الله متعال میفرماید:
﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِمَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٢١٥﴾ [الشعراء : ٢١٥]
و بال (مهر و تواضع) خویش را براى مؤمنانى که از تو پیروى مىکنند، بگستران.
و میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ ٩٠﴾ [النحل: ٩٠]
همانا الله به عدل و احسان و عطا و بخشش به خویشان فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و تجاوز باز میدارد. پندتان میدهد؛ باشد که پند بگیرید.
658- وعن ابن عمَر رضی اللهُ عنهما قال: سمعتُ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقول: «کُلُّکُمْ راعٍ، وکُلُّکُمْ مسئولٌ عنْ رعِیَّتِه، والإمَامُ رَاع، ومسئولٌ عَنْ رَعِیَّتِه، والرَّجُلُ رَاعٍ فی أَهْلِهِ ومسئولٌ عَنْ رَعِیَّتِه، والمرْأَةُ راعِیةٌ فی بیْتِ زَوْجِهَا ومسئولة عنْ رعِیَّتِهَا، والخَادِمُ رَاعٍ فی مالِ سیِّدِهِ ومسئولٌ عَنْ رَعِیَّتِه، فکُلُّکُمْ راعٍ ومسئولٌ عنْ رعِیتِهِ». [متفقٌ علیه]([1])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: «همهی شما، مسؤولید و هر یک از شما دربارهی زیردستانش بازخواست میشود؛ رهبر یا حاکم، مسؤول رعیت است و مرد، مسؤول خانوادهاش میباشد و دربارهی خانوادهاش بازخواست میشود؛ و زن، دربارهی خانهی شوهرش و فرزندان خود مسؤول است و خدمتکار، دربارهی اموالِ آقای خود و مسؤولیتی که به او سپرده شده است، مسؤولیت دارد. پس، همهی شما مسؤولید و دربارهی مسؤولیت و زیردستان خود، بازخواست خواهید شد».
659- وعن أبی یَعْلى مَعْقِل بن یَسَارٍt قال: سَمِعتُ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ: «مَا مِن عبدٍ یسترعِیهِ اللَّه رعیَّةً، یَمُوتُ یومَ یَموتُ وهُوَ غَاشٌ لِرَعِیَّتِه، إلاَّ حَرَّمَ اللَّه علَیهِ الجَنَّةَ». [متفقٌ علیه]([2])
وفی روایةٍ: «فَلَم یَحُطهَا بِنُصْحهِ لم یجِدْ رَائحَةَ الجَنَّة».
وفی روایةٍ لمسلم: «ما مِن أَمِیرٍ یَلِی أُمورَ المُسلِمین، ثُمَّ لا یَجهَدُ لَهُم، ویَنْصحُ لهُم، إلاَّ لَم یَدخُل مَعَهُمُ الجَنَّةَ».
ترجمه: ابویعلی، معقل بن یسارt میگوید: از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: «هر بندهای که الله، گروهی را تحت سرپرستی او قرار داده، اگر در حالی بمیرد که به زیردستانش خیانت کرده است، الله متعال بهشت را بر او حرام میگرداند».
و در روایتی دیگر آمده است: «و با خیرخواهی خود به آنها رسیدگی نکند، هرگز بوی بهشت را نمیشنود».
و در روایت مسلم آمده است: «هر امیر و فرمانروایی که امور مسلمانان را بهدست گیرد، ولی برای خیر و صلاح آنها نکوشد و برای آنها خیرخواهی نکند، به همراهِ آنان وارد بهشت نخواهد شد».
شرح
مؤلف/ در کتابش به موضوع بسیار مهمی پرداخته و بابی گشوده است که در آن وظایف حکام و مسؤولان را نسبت به زیردستانشان بیان میکند و از سوی دیگر به وظایف عموم مردم در قبال حکام و مسؤولان میپردازد. یعنی حکام و مردم نسبت به یکدیگر حقوق و وظایف متقابلی دارند که رعایتش بر هر دو طرف واجب است.
بر حکام واجب است که نسبت به شهروندان و زیردستان خود، نرمخو باشند، به آنها نیکی کنند، به مسایل مردم رسیدگی نمایند، نیازها و منافع آنها را پیگیری و تأمین کنند و کسانی را بر کارها بگمارند که دارای شایستگی و تعهد هستند، در برابر آسیبهای گوناگون از آنان حمایت نمایند و در انجام وظایف خویش نسبت به مردم کوتاهی نکنند؛ زیرا در برابر الله عزوجل دربارهی مردم بازخواست خواهند شد و باید پاسخگو باشند.
بر مردم نیز اطاعت و حرفشنوی از حکام در چارچوب شریعت، واجب است؛ مردم باید خیرخواه حاکمان خویش باشند، بر آنها نشورند، سایر مردم را بر ضد آنها نشورانند، از بدیهایشان بگذرند و خوبیهایشان را بیان کنند؛ زیرا میتوان برای رفع عیوب و بدیهای حکام، مخفیانه و بدون سر و صدا اقدام کرد؛ بیآنکه این مسایل به متن جامعه و عموم مردم کشانده شود. چون رسوا کردن حکام و ذکر بدیهایشان در محافل عمومی، نفعی ندارد؛ بلکه شرایط را بدتر میکند و مردم را نسبت به فرمانروایان و مسؤولانشان، بدبین میگرداند و این، زمینهساز کینه و دشمنی نسبت به حکام و در نتیجه سرکشی از آنها خواهد بود؛ یعنی باعث میشود که مردم یک فرآیند بد را نیک قلمداد کنند و در برابر بدیها و عیوب حکام و مسؤولان، ساکت ننشینند. در نتیجه بغض و دشمنی و شر و فساد، جامعه را در برمیگیرد و این، به پراکندگی و پارهپاره شدن امت میانجامد و فتنهها و آسیبهایی جدی، دامنگیر جامعهی اسلامی میگردد؛ مانند اتفاقات ناخوشایندی که در دوران عثمان بن عفانt افتاد. خاستگاهش این بود که برخی از مردم، دربارهی عثمانt سخن گفتند و این، سینهی برخی از جاهلان را نسبت به عثمانt، مالامال از خشم کرد؛ در نتیجه بر او شوریدند و فتنههایی پدید آمد که هنوز هم در این امت ادامه دارد. لذا حکام و فرمانروایان، حقوق و وظایفی دارند که روشن است.
سپس مؤلف/ به آیاتی از کتابالله استدلال کرده و این فرمودهی الله عزوجل را ذکر نموده است که میفرماید:
﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِمَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٢١٥﴾ [الشعراء : ٢١٥]
و بال (مهر و تواضع) خویش را براى مؤمنانى که از تو پیروى مىکنند، بگستران.
یعنی بر آنان برتری مجوی و خودت را در برابرشان بالا نگیر. حتی اگر میتوانی در آسمان پرواز کنی، باز هم در برابر مؤمنان اوج مگیر؛ بلکه بالِ مهر و تواضع خویش را برای مؤمنانی که از توی پیروی میکنند، فرود آوَر. البته اگر کسی با تو مخالفت کرد، مجازاتی را لایق اوست، بر او اجرا کن؛ زیرا الله متعال نفرمود که بالِ مهر و تواضع خود را برای هر کسی فرود بیاور؛ بلکه فرمود: ﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِمَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٢١٥﴾: «برای مؤمنانی فرود بیاور که از تو پیروی میکنند». چراکه الله متعال دربارهی افرادِ سرکش و نافرمان، میفرماید:
﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِینَ یُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ یُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَیۡدِیهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ یُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ ذَٰلِکَ لَهُمۡ خِزۡیٞ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ ٣٣ إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِن قَبۡلِ أَن تَقۡدِرُواْ عَلَیۡهِمۡۖ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٣٤﴾ [المائدة: ٣٣، ٣٤]
سزای کسانی که با الله و رسولش میجنگند و در زمین برای فساد و تبهکاری میکوشند، تنها اینست که کشته شوند یا به دار کشیده شوند یا دستها و پاهایشان بر خلاف یکدیگر بریده گردد یا از سرزمینی (که در آن هستند) تبعیدشان کنند. این، خواری و رسوایی آنان در دنیاست و عذاب بزرگی در آخرت (پیش رو) دارند. مگر کسانی که پیش از آنکه بر آنان دست یابید، توبه نمایند. پس بدانید که الله آمرزندهی مهرورز است.
مؤلف/ همچنین این آیه را ذکر کرده است که الله عزوجل میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ ٩٠﴾ [النحل: ٩٠]
همانا الله به عدل و احسان و ادای حقّ خویشاوند فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و تجاوز باز میدارد. پندتان میدهد؛ باشد که پند بگیرید.
امور سهگانهای که الله متعال در این آیه به آنها دستور میدهد، عبارتند از:
عدل: رعایت عدل بر همه واجب است؛ یعنی بر انسان واجب است که عدل را دربارهی خود، خانوادهی خود و زیردستان خویش رعایت کند. عدالت دربارهی خویشتن بدین معناست که نفس خود را به کارهایی که الله متعال دستور نداده، وادار نسازد و آن را در انجامِ کارهای نیک، بهکار گیرد؛ نه اینکه بر نفس خود ستم کند یا آن را به کارهایی وادار نماید که طاقتش را ندارد یا فراتر از توانِ اوست. باری عبدالله بن عمرو بن عاص$ تصمیم گرفت که همواره روزه بگیرد و شبها قیام کند و نخوابد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را احضار کرد و او را از این کار منع نمود و فرمود: «إِنَّ لرَبِّکَ عَلَیْکَ حَقًّا، وَإِنَّ لنَفْسِکَ عَلَیْکَ حقًّا، ولأهلِک عَلَیْکَ حَقًّا، فَأَعْطِ کُلَّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ».([3]) یعنی: «پروردگارت بر تو حقی دارد؛ نفس تو بر تو حقی دارد؛ همسرت بر تو حقی دارد؛ پس حقّ هر صاحبِ حقی را ادا کن».
عدالت دربارهی همسر و خانواده نیز واجب است؛ لذا اگر کسی دو همسر دارد، باید در میان آنها عدالت را رعایت کند. در حدیث آمده است: «مَنْ کَانَتْ لَهُ امْرَأَتَانِ فَمَالَ إلَى إحْدَاهُمَا جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَشِقُّهُ مَائِلٌ».([4]) یعنی: «هرکس دو همسر داشته باشد و فقط به یکی از آنها روی بیاورد، روز قیامت در حالی - به میدانِ حشر- میآید که نیمی از بدنش خمیده است».
رعایت عدالت در میان فرزندان نیز واجب میباشد؛ لذا اگر به یکی از آنها هزار تومان میدهید، به دیگری هم همین مبلغ را بدهید. اگر به پسرِ خود، دو هزار تومان میدهید، هزار تومان نیز به دخترتان بدهید. حتی سلف صالح در بوسیدن فرزندانشان نیز عدالت میورزیدند؛ اگر فرزندِ کوچک را در حضور فرزند بزرگتر میبوسیدند، آن یکی را هم میبوسیدند تا در اظهار محبت نیز به هیچیک ستم نشود. در نحوهی سخن گفتن با فرزندان نیز باید عدالت ورزید؛ لذا اینگونه نباشد که با یکی از فرزندان بهنرمی سخن بگویید و با دیگری، تُند و خشن.
رعایت عدالت در میان زیردستان نیز واجب است؛ لذا اگر پُست و مسؤولیتی دارید، با همه یکسان برخورد کنید و برای هیچکس، نه قوم و خویش و نه آشنا و دوست خود، تبعیض قایل نشوید. حتی علما رحمهمالله گفتهاند: رعایت عدالت در میان دو طرفِ دعوا واجب است؛ لذا وقتی دو طرفِ دعوا نزد قاضی میروند، بر قاضی واجب است که در همه چیز، در سخن گفتن، نشاندن و نحوهی ورودشان یا استقبال از آنها، عدالت را در میانشان رعایت نماید؛ نه اینکه به یکی از آنها با مهر و محبت نگاه کند و به دیگری با خشم و غضب بنگرد! با یکی از آنها نرم و آرام سخن بگوید و با دیگری تند و شدید حرف بزند. و چنین نباشد که با یکی از آنها گرم بگیرد و حالِ خانواده و فرزندانش را بپرسد و با دیگری حرف نزند! بلکه بر قاضی واجب است که با هر دو طرف، یکسان رفتار نماید. قاضی نباید یکی از طرفین دعوا را به خود نزدیک کند یا او را کنار خویش بنشاند و دیگری را دور از خود؛ بلکه باید هر دو را در مقابل خویش و در یک حد قرار دهد.
اگر یکی از دو طرف دعوا مسلمان و دیگری، کافر است، بر قاضی واجب میباشد که در همهی موارد، با آنها به صورت یکسان و برابر برخورد کند؛ نه اینکه مسلمان را به خود نزدیک بگرداند و کافر را از خود دور نماید. خلاصه اینکه رعایت عدالت در همهی کارها واجب است.
و اما احسان: احسان، نیکی یا لطفی افزون بر عدالت میباشد. با این حال الله متعال به احسان و نیکی دستور داده است؛ البته با این تفاوت که رعایت عدالت، واجب است و احسان و لطفِ افزون بر عدل و انصاف، پسندیده و داوطلبانه میباشد.
﴿وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ﴾: «و به ادای حقّ خویشان فرمان میدهد». زیرا خویشاوند نیز حقّی دارد؛ یعنی حقِ ارتباط یا صلهی رحم. هرکس با خویشاوندانش ارتباط داشته باشد، الله متعال او را به رحمت خویش میرساند و هرکس با خویشانش قطع رابطه کند، الله عزوجل او را از رحمت خویش دور میگرداند.
﴿وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِ﴾: «و از کارهای زشت و ناپسند و از تجاوز باز میدارد». «فحشاء» عبارت است از هر گناه یا عملی که زشت است؛ مانندِ نافرمانی از پدر و مادر، قطع ارتباط با خویشاوندان، زنا، ازدواج با محارم و دیگر کارهایی که در شرع و عُرف، ناپسند است. و «منکَر» پایینتر از فحشا قرار دارد و شامل عموم گناهان میشود. «بغی»، به معنای تجاوز از حد یا گذشتن از حد است؛ مثل ستم به مردم یا تعدی و تجاوز به حقوقِ آنها با تصاحب اموالشان یا کشتنِ آنان یا تعدی و تجاوز به آبرویشان.
الله متعال بیان فرموده که این امر و نهی، برای اصلاح وضعیتِ ماست؛ از اینرو میفرماید: ﴿لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ ٩٠﴾: «باشد که پند بگیرید».
پیشتر دربارهی حدیث ابنعمر$ سخن گفتیم؛([5]) ابنعمر$ میگوید: از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: «همهی شما، مسؤولید و هر یک از شما دربارهی زیردستانش بازخواست میشود». و اما حدیث معقل بن یسارt که مؤلف/ آن را ذکر کرده است؛ معقلt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«هر بندهای که الله، گروهی را تحت سرپرستی او قرار داده، اگر در حالی بمیرد که به زیردستانش خیانت کرده است، الله متعال بهشت را بر او حرام میگرداند». این حدیث هشداری جدی به حکام است که مبادا حقوق مردم را ضایع کنند؛ زیرا با چنین رویکردی نمیتوانند به همراه مردم به بهشت بروند.
لذا روشن میشود که حکام و فرمانروایان دربارهی مسایل کوچک و بزرگ، مسؤولند و باید خیرخواهِ زیردستان خود باشند و در رسیدگی به آنها کوتاهی نکنند؛ مهمترین مسأله در خیرخواهی نسبت به مردم، اینست که به مسایل دینیِ آنها توجه داشته باشند و به امر به معروف و نهی از منکر و فرا خواندن عموم مردم به سوی کارهای نیک و پسندیده اهمیت بدهند. از دیگر نمونههای خیرخواهی برای مردم، اینست که آنها را در مسیری قرار دهند که نفع دنیا و آخرتشان در آن است؛ لذا باید در برابر آسیبهای دینی، اجتماعی و دنیوی، مراقب مردم باشند و افکار و اندیشههای انحرافی و نادرست را از آنان دور کنند و از آنها در برابر انحرافهای اخلاقی محافظت نمایند و برای جلوگیری از نشر و گسترش بیبند و باری و هرزگی از طریق مجلهها و برنامههای مبتذل اقدامی عملی انجام دهند. لذا بر مرد که رییس خانواده است، واجب میباشد که از ورود چنین چیزهایی به خانهاش جلوگیری کند؛ یعنی از ورود مجلههای فاسدی که ریشهها و ارزشهای اخلاقی را هدف قرار داده است و نیز مانع از ورود افکار و اندیشههای باطل به خانهاش شود. همچنین بر حاکم یا فرمانروای مسلمانان واجب است که از نشر و گسترش هرزگی و انحراف فکری و اخلاقی مردم جلوگیری کند و بدین منظور اقداماتی عملی انجام دهد. زیرا اگر از اسباب و زمینههای انحراف، جلوگیری نشود، فساد، هرزگی و افکار باطل گسترش مییابد و در نتیجه، جامعه به جامعهای غیرانسانی و بلکه به جامعهای حیوانی تبدیل میگردد و چنین جامعهای تنها به شکم و امیال جنسی میاندیشد و چیزِ دیگری برایش مهم نیست؛ لذا هرج و مرج، بیبند و باری، ناامنی و شر و فساد گسترش مییابد و اگر حاکم و فرمانروای مسلمانان، از عوامل فساد اخلاقی جلوگیری نماید، نتایج نیک و ارزندهای نصیب جامعه میشود.
اگر هر یک از ما در خانهاش به مسایل تربیتی اهمیت دهد و از ورود مجلههای غیراخلاقی یا فیلمها و برنامههای مبتذل به خانه جلوگیری کند، جامعه نیز بهبود مییابد؛ زیرا جامعه از مجموعهای از خانوادهها تشکیل یافته است که اگر همه اصلاح شوند، جامعه نیز اصلاح میگردد.
***
660- وعن عائشة رضی الله عنها قالت: سَمِعتُ رسولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ فِی بَیْتِی هذا: «اللَّهُمَّ مَنْ وَلِیَ مِنْ أمرِ أُمَّتِی شَیْئاً فَشَقَّ عَلَیْهِمْ فَاشْقُقْ عَلَیْهِ، وَمَنْ وَلِیَ مِنْ أمْرِ أُمَّتِی شیئًا فَرَفَقَ بِهِمْ فَارْفَقْ بِهِ». [روایت مسلم]([6])
ترجمه: عایشه& میگوید: در همین خانهام از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: «یا الله! هرکس، مسؤولیتی در امتم بر عهده گرفت و بر آنها سختگیری نمود، بر او سخت بگیر و هرکس مسؤولیتی در امتم عهده دار شد و با آنها مدارا کرد، تو نیز بر او آسان بگیر».
661- وعن أبی هریرةt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «کَانَت بَنُو إسرَائِیلَ تَسُوسُهُمُ الأَنْبیاءُ، کُلَّمَا هَلَکَ نَبِیٌّ خَلَفَهُ نَبِیٌّ، وَإنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدِی، وسَیَکُونُ بَعدِی خُلَفَاءُ فَیَکثُرُونَ». قالوا: یَا رسول اللَّه! فَما تَأْمُرُنَا؟ قال: «أَوفُوا بِبَیْعَةِ الأَوَّلِ فالأَوَّل، ثُمَّ أَعْطُوهُم حَقَّهُم، وَاسأَلوا اللَّهَ الَّذِی لَکُم، فَإنَّ اللَّه سائِلُهُمْ عَمَّا استَرعاهُمْ». [متفق علیه]([7])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بنیاسرائیل را پیامبران رهبری میکردند؛ هرگاه پیامبری از دنیا میرفت، پیامبری دیگر جانشین او میشد. ولی پس از من پیامبری نخواهد آمد؛ البته پس از من خلفای بسیاری میآیند. گفتند: ای رسولخدا! فرمان شما به ما (در چنین شرایطی) چیست؟ فرمود: «شما بهترتیب با هرکس که بیعت کردید، به بیعت خود وفا نمایید و سپس حقّ آنها را بهجا بیاورید و حقّ خود را از الله، درخواست کنید؛ زیرا الله ایشان را دربارهی زیردستان و حقوق آنها بازخواست خواهد کرد».
شرح
مؤلف/ در ادامهی احادیثی که در این باب ذکر کرده، حدیثی بدین مضمون نقل نموده است که عایشه& میگوید: در همین خانهام از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: «یا الله! هرکس، مسؤولیتی در امتم بر عهده گرفت و بر آنها سختگیری نمود، بر او سخت بگیر و هرکس مسؤولیتی در امتم عهده دار شد و با آنها مدارا کرد، تو نیز بر او آسان بگیر».
