1701- عن ابن عمرَ$ قالَ: نَهَى رسُولُ اللهِr عَنِ الجَلالَةِ فی الإبِلِ أنْ یُرْکَبَ عَلَیْهَا. [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]([1])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولاللهr از سوار شدن بر شترِ نجاستخوار نهی فرمود.
شرح
مولف/ روایتی بدین مضمون آورده است که ابنعمر$ میگوید: پیامبرr از سوار شدن بر شترِ نجاستخوار نهی فرمود؛ گفتنیست که از خوردن گوشتِ حیوانی که نجاست میخورَد، نهی شده است؛ لذا خوردن گوشت مرغی که نجاست میخورَد، مکروه میباشد؛ با این توضیح که برخی از علما، آن را مکروه تنزیهی دانستهاند و شماری دیگر گفتهاند: مکروه تحریمیست.
گفتنیست: اگر حیوانی هم غذای پاک بخورد و هم از نجاست تغذیه کند، ولی تغذیهاش با علف یا غذای پاک بیش از نجاستیست که میخورد، در این صورت حیوانِ نجاستخوار بهشمار نمیآید. کراهت سوار شدن بر حیوان نجاستخوار، کراهت تنزیهیست و دربارهی گوشت آن، علما اختلاف نظر دارند که مکروه تنزیهیست یا تحریمی؛ اما اگر غذای غالبش، علف و غذای پاک باشد، هیچ کراهتی در آن نیست.
***
([1]) صحیح الجامع، ش: 6875؛ و إرواء الغلیل، از آلبانی/، ش: (2503، 2504).
307- باب: کراهت بستن زنگوله در گردن چارپایان و کراهت همراه داشتن سگ و زنگ در سفر
1699- عن أبی هریرةَt قالَ: قالَ رسولُ اللهr: «لا تَصْحَبُ المَلاَئِکَةُ رُفْقَةً فِیهَا کَلْبٌ أوْ جَرَسٌ». [روایت مسلم]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «فرشتگان با کاروانی که در آن سگ یا زنگ است، همراه نمیشوند».
1700- وعنه أنَّ النَّبِیَّr قالَ: «الجَرَسُ مِن مَزَامِیرُ الشَّیْطَانِ». [روایت ابوداود با اِسناد صحیحی که مطابق شرط مسلم است.]([2])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «زنگ، از آوازهای شیطان است».
شرح
مولف/ بابی دربارهی کراهت بستن زنگوله به گردن چارپایان و نیز کراهت همراه داشتن سگ و زنگ در سفر، گشوده و سپس حدیثی از ابوهریرهt در اینباره ذکر کرده است. زنگوله، همان زنگیست که در گردن دامها میبندند و در نتیجهی حرکت و جابهجا شدن حیوان، صدای خاصّی دارد که در حقیقت، نوعی موسیقیست و موسیقی، حرام میباشد؛ از اینرو پیامبرr از استفاده از زنگ و زنگوله نهی نموده و خبر داده است که «فرشتگان با کاروانی که در آن سگ یا زنگ است، همراه نمیشوند».
دلیل ممنوعیت به همراه داشتن سگ نیز روشن است؛ زیرا همانگونه که پیشتر گذشت، فرشتگان به خانهای که در آن سگ باشد، وارد نمیشوند که البته سگ شکار، سگ گلّه و سگِ نگهبانی مستثناست. گفتنیست زنگِ هشدارِ ساعتها و امثال آن، در این نهی داخل نیست؛ زیرا فقط در وقتِ مشخصی که تنظیم شده است، زنگ میزند و مانند زنگوله نیست که بر گردن چارپا بسته شود.
زنگِ دربِ منازل نیز ایرادی ندارد و در این نهی، داخل نمیباشد و آنقدر طولانی و پیوسته نیست که مانندِ صدای زنگوله، طربانگیز باشد یا بهصورت موسیقی درآید.
برخی از افراد، روی بوق انتظار تلفن خود، موسیقی میگذارند؛ یعنی وقتی با تلفن آنها تماس میگیرید، در هنگام انتظار، صدای آواز و موسیقی میشنوید؛ این، حرام است. البته تماسگیرندهای که راه دیگری برای تماس ندارد، معذور است و گناهی بر او نیست؛ ولی شایسته است که صاحب تلفن را نصیحت کند و به او یادآوری نماید که این کار، روا نیست.
همچنین نصب قرائت قرآن بر روی انتظار تلفن، ناجایز و بیاحترامی به قرآن کریم است؛ زیرا قرآن برای این نازل نشده که از آن بهعنوان بوق انتظار مکالمه استفاده شود؛ بلکه برای اصلاح دلها و کردار ما نازل شده است. همچنین چهبسا تماسگیرنده به آیاتی که میشنود، اهمیت ندهد یا حتی شنیدن آیات الهی برایش سنگین باشد یا کسی که تماس میگیرد، مسلمان نباشد و گمان کند که آنچه میشنود، یک ترانه است؛ لذا به کسانی که تلاوتها و صداهای قرآنی را به عنوان آهنگ انتظار مکالمه بر روی تلفن خود نصب میکنند، میگوییم: از الله بترسید و بدانید که شرافت کلام الهی بیش از آنست که از آن استفادهی ابزاری شود.
گفتنیست: استفاده از احادیث کوتاه و حکمتهای نبوی و دیگر سخنان حکمتآمیز در تلفن بهجای آهنگ انتظار مکالمه ایرادی ندارد.
***
([1]) صحیح مسلم، ش: 2113.
([2]) صحیح الجامع، از آلبانی/، ش: 3107؛ این حدیث در صحیح مسلم بهشمارهی 2114 آمده است.
306- باب: حرام بودن نگه داشتن سگ، مگر برای شکار یا نگهبانیِ گلّه یا زراعت
1697- عن ابن عمرَ$ قالَ: سَمِعتُ رسُولَ اللهِr یقولُ: «مَنِ اقْتَنَى کَلْباً إلاَّ کَلْبَ صَیْدٍ أوْ مَاشِیَةٍ فَإنَّهُ یَنْقُصُ مِنْ أجْرِهِ کُلَّ یَومٍ قِیرَاطَانِ». [متفق علیه]([1])
وفی روایةٍ: «قِیرَاطٌ».
