اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

۱۵۳- آنچه شخص مبتلا به مصیبت می‌گوید

۱۵۳- آنچه شخص مبتلا به مصیبت می‌گوید

در این جا سخن درباره‌ی مطلبی است که برای فرد مسلمان مقرر شده تا به هنگام ابتلا به مصیبت در وجود خود یا فرزند یا مالش یا چیزی شبیه این‌ها آن را بگوید، در ابتدا باید دانست که سنت خداوند در میان بندگانش به این گونه است، در این زندگی دنیا آنان را به انواعی از بلاها و جلوه‌هایی از محنت‌ها و مصیبت‌ها مبتلا می‌کند. یک بار آنان را به فقر، بار دیگر به ثروتمندی، نوبت سوم به تندرستی، نوبت بعدی به بیماری، روزگاری به خوشی و زمانی به ناخوشی مبتلا می‌کند، در میان آدمیان کسی نیست مگر این که درگیر و گرفتار است حال یا به از دست دادن محبوبی یا دچار شدن به امری ناپسند یا نابودی دلخواه و مطلوبی، خوشی‌های دنیا همچون خواب و رؤیا، یا همچون سایه‌ای ناپایدار و گذرا هستند، اگر اندکی می‌خندد بسیار می‌گرید و اگر روزی خشنود و مسرور است روزگاری غمگین و اندوهناک است و اگر اندک مدتی بهره‌مند است مدتی طولانی محروم است در هیچ خانه‌ای ناز و نعمت و شادی نیست مگر آن که در آن اشک و سرشک نیز خواهد بود، هم‌چنان که ابن مسعود t می‌گوید: «هر خوشی اندوهی در پی دارد،‌ و شادی و سرور وارد خانه‌ای نشده مگر آن که غم و غصه در آن نیز وارد می‌شود». اما جز این هم نیست که بنده‌ی مسلمان در همه حال به سمت خیر می‌رود و بدان رو می‌‌نهد، آن چنان که پیامبر r می‌فرماید: «شگفتا از کار مؤمن، همه‌ی امورش برای او خیراست و این شأن جز برای مؤمن حاصل نمی‌شود؛ اگر شادی به او روی کند، سپاس می‌گزارد، پس برای او خیر خواهد بود، و اگر زیانی به او روی کند، بردباری و شکیبایی در پیش می‌گیرد، پس آن نیز برای او خیر خواهد بود»[1].

خداوند بندگانش را به اوضاع و احوالی راهنمایی کرده که شایسته است به هنگام گرفتار شدن به مصیبت بدان گونه باشند و به گفتن ذکری رهنمون شده که شایسته است فرد مبتلا و گرفتار آن را بگوید، خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَنَبۡلُوَنَّکُم بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِینَ ١٥٥ ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦ أُوْلَٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ ١٥٧            [البقرة: 155-157].

«و قطعاً شما را با برخی از [امور همچون] ترس و گرسنگی وکاهش مالی و جانی و کمبود میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم، و مژده بده به شکیبایان (۱۵۵) آن کسانی که هنگامی که بلایی بدانان می‌رسد، می‌گویند: ما از آنِ خداییم و به سوی او باز می‌گردیم (۱۵۶) آنان [همان بردباران با ایمانی هستند که] الطاف و رحمت و احسان و مغفرت خدایشان شامل حال آنان می‌گردد، و مسلماً ایشان راه یافتگان [به جاده‌ی حق و حقیقت و طریق خیر و سعادت] هستند».

خداوند سبحان در این آیه‌ی کریمه بیان داشته است که بندگانش را به آزمون‌هایی جان کاه مبتلا خواهد کرد تا فرد راستگو از دروغگو، و ناشکیبا از شکیبا، ودارای یقین از مشکوک، متمایز ومشخص گردد، و گونه‌هایی که مردمان را بدان می‌آزماید بیان داشته است، خداوند آدمیان را با برخی از امور مانند ترس، یعنی از دشمن؛ و گرسنگی، یعنی کمبود خوراکی و غذا؛ و کاهش مالی، که شامل‌ همه‌ی انواع کاهشی که دامنگیر اموال می‌شود، فرقی نمی‌کند به واسطه‌ی بلای آسمانی یا غرق شدن یا تباهی یا دزدیده شدن یا... باشد؛ می‌آزماید. هم‌چنین آنان را با کاهش جان‌ها مانند از بین رفتن افراد محبوب از جمله فرزندان و نزدیکان و یاران می‌آزماید. آنچه بدن بدان دچار می‌گردد از انواع امراض و بیماری‌ها هم جزو همین قسمت قرار می‌گیرد هم چنین آنان را با کاهش میوه‌ها از جمله دانه‌ها و درختان خرما و دیگر انواع درختان می‌آزماید این‌ها اموری هستند که ناگزیر روی می‌دهند چرا که خداوند علیم خبیر از روی دادن شان خبر داده است، بهره و نصیب آدمی از مصیبت و گرفتاری به میزان اثری است که بر او بر جا می‌گذارد، هر آن که از این بلایا راضی باشد خشنودی نصیبش می‌گردد و هر آن که خشمگین گردد خشم و غضب نصیبش می‌شود به همین خاطر فرد گرفتار باید این را دانسته و دریابد که آن که او را به این مصیبت گرفتار کرده، او بهترین داوران و مهربان‌ترین مهربانان است، و این که خداوند سبحان آزمایش و بلایش را بر او نفرستاده که او را هلاک و نابود کرده و یا عذاب نماید بلکه او را مبتلا کرده تا صبر و رضایت و ایمانش را بیازماید و تا تضرع و زاری و دعایش را بشنود، و تا او را ببیند که خود را به آستان الهی انداخته و به او پناهنده گشته است، در حالی که در برابر او دل شکسته است و دستانش را با حالت تضرع بلند کرده است و شکایت پریشان حالی و اندوه خود را تنها و تنها به درگاه خدا می‌برد، او با این کارش به وعده بزرگ الهی، و عطایای فراوان و نعمت‌های وافر او دست می‌یابد.

﴿وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِینَ ١٥٥ ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦ أُوْلَٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ ١٥٧                                                                    [البقرة: 155-157].

چه لطف و احسان گسترده‌ای دارد خداوند و چه عطا و بخشش ارجمندی می‌نماید، از این روی بود که عمر بن خطاب t می‌گفت: «این صبر و این پاداش چه خوب هم طرازهایی هستند و این افزونه‌ی پاداش چه چیز نیکویی است».

همانا خداوند این گفتار را، گفتار استرجاع قرار داده که شخص مصیبت دیده می‌گوید: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦ این کلام به عنوان پناه‌گاه و مأوی برای مصیبت دیدگان و حامی آزمایش شده‌ها عمل می‌کند. وقتی که مصیبت دیده به این گفتار که جامع معانی و مفاهیم خیر و برکت است پناه می‌برد قلبش آرام گرفته ودرونش اطمینان یافته و آسوده خاطر شده و خداوند به عوض آن مصیبت خیری به او می‌دهد. درصحیح مسلم از ام سلمه ل روایت شده که گفت: از پیامبر خدا r شنیدم که فرمود: «به هر بنده‌ای که مصیبتی برسد این را بگوید: إِنَّا للهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ، اَللَّهُمَّ أْجُرْنِی فِی مُصِیبَتی وَأَخْلِفْ لِی خَیراً مِنْهَا»: ما از آن خداییم و به سوی خدا بازمی‌گردیم، خدایا، مرا در مصیبتم پاداش بده و به من جانشین بهتری از آن عوض بده». قطعاً خداوند به او درمقابل آن مصیبت، پاداش خواهد داد و کسی بهتر را به او عوض خواهد داد. ام سلمه ل می‌گوید: هنگامی که ابوسلمهt درگذشت، همان چیزی را که رسول خدا r به من دستور داده بود گفتم. خداوند کسی بهتر از او یعنی رسول خدا رابه من عوض داد»‏[2]. یعنی: خداوند او را گرامی داشته و به همسری رسول الله r درآورد.

کسی که در این گفته عظیم، ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦ بیندیشد در می‌یابد که این گفته در بردارنده‌ی درمانی بزرگ برای مصیبت دیدگان است، بلکه درحال و فرجام مؤثرترین و سودمندترین علاج و درمان را برای آنان دارد. این گفتار چه بسیار آثار نیکو و پیامدهای ارزشمند و نتایج عظیمی که در دنیا و آخرت در پی‌دارد در این‌باره سخن خداوند کافی است که می‌فرماید:

﴿أُوْلَٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ ١٥٧     [البقرة: 157].

