اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

133- باب: آداب سلام

133- باب: آداب سلام

862- وعن أبی هریرةt أنَّ رسولَ اللهr قال: «یُسَلِّمُ الرَّاکِبُ عَلَى الْمَاشِی، وَالْماشی عَلَی القَاعِد، والقلیلُ على الکَثِیرِ». [متفق علیه]([1])

وَفِی روایة البخاری: «والصَّغیرُ على الْکَبِیرِ».

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «سواره بر پیاده، و پیاده بر نشسته، و شمارِ کم‌تر بر گروهِ بیش‌تر سلام کنند».

و در روایت بخاری آمده است: «و کوچک بر بزرگ».

863- وَعن أبی أُمامة صُدیِّ بن عجلان الباهِلِیt قال: قال رسولُ اللهr: «إنَّ أَوْلىَ النِّاسِ بِاللهِ مَنْ بَدَأَهُم بالسَّلاَمِ». [روایت ابوداود با اِسنادِ جیّد]([2])

وَرَوَاهُ التِّرمذی عن أبی أُمامةَt قِیلَ یارسولَ الله، الرَّجُلانِ یَلْتَقیانِ أیُّهُمَا یَبْدأُ بالسَّلام، قال: «أوْلاهُمَا بالله تعالى». [ترمذی می‌گوید: حدیثی حسن است.]

ترجمه: ابوامامهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «نزدیک‌ترین مردم به الله، کسی‌ست که آغازگرِ سلام کردن به مردم باشد».([3])

ترمذی این حدیث را از ابوامامهt روایت کرده است که: گفته شد: ای رسول‌خدا! کدام‌یک از دو نفری که با یک‌دیگر برخورد می‌کنند، ابتدا سلام دهد؟ فرمود: «نزدیک‌‌ترینشان به الله متعال».

 

 

 

شرح

نووی/ این احادیث را در کتابش «ریاض‌الصالحین» در باب آداب سلام آورده است و پیش‌تر به شرح برخی از آن‌ها پرداختیم. وی، سپس حدیث ابوهریرهt را ذکر کرده که در آن آمده است که چه کسی، ابتدا سلام می‌کند؟

می‌گوییم: کسی که از همه بهتر است، در سلام کردن پیش‌دستی می‌نماید؛ همان‌گونه که پیامبر اکرمr به‌عنوان برترین آفریده‌ به هرکس که برمی‌خورد، در سلام کردن از او پیشی می‌گرفت. لذا همواره بکوشید که در سلام کردن، از دوستان خود سبقت بگیرید و این، شما باشید که ابتدا سلام می‌کنید؛ گرچه طرفِ مقابل از شما کوچک‌تر باشد. زیرا بهترین مردم، کسی‌ست که در سلام کردن به آن‌ها پیش‌دستی می‌کند و نزدیک‌ترین مردم به الله متعال نیز کسی‌ست که آغازگرِ سلام به آن‌هاست. آیا مگر دوست ندارید که نزدیک‌ترین مردم به اللهU باشید؟ پس آغازگرِ سلام کردن به مردم باشید و در سلام کردن به دیگران، پیش‌دستی نمایید.

سپس مؤلف در حدیث ابوهریرهt یادآور شده است که پیامبرr فرمود: «سواره بر پیاده، و پیاده بر نشسته، و شمارِ کم‌تر بر گروهِ بیش‌تر، و کوچک بر بزرگ سلام کنند». زیرا سواره بالاتر از پیاده است و پیاده، بالاتر از نشسته می‌باشد و از آن‌جا که حقِ تعدادِ بیش‌تر، بیش از حقّ شمارِ کم‌تر است، لذا گروهِ اندک بر گروهِ بیش‌تر سلام دهند. و همین‌طور کوچک به بزرگ‌تر از خود سلام کند؛ زیرا بزرگ‌تر بر کوچک‌تر از خود، حق دارد. اما اگر تعدادِ کم‌تر حواسشان نباشد، جمعِ بیش‌تر به آن‌ها سلام کنند. هم‌چنین اگر کوچک‌تر، حواسش نباشد، بزرگ‌تر سلام دهد؛ نباید سنتِ سلام کردن، ترک شود. این سخنِ پیامبرr بدین معنا نیست که سلام کردنِ بزرگ‌تر به کوچک‌تر، حرام است؛ بلکه همان‌گونه که پیش‌تر گفتیم، بهتر است که با وجودِ بزرگ‌تر بودن، به کوچک‌تر از خود، سلام کنید؛ زیرا نزدیک‌ترین مردم به الله متعال، کسی‌ست که آغازگر سلام کردن به آن‌هاست.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: 6231؛ و صحیح مسلم، ش: 2160.

([2]) صحیح الجامع، ش: 2011؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 4328. این حدیث، پیش‌تر به‌شماره‌ی 860 گذشت.

([3]) یعنی در سلام کردن به دیگران، پیش‌دستی کند. (مترجم)

132- باب: چگونگی سلام

132- باب: چگونگی سلام

مستحب است که سلام‌کننده بگوید: «السَّلامُ عَلَیْکُم وَرَحْمةُ الله وَبَرَکَاتُهُ» و ضمیر جمع - «کُم»- بیاورد؛ هرچند طرفی که به او سلام می‌کند، یک نفر باشد. و پاسخ‌دهنده‌ی سلام بگوید: «وَعَلَیْکُم السَّلامُ وَرَحْمةُ الله وَبَرَکَاتُهُ» و در ابتدای جوابش، "واو عطف" بیاورد.

855- عن عِمران بن حصین$ قال: جاءَ رجُلٌ إِلَى النَّبِیِّr فقال: السَّلامُ عَلَیکُم، فَرَدَّ عَلَیْهِ ثُمَّ جَلَس، فَقَالَ النَّبِیُّr: «عَشْرٌ» ثُمَّ جَاءَ آخَرُ فَقَال: السَّلامُ عَلَیکُم وَرَحْمَةُ الله، فَرَدَّ علیهِ فَجَلَسَ، فقال: «عِشْرون»، ثُمَّ جَاءَ آخَرُ فَقَال: السَّلامُ عَلَیکُم وَرَحْمَةُ الله وَبَرَکَاتُه، فَرَدَّ علیهِ فَجَلَس، فقال: «ثَلاَثُونَ». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی، این حدیث را حسن دانسته است.]([1])

ترجمه: عمران بن حصین$ می‌گوید: مردی نزد پیامبرr آمد و گفت: «السَّلامُ عَلَیکُم». پیامبرr جوابِ سلامِ او را داد و آن‌گاه آن مرد نشست. پیامبرr فرمود: «ده (نیکی برای او ثبت شد)». سپس مردی دیگر آمد و گفت: «السَّلامُ عَلَیکُم وَرَحْمَةُ الله». پیامبرr جوابِ سلام او را هم داد و آن مرد نشست. پیامبرr فرمود: «بیست (نیکی برای او ثبت گردید)». سپس شخصِ دیگری آمد و گفت: «السَّلامُ عَلَیکُم وَرَحْمَةُ الله وَبَرَکَاتُه». پیامبرr جوابِ سلامِ او را نیز داد و آن‌گاه آن مرد نشست. پیامبرr فرمود: «سی (نیکی برای او ثبت شد)».

856- وعن عائشة& قالت: قال لِی رسولُ اللهr: «هذا جِبرِیلُ یَقرَأُ عَلَیْکِ السَّلامَ». قالت: قُلت: «وَعَلَیْهِ السَّلامُ ورحْمَةُ الله وَبَرَکَاتُهُ». [متفقٌ علیه؛ در برخی از روایت‌های صحیحین، لفظِ «وَبَرَکَاتُهُ» آمده و در برخی از روایت‌ها نیامده است. البته واژه‌ی اضافی در روایتِ راویِ ثقه (قابل اعتماد)، پذیرفته می‌شود.]([2])

ترجمه: عایشه& می‌گوید: رسول‌اللهr به من فرمود: «ای عایشه! این جبرئیل است و به تو سلام می‌کند». عایشه& می‌گوید: گفتم: «وَعَلَیْهِ السَّلامُ ورحْمَةُ الله وَبَرَکَاتُهُ». [یعنی: سلام و رحمت و برکت‌های الله بر او باد.]

857- وعن أنسٍt أنَّ النَّبِیَّr کانَ إذا تَکَلَّم بِکَلمةٍ أعَادهَا ثَلاثاً حتَّى تُفَهَم عَنْهُ، وَإذا أَتَى عَلَى قَوْمٍ فَسَلَّمَ عَلَیهم سَلَّم عَلَیهم ثَلاثاً. [روایت بخاری]([3])

ترجمه: انسt می‌گوید: پیامبرr هنگامی‌که سخنی می‌گفت، آن‌را سه بار تکرار می‌کرد تا مردم آن‌را بفهمند؛ و هرگاه نزدِ گروهی می‌آمد و به آنان سلام می‌گفت، سه بار سلام می‌کرد.

[نووی/ گوید: این، (=تکرارِ سخن و سلام) مربوط به زمانی‌ست که مردم، زیاد باشند.]

شرح

مؤلف/ در کتابش «ریاض‌الصالحین» بابی درباره‌ی چگونگی سلام کردن گشوده است؛ یعنی سلام‌کننده چگونه سلام دهد و هنگامِ سلام کردن یا در جوابِ سلام، چه بگوید؟ مؤلف/ می‌گوید: مستحب است که سلام‌کننده بگوید: «السَّلامُ عَلَیْکُم وَرَحْمةُ الله وَبَرَکَاتُهُ» و ضمیر جمع بیاورد؛ هرچند طرفی که به او سلام می‌کند، یک نفر باشد. وی، سپس به حدیث عمران بن حصین$ استدلال کرده است. عمرانt می‌گوید: مردی نزد پیامبرr آمد و گفت: «السَّلامُ عَلَیکُم». پیامبرr جوابِ سلامِ او را داد و آن‌گاه آن مرد نشست. پیامبرr فرمود: «ده (نیکی برای او ثبت شد)». سپس مردی دیگر آمد و گفت: «السَّلامُ عَلَیکُم وَرَحْمَةُ الله». پیامبرr جوابِ سلام او را هم داد و آن مرد نشست. پیامبرr فرمود: «بیست (نیکی برای او ثبت گردید)». سپس شخصِ دیگری آمد و گفت: «السَّلامُ عَلَیکُم وَرَحْمَةُ الله وَبَرَکَاتُه». پیامبرr جوابِ سلامِ او را نیز داد و آن‌گاه آن مرد نشست. پیامبرr فرمود: «سی (نیکی برای او ثبت شد)». بدین‌ترتیب رسول‌اللهr بیان فرمود که برای شخصِ نخست، ده نیکی است و برای دومین نفر، بیست نیکی؛ و برای سومین شخص، سی نیکی ثبت شد؛ زیرا هر یک از آن‌ها در جواب سلام، عبارتی را افزود.

علما اختلاف نظر دارند که انسان آن‌گاه که به یک نفر سلام می‌کند، آیا بهتر است که «السلام علیک» بگوید یا «السلام علیکم»؟

صحیح، این است که گفتنِ «السلام علیک» بهتر می‌باشد و از پیامبرr نیز این‌گونه ثابت شده است. همان‌گونه که در حدیثِ «مُسیء الصلاة»([4]) آمده است. و اما استدلال مؤلف/ به حدیث عمران بن حصین$ بی‌مورد است؛ زیرا حدیث عمرانt دیدگاهِ مؤلف/ را تأیید نمی‌کند و در آن هیچ اشاره‌ای به دیدگاهِ وی نیست؛ بلکه شخصی که نزد پیامبرr آمد، از آن جهت «السلام علیکم» گفت که عده‌ای با پیامبرr نشسته بودند و او، به همه سلام کرد. لذا اگر طرفِ مقابلِ شما، یک گروه باشند، بگویید: «السلام علیکم» و اگر طرفِ مقابل یک نفر است، پس با عبارتِ «السلام علیک» به او سلام کنید. و بهتر است که افزون بر این، «وَرَحْمَةُ الله» نیز بگویید و اگر «وَبَرَکَاتُه» را بر آن بیفزایید، بهتر خواهد بود؛ چراکه بر هر عبارتی، ده نیکی مترتب است و اگر به گفتنِ «السلام علیک» بسنده کنید، کافی‌ست.

پاسخ‌دهنده‌ی سلام باید بگوید: «وَعَلَیْکُم السَّلامُ»؛ البته این، در صورتی‌ست که سلام‌کننده، فقط «السلام علیک» بگوید و چیزی بر آن نیفزاید. ولی اگر سلام‌کننده با عبارتِ : «السَّلامُ عَلَیکَ وَرَحْمَةُ الله» سلام کند، پاسخ‌دهنده نیز باید لااقل عینِ این سلام را پاسخ دهد و بگوید: «السَّلامُ عَلَیکَ وَرَحْمَةُ الله»؛ زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٖ فَحَیُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآ               [النساء : ٨٦]       

و هنگامی که به شما سلام می‌گویند، بهتر یا همانند آن پاسخ دهید.

مؤلف می‌گوید: «مستحب است که پاسخ‌دهنده‌ی سلام، در ابتدای جوابش، "واو عطف" بیاورد». این، خوب است؛ زیرا وقتی پاسخ‌دهنده در جوابِ سلام "واو عطف" می‌‌آورد و می‌گوید: «وعلیکم...»، روشن می‌شود که پاسخش معطوف به عبارتی‌ست که سلام‌کننده با آن سلام گفته است. البته نگفتنِ "واو عطف" ایرادی ندارد. زیرا ابراهیمu در جوابِ سلامِ فرشتگان، "واو عطف" نیاورد:  ﴿فَقَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞ [الذاریات: ٢٥]   یعنی: «(فرشتگان) سلام گفتند؛ (ابراهیم) نیز سلام گفت». لذا آوردنِ "واو" در جوابِ سلام بهتر است و نیاوردنِ آن، ایرادی ندارد.

هم‌چنین سنت است که وقتی سلامِ کسی را به شخصی می‌رسانند، در جواب بگوید: «علیه السلام». و اگر بگوید: «علیک وعلیه السلام» یا «علیه وعلیک السلام»، بهتر است. زیرا حاملِ سلام، کارِ خوبی کرده که سلامِ سلام‌کننده را به این شخص رسانده است و باید از او قدردانی شود. لذا اگر یک نفر به شخصی بگوید: سلامِ مرا به فلانی برسان؛ و آن‌شخص این کار را بکند و بگوید: «فلانی به تو سلام رساند»، در جوابش باید گفت: «علیه وعلیک السلام»؛ و اگر در جوابِ سلام به گفتنِ «علیه السلام» بسنده کرد، ایرادی ندارد؛ زیرا پیامبرr سلامِ جبرئیلu را به عایشه& رساند و عایشه& جوابِ سلامِ جبرئیل را این‌گونه داد که: «وَعَلَیْهِ السَّلامُ...». این‌جاست که روشن می‌شود: آن‌گاه که کسی سلامِ شخصی دیگر را به شما می‌رساند، باید بگویید: «وَعَلَیْهِ السَّلامُ». اما آیا اگر کسی به شما بگوید که سلام مرا به فلانی برسان، رساندنِ سلامش بر شما واجب است یا خیر؟

علما در این‌باره گفته‌اند: اگر برایش تعهد کردید که این کار را انجام دهید، پس بر شما واجب است که سلام او را به شخصِ مورد نظرش برسانید؛ زیرا در این‌صورت سلام، امانت است و الله متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا                 [النساء : ٥٨]     

 الله به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحبانش بازپس دهید.

وقتی شما این امانت را قبول کردید، پس باید به تعهد خود عمل کنید؛ اما اگر به شما گفت: «سلامِ مرا به فلانی برسان» و شما سکوت کنید یا به او بگویید: «اگر فراموش نکردم، سلام تو را به او می‌رسانم»، یا چنین سخنی گفتید، رساندن سلامش تنها در صورتی بر شما واجب است که آن را به‌خاطر داشته باشید؛ زیرا انجامِ این عمل را مشروط به این کرده‌اید که آن را به‌یاد داشته باشید. البته بهتر است که انسان، دیگران را با این کار به زحمت نیندازد؛ بلکه بگوید: «به هرکس که جویای حالَم بود یا درباره‌ی من پرسید، سلام مرا برسان». این، خوب است؛ اما این‌که شخصِ مشخصی را نام ببرید، چه‌بسا حاملِ سلام در زحمت بیفتد یا از شما شرم کند و به شما قول دهد که سلامتان را می‌رساند؛ اما فراموش کند یا مدتی طولانی بگذرد و یا به هر دلیلی نتواند به وعده‌اش عمل نماید.

مؤلف/ سپس حدیث انسt را ذکر کرده که در آن آمده است: پیامبرr هنگامی‌که سخنی می‌گفت، آن را سه‌بار تکرار می‌کرد و آن‌گاه که سلام می‌داد، آن‌را سه بار تکرار می‌فرمود. البته زمانی سخنش را سه بار تکرار می‌کرد که سخنش را خوب نمی‌فهمیدند؛ اما اگر سخنش را می‌فهمیدند، آن‌را تکرار نمی‌کرد. زیرا نیازی به تکرارِ سخنی که فهمیده می‌شود، نیست؛ اما اگر گوشِ شنونده، سنگین بود یا به هر دلیلی مانندِ سر و صدای پیرامونش، سخنِ شما را نفهمید، دوباره سخنتان را تکرار کنید و اگر باز هم نفهمید، سخنتان را برای سومین بار تکرار نمایید و بیش از این، درست نیست. همان‌گونه که اگر شخصی برای ورود به خانه‌ای سه بار اجازه بخواهد و به او اجازه داده نشود، باید بازگردد و بر اجازه خواستن پافشاری نکند. هم‌چنین اگر با شخصی سه بار سخن بگویند و او هیچ نگوید یا نفهمد، او را به حالِ خود رها کنند. هم‌چنین اگر به یک نفر سلام کردید و متوجه نشد، دوباره به او سلام دهید و اگر باز هم متوجه نشد، برای سومین بار به او سلام کنید و چون جواب نداد، او را ترک نمایید. و نیز اگر به کسی سلام کردید، اما جوابِ سلامتان را خوب نداد؛ مثلاً شما به او گفتید: «السلام علیک» و او در پاسختان فقط گفت: «خوش آمدید» و به‌نیکی یا به صورتِ شرعی، جواب سلامتان را نداد، دوباره به او سلام کنید و اگر باز هم به همان شکل سلامتان را پاسخ گفت، می‌توانید تا سه بار به او سلام کنید و بگویید: «السلام علیک»؛ اما اگر سومین بار نیز همین‌گونه جواب داد، بیش از سه بار به او سلام نکنید؛ بلکه به او تذکر دهید که این طرزِ جواب دادن، کافی نیست و در جوابِ «السلام علیک»، باید بگوید: «علیک السلام» و عباراتی چون «خوش آمدید»، جوابِ سلام به‌شمار نمی‌آید.

