بِالیُمنِ وَالإیمَانِ» أمن همان اطمینان و آرامش و سکون و سلامت از آفات و شرور است، در حدیث طلحه «بالیُمن» آمده که یمن نیز عبارتست از میمنت و خوشبختی، وایمان عبارتست از اقرار و تصدیق به وجود خدا و خضوع در برابر او.
این که میگوید: «وَالسَّلَاَمِة وَالإِسْلامِ» سلامت عبارتست از مصون ماندن و رهایی از آفات و بلایا، و اسلام عبارتست از تسلیم شدن در برابر خداوند و فرمان برداری از شرع و قانون او.
این که میگوید: «رَبِّی وَرَبُّک اللهُ» بیانگر اثبات این مطلب است که مردمان و ماه و همهی آفریدهها همگی مربوب خداوند و رام فرمان او و مطیع حکم او هستند، بیان این مطلب ردی است بر آنان که ماه را میپرستند:
﴿لَا تَسۡجُدُواْ لِلشَّمۡسِ وَلَا لِلۡقَمَرِ وَٱسۡجُدُواْۤ لِلَّهِۤ ٱلَّذِی خَلَقَهُنَّ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ ٣٧﴾ [فصلت: 37].
«برای خورشید و ماه سجده نکنید، برای خدایی که آنها را آفریده است، سجده کنید، اگر واقعاً او را عبادت و پرستش میکنید».
این حدیث در بردارندهی درسهای آموزندهی بسیاری است که به بخشی از آن اشاره میکنم. از جمله درسهای این حدیث آن است که بیانگر تفاوت میان ایمان و اسلام است و این که وقتی این دو در یک ذکر با هم بیایند یک چیز نیستند بلکه هر کدام از آنها معنای خاص خود را دارند، منظور از ایمان اعتقادات باطنی است و منظور از اسلام اعمال ظاهری است اما هرگاه یکی از آن دو بیان شود، در مفهوم دیگری هم به کار میرود. از دیگر درسهای این حدیث آن است که امن در ارتباط با ایمان است و سلامت در ارتباط با اسلام است ایمان راه امان و امنیت، و اسلام راه سلامت است، و کسی که امنیت و سلامت را در جز این دو بجوید و خواستار باشد، به بیراهه میرود، خداوند میفرماید:
﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ یَلۡبِسُوٓاْ إِیمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ ٨٢﴾
[الأنعام: 82].
«کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را به شرک نیامیختند، آنانند که امنیت ]و آسایش[ دارند و آنان راهیافتگانند».
از دیگر درسهای این حدیث این که اشارهای زیبا به این مطلب دارد که مهمترین چیزی که ماهها با آن پر میشود و اوقات با آن به سر برده میشود، ایمان به خدا و به هر آن چیزی است که خداوند بندگانش را دستور داده که بدان ایمان داشته باشند، و همچنین مهمترین چیز، تسلیم شدن به خداوند در همهی احکام و دستوراتش است.
اگر ماهها بر آدمی طی گردد و او توجهی به این هدف و غایت ارزشمند ننماید این امر سبب اتلاف و تباهی اینماهها و محروم ماندن از خیر میگردد چرا که ماهها برای این آفریده شده و پدید آمدهاند که ایمان و اعمال نیک را درخود انبار و ذخیره سازند، این موضوع زمانی بر مردم آشکار میگردد که درروز قیامت در برابر الله متعال میایستند تا نتایج اعمال ومحصول زندگی و ثمرهی لحظاتشان را ببینند.
ابن قیم/ میگوید: «سال همچون درخت، و ماهها همچون فروع آن، و روزها همچون شاخههای آن وساعتها برگهای آن و نفسها میوههای آن است، کسی که نفسهایش در راه طاعت صرف شود محصول درختش شیرین است و کسی که نفسهایش در راه معصیت صرف شود میوهی درختش تلخ است و به طور قطع در قیامت میوهها قطعه قطعه و بریده شده و با این کار میوههای شیرین از تلخ مشخص میگردند»[7]. عاجزانه از خداوند میطلبیم که همهی اوقات ما را نیکو گرداند و آن را با امنیت و ایمان و سلامت و اسلام و توفیق در آنچه که دوست دارد و میپسندد آباد نماید، او پروردگار ماست و جز او پروردگاری نداریم.