«اینانند که از جانب پروردگارشان درودها و رحمتی بر آنان است و همینان رهیافته‌اند».

اما به همراه گفتن کلمه استرجاع باید مدلول آن را فهمید ومقصود آن را عملی نمود تا آدمی از این وعده‌ی ارجمند و ثواب عظیم بهره ببرد، این گفته دو اصل عظیم را در بر‌می‌گیرد، وقتی که آدمی از لحاظ علمی و عملی این دو اصل را تحقق بخشد در برابر مصیبتش تسلی می‌یابد، و به ثواب عظیم و فرجام نیک دست می‌یابد.

اصل اول: این است که آدمی این مطلب را به فعلیت برساند که جان و همسر و مال و فرزندش ملک خداوند و از آن اوست، این خدا است که آنان را از عدم پدید آورده است و هر آن گونه که بخواهد در آنان دخل و تصرف می‌کند و هر آن چه اراده نماید فرمان می‌دهد کسی نمی‌تواند حکم او را تغییر داده و یا رد نماید، این مطلب از این سخنش برگرفته می‌شود که می‌گوید: «إنا لله» یعنی: ما برده و بنده‌ی خداوندیم، تحت تصرف و تدبیر او هستیم، او پروردگارما، و ما بنده‌ی اوییم، هر چه که برای ما رخ می‌دهد بر اساس قضا و قدر اوست.

﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ ٢٢        [الحدید: 22].

«هیچ مصیبتی در زمین و نه درجان‌هایتان نرسد، مگر پیش از آن که آن را پدید آوریم در کتابی نوشته است. بی‌گمان این امر بر خداوند آسان است».

اصل دوم: این که آدمی بداند که سرانجام و باز گشتش به سوی خداوند است، هم چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّکَ ٱلۡمُنتَهَىٰ ٤٢                                                               [النجم: 42].

«و این که قطعاً پایان راه به پروردگار تو منتهی می‌شود [و بازگشت همگان در پایان جهان بدو است]».

و یا می‌فرماید:

﴿إِنَّ إِلَىٰ رَبِّکَ ٱلرُّجۡعَىٰٓ ٨                                                                    [العلق: 8].

«مسلماً بازگشت [همگان در آن جهان] به سوی پروردگار تو خواهد بود».

 آدمی باید به ناچار دنیا را پشت سر بگذارد و در قیامت به تنهایی به نزد پروردگارش بیاید، هم‌چنان که اول بار او را تنها آفرید بدون همسر و فرزند و مال و خویشاوندان. او با کارنامه‌ای از نیکی‌ها و بدی‌هایش می‌آید. این مطلب از این سخن‌اش برگرفته می‌شود که می‌گوید: وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦ این اعترافی از سوی آدمی است که او به سوی خداوند باز می‌گردد و خداوند سبحان او را به خاطر آنچه پیشاپیش در این زندگی فرستاده مورد باز خواست قرار می‌دهد. در این هنگام است که به مشغول کردن خودش بدانچه به هنگام ملاقات خداوند بدو سود می‌رساند مشغول می‌کند. وقتی که فرد مصیبت دیده این جمله را با این وصف بیان کند در حالی که معنای آن را حاضر کرده، و مدلول و مقتضای آن را واقعیت بخشیده، به راه راست هدایت می‌شود.

ابو نعیم در الحلیه از حسن بن علی عابد روایت کرده که گفت: «فضیل بن عیاض به شخصی گفت: چند سال داری؟ گفت: شصت سال، فضیل گفت: تو از شصت سال پیش در حرکت به سمت پروردگارت هستی نزدیک است که برسی، آن شخص گفت: ای ابو علی، انا لله وإنا الیه راجعون، فضیل به او گفت: می‌دانی چه می‌گویی؟ آن شخص گفت: گفتم: إنا لله وإنا إلیه راجعون، فضیل گفت: تفسیرش رامی‌دانی؟ آن شخص گفت: ای ابوعلی آن را برایمان تفسیر کن، فضیل گفت: این که می‌گویی إنا لله، یعنی من بنده‌ی خداوندم و به سوی الله باز می‌گردم، کسی که بداند او بنده‌ی خداوند است و به سوی او باز می‌گردد، پس باید بداند که او زندانی و محبوس است، و کسی که بداند او زندانی است باید بداند که مورد بازخواست و پرس‌ و جو قرار می‌گیرد، و کسی که بداند مورد بازخواست قرار می‌گیرد باید برای سؤال، پاسخ آماده کند، آن شخص گفت: راه حل چیست؟ فضیل گفت: آسان است، آن شخص گفت: آن چیست؟ فضیل گفت: در باقی مانده‌ی عمر به نیکی رفتار کن، گذشته‌ات را می‌بخشد چرا که اگر در باقی مانده‌ی عمر مرتکب بدی شوی به خاطر گذشته و آینده گرفتار می‌گردی[3]».

این مطلب گواهی است بر اهتمام عظیم پیشینیان رحمهم الله به مفاهیم اذکار و شناخت دلالت آنها و عملی ساختن مقاصد و غایات آنها، و تاکیدشان بر این موضوع عظیم؛ تا نتایج آن برای آدمی تحقق یافته و آثارش در او آشکار گشته و خیرات و برکات آن برای او افزون گردد.




[1]- صحیح مسلم شماره [2999].

[2]- صحیح مسلم شماره [918].

[3]- حلیة الاولیاء [8/113].

۱۵۲- آنچه هنگام رویارویی با دشمن گفته می‌شود

۱۵۲- آنچه هنگام رویارویی با دشمن گفته می‌شود

در سنت اذکار و دعاهایی نقل شده‌اند که فرد مسلمان به هنگام رویاروئی با دشمن یا هر فرد قدرتمند ستمگری آن را بیان می‌کند، در مجموع این ذکرها و دعاها عبارتند از پناه بردن به خداوند و متوسل شدن و تکیه نمودن بر او، در این که آدمی را از شرشان سالم و مصون داشته، و از حیله و نیرنگ‌شان حفظش کند، هر کس که به خدا پناه برد خداوند حافظ اوست و هر کس که به او متوسل شود او را کفایت می‌کند، چرا که کارها همه به دست خدا است، هیچ جنبنده‌ای نیست مگر این که خدا بر او تسلط دارد.

از جمله اذکاری که در سنت برای هنگام رویاروئی با دشمن آمده است ذکری است که ابوداود و ترمذی ودیگران از انس بن مالک t روایت کرده‌اند که گفت: «پیامبر خدا r وقتی به جهاد می‌رفت می‌‌فرمود: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ عَضُدِی وَ َنصیری، بِک أَحُولُ، وَبِک أَصُولُ، وَبِک أَقَاتِلُ»: خداوندا، تو مددکار و یاری دهنده‌ی من هستی، من تنها به کمک تو چاره اندیشی می‌کنم و تنها به کمک تو به دشمنان حمله می‌برم، و تنها به کمک تو با آنان می‌جنگم»[1].

این‏که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ عَضُدِی» یعنی: تنها تو یاری دهنده‌ی من هستی، جز تو یاوری ندارم و غیر از تو پناهگاهی ندارم، تنها از تو یاری می‌جویم و تنها به تو پناه می‌آورم.

این که می‌گوید: «ونصیری» یعنی جز تو کمک کننده‌ای ندارم، و کسی که خداوند به او کمک کند کسی نمی‌تواند بر او چیره شود، هم چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿إِن یَنصُرۡکُمُ ٱللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمۡۖ وَإِن یَخۡذُلۡکُمۡ فَمَن ذَا ٱلَّذِی یَنصُرُکُم مِّنۢ بَعۡدِهِۦۗ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١٦٠                                                                                                  [آل عمران: 160].

«اگر خداوند شما را یاری کند هیچ‌کس بر شما چیره نخواهد شد، واگر خوارتان گرداند کیست که پس از او شما را یاری دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند و بس».

این که می‌گوید: «بِک أَحُولُ» یعنی به کمک تو چاره‌اندیشی می‌کنم، در همین معناست که می‌گویی: «لا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَا بِالله» یعنی: چاره‌ای در دفع بدی و قدرتی در دست‌یابی به خیر وجود ندارد مگر به واسطه‌ی [یاری] خداوند.

این که می‌گوید: «وَبِک أَصُولُ» یعنی: تنها به کمک تو به دشمنان حمله می‌برم، «اصول» از ریشه صولة به معنای حمله بردن است.

این که می‌گوید: «وَبِک أُقَاِتلُ» یعنی: تنها به کمک تو با دشمنانم می‌جنگم.

