اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

103- باب: مهمانی که شخصِ دیگری نیز با او همراه می‌شود، چه کند؟

103- باب: مهمانی که شخصِ دیگری نیز با او همراه می‌شود، چه کند؟

743- عَن أبی مسعودٍ البَدْرِیِّt قال: دَعا رجُلٌ النَّبِیَّr لِطعَامٍ صَنعَهُ لَهُ خَامِس خَمْسَةٍ، فَتَبِعهُمْ رَجُلٌ، فَلمَّا بَلَغَ الباب، قال النَّبِیُّr: «إِنَّ هذا تَبِعَنا، فإِنْ شئتَ أَنْ تَأْذنَ لَهُ، وإِنْ شِئتَ رَجَعَ». قال: بل آذَنُ لَهُ یا رسولَ الله. [متفقٌ علیه]([1])

ترجمه: ابومسعود بدریt می‌گوید: مردی، پیامبرr را با چهار نفرِ دیگر که در مجموع پنج نفر می‌شدند، به غذایی دعوت کرد که برایش ایشان تدارک دیده بود. شخصی بدون دعوت با آنان رفت. وقتی دربِ (خانه‌ی میزبان) رسیدند، پیامبرr فرمود: «این مرد با ما آمده است؛ اگر می‌خواهی، به او اجازه بده؛ و گرنه، باز می‌گردد». صاحب‌خانه گفت: ای رسول‌خدا! به او اجازه دادم.

شرح

مؤلف/ در بخش آداب غذا خوردن، بابی بدین عنوان گشوده است: «مهمانی که شخصِ دیگری نیز با همراه می‌شود، چه کند؟» سپس حدیثی بدین مضمون ذکر کرده که ابومسعود بدریt می‌گوید: مردی، پیامبرr را با چهار نفرِ دیگر که در مجموع پنج نفر می‌شدند، به غذایی دعوت کرد که برایش ایشان تدارک دیده بود. شخصی بدون دعوت با آنان رفت. وقتی دربِ (خانه‌ی میزبان) رسیدند، پیامبرr برای نفرِ ششم نیز اجازه خواست؛ چنان‌که فرمود: «این مرد با ما آمده است؛ اگر می‌خواهی، به او اجازه بده؛ و گرنه، باز می‌گردد». صاحب‌خانه گفت: ای رسول‌خدا! به او اجازه دادم.

و اما نکاتی که از این حدیث برداشت می‌شود:

یکم: برای انسان جایز است که وقتی عده‌ای را دعوت می‌کند، تعدادشان را تعیین نماید؛ این، هیچ ایرادی ندارد. اما برخی از مردم، این کار را نشانه‌ی بُخل می‌پندارند و می گویند: فلانی بخیل است! در صورتی که ممکن است میزبان، تنگ‌دست باشد و نتواند از عده‌ی بیش‌تری پذیرایی کند. به‌ویژه در مناطقی که بیش‌تر

ساکنانش فقیر هستند. اما الحمدلله که ثروتمندان، سفره‌ی پهن و گشوده‌ای دارند.

دوم: از این حدیث چنین برمی‌آید که انسان می‌تواند با دعوت‌شدگان یا مهمانان، همراه شود و به خانه‌ی میزبان برود تا در کنارِ آنان، از او نیز پذیرایی شود؛ و این، جایز است؛ یعنی جایز است که انسان، مهمانِ طفیلی شود؛ زیرا پیامبرr مردی را که با آنان همراه شد، برنگرداند و به او اجازه داد که با آنان همراه شود. زیرا در حدیث ابوهریرهt آمده است که وی با آنان همراه شد تا از این طریق شکمش را سیر کند.

سوم: از این حدیث چنین برداشت می‌کنیم که وقتی مهمانی ناخوانده با ما همراه شد، برای او از میزان اجازه می‌گیریم؛ به‌ویژه اگر گمانمان این باشد که میزبان، با هدف خاصی ما را دعوت کرده و می‌خواهد موضوعی را با ما در میان بگذارد که دوست ندارد کسی از آن اطلاع یابد. در چنین شرایطی حتماً باید از میزبان، برای مهمان ناخوانده‌ای که با ما همراه شده است، اجازه بگیریم.

چهارم: این حدیث، نشان‌گر اینست که اگر میزبان، به مهمانِ ناخوانده‌ای که با دعوت‌شدگان همراه شده است، اجازه‌ی ورود ندهد، ایرادی ندارد. زیرا اگر ایرادی در این کار بود، پیامبرr برای مهمانِ ناخوانده‌ای که با ایشان همراه شده بود، اجازه نمی‌خواست. و همین اجازه خواستن، نشان‌گر اینست که تصمیم با میزبان یا صاحب‌خانه می‌باشد. اگر بخواهد به او اجازه می‌دهد یا به او می‌گوید: بازگرد و اجازه‌ی ورود نمی‌دهد. الله متعال فرموده است:

﴿وَإِن قِیلَ لَکُمُ ٱرۡجِعُواْ فَٱرۡجِعُواْۖ هُوَ أَزۡکَىٰ لَکُمۡۚ                  [النور : ٢٨]     

و اگر به شما گفتند: بازگردید (و اجازه‌ی ورود ندادند)، پس بازگردید که این برای شما پاکیزه‌تر است.

لذا اگر از کسی اجازه خواستید و اجازه‌ی ورود نداد یا گفت: من، الآن مشغولم، ناراحت و دلخور نشوید؛ زیرا برخی از مردم همین‌که چنین پاسخی می‌شنوند، ناراحت می‌شوند. این، توقعِ نادرستی‌ست؛ زیرا مردم، کارها و مشغولیت‌های خاصّ خود را دارند و شاید کارو مشغولیتِ دیگری در رابطه با عده‌ای دیگر داشته باشند که به‌مراتب مهم‌تر باشد. لذا اگر از کسی وقت ملاقات خواستید و درخواست شما را قبول نکرد و گفت: اینک مشغولم، بدون این‌که ناراحت شوید، برگردید. این، رهنمود شریعت است.




([1]) صحیح بخاری، ش: 2081؛ و صحیح مسلم، ش: 2036.

102- باب: روزه‌داری که از او پذیرایی کنند و حاضر به افطار نباشد، چه کند؟

102- باب: روزه‌داری که از او پذیرایی کنند و حاضر به افطار نباشد، چه کند؟

742- عن أبی هُریرةt قال: قال رسولُ اللهr: «إِذا دُعِیَ أَحَدُکُمْ، فَلْیُجِبْ، فَإِنْ کان صائماً فَلْیُصلِّ، وَإنْ کانَ مُفْطَراً فَلْیَطْعَمْ». [روایت مسلم]([1])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرگاه یکی از شما دعوت شد، باید اجابت کند؛ اگر روزه داشت، - برای میزبان- دعا نماید و اگر روزه نداشت، غذا بخورد».

شرح

مؤلف/ می‌گوید: «روزه‌داری که از او پذیرایی کنند و حاضر به افطار نباشد، چه کند؟» سپس حدیث ابوهریرهt را ذکر کرده است؛ ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرگاه یکی از شما دعوت شد، باید اجابت کند؛ اگر روزه داشت، دعا نماید و اگر روزه نداشت، غذا بخورد».

در این حدیث، واژه‌ی «فَلْیُصلِّ» آمده است؛ یعنی نماز بخواند. گفتنیست: این‌جا منظور از «صلاة»، دعاست. چنان‌که در زبان عربی مشهور است که «صلاة»، یعنی دعا. اما در شریعت، «صلاة» همان نماز می‌باشد که عبادتی مشهور است؛ مگر این‌که دلیلی وجود داشته باشد که منظور از «صلاة»، دعاست.

وقتی کسی را برای خوردن غذا دعوت کنند، تنها حضور در مهمانی کافی نیست؛ بلکه باید از غذای مهمانی بخورَد. زیرا میزبان، خود را به زحمت انداخته و بیش از نیاز خانواده‌اش غذا درست کرده است تا این غذا خورده شود. تازه به‌فرض این‌که غذایش نمانَد، باز هم مشکل دیگری وجود دارد؛ فرض کنیم شخصی، ده نفر را دعوت می‌کند و برای آن‌ها غذا تدارک می‌بیند؛ حال اگر مهمانانش بیایند و چیزی نخورند، آیا میزبان ناراحت نخواهد شد که چرا غذایم را نخوردند؟

می‌گوییم: اگر کسی، شما را به غذایی دعوت کند، سنت است که دعوتش را بپذیرید؛ مگر این‌که غذای عروسی باشد و داماد، شما را دعوت نماید؛ در این صورت، پذیرش دعوت، واجب است. زیرا پیامبرr فرموده است: «مَنْ لَمْ یُجِبِ الدَّعْوةَ فَقَدْ عَصَى الله ورَسُولَه»؛ یعنی: «هرکس، دعوت - ولیمه- را قبول نکند، از الله و پیامبرش نافرمانی کرده است». درباره‌ی سایر دعوتی‌ها، تصمیم با خودِ شماست. مثل این‌که کسی از سفر بازمی‌گردد و شما را با سایر دوستانش برای صرف غذا دعوت می‌کند. تصمیم با شماست؛ دوست دارید، اجابت کنید و دوست نداشتید، اجابت نکنید؛ اما بهتر است دعوتش را بپذیرید. این، دیدگاهِ جمهورِ علماست. برخی از علما گفته‌اند: پذیرش دعوتِ دیگران، چه برای غذای ولیمه باشد و چه هر دعوتیِ دیگری، واجب است؛ مگر این‌که سببی شرعی وجود داشته باشد.

لذا وقتی در ضیافتی حضور می‌یابید، اگر روزه ندارید، بخورید و اگر روزه دارید، برای میزبان دعا کنید و به او خبر دهید که روزه دارید تا دلخور نشود. و چنان‌چه احساس کردید که اگر افطار کنید یا روزه‌ی خود را بشکنید، او را خرسند کرده‌اید، پس این کار را انجام دهید؛ مگر این‌که روزه‌ی فرض باشد.

لذا صورتِ مسأله، سه حالت دارد:

نخست: شما را دعوت می‌کنند و شما هم روزه ندارید؛ پس از غذایی که پذیرایی از شما تدارک دیدهاند، بخورید.

دوم: شما را دعوت می‌کنند، اما شما روزه دارید؛ آن‌هم روزه‌ی فرض. در این حالت نخورید و روزه‌ی خود را نشکنید.

سوم: شما را دعوت می‌کنند و شما روزه‌ی نفل دارید؛ در این حالت اختیار با شماست که بخورید و افطار کنید یا روزه‌ی خود را نگه دارید؛ البته اگر نخوردید، به میزبان بگویید که روزه دارم. خود نگاه کنید که کدام بهتر است؛ این‌که بخورید یا روزه‌ی خود را نگه دارید.

