193- باب: امر به پایبندی به نمازهای فرض و نهی اکید و تهدید سخت نسبت به ترکِ آنها
الله متعال میفرماید:
﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ ٢٣٨﴾ [البقرة: ٢٣٨]
بر تمام نمازها و بهویژه نماز عصر، پایبند باشید و خاشعانه در پیشگاه الله (به عبادت) بایستید.
و میفرماید:
﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمۡ﴾ [التوبة: 5]
...اگر توبه کردند و نماز را برپا داشتند و زکات دادند، راهشان را باز بگذارید (و رهایشان کنید).
1081- وعن ابن مسعودٍt قال: سألتُ رَسُولَ اللهِr أیُّ الأعْمَالِ أفْضَلُ؟ قَالَ: «الصَّلاَةُ عَلَى وَقْتِهَا»؛ قلتُ: ثُمَّ أیٌّ؟ قَالَ: «بِرُّ الوَالِدَیْنِ» قلتُ : ثُمَّ أیٌّ؟ قَالَ: «الجِهَادُ فی سَبِیلِ اللهِ». [متفقٌ علیه]([1])
ترجمه: عبدالله بن مسعودt میگوید: از رسولاللهr پرسیدم: کدامین عمل نزد الله متعال، پسندیدهتر است؟ فرمود: «نمازِ سرِ وقت». گفتم: سپس کدامین عمل؟ فرمود: «نیکی به پدر و مادر». سؤال کردم: سپس چه عملی؟ فرمود: «جهاد در راه الله».
شرح
مؤلف/ میگوید: در «باب: پایبندی بر نمازها و هشدار شدید نسبت به ترکِ آنها».
اللهU در شبانهروزی پنج نوبت نماز را بر بندگانش فرض فرموده است؛ پیامبرr از اللهU تقاضا نمود که بر بندگانش آسان بگیرد و از نمازهای یومیه که ابتدا پنجاه نوبت در شبانهروز بود بکاهد؛ الله متعال فرمود: «تعداد نمازها، پنج نوبت است؛ اما در ترازوی اعمال بهاندازهی پنجاه نوبت میباشد». شخصی از پیامبرr دربارهی اسلام و نماز پرسید؛ پیامبرr برایش بیان نمود که اللهU نمازهای پنجگانه را فرض نموده است. عرض کرد: آیا نماز دیگری هم بر من واجب است؟ فرمود: خیر؛ مگر اینکه خواسته باشی نافله بخوانی. همچنین زمانیکه معاذ بن جبلt را به یمن فرستاد، به او فرمود: «به آنها - یعنی اهل یمن- خبر بده که الله در شبانهروز پنج نماز بر آنان فرض کرده است».
الله متعال به پایبندی بر همهی نمازها بهویژه نماز عصر دستور داده و فرموده است:
﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ﴾ [البقرة: ٢٣٨]
بر تمام نمازها و بهویژه نماز عصر، پایبند باشید.
پیامبرr که داناترین فرد نسبت به کتابالله میباشد، ﴿ٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ﴾ را به «نماز عصر» تفسیر نموده است. وقتی پیامبرr به چیزی تصریح کند، دیگر سخن و دیدگاه دیگران اعتبار ندارد. بدینسان نماز عصر بهخاطر فضیلت و امتیازی که دارد، بهطور خاص ذکر شده است. الله متعال میفرماید:
﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمۡ﴾
...اگر توبه کردند و نماز را برپا داشتند و زکات دادند، راهشان را باز بگذارید (و رهایشان کنید).
همچنین میفرماید:
﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ فَإِخۡوَٰنُکُمۡ فِی ٱلدِّینِ﴾ [التوبة: ١١]
پس اگر توبه کردند و نماز را برپا داشتند و زکات دادند، برادران دینی شما هستند.
کاش جناب مؤلف/ این آیه را به جای آیهی پیشین ذکر میکرد؛ زیرا این آیه، نشان میدهد که هرکس نماز نخواند، کافر است. سپس مؤلف، حدیثی بدین مضمون آورده که ابنمسعودt از پیامبرr پرسید: کدامین عمل نزد الله متعال، پسندیدهتر است؟ فرمود: «نمازِ سرِ وقت». یعنی: ادای نماز در وقتی که شریعت تعیین کرده است؛ لذا اگر شرایط بهگونهایست که به حکم شریعت، تقدیم نماز و ادای آن در اول وقت بهتر میباشد، پس تقدیم نماز بهتر میباشد و آنگاه که مطابق آموزههای شرعی، تأخیرِ آن بهتر میباشد، بهتر است که نماز را بهتأخیر بیندازیم. گفتنیست: تقدیم نمازهای پنجگانه و ادای آنها در اولِ وقت، بهتر و افضل میباشد؛ مگر نماز عشا که بهتر است با تأخیر ادا شود؛ البته مشروط به اینکه بر مردم دشوار نباشد. همچنین نماز ظهر که بهتر است در گرمای تابستان با تأخیر ادا شود تا شدت گرما کاهش یابد و برای مردم، آسانتر باشد. اما برای نمازهای صبح، عصر و مغرب، بهتر است که تعجیل شود. منظور از تعجیل، این است که پس از اذان، آنقدر فاصله و فرصت باشد که شخصی که صدای اذان را میشنود، برخیزد، وضو بگیرد و برای نماز آماده شود. این، معنای تعجیل یا تقدیم نماز و ادایِ آن در اول وقت است؛ نه اینکه بلافاصله پس از اذان، نماز اقامه گردد.
ابنمسعودt پرسید: سپس کدامین عمل برتر است؟ پیامبرr فرمود: «نیکی به پدر و مادر». یعنی: انسان در خدمت به آنها کوتاهی نکند؛ با آنها بهنیکی سخن بگوید، احترامشان را نگه دارد و از کمک مالی و خدمتِ عاطفی به آنان دریغ نورزد. ابنمسعودt سؤال کرد: سپس چه عملی؟ فرمود: «جهاد در راه الله». ابنمسعودt میگوید: «اگر بیش از این میپرسیدم، بهقطع رسولاللهt نیکیهای دیگری را نیز برایم برمیشمرد». این حدیث، دلیلی بر اثبات محبت برای الله متعال است؛ یعنی: اللهU کارهای نیک را دوست دارد؛ همانگونه که نیکوکاران را دوست دارد. و بیشک محبت اللهU به محبت بندگانش نمیمانَد و محبتی در شأنِ اوست و سخن از چگونگیِ این محبت، انحراف و کجروی دربارهی صفات والای الاهیست. در حدیث ابنمسعودt بیان شده که نیکی به پدر و مادر، بر جهاد در راه الله مقدّم است؛ هم در زمینههای واجب و هم در عرصهی نفل یا اعمال مستحب و داوطلبانه. به عبارت دیگر: نیکی به پدر و مادر در شرایطی که واجب است، بر جهادِ واجب برتری دارد؛ و نیز در شرایطی که نیکی به پدر و مادر، واجب نیست و مستحب میباشد، از جهاد داوطلبانه و غیرواجب برتر است. مثلاً اگر پدر و مادری، کسی جز فرزندشان را نداشته باشند که به آنها خدمت و رسیدگی کند، در چنین شرایطی بر فرزندشان واجب است که نزدشان بمانَد و به جهاد نرود؛ اما اگر کسی هست که به آنها خدمت و رسیدگی نماید، ماندنِ فرزند در کنار پدر و مادرش، مستحب است. لذا اگر به حضورش در جهاد نیاز است، بهتر است که به جهاد برود و گرنه، نیکی به پدر و مادر، برتر و افضل میباشد. والله اعلم.
در رابطه با نماز صبح، یادآور میشوم که دقت کنید: وقتِ نماز داخل شده باشد و پس از اطمینان کامل به دخول وقت، نماز را اقامه کنید.
***
1082- وعن ابن عمرَ$ قَالَ: قال رَسُول اللهِr: «بُنِیَ الإسْلامُ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةِ أنْ لا إله إلا اللهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ، وَإِقَامِ الصَّلاَةِ، وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ، وَحَجِّ البَیْتِ، وَصَوْمِ رَمَضَانَ». [متفقٌ علیه]([2])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است: گواهی به اینکه معبود برحقی جز الله وجود ندارد و اینکه محمد، فرستادهی اوست؛ ادای نماز، پرداختِ زکات، حجّ بیتالله، و روزهی ماه رمضان».
شرح
مؤلف/ در باب امرِ به پایبندی بر نمازهای فرض و نهی اکید و هشدارِ سخت نسبت به ترکِ آنها، حدیثی بدین مضمون آورده است که: ابنعمر$ میگوید: پیامبرr فرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است: گواهی به اینکه معبود برحقی جز الله وجود ندارد و اینکه محمد، فرستادهی اوست؛ ادای نماز، پرداختِ زکات، حجّ بیتالله، و روزهی ماه رمضان». در روایتی دیگر، روزهی ماه رمضان پیش از حج بیتالله ذکر شده است؛ بخاری/ بنا بر روایت نخست، در بخشبندی صحیح خود، حج را پیش از روزه ذکر کرده است.
رسولاللهr فرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است». بدینسان رسولاللهr اسلام را به کاخی تشبیه فرمود که پنج ستون دارد؛ یعنی این ستونها، پایه و اساسِ کاخ بهشمار میآیند و اگر یکی از ستونها از میان برود، همهی کاخ فرو میریزد و ویران میشود. هر کاخی که بر روی ستونهای استوار بنا نگردد، سستپایه است و بنایی محکم و استوار محسوب نمیشود؛ اما اسلام، بنایی استوار دارد که اللهU آن را برای بندگانش پایهگذاری کرده و فرموده است:
﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗا﴾ [المائدة: ٣]
امروز برای شما دینتان را کامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را برای شما به عنوان دین پسندیدم.
رسولاللهr پایههای اصلیِ اسلام را در پنج عدد برشمرده و فرموده است: «گواهی به اینکه معبود برحقی جز الله وجود ندارد و اینکه محمد، فرستادهی اوست»؛ یعنی: نخستین رکن اسلام، این است با ایمانِ قلبی، شهادتین را بر زبان بیاوری و گواهی دهی که معبود راستینی جز الله وجود ندارد و آنچه جز الله پرستش میشود، باطل است. برخی از انسانها، خورشید را میپرستند و برخی دیگر ماه را؛ برخی هم ستارهپرست هستند و عدهای، گاوپرست! حتی در دنیا کسانی یافت میشنود که آلتِ تناسلی زنان را میپرستند!
آیینها و ملتهای گوناگونی در دنیا وجود دارد؛ اما معبود برحق کیست؟ آری؛ اللهU، یگانه معبود راستین است. این، مقتضایِ عقل و شرع است؛ زیرا ذاتی شایستهی عبادت میباشد که آفریدهها را خلق کرده است؛ چه کسی مخلوقات را آفریده است؟ آری؛ اللهU. چنانکه میفرماید:
﴿أَمۡ خُلِقُواْ مِنۡ غَیۡرِ شَیۡءٍ أَمۡ هُمُ ٱلۡخَٰلِقُونَ ٣٥﴾ [الطور: ٣٤]
آیا بدون آفریدگار، آفریده شدهاند یا خودشان آفرینندهاند؟
و میفرماید:
﴿أَفَرَءَیۡتُم مَّا تُمۡنُونَ ٥٨ ءَأَنتُمۡ تَخۡلُقُونَهُۥٓ أَمۡ نَحۡنُ ٱلۡخَٰلِقُونَ ٥٩﴾ [الواقعة: ٥٨، ٥٩]
آیا به آنچه در رحمها میریزید، توجه کردهاید؟ آیا شما، آنرا میآفرینید یا ما آفریدگاریم؟
اگر همهی آفریدهها، جمع شوند تا جنینی بیافرینند، نمیتوانند؛ بلکه اللهU میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن یَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥ﴾ [الحج : ٧٣]
ای مردم! مثالی بیان میشود؛ پس به آن گوش بسپارید. بیگمان معبودانی که به جای الله میخوانید، هرگز نمیتوانند مگسی بیافرینند؛ هرچند همهی آنها برای آفریدن مگس جمع شوند.
سبحانالله! همهی معبودان باطل با گوناگونی و تعددی که دارند، حتی توانایی آفرینش یک مگس را هم ندارند؛ اگرچه همهی آنها بدین منظور گرد هم آیند. این در زمینهی مسایل تکوینیست؛ و اما ناتوانیِ آنها در زمینهی مسایل تشریعی در این فرمودهی الله متعال نمایان است که میفرماید:
﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن یَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا یَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ کَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِیرٗا ٨٨﴾ [الإسراء: ٨٨]
بگو: اگر همهی انسانها و جنها جمع شوند و بخواهند همانند این قرآن را بیاورند، هرگز نمیتوانند مانندِ آن را بیاورند؛ هرچند یاور و پشتیبان یکدیگر باشند.
لذا هیچکس نمیتواند کلامی همانند کلام الله بیاورد؛ و نیز هیچکس تواناییِ آفرینش هیچیک از آفریدههای الاهی را ندارد.
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ﴾ [لقمان: ٢٥]
و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است، بهطور قطع خواهند گفت: «الله».
همچنین میفرماید:
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَهُمۡ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُ﴾ [الزخرف: ٨٧]
و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آنها را آفریده است، بهقطع میگویند: «الله».
و نیز میفرماید:
﴿قُلۡ مَن یَرۡزُقُکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن یَمۡلِکُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن یُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ وَیُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتَ مِنَ ٱلۡحَیِّ وَمَن یُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَیَقُولُونَ ٱللَّهُ﴾
[یونس : ٣١]
بگو: چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی میدهد یا چه کسی مالک و آفریدگار گوش و چشمهاست و چه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده پدید میآورد و چه کسی به تدبیر امور میپردازد؟ خواهند گفت: الله.
بنابراین ذاتی که دارای چنین ویژگیهاییست، شایستهی عبادت میباشد؛ آیا چیزی که خود به رسیدگی و اداره نیاز دارد، شایستهی عبادت است؟ هرگز؛ چنانکه خورشید، اداره میشود:
﴿وَٱلشَّمۡسُ تَجۡرِی لِمُسۡتَقَرّٖ لَّهَاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ ٣٨﴾ [یس: ٣٨]
و خورشید که همواره به سوی قرارگاهش درحرکت است( یکی از نشانههای قدرت الاهیست)؛ این، تقدیر و اندازهگیری (پروردگار) توانا و داناست.
پس آیا خورشید، شایستهی عبادت است؟! آیا ماه، این شایستگی را دارد که پرستش شود؟ ستارگان و درختان، مخلوق پروردگارند و هیچیک از اینها شایستهی پرستش نیست.