از دیگر دعاها در این مقام، دعایی است که ابوداود از ابوموسی اشعری t روایت کرده که: «پیامبرr وقتی از گروهی می‌ترسید [که آسیبی به اسلام و مسلمانان بزنند] می‌فرمود: «اَللَّهُمَّ إِنَّا نَجْعَلُک فِی نُحورِهِمْ وَنَعُوذُبِک مِنْ شُرورِهِمْ: خداوندا، همانا ما تو را در مقابل آن‌ها قرار می‌دهیم و از شرّ آنان به تو پناه می‌بریم»[2].

این که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ إِنَّا نَجْعَلُک فِی نُحورِهِمْ» یعنی: خدایا ما تو را در برابرشان قرار می‌‌دهیم تا در برابر آنان از ما محافظت فرمایی، و از ما دفاع کنی، ومیان ما و آنان حایل گردی و مانع آن شوی که از سوی آنان گزندی به ما برسد، واختصاصاً از «نخورهم: برابر آنان، بالاترین قسمت سینه‌ی آنان» نام برد چرا که دشمن به هنگام نبرد با سینه‌ [ی سپر شده] به استقبال نبرد می‌آید، و چه بسا در بیان کلمه‌ی «نحر: گودی زیر گلو» این دلخوشی را به مؤمنان می‌دهد که به یاری وکمک خداوند دشمنان را تا آخرین نفر هلاک و نابود می‌کنند.

این که می‌گوید: «وَنَعُوذُبِک مِنْ شُرُورِهِمْ» یعنی: از این که شری به ما برسانند به تو پناه می‌آوریم. این تویی که شرور آنان را دفع می‌کنی و ما را در برابر آنان حمایت می‌کنی و میان ما و آنان مانع و حایل می‌گردی. از دیگر مطالبی که بیانش در این مقام برای فرد مسلمان تشریع شده گفتن: ﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ ١٧٣ «خدا ما را بس است و چه نیک کارسازی است» می‌باشد‏. در صحیح بخاری از عبدالله بن عباسب روایت شده که: «هنگامی که ابراهیمu را در آتش انداختند، ﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ ١٧٣ گفت و هنگامی که به محمد r [و یارانش] گفتند: مردم، علیه شما جمع شده ‌اند از آن‌ها بترسید، ایمان‌شان افزایش یافت و گفتند:

﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ ١٧٣                                                                     [آل عمران: 173][3].

﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُیعنی: در برابر هر آنچه ما را به زحمت انداخته و محزون می‌سازد خداوند ما را بس است، بر کسی و چیزی جز او توکل و تکیه نمی‌کنیم، هم چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ                                                      [الطلاق: 3].

«و کسی که بر خداوند توکل کند همو او را بس است».

و یا می‌فرماید:

﴿أَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِکَافٍ عَبۡدَهُۥۖ                                                             [الزمر: 36].

«آیا خداوند برای بنده‌اش بس نیست؟»

این که می‌گوید: ﴿وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ ١٧٣ یعنی: چه نیکو تکیه گاهی است در جلب رفاه و آسایش و دفع زیان و بلا، هم چنان که خداوند می فرماید:

﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِٱللَّهِ هُوَ مَوۡلَىٰکُمۡۖ فَنِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَنِعۡمَ ٱلنَّصِیرُ ٧٨                [الحج: 78].

«و به خداوند پناه برید که او سرپرست و یاور شما است، و چه سرور و یاور نیک و چه مددکار و کمک کننده‌ی خوبی است!»

این گفتار عظیم در برگیرنده‌ی توکل بر خداوند و اعتماد بر او و توسل به او است، و به طور قطع این راه بزرگی و نجات و سلامت آدمی است. ابن قیم/ می‌گوید: «کسی که به خداوند توکل کند خدا او را کفایت می‌کند، و کسی که به او پناه برد او را بس است، خداوند کسی است که ترس ترسیده را به اطمینان خاطر تبدیل کرده و به پناهنده پناه می‌دهد، او نیکو کارساز و یاوری است، کسی که به او روی آورد و از او طلب یاری کند و بر او توکل نماید و با تمام وجودش به سوی او روی نماید خداوند او را یاری و حفظ و حراست و صیانت می‌نماید، کسی که از خدا بترسد و تقوای الهی پیشه نماید خداوند او را از هر آنچه می‌ترسد امنیت و آرامش می‌بخشد و همه‌ی منافعی را که بدان نیازمند است به سویش جلب کرده و برایش برآورده می‌سازد.

﴿وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا ٢ وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُۚ وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ   [الطلاق: 2-3].

«و کسی که از خدا پروا بدارد، برایش راه‌ِ رهایی قرار خواهد داد و به او از جایی که نمی‌پندارد، روزی خواهد داد، و کسی که بر خداوند توکل کند همو او را بس است».

یاری دادن و روزی رساندن و عافیتش را به تأخیر نمی‌اندازد. بی‌گمان خداوند حکمش را به اجرا می‌گذارد. خداوند برای هر چیزی اندازه‌ای مقرر کرده است، آن را پس و پیش نمی‌کند»[4].

بی‌شک در آنچه بیان شد گواهی است بر جایگاه والای این گفتار و این که این گفتار سخن ابراهیم و محمد علیهما الصلاة و السلام در هنگامه‌ی سختی‌ها و گرفتاری‌ها است.

وقتی که ابراهیم u قومش را مات و مبهوت کرد و با دلایل قاطع و براهین آشکار برایشان روشن ساخت که همانا فقط خداوند معبود راستین است و آنچه را جز او می‌پرستند بت‌هایی هستند که نمی‌توانند برای عبادت کنندگان‌شان جلب منفعت و دفع مضرت نمایند، به زور متوسل شدند.

﴿قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُمۡ شَیۡ‍ٔٗا وَلَا یَضُرُّکُمۡ ٦٦ أُفّٖ لَّکُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٦٧                                                                                                 [الأنبیاء: 66-67].

«گفت: آیا به جای خداوند چیزی را می‌پرستید که هیچ نفعی و زیانی به شما نمی‌رساند؟ (۶۶) افّ بر شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید آیا خرد نمی‌‌ورزید؟»

 وقتی که قوم ابراهیم u مات و مبهوت شدند وهیچ دلیل و برهانی نداشتند که با او به مقابله برخیزند به زورمتوسل شدند و:

﴿قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَکُمۡ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ ٦٨                           [الأنبیاء: 68].

«در نهایت گفتند: اگر می‌خواهید کاری کنید [که انتقام خدایان خود را گرفته باشید] ابراهیم را سخت بسوزانید و خدایان خویش را مدد و یاری دهید».

 این سخن آنان گواه بر این است که حجت و برهانی در دست نداشتند هم‌چنین نشان دهنده‌ی سفاهت و کم خردی‌شان است، چرا که چگونه چیزی را می‌پرستند که خود اعتراف می‌کنند آن چیز نیازمند یاری آنان است؟ سپس آتش بزرگی را افروختند و پیامبر خدا ابراهیم u را به قصد کشتن -آن هم با زننده‌ترین شیوه‌ی کشتن- به داخل آتش انداختند، در حین انداخته شدن به داخل آتش، ابراهیمu گفت: ﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ ١٧٣، در نتیجه خداوند دوست و خلیل‌اش را یاری نمود و به آتش گفت:

﴿کُونِی بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ ٦٩                                                   [الأنبیاء: 69].

«ای آتش سرد و سالم شو بر ابراهیم».

 این چنین بود که آتش بر ابراهیم سرد و سالم شد و در آن اذیت وآزار و چیز ناخوشایندی ندید و نچشید.

محمدr نیز همین سخن راگفت، آن‌گاه که گفتند:

﴿إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَکُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ                                        [آل عمران: 173].

«]سپاهی از[ مردم ]مکه[ علیه شما بسیج شده‌اند، از آنان بترسید».