***

858- وعن الْمقْدَادt فِی حَدِیثِهِ الطَّویلِ قال: کُنَّا نَرْفَعُ لِلنَّبِیِّr نَصِیبَهُ مِنَ الَّلبَن فَیَجِئُ مِنَ اللَّیلِ فَیُسَلِّمُ تسلیمًا لایُوقِظُ نَائِماً وَیُسمِعُ الیَقظانَ فَجَاءَ النَّبِیُّr فَسَلمَّ کَمَا کانَ یُسَلِّمُ. [روایت مسلم]([5])

ترجمه: ما سهمِ شیرِ پیامبرr را برایش برمی‌داشتیم؛ پیامبرr در اثنای شب می‌آمد و به‌گونه‌ای سلام می‌کرد که خفته را بیدار نمی‌ساخت و صدایش به (افرادِ) بیدار می‌رسید. پیامبرr- شبی طبق معمول- آمد و مانندِ گذشته سلام کرد.

859- عن أسماء بنتِ یزید& أنَّ رسولَ اللهr مَرَّ فِی المَسْجِد یَوْماً وَعُصْبةٌ مِنَ النِّساء قُعوُدٌ فأَلوْی بِیدِهِ بالتَّسلیم. [ترمذی این حدیث را روایت کرده و آن را حسن دانسته است.]([6])

ترجمه: اسماء بنت یزید& می‌گوید: روزی رسول‌اللهr در حالی که گروهی از زنان - در مسجد- نشسته بودند، از مسجد گذشت و دستش را به‌نشانه‌ی سلام، تکان داد.

[نووی گوید: این حدیث بر آن حمل شده که پیامبرr برای سلام کردن، هم لفظِ سلام را گفته و هم با دست خویش اشاره کرده است؛ چنان‌که روایتِ ابوداود، این را تأیید می‌کند. زیرا در آن آمده است: «فَسَلَّمَ عَلَیْنَا»؛ یعنی: به ما سلام کرد]

860- وَعن أبی أُمامةt قال: قال رسولُ اللهr: «إنَّ أَوْلىَ النِّاس بِاللهِ مَنْ بَدَأَهُم بالسَّلاَمِ». [این حدیث در صفحاتِ بعد نیز آمده است و ابوداود و ترمذی روایتش کرده‌اند و ترمذی آن را حسن دانسته است.]([7])

ترجمه: ابوامامهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «نزدیک‌ترین مردم به الله، کسی‌ست که آغازگرِ سلام کردن به مردم باشد».([8])

861- وعن أبی جُرَیِّ الْهُجَیْمِیِّt قال: أَتَیْتُ رسولَ اللهr فَقُلْتُ:عَلَیْکَ السَّلامُ یا رَسولَ الله. فقال: لاتَقُلْ عَلَیْکَ السَّلامُ، فإن عَلَیْکَ السّلامُ تَحیَّةُ الموتى». [این حدیث پیش‌تر به‌طور کامل گذشت و ابوداود و ترمذی، روایتش کرده‌اند و ترمذی آن‌را حسن صحیح دانسته است.]([9])

ترجمه: ابوجُرَیّ هُجَیمیt می‌گوید: نزد رسول‌اللهr آمدم و گفتم: علیک‌السلام ای رسول‌خدا! فرمود: «نگو: علیک‌السلام؛ زیرا علیک‌السلام، درود و سلامِ مردگان است».

شرح

مؤلف چند حدیث در باب آداب سلام و کیفیتِ آن، نقل کرده است؛ از جمله: حدیث مقداد بن اسودt که در آن آمده است: پیامبرr شب‌هنگام که وارد خانه می‌شد، به‌آرامی و به‌گونه‌ای سلام می‌کرد که خفته را بیدار نمی‌ساخت و آنان‌که بیدار بودند، سلامش را می‌شنیدند. لذا زیبنده است که انسان هنگامِ ورود به اتاق یا هر جایی که کسانی در آن خوابیده‌اند، به‌گونه‌ای سلام دهد که افرادِ بیدار آن‌را بشنوند و خفتگان را بیدار نکند؛ زیرا کسی که خوابیده است، دوست ندارد که کسی او را بیدار نماید؛ به‌ویژه آنکه برخی از مردم اگر از خواب بیدار شوند، خواب از چشمشان می‌پَرَد و نمی‌توانند تا صبح بخوابند. لذا سلام کردن با صدای بلند - و صدابلندی در جایی که کسی خوابیده است- مایه‌ی اذیت و آزارِ دیگران است. از این‌رو وقتی وارد چنین جایی می‌شوید، حقّ آنان را که بیدارند، با سلام کردن ادا کنید و از آزار رساندن به خفتگان، بپرهیزید؛ یعنی آهسته و به‌گونه‌ای سلام کنید که افرادِ بیدار، آن‌را بشنوند و آنان‌که خوابیده‌اند، آن‌را نشنوند.

مؤلف/ سپس حدیث اسماء& را روایت کرده است که: پیامبرr از کنارِ زنانی که در مسجد نشسته بودند، گذشت و با دستِ خویش به‌نشانه‌ی سلام، اشاره کرد. نووی می‌گوید: این حدیث بر آن حمل شده که پیامبرr برای سلام کردن، هم لفظِ سلام را گفته و هم با دست خویش اشاره کرده است. زیرا از سلام کردن با اشاره‌ی دست به‌تنهایی نهی شده است؛ اما ایرادی ندارد که کسی، ضمن گفتنِ لفظ سلام، با دست خود نیز اشاره کند یا آن‌را تکان دهد؛ به‌ویژه زمانی که انسان از سلام‌کننده فاصله دارد و یا ناشنواست و برای درکِ سلام، نیاز است که سلام‌کننده با دست خویش اشاره کند. در چنین شرایطی، هم لفظ سلام را می‌گوید و هم دستش را تکان می‌دهد. برخی از مردم عادت دارند که وقتی سوارِ ماشین (خودرو) هستند، برای سلام کردن بوق می‌زنند؛ این، سلام به‌شمار نمی‌آید و مطابق سنت نیست. البته برخی از مردم می‌گویند: «هدفم از بوق زدن، سلام کردن نیست؛ بلکه ابتدا بوق می‌زنم تا طرف مقابل متوجه شود و آن‌گاه به او سلام می‌کنم». امیدوارم که این کار، اشکالی نداشته باشد؛ اما اگر بوق زدن جای‌گزینِ سلام کردن باشد، بدون شک خلافِ سنت است. زیرا سنت، این است که انسان با زبانش سلام کند و اگر صدایش به طرف مقابل نمی‌رسد، با دستش نیز اشاره نماید تا شخصِ دور یا ناشنوایی که به او سلام می‌شود، متوجه گردد.

هم‌چنین هنگام سلام کردن، ابتدا باید واژه‌ی سلام را ذکر کنیم و بگوییم: «السَّلامُ عَلَیکَ وَرَحْمَةُ الله وَبَرَکَاتُه». و اگر طرف مقابل جماعتی بودند، می‌گوییم: «السَّلامُ عَلَیکُم وَرَحْمَةُ الله وَبَرَکَاتُه». اما پیامبرr از گفتنِ «علیک السلام» توسط سلام‌کننده نهی نموده و فرموده است: «این، درود و سلامِ مردگان است»؛ یعنی مردم در دوران جاهلیت بر مردگانشان بدین ترتیب سلام می‌کردند. چنان‌که شاعرشان چنین گفته است:

علیک سلام الله       قیس بن عامر

[توضیح: شاعر در این بیت برای درود فرستادن بر قیس بن عامر که مرده بود، مطابق روش آن دوران ابتدا گزاره- یعنی واژه‌ی علیک- را ذکر کرده است».]

آن‌ها مرگانش را، هرچند که غایب بودند، حاضر و در برابر خویش می‌پنداشتند و بدین‌سان آنان را مورد خطاب قرار می‌دادند و این‌گونه به مرده‌ی خویش سلام می‌کردند که می‌گفتند: «علیک سلام الله». از این‌رو پیامبرr از این طرزِ سلام کردن نهی فرمود؛ چراکه این، درود و سلامِ مردگان است و به روشِ مردمِ دوران جاهلیت می‌مانَد. لذا به جای گفتن: «علیک السلام»، بگویید: «السَّلامُ عَلَیکَ». این، روش درست در سلام کردن است. - و الله بهتر می‌داند-.

در حدیثِ اسماء بنت یزید& آمده است: پیامبرr از کنارِ زنانی که در مسجد نشسته بودند، گذشت و با دستِ خویش به‌نشانه‌ی سلام، اشاره کرد. نووی می‌گوید: این حدیث بر آن حمل شده که پیامبرr برای سلام کردن، هم لفظِ سلام را گفته و هم با دست خویش اشاره کرده است. زیرا از سلام کردن با اشاره‌ی دست به‌تنهایی نهی شده است و سلام باید به‌زبان باشد.

این حدیث، نشان می‌دهد که پیامبرr به زنان سلام می‌کرد؛ زیرا دلیلِ نهی، یعنی خطر فتنه به‌کلی منتفی بود. از این‌رو مرد نامحرم نباید به زن سلام کند؛ چراکه ممکن است دو طرف در فتنه بیفتند؛ و این ممنوعیت، برای دختر و پسرِ جوان، شدیدتر است. بنابراین، نه زنِ نامحرم به مردِ بیگانه سلام بگوید و نه مردِ نامحرم به زن بیگانه. اما اگر مردی به نیکوکاری معروف بود و از کنارِ زنانی که در مسجد یا کلاسِ درس و امثال آن گردِ هم آمده‌اند، عبور کرد، ایرادی ندارد که به آن‌ها سلام کند؛ زیرا علت نهی، منتفی‌ست و همه‌ی ما به مسجد رفت و آمد می‌کنیم. اما در سلام کردن مرد به زنی که در کوچه و بازار می‌بیند، فتنه‌ی بزرگی وجود دارد. هم‌چنین اگر مردی وارد خانه‌ی خویش شد و دید که تعدادی از زنان به دیدنِ همسرش آمده‌اند، ایرادی ندارد که به آن‌ها سلام کند؛ زیرا در این حالت نیز خطر فتنه، منتفی‌ست. آن‌چه نگران‌کننده است، خطر فتنه و زمینه‌ی فساد در سلام کردن نامحرمان به یک‌دیگر است و یک قاعده‌ی شرعی‌ست که می‌گوید: «دفع مفاسد نسبت به جلب منافع، اولویت دارد».

این‌جاست که درمی‌یابیم: دست دادن با زن- چه جوان و کم‌سن و سال باشد و چه پیر و کهن‌سال- جایز نیست؛ نه به‌طور مستقیم و نه از روی حایلی مثل پرده و پارچه. اما دست دادن با زنِ محرم، جایز است. والله اعلم.

***




([1]) صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 4327.

([2]) صحیح بخاری، ش: (3217، 3768)؛ و صحیح مسلم، ش: 2447.

([3]) صحیح بخاری، ش: (94، 95).

([4]) منظور، حدیثی‌ست که در آن، پیامبرr روش درستِ نماز را به شخصی که بَد نماز می‌خواند، آموزش داد. (مترجم)

([5]) صحیح مسلم، ش: 2055.

([6]) صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 4336.

([7]) صحیح الجامع، ش: 2011؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 4328.

([8]) یعنی در سلام کردن، پیش‌دستی کند. (مترجم)

([9]) السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 1403؛ این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 800 گذشت.

131- باب: فضیلت سلام و دستور به ترویج و آشکار ساختنِ آن

131- باب: فضیلت سلام و دستور به ترویج و آشکار ساختنِ آن

الله متعال می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتًا غَیۡرَ بُیُوتِکُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ ٢٧                                                                   [النور : ٢٧] 

ای مؤمنان! واردِ خانه‌هایی غیر از خانه‌های خودتان نشوید تا آن‌که اجازه بگیرید و بر ساکنان خانه سلام کنید. این کار برای شما بهتر است؛ باشد که پند بگیرید.

و می‌فرماید:

﴿فَإِذَا دَخَلۡتُم بُیُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ تَحِیَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَکَةٗ طَیِّبَةٗۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ ٦١                                                                       [النور : ٦١] 

پس هنگام ورود به خانه‌ها به یک‌دیگر سلام کنید که درود و شادباشی خجسته و پاکیزه از سوی الله است. بدین‌سان الله آیات را برایتان بیان می‌کند تا بیندیشید.

و می‌فرماید:

﴿وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٖ فَحَیُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٍ حَسِیبًا ٨٦      [النساء : ٨٦]   

و هنگامی که به شما سلام می‌گویند، بهتر یا همانند آن پاسخ دهید. بی‌گمان الله، حساب‌رس همه چیز است.

و می‌فرماید:

﴿هَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ ضَیۡفِ إِبۡرَٰهِیمَ ٱلۡمُکۡرَمِینَ ٢٤ إِذۡ دَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞ قَوۡمٞ مُّنکَرُونَ ٢٥      [الذاریات: ٢٤،  ٢٥]                                                                                                      

آیا خبر مهمانانِ گرامیِ ابراهیم به تو رسیده است؟ آن‌گاه که نزدش رفتند و سلام گفتند؛ او نیز سلام گفت (و عرض کرد که شما) گروهی ناشناس هستید.

 

شرح

مؤلف/ در کتاب «ریاض‌الصالحین» بخشی به نامِ «سلام» گشوده است؛ منظورش از سلام، درود و شادباشی‌ست که پیامبرr برای امتش وضع نموده است.

سلام به معنای دعای سلامتی و عافیت از هرگونه آفتی‌ست. لذا وقتی به کسی می‌گویید: «السلام علیک»، بدین معناست که دعا می‌کنید: الله متعال او را از هرگونه آفتی از قبیل: بیماری و جنون، و از شرارت و بدیِ مردم، و نیز از معاصی و بیماری‌های قلب و از آتش دوزخ، سلامت بدارد. لذا «سلام»، واژه‌ای فراگیر می‌باشد و به معنای دعای سلامتی برای کسی‌ست که به او سلام می‌کنند.

صحابهy به‌خاطر محبت فراوانی که به اللهU داشتند، در نمازهایشان [در تشهد] می‌گفتند: «السَّلامُ عَلَى الله مِنْ عِبَادِهِ، السَّلامُ علی جبریلَ، السَّلامُ عَلَى فُلانٍ وَفُلانٍ». پیامبرr آن‌ها را از این کار، یعنی از سلام کردن بر الله منع نمود و فرمود: «إِنَّ الله هُوَ السَّلامُ»؛ یعنی: «الله، خود سلام (و منشأ سلامتی) است». به عبارت دیگر: الله متعال از هر عیب و نقصی پاک و سالم می‌باشد و نیازی نیست که با چنین عبارتی، او را ستایش کنید یا از او بخواهید که خود را سالم بگرداند. سپس به یارانش فرمود: «بگویید: السَّلامُ عَلَیْنَا وَعَلَى عِبَادِ الله الصَّالِحِینَ» و افزود: «فَإِنَّکُمْ إِذَا قُلْتُمْ ذَلِکَ سلَّمْتم عَلَی کُلِّ عَبْدٍ صَالِحٍ فِی السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ».([1]) یعنی: «وقتی شما این را می‌گویید، این دعا شامل همه‌ی بندگان نیکِ آسمان و زمین می‌شود».

نمی‌دانم! آیا ما هنگامی که این دعا را در نماز می‌گوییم، به این نکته توجه می‌کنیم که این دعا شامل همه‌ی بندگان نیکِ آسمان و زمین می‌شود یا خیر؟

نمی‌دانم! آیا به این نکته توجه داریم که با گفتنِ این عبارت، بر خود درود می‌فرستیم و این درود به همه‌ی بندگانِ نیکِ آسمان و زمین می‌رسد؟ یعنی در واقع به پیامبران، صحابه و پیروانِ نیکشان درود می‌فرستیم و بر یارانِ پیامبران، از جمله حواری‌ها و اصحاب عیسیu و نیز بر هفتاد نفری که موسیu آنان را برگزید و همین‌طور بر همه‌ی بندگانِ نیکِ الله، سلام می‌کنیم. آیا با گفتن این عبارت، به‌خاطر داریم که بر جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و هم‌چنین بر مالک (=نگهبان دروخ) و بر نگهبانِ بهشت و سایر فرشتگان، درود می‌فرستیم؟ اگر هنگام گفتن این عبارت، به این نکته توجه نکرده‌ایم، لازم است که از این به بعد، این نکته را به‌خاطر داشته باشیم؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «وقتی شما این را می‌گویید، این دعا شامل همه‌ی بندگان نیکِ آسمان و زمین می‌شود».

مسلمانان به سلام کردن و ترویج و آشکار ساختنِ آن به‌عنوان یک وظیفه‌ی شرعی، دستور داده شده‌اند؛ پیامبرr فرموده است: «وَالله لا تَدْخُلُوا الجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا، ولا تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا، أَفَلا أُخْبِرُکُمْ بِشَیءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوه تَحَابَبْتُم؟ أَفْشُوا السَّلامَ بینَکم».([2]) یعنی: «سوگند به الله که وارد بهشت نمی‌شوید تا این‌که ایمان داشته باشید و ایمان ندارید مگر زمانی که یک‌دیگر را دوست بدارید؛ آیا شما را به کاری راهنمایی نمایم که اگر انجامش دهید، هم‌دیگر را دوست خواهید داشت؟ سلام گفتن به یک‌دیگر را در میان خود رواج دهید». رسول‌اللهr درست فرموده است؛ سلام کردن مردم به یک‌دیگر و ترویج آن در میانشان، یکی از زمینه‌های افزایش محبت است. از این‌رو وقتی با کسی روبه‌رو می‌شوید و به شما سلام نمی‌کند یا پاسخِ سلامتان را نمی‌دهد، از او خوشتان نمی‌آید؛ اما اگر به شما سلام کند، محبتش در دلتان می‌نشیند؛ اگرچه یک‌دیگر را نشناسید. لذا یکی از خوبی‌های اسلام، ترویج و آشکار ساختن سلام می‌باشد؛ بدین معنا که به هرکس که می‌شناسید یا نمی‌شناسید، سلام کنید.

