1054- عن أَبی موسىt أنَّ رسولَ اللهr قَالَ: «مَنْ صَلَّى البَرْدَیْنِ دَخَلَ الجَنَّةَ». [متفقٌ علیه]([1])
ترجمه: ابوموسی اشعریt میگوید: رسولاللهr فرمود: «کسی که نماز صبح و عصر را بخواند، وارد بهشت میشود».
1055- وعن أَبی زهیر عُمارة بن رُؤَیْبَةَt قالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهr یَقُولُ: «لَنْ یَلِجَ النَّارَ أحَدٌ صَلَّى قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا». [روایت مسلم]([2])
ترجمه: ابوزُهیر، عُماره بن رُؤَیبهt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «کسی که پیش از طلوع خورشید و قبل از غروبِ آن نماز بگزارد، وارد آتشِ( دوزخ) نمیشود».
[نووی: یعنی نماز صبح و عصر را بهجای آورَد.]
شرح
مؤلف/ در کتابش «ریاضالصالحین» بابی دربارهی فضیلتِ نماز صبح و عصر گشوده است؛ این دو نماز، ویژگیها و فضایلی دارند که سایر نمازها ندارند. الله متعال دربارهی نماز صبح میفرماید:
﴿أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِدُلُوکِ ٱلشَّمۡسِ إِلَىٰ غَسَقِ ٱلَّیۡلِ وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِۖ إِنَّ قُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ کَانَ مَشۡهُودٗا ٧٨﴾ [الإسراء: ٧٨]
از زوال خورشید تا تاریکی شب نماز را برپا دار و نماز صبح را به جای آور. بیگمان خواندن نماز صبح با حضور فرشتگان است.
این، فضیلتِ بسیار بزرگی برای نماز صبح است که در حضور اللهU و فرشتگانش انجام میشود. نماز صبح از جهتی دیگر نیز از سایر نمازها متمایز میباشد؛ یعنی از لحاظ وقتش که جدا از سایر نمازهاست. فاصلهاش تا نماز عشای گذشته، نیمهی دوم شب است و با نماز ظهر، بهاندازهی نیمهی نخست روز فاصله دارد؛ زیرا وقت نماز عشا، در نیمهی شب پایان مییابد و وقت نماز عشا تا طلوع سپیدهدم ادامه ندارد. یعنی همزمان با نیمهشب، وقت نماز عشا تمام میشود و نیمهی باقیماندهی شب، وقتِ نماز عشا نیست؛ بلکه برای کسانی که اللهU توفیقشان میدهد، زمان تهجد است. همچنین از طلوع خورشید تا زوال آن، یعنی تا نیمروز، وقتِ نماز فرض نیست؛ بلکه زمان نمازِ نافله از قبیلِ نماز ضحی (چاشت) است. لذا نماز صبح دو امتیاز و ویژگی خاص دارد: نخست اینکه با حضور فرشتگان است و دوم اینکه از لحاظ وقتش متمایز و جدا از سایر نمازهاست؛ یعنی نه به نماز پیش از خود (نماز عشا) متصل است و نه به نماز بعدی، یعنی به نماز عصر. نماز عصر نیز بدان سبب که نمازِ میانیست، متمایز است. همانگونه که در قرآن کریم از «نماز عصر» به عنوان ﴿وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ﴾ یاد شده است؛ الله متعال ضمن دستور به همهی نمازها، بهطور ویژه به پایبندی بر نماز عصر فرمان داده و فرموده است:
﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ ٢٣٨﴾ [البقرة: ٢٣٨]
بر تمام نمازها و بهویژه نماز عصر، پایبند باشید و خاشعانه در پیشگاه الله (به عبادت) بایستید.
﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ﴾ فرمانی عمومی و کلی دربارهی پایبندی بر همهی نمازهاست؛ اما ﴿وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ﴾، فرمانی ویژه دربارهی پایبندی بر نماز عصر است. بدینسان نماز عصر بهخاطر فضیلت و امتیازی که دارد، بهطور خاص ذکر شده است. البته نماز عصر، فضایل و ویژگیهای مشترکی نیز با نماز صبح دارد؛ از جمله: آنچه که مؤلف/ در این باب به آن اشاره کرده است:
1- «کسی که نماز صبح و عصر را بخواند، وارد بهشت میشود». در متنِ این حدیث، واژهی «بَرْدیْنِ» آمده که به معنای دو نمازِ سرماست؛ یعنی دو نمازی که وقتشان، در سردترین زمان شبانهروز است. زیرا نماز صبح در سردترین وقت شب میباشد و نماز عصر نیز در سردترین زمان روز. از اینرو رسولاللهr فرمود: «مَنْ صَلَّى البَرْدَیْنِ دَخَلَ الجَنَّةَ»: «کسی که نماز صبح و عصر را بخواند، وارد بهشت میشود».
2- همچنین پیامبرr خبر داده است: «کسی که پیش از طلوع خورشید و قبل از غروبِ آن نماز بگزارد، وارد آتشِ( دوزخ) نمیشود». در این حدیث نیز به فضیلت نمازهای صبح و عصر اشاره شده است.
حدیث نخست، به کسی که بر نمازهای صبح و عصر پایبندی کند، نوید ورود به بهشت را میدهد و حدیث دوم، رفتن چنین کسی به دوزخ را منتفی میداند. جمعبندیِ این دو حدیث، همانندِ این فرمودهی الله متعال است که میفرماید:
﴿فَمَن زُحۡزِحَ عَنِ ٱلنَّارِ وَأُدۡخِلَ ٱلۡجَنَّةَ فَقَدۡ فَازَ﴾ [آل عمران: ١٨٥]
پس هرکس از آتش دوزخ دور گردد و وارد بهشت شود، بهتحقیق که رستگار است.
از الله متعال میخواهیم که ما را در شمارِ کسانی قرار دهد که بر همهی نمازها، بهویژه نماز عصر پایبندی میکنند و از او مسألت داریم که ما را بر آتش دوزخ حرام بگرداند و نعمت بهشت را بر ما ارزانی بفرماید؛ بیشک که الله بر هر کاری تواناست.
***
1056- وعن جُنْدُبِ بن سفیانٍt قالَ: قَالَ رسول اللهr: «مَنْ صَلَّى الصُّبْحَ فَهُوَ فی ذِمَّةِ اللهِ، فَانْظُرْ یَا ابْنَ آدَمَ، لا یَطْلُبَنَّکَ اللهُ مِنْ ذِمَّتِهِ بِشَیءٍ». [روایت مسلم]([3])
ترجمه: جندب بن سفیانt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس نماز صبح را بخواند، در پناه و حمایتِ الله است؛ پس ای فرزندِ آدم! مواظب باش که الله، دربارهی عهد و پیمان خویش با چنین بندهای، چیزی از تو مطالبه نکند».
1057- وعن أَبی هریرةt قال: قَالَ رسول اللهr: «یَتَعَاقَبُونَ فِیکُمْ مَلاَئِکَةٌ بِاللَّیْلِ، وَمَلاَئِکَةٌ بِالنَّهَارِ، وَیجْتَمِعُونَ فی صَلاَةِ الصُّبْحِ وَصَلاَةِ العَصْرِ، ثُمَّ یَعْرُجُ الَّذِینَ بَاتُوا فِیکُمْ، فَیَسْأَلُهُمُ اللهُ - وَهُوَ أعْلَمُ بِهِمْ - کَیْفَ تَرَکْتُمْ عِبَادی؟ فَیقُولُونَ: تَرَکْنَاهُمْ وَهُمْ یُصَلُّونَ، وَأتَیْنَاهُمْ وَهُمْ یُصَلُّونَ». [متفقٌ علیه]([4])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «فرشتگانی در شب و فرشتگانی در روز، پیاپی به میان شما میآیند و (همهی اینها) در نماز صبح و نماز عصر با هم یکجا جمع میشوند؛ سپس آنانکه شب را در میان شما گذراندهاند، بالا میروند و الله - در حالیکه داناتر است- از آنان میپرسد: بندگانم را در چه حالی ترک کردید؟ میگویند: ایشان را در حالی که نماز میگزاردند، ترک گفتیم و آنگاه که نزدشان رفتیم، مشغول نماز بودند».
1058- وعن جریر بن عبد الله البَجَلیِّt قال: کُنَّا عِنْدَ النَّبِیِّr فَنَظَرَ إِلَى القَمَرِ لَیْلَةَ البَدْرِ، فَقَالَ: «إنَّکُمْ سَتَرَونَ رَبَّکُمْ کَمَا تَرَوْنَ هَذَا القَمَرَ، لا تُضَامُونَ فی رُؤْیَتهِ، فَإنِ اسْتَطَعْتُمْ أنْ لا تُغْلَبُوا عَلَى صَلاَةٍ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا، فَافْعَلُوا». [متفقٌ علیه]([5])
وفی روایة: «فَنَظَرَ إِلَى القَمَرِ لَیْلَةَ أرْبَعَ عَشْرَةَ».
ترجمه: جریر بن عبدالله بَجَلیt میگوید: نزد پیامبرr بودیم؛ به ماهِ شبِ چهارده نگریست و فرمود: «شما همانگونه که این ماه را بدون هیچ مزاحمتی میبینید، پروردگارتان را نیز خواهید دید؛ پس، تا میتوانید سعی کنید که نمازِ پیش از طلوع خورشید، (یعنی نماز صبح) و نماز پیش از غروبِ آن، (یعنی نمازعصر) را از دست ندهید».
1059- وعن بُرَیْدَةt قالَ: قَالَ رسول اللهr: «مَنْ تَرَکَ صَلاَةَ العَصْرِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ». [روایت بخاری]([6])
ترجمه: بریدهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «کسی که نماز عصر را ترک کند، همهی کارهای نیکش تباه میشود».
شرح
این احادیث دربارهی فضیلت نماز صبح و عصر است؛ در حدیث نخست آمده است که پیامبرr فرمود: «هرکس نماز صبح را بخواند، در پناه و حمایتِ الله است؛ پس ای فرزندِ آدم! مواظب باش که الله، دربارهی عهد و پیمان خویش با چنین بندهای، چیزی از تو مطالبه نکند». یعنی: صبحِ خود را با کردارِ بدی آغاز نکنید که خشم و نارضایتیِ اللهU را در پی داشته باشد و باعث شود که الله متعال، شما را دربارهی عهد و پیمانِ خویش مؤاخذه نماید. اینجاست که در مییابیم: نماز صبح، بهسانِ کلیدی برای نمازهای روز و بلکه برای همهی فعالیتهای روزانه است؛ چون پیمانِ بنده با اللهU میباشد که با عمل به دستورات الاهی و دوری از آنچه که باریتعالی نهی فرموده است، به اطاعت و فرمانبرداری از پروردگارU بپردازد.
از دیگر فضایلِ نماز صبح و عصر میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1- الله متعال، شماری از فرشتگانش را بر بندگان خویش گماشته است که پیاپی و بهنوبت نزد بندگان هستند و از آنان حفاظت میکنند؛ اما هنگامِ نماز صبح و نماز عصر، همه با هم جمع میشوند و آنگاه آندسته از فرشتگان که شب را در میان بندگان الاهی سپری کردهاند، بالا میروند و اللهU که داناتر است، از آنان میپرسد: بندگانم را در چه حالی ترک کردید؟ این پرسشِ الله متعال، برای بیان شرافتِ بندگانش میباشد؛ زیرا هیچ چیزی بر اللهU پوشیده نیست و میداند که فرشتگان، بندگانش را در چه حالی ترک کردهاند؛ زیرا او، هر نهان و آشکاری را میداند؛ پس این سؤال را میپرسد تا فضیلت و شرافت بندگانش را نمایان سازد. فرشتگان میگویند: «هنگامیکه نزدشان رفتیم، مشغول نماز بودند و وقتی ترکشان کردیم، در آن هنگام نیز نماز میخواندند». زیرا فرشتگان در ابتدای شب و در ابتدای روز نزد بندگان میآیند؛ دستهای از فرشتگان فرود میآیند و دستهای بالا میروند و الله متعال فرود و صعود فرشتگان را در دو وقت صبح و عصر قرار داده است؛ و این، بیانگر فضیلت این دو نماز است؛ زیرا نمازِ عصر، همان نمازِ میانیست که بر پایبندی بر آن بهطور ویژه تأکید شده است و نماز صبح نیز با حضور فرشتگان انجام میگردد.
2- یکی دیگر از فضایل این دو نماز، حدیثیست که جریر بن عبدالله بَجَلیt روایت کرده است؛ وی میگوید: پیامبرr به ماهِ شبِ چهارده نگریست و فرمود: «شما همانگونه که این ماه را بدون هیچ مزاحمتی میبینید، پروردگارتان را نیز خواهید دید؛ پس، تا میتوانید سعی کنید که نماز صبح و عصر را از دست ندهید». یعنی: روز رستاخیز، مؤمنان در بهشت پروردگارشان را میبینند و این حدیث، بدین معنا نیست که اللهU، شبیه ماه میباشد؛ زیرا هیچ چیز شبیه الله نیست و اللهU بزرگتر و فراتر از این است که مانندِ مخلوقاتش باشد. پیامبرr فرموده است: «حِجَابُهُ النُّورُ، لَوْ کَشَفَه لأَحْرَقَتْ سُبُحَاتُ وَجْهِهِ مَا انْتَهَى إِلَیْهِ بَصَرُهُ مِنْ خَلْقِهِ».([7]) یعنی: «آنچه مانع دیدن پروردگار میشود، نور است و اگر الله متعال، این مانع را بردارد، انوار جلالش همهی آفریدهها را میسوزاند». لذا مشاهده یا دیدن، تنها وجه شباهت میباشد که در این حدیث، ذکر شده است. یعنی مؤمنان، بهطور حقیقی الله را خواهند دید، همانطور که انسان، ماه شب چهارده را آشکارا میبیند.
گفتنیست: بزرگترین و گواراترین نعمت بهشت که هیچ نعمتی با آن برابری نمیکند، نعمتِ دیدن پروردگار و نگریستن به سیمای اوست؛ از اینرو الله متعال میفرماید:
﴿لِّلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِیَادَةٞ﴾ [یونس : ٢٦]
برای نیکوکاران بهترین پاداش (= بهشت) و پاداشی افزون بر آن (=دیدارِ الله متعال) است.
پیامبرr ﴿وَزِیَادَةٞ﴾ را به دیدارِ الله متعال تفسیر نموده است. ﴿ٱلۡحُسۡنَىٰ( که اسم تفضیلِ مؤنث است، به معنای بهترین پاداش میباشد؛ مانندِ «احسن» که اسم تفضیل یا صفت برترین برای مذکر است. ﴿وَزِیَادَةٞ﴾ یعنی پاداشی افزون بر بهترین پاداش؛ این پاداشِ افزون، همان نگریستن به اللهU میباشد. رسول اللهr این حقیقت را بیان فرمود که ما پروردگارمان را آشکارا و بدون هیچ مزاحمتی همانندِ شبِ چهارده میبینیم و آنگاه فرمود: «پس، تا میتوانید سعی کنید که نماز صبح و عصر را از دست ندهید»؛ یعنی: تا میتوانید، بکوشید که این دو نماز را بهطور کامل بهجای آورید که از آنجمله: ادای این دو نماز با جماعت است. لذا روشن شد که ادای نماز صبح و عصر به نحو احسن، یکی از اسبابِ نگریستن به اللهU میباشد؛ آیا چیزی بزرگتر و ارزشمندتر از دیدارِ الله متعال وجود دارد؟ هرگز؛ پس، بر نماز صبح و عصر پایبندی کن تا روز رستاخیز در بهشتهای پرنعمت به اللهU بنگری.
3- یکی از ویژگیهای منحصر به فرد نماز عصر، این است که: «هرکس آنرا ترک کند، همهی کارهای نیکش هَدَر میرود». زیرا نماز عصر، اهمیت فراوانی دارد. برخی از علما، از این حدیث چنین استدلال کردهاند که ترکِ نماز، بهویژه ترکِ نماز عصر، کفر است؛ زیرا تنها ارتداد و برگشتن از دین، سبب باطل شدن یا هَدَر رفتن کارهای نیکوست. همانگونه که اللهY میفرماید:
﴿وَلَوۡ أَشۡرَکُواْ لَحَبِطَ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ٨٨ ﴾ [الأنعام: ٨٨]
و اگر شرک بورزند، اعمالشان نابود میشود.
و میفرماید:
﴿وَمَن یَرۡتَدِدۡ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَیَمُتۡ وَهُوَ کَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٢١٧﴾ [البقرة: ٢١٧]
و اعمالِ آن دسته از شما که از دینشان برگردند و در حال کفر بمیرند، در دنیا و آخرت بر باد میشود و چنین افرادی دوزخیاند و برای همیشه در دوزخ میمانند.
لذا برخی از علما گفتهاند: کسی که نماز عصر را بهطور خاص ترک کند، مانندِ کسی که بهطور کلی نماز نمیخواند یا تارِک نماز است، کافر میباشد. درستیِ این دیدگاه، چندان دور از امکان نیست؛ زیرا فقط در اثر کفر یا ارتداد است که کارهای نیکوی بنده، برباد یا نابود میشود. اینجاست که به اهمیت نماز عصر پی میبریم؛ از همین روست که اللهU بهطور خاص بر پایبندی بر این نماز تأکید نموده و فرموده است:
﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ ٢٣٨﴾ [البقرة: ٢٣٨]
بر همهی نمازها و بهویژه نماز عصر، پایبند باشید و خاشعانه در پیشگاه الله (به عبادت) بایستید.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 574؛ و صحیح مسلم، ش: 635. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 134 آمده است. (مترجم)]
([2]) صحیح مسلم، ش: 2995.
([3]) صحیح مسلم، ش: 657. [پیشتر نیز روایتی به همین مضمون از جندب بن عبداللهt آمده است؛ نگا: حدیث شمارهی 237. (مترجم)]
([4]) صحیح بخاری، ش: 555؛ و صحیح مسلم، ش: 632.
([5]) صحیح بخاری، ش: (554، 573)؛ و صحیح مسلم، ش: 633.
([6]) صحیح بخاری، ش: 553.
([7]) صحیح مسلم، ش: 179 بهنقل از ابوموسیt.
الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ﴾ [العنکبوت: ٤٥]
بیگمان نماز از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد.
شرح
مؤلف/ در کتابش «ریاضالصالحین» میگوید: «باب: فضیلت نماز».
نماز، عبادتِ معروفیست که با تکبیر آغاز میشود و با سلام، پایان مییابد و پس از شهادتین مهمترین، برترین و سودمندترین رکن اسلام میباشد و پیوند میان بنده و پروردگار اوست؛ زیرا انسان در پیشگاه اللهU میایستد و با او راز و نیاز و نیایش میکند؛ هنگامیکه بنده میگوید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢﴾ اللهU میفرماید: «حَمِدَنِی عَبْدِی»؛ یعنی: «بندهام مرا حمد و ستایش کرد».: و آنگاه که بنده میگوید: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣﴾ الله میفرماید: «بندهام مرا ثنا گفت». و زمانیکه بنده میگوید: ﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤﴾ اللهU میفرماید: «بندهام مرا بهبزرگی یاد کرد». و چون بنده میگوید:﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ ٥﴾ خداوند(U) میفرماید: «این، ارتباط دوطرفهی من و بندهام میباشد». و وقتی بنده ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ٦﴾ را تا پایانش میخواند، الله میفرماید: «هَذَا لِعَبْدِی وَلِعَبْدِی مَا سَأَلَ».([1]) یعنی: «این، درخواست بندهی من است و من، خواستهاش را برآورده میسازم».