وقتی کسی را با کارت، دعوت نمایند، اجابتِ دعوت بر او واجب نیست؛ زیرا معمولاً این کارت‌ها جنبه‌ی تشریفاتی دارد و برای میزبان مهم نیست که در جشن و مهمانی او حاضر شوید یا خیر. اما اگر دوست صمیمی یا خویشاندِ نزدیکتان بود و می‌دانستید که حضور شما برای او مهم است، پس دعوتش را بپذیرید.

***




([1]) صحیح مسلم، ش: 1431.

101- باب: ایراد گرفتن از غذا درست نیست؛ بلکه تعریف از غذا مستحب است

101- باب: ایراد گرفتن از غذا درست نیست؛ بلکه تعریف از غذا مستحب است

740- عن أبی هُریرةt قال: «ما عَابَ رسُولُ اللهr طَعَاماً قَطُّ، إِن اشْتَهَاه أَکَلَهُ، وإِنْ کَرِهَهُ تَرَکَهُ». [متفقٌ علیه]([1])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: «رسول‌اللهr هیچ‌گاه از هیچ غذایی ایراد نگرفت؛ اگر موردِ علاقه‌اش بود، می‌خورد و اگر دوست نداشت، آن را ترک می‌کرد و نمی‌خورد».

741- وعن جابرٍt أَنَّ النَّبِیَّr سَأَلَ أَهْلَهُ الأُدُمَ فقالوا: ما عِنْدَنَا إِلاَّ خَلٌّ، فَدَعَا بِهِ، فَجَعلَ یَأْکُلُ ویقول: «نِعْمَ الأُدُمُ الخَلُّ نِعْمَ الأُدُمُ الخَلُّ». [روایت مسلم]([2])

ترجمه: جابرt می‌گوید: پیامبرr از خانواده‌اش نانخورشی خواست؛ گفتند: چیزی جز سرکه نداریم. لذا به خواستِ او سرکه را آوردند و شروع به خوردن کرد و می‌فرمود: «سرکه، نانخورشِ خوبی‌ست؛ سرکه نان‌خورشِ خوبی‌ست!»

شرح

مؤلف/ می‌گوید: «ایراد گرفتن از غذا درست نیست؛ بلکه تعریف از غذا مستحب است».

غذا شامل انواع خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها می‌شود؛ شایسته است که وقتی غذایی برای انسان می‌آوردند، قدر نعمت پروردگار را بداند و الله را بر آن سپاس‌گزار باشد که این نعمت را نصیبش کرده است؛ نه این‌که از آن ایراد بگیرد؛ اگر میل دارد، بخورَد و اگر دوست ندارد، نخورد و از آن بد نگوید. دلیلش، حدیث ابوهریرهt می‌باشد که فرموده است: «رسول‌اللهr هیچ‌گاه از هیچ غذایی ایراد نگرفت؛ اگر موردِ علاقه‌اش بود، می‌خورد و اگر دوست نداشت، آن را ترک می‌کرد و نمی‌خورد».

به عنوان مثال: اگر برای کسی، خرمای نامرغوبی بیاورند، نگوید: چه خرمای بدی‌ست! اگر دوست دارد، از آن بخورد؛ و گرنه، از آن بدگویی نکند؛ زیرا این، نعمت خداست که به او ارزانی فرموده است. پس شایسته نیست که از آن ایراد بگیرد. هم‌چنین وقتی برایش غذایی درست می‌کنند که آن را نمی‌پسندد، نباید از آن ایراد بگیرد؛ اگر از کیفیت آن غذا خوشَش آمد، از آن بخورد؛ اگر دوست نداشت، نخورَد.

و اما درباره‌ی تعریف از غذا، حدیث جابرt آمده است؛ جابرt می‌گوید: پیامبرr از خانواده‌اش نانخورشی خواست؛ گفتند: چیزی جز سرکه نداریم. لذا به خواستِ او سرکه را آوردند و شروع به خوردن کرد و می‌فرمود: «سرکه، نانخورشِ خوبی‌ست؛ سرکه نان‌خورشِ خوبی‌ست!» در این روایت، واژه‌ی «خَل» آمده است که به معنای سرکه می‌باشد؛ هم‌چنین به آبی که حاوی خرما باشد و شیرین شود، خَل گویند. پیامبرr نان را در این آب فرو می‌بُرد و میل می‌کرد. غذایی بسیار ساده؛ اما می‌فرمود: «چه نان‌خورشِ خوبی‌ست!» از آن جهت به آن نان‌خورش می‌گویند که مایع است؛ یعنی به نوشیدنی‌ها یا خوراکی‌های مایع نیز غذا می‌گویند. چنان‌که الله متعال می‌فرماید:

﴿فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِٱلۡجُنُودِ قَالَ إِنَّ ٱللَّهَ مُبۡتَلِیکُم بِنَهَرٖ فَمَن شَرِبَ مِنۡهُ فَلَیۡسَ مِنِّی وَمَن لَّمۡ یَطۡعَمۡهُ فَإِنَّهُۥ مِنِّیٓ إِلَّا مَنِ ٱغۡتَرَفَ غُرۡفَةَۢ بِیَدِهِۦۚ                                                       [البقرة: ٢٤٩]       

هنگامی که طالوت با سپاهانش (از شهر) جدا شد، به آنان گفت: الله شما را با رودخانه­ای آزمایش می­کند؛ هر کس، از آبِ آن بنوشد، از یاران من نیست و کسی که آب نخورَد یا فقط به اندازه­ی کف دستش آب بردارد، از یاران من است.

لذا به چیزی که طعم یا مزه دارد و خورده می‌شود، غذا می‌گویند.

این، روش پیامبرr بود که وقتی از غذایی خوشَش می‌آمد، از آن تعریف می‌کرد؛ مثل این‌که بگویید: چه نانِ خوبی! این، سنت پیامبرr است.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: 5409؛ و صحیح مسلم، ش: 2064.

([2]) صحیح مسلم، ش: 2052.

100- باب: گفتنِ «بسم‌الله» در ابتدای غذا و «الحمدلله» در پایانِ آن

100- باب: گفتنِ «بسم‌الله» در ابتدای غذا و «الحمدلله» در پایانِ آن

732- عن عُمَرَ بنِ أبی سلَمَة رضی الله عنهما قال: قال لی رسولُ اللهr: «سَمِّ الله وکُلْ بِیمِینک، وکُلْ مِمَّا یَلِیکَ». [متفقٌ علیه]([1])

ترجمه: عمر بن ابوسلمه، می‌گوید: رسول‌اللهr به من فرمود: «ای پسر! بسم‌الله بگو و با دست راست، و از جلوی خود بخور».

733- وعن عَائشة رضی الله عنها قالَتْ: قالَ رسولُ اللهr: «إذا أکل أَحَدُکُمْ فَلیَذْکُر اسْمَ الله تعالى، فإنْ نَسِیَ أَنْ یَذْکُرَ اسْمَ الله تَعَالَى فی أَوَّلِهِ، فَلیَقُلْ: بِسْمِ الله أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحیح دانسته است.]([2])

ترجمه: عایشه& می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هر یک از شما هنگام غذا خوردن، بسم‌الله بگوید؛ و اگر گفتن بسم‌الله در ابتدای غذا را فراموش کرد، بگوید: بِسْمِ الله أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ». [یعنی: «این غذا را با نامِ الله، آغاز می‌کنم و با نامِ او به پایان می‌برم».]

شرح

مؤلف/ می‌گوید: «کتاب: آداب غذا خوردن». و غذا، شامل همه‌ی خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها می‌شود؛ یعنی می‌توان گفت: آب خورد و آب نوشید؛ هر دو، صحیح است. زیرا اللهU می‌فرماید:

﴿فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِٱلۡجُنُودِ قَالَ إِنَّ ٱللَّهَ مُبۡتَلِیکُم بِنَهَرٖ فَمَن شَرِبَ مِنۡهُ فَلَیۡسَ مِنِّی وَمَن لَّمۡ یَطۡعَمۡهُ فَإِنَّهُۥ مِنِّیٓ إِلَّا مَنِ ٱغۡتَرَفَ غُرۡفَةَۢ بِیَدِهِۦۚ                                                       [البقرة: ٢٤٩]       

هنگامی که طالوت با سپاهانش (از شهر) جدا شد، به آنان گفت: الله شما را با رودخانه­ای آزمایش می­کند؛ هر کس، از آبِ آن بنوشد، از یاران من نیست و کسی که آب نخورَد یا فقط به اندازه­ی کف دستش آب بردارد، از یاران من است.

سپس مؤلف/ می‌گوید: «باب: گفتنِ بسم‌الله در ابتدای غذا و الحمدلله در پایانِ آن». و آن‌گاه حدیث عمر بن ابوسلمهt را ذکر کرده است؛ عمر بن ابوسلمهt، پیش‌زاده‌ی پیامبرr، یعنی پسرِ همسرشان، ام‌سلمه بود. وی، در خانه‌ی پیامبرr بزرگ شد. برای پیامبرr غذا آوردند و عمر بن ابوسلمهt پسربچه‌ای بود که با پیامبرr غذا می‌خورد و دستانش در ظرف غذا دور می‌زد و از هر سوی ظرف، لقمه برمی‌داشت. رسول‌اللهr از هر فرصتی برای تعلیم استفاده می‌کرد و آن‌چه را لازم بود، به بچه‌ها نیز آموزش می‌داد؛ لذا به عمر بن ابوسلمهt فرمود: «ای پسر! بسم‌الله بگو و با دست راست، و از جلوی خود بخور». و بدین‌سان سه ادب غذا خوردن را به این پسربچه آموزش داد:

یکم: گفتنِ بسم‌الله؛ و ایرادی ندارد که انسان، بسم‌الله الرحمن الرحیم را به‌طورِ کامل بگوید؛ زیرا الله متعال در قرآن کریم، خودش را در «بسمله» (بسم‌الله الرحمن الرحیم) با این دو صفت، ستوده است. لذا گفتن بسم‌الله با دو صفت الرحمن و الرحیم، ایرادی ندارد و گفتن بسم‌الله به‌تنهایی کافی‌ست. البته گفتن بسم‌الله در هنگام غذا خوردن، واجب می‌باشد و اگر کسی بسم‌الله نگوید، گنهکار می‌شود و شیطان، هم‌غذا یا هم‌کاسه‌اش می‌گردد. روشن است که هیچ‌کس دوست ندارد دشمنش با او هم‌غذا شود؛ یعنی از این‌که شیطان در غذا خوردن با او شریک گردد، بیزار است. از این‌رو توجه داشته باشید که هنگام غذا خوردن، بسم‌الله بگویید تا شیطان با شما هم‌کاسه نشود.

 و اگر گفتنِ بسم‌الله در ابتدای غذا را فراموش کردید، همین‌که به‌یاد آوردید، بگویید: «بِسْمِ الله أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ»؛ همان‌گونه که در روایتِ ابوداود و ترمذی از ام‌المؤمنین عایشه& آمده است.

