63- باب: رقابت در امور آخرت و رغبت فراوان به چیزهایی که تبرک جستن به آنها درست است
الله متعال میفرماید:
﴿وَفِی ذَٰلِکَ فَلۡیَتَنَافَسِ ٱلۡمُتَنَٰفِسُونَ ٢٦﴾ [المطففین: ٢٦]
مشتاقانِ چنین نعمتهایی باید در طلبش بر یکدیگر پیشی بگیرند.
574- وعن سهلِ بنِ سعدٍt أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم أُتِیَ بِشَرَابٍ، فَشَرِبَ مِنهُ وَعَن یَمِینِهِ غُلامٌ، وَعَن یسارِهِ الأَشْیَاخ، فقال لِلْغُلام: «أَتَأْذَنُ لی أَن أُعْطِیَ هُؤلاءِ؟» فَقَالَ الغُلام: لا وَاللَّهِ یَا رَسُولَ اللهِ لا أُوثِرُ بِنَصیبی مِنکَ أَحَدًا، فَتَلَّهُ رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فی یَدِه. [متفقٌ علیه]([1])
ترجمه: سهل بن سعدt میگوید: برای رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نوشیدنی آوردند؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از آن نوشید و سمت راستش پسربچهای بود و سمت چپش تعدادی بزرگسال بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آن پسربچه فرمود: «آیا به من اجازه میدهی که ابتدا به اینها بدهم؟» پسربچه گفت: «خیر؛ ای رسولخدا! به الله سوگند هیچکس را در سهمی که از شما نصیبم شده است، بر خود ترجیح نمیدهم». لذا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ظرف را در دست آن پسر نهاد.
[این پسربچه، عبدالله بن عباس$ بوده است.]
575- وعن أبی هریرةt عَنِ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «بیْنَا أَیُّوبُ علیه السلام یَغتَسِلُ عُریَانا، فَخَرَّ عَلَیْهِ جَرَادٌ مِن ذَهَبٍ، فَجَعَلَ أَیُّوبُ یَحِثی فی ثَوبِهِ، فَنَادَاهُ رَبُّهُ عزوجل : یَا أَیُّوب، أَلَم أَکُنْ أَغْنَیْتُکَ عمَّا تَرَى؟ قال: بَلَى وَعِزَّتِکَ، وَلکِن لا غِنَى بِی عَن بَرَکَتِکَ». [روایت بخاری]([2])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ایوب علیه السلام برهنه در حالِ غسل بود که دستهای ملخِ طلا بر سرش فرو ریخت؛([3]) ایوب شروع به جمعآوری طلاها در لباسش کرد. پروردگارش عزوجل به او ندا داد: ای ایوب! مگر من، تو را از چیزهایی که میبینی، بینیاز نساختهام؟ پاسخ داد: بله، سوگند به عزت و بزرگی تو (که مرا بینیاز ساختهای)، اما از برکتهای تو بینیاز نیستم».
شرح
مؤلف/ در پایان باب ایثار، حدیث ابوموسی اشعریt و همسفرانِ یمنیاش از طایفهی اشعریها را ذکر کرده است که در کارها و تنگناهای زندگی با هم مشارکت و همکاری میکردند؛ چنانکه وقتی در تنگنا قرار میگرفتند یا به مال و ثروتی دست مییافتند، هرچه داشتند، یکجا جمع میکردند و سپس آن را بهطور مساوی در میان خود تقسیم مینمودند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در تأیید و تشویق آنان فرمود: «آنها از من هستند و من از آنها هستم».
این حدیث، پایه و اساس تعاونیها یا شرکتهای تعاونیست که امروزه در میان برخی از مردم رواج یافته است؛ بدینسان که یک طایفه با موافقت یکدیگر صندوقی تشکیل میدهند و با عضویت در آن، در حدّ توانایی خود - چه با یک نسبت مشخص از حقوق یا درآمد خود و چه با تعیین مقدارِ پول- سرمایهگذاری میکنند و از موجودیِ این صندوق، در شرایط اضطرای و حوادث، به اعضای نیازمندی که در تنگنای مادّی قرار میگیرند، کمک میشود؛ به عنوان مثال: هر یک از اعضا 2% حقوق ماهیانه یا درآمدش را به این صندوق اختصاص میدهد تا از این محل به اعضایی که دچار مشکل میشوند، کمک گردد.