نماز، گفتگو و راز و نیازِ انسان با پروردگار اوست و نیز کردار و گفتاریست که از آغاز تا پایانش، ستایش و بیانِ عظمتِ الاهیست؛ لذا انسان از همان ابتدا که میگوید: «الله اکبر»، اللهU را تعظیم و ستایش میکند. «الله اکبر» یعنی: اللهU در علم، قدرت، چیرگی، عظمت و بزرگی، از همه چیز بزرگتر است و آسمانهای هفتگانه و هفت زمین در دستش بهسانِ دانهای اسپند در دست هر یک از ماست؛ آسمانها با همهی بزرگیاش در دست راست او پیچیده میشود و زمین را با همهی بزرگیاش در مشت خویش میگیرد؛ آنگونه که یکی از ما، چیزی را در مُشتش قرار میدهد. سپس نمازگزار با کلمات و عباراتی که میگوید، با پروردگارش راز و نیاز میکند و سپس برای تعظیم پروردگارش خَم میشود و با زبان خویش او را بهبزرگی میستاید و میگوید: «سُبحانَ رَبِّی العظیم» و سپس سرش را بالا میآورد و میایستد تا میان رکنِ تعظیم که همان رکوع است با رکن افتادگی و فروتنی که همان سجده میباشد، فاصله باشد. از اینرو پیامبرr فرمود: «فَأَمَّا الرُّکُوعُ فَعَظِّمُوا فِیهِ».([2]) یعنی: «در رکوع عظمت و بزرگی پروردگار را بیان کنید». سپس برای فروتنی و افتادگی در برابر اللهU، به سجده میرود و والاترین و گرامیترین بخش بدنش را همسطح پاهایش قرار میدهد و پیشانیاش را بر زمین میگذارد و میگوید: «سُبحانَ رَبِّی الأعلی»([3]) و بدینسان اللهU را با صفت علو و برتریاش بهپاکی یاد میکند و او را از همهی پستیها پاک میداند و به زبانِ حال میگوید: پروردگارم، از همهی پَستیها پاک و منزّه میباشد و فراتر از هر چیزیست.
لذا نماز، عبادتی بس بزرگ است؛ از الله متعال میخواهیم که اهمیت و ارزشِ آنرا بیش از پیش برایمان نمایان سازد. در اهمیت، عظمت و ارزشمند بودن نماز در نزد اللهU همین بس که همهی فرایضی که بر پیامبرr و امتش فرض نمود، بهواسطهی وحی بود؛ مگر نماز که اللهU آنرا بدون واسطه و بهطور مستقیم در بالاترین مکانی که بشر به آنجا رسیده است، و نیز در گرامیترین شب برای پیامبرr، یعنی در شب معراج، بر خلیل خویش و امتش فرض نمود؛ این عبادت، آنقدر اهمیت و ثواب دارد و برای اللهU محبوب است که ابتدا در شبانهروزی پنجاه نوبت نماز را فرض نمود؛ اما به لطف خویش بر این امت آسان گرفت و آنرا از پنجاه نوبت در شبانهروز به پنج نوبت کاهش داد. اللّهمّ لکَ الحمد: یا الله! تو را حمد و سپاس. و همهی حمد و ستایش ویژهی الله متعال است.
نماز، نتایج بزرگ و ارزشمندی دارد؛ از جمله اینکه الله متعال در آیهای که مؤلف در ابتدای این باب یادآوری کرده است، میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَر﴾ [العنکبوت: ٤٥]
بیگمان نماز از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد.
﴿ٱلۡفَحۡشَآءِ﴾ یعنی گناهان بسیار زشت مانندِ زنا و همجنسبازی و امثال آن. ﴿وَٱلۡمُنکَر﴾ یعنی سایر کارهای زشت و ناپسند که در زشتی و ناپسندی به پایهی فواحش نمیرسد. بههر حال، نماز از کاری بسیار زشت و ناپسند باز میدارد؛ اما چه زمانی؟ زمانی که نماز، نمازی درست و بهکاملترین شکل باشد. از اینرو میبینیم که هرچند نماز میخوانیم، اما هیچ دگرگونی و تحولی در دلهایمان احساس نمیکنیم و دلهایمان آنگونه که باید، نسبت به کارهای زشت و ناپسند، بیرغبت نیست یا آنها را بد نمیداند. زیرا نمازی که میخوانیم، نمازی نیست که از کارهای زشت و ناپسند باز بدارد؛ وگرنه، کلام الله، و وعدهاش حق است و بیگمان نماز از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد. لذا هنگامیکه ارادهی گناه میکنی یا قلبت به معصیتی رغبت و گرایش مییابد، همینکه نماز میخوانی، آن علاقه یا وسوسه بهکلی از میان میرود؛ البته بهشرطی که نمازی که از تو خواسته شده است و نمازی که برای اللهU میخوانی، نمازی کامل باشد. بنابراین بر ما واجب است که به نمازمان اهمیت دهیم و در حدّ توان خویش آنرا به بهترین شکل ممکن، با رعایتِ ارکان، شرایط، واجبات و مستحباتش بهجای آوریم. چنین نمازی از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد.
یکی از گذشتگان نیکسیرت فرموده است: هرکس که نمازش او را از کارهای زشت و ناپسند باز ندارد، نمازش او را از الله متعال دورتر میگرداند. - اللهU خود رحم بفرماید. – زیرا چنین نمازی، آن نمازی نیست که از ما خواسته شده است. نماز مطلوب و پسندیدهای که به ادای آن دستور داده شدهایم، نمازیست که به تمام معنا نماز باشد. معمولاً سلف صالح هنگامیکه به نماز میایستادند، همه چیز را از یاد میبردند و تنها در یادِ اللهU فرو میرفتند و محوِ عبادت میشدند. چنانکه یکی از فقهای مشهور تابعین به نامِ عروه بن زبیر/ دچار بیماریِ قانقاریا شد؛ (قانقاریا، نوعی عفونت یا مردگیِ بخشی از بافت بدن است که از میان رفتن تدریجی عضو مبتلا را در پی دارد و گاه برای جلوگیری از پیشرفت بیماری و سرایتِ آن به سایر بدن، عضو مبتلا را قطع میکنند). اطبا تصمیم گرفتند که پای عروهt را قطع نمایند؛ در آن زمان داروی بیهوشی وجود نداشت و این، تصمیم اطبا را با مشکل مواجه میساخت. عروهt به طبیبانش گفت: اجازه دهید تا نماز بخوانم؛ همینکه وارد نماز شدم، پایم را قطع کنید. اطبا همین کار را کردند و عروه، هیچ دردی احساس نکرد؛ زیرا قلبش به یادِ الله و ذکرِ او مشغول بود و وقتی قلب انسان، محوِ چیزی شود، متوجه چیزِ دیگری نیست. حمّالها و باربرها را ببینید که کامیونی را بار یا تخلیه میکنند و ممکن است پا یا دستِ یکی از آنها زخمی گرد؛ اما چون مشغولِ کار است، اصلاً متوجه نمیشود و وقتی کارش پایان مییابد، در آن هنگام احساس درد میکند. لذا انسان باید در نمازش با الله باشد و در یادِ او فرو رود؛ نه اینکه همانندِ بسیاری از ما، حواسش به چپ و راست برود. هنگامیکه انسان به نماز میایستد، وسوسههای فراوانی به ذهنش خطور میکند و شیطان به سراغش میآید و میگوید: فلان موضوع و فلان مسأله را بهیاد آور و این کار و آن کار را انجام بده! این، در نماز خلل ایجاد میکند و گاه انسان نمازش را در حالی به پایان میرساند که از نمازش هیچ نمیفهمد؛ اگرچه نمازش ادا میگردد و تکلیف از او برداشته میشود. عمرt لشکر اسلام را در نماز تجهیز و ساماندهی میکرد؛ البته ساماندهی لشکر، جزو جهاد در راه الله متعال است و جهاد در راه الله در ضمن نماز، جایز میباشد. از اینرو الله متعال، «نماز خوف» را برای مسلمانان مشروع فرموده است. لذا عمرt در حالی که در نمازش حضور قلب داشت و حواسش به چپ و راست نمیرفت، لشکر اسلام را ساماندهی میکرد. از الله متعال میخواهیم که همهی ما را در شمار کسانی قرار دهد که نمازشان، آنان را از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد و از پروردگارمان درخواست میکنیم که نمازهایمان را بپذیرد؛ همانا او بر هر کاری تواناست.
***
1049- وعن أَبی هریرةt قال: سَمِعْتُ رسولَ اللهr یقولُ: «أرَأیْتُمْ لَوْ أنَّ نَهْرًا بِبَابِ أَحَدِکُمْ یَغْتَسِلُ مِنْهُ کُلَّ یَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ، هَلْ یَبْقَى مِنْ دَرَنهِ شَیْءٌ؟» قالوا: لا یَبْقَى مِنْ دَرَنهِ شَیْءٌ، قَالَ: «فَذلِکَ مَثَلُ الصَّلَوَاتِ الخَمْسِ یَمْحُو اللهُ بِهِنَّ الخَطَایَا». [متفق علیه]([4])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «به من بگویید: اگر رودخانهای جلوی منزل یکی از شما باشد و او روزی پنج بار خود را با آن بشوید، آیا چیزی از چرک بدنش باقی میماند؟» گفتند: هیچ چرکی از بدنش باقی نمیماند. فرمود: «مثالِ نمازهای پنجگانه نیز چنین است که الله با آنها گناهان را از میان میبرد».
1050- وعن جابرٍt قال: قَالَ رسولُ اللهr: «مَثَلُ الصَّلَواتِ الخَمْسِ کَمَثَلِ نَهْرٍ جَارٍ غَمْرٍ عَلَى بَابِ أحَدِکُمْ یَغْتَسِلُ مِنْهُ کُلَّ یَومٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ». [روایت مسلم]([5])
ترجمه: جابرt میگوید: رسولاللهr فرمود: «مثالِ نمازهای پنجگانه، مانند رودِ پُرآب و روانیست که مقابل منزل هر یک از شماست و او روزی پنج بار خود را با آن میشوید».
1051- وعن ابن مسعودt أنَّ رَجُلاً أصَابَ مِن امْرَأَةٍ قُبْلَةً، فَأتَى النَّبِیَّr فَأخْبَرَهُ فَأنْزَلَ اللهُ تَعَالَى: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَیِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیَِّٔاتِ﴾ [هود: ١١٤] فقال الرَّجُلُ: أَلی هذا یا رسولَ الله؟ قال: «لِجَمیعِ أُمَّتی کُلهِمْ». [متفقٌ علیه]([6])
ترجمه: ابنمسعودt میگوید: مردی، زنی را بوسید و سپس نزد پیامبرr آمد و ماجرا را گفت (و اظهار ندامت کرد). الله متعال، این آیه را نازل فرمود: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَیِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیَِّٔاتِ﴾.([7]) آن مرد گفت: ای رسولخدا! آیا این حکم، ویژهی من است؟ فرمود: «(خیر؛) شامل حالِ همهی امت من میشود».
1052- وعن أَبی هریرةt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «الصَّلَوَاتُ الخَمْسُ، وَالجُمُعَةُ إِلَى الجُمُعَةِ، کَفَّارَةٌ لِمَا بَیْنَهُنَّ، مَا لَمْ تُغشَ الکَبَائِرُ». [روایت مسلم]([8])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «نمازهای پنجگانه و نماز جمعه تا جمعهی دیگر و نیز رمضان تا رمضان بعدی، هر یک کفارهی گناهانیست که در میان آنها انجام میشود؛ البته بهشرطی که از گناهان کبیره پرهیز شده باشد».
1053- وعن عثمانَ بنِ عفَّانَt قال: سَمِعْتُ رسول اللهr یَقُولُ: «مَا مِنْ امْرِئٍ مُسْلِمٍ تَحْضُرُهُ صَلاَةٌ مَکْتُوبَةٌ فَیُحْسِنُ وُضُوءها وَخُشُوعَهَا وَرُکُوعَهَا، إِلاَّ کَانَتْ کَفَّارَةً لِمَا قَبْلَهَا مِنَ الذُّنُوب مَا لَمْ تُؤتَ کَبِیرةٌ، وَذلِکَ الدَّهْرَ کُلَّهُ». [روایت مسلم]([9])
ترجمه: عثمان بن عفانt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «هر مسلمانی که وقت نماز فرض فرا رسد و او وضوی درست و کاملی بگیرد و خشوع و رکوع نمازش را بهنیکی بهجای آورَد، در صورتی که مرتکب گناه کبیره نشده باشد، این نماز کفارهی گناهانیست که پیشتر انجام داده است و این فضیلت، برای همیشه جاریست».([10])
شرح
در این احادیث که دربارهی فضایل نماز است، پیامبرr نمازهای پنجگانه را به رودخانهی روان و پُرآبی تشبیه کرده است که انسان روزی پنج بار خود را در آن میشوید و در نتیجه هیچ چرکی بر بدنش باقی نمیماند. نمازهای پنجگانه نیز همینگونه است؛ یعنی گناهان انسان را از میان میبرد تا اینکه هیچ گناهی بر انسان باقی نمیماند و انسان از گناهان، پاک میشود. اما همانگونه که پیشتر گفتیم، این فضیلت دربارهی نمازِ کاملیست که انسان آنرا با حضور قلب به جا میآورد و هنگامِ نماز احساس میکند که در حال راز و نیاز با الله متعال است؛ لذا اگر نماز، کامل باشد، این پاداش بزرگ را در پی دارد.
یکی دیگر از فضایل نمازهای پنجگانه و همچنین نماز جمعه، این است که هر یک، کفارهی گناهانیست که در میان آنها انجام میشود؛ البته بهشرطی که از گناهان کبیره پرهیز شده باشد. لذا نمازهای پنجگانه، کفارهی گناهان صغیره است و کفارهی گناهان کبیره نیست؛ مثلاً تقلب و نیرنگ در داد و ستد، جزو گناهان کبیره میباشد. زیرا پیامبرr فرموده است: «مَن غَشَّ فَلَیسَ مِنِّی».([11]) یعنی: «هرکس، تقلب کند، از من (پیرو من) نیست». لذا انسان متقلبی که نمازهای پنجگانهاش را به جا میآورد، این گناهِ او، تقلب و حقهبازیاش در داد و ستد بخشیده نمیشود؛ زیرا تقلب، گناه کبیره است. سوگند دروغ در داد و ستد نیز یکی ازگناهان کبیره میباشد؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «ثلاثةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ الله یَوْمَ القِیَامة، ولا یَنْظُرُ إِلَیْهم، وَلا یُزَکِّیهِم، وَلهُمْ عَذَابٌ أَلیمٌ: المُسبِل، والمنَّانُ وَالمُنْفِقُ سِلْعَتَهُ بِالحَلفِ الکاذِبِ».([12]) یعنی: «سه گروه هستند که الله، روز قیامت با آنها سخن نمیگوید، به آنان نظر نمیکند، آنها را پاکیزه نمیگرداند و عذاب دردناکی خواهند داشت: کسی که اسبالِ ازار میکند، [یعنی کسی که شلوار یا لباسش را پایینتر از دو قوزک پایش قرار میدهد] کسی که - در برابر نیکیاش به دیگران- منت میگذارد، و کسی که کالایش را با سوگند دروغ به فروش میرساند». همچنین مردی که لباسش را از روی تکبر، پایینتر از دو قوزک پایش قرار میدهد، مرتکب گناه کبیره شده است و این گناه، با ادای نماز، آمرزیده نمیشود. گفتنیست: این عمل، یعنی اسبال ازار، حتی اگر از روی تکبر هم نباشد، گناه کبیره است و ادای نماز، کفارهی چنین گناهی نیست. غیبت نیز یکی از گناهان کبیره است؛ لذا اگر کسی در فاصلهی نماز صبح تا ظهر، از کسی غیبت کند، نمازِ ظهرش، کفارهی این غیبت نخواهد بود. زیرا غیبت، جزو گناهان کبیره است؛ اگرچه یکبار و دربارهی یک نفر صورت بگیرد. بهفرمودهی پیامبرr، غیبت این است که پشت سرِ برادرت یا دربارهی وی سخنانی بگویی که خوشَش نمیآید. شخصی پرسید: اگر آنچه میگویم، در او وجود داشته باشد، چه؟ فرمود: «إنْ کانَ فِیهِ ما تقُولُ فَقَدِ اغْتَبْته، وإنْ لَمْ یکُن فِیهِ ما تَقُولُ فَقَدْ بهتَّهُ».([13]) یعنی: «اگر آنچه میگویی در او وجود دارد، غیبتش را کردهای؛ و اگر آن صفت در او نباشد، بر او بهتان بستهای». گناهِ غیبت به آثار و پیامدهای آن بستگی دارد؛ مثلاً غیبت علما، بدتر و شدیدتر از غیبت سایر مردم است و غیبت حکام و مسؤولان و کارگزاران حکومتی نیز از غیبت تودهی مردم، بدتر و شدیدتر میباشد. لذا پخش و نشر اعلامیههایی که در آنها از برخی از مسؤولان با ذکر نامشان بدگویی میشود، غیبت و جزو گناهان کبیره است؛ زیرا باعث میشود که مردم نسبت به کسانیکه در چنین اعلامیههایی از آنان غیبت شده است، بدبین شوند و این، زمینهساز آشوب و نابسامانی در سطح جامعه خواهد بود. لذا گناهِ غیبت از مسؤولان، بهمراتب بدتر و شدیدتر میباشد و هرکس به نشر و پخش چنین اعلامیههایی بپردازد، گنهکار میباشد و مرتکب گناه کبیره شده است؛ لذا هم گناه غیبت بر گردنِ اوست و هم گناهِ کسانی که از چنین اعلامیههایی متأثر میشوند. و بدتر از این، نشر و پخش اعلامیههاییست که آمیزهای از غیبت و تهمت هستند؛ یعنی هم حاوی مسایل و موضوعهای واقعی میباشند و هم در آنها به مسؤولان، بهتان میزنند. علاوه بر این، نشر و پخش چنین اعلامیههایی چه سودی دارد؟ آیا بهراستی مشکلات، حل میشود؟ به گمانم، هرگز؛ بلکه شرایط و مسایل، وخیمتر میگردد. از اینرو نشر و پخش چنین اعلامیههایی را غیبت و از گناهان کبیره میدانیم و هرکس هر نقشی در نشر و توزیع چنین اعلامیههایی داشته باشد، گنهکار است. آری! اگر میدانستیم که با چنین کارهایی مشکلات حل میشود، آنوقت این موضوع، سادهتر بود؛ اما این کارها، بدبینی مردم نسبت به مسؤولان را افزایش میدهد و این، هرج و مرج و نابسامانی بیشتری را در پی خواهد داشت.
نظارت علمی، فنی و ناشر:
گروه علمی فرهنگی مجموعه موحدین
www.mowahedin.com
***
([1]) صحیح مسلم، ش: 395 بهنقل از ابوهریرهt.
([2]) صحیح مسلم، ش: 479 بهنقل از ابنعباس$.
([3]) صحیح مسلم، ش: 772 بهنقل از حذیفه بن یمانt.
([4]) صحیح بخاری، ش: 528؛ و صحیح مسلم، ش: 667.
([5]) صحیح مسلم، ش: 668. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 434 آمده است. (مترجم)]
([6]) صحیح بخاری، ش: 526؛ و صحیح مسلم، ش: 2763. [این حدیث پیشتر به شمارهی 439 گذشت. (مترجم)]
([7]) هود: 114. یعنی: «در آغاز و پایان روز و پاسی از شب نماز را برپا دار. بیگمان نیکیها، بدیها را از میان میبرند».