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «هرکه سگی نگه دارَد، روزانه دو قیراط از پاداش اعمالش کاسته میشود؛ مگر آنکه سگ شکار یا سگِ گلّه باشد».
و در روایتی دیگر آمده است: «روزانه یک قیراط از پاداش اعمالش کاسته میشود».
1698- وعن أبی هریرةَt قالَ: قال رسولُ اللهِr: «مَنْ أمْسَکَ کَلْباً، فَإنَّهُ ینْقُصُ کُلَّ یَومٍ مِنْ عَمَلِهِ قِیرَاطٌ إلاَّ کَلْبَ حَرْثٍ أوْ مَاشِیَةٍ». [متفق علیه]([2])
وفی روایةٍ لِمسلمٍ: «مَنْ اقْتَنَى کَلْباً لَیْسَ بِکَلْبِ صَیْدٍ، وَلا مَاشِیَةٍ وَلا أرْضٍ، فَإنَّهُ یَنْقُصُ مِنْ أجْرِهِ قِیرَاطَانِ کُلَّ یَوْمٍ ».
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکه سگی نگه دارَد، روزانه یک قیراط از پاداش اعمالش کاسته میشود؛ مگر سگی که برای نگهبانی زراعت یا گلّه باشد».
در روایتی از مسلم آمده است: «هرکه سگی نگه دارَد که سگِ شکار یا برای نگهبانیِ گلّه یا زمین کشاورزی نباشد، روزانه دو قیراط از پاداش اعمالش کاسته میشود».
شرح
مولف/ میگوید: «باب: حرام بودن نگهداشتن سگ، مگر برای شکار یا نگهبانیِ گلّه یا زراعت».
سگ، نژاد و رنگهای گوناگونی دارد؛ اما بهطور ویژه از نگه داشتن سگِ سیاه منع شده است؛ زیرا سگِ سیاه از همه بدتر است؛ حتی بهفرمودهی پیامبرr اگر از جلوی نمازگزار عبور کند یا از فاصلهی میان نمازگزار و سُترهاش رد شود، نمازش باطل می شود و باید آن را از ابتدا بخواند؛ از اینرو از پیامبرr پرسیدند: مگر سگ سیاه چه تفاوتی با سگهای دیگر دارد؟ فرمود: «الْکَلْبُ الأَسْوَدُ شَیْطَانٌ»؛([3]) یعنی: «سگِ سیاه، شیطان است». بیشتر علما بر این باورند که سگ سیاه نمیتواند سگ شکار باشد و شکارش، جایز نیست؛ یعنی اگر سگِ سیاهی، دستآموز باشد و چیزی شکار کند، شکارش حلال نیست؛ همانگونه که شکارِ کافران، جز یهود و نصارا، حلال نمیباشد؛ البته شکارِ سایر سگها بنا بر شروطی که علما ذکر کردهاند، حلال است و اگر سگی غیر از سگ سیاه، مثلاً سگِ زرد از جلوی نمازگزار عبور کند، نمازِ انسان باطل نمیشود.
اما نگه داشتن سگ، حرام است و یکی از گناهان بزرگ به شمار میآید؛ زیرا در حدیث تصریح شده است که نگهداشتن سگ، باعث میشود که روزانه دو قیراط از پاداش اعمال انسان کسر گردد؛ البته نگه داشتن برخی از سگها از این وعید مستثناست. حد و اندازهی هر قیراط در حدیثی دیگر بیان شده است؛ چنانکه پیامبرr فرمود: «مَنِ اتَّبَعَ جَنَازَةَ مُسْلِمٍ إیماناً وَاحْتِسَاباً، وَکَانَ مَعَهُ حَتَّى یُصَلَّى عَلَیْهَا وَیُفرَغَ مِنْ دَفْنِهَا، فَإنَّهُ یَرْجعُ مِنَ الأَجْرِ بِقیراطَیْنِ کُلُّ قِیرَاطٍ مِثْلُ أُحُدٍ»؛([4]) یعنی: «هرکس از روی ایمان و به نیت پاداش، در تشییع جنازهی مسلمانی شرکت کند و تا پایان نماز جنازه و خاکسپاریِ وی حاضر باشد، با دو قیراط پاداش باز میگردد که هر قیراط، مانندِ کوهِ احد است». لذا کسی که سگ نگه میدارد- اگر سگِ شکار، یا سگِ گلّه یا برای نگهبانی زمین کشاورزی نباشد- روزانه از پاداش اعمالش به اندازهی یک یا دو کوهِ اُحُد کاسته میشود و این، بدین معناست که نگهداشتن سگ، گناه بزرگیست. همانگونه که در حدیث آمده است و پیشتر نیز بیان شد، نگه داشتن سگِ شکار، سگ گلّه و سگ نگهبانی از زمین کشاورزی، جایز است؛ همچنین جایز است که انسان برای نگهبانی از املاک و وسایل خود که در جایی که دورافتاده هستند، از سگ استفاده کند.
این، از حکمت اللهU میباشد که افراد بدطینت و ناپاک با همنوع خود اُنس میگیرند و افراد پاکسرشت با همنوع خویش؛ و چه خوب گفتهاند که:
کند همجنس با همجنس پرواز کبـوتـر با کبـوتر، باز بـا بـاز
از اینرو کافران را میبینیم که از نحلههای مختلف، علاقهی عجیبی به داشتنِ سگ دارند؛ حتی گاه دیده میشود که سگ را بر خود ترجیح میدهند و گوشت خوب و مرغوب را پیشِ سگ میگذارند تا بخورد و خودشان از گوشت نامرغوب تغذیه میکنند! یک کافر آنقدر به سگ خود علاقه دارد که روزانه او را در وان حمام میشوید و از انواع صابون و تمیزکنندهها استفاده میکند تا سگش را تمیز نماید؛ اما چه فایده که سگ، نجسالعین است و با این چیزها پاک نمیشود. کفار به کارهای شیطانی، علاقهی فراوانی دارند؛ به امر شیطان است که هرگونه بزهی از آنان سر میزند و انواع فسادها را مرتکب میشوند و به کفر و ضلالت روی میآورند و به بردگیِ شیطان تن میدهند و از امیال نفسانی خویش پیروی میکنند و بدینسان با انواع آلودگیها، اُنس دارند. از الله متعال میخواهیم که ما و آنان را در مسیر هدایت قرار دهد.