شماری از قوم ابراهیمu ستارهپرست بودند؛ لذا آن بزرگوار برای اینکه آنان را متوجه اشتباهشان نماید، هنگامیکه پردهی سیاه شب بر آسمان کشیده شد و ستارهای دید، گفت: این، پروردگار من است و آنگاه که ستاره غروب کرد، اظهار داشت که «غروبکنندگان را دوست ندارم». عده ای از قومش ماهپرست بودند؛ لذا هنگامیکه ماه را در حالِ طلوع دید، فرمود: «این، پروردگار من است». و چون ماه غروب کرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا هدایت نکند، بهقطع جزو گمراهان خواهم بود». سپس خورشیدپرستان را به چالش کشید و آنگاه که خورشید را در حال طلوع دید، فرمود: «این، پروردگار من است؛ این، بزرگتر میباشد». وقتی خورشید غروب کرد، گفت:
﴿یَٰقَوۡمِ إِنِّی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِکُونَ ٧٨ إِنِّی وَجَّهۡتُ وَجۡهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ حَنِیفٗاۖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ٧٩ ﴾ [الأنعام: ٧٨، ٧٩]
«ای قوم من! از آنچه شرک میورزید، بیزارم؛ من، از روی اخلاص و گرایش به توحید به سوی کسی روی میآورم که آسمانها و زمین را پدید آورده است. و من، جزو مشرکان نیستم».
لذا «لاإلهإلاالله»، یعنی: هیچ معبود راستینی جز الله وجود ندارد و هرچه جز او پرستش میشود، باطل است. برادرانم! شگفتا که روز رستاخیز، هم بتها و معبودان باطلی که جز الله میپرستند، هیزمِ دوزخ خواهند بود و هم کسانی که اینها را عبادت میکنند؛ یعنی: همهی اینها با معبودان باطلشان همانند هیزم در آتش دوزخ میسوزند:
﴿إِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ ٩٨ لَوۡ کَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَإلهةٗ مَّا وَرَدُوهَاۖ وَکُلّٞ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٩٩﴾ [الانبیاء: ٩٨، ٩٩]
بیگمان شما و معبودانی که جز الله میپرستید، هیزم دوزخید و همگی شما وارد دوزخ خواهید شد. اگر اینها معبودان راستینی بودند، هرگز وارد دوزخ نمیشدند و همگی در آن جاودانه میمانند.
آری؛ آیا بهراستی اگر این بتها معبودان برحقی بودند، وارد دوزخ میشدند؟ آیا در این صورت سزاوار بود که عبادتکنندگانشان به دوزخ بروند؟ هنگامیکه این آیات نازل شد، مشرکان کوشیدند تا شبههافکنی کنند؛ گفتند: نصارا، عیسی بن مریم را میپرستند؛ پس عیسی نیز وارد دوزخ خواهد شد. لذا الله متعال این آیات را نازل فرمود:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِکَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ ١٠١ لَا یَسۡمَعُونَ حَسِیسَهَاۖ وَهُمۡ فِی مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَ ١٠٢ لَا یَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَکۡبَرُ وَتَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ هَٰذَا یَوۡمُکُمُ ٱلَّذِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ ١٠٣﴾ [الانبیاء: ١٠١، ١٠٣]
همانا کسانی که پیشتر، از سوی ما برایشان نیکی مقرر شد، از دوزخ دور میمانند؛ صدای دوزخ را نمیشنوند و از نعمتهایی که دلشان بخواهد، برای همیشه بهرهمند هستند. رنج و سختی بزرگ (رستاخیز) آنان را اندوهگین نمیکند و فرشتگان به استقبالشان میآیند (و میگویند:) این، همان روزیست که وعدهاش را به شما میدادند.
عیسی بن مریمu یکی از کسانیست که از سوی الله متعال برایشان بهشت برین مقرر شده است؛ زیرا او، یکی از پیامبران اولوالعزم میباشد. لذا باید دانست که هر چیز و هر کسی که جز الله پرستش میشود، باطل است؛ فرقی نمیکند که ماه و ستاره باشد یا یک بندهی نیک و شایسته یا یک رییس و فرمانروا. آنچه جز الله پرسش شود، هم خودش باطل است و هم پرستش وی. «لاإلهإلاالله»، حاوی اخلاصیست که عبادت، جز با آن درست نیست؛ عبارت پس از آن، یعنی «محمد رسولالله» نیز اذعان به رسالت محمد مصطفیr است و این دو عبارت با هم، اساسیترین و نخستین رکن اسلام میباشد.
و اما دومین رکن اسلام، ادای نماز است؛ بهاجماع مسلمانان، نمازهای فرض، همان نمازهای پنجگانه است: صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا؛ گفتنیست که نماز جمعه، ذیلِ نماز ظهر میگنجد. و دربارهی سایر نمازها اختلاف نظر وجود دارد:
علما دربارهی نماز «وتر»، اختلاف دیدگاه دارند که آیا واجب است و انسان با ترکِ آن گنهکار میشود یا سنت است؟ این موضوع، شرح و تفصیل دارد: اگر کسی به قیام یا نماز شب عادت داشته باشد، نماز وتر بر او واجب است و در غیر این صورت، نماز وتر بر او واجب نیست. البته قول راجح، این است که نماز وتر واجب نیست.
دربارهی «نماز کسوف» (خورشیدگرفتگی) نیز اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی از علما آنرا واجب دانستهاند و برخی از علما گفتهاند: واجب نیست. اما قول راجح، این است که واجب میباشد؛ زیرا پیامبرr به نماز کسوف دستور داد و هنگامیکه خورشید گرفت، پریشان و نگران شد و نمازی گزارد که پیشتر همانندِ آنرا به جا نیاورده بود. گفتنیست که نماز کسوف، فرض کفایه است؛ یعنی اگر تعدادی از ساکنان شهر نماز کسوف بخوانند، از دیگران ساقط میشود.
دربارهی «تحیةالمسجد» اختلاف است که آیا واجب میباشد یا خیر؟ دیدگاهی که تحیۀالمسجد را واجب میداند، قویتر است؛ اما نمیتوان این را قطعی دانست. چون احادیثی وجود دارد که بیانگر عدم وجوب تحیۀالمسجد است؛ مانند آمدن امام در روز جمعه؛ چنانکه پیامبرr روز جمعه وارد مسجد شد و بدون اینکه تحیۀالمسجد بخواند، روی منبر رفت و سخنرانی کرد. همچنین اخبار و روایتهایی در دست میباشد که بیانگر واجب نبودن تحیۀالمسجد است.
علما دربارهی حکم نمازهای دو عید نیز اختلاف دیدگاه دارند؛ برخی از علما نمازهای عیدین را واجب دانستهاند و شماری دیگر، سنت. و برخی دیگر از علما گفتهاند: فرض کفایه است. لذا فقط بر وجوب نمازهای پنجگانه و نیز نماز جمعه که در ذیل نماز ظهر میگنجد، اجماع و اتفاق نظر وجود دارد.
«اقامهی نماز» بدین معناست که انسان نماز را سرِ وقت و با رعایت همهی شرایط، ارکان، واجبات و نیز مستحباتِ آن بهجای آورَد.
و پرداخت زکات، به معنای دادن زکات به افراد و گروههای مستحق میباشد که در قرآن کریم بیان شده است. زکات، سهم یا بخشی از مال و داراییِ شماست که الله متعال در طلا، نقره، پولِ نقد و کالاهای تجاری، و آنچه که از زمین حاصل میشود و نیز در دامها تعیین کرده است؛ لذا این سهم، به همهی اموال و داراییهای مسلمان تعلق نمیگیرد. لذا بر مسلمان واجدِ شرایط، یعنی بر صاحبِ نصاب، واجب است که زکات اموالش را به کسانی که الله متعال تعیین نموده، بدهد:
﴿إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱلۡعَٰمِلِینَ عَلَیۡهَا وَٱلۡمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمۡ وَفِی ٱلرِّقَابِ وَٱلۡغَٰرِمِینَ وَفِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِۖ فَرِیضَةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ ٦٠﴾ [التوبة: ٦٠]
زکات، ویژهی نیازمندان(فقرا)، و مستمندان (مساکین)، و کارگزاران زکات و کسانیست که باید از آنان دلجویی شود و نیز در راه آزاد کردن بردگان، و کمک به بدهکاران و مجاهدانِ راه الله و در راه ماندگان میباشد که به عنوان فریضهای از سوی الله (صادر شده) است. و الله، دانای حکیم است.
و اما حج بیتالله بدین معناست که مسلمان بهقصد انجام مناسک حج رهسپار مکه شود. الله متعال، حج را در سال نُهم یا دهم هجری بر مسلمانان فرض فرمود.
روزهی ماه رمضان، یکی دیگر از ارکان اسلام است؛ رمضان، همان ماهیست که در بین ماههای شعبان و شوال قرار دارد. روزهی این ماه در سال دوم هجری فرض شد.
اینها ارکان اسلام است؛ هرکس به آنها پایبند باشد، مسلمان میباشد و دینش را بر پایه و اساس استواری بنا نهاده است. و هرکه به این ارکان عمل نکند، یا فاسق است و یا کافر؛ یعنی: کسی که شهادتین را نگوید، کافر است؛ همچنین کسی که نماز نخوانَد، کافر میباشد. و آنکه زکات نمیدهد، فاسق است؛ ترک حج و روزهی ماه رمضان نیز فسق است.
***
1083- وعنه قَالَ: قال رَسُول اللهِr: «أُمِرْتُ أنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى یَشْهَدُوا أنْ لا إله إلا اللهُ، وأنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ، وَیُقِیمُوا الصَّلاَةَ، وَیُؤْتُوا الزَّکَاةَ، فَإذَا فَعَلُوا ذَلِکَ، عَصَمُوا مِنِّی دِمَاءهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ، إلا بِحَقِّ الإسْلاَمِ، وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللهِ». [متفق علیه]([3])
ترجمه: عبدالله بن عمر$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «(از سوی الله) مأموریت یافتهام که با مردم پیکار کنم تا اینکه گواهی دهند که معبود راستینی جز الله وجود ندارد و محمد فرستادهی اوست و نماز را برپا دارند و زکات دهند؛ آنگاه که چنین کردند، خونها و اموالشان را جز در مواردی که اسلام تعیین کرده است، از من مصون داشتهاند و حسابشان با الله متعال است».
شرح
نووی/ در کتابش «ریاضالصالحین» در باب پایبندی بر نمازهای پنجگانه، حدیثی بدین مضمون آورده است که عبدالله بن عمر$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «(از سوی الله) مأموریت یافتهام که با مردم پیکار کنم تا اینکه گواهی دهند که معبود راستینی جز الله وجود ندارد و محمد فرستادهی اوست و نماز را برپا دارند و زکات دهند».
این مأموریت از سوی الله متعال به پیامبرr داده شد؛ یعنی همان ذاتی که مردم را آفریده است و هرگونه که بخواهد، در مُلک خود تصرف میکند، فرستادهاش را مأمور پیکارِ با اینها قرار داد. و این، حق پروردگار است که به پیکار با مردم فرمان دهد تا اینکه مسلمان شوند و چون اسلام بیاورند، دست از آنان برداشته میشود و در پناهِ اسلام قرار میگیرند. چنانکه الله متعال میفرماید:
﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ حَتَّىٰ یُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡیَةَ عَن یَدٖ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ ٢٩﴾ [التوبة: ٢٩]
با آن دسته از اهل کتاب که به الله و روز قیامت ایمان نمیآورند و آنچه را الله و پیامبرش حرام نمودهاند، حرام نمیشمارند و دین حق را نمیپذیرند، پیکار نمایید تا به دست خویش و با خفت و خواری جزیه بپردازند.
در حدیث بریده بن طفیلt آمده است: پیامبرr هرگاه فرماندهی را بر لشکر یا دستهای از مجاهدان میگماشت، ابتدا او را به رعایت تقوای الاهی سفارش میفرمود. در ادامهی این حدیث آمده است: «و چون میخواستند جزیه دهند، از آنان بپذیر و دست از آنها بردار». بنابراین در پیکار با کفار، دو هدف دنبال میشود: یکی اینکه اسلام بیاورند و دیگری، اینکه به دست خویش و با خفت و خواری جزیه بپردازند؛ اما اگر هیچیک از این دو گزینه را نپذیرفتند، بر مسلمانان واجب است که با آنان پیکار کنند. جنگیدن مسلمانان با کافران، به فرمان الله متعال است که پروردگار مسلمانان و پروردگار مشرکان میباشد؛ اگر مسلمانان حق دارند که از دین خویش جانبداری کنند و نسبت به آن غیرت داشته باشند، اما پیکارشان با کافران، از روی تعصب بهخاطر دینشان نیست؛ زیرا دین، دین اللهU میباشد و دین غیرمسلمانان، باطل و غیرقابل قبول است و الله متعال از هیچ کس دینی جز اسلام را نمیپذیرد؛ همانگونه که میفرماید:
﴿وَمَن یَبۡتَغِ غَیۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِینٗا فَلَن یُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ ٨٥﴾
[آل عمران: ٨٥]
و هر کس دینی جز اسلام بجوید، هرگز از او پذیرفته نمیشود و در آخرت جزو زیانکاران خواهد بود.
رسول اللهr فرمود: «آنگاه که چنین کردند»؛ یعنی: زمانیکه شهادتین را گفتند، نماز را برپا کردند و زکات دادند، «خونها و اموالشان را جز در مواردی که اسلام تعیین کرده است، از من مصون داشتهاند و حسابشان با الله متعال است». از اینرو ابوبکر صدیقt با کسانی که از پرداخت زکات سرتافتند، پیکار کرد. حتی برخی از صحابه# از جمله عمر فاروق از او خواستند که فعلاً کاری با مانعین زکات نداشته باشد ؛ اما ابوبکر صدیقt بر پیکار با آنان پافشاری نمود و فرمود: «به الله سوگند اگر از دادن بزغاله - یا زانوبند شتر- که بهعنوان زکات به رسولاللهr میدادند، سر بتابند، با آنان میجنگم». عمرt میگوید: «به خدا سوگند بلافاصله یقین کردم که خدای متعال، سینهی ابوبکرt را برای جهاد گشوده (و او را برای این کار مصمم فرموده) و دانستم که درست و سزاوار نیز همین است».([4])
لذا حدیث ابنعمر$ بیانگر اهمیت نماز است و نشان میدهد که اگر مردم نماز نخوانند، با آنان پیکار میشود تا اینکه نماز بگزارند.
