123- باب: جایز بودن پوشیدن حریر (ابریشم طبیعی) برای مردی که بدنش خارش دارد
814- عَنْ أَنَسt قال: رَخَّصَ رسُولُ اللهr لِلزُّبَیْرِ وَعبْدِالرَّحْمنِ بْنِ عوْفٍ رضی الله عَنْهُمَا فِی لُبْسِ الحَرِیرِ لِحِکَّةٍ بِهِمَا. [متفقٌ علیه]([1])
ترجمه: انسt میگوید: رسولاللهr به زبیر و عبدالرحمن بن عوف$ اجازه داد به سبب خارشی که در بدنشان بود، لباس حریر (ابریشم) بپوشند.
([1]) صحیح بخاری، ش: 5839؛ و صحیح مسلم، ش: 2076.
808- عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِt قال: قالَ رسُولُ اللهr: «لاَ تَلْبَسُوا الحریرَ، فَإنَّ مَنْ لَبِسهُ فِی الدُّنْیَا لَمْ یَلْبَسْهُ فی الآخرةِ». [متفقٌ علیه]([1])
ترجمه: عمر بن خطابt میگوید: رسولاللهr فرمود: «لباس ابریشمی نپوشید؛ زیرا هرکس در دنیا لباس ابریشمی بپوشد، در آخرت آن را نخواهد پوشید».([2])
809- وَعَنْهُ قال: سَمِعْتُ رسُولَ اللهr یقول: «إنَّمَا یلبَسُ الْحَرِیرَ مَنْ لاَ خَلاَقَ لَهُ». [متفقٌ علیه]([3])
وفی روایةٍ للبُخاری: «مَنْ لاَ خَلاَقَ لَهُ فی الآخِرة».
ترجمه: عمر بن خطابt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «فقط کسی لباس حریر میپوشد که هیچ بهرهای - در آخرت- ندارد».
در روایت بخاری آمده است: «...هیچ نصیبی در آخرت ندارد».
810- وَعَنْ أَنَسٍt قال: قالَ رسُولُ اللهr: «مَنْ لَبِسَ الحریرَ فِی الدُّنْیا لَمْ یَلْبَسْهُ فِی الآخرَةِ». [متفقٌ علیه]([4])
ترجمه: انسt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس در دنیا لباس ابریشمی بپوشد، در آخرت آن را نخواهد پوشید».
811- وَعَنْ علیٍّt قال: رأَیْتُ رَسُولَ اللهr أَخَذَ حَرِیرًا، فَجَعلَهُ فی یَمِینِهِ، وَذَهَبًا فَجَعَلَهُ فِی شِمالِه، ثُمَّ قَال: «إنَّ هذَیْنِ حرَامٌ عَلى ذُکُورِ أُمَّتی». [روایت ابوداود با اِسناد حسن]([5])
ترجمه: علیt میگوید: رسولاللهr را دیدم که پارچهای ابریشمی برداشت و سمت چپ خود گذاشت و نیز قطعهای طلا و آن را سمت چپش نهاد و فرمود: «این دو، بر مردان امت من حرام است».
812- وعن أبی مُوسى الأشْعریِّt أنَّ رسُولَ اللهr قال: «حُرِّم لِبَاسُ الحَرِیرِ وَالذَّهَب عَلَى ذُکُورِ أُمَّتی، وَأُحِلَّ لإنَاثِهِم». [ترمذی این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.]([6])
ترجمه: ابوموسی اشعریt میگوید: رسولاللهr فرمود: «لباس حریر و طلا، بر مردان امتم حرام و برای زنانشان حلال شده است».
813- وعن حُذَیْفَةt قال: نَهَانَا النَّبیُّr أنْ نَشْرب فی آنِیةِ الذَّهب وَالفِضَّة، وَأنْ نَأْکُل فِیهَا، وعَنْ لُبْسِ الحَرِیرِ وَالدِّیبَاج وأنْ نَجْلِس عَلَیْهِ. [روایت بخاری]([7])
ترجمه: حذیفهt میگوید: پیامبرr ما را از نوشیدن و خوردن در ظروف طلا و نقره و نیز از پوشیدن انواع ابریشم و دیبا و نشستن بر آن منع نمود.
شرح
«حرام بودن لباس حریر (ابریشم) برای مردان و و نیز حرام بودن نشستن و تکیه زدن بر آن». سه مورد شد: تحریم لباس حریر، حرام بودن نشستن بر آن و نیز حرام بودن تکیه زدن بر آن. مؤلف/ قاطعانه یادآور شده که لباس حریر برای مردان حرام است؛ دلیلش، احادیثیست که از عمر بن خطاب، علی بن ابیطالب، انس بن مالک، ابوموسی اشعری و حذیفه بن یمانy ذکر کرده است. همهی این احادیث، نشانگر حرام بودن طلا و لباس ابریشم برای مردان است.
در حدیث عمر بن خطابt آمده است: «فقط کسی لباس حریر میپوشد که هیچ بهرهای در آخرت ندارد». از اینرو برخی از علما بر این باورند که هر کس در دنیا لباس حریر بپوشد، وارد بهشت نمیشود. زیرا در این حدیث آمده است: چنین شخصی هیچ نصیبی در آخرت ندارد.
پیامبرr همچنین فرموده است: «هرکس در دنیا لباس ابریشمی بپوشد، در آخرت آن را نخواهد پوشید». یعنی وارد بهشت نخواهد شد. اما برخی از علما گفتهاند: وارد بهشت میشود، ولی از لباس حریر محروم خواهد بود؛ گرچه بهشتیان، لباس حریر میپوشند. لذا کسی که در دنیا لباس ابریشم میپوشد، حتی اگر به بهشت برود، از این لباس محروم میگردد و لباس دیگری خواهد پوشید. این در صورتیست که توبه نکند؛ اما هرکس در دنیا توبه نماید، الله متعال گناهانش را میآمرزد. همانگونه که خود میفرماید:
﴿قُلۡ یَٰعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِیعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ ٥٣﴾ [الزمر: ٥٣]
بگو: ای بندگان من که با زیادهروی در گناهان به خویشتن ستم کردهاید! از رحمت الله ناامید نباشید. بیگمان الله، همهی گناهان را میآمرزد.
این، حکم پوشیدن حریر یا ابریشم طبیعیست که از کرم ابریشم فرآوری میگردد؛ اما پوشیدن حریر مصنوعی حرام نیست. البته بهتر است که مردان از پوشیدن حریر مصنوعی نیز بپرهیزند؛ زیرا پوشیدن چنین لباسهایی برای مرد که باید لباسش با جنس او همخوانی داشته باشد، مقداری سبک و زننده است. با این حال، حریر مصنوعی برای مردان، حرام نیست. یعنی ایرادی ندارد که مرد، کلاه شب و لباس خوابش از حریر مصنوعی باشد؛ اما شایسته نیست که لباس بیرون یا لباس رسمیاش، از حریر مصنوعی باشد. زیرا شاید کسی که آن را میبیند، تصور کند حریر طبیعیست و بدینسان حریر طبیعی را برای مردان، جایز بپندارد یا چهبسا با این تصور نادرست که حریر طبیعی برای مردان جایز است، خود نیز حریر طبیعی بپوشد. لذا بهتر است که مردان از پوشیدن حریر مصنوعی خودداری کنند.
طلا نیز برای مردان، حرام و برای زنان، جایز است؛ زیرا زنها به منظور خودآرایی برای شوهران خود به طلا نیاز دارند. استفاده از حلقه یا انگشتر طلا برای مردان حرام است؛ اما برای زنان جایز است. به شرطی که این کار، مبتنی بر عقیده یا باور خاصی نباشد؛ مثلاً زن با این پندار، حلقه یا انگشتر به دست نکند که این کار، او را نزد شوهرش محبوبتر میگرداند. لذا اگر فقط بهقصد خودآرایی برای شوهر باشد و مبتنی بر عقیده یا باوری خاص نباشد، یک انگشتر بهشمار میآید که به دست کردن آن، ایرادی ندارد.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 5834؛ و صحیح مسلم، ش: 2069.
([2]) یعنی در آخرت از لباس ابریشمی محروم خواهد بود. [مترجم]
([3]) صحیح بخاری، ش: 5835؛ و صحیح مسلم، ش: 2068.
([4]) صحیح بخاری، ش: 5832؛ و صحیح مسلم، ش: 2073.
([5]) صحیح الجامع، ش: 2274؛ إرواء الغلیل، ش: 277؛ و صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 3422.
([6]) صحیح الجامع، ش: 3137؛ غایۀ المرام، ش: 77؛ آداب الزفاف، ص150؛ و صحیح الترمذی، آلبانی/، ش: 1404.
([7]) صحیح بخاری، ش: 5837؛ پیشتر روایتی به همین مضمون بهشمارهی 781 از حذیفهt ذکر شد که در صحیحین آمده است.
807- عن عمرو بن شُعْیبٍ عن أَبیه عَنْ جدِّهِt قال: قالَ رسُولُ اللهr: «إِنَّ الله یُحِبُّ أَنْ یَرَى أَثَرَ نِعْمَتِهِ عَلى عبْدِهِ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([1])
ترجمه: از عمرو بن شعیب از پدرش از جدشt روایت است: رسولاللهr فرمود: «همانا الله دوست دارد اثرِ نعمت خود را بر بندهاش ببیند».
شرح
مؤلف/ در این بخش، دو باب گشوده است؛ باب اول دربارهی مستحب بودن خودداری از شیکپوشی از روی تواضع میباشد و باب دوم، دربارهی مستحب بودن اعتدال در نوع لباسی که انسان میپوشد.
در باب نخست، حدیثی بدین مضمون آمده است که معاذ بن انسt میگوید: پیامبرr فرمود: «هرکس با وجودِ توانایی، از روی تواضع و فروتنی برای الله از پوشیدن لباس خوب خودداری کند، الله متعال روز قیامت او را در انظار مردم فرا میخوانَد و به او این اختیار را میدهد که از لباسهای گرانبها و زیبای اهل ایمان، هر لباسی که میخواهد، بپوشد».
این، بدین معناست که وقتی انسان در میان مردمی زندگی میکند که زندگی متوسطی دارند و نمیتوانند لباسهای گرانبها بپوشند و او نیز از روی تواضع همانند آنها یا در سطح مردم منطقهاش لباس میپوشد تا بر کسی فخرفروشی نکند یا دلِ کسی نشکند، به چنین پاداش بزرگی دست مییابد؛ اما اگر در منطقهای زندگی میکند که مردمش ثروتمند هستند و در چارچوب شریعت، لباسهای گرانبهایی میپوشند، بهتر است در همین سطح لباس بپوشد. زیرا الله متعال زیباست و زیبایی را دوست دارد.
بدون شک اگر انسان در میان ثروتمندان باشد و با وجود توانایی، لباسی در سطح پایین بپوشد، چنین لباسی، لباس شهرت بهشمار میآید؛ یعنی لباسی که انسان را انگشتنما میگرداند و پیامبرr از پوشیدن لباس شهرت منع کرده است. پس انسان باید در طرز لباس پوشیدن خود، با توجه به آموزهها و احکام دینی، شرایط و وضعیت هر جایی را در نظر بگیرد. اگر از روی تواضع، بهخاطر رعایت حال همشهریان و مردم منطقهاش که سطح زندگی متوسطی دارند، از شیکپوشی خودداری کند، به پاداش بزرگی که در حدیث آمده است، دست خواهد یافت؛ ولی اگر در میان مردمی ثروتمند زندگی میکند که لباسهای گرانبها میپوشند، بهتر است همانندِ آنها لباس بپوشد.