خلاصه اینکه نگهداشتن سگ بدون ضرورت یا سبب شرعی، یکی از گناهان بزرگ است و نجاست سگ، پلیدترین نوع نجاست میباشد؛ لذا اگر یک سگ ظرفی را بلیسد، واجب است که آن ظرف را هفت بار بشویند و در یکی از مراحل شستشو، از خاک استفاده کنند؛ در صورتی که سایر نجاستها بهگونهایست که اگر اثرش از میان برود، محل نجاست، پاک است؛ اما نجاست سگ فقط با روشی که بیان شد، از میان میرود.
([1]) صحیح بخاری، ش: 5480؛ و صحیح مسلم، ش: 1574.
([2]) صحیح بخاری، ش: (2322، 3324)؛ و صحیح مسلم، ش: 1575.
([3]) صحیح مسلم، ش: 510.
([4]) ر.ک: حدیث شمارهی 935. [مترجم]
1687- عن ابن عمرَ$ أنَّ رَسُولَ اللهِr قال: «إنَّ الَّذینَ یَصْنَعُونَ هذِهِ الصُّوَرَ یُعَذَّبُونَ یَوْمَ القِیامَةِ، یُقَالُ لَهُمْ: أحْیُوا مَا خَلَقْتُمْ». [متفق علیه]([1])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «آنانکه این اشکال را میسازند، روز قیامت عذاب داده شده، به آنها گفته میشود: آنچه را ساختهاید، زنده کنید».
1688- وعن عائشةَ& قالت: قَدِمَ رسُولُ اللهr مِنْ سَفَرٍ، وَقَدْ سَتَرْتُ سَهْوَةً لِی بِقِرامٍ فِیهِ تَمَاثیلُ، فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللهِr تَلَوَّنَ وَجْهُهُ، وقال: «یَا عائِشَةُ، أشَدُّ النَّاسِ عَذَاباً عِندَ اللهِ یَوْمَ القِیَامَةِ الَّذینَ یُضَاهُونَ بِخَلْقِ اللهِ»؛ قَالَتْ: فَقَطَعْنَاهُ فَجَعَلْنَا مِنهُ وِسَادَةً أوْ وِسَادَتَیْنِ. [متفق علیه]([2])
ترجمه: عایشه& میگوید: رسولاللهr از سفری بازگشت و من، بر سردرِ خانهام پردهای نصب کرده بودم که روی آن تصاویر جانداران بود. رسولاللهr هنگامی که آن را دید، رنگ چهرهاش دگرگون شد و فرمود: «ای عایشه! روز قیامت سختترین عذاب را در نزد الله، کسانی دارند که آفرینش الهی را (با ترسیم جانداران یا ساختن مجسمهی آنان) شبیهسازی میکنند». عایشه& میگوید: آن پرده را بریدیم و از آن، یک یا دو بالش درست کردیم.
1689- وعن ابن عباسٍ$ قالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهِr یَقُولُ: «کُلُّ مُصَوِّرٍ فی النَّارِ یُجْعَلُ لَهُ بِکُلِّ صُورَةٍ صَوَّرَهَا نَفْسٌ فَیُعَذِّبُهُ فی جَهَنَّمَ». قال ابنُ عباسٍ$: فإنْ کُنْتَ لا بُدَّ فَاعِلاً، فَاصْنعِ الشَّجَرَ وَمَا لا رُوحَ فِیهِ. [متفق علیه]([3])
ترجمه: ابنعباس$ میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «هر تصویرگری در آتش است
و در برابر هر جانداری که آن را بهتصویر کشیده، موجودی در دوزخ است که او را
عذاب میکند». ابنعباس$ فرموده است: «اگرناگزیر هستی که این
کار
را انجام دهی، پس درخت و
موجودات بیجان را بهتصویر بکش».
شرح
مولف/ احادیثی دربارهی حرام بودن مجسمهسازی و به تصویر کشیدن جانداران ذکر کرده است؛ گفتنیست که تصویرگری بر دو گونه میباشد:
نخست: مجسمهسازی؛ یعنی ساختن تصاویر حجمدار که منظور از آن، ساختن چهرهی انسان یا حیوان میباشد؛ این، حرام است و فرقی نمیکند که با هدفی حرام انجام شود یا با هدفی مباح؛ در هر دو صورت، حرام است؛ بلکه جزو گناهان بزرگ میباشد؛ زیرا پیامبرr تصویرگران و مجسمهسازان را نفرین نموده و بیان فرموده که سختترین عذاب را در روز قیامت، چنین کسانی دارند.