سپس مؤلف/ آیاتی از کتاب‌الله، ذکر کرده است؛ از جمله:

سلام کردن، سنت پیامبران و فرشتگان است: فرشتگان هنگامی‌که نزد ابراهیمu رفتند، سلام کردند. ﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞ آن‌گاه که نزدش رفتند و سلام گفتند؛ او نیز سلام گفت]. علمای نحو گفته‌اند: طرز سلام کردن ابراهیمu از شیوه‌ی سلام گفتن فرشتگان، کامل‌تر بود؛ زیرا فرشتگان گفتند: به تو سلام می‌گوییم. یعنی جمله‌ی «فعلیه» به‌کار بردند و معنایش چنین می‌شود که اینک بر تو سلام می‌گوییم. اما نحوه‌ی سلام گفتن ابراهیمu که با جمله‌ی «اسمیه» بود، بیان‌گر تداوم و استمرار است؛ یعنی همواره سلام بر شما. بنابراین، با سلامی گرم و نیک، از مهمانانش استقبال کرد. زیرا رهنمود شریعت درباره‌ی پاسخ سلام، این است که انسان بهتر از سلامی که به او می‌گویند، پاسخ دهد یا لااقل پاسخش همانندِ سلامی باشد که به او گفته می‌شود. چنان‌که اللهU می‌فرماید:

﴿وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٖ فَحَیُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآ               [النساء : ٨٦]     

و هنگامی که به شما سلام می‌گویند، بهتر یا همانند آن پاسخ دهید.

این‌جاست که روشن می‌شود: سلام کردن، سنت پیامبرانِ گذشته و نیز از اعمالِ فرشتگانِ مقرّب است.

2- مؤلف/ آیاتِ دیگری نیز در این‌باره ذکر کرده است:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتًا غَیۡرَ بُیُوتِکُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ ٢٧                                                                   [النور : ٢٧] 

ای مؤمنان! واردِ خانه‌هایی غیر از خانه‌های خودتان نشوید تا آنکه اجازه بگیرید و بر ساکنان خانه سلام کنید. این کار برای شما بهتر است؛ باشد که پند بگیرید.

لذا وقتی که قصدِ ورود به خانه‌ی دیگران را دارید، ابتدا باید اجازه بگیرید و بر ساکنان خانه سلام کنید. اُنس گرفتن در واژه‌ی ﴿تَسۡتَأۡنِسُواْ بدین معناست که (از صاحب‌خانه اجازه بگیرید تا) در قلب شما نگرانی و ترسی باقی نمانَد؛ زیرا هنگامی‌که انسان بدون اجازه واردِ خانه‌ی کسی می‌شود، بیمناک و دل‌تنگ است؛ اما آن‌گاه که با اجازه‌ی صاحب‌خانه وارد می‌شود، چنین احساسی ندارد. البته در قرائتی دیگر به جای ﴿تَسۡتَأۡنِسُواْ، واژه‌ی «تستأذنوا» آمده که به همان معناست؛ اما ﴿تَسۡتَأۡنِسُواْ، فراگیرتر است. زیرا اُنس گرفتن، نتیجه‌ی اجازه خواستن می‌باشد و وقتی انسان با اجازه‌ی قبلی به خانه‌ی کسی وارد شود، با او اُنس می‌یابد و دل‌تنگ یا بیمناک نمی‌گردد.

مثلاً صاحب‌خانه به شما می‌گوید: «ساعتِ چهار و نیم به خانه‌ام بیا؛ دربِ خانه باز خواهد بود». شما در موعدِ مقرر می‌روید و می‌بینید که دربِ خانه باز است؛ در این‌صورت نیازی به اجازه خواستن نیست. زیرا به‌خاطر اجازه‌ی قبلی، برای ورود به خانه نگران و بیمناک نیستید. همان‌گونه که پیش‌تر گذشت، قرائت ﴿حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ از قرائتِ «تستأذنوا» فراگیرتر و جزو قرائت‌های هفت‌گانه است. فرمود: ﴿وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَا؛ یعنی بر ساکنان خانه سلام کنید و بگویید: آیا می‌توانم وارد شوم.

3- ﴿ö@yd y79s?r& [= آیا فلان‌خبر به تو رسیده است؟] چنین عبارت‌هایی، برای تشویقِ مخاطب است؛ یعنی اللهU با ذکر چنین پرسش‌هایی، مخاطب را تشویق می‌کند تا توجه بیش‌تری به موضوع داشته باشد. روشن است که انسان در چنین مواردی نمی‌گوید که این خبر به من نرسیده است. پیش‌تر درباره‌ی این آیه سخن گفته‌ایم. اما عبارتِ ﴿×Pöqs% tbrãs3Y•B بدین معناست که با کنایه به آن‌ها گفت: «من، شما را نمی‌شناسم». «مُنکَر» در این‌جا به معنای ناشناس است، نه به معنای ناشایست یا حرام.

4- الله متعال می‌فرماید:

﴿فَإِذَا دَخَلۡتُم بُیُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ تَحِیَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَکَةٗ طَیِّبَةٗۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ ٦١                                                                       [النور : ٦١]       

پس هنگام ورود به خانه‌ها به یک‌دیگر سلام کنید که درود و شادباشی خجسته و پاکیزه از سوی الله است. بدین‌سان الله آیات را برایتان بیان می‌کند تا بیندیشید.

﴿فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ  بدین معناست که به یک‌دیگر، یعنی به کسانی که در خانه هستند، سلام کنید. به عبارت دیگر از ساکنان خانه به ﴿أَنفُسِکُمۡ یا «خویشتن» تعبیر فرمود؛ زیرا مؤمنان برای یکدیگر مانند اجزای یک ساختمان هستند که باعث تقویت و استحکام یکدیگر می‌شوند.([3]) همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿لَقَدۡ جَآءَکُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ عَزِیزٌ عَلَیۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِیصٌ عَلَیۡکُم 

                                                                       [التوبة: ١٢٨]       

به‌راستی پیامبری از خودتان به‌سویتان آمد که رنج‌های شما بر او دشوار است و به (هدایت) شما اشتیاق فراوانی دارد.

﴿مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ، یعنی از خودتان.

بنابراین ﴿فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ بدین معناست که به کسانی که در خانه هستند، سلام کنید؛ زیرا شما و آن‌ها مانند یک پیکر هستید. واژه‌ی «نفس» گاه بر دیگران نیز اطلاق می‌شود؛ همان‌گونه که در آیه‌ی پیشین (=آیه‌ی 128 سوره‌ی توبه) اشاره شده است؛ و نیز در این آیه که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَلَا تَلۡمِزُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ                                          [الحجرات: ١١]     

و به عیب‌جویی از یک‌دیگر نپردازید.

این آیه بدین معناست که از یک‌دیگر عیب‌جویی نکنید؛ و بدین معنا نیست که انسان در پیِ عیوبِ خویش نباشد.

خلاصه این‌که وقتی واردِ خانه‌ای می‌شوید، به کسانی که در خانه هستند، بگویید: «السلام علیکم». و بر آن‌ها واجب است که جوابِ سلامتان را بدهند. همان‌گونه که پیش‌تر گذشت، سنت است که هنگامِ ورود به خانه، ابتدا مسواک بزنید و سپس به اهل خانه سلام کنید.

5- الله متعال می‌فرماید:

﴿وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٖ فَحَیُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٍ حَسِیبًا ٨٦      [النساء : ٨٦]   

و هنگامی که به شما سلام می‌گویند، بهتر یا همانند آن پاسخ دهید. بی‌گمان الله، حساب‌رس همه چیز است.

الله متعال در این آیه دستور داده است که وقتی به ما سلام می‌گویند، بهتر یا همانندِ آن را پاسخ دهیم. به‌طور مثال: وقتی کسی به شما می‌گوید: «السلام علیک»، شما نیز بگویید: «علیک السلام»؛ نه کم‌تر. و اگر سلام‌کننده بگوید: «السلام علیک و رحمة‌الله»، شما نیز بگویید: «علیک السلام و رحمة‌الله». و آن‌گاه که سلام‌کننده می‌گوید: «السلام علیک و رحمة‌الله و برکاته»، شما هم بگویید: «علیک السلام و رحمة‌الله و برکاته». این طرز پاسخ، واجب است؛ زیرا الله متعال می‌فرماید: ﴿أَوۡ رُدُّوهَآ؛ [=یا همانندِ آن را پاسخ دهید.]

اگر سلام‌کننده بگوید: «السلام علیک»، و شما در پاسخ بگویید: «علیک السلام و رحمة‌الله»؛ این، بهتر و افضل است؛ اما واجب نیست. واجب، این است که همانندِ سلامش را جواب دهید. این‌که الله متعال فرموده است: ﴿بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ بدین معناست که از لحاظ نوع و نیز کمیت و کیفیت، بهتر از سلامش را جواب دهید. لذا اگر سلام‌کننده بگوید: «السلام علیک»، و شما در پاسخ بگویید: «خوش آمدید» یا «زنده باشید، بفرمایید»؛ این، نه کافی‌ست و نه جواب سلام به‌شمار می‌آید؛ اگرچه هزار بار تکرارش کنید؛ بلکه چون جواب سلامش را نداده‌اید، گنهکارید. هنگامی‌که او به شما می‌گوید: «السلام علیک»، در حقیقت ضمنِ خوشامدگویی و شادباش، برای شما دعای سلامتی می‌کند. اما بسنده کردن شما به گفتنِ «خوش آمدید»، خوش‌آمدگوییِ بدونِ دعاست و شما در جواب سلام، باید هم در نوعِ آن و هم در مقدارِ آن، بهتر پاسخ دهید؛ یا حداقل، همانندِ آن را پاسخ بگویید. اگر سلام‌کننده بگوید: «السلام علیک و رحمة‌الله»، جایز نیست که شما به گفتن «علیک السلام» بسنده نمایید؛ زیرا سلامِ شما در پاسخِ وی، نه بهتر و بیش‌تر از سلامِ اوست و نه همانندِ آن. حداقل باید همانندِ سلامی که به شما گفته است، جواب سلامش را بدهید. کیفیت و چگونگی سلام نیز همین حکم را دارد؛ یعنی اگر با صدای رسا و بلند به شما سلام گفت، شما نیز باید همین‌گونه جواب سلامش را بدهید و درست نیست که پاسخ سلامش را با صدای آهسته بدهید. هم‌چنین اگر هنگامِ سلام کردن، صورتش را به‌طور کامل به سوی شما گرداند و شما ضمنِ جوابِ سلامش، صورتِ خود را از او بگردانید، این، نقص به‌شمار می‌آید و در حقیقت، جواب سلامش را به‌خوبی نداده‌اید؛ چه رسد به این‌که جوابی بهتر از سلامش داده باشید.

از ظاهرِ این آیه‌ی کریمه چنین برمی‌آید که اگر کافری به شما سلام کند و به‌روشنی به شما «السلام علیک» بگوید، اشکالی ندارد که در پاسخش بگویید: «وعلیک السلام». اگرچه پیامبرr فرموده است: «إِذَا سَلَّمَ عَلَیْکُمْ أَهْلُ الْکِتَابِ فَقُولُوا وَعَلَیْکُمْ».= «آن‌گاه که اهل کتاب به شما سلام می‌کنند، شما بگویید: وعلیکم». یعنی نگویید: «وعلیکم السلام». پیامبرr خود سببش را در همین حدیث بیان نموده و فرموده است: «إنَّ الْیَهُودَ إذَا سَلَّمُوا یَقُولُونَ: السَّامُ عَلَیْکُمْ».([4]) یعنی: «یهودیان هنگامی که سلام می‌کنند، می‌گویند: السَّامُ عَلَیْکُمْ». [«السَّامُ عَلَیْکُمْ» یعنی: مرگ بر شما.] لذا رسول‌اللهr فرمود: «شما بگویید: وعلیکم»؛ یعنی: در پاسخشان بگویید که مرگ بر خودتان. از این حدیث چنین برداشت می‌کنیم که اگر اهل کتاب به ما بگویند: «السلام علیکم»، ایرادی ندارد که در پاسخشان بگوییم: «وعلیکم السلام»؛ زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٖ فَحَیُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآ                [النساء : ٨٦]      

و هنگامی که به شما سلام می‌گویند، بهتر یا همانند آن پاسخ دهید.

***

849- وَعَن عبد الله بن عمرو بن العاص$ أنَّ رجلاً سَأَلَ رسولَ اللهr أیُّ الإْسلام خَیْرٌ؟ قال: «تُطْعِمُ الطَّعَامَ، وَتَقْرَأُ السَّلامَ عَلَى مَنْ عَرَفْتَ وَمَنْ لَمْ تَعْرِفْ». [متفق علیه]([5])

ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص$ می‌گوید: شخصی از رسول‌اللهr سؤال کرد: بهترین ویژگی اسلامی چیست؟ فرمود: «این‌که- به دیگران- خوراک بدهی و به هر مسلمانی که می‌شناسی و نمی‌شناسی، سلام کنی».

شرح

پیش‌تر درباره‌ی آیاتی که مؤلف/ در این باب ذکر کرده است، سخن گفتیم؛ وی سپس چند حدیث در این باب آورده است؛ از جمله حدیث عبدالله بن عمرو بن عاص$ که می‌گوید: از رسول‌اللهr سؤال شد: بهترین ویژگی اسلامی چیست؟

صحابهy با پرسیدن چنین پرسش‌هایی تنها در پیِ کسب علم نبودند؛ بلکه قصدِ عمل داشتند. لذا همین‌که پیامبرr آنان را به سوی یکی از ویژگی‌های اسلامی رهنمون می‌شد، برای عملِ به آن می‌شتافتند. از این‌رو زیبنده‌ است که هرگاه کسی از یک عالِم سؤالی می‌پرسد، در قلبش نیت نماید که اگر عالِم، او را به‌سوی کار نیکی رهنمون شود، به آن عمل کند. چنان‌که روش صحابهy این‌گونه بود. پس، قصدِ پرسش‌گر نباید ارزیابیِ سطحِ علمیِ عالِم باشد. پیامبرr در بیان بهترین ویژگیِ اسلامی فرمود: «این‌که- به دیگران، یعنی به نیازمندان- خوراک بدهی». البته خانواده و زیردستانِ انسان، اولویت دارند و تأمین غذای مورد نیازشان و غذا دادن به آن‌ها، هم صدقه محسوب می‌شود و هم رعایت حقوق خویشاوندی؛ و از غذا دادن به بیگانگان (=غیرخویشاوندان)، برتر می‌باشد. زیرا غذا دادن به خانواده، یک واجب و وظیفه‌ی شرعی‌ست و غذا دادن به دیگران، مستحب می‌باشد. ناگفته پیداست که واجب در نزد الله متعال از مستحب، پسندیده‌تر است. همان‌گونه که در حدیث قدسی آمده است: «مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ عَبْدِی بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ».([6]) یعنی: «محبوب‌ترین چیز نزد من که بنده‌ام با آن به من تقرب و نزدیکی می‌جوید، اعمالی‌ست که بر او فرض کرده‌ام». برخی از مردم مخارجِ خانواده‌ی خود را تأمین می‌کنند؛ اما توجه ندارند که این عمل مایه‌ی تقرب و نزدیکی به اللهU می‌باشد. ولی وقتی ریالی به یک بینوا یا نیازمند می‌دهند، با صدقه دادن آن یک ریال، احساس می‌کنند که به اللهU نزدیکی جسته‌اند؛ در صورتی که غذا دادن به خانواده به‌عنوانِ یک واجب شرعی، هم برتر است و هم پاداش بیش‌تری دارد. لذا غذا دادن به خانواده و تأمین نیازهای مشروعشان، یکی از بهترین ویژگی‌های اسلامی‌ست.

پیامبرr فرمود: «...و به هر مسلمانی که می‌شناسی و نمی‌شناسی، سلام کنی». شاهدِ موضوع، همین بخشِ حدیث است؛ لذا به هر مسلمانی- چه او را بشناسید و چه نشناسید- بگویید: «السلام علیک». نباید به سلام کردن به آشنایان بسنده کنید؛ بلکه بکوشید به هر مسلمانی که می‌شناسید و نمی‌شناسید، سلام نمایید؛ زیرا این، هم ثواب دارد و هم در میانِ دو طرف، محبت و الفت ایجاد می‌کند. همان‌گونه که پیامبرr فرموده است: «وَالله لا تَدْخُلُوا الجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا، ولا تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا، أَفَلا أُخْبِرُکُمْ بِشَیءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوه تَحَابَبْتُم؟ أَفْشُوا السَّلامَ بینَکم». یعنی: «سوگند به الله که وارد بهشت نمی‌شوید تا این‌که ایمان داشته باشید و ایمان ندارید مگر زمانی که یک‌دیگر را دوست بدارید؛ آیا شما را به کاری راهنمایی نمایم که اگر انجامش دهید، یک‌دیگر را دوست خواهید داشت؟ سلام گفتن به یک‌دیگر را در میان خود رواج دهید». لذا کسی که فقط به آشنایان خود سلام می‌کند، از خیر و نیکیِ فراوانی محروم می‌گردد؛ چراکه ممکن است ده‌ها نفر از کنارش بگذرند و او، فقط یکی از آن‌ها را بشناسد. اما کسی که به آشنا و ناآشنا سلام می‌کند، هم از اجر و پاداش بیش‌تری برخوردار می‌شود و هم با مسلمانانِ بیش‌تری اُنس و الفت می‌یابد. البته اگر کسی که از کنارش عبور می‌کنید، کافر است، به او سلام نکنید؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «لا تَبْدَءُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى بِالسَّلامِ».([7]) یعنی: «شما، آغازگر سلام کردن به یهود و نصارا نباشید». روشن است که سایرِ کافران، از جمله: سیک‌ها، مشرکان و کمونیست‌ها، از یهود و نصارا بدتر و پلیدترند. لذا به هیچ کافری و نیز به افرادی که آشکارا مرتکب فسق و معصیت می‌شوند، سلام نکن؛ البته در صورتی که در ترک سلام کردن به فاسقان، مصلحتی وجود داشته باشد. به عبارت دیگر اگر سلام نکردن شما به یک فاسق، سبب می‌شد که به‌خود بیاید و دست از فسق و گناه بکشد و به‌سوی الله باز گردد، به او سلام نکنید تا سلام نکردنِ شما به او، چنین نتیجه‌ی خوبی در پی داشته باشد. اما اگر سلام نکردن شما به یک مسلمانِ فاسق چنین نتیجه‌ای نداشت و حتی باعث می‌شد که کینه‌ی شما را به دل بگیرد و به کار ناروای خود ادامه دهد و نصیحت شما را نپذیرد، همان بهتر که به او سلام کنید تا از شرّش درامان باشید.

بنا بر آن‌چه گذشت، دریافتیم که مردم سه دسته‌اند:

1-   دسته‌ی نخست: فاسقانی که آشکارا مرتکب گناه و معصیت می‌شوند؛ به چنین کسانی سلام کنید، مگر آن‌که در سلام نکردن شما به آن‌ها مصلحتی مانند به‌خود آمدن و توبه کردن آن ها وجود داشته باشد.