[1]- ماه را از شب اول تا شب سوم ماه، هلال، و پس از آن قمر نامند.
[2]- سنن ترمذی شماره [3451]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4726] آن را حسن دانسته است.
[3]- مفتاح دارالسعاده [2/27].
[4]- المسند [4/378] و صحیح ابن حبان [الإحسان] شماره [7206].
[5]- مجموع الفتاوی [24/226].
[6]- سنن دارمی شماره [1687] وهیثمی در مجمع الزوائد [10/139] می گوید: یکی از روایان این حدیث عثمان بن ابراهیم الحاطبی است که او ضعیف است اما بقیهی رجال این حدیث ثقهاند.
[7]- الفوائد [ص: 292].
سخن در این جا دربارهی خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی است، و آنچه که مستحب است فرد مسلمان به هنگام رخ دادن چنین حالتهایی بگوید.
بیشک خداوند انواعی از آفریدهها را به خاطر تکریم و احترام آدمیان رام و مسخرش گردانیده؛ تا آدمی اقدام به طاعت خداوند نموده و توحید الهی را عملی نماید و شاکر نعمتهای خداوند باشد، بیتردید خداوند متعال آسمانها و زمین، شب و روز، و خورشید و ماه را مسخر آدمی کرده است، نعمتهایی را که خداوند به آدمی ارزانی داشته در حساب و شمارش نمیگنجد.
خداوند میفرماید:
﴿۞ٱللَّهُ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡبَحۡرَ لِتَجۡرِیَ ٱلۡفُلۡکُ فِیهِ بِأَمۡرِهِۦ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ١٢ وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا مِّنۡهُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ ١٣﴾ [الجاثیة: 12-13].
«خداوند است که دریا را برایتان مسخر ساخت تا کشتیها به فرمان او در آن روان شوند و ]نیز[ تا از فضل او بجویید و باشد که سپاس گزارید (۱۲) و آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است همگی را برایتان از ]لطف و آفرینش خود[ مسخر گرداند بیگمان در این ]امر[ برای گروهی که اندیشه میکنند، نشانههایی است».
و یا میفرماید:
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ یُولِجُ ٱلَّیۡلَ فِی ٱلنَّهَارِ وَیُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِی ٱلَّیۡلِ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ کُلّٞ یَجۡرِیٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى وَأَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ ٢٩﴾
[لقمان: 29].
«آیا ندیدهای که خداوند از شب میکاهد و بر روز میافزاید و از روز میکاهد و بر شب میافزاید؟ و خورشید و ماه را رام کرده است. هر یک تا مدتی مقرر روان است و آن که خداوند از آنچه میکنید باخبر است».
و یا میفرماید:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّکُمۡۖ وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡفُلۡکَ لِتَجۡرِیَ فِی ٱلۡبَحۡرِ بِأَمۡرِهِۦۖ وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡأَنۡهَٰرَ ٣٢ وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ دَآئِبَیۡنِۖ وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ ٣٣ وَءَاتَىٰکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلۡتُمُوهُۚ وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَظَلُومٞ کَفَّارٞ ٣٤﴾
[إبراهیم: 32-34].
«خداوند کسی است که آسمانها و زمین را آفریده است و از آسمان آبی فرو فرستاده است، آنگاه با آن برای شما روزیای از ]اقسام[ میوهها بر آورده و کشتی را برایتان رام ساخته است تا به حکم او در دریا روان باشد و جویباران را برای شما مسخر گرداند (۳۲) و خورشید و ماه را که پیوسته روانند برای شما رام کرد و شب و روز را [نیز] برایتان مسخّر گرداند (۳۳) و از هرچه از او خواستید به شما داد و اگر بخواهید[ نعمت خداوند را بشمارید، نمیتوانید ] همهی [ آن را بشمارید. بیگمان انسان ستمگر ] و[ ناسپاس است».