دوم: نقاشی یا کشیدنِ تصاویر بر روی کاغذ و امثال، بیآنکه دارای حجم یا جسم باشند. علما در اینباره اختلاف نظر دارند؛ برخی از آنها این نوع تصویرگری را جایز دانسته و گفتهاند: ایرادی ندارد؛ مگر آنکه قصدِ تصویرگر، هدفی حرام مانند تعظیم و گرامیداشتِ کسی باشد که صورتش را به تصویر کشیده است. در چنین موردی بیمِ آن میرود که با گذشتِ زمان، این تعظیم و گرامیداشت به شرک بینجامد؛ همچنانکه دربارهی قوم نوحu همینگونه شد و آنان نیکمردانی را بهتصویر کشیدند و پس از گذشت مدتی طولانی تصاویر این مردان را پرستیدند! برخی از علما میان مجسمهسازی یا حجمسازی تصاویر جاندار و کشیدنِ نقاشیِ آنها فرق گذاشته و به حدیث زید بن خالد استدلال کردهاند که در آن آمده است: «إِلاَّ مَا کَانَ رَقْمًا فِی ثَوْب»؛([4]) یعنی: مگر آنچه که بهصورت نقاشی بر روی پارچه بهتصویر کشیده شود». این دسته از علما گفتهاند: در حدیث، نقاشی بر روی پارچه مستثنا شده است؛ لذا فقط به تصویر کشیدن موجودات جاندار را حرام دانستهاند؛ ولی دیدگاه راجح این است که در این باره فرقی بین مجسمهسازی و نقاشی وجود ندارد و هر دو حرام است؛ زیرا کسی که با دست خویش نقاشی میکشد، میکوشد که اثرش در حدّ امکان شبیه به آفریدهی پروردگار باشد؛ لذا به تصویر کشیدن موجودات جاندار به صورت نقاشی نیز حرام است. اما عکسبرداری با ابزارهای فتوگرافی که در دوران پیامبرr وجود نداشت و جزو ابزارهای نوساختهی بشر است، با نقاشی کردن و بهتصویر کشیدن چشم و بینی و لبها که با دست انجام میشود، متفاوت است؛ تصویر حاصل از این ابزار، نتیجهی نوریست که بر چیزی میتابد و سپس چاپ میشود؛ یعنی عکسبرداری از طریق نور انجام میگردد و روشن است که نقاشی یا تصویرگری با عکسبرداری تفاوت دارد؛ لذا عکسبرداری، یعنی برداشتن تصویرِ یک مخلوق بدون دخالت دست بشر. بهعنوان مثال: اگر کسی، کتابی به دست خود بنویسد و سپس کسی دیگر با دوربین عکسبرداری یا با دستگاه کُپی از آن عکس بگیرد یا کپی بردارد، دربارهی کپی یا عکس بهدستآمده نمیگویند که این، کتابِ آقای عکاس یا تصویربردار است؛ بلکه میگویند: این، کتاب آقای نویسنده است. تفاوت نقاشی و عکس در همین است. البته ناگفته نماند که اگر عکسبرداری با ابزارهای امروزی با هدفی حرام انجام شود، بنا بر قاعدهی "سد ذرایع" که برای پیشگیری از ارتکاب حرام است، عکسبرداری با دوربین و ابزار مربوطه حرام میباشد و حکمش مانند خریدن تخم مرغ برای قماربازیست؛ یعنی اگرچه خریداریِ تخم مرغ در اصل خود جایز است، اما آنگاه که با هدف قماربازی باشد، حرام است؛ ولی اگر عکس گرفتن برای گواهینامهی رانندگی یا کارت شناسایی و امثالِ آن باشد، ایرادی ندارد؛ اما امروزه مردم به عکسبرداری بهعنوان یک تفریح و ثبت خاطرات نگاه میکنند و این، مثل یک آفت در میان آنها رواج پیدا کرده است؛ در این میان، بر ما واجب میباشد که میان آنچه که الله و پیامبرش حرام کردهاند و آنچه که آشکارا حرام نشده است، فرق بگذاریم تا از یکسو مردم را در تنگنا قرار ندهیم و از سوی دیگر، آنان را به حرام مبتلا نکنیم.
خلاصه اینکه روز قیامت به تصویرگر
دستور میدهند که در آنچه به تصویر کشیده است، روح بدمد؛ اما به تصویر کشیدن اشیای
بیروح مانند درختان، ماه و خورشید، کوهها و رودخانهها ایرادی ندارد. البته برخی
از علما گفتهاند: به تصویر کشیدن چیزهایی که رشد میکنند،- مانند درختان و
گیاهان- جایز نیست؛ زیرا در حدیث آمده است: «فَلْیَخْلُقُوا
حَبَّةً وَلْیَخْلُقُوْا
شَعِیْرَةً»؛([5]) یعنی: «پس دانهای گندم یا
دانهای جو بیافرینند» و گندم و جو اگرچه روح ندارند، اما
رشد میکنند. این نظریه بر خلاف دیدگاه جمهور علماست و صحیح، این است که به تصویر
کشیدن چنین چیزهایی ایرادی ندارد. همچنین به تصویر کشیدن آنچه که انسان میسازد،
درست است؛ مانند به تصویر کشیدن خودروها، خانهها، دروازهها و دیگر ساختههای دست
بشر؛ همچنین نقاشی کردن اندسته از آفریدههای الهی که رشد نمیکنند، مانند ماه و
خورشید و کوهها و امثال آن، بهاتفاق علما رواست؛ جمهور علما بر این باورند که
نقاشی کردن مخلوقاتی که رشد میکنند، اما روح ندارند، جایز است؛ ولی برخی از علما
مانند مجاهد بن جبر/ که تابعی مشهوریست، این را حرام دانستهاند؛ ولی قول راجح، این است که
ایرادی ندارد؛ ولی بهتصویر کشیدن چیزهایی که روح دارند، حرام میباشد؛ زیرا
پیامبرr
تصویرگران را نفرین نموده است.
اما عکسبرداری را بهطور مطلق نمیتوان در تصویرگریِ ممنوع داخل کرد؛ زیرا فرآیند عکسبرداری با تصویرگری متفاوت است؛ البته مشروط به اینکه عکسبرداری آمیخته به عملی حرام یا با هدفی حرام نباشد.
***
1690- وعنه قالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهِr یَقُولُ: «مَنْ صَوَّرَ صُورَةً فِی الدُّنْیَا، کُلِّفَ أَنْ یَنْفُخَ فِیهَا الرُّوحَ یَومَ القِیَامَةِ وَلَیْسَ بِنَافِخٍ». [متفق علیه]([6])
ترجمه: ابنعباس$ میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «هرکه در دنیا- موجود جانداری را در قالب نقاشی یا مجسمه- بهتصویر بکشد، روز قیامت مکلّف میشود که در آن روح بدمد؛ اما هرگز دمیدن روح، از او ساخته نیست».