2-   دسته‌ی دوم: کافران هستند که سلام کردن به آن‌ها درست نیست؛ البته کافری به شما سلام کند، جوابِ سلامش را بدهید.

3-   دسته‌ی سوم: مسلمانانی هستند که آشکارا گناه و معصیت نمی‌کنند و شما فسق و فجوری از آن‌ها سراغ ندارید. بکوشید که شما آغازگرِ سلام کردن به چنین مسلمانانی باشید؛ زیرا پیامبرr که برترین آفریده‌ی الاهی بود، همین‌که مسلمانی را می‌دید، به او سلام می‌کرد. خود فرموده است: «لایَحِلُّ لِمؤمنٍ أَنْ یَهْجُرَ أَخَاهُ فَوْقَ ثَلاثٍ، یَلْتَقِیَانِ فَیُعْرِضُ هَذَا، وَیُعْرِضُ هَذَا، وَخَیْرُهُمَا الَّذِی یَبْدَأُ بِالسَّلامِ».([8]) «برای هیچ مؤمنی، جایز نیست که بیش از سه شبانه‌روز، با برادر مسلمانش، قهر باشد؛ به‌طوری که وقتی همدیگر را می‌بینند، از هم روی می‌گردانند. و بهترینشان، کسی‌ست که سلام (و آشتی) را آغاز می‌کند». و در حدیث موردِ بحثمان آمده است: «بهترین ویژگی اسلامی این است ‌که به هرکه می‌شناسی و نمی‌شناسی، سلام کنی».

***

850- وعن أبی هریرةt عَنِ النَّبِیِّr قال: «لَمَّا خَلَقَ الله آدمr قال: اذْهَبْ فَسَلِّمْ عَلَى أُولئِکَ -نَفَرٍ مِنَ الَمَلاَئکة جُلُوسٌ- فاسْتمعْ مَا یُحَیُّونَکَ فَإنَّها تَحیَّتُکَ وَتَحِیَّةُ ذُرِّیَّتِک. فقال: السَّلام عَلَیْکُمْ، فقالوا: السَّلامُ عَلَیْکَ وَرَحْمةُ الله، فَزادُوه: وَرَحْمةُ الله». [متفق علیه]([9])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «آن‌گاه که الله، آدمr را آفرید، به او فرمود: برو و به آن‌ها -گروهی از فرشتگان که نشسته بودند- سلام کن و گوش بده که چه جوابی به تو می‌دهند؛ زیرا این، (روشِ) سلامِ تو و فرزندان توست. آدم(u نزدشان رفت و) گفت: «السلام علیکم». فرشتگان پاسخ دادند: «السَّلامُ عَلَیْکَ وَرَحْمةُ الله»؛ و عبارتِ «وَرَحْمةُ الله» را به آن افزودند.

شرح

مؤلف/ روایتی بدین مضمون نقل کرده است که ابوهریرهt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «هنگامی‌که الله آدم را آفرید، به او فرمود: برو و به آن‌ها -گروهی از فرشتگان که نشسته بودند- سلام کن و گوش بده که چه جوابی به تو می‌دهند؛ زیرا این، (روشِ) سلامِ تو و فرزندان توست. آدم(u نزدشان رفت و) گفت: «السلام علیکم». فرشتگان پاسخ دادند: «السَّلامُ عَلَیْکَ وَرَحْمةُ الله»؛ و عبارتِ «وَرَحْمةُ الله» را به آن افزودند.

این حدیث، نشان‌گر این است که:

1-   انسان، موجودی است که اللهU او را از عدم آفرید و انسان پیش از آن، چیزی درخورِ ذکر نبود؛ همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ حِینٞ مِّنَ ٱلدَّهۡرِ لَمۡ یَکُن شَیۡ‍ٔٗا مَّذۡکُورًا ١ [الإنسان: ١] 

به‌راستی مدت‌زمانی بر انسان گذشت که چیزی درخورِ ذکر نبود.

آری! این بشر پیش‌تر هیچ نبود و الله متعال او را برای حکمتی بزرگ پدید آورد. از این‌رو آن‌گاه که الله متعال به فرشتگان خبر داد که جانشینی در زمین می‌گمارد، فرشتگان گفتند: ﴿ã@yèøgrBr&فِیهَا مَن یُفۡسِدُ فِیهَا وَیَسۡفِکُ ٱلدِّمَآءَ وَنَحۡنُ نُسَبِّحُ بِحَمۡدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَۖ قَالَ إِنِّیٓ أَعۡلَمُ مَا لَا تَعۡلَمُونَtbqßJn=÷ès? یعنی: «آیا کسی را در زمین قرار می­دهی که در آن فساد می­کند و خون به راه می­اندازد؟ و ما، تو را به‌پاکی می­ستاییم و تو را به بزرگی یاد می­کنیم. (الله) فرمود: من، حقایقی می­دانم که شما نمی­دانید». بدین‌سان الله متعال، جنسِ بشر را آفرید و پیامبران و فرستادگانی از میانِ آنها برانگیخت و صدیقان، شهیدان و صالحانی در میانشان قرار داد.

2-   فرشتگان، دارای جسم‌اند و ارواحی بدون پیکر نیستند؛ زیرا نشسته بودند و این، نشان می‌دهد که دارای جسم هستند. هم‌چنین پیامبرr جبرئیلu را با شکل و قیافه‌ی اصلی‌اش که ششصد بال دارد و افق را گرفته بود، مشاهده فرمود. الله متعال می‌فرماید:

﴿جَاعِلِ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ رُسُلًا أُوْلِیٓ أَجۡنِحَةٖ مَّثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَ            [فاطر: ١] 

(ذاتی که) فرشتگان را پیام‌آور و دارای بال‌های دوگانه، سه‌گانه و چهارگانه قرار داده است.

لذا فرشتگان دارای جسم‌اند؛ گرچه الله متعال آن‌ها را از چشمان ما پنهان ساخته و جهانشان را جهانی نهان قرار داده است. همان‌گونه که جن‌ها نیز دارای جسم‌ هستند؛ اما از نگاهِ ما پنهان‌اند و در جهانی نهان زندگی می‌کنند. البته فرشتگان گاه به صورتِ انسان، ظاهر می‌شوند؛ چنان‌که جبرئیلu یک‌بار در شکل و قیافه‌ی «دحیه‌ی کلبی» نزد پیامبرr آمد و باری دیگر در شکل و قیافه‌ی مردی غریب و ناآشنا که نه آثار سفر بر او نمایان بود و نه صحابهy او را می‌شناختند؛ بلکه لباس‌های سفید و موهای سیاهی داشت. وی در آن شکل و قیافه روبه‌روی پیامبرr نشست و از ایشان درباره‌ی اسلام، ایمان، احسان و زمانِ برپا شدن قیامت و نشانه‌های آن سؤال کرد.

از این حدیث هم‌چنین درمی‌یابیم که:

1-   سنت است: اگر طرفِ مقابل که به او سلام می‌کنیم، یک نفر است، برای سلام کردن عبارتِ «السلام علیک» را به‌کار بریم و اگر چند نفر بودند، بگوییم: «السلام علیکم».

2-   در این حدیث بدین نکته اشاره شده است که فرشتگان به فرمانِ الله متعال روش سلام کردن را به آدمu آموختند. چنان‌که الله متعال به آدم فرمود: «این، (روشِ) سلامِ تو و فرزندان توست». البته به‌ظاهر در سخن فرشتگان در جوابِ سلام آدمu، این اشکال وجود دارد که گفتند: «السَّلامُ عَلَیْکَ وَرَحْمةُ الله»؛ در صورتی که باید خبر را مقدم می‌داشتند و می‌گفتند: «عَلَیْکَ السَّلامُ وَرَحْمةُ الله». پاسخِ این اشکال در دو مورد خلاصه می‌شود: یا فرشتگان می‌خواستند روش سلام کردن را به آدم بیاموزند، نه روش جوابِ سلام را؛ و یا شریعت بر خلافِ روش فرشتگان، بدین نکته رهنمون شده است که در جواب سلام، خبر را مقدم قرار دهیم و بگوییم: «عَلَیْکَ السَّلامُ وَرَحْمةُ الله».

3-   بهتر است که انسان در جوابِ سلام، عبارتِ «وَرَحْمةُالله» را به سلامِ سلام‌کننده اضافه کند؛ زیرا فرشتگان، همین کار را کردند. الله متعال نیز می‌فرماید: ﴿فَحَیُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ؛ یعنی: «بهتر از آن را پاسخ دهید». به عبارتِ دیگر: جواب سلام باید از خودِ سلام، بهتر یا لااقل، همانند سلام باشد: ﴿أَوۡ رُدُّوهَآ؛ یعنی: «یا همانندِ آن را پاسخ دهید».

***

851- وعن أبی عُمارة البراء بن عازبٍ$ قال: أَمَرَنا رسولُ اللهr بِسَبعٍ: «بِعَیادَةِ الَمرِیضِ، وَاتِّباع الجَنائزِ، وَتشْمیتِ العَاطس، ونصرِ الضَّعِیفِ، وَعَوْنِ الْمَظْلومِ، وإفْشاءِ السَّلام، وإبرارِ الْمُقْسِمِ». [متفق علیه؛ این، لفظِ یکی از روایت‌های بخاری‌ست.]([10])

ترجمه: ابوعُماره، براء بن عازب$ می گوید: رسول‌اللهr ما را به انجامِ هفت کار فرمان داد: «عیادتِ بیمار، تشییع جنازه، دعای خیر (و گفتن یرحمک‌الله) در جواب کسی که عطسه می‌زند، کمک کردن به ناتوان، یاری رساندن به مظلوم، ترویج و آشکار نمودنِ سلام، و عملی ساختنِ سوگندِ کسی که سوگند یاد می‌کند».

852- وعن أبی هریرةt قال: قال رسولُ اللهr: «لا تَدْخُلُوا الجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا وَلا تُؤمِنوا حَتى تحَابُّوا، أَوَلا أدُلُّکُمْ عَلَى شَئٍ إذا فَعَلْتُمُوهُ تَحاَبَبْتُم؟ أفْشُوا السَّلام بَیْنَکُم». [روایت مسلم]([11])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «وارد بهشت نمی‌شوید تا این‌که ایمان داشته باشید و ایمان ندارید مگر زمانی که یک‌دیگر را دوست بدارید؛ آیا شما را به کاری راهنمایی کنم که اگر انجامش دهید، یک‌دیگر را دوست خواهید داشت؟ سلام گفتن به یک‌دیگر را در میان خود رواج دهید».

853- وعن أبی یوسف عبد الله بن سلامt قال: سمعتُ رسولَ اللهr یقول: «یَا أیُّهَا النّاسُ أفْشُوا السَّلامَ، وَأطْعِمُوا الطَّعَامَ، وَصِلُوا الأْرحامَ، وَصَلُّوا والنَّاس نیامٌ، تَدْخُلوا الْجَنَّة بِسَلامٍ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح می‌باشد].([12])

ترجمه: ابویوسف، عبدالله بن سلامt می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «ای مردم! سلام گفتن را رواج دهید؛ -به نیازمندان- غذا دهید؛ پیوند خویشاوندی را به‌جای آورید؛ و شب‌هنگام، در حالی که مردم خوابیده‌اند، نماز بخوانید تا به‌سلامتی([13]) وارد بهشت شوید».

854- وعن الطُّفَیل بن أُبَیِّ بن کعب أَنَّهُ کان یَأْتِی عبدَ الله بْنَ عُمَرَ فَیَغْدُو مَعَهُ إلى السُّوقِ، قَالَ: فإذا غَدَوْنَا إلى السُّوقِ لَمْ یَمُرَّ عبدُ الله عَلَی سَقَّاطٍ وَلاَ صاحِبِ بیعَة وَلا مِسْکینٍ وَلا أحد إلا سَلّم عَلیه، قال الطُّفیل: فَجِئْتُ عبدَ الله بنَ عُمرَ یَوْماً فاستَتْبَعَنِی إلى السُّوقِ فقُلْت لَه: ما تَصْنعُ بالسوقٍ وأنْتَ لا تَقِفُ عَلى البَیْع وَلا تَسْألُ عَنِ السِّلَعِ وَلا تَسُومُ بِهَا وَلا تَجلسُ فی مجالس السّوق؟ وأقولُ اجْلسْ بنا ههُنا نَتَحدَّث، فقال یا أبا بَطْن -وَکانَ الطُّفَیلُ ذَا بَطْن- إنَّما نَغُدو منْ أجْل السَّلام نُسَلِّمُ عَلَى مَنْ لَقِیناهُ. [روایت مالک فی موطأ با إسناد صحیح]([14])

ترجمه: از طفیل بن اُبَیّ بن کعب می‌گوید روایت است که وی نزد عبدالله بن عمر$ می‌آمد و صبح‌هنگام با او به بازار می‌رفت. - طفیل- می‌گوید: وقتی به بازار می‌رفتیم، عبدالله بر هیچ خرده‌فروش، خریدار و فروشنده، بینوا و هیچ‌کسِ دیگری نمی‌گذشت، مگر این‌که به او سلام می‌کرد. طفیل می‌گوید: روزی نزد عبدالله بن عمر$ آمدم. وی از من خواست که با او به بازار بروم. به او گفتم: تو را با بازار چه‌کار؟! نه معامله‌ای می‌کنی؛ نه نرخِ کالاها را می‌پرسی و نه کالایی را به فروش می‌گذاری و نه در مجالسِ بازار می‌نشینی! می‌گویم: این‌جا بنشینیم و با هم سخن بگوییم. عبداللهt - به طفیل که شکمِ بزرگی داشت- گفت: ای ابابطن (=شکم‌گُنده)! ما تنها به‌خاطر سلام کردن - به بازار- می‌رویم و به هر کسی که برخورد می‌کنیم، سلام می‌گوییم.

شرح

این احادیث درباره‌ی فضیلتِ سلام و ترویج و آشکار ساختنِ آن است و پیش‌تر درباره‌ی این احادیث سخن گفتیم: حدیث براء، و ابوهریره و عبدالله بن سلامy و دیگر، نیازی به تکرارِ سخن نیست.

اما حدیث طفیل بن ابی بن کعب؛ وی داستانی را ذکر کرده که با عبدالله بن عمر$ داشته است. روزی عبدالله بن عمر$ طفیل را با خود به بازار برد و به مغازه‌داری که می‌رسید و از کنارِ هر رهگذری که عبور می‌کرد، - چه او را می‌شناخت و چه نمی‌شناخت- به او سلام می‌گفت. روزی طفیل نزد عبداللهt رفت؛ عبدالله به طفیل گفت: بیا تا با هم به بازار برویم. طفیل گفت: در بازار چه‌کار می‌کنی؟! تو که نه چیزی می‌خَری و نه چیزی می‌فروشی! پس این‌جا بنشین تا با هم سخن بگوییم. عبداللهt فرمود: تنها از این جهت به بازار می‌رویم که به مردم سلام بگوییم؛ زیرا سلام کردن و ترویج آن، یکی از اسباب و زمینه‌های ورود انسان به بهشت است. همان‌گونه که ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «لا تَدْخُلُوا الجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا، ولا تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا، أَفَلا أُخْبِرُکُمْ بِشَیءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوه تَحَابَبْتُم؟ أَفْشُوا السَّلامَ بینَکم». یعنی: «وارد بهشت نمی‌شوید تا این‌که ایمان داشته باشید و ایمان ندارید مگر زمانی که یک‌دیگر را دوست بدارید؛ آیا شما را به کاری راهنمایی نمایم که اگر انجامش دهید، یک‌دیگر را دوست خواهید داشت؟ سلام گفتن به یک‌دیگر را در میان خود رواج دهید». هم‌چنین وقتی انسان به گروهی سلام می‌کند و می‌گوید: «السلام علیکم» یا آن‌گاه که به یک نفر سلام می‌دهد و می‌گوید: «السلام علیک»، در برابرِ سلامش، ده نیکی برایش نوشته می‌شود و اگر به ده نفر سلام کند، صد نیکی برایش ثبت می‌شود؛ و این، از خرید و فروش بهتر است. از این‌رو عبدالله بن عمر$ به بازار می‌رفت تا به مردم سلام کند؛ چراکه کسی به خانه‌اش نمی‌رفت یا شمارِ کسانی که به خانه‌اش می‌رفتند، خیلی کم‌تر از ‌افرادی بود که در بازار می‌دید و به آنان سلام می‌گفت. این‌جاست که درمی‌یابیم: شایسته است که انسان، از کثرتِ سلام کردن خسته و رنجور نشود. لذا اگر در مسیرِ رفتن به مسجد صد نفر را دیدید، به آن‌ها سلام کنید تا بدین‌سان به هزار نیکی، دست یابید. این، نعمتِ بسیار بزرگی‌ست.

این روایت، نشان‌گر اشتیاقِ فراوانِ سلف صالح به کسبِ نیکی‌هاست و نشان می‌دهد که آن‌ها بر خلافِ دوران ما، در کسب نیکی کوتاهی نمی‌کردند. ابن‌عمر$ یکی از افرادی بود که بیش‌ترین علاقه را به انجام کارهای نیک داشتند؛ باری ابوهریرهt برای ابن‌عمر$ حدیثی از پیامبرr بیان کرد که «هرکس در تشییع جنازه‌ای شرکت کند، به‌اندازه‌ی یک قیراط پاداش می‌یابد و اگر تا خاک‌سپاریِ میّت صبر نماید، پاداش دو قیراط برایش ثبت می‌شود». از رسول‌اللهr پرسیدند: ای رسول‌خدا! دو قیراط چه‌قدر است؟ فرمود: «مِثْلُ الْجَبَلَیْنِ الْعَظِیمَیْنِ: أَصْغَرُهُمَا مِثْلُ أُحُدٍ».([15]) یعنی: «همانندِ دو کوه بزرگ که کوچک‌ترین آن‌ها، مانندِ "کوه احد" است».

ابن‌عمر$ پس از شنیدنِ این حدیث، فرمود: «پس ما، تا کنون قیراط‌های فراوانی را از دست داده‌ایم». و از آن پس، از مرگِ هر مسلمانی که آگاه می‌شد، در تشییع جنازه‌اش شرکت می‌کرد. همه‌ی سلف صالح این‌گونه بودند و از هر عمل نیکی که اطلاع می‌یافتند، به انجامِ آن مبادرت می‌ورزیدند. از الله متعال می‌خواهیم که همه‌ی ما را در شمارِ کسانی قرار دهد که به سوی نیکی‌ها می‌شتابند؛ به‌یقین الله بر هر کاری تواناست.