دوم: غذا خوردن با دستِ راست. این هم واجب است و هرکس با دستِ چپش غذا بخورد، گنهکار می‌باشد و از پیامبرr نافرمانی کرده است و نافرمانی از پیامبرr، نافرمانی از خداست و هرکس از پیامبرr اطاعت کند، در حقیقت از اللهU اطاعت کرده است.

سوم: «از جلویِ خود غذا بخور». یعنی اگر هنگام غذا خوردن، با کسی هم‌کاسه بودید، از جلوی خود غذا بخورید، نه از پیشِ آن شخص. این، بر خلافِ ادب است؛ علما گفته‌اند: مگر این‌که غذای متنوعی باشد؛ مثلاً آمیزه‌ای از کدو، بادمجان و گوشت باشد؛ در این صورت اشکالی ندارد که برای برداشتن کدو، بادمجان یا گوشتِ مورد علاقه‌ی خود، دستتان را به این‌سو و آن‌سوی ظرف دراز کنید. زیرا انس بن مالکt می‌گوید: با پیامبرr غذا می‌خوردم و پیامبرr برای برداشتن تکه‌های کدو، دستش را این سو و آن سوی ظرف می‌برد.

هم‌چنین هنگامی که به‌تنهایی غذا می‌خورید، می‌توانید از هر سوی ظرف غذا بخورید و ایرادی ندارد؛ زیرا هم‌کاسه و شریک ندارید و در نتیجه باعث اذیت و آزارِ کسی نمی‌شوید. البته از قسمتِ بالای غذا، یعنی از وسط ظرف نخورید؛ زیرا برکت، بر بالترین قسمت غذا نازل می‌شود؛ بلکه از اطراف ظرف، غذا میل کنید.

از این حدیث چنین برداشت می‌شود که باید آداب خوردن و آشامیدن و آداب خواب را به فرزندان خود آموزش دهیم؛ و این، افزون بر آموزشِ نماز و اهمیت دادن به مسایل تربیتی آنان می‌باشد؛ چنان‌که پیامبرr فرموده است: «مُرُوا أَبْنَاءکُمْ بِالصَّلاةِ لسبع سِنِین، واضْرِبُوهمْ علَیْهَا لعَشْر».([3]) یعنی: «فرزندانتان را در هفت سالگی به نماز امر کنید و چون ده ساله شدند، به‌خاطر کوتاهی در نماز، تنبیشهان نمایید».

***

734- وعن جابِرٍt قال: سَمِعتُ رسولَ اللهr یقولُ: «إِذا دَخَلَ الرَّجُل بیْتَهُ، فَذَکَرَ الله تعَالى عِنْد دُخُولهِ وعِنْدَ طَعامِهِ، قال الشَّیْطانُ لأَصحَابِهِ: لا مبیتَ لَکُمْ ولا عشَاءَ، وإذا دَخَلَ، فَلَم یَذکُر الله تَعَالى عِنْد دخُولِهِ، قال الشَّیْطَانُ: أَدْرَکْتُمُ الْمَبِیتَ، وإِذا لَم یَذْکُرِ الله تعَالى عِنْد طَعامِهِ قال: أَدْرکْتُمُ الْمبیتَ وَالعَشاءَ». [روایت مسلم]([4])

ترجمه: جابرt می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «وقتی شخصی وارد خانه‌اش می‌شود و هنگامِ ورود و نیز هنگام غذا خوردن، الله متعال را یاد می‌کند، شیطان به یاران خود می‌گوید: این‌جا، جای خواب و غذای شب ندارید. و آن‌گاه که شخصی وارد خانه‌اش می‌شود و نامِ الله متعال را نمی‌بَرَد، شیطان می‌گوید: امشب جای خواب پیدا کردید و چون بنده، هنگام غذا خوردن، الله متعال را یاد نکند، شیطان می‌گوید: هم جای خواب پیدا کردید و هم غذای شب».

شرح

مؤلف/ در ادامه‌ی احادیثی که درباره‌ی آداب غذا خوردن ذکر کرده، حدیث جابرt را آورده است که می‌گوید: پیامبرr فرمود: «وقتی شخصی وارد خانه‌اش می‌شود و هنگامِ ورود و نیز هنگام غذا خوردن، الله متعال را یاد می‌کند، شیطان به یاران خود می‌گوید: این‌جا، جای خواب و غذای شب ندارید».

ذکرِ الله متعال در هنگام ورود به خانه، اینست که بگوییم: «بِسْمِ اللهِ وَلَجْنَا، وبِسْمِ اللهِ خَرَجْنَا، وعَلَى الله رَبِّنا تَوَکَّلْنَا؛ اللهمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَ الْمَوْلَجِ وَخَیْرَ الْمَخْرَجِ».([5])

و ذکر الله در هنگام غذا خوردن، گفتن «بسم‌الله» می‌باشد.

وقتی انسان، هنگام ورودش به خانه و هنگام غذا خوردن، الله را یاد کند، شیطان به یاران خود می‌گوید: «این‌جا، جای خواب و غذای شب ندارید». زیرا این خانه و این غذا، با ذکر اللهU حمایت شده است؛ به عبارت دیگر الله متعال آن را در برابر شیطان‌ها در پناهِ خویش قرار می دهد.

«و آن‌گاه که شخصی وارد خانه‌اش می‌شود و نامِ الله متعال را نمی‌بَرَد، شیطان می‌گوید: امشب جای خواب پیدا کردید و چون بنده، هنگام غذا خوردن، الله متعال را یاد نکند، شیطان می‌گوید: هم جای خواب پیدا کردید و هم غذای شب». یعنی شیطان با چنین شخصی، هم‌خانه و هم‌غذا می‌شود. زیرا بنده، خانه و غذایش را در حصارِ ذکر اللهU قرار نداده است.

این‌جاست که درمی‌یابیم شایسته است که انسان هنگام ورود به خانه‌اش، الله را ذکر کند؛ ذکری که در این‌باره روایت شده، اینست: «بِسْمِ اللهِ وَلَجْنَا، وبِسْمِ اللهِ خَرَجْنَا، وعَلَى الله رَبِّنا تَوَکَّلْنَا؛ اللهمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَ الْمَوْلَجِ وَخَیْرَ الْمَخْرَجِ». آن‌گاه مسواک بزند؛ زیرا پیامبرr پس از این‌که واردِ خانه می‌شد، نخستین کاری که انجام می‌داد، مسواک می‌زد و سپس به خانواده‌اش سلام می‌کرد. و ذکر غذا خوردن، گفتنِ بسم‌الله می‌باشد و بدین‌سان انسان خانه و غذایش را از شیطان رانده‌شده، محافظت می‌کند. لذا اگر بنده‌‌ای هنگام ورود به خانه الله را ذکر کند، اما هنگام غذا خوردن نامِ الله را نبَرَد، شیطان با او در غذا خوردن شریک می‌شود و اگر هنگام شام خوردن، ذکر الله بگویدو هنگام ورود به خانه ذکر نگوید، شیطان در غذا خوردن شریکش نمی‌شود؛ اما در خانه‌‌ی وی جای خواب می‌یابد. و اگر انسان، هم هنگام ورود به خانه ذکر بگوید و هم هنگام غذا خوردن، شیطان در آن خانه، نه جای خواب پیدا می‌کند و نه غذای شب.

***

735- وَعَن حُذَیْفَةَt قال: کنَّا إِذا حضَرْنَا مع رسولِ اللهr طَعَاماً، لَم نَضَعْ أَیدِینَا حتَّى یَبْدأَ رسولُ اللهr فَیَضَع یَدَهُ. وَإِنَّا حَضَرْنَا مَعَهُ مَرَّةً طَعاماً، فجاءَت جارِیَةٌ کأَنَّهَا تُدْفَعُ، فَذَهَبتْ لتَضَعَ یَدهَا فی الطَّعامِ، فَأَخَذَ رسولُ اللهr بِیدِهَا، ثُمَّ جَاءَ أَعْرابِیٌّ کأَنَّمَا یُدْفَعُ، فَأَخَذَ بِیدِهِ، فَقَالَ رسولُ اللهr: «إِنَّ الشَّیْطانَ یَسْتَحِلُّ الطَّعامَ أَنْ لا یُذْکَرَ اسمُ الله تَعَالى علیه؛ وإِنَّهُ جاءَ بِهذهِ الجارِیةِ لِیسْتَحِلَّ بِها، فَأَخَذتُ بِیدِهَا، فَجَاءَ بِهذا الأَعْرَابِیِّ لِیسَتحِلَّ بِهِ، فَأَخَذْتُ بِیدِهِ، والَّذِی نَفسی بِیَدِهِ إِنَّ یدَهُ فِی یَدی مَعَ یَدیْهِما»؛ ثُمَّ ذَکَرَ اسم الله تعالى وأَکَل. [روایت مسلم]([6])

ترجمه: حذیفهt می‌گوید: وقتی با رسول‌اللهr بر سرِ غذایی حاضر می‌شدیم، تا زمانی که پیامبرr شروع نمی‌کرد، دست به سوی غذا نمی‌بردیم. باری با او بر سرِ غذایی حاضر شدیم. در این میان، دختربچه‌ای با سرعت آمد؛ رفت تا دستش را در غذا قرار دهد - و غذا بخورد.- اما رسول‌اللهr دستش را گرفت. آن‌گاه صحرانشینی آمد؛ او نیز تُند می‌آمد. - گویا او را به جلو می‌راندند.- پیامبرr دستِ او را هم گرفت و سپس فرمود: «همانا شیطان، بر خوردنِ غذایی دست می‌یابد که نام الله متعال بر آن برده نشود؛ شیطان، این دختربچه را بر سرِ این غذا آورد تا به‌وسیله‌ی او بر آن دست یابد. لذا من دستِ دختربچه را گرفتم. سپس این صحرانشین را آورد تا به‌وسیله‌ی او به این غذا برسد؛ از این‌رو من، دستِ صحرانشین را گرفتم؛ سوگند به ذاتی که جانم در دستِ اوست، دستِ شیطان با دستِ این دو نفر در دست من است (و توانایی شریک شدن در غذا را ندارد)». آن‌گاه بسم‌الله‌ گفت و شروع به خوردن کرد.

شرح

مؤلف/ در بابِ آداب غذا خوردن، حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که حذیفه بن یمانt می‌گوید: «وقتی با رسول‌اللهr بر سرِ غذایی حاضر می‌شدیم، تا زمانی که پیامبرr شروع نمی‌کرد، دست به سوی غذا نمی‌بردیم». یعنی منتظر می‌ماندیم تا پیامبرr شروع کند و آن‌گاه ما نیز شروع به خوردن می‌کردیم. این، از کمال احترامِ اصحابy نسبت به پیامبرr بود.