این دعای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شامل هر مسؤولیت بزرگ و کوچکی میشود؛ لذا هم حکام و فرمانروایان را در ردههای بالا در برمیگیرد و هم مسؤولان ردههای پایین؛ چنانکه رییس خانواده، مدیر یک مدرسه، امامِ یک مسجد و نیز آموزگاری که مسؤول تدریس در یک ترم یا در یک سالِ تحصیلیست، هر یک مشمول این دعا میگردد. از اینرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «...هرکس، مسؤولیتی در امتم بر عهده گرفت...»؛ واژهی مسؤولیت، نکره است و علمای اصول گفتهاند: ذکر نکره در سیاق شرط، افادهی عموم میکند؛ لذا معنای این عبارت این میشود که «...هرکس، هر مسؤولیت بزرگ و کوچکی در امتم بر عهده گرفت و بر زیردستانش سختگیری نمود، بر او سخت بگیر و هر کس با زیردستانش مدارا کرد، تو نیز بر او آسان بگیر».
حال باید بدانیم که منظور از مدار یا آسانگیری چیست؟
برخی از مردم گمان میکنند معنای مدارا، اینست که هر مسؤولی با زیردستان خود به همان شکلی برخورد کند که میلِشان است؛ حال آنکه مدارا با زیردستان بدین معنا نیست. بلکه بدین معناست که هر مسؤولی با زیردستان خود مطابق فرمان الله و پیامبرش رفتار نماید و بدین منظور نزدیکترین و آسانترین راه شرعی را انتخاب کند و در چیزی که امر الله و پیامبرش نیست، بر آنها سخت نگیرد؛ لذا اگر در چیزی که فرمان الله و پیامبرش نیست، بر آنان سخت بگیرد، مشمول بخش دوم این دعا میشود؛ یعنی همین دعا که الله عزوجل بر او سخت بگیرد. پناه بر الله.
در نتیجه الله عزوجل چنین مسؤولی را به آفتهای جسمی، قلبی، روحی و مشکلات خانوادگی یا امثال آن گرفتار میکند؛ زیرا این دعا، مطلق است و شامل انواع گرفتاریها میگردد. البته گاه این گرفتاریها برای مردم نمایان نمیشود؛ زیرا چهبسا آتشی در قلب مسؤولِ سختگیر میافتد که آرامش را از او میگیرد و مردم هیچ متوجه نمیشوند. در هر حال ما بر این باوریم که هر مسؤولی با روشها یا کارهایی که بنیادِ شرعی ندارند و الله متعال دلیلی بر درستیِ آنها نازل نکرده است، بر مردم سخت بگیرد، سزاوار چنین مجازاتی از سوی الله عزوجل میگردد.
در حدیث ابوهریرهt آمده است: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بنیاسرائیل را پیامبران رهبری میکردند»؛ یعنی هر پیامبری که در میان آنها مبعوث میشد، به کارهای آنها رسیدگی میکرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در ادامه فرمود: «البته پس از من پیامبری نخواهد آمد». آری؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بنا بر نص (متون صریح دینی) و اجماع، خاتم پیامبران یا واپسین فرستادهی الاهیست؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِکُمۡ وَلَٰکِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِیِّۧنَ﴾ [الأحزاب : ٤٠]
محمد، پدر هیچیک از مردان شما نیست؛ ولی فرستادهی الله و آخرین پیامبر است.
لذا هرکس پس از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم ادعای پیغمبری کند، کافر و مرتد میباشد و قتلش واجب است؛ همچنین اگر کسی پیامبری دروغین را تصدیق نماید، مرتد بهشمار میآید و کشتنش واجب میگردد، مگر اینکه توبه کند. پس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم آخرین فرستادهی الهیست؛ اما الله متعال جانشینانی برای او قرار داده است: جانشینان علمی و جانشینان حکومتی؛ البته منظور از جانشینان در حدیث، خلفای قدرت یا کسانی هستند که به حکومت میرسند. از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «پس از من خلفای بسیاری میآیند». گفتند: «ای رسولخدا! فرمان شما به ما (در چنین شرایطی) چیست؟» یعنی در این میان به بیعت با کدامین خلیفه، متعهد و پایبند باشیم؟ فرمود: «شما بهترتیب با هرکس که بیعت کردید، به بیعت خود وفا نمایید». لذا اگر مسلمانان با کسی بیعت کردند، بر آنها واجب است که بر سرِ پیمانِ خود بمانند و با کسی که در حیات این خلیفه، خواهان خلافت یا حکومت میگردد، همراهی نکنند؛ بلکه در کنار خلیفهای که با او بیعت کردهاند، در برابر مدعی خلافت بایستند؛ زیرا کشتنِ کسی که با حاکم بر سرِ قدرتش میجنگد، واجب است. حکمتش اینست که یکپارچگی امت حفظ گردد؛ زیرا اگر مردم به حالِ خود رها شوند، هرج و مرج پدید میآید و هر کس که خواهان قدرت باشد، حزبی تشکیل میدهد و با حاکم و فرمانروا وارد جنگ میشود و بدینسان اوضاع نابسامان میگردد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در پایانِ این حدیث، مسؤولیت عملکرد هر حاکمی را بر دوشِ خودش نهاده و به ما دستور داده است که حقوق حکام خود را بهجای آوریم و حقّ خود را از الله متعال، درخواست کنیم؛ یعنی نگوییم: اینها ستمکارند؛ اینها ظالمند و عدالت را رعایت نمیکنند؛ پس ما نیز از آنها فرمان نمیبریم. این، درست نیست؛ بلکه بر ما واجب است که به وظیفهی خود عمل کنیم و در چارچوب شریعت، از آنها فرمان ببریم و حقوق خود را از الله عزوجل درخواست نماییم. مثلِ زمانی که رشتهی قرابت با خویشاوند خود را متصل میدارید، اما او با شما قطع رابطه میکند؛ در چنین شرایطی به ارتباط خود با او ادامه دهید و حقّ خود را از الله عزوجل درخواست کنید. لذا اشتباه است که بگویید: من فقط با خویشاوندی رابطه میگیرم که با من ارتباط دارد یا تنها در صورتی از حاکم اطاعت میکنم که هیچ عیبی در او نباشد و هیچ ستمی از او مشاهده نشود. این، اشتباه است؛ بلکه شما به وظیفهی خود عمل نمایید و حقّ خود را از الله عزوجل بخواهید.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «پیامبرانشان، آنان را رهبری میکردند»؛ لذا درمییابیم که دین الهی، یعنی دین اسلام دینی کارآمد در همهی مکانها و زمانهاست و سیاست و راهبردی سودمند است؛ اما آنچه که دشمنان اسلام ساخته و پرداختهاند، سیاست و راهبرد مؤثر و مفیدی برای سعادت بشر نیست. سیاست حقیقی، آموزهها و رهنمودهای اصیل دینیست؛ از اینرو میگوییم: دین، یعنی شریعت و سیاست. لذا کسی که این دو را از هم جدا میداند، گمراه است. در اسلام، راهبردهایی برای تعامل بنده با خالق وجود دارد که در قالب مسایل عبادی مطرح میشود؛ و نیز راهبردهایی برای تعامل انسان با خانواده، همسایگان، نزدیکان، خویشان، دوستان، دانشآموزان، آموزگاران و دیگر اقشار جامعهی انسانی؛ برای تعامل با هرکس، سیاستها و رهنمودهای روشن و مشخّصی در اسلام وجود دارد؛ مثل سیاستها یا راهبردهای تعامل با کافران، چه ستیزهگر باشند و چه همپیمان؛ چه پناهجو باشند یا در قلمرو اسلام زندگی کنند. اسلام، حقوق هر گروهی را بهروشنی بیان کرده و به ما دستور داده است که با آنها مطابق وظیفهی خود رفتار کنیم؛ مثلاً با کافرانِ ستیزهجو میجنگیم و جان و مال و سرزمین آنها برای ما حلال است. همچنین بر ما واجب میباشد که به پناهندگانِ آنها امان دهیم؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ٱسۡتَجَارَکَ فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ یَسۡمَعَ کَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ أَبۡلِغۡهُ مَأۡمَنَهُۥ﴾ [التوبة: ٦]
و اگر مشرکی از تو امان خواست، به او امان بده تا کلام الله را بشنود و آنگاه او را به جایگاه امنش برسان.
و دربارهی آن دسته از کافران که همپیمان ما هستند، بر ما واجب است که به پیمان خود با آنها پایبند باشیم؛ البته تعامل با اینها سه حالت دارد: یا به آنها اطمینان داریم؛ یا از ناحیهی آنها نگران هستیم که پیمانشکنی کنند و یا واقعاً پیمان خود را میشکنند. هر سه حالت در قرآن بیان شده است؛ به عبارت دیگر همپیمانانِ اهل اسلام، بر سه دستهاند:
گروهی که به عهد و پیمان خویش وفادارند؛ ما نیز وظیفه داریم که به عهد و پیمان خود با اینها وفادار باشیم. الله متعال، میفرماید:
﴿فَٱسۡتَقِیمُواْ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِینَ ٧﴾ [التوبة: ٧]
پس تا زمانی که برای شما بر پیمانشان استوار بمانند، شما نیز استوار بمانید.
دستهی دیگر، کسانی هستند که گرچه پیمان خود را نقض نکردهاند، اما بیم آن میرود که هر لحظه پیمانشکنی کنند. لذا به اینها خبر میدهیم که هیچ پیمانی، میان ما و شما نیست. همانگونه که الله جل جلاله میفرماید:
﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوۡمٍ خِیَانَةٗ فَٱنۢبِذۡ إِلَیۡهِمۡ عَلَىٰ سَوَآءٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡخَآئِنِینَ٥٨﴾ [الأنفال: ٥٨]
و اگر از خیانت قومی نگران بودی، پس متقابلاً پیمانشان را به سویشان بیفکن تا در وضعیت برابر قرار بگیرید. همانا الله، خیانتکاران را دوست ندارد.
و دستهی سوم، کسانی هستند که به پیمان خود وفادار نیستند و پیمانشکنی میکنند:
﴿وَإِن نَّکَثُوٓاْ أَیۡمَٰنَهُم مِّنۢ بَعۡدِ عَهۡدِهِمۡ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمۡ فَقَٰتِلُوٓاْ أَئِمَّةَ ٱلۡکُفۡرِ إِنَّهُمۡ لَآ أَیۡمَٰنَ لَهُمۡ لَعَلَّهُمۡ یَنتَهُونَ ١٢﴾ [التوبة: ١٢]
و اگر پس از پیمانشان، سوگندهای خویش را شکستند و به نکوهش و سرزنش دینتان پرداختند، با پیشوایان کفر بجنگید؛ آنان هیچ تعهدی به سوگندهایشان ندارند. باشد که (از پیمانشکنی و نکوهش دینتان) باز آیند.
لذا دین و آیین مورد قبول، فقط دین الهیست و دین، یعنی سیاست: راهبردهای شرعی و اجتماعی، روابط بینالملل، ارتباط با جوامع غیراسلامی که با مسلمانان، سرِ جنگ ندارند و بهطور کلی تعامل با همه. از اینرو هرکس دین و سیاست را از هم جدا بداند، گمراه و منحرف است و از دو حال خارج نیست:
· یا نسبت دین، آگاهی ندارد و دین را نمیشناسد و آن را در رابطهی فرد با پروردگار یا در پارهای از مسایل شخصی منحصر میداند.
· و یا به کافران و قدرت اقتصادی آنان فریفته شده است و از اینرو گمان میکند که آنها روشِ درستی دارند یا برحق هستند!
اما اگر کسی اسلام را بهخوبی بشناسد، درمییابد که اسلام، یعنی آیین زندگی و سیاست.
***
662- وعن عائِذ بن عمروٍt أَنَّهُ دَخَلَ على عُبیدِ اللَّهِ بن زِیاد، فقال لَهُ: أَیْ بُنَیَّ، إنِّی سَمِعتُ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقول: «إنَّ شَرَّ الرِّعاءِ الحُطَمةُ»؛ فإیَّاکَ أن تَکُونَ مِنْهُم. [متفقٌ علیه]([8])
ترجمه: از عایذ بن عمروt روایت است که وی، نزد عبیدالله بن زیاد رفت و گفت: ای پسر! من، از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: «بدترین سرپرستها، کسانی هستند که به زیردستان خود ستم میکنند». پس مراقب باش که از آنها نباشی.
663- وعن أبی مریمَ الأَزدِیِّt أَنَّهُ قَالَ لِمعَاوِیةَt: سَمِعتُ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقول: «مَنْ وَلاَّهُ اللَّه شَیئًا مِن أُمورِ الْمُسلِمینَ فَاحْتَجَبَ دُونَ حَاجتهِم وخَلَّتِهِم وفَقرِهِمْ، احتَجَب اللَّه دُونَ حَاجَتِهِ وخَلَّتِهِ وفَقرِهِ یومَ القِیامةِ». فَجعَل مُعَاوِیةُt رجُلاً على حَوَائجِ النَّاسِ. [روایت ابوداود و ترمذی]([9])
ترجمه: از ابومریم ازدیt روایت است که به معاویهt گفت: من از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: «هرکس مسؤولیتی از مسلمانان را بر عهده بگیرد و هنگامی که به او نیاز دارند یا محتاج او هستند، خود را به آنها نشان ندهد -و با استخدام دربان دور از دسترسِ مردم قرار بگیرد و به کارهایشان رسیدگی نکند- الله متعال روز قیامت خود را از او که سخت نیازمند و فقیر است، پنهان میگرداند». لذا معاویهt یک نفر را مأمور رسیدگی به نیازها - و مطالبات- مردم کرد.
شرح
این دو حدیث نشانگر وظایفِ حکام و مسؤولان نسبت به مردم است. از جمله این حدیث که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بدترین سرپرستها، کسانی هستند که به زیردستان خود ستم میکنند»؛ یعنی بر زیردستان خود سخت میگیرند و آنها را میآزارند. وقتی چنین کسانی بدترین سرپرستها هستند، پس بهترین مسؤولان، کسانی هستند که بر مردم آسان میگیرند و شرایطی فراهم میکنند که مردم بهآسانی و بدون دردِ سر، به کارهای خود میرسند.
از این حدیث دو نکتهی مهم برداشت میشود:
نکتهی نخست: برای هیچ مسؤولی در هر ردهای که باشد، جایز نیست که بر مردم یا زیردستانش سخت بگیرد؛ بلکه باید با آنها مدارا کند.
نکتهی دوم: مدارا با مردم در رسیدگی به کارهایشان و در همهی موارد بر همهی مسؤولان، واجب است. همچنین هر مسؤولی باید در انجام وظیفهای که بر عهده دارد، جدی، پرتلاش و کوشا باشد؛ نه اینکه اگر مدارا میکند، کارهایش را با بیتوجهی یا با ضعف و سستی انجام دهد! بلکه هر مسؤولیتی را باید با توان و جدیت انجام داد.
در حدیث دوم از استخدام دربان و منشی که مانع از دسترسی مردم به مسؤولان میشوند، منع شده است؛ یعنی اگر کسی بدین منظور منشی یا دربان استخدام کند، الله متعال به فقر و نیازِ شدید او در قیامت، ترتیب اثر نمیدهد. وقتی معاویهt از این حدیث اطلاع یافت، یک نفر را مأمور رسیدگی به نیازها و مطالبات مردم کرد؛ یعنی یک نفر از سوی معاویهt مأموریت یافت که از مردم استقبال کند و به مشکلات آنها گوش دهد و مشکلاتش را پس از بررسی به معاویهt منتقل نماید.
هر مسؤولی در هر پُست یا ردهای قرار دارد، باید برای رسیدگی به مشکلات مردم و ملاقات رو در رو با آنها، برنامهریزی کند تا امکان ملاقات برای همه فراهم شود و رشتهی کار از دستش خارج نگردد؛ نه اینکه خود را از مردم پنهان نماید؛ بهگونهای که اگر کسی قصد ملاقاتش را داشته باشد، ناگزیر شود هفت خوان را طی کند!
***
([1]) صحیح بخاری، ش: (893، 2558) و صحیح مسلم، ش: 1829. [ر.ک: احادیث شمارهی 288 و 300 همین کتاب.]
([2]) صحیح بخاری، ش: 1750؛ و صحیح مسلم، ش: 1429؛ و اما روایت دوم: بخاری، ش: 1750؛ و روایت سوم: مسلم، ش: 142.
([3]) بخاری، ش: (1968، 6139).
([4]) آلبانی/ این حدیث را در صحیح الجامع، ش: 6515 صحیح دانسته است.
([5]) ر.ک: شرح حدیث شمارهی 300.
([6]) صحیح مسلم، ش: 1828.
([7]) صحیح بخاری، ش: 3455؛ و صحیح مسلم، ش: 1842.
([8]) صحیح مسلم، ش: 1830؛ و در صحیح بخاری نیست. این حدیث پیشتر به شمارهی 197 آمده و آنجا ذکر شده که روایت مسلم است.
([9]) صحیح الجامع، ش: 6595؛ السلسلة الصحیحة، ش: 629؛ و صحیح أبیداود از آلبانی/، ش: 2555.
77- باب: خشم و غضب برای دفاع از دین الله متعال در هنگامی که نسبت به شریعت، حرمتشکنی شود (و احکام الهی رعایت نگردد)
الله متعال میفرماید:
﴿ذَٰلِکَۖ وَمَن یُعَظِّمۡ حُرُمَٰتِ ٱللَّهِ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ﴾ [الحج : ٣٠]
(حُکم) اینست و هر کس، نشانهها و شعایر الاهی را بزرگ بدارد، بیگمان این عمل برایش نزد پروردگارش نیک است.
و میفرماید:
﴿إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ یَنصُرۡکُمۡ وَیُثَبِّتۡ أَقۡدَامَکُمۡ ٧﴾ [محمد : ٧]
اگر (دین) الله را یاری کنید، (الله) شما را یاری میکند. و گامهایتان را استوار میسازد.
در اینباره میتوان به حدیث عایشه& اشاره کرد که در باب «عفو و گذشت» ذکر شد.([1])
654- وعن أبی مسعود عقبة بن عمرو البدریِّt قال: جَاءَ رَجُلٌ إلى النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم فقال: إنِّی لأتَأَخَّر عَن صَلاةِ الصُّبْحِ مِن أجْلِ فلانٍ مِما یُطِیل بِنَا، فمَا رَأَیْتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم غَضِبَ فِی موعِظَةٍ قَطُّ أَشدَّ ممَّا غَضِبَ یَومئِذٍ، فقال: «یَا أَیهَا النَّاس! إنَّ مِنکم مُنَفِّرین؛ فأَیُّکُمْ أَمَّ النَّاسَ فَلیُوجِزْ، فإنَّ مِنْ ورائِهِ الکَبیرَ والصَّغیرَ وذا الحَاجَةِ». [متفق علیه]([2])
ترجمه: ابومسعود، عقبه بن عمرو بدریt میگوید: مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت: من دیرتر به نماز صبح میآیم؛ زیرا فلانامام، نماز را طول میدهد. - ابومسعودt میگوید:- پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در خطابهی آن روز چنان خشمگین دیدم که پیشتر او را در هیچ خطابهای اینهمه خشمگین ندیده بودم. فرمود: «ای مردم! برخی از شما دیگران را از دین گریزان میکنید. لذا هرکس از شما پیشنمازِ مردم میشود، نماز را کوتاه بخواند؛ زیرا در میان نمازگزاران، افرادِ سالخورده، خردسال و کسانی هستند که کارِ فوری دارند».
شرح
حافظ نووی/ در کتابش ریاضالصالحین، میگوید: «باب: خشم و غضب برای دفاع از دین الله متعال در هنگامی که نسبت به شریعت، حرمتشکنی شود (و احکام الهی رعایت نگردد)».
خشم و غضب، چندین سبب دارد؛ از جمله انتقام برای خویشتن. یعنی کسی کاری میکند که خشم و عصبانیت انسان را برمیانگیزد و در نتیجه انسان، برای خود انتقام میگیرد. این این خشم و غضب نهی شده است؛ زیرا شخصی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت: مرا نصیحت کن. فرمود: «خشمگین مشو». او چندین بار درخواست نصیحت کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «خشمگین مشو».