***
1084- وعن مُعاذٍt قال: بعَثَنِی رسولُاللهr فقال: «إنَّکَ تَأْتِی قوْمًا مِنْ أَهْلِ الْکِتَاب، فادْعُهُمْ إِلَى شهادة أَنْ لا إله إلاَّ الله، وأَنِّی رسولُالله فإِنْ هُمْ أَطاعُوا لِذَلِک، فَأَعْلِمهُمْ أَنَّ الله قَدِ افْترضَ علَیْهم خَمْسَ صَلَواتٍ فی کُلِّ یومٍ وَلَیْلَةٍ، فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذلکَ، فَأَعلِمْهُمْ أَنَّ الله قَدِ افْتَرَضَ عَلَیهمْ صدَقَةً تُؤْخذُ مِنْ أَغنیائِهِمْ فَتُرَدُّ عَلَى فُقَرائهم، فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذلک، فَإِیَّاکَ وکَرائِمَ أَمْوالِهم. واتَّقِ دعْوةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ لَیْس بینها وبیْنَ الله حِجَابٌ». [متفقٌ علیه]([5])
ترجمه: معاذt میگوید: رسولاللهr مرا (برای دعوت، به یمن) فرستاد و فرمود: «تو، نزد کسانی میروی که اهل کتاباند؛ آنان را به گفتن شهادتین (اقرار به وحدانیت الله، و رسالت من) دعوت کن و چون شهادتین را گفتند، به آنها خبر بده که الله در شبانهروز، پنج نماز بر آنان فرض کرده است؛ اگر پذیرفتند، به آنها اعلام کن که الله، زکات را در اموالشان بر آنان فرض نموده که از ثروتمندان ایشان گرفته شده، به فقیرانشان داده میشود. اگر این فرمان را پذیرفتند، از گرفتن اموال قیمتیِ آنها (به عنوان زکات) بپرهیز و از دعای مظلوم پروا کن؛ زیرا هیچ حجابی، میان الله و دعای مظلوم وجود ندارد».
شرح
مؤلف/ ماجرای مأموریت معاذt به سوی یمن را از زبان خودش نقل کرده است؛ رسولاللهr، معاذt را در سال دهم هجری به یمن فرستاد و به او فرمود: «تو نزد کسانی میروی که اهل کتاب هستند». و بدینسان او را از وضعیت مخاطبانش آگاه ساخت تا با آمادگی کامل نزدشان برود. زیرا آنها اهل کتاب بودند و دانش و اطلاعاتی داشتند که آنها را از مشرکان جاهل، متمایز میساخت. از اینرو کسی که میخواست آنان را دعوت دهد، باید آمادگی کامل میداشت تا سؤالهایشان را به نحو شایستهای پاسخ دهد و موقعیت و وضعیت آنها را درک کند و به بهترین شکل، با آنان به گفتگو بنشیند. سپس رسولاللهr به معاذt آموزش داد که در نخستین گام دعوت، آنها را به توحید و رسالت، فرابخواند؛ چنانکه به معاذt فرمود: «آنان را به گفتن شهادتین (اقرار به وحدانیت الله، و رسالت من) دعوت کن» تا اذعان کنند که تنها الله، شایستهی عبادت است و هیچ چیز و هیچکس جز او، شایستهی عبادت و بندگی نیست و عبادت و پرستش غیرالله، باطل و مردود است. شهادتین، کلید ورود به اسلام است؛.این، بدین معنا نیست که فقط محمد مصطفیr فرستادهی اللهU میباشد؛ بلکه پیش از او نیز پیامبرانی چون: موسی، هود و عیسی و... آمدهاند؛ اما رسولاللهr آخرین پیامآور الاهیست و شریعتش، ناسخِ شریعتهای گذشته میباشد و هیچ پیامبری پس از او، برانگیخته نمیشود و تنها شریعت و آیین اسلام است که موردِ قبول الله متعال میباشد.
پیامبرr در ادامهی این حدیث به معاذt فرمود: «و چون شهادتین را گفتند، به آنها خبر بده که الله در شبانهروز، پنج نماز بر آنان فرض کرده است». شاهدِ موضوع، همین بخشِ حدیث است. پیامبرr افزود: «اگر پذیرفتند، به آنها اعلام کن که الله، زکات را در اموالشان بر آنان فرض نموده است که از ثروتمندان ایشان گرفته شده، به فقیرانشان داده میشود». فرمود: «در اموالشان» که یکی از روایتهای امام بخاری/ میباشد. «زکات از ثروتمندان گرفته شده، به فقیران داده میشود». منظور از ثروتمندان، کسانی هستند که دارای نصاب زکاتاند. این، تعریفِ «ثروتمند» در باب وجوب زکات است که مبنا، داشتنِ نصاب زکات میباشد؛ چنانکه در باب اهل زکات، ثروتمند، کسیست که داراییاش برای یک سالِ خودش و خانوادهاش کافیست. در ادامهی حدیث آمده است: «اگر این فرمان را پذیرفتند، از گرفتن اموال قیمتیِ آنها (به عنوان زکات) بپرهیز»؛ یعنی: اموال متوسطِ آنان را به عنوان زکات بپذیر. به عبارت دیگر: در گرفتن زکات، نه کوتاهی کن و نه ستم. بلکه عادلانه، زکات بگیر. زیرا اگر بهترین اموال آنان را به عنوان زکات تصرف کنی، در حقشان ستم نمودهای و این، باعث خواهد شد که در حقّ تو بددعایی کنند. لذا «از دعای مظلوم بترس که هیچ مانعی میان الله و دعای مظلوم وجود ندارد». الله متعال، دعای ستمدیده را می پذیرد؛ هرچند که کافر باشد. وقتی آدمِ ستمدیده دعا میکند و از الله کمک میخواهد، حتی اگر کافر باشد، اللهU انتقامش را دیر یا زود از ستمکار میگیرد؛ و این، از جهت اقامهی عدل میباشد. چراکه الله متعال، عادلترین حاکم و دادگرترین داور است و از کمالِ حکمت او، دادگری در میان بندگانش میباشد؛ لذا حقّ مظلوم را از ظالم میستاند. شاهد موضوع، این است که رسولاللهr فرمود: «...به آنها خبر بده که الله در شبانهروز، پنج نماز بر آنان فرض کرده است».
***
1085- وعن جابرٍt قالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهr یَقُولُ: «إنَّ بَیْنَ الرَّجُلِ وَبَیْنَ الشِّرْکِ والْکُفْرِ، تَرْکَ الصَّلاَةِ». [روایت مسلم]([6])
ترجمه: جابرt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «فاصلهی میان هر شخص و شرک و کفر، نماز است».([7])
1086- وعن بُرَیْدَةَt عَنِ النَّبِیِّr قَالَ: «العَهْدُ الَّذِی بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ الصَّلاَةُ، فَمَنْ تَرَکَهَا فَقَدْ کَفَرَ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.]([8])
ترجمه: بریدهt میگوید: پیامبرr فرمود: «فرقی که میان ما و مشرکان و کافران میباشد، نماز است؛ هرکس، نماز را ترک کند، بهقطع کافر شده است».
1087- وعن عبد الله بن شقیق التَّابِعیِّ المتفق عَلَى جَلاَلَتِهِ رَحِمهُ اللهُ، قَالَ: کَانَ أصْحَابُ محَمَّدٍr لا یَرَوْنَ شَیْئاً مِنَ الأعْمَالِ تَرْکُهُ کُفْرٌ غَیْرَ الصَّلاَةِ. [ترمذی، این روایت را با اِسناد صحیح در کتاب الایمان آورده است.]([9])
ترجمه: عبدالله بن شقیق تابعی/ که ارجمندیاش مورد اتفاق است، میگوید: «اصحاب محمدr ترک هیچ عملی، جز ترک نماز را کفر نمیدانستند».
شرح
هر یک از این احادیث، هشداری دربارهی ترک نماز است؛ هم حدیث جابر و هم حدیث بریده$. حدیثی که جابرt از پیامبرr روایت کرده، بدین مضمون است که: «نماز، فاصلهی هر شخصی با کفر و شرک است و اگر نماز را ترک کند، دیگر، با کفر و شرک فاصلهای ندارد»؛ یعنی کافر و مشرک شده است. در حدیث بریدهt آمده است: پیامبرr فرمود: «فرقی که میان ما و مشرکان و کافران میباشد، نماز است؛ هرکس، نماز را ترک کند، بهقطع کافر شده است».
این دو حدیث، بهروشنی بیانگر این است که آدمِ بینماز (تارکالصلاة) کافر، و از دایرهی اسلام خارج میباشد؛ کسی که نماز نمیخواند، از یهود و نصارا بدتر است. ذبیحهی یهود و نصارا جایز است؛ اما گوشت حیوانی که بینماز سر میبُرَد، حلال نیست.
اگرچه ازدواج با زن یهودی یا نصرانی برای مرد مسلمان جایز است، اما برایش جایز نیست که با زنِ بینماز ازدواج کند.
یهود و نصارا بر اساس پیمان یا امان و یا ذمه، در دین خود آزادند؛ اما آدمِ بینماز نباید بر ترک نماز، باقی بماند؛ یعنی به او گفته میشود: نماز بخوان؛ و گرنه، تو را میکُشیم. این، نشان میدهد که تارکالصلاۀ از یهود و نصارا نیز بدتر است؛ اما امروزه مردم به این موضوع اهمیت نمیدهند. گفتنیست: اگر کسی نماز را ترک کند و سپس عقد نکاحش با زنی بسته شود، این نکاح، نادرست و باطل میباشد و چنانچه با آن زن همبستری نماید، با او زنا کرده است. پناه بر الله. همچنین اگر زمانی که عقد نکاح بسته میشود، به نماز پایبند است و بعدها نماز را کنار میگذارد، عقد نکاح فسخ میگردد و واجب است که او را از زنِ مسلمان جدا کنند؛ مگر اینکه توبه نماید و به دین اسلام باز گردد که در اینصورت بر نکاحش ابقا میشود. ناگفته نماند که اگر کسی بر ترک نماز بمیرد، نه او را غُسل میدهند و نه او را کفن میکنند؛ همچنین بر او نماز نمیگزارند و او را در قبرستانِ مسلمانان دفن نمیکنند و برایش رحمت و آمرزش نمیخواهند و روز رستاخیز شفاعت پیامبرr به او نمیرسد؛ اما با جنازهی بینماز چه کنیم؟ آیا لاشهاش را رها کنیم تا خوراک سگها شود؟ خیر؛ زیرا این، برای نزدیکانش رنجآور است. لذا جنازهاش را به بیرون شهر یا به دشت و بیابان میبریم و گودالی حفر میکنیم و لاشهی آدمِ بینماز را با لباسهایش در چالهی حفرشده میاندازیم و رویش خاک میریزیم تا گَندَش همه جا را برندارد. البته اگر از بابتِ تأثر و افسوسِ خانوادهاش نگران نبودیم، لاشهاش را روی زمین رها میکردیم تا خوراک سگها شود؛ اما برای اینکه بوی تعفنش همه جا را نگیرد و مایهی ناراحتیِ مردم یا آزردگیِ خاطر نزدیکانش نشود، او را بدون غسل و کفن، با خاک میپوشانیم.
به فرمودهی پیامبرr، آدم بینماز روز رستاخیز با فرعون، هامان، قارون و ابی بن خلف برانگیخته میشود. لذا روشن شد که ترک نماز، گناهِ بسیار بزرگیست و انسان را از دایرهی اسلام خارج میکند. همچنین بر انسان واجب است که آدمِ بینماز را از قبرستانِ مسلمانان دور کند؛ نه اینکه با علمِ به بینماز بودن وی، مسلمانان را به حضور در نماز جنازهاش فرا بخواند. این، جفا و تزویر در حقّ مسلمانان است؛ اگرچه گناهی بر آنها نیست. زیرا از بینماز بودن میّتی که بر او نماز خواندهاند، بیاطلاع بودهاند و گناهش بر کسیست که با وجودِ آگاهی از بینماز بودن میّت، جنازهاش را نزد مسلمانان برده است تا بر او نماز بخوانند. الله متعال میفرماید:
﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓۖ إِنَّهُمۡ کَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَمَاتُواْ وَهُمۡ فَٰسِقُونَ ٨٤﴾ [التوبة: ٨٤]
و بر جنازهی هیچیک از آنان نماز مخوان و بر قبرشان نایست. چراکه آنان به الله و پیامبرش کفر ورزیدند و در حالی مردند که فاسق و گمراه بودند.
باید بدانید که اگر یکی از نزدیکان شما بینماز باشد و بمیرد، بنا بر دیدگاه بیشتر علما، چیزی از میراثش برای شما جایز نیست؛ همچنانکه اگر او پیش از شما بمیرد، از شما ارث نمیبرد. مثلاً: اگر کسی بمیرد و پسری بینماز و پسرعمویی نمازخوان داشته باشد، آن پسر ارث نمیبرد؛ اما پسرعمویِ میّت که دورتر است، ارث میبرد. همچنین اگر پسری نمازخوان و ثروتمند پیش از پدرِ بینمازش بمیرد و عموی مسلمان و نمازخوانی داشته باشد، ارثش به عمویش میرسد؛ نه به پدرش؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «لا یَرِثُ الْمُسْلِمُ الْکَافِرَ، وَلا الْکَافِرُ الْمُسْلِمَ». یعنی: «نه مسلمان، از کافر ارث میبرد و نه کافر از مسلمان».
متون کتاب و سنت و اجماع صحابه# بیانگر این است که بینماز، کافر میباشد؛ همانگونه که شقیق بن عبدالله تابعی/ گفته است: «اصحاب پیامبرr ترک هیچ عملی، جز ترک نماز را کفر نمیدانستند». نووی/ دربارهی شقیق بن عبدالله میگوید: همه، اتفاق نظر دارند که او گرامی، ثقه، عادل و شایسته است. علمای متأخر ما نیز مانند علامه عبدالعزیز بن باز/ نیز بر این باورند که تارکالصلاۀ، کافر و بیرون از دایرهی اسلام میباشد و حکمِ مرتد را دارد؛ اما متأسفانه بسیاری از مردم در اینباره سستی نشان میدهند. از الله متعال میخواهیم که ما را به سویی که خیر و صلاح ما در آناست، رهنمون شود.