([8]) صحیح مسلم، ش: 233. [حدیثی به همین مضمون پیشتر بهشمارهی 132 آمده است. (مترجم)]
([9]) صحیح مسلم، ش: 228.
([10]) یعنی کارهای نیک و شایسته، کفارهی گناهان صغیره است. [مترجم]
([11]) صحیح مسلم، ش: 101 بهنقل از ابوهریرهt.
([12]) صحیح مسلم، ش: 106 بهنقل از ابوذرt. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 798 آمده است. (مترجم)]
([13]) صحیح مسلم، ش: 2589 بهنقل از ابوهریرهt.
1040- عن أَبی هریرةt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فی النِّدَاءِ والصَّفِ الأَوَّلِ، ثُمَّ لَمْ یَجِدُوا إِلا أنْ یَسْتَهِمُوا عَلَیْهِ لاسْتَهَمُوا عَلَیْهِ، ولو یَعْلَمُونَ مَا فِی التَّهْجِیرِ لاسْتَبَقُوا إِلَیْهِ، وَلَوْ یَعْلَمُونَ مَا فِی العَتَمَةِ وَالصُّبْحِ لأَتَوْهُمَا وَلَوْ حَبْواً». [متفق علیه]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «اگر مردم از فضیلت اذان و صف اول آگاه بودند و برای دستیابی به آن چارهای جز قرعهکشی نداشتند، بهقطع قرعهکشی میکردند. و اگر میدانستند که زود رفتن به نماز چه فضیلتی دارد، حتماً به سوی آن بر یکدیگر سبقت میجستند. و اگر میدانستند که چه پاداش بزرگی در نمازهای عشا و صبح نهفته است، بر روی زمین میخزیدند و در این دو نماز، شرکت میکردند».
شرح
مؤلف/ در کتابش «ریاضالصالحین» بابی در فضیلت اذان گشوده است.
اذان، اعلام نماز است که اگر در ابتدای وقت نماز باشد، از فرا رسیدن وقتِ آن خبر میدهد و اگر با تأخیر باشد، فراخوانِ نماز است؛ یعنی انسان با عباراتی که میدانید، بانگ سر میدهد و اعلام میکند که وقتِ نماز فرا رسیده است؛ البته در تابستان نماز ظهر را بهتأخیر میاندازند تا هوا خنکتر شود؛ لذا دیرتر اذان میدهند. همچنین اگر نماز عشا را بهتأخیر بیندازند، در اذان عشا نیز تأخیر میکنند. اما بهطور کلی همینکه وقت نماز فرا میرسد، اذان میگویند؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «فَإِذَا حَضَرَتِ الصَّلاةُ فَلْیُؤَذِّنْ لَکُمْ أَحَدُکُمْ».([2]) یعنی: «هرگاه وقتِ نماز فرا رسید، یکی از شما اذان بگوید».
اذانِ مشروع، همان بانگیست که برای نمازهای پنجگانه سر میدهند و در سال دوم هجری واجب گردید؛ یعنی اذان، دو سال پس از هجرت پیامبرr به مدینه واجب شد. جریان از این قرار بود که صحابه# هنگامِ مشورت و رایزنی بر سرِ نحوهی اعلام وقت نماز، دیدگاههای گوناگونی داشتند. نظرِ برخی از آنان این بود که هرگاه وقت نماز فرا میرسد، آتش بزرگی روشن کنند تا مردم آنرا ببینند و متوجه وقت نماز شوند. عدهای میگفتند: با زنگِ بزرگی فرا رسیدن وقت نماز را اعلام کنیم؛ مانند نصارا که مراسم دینی خود را با ناقوس اعلام میکنند. برخی هم پیشنهاد کردند که مانند یهودیان، از شیپور استفاده کنیم؛ اما پیامبرr هیچیک از این پیشنهادها را نپسندید. یکی از اصحاب# به نامِ عبدالله بن زید انصاریt مردی را در خواب دید که ناقوسی در دست داشت؛ به او گفت: آیا این ناقوس، فروشیست؟ آن مرد پرسید: میخواهی با آن چهکار کنی؟ عبداللهt پاسخ داد: میخواهم با آن، وقتِ نماز را اعلام کنم. آن مرد گفت: آیا میخواهی روش بهتری به تو نشان دهم؟ عبداللهt گفت: آری. آنگاه آن مرد نحوهی اذان و اقامه را به عبداللهt آموزش داد. صبح که شد، عبداللهt نزد پیامبرr آمد و خوابش را برای آن بزرگوار تعریف کرد. پیامبرr فرمود: «این، خواب راستینیست؛ آنرا به بلال آموزش بده». و بدین ترتیب بلالt بهعنوان مؤذن پیامبرr تعیین گردید و اذان گفت. در زمان عثمان بن عفانt که جمعیت مسلمانان بهطور چشمگیری افزایش یافت، پیش از اذان دوم که همزمان با آمدنِ امام بود، اذان نخست نیز معین گردید و بدینترتیب در جمعه، دو بار اذان میگویند: یکی اذان نخست که اعلام دخول وقت است تا مردم برای نماز آماده شوند؛ و دیگری، اذان دوم که همزمان با آمدن امام میباشد. پیامبرr در رمضان به بلالt دستور داد که در پایان شب، برای اعلام وقت سحر، اذان بگوید و فرمود: «إِنَّ بِلالاً یُؤَذِّنُ بِلَیْلٍ لِیُوقِظَ نَائِمَکُمْ وَیَرْجِعَ قَائِمُکُمْ فَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى یُؤَذِّنَ اِبْنُ أُمّ مَکْتُوم؛ فَإنَّهُ لا یُؤَذِّنُ حتّی یطلع الفجرُ».([3]) یعنی: «بلال، زمانی اذان میدهد که هنوز شب است تا کسی که خوابیده بیدار شود و کسی که بیدار است، سحری بخورد؛ لذا - پس از اذان بلال- بخورید و بیاشامید تا اینکه عبدالله بن اممکتوم اذان بگوید؛ زیرا او زمانی اذان میدهد که فجر طلوع میکند». بدینسان پیامبرr بیان فرمود که اذانِ پایانِ شب که مردم آنرا اذان اول مینامند، برای طلوع فجر و نماز صبح نیست؛ بلکه برای اعلام وقتِ سحر میباشد. زیرا اذان صبح، پس از دخول وقت است؛ اما اذان اول جمعه، سنت عثمانt میباشد که یکی از خلفای راشدین# بهشمار میآید و پیامبرr به پیروی از سنت خلفای راشدین دستور داده است. برخی از کسانی که ادّعای سنّی بودن دارند، میگویند: اذان اول جمعه، برای ما قابل قبول نیست؛ زیرا بدعت میباشد و در زمان پیامبرr نبوده است! این افراد بیآنکه درک کنند، با گفتن چنین سخنی، در حقیقت بر پیامبرr و خلفای راشدین و دیگر اصحاب# خرده میگیرند. سخن این افراد، از آن جهت بدگویی از پیامبر اعظمr میباشد که آن بزرگوار فرموده است: «عَلَیْکُمْ بسُنَّتی وَسُنَّةِ الْخُلُفَاءِ الرَّاشِدِینَ الْمَهْدِیِّین مِنْ بَعْدِی».([4]) یعنی: «سنت من و سنت خلفای راشد و هدایتیافتهی پس از مرا بر خود لازم بگیرید». و بهاجماع مسلمانان، عثمانt جزو خلفای راشدین است؛ لذا عیبجویی از او، به معنای خردهگیری بر همهی خلفای راشدین# میباشد و هرکس که از یکی از خلفای راشدین بدگویی نماید، گویا از همهی آنها بدگویی کرده است؛ همانگونه که تکذیب یکی از فرستادگان الهی، انکارِ همهی پیامبران بهشمار میآید. سخن این افراد، از آن جهت بدگویی از صحابه# میباشد که آنان، این کارِ عثمانt را رد نکردند؛ در صورتیکه صحابه# در برابر خطای هیچکس سکوت نمیکردند. همانگونه که دیدگاه عثمانt دربارهی اتمام حج در «منا» را نپذیرفتند؛ اما همینها در برابر عثمانt اذان اول جمعه را رد نکردند. پس آیا کسانی که قیافهی افراد دانا را به خود میگیرند و اذان اول جمعه را بدعت میپندارند، شریعت الهی و مصالحِ آنرا بهتر از صحابه# درک میکنند و علم و دانش بیشتری دارند؟! رسولاللهr راست و درست فرموده است که: «نسلهای آخر این امت، نخستین نسلهای این امت را لعن و نفرین میکنند».([5]) پناه بر الله؛ شگفتا از کسانی که از صحابه# بدگویی میکنند! لذا اذان اول جمعه بنا بر اشارهی پیامبر هدایت، محمد مصطفیr و نیز بدین دلیل که سنت امیر مؤمنان، عثمان بن عفانt میباشد، و نیز بنا بر اجماع سکوتیِ صحابه#، اذانی شرعیست و هیچکس نمیتواند در اینباره اشکالتراشی کند. الله متعال، زبانِ کسانی را که بر خلفای راشدین و صحابه# خرده میگیرند، از بدگویی به این بزرگواران قطع کند.
ممکن است کسی بپرسد: نماز جمعه که در زمان پیامبرr وجود داشت؛ پس چرا شخص رسولاللهr اذان اول را بنا نفرمود و در یک حم صریح دربارهاش چیزی نگفت؟
پاسخ: سببش این بود که شمار مسلمانان مدینه در دوران عثمان t افزایش چشمگیری پیدا کرد و مدینه گسترش یافت؛ لذا ضرورت ایجاب میکرد که پیش از اذان دوم که همزمان با آمدن امام بود، اذان دیگری هم بدهند تا مردم متوجه شوند و زودتر به مسجد بیایند. البته کاری که عثمانt کرد، بیپایه نبود؛ زیرا رسولاللهr به بلالt دستور داد که در پایان شب اذان بگوید؛ اذانی که پیش از دخول وقت صبح بود تا کسی که خوابیده است، بیدار شود و آنکه به نماز ایستاده، سَحَری بخورد. یعنی: این، مصلحت و هدفی شرعی بود؛ درست مانندِ اذان اول جمعه که در شرعی بودنِ آن هیچ اشکالی وجود ندارد. بنابراین نماز اول جمعه، بدین دلیل که سنت خلفای راشدین# میباشد و به دلیلِ اشارهی پیامبرr و نیز بهاجماع آندسته از صحابه# که در آن زمان زنده بودند، اذانی کاملاً شرعیست و اذانِ پایان شب در رمضان نیز بنا بر سخن صریح رسولاللهr مشروع میباشد؛ اما آیا در غیر رمضان نیز درست و شرعیست؟ میگوییم: با قیاس بر عملِ عثمانt به این نتیجه میرسیم که اشکالی بر اذان پایان شب در غیر رمضان وارد نیست.
اینک به موضوعی در همینباره میپردازیم که حایز اهمیت است؛ برخی از متأخران گمان میکنند که گفتن: «الصَّلاة خَیرٌ مِنَ النّوْمِ» در اذان اولِ پیش از صبح، درست است. این پندار، اشتباه بسیار بزرگیست؛ زیرا پیامبرr به بلالt دستور داد که این عبارت را در اذان صبح بگوید. چنانکه فرمود: «وَإِذَا أَذَّنْتَ بِالأوَّلِ مِنَ الصُّبْحِ فَقُلْ: الصَّلاةُ خَیْرٌ مِنَ النّوْمِ، الصَّلاةُ خَیْرٌ مِنَ النَّوْمِ»؛ یعنی: «در اذان اول صبح دو بار بگو: الصَّلاةُ خَیْرٌ مِنَ النَّوْمِ». اذان صبح را از آن جهت اذان اول صبح نامید که به اقامه نیز اذان گفته میشود و اقامه، اذان دوم است؛ لذا این عبارت را فقط در اذان صبح میگوییم، نه در اقامهی صبح. اما برخی از متأخران از این موضوع غافل ماندهاند؛ در صورتیکه پیامبرr فرموده است: «بَیْنَ کُلِّ أَذَانَیْنِ صَلاةٌ»؛([6]): «میان هر دو اذان، یعنی در بین هر اذان و اقامهای، نمازی وجود دارد». در صحیح امام مسلم/ آمده است که امالمؤمنین عایشه& میگوید: وقتی اذان اول صبح داده میشد، پیامبرr برمیخاست تا مؤذن بیاید و اذان دوم، یعنی اقامهی نماز را بگوید. در این حدیث تصریح شده است که اذان اول صبح، همان اذانیست که پس از دخول وقت داده میشود و اذان پایان شب، یعنی اذان سحر، اذان صبح نیست؛ بلکه برای این است که آنانکه خوابیدهاند، بیدار شوند و آنانکه بیدارند و به نماز ایستادهاند، سحری بخورند.
خلاصه اینکه اذان جزو برترین کارهاست و از امامت و پیشنمازی نیز برتر میباشد. زیرا مؤذن، شبانهروزی پنج بار و گاه بیش از این، بانگ عظمت و بزرگیِ اللهU و توحیدش را سر میدهد و رسالت پیامبرr را با صدای بلند و رسا اعلام میکند و مردم را به نماز و رستگاری فرا میخواند؛ ولی این فضیلت برای امام یا پیشنماز جماعت، حاصل نمیشود. هر درخت و سنگ و کلوخی که صدای مؤذن را میشنود، روز قیامت به نفعش گواهی میدهد؛ از اینرو جایگاه اذان فراتر از جایگاه امامت است.
شاید این پرسش مطرح شود که اگر این گونه است، پس چرا خود رسول اللهr و نیز خلفای راشدین# اذان نمیگفتند؟ پاسخ علما این است که: پیامبرr و خلفای راشدین# مشغول رسیدگی به کارهای مردم بودند و چون فرصتِ این کار را نداشتند، کسی را بهعنوان مؤذن تعیین میکردند. گفتنیست که آن زمان مانند دوران ما نبود که مؤذن، وقت اذان و نماز را از روی ساعت تشخیص دهد؛ بلکه مؤذن در آن دوران ناگزیر بود که خورشید و حرکت سایه را زیر نظر بگیرد تا وقت نماز ظهر و نماز عصر را تشخیص دهد؛ همچنین برای تشخیص وقت مغرب و عشا، غروب خورشید و شَفَق را زیر نظر میگرفتند و باید طلوع سپیدهدم را نیز پیگیری میکردند تا وقت صبح را تشخیص دهند؛ لذا اذان در آن دوران، دشواریهای خاص خودش را داشت و وقتگیر بود. از اینرو رسولاللهr و خلفای راشدین#، خود مسؤولیت اذان را بر عهده نمیگرفتند؛ نه اینکه فضیلتِ اذان از امامت کمتر باشد؛ بلکه بدان سبب که آنان مشغول کارهایی بودند که آنان را از اذان باز میداشت. پیامبرr فضیلت اذان را اینگونه بیان فرمود که: «اگر مردم از فضیلت و پاداش اذان آگاه بودند و چارهای جز قرعهکشی نداشتند، بهقطع قرعهکشی میکردند». سبحان الله! یعنی قرعهکشی میکردند که چه کسی اذان بگوید. اما متأسفانه امروزه مردم، از این کارِ پرفضیلت شانه خالی میکنند و آنرا به یکدیگر حواله میدهند؛ یکی میگوید: تو اذان بده و دیگری، میگوید: خودت اذان بگو! لذا شایسته است که وقتی در سفر هستید، بکوشید که مؤذن، شما باشید. در مسافرتهای گروهی، چه سفر تفریحی باشد و چه سایر سفرها، یک نفر امیر یا سرپرست سفر است. لذا اگر امیرِ سفر، کسی را بهعنوان مؤذن تعیین کرد، برای کسی دیگر روا نیست که جلو برود و اذان بگوید؛ زیرا مؤذن، مشخص و تعیینشده است. همچنین اگر سرپرست سفر، مسؤولیت امامت و پیشنمازی را به کسی واگذار کرد، آنشخص امام است و برای کسی دیگر جایز نیست که جلو برود و امامت دهد؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «وَلا یَؤُمَّنَّ الرَّجُلُ الرَّجُلَ فی سُلْطَانِه»؛([7]) یعنی: «و هیچکس در محدودهی تحت اختیارِ شخصی دیگر، برای او امامت ندهد»؛ مگر به اجازهی او.
***
1041- وعن معاویةَt قال: سَمِعْتُ رسول اللهr یَقُولُ: «المُؤَذِّنُونَ أطْوَلُ النَّاسِ أعْناقاً یَوْمَ القِیَامَةِ». [روایت مسلم]([8])
ترجمه: معاویهt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «گردنِ مؤذنها در روز رستاخیز از گردنِ همهی مردم بلندتر است».([9])
1042- وعن عبدِ الله بن عبدِ الرَّحْمنِ بن أَبی صَعصعة: أنَّ أَبَا سَعیدٍ الخدریَّt قَالَ لَهُ: «إنِّی أرَاکَ تُحِبُّ الغَنَمَ وَالبَادِیَةَ، فَإذَا کُنْتَ فی غَنَمِک - أَوْ بَادِیتِکَ - فَأذَّنْتَ للصَّلاَةِ، فَارْفَعْ صَوْتَکَ بِالنِّدَاءِ، فَإنَّهُ لا یَسْمَعُ مَدَى صَوْتِ المُؤذِّنِ جِنٌّ، وَلا إنْسٌ، وَلا شَیْءٌ، إِلا شَهِدَ لَهُ یَومَ القِیَامَةِ». قَالَ أَبُو سَعیدٍt: سَمِعْتُهُ مِنْ رَسولِ اللهr. [روایت بخاری]([10])
ترجمه: از عبدالله بن عبدالرحمن بن ابیصعصعه روایت است که ابوسعید خدریt به او فرمود: «میبینم که تو به گوسفند و بیابان علاقه داری؛ لذا هنگامیکه در میان گوسفندانت - یا در بیابان- بودی و برای نماز، اذان گفتی، صدایت را بلند کن. زیرا هر جن یا انسان یا هر چیز دیگری که صدای مؤذن را میشنود، روز رستاخیز به نفع او گواهی میدهد». ابوسعیدt فرمود: «این را از رسولاللهr شنیدم».
شرح
مؤلف/ این دو حدیث را در باب فضیلت اذان آورده است.
معاویهt میگوید: پیامبرr فرمود: «گردنِ مؤذنها در روز رستاخیز از گردنِ همهی مردم بلندتر است». هنگامی که مردم برانگیخته میشوند، مؤذنان امیتازی ویژه و انحصاری دارند که دیگران ندارند؛ اینکه گردنشان از گردن همهی مردم بلندتر است تا فضیلت و مقام والایشان برای همه نمایان شود؛ زیرا مؤذنها اذان میگویند و با صدای بلند و رسا، بر فرازِ مکانی بلند یا از گلدستههای مساجد، بانگ تکبیر و توحید اللهU و نیز ندای رسالت پیامبرr را سر میدهند و بهسوی نماز و رستگاری فرا میخوانند؛ لذا پاداششان از جنس عملیست که انجام میدهند؛ از اینرو در نتیجهی بلند شدن گردنهایشان در روز رستاخیز، سربلند و سرافراز میشوند. پس، شایسته است که انسان هنگامیکه با دوستانش به تفریح یا مسافرت میرود، بکوشد که برای اذان گفتن پیشدستی کند. پیشتر حدیثی بدین مضمون گذشت که پیامبرr فرمود: «اگر مردم از فضیلت اذان و صف اول آگاه بودند و برای دستیابی به آن چارهای جز قرعهکشی نداشتند، بهقطع قرعهکشی میکردند». در فضیلت اذان حدیث دیگری نیز گذشت؛ بدین مضمون که ابوسعید خدریt میگوید: پیامبرr فرمود: «هر جن یا انسان یا هر چیز دیگری که صدای مؤذن را میشنود، روز رستاخیز به نفع او گواهی میدهد». این هم یکی دیگر از فضایل اذان است که روز رستاخیز برای بیان فضیلت و پاداش مؤذن به نفعش گواهی میدهند که در شمار مؤذنها بوده است.
