اسلام به رعایت حقوق بیمار، و رفتن به ملاقات او ودعا برای بهبودی و تندرستیاش، و بیان انواعی از دعاها که گفتنش به هنگام ملاقات بیمار نیکوست، تشویق و ترغیب نموده است، همهی این رعایت و رفتن و دعا کردن خاستگاهش از آنجاست که مؤمنین همچون یک پیکرهاند، آنچه یکی از آنان را خوشحال میکند همه را خوشحال میکند وآنچه یکی را به درد میآورد همه را به درد میآورد. در صحیحین از نعمان بن بشیر ب روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «مؤمنان را در ترحم ودوستی ومهربانی آنها با یکدیگر مانند یک بدن مییابی، که چون عضوی از آن بیمار شود، سایر اعضای بدن با بیداری و تب آن را همراهی میکنند»[1]. و در روایتی از امام مسلم آمده است که: «مسلمانان همچون یک فردند، اگر چشمش به درد آید تمامی بدنش به درد میآید، و اگر سرش به درد آید تمامی بدنش به درد میآید»[2].
به همین خاطر عیادت از بیماران به خاطر دلداری دادن بدانان و تخفیف دردها و موضوعشان، مقرر گردیده است و این به عنوان یکی از حقوق آنان مقرر شده. در صحیح مسلم از ابوهریره t روایت شده که پیامبر r فرمودند: «حق مسلمان برمسلمان دیگر شش چیز است: هرگاه او را دیدار کردی به او سلام بگو. هرگاه تو را دعوت کرد، دعوتاش را بپذیر. هرگاه از تو نصیحت خواست، او را نصیحت کن. هرگاه عطسه زد و خدا را ستایش گفت، برایش دعای نیک کن. هرگاه بیمار شد به عیادتاش برو. هرگاه در گذشت، به تشییع جنازهاش برو»[3]. در نصوص بسیاری فضیلت کسی که به عیادت بیماران میرود و هم چنین پاداش بزرگ او نزد خداوند، بیان شده است.
در صحیح مسلم از ثوبانt بردهی آزاد شدهی رسول اللهr روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «عیادت کنندهی بیمار در باغ و بوستان بهشت است تا باز میگردد»، و در روایتی دیگر میفرماید: «کسی که بیماری را عیادت کند پیوسته درخرفهی بهشت است». از پیامبرr سؤال شد که: خرفهی بهشت چیست؟ فرمود: «چیدن و استفاده از میوهها و نعمتهای بهشت است»[4]. یعنی آن شخص در باغهای بهشت است و هر آنچه از میوههای آن را بخواهد و اراده نماید میچیند.
ترمذی از ابوهریره t روایت کرده که رسول الله r فرمودند: «هرکس به خاطر خدا بیماری را عیادت کند یا به دیدار برادر دینیاش برود، ندا دهندهای به او ندا میدهد که؛ خوشا به حالت و خوش آمدی و جایگاهی در بهشت برای خودت آمادهکردی»[5]. و احادیث در این زمینه بسیارند.
برای فرد مسلمان مستحب است که هرگاه بیماری را عیادت کرد به او آرامش دهد و جملات امید بخش به او بگوید و پاداش خدا را به یادش آورد به این شیوه که این بیماری سبب غفران و آمرزش گناهانش شده و او را پاک میگرداند.
در صحیح بخاری از ابن عباس ل روایت شده گفت: پیامبر r بر مردی بیاباننشین وارد شد تا از او عیادت کند و پیامبر r چون به عیادت بیمار میرفت به او میگفت: مشکلی نیست، پاکی [گناهان] است اگر خداوند بخواهد، بیابان نشین گفت: تو گفتی: سبب پاکی [گناهان] است؟ هرگز، بلکه تبی است که میجوشد در بدن پیرمردی که [هلاکش میکند] و گورستان را به او فرا مینماید. پیامبر r فرمود: «آری؛ چنین است»[6].
در سنن امام ابوداود از ام علاء ل روایت شده که گفت: پیامبر r به عیادت من آمد در حالی که بیمار بودم، فرمودند: «ای ام علاء تو را مژده باد، خداوند به واسطهی بیماری فرد مسلمان گناهان او را پاک میکند همچنان که آتش ناخالصی طلا و نقره را از بین میبرد»[7]. در صحیح مسلم از جابر بن عبدالله t روایت است که: پیامبر خدا r بر ام سائب، یا ام مسیب وارد شد و فرمود: ای ام سائب -یا: ای ام مسیب- چرا میلرزی؟ گفت: ]از[ تب، خدا مبارکش نگرداند، فرمود: به تب ناسزا نگو؛ زیرا چنان که دم آهنگری، ناخالصیهای آهن را از بین میبرد، آن [تب] نیز گناهان آدمیزادگان را از بین میبرد»[8]. امام بخاری در ادب المفرد از سعید بن وهب روایت کرده که گفت: «من سلمان را همراهی میکردم . وی در موضع کندَه از بیماری عیادت کرد وقتی او را دید گفت: تو را بشارت باد، زیرا خداوند مرض مؤمن را برایش کفارهی گناهان و پندی برای آینده میگرداند [تا از گناه دوری جوید] و بیماری فاجر [کافر] بسان شتری است که مالکش آن را در بند نگهداشته باشد و سپس از بند برهاند، و شتر نداند که چرا آن را در بند نگهداشته و چرا رها کرده است»[9].
سلمان به او بشارت داد و به او یادآوری کرد مشکلات و مصائبی که فرد مسلمان از لحاظ بدنی بدانها مبتلا میشود همگی کفارهی گناهانش میگردند. همچنان که در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هیچ رنج و بیماری و غم و اندوه و آزار و اذیتی به شخص مسلمان نمیرسد و یا حتی خاری در پای او فرو نمیرود، جز آن که خداوند آن را کفارهی گناهانش قرار میدهد»[10].
این که میگوید: «مرض مؤمن را پندی برای آینده میگرداند». یعنی: این شخص به هنگام بیماریش شرایطی برایش فراهم میشود که گناهانش را به یادآورده و نسبت به خطاها و تقصیراتش آگاه میگردد در حالی که در حالت تندرستی و عافیت این شرایط برای او فراهم نمیگردد، در این هنگام است که بیماریش علتی میگردد که خود را به خاطر کوتاهی نکوهش میکند و او را وا میدارد که از بیادبی دوری گرفته و در پی خشنودی [خدا] باشد. این در خصوص فرد مؤمن است، اما شخص فاجر به هنگام بیماری حال و روزش همچون حال و روز شتر است که صاحبش ابتدا او را با پابند می بندد و سپس رهایش میکند او نمیداند که چرا بسته شد و چرا آزاد شد، لذا او به خطا و گناه و فجورش ادامه و استمرار می دهد، بیماریش برای او عبرتی در پی ندارد و به سبب آن اندرزی نمیگیرد.
بهتر است کسی که می خواهد به عیادت بیماری برود برای عیادتش زمان مناسبی را انتخاب کند، چرا که هدف از عیادت راحتی و آرامش بیمار و شادمان کردن او است، و نه ایجاد مزاحمت برای او، و هم چنین بهتر است که مدتی طولانی نزد او نماند مگر این که خود بیمار چنین چیزی را دوست داشته باشد و در نشستن فایده و مصلحتی باشد.
از جمله سنتها درعیادت بیمار آن است که عیادت کننده کنار سر بیمار بنشیند، امام بخاری در ادب المفرد از ابن عباس ب روایت کرده که: «پیامبر r چون از مریض عیادت میکرد کنار سر مریض مینشست سپس هفت بار میگفت: «أَسْأَلُ اللهَ الْعَظیمَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ أَنْ یشْفیک: از خدای بزرگ و صاحب عرش عظیم میخواهم که تو را شفا دهد». اگر در اجل وی مهلتی باشد بیماری وی بهبودی مییابد»[11].
از دیگر سنتها آن است که ، وقتی که عیادت کننده میخواهد برای بیمار دعا کند دستش را روی بدن او بگذارد، در صحیحین روایت شده هنگامی که پیامبر r سعد بن ابی وقاص t را عیادت کرد دستش را بر روی پیشانی سعد نهاد سپس دستش رابه صورت و شکم او کشید سپس فرمود: «پروردگارا سعد را شفا بخش»[12]. قرار دادن دست بر روی [بدن] مریض به او آرامش میدهد، و از شدت و ضعف و بیماری او آگاه میشود، و بدین شیوه به او توجه [بیشتری] میکند.