سپس مؤلف/ به موضوع میانهروی در پوشیدن لباس پرداخته است. انسان باید در همه حال میانهرو باشد و در خوردن و نوشیدن و در لباس و دیگر مسایل، اعتدال را رعایت کند؛ ولی نعمتهای الهی را نادیده نگیرد. زیرا الله متعال دوست دارد آثار نعمت خود را بر بندهاش ببیند؛ یعنی دوست دارد وقتی نعمتی به بندهاش میدهد، اثر این نعمت بر بندهاش نمایان باشد.
اگر به او ثروت داده است، دوست دارد آثار این ثروت، یعنی انفاق، صدقه دادن، بذل و بخشش، مشارکت در کارهای نیک و پوشیدن لباسهای زیبا و شایسته را در او مشاهده کند. و چنانچه به بندهاش علم و دانش عطا کرده، دوست دارد آثار علم و دانش، یعنی عمل کردن به این علم را در عبادتها، و نیز در رفتارهای فردی و اجتماعی وی و همچنین در گسترش دعوت و آموزش آن به دیگران، ببیند. لذا هر نعمتی که الله به شما ارزانی داشته است، آثارش را به او نشان دهید؛ این، از جملهی شکر نعمت است. اما کسی که خداوندU به او مال و ثروت داده و او با لباسهای کهنه یا با شکل و قیافهای در میان مردم ظاهر میشود که گویا کسی از او فقیرتر نیست، در حقیقت، نعمت الهی را انکار کرده است. چگونه است که اللهU به او مال و ثروت داده، اما او با لباسِ فقرا و حتی با لباسهایی در سطح پایینتر به میان مردم میرود؟! یا چگونه است که به لطف اللهU ثروتمند شده، اما از بذل و بخشش و انفاقِ مال و ثروتی که الله به او داده، بخل میورزد؛ نه حق واجب مالش را ادا میکند و نه صدقهی نفل میدهد؟!
الله به تو علم و دانش داده است، اما اثر این نعمت را در تو نمیبیند! نه عبادت تو افزایش یافته است و نه خشوع و رفتارِ نیک و پسندیدهای داری! به نشر و گسترش علم و آموزش آن به دیگران هیچ اهمیت نمیدهی! همهی اینها، مصداق و نمونهای بارز از کتمان نعمتیست که اللهU به بندهاش ارزانی داشته است؛ انسان باید آثار هر نعمتی را که الله به او میبخشد، نمایان سازد، نه اینکه در عمل، نعمت و لطف پروردگار را انکار کند.
***
([1]) صحیح الجامع، ش: 1887؛ غایۀ المرام، ش: 75؛ و صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 2260.
120- باب: مستحب بودن دوری از شیکپوشی از روی تواضع
پیشتر در باب «فضیلت گرسنگی و زندگی سخت»، سخنانی گذشت که مربوط به این باب است.
806- وعن معاذِ بن أَنسٍt أَنَّ رسُولَ اللهr قال: «مَنْ تَرَکَ اللِّباس تَواضُعًا لِلَّه، وَهُوَ یَقْدِرُ علَیْه، دَعَاهُ الله یَوْمَ القِیامَةِ عَلى رُؤُوسِ الخَلائِقِ حتى یُخیِّرَهُ منْ أَیِّ حُلَلِ الإِیمان شَاءَ یلبَسُها». [ترمذی این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن میباشد.]([1])
ترجمه: معاذ بن انسt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس با وجودِ توانایی، از روی تواضع و فروتنی برای الله، از پوشیدن لباس خوب خودداری کند، الله متعال روز قیامت او را در انظار مردم فرا میخوانَد و به او این اختیار را میدهد که از لباسهای گرانبها و زیبای اهل ایمان، هر لباسی که میخواهد، بپوشد».
([1]) صحیح الجامع، ش: 6145؛ السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 718؛ و صحیح الترمذی، آلبانی/، ش: 2017.
794- عَن أَسْمَاءَ بنْتِ یَزِیدَ الأنصاریَّةِ& قالت: کانَ کُمُّ قمِیصِ رسول اللهr إِلى الرُّصْغِ. [ابوداود و ترمذی روایت کردهاند و ترمذی، آن را حسن دانسته است.]([1])
ترجمه: اسماء انصاری دختر یزید& میگوید: آستین پیراهن پیامبرr تا مچ دست بود.
795- وعن ابن عمر$ أَنّ النَّبىَّr قال: «مَنْ جَرَّ ثَوْبَهُ خُیَلاءَ لَمْ یَنْظُرِ الله إِلیهِ یَوْم القِیَامَةِ». فقال أَبو بکر: یا رسول الله إِنَّ إِزارى یَسْتَرْخی إِلا أَنْ أَتَعَاهَدَهُ، فقال لَهُ رسول اللهr: «إِنَّکَ لَسْتَ مِمَّنْ یَفْعَلُهُ خُیَلاءَ». [روایت بخاری؛ مسلم نیز بخشی از آن را روایت کرده است.]([2])
ترجمه: عبدالله بن عمر$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس، از روی تکبر، لباسش را بر زمین بکشاند، الله روز قیامت به او نگاه نخواهد کرد». ابوبکرt گفت: ای رسولخدا! یک طرف لباسم پایین میافتد مگر اینکه مواظبش باشم. رسولاللهr فرمود: «تو، جزو کسانی نیستی که این عمل را از روی تکبر انجام میدهند».
796- وعن أبی هریرةt أَنَّ رسول اللهr قال: «لا ینْظُرُ الله یَوْم القِیَامة إِلى مَنْ جَرَّ إِزَارَهُ بَطراً». [متفقٌ علیه]([3])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «الله، روز قیامت به کسی که لباسش را از روی تکبر بر زمین بکشاند، نظر رحمت نمیکند».
797- وَعَنْهُ عَنِ النَّبِىِّr قال: «مَا أَسْفَلَ مِنَ الْکَعْبَیْنِ مِنَ الإِزارِ فَفِی النَّارِ». [روایت بخاری]([4])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: پیامبرr فرمود: «پایینتر از دو قوزکِ پای کسی که اسبال ازار میکند،([5]) در آتش دوزخ خواهد بود».
798- وعن أبی ذرٍّt عَنِ النَّبِىِّr قال: «ثلاثةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ الله یَوْمَ القِیَامة، ولا یَنْظُرُ إِلَیْهم، وَلا یُزَکِّیهِم، وَلهُمْ عَذَابٌ أَلیمٌ». قال: فقَرأَها رسولُ اللهr ثَلاثَ مِرَارٍ. قال أَبو ذَر: خابُوا وخسِرُوا مَنْ هُمْ یا رسول الله؟ قال: «المُسبِل، والمنَّانُ وَالمُنْفِقُ سِلْعَتَهُ بِالحَلفِ الکاذِبِ». [روایت مسلم]([6])
ترجمه: ابوذرt میگوید: پیامبرr فرمود: «سه گروه هستند که الله، روز قیامت با آنها سخن نمیگوید، به آنان نظر نمیکند، آنها را پاکیزه نمیگرداند و عذاب دردناکی خواهند داشت». ابوذرt میگوید: پیامبرr این جمله را سه بار تکرار کرد. ابوذرt گفت: چقدر بدبخت و زیانکارند! ای رسولخدا! اینها چه کسانی هستند؟ فرمود: «کسی که اسبالِ ازار میکند، [یعنی کسی که شلوار یا لباسش را پایینتر از دو قوزک پایش قرار میدهد] کسی که- در برابر نیکیاش بر دیگران- منت میگذارد، و کسی که کالایش را با سوگند دروغ به فروش میرساند».
799- وعن ابن عمر$ عَنِ النَّبِىِّr قال: «الإِسْبَالُ فِی الإِزارِ وَالقَمِیصِ وَالعِمَامة، منْ جَرَّ شَیئًا خُیَلاءَ لَم یَنظُرِ الله إلیهِ یوْمَ القِیَامةِ». [روایت ابوداود و نسائى با اِسناد صحیح]([7])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: پیامبرr فرمود: «اسبال، [یعنی بلند کردن نامشروع لباس] در سه چیز است: لُنگ (شلوار)، پیراهن و عمامه؛ هرکس، چیزی از لباسش را از روی تکبر بر زمین بکشاند، الله روز قیامت به او نگاه نخواهد کرد».
شرح
در حدیثی که نووی/ در کتاب لباس ذکر کرده، آمده است: «دوستداشتنیترین لباس نزد رسولاللهr پیراهن بود». زیرا پیراهن، بهتر از ردا و ازار (لُنگ)، بدن را میپوشاند. مردم در دوران پیامبرr گاه با لُنگ و پارچهای که به دور خود میپیچیدند، خود را میپوشاندند و گاه پیراهن میپوشیدند. پیامبرr پیراهن را که برای پوشش بدن بهتر و مناسبتر بود، بیشتر دوست داشت. چون پیراهن، لباسی یکپارچه است که انسان آن را بهیک باره میپوشد و مانند ردا (بالاپوش) و ازار (لُنگ) نیست که انسان ناگزیر باشد، ابتدا بالاپوش را به دَوْرِ خود بپیچد و سپس لنگ را. البته اگر در مناطقی زندگی میکنید که پوشیدن ردا و ازار (لُنگ) رواج دارد، اشکالی ندارد که از چنین پوششی استفاده نمایید.([8]) مهم اینست که پوشش شما بر خلاف لباسهای مرسوم و شرعیِ مردم یا اهالی محل سکونت شما نباشد. زیرا به چنین لباسی، لباس شهرت گفته میشود که انسان را انگشتنما میگرداند و پیامبرr از پوشیدن لباس شهرت، منع کرده است.
این حدیث نشانگر اینست که اندازهی آستین، تا مچ دست میباشد. چنانکه آستین پیراهن پیامبرr تا مچ دست بود.
سپس مؤلف/ حدیث ابنعمر و حدیث ابوهریرهy را دربارهی اسبال ازار (بلند کردن لباس) ذکر کرده است؛ بلند کردن لباس، به دو شکل است:
یکم: اینکه کسی، لباسش را از روی تکبر بر زمین بکشاند.
دوم لباسش را بدون اینکه قصد تکبر داشته باشد، پایینتر از قوزک پایش قرار دهد.
پیامبرr برای موردِ نخست چهار مجازات را ذکر کرده است: «الله، روز قیامت با او سخن نمیگوید، به او نظر نمیکند، او را پاکیزه نمیگرداند و عذاب دردناکی خواهد داشت». چهار مجازات برای کسی که لباسش را از روی تکبر بر زمین بکشاند.
ابوبکرt پس از شنیدن این حدیث عرض کرد: «ای رسولخدا! یک طرف لباسم پایین میافتد مگر اینکه مواظبش باشم». یعنی آیا این هشدار مرا در برمیگیرد؟ رسولاللهr فرمود: «تو، جزو کسانی نیستی که این عمل را از روی تکبر انجام میدهند». بدینسان پیامبرr برای ابوبکر صدیقt گواهی داد که او از این گناه، پاک است و این مجازات، کسی را در برمیگیرد که لباسش را از روی تکبر بر زمین بکشاند.