این مطلب مربوط به جریان بعد از جنگ احد است، به پیامبر r و یارانش خبر رسید که ابوسفیان و مشرکینی که به همراه او بودند می‌خواهند بر آنان یورش بیاورند، پیامبر r و جمعی از صحابه که همراه او بودند از مدینه خارج شده و به حمراء الاسد، که در سه مایلی مدینه بود، رسیدند. وقتی که خبر به گوش ابوسفیان رسید خداوند در دلش ترس انداخت وبه مکه بازگشت در راه به کاروانی از عبد قیس برخورد، ابوسفیان گفت: به کجا می‌روید؟ گفتند: عازم مدینه‌ایم، ابوسفیان گفت: شما یک پیام از طرف من به محمد می‌رسانید؟ گفتند: آری، گفت: وقتی به او برخوردید به محمد بگویید که ما قصد حمله مجدد به آنان را داریم، تا او و یارانش را ریشه کن کنیم، ابوسفیان می‌خواست با این گفته آنان را بترساند. کاروانیان در حمراء الاسد به رسول خدا r و یارانشان رسیدند و سخن ابوسفیان را برای ایشان باز گفتند، پیامبر r فرمودند:

﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ ١٧٣                                                     [آل عمران: 173].

ایمان و اعتماد پیامبر r و یارانش به خداوند افزون شد و بی‌آن که به گزندی یا مصیبتی گرفتارآیند به مدینه بازگشتند، بر خلاف مشرکین که درحالی بازگشتند که دل‌‌هایشان مملو از ترس و رعب بود.

خداوند می‌فرماید:

﴿ٱلَّذِینَ ٱسۡتَجَابُواْ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِ مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَصَابَهُمُ ٱلۡقَرۡحُۚ لِلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ مِنۡهُمۡ وَٱتَّقَوۡاْ أَجۡرٌ عَظِیمٌ ١٧٢ ٱلَّذِینَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَکُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِیمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ ١٧٣ فَٱنقَلَبُواْ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ لَّمۡ یَمۡسَسۡهُمۡ سُوٓءٞ وَٱتَّبَعُواْ رِضۡوَٰنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَظِیمٍ ١٧٤                   [آل عمران: 172-174].

«کسانی که پس از زخمی ]و مجروح[ شدن شان ]باز دعوت[ خدا و رسول را اجابت کردند برای کسانی از آنان که نیکوکاری کردندو تقوا ورزیدند پاداشی بزرگ خواهد بود (۱۷۲) کسانی که مردم به آنان گفتند: به یقین مردمان‌ِ ]کافر[برای ]نبرد[ با شما ] سپاه[ فراهم آورده‌اند، پس از آنان [سپاه کفر] بترسید. که ] این گفته[ ایمانشان را افزون ساخت و گفتند: خدا ما را بس است و چه نیک کارسازی است (۱۷۳) پس ]مؤمنان[ به نعمت و فضل الهی بازگشتند.گزندی به آنان نرسید و از خشنودی خدا پیروی کردند و خداوند فضلی بزرگ دارد»

 این مطلب دلیلی است بر اینکه توکل بر خداوند بزرگ‌ترین سبب در دست‌یابی به خیر و دفع شر در دنیا وآخرت است[5].




[1]- سنن ابوداود شماره [2632]، و ترمذی شماره [3584] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4757] آن را صحیح دانسته است.

[2]- سنن ابوداود شماره [1537]، آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4706] آن را صحیح دانسته است.

[3]- صحیح بخاری شماره [4563].

[4]- بدائع الفوائد [2/328 ـ 237].

[5]- بنگر به: تیسیرالعزیر الحمید [ص 505 ـ 502].

۱۵۱- دعای دفع غم و دلواپسی و اندوه

۱۵۱- دعای دفع غم و دلواپسی و اندوه

بی‌شک آدمی در این زندگی گاه به دردها و رنج‌های گوناگونی مبتلا می‌گردد و گاه فکر و خیالات متعددی بر دلش می‌گذرد که او را بی‌خواب کرده و جانش را به درد می‌آورد و دچار دلشوره و دلتنگی می‌شود. اگر این دردی که بر جان او نشسته متعلق به امور گذشته باشد حزن و اندوه است، و اگر در ارتباط و با امور آینده باشد [هَمّ و] دلشوره و دلواپسی است و اگر در ارتباط با حال حاضر آدمی باشد غم و غصه است، این امور سه‌گانه یعنی اندوه نسبت به گذشته، و دلشوره درباره‌ی آینده و غصه‌ی حال حاضر با بازگشت صادقانه آدمی به سوی خداوند و فروتنی تمام در برابر او، و تذلل و خضوع برای او، و فرمان‌پذیری دستوراتش، و ایمان به قضا و قدرش، و شناخت او و اسماء و صفاتش، و ایمان به کتابش، و توجه به تلاوت و تدبر و عمل به آنچه در قرآن است، از قلب آدمی رخت بر بسته و دور می‌گردد، با این‌ها ونه با چیز دیگری این امور سه گانه از بین رفته، و دل و جان آدمی وسعت یافته و سعادت و خوشبختی متحقق می‌گردد.

در مسند امام احمد و صحیح ابن حبان ودیگران از عبدالله بن مسعودt روایت شده که پیامبرr فرمودند: «هرمسلمانی دچار دلواپسی یا اندوهی شود و بگوید: «أَللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُک وَابْنَ عَبْدُک وَابْنُ أَمَتِک، نَاصِیتی بِیدِک، مَاضٍ فِی حُکمُک، عَدْلٌ فِی قَضَاؤُک، أَسْأَلُک بِکلِّ اسْمٍ هُوَ لَک، سَمَّیتَ بِهِ نَفْسَک، أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِی کتَابِک، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِک، أَوْ اسْتَاثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الغَیبِ عِنْدَک، أَنْ تَجْعَلَ القُرانَ رَبیعَ قَلْبِی، وَنُورَ صَدْرِی وَجَلَاءَ حُزْنِی، وَذَهَابَ هَمِّی: خداوندا من بنده‌ی توأم، و فرزند بنده و فرزند کنیز توأم، و پیشانی من در دست توست، فرمان تو درباره‌ی من اجرا شدنی است و حکم تو درباره‌ی من عدل است، من به واسطه‌ی هر اسمی که برای توست و خودت را بدان نام نهاده‌ای، یا آن را در کتابت فرو فرستاده‌ای یا به کسی از بندگانت آن را آموخته‌ای یا این که آن را به خودت اختصاص داده‌ای و در علم غیب در نزد خودت است، از تومسئلت می‌نمایم که قرآن را بهار دل، و نور سینه، و برطرف کننده‌ی غم و اندوه من قرار دهی».

خداوند حتماً غم او را از بین برد، و به جای اندوه او شادی جایگزین می‌کند. گفتند: ای رسول‌ خدا، شایسته‌ی ماست که این کلمات را بیاموزیم. فرمودند: آری، برای هر کسی که آنها را بشنود، شایسته است آنها را بیاموزد»[1].

این‌ها کلماتی عظیم‌اند که بهتر است فرد مسلمان آنها را بیاموزد و هنگامی که به اندوه و دلشوره و غصه مبتلا گشت بر گفتنش مشتاق و حریص باشد، هم‌چنین باید بداند که همانا این کلمات برای او سودمند خواهند بود، وقتی که مدلول آنها را درک کرده و منظورشان را واقعیت بخشیده و بدانچه بدان راهنمایی می‌کنند عمل نماید. اما این که آدمی دعاهای مأثور و اذکار مشروع را بگوید بی‌آن که معانی آنها را درک کند و مقاصدشان را عملی نماید این چنین کاری تأثیری اندک و فایده‌ای ناچیز دارد.

وقتی که در این دعا می‌اندیشیم می‌بینیم که چهار اصل عظیم و بزرگ را در برگرفته‌است، برای آدمی راهی برای رسیدن به سعادت و از بین رفتن اندوه و دلشوره و غصه نیست إلَّا با رعایت این چهار اصل وعملی نمودن آنها.

اصل اول: که همان تحقق بخشیدن به عبادت خداوند و شکستگی تمام در برابر او، و خضوع و فرمانبرداری برای اوست و اعتراف به این مطلب که او آفریده‌ی خداوند و مملوک او است، هم خود او وهم پدران و مادرانش بنده‌ی خداوند هستند. منظور همین پدر و مادر نزدیک و ابتدایش است تا پدر و مادر آخرش که آدم و حواء هستند، و به همین خاطر می‌گوید: «اللهم انی عبدک وابن عبدک وابن امتک» همگی برده و بنده‌ی خداوندند، و او خالق و پروردگار و سرور و تدبیر کننده‌ی امور آنان است، کسی که حتی یک چشم بر هم زدن هم از او بی‌نیاز نیستند، و کسی که جز او کسی ندارند که به او پناه برده و به او متوسل شوند، و عملی نمودن آن به این شیوه است که آدمی به این موارد پای بند باشد: بنده‌ی خدا باشد در برابر او خوار و فرمان بردار و شکسته بوده و به سوی او باز گردد، دستوراتش را اجرا نموده از نواهی دوری گیرد، مدام نیازمندیش به خدا را نشان دهد و به او متوسل شود و از او طلب یاری نماید و به او توکل کند و به او پناه ببرد و اعمال قلبی از جمله محبت و ترس و امید را مختص او گرداند، و نه کسی جز او.