اما این که عبدالله بن عمر$ به طفیل که شکمِ بزرگی داشت، «شکم‌گُنده» گفت، از روی شوخی و صمیمیت بود؛ نه از روی تمسخر یا بدین قصد که خواسته باشد او را به‌خاطر شکمِ بزرگش به‌ریشخند بگیرد. همان‌گونه که پیامبرr به ابوهریرهt فرمود: «یا ابا هر!»

***




([1]) صحیح بخاری، ش: (831، 6130، 6328)؛ و مسلم، ش: 402 به‌روایت: عبدالله بن مسعودt.

([2]) ر.ک: حدیث شماره‌ی 383 همین کتاب. [مترجم].

([3]) اشاره‌ای است به این حدیث که رسول‌اللهr فرموده است: «الْمُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِ کَالْبُنْیَانِ یَشُدُّ بَعْضُهُ بَعْضًا». [صحیح بخاری، ش: (481، 2446، 6027)] مترجم.

([4]) صحیح بخاری، ش: 6928؛ و مسلم، ش: 2164.

([5]) صحیح بخاری، ش: 12؛ و صحیح مسلم، ش: 39. [این حدیث، پیش‌تر به‌شماره‌ی 555 گذشت. (مترجم)]

([6]) صحیح بخاری، ش: 6502، به‌نقل از ابوهریرهt.

([7]) صحیح مسلم، ش:2167 به‌نقل از ابوهریرهt.

([8]) صحیح بخاری، ش6077؛ و صحیح مسلم، ش: 2560 به‌نقل از ابوایوب انصاریt.

([9]) صحیح بخاری، ش: (3326، 6227)؛ و صحیح مسلم، ش: 2841.

([10]) صحیح بخاری، ش: (1239، 6222)؛ و صحیح مسلم، ش: 2066. [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 244 ذکر شد. (مترجم)]

([11]) صحیح مسلم، ش: 54. . [این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 383 ذکر شد. (مترجم)]

([12]) صحیح الجامع، ش: 7865؛ السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 569؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/ ش: 2019.

([13]) یعنی بدون هیچ رنجی، با سلام و استقبالِ گرمِ فرشتگان، وارد بهشت شوید. (مترجم)

([14]) صحیح الأدب المفرد، از آلبانی/ ش: 770.

([15]) صحیح بخاری، ش: 1325؛ و مسلم، ش: 945 به‌نقل از ابوهریرهt.

130- باب: خواب و مسایل مربوط به آن

130- باب: خواب و مسایل مربوط به آن

الله متعال می‌فرماید:

﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦ مَنَامُکُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ                              [الروم: ٢٣]      

و از نشانه‌‌های او، خوابیدن شما در شب و روز است.

 

842- وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَt قال: سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِr یَقُولُ: «لَم یَبْقَ مِنَ النُبُوَّة إلا الْمبُشِّراتُ». قالوا: وَمَا المُبشِّراتُ؟ قال: «الُّرؤْیَا الصَّالِحةُ». [روایت بخاری]([1])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «از نبوت چیزی جز بشارت‌ها باقی نمانده است». گفتند: منظور از بشارت‌ها چیست؟ فرمود: «خواب‌های خوب».

843- وَعَنْهُ أَنَّ النَّبِیَّr قال: «إذَا اقْتَرَبَ الزَّمَانُ لَمْ تَکَدْ رُؤْیَا الُمؤْمِنِ تَکذبُ، وَرُؤْیَا المُؤْمِنِ جُزْءٌ منْ ستَّةٍ وَأرْبَعیَنَ جُزْءًا مِنَ النُبُوةِ». [متفق علیه]([2])

وفی روایةٍ: «أصْدَقُکُم رُؤْیَا، أصْدُقکُم حَدیثًا».

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «نزدیک قیامت، کم‌تر اتفاق می‌افتد که خواب مؤمن دروغ از آب درآید؛ خواب مؤمن، بخشی از چهل و شش بخش نبوت است».

و در روایتی آمده است: «آن‌کس از شما که خوابش صادق‌تر است، راست‌گوتر است».

844- وَعَنْهُ قَالَ: قَالَ رسولُ اللّهِr: «مَنْ رَآنِی فِی الْمنَامِ فَسَیَرَانِیِ فی الْیَقَظَةِ أوْ کأنَّمَا رآنِی فی الیَقَظَةِ لا یَتَمثَّلُ الشَّیْطانُ بِی». [متفق علیه]([3])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکس مرا در خواب ببیند، در بیداری نیز مرا خواهد دید یا گویا مرا در بیداری دیده است؛ شیطان خودش را شبیهِ من نمی‌سازد».

845- وَعَنْ أَبِی سعیدٍ الْخُدریِّt أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِیَّr یقول: «إذا رَأى أَحدُکُم رُؤْیَا یُحبُّهَا فَإنَّما هِیَ مِنَ اللّهِ تَعَالَى فَلیَحْمَدِ اللّهَ عَلَیْهَا وَلْیُحُدِّثْ بِهَا.

وفی روایةٍ: فَلاَ یُحَدِّثْ بِهَا إلاَّ مَنْ یُحِبُّ وَإذا رأى غَیْرَ ذَلِکَ مِمَّا یَکْرَهُ فَإِنَّمَا هِیَ مِنَ الشَّیْطانِ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ شَرِّهَا وَلا یَذکُرْها لأَحَدٍ فَإِنَّهَا لا تَضُرُّهُ». [متفق علیه]([4])

ترجمه: از ابوسعید خدریt روایت است که وی از پیامبرr شنید که می‌فرمود: «هرگاه یکی از شما خوابی دید که از آن خوشَش می‌آید، بداند که آن خواب، از سوی الله است و باید آن را برای دیگران- بازگو کند».

و در روایتی آمده است: «آن را تنها برای کسی که دوستش دارد، بازگو نماید؛ و اگر خوابی دید که خوشَش نمی‌آید، بداند که آن خواب از سوی شیطان است و باید از شرّ آن - به الله- پناه ببرد و آن را برای هیچ‌کس تعریف نکند. چراکه این خواب، زیانی به او نمی‌رساند».

شرح

مؤلف، نووی/ می‌گوید: «باب: خواب و مسایل مربوط به آن».

وقتی انسان می‌خوابد، روحش از کالبدش جدا می‌شود؛ اما این، مرگ یا وفات کوچک است. همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یَتَوَفَّىٰکُم بِٱلَّیۡلِ وَیَعۡلَمُ مَا جَرَحۡتُم بِٱلنَّهَارِ ثُمَّ یَبۡعَثُکُمۡ فِیهِ لِیُقۡضَىٰٓ أَجَلٞ مُّسَمّٗىۖ        [الأنعام: ٦٠]     

و او ذاتی‌ست که شب‌هنگام شما را در مرگِ خواب فرو می­برد و از اعمالی که در روز انجام می­دهید، آگاه است و سپس شما را در روز، بلند می­کند تا مُهلت مشخص به سرآید.

و می‌فرماید:

 

﴿ٱللَّهُ یَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِینَ مَوۡتِهَا وَٱلَّتِی لَمۡ تَمُتۡ فِی مَنَامِهَا       [الزمر: ٤٢]      

الله، جان‌ها را هنگام مرگشان می‌گیرد و نیز جانی را که نمرده، به‌هنگام خوابِ آن قبض می‌کند.

خواب، وفات یا مرگِ کوچک است که در آن هنگام، روح از تن جدا می‌شود و به جایی که الله بخواهد، می‌رود. از این‌رو یکی از اذکار خواب اینست که می‌گوییم: «اللّهمَّ بِکَ وَضَعْتُ جَنْبِی، وَبِکَ أَرْفَعُهُ، إِنْ أَمْسَکْتَ نَفْسِی، فَاغْفِرْ لَهَا وَارْحَمْهَا، وَإِنْ أَرْسَلْتَهَا فَاحْفَظْهَا بِمَا تَحْفَظُ بِهِ عِبَادَکَ الصَّالِحِینَ».([5])

در هنگامِ خواب که روح از کالبد جدا می‌شود، انسان خواب می‌بیند؛ خواب بر سه گونه است: خواب نیک، خواب بد یا کابوس، و خوابِ بی‌معنا یا خوابی که نتیجه‌ی بازی و وسوسه‌ی شیطان یا مسایل روانی‌ست یا انگیزه‌های دیگری دارد.

نوع اول: خواب نیک، یعنی خوابی که انسان از آن خوشَش می‌آید؛ خواب خوب از سوی اللهU و نعمتی‌است که اللهU به انسان عطا می‌کند و چیزی را که دوست دارد یا از آن خوشَش می‌آید، در خواب به او نشان می‌دهد؛ زیرا انسان از دیدن چیزی که دوست دارد، سرِحال و بانشاط می‌گردد. خواب نیک، بشارت یا مژده‌ای از سوی الله متعال است. به عبارت دیگر، خواب خوبی که مؤمن می‌بیند یا دیگران برایش می‌بینند، نوید یا مژده‌ای زودهنگام برای مؤمن به‌شمار می‌آید. از این‌رو پیامبرr فرمود: «از نبوت چیزی جز بشارت‌ها باقی نمانده است»؛ یعنی خواب‌های خوبی که مؤمن، خود می بیند یا دیگران برای او می‌بینند. این، بشارت و نویدِ خیر است و از سوی اللهU می‌باشد.

نوع دوم: خوابِ بد (خواب پریشان)؛ یعنی خوابی که انسان از آن خوشَش نمی‌آید و از سوی شیطان است؛ شیطان، چیزهایی در خواب انسان می‌آورَد که برای انسان، رنج‌آور است. دوایش، اینست که انسان از شر شیطان و از شرِ خوابِ بد، به الله پناه ببرد و خواب بد را برای کسی بازگو نکند و مشتاق تعبیرِ آن نباشد؛ زیرا برخی از مردم همین‌که خواب بدی می‌بینند، دوست دارند تعبیرش را بدانند؛ لذا نزدِ تعبیرکنندگانِ خواب می‌روند یا به کتاب‌های تعبیر خواب مراجعه می‌کنند تا تعبیر خوابشان را پیدا کنند. در صورتی که اگر خوابی را بد تعبیر کنند، چه‌بسا تعبیرِ آن، به واقعیت می‌پیوندد. اما اگر انسان از شر شیطان و خواب بدی که دیده است، به اللهU پناه ببرد و خوابش را برای کسی بازگو نکند، خواب بد، زیانی برایش نخواهد داشت. یعنی به‌سادگی می‌توان از شر خواب بد نجات یافت؛ زیرا دارویش، آسان است. بدین‌سان که انسان، صبر نماید، خوابش را کتمان کند و از شر شیطان و از شر خواب یا اتفاقی که هنوز رخ نداده، به اللهU پناه ببرد.

نوع سوم: خوابی‌ست که هدف و معنای روشنی ندارد و گاه نتیجه‌ی مسایل روانی‌ست؛ یعنی انسان به چیزی دل‌بستگی دارد و چون به آن فکر می‌کند، آن را در خواب می‌بیند. و گاه نتیجه‌ی وسوسه و بازیِ شیطان است؛ بدین معنا که شیطان، چیزهای بی‌معنایی به خوابِ انسان می‌آورد یا در خواب، به انسان نشان می‌دهد. چنان‌که شخصی به پیامبرr عرض کرد؟: ای رسول‌خدا! در خواب دیدم که سَرَم قطع شده بود و به سرعت روی زمین می‌غلتید و من به دنبالش می‌دویدم. پیامبرr به او فرمود: «لا تُحَدِّث النَّاسَ بِتَلَعُّبِ الشَّیطانِ بِکَ فِی مَنَامِکَ». یعنی: «بازی‌ای را که شیطان در خواب با تو کرده است، برای مردم بازگو نکن». چنین خوابی، بی‌معناست؛ چه معنا دارد که سرِ انسان قطع شود و آن‌گاه او به دنبال سرِ قطع‌شده‌اش که روی زمین می‌غلتد، بِدَود؟!

گاه انسان، خوابی درباره‌ی پدر، یا مادر یا برادر یا عمویش می‌بیند که ممکن است خوابِ معنادار و یا خوابی بی‌معنا و از سوی شیطان باشد؛ بدین‌سان که شیطان خودش را در خوابِ انسان به شکلِ کسی درآورَد. البته همان‌گونه که در حدیث آمده است: شیطان نمی‌تواند خودش را شبیهِ پیامبرr بسازد و جرأت چنین کاری را ندارد. از این‌رو اگرانسان، کسی را در خواب ببیند و در دلش چنین بیاید که پیامبرr بوده است، ویژگی‌های شخصی را که در خواب دیده، با ویژگی‌هایی که درباره‌ی پیامبرr روایت شده است، مقایسه کند؛ اگر مطابقت داشت، پیامبرr را در خواب دیده، و گرنه، آن‌چه دیده، اوهامی از سوی شیطان بوده است. چنان‌که بسیار پیش می‌آید که شخصی می‌گوید: پیامبرr را در خواب دیدم که چنین و چنان گفت یا این عمل را انجام داد؛ اما با بیان اوصاف و ویژگی‌های فردی که در خواب دیده است، روشن می‌گردد که این اوصاف و ویژگی‌ها، با ویژگی‌های پیامبرr هم‌خوانی ندارد؛ یعنی آن فرد، پیامبرr نبوده است. در چنین مواردی قاطعانه می‌گوییم: کسی که در خواب دیده‌ای، پیامبرr نبوده است.

اما اگر اوصافی که بیان می‌کند، با ویژگی‌های پیامبرr مطابقت داشت، پس، پیامبرr را خواب دیده است. باید دانست که امکان ندارد رسول‌خداr به خوابِ کسی بیاید و چیزی بگوید که بر خلاف شریعتِ اوست؛ یعنی اگر کسی بیاید و بگوید: «پیامبرr را در خواب دیدم که چنین و چنان گفت»، اگر با شریعت محمدی در تعارض باشد، در دروغ بودنش، جای هیچ شک و تردیدی وجود ندارد و اگر ویژگی‌های شخصی که در خواب این فرد آمده، با ویژگی‌های پیامبرr مطابقت داشت، چنین نتیجه‌گیری می‌کنیم که این فرد، به‌دروغ ادعا می‌کند که پیامبرr را در خواب دیده است؛ لذا به سخنانش اهمیت نمی‌دهیم.

***

846- وَعَنْ أَبِی قتادةَt قال: قال النَّبِیُّr: «الرّؤیا الصَّالَحِةُ وفی روایة الرُّؤیَا الحَسَنَةُ منَ اللّهِ، والْحُلْمُ مِنَ الشَّیْطَانِ، فَمَن رَأى شَیْئًا یَکرَهُهُ فَلْیَنْفُثْ عَن شِمَالِهِ ثَلاَثًا، وَلْیَتَعَوَّذْ مِنَ الشَّیْطانِ فَإنَّها لا تَضُرُّهُ». [متفق علیه]([6])

ترجمه: ابوقتادهt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «خواب خوب- در روایتی رؤیای صالحه آمده و در روایتی دیگر، رؤیای حسنه- از سوی الله است و خوابِ بد (خواب پریشان) از سوی شیطان. پس هرکس خوابی دید که از آن خوشَش نمی‌آید، سه بار به سمت چپ - به‌آرامی و بدون آبِ دهان- تُف کند و از شرّ شیطان به الله پناه ببرد که در این صورت، آن خواب زیانی به او نمی‌رساند».

847- وَعَنْ جَابِرٍt عَنْ رسولِ اللّهِr قال: «إذَا رَأى أحَدُکُم الرُّؤیا یَکْرَهُها فلْیَبْصُقْ عَن یَسَارِهِ ثَلاَثًا، وَلْیَسْتَعِذْ باللّهِ مِنَ الشَّیَطانِ ثَلاثًا، وَلْیَتَحَوَّلْ عَنْ جَنْبِهِ الّذِی کانَ عَلَیْهِ». [روایت مسلم]([7])

ترجمه: جابرt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرگاه یکی از شما خوابی دید که از آن خوشَش نمی‌آید، سه بار به سمت چپش - بدون آب دهان- تُف کند و سه بار از شرّ شیطان به الله پناه ببرد و از پهلویی که بر آن خوابیده است، به پهلوی دیگر بخوابد».

848- وَعَنْ أبِی الأسْقَعِ وَاثِلَةَ بْنِ الأَسْقَعِt قال: قال رسولُ اللّهr: «إنَّ مِنْ أَعْظَمِ الفِرَى أَنْ یَدَّعِیَ الرَّجُلُ إِلَى غَیْرِ أبِیْهِ، أوْ یُرِیَ عَیْنهُ مَالم تَرَ، أوْ یقولَ عَلَى رسولِ اللّهr مَا لَمْ یَقُلْ». [روایت بخاری]([8])

ترجمه: ابوالاسقع، واثله بن ابی‌الاسقعt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «از بزرگ‌ترین دروغ‌ها، اینست که شخصی، خودش را به غیرِ پدرش نسبت دهد یا مدّعیِ دیدن خوابی شود که ندیده است یا سخنی را به رسول‌اللهr نسبت دهد که آن بزرگوار نگفته است».

شرح

این احادیث درباره‌ی خواب و مسایل مربوط به آن است؛ پیش‌تر بیان کردیم که خواب بر سه نوع است:

نوع اول: خوابِ خوب که از سوی اللهU می‌باشد؛ خواب نیک، شادی‌بخش و مژده یا نویدی زودهنگام درباره‌ی مؤمن است.

نوع دوم: خواب بد (خواب پریشان) که از سوی شیطان است؛ یعنی شیطان، چیزی را به خواب انسان می‌آورَد که برای او خوشایند نیست و بدین‌سان انسان را غمگین، افسرده و حتی بیمار می‌گرداند. زیرا شیطان، دشمن انسان است و دوست دارد انسان را غمگین نماید. الله متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا ٱلنَّجۡوَىٰ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ لِیَحۡزُنَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَیۡسَ بِضَآرِّهِمۡ شَیۡ‍ًٔا إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١٠                                                                      [المجادلة: ١٠]      

درِ گوشی سخن‌گفتن و گفتگوی محرمانه (و بدون دلیل و بر پایه‌ی گناه و تجاوز)، تنها از سوی شیطان است تا مؤمنان را اندوهگین کند؛ و جز به خواستِ الله، نمی‌تواند هیچ زیانی به آنان برساند. و مؤمنان باید بر الله توکل کنند.

خواب بد یا خواب پریشان، خوابی‌ست که برای انسان خوشایند نیست و او را ناراحت و گاه، بیمار می‌گرداند؛ اما یکی از نعمت‌های الله متعال، اینست که برای هر بیماری و مرضی، درمانی قرار داده است؛ درمان خواب بد یا راه‌کار رهایی از آن، اینست که:

نخست: انسان سه بار به سمت چپش - بدون آب دهان- تُف کند و سه بار از شرّ شیطان و از شرّ خوابی که دیده است، به اللهU پناه ببرد و بگوید: «از شرّ شیطان و از شرّ این خواب به الله پناه می‌برم» و آن‌گاه از پهلوی که بر آن خوابیده، به پلوی دیگر بخوابد؛ یعنی اگر بر پهلوی راست بوده، به پهلوی چپ بگردد و بر عکس.