مجازاتِ کسی که این عمل را از روی تکبر انجام نمیدهد، سبکتر است؛ چنانکه ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «پایینتر از دو قوزکِ پای کسی که اسبال ازار میکند، در آتش دوزخ خواهد بود». در این حدیث، تنها یک مجازات را ذکر کرده است. این مجازات، همهی بدن را در برنمیگیرد؛ بلکه فقط همان عضوی مجازات میگردد که این گناه دربارهی آن انجام شده است؛ یعنی پایینتر از قوزک پا. لذا اگر انسان، لباس یا شلوارش را پایینتر از قوزک پایش قرار دهد، این قسمت از بدنش در آتش دوزخ خواهد سوخت و آتش، همهی بدنش را در بر نخواهد گرفت. به عبارت دیگر به همان اندازه که لباسش را پایینتر از قوزک قرار داده است، با آتش دوزخ، داغ میگردد. و این تعجب ندارد که فقط بخشی از بدن عذاب شود؛ زیرا وقتی پیامبرr برخی از یارانش را دید که با عجله وضو گرفتهاند و پشت پای آنها خشک مانده است، فرمود: «وَیْلٌ لِلأعْقَابِ مِنْ النَّارِ».([9]) یعنی: پُشت پای کسانی که هنگام وضو گرفتن عجله میکنند و آن را خوب نمیشویند، در معرض عذاب دوزخ است.
اینجاست که درمییابیم سخن نووی/ ضعیف میباشد که اسبال ازار از روی تکبر را حرام و بدون تکبر را مکروه دانسته است. صحیح، اینست که اسبال ازار، چه از روی تکبر باشد و چه بدون تکبر، حرام است و جزو گناهان کبیره بهشمار میآید؛ زیرا هر گناهی که مجازات ویژهای برای آن بیان شده، گناه کبیره میباشد و برای این عمل، مجازات ویژهای بیان شده است. برای کسی که بدون تکبر لباسش را پایینتر از قوزک پا قرار دهد، مجازات آتش ذکر گردیده و برای کسی که از روی تکبر این عمل را انجام میدهد، چهار عقوبت بیان شده است: «الله، روز قیامت با او سخن نمیگوید، به او نظر نمیکند، او را پاکیزه نمیگرداند و عذاب دردناکی خواهد داشت».
آنگاه مؤلف/ حدیث ابوذرt را آورده است؛ ابوذر میگوید: پیامبرr فرمود: «سه گروه هستند که الله، روز قیامت با آنها سخن نمیگوید، به آنان نظر نمیکند، آنها را پاکیزه نمیگرداند و عذاب دردناکی خواهند داشت». ابوذرt میگوید: «پیامبرr این جمله را سه بار تکرار کرد». زیرا وقتی یک موضوع بهطور کلی ذکر شود و آنگاه تکرار گردد، شنونده با رغبت و توجه بیشتری منتظر میماند تا آن مسأله را با شرح و توضیح بیشتری برای او بیان کنند. یعنی مشتاق میشود که جزئیات آن موضوع را دریابد. ابوذرt گفت: ای رسولخدا! اینها که اینهمه بدبخت و زیانکارند، چه کسانی هستند؟ فرمود: «کسی که اسبالِ ازار میکند، کسی که - در برابر نیکیاش به دیگران- منت میگذارد، و کسی که کالایش را با سوگند دروغ به فروش میرساند».
یکم: «کسی که اسبال ازار میکند»؛ یعنی کسی که از روی تکبر لباسش را بر زمین میکشد.
دوم: «کسی که در برابر نیکیاش به دیگران، منت میگذارد»؛ یعنی وقتی به کسی نیکی میکند، بر سرش منت نهاده، به او میگوید: من برای تو چنین و چنان کردم. منت گذاشتن بر دیگران جزو گناهان کبیره است؛ زیرا دربارهاش این وعید وارد شده که اجر و پاداش انسان را از میان میبرد. الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِکُم بِٱلۡمَنِّ وَٱلۡأَذَىٰ﴾ [البقرة: ٢٦٤]
ای مؤمنان! صدقات و بخششهایتان را با منت و آزار باطل نکنید.
سوم: «کسی که کالایش را با سوگند دروغ به فروش میرساند»؛ یعنی همواره سوگند میخورَد تا قیمت کالایش را بالا ببرد. میگوید: «بهخدا قسم این را ده هزار تومان خریدهام»، در صورتی که فقط به هفت هزار تومان خریده است! بدینسان سوگند دروغ یاد میکند. چنین کسی، سزاوار چهار مجازات یادشده است: الله، روز قیامت با او سخن نمیگوید، به او نظر نمیکند، او را پاکیزه نمیگرداند و عذاب دردناکی خواهد داشت. [پناه بر الله.]
***
800- وعن أبی جُرَیٍّ جابر بن سُلَیمt قال: رَأَیتُ رَجلاً یصْدُرُ النَّاسُ عَنْ رَأْیهِ لاَ یَقُولُ شَیئًا إِلاَّ صَدَرُوا عَنْهُ، قُلْتُ: مَنْ هذا؟ قالوا: رسولُ اللهr. قُلْتُ: عَلیکَ السَّلامُ یا رسولَ الله مَرَّتَیْنِ قال: «لا تَقُل علَیکَ السَّلام، علَیکَ السلامُ تَحِیَّةُ الْموْتَى؛ قُل: السَّلامُ علَیک». قال: قُلْتُ: أَنتَ رسولُ الله؟ قال: «أَنَا رسولُ الله الَّذی إِذا أَصابَکَ ضَرٌّ فَدعَوْتَهُ کَشَفَهُ عنْکَ، وإِذا أَصَابَکَ عامُ سنَةٍ فَدَعَوْتَهُ أَنْبَتَهَا لَکَ، وإِذَا کُنتَ بِأَرْضٍ قَفْرٍ أَوْ فَلاَةٍ، فَضَلَّتْ راحِلَتُک، فَدَعَوْتَهُ رَدَّهَا علَیکَ». قال: قُلْتُ: اعْهَدْ إِلَیَّ. قال: «لا تَسُبَّنَّ أَحدًا». قال: فَما سَببْتُ بَعْدهُ حُرًّا، وَلا عَبْدًا، وَلا بَعِیرًا، وَلا شَاةً؛ «وَلا تَحقِرنَّ مِنَ الْمَعْروفِ شَیْئًا، وأَنْ تُکَلِّمَ أَخَاک وأَنتَ مُنْبسِطٌ إِلیهِ وجهُکَ، إِنَّ ذلک مِنَ المعرُوفِ. وارفَع إِزارکَ إِلى نِصْفِ السَّاقِ، فَإِن أبیتَ فإلى الکَعبیْنِ، وإِیَّاکَ وإِسْبالُ الإِزارِ فَإِنَّهَا مِن الْمَخِیلةِ وإِنَّ الله لا یُحِبُّ المَخِیلةَ، وإن امْرؤٌ شَتَمک وَعَیَّرکَ بِمَا یَعْلَمُ فیکَ فلا تُعیِّرْهُ بِمَا تَعلَمُ فِیهِ، فإِنَّمَا وبالُ ذلکَ علیهِ». [روایت ابوداود و ترمذی با اِسناد صحیح؛ ترمذی گفته است: این حدیث، حسن صحیح میباشد.]([10])
ترجمه: ابوجُرَی، جابر بن سُلَیمt میگوید: مردی را دیدم که مردم سخنش را میگرفتند و هرچه میگفت، میپذیرفتند. گفتم: این مرد کیست؟ گفتند: او رسولاللهr است. دو بار گفتم: علیکالسلام ای رسولخدا! فرمود: «نگو: علیکالسلام؛ زیرا علیکالسلام، درود و سلامِ مردگان است. بگو: السلامعلیک». جابرt میگوید: گفتم: آیا تو فرستادهی الله هستی؟ فرمود: «من، رسولالله هستم؛ فرستادهی همان ذاتی که وقتی زیانی به تو برسد و تو او را بخوانی، آن را از تو برطرف میکند و اگر گرفتار خشکسالی شوی و دعا کنی، او زمین را برای تو میرویاند و چنانچه در بیابان باشی و شترت گُم شود و تو الله را بخوانی، آن را به تو باز میگرداند». میگوید: گفتم: مرا پند بده. فرمود: «به هیچکس دشنام نده». میگوید: از آن پس به هیچ انسان آزاد یا غلام و به هیچ شتر و گوسفندی دشنام ندادم. - پیامبرr در ادامه فرمود:- هیچیک از کارهای نیک را کوچک و ناچیز نشمار؛ حتی این عمل را که با برادرت با گشادهرویی ملاقات کنی که این، از جملهی نیکیهاست. و لباس و شلوارت را تا نصفِ ساق یا لااقل تا قوزک پاهایت بالا بکش و از بلند کردن لباست - تا زیرِ قوزک یا کشاندن آن بر روی زمین- بپرهیز که این عمل، از تکبر است و الله، تکبر را دوست ندارد. و اگر کسی به تو دشنام داد یا تو را بهخاطر عیبی که در تو میشناخت، سرزنش نمود، تو او را بهخاطر عیبی که در او میشناسی، سرزنش نکن؛ زیرا گناهِ این عمل، تنها بر عهدهی خودش میباشد».
شرح
مؤلف/ حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که جابر بن سُلَیمt به مدینه آمد و مردی را دید که مردم سخنش را میگرفتند و هرچه میگفت، میپذیرفتند. زیرا آن مرد، رسولاللهr بود. جابرt پرسید: این مرد، کیست؟ گفتند: او، رسولاللهr است. نزدشان رفت و گفت: تو، رسولخدا هستی؟ و نیز گفت: «علیکالسلام». یعنی خبر (گزاره) را ابتدا ذکر کرد. پیامبرr به او فرمود: «نگو: علیکالسلام؛ زیرا علیکالسلام، درود و سلامِ مردگان است»؛ یعنی مردم در دوران جاهلیت بر مردگانشان بدین ترتیب سلام میکردند. چنانکه شاعرشان چنین گفته است:
علیک سلام الله قیس بن عامر و رحمتـه ما شاء أن یتـرحم
[توضیح: شاعر در این بیت برای درود فرستادن بر قیس بن عامر که مرده بود، مطابق روش آن دوران ابتدا گزاره- یعنی واژهی علیک- را ذکر کرده است».]
لذا روشن شد که مردم در دوران جاهلیت برای سلام کردن یا درود فرستادن بر مرده، میگفتند: علیکالسلام. اما اسلام، این روش را منسوخ (باطل) گردانید و به جای آن، برای کسی که سلام میکند، «السلامعلیک» را قرار داد. حتی پیامبرr هنگامی که به قبرستان میرفت و به مردگان سلام میکرد، میفرمود: «السَّلامُ عَلَیْکُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤمِنینَ» و نمیگفت: «علیکمالسلام...».
رسولاللهr فرمود: «بگو: السلامعلیک». لذا درمییابیم که وقتی انسان به کسی سلام میکند، بگوید: «السلام علیک». یعنی ابتدا واژهی «سلام» را ذکر نماید و سپس «علیک» را با «صیغهی مفرد» بگوید. چنانکه در حدیث آن شخصی که بد نماز خواند و پیامبرr روش نماز را به او آموزش داد- یعنی در حدیث مسیء الصلاه- آمده است: وی به پیامبرr سلام کرد و گفت: «السلام علیک». لذا گفتنِ «السلام علیک» از گفتن «السلامعلیکم» بهتر است.
برخی از علما گفتهاند: «السلامعلیکم» بگویید و قصدِتان، سلام گفتن به طرف مقابل و نیز فرشتگانی باشد که با او هستند. اما بهتر است که مطابق سنت، «السلام علیک» بگوییم؛ مگر اینکه خواسته باشیم به یک گروه یا چند نفر سلام کنیم که در این صورت میگوییم: «السلامعلیکم».