اصل دوم: این که آدمی به قضا و قدر الهی ایمان داشته باشد و این که هر آنچه خدا بخواهد روی می‌دهد و آنچه نخواهد رخ نمی‌دهد، و تغییر دهنده‌ای برای حکم او نیست و کسی نمی‌تواند آن را رد کند:

﴿مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ

                                                                                                                                             [فاطر: 2].

«]درِ[ رحمتی را که خداوند برای مردم بازگشاید، برای آن ]رحمت[ هیچ باز دارنده‌ای نیست و آنچه را باز دارد، آن را هیچ گشاینده‌ای جز او نیست».

به همین خاطر در این دعا می‌گوید: «نَاصِیتی بِیدِک، مَاضٍ فِی حُکمُک، عَدْلٌ فِی قَضَاؤک» پیشانی بنده همان ابتدای سر آدمی است که در دست خداوند است، هر آن گونه که بخواهد در آن تصرف می‌کند و هر آن گونه که اراده کند بر آن فرمان می‌راند، کسی نمی‌تواند حکم و فرمان او را تغییر داده و یا رد کند، زندگی و مرگ و خوشبختی و بدبختی و عافیت و بلای آدمی همه‌ی این‌ها در دست خدا است چیزی از این‌ها به دست بنده نیست. وقتی که آدمی به این مطلب ایمان داشته باشد که پیشانی او و دیگر بندگان ]و به تعبیری دیگر سرنوشت او و دیگر بندگان[ تنها در دست خداوند یکتاست و هر آن گونه‌ که بخواهد در آن دخل و تصرف می‌کند، از دیگر بندگان نمی‌ترسد و به آنان دل نمی بندد و آنان را در جایگاه سلطه و مالکیت قرار نمی‌دهد، و امید و آرزویش را بدانان پیوند نمی‌زند. در این هنگام است که توحید و توکل و عبودیتش صحیح است، به همین خاطر هود u به قومش گفت:

﴿إِنِّی تَوَکَّلۡتُ عَلَى ٱللَّهِ رَبِّی وَرَبِّکُمۚ مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِیَتِهَآۚ إِنَّ رَبِّی عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ٥٦          [هود: 56].

«من بر خداوند، پرورگار خود و پروردگار شما توکل کرده‌ام هیچ جنبنده‌ای نیست مگر آن که او [خداوند] بر هستی‌اش چیره است به راستی پروردگارم ]در حق مملوکاتش[ بر راه راست است».

این که می‌گوید: «مَاضٍ فِی حُکمُک» دو حکم را در بر می‌گیرد: 1- حکم دینی شرعی، 2- حکم قدری کونی، هر دوی این فرمان در حق آدمی نافذ و اجرا شدنی هستند چه بخواهد یا نخواهد، نمی‌توان با فرمان کونی قدری مخالفت کرد، اما گاه آدمی با فرمان دینی شرعی مخالفت می‌کند و بر حسب آنچه در آن از دَرِ مخالفت درآمده در معرض مجازات الهی قرار می‌گیرد.

این که می‌گوید: «عَدْلٌ فِی قَضَاؤُک» همه‌ی تقدیرات الهی، در خصوص آدمی از همه جهت را در بر‌می‌گیرد از جهت تندرستی و بیماری، ثروتمندی و فقیری، لذت و درد، زندگی و مرگ، مجازات و بخشیدن و ... همه را در بر می‌گیرد هر آنچه را خداوند درباره‌ی آدمی حکم نماید عین عدالت است:

﴿وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِیدِ ٤٦                                                           [فصلت: 46].

«و پروردگار تو کمترین ستمی به بندگان نمی‌کند».

اصل سوم: این که آدمی به نام‌های نیکوی خداوند و صفات عظیمش که در کتاب و سنت وارد شده‌اند ایمان داشته باشد و با آن‌ها به خداوند توسل جوید، هم‌چنان که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِینَ یُلۡحِدُونَ فِیٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَیُجۡزَوۡنَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٨٠            [الأعراف: 180].

«خدا دارای زیباترین نام‌ها است [که بر بهترین معانی و کامل‌‌ترین صفات دلالت می‌نمایند. پس به هنگام ستایش یزدان و درخواست حاجات خویش از خدای سبحان] او را بدان نام‌ها فریاد دارید و بخوانید، و ترک کسانی بگویید که در نام‌های خدا به تحریف دست می‌یازند [و واژه‌هایی به کار می‌برند که از نظر لفظ یا معنی، منافی ذات یا صفات خدا است]‏، آنان کیفر کار خود را خواهند دید».

و یا می‌فرماید:

﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَیّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ   [الإسراء: 110].

«بگو: [خدا را] با «الله» یا «رحمن» به کمک طلبید [فرقی نمی‌کند] خدا را به هر کدام [از اسماء حسنی] بخوانید [مانعی ندارد] او دارای نام‌های زیبا است».

هر چه آدمی شناختش نسبت به الله متعال و نام‌ها و صفات او زیاد شود خوف و خشیت‌اش نسبت به او بیشتر شده و نظارت و مراقبتش در دل‌ آدمی عظیم‌تر جلوه می‌دهد و از نافرمانی خدا و ارتکاب آنچه خشم و غضب او را در پی دارد بیشتر دوری می‌گیرد. هم‌چنان که یکی از پیشینیان گفته است: «هر کس که به خدا آگاه‌تر و عارف‌تر است ترسش از او بیشتر است»، به همین خاطر بزرگ‌ترین عاملی که اندوه و دلشوره و غصه را از بین می‌برد این است که آدمی پروردگارش را بشناسد و این که قلبش را به معرفت و شناخت او آبادگرداند و با اسماء و صفاتش به او توسل جوید، به همین خاطر است که می‌گوید: «أَسْأَلُک بِکلِّ اسْمٍ هُوَ لَک، سَمَّیتَ بِهِ نَفْسَک، أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِی کتَابِک، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِک، أَوْ اسْتَاثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الغَیبِ عِنْدَک» این جملات بیان‌گر توسل به خدا باهمه‌ی نام‌هایش است، نام‌هایی را که آدمی می‌داند و یا نمی‌داند، و این محبوب‌ترین ابزار برای توسل جستن به خدا است.

اصل چهارم: اصل توجه و اهتمام به قرآن کریم‌ است، سخن خداوند متعال که باطل از هیچ سمت و سو در آن راه نمی‌یابد، کلامی که مشتمل بر هدایت وشفاء و کفایت و عافیت است، هرگاه که آدمی از لحاظ تلاوت قرآن و حفظ و بررسی و مطالعه و اندیشیدن و عملی نمودن و تطبیق آن بر زندگی خود بدان توجه و اهتمام ویژه‌ای داشته باشد به موجب آن به سعادت و آرامش و اطمینان خاطر، و از بین رفتن دلشوره و غم و اندوه دست می‌یابد. به همین خاطر در این دعا می‌گوید: «أَنْ تَجْعَلَ القُرانَ رَبیعَ قَلْبِی، وَ نُورَ صَدْرِی وَجَلَاءَ حُزْنِی، وَذَهَابَ هَمِّی».

این‌ها چهار اصل عظیم‌اند که از این دعای مبارک برگرفته شده‌اند. بهتر است که ما در آن اندیشیده و در راه تحقق بخشیدن بدان بکوشیم تا به این وعده‌ی ارزشمند و لطف و احسان بزرگ دست یابیم که می‌فرماید r «خداوند حتماً غم او را می‌برد و به جای اندوه او شادی جایگزین می‌کند». و در روایتی دیگر «گشایش جایگزین می‌کند». تنها از خداوند یکتا خواهان یاری و موفقیت هستیم.




[1]- مسند احمد [1/391] و آلبانی/ در «السلسلة الصحیحه» شماره [199] آن را صحیح دانسته‌است، برای شرح این حدیث بنگر به: الفوائد اثر ابن قیم [ص: 44].

۱۵۰- ذکرهایی که در هنگام سختی و گرفتاری گفته می‌شوند

۱۵۰- ذکرهایی که در هنگام سختی و گرفتاری گفته می‌شوند

در سنت احادیث بسیاری از پیامبر r درباره‌ی علاج سختی و گرفتاری که آدمی بدان مبتلا گشته به اثبات رسیده است. درد و رنج‌هایی که بر اثر مصیبت‌ها و فاجعه‌ها در درون آدمی پدید می‌آیند و غم و اندوه و بی‌خوابی را به جانش می‌اندازند.