خلاصه اینکه اذان فضیلت بزرگی دارد؛ لذا شایسته است که انسان برای کسب این فضیلت بکوشد؛ مگر اینکه مؤذن، مشخص و معین باشد که در اینصورت برای هیچکس جایز نیست که بدون اجازهی مؤذن اصلی اذان بگوید. یعنی شایسته نیست که انسان پیش از مؤذن به مسجد برود تا در اذان پیشدستی نماید و قبل از مؤذن مسجد اذان بگوید؛ این، تجاوز به حقّ مؤذن است. زیرا پیامبرr فرموده است: «وَلا یَؤُمَّنَّ الرَّجُلُ الرَّجُلَ فی سُلْطَانِه»؛ یعنی: «و هیچکس در محدودهی تحت اختیارِ شخصی دیگر، برای او امامت ندهد»؛ مگر به اجازهی او.
***
1043- وعن أَبی هریرةt قال: قَالَ رسول اللهr: «إِذَا نُودِیَ بالصَّلاَةِ، أدْبَرَ الشَّیْطَانُ، وَلَهُ ضُرَاطٌ حَتَّى لا یَسْمَعَ التَّأذِینَ، فَإذَا قُضِیَ النِّدَاءُ أقْبَلَ، حَتَّى إِذَا ثُوِّبَ للصَّلاةِ أدْبَرَ، حَتَّى إِذَا قُضِیَ التَّثْوِیبُ أقْبَلَ، حَتَّى یَخْطِرَ بَیْنَ المَرْءِ وَنَفْسِهِ، یَقُولُ: اذْکُرْ کَذَا واذْکُرْ کَذَا - لِمَا لَمْ یَکُنْ یَذْکُر مِنْ قَبْلُ - حَتَّى یَظَلَّ الرَّجُلُ مَا یَدْرِی کَمْ صَلَّى». [متفق علیه]([11])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «وقتی بانگ نماز بلند میگردد، شیطان - بیقرار شده- در حالی که از او باد بیرون میشود، میگریزد تا صدای اذان را نشنود؛ و آنگاه که اذان به پایان میرسد، باز میگردد و چون برای نماز اقامه میگویند، فرار میکند. هنگامیکه اقامه تمام میشود، شیطان باز میآید تا نمازگزار را وسوسه کند؛ به او میگوید: فلان موضوع و فلان مسأله را بهیاد آور و نمازگزار را به یادِ چیزهایی میاندازد که پیشتر در یادش نبود تا اینکه نمازگزار نمیداند که چند رکعت خوانده است».
1044- وعن عبدِ الله بن عمرو بن العاص$: أَنَّهُ سَمِعَ رسولَ اللهr یَقُولُ: «إِذَا سَمِعْتُمُ الْمُؤَذِّنَ فَقُولُوا مِثْلَ مَا یَقُولُ، ثُمَّ صَلُّوا عَلَیَّ؛ فَإنَّه مَنْ صَلَّى عَلَیَّ صَلاَةً صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ بِهَا عَشْراً، ثُمَّ سَلُوا اللهَ لِیَ الوَسِیلَةَ؛ فَإنَّهَا مَنْزِلَةٌ فی الجَنَّةِ لا تَنْبَغِی إِلا لِعَبْدٍ مِنْ عِبَادِ اللهِ وَأرْجُو أنْ أکونَ أنَا هُوَ، فَمَنْ سَألَ لِیَ الوَسِیلَةَ حَلَّتْ لَهُ الشَّفَاعَةُ». [روایت مسلم]([12])
ترجمه: از عبدالله بن عمرو بن عاص$ روایت است که وی از رسولاللهr شنید که میفرمود: «هنگامیکه صدای اذان را شنیدید، کلماتی را که مؤذن میگوید، تکرار کنید و آنگاه بر من درود و صلوات بفرستید؛ زیرا هرکس یک درود بر من بفرستد، الله متعال در برابرش ده درود بر او میفرستد و سپس برای من "وسیله" را درخواست کنید که جایگاهی والا در بهشت است و تنها به یکی از بندگان الله، اختصاص دارد و امیدوارم که من، آن بنده باشم. هرکس، وسیله را برای من درخواست کند، شفاعتِ - من- برایش واجب میشود».
شرح
این احادیث نیز در فضیلت اذان است؛ از جمله حدیثی بدین مضمون که ابوهریرهt میگوید: پیامبرr فرمود: وقتی مؤذن اذان میگوید، شیطان که تحمل شنیدنش را ندارد، بیقرار میگردد و در حالی که از او باد بیرون میشود، میگریزد تا صدای اذان را نشنود. و همین، معنای فرمودهی الله متعال است که میفرماید:
﴿مِن شَرِّ ٱلۡوَسۡوَاسِ ٱلۡخَنَّاسِ ٤﴾ [الناس: ٤]
از شرّ (شیطانِ) وسوسهگر و کمینگرفته که (چون انسان، الله را یاد نماید، دیگر توان وسوسه ندارد و) عقبنشینی میکند.
آری؛ هنگامیکه انسان، الله را یاد میکند، شیطان توان وسوسه ندارد؛ لذا پنهان میشود یا عقبنشینی میکند و میگریزد. زیرا بیشترین چیزی که برای شیطان ناگوار است، عبادت اللهU میباشد و بیشترین کینه و دشمنی را با کسانی دارد که الله را عبادت میکنند. از سوی دیگر بیش از همه چیز، شرک به الله و معاصی را دوست دارد؛ زیرا شیطان به کارهای زشت و ناپسند فرا میخواند. همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿ٱلشَّیۡطَٰنُ یَعِدُکُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَیَأۡمُرُکُم بِٱلۡفَحۡشَآءِ﴾
شیطان، شما را از فقر و تنگدستی میترساند و شما را به کارهای زشت و ناپسند میکشاند.
لذا شیطان دوست دارد که مردم بهسوی کارهایی بروند که الله متعال به انجامش دستور نداده است؛ و از سوی دیگر برایش ناگوار میباشد که مردم به انجام کارهایی بپردازند که الله متعال دستور داده است؛ از اینرو هنگامی که مؤذن اذان میگوید، شیطان عقبنشینی میکند و آنقدر دور میشود که صدای اذان را نشنود و آنگاه که اذان به پایان میرسد، باز میگردد تا انسانها را وسوسه کند. و چون برای نماز اقامه میگویند، فرار میکند؛ هنگامیکه اقامه تمام میشود، شیطان باز میآید تا نمازگزار را وسوسه کند؛ به او میگوید: فلان موضوع و فلان مسأله را بهیاد آور و نمازگزار را به یادِ چیزهایی میاندازد که پیشتر در یادش نبود.
واقعیت نیز همین را نشان میدهد: گاه انسان چیزی یا موضوعی را فراموش میکند؛ اما همینکه وارد نماز میشود، شیطان همه چیز را به یادش میآورد. گفته میشود: شخصی نزد امام ابوحنیفه/ آمد و گفت: چیزی را جایی گذاشته و فراموش کردهام که آنرا کجا گذاشتهام. امام فرمود: برو وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان؛ حتماً به یادت خواهد آمد که آنرا کجا گذاشتهای. آن مرد وضو گرفت و همینکه وارد نماز شد، بهیادش آمد که آن چیز را کجا گذاشته است. این، واقعیتیست که تجربه ثابت کرده است؛ رسولاللهr راست فرمود.
پیامبرr در این حدیث به نکتهی مهمی اشاره کرد که بیانگر فضیلت وضوست؛ یعنی: اذان، شیطان را میراند و او را دور و گریزان میگرداند. از اینرو برخی از علما گفتهاند: مستحب است که در گوش نوزاد، اذان بگویند تا شیطان را از او دور کنند. برخی دیگر از علما گفتهاند: در گوش نوزاد اذان میگویند تا نخستین چیزی که در دنیا میشنود، نام و یادِ اللهU باشد. در هر حال، اذان، شیطان را دور میگرداند؛ اما آیا اگر انسان غیر از وقت اذان، اذان بگوید، باز هم شیطان دور میشود؟ الله داناتر است؛ اما ذکرِ اللهU بهطور کلی شیطان را دور میگرداند؛ زیرا « ¨$¨Ys» یعنی کسی که چون اللهU یاد میشود، عقبنشینی میکند یا روی میگرداند و دور میگردد.
در حدیث دوم پیامبرr دستور داده است که وقتی صدای اذان را میشنویم، کلماتی را که مؤذن میگوید، تکرار کنیم؛ لذا وقتی مؤذن میگوید: «اللهُ اکبر»، ما نیز میگوییم: «اللهُ اکبر». و آنگاه که میگوید: «أَشْهَدُ أنْ لا إله إِلا اللهُ»، میگوییم: «أَشْهَدُ أنْ لا إله إِلا اللهُ». و هنگامیکه مؤذن میگوید: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ»، میگوییم: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ». هنگامیکه مؤذن عبارتهای «حَىَّ عَلى الصَّلاة» و «حَىَّ عَلى الفَلاح» را میگوید، ما عبارت استعانت را میگوییم؛ یعنی میگوییم: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللّهِ»؛ زیرا ما دعوتشدگانیم و مؤذن، دعوتگر است. از اینرو درست نیست که پس از مؤذن که ما را بهسوی نماز و رستگاری فرا میخواند، «حَىَّ عَلى الصَّلاة» و «حَىَّ عَلى الفَلاح» بگوییم؛ بلکه برای شتافتن بهسوی نماز و رستگاری، از الله متعال کمک و استعانت میجوییم. اینجاست که میگویم: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللّهِ»، کلمهی استعانت و کمک خواستن از الله متعال است و انسان برای کارهایش یا اصلاحِ آنها با گفتن این عبارت، از اللهU کمک میگیرد. همانگونه که الله متعال در مثالی که دربارهی دو باغدار بیان میکند، از زبانِ یکی از آنها که مؤمن و نیکوکار است، میفرماید:
﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ دَخَلۡتَ جَنَّتَکَ قُلۡتَ مَا شَآءَ ٱللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِ﴾ [الکهف: ٣٩]
(باغدار مؤمن به آن یکی که ایمان نداشت، گفت:) چرا آنگاه که وارد باغت شدی، نگفتی: «آنچه الله بخواهد، (همان میشود)؛ هیچ توان و قدرتی جز به خواست الله نیست»؟
یعنی: به او گفت: اگر این را میگفتی و چنین باوری داشتی، برایت بهتر بود و باغت از میان نمیرفت. لذا این عبارت، عبارتِ بسیار بزرگ و ارزشمندیست؛ همچنانکه پیامبرr به عبدالله بن قیس که همان ابوموسی اشعریt میباشد، فرمود: «أَلاَّ أَدُلُّکَ عَلَى کَنْزٍ مِنْ کُنُوزِ الجَنةِ؟»؛ یعنی: «آیا گنجی از گنجهای بهشت را به تو نشان بدهم؟» عرض کرد: بله، ای رسولخدا! فرمود: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللّهِ».([13]) پس هنگامیکه مؤذن عبارتهای «حَىَّ عَلى الصَّلاة» و «حَىَّ عَلى الفَلاح» را میگوید، ما «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللّهِ» میگوییم و آنگاه که در اذان صبح «الصَّلاةُ خَیْرٌ مِنَ النَّوْمِ» را میگوید، ما نیز همین عبارت را تکرار میکنیم و میگوییم: «الصَّلاةُ خَیْرٌ مِنَ النَّوْمِ». و چون «الله اکبر» میگوید، عبارت تکبیر را تکرار مینماییم و وقتی «لا إله إِلا اللهُ» میگوید، ما نیز پس از او، کلمهی توحید را میگوییم؛ سپس بر پیامبرr درود و صلوات میفرستیم؛ میگوییم: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ...»؛ زیرا کسی که یک درود بر پیامبرr بفرستد، اللهU در برابرش ده درود بر او میفرستد. و آنگاه از اللهU برای رسولاللهr، "وسیله" را درخواست میکنیم و میگوییم: «اللهمَّ رَبَّ هَذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ وَالصَّلاَةِ الْقَائِمَةِ آتِ مُحَمَّدًا الْوَسِیلَةَ وَالْفَضِیلَةَ وَابْعَثْهُ مَقَامًا مَحْمُودًا الَّذِى وَعَدْتَهُ».([14])
وقتی بر پیامبرr درود بفرستیم و "وسیله" را برایش درخواست کنیم، شفاعت آن بزرگوار بر ما واجب میشود. وسیله، درجه و مقامی والا در بهشت است؛ والاترین مقامی که در بهشت وجود دارد و تنها شایستهی یکی از بندگان الاهیست. پیامبرr فرمود: «امیدوارم که من، آن بنده باشم». و انشاءالله که این امید، تحقق خواهد یافت؛ زیرا میدانیم که محمد مصطفیr برترین آفریده و بندهی الله متعال است و این امت نیز پس از هر اذانی دعا میکنند و از الله متعال میخواهند که این مقام را به محمدr عنایت بفرماید؛ و دعا در میان اذان و اقامه، رد نمیشود. همهی امت میگویند: «آتِ مُحَمَّدًا الْوَسِیلَةَ»: «پروردگارا! به محمد، مقامِ وسیله را عنایت بفرما». و امت محمد، شایستهی این هستند که وقتی دعا کنند، این مقام به پیامبرشان داده شود و الله متعال دعایشان را بپذیرد. از اینرو رسولاللهr فرمود: «امیدوارم که من، آن بنده باشم». لذا شایسته است که وقتی صدای اذان را میشنویم، کلماتی را که مؤذن میگوید، تکرار کنیم؛ حتی اگر مشغول تلاوت قرآن هستیم، تلاوت را قطع نماییم و جواب مؤذن را بگوییم و سپس به تلاوت خویش ادامه دهیم. علما اختلاف نظر دارند که آیا کسی که در حالِ نماز است، پاسخ اذان را بدهد یا خیر؟ ابوالعباس حرانی/ میگوید: آری؛ حتی اگر در حالِ نماز هستید، جواب اذان را بدهید. زیرا اذان، ذکریست که نماز را باطل نمیکند و پیامبرr فرموده است: «إِذَا سَمِعْتُمُ الْمُؤَذِّنَ فَقُولُوا مِثْلَ مَا یَقُولُ».([15]) یعنی: «هنگامیکه صدای اذان را شنیدید، کلماتی را که مؤذن میگوید، تکرار کنید». و این حکم، هیچ مستثنایی ندارد؛ اما بیشتر علما بر این باورند که در حال نماز، پاسخ مؤذن را ندهید؛ زیرا نماز، اذکار و اوراد ویژهای دارد و اذان نیز طولانیست و انسان را از نماز به خود مشغول میسازد؛ لذا چون مشغول نماز بودهاید، پس از پایان نماز، عبارات اذان را تکرار کنید. همچنین هنگامی که در حالِ قضای حاجت هستید، نباید پاسخ مؤذن را بگویید؛ زیرا عبارات اذان، ذکر است و دستشویی جای مناسبی برای ذکر نیست؛ اما پس از اینکه بیرون آمدید، کلمات اذان را تکرار کنید. البته برخی از علما گفتهاند که در چنین حالتی میتوان با قلب خویش جواب اذان را داد؛ اما این دیگاه، جای تأمل دارد؛ زیرا رسولاللهr فرمود: «کلماتی را که مؤذن میگوید، بگویید». و دنبال کردن واژههای اذان با قلب، مانند گفتن یا بر زبان آوردن آنها نیست. همچنین اگر صدای چند مؤذن را شنیدید، آیا باید پاسخ همه را بدهید؟ میگوییم: اگر اذانِ همهی آنها همزمان بود، یعنی بهگونهای بود که پیش از پایان نخستین اذان، اذان دوم شروع شد، جواب اذان نخست را بدهید و به اذان دوم مشغول نشوید؛ ولی اگر اذان دوم را پس از پایان اذان نخست شنیدید، جواب اذان دوم را نیز بدهید.زیرا این، خوب است و بهطور کلی در فرمودهی رسولاللهr میگنجد که فرمود: «هنگامیکه صدای اذان را شنیدید، کلماتی را که مؤذن میگوید، تکرار کنید». البته علما رحمهمالله این را مقید به این دانستهاند که انسان نماز نخوانده باشد؛ اما اگر اذان دیگری بشنود و او نماز خوانده باشد، ضرورتی ندارد که جواب این اذان را بدهد؛ زیرا این اذان، فراخوانی برای وی بهشمار نمیآید. چراکه وی آنچه را که بر او فرض بوده، به جای آورده است. البته این دیدگاه نیز جای بحث و تأمل دارد؛ زیرا بر خلافِ فرمودهی عام و فراگیرِ پیامبرr است که فرمود: «هنگامِ شنیدن صدای اذان، کلماتی را که مؤذن میگوید، تکرار کنید». در پاسخِ اینکه گفتهاند: «این اذان، فراخوانی برای وی بهشمار نمیآید»، میگوییم: آری؛ اینک اینگونه است؛ اما در مجموع که هر اذانی برای هر مسلمانی، فراخوانی بهسوی نماز و رستگاریست؛ لذا مشکلی نیست. اینجاست که میگوییم: حتی اگر نماز خوانده بودید، باز هم جواب اذان را بدهید؛ نه تنها ضرری ندارد، بلکه کار نیکی کردهاید.
***
1045- وعن أَبی سعید الخدریt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «إِذَا سَمِعْتُمُ النِّدَاءَ، فَقُولُوا کَمَا یَقُولُ المُؤذِّنُ». [متفق علیه]([16])
ترجمه: ابوسعید خدریt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هنگامی که صدای اذان را شنیدید، کلماتی را که مؤذن میگوید، تکرار کنید».
1046- وعن جابرٍt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «مَنْ قَالَ حِیْنَ یَسْمَعُ النِّدَاءَ: اللهمَّ رَبَّ هذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلاَةِ القَائِمَةِ، آتِ مُحَمَّداً الوَسِیلَةَ، وَالفَضِیلَةَ، وَابْعَثْهُ مَقَامَاً مَحْمُوداً الَّذِی وَعَدْتَهُ، حَلَّتْ لَهُ شَفَاعَتی یَوْمَ القِیَامَةِ». [روایت بخاری]([17])
ترجمه:جابرt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس هنگام شنیدن صدای اذان، بگوید: "اللهمَّ رَبَّ هذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلاَةِ القَائِمَةِ، آتِ مُحَمَّداً الوَسِیلَةَ، وَالفَضِیلَةَ، وَابْعَثْهُ مَقَامَاً مَحْمُوداً الَّذِی وَعَدْتَهُ"([18]) روز رستاخیز از شفاعت من بهرهمند میشود».
1047- وعن سعدِ بن أَبی وقَّاصٍt عَنِ النَّبِیِّr أنَّهُ قَالَ: «مَنْ قَالَ حِیْنَ یَسْمَعُ المُؤَذِّنَ: أشْهَدُ أنْ لا إلَه إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، رَضِیتُ بِاللهِ رَبّاً، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولاً، وَبِالإسْلامِ دِیناً، غُفِرَ لَهُ ذَنْبُهُ». [روایت مسلم]([19])
ترجمه:سعد بن ابیوقاصt میگوید: پیامبرr فرمود: «هرکس هنگام شنیدن صدای اذان، بگوید: "أشْهَدُ أنْ لا إلَه إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، رَضِیتُ بِاللهِ رَبّاً، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولاً، وَبِالإسْلامِ دِیناً"([20]) گناهش آمرزیده میشود».