یکی دیگر از اسباب خشم و غضب، خشمگین شدن بهخاطرِ الله عزوجل میباشد. بدینسان که انسان، شاهدِ حرمتشکنی نسبت به دینِ الله عزوجل یا شاهد پایمال شدنِ احکام الهی باشد؛ در نتیجه از روی غیرت دینیاش یا برای حمایت از دین الله، خشمگین شود. چنین خشمی، نیک و پسندیده است و اجر و ثواب دارد. زیرا این، سنّتِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است و در مفهوم این آیه نیز میگنجد که الله متعال میفرماید:
﴿ذَٰلِکَۖ وَمَن یُعَظِّمۡ حُرُمَٰتِ ٱللَّهِ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ﴾ [الحج : ٣٠]
(حُکم) اینست و هر کس، نشانهها و شعایر الاهی را بزرگ بدارد، بیگمان این عمل برایش نزد پروردگارش نیک است.
و نیز میفرماید:
﴿وَمَن یُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ ٣٢﴾ [الحج : ٣٢]
و هر کس، نشانهها و شعایر الاهی را بزرگ و گرامی بدارد، بیگمان این امر از تقوای دلهاست.
گرامیداشت شعایر و نشانههای الهی، اینست که انسان آنها را بزرگ بدارد و نسبت به توهین به این شعایر، بیتفاوت نباشد؛ بلکه خشمگین شود و به دفاع از شعایر الاهی برخیزد و با امر به معروف و نهی از منکر و دیگر روشهای شرعی، دین الله عزوجل را یاری دهد.
سپس مؤلف/ این آیه را ذکر کرده است که الله متعال میفرماید:
﴿إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ یَنصُرۡکُمۡ وَیُثَبِّتۡ أَقۡدَامَکُمۡ ٧﴾ [محمد : ٧]
اگر (دین) الله را یاری کنید، (الله) شما را یاری میکند. و گامهایتان را استوار میسازد.
منظور از نصرت الله در این آیه، یاری دین اوست؛ زیرا الله عزوجل از همه، بینیاز است و نیازی به نصرت و یاری ندارد. نصرت و یاری دین، به معنای دفاع و حمایت از دین و خشم و غضب در زمانیست که نسبت به دین حرمتشکنی میشود. البته گزینهها یا نمونههای دیگری نیز در رابطه با نصرت دین وجود دارد؛ از جمله جهاد در راه الله متعال؛ یعنی پیکار برای اینکه دین و کلمهی الله برتر و والاتر باشد. این هم در مفهوم نصرت و یاریِ الله عزوجل میگنجد و الله به ناصرانِ دینش دو نوید داده است: ﴿یَنصُرۡکُمۡ وَیُثَبِّتۡ أَقۡدَامَکُمۡ ٧﴾؛ یعنی: «الله، شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میسازد». به عبارت دیگر در برابرِ دشمنانتان به شما یاری میرساند و گامهای شما را بر دین خود استوار میگرداند تا نلغزید. خوب دقت کنید؛ اگر یک بار دین الله را یاری کنیم، الله عزوجل دو پاداش بزرگ به ما میدهد: ﴿یَنصُرۡکُمۡ وَیُثَبِّتۡ أَقۡدَامَکُمۡ ٧﴾ و در ادامه میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَتَعۡسٗا لَّهُمۡ وَأَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ ٨﴾ [محمد : ٨]
و هلاکت و نابودی بر کافران است و الله اعمالشان را نابود و تباه کرد.
یعنی کافران در برابر مؤمنانی که الله نصرتشان میکند، نابود یا خوار و زبون میشوند؛ ﴿وَأَضَلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ ٨﴾ و الله متعال، تدابیر کافران را بینتیجه میگرداند و هر تدبیری که میاندیشند، به زیان آنها تمام میشود و اعمالشان از میان میرود و هیچ سودی از کارهای خود نمیبرند.
سپس مؤلف/ حدیث عقبه بن عمرو بدریt را ذکر کرده است؛ عقبهt میگوید: مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت: من دیرتر به نماز صبح میآیم؛ زیرا فلانامام، نماز را طول میدهد. لذا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خشمگین شد؛ بهگونهای که ابومسعودt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در خطابهی آن روز چنان خشمگین دیدم که پیشتر او را در هیچ خطابهای اینهمه خشمگین ندیده بودم. فرمود: «ای مردم! برخی از شما دیگران را از دین گریزان میکنید». پیشنمازِ جماعت، به مردم نگفته بود که نماز نخوانید؛ اما از بس که در امامتش نماز را بیش از حدّ سنت طول میداد، در عمل مردم را از نماز جماعت گریزان کرده بود. از اینرو درمییابیم که گریزان کردن مردم از دین حتماً بهزبان نیست؛ بلکه هر عملی که مردم را از دین متنفر و گریزان کند، در این رویکرد میگنجد. از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در مسایل شرعی مدارا میکرد؛ یعنی گاه برای پیشگیری از فتنه و زیان، از انجامِ پارهای از کارهای نیک و پسندیده خودداری مینمود. چنانکه تصمیم گرفت خانهی کعبه را بر همان شالوده یا زیربنایی بازسازی کند که ابراهیم علیه السلام آن را بنا نهاده بود؛ اما از ترس اینکه شاید مردم دچار فتنه شوند، این کار را انجام نداد. همچنین رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در سفر روزه میگرفت؛ ولی وقتی اصحابش را دید که در سفر روزه میگیرند و اذیت میشوند، افطار کرد تا یارانش دچار مشکل نشوند.
لذا باید سعی کنیم در چارچوب شریعت بهگونهای عمل کنیم که مردم با اطمینان و رضایت به دین الله عزوجل روی بیاورند؛ و این، روشِ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم است.
شاهدِ موضوع از حدیث ابومسعودt اینست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از عملکرد آن امام که نماز را طول میداد و مردم را گریزان میکرد، خشمگین شد. در این حدیث همچنین بدین نکته اشاره شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در سخنرانیهایی که دربارهی حرمتشکنی نسبت به دین ایراد میکرد، خشمگین میشد؛ همانگونه که جابرt میگوید: هنگامی که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم سخنرانی میکرد، چشمانس سرخ و صدایش، بلند میشد و خشمش شدید میگشت؛ مانند شخصی که دربارهی نزدیک شدن لشکر دشمن هشدار میدهد و میگوید: صبح و شام به شما حمله خواهند کرد.([3])
سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لذا هرکس از شما پیشنمازِ مردم میشود، نماز را کوتاه بخواند»؛ یعنی مطابق سنت. «زیرا در میان نمازگزاران، افرادِ سالخورده، خردسال و کسانی هستند که کارِ فوری دارند». مثلاً در میان نمازگزاران کسی هست که با کسی دیگر قرار دارد که نزدش برود یا منتظرش باشد. لذا برای امام جماعت جایز نیست که نماز را بیش از حدّ سنت، طول دهد. ائمهی جماعات در اینباره سه دستهاند:
برخی از ائمهی جماعات نماز را بهقدری کوتاه یا بهسرعت میخوانند که مقتدیها فرصت نمییابند سنتهای نماز را انجام دهند. این دسته از ائمه، خطاکار و بلکه گنهکارند و امانتی را که بر عهده دارند، درست انجام نمیدهند.
عدهای دیگر نماز را طولانی میخوانند؛ بهگونهای که گویا تنها نماز میگزارند. یعنی قیام و قرائت، رکوع، سجده، قیامِ پس از رکوع و نشستن در میان دو سجده را طول میدهند. اینها نیز بر خطا هستند.
و گروه سوم، پیشنمازانی هستند که مانند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم امامت میدهند؛ اینها بهترین ائمه بهشمار میآیند و امانتی را که بر عهده دارند، بهخوبی ادا میکنند.
***
655- وعن عائشة رضی اللَّه عنها قالت: قدِمَ رسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم مِنْ سَفَرٍ، وقَد سَتَرْتُ سَهْوةً لِی بقِرامٍ فَیهِ تَمَاثیل، فَلمَّا رآهُ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم هتکَهُ وتَلَوَّنَ وجهُهُ وقال: «یَا عائِشَةُ! أَشَدُّ النَّاسِ عَذَابًا عِند اللَّهِ یوم القیامةِ الَّذینَ یُضاهُونَ بِخَلقِ اللَّهِ». [متفق علیه]([4])
ترجمه: عایشه& میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از سفری برگشت و من، تاقچهی خانهام را با پردهای که تصاویری در آن بود، پوشانده بودم. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم وقتی آن را دید، آن را پاره کرد، رنگ چهرهاش عوض شد و فرمود: «ای عایشه! سختترین عذاب روز قیامت را کسانی نزد الله دارند که به آفرینش الله تشبه میجویند».
656- وعنها أَنَّ قریشًا أَهَمَّهُم شَأْنُ المرأةِ المَخزُومِیة التی سَرقَت فقالوا: مَن یُکلِّمُ فیها رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم ؟ فقالوا: مَن یجتَرِئُ علیهِ إلا أُسامةُ بنُ زیدٍ حِبُّ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم ؟ فَکَلًَّمَهُ أُسامةُt؛ فقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «أَتَشفَعُ فی حدٍّ مِن حُدُودِ اللَّهِ تعالى؟» ثُمَّ قامَ فَاخْتَطَبَ ثُمَّ قال: «إنَّمَا أهْلَکَ من قَبلَکُم أنَّهُم کانُوا إذَا سرقَ فِیهِم الشَّریفُ تَرکُوه، وإذا سرق فِیهم الضَّعِیفُ أَقامُوا علیهِ الحدَّ، وایْمُ اللَّه، لو أنَّ فاطمَة بنت محمدٍ سرقَتْ لقَطَعْتُ یَدهَا». [متفقٌ علیه]([5])
ترجمه: عایشه& میگوید: ماجرای زنی از «بنیمخزوم» که سرقت کرده بود، باعثِ نگرانی قریش شد؛ گفتند: چه کسی در اینباره با رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم صحبت کند؟ و بدین نتیجه رسیدند که کسی جز اسامه بن زید$ که محبوبِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است، جرأت میانجیگری و شفاعت ندارد. لذا اسامهt با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم صحبت کرد- و از ایشان درخواست نمود که دستِ این زن را قطع نکنند.- رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا دربارهی حکم و قانون خدا، سفارش میکنی؟» آنگاه برخاست و سخنرانی نمود؛ فرمود: «امتهای پیش از شما (بنیاسرائیل)، از آن جهت به هلاکت رسیدند که وقتی فردِ مشهور و نامداری در میان آنها دزدی میکرد، او را رها میکردند و هرگاه، فردِ ضعیفی مرتکب سرقت میشد، حد را بر او جاری مینمودند. به الله سوگند، اگر دخترم فاطمه دزدی کند، دستش را حتماً قطع میکنم».
شرح
مؤلف/ دو حدیث از عایشه& ذکر کرده است. و اما حدیث نخست؛ عایشه& میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از سفری برگشت و من، تاقچهی خانهام را با پردهای که تصاویری در آن بود، پوشانده بودم. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم وقتی آن را دید، رنگ چهرهاش عوض شد، آن را پاره کرد و فرمود: «ای عایشه! سختترین عذاب روز قیامت را کسانی نزد الله دارند که به آفرینش الله تشبه میجویند». یعنی الله متعال به تصویرگران، چه آنانکه مجسمه میسازند و چه آنانکه جانداران را ترسیم میکنند، عذابِ سختی میرساند؛ زیرا در حقیقت در آفرینش و تصویرگری پروردگار به مخالفت با او برمیخیزند. در گذشته ساختن تصاویر با دست انجام میشد؛ زیرا دستگاهها، امکانات و وسایل امروزی وجود نداشت که بدون دخالتِ دست، تصویرگری کنند. بلکه تصاویر را با دست خود، رسم یا حَک میکردند تا بینندگان به مهارت آنها گواهی دهند؛ بهگونهای که بینندگان میگفتند: چه نقاش یا چه مجسمهسازِ ماهریست! چهقدر اثرش طبیعی بهنظر میرسد! یا چهقدر اثرش به آفرینش خداوند شباهت دارد! و بدینسان در پیِ این بودند که در صورتگری، با الله متعال، شریک شوند؛ در صورتی که الله متعال، یکتا و بیشریک است:
﴿هُوَ ٱلَّذِی یُصَوِّرُکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡحَامِ کَیۡفَ یَشَآءُ﴾ [آل عمران: ٦]
او ذاتیست که به شما در رحمهای (مادرانتان)، هر شکل و صورتی که بخواهد، میبخشد.
و میفرماید:
﴿وَصَوَّرَکُمۡ فَأَحۡسَنَ صُوَرَکُمۡ﴾ [غافر: ٦٤]
و به شما شکل و قیافه بخشید و شکلهایتان را نیک و زیبا گردانید
همانگونه که عایشه& گفته است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرده را پاره کرد. و این، نشان میدهد که پاره کردن تصاویری که با دست ترسیم میشوند، درست است؛ زیرا ترسیم جانداران، تشبه جستن به آفرینش الهی میباشد و تأیید اعمالِ نادرست، به معنای ارتکاب آن است.
از این حدیث درمییابیم که خشمگین شدن در هنگامی که عمل نادرستی انجام میشود یا حکمی شرعی پایمال میگردد، مشروع است؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خشمگین شد و آن پرده را پاره کرد.
و اما دومین حدیث؛ زنی از بنیمخزوم، کالاهایی مانند دیگ و مشک را بهعاریت میگرفت و سپس انکارش میکرد؛ یعنی مرتکب سرقت میشد. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد که دستش را قطع کنند. قریش از بابت آبروی خود، نگران شدند؛ زیرا این زن از یکی از مهمترین و سرآمدترین طوایف عرب بود. لذا از اسامه بن زیدt درخواست کردند که نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سفارش کند تا این حکم را لغو نماید. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به اسامهt فرمود: «آیا دربارهی حکم و قانون خدا، سفارش میکنی؟» آنگاه برخاست و برای مردم سخنرانی نمود و فرمود: «امتهای پیش از شما (بنیاسرائیل)، از آن جهت به هلاکت رسیدند که وقتی فردِ مشهور و نامداری در میان آنها دزدی میکرد، او را رها میکردند و هرگاه، فردِ ضعیفی، مرتکب سرقت میشد، دستش را قطع مینمودند». سپس سوگند یاد کرد و فرمود: «اگر دخترم، فاطمه دزدی کند، دستش را حتماً قطع میکنم».
شاهدِ موضوع از این حدیث، اینجاست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بهخاطرِ میانجیگری بیمورد و نادرست اسامهt دربارهی لغو یکی از مجازاتهای شرعی خشمگین شد؛ لذا خشم و غضب بهخاطر الله عزوجل نیک و پسندیده میباشد و خشم و غضبی، نکوهیده و ناپسند است که برای انتقام یا بهخاطرِ منافع شخصی باشد. زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از چنین خشم و غضبی نهی نموده است؛ چنانکه یکی از یارانش درخواست نصیحت کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «خشمگین مشو». او چندین بار درخواست نصیحت نمود و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «خشمگین مشو». لذا تفاوت آشکاری در میان این دو خشم وجود دارد. پس خشم و غضب برای الله یا بهخاطر شریعت الهی، نیک و پسندیده است و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز همینگونه بود. خشمی که برای الله یا بهخاطر دینش باشد، نشانگر غیرت انسان نسبت به دین و اقامهی شعایر دینیست. اما چه خوب است که انسان، خشم شخصی خود را پنهان کند یا بردباری ورزد و وقتی بهخاطر منفعتی شخصی خشمگین شد، از شرّ شیطانِ راندهشده به الله عزوجل پناه ببرد؛ اگر ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته، دراز بکشد یا بر پهلو تکیه دهد. چنین روشی از خشم و غضب انسان میکاهد.
***
657- وعن أنسٍt أنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم رَأَى نُخامَةً فی القِبْلةِ، فشقَّ ذلکَ عَلَیهِ حتَّى رُؤِیَ فی وجهِهِ، فَقَامَ فَحَکَّهُ بیَدِهِ فقال: «إنَّ أحَدَکُم إذا قَام فی صَلاتِهِ فَإنَّهُ یُنَاجِی ربَّهُ، وإنَّ ربَّهُ بَینَهُ وبَینَ القِبْلَةِ، فَلا یَبْزُقَنَّ أَحدُکُم قِبلَ القِبْلَةِ، ولکِن عَنْ یَسَارِهِ أوْ تحْتَ قدَمِهِ»؛ ثُمَّ أخَذَ طرفَ رِدائِهِ فَبصقَ فِیه، ثُمَّ ردَّ بَعْضَهُ على بعْضٍ فقال: «أَو یَفْعَلُ هکذا». [متفقٌ علیه]([6])
ترجمه: انسt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آبِ دهانی را دید که در جهتِ قبله انداخته شده بود و از این عمل بهاندازهای ناراحت شد که آثار ناراحتی در چهرهاش نمایان گشت. برخاست و آن را با دست خود پاک کرد و فرمود: «وقتی یکی از شما به نماز میایستد، با پروردگارش مناجات میکند و پروردگارش، میانِ او و قبله است. پس هیچکس به سوی قبله آب دهان نیندازد؛ بلکه آب دهانش را به سمت چپ یا زیرِ پایش بیندازد». سپس گوشهای از ردایش را گرفت و در آن آب دهان انداخت و دو سویش را به هم مالید و فرمود: «یا چنین کند».
شرح
مؤلف/ در این باب، حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که انسt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آبِ دهانی را دید که در جهتِ قبله انداخته شده بود و از این عمل بهاندازهای ناراحت شد که آثار ناراحتی در چهرهاش نمایان گشت. لذا آن را با دست خود پاک کرد و فرمود: «وقتی یکی از شما به نماز میایستد، با پروردگارش مناجات میکند». یعنی با پروردگارش راز و نیاز مینماید و الله عزوجل نیز پاسخش را میدهد. در حدیث صحیح آمده که ابوهریرهt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بهنقل از الله متعال فرمود: «قَسَمْتُ الصَّلاةَ بَیْنِی وَبَیْنَ عَبْدِی نِصْفَیْنِ فَإِذَا قَالَ: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢﴾ قَالَ: حَمِدَنِی عَبْدِی فَإِذَا قَالَ: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣﴾ قَالَ: أَثْنَى عَلَیَّ عَبْدِی فَإِذَا قَالَ: ﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤﴾ قَالَ: مَجَّدَنِی عَبْدِی فَإِذَا قَالَ: ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ ٥﴾ قَالَ: هَذَا بَیْنِی وَبَیْنَ عَبْدِی نصفَینِ فَإِذَا قَالَ: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ٦﴾ إلی آخِرِه قَالَ اللهُ: هَذَا لِعَبْدِی وَلِعَبْدِی مَا سَأَلَ».([7]) یعنی: «من نماز را میان خود و بندهام دو قسمت کردهام. هنگامی که بنده میگوید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢﴾ الله میفرماید: بندهام مرا حمد و ستایش کرد. و آنگاه که بنده میگوید:﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣﴾ الله میفرماید: بندهام مرا ثنا گفت. و زمانی که بنده میگوید: ﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤﴾ خداوند میفرماید: بندهام مرا بهبزرگی یاد کرد. و چون بنده میگوید: ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ ٥﴾ خداوند( عزوجل ) میفرماید: این، ارتباط دوطرفهی من و بندهام میباشد. و وقتی بنده،﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ٦﴾ را تا پایانش میخواند، الله میفرماید: این، درخواست بندهی من است و من، خواستهاش را برآورده میسازم».
لذا در نماز با پروردگار خود راز و نیاز میکنید و به وسیلهی کلامی که نازل فرموده است، با او مناجات مینمایید؛ او را میخوانید، تسبیحش را میگویید، از او بهبزرگی یاد میکنید ورابطهای دو سویه با او برقرار میسازید و پروردگار در میان شما و قبله قرار دارد و هرچند در آسمان، بالای عرش خویش است، اما در برابرِ شماست؛ زیرا او بر همه چیز احاطه دارد:
﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ ١١﴾ [الشورى: ١١]
هیچ چیزی همانند او نیست؛ و او، شنوای بیناست.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از اینکه از انداختن آب دهان در قبلهی مسجد منع کرد، روش درستش را نیز بیان فرمود؛ زیرا راهنمایی و حکمت نیز همین است که وقتی یک چیز ممنوع را بیان میکنید، درستش را نیز یادآوری نمایید تا همهی راهها بسته نشود. از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم ضمن اینکه از انداختنِ آب دهان به سوی قبله نهی نمود، بیان کرد که انسان آبِ دهانش را به سمت چپ یا زیر پایش یا در لباسش بیندازد و سپس آن را به هم بمالد و پاکش کند. و بدینسان سه پیشنهاد ارائه کرد: انداختن آب دهان به سمت چپ یا زیرِ پا یا در گوشهای از لباس و به هم مالیدن دو سوی لباس تا آب دهان پاک شود. البته از دو گزینهی نخست در زمانی که انسان در مسجد بهسر میبرد، نهی شده است؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «الْبُصَاقِ فِی الْمَسْجِدِ خَطِیئَةٌ».([8]) یعنی: «انداختن آب دهان در مسجد، خطاست».