1691- وعن ابن مسعودٍt قالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهِr یَقُولُ: «إنَّ أشَدَّ النَّاسِ عَذَاباً یَومَ القِیَامَةِ المُصَوِّرُونَ». [متفق علیه]([7])
ترجمه: ابنمسعودt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «سختترین عذاب را روز قیامت، تصویرگران دارند».([8])
1692- وعن أبی هریرة t قالَ: سَمِعْتُ رسُولَ اللهِr یقولُ: «قال اللهُ تَعَالَى: وَمَنْ أظْلَمُ مِمَّنْ ذَهَبَ یَخْلُقُ کَخَلْقِی؟ فَلْیَخْلُقُوا ذَرَّةً أوْ لِیَخْلُقُوا حَبَّةً، أوْ لِیَخْلُقُوا شَعِیرَةً». [متفق علیه]([9])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «الله متعال میفرماید: چه کسی ستمکارتر از کسیست که میرود تا چیزی همچون آفریدهی من بسازد؟ پس- اگر راست میگویند- یک مورچه یا یک دانه گندم یا جو بیافرینند».
1693- وعن أبی طلحةَt أنَّ رسُولَ اللهِr قالَ: «لا تَدْخُلُ المَلاَئِکَةُ بَیْتاً فیهِ کَلْبٌ وَلا صُورَةٌ». [متفق علیه]([10])
ترجمه: ابوطلحهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «فرشتگان به خانهای که در آن، سگ یا تصویر باشد، وارد نمیشوند».
1694- وعن ابن عمرَ$ قالَ: وَعَدَ رسُولَ اللهِr جِبْرِیلُ أنْ یَأتِیَهُ، فَرَاثَ عَلَیْهِ حَتَّى اشْتَدَّ عَلَى رَسُولِ اللهِr فَخَرَجَ فَلَقِیَهُ جِبریلُ فَشَکَا إلَیهِ، فَقَالَ: إنَّا لا نَدْخُلُ بَیْتاً فِیهِ کَلْبٌ وَلا صُورَةٌ. [روایت بخاری]([11])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: جبرئیل(u)به رسولاللهr وعده داد که نزدش بیاید؛ ولی دیر کرد و این بر رسولاللهr سخت آمد؛ لذا از خانه بیرون رفت. آنگاه جبرئیل نزدش آمد. رسولاللهr از او گلایه کرد. جبرئیل پاسخ داد: ما فرشتگان به خانهای که در آن سگ یا تصویر باشد، وارد نمیشویم.
1695- وعن عائشة& قالَتْ: واعدَ رسولَ اللهِr جبریلُu فی سَاعَةٍ أنْ یَأتِیَهُ، فَجَاءتْ تِلْکَ السَّاعَةُ وَلَمْ یَأتِهِ! قَالَتْ: وَکَانَ بِیَدِهِ عَصاً، فَطَرَحَهَا مِنْ یَدِهِ وَهُوَ یَقُولُ: «ما یُخْلِفُ اللهُ وَعْدَهُ وَلا رُسُلُهُ»؛ ثُمَّ التَفَتَ فإذَا جَرْوُ کَلْبٍ تَحْتَ سَرِیرِهِ. فقالَ: «یا عائشة! مَتَى دَخَلَ هَذَا الکَلْبُ؟» فَقُلْتُ: واللهِ مَا دَرَیْتُ بِهِ، فَأمَرَ بِهِ فَأُخْرِجَ، فَجَاءهُ جِبْرِیلُu، فقال رسُولُ اللهِr: «وَعَدْتَنِی، فَجَلَسْتُ لَکَ وَلَمْ تَأتِنِی»؛ فقالَ: «مَنَعَنِی الکَلْبُ الَّذِی کانَ فی بَیْتِکَ، إنَّا لا نَدْخُلُ بَیْتاً فِیهِ کَلْبٌ وَلا صُورَةٌ». [روایت مسلم]([12])
ترجمه: عایشه& میگوید: جبرئیلu به رسولاللهr وعده داد که در فلان وقت نزدش بیاید؛ آن وقت فرا رسید و جبرئیل نیامد. عایشه& میگوید: عصایی در دست رسولاللهr بود؛ آن را از دستش انداخت و میفرمود: «الله و فرستادگانش، خُلف وعده نمیکنند». سپس نگاهی به اطرافش انداخت و متوجه شد که تولهسگی زیر تخت اوست. پرسید: «این سگ کی وارد خانه شده است؟» گفتم: به الله سوگند که متوجه آمدنش نشدم. آنگاه دستور داد که بیرونش کنند. سپس جبرئیلu آمد. رسولاللهr فرمود: «به من وعده دادی و من بهانتظار آمدنت نشستم و نیامدی؟» جبرئیلu پاسخ داد: سگی که در خانهات بود، مرا- از ورود به خانه- باز داشت؛ زیرا ما فرشتگان به خانهای که در آن سگ یا تصویر باشد، وارد نمیشویم.
1696- وعن أبی الهَیَّاجِ حَیَّانَ بِن حُصَیْن قال: قال لِی عَلیُّ بن أبی طالبt: ألا أبْعَثُکَ عَلَى مَا بَعَثَنِی عَلَیْهِ رَسُولُ اللهِr؟ أن لا تَدَعَ صُورَةً إلاَّ طَمَسْتَهَا، وَلا قَبْراً مُشْرفاً إلاَّ سَوَّیْتَهُ. [روایت مسلم]([13])
ترجمه: ابوالهیاج، حیّان بن حُصَینt میگوید: علی بن ابیطالبt به من فرمود: «آیا تو را به مأموریتی بفرستم که رسولاللهr مرا به انجامِ آن دستور داد؟ هر تصویری که دیدی، از میان ببر و هر قبر مرتفع و بلندی را با خاک یکسان کن».