خورشید و ماه در زمرهی نعمتهایی هستند که خداوند با اعطای آنها به بندگانش بر آنها لطف و مرحمت فرموده است که به فرمان خدا این دو مدام جهت تأمین مصالح آدمی در حرکت بوده و آرام نمیگیرند که این مصالح شامل محاسبه زمان و مصلحت کالبد آدمی و حیوانات و کشت و زرع ومیوههاست، هم چنین خداوند آنها را بر اساس زمان مشخص و فواصل معین به حرکت در آورده که از آن دستورالعمل تخطی نمیکنند، نه بالاتر میروند و نه پایینتر، و به چپ و راست منحرف نمیشوند، و جلو و عقب نمیافتند، هم چنان که خداوند سبحان میفرماید:
﴿ٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ بِحُسۡبَانٖ ٥﴾ [الرحمن: 5].
«خورشید و ماه به حساب مقرّر روانند».
﴿وَٱلشَّمۡسُ تَجۡرِی لِمُسۡتَقَرّٖ لَّهَاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ ٣٨ وَٱلۡقَمَرَ قَدَّرۡنَٰهُ مَنَازِلَ حَتَّىٰ عَادَ کَٱلۡعُرۡجُونِ ٱلۡقَدِیمِ ٣٩ لَا ٱلشَّمۡسُ یَنۢبَغِی لَهَآ أَن تُدۡرِکَ ٱلۡقَمَرَ وَلَا ٱلَّیۡلُ سَابِقُ ٱلنَّهَارِۚ وَکُلّٞ فِی فَلَکٖ یَسۡبَحُونَ ٤٠﴾ [یس: 38-40].
«و آفتاب ]در مسیری که[ قرارگاهش است سیر میکند. این تقدیر ]خداوند[ پیروزمند داناست (۳۸) و برای ماه منزلهایی مقدر کردهایم تا ] در سیر خود [ چون ] هیأت [ شاخهی خشکیدهی دیرین باز گردد (۳۹) نه آفتاب را میرسد که ماه را دریابد و نه شب پیشی گیرنده از روز است و هر یک در سپهری سیر میکنند».
همانا خورشید و ماه دو نشانه از نشانههای خداوند و آفریدههایی از آفریدههایش هستند که به فرمان او آشکار شده و پنهان میگردند، هرگاه خداوند بخواهد بندگانش را از سرانجام معاصی و گناهانی که مرتکب میشوند بترساند خورشید گرفتگی وماه گرفتگی را پدید میآورد، به این ترتیب که نور آنها را از دید پنهان میکند، [حال یا] همهی نورشان یا بخشی از آن را؛ این کار را به عنوان هشدار و یادآوری برای بندگان انجام میدهد شاید که از گناهان دست کشیده، و به سوی خدا باز گشته و توبه نمایند، آن گاه فرامین پروردگارشان را عملی نموده و آنچه را بر آنان حرام گردانیده رها کنند همچنان که خداوند میفرماید:
﴿وَمَا نُرۡسِلُ بِٱلۡأٓیَٰتِ إِلَّا تَخۡوِیفٗا ٥٩﴾ [الإسراء: 59].
«و ما نشانهها را جز برای بیم دادن ] مردم [ نمیفرستیم».
این مطلب گواه بر کمال قدرت خداوند سبحان است به طوری که بر دگرگون کردن اشیاء و تغییر امور و دخل و تصرف در آفریدههایش هر آن گونه که بخواهد قادر و تواناست که از جملهی اینها تغییر وضعیت خورشید و ماه از نور و درخشش به سیاهی و تاریکی است، همانا خداوند بر هر کاری تواناست.