بنابراین تشکیل تعاونی بدین شکل، اصلی شرعی در سنت و آموزههای نبوی دارد و کاری شرعی و پسندیده است. البته توجه داشته باشیم که گاه حمایتهای این صندوق شامل کسانی میشود که خود دچار آسیب یا مشکل شدهاند و گاه شامل کسانی میگردد که خود، عامل بروز حادثه هستند. در حالتِ نخست، تشکیل صندوق برای کمک به کسانیست که در حوادثی چون خشکسالی، محصولات کشاورزی و دامهای خود را از دست میدهند یا در نتیجهی بارانهای سیلآسا، بیخانمان میشوند یا در حوادث رانندگی بدون اینکه مقصر باشند، آسیب میبینند و به کمک و حمایت، نیاز پیدا میکنند. روشن است که تشکیل تعاونی با هدف حمایت از چنین کسانی، نیک و پسندیده است و هیچ اشکالی ندارد.
اما حالت دوم در رابطه با کسانیست که خود، عامل بروز حادثه هستند؛ مانند کسی که با خودرو، رهگذری را زیر میگیرد. این مسأله، نیازمند دقت نظر و بررسی جدیست؛ زیرا تشکیل چنین صندوقها یا تعاونیهایی نباید به گستاخی و بیفکری یا بیخیالی اعضا نسبت به بروز حوادث بینجامد. به عبارت دیگر صندوق تعاونی، در چنین مواردی باید با دقت نظر و بررسیهای عمیق، عمل کند؛ و گرنه، راهاندازی چنین صندوقهایی برای حمایت از افرادِ نادانی که در نتیجهی بیفکری و رفتارهای خطرساز خویش مانند رانندگی در حالت مستی و خوابآلودگی و امثال آن شخصی را زیر میگیرند و روزی دیگر، تصادفی دیگر ایجاد میکنند، کار نیک و پسندیدهای نیست.([4])
لذا تشکیل تعاونیها یا چنین صندوقهایی دو حالت دارد:
حالت نخست: کمک به آسیبدیدگان یا کسانی که دچار حادثه میشوند. این، کاری پسندیده است و ایرادی ندارد.
حالت دوم: کمک به کسانی که خود، مسبّب حادثه هستند. در اصل، بهتر است که تشکیل تعاونی یا صندوق، با هدف حمایت از چنین کسانی نباشد، اما اگر صندوقی راهاندازی شد، باید دقت شود که کمک به مسبّبان حوادث، منوط و مشروط به این باشد که بروز حادثه، نتیجهی کوتاهی یا تعدّی آنها نباشد.
نکته: به پولی که اعضا در این صندوق میگذارند- هر چقدر که باشد- زکات تعلق نمیگیرد. زیرا عضوی که این پول را در صندوق میگذارد، مالکش محسوب نمیشود و یکی از شرایط وجوب زکات، اینست که مال یا ثروتِ موجود، مالکی داشته باشد و صندوقِ تعاونی، مالِ شخصیِ کسی نیست و از موجودیِ آن برای کمک به آسیبدیدگان حوادث برداشت میشود و اعضای صندوق که در آن، پول میگذارند، مالکِ این پول نیستند؛ زیرا آن را برای کمک و همیاری از ثروتِ خود جدا کردهاند؛ لذا پولِ صندوق، زکات ندارد.