از این حدیث چنین برداشت میشود که آب دهان، نجس نیست؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «...آب دهانش را به سمت چپ یا زیرِ پایش – یا در گوشهای از لباسش- بیندازد». لذا اگر آب دهان، نجس بود، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور نمیداد که انسان آب دهانش را در گوشهای از لباسش بیندازد. در صورتی که عملِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در اینباره، یک رهنمود یا آموزشِ عملی بود؛ زیرا در این حدیث آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گوشهای از ردایش را گرفت و در آن آب دهان انداخت و دو سویش را به هم مالید و فرمود: «یا چنین کند».
از این حدیث چنین بهنظر میرسد که انداختن آب دهان در برابر انظار دیگران، ایرادی ندارد؛ بهویژه اگر برای تعلیم باشد.
همچنین در مییابیم که آثار آب دهان و دیگر چیزهایی که مردم بد میدانند یا وجودِ لکه در لباس، شایستهی کمال و شخصیت انسان نیست؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دو طرف لباسش را به هم مالید تا اثری از آب دهان در لباسش نمانَد. لذا باید ظاهری پاک و آراسته و لباسهای تمیز و مرتبی داشته باشیم تا مردم از دینِ ما یا از دیدن لکهها و آثار آلودگی بر روی لباسمان، فراری نباشند.
شاهد موضوع از این حدیث اینست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از دیدنِ آبِ دهانی که در جهتِ قبله انداخته شده بود، بهاندازهای ناراحت شد که آثار ناراحتی در چهرهاش نمایان گشت.
***
([1]) حدیث شمارهی 649.
([2]) صحیح بخاری، ش: (90، 702، 704)؛ و صحیح مسلم، ش: 466.
([3])صحیح مسلم، ش: 867؛ نک: حدیث شمارهی 174.
([4]) صحیح بخاری، ش: (3224، 5954)؛ و صحیح مسلم، ش: 2107.
([5]) صحیح بخاری، ش: (2648، 3475)؛ و صحیح مسلم، ش: 1688.
([6]) صحیح بخاری، ش: (405، 1214)؛ و صحیح مسلم، ش: 551.
([7]) صحیح مسلم، ش: 395.
([8]) نسائی، ش: 723؛ آلبانی/ در صحیح الجامع، ش: 2886 این حدیث را صحیح دانسته است.
الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلۡکَٰظِمِینَ ٱلۡغَیۡظَ وَٱلۡعَافِینَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٣٤﴾
[آل عمران: ١٣٤]
کسانی که خشمشان را فرو میخورند و از خطای مردم گذشت مینمایند. و الله نیکوکاران را دوست دارد.
و میفرماید:
﴿وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَٰلِکَ لَمِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ ٤٣﴾ [الشورى: ٤٣]
و هرکس بردباری ورزد و درگذرد، بداند که چنین رویکردی از کارهای بس بزرگ است.
653- وعنْ أبی هریرةt أَنَّ رجلاً قال: یا رسول اللَّه إِنَّ لی قَرابَةً أَصِلُهُمْ وَیَقْطَعُونی، وَأُحسِنُ إِلَیْهِمِ وَیُسیئُونَ إِلیَّ، وأَحْلُمُ عنهُمْ وَیجْهلُونَ علَیَّ، فقال: «لَئِنْ کُنْتَ کما قُلْتَ، فَکَأَنَّمَا تُسِفُّهُمُ المَلَّ، ولا یَزَالُ معکَ مِنَ اللَّهِ ظهِیرٌ عَلَیْهِمْ ما دمْتَ عَلَى ذَلکَ». [روایت مسلم]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: مردی، عرض کرد: ای رسولخدا! من، خویشاوندانی دارم که با آنان ارتباط برقرار میکنم، ولی آنها با من ارتباط ندارند؛ و من، به آنان نیکی میکنم، ولی آنها به من بدی میکنند؛ من، در برابر بدیهایشان شکیبایی میورزم، ولی آنها باز هم به من بدی میکنند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگر همینگونه باشی که گفتی، گویا خاکستر داغ به آنان میخورانی و تا زمانی که به همین روش عمل کنی، پشتیبانی از سوی الله در برابرِ آنان با تو خواهد بود».
شرح
مؤلف/ بابی بدین نام گشوده است: «تحمل اذیت و آزار». اذیت و آزار، شامل هر سخن یا عمل یا هر چیزِ دیگری میشود که انسان را میرنجاند و او را آزردهخاطر میگرداند و میتواند دربارهی مسایل دینی یا دنیوی باشد. اگر کسی بهخاطر دینش مورد اذیت و آزار قرار بگیرد، پیامبران بزرگوار صلواتالله وسلامه علیهم، الگوی نیکی برای او هستند که بهپیروی از آنان، شکیبایی ورزد. زیرا الله متعال میفرماید:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ فَإِذَآ أُوذِیَ فِی ٱللَّهِ جَعَلَ فِتۡنَةَ ٱلنَّاسِ کَعَذَابِ ٱللَّهِۖ﴾ [العنکبوت: ١٠]
و از مردم کسانی هستند که میگویند: «به الله ایمان آوردیم» و چون در راه الله اذیت و آزار ببینند، اذیت و آزار مردم را مانند عذاب الله میشمارند.
یعنی وقتی در راه الله یا بهخاطر دین و امر به معروف و نهی از منکر اذیت و آزاری به آنها میرسد، این آزمون را عذاب میپندارند و جا میزنند.
پیامبران الهی، اذیت و آزار فراوانی متحمل شدند تا اینکه نصرت و یاری الله عزوجل به آنها رسید.
آدمِ دیندار و همچنین کسی که امر به معروف و نهی از منکر میکند، بهطور قطع با موانع و اذیت و آزار دیگران روبهرو میشود؛ اما باید شکیبا باشد. اگر شکیبایی ورزد، فرجامِ نیکی خواهد داشت و به نتایج مطلوبی دست خواهد یافت؛ زیرا فرجام نیک از آنِ پرهیزگاران است. هرکس متناسب با میزان دین و ایمانش مورد آزمایش قرار میگیرد و الله متعال برای آزمایش او، کسی را بر وی چیره میگرداند تا او را بیازارد؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَعۡبُدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ حَرۡفٖۖ فَإِنۡ أَصَابَهُۥ خَیۡرٌ ٱطۡمَأَنَّ بِهِۦۖ وَإِنۡ أَصَابَتۡهُ فِتۡنَةٌ ٱنقَلَبَ عَلَىٰ وَجۡهِهِۦ خَسِرَ ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةَۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِینُ١١﴾ [الحج : ١١]
و برخی از مردم الله را در حاشیه و با شک و دودلی عبادت میکنند. اگر خیری به آنان برسد، به آن آرامش مییابند و اگر بلایی به آنان برسد، رویگردان میشوند؛ در دنیا و آخرت زیان میبینند. این، همان زیان آشکار است.
برخی از مردم، عبادت قوی و ثابتی ندارند؛ تا زمانی که در عافیت و آرامش بهسر میبرند، آسودهخاطرند و همینکه اذیت و آزاری به آنها میرسد یا شبههای برای آنها پیش میآید، رویگردان میشوند و به دنیا و آخرت خود زیان میزنند. لذا صبر و شکیبایی در راه الله عزوجل و در مسیر دین و ایمان، واجب است.
و اما در رابطه با اذیت و آزاری که بهخاطر دنیا و معاملات دنیوی به انسان میرسد، اختیار با انسان است که صبر نماید و از حقّش بگذرد یا حقّ خود را بگیرد. البته صبر و شکیبایی، بهتر است؛ مگر آنکه صبر و حوصله، به دشمنی و عداوت بینجامد که در این صورت گرفتنِ حق برتر میباشد.
فرض کنید همسایهای دارید که با صدابلندی یا کوبیدن دیوار و صداهای ناهنجار یا پارک کردن ماشینش در مقابلِ خانهی شما، باعث اذیت و آزارتان میگردد. خُب؛ حق با شماست و او، شما را در راه الله و بهخاطر دین و ایمانتان نیازرده است. در چنین مواردی تصمیم با شماست؛ اگر بخواهید، صبر کنید و امیدوار باشید که خداوند عزوجل گشایشی بدهد و از شرّ همسایهی مردمآزار راحت شوید. و اگر بخواهید، میتوانید حقّتان را از او بگیرید؛ زیرا الله عزوجل میفرماید:
﴿وَلَمَنِ ٱنتَصَرَ بَعۡدَ ظُلۡمِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ مَا عَلَیۡهِم مِّن سَبِیلٍ ٤١﴾ [الشورى: ٤١]
و کسی که پس از ستمدیدن خویش انتقام بگیرد، ایراد و عتابی بر چنین کسانی نیست.
و صبر و شکیبایی بهتر است؛ بهشرطی که این امر بر گستاخی و ظلم و تعدّی همسایهی مردمآزار یا فردِ ظالم نیفزاید. در غیر این صورت بهتر است که حقّ خود را بگیرید تا بدینسان او را از ظلم و ستم بازدارید.
سپس مؤلف/ دو آیه ذکر کرده است که پیشتر به شرح و توضیح آنها پرداختیم؛ یعنی آیهی 134 سورهی «آلعمران» و آیهی 43 سورهی «شوری».
و آن گاه حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که ابوهریرهt میگوید: مردی، عرض کرد: ای رسولخدا! من، خویشاوندانی دارم که با آنان ارتباط برقرار میکنم، ولی آنها با من ارتباط ندارند؛ و من، به آنان نیکی میکنم، ولی آنها به من بدی میکنند؛ من، در برابر بدیهایشان شکیبایی میورزم، ولی آنها باز هم به من بدی میکنند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگر همینگونه باشی که گفتی، گویا خاکستر داغ به آنان میخورانی و تا زمانی که به همین روش عمل کنی، پشتیبانی از سوی الله در برابرِ آنان با تو خواهد بود». خاکسترِ داغ به آنان میخورانی، کنایه از اینست که همهی اینها به نفع توست.
صلهی رحم یا پیوند خویشاوندی، این نیست که انسان، در پاسخ پیوندی که خویشانش با او دارند، با آنها ارتباط داشته باشد؛ بلکه صلهی رحم در حقیقت، اینست که انسان با خویشاوندانی که با او ارتباط ندارند، رابطه داشته باشد. خلاصه اینکه انسان باید در برابر اذیت و آزار خویشاوندان، همسایگان و دوستانش شکیبا باشد و تا زمانی که شکیبایی ورزد، در برابرشان پشتیبانی از سوی الله خواهد داشت؛ یعنی این، به نفع او و به زیانِ آنهاست.
***
([1]) صحیح مسلم، ش: 2558؛ این حدیث پیشتر بهشمارهی 323 ذکر شد.
75- باب: عفو و گذشت و رویگردانی از جاهلان
الله متعال میفرماید:
﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِینَ ١٩٩﴾ [الأعراف: ١٩٩]
عفو و گذشت (در پیش) بگیر و به کار نیک و پسندیده فرمان بده و از جاهلان روی بگردان.
و میفرماید:
﴿فَٱصۡفَحِ ٱلصَّفۡحَ ٱلۡجَمِیلَ ٨٥﴾ [الحجر: ٨٥]
پس (در برابر بدیهایشان) گذشت زیبا و کریمانهای داشته باش.
و میفرماید:
﴿وَلۡیَعۡفُواْ وَلۡیَصۡفَحُوٓاْۗ أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَکُمۡ﴾ [النور : ٢٢]
...بلکه عفو و گذشت نمایند. آیا دوست ندارید که الله شما را ببخشد؟
و میفرماید:
﴿وَٱلۡکَٰظِمِینَ ٱلۡغَیۡظَ وَٱلۡعَافِینَ عَنِ ٱلنَّاسِ﴾ [آل عمران: ١٣٤]
کسانی که خشمشان را فرو میخورند و از خطای مردم گذشت میکنند.
و میفرماید:
﴿وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَٰلِکَ لَمِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ ٤٣﴾ [الشورى: ٤٣]
و هرکس بردباری ورزد و درگذرد، بداند که چنین رویکردی از کارهای بس بزرگ است.
648- وعن عائشة رضی اللَّه عنها أَنَّهَا قالت لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم : هل أَتى عَلَیْکَ یَوْمٌ کَانَ أَشدَّ مِنْ یوم أُحُدٍ؟ قال: «لَقَدْ لَقِیتُ مِنْ قَومِکِ، وکَان أَشدُّ ما لَقِیتُ مِنْهُمْ یوْم العقَبَةِ، إِذْ عرَضْتُ نَفسِی على ابْنِ عَبْدِ یَالِیلَ ابنِ عبْدِ کُلال، فلَمْ یُجِبْنِی إِلى ما أَردْتُ، فَانْطَلَقْتُ وَأَنَا مَهْمُومٌ على وَجْهِی، فلَمْ أَسْتَفِقْ إِلاَّ وَأَنا بقرنِ الثَّعالِب، فَرفَعْتُ رأْسِی، فَإِذا أَنَا بِسحابَةٍ قَد أَظلَّتْنِی، فنَظَرتُ فَإِذا فِیها جِبریلُ علیه السلام فنَادانِی، فقال: إِنَّ اللهَ تعالى قَد سَمِع قَولَ قومِک لَکَ، وَما رَدُّوا عَلَیک، وَقد بعثَ إِلَیک ملَکَ الجبالِ لِتأْمُرَهُ بِمَا شِئْتَ فِیهم؛ فَنَادَانِی ملَکُ الجِبَالِ، فَسلَّمَ عَلیَّ ثُمَّ قال: یا مُحَمَّدُ إِنَّ اللهَ قَد سمعَ قَولَ قَومِکَ لَک، وأَنَا مَلَکُ الجِبال، وقَدْ بَعَثَنی رَبِّی إِلَیْکَ لِتأْمُرَنی بِأَمْرِک، فَمَا شِئْتَ؟ إِنْ شئْتَ، أَطْبَقْتُ عَلَیهمُ الأَخْشَبَیْن». فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم : «بلْ أَرْجُو أَنْ یُخْرِجَ اللَّه مِنْ أَصْلابِهِم منْ یَعْبُدُ اللَّه وَحْدَهُ لا یُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً». [متفقٌ علیه]([1])
ترجمه: از عایشه& روایت است که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: آیا روزی سختتر از روز اُحُد بر شما گذشته است؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «سختیهای فراوانی از قومِ تو دیدهام. سختترینش روز عقبه بود؛ آنگاه که خود را به "عبد یالیل بن کُلال" عرضه کردم و او خواستهام را نپذیرفت. لذا غمگین شدم و به رویِ خود رفتم و تا "قرنالثعالب" به خود نیامدم. آنجا سَرَم را بالا گرفتم؛ ابری دیدم که بر من سایه افکنده بود و چون به آن نگاه کردم، جبرئیل علیه السلام را در آن دیدم. مرا ندا داد و گفت: الله متعال، سخنِ قومت و پاسخی را که به تو دادند، شنید. اینک فرشتهی کوهها را نزدت فرستاده است تا دربارهی آنها هرچه میخواهی به این فرشته حکم کنی. سپس فرشتهی کوهها مرا ندا داد، به من سلام کرد و گفت: ای محمد! الله، سخنِ قومت و پاسخی را که به تو دادند، شنید. اینک مرا نزدت فرستاده است تا دربارهی آنها هرچه میخواهی به من دستور دهی؛ چه میخواهی؟ اگر بخواهی، دو کوه را بر سرِ ایشان فرود میآورم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «(خیر؛) بلکه امیدوارم الله از نسلِ اینها کسانی پدید آورَد که فقط الله یکتا را عبادت کنند و چیزی را شریکش نسازند».
شرح
مؤلف/ در کتابش، ریاضالصالحین موضوعی تحت عنوان عفو و گذشت و رویگردانی از جاهلان باب کرده و سپس آیاتی در این باب ذکر نموده است که پیشتر به شرح و توضیح آنها پرداختیم. آنگاه حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که عایشه& میگوید: از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدم: «آیا روزی سختتر از اُحُد بر شما گذشته است؟» زیرا روز احد یکی از سختترین روزهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود. در جنگ بدر که در سالِ دوم هجری روی داد، تعدادی از سران قریش کشتند؛ از اینرو مشرکان قریش برای انتقامجویی از شکستِ خفتبارشان در بدر، در شوال سال سوم هجری جنگ احد را بهراه انداختند. آنها گرد هم آمدند تا به مدینه یورش ببرند و با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بجنگند. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از سازماندهی و حرکتِ سپاه قریش باخبر شد، با یارانش مشورت کرد که آیا در درون مدینه در برابر قریشیان بایستند یا برای مقابله با آنها از مدینه بیرون بروند؟ نظرِ جوانان پرشور و مسلمانانی که در بدر حضور نیافته بودند، این بود که برای پیکار با قریشیان به بیرونِ مدینه بروند. لذا هزار رزمنده با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از مدینه خارج شدند؛ اما حدودِ یکسوم آنها که منافق بودند، از نیمهی راه برگشتند و گفتند: اگر مطمئن بودیم که جنگی روی میدهد، حتماً با شما میآمدیم. بدینسان از همراهی با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یارانش شانه خالی کردند و شمارِ لشکر اسلام به هفتصد نفر کاهش یافت. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم لشکر اسلام را به بهترین شکلِ ممکن در دامنهی احد سازماندهی کرد تا اینکه تنور جنگ داغ شد و مسلمانان در ابتدای روز، مشرکان را به عقب راندند؛ در گردونهی جنگ سپاه مسلمانان بر عرصهی کارزار مسلط بود. از اینرو مشرکان گریختند و مسلمانان شروع به جمعآوری غنایم کردند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پنجاه نفر از تیراندازانِ ماهر را بر گردنهی کوه گماشت تا از پُشت لشکر، از مسلمانان پشتیبانی کنند. وقتی تیراندازان دیدند که مسلمانان به جمعآوریِ غنایم مشغول شدهاند، گفتند: باید پایین برویم به برادران مسلمان خود در جمعآوری غنایم کمک نماییم؛ فرماندهی آنها، یعنی عبدالله بن جبیرt به آنها یادآوری کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور داده است که تحت هیچ شرایطی آنجا را ترک نکنند؛ چه گردونهی جنگ به نفع مسلمانان باشد و چه به زیانِ آنان. اما بیشتر آنها عجله کردند و گردنهی کوه را رها نمودند. بدینسان پُشتِ مسلمانان خالی شد و سوارهنظام قریش از جمله خالد بن ولید و عکرمه بن ابوجهل، این فرصت را غنیمت دانستند و کوه را دور زدند و مسلمانان را از پشت، غافلگیر کردند. گفتنیست: این دو، یعنی خالد و عکرمه$ بعدها مسلمان شدند و در جرگهی اسبسوارانِ نامدار اسلام در میدان نبرد و جهاد قرار گرفتند و این، فضل خداست که به هر کس بخواهد، عنایت میکند.
حملهی غافلگیرانهی دشمن، به شهادت هفتاد تن از مسلمانان و در رأسشان، شیر خدا و پیامبرش، حمزه بن عبدالمطلبt منجر شد؛ وی، عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حمزهt را دوست داشت و به او احترام میگذاشت.
صورتِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زحمی شد و خونِ زیادی روی صورتش را گرفت؛ بهگونهای که فاطمه& خون را از روی صورت پدر شُست و وقتی خون بند نمیآمد، فاطمه& شاخهای از درخت خرما را آتش میزد و خاکسترِ آن را روی صورت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میریخت تا خون، بند آید. در این ماجرا دندانِ پیشینِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شکست. خلاصه اینکه روز احد یکی از سختترین روزهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود. الله متعال در اینباره میفرماید:
﴿أَوَلَمَّآ أَصَٰبَتۡکُم مُّصِیبَةٞ قَدۡ أَصَبۡتُم مِّثۡلَیۡهَا قُلۡتُمۡ أَنَّىٰ هَٰذَاۖ قُلۡ هُوَ مِنۡ عِندِ أَنفُسِکُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ١٦٥ وَمَآ أَصَٰبَکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِ فَبِإِذۡنِ ٱللَّهِ وَلِیَعۡلَمَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٦٦﴾ [آل عمران: ١٦٥، ١٦٦]
چرا هنگامی که در (جنگ احد) تلفاتی به شما وارد شد که خودتان دو برابرش را (در جنگ بدر) به دشمن وارد کرده بودید، گفتید: این آسیب از کجا به ما رسید؟ بگو: از ناحیهی خودتان بود. همانا الله بر هر کاری تواناست. آنچه در روز رویارویی دو گروه به شما رسید، به خواستِ الله بود تا مومنان و منافقان شناخته شوند.