سپس شایسته است عیادت کننده با دعا کردن برای بیمار خیرخواهی خود را به او نشان دهد و نزد او جز سخن خیر نگوید، در صحیح مسلم از امسلمه ل روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هرگاه بر سر بیمار یا مردهای حضور یافتید، سخن نیک بگویید؛ چون شما هرچه بگویید فرشتگان آمین میگویند»[13].
بهتر است عیادت کننده جامعترین دعا را برگزیند و بر گفتن دعاهای نقل شده از پیامبر r حریص باشد، چرا که آنها دعاهایی با برکت و جامع خیر هستند. همچنین عاری و مصون از خطا و اشتباهند مانند این که بگویند: «پروردگارا فلانی را شفا بده» یا بگوید: «ان شاءالله بیماریات پاک کننده [ی گناهان] خواهد بود»، یا بگوید «از خدای بزرگ و صاحب عرش عظیم میخواهم که تو را شفا بدهد»، یا بگوید: «خدایا! ای پروردگار مردم! ناراحتی و درد را بردار و او را شفا بده که تو شفا بخشی و هیچ شفایی جز شفای تو نیست، شفایی عطا کن که چیزی از بیماری باقی نگذارد»، پیشتر در این باره احادیثی بیان کردیم، یا این که سوره فاتحة الکتاب و معوذات را به عنوان رقیه و دعا بر بیمار بخواند، پیشتر احادیث ابوسعید خدری t و عائشه ل در این باره بیان شد یا این رقیه [و دعا] را بر او بخواند: «به نام خداوند بر تو دعا و رقیه میخوانم تا تو را از هر چیزی که آزارت میدهد، و از شرّ هر نفس یا چشم حسودی پناه دهد، خداوند شفایت دهد، به نام خداوند بر تو دعا و رقیه میخوانم». این رقیه و دعایی است که به هنگام بیماری پیامبر r، جبرئیل آن را بر او خواند، یا آن چیزی را بگوید که در صحیحین آمده از عائشه ل روایت شده که: «پیامبر r به بیمار میفرمود: «بسم الله تُرْبَةُ أَرْضِنَا، بِریقَةِ بَعْضِنَا، یشْفَی سَقِیمُنَا، بِإِذنِ رَبَّنَا»: به نام خداوند، به وسیلهی خاک زمین ما که به آب دهان بعضی ازما آمیخته است با اجازهی پروردگارمان بیمارمان شفا داده میشود»[14].
شخص تندرست باید به هنگام دیدن بیماران پند و اندرز گرفته و آن را مایهی عبرت خود گرداند و به خاطر نعمت صحت و تندرستی و عافیت خدا را سپاس و ستایش گوید واز او طلب [ادامهی] تندرستی و صحت بنماید.
از خداوند کریم و بخشنده عاجزانه میطلبیم که تمامی بیماران را شفا و بهبودی عطا کرده و برای همه صحت و تندرستی وعافیت مقدر فرماید همانا او شنوندهی دعا و اجابت کنندهی آن است.
[1]- صحیح بخاری شماره [6011] و صحیح مسلم شماره [2586].
[2]- صحیح مسلم شماره [2586].
[3]- صحیح مسلم شماره [2162].
[4]- صحیح مسلم شماره [2568].
[5]- سنن ترمذی شماره [1931]، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [3474] آن را حسن دانسته است.
[6]- صحیح بخاری شماره [5656].
[7]- سنن ابوداود شماره [2688] و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [3438] آن را صحیح دانسته است.
[8]- صحیح مسلم شماره [2575].
[9]- ادب المفرد شماره [493]، و آلبانی/ در «صحیح الأدب» شماره [379] آن را صحیح دانسته است.
[10]- صحیح بخاری شماره [5642] و صحیح مسلم شماره [2573].
[11]- ادب المفرد [536] و آلبانی/ در «صحیح الادب» شماره [416] آن را صحیح دانسته است.
[12]- صحیح بخاری شماره [5659] و صحیح مسلم شماره [1628].
[13]- صحیح مسلم شماره [919].
[14]- صحیح بخاری شماره [5745] و صحیح مسلم شماره [2194].
از جمله بیماریهای مهلک و شرّ بزرگی که در آدمی پدید میآید به علت سحر یا چشم زخم یا حسد است، سحر تأثیر شگرفی در فرد جادو شده دارد، گاه بیمار کرده و گاه سبب مرگ میشود، چشم حسود نیز این چنین است [به خصوص] وقتی که جان و روحش با بدی و شرارت شکل بگیرد و در قلبش شر جمع شود. بیشک به فرد مورد حسد قرار گرفته ضرر و زیان میرساند. چه بسا بیمارش کرده و چه بسا موجب مرگش شود، سحر حقیقت داشته و دارای تأثیر است، و حسد حقیقت داشته و دارای تأثیر است. بیشک از جمله نعمتهای خداوند بر بندهی مؤمنش آن است که ابزاری مبارک و اموری سودمند برایش مهیا کرده که شر آنها را از او دور میکند، به واسطهی این ابزارها ضرر و زیان سحر و حسادت از او دور گشته و بلای نازل شده به سبب آنها از بین میرود، علامه ابن قیم/ این ابزارها و امور را در ده بند خلاصه کرده که هرگاه آدمی آنها را به کار بسته و پیاده کند شر حسود و چشم زننده و ساحر از او دور گشته و از بین میرود.
ابزار اول: پناه جستن به خداوند و متوسل شدن به او و مصون شدن به یاری او از شر این موارد، هم چنان که خداوند میفرماید:
﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ ١ مِن شَرِّ مَا خَلَقَ ٢ وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ٣ وَمِن شَرِّ ٱلنَّفَّٰثَٰتِ فِی ٱلۡعُقَدِ ٤ وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ٥﴾ [سورة الفلق].
«بگو: پناه میبرم به خداوندگار سپیده دم (۱) از شرّ هر آنچه آفریده است (۲) و از شرّ شب بدان گاه که کاملاً فرا میرسد (۳) و از شرّ کسانی که درگرهها میدمند (۴) و از شرّ حسود بدان گاه که حسد میورزد».
خداوند متعال شنوندهی [صدای] کسی است که به او پناه میبرد، آگاه است از آنچه به او پناه میجوید، بر هر چیزی آگاه است، او تنها کسی است که بدو پناه برده میشود، به هیچ یک از آفریده هایش پناه برده نمیشود، و به کسی جز او توسل جسته نمیشود، بلکه فقط اوست که پناه جویان را پناه میدهد و آنان را از شر آنچه از آن پناه میطلبند حمایت کرده و محافظت مینماید.
حقیقت پناه جستن عبارت است از گریختن از چیزی که از آن میترسی، به سوی کسی که از تو در برابر آن حمایت کرده و در امان دارد، برای آدمی محافظ و پناه دهندهای جز خداوند وجود ندارد، هر آن که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت میکند و برای کسی که به او پناه برد بسنده است. خدا است که ترس شخص ترسیده را به امن و آرامش تبدیل میکند و پناه جو را پناه میدهد، خداوند بهترین سرپرست و بهترین یاور و مددکار است.
ابزار دوم: رعایت پروای الهی و پای بندی به امر ونهی او، کسی که تقوای الهی را مراعات کند او را تحت حفاظت و حمایت خود میگیرد و به دیگری واگذار نمیکند، خداوند میفرماید:
﴿وَإِن تَصۡبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لَا یَضُرُّکُمۡ کَیۡدُهُمۡ شَیًۡٔاۗ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا یَعۡمَلُونَ مُحِیطٞ ١٢٠﴾
[آل عمران: 120].
«و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری نمایید مکر آنان هیچ زیانی به شما نمیرساند. به راستی خداوند به آنچه میکنند احاطه دارد».
پیامبر r به عبدالله بن عباس ب میفرماید: «]حدود، فرایض و...] خدا را پاس دار، خدا نیز تو را پاس میدارد. ]حدود، فرایض و...] خدا را پاس دار، او را روبهروی خود] و همراه خویش[ میبینی»[1]. لذا هر کس خدا را پاس دارد خدا نیز او را پاس میدارد، و به هرجا روی کند او را در برابر خود مییابد، کسی که خداوند محافظ او و در برابرش باشد از چه چیز و چه کسی میترسد و پروا دارد؟
ابزار سوم: بر [آزارهای] دشمنش صبر نماید و با او به نبرد بر نخواسته و از او گلایه و شکوه نکند و اصلاً روانش را به آزارهای او درگیر نکند چراکه چیزی همچون صبر وجود ندارد که او رادر برابر حسود و دشمنش یاری دهد و هرچه ستم حسود بیشتر گردد ستمش سپاه و قدرتی به نفع کسی میگردد که بر او ستم میکند، ستم کننده با این فزونی ستم با خود به نبرد بر میخیزد در حالی که خود نمیداند ستم او تیری است که از خود به خود شلیک میکند:
﴿وَلَا یَحِیقُ ٱلۡمَکۡرُ ٱلسَّیِّئُ إِلَّا بِأَهۡلِهِۦۚ﴾ [فاطر: 43].