سپس رسولاللهr خود را برای جابر بن سُلَیمt معرفی کرد و بیان نمود که او، فرستادهی پروردگار جهانیان، یعنی فرستادهی ذاتیست که ضرر و زیان را برطرف میکند و آنچه را مفید است، فراهم میگرداند. او، ذاتیست که وقتی شترت را در بیابان گم کنی و او را بخوانید، آن را به تو باز میگرداند. همچنین فرمود: «و اگر گرفتار خشکسالی شوی و دعا کنی، او زمین را برای تو میرویاند چون ضرر و زیانی به تو برسد و دست به دعا برداری، الله آن را برطرف میسازد». همانگونه که اللهY میفرماید:
﴿أَمَّن یُجِیبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَیَجۡعَلُکُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِ﴾ [نمل:62]
آیا (معبودان باطل بهترند یا) ذاتی که دعای درمانده را آنگاه که او را بخواند، اجابت میکند و سختی و گرفتاری را برطرف مینماید و شما را جانشین (یکدیگر) در زمین میگرداند؟ آیا معبود برحقی جز الله وجود دارد؟
بدینسان برای وی روشن ساخت که اللهU آنچه را به نفع بندگانش باشد، برایشان فراهم میگرداند و انگاه که بندهاش او را بخواند، دستِ خالی از درگاهش برنمیگردد. آری؛ هر دعایی که بکنید، از درگاه الاهی دستِ خالی برنمیگردید؛ گرچه بهظاهر درخواست شما پذیرفته نشود. زیرا دعا، خود نیکیست و پاداش آن را خواهید یافت؛ و هرکس، کار نیکی انجام دهد، ده برابر تا هفتصد برابرش و بلکه بیشتر پاداش مییابد. وقتی هیچ مانعی برای پذیرش دعا وجود نداشته باشد، الله متعال، درخواست بندهاش را برآورده میسازد و بنده، آن را به چشم خود میبیند؛ یا اینکه زیانی بزرگتر از خواستهاش را از او دور میگرداند یا اینکه پاداش دعایش را برای او نزد خویش نگه میدارد و در آخرت، به او میبخشد. لذا دعاکنندهای که شرایط دعا را رعایت نماید، از درگاه پروردگار متعال دستِخالی برنمیگردد.
گاه بنده گمان میکند در اجابت دعایش درنگ شده است؛ میگوید: چقدر دعا کردم، اما دعایم قبول نشد! شیطان، این وسوسه را در دلِ انسان میاندازد و به او میگوید: چه همه دعا کردی، اما به هدف خود نرسیدی! و سپس انسان را از رحمت الاهی ناامید میگرداند. در صورتی که ناامیدی از رحمت پروردگار، جزو گناهان کبیره است. پس، از رحمت الاهی ناامید نباشید؛ هرچند دعای شما دیر اجابت شود. چه میدانید که خیرِ شما در چیست؟ الله، بندگانش را به دعا کردن دستور داده و خود، هرگونه که صلاح بداند، دعای بندهاش را میپذیرد:
﴿وَقَالَ رَبُّکُمُ ٱدۡعُونِیٓ أَسۡتَجِبۡ لَکُمۡۚ﴾ [غافر: ٦٠]
و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیرم.
اما بنده، عجله میکند. هیچگاه عجله نکنید؛ بلکه منتظر باشید و همچنان به دعا کردن ادامه دهید. گاه اللهU به حکمت خویش دعای شما را دیرتر اجابت میفرماید تا شما، بیشتر دعا کنید و بدینسان به نیکیهای بیشتری دست یابید و حد و اندازهی خود و میزان نیازتان به پروردگار را درک نمایید. این، به نفع شماست.
لذا برای قبول شدن دعای خود عجله نکنید و با دعا و زاری به درگاه الاهی پافشاری نمایید و بدانید که اللهU آن دسته از بندگانش را که در دعا و زاری، پافشاری میکنند، دوست دارد. زیرا انسان، با دعا کسی را میخواند که فرجامِ همه چیز به اراده و خواست او بستگی دارد؛ یعنی ذاتی که پایان همه چیز به او برمیگردد و فرمانروایی همه چیز به دست اوست. فرقی ندارد که در نماز یا در خلوتِ خویش، پروردگار را بخوانید؛ حتی هنگامی که در نماز هستید، هر دعایی که میخواهید، بکنید. زیرا پیامبرr فرموده است: «وَأَمَّا السُّجُودُ فَأکْثرُوا فِیهِ بِالدُّعَاءِ».([11]) یعنی: «اما در سجده، زیاد دعا کنید». و چون دربارهی تشهد نماز سخن گفت، فرمود: «ثُمَّ لْیَتَّخِذْ مِنْ الدُّعَاء مَا شَاءَ». یعنی: «هر دعایی که خواست، بگوید». انسان، کسی جز الله ندارد و باید در مسایل ریز و بزرگِ خود به اللهU پناه ببرد. چنانکه در حدیث آمده است: «لِیَسْأَلْ أَحَدکُمْ رَبّه حَاجَتَهُ کُلَّهَا حَتَّى شِراکَ نَعْلِهِ إذَا انْقَطَعَ».([12]) یعنی: «هر یک از شما، همهی نیازهایش را از الله بخواهد؛ حتی بندِ کفش خود را زمانی که پاره میشود». بند کفش، کمترین یا کوچکترین چیزیست که انسان میتواند آن را از پروردگارش درخواست نماید؛ زیرا خواستن از پروردگار یا عرض نیاز به درگاهش، عبادت و بندگیِ اللهU، روی آوردن به سوی او، پیوند با او و پناهنده شدن به اوست و بدینسان قلب انسان همواره با پروردگارش میباشد. پس تا میتوانید، دعا کنید.
پیامبرr در ادامه به جابر بن سُلَیمt فرمود: «هیچیک از کارهای نیک را کوچک و ناچیز نشمار؛ حتی این عمل را که با برادرت با گشادهرویی ملاقات کنی که این، از جملهی نیکیهاست» و الله، نیکوکاران را دوست دارد.
همینکه به شخصی کمک کنید تا بارش را داخل ماشینش بگذارد، یک صدقه یا نیکیست؛ اگر کسی، به وسیلهای نیاز داشته باشد و شما آن را به او نزدیک کنید، این هم یک نیکیست. اگر خودکار خود را به کسی بدهید که میخواهد چیزی بنویسد، این، یک نیکی بهشمار میآید. پس، تا میتوانید نیکی کنید؛ زیرا الله نیکوکاران را دوست دارد. گفتنیست: یک اصل یا قاعدهی کلی وجود دارد که اگر انسان آن را بهخاطر بیاورد، نیکی کردن بر او آسان میشود. این اصل، از پیامبرr بهثبوت رسیده است: «مَنْ کَانَ فِی حَاجَةِ أَخِیهِ کَانَ الله فِی حاجتِه».([13]) یعنی: «کسی که در جهت برطرف کردن نیازِ برادرش بکوشد، الله، نیاز او را برآورده میسازد». وقتی اللهU خود، عهدهدار کارهای شما باشد، آیا هیچ کارِ سخت و دشواری برای شما وجود خواهد داشت؟ روشن است که خیر؛ بلکه الله متعال در همهی کارها شما را یاری میکند و بدینسان هر کاری، آسان میگردد. لذا تا زمانی که در جهت برطرف کردن نیازِ برادر خود بکوشید، اللهU نیازِ شما را برآورده میسازد. پس تا میتوانید نیکی کنید و هیچ کارِ نیکی را کوچک مپندارید؛ گرچه بهظاهر، کارِ کوچک یا اندکی باشد. پیامبرr به زنان مسلمان فرمود: «لا تَحْقِرَنَّ جارَةٌ لجارتِهَا وَلَوْ فِرْسَنَ شَاةٍ».([14])یعنی: «هیچ زنی، هدیهی خود به زن همسایهاش را کوچک نشمارد، اگرچه (هدیهی بهظاهر کوچکی مانند) استخوان کف پای گوسفند (پاچهی گوسفند) باشد».
سپس پیامبرr به جابر بن سُلَیمt فرمود: «هیچیک از کارهای نیک را کوچک و ناچیز نشمار؛ حتی این عمل را که با برادرت با گشادهرویی ملاقات کنی که این، از جملهی نیکیهاست». همینکه انسان با برادر مسلمانش گشادهرو باشد، نه اخمو، جزو نیکیهاست؛ زیرا بدینوسیله برادرِ مسلمانش را شادمان میگرداند و شاد کردن دیگران، نیکی و احسان، بهشمار میآید و الله متعال نیکوکاران را دوست دارد. البته در پاره ای از موارد که مستثناست، بهتر است در برابر شخصی که عمل ناپسندی انجام داده، اخم کنیم یا چهره در هم بکشیم تا بلکه به خود بیاید و دریابد که مرتکبِ عمل زشت و ناسپندی شده است؛ زیرا «هر سخن، جایی و هر نکته، مقامی دارد».
آنگاه رسولاللهr به جابر بن سلیمt دستور داد که لباس و شلوارش را تا نصفِ ساق یا لااقل تا قوزک پاهایش بالا بکشد. این، نشان میدهد بهترین حالت در پوشش، اینست که انسان لباسش را تا نصف ساقهایش بالا بکشد؛ البته ایرادی ندارد که لباسش را بالاتر از قوزک پایش قرار دهد. گرچه در حدیث از این کار به امتناع از سنت تعبیر کرد و فرمود: «اگر از این کار، امتناع ورزیدی، پس لباست را تا دو قوزک پا بالا بیاور». و چون وعید یا هشداری در این باره ذکر نکرد، ایرادی ندارد که انسان، لباسش را فقط تا دو قوزک پا بالا بکشد.
پیشتر حدیث گذشت که در آن آمده بود: ابوبکر صدیقt به پیامبرr عرض کرد: «ای رسولخدا! یک طرف لباسم پایین میافتد مگر اینکه مواظبش باشم». رسولاللهr فرمود: «تو، جزو کسانی نیستی که این عمل را از روی تکبر انجام میدهند». اینجاست که در مییابیم شلوار (لُنگ) ابوبکرt پایینتر از قوزک پایش نبود و فقط پایینتر از ساق پایش قرار میگرفت و این، ایرادی ندارد. لذا نباید بر خود یا دیگران سخت بگیریم و تأکید کنیم که حتماً لباس یا شلوار انسان، تا نصفِ ساقش باشد. زیرا همانطور که در حدیث آمده، گرچه سنت، اینست که انسان لباس یا شلوارش را تا نیمهی ساقش بالا بکشد، اما مطابق حدیث و اجازهی رسولاللهr، ایرادی ندارد که انسان لباسش را بالاتر از دو قوزک پایش قرار دهد.
سپس رسولاللهr جابرt را از کبر و غرور در راه رفتن و لباس پوشیدن یا سخن گفتن برحذر داشت؛ زیرا الله متعال، تکبر را دوست ندارد. خود فرموده است:
﴿وَلَا تُصَعِّرۡ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمۡشِ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ ١٨﴾ [لقمان: ١٨]
متکبرانه از مردم روی برنگردان و در زمین خرامان و باغرور راه مرو که بهراستی الله، هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.
شایسته است که انسان در راه رفتن، لباس پوشیدن و همهی حرکات خود، متواضع و فروتن باشد؛ زیرا کسی که بهخاطر الله تواضع کند، الله متعال او را گرامی و والامقام میگرداند. اینها، آدابیست که پیامبرr به امتش آموزش داد و انسان باید خود را به این آداب، آراسته سازد تا به دو نتیجهی بزرگ و مهم دست یابد:
یکم: فرمانبرداری از پیامبرr؛ الله متعال میفرماید:
﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ یُدۡخِلۡهُ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾ [النساء : ١٣]
هر کس از الله و پیامبرش اطاعت نماید، الله او را وارد باغهایی میکند که در آن جویبارها روان است.