دوم: اگر این کار نتیجه نداد، یعنی اگر با وجودی که از پهلویی به پهلوی دیگر خوابید، باز هم خوابِ بد دید، برخیزد، وضو بگیرد و نماز بخواند و خوابش را برای هیچ‌کس بازگو نکند؛ نگوید: «چنین خوابی دیدم» یا برای تعبیرِ خوابش نزد مردم نرود. اگر موارد مذکور را رعایت نماید، خوابی که دیده، هیچ زیانی به او نمی‌رساند؛ انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. لذا راحت و آسوده‌خاطر می‌گردد.

برخی از مردم همین‌که خوابّ بدی می‌بینند، به جستجوی کسی می‌پردازند که خوابشان را تعبیر کند. به چنین افرادی پیشنهاد می‌کنیم: دست از این کار بکشند و هیچ‌گاه خواب بدشان را برای هیچ‌کس تعریف نکنند. صحابهy نیز گاه خواب بد می‌دیدند، اما زمانی که پیامبرr این حدیث را برایشان بیان فرمود، راحت شدند و به رهنمودهای پیامبرr عمل کردند.

نوع سوم: خواب پریشان یا خواب بی‌معنایی‌ست که انگیزه‌ی روانی دارد؛ یعنی از بس انسان به یک چیز علاقه‌مند است یا به آن فکر می‌کند، آن را در خواب می‌بیند. چنین خواب‌هایی، بی‌معنا و بی‌اثر هستند.

وقتی انسان، خواب خوبی می‌بیند، شایسته است که آن را برای خود به بهترین شکلی تعبیر کند که امکان تحققش وجود دارد؛ زیرا معمولاً خواب، به خواست پروردگار به شکلی که تعبیر شده است، اتفاق می‌افتد. البته توجه داشته باشید که به کتاب‌های تعبیر خواب، اعتماد نکنید؛ مانند کتابی که در این زمینه به ابن‌سیرین نسبت می‌دهند. این، اشتباه است؛ زیرا خواب، به شرایط گوناگونی از قبیل کسی که خوب دیده و به زمان و مکان خواب، بستگی دارد. یعنی گاه، یک نفر خوابی می‌بیند که تعبیرِ خاص خودش را دارد و شخصی دیگر، همان خواب را می‌بیند و تعبیرش، چیزِ دیگری‌ست.

گفته می‌شود: شخصی، خوابی دید؛ خوابش را تعبیر کردند. شخصی دیگر، همان خواب را دید؛ خوابش را طورِ دیگری تعبیر نمودند. علت را از معبّر پرسیدند؛ پاسخ داد: هر تعبیری، شایسته‌ی هر یک از آن‌ها بود. خواب هر کسی آن‌گونه تعبیر می‌شود که شایسته‌ی اوست؛ از این‌رو خواب هر کسی، تعبیر خودش را دارد.

پیامبرr پیش از «غزوه‌ی اُحُد» یا در جریان جنگ، خواب دید که شمشیرش تَرَک برداشته است؛ و نیز خواب دید که گاوی را سر می‌بُرند. تعبیرش، این بود که فردی از خاندانش و نیز تعدادی از یارانش کشته می‌شوند. تَرَک شمشیر، نشان‌گر کشته شدن فردی از خاندانش بود؛ زیرا انسان از خانواده یا خاندان خود با شمشیر دفاع می‌کند. همین‌طور هم شد و حمزهt عموی پیامبرr در اُحُد به‌شهادت رسید. و اما گاوی که سر می‌بریدند، از کشته شدن تعدادی از اصحابy حکایت داشت؛ چنان‌که حدودِ هفتاد نفر از یاران پیامبرr در اُحُد کشته شدند. گاو، منافع فراوانی دارد؛ بلکه در میان دام‌ها، از همه سودمندتر است و از آن برای شخم زدن زمین، تهیه‌ی شیر، گوشت و دیگر فرآورده‌های دامی‌ استفاده می‌کنند. از صحابهy خیر و نیکیِ فراوانی به امت رسیده است؛ همین بس که الله توفیقشان داد تا حاملان آیین اسلام باشند و آن را به این امت منتقل نمایند؛ زیرا شریعت، تنها از طریق صحابهy یا به‌واسطه‌ی آن‌ها به ما رسیده است.




([1]) صحیح بخاری، ش: 6990.

([2]) صحیح بخاری، ش: 7017؛ و صحیح مسلم، ش: 2263.

([3]) صحیح بخاری، ش: 6993؛ و صحیح مسلم، ش: (2266، 2267).

([4]) صحیح بخاری، ش: 6985؛ و صحیح مسلم، ش: 2262.

([5]) ترجمه‌ی دعا: «یا الله! به نام تو پهلویم را بر زمین گذاشتم و به کمک تو آن را بلند می‌کنم. اگر جانِ مرا گرفتی، آن را بیامرز و بر آن، رحم بفرما. و اگر جانم را به کالبدم برگرداندی، آن را با آن‌چه که بندگان نیکوکارت را حفاظت  می‌نمایی، حفاظت کن».

([6]) صحیح بخاری، ش: (6986، 7044)؛ و صحیح مسلم، ش: 2261.

([7]) صحیح مسلم، ش: 2262.

([8]) صحیح بخاری، ش: 3509.

129- باب: آداب مجلس و هم‌نشین

129- باب: آداب مجلس و هم‌نشین

829- عَنِ ابنِ عُمَرَ رضی الله عنهما قال: قال رسولُ اللّهr: «لا یُقِیِمَنَّ أحَدُکُمْ رَجُلاً مِنْ مَجْلِسِهِ ثُمَّ یَجْلِسُ فِیه ولکِنْ تَوَسَعُّوا وتَفَسَّحوا»؛ وَکَان ابنُ عُمَرَ إذا قام َ لَهُ رَجُلٌ مِنْ مجْلِسِهِ لَمْ یَجِلسْ فِیه. [متفق علیه]([1])

ترجمه: ابن‌عمر$ می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هیچ‌یک از شما، کسی را از جایش بلند نکند تا خود در جای او بنشیند؛ بلکه - برای دیگران- جا باز کنید». ابن‌عمر$ عادت داشت که اگر کسی برایش برمی‌خاست و جای خود را به او می‌داد، - قبول نمی‌کرد و- در جایِ وی نمی‌نشست.

830- وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَt أَنَّ رسولَ اللّهr قال: «إِذَا قاَم أحَدُکُمْ مِنْ مَجْلسٍ ثُمَّ رَجَعَ إلَیْهِ فَهُوَ أحَقُّ بِه». [روایت مسلم]([2])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «اگر کسی - در مجلسی- از جای خود برخیزد و سپس بازگردد، او به آن‌جا سزاوارتر است».

شرح

مؤلف/ می‌گوید: «آداب مجلس و هم‌نشین»؛ وی، این باب گشوده تا به بیان آدابی بپردازد که شایسته است انسان در مجالس و با هم‌نشینان خود، رعایت کند.

الله متعال در کتابش به آداب مجالس اشاره کرده و فرموده است:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قِیلَ لَکُمۡ تَفَسَّحُواْ فِی ٱلۡمَجَٰلِسِ فَٱفۡسَحُواْ یَفۡسَحِ ٱللَّهُ لَکُمۡۖ    [المجادلة: ١١]   

ای مؤمنان! هرگاه به شما گفته شود: در مجالس (برای نشستن دیگران) جا باز کنید، پس جا باز نمایید تا الله (بهشت و رحمتش را) برایتان فراخ گرداند.

آری؛ شریعت اسلامی، آیینی کامل است که به همه‌ی نیازهای دینی و دنیوی مردم توجه دارد. الله متعال می‌فرماید:

﴿وَنَزَّلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ تِبۡیَٰنٗا لِّکُلِّ شَیۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِینَ ٨٩

                                                                                           [النحل: ٨٩]     

و کتاب را بر تو نازل کردیم که بیان‌گر همه چیز، و هدایت و رحمت و بشارتی برای مسلمانان است.

ابوذرt می‌گوید: «رسول‌اللهr در حالی از دنیا رفت که چیزِ ناگفته‌ای باقی نگذاشت؛ چنان‌که پرنده‌ای در آسمان بال‌ نمی‌گشاید، مگر این‌که درباره‌اش با ما سخن گفته و به ما علم و دانش آموخته است».([3]) از این‌رو می‌بینیم که شریعت اسلامی، مسایل مهم و بزرگِ دین از جمله توحید و مسایل عقیدتی، نماز، زکات، روزه و حج را بیان کرده و از مسایلی چون آداب خوردن و آشامیدن، و آداب خواب و آداب مجالس نیز غفلت نورزیده است.

سپس مؤلف/ حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که عبدالله بن عمر$ می‌گوید: پیامبرr فرمود: «هیچ‌یک از شما، کسی را از جایش بلند نکند تا خود در جای او بنشیند؛ بلکه - برای دیگران- جا باز کنید». یعنی وقتی وارد مجلسی شدید و جایی برای نشستن نیافتید، به هیچ‌یک از حاضران نگویید: فلانی! برخیز؛ و آن‌گاه خود در جای او بنشینید. اگر می‌خواهید بنشینید، از حاضران جلسه بخواهید جا باز کنند که اگر جا باز نمایند، الله متعال نیز رحمتش را برای آن‌ها فراخ می‌گرداند؛ چنان‌که می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قِیلَ لَکُمۡ تَفَسَّحُواْ فِی ٱلۡمَجَٰلِسِ فَٱفۡسَحُواْ یَفۡسَحِ ٱللَّهُ لَکُمۡۖ    [المجادلة: ١١]   

ای مؤمنان! هرگاه به شما گفته شود: در مجالس (برای نشستن دیگران) جا باز کنید، پس جا باز نمایید تا الله (بهشت و رحمتش را) برایتان فراخ گرداند.

اما جایز نیست که کسی را از جایش بلند کنید و خود در جای او بنشینید؛ حتی در رابطه با محلّ نماز. یعنی اگر کسی را دیدی که در صف اول ایستاده، برای شما روا نیست که به او بگویید: برخیز، و سپس خود در جایش بنشینید؛ حتی اگر بچه باشد؛ لذا بلند کردن بچه از صف نماز، جایز نمی‌باشد؛ زیرا این حدیث، عام است و بچه‌ها را نیز شامل می‌شود و بچه باید با مردم و در کنارِ آن‌ها نماز بخواند تا به نماز خواندن خو بگیرد.

در حدیثی آمده است: «لِیَلِنی مِنکُمْ أُولوا الأَحْلامِ والنُّهَى».([4]) یعنی: «افرادِ بالغ و عاقل، پشتِ سر و نزدیکِ من قرار بگیرند». این حدیث، بدین معنا نیست که تنها افرادِ بالغ و عاقل جلو بایستند یا بدین معنا نیست که بچه‌ها و خردسالان، حق ندارند در صف‌های جلو قرار بگیرند. زیرا اگر این‌گونه بود، پیامبرr می‌فرمود: «تنها افراد بالغ و عاقل، نزدیک امام و پشت سرِ او بایستند». اما فرموده است: «افراد بالغ و عاقل، پشت سر و نزدیک من قرار بگیرند»؛ و این، تشویقی برای افراد بالغ و عاقل بود تا در صف اول و نزدیک پیامبرr بایستند تا شریعتش را بیاموزند وآن را به دیگران منتقل کنند.

ابن‌عمر$ بر اساس تقوا و پرهیزگاری‌اش، عادت داشت که اگر کسی برایش برمی‌خاست و جای خود را به او می‌داد، - قبول نمی‌کرد و- در جایِ وی نمی‌نشست. می‌ترسید که آن شخص از روی شرم و حیا برخاسته باشد؛ زیرا روی کردِ چنین فردی مانندِ کسی‌ست که از روی اجبار، کاری انجام می‌دهد. لذا علما رحمهم‌الله گفته‌اند: اگر بدانید که فلانی از روی شرم و حیا یا خجالت به شما هدیه می‌دهد، قبول کردن هدیه‌اش حرام است.

هم‌چنین اگر گذرتان به خانه‌ی کسی افتاد و صاحب‌خانه، شما را به داخل خانه تعارف کرد و می‌دانستید که از روی خجالت چنین عملی انجام می‌دهد، نباید دعوتش را بپذیرید؛ زیرا حکمش، مانندِ کسی‌ست که کاری را از روی اجبار، انجام می‌دهد.

لذا یکی از آداب مجلس که پیامبرr برای امتش بیان نموده، اینست که انسان، کسی را از جایش بلند نکند تا خود، در جایش بنشیند.

***

831- وَعَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ رضی الله عنهما قال: «کُنَّا إذَا أَتَیْنَا النَّبِیَّr جَلَسَ أَحَدُنَا حَیْثُ یَنْتَهی». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی گفته است: حدیثی حسن می‌باشد.]([5])

ترجمه: جابر بن سمره$ می‌گوید: هر یک از ما هنگامی که وارد مجلس پیامبرr می‌شد، در انتهای مجلس می‌نشست.

832- وَعَنْ أَبِی عَبْدِاللّه سَلْمانَ الْفارِسیِّt قال: قال رسولُ اللّهِr: «لاَ یَغْتَسِلُ رَجُلٌ یَوْمَ الجُمُعة وَیَتَطَهَّرُ مَا اسْتَطاعَ منْ طُهْرٍ وَیدَّهِنُ منْ دُهْنِهِ أوْ یَمَسُّ مِنْ طِیْبِ بَیْتِهِ ثُمَّ یَخْرُجُ فَلاَ یُفَرِّقُ بَیْنَ اثْنَیْنِ ثُمَّ یُصَلّی ما کُتِبَ لَهُ ثُمَّ یُنْصِتُ إذَا تَکَلَّمَ الإمامُ إلا غُفِرَ لَهُ ما بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجُمُعَةِ الأُخْرَى». [روایت بخاری]([6])

ترجمه: ابوعبدالله، سلمان فارسیt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکس، روز جمعه غسل کند و حتی‌المقدور خود را پاکیزه نماید و از روغن یا مواد خوشبوکننده که در خانه دارد، استفاده کند و سپس، برای نماز جمعه- به مسجد- برود و در مسجد، میان دو نفر فاصله نیندازد- یعنی میان دو نفر که کنار هم نشسته‌اند، ننشیند یا از روی شانه‌هایشان رد نشود-  و هرچه برایش مقدّر شد، نماز بخواند و آن‌گاه سکوت کند و به خطبه‌ی امام گوش بسپارد، همه‌ی گناهانش از جمعه‌ی قبل تا این جمعه، آمرزیده می‌شود».

شرح

نووی/ این دو حدیث را در باب آداب مجلس و هم‌نشین ذکر کرده است. یکی از آداب مجلس، اینست که وقتی انسان، وارد مجلسی می‌شود، جلو نرود و بالای مجلس ننشیند؛ همان‌گونه که پیامبرr و یارانش بدین‌شکل عمل می‌کردند. مگر این‌که از پیش، جایی در بالای مجلس برایش مشخص کرده باشند یا وقتی وارد مجلس می‌شود، کسی برخیزد و جای خود را به او بدهد.

اما این‌که حاضران را در زحمت بیندازد و به آن‌ها بگوید: کنار بروید تا در بالای مجلس بنشینم، بر خلاف روش پیامبرr و اصحابy می‌باشد و نشان‌گر خودپسندی و تکبرِ اوست.

اما اگر اهل علم و دعوت باشد، خود به خود جزو کسانی‌ست که در بالای مجلس می‌نشینند؛ یعنی مردم، خود به سوی او روی می‌آورند تا پرسش‌های خود را مطرح کنند یا به سخنانش گوش بسپارند. از این‌رو هرگاه پیامبرr وارد مجلسی می‌شد، در انتهای مجلس می‌نشست و در عمل، بالای مجلس، همان جایی می‌‌گردید که پیامبرr آن‌جا می‌نشست. لذا شایسته است که وقتی انسان وارد مجلسی می‌شود، در انتهای مجلس بنشیند؛ اگر از توده‌ی مردم، باشد، جایش همان‌جاست که نشسته است و اگر جزو خواص و علما باشد، مردم به او روی می‌آورند و بدین‌سان، محل نشستن وی به بالای مجلس تبدیل می‌گردد.

و از دیگر آداب مجلس، اینست که انسان، میان دو نفر فاصله نیندازد؛ یعنی در میان آن‌ها ننشیند و جایشان را تنگ نکند. پیامبرr درباره‌ی مردی سخن گفت که روز جمعه غسل می‌کند و حتی‌المقدور خود را پاکیزه می‌گرداند و از روغن یا مواد خوشبوکننده‌ای که در خانه دارد، استفاده می‌نماید و سپس، برای نماز جمعه- به مسجد- می‌رود و در مسجد، میان دو نفر فاصله نمی‌اندازد- یعنی میان دو نفر که کنار هم نشسته‌اند، نمی‌نشیند یا از روی شانه‌هایشان رد نمی‌شود- و هرچه برایش مقدّر شد، نماز می‌خوانَد و چون امام خطابه‌اش را آغاز می‌نماید، به خطبه‌ی وی گوش می‌سپارد؛ چنین شخصی، همه‌ی گناهانش از جمعه‌ی قبل تا این جمعه و سه روز دیگر، یعنی در مجموع، گناهان ده روزِ او آمرزیده می‌شود.

این، نشان می‌دهد که بر انسان واجب است که روز جمعه، خود را پاکیزه بگرداند؛ یعنی غسل روز جمعه، واجب است و کسی که جز به ضرورت غسل جمعه را ترک می‌کند، گنهکار می‌گردد؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «غُسْلُ یَوْم الْجُمُعَةِ وَاجِبٌ عَلَى کُلِّ مُحْتَلِمٍ».([7]) یعنی: «غسل روز جمعه بر هر بالغی واجب است». لذا بر هر بالغی که در نماز جمعه حاضر می‌شود، غسل جمعه واجب است؛ مگر این‌که آبی برای غسل نیابد یا آب برایش ضرر داشته باشد و یا در سفر باشد و بخواهد با اهالی محل در نماز جمعه حاضر شود، اما آب یا مکانی برای غسل نیابد. غسل جمعه از چنین شخصی، ساقط می‌گردد؛ زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا                                [البقرة: ٢٨٦] 

الله، هیچ‌کس را جز به اندازه­ی توانش تکلیف نمی­دهد.