«و ] البته[ دسیسهی زشت تنها دامن اهلش را فرا میگیرد».
لذا اگر شخصی که مورد حسد واقع شده صبر نماید و موضوع را کش دار نکند ـ به اذن خدا ـ به عاقبت نیک دست میآید.
ابزار چهارم: توکل بر خداوند است، هر کسی بر خداوند توکل کند خدا او را بسنده است، توکل از قویترین ابزارهایی است که آدمی با آن آزار و اذیت مردم و ظلم و ستمشان را که توان مقابله با آن را ندارد میتواند دفع کند، کسی که خداوند او را کفایت کند دشمن نمیتواند در او طمع نماید، و اگر آدمی آن چنان که شایسته است بر خداوند توکل نماید، و آسمانها و زمین و هر آن که در آنهاست علیه او نیرنگ ورزند خداوند راه نجاتی از این نیرنگ برای او قرار داده و او را کفایت و یاری میکند.
ابزار پنجم: رها کردن و آزاد کردن قلب از سرگرم شدن بدان و فکر کردن دربارهی آن، و [اینکه شخص] تصمیم بگیرد که هر بار این مطلب به ذهنش خطور کرد آن را پاک کند و بدان توجه ننماید و از آن نترسد و قلبش را انباشته از فکر آن نکند. این از سودمندترین داروها و قویترین ابزارهای یاریگر بر فوران شر آنهاست، این [افکار] به مانند آن است که دشمن کسی میخواهد به او دست درازی کرده و او را بیازارد. پس اگر این شخص متعرض او نشده و با او درنیاویزد بلکه از آن دوری جوید این دشمن بر او تسلط نمییابد، اما اگر با هم در آمیزند و با هم دست و پنجه نرم کنند شرّ و بدی روی میدهد، روحها نیز این چنیناند هر گاه روحی با روح دیگر درآمیزد آرامش از بین رفته و شرّ تداوم مییابد تا این که یکی از آنها از بین میرود، هرگاه روحش را آن دور کرده و از تفکر در آن و مشغول شدن بدان در امان دارد، و به کاری بپردازد که فکرش را مشغول کند و برایش مفیدتر باشد حسود ستمگر خود خوری میکند چرا که حسد همچون آتش است وقتی که چیزی نیابد که آن را بخورد شروع به خود خوری میکند.
ابراز ششم: روی آوردن به خداوند و اخلاص داشتن برای او، و قرار دادن محبت خدا و رسیدن به رضای او و بازگشت به سوی او در همهی افکار و اندیشهها، این اندیشهها به مرور و اندک اندک در درون شخص نفوذ کرده و استقرار مییابد تا آن جا که بر او چیره شده و او را فرا گرفته و تمام وجودش را در برمیگیرد در نتیجه افکار و اندیشهها و آروزهایش همگی در محبت پروردگار و تقرب به او و ذکر و ثنا و ستایش او باقی میمانند. خداوند سخن دشمنش ابلیس را نقل میکند که گفت:
﴿ قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٨٢ إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ٨٣﴾ [ص: 82-83].
«] شیطان[ گفت: پس سوگند به شکوهت آنان را همگی گمراه میکنم (۸۲) مگر بندگان اخلاص یافتهات را از میان آنان».
فرد مخلص به مثابهی کسیاست که در دژی مستحکم پناه گرفته است کسی که به دژپناه برده احساس ترس نمیکند، و کسی که بدان متمسک شده تباه نمیشود، و دشمن چشم طمع نزدیک شدن به آن را ندارد.
ابراز هفتم: بازگشت خالصانهی آدمی به سوی خدا با بریدن از گناهانی که دشمنش را بر او مسلط و چیره میکند، خداوند میفرماید:
﴿وَمَآ أَصَٰبَکُم مِّن مُّصِیبَةٖ فَبِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِیکُمۡ﴾ [الشورى: 30].
«و هر مصیبتی که گریبان گیرتان شود، از دستاورد خودتان است».
کسی بر آدمی مسلط نشده و او را نمیآزارد مگر به خاطر گناهی که او مرتکب شده، چه دانسته مرتکب شده باشد یا ندانسته، گناهانی را که آدمی ندانسته مرتکب شده چندین برابر گناهانی است که دانسته مرتکب شده، و آنچه را فراموش کرده -از آنهایی که بدان علم داشته و عمل کرده- چندین برابر مقداری است که به خاطر دارد، و در این دعای مشهور آمده است که: «اللَّهُمَّ إِنی أَعُوذُبِک أَنْ أُشرک بِک وَأَنَا أَعْلَمُ وَأَسْتَغْفِرُک لِمَا لَا أَعْلَمَ: خدایا به تو پناه میجویم از این که به تو شرک بیاورم و بدانم و از تو آمرزش میخواهم از آنچه نمیدانم»[2].
آنچه را آدمی نیازمند استغفار از آن است از آنچه ندانسته مرتکب شده چندین و چندها برابر دانستهها است، و آزار دهندهای بر او چیره نمیشود مگر به خاطر گناهی، و در هستی شری نیست مگر در گناهان و ملزومات آنها، هرگاه آدمی از گناهان پاک شود از ملزومات آنها نیز پاک میشود. لذا هرگاه بر آدمی ستم شود و مورد اذیت و آزار قرار گیرد و دشمنش بر او تسلط یابد هیچ چیز برای او از توبهی نصوحانه از گناهانی که سبب تسلط دشمنش بر او شدهاند، سودمندتر نیست.
ابزار هشتم: دادن صدقه و احسانی که برایش میسر است؛ چرا که این کار تأثیر شگرفی در دفع بلا و چشم زخم و شر حسود دارد. خیلی کم و به ندرت چشم زخم و حسد و اذیت و آزار بر فرد نیکو کار بخشنده تسلط مییابد و اگر به چیزی از آن مبتلا شود با او به شیوهی مهربانانه و یاری و تایید برخورد میشود و عاقبتی نیک در انتظارش خواهد بود، دادن صدقه و احسان جزو شکر نعمت است و شکر نعمت پاسدار نعمت از هر آن چیزی است که سبب نابودی و تباه شدن آن میشود.
ابزار نهم: این که آتش حسود و ستمگر و آزار دهنده را با لطف و احسان به او خاموش گرداند، هرچه او آزار و شرّ و ستم و حسادتش را فزونی بخشد تونیز بیشتر به او لطف و احسان و دلسوزی ومهربانی نمایی خداوند میفرماید:
﴿وَلَا تَسۡتَوِی ٱلۡحَسَنَةُ وَلَا ٱلسَّیِّئَةُۚ ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِی بَیۡنَکَ وَبَیۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ کَأَنَّهُۥ وَلِیٌّ حَمِیمٞ ٣٤ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٖ ٣٥﴾
[فصلت: 34-35].
«نیکی و بدی یکسان نیست با نیکوترین روش و بهترین شیوه پاسخ بده نتیجهی این کار، آن خواهد شد که کسی که میان تو و او دشمنی است، به ناگاه هم چون دوست صمیمی گردد (۳۴) تنها شکیبایان و آنان که بهرهی عظیمی ]از ایمان و کمال[ دارند، به چنین مقامی میرسند».
در این باره در حال و روز پیامبری u بیندیش که پیامبرمان r دربارهی او میفرماید که: طائفهاش او را زدند وخون آلودش کردند و او در حالی که خون را از چهرهاش پاک میکرد میگفت: «خداوندا، قوم مرا ببخشای، که آنان نمیدانند»[3].
ابزار دهم: خالص کردن توحید ]از هر نوع شائبهی شرک[ وسوق دادن فکر از اسباب به مسبب پیروزمندِ سنجیده کار و فرزانه، و علم به این که هیچ چیزی سودی و زیانی ندارد مگر به اذن الله، خداوند متعال میفرماید:
﴿وَإِن یَمۡسَسۡکَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا کَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن یُرِدۡکَ بِخَیۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِۦۚ﴾
[یونس: 107].