***
1088- وعن أبی هریرةt قال: قال رَسُول اللهِr: «إنَّ أوَّلَ مَا یُحَاسَبُ بِهِ العَبْدُ یَوْمَ القِیَامَةِ مِنْ عَمَلِهِ صَلاَتُهُ، فَإنْ صَلَحَتْ، فَقَدْ أفْلَحَ وأَنْجَحَ، وَإنْ فَسَدَتْ، فَقَدْ خَابَ وَخَسِرَ، فَإنْ انْتَقَصَ مِنْ فَرِیضَتِهِ شَیْءٌ، قَالَ الرَّبُU: انْظُرُوا هَلْ لِعَبدی من تطوّعٍ، فَیُکَمَّلُ بِهَا مَا انْتَقَصَ مِنَ الفَرِیضَةِ؟ ثُمَّ تَکُونُ سَائِرُ أعْمَالِهِ عَلَى هَذَا». [ترمذی این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([10])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «نخستین عملی که بنده در روز رستاخیز دربارهی آن محاسبه میشود، نمازِ اوست که اگر درست باشد، رستگار و پیروز است و اگر باطل و نادرست باشد، ناکام و زیانکار است؛ اگر کمی و کاستی در نمازهای فرضش وجود داشته باشد، پروردگارU میفرماید: بنگرید که آیا بندهام نوافلی دارد که با آن، کاستیهای فرایضش جبران شود؟ سپس سایر اعمالش نیز بر همین اساس محاسبه میگردد».
شرح
این، آخرین حدیث در باب فضیلت نماز و تهدید سخت نسبت به ترک آن میباشد. در این حدیث آمده است: «حسابرسی به اعمال بنده در روز رستاخیز با محاسبهی نمازش آغاز میشود؛ اگر نمازش درست باشد، رستگار و پیروز میگردد». گفتنیست: از میانِ اعمال و کارهایی که حقّ خداوندیست، نخستین پرسش دربارهی نماز است؛ اما دربارهی حقوق انسانها نسبت به یکدیگر، پیش از همه دربارهی قتل و کشتار سؤال میشود و سپس سایر اعمال انسانها، مورد حسابرسی قرار میگیرد. اگر نمازِ بنده، کامل و درست باشد، رستگار و کامروا میشود و چنانچه نمازش باطل و نادرست باشد، ناکام و زیانکار است؛ اگر در نمازهای فرضِ بنده، کمی و کاستی وجود داشته باشد، اللهU میفرماید: بنگرید که آیا بندهام نوافلی دارد که با آن، کاستیهای فرایضش جبران شود؟ سپس سایر اعمالش نیز بر همین اساس محاسبه میگردد. لذا از لطف و رحمتِ بیکرانِ الله متعال است که نوافل و سنتهای قبل و بعد از نمازهای فرض را تشریع فرموده است و ما میتوانیم جز در اوقات ممنوع، نماز نفل بخوانیم؛ بهقطع در نماز همه، کسر و کمبود یا خللی وجود دارد که با این نوافل جبران میشود: چهار رکعت نماز سنت، پیش از ظهر که با دو سلام ادا میشود و دو رکعت نیز پس از فرضِ ظهر؛ دو رکعت سنت صبح، نماز شب، نماز وتر، نماز چاشت؛ همهی اینها نوافلیست که بر اجر و پاداش نمازگزار میافزاید یا کاستی و خللِ موجود در نمازهای فرضش را جبران میکند. این، از لطف بیکرانِ اللهU میباشد. از او میخواهیم که به همهی ما توفیق شکر و سپاس نعمتهایش را عنایت بفرماید و توفیقمان دهد که او را بهنیکی عبادت کنیم.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: (527، 7534) و صحیح مسلم، ش: 85. [این حدیث پیشتر به شمارهی 317 گذشت. (مترجم)]
([2]) صحیح بخاری، ش: 8 و صحیح مسلم، ش: 16.
([3]) صحیح بخاری، ش: 25؛ و صحیح مسلم، ش: 22. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 395 گذشت. (مترجم)]
([4]) بخاری، شمارهی6924؛ مسلم، شمارهی20؛ البدایة و النهایة (6/315). [مترجم]
([5]) صحیح بخاری، در چندین مورد، از جمله: (1395، 1458)؛ و صحیح مسلم، ش: 19. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 213 گذشت. (مترجم)]
([6]) صحیح مسلم، ش: 82.
([7]) یعنی: اگر انسان، نماز را ترک کند، دیگر، با کفر و شرک فاصلهای ندارد و کافر و مشرک میباشد. [مترجم]
([8]) صحیح الجامع، ش: 4143؛ صحیح الترغیب، ش: 564؛ آلبانی/ در مشکاۀ المصابیح، ش: 574 این حدیث را صحیح دانسته است.
([9]) صحیح الترمذی، از آلبانی/ ش: 2114.
([10]) صحیح الجامع، ش: 2020؛ صحیح أبی داود، ش: (810، 812)؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/ ش: 337.
192- باب: تشویق به شرکت در جماعت صبح و عشا
1078- عن عثمانَ بنِ عفَّانَt قال: سَمِعْتُ رسولَ اللهr یَقُولُ: «مَنْ صَلَّى العِشَاءَ فِی جَمَاعَةٍ، فَکَأنَّمَا قَامَ نِصْفَ اللَّیْلِ، وَمَنْ صَلَّى الصُّبْحَ فی جَمَاعَةٍ، فَکَأنَّمَا صَلَّى اللَّیْلَ کُلَّهُ». [روایت مسلم]([1])
وفی روایة الترمذی عن عثمانَ بنِ عفَّانَt قال: قال رَسُول اللهِr: «مَنْ شَهِدَ العِشَاءَ فِی جَمَاعَةٍ کَانَ لَهُ قِیَامُ نِصْفَ لَیلَةٍ، وَمَنْ صَلَّى العِشَاءَ وَالفَجْرَ فِی جَمَاعَةٍ، کَانَ لَهُ کَقِیَامِ لَیْلَةٍ». [ترمذی، این حدیث حسن صحیح دانسته است.]
ترجمه: عثمان بن عفانt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «هرکس نماز عشا را با جماعت بخواند، گویا نصفِ شب را زندهداری کرده است و هرکس نماز صبح را با جماعت بهجای آورَد، مانندِ این است که همهی شب را به عبادت گذرانده است».
در روایت ترمذی آمده است: عثمان بن عفانt میگوید: رسولاللهr فرمود: «کسی که در جماعت عشا حاضر شود، پاداشِ قیامِ نصف شب به او میرسد و هرکه نماز عشا و صبح را با جماعت بخواند، پاداش شبزندهداریِ تمام شب را دارد».
1079- عن أَبی هریرةt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «وَلَوْ یَعْلَمُونَ مَا فِی العَتَمَةِ وَالصُّبْحِ لأَتَوْهُمَا وَلَوْ حَبْواً». [متفق علیه؛ روایت کاملِ این حدیث پیشتر گذشت.]([2])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «و اگر میدانستند که چه پاداش بزرگی در نمازهای عشا و صبح نهفته است، بر روی زمین میخزیدند و در این دو نماز، شرکت میکردند».
1080- وعنه قَالَ: قال رَسُول اللهِr: «لَیْسَ صَلاَةٌ أثْقَلَ عَلَى المُنَافِقِینَ مِنْ صَلاَةِ الفَجْرِ وَالعِشَاءِ، وَلَوْ یَعْلَمُونَ مَا فِیهِمَا لأَتَوْهُمَا وَلَوْ حَبْواً». [متفق علیه]([3])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هیچ نمازی چون نماز عشا و نماز صبح بر منافقان دشوار نیست؛ و اگر میدانستند که چه پاداش بزرگی در این دو نماز وجود دارد، بر روی زمین میخزیدند و در این دو نماز، شرکت میکردند».
شرح
مؤلف، نووی/ در کتابش «ریاضالصالحین»، فضیلتِ نماز صبح و عشا با جماعت را باب کرده و احادیثی دربارهی این دو نماز آورده است که بیانگر پاداش فراوان این دو نماز میباشد. در حدیث عثمان بن عفانt آمده است: «هرکه نماز عشا و صبح را با جماعت بخواند، پاداش شبزندهداریِ تمام شب را دارد»؛ یعنی: گویا تمام شب را نماز خوانده است؛ عشا برابر با قیامِ نیمی از شب است و صبح نیز همینگونه. این، فضیلت بسیار بزرگیست که اگر نماز عشا و صبح را با جماعت بخوانید، بهرغم اینکه شب را در رختخواب خود به صبح برسانید، گویا در قیام و نماز بودهاید. همانگونه که در حدیث ابوهریرهt آمده است، رسولاللهr فرمود: «و اگر میدانستند که چه پاداش بزرگی در نمازهای عشا و صبح وجود دارد، بر روی زمین میخزیدند و در این دو نماز، شرکت میکردند». یعنی: مانند بچهها چهار دست و پا روی زمین میخزیدند تا خود را به جماعت صبح و عشا برسانند و به پاداش بزرگِ این دو نماز دست یابند. در حدیث بعدی که ابوهریرهt نقل کرده، آمده است: رسولاللهr فرمود: «هیچ نمازی چون نماز عشا و نماز صبح بر منافقان دشوار نیست». زیرا منافقان از روی ریا و خودنمایی نماز میخوانند؛ بنابراین نماز صبح و عشا که تاریک است و کسی آنان را نمیبیند، برای آنان دشوار است؛ اما در نمازهای ظهر و عصر و مغرب حاضر میشوند و خود را به دیگران نشان میدهند. چون مردم آنها را میبینند! منافقان، الله را جز اندکی یاد نمیکنند و امکان خودنمایی در نماز عشا و صبح برایشان وجود ندارد؛ بهویژه در دوران پیامبرr که برق و امکانات امروزی وجود نداشت و شبها، به همان حالت طبیعیاش، تاریک بود. لذا منافقان، دیده نمیشدند و توجیهی برای این بیماردلان وجود نداشت که در جماعت صبح و عشا حاضر شوند. از سوی دیگر، نماز عشا و صبح، هنگامِ خواب و استراحت است و آنزمان مردم، مانند دوران ما به شبنشینی و گفتگوهای شبانه نمیپرداختند؛ بلکه بلافاصله پس از عشا میخوابیدند و صبح زود برمیخاستند و بسیاری از آنان نیز شبزندهدار بودند و در تاریکیِ شب به نماز و عبادت میایستادند؛ و لااقل نماز صبح را با جماعت میخواندند؛ اما نماز عشا و صبح بر منافقان گران میآمد. گفتنیست: نماز عشا از نماز عصر، برتر نیست؛ بلکه نماز عصر بر نماز عشا برتری دارد. از اینرو نماز صبح، هم با نماز عصر ذکر شده است و هم با نماز عشا؛ چنانکه پیشتر گذشت، رسولاللهr فرموده است: «کسی که نماز صبح و عصر را بخواند، وارد بهشت میشود».([4]) همچنین فرموده است: «شما همانگونه که ماه شب چهارده را بدون هیچ مزاحمتی میبینید، پروردگارتان را نیز خواهید دید؛ پس، تا میتوانید سعی کنید که نمازِ پیش از طلوع خورشید، (یعنی نماز صبح) و نماز پیش از غروبِ آن، (یعنی نمازعصر) را از دست ندهید».([5])
همانگونه که بیان شد، «هرکه نماز صبح و عشا را با جماعت بخواند، گویا تمام شب را به نمازایستاده است». همچنین «و اگر میدانستند که چه پاداش بزرگی در نمازهای عشا و صبح نهفته است، بر روی زمین میخزیدند و در این دو نماز، شرکت میکردند». پس ای برادر و خواهر مسلمانم! بر همهی نمازها پایبند باش که اللهU میفرماید:
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١ ٱلَّذِینَ هُمۡ فِی صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ ٢ وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ ٣ وَٱلَّذِینَ هُمۡ لِلزَّکَوٰةِ فَٰعِلُونَ ٤ وَٱلَّذِینَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ ٥ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَیۡرُ مَلُومِینَ ٦ فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِکَ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ ٧ وَٱلَّذِینَ هُمۡ لِأَمَٰنَٰتِهِمۡ وَعَهۡدِهِمۡ رَٰعُونَ ٨ وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَلَىٰ صَلَوَٰتِهِمۡ یُحَافِظُونَ ٩ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ ١٠ ٱلَّذِینَ یَرِثُونَ ٱلۡفِرۡدَوۡسَ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ١١﴾ [المؤمنون : ١،١١]
بهراستی مؤمنان رستگار شدند.آنانکه در نمازهایشان، خاشعند. و آنانکه از کارهای بیهوده رویگردانند. و آنانکه زکات را به جای میآورند. و آنانکه حافظ شرمگاههایشان هستند؛ جز بر همسرانشان و کنیزانشان که در این صورت سرزنش نمیشوند. پس کسانی که در پیِ راه دیگری باشند، تجاوزکارند. و آنانکه امانتها و پیمانهایشان را رعایت میکنند. و آنانکه بر نمازهایشان محافظت مینمایند. ایشان، وارثان (بهشت برین) هستند. که بهشت را به دست میآورند و در آن جاودانهاند.
الله متعال در ابتدا و انتهای این ویژگیهای نیک، ذکر نماز را به میان آورد؛ همچنین در سورهی «معارج» میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا ١٩ إِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ جَزُوعٗا ٢٠ وَإِذَا مَسَّهُ ٱلۡخَیۡرُ مَنُوعًا ٢١ إِلَّا ٱلۡمُصَلِّینَ ٢٢ ٱلَّذِینَ هُمۡ عَلَىٰ صَلَاتِهِمۡ دَآئِمُونَ ٢٣﴾ [المعارج: ١٩، ٢٣]
همانا انسان، حریص و بیتاب آفریده شده است. هرگاه بدی و آسیبی به او برسد، بیتاب و پریشان است. و چون خوبی و نعمتی به او برسد، بخیل و خودخواه میباشد؛ مگر نمازگزاران؛ آنانکه بر نماز خویش پایبندند.
در پایانِ این آیات نیز، پایبندی بر نماز بهعنوان یکی از ویژگیهای نیک، بیان گردید. لذا در مییابیم که نماز، پس از شهادتین، بزرگترین رکن اسلام است. از الله متعال میخواهیم که ما را جزو نمازگزاران و زکاتدهندگان قرار دهد و ما را در شمارِ کسانی درآورَد که بر فرایض الهی پایبندی میکنند و از آنچه که حرام نموده است، میپرهیزند.
***
([1]) صحیح مسلم، ش: 656.
([2]) صحیح بخاری، ش: 615؛ و صحیح مسلم، ش: 437. [ر.ک حدیث شمارهی 1040. (مترجم)]
([3]) این، لفظ بخاری بهشمارهی 644 میباشد و مسلم نیز روایتی به همین مضمون بهشمارهی 651 روایت کرده است.
([4]) ر.ک: حدیث شمارهی 134 و 1054.