از جمله احادیث وارده در علاج این گرفتاری‌ها، حدیثی است که امام بخاری و امام مسلم از عبدالله بن عباس ب روایت کرده‌اند که: «پیامبر خدا r در هنگام سختی و گرفتاری می‌فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ العَظیمُ الحَلیمُ، لَا إِلَّهَ إِلَّا اللهُ رَبُّ‌ العَرْشِ العَظیمِ، لَا إِلَهَ إِلَا اللهُ رَبُّ السَّمَوَاتِ وَرَبُّ‌ الأَرْضِ وَرَبّ‌ُ العَرْشِ الکریم: هیچ معبود راستینی جز خداوند نیست که با عظمت و بردبار است، هیچ معبود راستینی جز خداوند نیست که پروردگار عرش عظیم است، هیچ معبود راستینی جز خداوند نیست که پروردگار آسمان‌ها و پروردگار زمین و پروردگار بزرگوار عرش است»[1].

ابوداود وابن ماجه و دیگران از أسماء بنت عمیس ل روایت کرده‌اند که گفته است: رسول الله r به من فرمودند: «آیا کلماتی را به تو بیاموزم که در وقت ناراحتی و سختی آن‌ها را بگویی؟ [ آن کلمات عبارتند از]: «اَللهُ اَللهُ رَبِّی، لَا أُشْرِک بِهِ شَیئاً»: الله الله پروردگار من است و من چیزی را شریک او نمی‌‌سازم»[2]. در سنن ابوداود از أبی بکره t روایت شده که پیامبر خدا r فرمود: «دعای کسی که در سختی و گرفتاری قرار می‌گیرد این است که بگوید: «اَللَّهُمَّ رَحْمَتَک أَرْجُو، فَلَاَ تکلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَة عَینٍ وَأَصْلِحْ لِی شَأنی کلَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ»: خداوندا من تنها به رحمت تو امید دارم، پس مرا به اندازه‌ی یک چشم بر هم زدن به خودم وامگذار و همه‌ی کارهایم را اصلاح و درست فرما، هیچ معبود راستینی جز تو وجود ندارد»[3]. ترمذی از سعد بن أبی وقاص t روایت کرده که گفت: پیامبر خدا r فرمود: «دعایی که یونس u در شکم ماهی به درگاه خداوند کرد [این بود]:

﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٨٧                         [الأنبیاء: 87].

«[خداوندا] پروردگاری جز تو نیست و تو پاک و منزهی، همانا من از جمله‌ی ستمکاران بوده‌ام».

هرگز هیچ شخص مسلمانی در رنج و مشکل این دعا را نگفته است مگر این که دعایش اجابت شده است»[4].

تمامی این کلمات نقل شده در این احادیث کلمات ایمان و توحید و اخلاص برای خداوند، و دوری از تمامی انواع شرک است اعم از کوچک و بزرگ. این مطلب روشن‌ترین گواه بر این است که بزرگ‌ترین درمان سختی و گرفتاری‌ همان تجدید ایمان و تکرار کلمه‌ی توحید لااله الا الله است، هیچ چیز مانند توحید الله متعال و پرستش خالصانه‌ی خداوند، و عملی نمودن عبادتی که آدمی برای آن آفرید شده است فشار و سختی را از آدمی دور نکرده و غم و غصه را از او نمی‌زداید، وقتی که قلب با توحید و اخلاص آباد شود و به این موضوع بزرگ که به طور مطلق بزرگ‌ترین و شریف‌ترین موضوع است مشغول شود سختی‌هایش رو به زوال نهاده وغم و غصه و رنج‌ها از او دور شده و به اوج سعادت و خوش بختی می‌رسد.

ابن قیم/ می‌گوید: «توحید پناه‌گاه و مأوای دوستان و دشمنانش است، توحید دشمنانش را از سختی‌ها و گرفتاری‌های دنیا نجات می‌دهد:

﴿فَإِذَا رَکِبُواْ فِی ٱلۡفُلۡکِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ یُشۡرِکُونَ ٦٥ [العنکبوت: 65].

«هنگامی که [مشرکان] سوار کشتی می‌شوند [و ترس و نگرانی بدیشان دست می‌دهد] خالصانه و صادقانه خدای را به فریاد می‌خوانند سپس هنگامی که خدا آنان را نجات داد و سالم به خشکی رساند، باز ایشان شرک می‌ورزند».

توحید دوستانش را از سختی‌ها و گرفتاری‌های دنیا و آخرت نجات می‌دهد به همین خاطر یونسu بدان پناه برد و خداوند نیز او را از آن تاریکی‌ها نجات داد، پیروان رسولان هم به توحید پناه بردند لذا به واسطه‌ی آن از آنچه مشرکان در دنیا با آن عذاب می‌شوند و از آنچه در آخرت برایشان تدارک دیده شده نجات یافتند، وقتی که فرعون به هنگام مشاهده‌ی هلاک و نابودی و درک این که غرق می‌شود بدان پناه برد توحید بدو سودی نرساند چرا که ایمان به هنگام مشاهده آثار هلاکت پذیرفته نمی‌شود این سنت خداوند در میان بندگانش است، و چیزی چون توحید سختی‌های دنیا را از بین نمی‌برد، به همین خاطر دعای رهایی از گرفتاری با توسل به کلمه‌ی توحید صورت می‌گیرد، دعای یونسu که هر گرفتاری با آن دعا نماید حتماً مشکلش بر طرف می‌شود، عبارتست از توسل به توحید، و چیزی جز شرک آدمی را در اندوه‌های بزرگ نمی‌اندازد، و چیزی جز توحید آدمی را از آن نجات نمی‌دهد، توحید پناه‌گاه نوع بشر و مأوی و مأمن و مقصود اوست»[5].

پیش‌تر احادیثی که گواه بر این معنا و مفهوم است را بیان داشتیم، اولین حدیث: حدیث ابن عباسب است که همه‌اش توحید و تمجید خداوند متعال و تکرار کلمه‌ی توحید لا اله الا الله است، توحیدی که در پیوند با مطلبی‌ است که نشان دهنده‌ی عظمت و جلال و کمال خداوند، و ربوبیت او بر آسمان‌ها و زمین و عرش عظیم است، این کلمات انواع سه‌گانه‌ی توحید را شامل می‌شوند: توحید ربوبیت، توحید الوهیت و توحید اسماء و صفات، وقتی که فرد مسلمان این دعا را بگوید در حالی که در معانی آن می‌اندیشد و در دلالت‌های آن تفکر می‌نماید قلبش آرام گرفته و درونش آسوده می‌گردد و دشواری و گرفتاری از او دفع شده و به راه راست هدایت می‌گردد.

حدیث دوم: حدیث اسماء بنت عمیس ل است زمانی که پیامبر r او را راهنمایی فرمود که به هنگام گرفتاری به توحید توسل جوید توحیدی که هیچ چیز مانند آن سختی‌ها و گرفتاری‌ها و مصیبت‌ها را از آدمی دفع و رفع نمی‌کند، پیامبر r توجه او را به این موضوع معطوف نموده و او را به شناخت درباره‌ی آن تشویق کرده و روح و روانش را برای درک و دریافت آن آماده نموده، به این صورت که پرسشی تشویقی را برایش مطرح کرده است «آیا کلماتی را به تو بیاموزم که در هنگام ناراحتی و سختی‌ آن‌ها را بگویی؟» بی‌شک این نحوه‌ی بیان جان و روح این زن را تشنه‌ی شناخت این کلمات نمود، سپس او را راهنمایی کرد که بگوید: «اللهُ اللهُ رَبِّی لَاأُشْرِک بِهِ شَیئاً» این کلمه‌ی اخلاص و توحید است.

این که می‌گوید: «اللهُ اللهُ» هر دو با حالت رفع بیان شده‌اند، بر این اساس این گونه بیان شده که اولی مبتدا و دومی تاکید لفظی آن است و به بزرگی مقام [خداوند] و اهمیت این موضوع اشاره دارد، و خبر مبتدا، این سخنش است که می‌گوید: «ربی» و مفهوم آن این است که خداوندی را که می‌پرستم و تمامی انواع عبادت‌ها از جمله ترس و امید و فروتنی و خضوع و خشوع و دل‌شکستگی و... را به او اختصاص داده‌ام همان پروردگاری است که مرا از نیستی به هستی آورده و با نعماتش پرورش داده و با انواع بخشش‌ها و نعمت‌ها بر من لطف و احسان نموده است.