«اگر خداوند زیانی به تو برساند، هیچ کس جز او نمیتواند آن را برطرف گرداند، و اگر بخواهد خیری به تو برساند، هیچ کس نمیتواند فضل و لطف او را از تو برگرداند».
و پیامبر r به عبدالله بن عباس ب میفرماید: «و بدان که اگرهمهی امت جمع شوند تا به تو سود برسانند، جز آنچه خداوند برای تو نوشته، فایدهی دیگری به تو نمیرسانند و اگر جمع شوند تا به تو زیانی برسانند، جز آنچه خداوند برای تو نوشته، زیان دیگری به تو نمیرسانند»[4].
لذا هرگاه آدمی توحیدش را خالص سازد ترس از غیر خدا از قلبش خارج میگردد و دشمنش نزد او خوارتر از آن میگردد که هم از او بترسد و هم از خدا، بلکه فقط از خدا میترسد، و نه دیگری، و چنین اعتقادی مییابد که مشغول کردن فکرش به موضوع دشمنش و ترسیدن از او و سرگرم شدن به او نشانهی نقص درتوحیدش است و إلا اگر توحیدش خالصانه باشد هم و غمش همان خواهد بود، خداوند مراقبت و محافظت و دفاع از او را برعهده میگیرد، بی شک خدا از مومنان دفاع خواهد کرد، لذا اگر فرد مؤمن باشد بیتردید خداوند از او دفاع میکند، دفاع خداوند از او به میزان ایمان او بستگی دارد، اگر ایمان آدمی کامل باشد دفاع خداوند از او به بهترین و کاملترین شکل خواهد بود، و اگر ایمانش را با شائبههایی درآمیزد دفاع از او نیز همچنان خواهد بود واگر ایمانش گاه به گاه باشد خدا نیز گاه به گاه از او دفاع میکند. هم چنان که یکی از پیشینیان گفته است: «کسی که با تمام وجودش به خدا روی آورد خداوند نیز به تمامی پذیرای او میگردد و کسی که با تمام وجود از خدا روی برگرداند خدا نیز به تمامی او را رها میکند و کسی که گاه به گاه باشد خدا نیز برای او گاه به گاه خواهد بود».
توحید دژ و پناهگاه مستحکم خداوند است، کسی که وارد آن گردد جزو امنیت یافتهگان قرار میگیرد، یکی از پیشینیان میگوید: «کسی که از خدا بترسد همه چیز از او میترسد، و کسی که ترس خدا را در دل نداشته باشد خداوند او را از هر چیزی میترساند».
اینها ده ابزار مهماند که شر حسود و چشم زخم زننده و ساحر به واسطهی آن دفع وطرد میشود[5]. از خداوند بخشنده میطبیم که ما و دیگر مسلمانان را از همهی شرور و بدیها مصون دارد بیشک او شنوندهی دعا و پذیرندهی آن است.
[1]- سنن ترمذی شماره [2516]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [7957] آن را صحیح دانسته است.
[2]- این حدیث را امام بخاری در ادب المفرد شماره [719] از معقل بن یسار روایت کرده است، و آلبانی/ در «صحیح الادب المفرد» شماره [551] آن را صحیح دانسته است.
[3]- صحیح بخاری شماره [3477] و صحیح مسلم شماره [1792].
[4]- سنن ترمذی شماره [2516]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [7957] آن را صحیح دانسته است.
[5]- بدائع الفوائد اثر ابنقیم [2/246 ـ 238].
به طور قطع در سنت پاک نبوی انواعی از ذکرها و دعاها مقرر گردیده که بر بیمار خوانده شود، خداوند این اذکار و دعاها را سببی برای بازیافتن سلامتیو تندرستی قرار داده است، به زودی تعدای از این اذکار و دعاهای مبارک را بیان میکنیم، بیشک بزرگترین دعایی که بر بیمار خوانده میشود سوره فاتحة الکتاب [یعنی] امالقرآن است. این سوره سورهای کافی و شفا بخش است، در صحیحین از ابوسعید خدری r روایت شده که گفته است: «تعدادی از صحابهی پیامبر r برای مسافرتی رهسپار شدند و در راه نزدیکی از قبایل عرب منزل گزیدند و از آن قبیله خواستند که آنان را مهمان خود کنند، ولی آنان از مهمان کردن ایشان خودداری نمودند؛ و دیری نگذشت که بزرگ آن قبیله گزیده شد و هر کاری میتوانستند برای درمانش کردند ولی سودی نداد، و بعضی از افراد قبیله گفتند: اگر نزد این گروهی که در نزدیکی ما منزل گزیدهاند بروید، شاید دوایی نزد آنان بیابید، و نزد صحابه آمدند و گفتند: ای گروه، بزرگ قبیلهی ما گزیده شده است و هر کاری که میتوانستیم برای درمانش کردهایم ولی سودی نداده است، آیا نزد کسی از شما دوایی برای آن هست؟ یکی از صحابهی پیامبر r گفت: سوگند به خداوند من میتوانم برای درمان او دعا (رُقْیه) بخوانم، ولی چون از شما خواستیم که ما را مهمان کنید و شما نپذیرفتید، پس من هم برای شما رقیهای نمیکنم، مگر این که مزدی برایمان قرار دهید، و توافق کردند که چندین گوسفند به ایشان بدهند، سپس آن صحابی شروع کرد به مالیدن آب دهانش بر محل گزیدگی و خواندن سورهی فاتحه، و پس از این کار او، آن مرد گزیده شده انگار که از پای بند، رهایی یافت و بدون هیچ درد و ناراحتی شروع به راه رفتن کرد، و افراد قبیله تمام مزد مورد توافق را به یاران پیامبر r دادند، و بعضی از صحابه گفتند: گوسفندان را در میان خود تقسیم کنیم، و آن کسی که با رقیه معالجه را انجام داده بود گفت: این کار را نکنید تا نزد پیامبر r برویم و ماجرا را برای ایشان بازگو کنیم و ببینیم چه امری میکنند، و به خدمت پیامبر خدا r آمدند و ماجرا را به ایشان خبر دادند و ایشان فرمود: شما از کجا میدانستید که سورهی فاتحه رقیه [و علاج دهنده ] است؟ سپس فرمود: کار درستی انجام دادهاید گوسفندان را در میان خود تقسیم کنید و برای من هم از آن سهمی قرار دهید»[1].
این حدیث گواهی بر جایگاه عظیم این سوره است و این که این سوره -به اذن خدا- تأثیری شگرف دربهبودی بیمار، و از بین رفتن بیماریش دارد.
ابن قیم/ در تعلیقی بر این حدیث میگوید: «این دوا در این درد چنان تأثیر کرد و آن را بر طرف نمود که انگار وجود نداشته است و این راحتترین و سادهترین دواست واگر شخص با سورهی فاتحه درست مداوا کند در آن تأثیری عجیب در شفا دادن مییابد.
من مدتی در مکه بودم و بیمار شدم و طبیبی و دوایی نیافتم، لذا با سوره فاتحه خود درمانی کردم و در آن تأثیر عجیبی یافتم و آن را به کسان دیگری که اظهار درد میکردند پیشنهاد دادم و تعداد زیادی از آنان سریعا شفا یافتند»[2].
از جمله اذکاری که بر بیمار خوانده میشود سورههای معوذات: ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١﴾ و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ ١﴾ و ﴿ ُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ ١﴾ است، در صحیحین از عائشه ل روایت شده که گفت: «هر گاه که رسول خدا r بیمار میشد، معوذات را میخواند و برخود میدمید. وقتی که بیماری پیامبر r شدت یافت، من آن سورهها را بر پیامبر r میخواندم و دست پیامبر r را به امید برکت آن بر بدن او میکشیدم»[3].
در صحیح مسلم از عائشه ل روایت شده که گفت: «هرگاه کسی از خانوادهی پیامبر خدا r بیمار میشد، معوذات را بر او ] میخواند و [ میدمید»[4] این که میگوید: «معوذات» یعنی: سورههای اخلاص و فلق و ناس، بنا به قاعدهی تغلیب سورهی اخلاص به همراه دو سورهی دیگر قرار گرفته، آن هم به خاطر آن که مشتمل بر صفات پروردگار است هر چند در آن به لفظ پناه جستن تصریح نشده است[5].