از احادیثی که مولف/ در این بخش از کتابش آورده است، چنین برداشت میشود که به تصویر کشیدن جانداران در قالب نقاشی و مجسمه، جزو گناهان بزرگ میباشد؛ زیرا وعید سخت و شدیدی در اینباره وارد شده و پیامبرr بر تصویرگران لعنت فرستاده است؛ یعنی نفرینشان کرده که از رحمت الهی، محروم و بهدور باشند. همچنین فرموده است: «هرکه در دنیا- موجود جانداری را در قالب نقاشی یا مجسمه- بهتصویر بکشد، روز قیامت مکلّف میشود که در آن روح بدمد؛ اما هرگز نمیتواند چنین کاری انجام دهد»؛ لذا تا زمانی که اللهU بخواهد، این عذاب از او برداشته نمیشود.
همچنین در حدیث قدسی آمده است که الله متعال میفرماید: «چه کسی ستمکارتر از کسیست که میرود تا چیزی همچون آفریدهی من بسازد؟»؛ یعنی هیچکس از چنین فردی ستمکارتر نیست. در ادامهی این حدیث امده است که اللهU میفرماید: «پس- اگر راست میگویند- یک مورچه یا یک دانه گندم یا جو بیافرینند»؛ یعنی اگر واقعاً در پیِ آفرینش اثری همچون آفریدهی الاهی هستند، دانهای گندم یا جو بیافرییند؛ ولی اگر همهی ساکنان آسمان و زمین جمع شوند که دانهای گندم بیافرینند، نمیتوانند و چنین کاری از آنان ساخته نیست؛ حتی با قالبریزی آرد و خمیر هم نمیتوانند دانهای گندم بسازند و بهفرض اینکه چنین کاری بکنند، مانند دانهی گندم، قابلیت رشد ندارد و اگر آن را در زمین بکارند، نمیروید. دانهی گندم و جو و نیز مورچه، سمبل مثال زدن برای اشیای کوچک و ناچیز هستند؛ وقتی انسان، توانایی آفرینش چنین چیزهایی را ندارد، روشن است که دیگر نمیتواند دربارهی آفرینش آثار بزرگتر لاف بزند.
از این حدیث چنین برداشت میشود که تصویرگری و نیز نگه داشتن تصویر در خانه، حرام است؛ زیرا فرشتگان به خانهای که در آن سگ و تصویر باشد، وارد نمیشوند. خانهای که فرشتگان وارد نشوند، چگونه خانهای خواهد بود؟! البته وجود اسکناسها و پولهایی که تصویر حکام و رهبران بر روی آنهاست، مستثناست؛ یعنی مردم که از این پولها بهضرورت استفاده میکند، گناهی ندارند و ایراد بر کسانی وارد است که این تصاویر را بر روی پولها چاپ میکنند. بر روی برخی از سکهها، تصاویر برجسته حک شده که بهمراتب بدتر از تصاویر موجود بر روی اسکناسهاست؛ با این حال، بدان سبب که استفاده از این پولها، ضرورت گریزناپذیر زندگیست، علما استفاده از این پولها را در مبادلات تجاری و زندگی روزمره، ممنوع و نادرست نمیدانند؛ همچنانکه استفاده از عکس و تصویر در کارتهای شناسایی، گواهینامهها و مواردی از این قبیل به یک ضرورت گریزناپذیر تبدیل شده، و چون بهاقتضای ضرورت است، ایرادی ندارد؛ زیرا الله متعال هیچ سختی و تنگنایی در دین نگذاشته است؛ همانگونه که میفرماید:
﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا﴾ [البقرة: ٢٨٦]
الله، هیچکس را جز به اندازهی توانش تکلیف نمیدهد.
لذا وجود سکهها و پولهای مذکور در خانه، مانع از ورود فرشتگان نیست. همچنین وجود تصویر بر روی چیزهایی چون فرش و بالش که زیر دست و پا قرار میگیرند و مورد احترام نیستند، ایرادی ندارد و بیشتر علما، این را مباح دانستهاند؛ البته بهتر است که از چنین وسایلی پرهیز شود؛ زیرا برخی از علما رحمهمالله، این را هم ناروا دانستهاند؛ اگرچه جمهور علما بر این باورند که استفاده از پتویی که تصویر موجودات جانداری مانند شیر بر روی آنست، ایرادی ندارد؛ البته با این شرط که از آن به عنوان زیرانداز استفاده شود .
در رابطه با تصاویری که بچهها با آنها بازی میکنند نیز رخصت وجود دارد و مانع از ورود فرشتگان به خانه نیستند؛ زیرا امالمومنین عایشهی صدیقه& عروسکی داشت که با آن بازی میکرد و پیامبرr او را از این کار باز نداشت؛ البته شایسته است که از عروسکهای امروزی که با کیفیتی بالا ساخته میشوند، پرهیز گردد؛ زیرا بیمِ آن میرود که استفاده از چنین عروسکهایی، در ممنوعیت مذکور داخل باشد.
بر کسی که تصویر یا مجسمهای میبیند، واجب است که آنرا از میان ببرد؛ زیرا علیt به ابوالهیاج اسدی فرمود: «آیا تو را به مأموریتی بفرستم که رسولاللهr مرا به انجامِ آن دستور داد؟ هر تصویری که دیدی، از میان ببر و هر قبر مرتفع و بلندی را با خاک یکسان کن». منظور از قبر مرتفع و بلند، قبریست که با ارتفاعش از زمین یا با چیزهایی که بر سرِ آن نصب میکنند، از سایر قبرها متمایز میباشد؛ چنانکه امروزه استفاده از سنگ قبر رواج پیدا کرده است و حتی بر روی آن، آیاتی از قرآن کریم را مینویسند؛ این کار، روا نیست و کسی که چنین قبری میبیند، باید بهپیروی از فرمان پیامبرr و بهتأسی از علی مرتضیt پیرامون قبر را بکَنَد و آن را تا حدّ امکان پایین بیاورد تا آیات نوشتهشده بر روی سنگ، در زیر خاک قرار گیرد و بدینسان، هم ارتفاع قبر از میان برود و هم آیات قرآن، از بیحرمتی مصون بمانند؛ زیرا بزرگترین بلا که شرک است، از تعظیم قبرها برمیخیزد.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 5951؛ و صحیح مسلم، ش: 2108.