مسأله: اینجا پرسشی پیش میآید که مورد سؤال بسیاری از مردم است: اگر چند نفر یا چند کارمند جمع شوند و با توافق یکدیگر، درصدی از حقوق خود یا مبلغ مشخصی از آن را - مثلاً ماهیانه ده هزار تومان یا 10% حقوقشان را- جمع کنند و به یکی از اعضای این گروه بدهند و ماهِ بعد به یکی دیگر و در ماه سوم به نفر سوم و همینطور در ماه چهارم به نفرِ چهارم و بدینسان با تشکیل این گروه، چرخهای ایجاد نمایند که این پول، در میان آنها بهنوبت به گردش درآید، آیا چنین کاری درست است؟
پاسخ: میگوییم: ایرادی ندارد و درست است؛ کسانی که میگویند: این قرض، منجر به بهره میشود، در اشتباهاند؛ زیرا اگر من به عنوان عضو این گروه، به برادران خود، قرض (وام) میدهم، پولِ بیشتری دریافت نمیکنم و در قبال وامی که دادهام، سود نمیگیرم. مخالفانِ چنین تعاونیهایی میگویند: مالِ فراوانی نصیب هر یک از اعضا میشود. میگوییم: بله، اما در حقیقت به هیچیک از اعضا، پولی بیش از اصلِ پولی که در صندوق گذاشتهاند، نمیرسد و این، وامیست که بدون هیچ بهرهای، مشروط به پرداخت میباشد و هیچ ایرادی در آن نیست.
برخی از طلاب، گمان میکنند که این عمل، رباست؛ در صورتی که به هیچ عنوان ربا نیست، بلکه تعاون و همیاریست و کارِ نیک و پسندیدهای بهشمار میآید؛ چنانکه مشکلات مالیِ بسیاری از مردم، از این طریق حل میشود و از خطر روی آوردن به وامهای ربوی سالم میمانند و دیگر برای گرفتن وام، به سراغ افراد رباخوار یا بانکهای ربوی نمیروند و این، خود امتیاز و مصلحتی نمایان در تشکیل چنین تعاونیهاییست و به هیچ وجه، هیچ ایرادی ندارد.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 2351؛ و صحیح مسلم، ش:2030. [ر.ک: مقدمه (پیشدرآمدی بر کتاب)]
([2]) صحیح بخاری، ش: 279، 3391.
([3]) یعنی طلای فراوانی چون دستهای ملخ بر سرش ریخت.
([4]) این، یکی از بارزترین پیامدهای شرکتهاییست که در قالبِ شرکتهای بیمه، مدعی ارائهی خدمت به بیمهگذاران خود هستند؛ بدینسان که با قراردادی قمارگونه، از بیمهگذاران خاطی حمایت میکنند! یعنی همانگونه که در بیمهنامهها و قراردادهای مؤسسات بیمهگر قید میشود، بیشتر تعهدات بیمهگر به رانندهی مسبّب حادثه اختصاص دارد! آیا این امر، به بیخیالی و بیفکری بسیاری از رانندگان، منجر نشده است؛ بهگونهای که نسبت به رفتارهای خطرساز در رانندگی، بیتوجه شده، میگویند: اگر تصادف کردیم، خیالی نیست؛ بیمه میدهد؟! [مترجم]
62- باب: ایثار و همدردی با دیگران
الله متعال میفرماید:
﴿وَیُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ کَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞ﴾ [الحشر: ٩]
و (مهاجران را) بر خود ترجیح میدهند؛ گرچه خودشان سخت نیازمند باشند.
و میفرماید:
﴿وَیُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡکِینٗا وَیَتِیمٗا وَأَسِیرًا ٨﴾ [الانسان: ٨]
و با وجود نیازی که به غذا دارند، به بینوا و یتیم و اسیر میدهند.
شرح
«باب: ایثار و همدردی با دیگران». مؤلف/ این باب را پس از بابِ نهی از بخل و حرص، ذکر کرده است؛ زیرا متضاد یکدیگرند. ایثار، اینست که انسان دیگران را بر خود ترجیح دهد. و همدردی با دیگران (کمک به آنها)، اینست که انسان با دیگران غمخواری یا همراهی نماید و در هر حال، آنها را با خود برابر بداند. روشن است که ایثار، برتر از همدردیست. البته ناگفته نماند که ایثار بر سه گونه است: اول: ممنوع؛ دوم: مکروه یا مباح؛ و سوم: مباح.