به همین خاطر مقرر شده که به هنگام خورشید گرفتگی به نماز و دعا و ذکر و استغفار و صدقه پناه برده شود. امام بخاری و امام مسلم از عائشهل روایت کردهاند که رسول اللهr فرمودند: «همانا خورشید و ماه دو نشانه از نشانههای [قدرت] خداوند هستند و به خاطر مرگ و زندگی کسی دچار گرفتگی نمیشوند. پس هرگاه، چنین حالتهایی را دیدید، دعا کنید، تکبیر بگویید، نماز بخوانید و صدقه بدهید»[1].
در صحیحین از ابوموسی اشعری t روایت شده که گفت: «خورشید گرفتگی رخ داد و پیامبر r برخاست و از آن ترسید که شاید [مقدمهی] قیامت بوده باشد. رسول خداr در مسجد با درازترین قیام، رکوع و سجود که من هرگز مانند آن را ندیده بودم، نماز خواند و گفت: این نشانههایی است که خداوند میفرستد و به خاطر مرگ و زندگی کسی نیست؛ ولی خداوند بدان وسیله بندگان خویش را میترساند، پس وقتی شما از آن چیزها دیدید، به ذکر خداوند و دعا و استغفار بشتابید»[2].
یک بار در زمان پیامبر r خورشید گرفتگی رخ داد این واقعه در سال ده هجری و هنگامی بود که فرزند ایشان r ابراهیم فوت کرد، مردم در زمان جاهلیت چنین میپنداشتند که خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی به خاطر مرگ و زندگی شخصیتی بزرگ رخ میدهد، پیامبر r خطا و فساد این گمان را روشن نموده، و هم چنان که در حدیث پیشین عائشه ل آمد فرمودند: «همانا خورشید و ماه دو نشانهاز نشانههای [قدرت] خداوند هستند و به خاطر مرگ و زندگی کسی دچار گرفتگی نمیشوند».
به هنگام خورشید گرفتگی پیامبر r به مسجد پناه برد و به مؤذن دستور داد که ندای نماز جماعت سر داده شود، همهی مردم اعم از زن و مرد در مسجد گرد آمدند پیامبر r به امامت ایستاده و مردم پشت سر او صف بستند، تکبیر گفت و سوره فاتحه و یک سورهی طولانی دیگر را به صورت جهری تلاوت کرد سپس به رکوع رفت و رکوعش بسیار طولانی شد، سپس از رکوع برخاست و گفت: «سمع الله لمن حمده ربنا ولک الحمد»، سپس سوره فاتحه و یک سوره طولانی دیگری را تلاوت کرد اما این سوره از سورهی اولی کوتاهتر بود. سپس به رکوع رفت و رکوعش را طولانی کرد اما کوتاهتر از رکوع اول بود. سپس از رکوع برخاست و گفت: «سمع الله لمن حمده ربنا ولک الحمد» و این قیام را مانند رکوعش طول داد. سپس به سجده رفت و سجدهاش را نیز همچون رکوعش بسیار طولانی کرد. سپس سر از سجده برداشته و به مدتی طولانی نشست و دوباره سجدهای طولانی را به جای آورد. سپس برای رکعت دوم برخاست و آنچه را در رکعت اول انجام داده بود در رکعت دوم نیز انجام داد اما با تلاوت و رکوع و سجود و قیام کوتاهتر از رکعت اول سپس تشهد را خوانده و سلام داد در حالی که خورشید روشن شده بود. سپس به ایراد خطبهای مهم و رسا پرداخت و در آن روشن ساخت که خورشید و ماه دو نشانه از نشانههای [قدرت] خداوند هستند به خاطر مرگ و زندگی کسی دچار گرفتگی نمیشوند و آنان را تشویق کرد که به هنگام روی دادن چنین حالتی به نماز و ذکر خدا و دعا و استغفار روی