([2]) صحیح بخاری، ش: 5954؛ و صحیح مسلم، ش: 2107.
([3]) صحیح بخاری، ش: 2225؛ و صحیح مسلم، ش: 2110.
([4]) صحیح بخاری، ش: 5958؛ و مسلم، ش: 2106 بهنقل از زید بن خالد از طلحهt.
([5]) صحیح بخاری، ش: 5953 بهنقل از ابوهریرهt.
([6]) صحیح بخاری، در چندین مورد، از جمله: (5963، 7042)؛ و صحیح مسلم، ش: 2110. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 1552 گذشت. (مترجم)]
([7]) صحیح بخاری، ش: 5950؛ و صحیح مسلم، ش: 2109.
([8]) یعنی کسانی که جانداران را در قالب نقاشی و مجسمه بهتصویر میکشند. [مترجم]
([9]) صحیح بخاری، ش: (5953، 7559)؛ و صحیح مسلم، ش: 2111.
([10]) صحیح بخاری، ش: (3225، 5949)؛ و صحیح مسلم، ش: 2016.
([11]) صحیح بخاری، ش: 5960.
([12]) صحیح مسلم، ش: 2104.
([13]) صحیح مسلم، ش: 969.
304- باب: نهی از بدشگونی یا فال بد زدن
در اینباره احادیث باب پیشین نیز صادق است.
1683- وعن أنسٍt قَالَ: قَالَ رسولُ اللهِr: «لا عَدْوَى وَلا طِیَرَةَ، وَیُعْجِبُنی الفَألُ»؛ قالُوا: وَمَا الفَألُ؟ قَالَ: «کَلِمَةٌ طَیِّبَةٌ». [متفق علیه]([1])
ترجمه: انسt میگوید: رسولاللهr فرمود: «سرایت بیماری و نیز بدشگونی، حقیقت ندارند؛ ولی به فال نیک گرفتن را میپسندم». پرسیدند: به فال نیگ گرفتن، چیست؟ فرمود: «سخنی نیکوست (که به انسان روحیه و شادابی میدهد)».
1684- وعن ابن عمرَ$ قَالَ: قَالَ رسول اللهr: «لا عَدْوَى وَلا طِیَرَةَ؛ وإنْ کَانَ الشُّؤمُ فی شَیْءٍ فَفِی الدَّارِ، وَالمَرْأَةِ، والفَرَسِ». [متفق علیه]([2])
ترجمه: انسt میگوید: رسولاللهr فرمود: «سرایت بیماری و نیز بدشگونی، حقیقت ندارند؛ اگر شومی در چیزی وجود داشته باشد، در خانه، زن و اسب است».
1685- وعن بُریْدَةَt أنَّ النَّبِیَّr کَانَ لا یَتَطَیَّرُ. [روایت ابوداود با اِسنادِ صحیح]([3])
ترجمه: بریدهt میگوید: پیامبرr هیچ چیزی را بدشگون و شوم نمیدانست (و هیچگاه فال بد نمیزد).
1686- وعن عُروة بن عامرٍt قالَ: ذُکِرَتِ الطِّیَرَةُ عِنْدَ رَسولِ اللهِr؛ فقالَ: «أحْسَنُهَا الفَألُ؛ وَلا تَرُدُّ مُسْلِماً فإذا رَأى أحَدُکُمْ ما یَکْرَهُ، فَلیْقلْ: اللَّهُمَّ لا یَأتِی بِالحَسَناتِ إلاَّ أنْتَ، وَلا یَدْفَعُ السَّیِّئَاتِ إلاَّ أنْتَ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلا بِکَ». [حدیث صحیحیست که ابوداود با اِسنادِ صحیح روایت کرده است.]([4])
ترجمه: عروه بن عامرt میگوید: نزد رسولاللهr سخن از بدشگونی به میان آمد؛ فرمود: بهترینش به فال نیک گرفتن (و سخن نیکوییست که به انسان روحیه میدهد)؛ البته بدشگونی نباید مسلمان را از تصمیمش منصرف کند؛ هرگاه هریک از شما چیزی دید که نمیپسندید، بگوید: اللَّهُمَّ لا یَأتِی بِالحَسَناتِ إلاَّ أنْتَ، وَلا یَدْفَعُ السَّیِّئَاتِ إلاَّ أنْتَ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلا بِکَ».([5])
شرح
مولف/ میگوید: «باب: نهی از بدشگونی یا به فال بد گرفتن».
بدشگونی، این است که انسان، چیزی را که میبیند یا میشنود یا زمان و مکانی را بدشگون و شوم بداند؛ در عربی به بدشگونی، "تَطَیُّر" گویند که به معنای پریدن یا پرواز کردن است؛ زیرا عربها بیشتر بدین شکل فال میگرفتند که ابتدا پرندهای را پرواز میدادند؛ آنها بنا بر خرافاتی که به آن باور داشتند، معتقد بودند که اگر پرنده به هر سمتی پرواز کند، حالت و صورتِ قضیه یا تصمیمشان فرق میکند؛ لذا اگر پرنده به سمتِ راست پرواز میکرد، نزدشان تعبیرِ خودش را داشت و اگر به سمت چپ میپرید، تعبیرِ دیگری برایش داشتند؛ و چنانچه مستقیم یا در جهت مقابل پرواز میکرد، نظرِشان متفاوت بود و اگر پرنده برمیگشت و به جهت مخالف میپرید، طورِ دیگری تعبیرش میکردند! آنها بدینسان فال میگرفتند و این، جهتِ پروازِ پرندگان بود که نقشی اساسی در تصمیمگیریهای عربهای پیش از اسلام داشت و باعث میشد که کاری را انجام دهند یا از کاری منصرف شوند! مثلاً اگر کسی قصدِ سفر میکرد و پرندهی فالَش به سمت چپ میپرید، میگفت: این، یک هشدار است؛ پس به سفر نمیروم. ولی اگر پرندهاش به سمت راست پرواز میکرد، میگفت: این، سفرِ خوبیست؛ یعنی به چنین خرافههایی معتقد بودند.