([5]) ر.ک: حدیث شمارهی 1058. [مترجم]
1071- عن ابن عمر$: أنَّ رسول اللهr قَالَ: «صَلاَةُ الْجَمَاعَة أفْضَلُ مِنْ صَلاَةِ الْفَذِّ بِسَبْعٍ وَعِشْرِینَ دَرَجَةً». [متفق علیه]([1])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «نماز جماعت، بیست و هفت درجه بر نماز انفرادی برتری دارد».
1072- وعن أبی هریرةt قال: قال رَسُولُ اللهِr: «صَلاةُ الرَّجُلِ فی جَمَاعةٍ تُضَعَّفُ عَلَى صَلاتِهِ فِی بَیْتهِ وفی سُوقِهِ خَمْساً وَعِشْرِینَ ضِعْفَاً، وَذلِکَ أَنَّهُ إذَا تَوَضَّأ فَأحْسَنَ الوُضُوءَ، ثُمَّ خَرَجَ إلى المَسْجِدِ، لا یُخرِجُهُ إلا الصَّلاةُ، لَمْ یَخْطُ خَطْوَةً إلا رُفِعَتْ لَهُ بِهَا دَرَجَةٌ، وَحُطَّتْ عَنهُ بِهَا خَطِیئَةٌ، فَإذَا صَلَّى لَمْ تَزَلِ المَلائِکَةُ تُصَلِّی عَلَیْهِ مَا دَامَ فی مُصَلاَّهُ، مَا لَمْ یُحْدِث، تقولُ: اللهمَّ صَلِّ عَلَیهِ، اللهمَّ ارْحَمْهُ، وَلا یَزَالُ فی صَلاةٍ مَا انْتَظَرَ الصَّلاَةَ». [متفق علیه؛ این، لفظ بخاریست.]([2])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «نماز انسان بهصورت جماعت بر نمازی که در بازار و خانهاش میخواند، بیست و پنج درجه برتری دارد؛ زیرا هرگاه یکی از شما، وضوی درست و کاملی بگیرد و به مسجد برود و و انگیزهای جز نماز، او را بیرون نیاورده باشد، با هر قدمی که برمیدارد، یک درجه بر درجاتش افزود میشود، و یکی از گناهاش کم میگردد. و هنگامیکه نماز میگزارد، مادامی که در محل نماز خویش نشسته و بیوضو- یا مرتکب معصیت- نشده است، فرشتگان برای او دعا میکنند و میگویند: "یا الله! بر او درود بفرست؛ یا الله! بر او رحم فرما." و تا زمانیکه در انتظار نماز نشسته، گویا در حالِ نماز است».
شرح
نووی/ بابی دربارهی فضیلت نماز جماعت گشوده است. علما اتفاق نظر دارند که نماز جماعت، یکی از برترین و بزرگترین عبادتهاست؛ اما در اینکه سنت است یا واجب و نیز در اینکه شرط صحت نماز میباشد یا خیر، اختلاف نظر و سه دیدگاه دارند:
1- نماز جماعت، سنت است؛ اگر کسی نمازش را با جماعت بخواند، پاداش مییابد و اگر آنرا ترک کند، گنهکار نمیشود.
2- نماز جماعت، واجب است؛ اگر کسی نماز جماعت را ترک کند، اگرچه گنهکار میباشد، اما نمازش درست است.
3- ادای نماز به صورت جماعت، شرط صحت نماز است؛ بنابراین دیدگاه، اگر کسی نمازش را با جماعت نخواند، نمازش باطل میباشد و از او پذیرفته نمیشود. این، دیدگاهِ ابوالعباس حرانی/ میباشد و در روایتی از امام احمد/ آمده است: کسی که بدون عذر شرعی نمازش را بهتنهایی و بدون جماعت بخواند، نمازش باطل است و مانندِ کسیست که بیوضو نماز میخواند. علتش را در این دانستهاند که نماز جماعت، واجب میباشد. و این، یک قاعده است که هرکس واجبی از نماز را ترک کند، نمازش درست نیست.
اما قولِ راجح، همان دیدگاه دوم است که ذکر شد. به دلیلِ حدیث عبدالله بن عمر$ که میگوید: پیامبرr فرمود: «نماز جماعت، بیست و هفت درجه بر نماز انفرادی برتری دارد». لذا اگر نماز انفرادی هیچ پاداشی نداشت، در این حدیث با نماز جماعت مقایسه نمیشد و بیان نمیگردید که نماز جماعت، بیست و هفت درجه از آن برتر است. اما ناگفته نماند که انسان با ترک جماعت، گنهکار میشود.
در حدیثی که ابوهریرهt روایت کرده، آمده است: پیامبرr بیان فرمود که «نماز انسان بهصورت جماعت بر نمازی که در بازار و خانهاش میخواند، بیست و پنج درجه برتری دارد». این دو حدیث، هیچ تعارضی با هم ندارند؛ بلکه برتریِ بیست و هفت درجهی نماز جماعت بر نماز انفرادی، قابل ترجیح است؛ زیرا فضل پروردگار، گسترده و بیکران است. سپس رسولاللهr دلیلِ این برتری را بیان نمود و فرمود: «زیرا هرگاه یکی از شما، وضوی درست و کاملی بگیرد و به مسجد برود و انگیزهای جز نماز، او را بیرون نیاورده باشد، با هر قدمی که برمیدارد، یک درجه بر درجاتش افزود میشود، و یکی از گناهاش کم میگردد». پس در هر قدمی که به سوی مسجد برداشته میشود، دو فایده است:
1- یک درجه بر درجات انسان افزود میشود.
2- یکی از گناهاش کم میگردد.
در ادامهی حدیث آمده است: «و هنگامی که وارد مسجد شود، مادامی که در انتظار نماز نشسته، گویا در حالِ نماز است. و فرشتگان برای کسی که در جای نمازش نشسته تا مادامی که بیوضو یا باعث آزار کسی نشده است، دعا میکنند و میگویند: یا الله! بر او رحم فرما و او را بیامرز». این، پاداش و فضیلت بسیار بزرگیست؛ لذا شایسته نیست که مؤمنِ خردمند، در اینباره کوتاهی کند. اگر به شما گفته شود: میتوانید کالایی را که در شهر خود به صدهزار تومان میفروشید، در فلانشهر به صد و ده هزار تومان به فروش برسانید، بهقطع بهخاطر سودِ دهدرصدی به آنجا سفر میکنید و سختیِ سفر را به جان میخرید. اما متأسفانه بسیاری از مردم، خود را از خیر و نیکی محروم میکنند و بهرغم نزدیک بودن به مسجد، این فضیلت و پاداش بزرگ را که یک در برابر بیست و هفت است، از دست میدهند و به مسجد نمیروند. سودِ دنیا هرچه باشد، زوالپذیر است؛ ولی به آن اهمیت میدهند! همهی نعمتهایی که در دنیاست، از دو حالت خارج نیست: یا نعمتها از میان میرود و یا انسان میمیرد و اینهمه نعمت از کَفَش خارج میشود. پس نه نعمتِ دنیا ماندگار است و نه اقامت در دنیا؛ و نعمتهای آخرت، ماندگار میباشد. با این حال، برخی از مردم نسبت به آخرت کوتاهی میکنند و به آن اهمیت نمیدهند. الله، هرکه را بخواهد، از فضل و رحمت خویش بهرهمند میگرداند. لذا از او میخواهیم که به همهی ما توفیق شکر و سپاس نعمتهایش را عنایت بفرماید و توفیقمان دهد که او را بهنیکی عبادت کنیم.
***
1073- وعنه قَالَ: أَتَى النَّبِیَّr رَجُلٌ أعْمَى، فقَالَ: یا رَسُولَ اللهِ، لَیسَ لِی قَائِدٌ یَقُودُنِی إلى الْمَسْجِدِ، فَسَأَلَ رَسُولَ اللهِr أنْ یُرَخِّصَ لَهُ فَیُصَلِّی فِی بَیْتِهِ، فَرَخَّصَ لَهُ، فَلَّمَا وَلَّى دَعَاهُ، فَقَالَ لَهُ: «هَلْ تَسْمَعُ النِّدَاءَ بِالصَّلاَةِ؟» قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «فَأجِبْ». [روایت مسلم]([3])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: مردی نابینا نزد پیامبرr آمد و گفت: ای رسول خدا! من، عصاکشی ندارم که مرا به مسجد بیاورد. و از رسولاللهr خواست که به او اجازه دهند تا در خانهی خویش نماز بخواند. پیامبرr به او اجازه داد؛ اما هنگامیکه نابینا برگشت، پیامبرr او را فرا خواند و فرمود: «آیا صدای اذان را میشنوی؟» پاسخ داد: بله. فرمود: «پس اجابت کن».
1074- وعن عبدِ الله - وقیل: عَمْرو بن قَیسٍ- المعروف بابن أُمّ مکتوم المؤذِّنِt أنَّه قال: یا رَسُول اللهِ، إنَّ المَدینَةَ کَثیرةُ إلهوَامِّ وَالسِّبَاعِ. فَقَالَ رَسُول اللهِr: «تَسْمَعُ حَیَّ عَلَى الصَّلاةِ حَیَّ عَلَى الفَلاحِ، فَحَیَّهلاً». [روایت ابوداود با اِسناد حسن]([4])
ترجمه: از عبدالله- و گفته شده: عمرو بن قیس- معروف به ابن اممکتومِ مؤذنt (که نابینا بود) روایت است که وی عرض کرد: ای رسولخدا! (برای آمدن به مسجد چه کنم که) در مدینه حیوانات درنده و گزندهی فراوانی وجود دارد؟ رسولاللهr فرمود: «چون صدای "حَیَّ عَلَى الصَّلاةِ" و "حَیَّ عَلَى الفَلاحِ" را میشنوی، پس - به مسجد- بیا».
1075- وعن أبی هریرةt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَقَدْ هَمَمْتُ أنْ آمُرَ بحَطَبٍ فَیُحْتَطَبَ، ثُمَّ آمُرَ بِالصَّلاَةِ فَیُؤذَّنَ لهَا، ثُمَّ آمُرَ رَجُلاً فَیَؤُمَّ النَّاسَ، ثُمَّ أُخَالِفَ إلى رِجَالٍ فَأُحَرِّقَ عَلَیْهِمْ بُیُوتَهمْ». [متفق علیه]([5])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «سوگند به ذاتی که جانم
در
دستِ
اوست، تصمیم گرفتم که به جمعآوری هیزم فرمان دهم و پس از دستور به اذان، کسی را
به امامت مردم بگمارم و خود به سراغ کسانی بروم که در نماز جماعت شرکت نمیکنند و
آنگاه خانههایشان را بر آنان به آتش بکشم».
شرح
این سه حدیث نشان میده که نماز جماعت، واجب است و باید در مسجد ادا شود؛ چنانکه در آخرین حدیث، یعنی در حدیث ابوهریرهt آمده است: پیامبرr بهرغم اینکه راستگوست و نیازی به سوگند ندارد، قسم یاد نمود که قصد دارد به اذان و برپایی نماز دستور دهد و کسی را به امامت مردم بگمارد و پس از جمعآوری هیزم به سراغ کسانی برود که در نماز جماعت شرکت نمیکنند و آنگاه خانههایش را بر آنان به آتش بکشد. این، بیانگر واجب بودن نماز جماعت است؛ زیرا نماز جماعت، واجب است که رسولاللهr چنین تصمیمی گرفت و مردم را از تصمیمش باخبر ساخت تا به آنان دربارهی ترک جماعت هشدار دهد؛ وگرنه چنین تصمیمی یا بازگو کردن آن هیچ ضرورتی نداشت. همینکه رسولاللهr چنین تصمیمی گرفت، نشانگر اهمیت نماز جماعت میباشد. با سندی ضعیف روایت شده است که رسولاللهr فرمود: «اگر زنان و کودکان در خانهها نبودند، خانهها را بر آنان به آتش میکشیدم»؛ اما این، ضعیف است و همین بس که رسولاللهr چنین تصمیمی گرفت و امتش را از این تصمیم باخبر ساخت.
اما نماز جماعت بر چه کسی واجب است؟ بر کسی که صدای اذان را می شنود و میتواند خودش را به جماعت برساند. چنان که شخصی در اینباره از پیامبرr فتوا خواست و عرض کرد: ای رسول خدا! من مردی نابینا هستم و عصاکشی ندارم که مرا به مسجد بیاورد. بدین سان از رسولاللهr اجازه خواست که در خانهی خویش نماز بگزارد. رسولاللهr نیز به او اجازه داد و چون آن مرد برگشت، او را صدا زد و فرمود: «آیا صدای اذان را میشنوی؟» پاسخ داد: بله. فرمود: «پس اجابت کن». این حدیث، بیانگر وجوب نماز جماعت بر نابیناست و نشان میدهد که نابینا بودن، عذری برای ترک جماعت نیست. همچنین نشان میدهد که اقامهی نماز جماعت، در مسجد واجب است؛ نه اینکه صرفاً ادای نماز بهصورت جماعت، واجب باشد. یعنی واجب است که نماز جماعت در مسجد برپا شود. و نیز نشان میدهد که اصل در این حکم، بر شنیدن صدای اذان است؛ آنهم صدای عادی، نه صدای بلندگو. گفتنیست: اقتدا به امام جماعت از بیرون مسجد، درست نیست؛ یعنی اگر خانهی کسی در کنار مسجد باشد و صدای امام به او برسد، درست نیست که بدون حضور در مسجد، از درون خانهاش به امام مسجد اقتدا کند. لذا حتماً باید در همان مکانی حضور یابد که جماعت در آن برپا میشود؛ مگر اینکه مسجد، پُر گردد و برخی از مردم ناگزیر شوند که در صفوف بههمپیوسته در بیرون مسجد به امام اقتدا کنند. بنابراین اگر صفها بههمپیوسته نباشد، نماز کسی که بیرون از مسجد در جماعت شرکت میکند، درست نیست. بهعبارت دیگر: حضور در مسجد یا قرار گرفتن در کنارِ جماعت، ضروریست؛ اگرچه صدای همهی تکبیرها را بشنود.