این که می‌گوید: «لَا أُشْرِک بِهِ شَیئاً» یعنی شریکی در عبادت برای او قائل نمی‌شوم، حال هر که باشد، این که می‌گوید: «شیئا» نکرده در سیاق نفی معنای عموم و شمولیت می‌دهد [یعنی هیچ کس و هیچ چیز را شریک او نمی‌گردانم[.

 در هر صورت این کلمه‌ی عظیم مشتمل بر تحقق بخشیدن به توحید از جنبه‌ی هر دو رکن نفی واثبات است، نفی عبودیت از هر که و هر چه جز خدا، و اثبات آن فقط برای خداوند، این حدیث گواهی است بر آن که همانا توحید تنها پناهگاه گرفتاری‌ها و بزرگ‌ترین وسیله‌ی دفع دلشوره و تشویش و از میان بردن غم و غصه است.

حدیث سوم: حدیث ابی‌بکره t به نقل از پیامبر r است که فرمود: «دعای کسی که در سختی و گرفتاری قرار می‌گیرد این است که بگوید: اَللَّهُمَّ رَحْمَتَک أَرْجُو، فَلَا تَکلنی إِلی نَفْسِی طَرْفَة عَینٍ، وَأَصْلِحْ لی‌شَأْنی کلَّهُ، لَاإِلهَ إِلَّا أَنْتَ» این دعا همه‌اش توحید خداوند و پناه بردن و متوسل شدن به او است.

این که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ رَحْمَتَک أَرْجُو» این که فعل در ابتدا نیامده گواه بر اختصاص دارد یعنی: ما امید رحمت فقط از سوی تو داریم و از کسی جز تو چنین امیدی نداریم.

این که می‌گوید: «فَلَا تَکلنی إِلی نَفْسِی طَرْفَة عَینٍ، وَأَصْلِحْ لی‌شَأْنی کلَّهُ» بیانگر اوج نیاز آدمی به خداوند است و این که آدمی حتی در یک چشم بر هم زدن نیز در هر کاری از کارهایش از پروردگار و مولایش بی‌نیاز نیست و به همین خاطر فرمود: «وَأَصْلِحْ لی‌شَأْنی کلَّهُ» یعنی: در هر مطلب جزئی از جزئیات کار و در هر جنبه‌ای از جنبه‌های کار به تو نیازمندم سپس این دعای مبارک را با کلمه‌ی توحید لااله الا الله به پایان رساند.

حدیث چهارم: حدیث سعد بن ابی و قاص t است که در آن دعای یونس u در حالی که در شکم ماهی بود بیان شده است: ﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٨٧ ابن قیم/ درباره‌ی این دعا می‌گوید: «در این دعا کمال توحید و منزه دانستن پروردگار، و اعتراف آدمی به ستم و گناهش وجود دارد این‌ها مؤثرترین علاج و درمان گرفتاری و غم و غصه‌اند، هم چنین مؤثرترین اسباب در برآوردن نیازها هستند، بی‌شک توحید و تنزیه پروردگار در بردارنده اثبات همه‌ی کمال‌ها برای خداوند، و نفی همه‌ی نقص‌ها و عیب‌ها و تشبیه‌ها از اوست. اعتراف به ظلم و ستم در بر دارنده ایمان آدمی به قانون الهی و ثواب و عقاب بوده، و موجب تواضع و فروتنی و باز گشتش به سوی خداوند و آمرزیده شدن لغزش‌هایش، و اعتراف به عبودیت او و نیازش به پروردگارش می‌شود، در این جا چهار چیز وجود دارد که توسل جستن به آنها رخ داده است: توحید و تنزیه و عبودیت و اعتراف‏»[6].




[1]- صحیح بخاری شماره [6346] و صحیح مسلم شماره [2703].

[2]- سنن أبوداود شماره [1525] و سنن ابن ماجه شماره [3882] و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [1824] آن را صحیح دانسته است.

[3]- سنن ابوداود شماره [5090] و آلبانی در «صحیح الجامع» شماره [3388] آن را حسن دانسته است.

[4]- سنن ترمذی شماره [3505] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [3383] آن را صحیح دانسته است.

[5]- الفوائد [ص/ 96 ـ 95].

[6]- زاد المعاد [2/208].

۱۴۹- دعای استخاره

۱۴۹- دعای استخاره

در این جا سخن درباره‌ی دعای استخاره است، دعایی که مستحب است فرد مسلمان به هنگامی که قصد انجام کاری را نمود و نسبت به سرانجام و فرجام آن آگاهی نداشت، آن را بگوید، در صحیح بخاری از جابر بن عبدالله ب روایت شده که گفته است: پیامبر خدا r استخاره نمودن در همه‌ی کارها را همانند آموختن سوره‌ای از قرآن به ما می‌آموخت، و می‌فرمود: «هرگاه یکی از شما خواست کاری انجام دهد، باید دو رکعت نماز نفل بگزارد و سپس بگوید: «اَللَّهُمَّ إِنَّی أَسْتَخِیرُ بِعْلِمِک وَأَسْتَقْدِرُک بِقُدْرَتِک، وَأَسْأَلُک مِنْ فَضْلِک العَظیم، فَإِنَّک تَقْدِرُ وَلَا أَقْدِرُ، وَتَعْلَمُ وَلَا أَعْلَمُ، وَأَنْتَ عَلَّامُ الغُیوُبِ، اَللَّهُمَّ إِنْ کنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ خَیرٌ لی فِی دِینی وَمَعَاشِی وَعَاقِبَة أَمْرِی - یا این که فرمود: عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِهِ - فَاقْدرُه لِی، وَیسِّرْهُ لِی ثُمَّ بَارِک لِی فِیه، وَإِنْ کنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ شَرٌّلی فِی دینی وَمَعَاشِی وَعَاقِبَة أَمْرِی - یا این که فرمود: عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِه فَاصْرِفْهُ عَنِّی وَاصْرِفْنی عَنْهُ، وَاقْدُرْ لِی الخَیرَ حَیثُ کانَ، ثُمَّ أَرْضِنِی بِهِ: خداوندا من به علمت از تو طلب خیر می‌کنم و به قدرتت از تو طلب قدرت می‌کنم، و از فضل عظیم تو درخواست دارم؛ زیرا تو توانمندی و من ناتوانم، و تو می‌دانی و من نمی‌دانم، و از فضل عظیم تو درخواست دارم؛ و تو به اسرار نهانی بسیار دانایی، خداوندا اگر می‌دانی که این کار برای دین و دنیا و عاقبت کارم -یا این که فرمود: برای امر عاجل و آجلم [دنیا و آخرتم]- خیر است آن را برایم مقدر و آسان فرما، و سپس برایم در آن برکت قرار ده، و اگر می‌دانی که این کار برای دین و دنیا و عاقبت کارم -یا این که فرمود: برای امر عاجل و آجلم [دنیا و آخرتم]- بد است، آن را از من بازدار [و برایم میسر نساز] و خیر را از هرجا باشد برایم مقدر فرما، آن‌گاه مرا به آن خشنود گردان». سپس حاجتش را نام ببرد»[1].

این دعایی عظیم و مبارک است که پیامبرr در این مقام بدان راهنمایی فرموده است، مقام درخواستِ بهترین، در کاری که فرد مسلمان در پی اقدام بدان است در حالی که نسبت به فرجام آن متردد است که آیا منجر به خیر می‌شود یا شر، و آیا خیر و منفعت در پی دارد یا ضرر و زیان، این دعا برای امت اسلامی جایگزینی است در برابر راه و رسم جاهلیت که هرگاه یکی از آنان می‌خواست ازدواج کند یا به سفر برود یا خرید و فروشی و یا کاری شبیه این‌ها انجام دهد اقدام به‌پرواز دادن پرنده و قرعه‌کشی و فال گرفتن با تیر مخصوص می‌نمود. آنها با این کار می‌خواستند نسبت به سهمی که درغیب برای آنان در نظر گرفته شده مطلع گردند و این کار گمراهی و حماقتی بود که اهل جاهلیت براساس آن عمل می‌کردند، در مقابل خداوند امت اسلامی را به مقاصد امور و کلیدهای خیر و راههای سعادت در دنیا و آخرت هدایت نمود که از جمله‌ی آن‌ها این دعای عظیم است که امت اسلام بدان راه یافته‌اند. ابن قیم/ می‌گوید: «این دعا را برای آنان جایگزین کرد که عبارتست از توحید و ابراز نیازمندی و بندگی و توکل، و درخواست از کسی که همه‌ی خیر دردستان اوست، کسی که فقط او نیکی‌ها را ارزانی داشته و فقط او بدی‌ها را باز گردانده و به سوی دیگر می‌راند، کسی که هر گاه درهای رحمت را به روی بنده‌اش بگشاید کسی نمی‌تواند این رحمت را از او منع کند و هرگاه این رحمت را باز دارد کسی با پرواز دادن پرنده و پیش‌گویی و فال‌بینی و امثال آن نمی‌تواند آن را بدو برساند، این دعا همان طالع مبارک و نیک است، طالع اهل سعادت و توفیق، آنان که پیش‌تر از سوی خدا نیکویی برایشان مقرر شده است، نه طالع اهل شرک و بدبختی و خواری، آنان که با خداوند معبود دیگری را قائلند پس به زودی [نتیجه‌ی شرک خود را] در می‌یابند.