1048- وعن أنسٍt قال: قَالَ رسول اللهr: «الدُّعَاءُ لا یُرَدُّ بَیْنَ الأَذَانِ وَالإقَامَةِ». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی، این حدیث را حسن دانسته است.]([21])
ترجمه: انسt میگوید: رسولاللهr فرمود: «دعا در میان اذان و اقامه رد نمیشود».
شرح
اینها، باقیماندهی احادیثیست که نووی/ در ادامهی باب فضیلت اذان آورده است؛ از جمله: این حدیث که پیامبرr فرمود: «إِذَا سَمِعْتُمُ النِّدَاءَ، فَقُولُوا کَمَا یَقُولُ المُؤذِّنُ».([22]) یعنی: «هنگامی که صدای اذان را شنیدید، کلماتی را که مؤذن میگوید، تکرار کنید». و نیز این حدیث که بیانگر دعای پایان اذان است: «اللهمَّ رَبَّ هذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلاَةِ القَائِمَةِ، آتِ مُحَمَّداً الوَسِیلَةَ، وَالفَضِیلَةَ، وَابْعَثْهُ مَقَامَاً مَحْمُوداً الَّذِی وَعَدْتَهُ» و همچنین این دعا: «أشْهَدُ أنْ لا إلَه إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، رَضِیتُ بِاللهِ رَبّاً، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولاً، وَبِالإسْلامِ دِیناً».
و نیز خواندن این دعا هنگام شنیدن اذان: «أشْهَدُ أنْ لا إلَه إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، رَضِیتُ بِاللهِ رَبّاً، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولاً، وَبِالإسْلامِ دِیناً»؛ و همینطور این حدیث که: «دعا در میان اذان و اقامه رد نمیشود».
پیشتر دربارهی حدیث نخست، سخن گفتیم.
و اما حدیث دوم: «هرکس هنگام شنیدن صدای اذان»، یعنی همانگونه که در حدیثی پیشین ذکر شد، پس از پایان اذان بر پیامبرr درود بفرستد و سپس «بگوید: "اللهمَّ رَبَّ هذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلاَةِ القَائِمَةِ، آتِ مُحَمَّداً الوَسِیلَةَ، وَالفَضِیلَةَ، وَابْعَثْهُ مَقَامَاً مَحْمُوداً الَّذِی وَعَدْتَهُ" روز رستاخیز از شفاعت رسولاللهr بهرهمند میشود».
«الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ»، یعنی: «دعوت یا فراخوانِ کامل»؛ زیرا اذان، فراخوانی بهسوی نماز و رستگاریست و از کاملترین دعوتها بهشمار میآید. «وَالصَّلاَةِ القَائِمَةِ»، یعنی: «نمازی که اینک برپا میشود»؛ زیرا اذان، اعلامِ دخول وقت نماز است.
«آتِ مُحَمَّداً الوَسِیلَةَ، وَالفَضِیلَةَ»؛ یعنی: «به محمد، وسیله (=جایگاه ویژهای در بهشت) و فضیلت و امتیاز خاص عنایت بفرما». "وسیله" بالاترین درجهی بهشت است که به پیامبرr اختصاص دارد. «وَالفَضِیلَةَ»، یعنی: امتیاز و رتبهی بالا که برای پیامبرr تحقق یافت.
«وَابْعَثْهُ مَقَامَاً مَحْمُوداً الَّذِی وَعَدْتَهُ»؛ یعنی: «و آنگونه که وعده فرمودهای، او را به جایگاهِ ویژه و شایستهی شفاعت برسان». اشارهایست به این وعدهی اللهU که به پیامبرش فرموده است:
﴿وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّکَ عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا ٧٩﴾
[الإسراء: ٧٩]
و پاسی از شب را برای نماز و تلاوت قرآن بیدار باش که عمل زیاده بر واجب، ویژهی توست؛ باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ویژه و شایسته برساند.
این جایگاه ویژه و ستوده، همان مقام شفاعت بزرگ است؛ مردم در روز رستاخیز که بهاندازهی پنجاه هزار سال است، پس از بانگی بزرگ، بهیکباره در میدانی بزرگ جمع میگردند؛ در حالیکه لُخت و پابرهنهاند و چشمانشان به بالا دوخته میشود و هیچ کاری از آنان ساخته نیست و مالکِ هیچ نفع و ضرری برای خویشتن نیستند؛ در آنهنگام هر کسی از برادر، پدر و مادر و نیز از همسر و فرزندانش فرار میکند و خورشید بهفاصلهی یک میل بالای سرِشان قرار میگیرد. آنجا هیچ پستی و بلندی و ساختمانی نیست که انسان زیر سایهاش برود. بدینسان مردم در آنروز به سختیهای وصفناپذیری دچار میشوند که آنان را بر آن میدارد تا در پیِ کسی برآیند که برایشان نزد اللهU شفاعت کند. لذا بهترتیب نزد آدم، نوح، ابراهیم و سپس نزد موسی و عیسی میروند تا اینکه به این پیامبر بزرگوارr میرسند. در آن هنگام محمد مصطفیr به اجازهی پروردگار برمیخیزد و شفاعت میکند. در همین مقام است که همگان، او را میستایند و بدینسان رسولاللهr در مقام والا و ستودهای که اللهU به او وعده فرموده است، میایستد و شفاعت میکند.
در روایت بخاری رحمهالله، دعای پس از اذان با این عبارت پایان مییابد که میگوییم: «وَابْعَثْهُ مَقَامَاً مَحْمُوداً الَّذِی وَعَدْتَهُ»؛ اما گفتنیست که افزدون عبارتِ «إِنَّکَ لاَ تُخْلِفُ الْمِیعَادَ»، ایرادی ندارد. زیرا هم صحیح است و هم دعای مؤمنان میباشد:
﴿رَبَّنَا وَءَاتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَىٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخۡزِنَا یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۖ إِنَّکَ لَا تُخۡلِفُ ٱلۡمِیعَادَ ١٩٤﴾ [آل عمران: ١٩٤]
ای پروردگار ما! آنچه را به زبان پیامبرانت به ما وعده دادهای، به ما عطا فرما و روز رستاخیز رسوایمان مگردان. بیگمان تو خُلف وعده نمیکنی.
آری؛ اللهU بهخاطرِ کمالِ صداقتش و نیز بهخاطرِ کمال قدرتش خُلف وعده نمیکند.؛ زیرا پیمانشکنی و خُلف وعده، برآمده از دو چیز است: یا وعدهدهنده، دروغگوست؛ و یا وعدهدهنده از انجامِ پیمانش ناتوان است. اما اللهU بهطور مطلق از همه راستگوتر و تواناتر میباشد و به پیامبرش وعده فرموده است:
﴿عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا ٧٩﴾ [الإسراء: ٧٩]
باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ویژه و شایسته برساند.
الله متعال در وعدهاش راستگو، و در انجامِ آن، تواناست.
بنا بر حدیث سعد بن ابیوقاصt هنگامیکه مؤذن شهادتین را بانگ میزند، میگوییم: «أشْهَدُ أنْ لا إلَه إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، رَضِیتُ بِاللهِ رَبّاً، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولاً، وَبِالإسْلامِ دِیناً».
و آخِرین حدیث، به دعا کردن در میان اذان و اقامه تشویق میکند؛ زیرا دعا در میان اذان و اقامه، پذیرفته میشود. پس شایسته است که این فرصت را غنیمت بدانیم تا اللهU دعایمان را قبول کند.
نظارت علمی، فنی و ناشر:
گروه علمی فرهنگی مجموعه موحدین
www.mowahedin.com
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 615؛ و صحیح مسلم، ش: 437.
([2]) صحیح بخاری، ش: (628، 631، 685، 6008، 7246)؛ و مسلم، ش: 674 بهنقل از: مالک بن حویرثt.
([3]) صحیح است؛ صحیح الجامع، ش: 2040.
([4]) صحیح بخاری، ش: (617، 623، 1919، 2656)؛ و مسلم، ش: 1092 بهنقل از ابنعمر$.
([5]) صحیح است؛ علامه آلبانی/ در چندین جا این حدیث را صحیح دانسته است؛ از جمله: إرواء الغلیل، ش: 2455؛ مشکاۀ المصابیح، ش: 165؛ الظلال، و التراویح، ص:6؛ و در صحیح ابن ماجه، ش: (40، 41)؛ و السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 937.
([6]) صحیح بخاری، ش: (624، 627)؛ و صحیح مسلم، ش: 838 بهنقل از عبدالله بن مغفلt.
([7]) صحیح مسلم، ش: 673، بهنقل از ابنمسعودt.
([8]) صحیح مسلم، ش: 387.
([9]) نضر بن شمیل میگوید: «در آنروز سخت هنگامی که مردم در عرق فرو میروند، گردن مؤذنها بلند میشود تا در عرق فرو نرود و این سختی به آنان نرسد»؛ همچنین عربها، این تعبیر را دربارهی افراد سرافراز و سرآمد بهکار میبرند؛ لذا معنایش، این میشود که: مؤذنها، سربلندترین مردم در روز رستاخیز هستند. [مترجم]
([10]) صحیح بخاری، ش: 609.
([11]) صحیح بخاری، ش: 608؛ و صحیح مسلم، ش: 389.
([12]) صحیح مسلم، ش: 384.
([13]) صحیح بخاری، ش: (4205، 6384، 7386)؛ و مسلم، ش: 2704 بهنقل از ابوموسی اشعریt.
([14]) نگا: صحیح بخاری، ش: 614؛ ترجمهی دعا: «یا الله! ای پروردگار این فراخوان کامل و نمازی که اینک برپا میشود! به محمد، وسیله (=جایگاه ویژهای در بهشت) و فضیلت و امتیاز خاص عنایت بفرما و آنگونه که وعده فرمودهای، او را به جایگاهِ ویژه و شایستهی شفاعت برسان». [مترجم]
([15]) صحیح مسلم، ش: 384 بهنقل از عبدالله بن عمرو$.
([16]) صحیح بخاری، ش: 611؛ و صحیح مسلم، ش: 383.
([17]) صحیح بخاری، ش: 614.
([18]) ترجمهی دعا پیشتر ذکر شد.
([19]) صحیح مسلم، ش:386.
([20]) ترجمهی دعا: «گواهی میدهم که معبود راستینی جز الله که یکتا و بیشریک است، وجود دارد و شهادت میدهم که محمدف بنده و فرستادهی اوست؛ به الله بهعنوان پروردگار، به محمد بهعنوان فرستادهی الله، و به اسلام بهعنوان دین، راضی و خرسندم».
([21]) صحیح الجامع، ش: 3408؛ و إرواء الغلیل، ش: 224 از آلبانی رحمهالله.
([22]) تخریج این حدیث پیشتر گذشت.
الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِکُمۡ وَأَرۡجُلَکُمۡ إِلَى ٱلۡکَعۡبَیۡنِۚ وَإِن کُنتُمۡ جُنُبٗا فَٱطَّهَّرُواْۚ وَإِن کُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنکُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدٗا طَیِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِکُمۡ وَأَیۡدِیکُم مِّنۡهُۚ مَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیَجۡعَلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمۡ وَلِیُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ٦﴾ [المائدة: ٦]
(ای مؤمنان! هنگامی که قصدِ نماز میکنید، صورتتان را بشویید...) تا آنجا که میفرماید: (الله نمیخواهد حکم دشواری بر شما قرار دهد؛ بلکه میخواهد شما را پاک بدارد و نعمتش را بر شما تمام کند؛ باشد که سپاسگزاری نمایید.)
شرح
نووی/ در کتابش «ریاضالصالحین» میگوید: «باب: فضیلت وضو».
واژهی «وضوء» در زبان عربی برگرفته از واژهی «وضاءة» میباشد که به معنای زیبایی و پاکیزگیست. اما در اصطلاح شریعت به پاک کردن اعضای چهارگانه به روشی معین اطلاق میگردد.
اندام چهارگانهی وضو عبارتند از: صورت، دو دوست، سر، و دو پا. وضو، یکی از الطاف و نعمتهای الهی بر این امت است؛ چراکه الله متعال، این امت را به وضو گرفتن دستور داده و پاداش فراوانی برای انجام این عمل در نظر گرفته است که انشاءالله در این باب به این فضایل خواهیم پرداخت. الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ﴾؛ یعنی: «ای مؤمنان! هنگامیکه قصد نماز میکنید...». وقتی الله متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ﴾ و با ندای «ای مؤمنان»، ما را مورد خطاب قرار میدهد، شایسته است که خوب دقت کنیم و به ندایش گوش بسپاریم؛ زیرا یا ما را به انجامِ کار نیکی فرمان میدهد و یا ما را از کارِ زشتی باز میدارد و یا خبرِ راستینی به ما میرساند که برایمان سودمند است. ﴿إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ﴾: «هنگامیکه به نماز برمیخیزید...»؛ یعنی: هنگامیکه قصد نماز فرض یا نفل میکنید.... ﴿فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ﴾: «صورت و دستانتان را تا آرنج بشویید». الله متعال شستن کفّین را ذکر نفرمود؛ زیرا شستن کفین سنت است، نه واجب. و اما عَرض صورت از یک گوش تا گوش دیگر است و طولِ آن، از خَم پیشانی یا رستنگاه مو تا زیرِ چانه میباشد و شستن صورت، شامل قرقره کردن یا گرداندن آب در دهان و کشیدنِ آب در بینی نیز میشود. ﴿وَأَیۡدِیَکُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ﴾: «و دستانتان را تا آرنج بشویید». آرنج، مفصلیست که میان ساعد و بازو قرار دارد و باید شسته شود؛ زیرا پیامبرr هنگامِ شستن دستانش، ساعد و آرنجش را نیز میشست. ﴿وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِکُمۡ﴾: «و سرِتان را مسح کنید». این، لطف و رحمتِ اللهU میباشد که به مسح کردن سَر دستور داد، نه شستن آن؛ زیرا سر مو دارد و شستنِ آن، برای مردم دشوار است و روی بدن و لباس انسان آب میریزد و این دشواری در سرمای زمستان دوچندان میشود. لذا از لطف و رحمتِ الهیست که سر را مسح میکنیم و نمیشوییم. گفتنیست: گوشها نیز جز سر هستند؛ زیرا پیامبرr گوشهایش را مسح میکشید. ﴿وَأَرۡجُلَکُمۡ إِلَى ٱلۡکَعۡبَیۡنِ﴾: «و پاهایتان را تا دو قوزک بشویید». قوزکها، همان دو استخوان برآمدهی دو طرف پا هستند که پایینتر از ساق قرار دارند و باید شسته شوند. اینها، اندام چهارگانهی وضوست. سپس اللهU میفرماید: ﴿وَإِن کُنتُمۡ جُنُبٗا فَٱطَّهَّرُواْ﴾؛ یعنی: «و اگر جُنُب بودید، غسل نمایید». ﴿فَٱطَّهَّرُواْ﴾ در اینجا به غسل کردن اشاره دارد؛ همانگونه که در آیهی 43 سورهی «نساء» میفرماید: ﴿حَتَّىٰ تَغۡتَسِلُواْ﴾؛ یعنی: «و در حالِ جنابت نیز به نماز نزدیک نشوید تا آنکه غسل نمایید». لذا بر جُنُب، واجب است که همهی بدنش را بشوید که شاملِ گرداندن آب در دهان و بینی هم میشود؛ به عبارت دیگر: مضمضه یا قرقره کردن و نیز اشتنشاق یا کشیدن آب در بینی، هم در وضو واجب است و هم در غسل.
جُنُب، یعنی ناپاک، و به کسی میگویند که در حالِ جنابت بهسر میبرد؛ جنابت، یعنی انزال منی با شهوت یا همبستری؛ اگرچه بدون انزال باشد. لذا اگر کسی با همسرش نزدیکی کرد، چه انزال صورت بگیرد و چه نگیرد، غسل بر او واجب است. همچنین اگر انزال صورت بگیرد، چه نزدیکی کند و چه نکند، باز هم غسل بر او واجب میشود؛ حتی اگر انزال، نتیجهی فکر کردن باشد. الله متعال میفرماید:
﴿وَإِن کُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنکُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدٗا طَیِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِکُمۡ وَأَیۡدِیکُم مِّنۡهُ﴾ [المائدة: ٦]
و اگر بیمار یا مسافر بودید یا قضای حاجت کردید یا با زنان آمیزش نمودید و آبی نیافتید، با خاک پاک تیمم کنید؛ بدین ترتیب که صورت و دستانتان را مسح نمایید.
یعنی در شرایطی که وضو یا غسل بر انسان واجب است و انسان، به آب دسترسی ندارد یا بیمار است و استعمالِ آب برایش زیانبار میباشد، باید تیمم کند؛ بدینترتیب که دو کف دستش را بر زمین بزند و صورت و کفین خود را مسح نماید. الله متعال در ادامهی این آیه میفرماید:
﴿مَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیَجۡعَلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ حَرَجٖ﴾
الله نمیخواهد حکم دشواری بر شما قرار دهد
یعنی: الله متعال با نزول این احکام، خواهان این نیست که ما را در تنگنا قرار دهد یا بر ما سخت بگیرد؛ بلکه او نسبت به ما از خودمان و از فرزندان و مادرانمان مهربانتر است. زیرا ما را از خودکشی منع نموده و فرموده است: ﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ﴾: «و خویشتن را نکشید»؛ یعنی خودکشی نکنید. لذا الله متعال با نزول این احکام، خواهان سختگیری بر ما نیست؛ بلکه میخواهد ما را پاک بگرداند. همانگونه که میفرماید: ﴿وَلَٰکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمۡ﴾: «بلکه میخواهد شما را پاک بدارد». این، چیزیست که الله متعال با احکام وضو و غسل میخواهد که ظاهرِ ما را با آب، و باطنِ ما را با توحید، پاک بگرداند. از اینرو سنت است که در پایان وضو، این دعا را بخوانید: «أشهَدُ أن لا إله إلا الله وحدَهُ لا شریکَ لَهُ وأشهَدُ أنَّ محمّدًا عَبدُهُ ورَسُولُهُ، اللهمَّ اجعَلنِی مِنَ التَّوَّابِینَ واجعَلنِی مِنَ المُتَطَهِّرِینَ». ﴿وَلِیُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ﴾: «تا نعمتش را بر شما تمام کند». بدینسان که وضو، کفارهی گناهان و مایهی رفع درجات است؛ زیرا هر کس وضوی کاملی بگیرد و سپس دعای مذکور را بخواند، هشت دروازهی بهشت برایش گشوده میشود تا از هر کدام که میخواهد، وارد بهشت گردد: «فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ الثَّمَانِیَةُ یَدْخُلُ مِنْ أَیِّهَا شَاءَ».([1]) میفرماید: ﴿لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ﴾: «باشد که سپاسگزاری کنید». یعنی: برای اینکه شکر و سپاسِ اللهU را بهجای آورید؛ لذا بر انسان واجب است که شکرگزار نعمتهای الهی باشد. زیرا نعمتهای الاهی، فراوان و بیشمار است و نمیتوان آنها را به شمارش درآورد؛ بهویژه نعمتهای دینی که سعادت دنیا و آخرت به آنها بستگی دارد.