دوم: انسان از طریق آراستگی به این آداب و منشهای نیکو، خود را به صفات و ویژگیهای نیک و پسندیدهای آراسته میسازد که هیچیک از افراد بشر نمیتواند مردم را به سوی چنین ویژگیهایی سوق دهد. زیرا آداب و منشهایی که اسلام آورده است، بهترین آداب و منشهاست. سپس پیامبرr به جابرt فرمود: «و اگر کسی به تو دشنام داد یا تو را بهخاطر عیبی که در تو میشناخت، سرزنش نمود، تو او را بهخاطر عیبی که در او میشناسی، سرزنش نکن؛ زیرا گناهِ این عمل، تنها بر عهدهی خودش میباشد». زیرا شایسته است که انسان عفو و گذشت پیشه کند و هر سخنی را که به گوش او میرسد، معیار قضاوت دربارهی دیگران قرار ندهد. لذا از سخنان دیگران چشمپوشی کنید و عفو و گذشت پیشه سازید؛ چراکه الله متعال بندگان باگذشت و بخشندهی خود را دوست دارد و به آنها پاداش میدهد. اگر کسی را بهخاطر عیبی که در او میشناسید، سرزنش کنید یا به او طعنه بزند، درگیری و کشمکش شما با یکدیگر طولانی میگردد و چهبسا این امر، به کینه و دشمنی در میان شما میانجامد. اما اگر سکوت نمایید و هیچ نگویید، اوضاع، عادی میشود. تجربه ثابت کرده است که وقتی انسان به کسی که به او ناسزا گفته است، ناسزا بگوید، دشنامگویی به یکدیگر در میان آنها ادامه مییابد و به دوری و دشمنیِ انها با یکدیگر دامن میزند. اما اگر انسان سکوت کند و هیچ نگوید، بهتر و مفیدتر خواهد بود؛ همانگونه که الله متعال در توصیف بندگان نیک و شایستهاش میفرماید:
﴿خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا ٦٣﴾ [الفرقان: ٦٣]
و هنگامى که افراد نادان، آنان را مورد خطاب قرار مىدهند، سلام ـ سخن مسالمتآمیزی ـ مىگویند.
اللهU میفرماید:
﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِینَ ١٩٩﴾ [الأعراف: ١٩٩]
عفو و گذشت (در پیش) بگیر و به کار نیک و پسندیده فرمان بده و از جاهلان روی بگردان.
﴿è{ uqøÿyèø9$#﴾ یعنی با اخلاق و رفتارِ سبک و ناشایست مردم، سازگار باش و از مردم نخواه و توقع نداشته باش که در برخورد با تو به بهترین شکل عمل کنند؛ مردم، هیچگاه مطابق میل تو نخواهند بود. پس ساده ترین رفتار مردم را بپذیر و سخت نگیر. از اینرو الله متعال فرمود: ﴿وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِینَ﴾: «و به کار نیک و پسندیده فرمان بده و از جاهلان روی بگردان». وقتی یک آدمِ جاهل به تو دشنام داد یا به تو بد کرد، خیر و مصلحت در اینست که از وی روی بگردانی.
***
801- وعن أبی هریرةt قال: بینما رَجُلٌ یُصَلِّی مُسْبِلٌ إِزَارَه، قال لَهُ رسولُ اللهr: «اذهَب فَتَوضَّأْ» فَذهَب فَتَوضَّأَ، ثُمَّ جاءَ، فقال: «اذهبْ فَتَوضَّأْ». فقال لَهُ رجُلٌ: یا رسول الله! ما لَکَ أَمرْتَهُ أَن یَتَوَضَّأَ ثم سَکَتَّ عَنْهُ؟ قال: «إِنَّهُ کانَ یُصلِّی وَهُوَ مُسْبلٌ إِزارَهُ، إِنَّ الله لا یَقْبَلُ صَلاةَ رجُلٍ مُسبِلٍ». [روایت ابوداود با اسنادی که مطابق شرط مسلم است.]([15])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: مردی که لُنگ (شلوارش) را پایینتر از قوزک پایش انداخته بود، نماز میخواند. رسولاللهr به او فرمود: «برو و وضو بگیر». آن مرد رفت و وضو گرفت؛ سپس آمد. رسولاللهr فرمود: «برو و وضو بگیر». مردی به پیامبرr عرض کرد: «ای رسولخدا! چرا به او فرمان دادی که وضو بگیرد و دیگر، دربارهاش چیزی نگفتید؟ فرمود: «او در حالی نماز میخواند که اسبال ازار کرده بود و الله متعال، نماز کسی را که اسبال ازار کند، نمیپذیرد».
شرح
پیامبرr در احادیثی که پیشتر ذکر شد، بیان فرمود که هرکس لباسش را از روی تکبر بر زمین بکشد، الله متعال روز قیامت به او نظر رحمت نمیکند، با او سخن نمیگوید، او را پاکیزه نمیگرداند و چنین شخصی عذابی دردناک در پیش دارد. و این حدیث نیز گذشت که: «پایینتر از دو قوزکِ پای کسی که اسبال ازار میکند، در آتش دوزخ خواهد بود». این نکته را هم بیان کردیم که این عمل، جزو گناهان کبیره است و برای مرد پوشیدن لباسی که پایینتر از قوزک پایش قرار بگیرد، جایز نیست؛ اما پوشیدن لباسی که تا قوزک پایش بلند است، یعنی قوزک را نمیپوشاند و نیز لباسی که تا نیمهی ساق میباشد، جایز است. اما پوشیدن شلوار، پیراهن و لباسی که پایینتر از قوزک قرار میگیرد، جایز نیست و جزو گناهان کبیره میباشد.
علما رحمهمالله اختلاف نظر دارند که آیا نماز کسی که با چنین پوششی نماز میخواند، درست است یا خیر؟
برخی از علما گفتهاند: نمازش درست نیست؛ زیرا لباسی که پوشیده، حرام است و الله متعال فقط پوشیدن لباسهای مباح را برای ما جایز قرار است:
﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖ﴾ [الأعراف: ٣١]
ای فرزندان آدم! (هنگام هر نماز و) در هر مسجدی زیورتان - یعنی لباسهایتان- را بپوشید.
بدینسان به پوشیدن لباسهای جایز دستور داده، نه لباسهایی که پوشیدن آن برای ما جایز نیست. این دسته از علما، همچنین به حدیث یادشده استدلال کردهاند که ابوهریرهt میگوید: مردی که لُنگ (شلوارش) را پایینتر از قوزک پایش انداخته بود، نماز میخواند. رسولاللهr به او فرمود: «برو و وضو بگیر». آن مرد رفت و وضو گرفت؛ سپس آمد. رسولاللهr فرمود: «برو و وضو بگیر». مردی به پیامبرr عرض کرد: «ای رسولخدا! چرا به او فرمان دادی که وضو بگیرد؟ فرمود: «او در حالی نماز میخواند که اسبال ازار کرده بود و الله متعال، نماز کسی را که اسبال ازار کند، نمیپذیرد». اینها میگویند: این، نص و متنی آشکار از سنت نبوی دربارهی باطل بودن نماز کسیست که اسبال ازار میکند؛ بلکه نشان میدهد که چنین شخصی باید نمازش را دوباره بخواند.
مؤلف/ میگوید: «ابوداود، این حدیث را با اِسنادی صحیح و مطابق شرط مسلم، روایت کرده است». این سخن، جای بحث و بررسی دارد؛ زیرا این حدیث، ضعیف میباشد و صحتش از پیامبرr ثابت نشده است.
از میان اقوال علما، دیدگاه صحیح اینست که نماز کسی که اسبال ازار میکند، درست است؛ گرچه چنین شخصی، گنهکار میباشد. مانندِ کسی که لباس حرام مثلِ لباسِ دزدی میپوشد و با آن نماز میخواند یا لباسی میپوشد که در آن تصویر یا عکس حیوان یا صلیب وجود دارد. پوشیدن چنین لباسهای در نماز و بیرون نماز، حرام است و اگر کسی در چنین لباسهایی نماز بخواند، نمازش درست میباشد، اما خودش گنهکار است.
این، قولِ راجح دربارهی مسأله مذکور است؛ زیرا نهی از اسبال ازار و نهی از پوشیدن لباسِ حرام، مخصوص نماز نیست. بلکه پوشیدن لباس حرام، در نماز و بیرون نماز حرام میباشد. از اینرو نماز را باطل نمیکند. این، قاعدهایست که جمهور علما، آن را پذیرفتهاند. البته اگر این حدیث، صحیح بود، حکم این موضوع روشن میشد و دیگر جایی برای اختلاف وجود نداشت. آن دسته از علما که این حدیث را ضعیف دانستهاند، نمازِ کسی را که اسبال ازار میکند، درست میدانند و آن دسته از علما که این حدیث را صحیح دانستهاند، میگویند: نماز کسی که در حالِ اسبال ازار نماز میخوانَد، باطل است. در هر حال انسان باید از پروردگارش بترسد و از نعمت الاهی در جهت معصیت و نافرمانی از او استفاده نکند. کسی که آشکارا از الله متعال نافرمانی میکند و چون به او تذکر میدهند که اسبال ازار، حرام و جزو گناهان کبیره است و او بیپروا از کنارِ این موضوع میگذرد، در حقیقت از نعمت الله برای نافرمانی و معصیت او استفاده میکند. [پناه بر الله]
***
802- وعن قَیسِ بن بشرٍ التَّغْلبیِّ قال: أَخْبَرنِی أبِی وکان جلیسًا لأبی الدَّرداءِ قال: کان بِدِمشقَ رَجُلٌ من أَصحاب النَّبِیِّr یُقَالُ لَهُ سهلُ بنُ الحنظَلیَّةِ، وکانَ رَجُلاً مُتَوحِّدًا قَلَّمَا یُجالسُ النَّاسَ، إِنَّمَا هُوَ صَلاةٌ، فَإِذا فرغَ فَإِنَّمَا هو تسبیحٌ وتکبیرٌ حتَّى یأْتیَ أهْلَهُ، فَمَرَّ بِنَا ونَحنُ عِند أبی الدَّردَاءt، فقال له أَبو الدَّردَاء: کَلِمةً تَنْفَعُنَا ولا تضُرُّک. قال: بَعثَ رسولُ اللهr سَرِیَّةً فَقَدِمَت، فَجَاءَ رَجُلٌ مِنهم فَجَلسَ فِی المَجْلِس الَّذی یَجلِسُ فِیهِ رسولُ اللهr، فَقَالَ لِرجُلٍ إِلى جَنْبِهِ: لَوْ رَأَیتنَا حِینَ التقَیْنَا نَحنُ والعدُوُّ، فَحمَل فلانٌ فَطَعَن، فقال: خُذْهَا مِنِّی وأَنَا الغُلامُ الغِفَارِی، کَیْفَ تَرى فی قوْلِهِ؟ قال: مَا أَرَاهُ إِلا قَدْ بَطَلَ أَجرُهُ. فسَمِعَ بِذلکَ آخَرُ فقال: مَا أَرَى بِذَلَکَ بأْسًا، فَتَنَازعا حَتى سَمِعَ رسول اللهr فقال: «سُبْحان الله! لا بَأْس أَن یُؤْجَرَ ویُحْمَد». فَرَأَیْتُ أَبا الدَّرْدَاءِ سُرَّ بِذلک، وَجَعَلَ یَرْفَعُ رأْسَه إِلَیهِ وَیَقُول: أأَنْتَ سمِعْتَ ذَلکَ مِنْ رسول اللهr؟ فیقول: نعَم، فما زال یعِیدُ عَلَیْهِ حَتَّى إِنّی لأَقولُ لَیَبرُکَنَّ على رکْبَتَیْه.