آورند تا خداوند گشایشی حاصل کرده و گرفتگی از بین رفته و روشنی آشکار گردد، از جمله آنچه که در خطبه فرمودند این بود که: «ای امت محمد! به خدا قسم! هیچ کس غیرتمندتر از خدا نیست که بندهاش زنا کند یا کنیزش زنا کند. ای امت محمد! اگر آن چه من میدانستم، شما میدانستید، کم میخندیدید و زیاد گریه میکردید»[3]. هم چنین در خطبه اش فرمود: «من درهمین جایگاه چیزی نبود که نبینم، مگر آن که دیدم؛ حتی بهشت و جهنم را، و به من وحی شد که شما در قبرها آزمایش میشوید مانند آزمایش دجال، به فرد گفته میشود : دربارهی این مرد [یعنی پیامبر] چه میدانی؟! اما مؤمن یا موقن میگوید: او محمد رسول الله است که با دلایل روشن وهدایت نزد ما آمده است.پس رسالتش را پذیرفتیم و به او ایمان آوردیم و از او پیروی کردیم، به او گفته میشود: آرام بخواب، دانستیم که تو مؤمن بودی، و اما منافق یا شک کننده میگوید: نمیدانم، از مردم شنیده بودم که چیزی میگفتند. من هم همان را گفتم»[4].
صحابه به ایشان r گفتند: یا رسول الله r ما تو را دیدیم که در جایی که ایستاده بودی، چیزی را گرفتی و بعد دیدیم که عقب آمدی؟ رسول خدا r فرمودند: من بهشت را دیدم و خواستم خوشه انگوری بچینم اگر به آن میرسیدم تا دنیا باقی بود از آن میخوردید، همچنین دوزخ به من عرضه گردید و من هرگز چنین منظرهی دهشتناکی ندیده بودم، و دیدم که بیشتر اهل آن، زنان بودند. صحابه گفتند: چرا یا رسول الله؟ گفت: «به سبب کفر آنها» گفتند: آیا به خدا کفر میورزند؟ گفت: «کفران نعمت شوهرانشان را کرده، احسان آنان را فراموش میکنند، اگر شما تمام عمر به او نیکی کنید، ولی یک بار از شما قصوری ببیند، میگوید: هیچگاه از تو خیری ندیدهام»[5].
بیشک ترس پیامبر r از خورشید گرفتگی و خواندن این نماز و عرضه بهشت و جهنم به ایشان r در اثنای آن، و این که هر آنچه در دنیا و آخرت بر سرما میآید را دیدند، و امتش را دید که در قبرهایشان مورد آزمایش قرار میگیرند، و ایراد این خطبهی بلیغ و مؤثر، و این که به امتش دستور داد تا به هنگام خورشید گرفتگی به نماز و ذکر و دعا و استغفار و تکبیر و دادن صدقه پناه ببرند همگی اینها گواه بر جایگاه والای خورشید گرفتگی واهمیت پناه بردن به نماز و دعا و استغفار به هنگام رخ دادن آن است. در حال حاضر بسیاری از مردم در این زمانه نسبت به موضوع خورشید گرفتگی بیتوجهی میکنند و ارزشی برای این رویداد قائل نیستند و به تکاپو نمیافتند و این فقط به خاطر ضعف ایمان آدمیان و ناآگاهی از سنت و تکیه بر سخن کسانی است که خورشید گرفتگی را به اسباب طبیعی ربط میدهند، درعین حال اینان از علل شرعی این مطلب و حکمت بالغهای که خداوند به خاطر آن خورشید گرفتگی را پدید آورده است غفلت میورزند. خداوند ما را توفیق دهد تا نشانههایش را مورد تکریم قرار داده و ترس آنها را در دل داشته باشیم، و توجه و تأمل در نشانههایش و بهرهگیری [ایمانی] از آنها را روزیمان گرداند همانا خداوند بخشنده و کریم است.