شکر یا سپاسگزاری، همان اطاعت و فرمانبرداری از الله متعال است؛ بدین ترتیب که انسان با زبان، و با اندام و قلب خویش فرمانهای الهی را انجام دهد و از آنچه که نهی فرموده است، دوری نماید. از الله متعال میخواهیم که به همهی ما توفیق شکر و سپاس نعمتهایش را عنایت بفرماید و توفیقمان دهد که او را بهنیکی عبادت کنیم؛ بهیقین او بر هر چیزی تواناست.
***
1031- وعن أَبی هریرةt قال: سَمِعْتُ رسول اللهr یقول: «إنَّ أُمَّتِی یُدْعَوْنَ یَوْمَ القِیَامَةِ غُرَّاً مُحَجَّلینَ مِنْ آثَارِ الوُضُوءِ، فَمَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمْ أنْ یُطِیلَ غُرَّتَهُ فَلْیَفْعَلْ». [متفق علیه]([2])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «امت من روز رستاخیز در حالی فرا خوانده میشوند که پیشانی و اندام وضویشان سفید و نورانیست»؛ لذا هرکس که میخواهد این سفیدی و درخشش را بیشتر نماید، پس همین کار را بکند.
1032- وعنه قَالَ: سَمِعْتُ خَلِیلِیr یَقُولُ: «تَبْلُغُ الحِلْیَةُ مِنَ المُؤمِنِ حَیْثُ یَبْلُغُ الوُضُوءُ». [روایت مسلم]([3])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: از دوست و یار محبوب خویشr شنیدم که میفرمود: «زیورِ (بهشتیِ) مؤمن تا جاییست که آب وضویش به آنجا میرسد».
1033- وعن عثمانَ بْنِ عفّانt قال: قَالَ رسول اللهr: «مَنْ تَوَضَّأ فَأَحْسَنَ الوُضُوءَ، خَرَجَتْ خَطَایَاهُ مِنْ جَسَدِهِ حَتَّى تَخْرُج مِنْ تَحْتِ أَظْفَارِهِ». [روایت مسلم]([4])
ترجمه: عثمان بن عفانt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس وضو بگیرد و آنرا کامل و نیکو بگرداند، گناهانش از بدن وی، حتی از زیر ناخنهایش بیرون میریزد».
شرح
اینها، بخشی از احادیثیست که نووی/ در فضیلت وضو آورده است. ابتدا حدیثی بدین مضمون که ابوهریرهt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «امت من روز رستاخیز در حالی فرا خوانده میشوند که پیشانی و اندام وضویشان سفید و نورانیست»؛ لذا هرکس که میخواهد این سفیدی و درخشش را بیشتر نماید، پس همین کار را بکند». یعنی: پیشانی و اندام وضوی این امت در روز رستاخیز نورانیست و میدرخشد. این، ویژهی امت محمدr است. –الحمدلله- همانگونه که پیامبرr فرموده است: «لَکُمْ سِیمَا لَیْسَتْ لِأَحَدٍ مِنْ الْأُمَم».([5]) یعنی: «شما نشانهای - در روز رستاخیز- دارید که هیچیک از امتهای دیگر ندارند». نشانهای که روز رستاخیز امت محمدr را متمایز میگرداند. این، بیانگر فضیلت وضوست و نشان میدهد که اندام وضو روز قیامت، سفید و نورانی میشود. در این حدیث آمده است: «هرکس که میخواهد این سفیدی و درخشش را بیشتر نماید، پس همین کار را بکند». این جمله، سخن پیامبرr نیست؛ بلکه سخن ابوهریرهt میباشد و از جهت حکم شرعی، درست بهنظر نمیرسد؛.زیرا از ظاهرش چنین برمیآید که انسان صورتش را بلندتر یا طولانیتر بگرداند؛ حال آنکه صورت انسان از دو طرف به گوشها محدود است و از طول به خَم پیشانی و زیر چانه. لذا در مییابیم که این سخن، گفتار ابوهریرهt میباشد که ان را از روی اجتهاد و بهعنوان نظر شخصی خویش گفته است. همانگونه که ابنقیم/ در «نونیه» به همین نکته اشاره کرده است:
وأبوهریرة قال ذا مـن کیســه فغدا یمیزه أولو العـرفـان
وإطالة الغرات لیس بممـکن أیضا وهذا واضـح التبیان
«ابوهریرهt این را از اندیشهی خویش گفته است که صاحبنظران آنرا تشخیص میدهند؛ روشن است که طولانی کردنِ سفیدی و درخششِ چهره، ممکن نیست».
بههر حال الله متعال شستن وضو و دستها تا آرنج و نیز شستن پاها تا دو قوزک را بر ما فرض نموده است؛ یعنی: انتهای هر یک از اندام وضو مشخص میباشد و همین افتخار کافیست که مسلمانان در روز رستاخیز در حالی به میدان بیایند که بدنهایشان از آثار وضو میدرخشد. این حدیث، بیانگر فضیلت وضوست و برانگیخته شدن در روز رستاخیز را نیز ثابت میکند و نشان میدهد که آن روز همهی امتها به سوی نامهی اعمال خویش یا کتابشان فرا خوانده میشوند و بازخواست میگردند که آیا کتابشان را تصدیق کردهاند یا خیر؟
دومین حدیث نیز از ابوهریرهt میباشد؛ بدین مضمون که ابوهریرهt میگوید: از دوست و یار محبوب خویشr شنیدم که میفرمود: «زیورِ مؤمن (در روز رستاخیز) تا جاییست که آب وضویش به آنجا میرسد». منظور از زیور، دستبندهایی از سیم و زر و مروارید است که در آخرت، مردان و زنان مؤمن با آن آراسته میگردند؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَحُلُّوٓاْ أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٖ﴾ [الإنسان: ٢١]
و به دستبندهای سیمین آراسته میشوند
و میفرماید:
﴿یُحَلَّوۡنَ فِیهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَلُؤۡلُؤٗاۖ وَلِبَاسُهُمۡ فِیهَا حَرِیرٞ ٢٣﴾ [الحج : ٢٣]
و در بهشت با دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته میشوند.
اینها، انواع زیورآلاتیست که در بهشت مردان و زنان مؤمن میدهند. بیشک که دستبندهای سیمین، زرین و مرواریدها و گوهرهای بهشتی بهگونهایست که بر جمال و زیباییِ اهل بهشت میافزاید و آنگاه که در کنار هم چیده شوند، زیبایی و جمالی دوچندان دارند.
آری! روز قیامت اندامِ وضوی هر مؤمنی آراسته به زیورآلاتی از طلا، نقره و مروارید است که درخشش و جمالی خیرهکننده دارد. این، بیانگر فضیلت وضوست. امید است که الله متعال ما در جرگهی نیکوکاران و بهشتیان قرار دهد.
و حدیث سوم، حدیثیست بدین مضمون که عثمان بن عفانt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس وضو بگیرد و آنرا کامل و نیکو بگرداند، گناهانش از بدن وی، حتی از زیر ناخنهایش بیرون میریزد».
لذا وضو، کفارهی گناهان است؛ بهگونهای که فروریختن گناهان انسان از جایی بس کوچک، یعنی از زیر ناخنهایش را در پی دارد. این احادیث و امثال آن، نشان میدهد که وضو، یکی از برترین عبادتهاست؛ لذا شایسته است که انسان با وضو گرفتن، قصد تقرب و نزدیکی جستن به اللهU را داشته باشد؛ یعنی با حضور دل و با این احساس وضو بگیرد که فرمانِ اللهU را انجام میدهد؛ همین فرمان که الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ﴾ [المائدة: ٦]
ای مؤمنان! هنگامی که قصدِ نماز میکنید، صورتتان را بشویید
همچنین با این احساس وضو بگیرد که با انجامِ این عمل، از رسولاللهr پیروی میکند و نیز بهیاد داشته باشد که قصدش از انجام این عمل، برخورداری از پاداش الهیست و در برابر این کار نیک، پاداش خواهد یافت؛ در نتیجه وضوی درست و کاملی میگیرد.
***
1034- وعنه قَالَ: رَأیتُ رسولَ اللهr تَوَضَّأَ مِثْلَ وُضُوئِی هَذَا، ثُمَّ قَالَ: «مَنْ تَوَضَّأ هکَذَا، غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ، وَکَانَتْ صَلاَتُهُ وَمَشْیُهُ إِلَى المَسْجدِ نَافِلَةً». [روایت مسلم]([6])
ترجمه: عثمان بن عفانt میگوید: رسول اللهr را دیدم که مانندِ این وضو من، وضو گرفت و سپس فرمود: «هرکس اینچنین وضو بگیرد، گناهان گذشتهاش آمرزیده میشود و نماز و رفتنش به سوی مسجد، نیکی و پاداشی افزون بر آمرزش گناهانش بهشمار میآید».
1035- وعن أَبی هریرةt أنَّ رسولَ اللهr قال: «إذَا تَوضَّأَ الْعبْدُ الْمُسْلِم، أو الْمُؤْمِنُ فغَسلَ وجْهَهُ خرج مِنْ وَجْهِهِ کُلُّ خطِیئةٍ نظر إِلَیْهَا بعینهِ مَعَ الْماء، أوْ مَعَ آخِر قَطْرِ الْماء، فَإِذَا غَسَل یدیهِ خَرج مِنْ یدیْهِ کُلُّ خَطِیْئَةٍ کانَ بطشتْهَا یداهُ مع الْمَاءِ أَو مع آخِرِ قَطْرِ الْماء، فَإِذَا غسلَ رِجلیْهِ خَرجَتْ کُلُّ خَطِیْئَةٍ مشَتْها رِجْلاُه مع الْماءِ أَوْ مع آخِرِ قَطْرِ الْمَاءِ حَتَّى یخْرُج نقِیاً من الذُّنُوبِ». [روایت مسلم]([7])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرگاه بندهی مسلمان یا مؤمن، وضو میگیرد و صورتش را میشوید، هر گناهی که با نگاهِ چشمانش به حرام مرتکب شده است، با آب یا با آخرین قطرهی آن از چهرهاش میریزد. و آنگاه که دستانش را میشوید، هر گناهی که با دستانش انجام داده است، با آب یا آخرین قطرهی آن، از دستانش خارج میگردد و هنگامی که پاهایش را میشوید، هر گناهی که با پاهایش به سوی آن قدم برداشته، با آب یا آخرین قطرهی آن، از پاهایش محو میشود تا اینکه آن شخص از گناهان، پاک میگردد».
شرح
مؤلف این احادیث را در فضیلت وضو ذکر کرده است؛ از جمله: حدیث عثمان بن عفانt که آن بزرگوار وضو گرفت؛ بدینسان که دو دستش را تا مچ سه بار شست و سپس سه بار قرقره و سه بار استنشاق کرد و آنگاه صورتش را سه بار شست؛ سپس سه بار دستانش را تا آرنج شست و آنگاه با دو دوستش سرِ خود را مسح کرد؛ بدین ترتیب که دستانش را روی سر به عقب کشید و سپس برگرداند و گوشهایش را مسح کشید و سپس پاهایش را سه پار تا قوزک شست و گفت: رسولاللهr فرمود: «مَنْ تَوَضَّأَ نَحْوَ وُضُوئِی هَذَا ثُمَّ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ لا یُحَدِّث فِیهِمَا نَفْسَهُ غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ».([8]) یعنی: «هرکس مانندِ این وضوی من وضو بگیرد و - تا آنجا که در اختیارِ اوست- وسوسه و ریا به خود راه ندهد، گناهان گذشتهاش آمرزیده میشود». عملِ بسیار سادهایست؛ اما انسان این عمل را انجام میدهد و گناهان گذشتهاش مغفرت میگردد. الحمدلله.
علما از این حدیث چنین برداشت کردهاند که مستحب است: انسان پس از وضوی کامل دو رکعت نماز بخواند که اصطلاحاً سنت وضو نامیده میشود؛ فرقی نمیکند که چه زمانی باشد: صبح باشد یا بعد از ظهر، روز باشد یا شب، بعد از نماز صبح باشد یا پس از نماز عصر؛ فرقی نمیکند؛ زیرا این نماز، دارای سبب است و ممنوعیت زمانی ندارد. در حدیث عثمانt آمده است: وَکَانَتْ صَلاَتُهُ وَمَشْیُهُ إِلَى المَسْجدِ نَافِلَةً». یعنی: «و نماز و رفتنش به سوی مسجد، نیکی و پاداشی افزون بر آمرزش گناهانش بهشمار میآید». نافله در اینجا بدین معنا نیست که نمازش، نماز نفل محسوب میشود؛ زیرا چهبسا نمازی که میخواند، نماز فرض باشد. لذا نافله، در اینجا چیزی افزون بر آمرزش گناهان اوست. زیرا معنای لغوی «نفل»، افزونی و زیادت است و به عمل افزون بر واجب، نفل گفته میشود. همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّکَ﴾ [الإسراء: ٧٩]
و پاسی از شب را برای نماز و تلاوت قرآن بیدار باش که عمل زیاده بر واجب، ویژهی توست.
سپس مؤلف/ حدیثی بدین مضمون آورده است که ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرگاه بندهی مسلمان یا مؤمن، وضو میگیرد و صورتش را میشوید، هر گناهی که با نگاهِ چشمانش به حرام مرتکب شده است، با آب یا با آخرین قطرهی آن از چهرهاش میریزد». راوی شک کرده است که فرمود: «با آب» یا «با آخرین قطرهی آب».
در ادامهی این حدیث آمده است: «و آنگاه که دستانش را میشوید، هر گناهی که با دستانش انجام داده است، با آب یا آخرین قطرهی آن، از دستانش خارج میگردد و هنگامی که پاهایش را میشوید، هر گناهی که با پاهایش به سوی آن قدم برداشته، با آب یا آخرین قطرهی آن، از پاهایش محو میشود تا اینکه آن شخص از گناهان، پاک میگردد».([9]) این هم نشانگر فضیلت وضوست؛ اما بهراستی چه کسی هنگام وضو گرفتن، این فضیلت را بهیاد دارد و یا چه کسی با چنین احساسی وضو میگیرد؟ شاید این پرسش مطرح شود که آیا اگر کسی، با استحضار این فضیلت و با بدونِ چنین درک و احساسی وضو بگیرد، از این پاداش برخوردار میشود یا خیر؟ ظاهراً چنین است که وضویش چه با استحضار این فضیلت باشد و چه بدون استحضار و یادآوریِ آن، باز هم ثواب و فضیلت خود را دارد؛ اما بدون شک اگر وضو گرفتن با استحضار و با چنین درک و احساسی همراه باشد، کاملتر و بهتر است؛ زیرا اگر هنگام وضو گرفتن، این پاداش را بهخاطر داشته باشد، به اجر و ثواب الهی بیشتر امیدوار میگردد و یقین میکند که اللهU چنین پاداشی به او خواهد داد؛ بر عکسِ کسی که از این فضیلت غافل است. اما امیدواریم که الله متعال این پاداش را برای کسی که صرفاً بهخاطر انجام تکلیف، وضو میگیرد نیز منظور بفرماید.
***
1036- وعنه : أنَّ رسول اللهr أتى المقبرة، فَقَالَ: «السَّلاَمُ عَلَیْکُمْ دَارَ قَومٍ مُؤْمِنِینَ، وَإنَّا إنْ شَاءَ اللهُ بِکُمْ لاَحِقُونَ، وَدِدْتُ أنَّا قَدْ رَأَیْنَا إخْوانَنَا». قالوا: أوَلَسْنَا إخْوَانَکَ یَا رسول الله؟ قَالَ: «أنْتُمْ أصْحَابِی، وَإخْوَانُنَا الَّذِینَ لَمْ یَأتُوا بَعْدُ». قالوا: کَیْفَ تَعْرِفُ مَنْ لَمْ یَأتِ بَعْدُ مِنْ أُمَّتِکَ یَا رَسولَ الله؟ فَقَالَ: «أرَأیْتَ لَوْ أنَّ رَجُلاً لَهُ خَیلٌ غُرٌّ مُحَجَّلَةٌ بَیْنَ ظَهْرَیْ خَیْلٍ دُهْمٍ بُهْمٍ، ألا یَعْرِفُ خَیْلَهُ؟» قالوا: بَلَى یَا رسول الله، قَالَ: «فإنَّهُمْ یَأتُونَ غُرّاً مُحَجَّلینَ مِنَ الوُضُوءِ، وأنَا فَرَطُهُمْ عَلَى الحَوْضِ». [روایت مسلم]([10])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr به قبرستان رفت و فرمود: «سلام بر شما ای مؤمنان ساکن در این سرا! و ما هر زمان که الله بخواهد، به شما خواهیم پیوست. دوست داشتم برادران خود را میدیدیم». اصحاب# عرض کردند: «ای رسولخدا! آیا مگر ما برادران شما نیستیم؟» فرمود: «شما دوستان و یاران من هستید؛ و برادران ما، کسانی هستند که هنوز نیامدهاند». گفتند: ای رسولخدا! چگونه آندسته از امت خویش را که هنوز نیامدهاند، میشناسی؟ فرمود: «به من بگویید: اگر اسبهای یک مرد با پیشانی و دست و پای سفید در میان گلهای سیاه و همرنگ باشند، آیا آن مرد اسبان خود را نمیشناسد؟» گفتند: بله، ای رسولخدا! فرمود: «آنها با سیما و اندامی سفید و نورانی در اثر وضو میآیند و من، پیشاپیش آنان سرِ حوض کوثر ایستادهام».
شرح
مؤلف/ حدیثی بدین مضمون آورده است که ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr به قبرستان رفت و فرمود: «السَّلاَمُ عَلَیْکُمْ دَارَ قَومٍ مُؤْمِنِینَ، وَإنَّا إنْ شَاءَ اللهُ بِکُمْ لاَحِقُونَ»؛ یعنی: «سلام بر شما ای مؤمنان ساکن در این سرا! و ما هر زمان که الله بخواهد، به شما خواهیم پیوست».