این حدیث نشان دهندهی جایگاه رفیع این سه سوره است. بیشک این سورهها ـ به اذن خدا ـ دعا و شفای درد و بیماری است، در خصوص جایگاه این سورهها احادیث بسیاری نقل شده که گواه بر جایگاه بلند آنهاست، دو سوره معوذتین ]الفلق والناس[ دارای تأثیری شگرف هستند به خصوص که بیماری نشأت گرفته از سحر یا چشم بد یا مانند آن باشد.
ابن قیم/ در مقدمهی تفسیرش بر این دو سوره میگوید: «منظور سخن دربارهی این دو سوره و بیان منفعت عظیم آنها و شدت نیاز بدانها بلکه ضرورت رجوع به آنهاست. به طور قطع هرگز کسی از این دو سوره بینیاز نیست، و این دو سوره تأثیری ویژه در دفع سحر و چشم زخم وسایر شرور دارند. نیاز آدمی به پناه بردن به این دو سوره مهمتر از نیازش به تنفس و غذا و نوشیدن و لباس است»[6]. سپس به سخن دربارهی این دو سوره می پردازد تفصیلی که سود و فایدهی بسیاری در بر دارد.
از جمله دعاهایی که بر بیمار خوانده میشود: در صحیح مسلم از عثمان بن ابی العاص t روایت شده که: وی از دردی که پس از مسلمان شدن در تن خود مییافت، به پیامبر خدا r شکایت کرد، پیامبر خدا r به وی فرمود: «دستت را در جایی از تنات که درد دارد، بگذار و سه بار بگو: بسم الله و هفت بار بگو: «أَعُوذُ بِاللهِ وَقُدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ وَأَحَاذِرُ»: از شرّ آنچه که در خودم مییابم و از شرّ چیزی که از آن میترسم، به خدا و قدرتاش پناه میبرم»[7]. این که میگوید: «مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ وَأَحَاذِرُ» یعنی: از شر درد و رنجی که در وجودم مییابم و آنچه از آن میترسم.
این مطلب بیانگر پناه جستن از درد و رنجی است که بدان مبتلاست و همچنین پناه جستن از دردی که از رخ دادنش میترسد یا توقع دارد که در آینده رخ دهد، از جملهی اینها وخیم شدن و رو به فزونی نهادن بیماری است که بدان مبتلاست، این موضوع زیاد برای آدمی پیش میآید هنگامی که به بیماریی مبتلا شود گاه ناآرامی به جانش میافتد آن هم از ترس شدت گرفتن بیماری و وخیم شدن آن، در این دعای عظیم پناه جستن به خدا از این دست موارد است.
در صحیح مسلم از ابوسعید خدری t روایت شده که: «جبرئیل نزد پیامبر r آمد و فرمود: ای محمد r آیا بیمار شدهای؟ پیامبر r فرمود: آری، حضرت جبرئیل فرمود: «بسم الله أَرْقِیک مِنْ کلِّ شَیءِ یؤْذِیک، مِنْ شَرِّ کلِّ نَفْسٍ أَوْ عَینٍ حَاسِدٍ، اللهُ یشْفیک، بسم الله أَرْقِیک»: به نام خداوند بر تو دعا و رقیه میخوانم تا تو را از هرچیزی که آزارت میدهد، واز شرّ هر نفس یا چشم حسودی پناه دهد، خداوند شفایت دهد، به نام خداوند بر تو دعا و رقیه میخوانم»[8].
در صحیحین از عائشه ل روایت شده که: «پیامبر r بعضی از بستگان خود را از بیماری در پناه خداوند قرار میداد؛ به این ترتیب که دست راستش را بر محل درد او میکشید واین دعا را میخواند: «اَللَّهُمَّ رَبَّ النَّاسِ أَذْهِبِ الْبَأْسَ، وَاشْفِهِ وَأَنْتَ الشَّافِی، لَا شِفَاءَ إِلاَّ شِفَاؤُک، شِفَاءً لَا یغَادِرُ سَقَماً»: خداوندا، ای پروردگار مردمان، این سختی و بیماری را از بین ببر و او را شفا بخش که تو تنها شفا دهندهای و هیچ شفائی جز شفای تو وجود ندارد، چنان شفائی بخش که هیچ بیماری و ناراحتی بر جای نگذارد»[9]. و در روایتی دیگر عائشه ل میگوید: «هرگاه کسی از ما بیمار میشد، پیامبر خدا r دست راستش را بر او میکشید و سپس میفرمود... و همین دعا را بیان کرد[10]، و در روایتی دیگر عائشهل میگوید: پیامبر خدا r این دعاها را ] بر بیماران[ میخواند [و میدمید]... و دعا را بیان کرد»[11].
در صحیح بخاری از عبدالعزیز بن صهیب روایت شده که گفت: «من و ثابت به نزد أنس بن مالک رفتیم، ثابت گفت: ای ابوحمزه بیمار شدهام، أنس گفت: آیا دعا و رقیهی پیامبر خدا r را برتو بخوانم؟ او گفت: آری. أنس گفت: «اَللَّهُمَّ رَبَّ النَّاسِ، مُذْهِبَ الْبَأسَ، اشْفِ أَنْتَ الشَّافی، لَا شَافِی إِلَّا أَنْتَ، شِفَاءً لَا یغَادِرُ سَقَماً»: خداوندا، ای پروردگار مردمان، ای از بین برندهی سختی و بیماری، او را شفا ببخش که تو تنها شفا دهندهای، و هیچ شفا دهندهای به جز تو وجود ندارد، چنان شفائی به او ببخش که هیچ ناراحتی و بیماری در او برجای نگذارد»[12]. این که میگوید: «اَللَّهُمَّ رَبَّ النَّاس» بیان گر توسل جستن به ربوبیت الله متعال بر تمامی مردم است. این که آنان را آفریده و امورشان را تدبیر کرده و کارهایشان را اداره میکند، زندگی و مرگ، سلامتی و بیماری، ثروتمندی و فقیری، قدرت و ضعف، در دست خداوند سبحان است.
این که میگوید: «أَذْهِب الباسَ» الباس یعنی: درد و سختی و بیماری. کلمهی الباس در اینجا بدون همزه آمده به خاطر رعایت جناس و هماهنگی با کلمه الناس.
در حدیث انس چنین آمده: «اَللَّهُمَّ رَبَّ الناسِ، مُذهبَ الباسَ» در این دعا به خدا توسل شده به این که تنها او از بین برندهی سختی و بیماری است، سختی و بیماری فقط با اذن و مشیت خداوند سبحان از آدمی دور می گردد و از بین میرود.
این که میگوید: «وَاشْفِهِ وَأَنْتَ الشَّافِی» با این دعا آدمی از خداوند طلب شفا میکند که همان عافیت و سلامتی از بیماری است، و این که میگوید: «وَأَنْتَ الشَّافِی» توسل به خداوند است به این که او شفا دهنده است، و شفا و بهبودی در دست اوست، هم چنان که در سخن خداوند آمده است که:
﴿وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ ٨٠﴾ [الشعراء: 80].
«و چون بیمار شوم همو مرا شفا میدهد».
این که میگوید: «لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُک» در بردارنده تاکیدی است بر مطالب قبلی، و اعترافی است به این که اگر مداوا و معالجه موافق اذن و اجازهای از سوی خدا مبنی بر عافیت و بهبودی نباشد، فایده و سودی در برندارد. این که میگوید: «شِفَاءً لَا یغَادِرُ سَقَماً» یعنی: بهبودی که اثری از بیماری وناخوشی را بر جای نگذارد، فایدهی گفتن این مطلب آن است که گاه بهبودی از بیماری حاصل میگردد. اما بیماری دیگری به دنبال میآید که از همین بیماری متولد شده و از آن نشأت میگیرد؛ لذا از خداوند میطلبد که بهبودیش از بیماری، بهبودی کامل باشد که اثری از آن باقی نماند، و هیچ بیماری [دیگری] در پی نداشته باشد، و این یکی از دعاهای کاملی است که از پیامبر r به ما رسیده است.
[1]- صحیح بخاری شماره [5749]، و صحیح مسلم شماره [2201].
[2]- جواب کافی [ص: 5].
[3]- صحیح بخاری شماره [5016]، و صحیح مسلم شماره [2192].
[4]- صحیح مسلم شماره [2192].
[5]- بنگر به: فتحالباری اثر ابن حجر [9/62].
[6]- بنگر به: بدائع الفوائد اثر ابن قیم [2/199] .
[7]- صحیح مسلم شماره [2202].
[8]- صحیح مسلم شماره [2186].
[9]- صحیح بخاری شماره [5743]، و صحیح مسلم شماره [2191].
[10]- صحیح مسلم شماره [2191].