قال: فَمَرَّ بِنَا یَوماً آخَر، فقال لَهُ أَبُو الدَّرْدَاء: کَلِمَةً تَنفَعُنَا ولا تَضُرُّک، قال: قال لَنَا رسول اللهr: «المُنْفِقُ عَلى الخَیْلِ کالبَاسِطِ یَدَهُ بالصَّدَقة لا یَقْبِضُهَا». ثُمَّ مرَّ بِنَا یوماً آخر، فقال لَهُ أَبوالدَّرْدَاء: کَلِمَةً تَنْفَعُنَا وَلا تَضرُّک، قال: قال رسول اللهr: «نعْمَ الرَّجُلُ خُرَیْمٌ الأَسَدی، لَوْلا طُولُ جُمَّتِهِ وَإِسْبَالُ إِزَارِه». فبَلغَ ذلک خُرَیْمًا، فَعجََّلَ فَأَخَذَ شَفْرَةً فَقَطَعَ بِهَا جُمَّتَهُ إِلى أُذُنَیْهِ، وَرَفَعَ إِزَارَهُ إِلى أَنْصَاف سَاقَیْهِ. ثَمَّ مَرَّ بنَا یَوْماً آخَرَ فَقَالَ لَهُ أَبُو الدَّرْدَاء: کَلِمةً تَنْفَعُنَا ولاَ تَضُرُّکَ قَال: سَمعْتُ رسُولَ اللهr یقُول: «إِنَّکُمْ قَادمُونَ عَلى إِخْوانِکُم. فَأَصْلِحُوا رِحَالَکم، وأَصْلِحُوا لبَاسَکُمْ حَتَّى تَکُونُوا کَأَنَّکُمْ شَامَةٌ فِی النَّاسِ، فَإِنَّ الله لاَ یُحبُّ الفُحْشَ وَلاَ التَّفَحُش». [روایت اَبوداود با اِسناد حسن، جز قیس بن بشر که در ثقه یا ضعیف بودن او اختلاف دارند و مسلم از او حدیث روایت کرده است.]([16])
ترجمه: قیس بن بشر تغلبی میگوید: پدرم که همنشین ابودرداءt بود، به من گفت: مردی از اصحاب پیامبرr به نام سهل بن حنظلیه در دمشق بود؛ مردی گوشهگیر که با مردم کم مینشست و همواره در نماز بود و پس از نماز به تسبیح و تکبیر مشغول میشد تا اینکه نزد خانوادهاش میرفت. روزی نزد ابودرداءt نشسته بودیم که سهلt از کنارِمان گذشت. ابودرداءt به او گفت: سخنی بگو که برای ما سودمند باشد و زیانی به تو نرساند. گفت: پیامبرr دستهای از مجاهدان را به جنگ فرستاد. وقتی بازگشتند، یکی از آنها در محلی که پیامبرr مینشست، نشست و مردی که کنارش بود، گفت: کاش وقتی با دشمن روبهرو شدیم، ما را میدیدی که فلانی حمله کرد و نیزه انداخت و - به دشمن، با غرور و افتخار- گفت: بگیر که من، از بنیغفار هستم. نظرت دربارهی سخنش چیست؟ آن مرد پاسخ داد: به گمانم پاداش وی، از میان رفته است. شخصی دیگر این را شنید و گفت: ایرادی در این نمیبینم. و بدین ترتیب در اینباره با هم اختلاف کردند تا اینکه پیامبرr بگومگوی آنها را شنید؛ فرمود: «سبحانالله! اشکالی ندارد که انسان - بهخاطر کارِ پسندیدهاش هم- پاداش بیابد و هم ستایش شود». دیدم ابودرداءt از شنیدن این حدیث، خوشحال شد و سرش را به سوی سهلt بلند میکرد و میگفت: تو خود این را از رسولاللهr شنیدی؟ و سهل میگفت: آری. و ابودرداء همواره این سخن را از آن صحابی میپرسید و من با خود میگفتم: شاید او به زانو بیفتد.
پدرم - پدر قیس- میگوید: روزی دیگر نیز از کنارِ ما گذشت. ابودرداءt به او گفت: سخنی بگو که برای ما سودمند باشد و زیانی به تو نرساند. گفت: رسولاللهr فرمود: «کسی که برای پرورش و نگهداری اسب - به منظور استفاده از آن در میدان جهاد- هزینه میکند، مانند کسیست که دستش همواره برای صدقه دادن باز است و آن را نمیبندد».
روزِ دیگری نیز از کنارِ ما گذشت. ابودرداءt به او گفت: سخنی بگو که برای ما سودمند باشد و زیانی به تو نرساند. گفت: رسولاللهr فرمود: «خُرَیم اسدی، مرد نیکیست، اگر موهای سرش بلند نبود و اسبال ازار نمیکرد». این سخن به خریم رسید و او بلافاصله تیغی برداشت و موهایش را تا مقابل گوشهایش کوتاه کرد و ازار (لُنگ) خود را تا نصف ساق پایش بالا کشید.
وی، روزی دیگر هم از کنار ما گذشت. ابودرداءt به او گفت: سخنی بگو که برای ما سودمند باشد و زیانی به تو نرساند. گفت: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «شما نزد دوستانتان میروید؛ پس سواری- و سر و وضع خود- و لباستان را درست و مرتب کنید تا در میان مردم مانند خال - یعنی مرتب و زیبا و در بهترین وضعیت- به نظر آیید؛ زیرا الله، زشتی و زشتکاری - ظاهر و رفتارِ ناپسند- را دوست ندارد».
شرح
در حدیثی که مؤلف/ ذکر کرده، چند نکتهی آموزنده وجود دارد؛ همانگونه که در این روایت آمده است: ابن حنظلیهt تنهایی را دوست داشت و معمولاً مشغول نماز و تسبیح یا در خدمت خانوادهاش بود. یعنی دوست نداشت که وقتش در بگومگو و سخنان بیهوده با مردم تَلَف شود. از اینرو همواره نماز میخواند یا به ذکر پروردگار یا خدمت خانوادهاش میپرداخت.
یکی از روزها ابودرداءt با دوستانش نشسته بود که در این میان، ابنحنظلیهt از کنارشان گذشت. ابودرداءt به او گفت: «سخنی بگو که برای ما سودمند باشد و زیانی به تو نرساند». ابنحنظلیهt گفت: «پیامبرr سریهای را به جنگ فرستاد». سریه، به دستهای از مجاهدان گفته میشود که کمتر از چهارصد نفر هستند. وقتی به مدینه بازگشتند، یکی از آنها در محلی که پیامبرr مینشست، یعنی در حضورِ پیامبرr نشست تا از عملکرد این دسته گزارش دهد. وی، از یکی از تیراندازان سخن گفت که در میدان نبرد به سوی دشمن تیر میانداخت و با غرور و افتخار میگفت: بگیر که من، از بنیغفار هستم.
ایرادی ندارد که انسان در میدان نبرد، در برابر دشمن، رفتار و گفتار غرورآمیزی داشته باشد؛ یعنی انسان میتواند در میدان نبرد، برای شکستن روحیهی دشمن و اظهار قدرت و هیبت، خرامان و با غرور و تکبر راه برود و عزت و قدرت خود را به رُخ دشمن بکشد. چنانکه در گذشته برخی از مجاهدان، پَرِ شترمرغ روی عمامهی خود نصب میکردند که نشانگر عزت بود و بدینسان دشمن را آزار میدادند. هر چیزی که مایهی خشم و آزار دشمن شود، نزد اللهU اجر و پاداش دارد. حتی سخنی که دشمن را خوار و خشمگین میگرداند، نزد الله متعال مایهی عزت است و ثواب دارد.
این تیراندازِ غفاری نیز به غرور و افتخار به دشمن میگفت: بگیر؛ یعنی تیر را بگیر که من، از بنیغفار هستم. یکی از حاضران، گفت: او، با گفتنِ این سخن خود را بیاجر کرده کرده است؛ زیرا فخرفروشی و به خود بالیدن، درست نیست. الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ ١٨﴾ [لقمان: ١٨]
همانا الله، هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.
آری؛ الله متعال تکبر و فخرفروشی را دوست ندارد؛ اما در جنگ، مستثناست. لذا یکی دیگر از حاضران گفت: ایرادی ندارد که انسان در جنگ، عزتش را به رخ دشمن بکشد. بدین ترتیب در اینباره با هم اختلاف کردند تا اینکه پیامبرr بگومگوی آنها را شنید؛ فرمود: «سبحانالله!» یعنی الله از هر عیب و نقصی پاک و منزّه است و صفات الله از هر جهت کامل میباشد؛ هیچ نقصی در علم، قدرت، حکمت و عزتش نیست. همهی صفات او از هر جهت کامل است.
پیامبرr فرمود: «سبحانالله!» یعنی چرا و چگونه در اینباره بگومگو میکنید؟ «اشکالی ندارد که انسان - بهخاطر کارِ پسندیدهاش هم- پاداش بیابد و هم ستایش شود». به عبارت دیگر الله متعال، برای بندهی نیکوکار و مجاهدش خیرِ دنیا و آخرت را یکجا جمع میکند و بدینسان مردم او را میستایند و دربارهاش میگویند: آدمِ شجاعیست. در آخرت نیز این بنده از اجر و پاداش الهی برخوردار میشود و ایرادی در این نیست که بندهی نیکوکار هم در دنیا ستایش شود و هم در آخرت، اجر و پاداش بیابد.
عامر بن اکوعt خود را به سارقانی رساند که شتران شیردهِ پیامبرr را دزدیده بودند و با خود میبردند. او شروع به تیراندازی کرد و میگفت:
أَنَا ابـْنُ الأَکْـوَعِ وَالْیَوْمُ یَوْمُ الرُّضَّعْ
یعنی: «من، فرزند اکوع هستم و امروز، روز نابودیِ فرومایگان است». و بدینسان به نژاد و خانوادهی خود میبالید و موقعیت و جایگاه خانوادگیاش را به رخ دشمن میکشید. لذا ایرادی ندارد که انسان در جنگ، به خود، خانواده و قدرت و جایگاه خویش ببالد و آن را به رخ دشمن بکشد.
ابن حنظلیهt روزی دیگر نیز از کنار ابودرداء و یارانش عبور کرد. ابودرداءt به او گفت: سخنی بگو که برای ما سودمند باشد و زیانی به تو نرساند. گفت: رسولاللهr فرمود: «کسی که برای پرورش و نگهداری اسب - به منظور استفاده از آن در میدان جهاد- هزینه میکند، مانند کسیست که دستش همواره برای صدقه دادن باز است و آن را نمیبندد». لذا خرج کردن برای اسبی که از آن در میدان نبرد استفاده میشود، جزو صدقات است.
ابنحنظلیهt روزِ دیگری نیز از کنارِ ابودرداءt گذشت. ابودرداءt به او گفت: سخنی بگو که برای ما سودمند باشد و زیانی به تو نرساند. گفت: رسولاللهr مردی را ستود و از او به نیکی یاد کرد و فرمود: «مرد نیکیست، اگر موهای سرش بلند نبود و اسبال ازار نمیکرد». یعنی مقداری متکبر و خودبین است. این سخن به آن مرد رسید و او بلافاصله تیغی برداشت و موهایش را تا شانههایش کوتاه کرد و ازار (لُنگ) خود را تا نصف ساقِ پایش بالا کشید.
اینجاست که درمییابیم بلند بودن موی سر برای مردان، نشانهی تکبر است و موی سر مرد، نباید از شانهها یا نرمهی گوش او بلندتر باشد. زیرا این زن است که به خودآرایی از طریق بلند کردن موی سرش نیاز دارد. لذا برای مردان جایز نیست که خود را در مو و امثال آن شبیه زنها بسازند. زیرا پیامبرr مردانی را خود را شبیهِ زنان و زنانی را که خود را شبیه مردان میسازند، نفرین کرده است.