لذا این اتفاق که به خواستِ الله عزوجل روی داد، در نهایت به نفع مسلمانان بود. آن روز بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یارانش سخت و دشوار تمام شد. شهدا را با خود به مدینه آوردند، اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد آنها را به محل شهادتشان بازگردانند تا روز قیامت از همان مکانی برانگیخته شوند که آنجا به شهادت رسیدند. #و أرضاهم.
عایشه& از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: «آیا روزی سختتر ازاحد بر شما گذشته است؟» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بله؛ و آنگاه جریان سفرش به "طائف" را بازگو کرد. انگیزهی این سفر این بود که قریشیان (اهالی مکه) از دعوتِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم استقبال نکردند. از اینرو به طائف رفت تا پیام الله عزوجل را به آنها برساند؛ اما آنها از اهالی مکه نادانتر بودند. آنها نه تنها دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نپذیرفتند، بلکه اوباش شهرشان را بر ضدّ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برانگیختند و خود و دیگر بیخردان شهر، دو صف در دو سوی مسیر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تشکیل دادند و شروع به سنگ زدن و ناسزاگویی کردند؛ آنقدر به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سنگ زدند که پاهایش زخمی شد. بدینسان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم غمگین و دلشکسته طایف را ترک کرد و بهاصطلاح به رویِ خود رفت؛ وقتی به "قرنالثعالب" رسید، به خود آمد. ابری بر سَرَش سایه انداخت؛ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم سرش را بلند کرد و جبرئیل علیه السلام را در میانِ ابر دید. جبرئیل علیه السلام عرض کرد: فرشتهی کوهها با من است و به تو سلام میگوید. فرشتهی کوهها به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سلام کرد و گفت: «ای محمد! الله، سخنِ قومت و پاسخی را که به تو دادند، شنید. اینک مرا نزدت فرستاده است تا دربارهی آنها هرچه میخواهی به من دستور دهی؛ چه میخواهی؟ اگر بخواهی، دو کوه مکه را بر سرِ ایشان فرود میآورم». اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از روی دورنگری و بردباریاش فرمود: «(خیر؛) بلکه امیدوارم الله از نسلِ اینها کسانی پدید آورَد که فقط الله یکتا را عبادت کنند و چیزی را شریکش نسازند». همینگونه هم شد؛ الله متعال از نسل این مشرکان که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را آزردند، نسلی موحد و یکتاپرست پدید آورد که تنها او راعبادت میکنند و چیزی را شریکش نمیسازند.
از این حدیث معلوم میشود سختیهایی که در سفر طائف بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گذشت، بیش از سختیهای احد بود؛ سختیهای فراوانی بر رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم گذشت، اما ایشان شکیبایی ورزید. یکی از این سختیها، این بود که روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در سایهی کعبه، به سجده رفته بود و نماز میخواند. اگر کسی در مسجدالحرام قاتلِ پدرش را ببیند، او را نمیکُشد؛ اما یکی از بیخردانِ قریش همینکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در حالِ سجده و نماز دید، گفت: بروید و شکمبهی گوسفندی را که فلانیها کشتهاند، بیاورید و آنگاه که محمد در سجده بود، روی پُشتش بگذارید. لذا وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سجده رفت، برای اهانت به وی شکمبهی گوسفند را روی پشتش گذاشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همچنان در سجده ماند تا اینکه دخترش فاطمه& آمد و شکمبه را از روی پشت ایشان برداشت؛ آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از سجده برخاست و چون سلام داد و نمازش را تمام کرد، برای این دسته از قریشیان بددعایی نمود.
شاهدِ موضوع اینجاست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اذیت و آزار فراوانی متحمل میشد،
اما با این حال از آنها میگذشت و امیدوار بود که هدایت شوند؛ از اینرو الله
متعال او را به خواستهاش رساند و موفقیت، و فتح و پیروزی نصیبش کرد. لذا هر
انسانی باید در برابر اذیت و آزاری که به او میرسد، شکیبایی ورزد و منتظر گشایشی
از سوی الله متعال باشد؛ بهویژه هنگامی که در راه الله عزوجل اذیت و آزار میبیند. پیامبر صلی الله علیه و
آله و سلم فرموده است: «واعْلَمْ
أنّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْر، وأَنَّ الْفَرَجَ مَعَ الْکَرْب، وأَنَّ مَعَ
الْعُسرِ یُسْراً».([2]) یعنی:
«بهیقین پیروزی و موفقیت
با صبر و شکیباییست و گشایش، با تحمل رنج و سختی؛ و در کنار هر سختی، آسانیست».
***
649- وعنها قالت: ما ضرَبَ رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم شَیْئًا قَطُّ بِیَدِهِ، ولا امْرأَةً ولا خادِمًا إِلاَّ أَنْ یُجَاهِدَ فی سَبِیل اللَّه، وما نِیل مِنْهُ شیءٌ قَطُّ فَیَنتَقِمَ مِنْ صاحِبِهِ إِلاَّ أَنْ یُنتَهَکَ شَیءٌ مِن مَحَارِمِ اللَّهِ تعالى، فَیَنْتَقِمَ للَّهِ تعالى. [روایت مسلم]([3])
ترجمه: عایشه& میگوید: «رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم هرگز هیچ چیزی یا هیچ زن یا خدمتکاری را به دست خویش نزد؛ مگر زمانی که در راه الله جهاد میکرد. هیچگاه در هیچ موردی برای خود انتقام نگرفت، مگر اینکه حرمت دین الله متعال شکسته میشد که در این صورت بهخاطر الله انتقام میگرفت».
650- وعن أَنسt قال: کُنتُ أَمْشِی مَعَ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم وعلیه بُردٌ نَجْرَانِیٌّ غلِیظُ الحَاشِیةِ، فأَدرکَهُ أَعْرَابِیٌّ، فَجَبَذَهُ بِرِدَائِهِ جَبْذَةً شَدیدَةً، فَنظرتُ إلى صَفحةِ عاتِقِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم وقَد أَثَّرَتْ بِها حَاشِیةُ الرِّداءِ مِنْ شِدَّةِ جَبذَتِهِ، ثُمَّ قال: یَا مُحَمَّدُ مُرْ لِی مِن مالِ اللَّهِ الذی عِندَک. فالتَفَتَ إِلَیْه، فضحِک، ثُمَّ أَمر لَهُ بعَطَاء. [متفقٌ علیه]([4])
ترجمه: انسt میگوید: با رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم قدم میزدم و ایشان روپوشی نجرانی بر تن داشت که دارای حاشیهای ضخیم بود. صحرانشینی به ایشان رسید و روپوش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را گرفت و آن را سخت کشید؛ به گردن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نگاه کردم، اثرِ حاشیهی ردا (روپوش) را که بهشدت کشیده شده شده بود، روی گردنِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دیدم. سپس آن مرد گفت: ای محمد! دستور بده از مالِ خداوند که نزدِ توست، به من هم بدهند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نگاهی به او انداخت، تبسم کرد و دستور داد که چیزی به او ببخشند.
شرح
مؤلف/ حدیثی بدین مضمون نقل کرده که عایشه& گفته است: «رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم هرگز هیچ چیزی یا هیچ زن یا خدمتکاری را به دست خویش نزد؛ مگر زمانی که در راه الله جهاد میکرد». و این، از بزرگوارِی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود که «هیچگاه در هیچ موردی برای خود انتقام نگرفت». زیرا درباره حقوق شخصی، تصمیم با خودش بود که ببخشد یا حقش را بگیرد؛ اما اگر حرمت دین الله متعال شکسته میشد، به هیچ عنوان کوتاه نمیآمد و بهخاطر الله انتقام میگرفت. زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به هیچکس اجازه نمیداد به کاری که مایهی خشم پروردگار است، ادامه بدهد. لذا شایسته است که انسان در رابطه با مسایل شخصیِ خود، عفو و گذشت پیشه نماید؛ اما اگر حرمت دین الله شکست، کوتاه نیاید و به هیچکس اجازه ندهد که در شریعت الهی قانونشکنی کند.
یکی از احادیثی که مؤلف/ در این باب ذکر کرده، داستان صحرانشینیست که روپوشی نجرانی بر تنِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دید و آن را بهشدت کشید؛ بهگونهای که حاشیهی ضخیم روپوش، بر گردن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اثر گذاشت. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نگاهی به این مرد انداخت؛ دریافت صحرانشینیست که چیزی میخواهد. لذا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم لبخندی زد و دستور داد که چیزی به او ببخشند. حتی اخم نفرمود و چهره در هم نکشید؛ بلکه لبخند زد و دستور داد که چیزی به او ببخشند! حال اگر کسی با ما چنین برخوردی بکند، چه میکنیم؟ حداقل کتکش میزنیم. الله متعال دربارهی پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
﴿وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٖ ٤﴾ [القلم: ٤]
و بیگمان تو، بر اخلاق بزرگی قرار داری.
این از اخلاق سترگ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود که به آن مرد نگاه کرد، تبسمی فرمود و چیزی به او بخشید.
آری؛ شایسته است که انسان صبر و حوصله داشته باشد و وقتی مردم خشمگین میشود، او کوتاه بیاید. از معاویهt پرسیدند: چگونه مردم را رهبری میکنی؟ - زیرا معاویهt به حکمت و سیاست، معروف بود.- فرمود: «قید و بندِ ارتباط من با آنها مانندِ مو، باریک است؛ اگر آنها این مو را بگیرند، من در پیِ آنها میروم و اگر من، این مو را در دست داشته باشم، آنها به دنبالِ من میآیند و بدینسان این موی باریک، گسسته نمیشود». منظورش این بود که من در ارتباط با دیگران، سختگیر نیستم. و این، از حُسنِ سیاست او بود که مردم را بدینشکل رهبری مینمود؛ وقتی به او روی میآوردند، از آنها بهگرمی استقبال میکرد و وقتی میدید که به او پشت کردهاند، خود در پیِ آنان میرفت تا آنها را از دست ندهد.
لذا چه خوب است که انسان همانندِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همواره در رفتار و منشِ خویش، نرمخوی و بردبار باشد. از الله متعال درخواست میکنم که به ما رفتار، اخلاق و منش نیکو عنایت بفرماید.
***
651- وعن ابن مسعودٍt قال: کأَنِّی أَنظُرُ إلى رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یَحْکِی نَبِیًّا مِن الأَنبیاءِ صلوَاتُ اللَّهِ وَسلامُه عَلَیهم، ضَرَبَهُ قَومُهُ فَأَدْمَوْهُ، وَهُوَ یَمسَحُ الدَّمَ عَنْ وَجهِهِ، ویقول: «اللَّهُمَّ اغفِرْ لِقَومِی فَإِنَّهُم لا یَعْلَمُونَ». [متفقٌ علیه]([5])
ترجمه: ابنمسعودt میگوید: گویا اینک رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را میبینم که داستانِ یکی از پیامبران را بازگو میکند که قومش او را زده و خونآلود کرده بودند و او، خون را از صورتش پاک مینمود و میگفت: «یا الله! قومِ مرا ببخش؛ زیرا آنها نمیفهمند».
652- وعنْ أَبِی هُریرةَt أَن رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم قال: «لَیْسَ الشدیدُ بالصُّرَعةِ إِنمَّا الشدیدُ الَّذی یمْلِکُ نَفسَهُ عِنْد الْغَضَبِ». [متفقٌ علیه]([6])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «پهلوان، کسی نیست که رقیب (هماوردش) را به زمین بزند؛ پهلوان، کسیست که هنگام خشم، خودش را کنترل کند».
شرح
از دیگر احادیثی که نووی/ در باب «عفو و گذشت و رویگردانی از جاهلان» ذکر کرده، حدیثیست بدین مضمون که ابنمسعودt میگوید: گویا اینک رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را میبینم که داستانِ یکی از پیامبران را بازگو میکند که قومش او را زده و خونآلود کرده بودند و او، خون را از صورتش پاک مینمود و میگفت: «یا الله! قومِ مرا ببخش؛ زیرا آنها نمیفهمند».
این، از حلم و بردباری پیامبران و صبری بود که در برابر اذیت و آزار قومشان داشتند؛ میدانید که پیامبران اذیت و آزار فراوانی از قوم خویش دیدند. الله متعال میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ کُذِّبَتۡ رُسُلٞ مِّن قَبۡلِکَ فَصَبَرُواْ عَلَىٰ مَا کُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّىٰٓ أَتَىٰهُمۡ نَصۡرُنَاۚ﴾ [الأنعام: ٣٤]
پیش از تو نیز پیامبرانی تکذیب شدند و در برابر تکذیبِ دیگران شکیبایی نمودند و اذیت و آزار دیدند تا آنکه یاری ما به آنان رسید.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم داستان یکی از این پیامبران را بازگو نمود و فرمود: «قومش او را زدند و خونآلودش کردند و او، خون را از صورتش پاک مینمود و میگفت: یا الله! قومِ مرا ببخش؛ زیرا آنها نمیفهمند».
گویا این قوم، مسلمان بودهاند؛ و چون با پیامبرشان درگیر شدند و خونآلودش کردند، برایشان دعای آمرزش کرد؛ اگر مسلمان نبودند برای آنها دعای هدایت مینمود. اما دعای مغفرت کرد. لذا چنین بهنظر میرسد که مسلمان بودهاند. البته این پیامبر حق داشت که از حقّ خویش بگذرد؛ از اینرو دیدگاه صحیح، اینست که اگر کسی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ناسزا گفت و سپس توبه کرد، توبهاش پذیرفته میشود، اما باید اعدام گردد؛ ولی اگر کسی به الله ناسزا گفت و سپس توبه نمود، توبهاش پذیرفته میشود و نباید اعدامش کرد. این، بدین معنا نیست که جُرمِ ناسزاگویی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از ناسزاگویی به الله عزوجل بیشتر است؛ بلکه جُرم دشنام دادن به الله از دشنامگویی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بدتر و شدیدتر است؛ ولی الله متعال به ما خبر داده که از حقّ خود میگذرد و توبهی کسی را که توبه کند، میپذیرد. اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وفات کرده است و وقتی کسی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ناسزا بگوید و سپس توبه کند، الله متعال توبهاش را میپذیرد و کفری را که به سبب ناسزاگویی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مرتکب شده است، میبخشد؛ ولی از آنجا که حقّ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به قوّت خود باقیست، باید این شخص را اعدام کرد.
سپس مؤلف/ حدیثی از ابوهریرهt نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «پهلوان، کسی نیست که رقیب (هماوردش) را به زمین بزند؛ پهلوان، کسیست که هنگام خشم، خودش را کنترل کند». مردم، کسی را پهلوان میپندارند که هنگام کُشتی یا رویارویی با حریفانش، آنها را نقش زمین کند. مردم، چنین کسی را قهرمان یا پُرزور میدانند؛ ولی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بیان فرموده است که در حقیقت، چنین کسی، پهلوان نیست؛ بلکه: «پهلوان، کسیست که هنگام خشم، خویشتندار باشد». کُشتی- با پوشش و لباسِ مناسب- یکی از ورزشهای مباح است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز انجام داده است؛ چنانکه با رکانه بن یزید کشتی گرفت و شکستش داد؛ رکانه، کسی بود که هیچ کس او را در کُشتی شکست نمیداد، از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شکست خورد.
لذا پهلوان واقعی، کسیست که وقتی نفس و امیال درونی، بخواهند او را با خشم و عصبانیت، به زمین بزنند، بر خود مسلّط باشد. زیرا خشم و عصبانیت، آتشیست که شیطان در قلبِ انسان میاندازد و بدینسان خونِ انسان بهجوش میآید. اگر کسی قوی باشد، بر خود چیره میشود و اگر ضعیف باشد، نمیتواند خود را کنترل کند و چهبسا سخنی میگوید یا عملی انجام میدهد که پشیمانی بهبار میآورد. از اینرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به شخصی که از ایشان درخواست نصیحت کرد، فرمود: «خشمگین مشو». آن شخص چندین بار تقاضای نصیحت کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هر بار به او فرمود: «خشمگین مشو».([7]) زیرا همانگونه که بارها مشاهده شده است، گاه خشم، باعث میشود که انسان به خود دشنام دهد یا به دین و پروردگارش ناسزا بگوید یا همسرش را طلاق دهد یا ظرفی بشکند یا لباسش را آتش بزند؛ بسیاری از حوادث، نتیجهی خشم و غضب یا جنونِ ناشی از عصبانیت است.
از اینرو قولِ راجح اینست که: اگر انسان بهاندازهای خشمگین شود که درک نکند چه میگوید، سخنش اعتبار ندارد؛ اگر لفظِ طلاق بر زبان بیاورد، همسرش طلاق نمیشود. زیرا بهاختیار خود نبوده و طلاقی که بهاختیار نباشد، حکم طلاقِ مُکرَه (مجبور) را دارد.
([1]) صحیح بخاری، ش: 3231؛ و صحیح مسلم، ش: 1795.
([2]) روایت احمد (1/307)؛ آلبانی/ در صحیح الجامع، ش: 6806، این حدیث را صحیح دانسته است.
([3]) صحیح مسلم ش: 2328.
([4]) صحیح بخاری، ش: 3149؛ و صحیح مسلم، ش: 1057.
([5]) صحیح بخاری، ش: 3477؛ و صحیح مسلم، ش: 1792. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 37 ذکر شد.]
([6]) صحیح بخاری، ش: 6114 ؛ و صحیح مسلم، ش: 2609. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 46 ذکر شد.]
([7]) صحیح بخاری، ش: 6116. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 49 و 644 ذکر شد.]
74- باب: بردباری، تأنی و درنگ در کارها و نرمخویی
الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلۡکَٰظِمِینَ ٱلۡغَیۡظَ وَٱلۡعَافِینَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٣٤﴾
[آل عمران: ١٣٤]
کسانی که خشمشان را فرو میخورند و از خطای مردم گذشت مینمایند. و الله نیکوکاران را دوست دارد.
و میفرماید:
﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِینَ ١٩٩﴾ [الأعراف: ١٩٩]
عفو و گذشت (در پیش) بگیر و به کار نیک و پسندیده فرمان بده و از جاهلان روی بگردان.
و میفرماید:
﴿وَلَا تَسۡتَوِی ٱلۡحَسَنَةُ وَلَا ٱلسَّیِّئَةُۚ ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِی بَیۡنَکَ وَبَیۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ کَأَنَّهُۥ وَلِیٌّ حَمِیمٞ ٣٤ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٖ ٣٥﴾ [فصلت: ٣٤، ٣٥]
نیکی و بدی یکسان نیست. (بدی را) به بهترین شیوه پاسخ بده که اگر چنین کنی، ناگاه کسی که میان تو و او دشمنیست، چنان میشود که گویا دوستی صمیمی و نزدیک است. و تنها کسانی از این ویژگی برخوردار میشوند که شکیبایی ورزند و تنها کسانی چنین صفتی مییابند که بهرهی بزرگی (از نیکی و ثواب دنیا و آخرت) دارند.
و میفرماید:
﴿وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَٰلِکَ لَمِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ ٤٣﴾ [الشورى: ٤٣]
و هرکس بردباری ورزد و درگذرد، بداند که چنین رویکردی از کارهای بس بزرگ است.
شرح
مؤلف/ بابی بدین نام گشوده است: «بردباری، تأنّی و درنگ در کارها، و نرمخویی». این سه ویژگی به هم نزدیکاند.
بردباری، اینست که انسان در هنگام خشم و عصبانیت خویشتندار باشد و با اینکه تواناییِ تلافی یا مقابله به مثل را دارد، در مجازات عجله نکند؛ بلکه از حقّ خود بگذرد.
تأنّی در امور نیز به معنای درنگ و دوری از شتابزدگی در انجامِ کارهاست؛ یعنی انسان نباید قشرینگر و زودباور باشد یا پیشداوری نماید؛ بلکه باید پیش از هر قضاوتی، دقت و درنگ کند.