[11]- صحیح مسلم شماره [2191].
[12]- صحیح بخاری شماره [5742].
در نصوص کتاب و سنت اذکاری مبارک و دعاهایی سودمند نقل شده که شیطان را از بندهی مؤمن دورمیکند و با مداومت و مواظبت بر آن -به یاری خدا- در دژ و قلعهای مستحکم و بنیادین قرار میگیرد که او را از شیطان رانده شده مصون و محفوظ میدارد و شیطان بر او دست نیافته و راهی برای اذیت و آزار و یا گمراه کردن و فریفتنش نمییابد چرا که برای شیطان راهی جهت تسلط بر کسی که بر ذکر خداوند مداومت دارد و به طاعت اللهY روی آورده، وجود ندارد، بلکه وی بر کسانی دست مییابد که از ذکر خدا روی بر میگردانند و بر کسانی سلطه دارد - که به حیلهها و نیرنگها و وسوسههای شیطان متمایل شده و او را اطاعت میکنند، به همین خاطر زیبندهی فرد مسلمان است که بر آنچه شریعت آورده از اذکار و دعاهایی که آدمی را در برابر شیطان حمایت کرده و او را از حیله و شرش مصون میدارد، مداومت ورزد.
خداوند متعال میفرماید:
﴿ وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّیَٰطِینِ ٩٧ وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحۡضُرُونِ ٩٨﴾
[المؤمنون: 97-98].
«و بگو: پروردگارا! خویشتن را از وسوسههای اهریمنان در پناه تو میدارم. و خویشتن را در پناه تو میدارم از این که با من [در اعمال و اقوال و سایر احوال] گردآیند [و مرا از تو غافل نمایند]».
و یا میفرماید:
﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ٣٦﴾
[فصلت: 36].
«هر گاه وسوسهای از شیطان متوجه تو گردید خود را به خداوند بسپار که او بس شنوا و آگاه است».
استعاذه همان طلب پناه بردن است، گفته میشود: «عذت به واستعذت به» یعنی: به او پناه بردم و پناه خواستم و به او متوسل شدم، پناه بردن به خدا از دست شیطان، درخواست و طلب از خداوند است که آدمی را از دست شیطان پناه دهد و در مقابل شیطان او را حمایت کند و او را از شرش مصون دارد، هر آن که از خدا طلب پناه کند خداوند او را پناه میدهد و کسی که به او متوسل شود به راه راست هدایت و رهنمون شده است، بر اوست که چنین کند، چرا که پناه بردن به خدا موجب طرد کردن شیطان و مصون ماندن آدمی میشود.
در صحیح مسلم از ابودرداء روایت است که گفت: «پیامبر خدا r ]به نماز[ ایستاد. ما شنیدیم که ]در نماز[ گفت: أَعُوذُ بِاللهِ مِنْک: از تو به خدا پناه میبرم. پس از آن فرمود: تو را نفرین میکنم، همراه با نفرین خداوند. سه بار این مطلب را گفت. پس از آن دستش را دراز کرد؛ گویی میخواست چیزی را بردارد. هنگامی که از نماز فارغ شد گفتیم: ای رسول خدا، شنیدیم که در نماز چیزی میگفتی که پیش از این نشنیده بودیم که آن را بگویی؛ هم چنین دیدیم که دستت را دراز کردی. فرمود: شیطان، دشمن خدا، شعلهای از آتش آورد تا بر چهرهام بگذارد. من سه بار گفتم: من از تو به خدا پناه میبرم. پس از آن گفتم: تو را نفرین میکنم با نفرین کامل خداوند؛ اما او عقب نرفت. من سه بار این کار را کردم؛ پس از آن خواستم او را بگیرم و اگر دعای برادرمان سلیمان نمیبود ]او به وسیلهی من دستگیر و[ بسته میشد و بچههای مدینه با او بازی میکردند»[1].
همچنین در صحیح مسلم از عثمان بن ابی العاص ثقفی t روایت شده که : «او به نزد پیامبر r رفت و گفت: ای رسول خدا r شیطان میان من و نماز و قرآن خواندنام حایل میشود و آن را بر من مشتبه میکند. پیامبر خدا r فرمود: آن شیطانی است که خِنْزَب نام دارد. هرگاه ]وسوسهی[ او را احساس کردی، از او به خداوند بلند مرتبه پناه ببر و سه بار به سمت چپ خود تف کن. میگوید: این کار را کردم و خداوند عزوجل او را از من دور کرد»[2].
در صحیحین از ابوهریرهt روایت شده است که پیامبر خدا r فرمود: «شیطان نزد هر کدام از شما میآید و میگوید: چه کسی فلان چیز را آفریده؟ چه کسی فلان چیز را آفریده؟ و در نهایت میگوید پس پروردگارت را چه کسی آفریده است؟ و وقتی به این جا رسید، شخص باید از شیطان به خداوند پناه ببرد و به این سخن پایان دهد»[3].
این نصوص آشکارا گواه بر جایگاه والای پناه بردن بر خداوند هستند و این که پناه بردن بر خداوند شیطان را رانده و آدمی را از او مصون میدارد، و به واسطهی آن از نیرنگ و وسوسه و شر شیطان در امان میماند.
از جملهی آنچه شیطان را فراری میدهد اذان است، وقتی که شیطان صدای اذان را میشنود پشت کرده و میگریزد. در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «وقتی برای نماز اذان گفته میشود، شیطان فرار میکند و از عقب خود، هوا خارج میکند تا صدای اذان را نشنود و بعد از اذان بر میگردد و باز هنگام اقامه گفتن فرار میکند و دوباره پس از اتمام آن برمیگردد»[4].
در صحیح مسلم از سهیل بن أبی صالح روایت شده که گفته است: پدرم مرا نزد قبیلهی بنیحارثه فرستاد و نوجوانی از ما یا دوستی از ما به همراه من بود و کسی از دیوار باغی او را به نامش صدا زد، و او از دیوار باغ سرک کشید، ولی چیزی ندید، و من این ماجرا را برای پدرم گفتم، و پدرم گفت: اگر میدانستم که چنین چیزی برایت پیش میآید، تو را نمیفرستادم، ولی هرگاه صدایی شنیدی [که صاحبش معلوم نبود] أذان بگو؛ زیرا من از أبوهریره t شنیدم که روایت میکرد: پیامبر خدا r فرمود: «بیگمان هرگاه برای نماز اذان گفته شود شیطان پشت میکند و میرود در حالی که باد شکم خالی میکند»[5].
از جمله آنچه آدمی را از شر شیطان مصون کرده و شیطان را از او دور میکند مداومت او بر ذکر خداوند در همه حال است، به هنگام ورود و خروج [مثلا از منزل] و سوار شدن بر مرکب و به هنگام خوابیدن و دیگر حالتها.
خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ إِذَا مَسَّهُمۡ طَٰٓئِفٞ مِّنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبۡصِرُونَ ٢٠١﴾
[الأعراف: 201].
«کسانی که تقوی دارند، چون وسوسهای از ]سوی[ شیطان به آنان برسد، ]خداوند را[ یاد میکنند، آنگاه ناگهان بینا میگردند».
و یا میفرماید:
﴿وَمَن یَعۡشُ عَن ذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ نُقَیِّضۡ لَهُۥ شَیۡطَٰنٗا فَهُوَ لَهُۥ قَرِینٞ ٣٦﴾ [الزخرف: 36].
«و هر کس از یاد ]خداوند[ رحمان غافل شود برایش شیطانی برمیگماریم، و آن ]شیطان[ همنشین او گردد».
در سنن ترمذی و مسندامام احمد با سند صحیح از حارث اشعری روایت شده که رسول الله r فرمود: «خداوند متعال حضرت یحیی بن زکریا u را به پنج چیز توصیه کرد تا بر آنها عمل نموده و بنیاسرائیل را نیز به آنها امر نماید که بدان عمل نمایند، اما نزدیک بود که یحیی u در انجام این کار سستی ورزد، عیسی u به او گفت: خداوند پنج چیز به تو دستور داده که بدان عمل نموده و به بنیاسرائیل نیز دستور دهی که بدان عمل کنند حال یا تو این دستور را میدهی و یا خودم آن را انجام میدهم، یحیی u گفت: میترسم اگر تو بر من پیشی بگیری خداوند مرا در زمین فرو برده یا عذابی دیگر دهد. مردم را در بیتالمقدس جمع کرد، مسجد پر شد تا جایی که مردم بر پشت بامها نیز گرد آمدند. یحیی u فرمود: خداود به من دستور داده که به پنج فرمان عمل کنم و به شما نیز دستور دهم تابدان عمل کنید. سپس آنان را به توحید، و اقامهی نماز، گرفتن روزه و دادن صدقه امر کرده آنگاه پنجمین مورد را بیان کرده و گفت: من به شما دستور میدهم به یاد خدا باشید؛ زیرا مثال ذاکر مانند کسی است که دشمن به سرعت او را دنبال کند ولی آن شخص وارد قلعه مستحکمی گردد و خود را از دست دشمن حفظ کند به همین منوال آدمی تنها با یاد خدا میتواند خود را از شیطان حفظ کند...»[6].