شاید این پرسش مطرح شود که اگر کسی بیمار باشد و نتواند در مسجد یا در کنار سایر نمازگزاران حاضر شود، آیا میتواند بهواسطهی صدایی که از بلندگو به گوشَش میرسد، به امام جماعت اقتدا کند؟
میگوییم: خیر؛ بلکه معذور است. و اگر به ادای نماز به صورت جماعت پایبند بوده است، ثواب جماعت به او میرسد؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «هرگاه، بندهای، بیمار شود و یا به مسافرت برود، پاداش اعمالی که در زمان صحت و اقامت انجام میداده است، به او میرسد».([6])
***
1076- وعن ابن مسعودٍt قال: مَنْ سَرَّهُ أنْ یَلْقَى الله تَعَالَى غداً مُسْلِماً، فَلْیُحَافِظْ عَلَى هؤُلاَءِ الصَّلَوَاتِ حَیْثُ یُنَادَى بِهِنَّ، فَإنَّ اللهَ شَرَعَ لِنَبِیِّکمr سُنَنَ الهُدَى، وَإنَّهُنَّ مِنْ سُنَنِ الهُدَى، وَلَوْ أنَّکُمْ صَلَّیْتُمْ فی بُیُوتِکم، کَمَا یُصَلِّی هذا المُتَخَلِّفُ فِی بَیْتِهِ لَتَرَکْتُمْ سُنَّةَ نَبِیِّکُمْ، وَلَوْ تَرَکْتُمْ سُنَّة نَبِیِّکُم لَضَلَلْتُمْ، وَلَقَدْ رَأیْتُنَا وَمَا یَتَخَلَّفُ عَنْهَا إلا مُنَافِقٌ مَعْلُومُ النِّفَاقِ، وَلَقَدْ کَانَ الرَّجُلُ یُؤتَى بهِ، یُهَادَى بَیْنَ الرَّجُلَیْنِ حَتَّى یُقَامَ فی الصَّفِّ. [روایت مسلم]([7])
وفی روایة لَهُ قَالَ: إنّ رَسُول اللهِr عَلَّمَنَا سُنَنَ الهُدَى؛ وإنَّ مِنْ سُنَنِ الهُدَى الصَّلاَةَ فی المَسْجِدِ الَّذِی یُؤَذَّنُ فِیهِ.
ترجمه: ابنمسعودt میگوید: «هرکس دوست دارد که فردای قیامت، بهعنوان مسلمان، الله متعال را ملاقات کند، پس باید بر این نمازها در جایی پایبندی کند که برای آنها اذان گفته میشود؛ زیرا الله متعال راههای هدایت را برای پیامبرتان تشریع فرموده است و ادای نمازهای پنجگانه با جماعت، جزو راههای هدایت میباشد. اگر شما همانند فلانکس که در خانهاش نماز میخواند و از نماز جماعت تخلف میورزد، در خانههایتان نماز بخوانید، روش پیامبرتان را ترک کردهاید؛ و اگر سنت و روش پیامبرتان را ترک کنید، بهقطع گمراه میشوید. در دوران پیامبرr میدیدیم که جز منافقی که نفاقش آشکار بود، کسی از نماز جماعت تخلف نمیکرد؛ حتی مردی - که بیمار یا ناتوان بود- بر روی شانههای دو نفر کشیده میشد و او را به مسجد میآوردند و در صف جماعت قرار میدادند».
و در روایتی دیگر از مسلم آمده است: «رسولاللهr راههای هدایت را به ما آموزش داد؛ و ادای نماز در مسجدی که در آن اذان داده میشود، یکی از راههای هدایت است».
شرح
مؤلف/ در ادامهی این باب، سخنی از عبدالله بن مسعودt آورده است که از منبع نورِ نبوی سرچشمه میگیرد؛ زیرا بهسان کلام نبوی روان، منسجم و زیباست. ابنمسعودt میگوید: «هرکس دوست دارد که فردای قیامت، بهعنوان مسلمان، الله متعال را ملاقات کند، پس باید بر این نمازها در جایی پایبندی کند که برای آنها اذان گفته میشود». همهی ما دوست داریم که پروردگارمان را در حالِ اسلام و ایمان، ملاقات کنیم. پس هرکه آروزی چنین سعادتی را دارد، باید به ادای نمازهای پنجگانه در مساجد، پایبند باشد؛ زیرا نماز جماعت در مسجد، واجب است و برای مردی که تواناییِ رفتن به مسجد را دارد، روا نیست که در خانه یا در جایی غیر از مسجد، نماز بخواند؛ چراکه نماز جماعت بر مردان، واجب است. سپس ابنمسعودt یادآور شده که الله متعال راههای هدایت را برای پیامبرشr تشریع فرموده است؛ لذا هرچه پیامبرr آورده، هدایت و نوریست که الله متعال بیان فرموده است. ابنمسعودt میافزاید: «ادای نمازهای پنجگانه با جماعت، جزو راههای هدایت میباشد». آن بزرگوار درست فرموده است؛ زیرا پس از شهادتین، نمازهای پنجگانه بزرگترین راههای هدایت بهشمار میآید. به عبارتی: نماز، بزرگترین رکن اسلام پس از شهادتین است. سپس فرمود: «اگر شما همانند فلانکس که در خانهاش نماز میخواند و از نماز جماعت تخلف میورزد، در خانههایتان نماز بخوانید، روش پیامبرتان را ترک کردهاید؛ و اگر سنت و روش پیامبرتان را ترک کنید، بهقطع گمراه میشوید». یعنی: اگر هر کسی در خانهاش نماز بخواند، روش پیامبرr متروک میگردد و مساجد تعطیل میشود و مردم از یکدیگر میبُرند؛ در نتیجه همدیگر را نمیشناسند و با هم انس و الفت پیدا نمیکنند و آنگاه این گردهمایی و چشمانداز بزرگ در دین اسلام شکل نمیگیرد. اما این از رحمت و حکمت الله متعال است که به بندگانش دستور داده که نماز را با جماعت بهجای آورند. بدینترتیب روزانه پنج بار برادر مسلمان خود را ملاقات میکنید؛ شما به او سلام میدهید و او به شما سلام میکند و هر دو با هم پشت سر یک امام نماز میگزارید؛ این، نعمت بزرگیست که محبت و دوستیِ مسلمانان با یکدیگر را در پی دارد. سپس فرمود: در دوران پیامبرr میدیدیم که جز منافقی که نفاقش آشکار بود، کسی از نماز جماعت تخلف نمیکرد». شمارِ منافقان، زمانی افزایش مییابد که اسلام، قدرت میگیرد و آنگاه انسانِ کافرِ نمیتواند کفرش را آشکار نماید؛ در نتیجه نفاق میورزد و خود را مسلمان نشان میدهد. از اینرو پدیدهی نفاق در دوران پیامبرr، پس از پیروزی مسلمانان در غزوهی بدر پدید آمد. در سال دوم هجری که مسلمانان در غزوهی بدر بر کافران پیروز شدند، ترس و نگرانی وجودِ کافران را گرفت؛ در نتیجه وانمود میکردند که مسلمان شدهاند. حتی نزد پیامبرr میآمدند و میگفتند:﴿نَشۡهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ ٱللَّهِ﴾ یعنی: «گواهی میدهیم که تو، فرستادهی الله هستی». اما اللهU میفرماید:
﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُۥ وَٱللَّهُ یَشۡهَدُ إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ لَکَٰذِبُونَ ١﴾ [المنافقون: ١]
و الله، میداند که تو فرستادهی او هستی. و الله، گواهی میدهد که منافقان، دروغگویند.
یعنی: آن سخن را صادقانه نگفتند؛ بلکه چیزی را بر زبان آوردند که در دلهایشان به آن باور نداشتند. ابنمسعود میگوید: «جز منافقی که نفاقش آشکار بود، کسی از نماز جماعت تخلف نمیکرد». منافق از آن جهت در نماز جماعت شرکت نمیکند که به حساب و کتاب، ایمان ندارد و به پاداش الاهی امیدوار نیست. از اینرو رسولاللهr فرمود: «أَثْقَلُ الصَّلاةِ عَلَى الْمُنَافِقِینَ صَلاةُ الْعِشَاءِ وَصَلاةُ الْفَجْرِ».([8]) یعنی: «دشوارترین نمازها برای منافقان، نماز عشا و نماز صبح است». زیرا شبها در زمان پیامبرr مانند شبهای امروزی نبود؛ در آن زمان که برق و امکانات امروزی وجود نداشت، شبها، بسیار تاریک بود و مردم دیده نمیشدند؛ یعنی بهاندازهای تاریک بود که یکدیگر را در تاریکیِ شب نمیشناختند. بر خلافِ امروز که با برق و اینهمه امکانات، شبها مثل روز، روشن است. در هر حال، منافقان از تاریکی شب سوءاستفاده میکردند و در جماعت صبح و عشا، حاضر نمیشدند. اما «اگر میدانستند که چه پاداش بزرگی در این دو نماز نهفته است، بر روی زمین میخزیدند و در این دو نماز، شرکت میکردند». ابنمسعودt در ادامه میگوید: «حتی مردی - که بیمار یا ناتوان بود- بر روی شانههای دو نفر کشیده میشد و او را به مسجد میآوردند و در صف جماعت قرار میدادند». در اثر همین کارها و پایبندی به این اعمال بود که صحابه# توانستند خاور و باخترِ زمین را فتح کنند؛ اما از آن زمان که امت اسلامی از توجه و پایبندی به این اعمال کوتاهی ورزید، عقب ماند و وضعیتش بهگونهای شد که امروزه میبینید. امتی، پراکنده و چنددسته که گاه دشمن یکدیگرند؛ بلکه در پارهای از موارد برخی از دستههای اسلامی، مخالفان مسلمان خود را سختتر و شدیدتر از یهود و نصارا میپندارند! پناه بر الله. زیرا با هم اختلاف و تفرقهی شدیدی در میانشان وجود دارد. اما در دوران پیامبرr افراد بیمار و ناتوان را بر روی شانههای خود روی زمین میکشاندند و به مسجد میآوردند و در صف جماعت قرار میدادند. اگر ما نیز به روش و رویکرد صحابه# باز گردیم، دوباره شوکت و سرافرازیِ گذشته را بهدست میآوریم و همه از ما میترسند و با این امت مدارا و سازش میکنند و دست از دشمنی با آن برمیدارند. از الله متعال میخواهیم که شوکت گذشتهی ما را به ما بازگردانَد و سرافرازی پیشین این امت را اِحیا بگرداند؛ بهیقین که الله بر هر کاری تواناست.
***
1077- وعن أبی الدّرداءt قالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهr یقول: «مَا مِنْ ثَلاثَةٍ فِی قَرْیةٍ، وَلا بَدْوٍ، لا تُقَامُ فِیهِمُ الصَّلاَةُ إلا قَد اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِم الشَّیْطَانُ. فَعَلَیْکُمْ بِالجَمَاعَةِ، فَإنَّمَا یَأْکُلُ الذِّئْبُ مِنَ الغَنَمِ القَاصِیَة». [روایت ابوداود با اِسناد حسن]([9])
ترجمه: ابودرداءt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «هر سه نفری که در روستا یا بیابانی باشند و در میانِ آنان نماز جماعت اقامه نشود، بهقطع شیطان بر آنها چیره میشود. پس بر شماست که جماعت را پاس بدارید؛ زیرا گرگ، گوسفندی را میخورَد که از گله جدا شده است».
شرح
مؤلف/ در فضیلت نماز جماعت روایتی بدین مضمون آورده است که ابودرداءt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «هر سه نفری که در روستا یا بیابانی باشند و در میانِ آنان نماز جماعت اقامه نشود، بهقطع شیطان بر آنها چیره میشود». این، نشان میدهد که ترک نماز جماعت، جایز نیست؛ اگرچه از این حدیث چنین برمیآید که ترک جماعت برای سه نفر و بیشتر روا نمیباشد، اما احادیث دیگر، بیانگر این است که جماعت بر دو نفر نیز واجب میباشد. البته وجوبِ نماز جمعه منوط به این است که سه نفر در آبادی باشند؛ یعنی نماز جمعه بر کمتر از سه نفر یا بر کسانی که در سفر و بیابان هستند، واجب نیست. لذا نماز جمعه بر ساکنان شهرها و روستاها، واجب است؛ آنهم در صورتیکه تعدادشان سه نفر یا بیشتر باشد. شاید این پرسش مطرح شود که مگر امکان دارد که در شهر یا روستایی سه نفر نباشند؟
پاسخ: آری؛ مثلاً ممکن است که ساکنانِ جایی، مسافر باشند؛ همانگونه که امروزه در برخی از شهرکهای دانشگاهی بهویژه در کشورهای غربی مشاهده میشود که همهی ساکنانِ چنین شهرکهایی برای درس آمدهاند. اما اگر سه نفر از اینها، شهروند همانجا باشند، نماز جمعه بر آنها واجب است؛ زیرا سه شهروند در آن شهر اقامت دارند. نماز جمعه بر کوچنشینان واجب نیست؛ بلکه فقط بر اهالی شهرها و روستاها واجب است. در ادامهی این حدیث آمده است: «پس بر شماست که جماعت را پاس بدارید»؛ یعنی: همواره با جماعت مسلمانان باشید. «زیرا گرگ، گوسفندی را میخورَد که از گله جدا شده است». لذا تفرقه و اختلاف، شایستهی مسلمانان نیست و بر آنها واجب است که همواره با هم و گردِ هم باشند و کنارهگیری یا جدا شدن از جماعت، پیامدی جز نابودی و تباهی ندارد. زیرا پیامبرr این را به گوسفندی تشبیه کرده است که از گله جدا میشود و شکارِ گرگ میگردد. کسی که در یک نظریه یا دیدگاه، از جماعت جدا میشود و دیدگاهی نادر مطرح میکند، همینگونه است؛ هرچند به گمان خودش، متون و دادههای دینی، مطابق دیدگاه نادرش باشد. لذا واجب است که وقتی انسان، متن یا دادهای دینی را بر خلاف دیدگاه جمهور میبیند، در آن بارها تجدید نظر کند؛ چگونه میشود که همه اشتباه کنند و برداشتِ تو، درست باشد؟ اجازه دهید مثالی عرض کنم: حذیفه به ابنمسعودt گفت: آیا تعجب نمیکنی که برخی از مردم در مسجد کوفه به اعتکاف مینشینند؛ در صورتی که رسولاللهr فرموده است: «لا اعْتِکَافَ إلاَّ فِی الْمَسَاجِدِ الثَّلاثَةِ»؟. یعنی: «اعتکاف فقط در سه مسجد است: مسجدالحرام، مسجدالنبی و مسجدالاقصی». ابنمسعودt فرمود: «چهبسا آنان حکم این مسأله را میدانند و من، فراموش کرده باشم». بدینسان ابنمسعود به زبانِ حال به حذیفهt فرمود: بعید نیست که تو اشتباه میکنی. زیرا نزدیک بهاجماع مسلمانان، اعتکاف در هر مسجدی را درست میدانند. بهفرضِ اینکه حدیث حذیفهt صحیح باشد، معنایش این است که اعتکاف کامل، اعتکافیست که در مساجد سهگانه میباشد؛ و گرنه، امکان ندارد که الله متعال با قرآن کریم، مسلمانان را اینگونه مورد خطاب قرار دهد که:
﴿وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰکِفُونَ فِی ٱلۡمَسَٰجِدِ﴾ [البقرة: ١٨٧]
و در حالی که در مسجدها معتکفید، با همسرانتان آمیزش نکنید.