و اما رفق یا نرمخویی، اینست که انسان در تعامل با دیگران، بهنرمی رفتار نماید و اگر سزاوار مجازات باشند، بر آنان سخت نگیرد؛ بلکه در چنین شرایطی نیز با آنان بهنرمی رفتار کند. البته در صورتی که شایستهی این نرمی و آسانگیری باشند؛ زیرا الله سبحانه و تعالی میفرماید:
﴿ٱلزَّانِیَةُ وَٱلزَّانِی فَٱجۡلِدُواْ کُلَّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا مِاْئَةَ جَلۡدَةٖۖ وَلَا تَأۡخُذۡکُم بِهِمَا رَأۡفَةٞ فِی دِینِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ وَلۡیَشۡهَدۡ عَذَابَهُمَا طَآئِفَةٞ مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٢﴾ [النور : ٢]
هر زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید و اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، نباید در دین الله نسبت به آندو دچار دلسوزی شوید و باید در مجازاتشان تعدادی از مؤمنان حضور داشته باشند.
سپس مؤلف/ نخستین آیه را در این باب ذکر کرده است؛ این آیه که الله عزوجل میفرماید:
﴿وَٱلۡکَٰظِمِینَ ٱلۡغَیۡظَ وَٱلۡعَافِینَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٣٤﴾
[آل عمران: ١٣٤]
کسانی که خشمشان را فرو میخورند و از خطای مردم گذشت مینمایند. و الله نیکوکاران را دوست دارد.
این، از صفات پرهیزگاران میباشد که الله متعال، بهشت را برای آنان آماده کرده است.
﴿وَٱلۡکَٰظِمِینَ ٱلۡغَیۡظَ﴾: «کسانی که خشم خود را فرو میخورند». از این عبارت چنین برداشت میکنیم که خویشتنداری یا کنترل عصبانیت برایشان دشوار است، اما با این حال بر خود چیره میشوند و خشم خود را فرو میخورند. از اینرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لَیْسَ الشدیدُ بالصُّرَعةِ إِنمَّا الشدیدُ الَّذی یمْلِکُ نَفسَهُ عِنْد الْغَضَبِ».([1]) یعنی: «پهلوان، کسی نیست که رقیب (هماوردش) را به زمین بزند؛ پهلوان، کسیست که هنگام خشم، خودش را کنترل کند».
﴿وَٱلۡعَافِینَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ﴾: «و کسانی که از خطای مردم گذشت مینمایند». پیشتر در اینباره توضیح دادیم و به بیان این نکته پرداختیم که اگر میخواهیم کسی را ببخشیم، باید سزاوارِ بخشش باشد؛ یعنی نباید از آدمِ شروری که گذشت ما بر گستاخی و شرارتش میافزاید، بگذریم. لذا باید کسی را بخشید که شایستگیاش را دارد؛ زیرا الله عزوجل میفرماید:
﴿فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِ﴾ [الشورى: ٤٠]
هر کس گذشت نماید و اصلاح کند، پاداش او با الله است.
و اما دومین آیهای که مؤلف/ ذکر کرده است:
﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِینَ ١٩٩﴾ [الأعراف: ١٩٩]
عفو و گذشت (در پیش) بگیر و به کار نیک و پسندیده فرمان بده و از جاهلان روی بگردان.
الله متعال فرمود: عفو و گذشت در پیش بگیر و نفرمود: بگذر؛ بلکه فرمود: ﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ﴾. منظور از عفو در اینجا چشمپوشی از سهلانگاری و خطای دیگران است؛ زیرا مردم با یکدیگر در تعامل هستند و اگر کسی انتظار داشته باشد که مردم، با او دقیقاً بهگونهای رفتار کنند که خود میخواهد، محال است. لذا کسی که به این رهنمود قرآنی عمل میکند، اگر مردم حقش را ادا مینمایند، آن را میپذیرد و اگر حقی از او را ضایع میکنند، از آن میگذرد؛ مگر اینکه فرمانها یا محرّمات الاهی پایمال شود. این، همان رهنمودیست که الله متعال فراروی ما گذاشته و باید به اندک رفتارِ نیک دیگران در حق خود راضی باشیم و آن را بپذیریم و اگر از سایر حقوق خویش بگذریم، صاحبِ فضل و ارجمند خواهیم بود.
﴿وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ﴾: «و به کار نیک و پسندیده فرمان بده»؛ یعنی به کارهایی فرا بخوان که مردم، آن را پسندیده میدانند یا در شریعت، از آن بهنیکی یاد شده است. وقتی مردم در انجام کار نیک کوتاهی کردند یا خیر و نیکیِ خود را از تو دریغ داشتند و حقّ تو را بهجا نیاوردند، تو خود نیکی کن و در مسیرِ فرا خواندن به خیر و نیکی از پا منشین. ﴿وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِینَ ١٩٩﴾: «و از جاهلان روی بگردان». منظور از جاهل در اینجا، کسی نیست که حکم را نمیداند؛ بلکه منظور، کسیست که در عمل، جهالت میورزد؛ یعنی از روی نادانی کارِ بدی انجام میدهد، نه اینکه حکمش را نمیداند. همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّمَا ٱلتَّوۡبَةُ عَلَى ٱللَّهِ لِلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلسُّوٓءَ بِجَهَٰلَةٖ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٖ فَأُوْلَٰٓئِکَ یَتُوبُ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡ﴾ [النساء : ١٧]
پذیرش توبه از سوی الله تنها برای کسانیست که از روی نادانی کارِ بدی انجام میدهند و خیلی زود توبه میکنند؛ الله توبهی چنین کسانی را میپذیرد.
لذا منظور از جاهلان در آیهی مذکور، کسانی هستند که نسبت به حقوق دیگران جهالت میورزند و در آن، کوتاهی میکنند؛ الله عزوجل دستور میدهد از اینها روی بگردان و به آنها اهمیت نده. وقتی به آنها اهمیت ندهی، خود خسته میشوند و چهبسا بهراه میآیند؛ اما اگر با آنان به نزاع و کشمکش بپردازی یا از آنان حقّ خود را بهطور کامل مطالبه کنی، شاید بیش از پیش جهالت بورزند و از سوی آنان به نتیجهای که میخواهی نرسی و دیگر حقّ تو را ادا نکنند.
الله متعال میفرماید:
﴿وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَٰلِکَ لَمِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ ٤٣﴾ [الشورى: ٤٣]
و هرکس بردباری ورزد و درگذرد، بداند که چنین رویکردی از کارهای بس بزرگ است.
﴿صَبَرَ﴾ ، یعنی در برابر اذیت و آزار دیگران، بردباری ورزد ﴿وَغَفَرَ﴾ و درگذرد. چنین رویکردی، از کارهای بس سترگیست که نشانگر قوت ارادهی و پایداری اوست؛ بدینسان روشن میشود که چنین شخصی میتواند بر نفس خود چیره گردد. زیرا مردم از نظرِ چیرگی یا غلبه بر نفس خود چند دستهاند:
برخی از آنها هیچگاه بر نفس خود چیره نمیشوند؛ برخی هم بهسختی عنان نفس در دست میگیرند و عدهای دیگر بهسادگی نفس خود را در کنترل دارند و الله عزوجل آنها را بر ویژگیهای اخلاقی نیکی سرشته است و بهسادگی صبر و گذشت مینمایند.
لذا کسی که در برابر اذیت و آزار دیگران صبر و تحمل میکند و به اجر و پاداش الهی امیدوار است و با همین امید آنان را میبخشد، در حقیقت چنین رویکردِ نیک و سترگی از خود نشان میدهد. لذا شایستهی انسان است که صبر و تحمل، و عفو و گذشت پیشه نماید. البته همانطور که پیش تر گفتیم، بخشیدن جنایتکاران و تجاوزکاران، کارِ نیک و پسندیدهای نیست؛ زیرا عفو و گذشت، نه بهطور مطلق ستوده است و نه بهطور مطلق، نکوهیده؛ بلکه به پیامدهای آن بستگی دارد و باید دقت کرد که نتیجهاش، اصلاح باشد.
***
637- وعن ابنِ عَبَّاسٍ$ قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم لأَشَجِّ عبْدِ الْقَیْس: «إِنَّ فیکَ خَصْلَتَیْنِ یُحِبُّهُمَا اللَّه: الحِلْمُ وَالأَنَاة». [روایت مُسلم]([2])
ترجمه: ابنعباس$ میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به اشجّ عبدالقیس فرمود: «در تو دو ویژگیست که الله دوستشان دارد: بردباری و درنگ در کارها (سنجیده عمل کردن)».
638- وعن عائشة& قالت: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «إِنَّ اللهَ رفیقٌ یُحِبُّ الرِّفْقَ فِی الأَمْرِ کُلِّهِ». [متفقٌ علیه]([3])
ترجمه: عایشه& میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «الله مهربان و آسانگیر است و نرمی و ملایمت در همهی کارها را دوست دارد».
639- وعنها أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «إِنَّ اللهَ رَفِیقٌ یُحِبُّ الرِّفقَ، وَیُعْطِی على الرِّفقِ مالا یُعطی عَلى العُنفِ وَما لا یُعْطِی عَلى ما سِوَاهُ». [روایت مسلم]([4])
ترجمه: عایشه& میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «الله مهربان و آسانگیر است و نرمی و ملایمت را دوست دارد و در برابر نرمی و خوشرفتاری، پاداش یا نتایجی میدهد که در برابر خشونت و چیزهای دیگر نمیدهد».
640- وعنها أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «إِنَّ الرِّفقُ لا یَکُونُ فی شیءٍ إِلاَّ زَانَه، وَلا یُنْزَعُ مِنْ شَیءٍ إِلاَّ شَانَهُ». [روایت مسلم]([5])
ترجمه: عایشه& میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «نرمی و لطافت در هر چیزی که باشد، آن را زیبا و آراسته میسازد و از هر چیزی که جدا شود، آن را زشت و معیوب میگرداند».
شرح
مؤلف/ در ادامهی احادیث این باب، حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به اشجّ عبدالقیس فرمود: «در تو دو ویژگیست که الله دوستشان دارد: بردباری و درنگ در کارها (سنجیده عمل کردن)».
حلم یا بردباری، اینست که انسان در برابر ظلم و ستمی که بر او میرود، پایداری نماید؛ البته نه مانندِ درازگوش که هرچه با او کنند، خیالش نیست و درک نمیکند؛ بلکه متأثر میشود، اما بهخاطر بردباری و حلمی که دارد، شتابزده تلافی نمینماید. لذا اگر دریافت که تلافی یا مجازات، بهتر است، آن گاه مجازات میکند.
تأنّی یا درنگ در کارها، به معنایِ سنجیده عمل کردن و دوری از شتابزدگیست؛ یکی از مهمترین عواملِ شکست و لغزش انسان، عجله یا شتاب در کارهاست؛ چه در انتقال خبرها به دیگران باشد و چه در داوری کردن و امثال آن. برخی از مردم همینکه سخنی میشنوند، آن را در هوا میگیرند و به دیگران منتقل میکنند؛ در صورتی که در حدیث آمده است: «کَفَى بِالْمَرْءِ کَذِبًا أَنْ یُحَدِّثَ بِکُلِّ مَا سَمِعَ».([6]) یعنی: «برای دروغگو بودن شخص همین کافیست که هرچه میشنود، بازگو کند».
برخی از مردم در قضاوت، عجله میکنند؛ لذا به محضِ اینکه چیزی دربارهی کسی میشنوند، قبل از اینکه بررسی نمایند که آیا آن شخص چنین سخنی گفته یا چنین کاری انجام داده است، پیشداوری میکنند و به او اَنگِ خطا، گمراهی و امثال آن میزنند. این، درست نیست؛ بلکه درنگ و تأنی در همهی کارها، نیک و پسندیده است.
سپس مؤلف/ سه حدیث از امالمؤمنین عایشه& دربارهی نرمی و ملاطفت ذکر ذکر کرده است؛ احادیثی بدین مفهوم که الله عزوجل نرمی و ملایمت را دوست دارد و نرمی و لطافت در هر چیزی که باشد، آن را زیبا و آراسته میسازد و از هر چیزی که جدا شود، آن را زشت و معیوب میگرداند. و این، انسان را تشویق میکند که در همهی کارهایش بهنرمی عمل کند؛ با خانوادهاش، با برادرانش، با دوستانش و با همهی مردم، مهربان و نرمخو باشد. زیرا الله عزوجل مهربان و آسانگیر است و نرمی و ملاطفت را دوست دارد.
وقتی انسان با مردم بهنرمی برخورد میکند، لذت میبرد و احساسِ آرامش میکند؛ اما هنگامی که با آنها با خشونت رفتار مینماید، پشیمان میشود و میگوید: ای کاش چنین برخوردی نمیکردم؛ اما دیگر، کار از کار گذشته است. ولی اگر با نرمی و ملاطفت با آنها برخورد میکرد، از کارَش پشیمان نمیشد.
الله متعال، همگان را به کارهای نیک، سودمند و پرخیر توفیق دهد و آنها را به ارزشهای اخلاقی و منشهای نیک و پسندیده آراسته سازد.
***
641- وعن أبی هریرةt قال: بَال أَعْرَابیٌّ فی المسجِد، فَقَامَ النَّاسُ إِلَیْه لِیَقَعُوا فِیه، فقال النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم : دَعُوهُ وَأَرِیقُوا عَلى بَوْلِهِ سَجْلاً مِنْ مَاءٍ، أَوْ ذَنُوبًا مِن مَاءٍ، فَإِنَّما بُعِثتُم مُیَسِّرِینَ ولَمْ تُبْعَثُوا مُعَسِّرِینَ». [روایت بخاری]([7])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: صحرانشینی در مسجد ادرار کرد؛ مردم برخاستند تا با او برخورد کنند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «او را به حالِ خود رها کنید و یک سطل آب بر محل ادرارش بریزید؛ زیرا شما مأموریت یافتهاید که آسان بگیرید، نه سخت».
شرح
مؤلف/ در باب «بردباری، تأنّی و درنگ در کارها و نرمخویی» حدیثی بدین مضمون نقل کرده است که: ابوهریرهt میگوید: «صحرانشینی در مسجد ادرار کرد».
بیشتر بادیهنشینها، از احکام و آموزههای دینی، بیاطلاع بودند؛ زیرا در صحرا زندگی میکردند و به شترها یا گوسفندان خود مشغول بودند. از اینرو بینش و شناختِ دقیقی از دین نداشتند؛ همانگونه که الله عزوجل میفرماید:
﴿ٱلۡأَعۡرَابُ أَشَدُّ کُفۡرٗا وَنِفَاقٗا وَأَجۡدَرُ أَلَّا یَعۡلَمُواْ حُدُودَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ﴾ [التوبة: ٩٧]
کفر و نفاق بادیهنشینان شدیدتر است و به عدم آگاهی از حدودی که الله بر پیامبرش نازل نموده، سزاوارترند.
یعنی از آنجا که در صحرا و دور از مردم و محیطهای علمی و دینی بهسر میبرند، فهم و شناخت کمتری نسبت به احکامِ الهی دارند.
این صحرانشین وارد مسجد شد؛ در این میان به گوشهای از مسجد رفت و ادرار کرد. مردم تصمیم گرفتند با او برخورد کنند؛ اما رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم آنها را نهی کرد و فرمود: «او را به حالِ خود رها کنید»؛ یعنی بگذارید کارش را بکند. و افزود: «یک سطل آب بر محل ادرارش بریزید؛ زیرا شما مأموریت یافتهاید که آسان بگیرید، نه سخت».
وقتی صحرانشین کارش را تمام کرد، دلوی آب در محل ادرارش ریختند تا پاک شود. سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم آن صحرانشین را صدا زد و به او فرمود: «إِنَّ هَذِهِ الْمَسَاجِدَ لاتَصْلُحُ لِشَیْءٍ مِنْ هَذَا الْبَوْلِ وَلا الْقَذَرِ إِنَّمَا هِیَ لِذِکْرِ اللَّهِ عزوجل وَالصَّلاةِ وَقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ». یعنی: «چیزهایی مانند ادرار و نجاست شایستهی این مساجد نیست؛ بلکه این مساجد برای ذکر الله، نماز و تلاوت قرآن ساخته شدهاند».
و اما نکاتی که از این حدیث برداشت میشود:
عذر به جهل یکی از نکاتِ قابل برداشت از این حدیث است؛ یعنی برخوردی که با انسان جاهل یا ناآگاه میشود با نحوهی برخورد با عالم یا انسانِ آگاه، متفاوت است. زیرا کسی که از روی آگاهی مرتکب عملِ بدی میشود، بهمراتب بدتر است و چهبسا از روی مخالفت با حقیقت، چنین عملی انجام میدهد؛ اما کسی که نمیداند، از روی ناآگاهی عمل کرده، فکر میکند عملش ایرادی ندارد. از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم عذرِ این صحرانشین را پذیرفت و با او بهنرمی برخورد کرد.
از این حدیث درمییابیم که وقتی ناگزیر باشیم از میان بد و بدتر، یکی را انتخاب کنیم، گزینهی نخست، یعنی بد را برمیگزینیم که مفاسد کمتری دارد. چنانکه در این مورد، دو مفسده وجود داشت:
نخست: اینکه این صحرانشین به کارَش ادامه دهد و در مسجد، ادرار کند.
دوم: اینکه این صحرانشنین را بلند میکردند و نمیگذاشتند کارش را تمام کند؛ مفاسدِ این کار یا پیامدهای بدش بیشتر و شدیدتر بود:
1- برای سلامتِ وی ضرر داشت؛ زیرا خودداری از خروج ادراری که آمادهی خروج است، به مجاری ادرار آسیب میرساند و گاه باعث عفونت میشود.
2- چهبسا اگر او را بلند میکردند، با دستپاچگی برمیخاست و لباسهایش آلوده میشد و فضای بیشتری را آلوده میکرد؛ همچنین امکان داشت بدنش در برابرِ مردم نمایان شود؛ لذا باید لباسش را جمع و جور میگرفت، در نتیجه هم بدنش آلوده میشد و هم لباسش.
از اینرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن مرد را به حالِ خود رها کرد تا کارش را تمام کند و سپس دستور داد محل ادرارش را با یک سطل آب بشویند.
لذا به این قاعده پی میبریم که از میان دو مفسدهی گریزناپذیر که یکی بد و دیگری بدتر است، بد را انتخاب میکنیم. همچنین از میانِ دو مصلحت که یکی برتر است و فقط امکان انتخاب و انجامِ یکی از آنها وجود دارد، گزینهای را ترجیح میدهیم که برتر یا سودمندتر است. به عبارت دیگر، گزینهی مورد انتخاب از میانِ مفاسد گریزناپذیر، گزینهایست که مفسده یا بدیاش کمتر میباشد و گزینهی انتخابی از میان مصالح، گزینهایست که مصلحتش برتر یا بیشتر میباشد.
از دیگر نکاتی که از این حدیث برمیآید، اینست که پاک کردن مسجد، واجب کفاییست؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد که محلّ نجاست را با یک سطل آب بشویند. لذا هرکس در مسجد نجاستی دید بر او واجب است که خود آنجا را پاک کند یا به خادم مسجد و کسی که مسؤول است اطلاع دهد تا آنجا را پاک نمایند.
این حدیث، نشانگر اینست که پاک بودن محل نماز، یکی از شرایط صحت نماز است؛ لذا بر نمازگزار واجب است که بدن، لباس و محل نمازش را پاک کند؛ فرقی نمیکند که محل نمازش فرش باشد یا زمین یا هر چز دیگری؛ مهم اینست که پاک باشد.
از این حدیث درمییابیم که برای پاک شدن زمین، فقط یک شستشو کافیست و همینکه روی آن آب بریزیم، پاک میشود. البته اگر نجاست، دارای جِرم باشد، مانند مدفوع یا سرگین و امثال آن، باید ابتدا نجاست را از میان ببریم و پس از زدودن نجاست آن مکان را با آب بشوییم.
از این حدیث چنین بهنظر میرسد که برای پاک کردنِ نجاست، آب ضروریست؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «یک سطل آب بر محل ادرارش بریزید». لذا بیشتر علما بر این باورند که نجاست با چیزی غیر از آب، پاک نمیشود. البته دیدگاه صحیح، اینست که هر چیزی مانند بنزین و امثال آن که نجاست را از میان ببرد، پاککننده است و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از آن جهت دستور داد که روی آن مکان آب بریزند که آن مکان هرچه سریعتر پاک شود؛ وگرنه اگر در آن محل آب نمیریختند، با گذشت زمان و در اثر باد و تابش آفتاب، نجاست از میان میرفت و آن مکان، پاک میشد؛ لذا ریختن آب برای این بود که آنجا زودتر پاک گردد.