الله متعال، انسانها را از دو جنس مرد و زن آفریده و به هر جنسی، ویژگیهای مناسب خودش را داده است؛ لذا نباید مرد و زن را در همه چیز یکسان بدانیم. من، هیچ مسلمانی را سراغ ندارم که مرد و زن را در همه چیز یکسان بداند. اما اوضاع آن دسته از کافران که زن را در همه چیز بر مرد مقدم قرار دادهاند، واژگون شده و طبیعت و سرشتشان، بهکلی دگرگون و برعکس گردیده است. اینها زن و مرد را در همه چیز و در هر کاری، بدون هیچ تفاوتی شریک و یکسان میدانند. بدون شک چنین تفکری، بر خلاف طبیعتیست که الله متعال انسانها را بر اساس آن، سرشته و نیز بر خلاف آیین و شریعتیست که پیامبران آوردهاند؛ زیرا مردان، ویژگیهای خاص خود را دارند و زنان، ویژگیهای خاص خود را.
وقتی آن مرد، فرمودهی پیامبرr را شنید، بلافاصله تیغی برداشت و موهایش را تا شانههایش کوتاه کرد. این، نشانگر فرمانبرداری صحابهy از پیامبرr است. چنانکه بهسرعت به رهنمودهایش عمل میکردند و برای اجرای آن بر یکدیگر سبقت میجستند. این، نشانهی ایمان است. اما کسی که در اجرای فرمان الله و پیامبرش درنگ میکند، در او خصلتی از منافقانی وجود دارد که چون به نماز میایستند، با تنبلی و کسالت نماز میخوانند. از اینرو گاه مشاهده میشود که وقتی شخصی از حُکم الله و پیامبرش باخبر میشود، در انجام آن تنبلی و درنگ میکند و آنقدر دیر و سست به انجامِ آن میپردازد که گویا سنگ یا وزنهی بزرگ و سنگینی روی اوست؛ تازه نزد این و آن عالِم میرود تا بلکه رخصتی بیابد و از انجام آن کار، شانه خالی کند. در صورتی که علما گفتهاند: جستجو یا دنبال کردن رخصتها، فسق است و کسی که چنین رویکردی دارد، فاسق میباشد. حتی یکی از علما گفته است: کسی که چنین رویکردی داشته باشد، سرانجام بیدین میشود و دین و ایمانش را از دست میدهد.
لذا انسان همینکه حکم الله و پیامبرش را از شخصی شنید که علم و ایمانش قابل اعتماد است، باید به حکم الله و پیامبرش عمل کند؛ گفتم: از شخصی که به علم و ایمانش میتوان اعتماد کرد. زیرا دیده میشود که شخصی، دیندار و پرهیزگار است و یک یا چند حدیث از پیامبرr یاد دارد؛ لذا در میان مردم بهگونهای سخن میگوید که گویا یکی از امامان و پیشوایان دینیست. پس، از چنین شخصی و از فتواهایش بپرهیزید؛ چراکه به سبب کمعلمیاش، اشتباههای فراوانی از او سر میزند.
و گاه مشاهده میشود که فردی، علم و دانش فراوانی دارد؛ اما اهل هوا و هوس است و مطابق میل و رضایت مردم فتوا میدهد، نه مطابق رضایت پروردگار. چنین شخصی هم عالم امت بهشمار نمیآید. پس علما بر سه دسته هستند: عالمِ ربانی، عالم حکومتی و عالم امت (عالم ملی).
عالم ربانی، کسیست که به نشر و گسترش اسلام میپردازد و از روی علم و آگاهی دربارهی دین اسلام و احکام و آموزههایش فتوا میدهد و برایش مهم نیست که حکم شرعی، مطابق میل مردم باشد یا نه.
عالمِ حکومتی، کسیست که نگاه میکند حکومت چه میخواهد و مطابق میل و خواستهی حکومت فتوا میدهد؛ گرچه در فتوایش تحریف کتابالله و سنت رسولاللهr باشد.
و اما عالم ملی، کسیست که مطابق میل و خواستهی مردم فتوا میدهد. اگر مردم به کاری عادت کنند، دربارهی آن کار فتوایی میدهد که مردم را راضی نماید؛ حتی بدین منظور متون کتاب و سنت را تحریف میکند. امید است که الله متعال ما را در جرگهی علمای ربانی و عاملان به قرآن و سنت قرار دهد.
مهم، اینست که انسان دین را ابزار فریفتن دیگران قرار ندهد و خود نیز در مسیر دین و علوم دینی، فریفته نشود؛ بلکه دینش را از کسی بگیرد که میتوان به علم و دین او، اعتماد کرد. چنانکه یکی از بزرگان سلف گفته است: این علم، دین است؛ پس بنگرید دین خود را از چه کسی میگیرید.
آری؛ علم و دانش، همان دین و مسیریست که انسان را به اللهU میرساند. اما عدهای سادهلوح، به کفار فریفته شده، از آنها تقلید میکنند؛ حتی در نحوهی لباس پوشیدن! چنان که منتظر چاپ جدید مجلههای مُد لباس هستند و همینکه شمارهی جدیدش وارد بازار میشود، بلافاصله آن را خریده، به خانه میبرند و میگویند: به این لباسها یا به این مُدهای جدید نگاه کنید! مجلههایی با تصاویر برهنه و لباسهایی که مخالف ارزشهای اخلاقی و شریعت اسلامیست. و زنِ کوتهبین و سستایمان نیز با دیدن چنین مدها و لباسهایی، به شوهر خود میگوید: من نیز چنین لباسی میخواهم. یا خود به خیاطی میرود و مُد روز را سفارش میدهد! و بدین ترتیب جامعهی اسلامی در ظاهر و طرز لباس خود نیز از کفار تقلید میکند. - پناه بر الله- این، مسألهی بسیار خطرناکیست؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ».([17]) یعنی: «هرکس خود را شبیه قومی بسازد، از جرگهی آنهاست».
یکی از کارهای ناپسند که بهتازگی مُد شده، اینست که زنها، موی خود را مانند مردان کوتاه میکنند و بهاصطلاح، موهای خود را مردانه میزنند! در گذشتهی نه چندان دور، خواستگار از زنِ مورد علاقهاش سؤال میکرد که موهایش بلند است یا کوتاه؟ یعنی بلند بودن موی سر برای زن، نیک و پسندیده بود؛ اما اینک بر عکس شده و زن، موهای خود را مانند موهای مرد، کوتاه میگرداند! خلاصه اینکه امروزه زنها موها را به روشهای عجیب و غریبی کوتاه میکنند که رهآورد غرب و کافران است. سببش، غفلت مردان از همسرانشان میباشد. بر هر مردی واجب است که مردِ خانهاش باشد، نه اینکه نام مرد را یدک بکشد و هیچ نشانهای از مردانگی در او یافت نشود. وقتی همسر خود را دیدید که نسبت به وظایف شرعی خود کوتاهی میکند، به او تذکر دهید و اگر لازم بود، مطابق رهنمودهای شرعی او را بزنید. زیرا شما دربارهی خانوادهی خود مسؤولید. رسولاللهr فرموده است: «والرَّجُلُ رَاعٍ فی أَهْلِهِ ومسئولٌ عَنْ رَعِیَّتِه».([18]) یعنی: «و مرد، مسؤول خانوادهاش میباشد و دربارهی خانوادهاش بازخواست میشود». این منصب یا این مسؤولیت را فرماندار، استاندار یا وزیر و رییسجمهور به تو نداده است؛ این منصب را محمد رسولاللهr به تو داده است؛ پس تو، فرماندار خانهی خویش هستی. «هر مردی، مسؤول خانوادهاش میباشد و دربارهی خانوادهاش بازخواست میشود». فقط به اینکه مرد مسؤول خانوادهی خود میباشد، بسنده نکرد؛ زیرا در این صورت، مسأله، خیلی آسان بود. اما رسولاللهr افزون بر اینکه فرمود: «مرد مسؤول خانوادهی خود میباشد»، بیان نمود که: «هر مردی دربارهی خانوادهاش بازخواست میشود». لذا خود ببینید که دربارهی این مسؤولیت، روز قیامت چه پاسخی در برابر الله متعال خواهید داشت؟ پس باید به این مسایل اهمیت دهیم و پیش از آنکه سیل خانمانبرانداز، همهی هستی و ارزشهای ما را از میان ببرد، به خود بیاییم و از پیروی و تقلید از نصارا بپرهیزیم و عادتها و سبک زندگی خود را مطابق اسلام و آموزههای دینی قرار دهیم.
سپس مؤلف/ بقیهی حدیث را ذکر کرده است. پیامبرr در این بخش حدیث برای یارانش بیان نمود که با سر و وضعی نیک و آراسته، نزد دوستانشان بروند؛ فرمود: «شما نزد دوستانتان میروید؛ پس سواری- و سر و وضع خود- و لباستان را درست و مرتب کنید». در گذشته که سفر، سخت و طاقتفرسا بود، آثار سفر یا گرد و غبار راه بر چهره و لباس مسافر، نمایان میشد و مسافر لباسی غبارآلود و موهایی ژولیده داشت. اما امروزه که امکانات سفر، زیاد شده و مردم با هواپیماهای تمیز سفر میکنند، دیگر، مشکلات گذشته وجود ندارد. خلاصه اینکه پیامبرr یارانش را راهنمایی کرد که وقتی نزد دوستانشان میروند، سر و وضع خود را مرتب و موهایشان را شانه کنند و لباسی تمیز و مرتب بپوشند که آثار سفر در آن نباشد تا هنگام رویارویی با مردم، آنها را چِندش نشود و بدشان نیاید.
این، اشارهایست به اینکه انسان باید به چنین مسایلی اهمیت دهد و نسبت به آنها کوتاهی نکند و در حد شرعی و بدون اسراف، لباسهای شیک و زیبایی بپوشد. باری پیامبرr فرمود: «لا یَدْخُلُ الجَنَّةَ مَنْ کَانَ فی قَلْبِهِ مثْقَالُ ذَرَّةٍ مَنْ کِبرٍ». یعنی: «کسی که در قلبش بهاندازهی ذرهای کبر باشد، وارد بهشت نمیشود». عرض کردند: ای رسولخدا! همهی ما دوست داریم کفش و لباس خوب و زیبا بپوشیم؛ این هم تکبر است؟ فرمود: «إِنَّ الله جَمِیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ». یعنی: «همانا الله زیباست و زیبایی را دوست دارد». به عبارت دیگر ایرادی ندارد که کفش و لباستان، خوب زیبا باشد. این، تکبر نیست؛ بلکه: «الکِبْرُ بَطَرُ الحَقِّ وغَمْطُ النَّاسِ».([19]) یعنی: «کبر، سرپیچی از حق و تحقیر مردم است». بدینسان که وقتی به کسی گفته شود: این، حق است، از آن روی بگرداند. تحقیر مردم اینست که با دیدهی تحقیر به آنها بنگرد. شخصی به فرزندش گفت: مردم را چگونه میبینی؟ گفت: بزرگ و گرامی مانند پادشاه. آن مرد گفت: مردم نیز تو را همینگونه، یعنی بزرگ و گرامی میبینند. لذا با هر دیدهای که به مردم نگاه کنیم، نگاهشان به ما، همانگونه خواهد بود و اگر مردم را چیزی بهحساب نیاوریم، آنها نیز از ما حساب نمیبرند. مردم به هر کسی بهاندازهی نگاهی که به آنها دارد، نگاه میکنند.