این دعا در برگیرنده‌ی اعتراف است به وجود خداوند سبحان و اقرار به کمال صفاتش از جمله کمال علم و قدرت و اراده، و اقرار به ربوبیت او، و تفویض کار به او، ویاری جستن از او، و توکل بر او، و خروج از عهده‌ی خود و این که هیچ نیرو و قدرتی وجود ندارد مگر به واسطه‌ی او، و اعتراف آدمی به ناتوانی‌اش از علم به مصلحت خویشتن و قدرت بر آن، و اراده‌اش در دسترسی بدان، و همه‌ی این‌ها به دست یاور و سرپرست او و آفریننده‌ی او و معبود به حق اوست... تا آن جا که می‌گوید: منظور آن است که استخاره عبارت است از توکل بر خداوند و سپردن کارها به او و طالع‌بینی با قدرت و علم او و انتخاب نیکویش برای بنده، این‌ها از لوازمی هستند که نشان می‌دهد آدمی به ربوبیت پروردگارش تن در می‌دهد اگر کسی چنین نباشد طعم ایمان را نمی‌چشد، و اگر به تقدیرات الهی راضی باشد این نشانه‌ی سعادت است[2].

کسی که به علم پروردگارش که محیط بر هرچیزی است از او طلب خیر کند، و به قدرت کامل او بر هر چیز از او طلب قدرت کند و بخشش بی‌نهایت او را درخواست نماید پشیمان نمی‌شود.

این که جابر t می‌گوید: «پیامبر خدا r استخاره نمودن در همه‌ی کارها را همانند آموختن سوره‌ای از قرآن به ما می‌آموخت» نشانه‌ی شدت اهتمام پیامبر r به این دعا و محافظت بر آن و توجه بدان است.

این که می‌گوید: «به ما می‌فرمود: هرگاه یکی از شما خواست کاری انجام دهد» یعنی: کاری از کارهایی که سرانجام آن را نمی‌دانست مانند رفتن به سفر یا ازدواج کردن یا کارهایی از این قبیل، برای انجام کار واجب یا ترک کار حرام استخاره صورت نمی‌گیرد.

این که می‌گوید: «باید دو رکعت نماز نفل بگزارد» بدین خاطر است که نمازش کلیدی برای دست‌یابی به خیر، و سببی برای پذیرش درخواست و تحقق یافتن تقاضایش باشد، در احادیث نبوی چیزی مشخص نشده که کدام آیات یا سوره‌های قرآن دراین نماز تلاوت شود به همین خاطر کسی که استخاره می‌کند هر آنچه از قرآن برایش میسر شد در نماز می‌خواند، بدون پای بندی به آیه یا سوره‌ای معین.

این که می‌گوید: «سپس بگوید»: ظاهر‌ آن نشان می‌دهد که دعا بعد از تمام شدن نماز صورت می‌گیرد. یعنی بعد از سلام دادن از نماز، می‌شود که دعا کردن پیش از سلام دادن نماز باشد یعنی بعد از پایان جملات نماز و دعای پایانی آن [و پیش از سلام دادن]، و آنچه درست‌تر و مناسب‌تر است همان اولی است، یعنی: دعا بعد از سلام دادن از نماز صورت پذیرد، بهتر آن است که به هنگام دعا دستانش را بلند کند چرا که بلند کردن دست‌ها از جمله اسباب پذیرش دعا است.

کسی که دعا را از حفظ نداشته، و آن را از روی کتابی بخواند هیچ اشکالی ندارد، بر او واجب است که بکوشد دارای حضور قلب و خشوع نسبت به خداوند و صداقت در دعا باشد و در مفاهیم این دعای عظیم بیندیشد، کسی که دعا را از حفظ نداشته، و کتابی نیز در اختیارش نباشد و نیازمند استخاره باشد، دو رکعت نماز می‌خواند و دعا کرده و بهترین‌ها را که به ذهنش می‌رسد می‌طلبد.

این که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ إِنی أَسْتخیرک بعلمک» یعنی: خداوندا از تو می‌خواهم که خیر هر کاری را برایم برگزینی و به سبب علمت که محیط بر هرچیزی است مرا بدان راهنمایی فرمایی به آنچه که شده و آنچه که می‌شود و آنچه که نشده که اگر می‌شد چگونه می‌شد.

این که می‌گوید: «وأَسْتَقْدِرُک بقدرتک» یعنی از تو می‌خواهم که به سبب قدرت و توانائیت بر هر چیزی، مرا بر آن قادر و توانا گردانی.

این که می‌گوید: «وَأَسْأَلُک مِنْ فضْلِک العظیم» یعنی: پروردگارا از تو می‌خواهم که با لطفت مرا مورد اکرام خویش قراردهی و با عطایت بر من منّت بگذاری، چرا که تنها تو مرحمت کننده و نعمت بخشی هستی که شریکی نداری.

این که می‌گوید: «فإنک تقدر ولا أقدر وتعلم ولا أعلم، وأنت علام الغیوب» بیان‌گر ایمان به قدرت خداوند بر هر چیزی و به هر چیزی است، و این که هیچ چیز در زمین و در آسمان از علم او پنهان نمی‌ماند، هم‌چنین بیان‌گر اعتراف و ضعف و ناتوانی آدمی، و نیازاو به سرور و سرپرست‌اش است.

این که می‌گوید: «اللهم إن کنت تعلم أن هذا الأمر» نام آن چیز را بیان می‌کند حال چه ازدواج یا خرید و فروش یا مسافرت رفتن یا هر چیز دیگری که باشد.

این که می‌گوید: «إِنْ کنْتَ تَعْلَمُ» به عدم علم، و ناآگاهی آدمی به سرانجام کارش باز می‌گردد، اما علم پروردگار سبحان به همه چیز احاطه دارد.

این که می‌گوید: «خیر لی فی دینی ومعاشی وعاقبة أمری» ابتدا از دین نام برده چرا که از همه مهم‌تر است. پس اگر دین سالم بماند خیر بدست آمده است و اگر دین دچار نقص و اختلالی گردد دیگر بعد از آن خیری وجود ندارد.

این که می‌گوید: «یا این که فرمود: برای امر عاجل و آجلم [دنیا و آخرتم]» این شک از سوی راوی است، این دو نیز همان معنی پیشین را می‌رسانند.

این که می‌گوید: «فاقدره لی ویسره لی» یعنی آن را برایم مقدر و آسان فرما.

این که می‌گوید: «ثم بارک لی فیه» یعنی: آن را برایم ادامه بده و چند برابرش‌گردان، برکت در برگیرنده‌ی ثبوت نعمت و رشد و فزونی آن است.

این که می‌گوید: «وإن کنت تعلم أن هذا الأمر شرّ لی....» تا آخر دعا، از خدا درخواست می‌کند که این موضوع را از دل و جانش بیرون کند و میان او و آن مسأله فاصله بیندازد و هر جا باشد برایش خیر مقدر فرماید و این که او را نسبت به قسمت الهی راضی و خشنود گرداند حال چه آن قسمت پدید آمده باشد یا بدان دست نیافته باشد.

همانا خیر در آن چیزی است که خداوند آن را برگزیند، و توفیق در دستان اوست،‌ و تنها او به راه راست هدایت می‌کند.




[1]- صحیح بخاری شماره [1162]، پیرامون [توضیح] این حدیث بنگر به: «حدیث صلاة الاستخارة روایة ودرایة» اثر دکتر عاصم قریوتی].

[2]- زادالمعاد اثر ابن قیم [2/445 ـ 443].