نوع اول (ممنوع)، اینست که انسان در انجام واجبات شرعی، دیگران را بر خود ترجیح دهد. به عنوان مثال: بهاندازهای آب با شماست که برای وضوی یک نفر کافیست و وضو هم ندارید. دوستی با شماست که او نیز بیوضوست. دو راه وجود دارد: اینکه دوستتان وضو بگیرد و شما تیمم بزنید یا شما وضو بگیرید و دوستتان، تیمم کند. در چنین وضعیتی برای شما جایز نیست که آب را در اختیار دوستتان قرار دهید و خود تیمم کنید؛ زیرا آب در ملک شماست و تیمم، تنها برای کسی جایز است که به آب دسترسی ندارد. از اینرو برای شما درست نیست که از آبِ موجود که مالِ شماست، بگذرید و به تیمم روی بیاورید.
بنابراین ایثار یا ترجیح دیگران بر خود در واجبات شرعی، حرام میباشد؛ زیرا مستلزم ترک واجب است.
نوع دوم (مکروه یا مباح)، در رابطه با ترجیح دیگران در مستحبات میباشد. برخی از علما، این نوع ایثار را مکروه و عده ای دیگر، مباح دانستهاند. اما بدون شک، ترک آن بهتر است، مگر اینکه مصلحتی در کار باشد. مثالش، اینست که شما در صف اول جماعت قرار دارید؛ شخصی وارد میشود و شما عقب میروید تا او در جای شما قرار بگیرد و بدینسان او را برای قرار گرفتن در صف اول بر خود ترجیح میدهید. علما، چنین کاری را مکروه و ناپسند دانسته و گفتهاند: این، به معنای بیرغبتی یا رویگردانی انسان، از یک کار نیک و پرفضیلت مثل قرار گرفتن در صف اول است و رویگردانی از کارهای نیک، مکروه میباشد و دلیل ندارد که انسان دیگران را در چیزی که خود به آن مستحقتر است، ترجیح دهد.
برخی از علما گفتهاند: ترکش، بهتر است، مگر اینکه مصلحتی در کار باشد؛ مثلاً پدرتان پشت سرِ شما باشد و احساس کنید که ممکن است چیزی در قلبش بیاید. در این صورت ایرادی ندارد که او را بر خود ترجیح دهید، عقب بروید تا او در جای شما در صف اول قرار گیرد.
نوع سوم ایثار، مباح و گاه مستحب است. بدینسان که دیگران را در کارهای غیرعبادی بر خود ترجیح دهید. مثلاً غذا دارید و گرسنه هم هستید؛ دوست شما نیز گرسنه میباشد؛ در این وضعیت کار پسندیدهایست که ایثار کنید و غذای خود را به او بدهید. زیرا الله متعال در وصف انصارy فرموده است:
﴿وَٱلَّذِینَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِیمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ یُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَیۡهِمۡ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَیُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ کَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞ﴾ [الحشر: ٩]
(اموال فیء همچنین از آن) کسانی (است) که پیش از مهاجران در سرای هجرت جای گرفتند و راه ایمان را برگزیدند؛ کسانی را که به سویشان هجرت کردهاند، دوست دارند و در دلهایشان دغدغه و نیازی به آنچه به مهاجران داده شده، احساس نمیکنند و (آنان را) بر خود ترجیح میدهند؛ گرچه خودشان سخت نیازمند باشند.
زمانی که مهاجرانy وارد مدینه شدند، انصارy بهگرمی و با احترام و ایثار از آنان استقبال کردند و آنچه داشتند در اختیارشان گذاشتند و بدینسان آنان را بر خود ترجیح دادند؛ چهبسا یکی از انصار که دو زن داشت، به برادرِ مهاجرش گفت: اگر بخواهی از یکی از آنها جدا میشوم تا تو با او ازدواج کنی. یعنی پس از گذراندن عدهاش در ازدواج تو درآید. این، نشانگر اوج ایثارشان است که برادران مهاجرشان را بر خود ترجیح دادند.