با این حال میگوییم: اعتکاف فقط در مساجد سهگانه درست است! در صورتی که حتی 1% مسلمانان نیز نمیتوانند به این مساجد بروند و این، بر خلافِ فصاحت و بلاغت است؛ اما برخی از مردم طرح دیدگاههای نادر و عجیب را دوست دارند؛ گویا میخواهند بر سرِ زبانها بیفتند. از اینرو گاه فتواهای نادر و عجیبی میشنویم که دلیلی برای آنها وجود ندارد و مخالف دلیل و دیدگاه جمهور است. پیامبرr کسی را که از جماعت جدا میشود، به گوسفندی تشبیه کرده است که از گله، تک میافتد و شکارِ گرگ میگردد.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 645؛ و صحیح مسلم، ش: 650.
([2]) صحیح بخاری، ش: 647؛ و صحیح مسلم، ش:649؛ [حدیثی به همین مضمون به شمارهی 11 گذشت. (مترجم)]
([3]) صحیح مسلم، ش: 653.
([4]) صحیح نسائی، از آلبانی/ ش: 821.
([5]) این، لفظ بخاری بهشمارهی 644 میباشد و مسلم نیز روایتی به همین مضمون بهشمارهی 651 روایت کرده است.
([6]) ر.ک: حدیث شمارهی 135. [مترجم]
([7]) صحیح مسلم، ش: 654.
([8]) صحیح بخاری، ش: 657؛ و مسلم، ش: 651 بهنقل از ابوهریرهt.
([9]) صحیح الجامع، ش: 6701؛ صحیح أبی داود، ش: 556؛ آلبانی/ در مشکاۀ المصابیح، ش: 1067، این حدیث را حسن دانسته است.
1068- وَعَن أبی هریرةَt أنَّ رسولَ اللهr قَالَ: «لا یَزَالُ أحَدُکُمْ فی صَلاَةٍ مَا دَامَتِ الصَّلاَةُ تَحْبِسُهُ، لا یَمنَعُهُ أنْ یَنقَلِبَ إلى أهلِهِ إلاَّ الصَّلاةُ». [متفق علیه]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکه از شما که نماز، او را - در مسجد- نگه میدارد و چیزی جز نماز مانع از بازگشت وی نزد خانوادهاش نمیشود، گویا همچنان در نماز است».
1069- وعنهt أنَّ رسولَ اللهr قَالَ: «الْمَلائِکَةُ تُصَلِّی عَلَى أَحَدِکُمْ مَا دَامَ فِی مُصَلاّهُ الَّذِی صَلَّى فِیهِ، مَا لَمْ یُحْدِثْ، تَقُولُ: اللهمَّ اغْفِرْ لَهُ، اللهمَّ ارْحَمْهُ». [روایت بخاری]([2])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «فرشتگان برای آنکس از شما که در محل نماز خویش است، تا زمانیکه بیوضو (یا مرتکب معصیت) نشود، دعا میکنند و میگویند: «یا الله! او را بیامرز؛ یا الله! بر او رحم کن».
1070- وعن أنسt أنَّ رَسُولَ اللهِr أَخَّرَ لَیْلَةً صَلاَةَ العِشَاءِ إِلَى شَطْرِ اللَّیْلِ ثُمَّ أقْبَلَ عَلَیْنَا بِوَجْهِهِ بَعْدَمَا صَلَّى، فَقَالَ: «صَلَّى النَّاسُ وَرَقَدُوا، وَلَمْ تَزَالُوا فی صَلاَةٍ مُنْذُ انْتَظَرْتُمُوهَا». [روایت بخاری]([3])
ترجمه: انسt میگوید: رسولاللهr شبی نماز عشا را تا نیمهشب بهتأخیر انداخت و چون نماز گزارد، رو به ما کرد و فرمود: «مردم نماز خواندند و خوابیدند؛ و شما- که بیدار ماندهاید- از زمانیکه در انتظار نماز نشستهاید، همچنان در حالِ نماز هستید».
شرح
این احادیث، دربارهی فضیلتِ انتظار نماز است؛ فرقی نمیکند که این انتظار، پس از ادای نماز پیشین باشد یا اینکه انسان زودتر به مسجد بیاید و در انتظار نماز بنشیند. پیامبرr در این احادیث بیان فرموده که انسان، تا زمانیکه در انتظار نماز نشسته است، همچنان در حالِ نماز میباشد و فرشتگان برای کسیکه در محل نمازش مینشیند، تا زمانی که بیوضو- یا مرتکب معصیت- نشود، دعا میکنند و میگویند: «اللهمَّ صَلّ عَلَیهِ، اللهمَّ اغْفِرْ له، اللهمَّ ارحَمْهُ».([4]) یعنی: «یا الله! بر او درود بفرست؛ یا الله! او را بیامرز؛ یا الله! بر او رحم کن».
در این حدیث آمده است: «مَا لَمْ یُحْدِثْ» که دو معنا برای آن ذکر کردهاند:
1. تا زمانیکه مرتکب معصیت نشود.
2. تا وقتی که بیوضو نگردد؛ زیرا هنگامیکه بیوضو میشود، نمازش باطل میگردد.
در هر حال، هر معنایی را که در نظر بگیریم، این حدیث، بیانگر فضیلتِ انتظار نماز است؛ اگرچه این انتظار، پس از ادای نماز نباشد. اینجاست که روشن میشود: شایسته است که انسان، زودتر به مسجد بیاید. مؤلف سپس روایتی آورده که در آن آمده است: پیامبرr نماز عشا را تا نیمهشب، یعنی تا آخرِ وقتش بهتأخیر انداخت و صحابه# همچنان در انتظار نماز نشسته بودند؛ وقتی نماز گزارد، رو به یارانش نمود و فرمود: «مردم نماز خواندند و خوابیدند؛ و شما - که بیدار ماندهاید- از زمانیکه در انتظار نماز نشستهاید، همچنان در حالِ نماز هستید». این حدیث، نشان میدهد که بهتر و افضل، بهتأخیر انداختن نماز عشا تا آخرِ وقتِ آن، یعنی تا نیمهشب است؛ همچنین بیانگرِ این است که اگر بهتأخیر انداختن این نماز تا آخرِ وقتش برای مردم دشوار بود، بهتر است که آنرا اول وقت بهجای آورند. لذا اگر کسی در سفر یا غیر سفر، یا در جاییست که نماز جماعت در آنجا خوانده نمیشود، بهتر است که نماز عشایش را تا نیمهشب بهتأخیر بیندازد؛ زیرا رسولاللهr فرمود: «إِنَّهُ لَوَقْتُهَا لَوْلا أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِی».([5]) یعنی: «این، وقت نماز عشاست؛ اگر بر امتم سخت نبود». از اینرو رسولاللهr در رابطه با نماز عشا، هنگامیکه میدید مردم جمع شدهاند، نماز را زود برپا میکرد و آنگاه که مردم تأخیر میکردند، نماز عشا را دیرتر برپا مینمود.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 659؛ و صحیح مسلم، ش: 274.
([2]) صحیح بخاری، ش: 445.
([3]) صحیح بخاری، ش: 600.
([4]) صحیح بخاری، ش: (647، 2119) بهنقل از ابوهریرهt.
([5]) صحیح مسلم، ش: 638 بهنقل از امالمؤمنین عایشه رضیاللهعنها.
189- باب: فضیلت پیاده رفتن به مساجد
1060- عن أبی هریرةt أنَّ النَّبِیَّr قَالَ: «مَنْ غَدَا إلى المَسْجِدِ أَوْ رَاحَ، أعَدَّ الله لَهُ فِی الجَنَّةِ نُزُلاً کُلَّمَا غَدَا أوْ رَاحَ». [متفقٌ علیه]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: پیامبرr فرمود: «هرکس - بامداد یا شامگاه- به مسجد رفت و آمد کند، الله متعال برای او در برابر هر رفت و آمدش، ضیافتی در بهشت تدارک میبیند».
1061- وعنه: أنَّ النَّبِیَّr قَالَ: «مَنْ تَطَهَّرَ فی بَیْتِهِ، ثُمَّ مَضَى إلى بَیْتٍ مِنْ بُیُوتِ الله، لِیَقْضِیَ فَرِیضَةً مِنْ فَرَائِضِ الله، کَانَتْ خُطُواتُهُ، إحْدَاهَا تَحُطُّ خَطِیئَةً، وَالأُخْرَى تَرْفَعُ دَرَجَةً». [روایت مسلم]([2])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: پیامبرr فرمود: «هرکس در خانهاش وضو بگیرد و سپس به خانهای از خانههای الله برود تا فریضهای از فرایض الله را بهجای آورَد، با گامهایش، با هر گامی که بر میدارد، یک گناهش پاک میشود و گام بعدی، باعث ترفیع درجهاش میگردد».
1062- وعن أُبیّ بن کعبٍt قال: کَانَ رَجُلٌ مِنَ الأنْصَارِ لا أَعْلمُ أَحَداً أبْعَدَ مِنَ المَسْجِدِ مِنْهُ، وَکَانَتْ لا تُخْطِئُهُ صَلاَةٌ، فَقیلَ لَهُ: لَوْ اشْتَرَیْتَ حِمَاراً تَرْکَبَهُ فی الظَّلْمَاءِ وَفِی الرَّمْضَاءِ، قَالَ: مَا یَسُرُّنِی أنَّ مَنْزِلِی إلى جَنْبِ المَسْجِدِ، إنِّی أُرِیدُ أنْ یُکْتَبَ لِی مَمْشَایَ إلى المَسْجِدِ، وَرُجُوعِی إذَا رَجَعْتُ إلى أهْلِی. فَقَالَ رَسُولُ اللهِr: «قَدْ جَمَعَ الله لکَ ذَلِکَ کُلَّه». [روایت مسلم]([3])
ترجمه: اُبَی بن کعبt میگوید: مردی از انصار بود که من، کسی را سراغ نداشتم که بهاندازهی او از مسجد دور باشد؛ اما هیچیک از نمازهای جماعت را از دست نمیداد. به او گفته شد: کاش الاغی میخریدی تا (برای آمدن به مسجد) در تاریکی و گرما بر آن سوار شوی! گفت: دوست ندارم که خانهام کنارِ مسجد باشد؛ بلکه میخواهم گامهای من بهسوی مسجد و نیز گامهایی که در بازگشت از مسجد بهسوی خانوادهام برمیدارم، برایم ثبت شود. رسولاللهr به آن مرد فرمود: «الله متعال، همهی اینها را برای تو فراهم ساخته است».
1063- وعن جابرٍt قال: خَلَت البِقاعُ حولَ المَسْجِدِ، فَأَرَادَ بَنُو سَلمَةَ أنْ یَنْتَقِلُوا قُرْبَ المَسْجِدِ، فَبَلَغَ ذَلِکَ النَّبِیَّr فَقَالَ لَهُمْ: «بَلَغَنِی أنَّکُم تُریدُونَ أنْ تَنْتَقِلُوا قُرْبَ المَسْجِدِ؟» قالوا: نعم یا رَسُول الله، قَدْ أرَدْنَا ذَلِکَ. فَقَالَ: «بَنِی سَلِمَةَ دِیَارَکُم تُکْتَبْ آثارُکُمْ، دِیَارَکُمْ تُکْتَبْ آثارُکُمْ». فقالوا: مَا یَسُرُّنَا أنَّا کُنَّا تَحَوَّلْنَا. [روایت مسلم؛ بخاری نیز حدیثی به همین مضمون از انسt روایت کرده است.]([4])
ترجمه: جابرt میگوید: پیرامون مسجدالنبیr خالی شد و «بنیسلمه» تصمیم گرفتند به نزدیکی مسجد، نقل مکان کنند. این خبر به پیامبرr رسید. به آنها فرمود: «به من خبر رسیده است که میخواهید به نزدیک مسجد، نقل مکان کنید». گفتند: بله، ای رسولخدا! چنین تصمیمی گرفتهایم. فرمود: «ای بنیسلمه! در محل خود بمانید تا گامهایتان (به سوی مسجد) ثبت شود؛ در محل اقامت خود بمانید تا پاداش گاهامهایی که به سوی مسجد برمیدارید، به شما برسد». آنگاه بنیسلمه گفتند: اگر جابهجا میشدیم، برای ما خوشایند و خوشحالکننده نبود.
شرح
مؤلف/ در کتابش «ریاضالصالحین» بابی بدین عنوان گشوده است: «فضیلتِ پیاده رفتن به مساجد».
گرچه منظور از پیاده رفتن به مسجد، ادای نماز در آن است؛ اما رفتن به مساجد انگیزههای گوناگونی دارد؛ مانند: حضور در کلاسهای درس، قرائت قرآن، یا درست کردن چیزی در آن، و کارهایی از این قبیل. البته آنچه در این باب دنبال میشود، فضیلت پیاده رفتن به مسجد بهقصد ادای نماز است. ابوهریرهt میگوید: پیامبرr فرمود: «مَنْ غَدَا إلى المَسْجِدِ أَوْ رَاحَ، أعَدَّ الله لَهُ فِی الجَنَّةِ نُزُلاً کُلَّمَا غَدَا أوْ رَاحَ»؛ یعنی: «هرکس - بامداد یا شامگاه- به مسجد رفت و آمد کند، الله متعال برای او در برابر هر رفت و آمدش، ضیافتی در بهشت تدارک میبیند».