یک بار که با پیامبرr غذا می‌خوردند، دختربچه‌ای با سرعت آمد؛ همین‌که می‌خواست بدونِ گفتنِ «بسم‌الله» دستش را دراز کند و غذا بخورد، پیامبرr دستش را گرفت. آن‌گاه صحرانشینی آمد؛ او نیز تُند می‌آمد. گویا او را به جلو هُل می‌دادند. پیامبرr دستِ او را هم گرفت و سپس بیان فرمود که شیطان، این دو را آورد تا به‌وسیله‌ی آن‌ها بر این غذا دست یابد؛ چون بسم‌الله نگفتند. آن دو، یعنی دختربچه و صحرانشین، معذور بودند؛ زیرا نمی‌دانستند که باید بسم‌الله بگویند. اما شیطان، آن دو را آورد تا به‌وسیله‌ی آن‌ها که بسم‌الله نمی‌گفتند، در غذا شریک شود. سپس پیامبرr سوگند یاد کرد که دستِ شیطان با دستِ این دو نفر در دست ایشان است.

نکاتی که از این حدیث برداشت می‌شود:

·        میزانِ احترامی که اصحابy به رسول‌اللهr می‌گذاشتند و چه‌قدر در برابرش مؤدبانه رفتار می‌کردند!

·        وقتی بزرگ‌تری سرِ سفره هست، نباید در شروعِ غذا خوردن بر او پیش‌دستی کرد؛ زیرا این، بر خلافِ ادب است. لذا صبر می‌کنند تا بزرگ‌تر شروع نماید.

·        شیطان انسان را به کارهای ناپسند وادار می‌کند. چنان‌که در قرآن کریم آمده است:

﴿ٱلشَّیۡطَٰنُ یَعِدُکُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَیَأۡمُرُکُم بِٱلۡفَحۡشَآءِۖ                [البقرة: ٢٦٨]       

شیطان، شما را از فقر و تنگ‌دستی می­ترساند و شما را به کارهای زشت و ناپسند دستور می­دهد.

و می فرماید:

﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ وَمَن یَتَّبِعۡ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَإِنَّهُۥ یَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِۚ        [النور : ٢١]                                                                                                      

ای مؤمنان! از گام‌های شیطان پیروی نکنید. و هر کس از گام‌های شیطان پیروی ‌کند، بداند که شیطان به کارهای بسیار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد.

لذا درمی‌یابیم که شیطان در پیِ حکم کردن بر انسان است؛ و کسی زیرِ بار دستورهایش نمی‌رود که الله متعال او را حفظ کند.

·        وقتی انسان بر سر سفره‌ای حاضر می‌شود که پیش‌تر عده‌ای شروع به خوردن کرده‌اند، باید بسم‌الله بگوید. نگوید که این‌ها پیش از من بسم‌الله گفته‌اند. اما آیا وقتی همه هم‌زمان سرِ سفره بنشینند و با هم شروع به خوردن کنند، آیا یک بسم‌الله کافی‌ست؟ پاسخ: اگر یک نفر، به‌آرامی بسم‌الله بگوید، کافی نیست؛ زیرا دیگران بسم‌الله گفتن او را نشنیده‌اند. اگر با صدای بلند و آشکار بسم‌الله بگوید و همه را نیت کند، برخی از علما گفته‌اند: از طرفِ همه کافی‌ست. و نیز گفته شده: بهتر است هر کسی، خود بسم‌الله بگوید. و همین، بهتر و کامل‌تر می‌باشد.

·        این حدیث نشان می‌دهد که شیطان، دست دارد؛ زیرا پیامبرr دستش را گرفت.

·        این حدیث، یکی از نشانه‌های نبوی‌ست؛ زیرا الله متعال پیامبرش را از این ماجرا باخبر ساخت. از این‌رو وقتی شیطان، دختربچه و صحرانشین را به سمتِ غذا آورد، پیامبر، دستانشان را گرفت؛ یعنی با گرفتن دستِ دختربچه و صحرانشین، دستِ شیطان را هم گرفت و اجازه نداد در غذا خوردن با آن‌ها شریک شود.

·        وقتی کسی آمد و می‌خواست با شما غذا بخورد و نشنیدید که بسم‌الله بگوید، دستش را بگیرید تا بسم‌الله بگوید؛ زیرا پیامبرr دستشان را گرفت و به‌زبان نگفت که بسم‌الله بگویید. بلکه فقط با گرفتنِ دستانشان به آنان یادآوری کرد تا بسم‌الله بگویند و این ماجرا همواره به یادِشان باشد و گفتنِ بسم‌الله را در آینده فراموش نکنند.

·        گفتن بسم‌الله در هنگام غذا خوردن، اهمیت فراوانی دارد؛ بلکه واجب است و اگر کسی بسم‌الله نگوید، از اللهU نافرمانی کرده و راضی شده که سرسخت‌ترین دشمن، یعنی شیطان با او هم‌کاسه شود. از این‌رو گفتن بسم‌الله واجب است. و اگر گفتن بسم‌الله را در ابتدای غذا فراموش کردید، در اثنای غذا خوردن که به یادتان آمد، بگویید: «بِسْمِ الله أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ».

***

736- وعن أُمیَّةَ بنِ مخْشِیٍّ الصَّحابیِّt قال: کان رسُولُ اللهr جالساً، ورَجُلٌ یأْکُلُ، فَلَمْ یُسمِّ الله حَتَّى لَمْ یبْقَ مِنْ طَعَامِهِ لُقْمةٌ، فَلَمَّا رَفَعها إِلى فِیهِ، قال: بسم الله أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ، فَضَحِکَ النَّبِیُّr، ثُمَّ قال: «مَا زَالَ الشَّیْطَانُ یَأْکُلُ مَعَهُ، فَلمَّا ذَکَر اسمَ الله استْقَاءَ مَا فی بَطنِهِ». [روایت ابوداود و نسائی]([7])

ترجمه: از اُمَیَّه بن مخشیّ صحابیt روایت شده است: رسول‌اللهr نشسته بود و مردی غذا می‌خورد؛ او بسم‌الله نگفته و فقط یک لقمه از غذایش باقی مانده بود. وقتی آن را به سوی دهانش بالا برد، گفت: «بِسْمِ الله أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ». پیامبرr خندید و فرمود: «شیطان با او مشغول خوردن بود؛ اما همین‌که او نامِ الله را بُرد، شیطان هرچه را خورده بود، بالا آورد».

 

737- وعن عائشةَ رضیَ الله عنها قالَتْ: کانَ رسولُ اللهr یَأْکُلُ طَعَاماً فی سِتَّةٍ مِنْ أَصحَابِهِ، فَجَاءَ أَعْرابیٌ، فَأَکَلَهُ بِلُقْمَتَیْنِ؛ فقال رسولُ اللّهr: «أَما إِنَّهُ لوْ سَمَّى لَکَفَاکُمْ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح می‌باشد.]([8])

ترجمه: عایشه& می‌گوید: رسول‌اللهr با شش نفر از یارانش غذا می‌خورد که صحرانشینی آمد و آن غذا را به دو لقمه خورد. رسول‌اللهr فرمود: «اگر او بسم‌الله می‌گفت، - این غذا- برای همه‌ی شما کافی بود».

738- وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَt أَنَّ النَّبِیَّr کَانَ إِذَا رَفَعَ مَائِدَتَهُ، قَالَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ حَمدًا کَثِیرًا طَیِّبًا مُبَارَکًا فِیهِ غَیْرَ مَکْفِیٍّ وَلا مُوَدَّعٍ وَلا مُسْتَغْنًى عَنْهُ رَبَّنَا». [روایت بخاری]([9])

ترجمه: ابوامامهt می‌گوید: پیامبرr هنگامی که سفره‌اش را جمع می‌کرد، می‌فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ حَمدًا کَثِیرًا طَیِّبًا مُبَارَکًا فِیهِ غَیْرَ مَکْفِیٍّ وَلا مُوَدَّعٍ وَلا مُسْتَغْنًى عَنْهُ رَبَّنَا». [ترجمه‌ی دعا: حمد و ستایشِ بسیار، خالص و پاک از آنِ الله، پروردگارِ ماست که نعمت‌هایش جبران ندارد([10]) و پایانناپذیر است و انسان از او بی‌نیاز نیست.]

739- وعن مُعَاذِ بن أَنسٍt قَالَ: قال رسُولُ اللهr: مَنْ أَکَلَ طَعَاماً فقال: الحَمْدُ للَّهِ الذی أَطْعَمَنی هذا، وَرَزَقْنِیهِ مِنْ غیْرِ حَوْلٍ مِنِّی وَلا قُوّةٍ، غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی گفته است: حدِیثی حسن می‌باشد.]([11])

ترجمه: معاذ بن انسt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هرکس پس از خوردن غذا بگوید: "الحَمْدُ للَّهِ الذی أَطْعَمَنی هذا، وَرَزَقْنِیهِ مِنْ غیْرِ حَوْلٍ مِنِّی وَلا قُوّةٍ" گناهانِ گذشته‌اش آمرزیده می‌شود». [ترجمه‌ی دعا: همه‌ی حمد و ستایش، ویژه‌ی الله می‌باشد؛ ذاتی که بدون توان و نیروی خودم این غذا را به من عطا کرد و آن را روزیِ من قرار داد.]

شرح

احادیثی که مؤلف/ درباره‌ی آداب غذا خوردن ذکر کرده، نشان‌گر چند نکته است:

از جمله این‌که اگر انسان، هنگام غذا خوردن بسم‌الله نگوید، شیطان با او هم‌غذا می‌گردد؛ چنان‌که در حدیثِ امیّه بن مخشیt آمده است: رسول‌اللهr نشسته بود و مردی غذا می‌خورد؛ او بسم‌الله نگفته و فقط یک لقمه از غذایش باقی مانده بود. وقتی آن را به سوی دهانش بالا برد، گفت: «بِسْمِ الله أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ». پیامبرr خندید و فرمود: «شیطان با او مشغول خوردن بود؛ اما همین‌که او نامِ الله را بُرد، شیطان هرچه را خورده بود، بالا آورد». این، لطفِ خداست که اگر ابتدای غذا بسم‌الله بگوییم، شیطان نمی‌تواند در غذا خوردن با ما شریک شود؛ هم‌چنین اگر در پایان غذا «بِسْمِ الله أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ» بگوییم، شیطان هرچه خورده باشد، بالا می‌آورد و بدین‌سان از غذا خوردن با ما محروم می‌گردد.

از این حدیث چنین برمی‌آید که شیطان نیز غذا می‌خورد؛ زیرا از غذای آن مرد که بسم‌الله نگفته بود، خورد. پس شیطان در خوراک و نوشیدنیِ کسی که هنگام خوردن و آشامیدن، بسم‌الله نمی‌گوید، شریک می‌شود.

مؤلف/ هم‌چنین حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که عایشه& می‌گوید: رسول‌اللهr با شش نفر از یارانش غذا می‌خورد که صحرانشینی آمد و آن غذا را به دو لقمه خورد. رسول‌اللهr فرمود: «اگر او بسم‌الله می‌گفت، - این غذا- برای همه‌ی شما کافی بود». اما آن شخص بسم‌الله نگفت و باقی‌مانده‌ی غذا را دو لقمه کرد و خورد!