در صحیح مسلم از جابر t روایت شده که پیامبر r فرمودند: «هنگامی که شب روی آورد یا تاریکی شب فرا رسید، کودکانتان را ]با خود در خانه[ نگهدارید؛ زیرا در این هنگام، شیطانها پراکنده میشوند. چون پاسی از شب گذشت، آنان را ] درخانهها[ رها کنید، و در را ببند و نام خدا را یاد کن، و چراغت را خاموش کن و نام خدا را یاد کن، ]دهانهی[ مشک خود را ببند و نام خدا را ]برآن[ یادکن، و ظرفت را بپوشان و نام خدا را ]برآن[ یادکن. ]بستن دهانهی مشک و پوشاندن ظرف[ حتی اگر ] در آن حد باشد[ که بر آنها چیزی به پهنا بگذارید ]باز هم لازم است[»[7].
وقتی که فرد مسلمان در هر زمانی پروردگارش را به یاد آورد بیشک از اذیت و آزار شیطان و از این که به او نزدیک شود در امان میماند، نه وسوسهی شیطان به او میرسد و نه در مکانی که او در آن حضور دارد شیطان وارد میشود هم چنان که پیشتر در این سخن خداوند آمد که:
﴿وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّیَٰطِینِ ٩٧ وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحۡضُرُونِ ٩٨﴾
[المؤمنون: 97-98].
«و بگو: پروردگارا، از وسوسههای شیاطین به تو پناه میبرم (۹۷) و پروردگارا، از آن که به نزد من حاضر شوند به تو پناه میبرم».
پیشتر انواعی از اذکار را بیان داشتیم که هر کس آنها را بیان کند از شیطان در امان میماند مانند گفتن بسم الله به هنگام ورود به منزل، و به هنگام خوردن غذا، و [همچنین] مانند تلاوت آیت الکرسی به هنگام ورود فرد مسلمان به رختخوابش، که اگر کسی آن را تلاوت کند پیوسته محافظی از جانب خدا بر او گمارده شده و تا صبح شیطان به او نزدیک نمیگردد و کسی که صبحگاه ده بار بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَریک لَهْ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ: هیچ معبودی جز الله نیست، او تنها و بدون شریک و همتا است، فرمان روایی و سپاس و ستایش شایسته ی اوست و او برهر چیزی تواناست» این ذکرش به صورت پناهگاهی در میآید که او را در آن روز تا فرارسیدن شب از شرّ شیطان در امان میدارد و کسی که به هنگام غروب آن را بگوید این ذکرش به صورت پناهگاهی درمیآید که او را در آن شب تا فرا رسیدن روز از شر شیطان در امان میدارد و هر کس دو آیهی آخر سورهی بقره را در شب بخواند، همین دو آیه برای او کافی است یعنی: او را از هر بدی و شرّی در آن شب کفایت میکند از جمله شر شیطان، و هنگامی که فرد مسلمان به هنگام خروج از منزلش بگوید: «بِسْمِ اللهِ تَوَکلْتُ عَلَی اَللهِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّة إِلَا بِاللهِ: به نام الله، توکل کردم بر الله، و هیچ تحول و قدرتی نیست مگر به وسیلهی الله» شیطان از او دور میگردد. به اضافهی دیگر اذکار مبارک نقل شده در سنت پیامبر اکرم صلوات الله وسلامه وبرکاته علیه وعلی آله وأصحابه أجمعین.
[1]- صحیح مسلم شماره [542].
[2]- صحیح مسلم شماره [2203].
[3]- صحیح بخاری شماره [3276] و صحیح مسلم شماره [134].
[4]- صحیح بخاری شماره [608] و صحیح مسلم شماره [389].
[5]- صحیح مسلم شماره [389].
[6]- سنن ترمذی شماره [2863]، مسند احمد [4/130]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [1724] آن را صحیح دانسته است.
[7]- صحیح مسلم شماره [2012].
به یاری خدا در اینجا دربارهی دعایی که مستحب است فرد مسلمان بدهکار با آن خدا را به فریاد بخواند سخن گفته میشود. در سنن ترمذی از علی بن ابیطالب t روایت شده که: «مکاتبی[1] نزد ایشان u آمد و گفت: از پرداخت وجه کتابتم ناتوان شدهام، پس مرا یاری کن، و علی t به مکاتب گفت: آیا کلماتی را که پیامبر خدا r به من آموخته است به تو تعلیم ندهم که اگر به اندازه کوه «ثبیر» نیز بدهی داشته باشی، با گفتن این کلمات، خداوند آن را برای تو أدا میکند؟ بگو: «اَللَّهُمَّ اکفِنِی بِحَلَالِک عَنْ حَرَامِک، وَأَغْنِنِی بِفَضْلِک عَمَّنْ سِوَاک»: خداوندا، مرا با حلالت از حرامت بینیاز فرما، و به فضل خویش مرا از غیر خودت بینیاز بگردان»[2].
این دعایی عظیم است که شخص بدهکاری که از بازپرداخت بدهیاش ناتوان است آن را میگوید، هر گاه شخص این دعا را بگوید و بدان اهتمام ورزد بدهیاش هر اندازه هم که باشد خداوند آن را پرداخت میکند هر چند این بدهی به اندازهی کوهی باشد، هم چنان که در این حدیث این چنین آمده است؛ چرا که ممکن نمودن و میسر ساختن [بدهی این شخص] به دست خدا است، و گنجینههای خداوند سرشار از مال است و بخشش از آن نمیکاهد، هر کس که بدان پناه برد او را بسنده است و هر کس که از او طلب یاری کند او را یاری کرده و هدایت مینماید.
این مکاتب به نزد علی t آمد و از ناتوانی و عدم قدرتش بر ادای مالی که پرداختش را قبول کرده تا به آقایش بدهد او را آزاد کند شکایت میکند، علی t او را به گفتن این دعای عظیم راهنمایی میکند دعایی که خود از رسول الله r شنیده است، و فایدهی عظیم و سود هنگفتی که نصیب گویندهاش میشود را برایش روشن ساخته است، و این که خداوند به عوض او بدهیاش را میپردازد هر اندازه هم که زیاد باشد، علیu میگوید: «آیا من به تو آن کلماتی را یاد ندهم که رسول الله r به من یاد داده بود؟ اگر بر تو به اندازه کوه ثبیر هم بدهی باشد خداوند آن را ادا میکند». این سخن در برگیرندهی تشویق و ترغیبی عظیم برای شنونده، و تحریک او بر مداومت ورزیدن بر این دعای مبارک است تا آدمی از قرض و بدهی که بر دوش دارد، و از غم و غصهای که خاطرش را تیره کرده و او را نگران نموده رهایی یابد.
این که میگوید: «اَللَّهُمَّ اکفِنِی بِحَلَالِک عَنْ حَرَامِک» کفاهالشیء کفایة، یعنی: آن چیز برای او بس و کافی و بسنده شد، گوینده ی دعا از خداوند میخواهد که او را نسبت به حلال راضی و خشنود ساخته و به واسطهی آن او را از حرام بینیاز گرداند.
این که میگوید: «وَأَغْنِنِی بِفَضْلِک عَمَّنْ سِوَاک» یعنی: با فضل و کرمت -که همان نعمت و خیر و رزق و روزی است و با آن بر من منت نهادهای- مرا از غیر خودت بینیاز گردان، تا نیازمند جز تو نگردم و به کسی جز تو پناه نبرم.
این مطلب بیانگر آن است که شایسته است تا آدمی کارش را به خدا تفویض کند و تنها بر او تکیه نماید و از او طلب یاری کند و در تمامی کارهایش به او توکل کند، برای آدمی همین کافی است که خداوند یاور و حامی او باشد.