پیامبرr ابتدا از رفتن به قبرستان منع نمود؛ زیرا مردم تازهمسلمان بودند و هنوز وابستگیهایی به قبور داشتند و بیمِ آن میرفت که به شرک و فتنهی قبور دچار شوند. اما هنگامیکه ایمان در دلهایشان نهادینه شد، رسولاللهr آنان را به زیارت قبور دستور داد و فرمود: «کُنْتُ نَهَیْتُکُمْ عَنْ زِیارَة القُبُورِ فَزُورُوهُا؛ فَإِنَّهَا تُذَکِّرُنَا بِالآخِرَةِ».([11]) یعنی: «پیشتر شما را از زیارت قبور، نهی میکردم؛ اما اینک به زیارت قبور- یعنی به قبرستان- بروید؛ زیرا رفتن به قبرستان، ما را به یادِ آخرت میاندازد». و در روایتی آمده است: «تُذَکِّرُ الآخِرَةَ»؛ یعنی: «زیارت قبور، یادآورِ آخرت است». بدینسان پیامبرr امتش را به رفتن به قبرستان دستور داد و حکمتش را بیان نمود؛ انسانی که بر روی زمین راه میرود، با رفتن به قبرستان بهیاد میآورد که سرانجام، درون این خاک میرود؛ اما نمیداند که آنروز چه زمانی فرا میرسد؟ چهبسا انسان، بامدادِ یک روز روی زمین است و شامگاه همان روز، زیرِ خروارها خاک؛ و یا شامگاه را روی زمین سپری میکند و فردایش در شکم خاک قرار میگیرد! لذا رفتن به قبرستان انسان را به یادِ آخرت میاندازد. هنگامیکه انسان به قبرستان میرود، به پدر، عمو، همسر یا برادرش میاندیشد که دیروز با او همسفره بودند و با او بر سر یک سفره میخوردند و میآشامیدند؛ با او میخندیدند و با او در ناز و نعمت بودند؛ اما اینک در قبرهایشان در گرو اعمال خویش هستند. و بدین ترتیب سال گذشته را بهیاد میآورد که در چنین وقتی با هم، و خوش و خرم بودند و از دنیا لذت میبردند و خوش میگذراندند؛ اما اینک آنها رفتهاند و دنیا را ترک گفتهاند و در گرو کردار خویش هستند؛ هرکس هر کاری که انجام دهد، آنرا میبیند؛ چه خوب باشد و چه بد. لذا رفتن به قبرستان، یادآورِ آخرت است؛ پس گهگاهی به قبرستان بروید و به اینها بنگرید که در سینهی خاک خفتهاند و تنها اللهU تعدادشان را میداند؛ گویا همین دیروز با ما بودند و اینک در درون زمین هستند! یا الله! امروز و فرداست که هریک از ما در کنار اینها بخوابیم و خروارها خاک روی ما بریزند. لذا به فرمودهی رسولاللهr: رفتن به قبرستان یادآورِ آخرت است. از اینرو رسولاللهr گهگاهی به قبرستان بقیع میرفت و به اهل بقیع سلام میگفت و برایشان دعا میکرد: «السَّلاَمُ عَلَیْکُمْ دَارَ قَومٍ مُؤْمِنِینَ»؛ یعنی: «سلام بر شما ای مؤمنان ساکن در این سرا!» الله بهتر میداند؛ اما چنین بهنظر میرسد که پیامبرr به آنان سلام میگفت و آنان نیز میشنیدند؛ زیرا مورد خطاب قرار دادن کسی که نمیشنود، بیمورد است؛ اما آنها نمیتوانند جواب دهند. زیرا در قبرهایشان هستند. میفرمود: «السَّلاَمُ عَلَیْکُمْ دَارَ قَومٍ مُؤْمِنِینَ، وَإنَّا إنْ شَاءَ اللهُ بِکُمْ لاَحِقُونَ»؛ یعنی: «سلام بر شما ای مؤمنان ساکن در این سرا! و ما هر زمان که الله بخواهد، به شما خواهیم پیوست». آری؛ پیامبرr درست فرمود؛ هر زندهای میمیرد و به مردگان میپیوندد. لذا میفرمود: «وَإنَّا إنْ شَاءَ اللهُ بِکُمْ لاَحِقُونَ»؛ یعنی: «و انشاءالله ما به شما میپیوندیم». اما چرا میفرمود: «انشاءالله»؛ در صورتی که مردن و پیوستن به مردگان، امری قطعیست؟! علما رحمهمالله در اینباره دیدگاههای گوناگونی دارند؛ اما دیدگاه صحیح، این است که هیچ اشکالی در گفتن «انشاءالله» یا گفتن این عبارت بهصورت معلّق وجود ندارد؛ زیرا گفتن «انشاءالله» در اینجا به معنای نقضِ این واقعیت نیست؛ بلکه به معنای موکول کردن مُردن به اراده و مشیت الهیست. به عبارت دیگر: معنایش، این است که ما به خواست و ارادهی اللهU، یعنی هر زمان که الله بخواهد، به شما میپیوندیم؛ زیرا خواست، خواستِ اوست و اوست که هرچه بخواهد، اراده میکند و فرمان میدهد؛ آری! اللهU هرچه بخواهد و دربارهی هرکس که بخواهد، تدبیر میکند. آیا مگر اللهU نفرموده است:
﴿لَّقَدۡ صَدَقَ ٱللَّهُ رَسُولَهُ ٱلرُّءۡیَا بِٱلۡحَقِّۖ لَتَدۡخُلُنَّ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ إِن شَآءَ ٱللَّهُ ءَامِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُءُوسَکُمۡ وَمُقَصِّرِینَ﴾ [الفتح: ٢٧]
بهراستی الله، رؤیای پیامبرش را تحقق بخشید که انشاءالله ایمن و در حالی که موی سرتان را تراشیده و کوتاه کردهاید، وارد مسجدالحرام خواهید شد.
یعنی الله متعال ورود اصحاب# به مسجدالحرام را با قید «انشاءالله» ذکر فرمود؛ اگرچه بر ورودشان به مسجدالحرام، با قسم و «لام» و «نون» تأکید نمود و بدینسان روشن گردید که ورودشان به مسجدالحرام قطعیست. از اینرو آنگاه که در صلح حدیبیه قرار شد که رسولاللهr و یارانش بازگردند، عمرt به پیامبرr عرض کرد: آیا مگر شما نفرمودید که وارد مسجدالحرام میشویم و کعبه را طواف میکنیم؟ رسولاللهr فرمود: آری؛ اما آیا مشخص کردم که همین امسال این کار را میکنیم؟ لذا مطمئن باش که به مسجدالحرام میروی و خانهی کعبه را طواف میکنی. لذا گفتنِ «انشاءالله» در دعای زیارت قبور، بدین معنا نیست که در پیوستن به مردگان شک و تردید وجود دارد؛ بلکه بدین معناست که پیوستنِ ما به شما در اختیار خودمان نیست و به اراده و مشیت اللهU بستگی دارد؛ یعنی هر زمان که الله بخواهد، به شما میپیوندیم. سپس رسولاللهr فرمود: «دوست داشتم برادران خود را میدیدیم». سبحانالله! رسولاللهr آرزو کرد که برادران خویش را ببیند؛ امید است که اللهU همهی ما را در جرگهی اینها قرار دهد. اصحاب# عرض کردند: «ای رسولخدا! آیا مگر ما برادران شما نیستیم؟» فرمود: «شما یاران و دوستان من هستید»؛ دوست، هم برادرِ انسان است و هم چیزی فراتر از آن. و برادر، برادر است و بس. فرمود: «شما یاران من هستید». یعنی: به من نزدیکترید. لذا صحابه# هم دوستان رسولاللهr بودند و هم برادران آن بزرگوار؛ و نسلهای پس از صحابه#، فقط دوستانِ پیامبرr هستند و یاران او بهشمار نمیآیند.
فرمود: «دوست داشتم برادران خود را میدیدیم». اصحاب# عرض کردند: «ای رسولخدا! آیا مگر ما برادران شما نیستیم؟» پاسخ داد: «شما یاران و دوستان من هستید؛ و برادران ما، کسانی هستند که هنوز نیامدهاند». یعنی کسانی که مرا ندیدهاند، اما به من ایمان میآورند. یا الله! همهی حمد و ستایش ویژهی توست؛ یا الله! ما را بر توحید و ایمان ثابتقدم بگردان. ایشان به رسولاللهr ایمان میآورند و با اینکه آن بزرگوار را ندیدهاند، باور دارند که بهراستی فرستادهی الله متعال است؛ باورشان به رسولاللهr بهگونهایست که گویا او را دیدهاند. گفتند: ای رسولخدا! چگونه اینها را که هنوز نیامدهاند، میشناسی؟ رسولاللهr در پاسخشان، مردی را مثال زد که اسبانی با پیشانی و دست و پای سفید دارد و گلهاش با گلهای سیاه و همرنگ آمیخته میشوند؛ سپس پرسید: «آیا آن مرد اسبان خود را نمیشناسد؟» گفتند: بله، ای رسولخدا! فرمود: «امت من با سیما و اندامی سفید و نورانی میآیند»([12]) که اثرِ وضوست. این هم فضیلت وضو را میرساند و نشان میدهد که این امت، روز قیامت با چهرههای نورانی و دستها و پاهایی سفید و درخشان که اثر وضوست، به میدان حشر میآیند و مردم در آن روز بزرگ آنان را میشناسند و بدینسان امت این پیامبر بزرگوارr با این نشانهی انحصاری شناخته میشوند. از الله متعال میخواهم که به لطف و بزرگواری خویش همهی ما را در چنین سیمایی محشور بفرماید و در ظاهر و باطن، ما را جزو امت محمدr بگرداند؛ بهیقین که الله بر هر کاری تواناست.
***
1037- وعنه أنَّ رسولُ اللهr قَالَ: «ألا أدلُّکَم على ما یَمْحُو الله بِهِ الْخَطایا، ویرْفَعُ بِهِ الدَّرجات؟» قالوا: بلى یا رسُولَ الله، قال: «إسباغ الْوُضوءِ على الْمَکَارِهِ وکَثْرةُ الْخُطَا إِلَى الْمسَاجِد، وانْتِظَارُ الصَّلاةِ بعْدِ الصَّلاةِ، فَذلِکُمُ الرّبَاطُ فَذلِکُمُ الرّبَاطُ». [روایت مسلم]([13])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «آیا شما را به کاری راهنمایی کنم که الله با آن، گناهان را محو میکند و درجات شما را بالا میبرد؟» گفتند: بله، ای رسول خدا! فرمود: «تکمیل وضو در سختیها و گامهای زیاد به سوی مساجد و پس از هر نمازی به انتظار نماز بودن؛ چنین اعمالی، مانند جهاد در راه الله، ارزشمند و پرفضیلت است؛ چنین اعمالی، مانند جهاد در راه الله، ارزشمند و پرفضیلت است».
1038- وعن أَبی مالک الأشعریt قال: قَالَ رسول اللهr: «الطُّهُورُ شَطْرُ الإیمَانِ». [روایت مسلم؛ این حدیث پیشتر به صورت مفصل در باب صبر گذشت.]([14])
ترجمه: ابومالک اشعریt میگوید: رسولاللهr فرمود: «پاکیزگی، نصف ایمان است».
[نووی: و در همین باب میتوان به حدیث عمرو بن عبسهt اشاره کرد که پیشتر در پایانِ باب امیدِ به رحمت پروردگار گذشت که حدیثی بزرگ است و مواردی از خیر و نیکی را در خود دارد.]
1039- وَعَنْ عُمَرَ بْنِ الخَطّابِt عَنِ النَّبِیِّr قَالَ: «مَا مِنْکُمْ مِنْ أحَدٍ یَتَوَضَّأُ فَیُبْلغُ - أَوْ فَیُسْبِغُ- الوُضُوءَ، ثُمَّ یَقُولُ: أشهَدُ أنْ لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ؛ إِلاَّ فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الجَنَّةِ الثَّمَانِیَةُ یَدْخُلُ مِنْ أَیِّهَا شَاءَ». [روایت مسلم]([15])
وزاد الترمذی: «اللهمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوَّابِینَ، وَاجْعَلْنِی مِنَ المُتَطَهِّرِینَ».([16])
ترجمه: عمر بن خطابt میگوید: پیامبرr فرمود: «هرکس از شما وضو بگیرد و وضویش را درست و کامل بگرداند، آنگاه بگوید: "أشهَدُ أنْ لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ" درهای هشتگانهی بهشت به روی او گشوده میشود تا از هر کدام که میخواهد، وارد بهشت گردد».
ترمذی، افزون بر این الفاظ آورده است: «اللهمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوَّابِینَ، وَاجْعَلْنِی مِنَ المُتَطَهِّرِینَ».([17])
شرح
این احادیث در بیان فضیلت وضوست؛ پیشتر نیز حدیثی در اینباره گذشت که ما، در شرح آن به موضوع زیارت قبور پرداختیم و یادآور شدیم که رفتن به قبرستان، انسان را به یاد آخرت میاندازد. گفتنیست: زیارت قبور یا رفتن به قبرستان، برای زنان جایز نیست؛ زیرا پیامبرr زنانی را که به زیارت قبور میروند، نفرین کرده است؛ زیرا پیامبرr زنانی را که به قبرستان میروند و نیز کسانی را که قبرها را سجدهگاه و محل عبادت قرار میدهند، نفرین کرده و بر آنانکه روی قبرها، چراغ روشن میکنند، لعنت فرستاده است. علتش، این است که زن تحت تأثیر احساسات خویش قرار دارد و نمیتواند عواطفش را آنگونه که باید کنترل کند؛ از اینرو ممکن است شیون و زاری کند یا به سر و صورتش بزند و یا فریاد و فغان سر دهد. علت دیگرش، این است که معمولاً قبرستانها خالیست؛ لذا بیمِ آن میرود که افرادِ فرصتطلب و سبکسر به دنبال زنی که به قبرستان میرود، به راه بیفتند و این، زمینهساز فتنه و فساد اخلاقیست. از اینرو پیامبرr زنانی را که به قبرستان میروند، نفرین کرده است. قابل یادآوریست که اگر گذرِ زن بهطور اتفاقی، نه بهقصدِ زیارت، به قبرستان بیفتد، ایرادی ندارد که همانند مردان، بایستد و بر اهل قبرستان سلام کند و دعا نماید. یعنی: عبور اتفاقیِ زن از قبرستان، هنگامیکه از روی قصد نیست، با رفتن وی از روی قصد به قبرستان فرق میکند. همچنین باید دانست که مردگان خفته در قبر، هرچه هم نیکوکار و پرهیزگار بودهاند، برای خودشان نیز مالک هیچ نفع و زیانی نیستند و هیچ کاری از آنان ساخته نیست؛ تا چه رسد به اینکه به دیگران نفع یا زیانی برسانند؛ از اینرو برای آنان دعا میکنیم؛ نه اینکه آنان را بهفریاد بخوانیم. همانگونه که پیشتر گذشت، پیامبرr برایشان دعا کرد؛ پس، مردگان نه در موقعیتی هستند که از آنان دعا بخواهیم و نه وضعیتی دارند که بهفریاد خوانده شوند؛ زیرا هیچ نفعی نمیرسانند و هیچ کاری از آنان ساخته نیست. الله متعال میفرماید:
﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن یَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا یَسۡتَجِیبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ کَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَکَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ کَٰفِرِینَ ٦﴾ [الاحقاف: ٥، ٦]
و هیچکس گمراهتر از کسی نیست که کسانی جز الله را بهفریاد میخواند که تا روز قیامت نیز درخواستش را پاسخ نمیگویند و آنان (=معبودان باطل) از دعا و درخواست ایشان بیخبرند. و هنگامی که مردم برانگیخته میشوند، معبودان باطل، دشمن ایشان خواهند بود و منکِر عبادت اینها خواهند گشت.
و میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا یَمۡلِکُونَ مِن قِطۡمِیرٍ ١٣ إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا یَسۡمَعُواْ دُعَآءَکُمۡ وَلَوۡ سَمِعُواْ مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَکُمۡۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یَکۡفُرُونَ بِشِرۡکِکُمۡۚ وَلَا یُنَبِّئُکَ مِثۡلُ خَبِیرٖ ١٤﴾ [فاطر: ١٣، ١٤]
و آنانکه جز الله (به فریاد) میخوانید، مالک پوست نازک هستهی خرما نیز نیستند. اگر آنان را بخوانید، دعا و خواستهی شما را نمیشنوند و اگر بشنوند، پاسختان را نمیدهند و روز قیامت شرک شما را انکار میکنند و هیچکس مانند پروردگار دانا، تو را (از حقایق و فرجام امور) باخبر نمیسازد.
و اینک به حدیثِ دیگری میپردازیم که مؤلف/ در این باب آورده است؛ ابوهریرهt میگوید: پیامبرr فرمود: «آیا شما را به کاری راهنمایی کنم که الله با آن، گناهان را محو میکند و درجات شما را بالا میبرد؟» گفتند: بله، ای رسول خدا! فرمود: «تکمیل وضو در سختیها و گامهای زیاد به سوی مساجد و پس از هر نمازی به انتظار نماز بودن؛ چنین اعمالی، مانند جهاد در راه الله، ارزشمند و پرفضیلت است؛ چنین اعمالی، مانند جهاد در راه الله، ارزشمند و پرفضیلت است».
منظور از کامل کردن وضو در سختیها، این است که انسان به دلیل سرمای هوا و در نتیجه سرد بودن آب، یا به علت دسترسی دشوار به آب در اثر بارش شدید باران، و یا به هر دلیلِ دیگری، برای وضو گرفتن متحمل سختی میشود؛ اما بهرغم این شرایط سخت، وضوی کاملی میگیرد. البته تحمل سختی برای وضو گرفتن، با زیانبار بودن آب برای انسان، فرق میکند؛ یعنی اگر استعمال آب برای کسی مضر باشد، باید تیمم بگیرد. خلاصه اینکه تحمل سختی برای وضو گرفتن، محو شدن گناهان و رفع درجات را در پی دارد؛ اما این، بدین معنا نیست که انسان، خودش را بهعمد در مشقت بیندارد و با وجودِ آبِ گرم، با آبِ سرد وضو بگیرد و بگوید: من، با آب سرد وضو میگیرم تا اجر و ثواب بیشتری به من برسد! چنین کاری، پایهی شرعی ندارد؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿مَّا یَفۡعَلُ ٱللَّهُ بِعَذَابِکُمۡ إِن شَکَرۡتُمۡ وَءَامَنتُمۡ﴾ [النساء : ١٤٧]
اگر سپاسگزار باشید و ایمان بیاورید، الله را با عذاب شما کاری نیست.
پیامبرr شخصی را دید که زیر آفتاب ایستاده بود؛ علتش را پرسید. گفتند: این مرد نذر کرده است که زیر آفتاب بایستد و به سایه نرود. پیامبرr آنمرد را از این کار باز داشت و دستور داد که به سایه برود. لذا برای انسان شایسته نیست که خودش را اذیت کند و فرمان هم نیافته است که چنین رویکردی داشته باشد؛ بلکه آسانترین روشِ عبادت، برتر است؛ البته اگر برای عبادتی چارهای جز تحمل مشقت نباشد، در این صورت، بهخاطر تحمل سختی و مشقت نیز پاداش مییابد؛ زیرا به اختیارِ خودش نیست و چارهی دیگری ندارد.
همانگونه که در حدیث آمده است، گامهای فراوان به سوی مساجد نیز سبب محو گناهان و رفع درجات است. این، نشان میدهد که محل نماز جماعت، مساجد است؛ نه خانهها. لذا کسی که گامهایش به سوی مسجد، فراوان باشد، الله متعال گناهانش را از او میزداید و درجاتش را بالا میبَرَد. در حدیثی آمده است: «هرگاه یکی از شما، وضوی درست و کاملی بگیرد و به مسجد برود و قصدی جز نماز نداشته و انگیزهای جز نماز، بلندش نکرده باشد، تا زمانی که وارد مسجد گردد، با هر قدمی که برمیدارد، یک درجه بر درجاتش افزود میشود، و یکی از گناهاش کم میگردد. و هنگامی که وارد مسجد شود، مادامی که در انتظار نماز نشسته، گویا در حالِ نماز است. و فرشتگان برای کسی که در جای نمازش نشسته تا مادامی که بیوضو یا باعث آزار کسی نشده است، دعا میکنند و میگویند: یا الله! بر او رحم فرما و او را بیامرز؛ یا الله! توبهی او را بپذیر».([18]) «فراوانیِ گامها به سوی مسجد» بدین معناست که انسان همواره به مسجد برود؛ اگرچه با مسجد فاصله داشته باشد و معنایش این نیست که انسان بهقصد مسیر طولانیتر را برای رفتن به مسجد انتخاب کند یا اینکه گامهایش را کوتاهتر از حدّ عادی بردارد. بلکه باید به روش عادی خویش گام بردارد و راه طولانیتر را انتخاب نکند؛ بهعنوان مثال: اگر دو مسیر برای رفتن به مسجد، پیشِ روی شماست که یکی کوتاه و دیگری، طولانیتر است، مسیر کوتاهتر را انتخاب کنید. ولی اگر مسجد، دور باشد و راه و چارهی دیگری نباشد، روشن است که فراوانیِ گامها بهسوی مسجد، سبب زدوده شدن گناهان و بالا رفتن درجات است.