این حدیث، نشان می‌دهد که اگر انسان بسم‌الله نگوید، برکت از غذایش برداشته می‌شود؛ زیرا شیطان در چنین غذایی با انسان شریک می‌گردد و بدین‌سان غذایی که انسان آن را کافی می‌داند، او را سیر نمی‌کند؛ زیرا برکت از آن برداشته شده است.

سایر احادیث نشان‌گر اینست که انسان باید پس از غذا خوردن، الحمدلله بگوید؛ یعنی این دعا را بگوید: «الحَمْدُ للَّهِ الذی أَطْعَمَنی هذا، وَرَزَقْنِیهِ مِنْ غیْرِ حَوْلٍ مِنِّی وَلا قُوّةٍ». معنایش اینست که اگر الله متعال این غذا را برای شما فراهم نمی‌کرد، نمی‌توانستید به آن دست یابید؛ همان‌گونه که اللهU می‌فرماید:

﴿أَفَرَءَیۡتُم مَّا تَحۡرُثُونَ ٦٣ ءَأَنتُمۡ تَزۡرَعُونَهُۥٓ أَمۡ نَحۡنُ ٱلزَّٰرِعُونَ ٦٤ لَوۡ نَشَآءُ لَجَعَلۡنَٰهُ حُطَٰمٗا فَظَلۡتُمۡ تَفَکَّهُونَ ٦٥ إِنَّا لَمُغۡرَمُونَ ٦٦ بَلۡ نَحۡنُ مَحۡرُومُونَ ٦٧                                           [الواقعة: ٦٣،  ٦٧]        

آیا به آن‌چه می‌کارید، توجه کرده‌اید؟ آیا شما، آن را می‌رویانید یا ما می‌رویانیم؟ اگر بخواهیم، به‌طور قطع آن‌ را گیاهی خُرد و خشکیده می‌گردانیم. و بدین ترتیب شما شگفت‌زده می‌شوید. (و می‌گویید:) به‌راستی ما زیان کرده‌ایم؛ بلکه ما محروم و بی‌بهره‌ایم.

از لحظه‌ای که انسان، بذری را در زمین می‌کارد و آن‌گاه آن بذر می‌روید و به ثمر می‌رسد تا زمانی که انسان، آن را درو، تمیز و آرد می‌کند و می‌پَزد و آن‌گاه می‌خورد، لطف و کمکِ الله متعال است که این روزی برای انسان فراهم می‌گردد و اگر الله نمی‌خواست، انسان به این روزی دست نمی‌یافت.

از این‌رو علما گفته‌اند: پیش از هر روزی یا غذایی که به انسان می‌رسد، صدها نعمت الهی، پیش از رسیدنِ این روزی، در خدمتِ انسان هستند؛ ولی متأسفانه ما، بیش‌ترِ اوقات غافلیم! امید است که الله متعال به ما و همه‌ی مسلمان، روزیِ حلال عطا بفرماید و به ما توفیق سپاس‌گزاری و شکرِ نعمت‌هایش را عنایت کند؛ به‌یقین او، بر هر کاری تواناست.

در حدیث انس بن مالکt آمده است که پیامبرr به گفتنِ این دعا تشویق نمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ حَمدًا کَثِیرًا طَیِّبًا مُبَارَکًا فِیهِ غَیْرَ مَکْفِیٍّ وَلا مُوَدَّعٍ وَلا مُسْتَغْنًى عَنْهُ رَبَّنَا». یعنی ما از پروردگارمان بی‌نیاز نیستیم و هیچ‌کس جز او ما را بسنده نیست؛ تنها او برای ما کافی‌ست و اوست که به ما روزی می‌دهد.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: 5376؛ و صحیح مسلم، ش: 2022؛ [ر.ک: حدیث شماره‌ی 304. (مترجم)]

([2]) صحیح الجامع، ش: 380؛ إرواء الغلیل، ش: 1965؛ و صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 3202.

([3]) حسن است؛ ر.ک: صحیح الجامع، ش: 5868، آلبانی/.

([4]) صحیح مسلم، ش: 2018.

([5]) اِسنادش، ضعیف است؛ روایت ابوداود، ش: 5096؛ طبرانی در مسند الشامیین (2/447)؛ و الکبیر (3/296) از طریق محمد بن اسماعیل بن عیاش از پدرش از ضمضم از شریح از ابومالک به صورت مرفوع؛ ابوحاتم گوید: همان‌گونه که در الجرح و التعدیل (7/189) آمده است: «از پدرش حدیث نشنید؛ اما او را وادار کردند که از او حدیث بگوید و او نیز گفت».. ابن ابی‌حاتم در المراسیل از پدرش نقل کرده است: «شریح، از ابومالک اشعری ارسال می‌کند». یعنی روایتش از وی، مرسَل است. و در ضمضم نیز ضعف وجود دارد.

([6]) صحیح مسلم، ش: 2017.

([7]) ضعیف است؛ ضعیف أبی داود، آلبانی/، ش: 806.

([8]) صحیح الترمذی، آلبانی/، ش: 1514.

([9]) صحیح بخاری، ش: 5458.

([10]) یعنی هرچه او را سپاس بگوییم، باز هم نمی‌توانیم حقّ شکر و سپاسِ نعمت‌هایش را به‌جای آوریم. یا هیچ‌کس جز او ما را بسنده نیست و تنها الله، برای ما کافی‌ست و او، به ما روزی می‌دهد. [مترجم]

([11]) صحیح الجامع، ش: 6068؛ إرواء الغلیل، ش: 1989؛ و صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 1514.

99- باب: استحبابِ مقدم قرار دادن راست در همه‌ی کارهای محترم

99- باب: استحبابِ مقدم قرار دادن راست در همه‌ی کارهای محترم

مانندِ وضو، غسل، تیمم، پوشیدن لباس و کفش و جوراب و شلوار، و ورود به مسجد، مسواک زدن، سرمه کشیدن، ناخن گرفتن، کوتاه کردن سبیل، گرفتن موی زیرِ بغل، تراشیدنِ سر، سلامِ پایان نماز، خوردن و آشامیدن، دست دادن با یکدیگر، دست کشیدن بر حجرالاسود، بیرون آمدن از دستشویی، دادن و گرفتنِ اشیا و دیگر کارهای این‌چنینی؛ و مستحب بودن تقدیمِ چپ در کارهایی که این‌چنین نیستند، مانند پاک کردن بینی، انداختنِ آب دهان، ورود به دستشویی، خروج از مسجد، درآوردن جوراب و کفش و لباس، استنجا و دفعِ پلیدی‌ها و امثال آن.

 

الله متعال می‌فرماید:

﴿فَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ فَیَقُولُ هَآؤُمُ ٱقۡرَءُواْ کِتَٰبِیَهۡ ١٩   [الحاقة: ١٩] 

پس هر کس نامه‌ی اعمالش را به دست راست خویش دریافت کند، می‌گوید: نامه‌ی اعمالم را بگیرید و بخوانید.

و می‌فرماید:

﴿فَأَصۡحَٰبُ ٱلۡمَیۡمَنَةِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَیۡمَنَةِ ٨ وَأَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشۡ‍َٔمَةِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشۡ‍َٔمَةِ ٩   [الواقعة: ٨،  ٩] 

اصحاب یمین (اهل سعادت و نیک‌بختی که) نامه‌هایشان را به دست راست دریافت می‌کنند؛ و نیک‌بختان چه وضعیتی دارند؟ و اصحاب شِمال -  افراد نگون‌بخت- که کارنامه‌ی خود را به دست چپ تحویل می‌گیرند؛ ونگون‌بخت‌ها چه وضعی دارند؟

شرح

مؤلف/ می‌گوید: «استحبابِ مقدم قرار دادن راست در همه‌ی کارهای محترم و مستحب بودن تقدیمِ چپ در کارهایی که این‌چنین نیستند». وی، سپس چندین کار به عنوان نمونه ذکر کرده است؛ از جمله: وضو؛ غسل، تیمم، و پوشیدنِ لباس.

انسان برای وضو از سمت راست شروع می‌کند؛ یعنی ابتدا دست راستش را می‌شوید و سپس دست چپش را؛ و نیز پای راست را پیش از پای چپ. این در رابطه با اندامِ دوگانه‌ایست که چپ و راست آن‌ها قابل تمییز است؛ اما درباره‌ی صورت که یکی‌ست، نمی‌گوییم ابتدا سمت راست صورت را بشویید و سپس سمت چپش را؛ بلکه همان‌گونه که در سنت آمده است، همه‌ی صورت به یک‌باره شسته می‌شود. البته اگر به‌فرض مثال کسی فقط تواناییِ شست صورتش را با یک دست داشته باشد، در این حالت ابتدا سمت راستِ صورتش را از بالا به پایین بشوید و سپس سمت چپش را. مسحِ گوش‌ها نیز همین‌گونه است؛ یعنی چنین نیست که ابتدا گوش راست را مسح کنیم و سپس گوشِ چپ را. بلکه هر دو با هم مسح می‌شوند؛ مگر این‌که انسان توانایی مسحِ هم‌زمانِ هر دو گوش را نداشته باشد که در این حالت ابتدا گوشِ راست را مسح می‌کند و سپس گوشِ چپ را.

هم‌چنین کسی که می‌خواهد غُسل کند، ابتدا مانندِ وضوی نماز وضو می‌گیرد و سپس سه بار روی سَرَش آب می‌ریزد تا خیس و شسته شود؛ آن‌گاه سایر قسمت‌های بدنش را می‌شوید و از سمت راستِ بدنش آغاز می‌کند و سپس سمت چپ را شستشو می‌دهد. زیرا پیامبرr به زنانی که دخترش را غسل می‌دادند، فرمود: «ابْدَأْنَ بِمیامِنهَا وَمَواضِعِ الوُضُوءِ مِنْها».([1]) یعنی: «غسل دادن او را از سمت راست بدنش و از اعضای وضو شروع کنید».

لذا وقتی زیرِ دوش می‌روید و می‌خواهید غسل کنید، پس از شستن سَر، ابتدا سمت راست بدن را بشویید و سپس سمت چپ را. این، سنت است.

و نیز در تیمم؛ اما همان‌گونه که در سنت آمده است، انسان برای تیمم همه‌ی صورتش را با دو دستش مسح می‌کند و سپس دو دست خود را مسح می‌نماید و رعایت سمت راست در آن، نمایان نیست؛ زیرا تیمم فقط در دو عضو است؛ در صورت و دو دست (دو پنجه). لذا مسح صورت به یک‌باره انجام می‌شود و سپس دو دست را مسح می‌کنند؛ با دست چپ، دست راست را و با دست راست، دست چپ را.