همچنین در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شویندهی شیمیای وجود نداشت؛ لذا برای شستشو و زدودن نجاست، چیزی جز آب در اختیار نداشتند. میدانید که اگر نجاست از میان برود، محل، پاک میشود؛ لذا فرقی نمیکند که نجاست با چه چیزی زدوده شود. از اینرو ادرار و مدفوع، با سنگ، پاک میگردد؛ یعنی با سه سنگی که انسان برای پاک کردن خود استفاده میکند.
اگر لباس زن که بلند است و روی زمین کشیده میشود، با نجاستی برخورد کند و سپس نجاست در اثر کشیده شدن بر روی زمینِ پاک، از میان برود، لباس نیز پاک میگردد. زیرا زنان، در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم لباسهای بلندی میپوشیدند که یک یا دو وجب و حتی نیم متر روزی زمین کشیده میشد؛ البته نباید لباس زن، بیش از نیم متر روزی زمین کشیده شود؛ این، وضیعت پوشش زنان در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود که پاکترین زنان دنیا بودند؛ اما اینک چه؟!
متأسفانه مسلمانان در دوران ما به گذشتگان نیک امت نگاه نمیکنند؛ بلکه از واپسین نسلهای این امت تقلید مینمایند که الله عزوجل دربارهی آنان فرموده است:
﴿فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوۡفَ یَلۡقَوۡنَ غَیًّا ٥٩﴾ [مریم: ٥٩]
آنگاه نسلی جایگزینشان شد که نماز را رها کردند و از خواستههای نفسانی پیروی نمودند؛ پس سزای گمراهی (خویش) را خواهند دید.
این به جای خود! متأسفانه مسلمانان، در پوشش و دیگر مظاهر زندگی از دشمنان خویش، یعنی از یهود و نصارا، مجوسیان و بتپرستان تقلید میکنند و برخی از زنانِ مسلمان هر روز چشم به راهِ مُدهای جدیدی هستند که رهآورد غرب است. لذا مسؤولان، وظیفه دارند از نشر مجلههایی که مروّج فرهنگ مبتذل غرب هستند، جلوگیری کنند و تدابیری جدّی بیندیشند؛ زیرا زن، خیلی احساسی و عاطفیست و از این جهت، دین و عقلِ قوی و پختهای ندارد؛ بلکه زن، آنگونه است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مَا رَأَیْتُ مِنْ نَاقِصَاتِ عَقْلٍ وَدِینٍ أَذْهَبَ لِلُبِّ الرَّجُلِ الْحَازِمِ مِنْ إِحْدَاکُنَّ».([8]) یعنی: «سراغ ندارم که هیچ ناقصِ عقل و دینی مانند شما مردانِ عاقل و پخته را فریب دهد». لذا با توجه به این ویژگیها زن به مدها و جلوههای فریبندهی غربی، فریفته میشود. از سوی دیگر، بسیاری از مردان، فقط سیمای مردانه دارند و تنها در لباس مردان هستند؛ وگرنه، در حقیقت، زن هستند و تدبیر و ادارهی زندگی آنها به دستِ زنان است و زنها بر آنها حکم میرانند. در صورتی که الله متعال میفرماید:
﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ﴾ [النساء : ٣٤]
مردان، سرپرست زنانند.
اما متأسفانه بسیاری از مردانِ امروزی، زیرِ سلطهی زنان خود هستند؛ لذا زن ادارهی زندگی را در دست دارد؛ هرطور بخواهد، لباس میپوشد و هرچه بخواهد، انجام میدهد و هیچ پروایی از مرد و سرپرست خود ندارد!
خلاصه اینکه زنان در دورهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم لباسهای بلندی میپوشیدند تا پاهایشان نمایان نشود. و در خانه نیز پوشش مناسبی داشتند؛ ابوالعباس حرانی/ میگوید: زن در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خانهاش، یعنی در حضورِ زنان یا مردانی که محرمش بودند، لباسی میپوشید که از کف دست تا قوزک پا را میپوشاند. از اینرو به نادرست بودن این پندار پی میبریم که زن، میتواند به لباسی که از ناف تا زانو را میپوشاند، بسنده نماید. چنین پنداری، اشتباه و نتیجهی کجاندیشی و برداشت نادرست از حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میباشد که فرموده است: «لا تَنْظُر الْمَرْأَة إِلَى عَوْرَة الْمَرْأَة».([9]) یعنی: «زن به عورتِ زن نگاه نکند». رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در این حدیث زنِ بیننده یا زنی را مخاطب قرار داده است که نگاه میکند، نه زنی که به او نگاه میشود و لباس پوشیده است؛ یعنی چهبسا زنی که لباس به تن دارد، برای قضای حاجت، لباسش را دربیاورد؛ و هیچ زنی حق ندارد به عورتِ همجنس خود نگاه کند. حدیث، این را میگوید؛ نه اینکه عورت زن از ناف تا زانوست. کسی که چنین پنداری دارد، فریب شیطان را خورده است؛ لذا باید ببینیم که نحوهی پوشش زنان در دورهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چگونه بوده است.
در این حدیث آمده است: «لا یَنْظُر الرَّجُلُ إِلَى عَوْرَةِ الرَّجُلِ». یعنی: «مرد نیز نباید به عورتِ مرد نگاه کند». با این حال مردها در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ازار و ردا- پیراهن و شلوار- میپوشیدند و فقط به ازار یا شلوار بسنده نمیکردند. خوب است به حدیثی در اینباره اشاره کنم؛ سهل بن سعد t میگوید: زنی، خودش را به نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عرضه کرد. مردی گفت: ای رسول خدا! او را به ازدواج من در بیاور. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از آن مرد پرسید: «آیا چیزی برای مهرش داری»؟ گفت: «تنها چیزی که دارم، ازارِ من است». چگونه میتوانست ازارش را به عنوان مهریه به آن زن بدهد؟ اگر آن را به آن زن میداد، خود چیزی برای پوشیدن نداشت و اگر خود آن را میپوشید، آن زن بدون مهر میماند! لذا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: «برو چیزی پیدا کن؛ اگر چه انگشتری آهنی باشد».([10]) اما آن مرد چیزی نیافت. بنابراین درمییابیم که آنها با اینکه مرد بودند، به وضعیت پوشش خود اهمیت میدادند و فقط به پوشاندن ناف تا زانو بسنده نمیکردند.
در هر حال، علم و دانش، به درک و فهم نیاز دارد؛ برای دستیابی به چنین بینشی باید به وضعیت صحابهy و فهم آنها نگاه کنیم و ببینیم که آنها دین را چگونه فهمیدند و چگونه اجرایش کردند. اینک بیشترِ کافران در کشورهای غربی سینهها و رانهای خود را میپوشانند. لذا هیچکس از این حدیث برداشت نمیکند که زن فقط باید از ناف تا زانو را بپوشاند و برهنه کردن سایر قسمتهای بدنش ایرادی ندارد!
به اصل موضوع باز میگردیم؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قسمتِ پایینیِ لباس زن را که روی زمین کشیده میشود و با نجاستی برخورد میکند وباز روی زمینِ پاک کشیده میگردد، پاک دانسته است؛ لذا در مییابیم که اگر آب یا هر چیزِ دیگری، نجاستِ را از چیزی زایل کند، آن چیز، پاک میشود.
نکتهی دیگری که داستان این صحرانشین از آن خبر میدهد، خوشخلقی و نرمخویی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است که چه زیبا و با ملاطفت با صحرانشین سخن گفت؛ این، همان چیزیست که باید در دعوت به سوی الله و امر به معروف و نهی از منکر رعایت کنیم؛ یعنی رفتارِ نرم و نیکی با مخاطبان خود داشته باشیم. زیرا انسان در نتیجهی نرمی و ملاطفت به نتایجی میرسد که با خشونت و سرسختی به آن دست نمییابد. شاید اگر برخورد تند و شدیدی با مخاطبان خود داشته باشیم، دعوت یا سخنِ ما را نپذیرند و بلکه در برابر ما بایستند و واکنش منفی از خود نشان دهند و بهخاطر برخوردِ تند ما، شریعت را رد کنند. و بر عکس، اگر برخورد نیکی با آنها داشته باشیم، انتظار میرود حقیقت را بپذیرند.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در این حدیث از برانگیخته شدن یا مأموریت این امت خبر داد؛ لذا بر این امت واجب است که به مسؤولیتش در قبالِ دعوت به سوی دین عمل کند. یعنی هر یک از افراد امت باید خود را مأمور یا فرستادهای برای تبلیغ شریعت بداند؛ از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لِیُبلِّغِ الشَّاهِدُ مِنکم الْغَائِب».([11]) یعنی: «هرکس حضور دارد، باید (این سخنان را) به کسی که غایب است، برساند». و ما، امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستیم و باید شریعت را به سایرِ مردم برسانیم. از اینرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «فَإِنَّما بُعِثتُم مُیَسِّرِینَ ولَمْ تُبْعَثُوا مُعَسِّرِینَ». یعنی: «شما مأموریت یافتهاید که آسان بگیرید، نه سخت».
در حدیث آمده است: وقتی صحرانشین کارش را تمام کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم صدایش زد و به نرمی و ملایمت به او فرمود: «إِنَّ هَذِهِ الْمَسَاجِدَ لاتَصْلُحُ لِشَیْءٍ مِنْ هَذَا الْبَوْلِ وَلا الْقَذَرِ إِنَّمَا هِیَ لِذِکْرِ اللَّهِ عزوجل وَالصَّلاةِ وَقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ».([12]) یعنی: «چیزهایی مانند ادرار و نجاست شایستهی این مساجد نیست؛ بلکه این مساجد برای ذکر الله، نماز و تلاوت قرآن ساخته شدهاند». آن صحرانشین، گفت: «خدایا! من و محمد را مشمول رحمت خویش بگردان». ای کاش تا همینجا دعا میکرد و ساکت میشد؛ اما از آنجا که صحابهy او را سرزنش کرده بودند و گمان میکرد که رحمت، گنجایش همه را نخواهد داشت، در ادامهی دعایش چنین گفت: «و کسی دیگر را با ما مشمول این رحمت مگردان». لذا رحمتِ گستردهی الهی را تنگ و محدود دانست؛ زیرا جاهل بود و جاهل، حکمِ خودش را دارد.
نتیجه اینکه باید در دعوت و در امر به معروف و نهی از منکر، با نرمی و ملاطفت رفتار نماییم؛ امتحان و تجربه کنید تا ببینید چه روشی بهتر است. البته ما علمِ یقین داریم که نرمی و ملایمت بهتر میباشد؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم اینگونه فرموده است و ما از روش و رهنمودِ او پیروی میکنیم.
***
642- وَعَنْ أَنسٍt عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «یسِّرُوا وَلا تُعَسِّروا، وَبَشِّرُوا وَلا تُنَفِّرُوا». [متفقٌ علیه]([13])
ترجمه: انسt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «(بر خود و دیگران) آسان بگیرید و سخت نگیرید؛ مژده دهید و بیزار نکنید».
شرح
نووی/ این حدیث را در باب «بردباری، تأنی و درنگ در کارها و نرمخویی» ذکر کرده است. انس بن مالکt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آسان بگیرید و سخت نگیرید؛ مژده دهید و بیزار نکنید». در این حدیث چهار جمله آمده است:
«آسان بگیرید»؛ یعنی مسیرها یا روشهای آسان را در پیش بگیرید؛ چه در رفتارها و اعمالِ شخصی و چه در تعامل با دیگران. روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این بود که هرگاه دو گزینه فرارویش قرار میگرفت، گزینهی آسانتر را انتخاب میکرد؛ البته در صورتی که گناه و معصیت نبود. و اگر گناه و معصیت بود، رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بیش از همهی مردم از آن دوری میکرد.
لذا شما نیز در تمام شرایط در عبادتها و در تعامل با مردم، بلکه در همه چیز، آسانترین گزینهها را انتخاب کنید؛ زیرا الله متعال برای ما آسانی میخواهد و این، همان چیزیست که ما باید در همه حال رعایت کنیم. الله عزوجل میفرماید:
﴿یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ ٱلۡعُسۡرَ﴾ [البقرة: ١٨٥]
الله برای شما آسانی میخواهد، نه سختی و دشواری.
به عنوان مثال: اگر دو راه برای رفتن به مسجد دارید که یکی از راهها سخت و دشوار است- مثلاً پُر از سنگ و خار میباشد- و دیگری، آسان، بهتر است از راهِ آسان بروید. همچنین زمستان است و میخواهید وضو بگیرید؛ هم به آبِ گرم دسترسی دارید و هم به آب سرد؛ خُب بهتر است با آب گرم وضو بگیرید. و همینطور حج؛ اگر این امکان برای شما وجود دارد که با ماشین به حج بروید یا با هواپیما، و رفتن با هواپیما آسانتر میباشد، بهتر است با هواپیما بروید.
خلاصه اینکه در هر عملی، روشِ آسانتر برتر است؛ البته بهشرطی که معصیت نباشد. زیرا امالمؤمنین عایشه& میگوید: هرگاه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در میانِ دو کار قرار میگرفت، کارِ سادهتر را انتخاب میکرد؛ البته بهشرطی که گناه نبود.
اما اگر انجام یک عبادت، فقط با تحمل مشقت و سختی ممکن باشد، روشن است که اجر و ثوابِ آن بیشتر خواهد بود؛ مثلاً کامل کردن وضو در سختیها، کفارهی گناهان و مایهی رفع درجات است. اما اگر برای انسان این امکان وجود داشته باشد که روش یا عملی آسان را برگزیند و روش سخت را ترجیح دهد، در حقیقت افضل را ترک کرده است؛ زیرا افضل، انتخابِ روشِ آسانتر میباشد. مانندِ روزه که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم دربارهاش فرموده است: «لا یَزَالُ النَّاسُ بِخَیْرٍ مَا عَجَّلُوا الْفِطْرَ»؛ یعنی: «مردم در خیر و نیکی بهسر میبرند تا زمانی که در افطار کردن عجله کنند» یا بلافاصله پس از غروب آفتاب افطار نمایند. و در حدیثی دیگر آمده است: «وأَخَّرُوا السُّحُورَ»؛([14]) یعنی: «و خوردن سحری را تا پایان وقت سحر بهتأخیر بیندازند». چرا؟ برای اینکه اگر به جای تعجیل در خوردنِ سحری، آن را بهتأخیر بیندازیم، توان و نیروی بیشتری در روز خواهیم داشت؛ همچنین اگر افطار کردن را بهتأخیر نیندازیم و بلافاصله پس از غروب آفتاب افطار کنیم، برای ما آسانتر خواهد بود؛ بهویژه در روزهای گرم و طولانیِ تابستان.
لذا شواهد و دلایل فراوانی وجود دارد که نشان میدهد اعمال و روشهای آسانتر، برتر است. لذا بر خود آسان بگیرید.
«و سخت نگیرید»؛ یعنی در عبادتها و نیز در تعامل با دیگران، روشهای سخت را انتخاب نکنید؛ زیرا از سختگیری نهی شده است. باری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مردی را دید که در آفتاب ایستاده بود؛ علتش را پرسید. در پاسخِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفتند: ای رسولخدا! او روزه دارد و نذر کرده که روزه بگیرد و زیرِ آفتاب بایستد. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم آن مرد را از این کار نهی کرد و فرمود: «در آفتاب نایست».([15])
«مژده دهید». یعنی هرگاه عملِ نیکی انجام دادید، به خود نوید دهید که اگر در آن تقوا داشتهاید، از شما پذیرفته خواهد شد و دربارهی دیگران نیز به همین شکل عمل کنید. یعنی اگر عمل نیکی انجام دادند، به آنها مژده دهید که چنانچه تقوا داشته باشند، الله متعال عملشان را میپذیرد. و تقوا شرطی اساسی برای پذیرش اعمال است؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِینَ ٢٧﴾ [المائدة: ٢٧]
الله، تنها از پرهیزگاران، میپذیرد.
اگر دعا کردید و الله را خواندید، به خود نوید دهید که الله، دعایتان را میپذیرد؛ زیرا الله عزوجل میفرماید:
﴿وَقَالَ رَبُّکُمُ ٱدۡعُونِیٓ أَسۡتَجِبۡ لَکُمۡۚ﴾ [غافر: ٦٠]
و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیرم.
از اینرو یکی از بزرگان سلف گفته است: هرکس توفیق دعا پیدا کرد، پس او را به پذیرش دعایش مژده باد؛ زیرا الله عزوجل میفرماید: ﴿وَقَالَ رَبُّکُمُ ٱدۡعُونِیٓ أَسۡتَجِبۡ لَکُمۡۚ﴾: «و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیرم».
و اینکه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فالِ بد زدن را
ناپسند میدانست و به فال نیک گرفتن را میپسندید، این موضوع را تأیید میکند؛
زیرا اگر انسان کاری را به فالِ نیک بگیرد، با نشاط و نیروی بیشتری آن را انجام
میدهد و به نتایج خوبی دست مییابد؛ اما اگر فالِ بد بزند، دستش به کار نمیرود؛
تازه اگر کار را شروع کند، با بیرغبتی به انجامِ آن میپردازد. لذا به خود و
دیگران نوید دهید؛ اگر کسی نزدتان آمد وگفت: «چنین و چنان کردهام» و نگران بود،
به او نویدِ خیر دهید و او را شادمان کنید تا نگرانیاش برطرف شود. بهویژه هنگامی
که به عیادت بیمار میروید، به او بگویید: هیچ وضعیتی ثابت نمیماند؛ خوشحال باش
که انشاءالله بهبود مییابی؛ انسان باید صبر کند و به پاداش الهی امیدوار باشد.
همچنین سخنان امیدوارکنندهای به او بگویید؛ مثلاً به او بگویید: امروز رنگ و
رویِ بهتری داری. زیرا با گفتن چنین سخنانی او را خوشحال میکنید. لذا همیشه در
رابطه با خود و دیگران به همین شکل عمل کنید و بدینسان
شادی را به خود و دیگران هدیه نمایید.
«و بیزار نکنید»؛ یعنی مردم را از کارهای نیک و راههای سالم و شایسته بیزار و گریزان نگردانید؛ بلکه آنها را به کارهای نیک و راههای شایسته تشویق نمایید. بهگونهای عمل نکنید که نسبت به عبادت بیرغبت شوند؛ مثلا! امام جماعت نباید نماز را از حدّ سنت، طولانیتر کند. چنانکه معاذ بن جبلt نماز عشا را با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میخواند و سپس نزدِ قومش میرفت و همین نماز را برای آنان امامت میداد. باری معاذt نماز را خیلی طولانی خواند؛ لذا مردی نمازش را تنهایی بهجا آورد. و این باعث شد که به این مرد، اَنگِ نفاق بزنند و بگویند: منافق شده است. آن مرد برای شکایت نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت. لذا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به معاذt فرمود: «أَفَتَّانٌ أَنْتَ یَا مُعَاذُ؟»([16]) یعنی: «ای معاذ! آیا مردم را در فتنه میاندازی؟»
شخصِ دیگری نیز پیشنماز میشد و نماز را طولانی میکرد؛ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ مِنْکُمْ مُنَفِّرِینَ فَأَیّکُمْ صَلَّى بِالنَّاسِ فَلْیُخَفِّفْ».([17]) یعنی: «هرکس از شما پیشنمازِ مردم شد، نماز را کوتاه بخواند».
لذا گریزان کردن مردم از عبادت، کارِ ناپسندیست؛ از اینرو هیچگاه کسی را از عبادت نرانید؛ بلکه با آنان بهنرمی رفتار کنید و بر آنها آسان بگیرید. وقتی آنها را به سوی الله عزوجل فرا میخوانید، بهگونهای دعوت دهید که متنفر و بیزار نشوند؛ به هیچکس نگویید: تو، آدمِ خطاکاری هستی؛ فلانی! تو معصیت کردهای؛ یا این ویژگیِ بد در توست. چنین عبارتهایی آنها را گریزان میگرداند و باعث میشود که بیش از پیش در گناه و معصیت غوطهور شوند. پس آنها را به نیکی و به نرمی دعوت دهید تا با شما اُنس بگیرند و سخن و دعوتِ شما را دریابند. اگر چنین رویکردی داشته باشید، به رهنمود رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم عمل کردهاید که فرموده است: «مژده دهید و بیزار نکنید».