یکی دیگر از سنت‌های روز جمعه، اینست که انسان، موهای سرش را روغن بزند و به سر و وضعش برسد تا در بهترین وضعیت در نماز جمعه حاضر شود. و نیز سنت است که بهترین لباس‌هایش را بپوشد و مسواک بزند؛ یعنی به‌طور خاص، از مسواک استفاده کند. پس چه نیکوست با مسواک و خمیر دندان، دهانش را خوب، تمیز نماید.

هم‌چنین سنت است که اولِ وقت در مسجد، حاضر شود؛ زیرا کسی که در ابتدای وقت، به مسجد می‌رود، مانندِ کسی‌ست که شتری قربانی می‌کند و کسی که در ساعت دوم به مسجد برود، مانندِ اینست که گاوی قربانی کرده است؛ هرکس در ساعت سوم به مسجد برود، گویا قوچی قربانی کرده و کسی که در ساعت چهارم به مسجد برود، مثل اینست که مرغی صدقه داده است؛ کسی که در ساعت پنجم در مسجد حاضر می‌شود، گویا تخم‌مرغی صدقه داده و کسی که پس از امام به مسجد می‌آید، گرچه از پاداش جمعه برخوردار می‌شود، اما ثوابش کم‌تر است و پاداش ورود زودهنگام به مسجد به او نمی‌رسد و از این پاداش بزرگ محروم می‌گردد.

بسیاری از مردم، روز جمعه هیچ کاری ندارند؛ با این حال در خانه یا در کوچه و بازار می‌نشینند و بدین‌سان شیطان، آنان را از این پاداش بزرگ محروم می‌گرداند. لذا از همان ابتدای روز جمعه، برای کسب این پاداش دست به‌کار شوید، غسل کنید، خود را پاکیزه نمایید، عطر و روغن بزنید، بهترین لباس خود را بپوشید و زودهنگام به مسجد بروید و هر چه اللهU توفیق داد، نماز بخوانید و به تلاوت قرآن مشغول شوید تا امام بیاید و خطبه را آغاز نماید.

و از دیگر آداب جمعه، اینست که انسان، میان دو نفر فاصله نیندازد؛ یعنی میان دو نفر که کنار هم نشسته‌اند، ننشیند و جایشان را تنگ نگرداند یا از روی شانه‌هایشان رد نشود. اما اگر در میان آن‌ها فاصله بود، ایرادی ندارد که آن‌جا بنشیند؛ زیرا این دو، خود با فاصله نشسته‌اند. اما نشستن در میان دو نفر که کنار هم هستند، آزار رساندن به آن‌هاست. پیامبرr شخصی را دید که از روی شانه‌های مردم رد می‌شد تا خود را به صف‌های جلو برساند؛ به او فرمود: «اجْلِسْ فَقَدْ آذَیْتَ». یعنی: «بنشین که مردم را اذیت کردی». این‌ها همه، جزو آداب حضور در نماز جمعه است.

***

833- وَعَنْ عَمْرِو بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِt أَنَّ رسولَ اللّهِr قال: «لا یَحِلُّ لِرَجُلٍ أَنْ یُفَرِّقَ بَیْنَ اثْنَیْنِ إلاّ بإذْنِهِمَا». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی گفته است: حدیثی حسن می‌باشد.]([8])

وَفِی روایةٍ لأبی داود: «لا یَجلِسُ بَیْنَ رَجُلیْنِ إلاَّ بإذْنِهمَا».

ترجمه: از عمرو بن شعیب از پدرش از جدشt روایت است: رسول‌اللهr فرمود: «برای هیچ‌کس جایز نیست که میان دو نفر، جز به اجازه‌ی آن‌ها - بنشیند و میانِ آن‌ها-فاصله بیندازد».

و در روایتی از ابوداود آمده است: «هیچ‌کس میان دو نفر جز به اجازه‌ی آن‌ها ننشیند».

834- وَعَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ الْیَمَانِt أنَّ رسولَ اللّهِr لَعَنَ مَنْ جَلَسَ وَسَطَ الْحَلْقَةِ. [روایت ابوداود با اِسناد حسن]

وَرَوَى التِّرمِذِیُّ عَنْ أَبِی مِجْلَزٍ أنَّ رَجُلاً قَعَدَ وَسَطَ حَلقْةٍ فقال حُذَیْفَةُt: مُلْعُونٌ عَلَى لِسَانِ مُحَمَّدٍr أوْ لَعَنَ اللّهُ عَلَى لِسَانِ مُحَمَّدٍr مَنْ جَلَسَ وَسَطَ الْحَلْقةِ. [ترمذی گفته است: این حدیث، حسن صحیح می‌باشد.]([9])

ترجمه: حذیفه بن یَمانt می‌گوید: «رسول‌اللهr کسی را که در وسط حلقه بنشیند، نفرین کرده است».

ترمذی از ابومجلز روایت کرده است: مردی، وسط حلقه نشست؛ حذیفهt فرمود: «هرکس وسط حلقه بنشیند، به زبان محمدr لعنت شده است» یا فرمود: «الله، کسی را که وسط حلقه می‌نشیند، به زبان محمدr لعنت کرده است».

835- وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّt قَالَ سَمِعْتُ رسولَ اللّهr یَقُولُ: «خَیْرُ الْمَجَالِسِ أوْسَعُهَا». [روایت ابوداود با اِسنادی صحیح و مطابق با شرط بخاری.]([10])

ترجمه: ابوسعید خدریt می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «بهترین مجالس، وسیع‌ترینِ آن‌هاست». [یعنی مجلسی که جای بیش‌تری برای نشستن داشته باشد.]

836- وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَt قال: قال رسولُ اللّهِr: «مَنْ جَلَسَ فی مَجْلسٍ فَکثُرَ فیهِ لَغَطُهُ فَقَالَ قَبْلَ أنْ یَقُومَ مِنْ مَجْلِسِهِ ذلک: سبْحانَک اللهمّ وَبِحَمْدکَ أشْهدُ أنْ لا إله إلاَّ أنْتَ أسْتغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ، إلاَّ غُفِرَ لَهُ ماَ کان َ فی مَجْلِسِهِ ذلکَ». [ترمذی این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح می‌باشد.]([11])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکس در مجلسی بنشیند و لغزش وی- اعم از همهمه یا شوخی و سخنان بی‌معنایش- در آن مجلس زیاد گردد، اما پیش از برخاستن، این دعا - یعنی دعای ذیل- را بگوید، همه‌ی اشتباه‌هایی که در آن مجلس از او سر زده است، بخشیده می‌شود؛ (سبْحانَک اللهمّ وَبِحَمْدکَ أشْهدُ أنْ لا إله إلاَّ أنْتَ أسْتغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ)».

 

 

شرح

یکی از آداب مجلس که مؤلف/ ذکر کرده، در روایت عمرو بن شعیب از پدرش از جدشt آمده است که پیامبرr فرمود: «برای هیچ‌کس جایز نیست که میان دو نفر، جز به اجازه‌ی آن‌ها - بنشیند و میانِ آن‌ها-فاصله بیندازد». یعنی اگر به جایی وارد شدید و دو نفر را دیدید که در کنارِ هم نشسته‌اند، در میان آن‌ها ننشینید؛ مگر این‌که آن‌ها خود به شما اجازه دهند. اجازه دادن می‌تواند به‌زبان یا در عمل باشد؛ یعنی یکی از آن‌ها بگوید: بیا این‌جا بنشین؛ یا این‌که خودشان از یکدیگر فاصله بگیرند و برای نشستن شما، جا باز کنند. این، اشاره‌ایست به این‌که می‌توانید در میان آن‌ها بنشینید. در غیر این صورت، در میانشان فاصله نیندازید؛ زیرا بی‌ادبی‌ست که به آن‌ها بگویید: جا باز کنید یا کنار بروید؛ هم‌چنین اگر در میان آن‌ها بنشینید، جایشان را تنگ کرده و آن‌ها را اذیت نموده‌اید.

یکی دیگر از آداب مجلس، اینست که وقتی وارد حلقه‌ یا گروهی می‌شوید که گرداگرد یکدیگر نشسته‌اند، در انتهای مجلس بنشینید؛ زیرا نشستن در وسط حلقه جایز نیست. فرقی ندارد که حلقه، حلقه‌ی درس و آموزش باشد یا این‌که عده‌ای دَوْرِ هم جمع شده و با هم سخن می‌گفته باشند. مهم اینست که وقتی حلقه زده‌اند، وسطِ آن‌ها ننشینید؛ زیرا بدین‌سان در میان آن‌ها و هم‌نشینانشان یا استاد و یا کسی که سخن می‌گوید، فاصله می‌اندازید؛ هم‌چنین معمولاً حاضرانِ جلسه دوست ندارند که کسی جلوتر از آن‌ها در میانِ حلقه بنشیند. از این‌رو نشستن در وسط حلقه، نادیده گرفتن حقوق حاضران است؛ مگر این‌که خود به شما اجازه بدهند. به عنوان مثال: جا، تنگ باشد یا جای کافی وجود نداشته باشد؛ لذا به شما بگویند: بفرما، این‌جا بنشین. در این صورت ایرادی ندارد؛ اما اگر بدون اجازه در وسط حلقه می‌نشینید، به‌یاد داشته باشید که حذیفه بن یمانt خبر داده که پیامبرr کسی را که در وسط حلقه می‌نشیند، نفرین کرده است.

و از دیگر آداب مجالس، اینست که انسان پیش از برخاستن از جلسه‌ای که در آن، سخنان‌ بی‌معنا گفته یا لغزشی از او سر زده است، این دعا را بگوید: «سبْحانَک اللهمّ وَبِحَمْدکَ أشْهدُ أنْ لا إله إلاَّ أنْتَ أسْتغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ». این، دعای کفاره‌ی مجلس است و کسی که پیش از برخاستن از جلسه، این دعا را می‌گوید، لغزش‌هایی که در مجلس از او سر زده است، بخشیده می‌شود. لذا مستحب است که این دعا، پایان‌بخش مجلسی باشد که خطاهای زیادی در آن روی داده است.

هم‌چنین شایسته است که مجالس، وسیع و فراخ باشند؛ یعنی جای زیادی برای نشستن داشته باشند. زیرا بهترین مجالس، فراخ‌ترین آن‌ها، یعنی مجلسی‌ست که جای زیادی برای نشستن دارد. به عبارت دیگر گنجایش عده‌ی بیش‌تری را دارد.

***

837- وَعَنْ أَبِی بَرْزَةَt قال: کانَ رسولُ اللّهِr یَقُولُ بِأَخَرَةٍ إذَا أرَادَ أنْ یَقُومَ مِنَ الْمَجِلسِ «سُبْحَانَکَ اللهمَّ وبَحَمْدکَ أشْهدُ أنْ لا إله إلا أنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وأتُوبُ إِلَیْکَ»؛ فقال رَجُلٌ: یا رسول اللّه! إنَّکَ لَتَقُولُ قَوْلاً مَاکُنْتَ تَقُولُهُ فِیَما مَضَى؟ قال: «ذلکَ کفَّارَةٌ لِماَ یَکُونُ فی الْمجْلِسِ». [روایت ابوداود؛ ابوعبدالله، حاکم نیشابوری، این حدیث را در «المستدرک» از عایشه& روایت کرده و گفته است: اِسنادش صحیح می‌باشد.]([12])

ترجمه: ابوبرزهt می‌گوید: رسول‌اللهr در واپسین ایام زندگانی‌اش، هنگامی که می‌خواست از مجلسی برخیزد، این دعا را می‌گفت: «سُبْحَانَکَ اللهمَّ وبَحَمْدکَ أشْهدُ أنْ لا إله إلا أنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وأتُوبُ إِلَیْکَ». مردی عرض کرد: ای رسول‌خدا! شما دعایی می‌گویید که پیش‌تر نمی‌گفتید؟ فرمود: «این، کفاره‌ی اشتباه‌ها و کارهای بیهوده‌ایست که در مجلس، روی می‌دهد».

[ترجمه‌ی دعا: «یا الله! از هر عیب و نقصی، پاک و منزّهی و تو را به‌پاکی می‌ستایم. گواهی می‌دهم معبود راستینی جز تو وجود ندارد. از تو درخواست آمرزش می‌کنم و با توبه و انابت به سوی تو بازمی‌گردم».

شرح

پیش‌تر حدیثی بدین مضمون گذشت که پیامبرr فرموده است: «هرکس در مجلسی بنشیند و لغزش وی- اعم از همهمه یا شوخی و سخنان بی‌معنایش- در آن مجلس زیاد گردد، اما پیش از برخاستن، این دعا - یعنی دعای ذیل- را بگوید، همه‌ی اشتباه‌هایی که در آن مجلس از او سر زده است، بخشیده می‌شود؛ (سبْحانَک اللهمّ وَبِحَمْدکَ أشْهدُ أنْ لا إله إلاَّ أنْتَ أسْتغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ)».

حدیث ابوبرزهt که مؤلف/ آن را پس از حدیث پیشین ذکر کرده، نشان‌گر اینست که پیامبرr خود نیز در پایان مجلس، این دعا را می‌گفت؛ هم‌چنین بیان فرمود که این دعا، کفاره‌ی مجلس است. کم‌تر پیش می‌آید که انسان در مجلسی بنشیند و از او خطا یا کار بیهوده‌ای سر نزند یا وقتش تَلَف نشود؛ لذا پسندیده است که وقتی برمی‌خیزد، این دعا را بگوید تا کفاره‌ی اشتباه‌هایی باشد که در مجلس از او سر زده است.

در حدیث دیگر از ابن‌عمر$ آمده است: کم‌تر پیش می‌آمد که پیامبرr از مجلسی برخیزد و این دعا را نگوید: «الَّلهمَّ اقْسِم لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ ما تَحُولُ بِه بَیْنَنَا وبَینَ مَعصِیتِکَ...» تا پایان دعا. ان‌شاء‌الله درباره‌ی این دعا، توضیحِ بیش‌تری خواهیم داد. منظور، این‌که پیامبرr بیش‌ترِ اوقات، این دعا را می‌گفت. اما این‌که در هر مجلسی اعم از مجالس وعظ یا پند و اندرز نیز این دعا را می‌گفت، جای بحث و بررسی دارد. زیرا ابن عمر$ در همه‌ی مجالس پیامبرr حاضر نبود. لذا اگر کسی، این دعا را در ابتدا یا در انتهای جلسه و حتی در بینِ جلسه بگوید، به سنتی که پیامبرr انجام می‌داد، عمل کرده است.

***

838- وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ رضی الله عنهما قال: قَلَّمَا کان رسولُ اللّهِr یَقُومُ مِن مَجْلسٍ حَتَّى یَدعُوَ بِهؤلاَءِ الَّدعَوَاتِ: «الَّلهمَّ اقْسِم لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ ما تَحُولُ بِه بَیْنَنَا وبَینَ مَعْصِیَتِکَ، وَمِنْ طَاعَتِکَ ما تُبَلِّغُنَا بِهِ جَنَّتَکَ، وَمِنَ اْلیَقینِ ما تُهِوِّنُ بِه عَلَیْنا مَصَائِبَ الدُّنیَا. اللهمَّ مَتِّعْنا بأسْمَاعِناَ، وأبْصَارِناَ، وَقُوّتِنا مَا أحییْتَنَا، وَاجْعَلْهُ الوَارِثَ منَّا، وَاجْعَلْ ثَأْرَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا، وَانْصُرْنا عَلَى مَنْ عَادَانَا، وَلا تَجْعلْ مُصِیبَتَنا فِی دینِنَا، وَلا تَجْعلِ الدُّنْیَا أکبَرَ هَمِّنا ولا مَبْلَغَ عِلْمِنَا، وَلا تُسَلِّطْ عَلَیَنَا مَنْ لا یَرْحَمُنَا». [ترمذی این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن می‌باشد.]([13])

ترجمه: ابن‌عمر$ می‌گوید: کم‌تر پیش می‌آمد که پیامبرr از مجلسی برخیزد و این دعاها را نگوید: «الَّلهمَّ اقْسِم لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ ما تَحُولُ بِه بَیْنَنَا وبَینَ مَعْصِیَتِکَ، وَمِنْ طَاعَتِکَ ما تُبَلِّغُنَا بِهِ جَنَّتَکَ، وَمِنَ اْلیَقینِ ما تُهِوِّنُ بِه عَلَیْنا مَصَائِبَ الدُّنیَا. اللهمَّ مَتِّعْنا بأسْمَاعِناَ، وأبْصَارِناَ، وَقُوّتِنا مَا أحییْتَنَا، وَاجْعَلْهُ الوَارِثَ منَّا، وَاجْعَلْ ثَأْرَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا، وَانْصُرْنا عَلَى مَنْ عَادَانَا، وَلا تَجْعلْ مُصِیبَتَنا فِی دینِنَا، وَلا تَجْعلِ الدُّنْیَا أکبَرَ هَمِّنا ولا مَبْلَغَ عِلْمِنَا، وَلا تُسَلِّطْ عَلَیَنَا مَنْ لا یَرْحَمُنَا».

[ترجمه‌ی دعا: «یا الله! از خشیت خویش به‌اندازه‌ای نصیبمان بگردان که در میانِ ما و نافرمانیِ تو، حایل شود؛ و از طاعت خود، آن‌قدر به ما بده که ما را به بهشتِ تو برساند و به ما یقینی عطا کن که به‌وسیله‌ی آن، سختی‌های دنیا را بر ما آسان نمایی. یا الله! تا زمانی که ما را زنده می‌داری، ما را از گوش‌ها، چشم‌ها و نیرویمان- و دیگر حواسی که به ما داده‌ای- برخوردار بگردان و حواس ما را پیش از مرگمان از میان مَبَر و انتقام ما را بر کسی قرار بده که به ما ستم کرده است و ما را بر دشمنانمان پیروز بگردان و مصیبتمان را در دینمان قرار نده و دنیا را بزرگ‌ترین هدفمان و پایان و غایتِ علم و دانشمان نگردان و کسی را بر ما چیره مکن که به ما رحم نمی‌کند».]

شرح

امام نووی/ از عبدالله بن عمر$ روایت کرده است: کم‌تر پیش می‌آمد که پیامبرr از مجلسی برخیزد و این دعاها را نگوید:

«الَّلهمَّ اقْسِم لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ ما تَحُولُ بِه بَیْنَنَا وبَینَ مَعْصِیَتِکَ»؛ یعنی: «یا الله! از ترس و خشیت خویش به‌اندازه‌ای نصیبمان بگردان که در میانِ ما و نافرمانیِ تو، حایل شود». خشیت، به ترسی گفته می‌شود که از روی علم و آگاهی یا به همراه علم و آگاهی‌ست. زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ                               [فاطر: ٢٨]     

به‌راستی تنها بندگان دانای الله از او می‌ترسند.