«پس از هر نمازی به انتظار نماز بودن»، بدین معناست که وقتی از یک نماز فازغ شدید، منتظر و مشتاقِ نمازِ بعدی باشید؛ بدینسان قلبمان به مسجد، وابسته است و همواره به مسجد، تعلقِ خاطر داریم. این هم بخشش گناهان و رفع درجات را در پی دارد. رسولاللهr فرمود: «فَذلِکُمُ الرّبَاطُ فَذلِکُمُ الرّبَاطُ»؛ واژهی رباط در اصل به جهاد کردن و جنگیدن با دشمن و آماده کردن ساز و برگ جنگی و بستن تجهیزات نظامی اطلاق میشود و جزو برترین اعمال نیک بهشمار میرود. لذا مفهوم حدیث از این قرار است که تکمیل وضو و رعایت پاکی و طهارت، و نیز ادای نماز، همانند جهاد در راه الله متعال، ارزشمند و پرفضیلت است.
همچنین گفتهاند که واژهی «رباط» در اینجا، اسمیست به معنای وسیله یا ابزار بستن؛ همینطور تکمیل وضو و نماز نیز انسان را از انجام گناه و معصیت بازمیدارد.
«رباط» همخانوادهی واژهی «مرابطه» است که به مفهوم آمادگی برای کارهای نیک و مداومت و پایبندی بر آن میباشد؛ همانگونه که اللهU میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱصۡبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ ٢٠٠﴾
[آل عمران: ٢٠٠]
ای مؤمنان! شکیبایی کنید و پایداری نمایید و برای جهاد (و دیگری کارهای نیک) آماده باشید و تقوای الله پیشه سازید؛ باشد که رستگار شوید.
سپس مؤلف حدیثِ ابومالک اشعریt را نقل کرده است که پیامبرr فرمود: «الطُّهُورُ شَطْرُ الإیمَانِ»؛ یعنی: «پاکیزگی، نصف ایمان است». واژهی «طُّهُورُ» یا پاکیزگی، شاملِ طهارت با آب، و تیمم و نیز پاکیِ قلب از شرک و شک، و کینه و بدخواهی نسبت به مسلمانان و همچنین شاملِ پاکی از دیگر چیزهاییست که پاک شدن از آنها میباشد. لذا هم طهارت و پاکیِ ظاهری را در برمیگیرد و هم طهارت و پاکی معنوی یا باطنی را. لذا طهارت و پاکیزگی، نصف ایمان است و نیمهی دیگر ایمان، آراسته شدن به اخلاق نیکو و کارهای شایسته میباشد؛ زیرا کمالِ هر چیزی به این است که ابتدا از هرگونه آلودگی و شائبهای پاک شود و سپس با فضایل و ارزشها تکمیل گردد؛ به عبارت دیگر: کمالِ هر چیزی، دو نیمه دارد: یک نیمهاش پاک شدن از رذایل و آلودگیهاست و نیمهی دیگرش، آراستگی به فضایل و ارزشها. از اینرو پیامبرr فرمود: «پاکیزگی، نصف ایمان است» و نیمهی دیگر را باید با فضایل و ارزشها، یعنی با آراسته شدن به اخلاق نیکو و کارهای شایسته تکمیل کرد.
سپس مؤلف/ این باب را با حدیثی از عمر بن خطابt به پایان رسانده است؛ حدیثی بدین مضمون که عمر بن خطابt میگوید: پیامبرr فرمود: «هرکس از شما وضو بگیرد و وضویش را کامل بگرداند، آنگاه بگوید: "أشهَدُ أنْ لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ" درهای هشتگانهی بهشت به روی او گشوده میشود تا از هر کدام که میخواهد، وارد بهشت گردد». ترمذی، افزون بر این الفاظ آورده است: «اللهمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوَّابِینَ، وَاجْعَلْنِی مِنَ المُتَطَهِّرِینَ».([19]) اینها، بخشی از احادیثیست که بیانگر فضیلت وضو میباشد و مؤلف/ همهی روایتهای موجود در اینباره را نیاورده است؛ اما اگر فقط یک حدیث در فضیلتِ وضو وجود داشت، باز هم بهتنهایی بیانگر اهمیت این عملِ نیک بود. الله متعال به همگان توفیقهایی بدهد که خیر و صلاح دنیا و آخرتشان در آن است.
***
([1]) روایت مسلم، ش: 234؛ گفتنیست: در روایت مسلم، «اللَّهمَّ اجعَلنِی مِنَ التَّوَّابِینَ واجعَلنِی مِنَ المُتَطَهِّرِینَ» نیامده است؛ اما این الفاظ در روایت ترمذی و دیگران وجود دارد و علامه آلبانی/ این الفاظ را در صحیح الجامع، ش: 6167 ثابت وصحیح دانسته است.
([2]) صحیح بخاری، ش: 136؛ و صحیح مسلم، ش: 246.
([3]) صحیح مسلم، ش: 250.
([4]) صحیح مسلم، ش: 245.
([5]) صحیح مسلم، ش: 2471 بهنقل از ابوهریرهt.
([6]) صحیح مسلم، ش: 229.
([7]) صحیح مسلم، ش: 244. [این حدیث، پیشتر بهشمارهی 131 آمده است. (مترجم)]
([8]) نگا: صحیح بخاری، ش: 159. [مترجم]
([9]) گفتنیست: منظور از آمرزش گناهان، بخشیده شدن گناهان صغیره است؛ نه کبیره. به دلیل حدیثی که مسلم، بهشمارهی 233 روایت کرده که رسولاللهr فرموده است: «الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ وَالْجُمْعَةُ إِلَى الْجُمْعَةِ وَرَمَضَانُ إِلَى رَمَضَانَ کَفَّارةٌ لِمَا بَیْنَهُنَّ مَا اجْتُنِبَتِ الْکَبَائِر». یعنی: «نمازهای پنجگانه و نماز جمعه تا جمعهی دیگر و نیز رمضان تا رمضان بعدی، هر یک کفارهی گناهانیست که در میان آنها انجام میشود؛ البته غیر از گناهان بزرگ که باید از آنها پرهیز شود». [مترجم]
([10]) صحیح مسلم، ش:249.
([11]) صحیح مسلم، ش: (977، 1977) به نقل از بریده بن حصیبt. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 586 آمده است. (مترجم)]
([12]) ر.ک: صحیح بخاری، ش: 136؛ و مسلم، ش: (247، 249) بهنقل از ابوهریرهt و نیز صحیح مسلم، ش: 248 بهنقل از حذیفهt.
([13]) صحیح مسلم، ش: 251. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 133 آمده است. (مترجم)]
([14]) صحیح مسلم، ش: 223. [نگا: حدیث شمارهی 26. (مترجم)]
([15]) صحیح مسلم، ش: 251.
([16]) نگا: صحیح الترمذی، از آلبانی/ ش: 48.
([17]) ترجمهی دعا: «شهادت میدهم که معبود راستینی جز الله که یکتا و بیشریک است، وجود ندارد و گواهی میدهم که محمد، بنده و فرستادهی اوست؛ یا الله! مرا در شمارِ توبهکنندگان و پکیزگان قرار بده».
([18]) مفهوم حدیثیست که پیشتر بهشمارهی 11 گذشت. [مترجم]
([19]) ترجمهی دعا، پیشتر ذکر شد.
184- باب: مستحب بودن جمع شدن برای تلاوت قرآن
1030- وعن أَبی هریرةt قال: قَالَ رسول اللهr: «وَمَا اجْتَمَعَ قَوْمٌ فِی بَیْتٍ مِنْ بُیُوتِ اللهِ یَتلُونَ کِتَابَ اللهِ، وَیَتَدَارَسُونَهُ بَیْنَهُمْ، إِلاَّ نَزَلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکِینَةُ وَغَشِیتْهُمُ الرَّحْمَةُ، وَحَفَّتْهُمُ المَلاَئِکَةُ، وَذَکَرَهُمُ اللهُ فِیمَنْ عِنْدَهُ». [روایت مسلم]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرگاه عدهای در خانهای از خانههای الله (مساجد) گرد هم آیند تا کتابالله را تلاوت کنند و آنرا با همدیگر بخوانند، بهقطع بر آنان سکون و آرامش نازل میشود و رحمت آنها را میپوشاند و فرشتگان پیرامون اینها جمع میشوند و الله آنان را در جمع کسانی که نزد او هستند، یاد میکند».
شرح
مؤلف، نووی/ در کتابش «ریاضالصالحین» میگوید: «باب: مستحب بودن جمع شدن برای تلاوت قرآن». منظورش استحباب جمع شدن مردم برای خواندن قرآن است؛ همانگونه که امروزه در جلسات و حلقههای حفظ قرآن در مساجد، رایج است؛ چنین جلساتی که برای آموزش و فراگیری قرآن برپا میشود، از آن دست کارهاییست که پیامبرr بهانجام آن تشویق کرده است؛ از جمله در حدیث ابوهریرهt که میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرگاه عدهای در خانهای از خانههای الله (مساجد) گرد هم آیند تا کتابالله را تلاوت کنند و آنرا با همدیگر بخوانند، بهقطع بر آنان سکون و آرامش نازل میشود و رحمت الهی آنها را میپوشاند و فرشتگان پیرامون اینها جمع میشوند و الله آنان را در جمع کسانی که نزد او هستند، یاد میکند». در این حدیث به چهار فضیلت این اجتماع یا گردهمایی اشاره شده است. منظور از خانههای الله، مساجد میباشد؛ الله متعال میفرماید:
﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَیُذۡکَرَ فِیهَا ٱسۡمُهُۥ یُسَبِّحُ لَهُۥ فِیهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ ٣٦ رِجَالٞ لَّا تُلۡهِیهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَیۡعٌ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءِ ٱلزَّکَوٰةِ﴾ [النور : ٣٦، ٣٧]
(این چراغ و نورش) در خانههایی(ست) که الله اجازه داده ارج داده شوند و نامش در آنها، بامداد و شامگاه یاد گردد. مردانی که تجارت و داد و ستد، آنان را از یاد الله و برپا داشتن نماز و دادن زکات باز نمیدارد.
الله متعال، این مکانها را برای بزرگداشتِ آنها در کنار نام خویش ذکر فرموده است؛ زیرا این اماکن، محلِ یادِ الله و تلاوت کتابش و جای نزدیکی جستن به او با نماز است؛ و گرنه، اللهU بالای عرش خود فراتر از آسمانهاست و در هیچیک از آفریدههایش جای نمیگیرد و هیچیک از آفریدههایش نیز در او حلول نمیکند.
علما رحمهمالله گفتهاند: آنچه به اسم جلالهی الله مضاف میگردد، بر دو گونه است:
یکم: آنچه که تنها بهعنوان صفت و با ذکرِ موصوف، یعنی در کنار نامِ جلالهی الله میآید و جدا از نامِ او نیست؛ چنین صفتی، جزو صفات اللهU میباشد؛ مانند: عزتِ الله، قدرتِ الله، کلامِ الله، سمع (شنواییِ) الله و بصر (بیناییِ) الله.
دوم: آنچه که جدا و مستقل از نامِ اللهU میباشد؛ لذا مخلوق است و جزو صفات الهی بهشمار نمیآید و تنها برای بزرگداشتِ آن، به نامِ اللهU اضافه میگردد یا در کنارِ نامش ذکر میشود؛ مانند: «مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ»، «بُیُوتِ الله»، و «نَاقَةُ ٱللَّهِ»؛ و نیز مانندِ این فرمودهی الهی دربارهی آدمu که میفرماید:
﴿وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ [الحجر: ٢٩]
و از روح خود در او دمیدم.
یعنی: «از روحی که خود آفریدم، در او دمیدم». قرآن، همین تعبیر را دربارهی عیسی بن مریمu نیز بیان کرده است. لذا روح، یکی از آفریدههای الهیست که از ذات اللهU جدا میباشد و فقط برای گرامیداشتِ آن، در کنار نام الله متعال ذکر شده است.
رسولاللهr فرمود: «کتابالله را تلاوت میکنند». تلاوت کتابالله بر سه گونه است:
1- تلاوت لفظی یا روخوانی قرآن.
2- تلاوت معنوی یا فراگیری و درک مفاهیم قرآن.
3- تلاوت عملی یا عمل به قرآن.
روخوانی قرآن به صورت دستهجمعی، شناختهشده است؛ بدینسان که هر کسی بخشی از قرآن را میخواند و معمولاً به دو روش انجام میشود:
1- یک نفر، یک یا دو صفحه از روی قرآن میخواند و دیگران خط میبرند و سپس همان بخشی را که شخص اول خوانده است، تلاوت میکنند؛ این روش، بیشتر در آموزش روخوانی قرآن معمول است.
2- شخصی، یک یا دو صفحه را میخواند و سپس نفر دوم، ادامهی آنرا تلاوت میکند و به همین ترتیب دیگران، صفحات بعدی را ادامه میدهند.
شاید این پرسش مطرح شود که در این روش، ثواب تلاوت همهی صفحات به حاضران نمیرسد؛ زیرا وقتی کسی، بخشی از قرآن را میخواند، سایر حاضران تلاوتش را ادامه میدهند و قسمتی را که آنشخص خوانده است، تلاوت نمیکنند.
میگوییم: اینگونه نیست؛ بلکه ثوابش به همهی حاضران میرسد و پاداش شنونده، مانند ثواب کسیست که تلاوت میکند. بدین دلیل که الله متعال در سورهی «یونس» میفرماید:
﴿وَقَالَ مُوسَىٰ رَبَّنَآ إِنَّکَ ءَاتَیۡتَ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَأَهُۥ زِینَةٗ وَأَمۡوَٰلٗا فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا رَبَّنَا لِیُضِلُّواْ عَن سَبِیلِکَۖ رَبَّنَا ٱطۡمِسۡ عَلَىٰٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ وَٱشۡدُدۡ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَلَا یُؤۡمِنُواْ حَتَّىٰ یَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِیمَ ٨٨﴾ [یونس : ٨٨]
و موسی گفت: ای پروردگارمان! تو به فرعون و سران قومش در زندگی دنیا زیورآلات و اموال فراوانی دادهای تا بندگانت را از راه تو گمراه نمایند؛ ای پروردگارمان! اموالشان را نابود و دلهایشان را سخت بگردان که ایمان نیاورند تا آنکه عذاب دردناک را ببینند.
همانگونه که در ابتدای این آیه امده است، دعاکننده، موسیu بود؛ اما الله متعال میفرماید:
﴿قَالَ قَدۡ أُجِیبَت دَّعۡوَتُکُمَا فَٱسۡتَقِیمَا وَلَا تَتَّبِعَآنِّ سَبِیلَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ ٨٩﴾ [یونس : ٨٩]
(پروردگار) فرمود: دعای شما دو نفر پذیرفته شد؛ پس استقامت ورزید و به هیچ عنوان از راه و روش کسانی که نمیدانند، پیروی نکنید.
علما گفتهاند: هارونu دعای برادرش، موسیu را میشنید و بر دعایش «آمین» میگفت؛ پس گویا هر دو دعا کردند و دعایشان پذیرفته شد. لذا کسی که به تلاوتِ قاری گوش میدهد، مانند کسیست که تلاوت میکند.
و اما تلاوت معنوی یا فراگیریِ مفاهیم قرآن بدین صورت است که عدهای جمع میشود و با هم قرآن میخوانند و مفاهیمش را با یکدیگر مرور میکنند یا استادی، مفاهیم قرآنی را برایشان شرح میدهد. «یَتَدَارَسُونَهُ بَیْنَهُمْ» که در حدیث ابوهریرهt آمده است، به همین نکته اشاره دارد. سلف صالح، هنگام تلاوت قرآن عجله نمیکردند و بیش از ده آیه نمیخواندند تا آنکه معانی و مفاهیمش را درمییافتند و به آموزههای آن پی میبردند و به آن عمل میکردند.
و اما سومین نوع تلاوت، یعنی تلاوتِ عملی یا عمل به قرآن، مهمترین و بزرگترین هدف قرآن کریم است؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَیۡکَ مُبَٰرَکٞ لِّیَدَّبَّرُوٓاْ ءَایَٰتِهِۦ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٢٩﴾
[ص : ٢٩]
(این) کتابی است خجسته و مبارک که آن را به سوی تو نازل کردهایم تا در آیاتش بیندیشند و خردمندان پند بگیرند.
یعنی: تا در آیاتش بیندیشند و مفاهیمش را دریابند و به آنچه در قرآن کریم آمده است، عمل کنند؛ بدینسان که به اخبار قرآن ایمان بیاورند و به احکامش عمل نمایند؛ یعنی از دستوراتش فرمان ببرند و از آنچه که نهی کرده است، بپرهیزند. این، یعنی تلاوتِ عملیِ کتابالله. رسولاللهr فرمود: «نَزَلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکِینَةُ»؛ یعنی: «بر آنان سکینه نازل میشود». سکینه، سکون و آرامشیست که الله متعال در قلبِ انسان میاندازد و بدین ترتیب قلب انسان، آرامش مییابد و از اضطراب و پریشانی رها میشود و تردید و بیقراریاش برطرف میگردد و آنگاه به قضا و قَدَر الهی راضی و خرسند میشود؛ در نتیجه اگر زیان و آسیبی به او برسد، شکیبایی میورزد و به پاداش الهی امیدوار است؛ و اگر خوشی یا نعمتی به او برسد، شکرگزارِ خداست و الله را بر آن نعمت میستاید. خلاصه اینکه در همه حال، آرام و راضیست. بهراستی که سکون و آرامش، نعمت بسیار بزرگیست. از الله متعال میخواهیم که بر دلهایمان سکون و آرامش را نازل بفرماید. الله متعال فرموده است:
﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ ٱلسَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ لِیَزۡدَادُوٓاْ إِیمَٰنٗا مَّعَ إِیمَٰنِهِمۡ﴾ [الفتح: ٤]
او، ذاتیست که در دل مؤمنان، آرامش نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید.
لذا سکینه و آرامش، یکی از اسباب افزایش ایمان است. «وَغَشِیتْهُمُ الرَّحْمَةُ»؛ یعنی: «و رحمت الهی آنان را میپوشاند» یا آنان را در برمیگیرد. به عبارت دیگر: رحمت الهی برای آنان به منزلهی پوششیست که همهی نیازمندیهایشان را در برمیگیرد. «وَحَفَّتْهُمُ المَلاَئِکَةُ»؛ یعنی: «و فرشتگان، پیرامونشان جمع میشوند» تا به تلاوت قرآن گوش دهند و گواه و شاهد این عمل نیکشان باشند. «وَذَکَرَهُمُ اللهُ فِیمَنْ عِنْدَهُ»؛ یعنی: «و الله آنان را در جمع کسانی که نزد او هستند، یاد میکند». آری؛ الله متعال، آنرا در ملأ اعلی و در جمع فرشتگان والامقام یاد میفرماید؛ همانگونه که در حدیث قدسی آمده است: «وَإِنْ ذَکَرَنِى فِى مَلأٍ ذَکَرْتُهُ فِى مَلأٍ خَیْرٍ مِنْهُمْ»؛ یعنی: «و اگر مرا در جمعی یاد کند، او را در جمعی بهتر از آنان یاد میکنم». لذا این حدیث، بیانگر فضیلت جمع شدن برای تلاوت کتابالله میباشد.
***
([1]) صحیح مسلم، ش: 2699. [روایت کامل این حدیث پیشتر به شمارهی 250 آمده است. (مترجم)]