آنها همچنین برخی از روزها و برخی از ماهها را بدشگون میدانستند و برخی از صداها و حتی برخی از اشخاص را به فالِ بد میگرفتند. چنانکه امروزه نیز برخی از مردم، به چنین خرافاتی باور دارند؛ مثلاً اگر هنگام خروج از خانه، با شخصی بدسیما روبهرو شوند، آن روز را بد میپندارند و میگویند: امروز، روزِ بدشانسیست و اگر شخصِ خوشسیمایی ببینند، میگویند: امروز، روزِ خوششانسی است!
عربها ازدواج در ماه شوال را بدشگون می پنداشتند و میگفتند: کسی که در ماه شوال ازدواج کند، در ازدواجش دچارِ شکست میشود! این، پندارِ عربها دربارهی ازدواج در ماه شوال بود. امالمؤمنین عایشه& میگوید: پیامبرr در شوال با من ازدواج کرد؛ یعنی عقد نکاح ایشان در شوال بود و در ماه شوال نیز عایشه را به خانه بُرد. لذا عایشه& میفرمود: هیچکس خوشبختتر از من نیست.
بدون شک رسولاللهr پس از اینکه با عایشه& ازدواج کرد، او را بیش از سایر همسرانش دوست داشت؛ گرچه عقد نکاح و نیز ازدواج آنها هر دو در ماه شوال بود. اما عربها از روی نادانی و بیخردی، میگفتند: ازدواج در ماه شوال، فرجامِ نیکی ندارد. در صورتی که ما بسیاری از مردم را میبینیم که در ماه شوال ازدواج میکنند و ازدواج موفّق و مبارکی دارند. همچنین برخی از مردم عدد سیزده را شوم میدانند؛ این، خرافه است و هیچ اصلی ندارد.
سپس مولف/ حدیثی بدین مضمون آورده است که پیامبرr از بدشگونی و به فال بد گرفتن نهی نمود و فرمود: «سرایت بیماری و نیز بدشگونی، حقیقت ندارند؛ ولی به فال نیک گرفتن را میپسندم». پرسیدند: به فال نیگ گرفتن، چیست؟ فرمود: «سخنی نیکوست (که به انسان روحیه و شادابی میدهد)». سخن نیکو، انسان را فراخبال میگرداند؛ لذا چه خوبست که هر چیزی را به فال نیک بگیریم و به جای بدبینی، خوشبین باشیم؛ همانگونه که پیامبرr در جریان صلح حدیبیه، با خوشبینی عمل کرد؛ قریشیان در چند مرحله نمایندگانی را برای مذاکرهی صلح نزد پیامبرr فرستادند؛ سرانجام سهیل بن عمروt که هنوز مسلمان نشده بود، به نمایندگی از سوی قریش برای مذاکره نزد رسولاللهr آمد. رسولاللهr همینکه سهیل را دید، فرمود: این سهیل است؛ بهگمانم اللهU این امر را برای شما سهل گردانیده است و بدینسان نام سهیلt را به فال نیک گرفت. پس به فال نیک گرفتن، خوب و پسندیده است؛ زیرا به انسان روحیه میدهد و باعث میشود که انسان عزم خویش را برای کارهای نیک جزم بگرداند؛ ولی بدشگونی و به فال بد گرفتن، وسوسهایست که در دلِ انسان خطور میکند و نتیجهی معکوس دارد؛ از اینرو باید این وسوسه را از قلب و درون خود محو کنیم و همواره خوشبین باشیم و دنیا را در برابر خویش، گسترده ببینیم و راهِ پیشِ روی خود را همواره باز بدانیم و اگر چیزی دید که نمیپسندید یا این چنین وسوسهای به شما دست داد، بگویید: «اللَّهُمَّ لا خَیْرَ إِلاَّ خَیْرُکَ وَلا طَیْرَ إِلاَّ طَیْرُکَ وَلا إِلَهَ غَیْرُکَ»؛([6]) یعنی: «یا الله! هیچ خیری جز آنچه تو آن را خیر گردانیدهای و نیز هیچ شرّی جز آنچه تو مقدّرش فرمودهای، وجود ندارد و هیچ معبود راستینی جز تو نیست».
در حدیث انسt آمده است: رسولاللهr فرمود: «...اگر شومی در چیزی وجود داشته باشد، در خانه، زن و اسب است»؛ زیرا خانه، زن و سواریِ انسان، در بیشتر اوقات با او هستند؛ زن بدخُلق و ناسازگار مشکلات فراوانی برای شوهرش ایجاد میکند؛ خانهی کوچک و تنگی که امکانات کافی ندارد، رنجآور است و امروزه که به جای اسب از ماشین استفاده میکنیم، میبینیم که اگر ماشینِ انسان خراب شود، چه همه برای انسان، خستهکننده و رنجآور میباشد؛ سنگینی ترافیک، حوادث رانندگی و آلودگی هوا به جای خود! لذا اگر انسان به چنین مصایبی گرفتار شد، باید از شرّ شیطان راندهشده به اللهU پناه ببرد و دعای مذکور را بگوید.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 5756؛ و صحیح مسلم، ش: 2224.
([2]) صحیح بخاری، ش: 5753؛ و صحیح مسلم، ش: 2225.
([3]) صحیح الجامع، ش: 4841؛ و السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 762؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: 3319.
([4]) ضعیف است؛ ضعیف الجامع، ش: 199؛ و السلسلۀ الضعیفۀ، ش: 1619؛ و ضعیف أبی داود، از آلبانی/، ش: 843.
([5]) ترجمهی دعا: «یا الله! کسی جز تو نیکیها را نمیآورَد و کسی جز تو، بدیها را دفع نمیکند؛ هیچ بازدارندهای (از گناه) و هیچ نیرویی (برای اطاعت) جز به خواست و توفیقِ تو وجود ندارد».
([6]) مسند احمد، ش: 7045؛ شعیب ارنؤوط این حدیث را حسن دانسته است. [مترجم]