لذا ای برادرِ مسلمان، این حدیث را سرمایهات قرار بده و بر همین اساس به سوی پروردگارت گام بردار و در این مسیر حرکت کن و با این سرمایه و اصلِ بزرگ با بندگان الاهی همراه شو؛ بهیقین خیر و نیکی فراوانی خواهی یافت.
***
643- وعن جریر بن عبد اللَّهt قال: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یقُول: «مَنْ یُحْرَمِ الرِّفْقَ یُحْرَمِ الخیْرَ کُلَّهُ». [روایت مسلم]([18])
ترجمه: جریر بن عبداللهt میگوید: از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: «هرکس از نرمخویی محروم شود، از همهی نیکیها محروم میگردد».
644- وعنْ أَبِی هُریْرَةَt أَنَّ رَجُلاً قَالَ للنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم : أوْصِنی، قال: «لا تَغضَبْ». فَردَّدَ مِراراً قَال: «لا تَغْضَبْ». [روایت بخاری]([19])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: شخصی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت: مرا نصیحت کن. فرمود: «خشمگین مشو». او چندین بار درخواست نصیحت کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «خشمگین مشو».
شرح
مؤلف/
حدیثی بدین مضمون ذکر کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «هرکس از نرمخویی
محروم شود، از همهی نیکیها محروم میگردد». یعنی اگر انسان در هر یک از کارهای
شخصی و نیز در تعامل با دیگران مدارا نکند و از نرمی و ملایمت محروم شود، از تمام
خوبیهای آن کار محروم میگردد؛ به عبارت دیگر اگر سختگیری نماید و با شدت عمل کند، از
خیر و نیکیِ عملش محروم میشود. تجربه نیز این را ثابت کرده است؛ وقتی انسان، کاری
را با خشونت یا شدت انجام میدهد، به نتیجهی مطلوب نمیرسد؛ اما اگر با صبر و
حوصله و نرمی و مدارا به کاری بپردازد، به خیر و نیکیِ فراوانی دست مییابد. لذا
هرکس خواهان خیر و نیکیست، باید همواره نرمخو
باشد و مدارا کند تا خیر و نیکی یا نتایج مطلوبی بهدست
آورَد.
و اما حدیث ابوهریرهt؛ در این حدیث آمده است: شخصی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت: مرا نصیحت کن. فرمود: «خشمگین مشو». او چندین بار درخواست نصیحت کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «خشمگین مشو». یعنی زودخشم نباش که به اندک چیزی برافروخته و عصبانی شوی؛ بلکه صبر و حوصله داشته باش. زیرا خشم و عصبانیت، اخگریست که شیطان در قلبِ انسان میاندازد تا خونَش را بهجوش آورَد. در نتیجه رگهای گردن انسان بلند میشود و چشمانش سُرخ میگردد و باعث میشود که انسان، منفعلانه کاری انجام دهد که بعد، پشیمان گردد.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بیآنکه این مرد را به تقوای الهی یا نماز یا روزه سفارش نماید، به پرهیز از خشم و عصبانیت سفارش فرمود؛ زیرا این سفارش، مطابقِ نیاز و وضعیتِ آن مرد بود. چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هر کسی را مطابق وضعیت یا نیازش ارشاد میکرد. به عنوان مثال به ابوهریرهt سفارش نمود که سه روز در ماه روزه بگیرد و پیش از خواب، نماز وترش را بخواند؛ به ابودرداءt نیز همین سفارش را کرد، اما به این مرد چندین بار فرمود: «خشمگین مشو». زیرا او را خوب میشناخت و میدانست که آدمِ زودخشمیست؛ لذا فرمود: «خشمگین مشو».
آنگونه که بارها مشاهده شده است، گاه خشم، انسان را به گفتنِ کلمهای کفرآمیز یا طلاق دادن همسرش یا کتک زدن مادرش یا نافرمانی از پدرش وادار میکند؛ لذا انسان همینکه سرد میشود و خشمش فرو مینشیند، از کردهاش پشیمان میگردد. از اینرو بسیارند کسانی که میپرسند: عصبانی بودم و همسرم را سهطلاقه کردم. چنین سؤالهایی زیاد مطرح میشود. لذا هیچگاه خشمگین نشوید؛ بلکه از خشم و عصبانیت بپرهیزید؛ زیرا خشم و عصبانیت، بهاندازهای انسان را متأثر و دگرگون میکند که گاه او را تا حدِّ جنون پیش میبرد.
از اینرو برخی از علما گفتهاند: اگر انسان بهاندازهای
خشمگین شود که درک نکند چه میگوید، سخنش اعتبار ندارد؛ اگر لفظِ طلاق بر زبان
بیاورد، همسرش طلاق نمیشود. و اگر دعا کند، دعایش بیاعتبار و قابل قبول نیست؛
زیرا از روی
درک
و آگاهی سخن گفته است.
645- وعن أبی یعلَى شدَّاد بن أَوسٍt عَن رسولِ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم قال: «إِنَّ اللهَ کَتَبَ الإِحسَان عَلى کُلِّ شَیءٍ، فإِذا قَتلتُم فَأَحسِنُوا القِتْلَةَ وَإِذَا ذَبحْتُم فَأَحْسِنُوا الذِّبْحَةَ ولیُحِدَّ أَحَدُکُم شَفْرتَهُ وَلیُرِحْ ذَبیحَتَهُ». [روایت مسلم]([20])
ترجمه: ابویعلی، شداد بن اوسt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «الله، نیکی و احسان را در هر کاری، لازم قرار داده است؛ لذا وقتی- کافری ستیزهگر یا مجرمی را بهقصاص یا جانوری موذی را- میکُشید، خوب بکُشید و هنگامی که حیوانی را ذبح میکنید، خوب ذبح نمایید و هر یک از شما باید چاقویش را تیز کند و حیوانی را که میخواهد ذبح نماید، زود راحت کند».
646- وعن عائشة رضی اللَّه عنها قالت: مَا خُیِّر رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم بَینَ أَمْرینِ قَطُّ إِلاَّ أَخَذَ أَیْسَرَهُمَا، مَا لَم یَکُن إِثْمًا، فإنْ کانَ إِثْمَا کَانَ أَبْعَدَ النَّاسِ مِنْهُ. وَمَا انْتَقَمَ رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم لِنَفْسِهِ فِی شَیءٍ قَطُّ، إِلاَّ أَن تُنتَهَکَ حُرْمَةُ اللَّه، فَینتَقِم لِلَّهِ تعالى. [متفقٌ علیه]([21])
ترجمه: عایشه& میگوید: هرگاه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در میان دو گزینه مخیَّر میشد، آسانترین آنها را انتخاب میکرد، در صورتی که گناه نبود؛ و اگر گناه بود، بیش از همهی مردم از آن دوری میجست. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم هیچگاه در هیچ موردی برای خود انتقام نگرفت، مگر اینکه حرمت دین الله شکسته میشد که در این صورت بهخاطر الله انتقام میگرفت.
647- وعن ابن مسعودt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «أَلا أُخْبرُکُمْ بِمَنْ یَحْرُمُ عَلى النَّارِ أَوْ بِمَنْ تَحْرُمُ عَلَیْهِ النَّار؟ تَحْرُمُ على کُلِّ قَرِیبٍ هَیِّنٍ لیِّنٍ سَهْلٍ». [ترمذی روایتش کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([22])
ترجمه: اینمسعودt میگوید: «رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا به شما از کسی خبر بدهم که بر آتش دوزخ حرام است یا از کسی که آتش دوزخ بر او حرام میباشد؟ آتش دوزخ بر هر مسلمانِ خوشبرخورد، باوقار، نرمخو و آسانگیر حرام است».
شرح
مؤلف/ در ادامهی احادیثِ این باب، حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که: ابویعلی، شدّاد بن اوسt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «الله، نیکی و احسان را در هر کاری، لازم قرار داده است؛ لذا وقتی - کافری ستیزهگر یا مجرمی را بهقصاص یا حیوانی موذی را- میکُشید، خوب بکُشید و هنگامی که حیوانی را ذبح میکنید، خوب ذبح نمایید».
ذبح و نحر، در رابطه با حیوانات حلالگوشت یا موجودات زندهایست که گوشتِ آنها حلال میباشد؛ شتر را نَحر میکنند و سایر حیوانات حلالگوشت را سر میبُرند. نحر در پایینِ گردن که متصل به سینه است، صورت میگیرد و ذبح در قسمتِ بالای گردن که به سر متصل میباشد. در ذبح و نحر، بریدن دو شاهرگِ اصلی ضروریست؛ یعنی همان دو رگی که خون را به تمام بدن میرسانند. زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «مَا أَنْهَرَ الدَّمَ وَذُکِرَ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ فَکُلُوا».([23]) یعنی: «هر چیزی که با آلتِ بُرندهای ذبح گردد که خون را جاری میکند و نامِ الله بر آن گرفته شود، حلال است؛ پس از آن بخورید». خون، فقط با بریدن دو شاهرگ جاری میگردد. لذا شرط حلال بودنِ حیوان ذبحشده یا حیوان نحرشده، بریدنِ دو شاهرگ است؛ اما بریدنِ حلقوم، یعنی مجرای تنفس و بریدن مِری، یعنی مجرای غذا، شرط نیست؛ البته بهتر است که هر دو بریده شوند.
اما قتل در رابطه با موجوداتیست که به کشتنِ آنها امر شده یا کشتن آنها جایز است، اما خوردن آنها جایز نیست. از جانورانی که به کشتنِ آنها امر شده، میتوانیم به موش، عقرب، مار و سگِ گازگیر اشاره کنیم؛ چنانکه کشتن جانوران موذی، جایز است.
علما قاعدهای دارند که میگوید: شریعت به کشتن هر موجودی که طبعاً موذیست، دستور داده است؛ و هر جانوری که طبیعتاً موذی نیست، اما اسباب زحمت و اذیت میشود، میتوان او را کُشت. البته مورد دوم مشروط به اینست که باعث زحمت و اذیت شود؛ یعنی اگر موجودی مثل مورچه که در اصل آزاردهنده نیست، در خانه لانه کند و خانه را خراب نماید، کشتنش درست است؛ اگرچه در اصل، از کشتن مورچه و امثال آن نهی شده است؛ ولی اگر برای رفع این مشکل، راهی جز کشتنش نباشد، میتوان آن را کُشت. و همینطور هر حشره یا موجود دیگری چون مورچه که در اصل، آزاردهنده نیست.
کشتنِ موش مستحب است. لذا اگر میخواهید موشی را بکشید، خوب بکشید؛ یعنی او را با چیزی بکشید که زود بمیرد و اذیت نشود. برخی از مردم، برای کشتن موشهای خانگی از چسبِ مخصوص استفاده میکنند؛ بدینسان که موش به این چسب، میچسبد و در اثر تشنگی و گرسنگی میمیرد؛ این، یکی از نمونههای نادرست در کشتن موش و دیگر جانوران موذیست و جایز نمیباشد؛ مگر اینکه مرتّب سر بزنید تا موش یا هر جانوری را که به دامِ این چسب افتاده است، بگیرید و آن را بکشید. اما اگر جانور بیچاره را دو یا سه روز در این چسب رها کنید تا از تشنگی و گرسنگی بمیرد، بیم آن میرود که به سبب این کارِ ناجایز، با آتش دوزخ مجازات شوید؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «دخَلَت النَّارَ امْرَأَةٌ فِی هِرَّةٍ حَبَسَتْهَا حتَّی مَاتَتْ فَلاَ هِیَ أطَعَمَتْهَا، وَلاَ هِیَ أرْسَلَتْهَا تأکُل مِنْ خَشَاشِ الأرْضِ».([24]) یعنی: «زنی بهخاطر یک گربه به دوزخ رفت؛ زیرا گربه را زندانی نمود و به او غذا نداد و آزادش نکرد که از جانوران زمین شکار کند و بخورد؛ در نتیجه مُرد».
لذا اگر کشتنِ چیزی جایز یا پسندیده بود، آن را با چیزی بکشید که زود بمیرد و اذیت نشود؛ از جمله مارمولک که به آن چلپاسه نیز میگویند. چلپاسه را بکشید، اما سعی کنید بهگونهای بکشید که زود بمیرد.
همچنین وقتی میخواهید کسی را به قصاص بکشید، به همین شکل عمل کنید؛ البته ناگفته نماند که قاتل، به همان شکلی قصاص میشود که مقتول را بهقتل رسانده است. زیرا یک یهودی برای دستبرد زدن به زیورآلات یک زن، او را گرفت، سرش را روی یک سنگ گذاشت و با سنگی دیگر سرش را کوبید و او را کُشت. وقتی به سراغ زن رفتند، هنوز جان داشت؛ از او پرسیدند: چه کسی تو را به این وضع انداخته است؟ و چون آن یهودی را نام بردند، با سرش اشاره کرد؛ یعنی تأیید نمود که فلانیهودی مرا بهقتل رسانده است. یهودی را دستگیر کردند؛ او نیز به قتل، اعتراف کرد. به دستورِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این یهودی را به همین شکل قصاص کردند؛ زیرا الله عزوجل میفرماید:
﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَیۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡ﴾
[البقرة: ١٩٤]([25])
بنابراین کسی که به شما تجاوز و تعدی کند، شما نیز همانطور که به شما تعدی کرده، به او تعدی (یعنی قصاص) نمایید.
اما برای اعدامِ راهزنی که مرتکب قتل شده است، از شمشیر استفاده میکنند؛ مگر اینکه مقتولان خود را مُثله کرده باشد که به همان شکل، قصاص میگردد.
شاید این پرسش مطرح شود که دربارهی زناکارِ متأهلی که سنگسار میشود، چه میگویید؟ زیرا این عمل، رنجآور و سخت نیست؟ لذا آیا سنگسار کردن، با حدیث مذکور مغایرت ندارد؟
پاسخ: خیر؛ هیچ مغایرتی ندارد؛ زیرا:
اول: اینکه منظور از احسان و نیکی در قتل، اینست که مطابقِ شریعت باشد؛ لذا سنگسار کردن، خود نوعی احسان و نیکی در نحوهی کشتن است. چون مطابقِ شریعت میباشد.
دوم: اینکه سنگسار کردن، حکمی مستثناست که مبتنی بر سنت صحیح است و بلکه از آیهای که الفاظ آن منسوخ شد و حکمش باقی ماند، ثابت شده و بهروشنی در سنت آمده است.
لذا زناکارِ متأهل، یعنی کسی که زن دارد و با زنش نزدیکی کرده است، در صورتی که مرتکب زنا شود، سنگسار میگردد؛ بدینسان که سنگهایی به اندازهی تخممرغ یا خرما و کمی بزرگتر از خرما او را میزنند تا بمیرد؛ البته قسمتهایی از بدنش را هدف میگیرند که زود نمیرد؛ مثلاً بر پشت و شکمش میزنند. ناگفته نماند که رعایت این نکته، واجب است؛ زیرا همهی بدنش از این عملِ زشت لذت برده و باید این مجازات، به همهی بدنش برسد و این، از حکمت الله عزوجل میباشد.
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «و هر یک از شما باید چاقویش را تیز کند و حیوانی را که میخواهد ذبح نماید، زود راحت کند».
لذا رعایت دو نکته در ذبح، ضروریست: تیز کردن چاقو و راحت کردن حیوان با ذبحِ سریع. یعنی باید چاقو را با قوت بر روی گردن بگذاریم و با قوت بکشیم تا حیوان، زودتر راحت شود. برخی از مردم، یک بار چاقو را روی گردنِ حیوان میکشند و شاهرگها، مری و حلقوم حیوان را در یک مرحله میبُرند؛ زیرا چاقو را با قوت میگیرند و چاقو نیز تیز و برنده است. در نتیجه حیوان اذیت نمیشود.
همچنین برای این منظور، پای خود را روی گردن حیوان بگذارید و سَرَش را با دست چپ خود بگیرید و با دست راست، ذبحش کنید؛ در این حالت، حیوان به سمتِ چپ خوابیده است؛ دستها و پاهایش را آزاد بگذارید تا بهآسانی حرکت کنند. زیرا اگر دست و پایش را بگیرید، فشارِ زیادی بر او وارد میشود و اگر دستها و پاهایش را آزاد بگذارید، برایش بهتر و آسانتر است و خونِ بیشتری از او در نتیجهی حرکت دست و پا خارج میشود و هرچه خون بیشتری خارج گردد، بهتر است.
برخی از مردم دست چپِ حیوان را میگیرند و آن را به گردنش میپیچند و دست دیگر و دو پایش را گرفته، پای خود را روی آن میگذارند تا حرکت نکند. این، بر خلافِ سنت است. سنت، اینست که پای خود را روی گردنش قرار دهید و دستها و پاهایش را آزاد بگذارید تا حرکت کند. زیرا هم برای حیوان، بهتر و آسانتر است و هم خونِ بیشتری از او خارج میشود.
شاهدِ موضوع از این حدیث، اینست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «الله، نیکی و احسان را در هر کاری، لازم قرار داده است؛ لذا وقتی- کافری ستیزهگر یا مجرمی را بهقصاص یا جانوری موذی را- میکُشید، خوب بکُشید و هنگامی که حیوانی را ذبح میکنید، خوب ذبح نمایید». و این، از نرمی و ملاطفت است.
ناگفته نماند بر کسی که در نتیجهی مجازات شرعی، مانند حدّ زنا یا بهقصاص کشته میشود، نماز میخوانند و مانندِ سایر مسلمانان برایش دعای رحمت و آمرزش میکنند؛ امید است که الله او را ببخشد و مشمول رحمتش بگرداند.
اما برای کسی که کافر و مرتد میشود، نه دعای رحمت میکنند، نه او را غسل میدهند و نه با سایر مسلمانان به خاک میسپارند؛ مثلاً آدمِ بینماز را که کافر و مرتد است، میکشند و غسلش نمیدهند، او را کفن نمیکنند، بر او نماز نمیخوانند و در قبرستان مسلمانان نیز دفنش نمیکنند؛ و هرکس برای بینماز دعای رحمت کند، گنهکار میباشد و به روشِ مؤمنان عمل نکرده است؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن یَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِکِینَ وَلَوۡ کَانُوٓاْ أُوْلِی قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ ١١٣﴾ [التوبة: ١١٣]
برای پیامبر و مؤمنان روا نیست که برای مشرکان، پس از آنکه برایشان روشن شد که آنان دوزخیاند، آمرزش بخواهند؛ هرچند خویشاوند باشند.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 6114؛ و صحیح مسلم، ش: 2609.
([2]) صحیح مسلم، ش: 17.
([3]) صحیح بخاری، ش: 6927؛ و صحیح مسلم، ش: 2165.
([4]) صحیح مسلم، ش: 2593.
([5]) صحیح مسلم، ش:2594.
([6]) مسلم در مقدمهی صحیح خود؛ و ابوداود، ش: 4992.
([7]) صحیح بخاری، ش: 220.
([8]) بخاری، ش: (304، 1462).
([9]) ابنماجه، ش: 661؛ آلبانی/ در غایة المرام، ش: 185، ریاضالصالحین، ش: 1635، و إرواء الغلیل، ش: 1808 این حدیث را صحیح دانسته است.
([10]) صحیح بخاری، ش: (5029، 5030، 5087 و...)؛ و مسلم، ش: 1425.
([11]) صحیح بخاری، در چندین مورد، از جمله: (67، 105، 4406) و صحیح مسلم، ش: 1679.
([12]) صحیح مسلم، ش: 2850.
([13]) صحیح بخاری، ش: 69؛ و صحیح مسلم، ش: 1734.
([14]) بخاری، ش: 1957؛ و مسلم، ش: 1098؛ هر دو، یک حدیث است.
([15]) ر.ک: بخاری، ش: 6704.
([16]) بخاری، ش: (705، 6106)؛ و مسلم، ش: 465.
([17]) بخاری، ش: (702، 704، 6110، 7159)؛ و مسلم، ش: 466.
([18]) صحیح مسلم، ش: 2592.
([19]) صحیح بخاری، ش: 6116. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 49 ذکر شد.]
([20]) صحیح مسلم، ش: 1955.
([21]) صحیح بخاری، ش: 3560؛ و صحیح مسلم، ش: 2327.
([22]) صحیح الجامع، ش: 2609؛ السلسلة الصحیحة، ش: 938؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/، ش: 2022.
([23]) بخاری، در چندین مورد، از جمله: (2488، 2507، 3075)؛ و مسلم، ش: 1968.
([24]) بخاری، ش: (2365، 3318، 3482)؛ و مسلم، ش: (904، 2242، 2243، 2619).
([25]) نک: مسلم، ش: 1672.