***
803- وعن أبی سعیدٍ الخدْرِیِّt قال: قَالَ رسُولُ اللهr: «إزرَةُ الْمُسلِمِ إِلى نصْفِ السَّاقِ، وَلاَ حَرَجَ أَوْ لا جُنَاحَ فیما بَیْنَهُ وَبَیْنَ الکَعْبَیْن، فَمَا کانَ أَسْفَلَ منَ الکعْبَینِ فَهَوُ فی النَّارِ، ومَنْ جَرَّ إِزارهُ بَطَراً لَمْ یَنْظرِ الله إِلَیْهِ». [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]([20])
ترجمه: ابوسعید خدریt میگوید: رسولاللهr فرمود: «شلوار مسلمان، تا نصفِ ساق است و مانع یا گناهی ندارد که بین ساق و قوزک باشد و پایینتر از قوزک - چنانچه با شلوار پوشیده شود- در آتش است و الله به کسی که شلوار (لُنگ) خود را از روی تکبر بر زمین بکشد، نگاه نمیکند».
804- وعن ابنِ عمر رضیَ الله عنهما قال: مَرَرْتُ عَلى رسُولِ اللهr وَفِی إِزاری اسْترْخَاءٌ. فَقَال: «یا عَبْدَ الله، ارْفَعْ إِزارَکَ»، فَرفعتهُ ثُمَّ قَال: «زِدْ»، فَزِدْتُ، فَمَا زِلْتُ أَتَحرَّاها بَعْد. فَقَالَ بَعْضُ القُوْم:إِلى أَیْن؟ فَقَال: «إِلى أَنْصاف السَّاقَیْنِ». [روایت مسلم]([21])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: باری از کنارِ رسولاللهr گذشتم و شلوارم مقداری پایین افتاده بود. پیامبرr فرمود: «ای عبدالله! شلوارت را بالا بکش». آن را بالا کشیدم. فرمود: «بیشتر بالا بکش». همچنان شلوارم را بالا میکشیدم؛ شخصی پرسید: تا کجا؟ فرمود: «تا نیمهی دو ساق».
805- وعنه قال: قالَ رسُولُ اللهr: «مَنْ جَرَّ ثَوبَه خُیَلاءَ لَمْ یَنْظُرِ الله إِلَیْهِ یَوْمَ القیامِةِ». فقالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فَکَیْفَ تَصْنَعُ النِّسَاءُ بِذُیُولِهن؟ قال: «یُرْخینَ شِبْرًا». قَالَتْ: إِذن تَنکَشفُ أَقْدامُهُنَّ. قال: «فیُرْخِینَهُ ذِراعاً لاَ یَزِدْنَ». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی گفته است: این حدیث، حسن صحیح میباشد.]([22])
ترجمه: ابن عمر$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «الله، روز قیامت به کسی که لباسش را از روی تکبر بر زمین بکشد، نگاه نمیکند». امسلمه& گفت: پس زنان با دامنهای خود چکار کنند؟ فرمود: آن را یک وجب - روی زمین- رها نمایند». امسلمه عرض کرد: در این صورت، قدمهایشان نمایان میشود. فرمود: «پس یک ذراع (یک گَز) رها کنند و بر آن نیفزایند».
شرح
مؤلف/ حدیثی بدین مضمون نقل کرده است که ابوسعید خدریt میگوید: پیامبرr فرمود: «شلوار مسلمان، تا نصفِ ساق است و مانع یا گناهی ندارد که بین ساق و قوزک باشد و پایینتر از قوزک - چنانچه با شلوار پوشیده شود- در آتش است و الله به کسی که شلوار (لُنگ) خود را از روی تکبر بر زمین بکشد، نگاه نمیکند». بدینترتیب پیامبرr اندازهی لباس اعم از پیراهن، شلوار یا لُنگ را به چهار دسته تقسیم کرد:
نخست: سنت و تا نصف ساق است.
دوم: رخصت است؛ یعنی از نصف ساق تا قوزکِ پا.
سوم: حرام، و یکی از گناهان کبیره است؛ بدینسان که لباسِ کسی پایینتر از قوزک پایش باشد و این عمل را از روی تکبر انجام ندهد.
و چهارمین حالت، بدترین نوع لباس، اینست که کسی لباسش را از روی تکبر، بر زمین بکشد یا لباسش را پایینتر از قوزک پایش قرار دهد. الله متعال به چنین کسی، نظر رحمت نمیکند.
لذا درمییابیم که هرکس لباسش، یعنی پیراهن یا شلوار یا لُنگ خود را پایینتر از قوزک پایش قرار دهد، مرتکب گناه کبیره شده است؛ فرقی ندارد که این عمل را از روی تکبر انجام دهد یا قصدِ تکبر نداشته باشد. زیرا پیامبرr در این حدیث، میان این عمل از روی تکبر و انجام آن بدون تکبر، فرق گذاشته و فرموده است: «کسی که این عمل را از روی تکبر انجام دهد، الله متعال، روز قیامت به او نگاه نمیکند». با پیوست این حدیث به حدیث ابوذرt که پیشتر ذکر شد، روشن میشود که هرکس این عمل را از روی تکبر انجام دهد، چهار عقوبت دارد: الله به او نگاه نمیکند، با او سخن نمیگوید، او را پاکیزه نمیگرداند و چنین شخصی عذاب دردناکی خواهد داشت.
اما پایینتر از پای کسی که نه بهقصد تکبر، بلکه از روی بیتوجهی اسبال ازار میکند، در آتش دوزخ خواهد بود و به مجازاتهای چهارگانهی مذکور، گرفتار نمیگردد.
سپس مؤلف/ حدیث ابنعمر$ را ذکر کرده است که پیامبرr به او دستور داد که شلوار خویش را بالا بکشد. ابنعمرt شلوارش را بالا کشید؛ شخصی پرسید:» ای رسولخدا! تا کجا بالا بکشد؟ فرمود: «تا نیمهی دو ساق».
یعنی بیشترین مقداری که باید لباس خود را بالا بکشیم، نیمهی ساقِ پاست و کمتر از آن تا قوزک پا، جایز میباشد. البته بهتر است که تا نیمهی ساق، بالا بکشیم.
و در حدیث دیگر آمده است که پیامبرr بنا بر پرسش امسلمه& اجازه داد که زنها، لباس خود را یک وجب روی زمین رها کنند. امسلمه& عرض کرد: در این صورت، قدمهایشان دیده میشود. پیامبرr فرمود: «پس یک ذراع (یک گَز) رها کنند و بر آن نیفزایند». زیرا قدمهای زن، عورت است و اگر نمایان گردد و مردم قدمهای زن را ببینند، در فتنه میافتند. لذا زن باید لباسش را روی زمین رها کند تا پاها یا قدمهایش دیده نشود.
این، نشانگر وجوبِ پوشش صورت برای زنان است؛ زیرا وقتی پوشاندنِ قدم که کمتر مایهی فتنه میگردد، واجب است، پوشاندن صورت از باب اولی واجب میباشد و امکان ندارد شریعتی که از سوی پروردگاری حکیم و دانا نازل شده، به زنها دستور دهد که قدمهای خود را بپوشند و صورتهایشان را رها کنند. و این، تناقض در احکام بهشمار میآید؛ مگر میشود که شریعت به پوشاندن قدمها حکم کند و از صدور این حکم دربارهی صورت که مهمتر است، غفلت ورزد؟ چنین چیزی در شریعتی که خود، معیار عدل و عدالت است، قابل تصور نیست. لذا پندار کسانی که پوشش قدم را برای زن واجب دانسته و در عین حال، پوشاندن صورت را برای زن واجب نمیدانند، اشتباه است؛ دیدگاه درست، اینست که برای زن جایز نیست که صورتش را جز به شوهر یا محارم خویش نشان دهد.([23])
***
([1]) ضعیف است؛ ر.ک: السلسلۀ الضعیفۀ، ش: 2458؛ ضعیف أبیداود، ش:1700؛ و مختصر الشمائل، ش:47؛ همهی این کتابها از آلبانیست. این حدیث پیشتر بهشمارهی 524 گذشت.
([2]) صحیح بخاری، ش: (3665، 5784)؛ و صحیح مسلم، ش: 2085.
([3]) صحیح بخاری، ش: 5788؛ و صحیح مسلم، ش: 2087. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 621 گذشت. (مترجم)]
([4]) صحیح بخاری، ش: 5787.
([5]) اسبال ازار، یعنی بلند بودن شلوار بهگونهای که دو قوزک پا را بپوشاند.
([6]) صحیح مسلم، ش: 106.
([7]) صحیح الجامع، ش: 2770؛ و صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 3450.
([8]) استفاده از لُنگ برای پوشش، همچنان در پارهای از مناطق جنوب ایران مرسوم است. [مترجم]
([9]) صحیح بخاری، ش: (60، 96، 163)؛ و مسلم، ش: 241 بهنقل از عبدالله بن عمرو$. این حدیث شواهد دیگری نیز در «صحیحین» دارد.
([10]) صحیح الجامع، ش: 7402؛ السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 1403؛ صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 3442.
([11]) صحیح مسلم، ش: 479.
([12]) ضعیف است؛ روایت ابنحبان، (866، 894)، و ابویعلی در مسندش (3404) و بیهقی در شعب الایمان (2/41) از طریق قطن بن نسیر از جعفر بن سلیمان از ثابت از انس بن مالکt به صورت مرفوع؛ بیهقی گوید: قطن بن نسیر بهصورت مسند و جز او، به صورت مرسَل روایت کردهاند. و نیز روایت: ابنعدی در الکامل (6/52). ابنالمدینی در علل خود، ص72 میگوید: «جعفر، بهکثرت از ثابت روایت کرده و روایتهای مرسَلش فراوان است و بسیاری از آنها، منکَر میباشد». علامه آلبانی/ در السلسلۀ الضعیفۀ (1362) این حدیث را ضعیف دانسته است.
([13]) صحیح بخاری، ش: (2442، 6951)؛ و صحیح مسلم، ش: 2580. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 238 گذشت. (مترجم)]
([14]) صحیح بخاری، ش: (2566، 6017)؛ و صحیح مسلم، ش: 1030. ر.ک: همین کتاب، حدیث شمارهی:126.
([15]) ضعیف است؛ ضعیف أبی داود، آلبانی/، ش: 884.
([16]) ضعیف است؛ ضعیف أبی داود، آلبانی/، ش: 885.
([17]) صحیح است؛ علامه آلبانی/ این حدیث را در کتاب «حجاب المرأۀ المسلمۀ»، ص 104، و در إرواءالغلیل، ش: 1269 صحیح دانسته است.
([18]) صحیح بخاری، ش: (893، 5188، 5200، 7138)؛ و صحیح مسلم، ش: 1829 بهنقل از ابنعمر$. [ر.ک: حدیث شمارهی 288 همین کتاب. (مترجم)]
([19]) صحیح مسلم، ش: 91 بهنقل از عبدالله بن مسعودt. [ر.ک: حدیث شمارهی 617. (مترجم)]
([20]) صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 3449.
([21]) صحیح مسلم، ش: 2086.
([22]) صحیح الجامع، ش: 6187؛ غایۀ المرام، ش: 90؛ و صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 3467.
([23]) آلبانی/ با نگاهی دیگر و متفاوت از دیدگاه شارح/، کتابی مفید در این موضوع دارد که مطالعهی آن به دانشپژوهان و اهل تحقیق، پیشنهاد میشود. کتابِ : «الرد المفحم على من خالف العلماء وتشدد وتعصب وألزم المرأة أن تستر وجهها وکفیها وأوجب ولم یقنع بقولهم : إنه سنة ومستحبة». [مترجم]