باید به همراه دعا سبب را فراهم نموده، و برای باز پرداخت بدهی کوشش جدی به خرج داده، و ارادهای صادقانه در این راه داشته باشد و در نزدیکترین زمانی که برای باز پرداخت مهیا میگردد به سرعت بدان اقدام نماید، و از به تأخیر انداختن آن، و امروز و فردا کردن به طور جدی پرهیز نماید. کسی که این چنین باشد شایستهی اوست دلنگران نباشد، کسی که در قلبش غم و غصهی پرداخت بدهی داشته باشد و نیتی صادقانه در باز پرداخت آن داشته باشد خداوند او را یاری کرده و قرض و بدهیاش را میپردازد.
در صحیح بخاری از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هر کس از مردم [بهطور] قرض مال بگیرد و نیت اداکردن داشته باشد پس خداوند از طرف او ادا میفرمایند. و هر کس از کسی [قرض] بگیرد و نیت ادا کردن نداشته باشد پس خداوند مال او را ضایع خواهد کرد»[3].
امام احمد از عائشه ل روایت کرده که رسول الله r فرمودند: «هر بندهای که نیت ادای بدهی خود را داشته باشد، از طرف خداوند برای او یاری ای هست»[4].
نسائی از میمونه ل روایت کرده که رسول الله r فرمودند: «هر کس بدهکار باشد و خداوند بداند که او میخواهد آن را ادا کند، خداوند به جای او در دنیا آن را ادا میکند»[5]. اگر آدمی در عزم و تصمیمش صادق بوده و نیتش صحیح باشد کارهایش آسان میگردد و از جایی که تصورش را نمیکند خداوند گشایش و آسانی را به او ارزانی میدارد، و کسی که توکلش بر خدا درست و صحیح باشد خداوند یاریش را تضمین کرده، و کارو بارش را سرو سامان داده و بدهیاش را میپردازد.
در صحیح بخاری از ابو هریره t روایت شده که رسول الله r: «دربارهی مردی از بنیاسرائیل فرمود که از دیگری هزار دینار قرض خواست. گفت: برای من شاهدانی بیاور که آنان را گواه بگیرم. گفت: شهادت خدا کافی است. گفت: برای من ضامن بیاور.گفت ضمانت خدا کافی است. گفت: راست گفتی و پول را تا زمان مشخص به او داد. بدهی گیرنده به دریا رفت و حاجتش را برآورد و سپس در جستجوی کشتی برآمد تا سفر کند و با وعدهی مشخص قرض خود را ادا کند. او کشتی نیافت، سپس چوبی را گرفت و درون آن را کاوید وهزار دینار و نامهای برای دوست خود در آن جای داد و موضع تو خالی چوب را پر کرد و بعد آن را به ساحل دریا آورد و گفت: خدایا! تو خود میدانی که من هزار دینار از فلان کس قرض گرفتهام و از من ضامن طلبید و من گفتم: ضمانت خداوند کافی است، و او به ضمانت تو راضی شد، و از من شاهد طلبید و من گفتم: شهادت خداوند کافی است، و او به شهادت تو راضی شد. من تلاش کردم که کشتیای بیابم تا بدان وسیله طلب او را برسانم؛ ولی نتوانستم، اینک طلب او را به تو میسپارم و سپس چوب را به دریا افکند و چوب در دریا رفت و سپس آن شخص برگشت و تلاش کرد تا وسیله سواری پیدا کند تا خود را به شهر برساند. مردی که قرض داده بود، آمد تا کشتیای را ببیند که شاید پول طلب او را آورده باشد، ناگهان با همان چوبی مواجه شد که در آن پول او نهاده شده بود، او چوب را گرفت تا به عنوان هیزم خانه خود از آن استفاده کند وقتی چوب را شکست پول و نامه را دریافت. سپس مرد بدهکار آمده و با خود هزار دینار آورد و گفت به خدا سوگند پیوسته در جستجوی آن بودم که وسیلهای سواری بیابم تا مالت را به تو برسانم؛ ولی میسر نشد که پیش تو بیابم. مردی که قرض داده بود.گفت: آیا برایم چیزی فرستاده بودی؟ گفت: به تو گفتم که پیش از این سواری نیافتم که به نزد تو بیایم طلب کار گفت: همانا خداوند از جانب تو ادا کرد و آن چه راکه در درون چوب فرستاده بودی رسید، پس با این هزار دینار خود برگرد و راه راست پیشگیر»[6].
این داستانی شگفت است که رسول الله r آن را از این مرد بنیاسرائیلی نقل میکند تا از آن پند و اندرز بگیریم، و کمال قدرت خداوند و یاری کامل او و کفایت زیبایش برای آدمی را دریابیم، اینها وقتی روی میدهند که پناه بردن به او به زیبایی هرچه تمامتر باشد و در اعتماد و توکل بر او صداقت داشته باشد، در این موفقیت کامل بیندیش که این تکه چوب که پول را در درون خود دارد فقط در دست صاحبش قرار میگیرد، با برکت و بلند مرتبه است خداوند دانا و توانا.
برازندهی فرد مسلمان نیست که نسبت به موضوع بدهی بیاعتنا باشد یا از جایگاه آن بکاهد یا در پرداختش سهل انگاری نماید، در سنت نبوی احادیث بسیاری نقل شده که خطر چنین چیزی را گوشزد میکند، این احادیث گواه برآنند که جان و روح شخص مؤمن به خاطر بدهی معلق میماند و مرده به خاطر بدهیاش محبوس است تا آن که بدهیاش پرداخت شود.
امام احمد از سعد بن أطول t روایت کرده که گفت: برادرم مرد و سیصد دینار به جا گذاشت. پسری کوچک هم از او بر جای ماند، خواستم که این مقدار پول را برای او خرج کنم، پیامبر r به من فرمودند: «همانا برادرت به سبب بدهکاریش در آن دنیا در حبس است و در گرو بدهیش میباشد پس هر چه زودتر برو و بدهی او را باز پرداخت کن». سعد گوید: رفتم و بدهیاش را پرداختم سپس برگشتم و گفتم: یا رسول الله r همهی بدهیاش را پرداختم فقط زنی مانده که ادعا میکند دو دینار از او میخواهد اما گواهی بر آن ندارد، پیامبر r فرمود: «آن دو دینار را به او بده که او راستگوست»[7].
هم چنین امام احمد از ابوهریره t روایت کرده که رسول الله r فرمودند: «روح مؤمن به سبب قرض خود معلق میماند تا زمانی که بر او بدهی باقی بماند»[8].
به همین خاطر وقتی که فرد مسلمان بدهکار باشد بر او واجب است که پیش از آن که به طور ناگهان مرگش فرا رسد به سرعت اقدام به پرداخت آن نماید. مرگی که سبب میشود روحش به خاطر بدهیاش محبوس گردد ودر گرو آن بماند، و وقتی هم بدهکار نباشد خدا را به خاطر این نعمت سپاس و ستایش کند، اگر فرد مسلمان نیازی شدید یا ضرورتی حاد و اورژانسی او را وادار به قرض آوردن نکند باید به طور جدی از قرض گرفتن بپرهیزد تا از غم و اندوه بدهی در امان بماند و جان و روحش از عاقبت آن در آرامش باشد و از فرجامش ایمن بماند. در مسند از عقبه بن عامر روایت شده که رسول الله r فرمودند: «جانها را پس از ایمن بودن آنها نترسانید.» گفتند: ای رسول خدا! آن ترس چیست؟ فرمود: «بدهی»[9]. یعنی: به سوی قرض گرفتن نشتابید که در نتیجهی این کار جانهایتان از نتایج و تبعات و عواقب آن میترسد. از خداوند برای خودم و شما عافیت و سلامت و هدایت به سوی هر خیری را میطلبم.
[1]- مکاتب بردهای است که خودش را با پرداخت مال معینی که در قرار داد فیمابین ذکر میشود، از ارباب خود میخرد و متعهد میگردد که این مال را از کسب خود به اربابش پرداخت نماید تا آزاد شود.
[2]- سنن ترمذی شماره [3563]، آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [1820] آن را حسن دانسته است.
[3]- صحیح بخاری شماره [2387].
[4]- المسند [6/72] و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [1801] آن را صحیح دانسته است.
[5]- سنن نسائی [7/315] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [5677] آن را صحیح دانسته است.
[6]- صحیح بخاری شماره [2291].
[7]- مسند احمد [4/136]، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [1550] آن را صحیح دانسته است.
[8]- مسند احمد [2/440]، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [1811] آن را صحیح دانسته است.
[9]- مسند احمد [4/146]، آلبانی/ در «السلسله الصحیحه» شماره [2420] آن را حسن دانسته است.