هم‌چنین برای پوشیدن لباس، کفش و جوراب، باید از سمت راست، آغاز کرد؛ یعنی وقتی می‌خواهید لباس بپوشید، ابتدا دست راست خود را واردِ آستین کنید و سپس دست چپ را. هنگام پوشیدن کفش، ابتدا پای راست را در کفش نمایید و سپس پای چپ را و همین‌طور درباره‌ی جوراب. زیرا همان‌گونه که از پیامبرr ثابت شده، سنت است.

هنگام ورود به مسجد نیز ابتدا پای راست خود را داخل مسجد بگذارید و هنگامِ مسواک زدن ابتدا از دندان‌های سمت راست شروع کنید و سپس دندان‌های سمت چپ را مسواک زنید. وقتی چشمانتان را سرمه می‌کشید، ابتدا چشم راست را سرمه بکشید و آن‌گاه چشم چپ را.

برای گرفتن ناخن‌ها نیز به همین‌شکل عمل کنید؛ یعنی ابتدا ناخن‌های دست راست را بگیرید؛ ابتدا انگشت کوچک، سپس انگشتِ میانِ انگشت کوچک و میانی و آن گاه انگشت میانی و انگشت اشاره و شست را. و سپس ناخن‌های دست چپ را بگیرید و ناخن‌های دست چپ را از انگشت شست شروع کنید و با انگشت کوچک تمام نمایید. درباره‌ی ناخن‌های پا نیز به همین ترتیب عمل کنید؛ یعنی ابتدا پای راست به همان ترتیبی که ذکر شد و سپس پای چپ به ترتیب مذکور.

برای کوتاه کردن سبیل، ابتدا سمت راستش را کوتاه کنید و آن‌گاه سمت چپ را.

هم‌چنین برای زدودن موهای زیر بغل و تراشیدنِ سر؛ زدودن موهای زیر بغل، سنت است که ترتیب راست و چپ در آن رعایت شود. تراشیدن موی سر را نیز از سمت راست آغاز کنید و سپس سمت چپ سر را بتراشید.

و همین‌طور در سلامِ پایان نماز؛ یعنی ابتدا به سمت راست سلام می‌دهید و سپس به سمت چپ.

خوردن و آشامیدن نیز باید با دست راست باشد و خوردن و آشامیدن با دست چپ، جایز نیست؛ زیرا پیامبرr از خوردن و آشامیدن با دست چپ نهی نموده و فرموده است: «لا یَأْکُلْ أَحَدُکُمْ بِشِمَالِهِ وَلا یَشْرَب بِشِمَالِهِ، فَإِنَّ الشَّیْطَانَ یَأْکُلُ بِشِمَالِهِ وَیَشْرَب بِشِمَالِهِ».([2]) یعنی: «هیچ‌یک از شما با دستِ چپش نخورد و نیاشامد؛ زیرا شیطان با دست چپش می‌خورد و می‌آشامد». لذا اگر دو نفر دیدید که یکی از آن‌ها این را رعایت می‌کرد و دیگری با دست چپش می‌خورد و می‌آشامید، بدانید که اولی، به رهنمود پیامبرr عمل می‌کند و دومی، مطابق روش شیطان، می‌خورد و می‌آشامد. آیا کسی راضی‌ست که از رهنمود پیامبرr روی‌گردانی کند و به روش شیطان عمل نماید؟ هیچ‌کس راضی نیست. اما شیطان خوردن و آشامیدن با دست چپ را در نگاه مردم می‌آراید؛ از این‌رو برخی از مردم، این را نشانه‌ی پیشرفت می‌پندارند! لذا بر انسان واجب است که در خوردن و آشامیدن، این نکته را رعایت کند و از دستِ راستش استفاده نماید؛ مگر این‌که ضرورتی در کار باشد.

هم‌چنین بر ما واجب است که به فرزندان خردسالِ خود آموزش دهیم که با دست راست خود بخورند و بیاشامند. رعایت این نکته در مصافحه نیز واجب است؛ لذا اگر کسی دستِ چپش را برای دست دادن دراز کرد، با او مصافحه نمی‌کنیم؛ زیرا بر خلافِ سنت عمل کرده است. مگر این‌که دستِ راستش فلج باشد و نتواند آن را حرکت دهد.

استلام «حجرالاسود» نیز با دست راست است؛ یعنی با دست راست خود بر روی حجرالاسود دست می‌کشیم. و اگر کسی نتوانست حجرالاسود را استلام کند، به سوی آن اشاره می‌نماید؛ البته با دستِ راست خود. دست کشیدن بر «رکن یمانی» نیز با دست راست می‌باشد.

گاه مشاهده می‌شود که برخی از مردم، حجرالاسود را با دست چپ خود استلام می کنند یا با دست چپ خویش یا با هر دو دست به‌سوی آن اشاره می‌نمایند. اگر امکان استلام رکن یمانی وجود داشت، چه خوب؛ و گرنه، از دور به سوی آن اشاره نکنید. زیرا اشاره کردن به سوی رکن یمانی از پیامبرr ثابت نشده است. گویا برخی از مردم این را نمی‌دانند؛ از این‌رو اگر کسی را دیدید که رکن یمانی یا حجرالاسود را با دست چپش استلام می‌کند، به او تذکر دهید که این کار، گرامی‌داشتِ بیت الله نیست؛ به او بگویید: با دست راست خود بر حجرالاسود و رکن یمانی دست بکشد.

هنگام خروج از دستشویی ابتدا پای راست خود را بیرون بگذارید؛ زیرا بیرونِ دستشویی بهتر از داخل آن است.

در گرفتن و دادن اشیا نیز این نکته را رعایت کنید؛ یعنی اگر می‌خواهید چیزی به دوست خود بدهید، با دست راست بدهید یا وقتی می‌خواهید چیزی بگیرید، با دست راست بگیرید. این، جزو آداب اسلامی‌ست؛ اما برخی از مردم این را رعایت نمی‌کنند؛ تازه این را پیشرفت می‌پندارند!

سبحان‌الله! اصحابِ شِمال - افراد نگون‌بخت- در دنیا نیز چپ را بر راست ترجیح می‌دهند. [شِمال، یعنی چپ]. زیرا کافران، اصحابِ شِمال یا همان افراد تیره‌روزی هستند که در آخرت، کارنامه‌ی خود را به دست چپ خویش دریافت می‌کنند. اما مؤمنان، اصحاب یمین هستند؛ یعنی اهل سعادت و نیک‌بختی که نامه‌ی اعمالشان را به دست راست خود دریافت می‌نمایند. لذا کافران در دنیا و آخرت، اصحابِ شِمال هستند. زیرا در دنیا نیز چپ را بر راست ترجیح می‌دهند.

لذا در کارهای یادشده و همه‌ی کارهایی که جنبه‌ی تکریم دارد و محترم می‌باشد، سمت راست را رعایت کنید؛ زیرا راست، بهتر و برتر است. سپس مؤلف/ کارهایی را ذکر کرده که با دست چپ انجام می‌شود یا آغازش از سمت چپ است؛ مانند پاک کردن بینی و انداختنِ آب دهان. یعنی بینی خود را با دست چپ پاک می‌کنیم و آب دهان را به سمت چپ می‌اندازیم.

هم‌چنین هنگام ورود به دستشویی، ابتدای پای چپ را داخل می‌گذاریم. البته همان‌طور که پیش‌تر گذشت، هنگام خروج از دستشویی، ابتدا پای راست را بیرون می‌گذاریم.

هنگام خروج از مسجد، ابتدا پای چپ را بیرون قرار می‌دهیم. و نیز هنگام درآوردن شلوار یا جوراب یا کفش؛ یعنی ابتدا پای چپ را درمی‌آوریم.

استنجا نیز با دست چپ انجام می‌شود. پیامبرr از استنجا با دست راست، نهی فرموده است؛ زیرا دست راست، محل اکرام است و از آن برای خوردن و آشامیدن استفاده می‌گردد.

گفتنیست: از زمانی که استفاده از ساعت‌های مچی رایج شده است، معمولاً مردم آن را در دست چپ قرار می‌دهند تا دستِ راستشان آزاد باشد؛ زیرا از دست راست، بیش از دست چپ استفاده می‌شود و معمولاً انسان به حرکت دادن دست راستش بیش‌تر نیاز دارد. لذا از همان ابتدا بیش‌تر مردم عادت کرده‌اند که ساعت مچی را در دست چپ خود قرار دهند تا راحت‌تر باشند. برخی‌ بنا بر تقدیمِ راست بر چپ، گمان می‌کنند که قرار دادن ساعت مچی در دست راست، بهتر و افضل می‌باشد؛ اما این، پندارِ درستی نیست. زیرا از پیامبرr ثابت شده که گاه انگشتری‌اش را در دست راست قرار می‌داد و گاه در دست چپ؛ ضمن این‌که چه‌بسا قرار دادن انگشتری در دست چپ برای بیرون کشیدنِ آن با دست راست، آسان‌تر باشد. ساعت مچی را هم بر انگشتری، قیاس می‌کنیم؛ لذا نتیجه می‌گیریم که فرقی نمی‌کند ساعت مچی را در دست راست قرار دهیم یا در دست چپ.

سپس مؤلف/ دو آیه از کتاب‌الله ذکر کرده است؛ یک آیه، این‌که الله متعال می‌فرماید:

﴿فَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ فَیَقُولُ هَآؤُمُ ٱقۡرَءُواْ کِتَٰبِیَهۡ ١٩   [الحاقة: ١٩]       

پس هر کس نامه‌ی اعمالش را به دست راست خویش دریافت کند، می‌گوید: نامه‌ی اعمالم را بگیرید و بخوانید.

این، در روز قیامت خواهد بود؛ یعنی زمانی که مردم نامه‌های اعمال خویش را دریافت می‌کنند. در آن روز کارنامه‌ی عده‌ای را به دستِ راستشان می‌دهند و کارنامه‌ی برخی را به دست چپشان. ﴿فَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ؛ کسی که نامه‌ی اعمالش را به دستِ راستش دریافت می‌کند، شادمان است و به مردم می‌گوید: به من نگاه کنید؛ بیایید و نامه‌ی اعمالم را بخوانید: ﴿ٱقۡرَءُواْ کِتَٰبِیَهۡ. چنان‌که یک دانش‌آموز موفق پس از دریافتِ کارنامه‌ی قبولی‌اش، آن را به دوستان و نزدیکانش نشان می‌دهد.

اما کسی که نامه‌ی اعمالش را به دست چپ خویش دریافت می‌کند، نه تنها دوست ندارد که دیگران کارنامه‌اش را ببینند، بلکه می‌گوید: ای کاش نامه‌‌ی اعمالم به من داده نمی‌شد! همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِشِمَالِهِۦ فَیَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی لَمۡ أُوتَ کِتَٰبِیَهۡ ٢٥

و اما کسی که نامه‌ی اعمالش را به دست چپ خویش دریافت کند، می‌گوید: ای کاش نامه‌ی اعمالم به من داده نمی‌شد.