«ما تَحُولُ بِه بَیْنَنَا وبَینَ مَعْصِیَتِکَ»: «خشیتی که میان ما و نافرمانیِ تو حایل شود». زیرا انسان هرچه بیش‌تر خداترس باشد، از اللهU کم‌تر نافرمانی می‌کند.

«وَمِنْ طَاعَتِکَ ما تُبَلِّغُنَا بِهِ جَنَّتَکَ»؛ یعنی: «و از طاعت خود، آن‌قدر به ما بده که ما را به بهشتِ تو برساند». زیرا راهِ رسیدن به بهشت، اطاعت و فرمان‌برداری از الله متعال است. اگر بنده‌ای، خداترس باشد، از کارهای حرام بپرهیزد و از اللهU اطاعت کند، با ترس و خشیت خویش از دوزخ رهایی می‌یابد و با طاعت و بندگی، وارد بهشت می‌شود.

«وَمِنَ اْلیَقینِ ما تُهِوِّنُ بِه عَلَیْنا مَصَائِبَ الدُّنیَا»؛ یعنی: «و به ما یقینی عطا کن که به‌وسیله‌ی آن، سختی‌های دنیا را بر ما آسان نمایی». یقین، بالاترین درجه‌ی ایمان است. به عبارت دیگر، یقین، ایمانی‌ست که هیچ شک و تردیدی به همراه ندارد و انسان به غیب و آن‌چه از نظرش پنهان است، آن‌گونه باور دارد که گویا پیشِ چشمِ اوست و آن را می‌بیند.

کمالِ یقین، اینست که انسان به آن‌چه الله متعال خبر داده است، یعنی به امور غیب و آن‌چه به نام‌ها و صفات الهی یا به آخرت و امثال آن مربوط می‌شود، یقینِ کامل داشته باشد؛ به‌گونه‌ای که گویا غیب و آن‌چه را که الله متعال از آن خبر داده است، با چشم مشاهده می‌کند.

«ما تُهِوِّنُ بِه عَلَیْنا مَصَائِبَ الدُّنیَا»؛ یعنی: «یقینی که به‌وسیله‌ی آن، سختی‌های دنیا را بر ما آسان نمایی». زیرا سختی‌های فراوانی در دنیا وجود دارد؛ اما اگر انسان، یقین داشته باشد که سختی‌های دنیا، کفاره‌ی گناهان و سبب رفع درجاتِ اوست، آن‌گاه که صبر و شکیبایی پیشه سازد و به اجر و پاداش الهی امیدوار باشد، سختی‌ها بر او آسان می‌گردد و مشکلات و مصیبت‌های جانی، مالی و خانوادگی هرچه بزرگ باشند، او را از پا در نمی‌آورند؛ بلکه تا زمانی که یقین کامل داشته باشد، همه‌ی سختی‌ها بر او آسان خواهد بود.

«اللهمَّ مَتِّعْنا بأسْمَاعِناَ، وأبْصَارِناَ، وَقُوّتِنا مَا أحییْتَنَا»؛ یعنی: «یا الله! تا زمانی که ما را زنده می‌داری، ما را از گوش‌ها، چشم‌ها و نیرویمان- و دیگر حواسی که به ما داده‌ای- برخوردار بگردان». بدین‌سان دعا می‌کنیم که الله متعال، ما را تا زمانی که زنده هستیم، از حواسی چون شنوایی، بینایی و نیروی بدنی بهره‌مند کند. زیرا کسی که از این حواس بهره‌مند است، خیر و نعمت فراوانی در اختیار دارد؛ اما وضعیتِ کسی که کم‌توان یا ناتوان ذهنی و جسمی‌ست، بر کسی پوشیده نیست. ناگفته نماند که نباید چنین کسانی را سرزنش کنیم؛ بلکه با آن‌ها با کمالِ احترام رفتار نماییم.

«وَاجْعَلْهُ الوَارِثَ منَّا»؛ یعنی بگذار از این حواس استفاده کنیم. به عبارت دیگر حواس ما را پیش از مرگمان از میان مَبَر و به لطف خویش حواسمان را به‌سان وارثانمان حفظ بفرما. این، کنایه از تداوم و ماندگاری حواس تا پایان زندگی‌ست.

«وَاجْعَلْ ثَأْرَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا»؛ یعنی: «و انتقام ما را بر کسی قرار بده که به ما ستم کرده است». به عبارت دیگر خود از کسانی که به ما ستم کرده‌اند، برای ما انتقام بگیر؛ چه با مکافات دنیا و چه با مجازات آخرت. لذا ایرادی ندارد که انسان متناسب با ستمی که بر او رفته است، بر ضدّ ظالم دعا کند. پس، در دعا بر ضدّ ظالم نیز انصاف داشته باشیم و بدانیم که الله متعال، دعای مظلوم را می‌پذیرد.

پیامبرr هنگامی که معاذt را برای دعوت، به یمن فرستاد و مواردِ دعوتش را برایش بیان نمود، به او فرمود: «فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذلک، فَإِیَّاکَ وکَرائِمَ أَمْوالِهم. واتَّقِ دعْوةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ لَیْس بینها وبیْنَ الله حِجَابٌ».([14]) یعنی: «اگر این فرمان را پذیرفتند - و حاضر شدند زکات بدهند-  از گرفتن اموال قیمتیِ آن‌ها (به عنوان زکات) بپرهیز و از دعای مظلوم بترس. زیرا هیچ حجابی، میان الله و دعای مظلوم وجود ندارد».

الله متعال، فرمانروای عادلی‌ست که دادِ مظلوم را از ظالم می‌ستاند؛ یعنی آن‌گاه که ستم‌دیده، شکایت به پیشِ الله می‌برد، اللهU از ستم‌کار انتقام می‌گیرد و به دادِ مظلوم می‌رسد. اما مظلوم، نباید بیش‌تر یا شدیدتر از ستمی که بر او رفته است، بر ضدّ ظالم دعا کند؛ و گرنه، خود ستم‌گر به‌شمار می‌آید.

«وَانْصُرْنا عَلَى مَنْ عَادَانَا»؛ یعنی: «ما را بر دشمنانمان پیروز بگردان». بزرگ‌ترین دشمن مسلمانان، یهودیان و نصرانی‌ها و نیز مشرکان بودایی، ملحدان و منافقان هستند. این‌ها، با ما مسلمانان کینه و دشمنی دارند. الله متعال می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمۡ أَوۡلِیَآءَ     [الممتحنة : ١]      

ای مؤمنان! دشمنان من و دشمنان خودتان را دوستان خویش مگیرید.

الله متعال درباره‌ی منافقان می‌فرماید:

﴿هُمُ ٱلۡعَدُوُّ فَٱحۡذَرۡهُمۡۚ قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ ٤               [المنافقون: ٤]       

آن‌ها، دشمن‌اند؛ پس، از آنان برحذر باش. الله، نابودشان کند که چگونه منحرف می‌شوند.

لذا هر مسلمانی از الله درخواست می‌کند که او را بر دشمنانش، بر یهود و نصارا، و مشرکان و بودایی‌ها و دیگر گروه‌های کفر، پیروز بگرداند. همانا الله، یاورِ مؤمنان است؛ چنان‌که می‌فرماید:

﴿بَلِ ٱللَّهُ مَوۡلَىٰکُمۡۖ وَهُوَ خَیۡرُ ٱلنَّٰصِرِینَ ١٥٠                  [آل عمران: ١٥٠]     

آری! الله یاور شماست؛ و او بهترین یاوران است.

«وَلا تَجْعلْ مُصِیبَتَنا فِی دینِنَا، وَلا تَجْعلِ الدُّنْیَا أکبَرَ هَمِّنا ولا مَبْلَغَ عِلْمِنَا»؛ یعنی: «و مصیبتمان را در دینمان قرار نده و دنیا را بزرگ‌ترین هدفمان و پایان و غایتِ علم و دانشمان نگردان». مصیبت‌ها، معمولاً مالی یا جانی‌ست؛ بدین‌سان که دزد، مالِ انسان را می‌بَرد یا آتش، آن را می‌سوزاند یا به هر شکلی، مال و ثروت انسان از میان می‌رود. و اما مصیبتِ جانی؛ مانندِ این‌که یک شخص یا یکی از عزیزانش، بیمار می‌شود یا می‌میرد. و گاه مصیبت، عقلی‌ست؛ یعنی یک شخص یا یکی از عزیزانش به جنون مبتلا می‌گردد. ولی بزرگ‌ترین مصیبت، مصیبتی‌ست که بر دینِ انسان وارد می‌شود.- از الله متعال درخواست می‌کنیم که ما را بر دینش استوار و ثابت‌قدم بگرداند.- مصیبت‌های دینی، مانند مصیبت‌های جانی‌ست که پاره‌ای از آن‌ها مانند سرماخوردگی و سردرد، سخت و شدید نیست. پاره‌ای از مصیبت‌های دینی نیز همین‌گونه‌اند؛ مانند گناهان کوچک. و برخی از مصیبت‌های دینی، هلاکت‌بارند؛ مانند کفر، شرک و شک و تردید و امثال آن. همان‌گونه که مرگ، بزرگ‌ترین مصیبت یا بلای جسمی‌ست. لذا همواره دعا می‌کنیم که الله متعال ما را به مصیبت‌های دینی، مبتلا نکند؛ زیرا تحمل سایر مصیبت‌ها، آسان می‌باشد و مصیبت‌زده‌ی واقعی، کسی‌ست که از اجر و پاداش الاهی محروم می‌گردد.

«وَلا تَجْعلْ مُصِیبَتَنا فِی دینِنَا، وَلا تَجْعلِ الدُّنْیَا أکبَرَ هَمِّنا ولا مَبْلَغَ عِلْمِنَا»؛ پس، پروردگارا! ما را از اجر و ثواب، محروم مگردان و دنیا را بزرگ‌ترین هدفمان و پایان و غایتِ علم و دانشمان قرار نده؛ بلکه آخرت را هدفمان قرار بده و چنان کن که نصیبمان از دنیا را فراموش نکنیم. یعنی آن‌چه از دنیا به نفعِ ماست، نصیبمان بفرما. چراکه دنیا، ضرورتِ گریزناپذیر همگان است، اما نباید مهم‌ترین هدف زندگی یا پایان و غایتِ علم و دانشِ انسان باشد. از این‌رو انسانِ مسلمان از اللهU می‌خواهد که علم آخرت را پایان و غایتِ دانش او بگرداند؛ علم دنیا و دانش مربوط به زندگی دنیا، هرچه باشد، پایان می‌یابد و از میان می‌رود؛ یعنی اگر انسان، پزشکی برجسته یا جغرافی‌دانی نام‌دار یا فیزیک‌دانی مشهور باشد، دانش وی، حداکثر در خدمت دنیا یا در محدوه‌ی دنیا خواهد بود؛ اما مهم، دانشِ آخرت، یعنی علم مربوط به شریعت است.

«وَلا تُسَلِّطْ عَلَیَنَا مَنْ لا یَرْحَمُنَا»؛ یعنی: «و کسی را بر ما چیره مکن که به ما رحم نمی‌کند». کسی به ما رحم کند، آسیبی به ما نمی‌رساند؛ تنها کسی، به ما بد می‌کند یا به ما آسیب می‌رساند که رحم ندارد.

پیامبرr در هر مجلسی که می‌نشست، معمولاً این دعا را می‌گفت؛ البته همان‌گونه که پیش‌تر گفتیم، گفتن این دعا در هر مجلسی، لازم یا واجب نیست.

***

839- وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَt قال: قال رسولُ اللّهr: «مَا مِنْ قَوْمٍ یَقُومُونَ مِنْ مَجْلسٍ لا یَذکُرُونَ الله تَعَالَى فیهِ إلاَّ قَامُوا عَنْ مِثلِ جیفَةِ حِمَارٍ وکانَ لَهُمْ حَسْرَةً». [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]([15])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هر گروهی از مجلسی برخیزند که در آن الله متعال را یاد نکرده‌اند، گویا از لاشه‌ی الاغی مُرده برخاسته‌اند و این مجلس برای آنان، مایه‌ی حسرت و افسوس خواهد بود».

840- وَعَنْهُ عَنِ النَّبِیِّr قال: «مَا جَلَسَ قَومٌ مَجْلِسًا لم یَذْکرُوا اللّهَ تَعَالَى فیهِ ولَم یُصَُّلوا عَلَى نَبِیِّهم فیهِ إلاَّ کانَ عَلَیْهِمْ تِرَةٌ، فإِنْ شاءَ عَذَّبَهُم، وإنْ شَاءَ غَفَرَ لَهُم». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن می‌باشد.]([16])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «هر گروهی در مجلسی بنشینند و در آن، الله متعال را یاد نکنند و بر پیامبرشان درود نفرستند، زیان و نقصی برای آن‌ها به‌شمار می‌آید؛ اگر الله بخواهد، عذابشان می‌کند و اگر بخواهد، آنان را می‌آمرزد».

841- وَعَنْهُ عَنْ رسولِ اللّهr قال: «مَنْ قَعَدَ مَقْعَدًا لَمْ یَذْکُرِ اللّهَ تَعَالَى فِیهِ کَانَتْ عَلَیِهِ مِنَ الله تَعَالَى تِرَةٌ، وَمَنِ اضْطَجَعَ مُضْطَجَعاً لاَ یَذْکُرُ اللّهَ تَعَالَى فِیهِ کَانَتْ عَلَیْهِ مِن اللّهِ تِرَةٌ». [روایت ابوداود]([17])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکس در جایی بنشیند و الله متعال را در آن‌جا یاد نکند، زیانی از سوی الله متعال بر اوست؛ و هرکس، در جایی بخوابد و آن‌جا الله متعال را یاد نکند، ضرر و زیانی از سوی الله متعال بر اوست».

شرح

این سه حدیث درباره‌ی آداب مجلس می‌باشد و نشان می‌دهد که شایسته است انسان در مجلسی که می‌نشیند، اللهU را یاد کند و بر پیامبرr درود بفرستد؛ چنان‌که در این احادیث آمده است: «هر گروهی در مجلسی بنشینند و در آن، الله متعال را یاد نکنند و بر پیامبرشان درود نفرستند، زیان و نقصی برای آن‌ها به‌شمار می‌آید؛ اگر الله بخواهد، عذابشان می‌کند و اگر بخواهد، آنان را می‌آمرزد».

یاد و ذکر الله متعال در مجالس، صورت‌های گوناگونی دارد؛ از آن جمله، اینست که شخصی در مجلس درباره‌ی یکی از آیه‌های اللهU سخن بگوید؛ مثلاً بگوید: «با این‌که فصلِ زمستان است، هوایی بهاری را تجربه می‌کنیم و این، از قدرت پرودگار و از نشانه‌های اوست». یا به عنوان مثال، بگوید: «اگر همه‌ی مردم جمع شوند، نمی‌توانند این هوای گرم را در این فصل که باید هوا سرد باشد، به سرما تبدیل کنند». بیان یکی از ویژگی‌های پیامبرr نیز یکی دیگر از صورت‌های معنوی کردن مجلس است؛ مثلاً بگوید: «پیامبرr پرهیزگارترین مردم بود» و سپس بر او درود بفرستد. حاضران جلسه که به این سخنان گوش می‌سپارند، در ثوابش شریک‌اند.

این، نمونه‌هایی از ذکر الله متعال و یادِ پیامبرr است. و اگر بخواهد، الله متعال را با الفاظ و واژه‌های مشهورِ ذکر، یعنی با گفتن: «سبحانالله»، «لاإله‌إلاالله»، «ما شاءالله» و امثال آن، یاد کند. خلاصه این‌که آدمِ زیرک و خردمند، می‌تواند درک کند که در هر مجلس و انجمنی چگونه اللهU را یاد نماید یا بر پیامبرr درود بفرستد.

دعای پایان مجلس نیز یکی دیگر از نمونه‌های ذکر و یادِ اللهU می‌باشد؛ یعنی هنگامِ برخاستن از مجلس، این دعا را بگوید: «سُبْحَانَکَ اللهمَّ وبَحَمْدکَ أشْهدُ أنْ لا إله إلا أنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وأتُوبُ إِلَیْکَ».

لذا با توجه به احادیث یادشده، شایسته است که انسان، در هر مجلس و در هر فرصتی، حتی هنگام خوابیدن نیز الله متعال را یاد کند تا از زمره‌ی کسانی باشد که الله متعال درباره‌ی آنان فرموده است:

﴿ٱلَّذِینَ یَذۡکُرُونَ ٱللَّهَ قِیَٰمٗا وَقُعُودٗا                          [آل عمران: ١٩١]      

کسانی که ایستاده و نشسته و یا در حالی که بر پهلوها آرمیدهاند، الله را یاد میکنند.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: 6270؛ و صحیح مسلم، ش: 2177.

([2]) صحیح مسلم، ش: 2179.

([3]) اِسنادش ضعیف است؛ روایت: طبرانی در الکبیر (2/155) از طریق سفیان بن عیینه از فطر از ابوالطفیل از ابوذر به صورت مرفوع؛ دارقطنی در العلل (6/290) گفته است: «و غیر از  ابن‌عیینه، این روایت را از فطر از منذر ثوری از ابوذر، به صورت مرسَل نقل کرده‌اند و همین، صحیح است». شاهدِ این معنا، روایت شافعی در مسند اوست که اِسنادش ضعیف می‌باشد.

([4]) صحیح مسلم، ش: 432، 122؛ ر.ک: حدیث شماره‌ی 353و 354. [مترجم]

([5]) صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 4040.

([6]) صحیح بخاری، ش: 883.

([7]) صحیح بخاری، ش: (811، 830، 831، 846، 2471)؛ و مسلم، ش: 1397، 1400)

([8]) صحیح الجامع، ش: 7656؛ و صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 4055.

(834): ضعیف است؛ ضعیف الجامع، ش: 4694؛ السلسلۀ الضعیفۀ، آلبانی/، ش: 638.

([10]) صحیح الجامع، ش: 3285؛ السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 832؛ و صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 4035.

([11]) صحیح الجامع، ش: 619؛ ر.ک: السلسلۀ الصحیحۀ (ح67-81)؛ و صحیح الترمذی، آلبانی/، ش: 2730.

([12]) صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 4068.

([13]) صحیح الترمذی، آلبانی/، ش: 2783.

([14]) صحیح بخاری، در چندین مورد، از جمله: (1395، 1458، 1496، 4347)؛ و صحیح مسلم، ش: 19. [ر.ک: حدیث شماره‌ی 213. (مترجم)]

([15]) صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 4064.

([16]) صحیح الترمذی، آلبانی/، ش: 2691.

([17]) صحیح الجامع، ش: 6477؛ السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 78؛ و صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 4065. [پیش‌تر به‌شماره‌ی 823 گذشت.]