«غَدَا»، به مفهوم رفتن در بامداد است و «رَاحَ»، یعنی: شامگاه یا بعد از ظهر رفت. همانگونه که در این حدیث آمده است: «کسی که بامداد یا شامگاه به مسجد برود، برای او در برابر هر رفت و آمدش، ضیافتی در بهشت تدارک میبینند». الحمدلله که ما شبانهروزی پنج بار به مسجد میآییم؛ لذا برای انسان، ضیافتی در بهشت تدارک میبینند. این، بیانگر فضیلت رفتن به مساجد است. از دیگر فضایل رفتن به مساجد، این که: «هرکس در خانهاش وضو بگیرد و سپس به خانهای از خانههای الله برود تا فریضهای از فرایض الله را بهجای آورَد، با گامهایش، با هر گامی که بر میدارد، یک گناهش پاک میشود و گام بعدی، باعث ترفیع درجهاش میگردد». در حدیثی دیگر آمده است: «لَمْ یَخطُ خُطوَةً إِلاَّ رُفِعَ لَهُ بِها دَرجةٌ وَحُطَّ عَنْهُ بِهَا خَطیئَةٌ»؛([5]) یعنی: «با هر قدمی که برمیدارد، یک درجه بر درجاتش افزود میشود و یکی از گناهاش کم میگردد». لذا پاداش هر گامی که انسان به سوی مسجد برمیدارد، این است که یک درجه بر درجاتش افزود میشود و یکی از گناهاش کم میگردد. این، از الطاف بیکران الاهی و از نعمتهای بزرگِ اوست. لذا شایسته است که انسان با پای پیاده به مسجد برود و پیاده نیز باز گردد؛ یعنی پیاده رفتن و پیاده بازگشتن، برتر است؛ به دلیلِ ماجرای همان مرد انصاریt که خانهاش از مسجد دور بود و به او گفتند: کاش الاغی میخریدی تا (برای آمدن به مسجد) در تاریکی و گرما بر آن سوار شوی! گفت: دوست ندارم که خانهام کنارِ مسجد باشد؛ بلکه میخواهم گامهای من بهسوی مسجد و نیز گامهایی که در بازگشت از مسجد بهسوی خانوادهام برمیدارم، برایم ثبت شود. رسولاللهr به آن مرد فرمود: «الله متعال، همهی اینها را برای تو فراهم ساخته است». لذا روشن شد که پیاده رفتن به مسجد، از سواره رفتن به مسجد، برتر است؛ زیرا پاداشِ گامهای انسان ثبت میشود. ولی اگر انسان، معذور باشد، ایرادی ندارد که با ماشین به مسجد برود و در عوض، تعداد دَوْرهای تایرها برایش ثبت میگردد؛ یعنی هر دَوْری که لاستیک یا تایرِ ماشین میزند، یک قدم بهشمار میآید و حکمِ برداشتن یک قدم را دارد. این هم یکی دیگر از فضایل رفتن به مسجد است که الله متعال، پاداش گامهای انسان بهسوی مسجد را ثبت میکند؛ یعنی هم گامهای انسان بهسوی مسجد و هم گامهایی که در بازگشت از مسجد بهسوی خانوادهاش برمیدارد. حدیث جابرt نیز بیانگر فضیلت پیاده رفتن به مسجد است؛ اگرچه مسجد، دور باشد. جابرt میگوید: منازل اطراف مسجدالنبی خالی شد و بنیسلمه تصمیم گرفتند به نزدیکی مسجد، نقل مکان کنند. این خبر به پیامبرr رسید. به آنها فرمود: «به من خبر رسیده است که میخواهید به نزدیک مسجد، نقل مکان کنید». گفتند: بله، ای رسولخدا! چنین تصمیمی گرفتهایم. فرمود: «ای بنیسلمه! در محل خود بمانید تا گامهایتان (به سوی مسجد) ثبت شود؛ در محل اقامت خود بمانید تا پاداش گاهامهایی که به سوی مسجد برمیدارید، به شما برسد». اینجاست که روشن میشود: هرچه منزل انسان از مسجد دورتر باشد، رفتن به مسجد ثوابِ بیشتری دارد؛ زیرا رسولاللهr فرمود: «...تا گامهایتان بهسوی مسجد، ثبت شود». اما این، بدین معنا نیست که انسان بهقصد دور از مسجد، خانه بگیرد؛ بلکه بدین معناست که اگر انسان، ناخواسته دور از مسجد باشد یا از اساس، محلّ اقامتش با مسجد فاصله داشته باشد، گامهایی که بهسوی مسجد برمیدارد، ثبت میشود و پاداش هر یک از گامهایش به او میرسد. این، بیانگر فضیلت پیاده رفتن به مساجد است؛ و شکی نیست که فضل و لطفِ اللهU بیکران میباشد و عطایش بهشمارش در نمیآید؛ از اینرو در برابر کردار اندک، پاداش فراوان میدهد. از الله متعال میخواهیم که همهی ما را از الطاف بیکرانش بهرهمند بفرماید.
***
1064- وعن أبی موسىt قال: قال رَسُول اللهr: «إنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ أجْراً فی الصَّلاةِ أبْعَدُهُمْ إلَیْهَا مَمْشىً، فَأَبْعَدُهُمْ، وَالَّذِی یَنْتَظِرُ الصَّلاَةَ حَتَّى یُصَلِّیَهَا مَعَ الإمَامِ أعظَمُ أجْراً مِنَ الَّذِی یُصَلِّیهَا ثُمَّ یَنَامُ». [متفق علیه]([6])
ترجمه: ابوموسیt میگوید: رسولاللهr فرمود: «بیشترین پاداش نماز، از آنِ کسانیست که مسافتی طولانیتر را میپیمایند؛ و به همین ترتیب، کسانیکه از لحاظِ دوری، پس از اینها قرار دارند (و نسبت به دیگران، مسافت بیشتری را طی میکنند). و کسی که منتظر نماز میماند تا آنرا با امام بخواند، از کسی که نماز میخواند و میخوابد، اجر و ثوابِ بیشتری میبرد».
1065- وعن بُریدَةt عَنِ النَّبِیِّr قَالَ: «بَشِّرُوا المَشَّائِینَ فی الظُّلَمِ إلى المَسَاجِدِ بِالنُّورِ التَّامِّ یَوْمَ القِیَامَةِ». [روایت ابوداود و ترمذی]([7])
ترجمه: بُرَیدهt میگوید: پیامبرr فرمود: «کسانی را که در تاریکیها، بهسوی مساجد گام برمیدارند (و فراوان به مسجد میروند)، به نور کامل در روز رستاخیز نوید دهید».
1066- وعن أبی هریرةt أنَّ رسولُ اللهr قَالَ: «ألا أدلُّکَم على ما یَمْحُو الله بِهِ الْخَطایا، ویرْفَعُ بِهِ الدَّرجات؟» قالوا: بلى یا رسُولَ الله، قال: «إسباغ الْوُضوءِ على الْمَکَارِهِ وکَثْرةُ الْخُطَا إِلَى الْمسَاجِد، وانْتِظَارُ الصَّلاةِ بعْدِ الصَّلاةِ، فَذلِکُمُ الرّبَاطُ فَذلِکُمُ الرّبَاطُ». [روایت مسلم]([8])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «آیا شما را به کاری راهنمایی کنم که الله با آن، گناهان را محو میکند و درجات شما را بالا میبرد؟» گفتند: بله، ای رسول خدا! فرمود: «تکمیل وضو در سختیها و گامهای زیاد به سوی مساجد و پس از هر نمازی به انتظار نماز بودن؛ چنین اعمالی، مانند جهاد در راه الله، ارزشمند و پرفضیلت است؛ چنین اعمالی، مانند جهاد در راه الله، ارزشمند و پرفضیلت است».
1067- وعن أبی سعیدٍ الخدریt عَنِ النَّبِیِّr قَالَ: «إذا رَأَیْتُمُ الرَّجُلَ یَعْتَادُ المَسَاجِدَ فَاشْهَدُوا لَهُ بالإیمَانِ، قال اللهُU: ﴿إِنَّمَا یَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾...». الآیة. [ترمذی این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([9])
ترجمه: ابوسعید خدریt میگوید: پیامبرr فرمود: «هرگاه کسی را دیدید که با مساجد خو گرفته است، به مؤمن بودن او گواهی دهید؛ اللهU میفرماید: ﴿إِنَّمَا یَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾».([10])
شرح
و این هم دیگر احادیثی که مؤلف/ در فضیلت پیاده رفتن به مساجد آورده است؛ نخست، این حدیث که پیامبرr فرمود: «بیشترین پاداش نماز، از آنِ کسانیست که مسافتی طولانیتر را میپیمایند»؛ به دلیل حدیثی که پیشتر گذشت؛ همان حدیث که پیامبرr فرموده است: «هرگاه یکی از شما، وضوی درست و کاملی بگیرد و به مسجد برود و قصدی جز نماز نداشته و انگیزهای جز نماز، بلندش نکرده باشد، تا زمانی که وارد مسجد گردد، با هر قدمی که برمیدارد، یک درجه بر درجاتش افزود میشود، و یکی از گناهاش کم میگردد. و هنگامی که وارد مسجد شود، مادامی که در انتظار نماز نشسته، گویا در حالِ نماز است. و فرشتگان برای کسی که در جای نمازش نشسته تا مادامی که بیوضو یا باعث آزار کسی نشده است، دعا میکنند».([11]) لذا اگر منزل شما از مسجد، دور باشد و دوری از مسجد، شما را از شرکت در نماز جماعت باز ندارد، نسبت به کسانی که به مسجد نزدیکاند، از اجر و ثواب بیشتری برخوردار میشوید؛ زیرا کسی که نزدیک مسجد است، عذری ندارد و بهسادگی میتواند در نماز جماعت شرکت کند؛ اما کسی که دور است، چهبسا برای رفتن به مسجد عذر یا مشکلی داشته باشد؛ ولی سختیِ دوری از مسجد را تحمل میکند و در نماز جماعت حضور مییابد؛ لذا اجر و ثواب بیشتری میبرد. همچنین پیامبرr فرمود: «کسی که منتظر نماز میماند تا آنرا با امام بخواند، از کسی که نماز میخواند و میخوابد، از اجر و ثوابِ بیشتری برخوردار میگردد». این، دربارهی نماز عشاست؛ زیرا به تأخیر انداختن نماز عشا تا یکسوم شب جایز است؛ از آنرو که شبی پیامبرr نماز عشا را به تأخیر انداخت؛ بهگونهای که بخش زیادی از شب سپری شد؛ آنگاه فرمود: «إِنَّهُ لَوَقْتُهَا لَوْلا أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِی».([12]) یعنی: «این، وقت نماز عشاست؛ اگر بر امتم سخت نبود». لذا کسی که منتظر نماز میماند تا آنرا با امام بخواند، از کسی که نمیتواند صبر کند، لذا نمازش را میخواند و سپس میخوابد، اجر و ثواب بیشتری مییابد. اینجاست که میگوییم: اگر منتظر نماز بمانید و با جماعت نماز بخوانید، بهتر است و پاداش بیشتری میبرید؛ اما اگر امام، مطابق عادت، نماز عشا را اول وقت میخواند، در این صورت جایز نیست که انسان، نمازش را تنها بخواند و سپس بخوابد؛ بلکه باید در نماز جماعت شرکت کند؛ زیرا نماز جماعت، واجب است. حتی باری پیامبرr فرمود: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ بِحَطَبٍ فَیُحْطَبَ، ثمَّ آمُرَ بِالصَّلاةِ فَیُؤَذَّنَ لَهَا، ثمَّ آمُرَ رَجُلاً فَیَؤُمَّ النَّاسَ، ثمَّ أُخَالِفَ إِلَى رِجَالٍ فَأُحَرِّقَ عَلَیْهِمْ بُیُوتَهُمْ»؛([13]) یعنی: «سوگند به ذاتی که جانم در دستِ اوست، تصمیم گرفتم که به جمعآوری هیزم فرمان دهم و پس از دستور به اذان، کسی را به امامت مردم بگمارم و خود به سراغ کسانی بروم که در نماز جماعت شرکت نمیکنند و آنگاه خانههایشان را بر آنان به آتش بکشم». سپس مؤلف/ حدیثی را آورده که ترمذی/ روایتش کرده است؛ حدیثی بدین مضمون که: «کسانی را که در تاریکیها، بهسوی مساجد گام برمیدارند (و فراوان به مسجد میروند)، به نور کامل در روز رستاخیز نوید دهید». این حدیث، ضعیف است؛([14]) اما شکی نیست که پاداش، از جنس عمل است و کسی که در تاریکیها بهسوی مساجد میرود، روز قیامت نورِ کاملی خواهد داشت. و ضعیفتر از این، حدیثِ پس از آن است: «هرگاه کسی را دیدید که با مساجد خو گرفته است، به مؤمن بودن او گواهی دهید؛ اللهU میفرماید: ﴿إِنَّمَا یَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّکَوٰةَ وَلَمۡ یَخۡشَ إِلَّا ٱللَّهَ﴾.([15]) این حدیث نیز ضعیف میباشد و نمیتوان آنرا از پیامبرr ثابت دانست؛ لذا احادیث صحیح و روشنی که پیشتر در فضیلت پیاده رفتن به مساجد ذکر گردید، دربارهی این موضوع کافیست. از الله متعال میخواهیم که به همهی ما اخلاص در عمل و همسویی و همگرایی با آنچه که خود میپسندد، عنایت بفرماید.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 662؛ و صحیح مسلم، ش: 669.
([2]) صحیح مسلم، ش: 666.
([3]) صحیح مسلم، ش: 663.
([4]) صحیح مسلم، ش: 665؛ و روایت بخاری، ش: (655، 556) بهنقل از انسt. [مضمون روایت جابرt پیشتر بهشمارهی 139 آمده است. (مترجم)]
([5]) صحیح بخاری، ش: 647؛ و صحیح مسلم، ش: 649 بهنقل از ابوهریرهt. [نگا: حدیث شمارهی 11. (مترجم)]
([6]) صحیح بخاری، ش: 651؛ و صحیح مسلم، ش: 662.
([7]) صحیح الجامع، ش: 2823؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 525. آلبانی/ این حدیث را در مشکاۀ المصابیح، ش: 721 و772 بنا بر شواهدی که دارد، صحیح دانسته است.
([8]) صحیح مسلم، ش: 251. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 133 و 1037 آمده است. (مترجم)]
([9]) ضعیف است؛ نگا: ضعیف الجامع، ش: 509؛ و ضعیف ابن ماجه، از آلبانی/ ش: 172.
([10]) آیهی 18 سورهی توبه؛ یعنی: «تنها کسانی مساجد الله را آباد میکنند که به الله و روز رستاخیز ایمان دارند».
([11]) اشارهایست به حدیث شمارهی 11. [مترجم]
([12]) صحیح مسلم، ش: 638 بهنقل از امالمؤمنین عایشه&.
([13]) روایت بخاری، ش: 644؛ مسلم نیز روایتی به همین مضمون بهشمارهی 651 آورده است.
([14]) علامه عثیمین/ علت ضعف این حدیث را نگفته است؛ ولی همانگونه که در پانوشتِ این حدیث ذکر شد، علامه آلبانی/ این حدیث را بنا بر شواهدش، صحیح دانسته است. نگا: حدیث شمارهی 1065. [مترجم]
([15]) آیهی 18 سورهی توبه؛ یعنی: «تنها کسانی مساجد الله را آباد میکنند که به الله و روز رستاخیز ایمان دارند و نماز را برپا میدارند و فقط از الله میترسند».