و آیه‌ی دیگری که مؤلف/ ذکر کرده، اینست که الله متعال می‌فرماید:

﴿فَأَصۡحَٰبُ ٱلۡمَیۡمَنَةِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَیۡمَنَةِ ٨ وَأَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشۡ‍َٔمَةِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشۡ‍َٔمَةِ ٩  [الواقعة: ٨،  ٩]              

اصحاب یمین (اهل سعادت و نیک‌بختی که) نامه‌هایشان را به دست راست دریافت می‌کنند؛ و نیک‌بختان چه وضعیتی دارند؟ و اصحاب شِمال -  افراد نگون‌بخت- که کارنامه‌ی خود را به دست چپ تحویل می‌گیرند؛ ونگون‌بخت‌ها چه وضعی دارند؟

الله متعال بیان فرموده که مردم در قیامت، سه دسته خواهند بود: اصحاب یمین (اهل سعادت)، اصحاب شِمال (افراد نگون‌بخت) و پیشاهنگانِ پیش‌تاز که همان بندگان مقرّب پروردگارند.

مردم، هنگام مُردن یا هنگامی که روح از پیکرشان جدا می‌شود نیز سه دسته‌اند که الله متعال در سوره‌ی «واقعه» بیان فرموده است؛ چنان‌که می‌فرماید:

﴿فَلَوۡلَآ إِذَا بَلَغَتِ ٱلۡحُلۡقُومَ ٨٣ وَأَنتُمۡ حِینَئِذٖ تَنظُرُونَ ٨٤ وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَیۡهِ مِنکُمۡ وَلَٰکِن لَّا تُبۡصِرُونَ ٨٥ فَلَوۡلَآ إِن کُنتُمۡ غَیۡرَ مَدِینِینَ ٨٦ تَرۡجِعُونَهَآ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٨٧ فَأَمَّآ إِن کَانَ مِنَ ٱلۡمُقَرَّبِینَ ٨٨ فَرَوۡحٞ وَرَیۡحَانٞ وَجَنَّتُ نَعِیمٖ ٨٩ وَأَمَّآ إِن کَانَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡیَمِینِ ٩٠ فَسَلَٰمٞ لَّکَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡیَمِینِ ٩١ وَأَمَّآ إِن کَانَ مِنَ ٱلۡمُکَذِّبِینَ ٱلضَّآلِّینَ ٩٢ فَنُزُلٞ مِّنۡ حَمِیمٖ ٩٣ وَتَصۡلِیَةُ جَحِیمٍ ٩٤                                                                        

                                                                                [الواقعة: ٨٣،  ٩٤]     

پس آن‌گاه که جانِ (شخصی) به حلقوم (گلوگاه) می‌رسد؛ و شما در آن‌هنگام نظاره‌گر هستید و ما، از شما به او نزدیک‌تریم؛ ولی شما نمی‌بینید. پس پس چنان‌چه شما جزا نمی‌یابید، اگر راست می‌گویید، چرا جانش را باز نمی‌گردانید؟ ولی اگر از مقربان باشد. پس آسایش و گیاهان خوش‌بو و باغ‌های پرنعمت (درانتظار اوست). و اگر از اصحابِ یمین (سعادتمندان) باشد، (به او گفته می‌شود:) از سوی نیک‌بختان بر تو درود و سلام. ولی اگر از تکذیب‌کنندگان و گمراهان باشد، پس پذیرایی (او) با آب جوشان است. و (نیز) ورود به دوزخ.

مؤلف/ با ذکرِ این دو آیه، بدین نکته اشاره کرده که اصحابِ یمین (سعادتمندان) در دنیا و آخرت، فضایل پایداری دارند. در واقع، اشاره‌ی مؤلف/ به این آیات از آن جهت است که در آن از اصحاب یمین یاد شده است؛ و می‌دانید که «یمین»، یعنی راست. و این، تناسبِ موضوع یا عنوان این باب، با آیه‌های مذکور می‌باشد.

***

725- وعن عائشة رضیَ الله عنها قالَت: کَانَ رسولُ اللهr یُعْجِبُهُ التَّیمُّنُ فی شأنِهِ کُلِّهِ: فِی طُهُوِرِه، وَتَرجُّلِهِ، وَتَنَعُّلِهِ. [متفقٌ علیه]([3])

ترجمه: عایشه&  می‌گوید: پیامبرr در همه‌ی کارهایش، شروع کردن از سمت راست را می‌‌پسندید: در وضو گرفتن، شانه کردن موها و پوشیدن کفش.

726- وعنها قالت: کانَتْ یَدُ رسول اللهr الیُمْنى لِطُهُورِهِ وطَعَامِه، وکَانَتْ الیُسْرَى لِخَلائِهِ وَمَا کَانَ منْ أَذىً. [حدیث صحیحی‌ست که ابوداود و جز او، با اِسناد صحیح روایت کرده‌اند.]([4])

ترجمه: عایشه& می‌گوید: دستِ راستِ رسول‌اللهr برای وضو گرفتن و غذا خوردن بود و دستِ چپش برای ا‌ستنجا و دفع آلودگی‌.

شرح

مؤلف/ در این باب، روایتی بدین مضمون ذکر کرده است که عایشه& می‌گوید: «پیامبرr در همهی کارهایش، شروع کردن از سمت راست را می‌‌پسندید: در وضو گرفتن، شانه کردن موها و پوشیدن کفش».  یعنی وقتی می‌خواست وضو بگیرد، از سمت راست شروع می‌کرد؛ ابتدا دست راستش را می‌شست و سپس دست چپش را؛ هم‌چنین پای راستش را پیش از پای چپش می‌شست. گفتنیست: دو گوش، یک عضو محسوب می‌شوند که در سر قرار دارند و مسحِ هر دو هم‌زمان انجام می‌گردد؛ مگر این‌که کسی نتواند هر دو را هم‌زمان مسح کند. لذا در حالتِ ضرورت، ابتدا گوش راستش را مسح نماید.

پیامبرr مرتب نمودن موهایش، یعنی روغن زدن و شانه کردن آن‌ها را نیز از سمت راست شروع می‌نمود؛ وی مانند سایر مردم، موهایش را فقط در حج و عمره می‌تراشید و هر از چندگاهی موهایش را کوتاه می‌کرد و گاه بلند می‌نمود تا به شانه‌هایش می‌رسید و گاه موهایش را از مقابلِ نرمه‌ی گوش، می‌زد. اما در همه حال به بهداشت و نظافت موهایش اهمیت می‌داد.

پیامبرr هم‌چنین هنگامِ پوشیدنِ کفش، ابتدا از سمت راست شروع می‌کرد و سپس پای چپش را داخل کفش قرار می‌داد. اما هنگامِ درآوردن کفش، ابتدا پای چپش را درمی‌آورد و سپس پای راستش را. در پوشیدنِ لباس نیز به همین‌گونه عمل می‌کرد؛ یعنی ابتدا دستِ راستش را وارد آستین می‌نمود و سپس دست چپش را؛ اما هنگام درآوردن لباس از سمت چپ شروع می‌کرد. و در پوشیدنِ شلوار نیز ترتیب راست و چپ را رعایت می‌فرمود.

در حدیث دوم، عایشه& به بیانِ مواردی پرداخته است که رسول‌اللهr با دستِ راستش انجام می‌داد و نیز کارهایی که برای انجام آن‌ها از دستِ چپش استفاده می‌کرد. عایشه& در این حدیث یادآور شده است که دستِ رسول‌اللهr برای وضو گرفتن و غذا خوردن بود و دستِ چپش برای ‌استنجا و دفع آلودگی‌؛ مثلِ استنشاق (تمیز کردن بینی با آب) و مانندِ آن. یعنی در هر کاری که برای دفع آلودگی بود، از دستِ چپش استفاده می‌کرد و در سایر کارها دستِ راستش را به‌کار می‌گرفت. زیرا همان‌گونه که پیش‌تر ذکر شد، دستِ راست از دست چپ، برتر است.

***

727- وعن أُم عَطِیةَ رضی الله عنها أَنَّ النَّبِیَّr قالَ لَهُنَّ فِی غَسْلِ ابْنَتِهِ زَیْنَبَ رضی الله عنها: «ابْدَأْنَ بِمیامِنهَا وَمَواضِعِ الوُضُوءِ مِنْها». [متفقٌ علیه]([5])

ترجمه: ام‌عطیه& می‌گوید: پیامبرr هنگامِ غسل دادنِ دخترش زینب& به آن‌ها، یعنی زنانی که دخترش را غسل می‌دادند، فرمود: «غسل دادن او را از سمت راست بدنش و از اعضای وضو شروع کنید».

728- وعن أبی هُریرةt أَنَّ رسولَ اللهr قال: «إِذا انْتَعَلَ أَحَدُکُمْ فَلْیبْدَأْ بالیُمْنى، وَإِذا نَزَعَ فَلْیبْدَأْ بِالشِّمالِ، لِتَکُنِ الیُمْنى أَوَّلَهُما تُنْعَلُ، وآخرَهُمَا تُنْزَعُ». [متفقٌ علیه]([6])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هر یک از شما هنگام پوشیدن کفش، از پایِ راست شروع کند و هنگامِ درآوردن کفش، از پای چپ آغاز نماید؛ پای راست در پوشیدنِ کفش، اول باشد و در بیرون آوردن، آخِر».

729- وعن حَفْصَةَ رضی الله عنها أَنَّ رسول اللهr کان یَجْعَلُ یَمینَهُ لطَعَامِهِ وَشَرَابِهِ وثیابِهِ ویَجَعلُ یَسارَهُ لِمَا سِوى ذلکَ. [روایتِ ابوداود، ترمذی و...]([7])

ترجمه: حفصه& می‌گوید: رسول‌اللهr دستِ راستش را برای خوردن، آشامیدن و پوشیدنِ لباس استفاده می‌کرد و دست چپش را در سایر کارها.

730- وعن أبی هریرةt أَنَّ رسول اللهr قال: «إِذا لَبِسْتُم، وَإِذا تَوَضَّأْتُم، فَابْدؤُوا بِأَیَامِنکُمْ». [حدیث صحیحی‌ست که ابوداود و ترمذی با اِسناد صحیح روایت کرده‌اند.]([8])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «هنگامی که وضو می‌گیرید و هنگامی که لباس می‌پوشید، از سمتِ راست بدنتان شروع کنید».

731- وعن أَنسٍt أَنَّ رسولَ اللهr أَتى مِنًى؛ فَأَتَى الجَمْرةَ فَرماهَا، ثُمَّ أَتَى مَنْزِلَهُ بِمنًى وَنَحَرَ، ثُمَّ قال لِلحلاَّقِ: «خُذْ» وَأَشَارَ إِلى جَانِبِهِ الأیمنِ، ثُم الأیسَرِ ثُمَّ جعَلَ یُعطِیهِ النَّاسَ. [متفقٌ علیه]([9])

وفی روایةٍ: لَمَّا رَمَى الجَمْرةَ، ونَحَر نُسُکَهُ وَحَلَقَ، نَاوَل الحَلاّقَ شِقَّهُ الأَیْمنَ فَحلَقَه، ثُمَّ دعَا أَبَا طَلحةَ الأَنصاریَّt، فَأَعطَاهُ إِیَّاه، ثُمَّ نَاوَلهُ الشقَّ الأَیْسَرَ فقال: «احْلِقْ» فَحلَقَهُ فَأَعْطاهُ أَبا طلحة فقال: «اقسِمْهُ بَیْنَ النَّاس».

ترجمه: انسt می‌گوید: رسول‌اللهr به «منا» آمد و آن‌گاه به «جمره» رفت و رمی عقبه را انجام داد؛ سپس به منزل (باراندازِ) خود در منا آمد و قربانی کرد و آن‌گاه به سلمانی فرمود: «(موهای این‌جا را) بگیر» و به سمت راست سَرَش اشاره نمود و آن‌گاه به سمتِ چپِ سرش؛ و سپس شروع به تقسیمِ موهایش در میانِ مردم کرد.

و در روایتی آمده است: وقتی رمی جمره را انجام داد و قربانی‌اش را نحر کرد و سرَش را تراشید، سمتِ راستِ سرش را در اختیار سلمانی قرار داد و او، سمت راست سرِ پیامبرr را تراشید؛ آن‌گاه پیامبرr ابوطلحه‌ی انصاریt را صدا زد و موهایش را به او داد و سپس نیمه‌ی چپ سرش را در اختیار سلمانی گذاشت و به او فرمود: «بتراش». و او نیز آن قسمت را تراشید. آن‌گاه پیامبرr موی تراشیده را به ابوطلحهt داد و فرمود: «آن را در میانِ مردم، تقسیم کن».

شرح

این احادیث درباره‌ی مستحب بودن آغاز کردن از سمت را در کارهایی‌ست که پایه‌ی محترمانه‌ای دارند و نیز درباره‌ی آغاز کردن از سمت چپ یا استفاده از دست چپ در کارهایی‌ست که به‌قصدِ دفع آلودگی انجام می‌شوند. مؤلف/ حدیث ام‌عطیه& را ذکر کرده است؛ ام‌عطیه& یکی از زنان انصار بود که عملکرد نیک و درخشانی داشت؛ از جمله این‌که جنازه‌های زنان را غسل می‌داد. وقتی زینب، دختر رسول‌اللهr از دنیا رفت و زن‌ها برای غسل دادن او جمع شدند، پیامبرr به آن‌ها فرمود: «ابْدَأْنَ بِمیامِنهَا وَمَواضِعِ الوُضُوءِ مِنْها». یعنی: «غسل دادن او را از سمت راست بدنش و از اعضای وضو شروع کنید».

روش شستنِ جنازه، این‌گونه است که ابتدا چیزی روی عورتش می‌اندازند و لباس‌هایش را بیرون می‌آورند؛ سپس مرده‌شو، پارچه‌ای در دست می‌گیرد و شرم‌گاه مرده را از جلو و عقب می‌شوید تا تمیز شود. سپس این پارچه را کنار می‌گذارد و همان‌گونه که وضو می‌گیرد، دستانِ مرده را می‌شوید. سپس پارچه‌ای خیس برمی‌دارد و دندان‌ها و دهان و بینی مرده را تمیز می‌کند. این، به جای مضمضه و استنشاق (گرداندن آب در دهان و بینی) است. لذا نباید آب، وارد دهان و بینی میّت شود؛ زیرا باعث می‌شود که آب در شکمش فرود رود و هنگامی که غسلش می‌دهند، بیرون بیاید و آن‌ها را اذیت کند. سپس صورتِ مرده و دستانش را تا آرنج بشوید و سَرش را مسح نماید و پاهایش را بشوید؛ یعنی مرده را وضوی کامل بدهد.

سپس سرِ مرده را با کفِ سدر بشوید؛ طرز تهیه‌ی کف سدر، بدین صورت است که مقداری پودرِ سدر به آب، اضافه می‌کنند و سپس آن را هم می‌زنند تا کف کند. آن‌گاه با کفِ سدر، سر و دیگر قسمت‌های جنازه را می‌شویند.

اگر مرده، زن باشد، فقط زن‌ها یا شوهرش او را می‌شویند؛ حتی پدر و پسرش نیز نمی‌توانند او را غسل دهند؛ فقط زن‌ها یا شوهرش. و مرد را فقط مردها می‌شویند؛ لذا مادر، دختر و هیچ زنی، جز همسرش نمی‌تواند جنازه‌ی مرد را غسل دهد. البته زن، می‌تواند جنازه‌ی شوهرش را بشوید؛ همان‌گونه که مرد می‌تواند جنازه‌ی شوهرش را غسل دهد و دیگر هیچ مردی، جنازه‌ی هیچ زنی را نمی‌شوید و هیچ زنی نیز جنازه‌ی هیچ مردی را غسل نمی‌دهد.

زن‌ها برای غسل دادن جنازه‌ی زینب دختر رسول‌اللهr حاضر شدند؛ رسول‌اللهr به آن‌ها فرمود: «غسل دادن او را از سمت راست بدنش و از اعضای وضو شروع کنید». و آن‌ها به دستورِ رسول‌اللهr عمل کردند؛ یعنی دست راست را پیش از دستِ چپ شستشو دادند و پای راست را قبل از پای چپ شستند و به‌طور کلی نیم‌تنه‌ی راستش را پیش از نیم‌تنه‌ی چپش غسل دادند. سرَش را در سه مرحله شستند؛ سمت راستِ سر، سمتِ چپ و وسطِ سر؛ و او را بر پُشت گذاشتند. سپس پیامبرr ازار (لُنگ) خود را به آن‌ها داد تا آن را برای تبرک به دورِ دخترش بپیچند.

شاهدِ موضوع، این‌جاست که پیامبرr به آن‌ها فرمود: «غسل دادن او را از سمت راست بدنش شروع کنید».

سپس مؤلف/ احادیثی به همین مضمون ذکر کرده است؛ مانندِ حدیث ابوهریرهt و حدیث حفصه& درباره‌ی پوشیدنِ لباس، پوشیدنِ کفش و وضو گرفتن.

و آن‌گاه حدیث انس بن مالکt را آورده است که نشان می‌دهد پیامبرr در حج وداع، موهایش را به چه ترتیبی تراشید. پیامبرr در حج وداع، پس از این‌که شب را در «مزدلفه» گذراند و نماز صبح را به‌جا آورد، برای دعا نشست و آن‌قدر دعا کرد که صبح، روشن شد؛ و پیش از طلوع خورشید حرکت کرد تا به جمره‌ی عقبه رسید. در آن هنگام خورشید، بالا آمده و گرم شده بود. پیامبرr رمی جمره را انجام داد و روزِ عید بود. سپس به منزل خود در منا رفت و سلمانی را صدا زد تا سرِ مبارکش را بتراشد. و آن‌گاه به سلمانی فرمود: «(موهای این‌جا را) بگیر» و به سمت راست سَرَش اشاره نمود؛ آن‌گاه پیامبرr ابوطلحه‌ی انصاریt را صدا زد و موهایش را به او داد و سپس نیمه‌ی چپ سرش را در اختیار سلمانی گذاشت و به او فرمود: «بتراش». و او نیز آن قسمت را تراشید. آن‌گاه پیامبرr موی تراشیده را به ابوطلحهt داد و فرمود: «آن را در میانِ مردم، تقسیم کن». برخی از مردم، به یک تارِ مو دست یافتند و عده‌ای به دو تارِ مو و به برخی هم چند تارِ مو رسید؛ این، برای تبرک به موی مبارک پیامبرr بود.

این‌که رسول‌اللهr موهای نیمه‌ی راستِ سرش را به ابوطلحهt بخشید، نشان‌گر اینست که گاه، برخی از مردم، به‌طور ویژه از فضیلت و امتیاز خاصی برخوردار می‌شوند که الله متعال به آنان عنایت می‌کند. هرچند در میان صحابهy، کسانی چون ابوبکر، عمر، عثمان و علی و بسیاری دیگر از یاران پیامبرr وجود داشتند که از ابوطلحهt برتر بودند؛ اما این، فضلِ الله متعال است که به هرکس بخواهد، عطا می‌نماید. صحابهy به مو، لباس و عرقِ پیامبرr تبرک می‌جستند؛ ناگفته نماند که این، جزو ویژگی‌های منحصر به فرد پیامبرr بوده است و تبرک جستن به عرق، مو، آب دهان و لباس کسی دیگر جایز نیست.

مادر مؤمنان، ام‌سلمه& جعبه یا صندوقچه‌ای سیمین داشت که چند تار مو از رسول‌خداr را در آن نگه می‌داشت و مردم برای بهبود بیماری‌های خود، دو یا سه تار از این موها را در آب می‌گذاشتند و هم می‌زدند تا به این آب، تبرک بجویند؛ اما باید دانست که این امر، مخصوص پیامبرr بوده است.([10]) هم‌چنین هیچ‌یک از مسلمانان، پس از رسول‌خداr به ابوبکر و عمر و سایر سرآمدان دینی تبرک نجسته‌اند و خود، دلیلی‌ست بر این‌که این امر، ویژه‌ی رسول‌اللهr بوده است.

شاهدِ موضوع از حدیثِ انسt این‌جاست که پیامبرr به سلمانی اشاره کرد که تراشیدن موهای مبارک را از سمت راست شروع کند؛ لذا هنگام تراشیدنِ موی سر، از سمتِ راست، آغاز نمایید.

***




([1]) بخاری، ش: (167، 1254، 1255، 1256)؛ و مسلم، ش: 939 به‌نقل از ام‌عطیه&.

([2]) مسلم، ش: 2020 به نقل از ابن‌عمرو.

([3]) صحیح بخاری، ش: 168؛ و صحیح مسلم، ش: 268.

([4]) صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 26.

([5]) صحیح بخاری، ش: 1255؛ و صحیح مسلم، ش: 939.

([6]) صحیح بخاری، ش: 5856؛ و صحیح مسلم، ش: 2097.

([7]) صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 25.

([8]) صحیح الجامع، ش: 787؛ و صحیح أبی داود، آلبانی/، ش: 3488.

([9]) صحیح بخاری، ش: (170، 171) به‌صورت مختصر؛ و صحیح مسلم، ش: 1305.

([10]) گفتنیست: کسی سراغ ندارد که چیزی از آثار رسول‌اللهr مانده باشد و این، از حکمت الاهی‌ست تا زمینه‌ی شرک، مرتفع گردد. ر.ک: «التوسل، انواعه واحکامه» از علامه آلبانی/ که در این موضوع، بی‌نظیر است.