الله متعال میفرماید:
﴿وَیُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡکِینٗا وَیَتِیمٗا وَأَسِیرًا ٨﴾ [الانسان: ٨]
و با وجود نیازی که به غذا دارند، به بینوا و یتیم و اسیر میدهند.
یعنی خود، به غذا نیاز دارند، اما از غذای اندکی که دارند، میگذرند و آن را به بینوا، یتیم و اسیر میدهند! این هم، نشانگر ایثار و ازخودگذشتگیست.
***
569- وعن أبی هُریرةt قال: جَاءَ رَجُلٌ إلى النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم فقال: إنّی مَجْهُودٌ، فأَرسَلَ إِلى بَعضِ نِسائِه، فَقَالت: والَّذِی بَعَثَکَ بِالحَقِّ ما عِندِی إِلاَّ مَاء، ثُمَّ أَرْسَلَ إِلى أُخْرَى. فَقَالَتْ مِثْلَ ذَلِک، حتَّى قُلْنَ کُلُّهنَّ مِثل ذَلِک: لا وَالذِی بعثَکَ بِالحَقِّ ما عِندِی إِلاَّ مَاء. فقال النَّبیُّ صلی الله علیه و آله و سلم : «مَن یُضِیفُ هَذا اللَّیْلَة؟» فقال رَجُلٌ مِن الأَنْصار: أَنَا یَا رَسُولَ اللهِ، فَانْطَلَقَ بِهِ إِلى رحْلِه، فَقَال لامْرَأَتِه: أَکرِمِی ضَیْفَ رسولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم .
وفِی روایةٍ: قال لامرَأَتِه: هل عِنْدَکِ شَیء؟ فَقَالَت: لا، إِلاَّ قُوتَ صِبیانِی قال: عَلِّلیهمْ بِشَیءٍ وإِذا أَرَادُوا العَشَاء، فَنَوِّمیهِم، وإِذَا دَخَلَ ضَیْفُنَا، فَأَطفِئی السِّرَاج، وأَریِهِ أَنَّا نَأْکُل، فَقَعَدُوا وأَکَلَ الضَّیفُ وبَاتا طَاوِیَیْن، فَلَمَّا أَصْبح، غَدَا على النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم : فقال: «لَقَد عَجِبَ اللَّهُ مِن صَنِیعِکُمَا بِضَیفِکُمَا اللَّیْلَةَ». [متفقٌ علیه]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: شخصی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت: من، سخت گرسنه و ناتوانم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خانهی یکی از همسرانش پیغام فرستاد- که آیا غذایی هست؟- همسرش پاسخ داد: سوگند به ذاتی که تو را بهحق مبعوث کرده است، چیزی جز آب ندارم. سپس به یکی دیگر از همسرانش پیغام فرستاد و او نیز همین پاسخ را داد تا اینکه همهی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همین جواب را دادند و گفتند: سوگند به ذاتی که تو را بهحق برانگیخته است، چیزی جز آب نداریم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «چه کسی، این شخص را امشب مهمان میکند؟» یکی از انصارy گفت: من، ای رسولخدا! و او را با خود به خانهاش برد و به همسرش گفت: مهمان رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را گرامی بدار-(و از او بهخوبی پذیرایی کن).
و در روایتی آمده است: به همسرش گفت: آیا نزد تو چیزی هست؟ پاسخ داد: غذایی جز خوراک بچههایم ندارم. گفت: بچهها را با چیزی سرگرم کن و وقتی شام خواستند، آنها را بخوابان و هر وقت مهمانمان- برای صرف غذا- آمد، چراغ را خاموش و به او وانمود کن که ما نیز غذا میخوریم. سپس برای خوردن غذا نشستند و مهمان، غذا خورد و آن دو - زن و مرد انصاری- گرسنه خوابیدند؛ وقتی صبح شد، مرد انصاریt نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «الله از رفتار شب گذشتهی شما با مهمانتان خشنود گردید».
شرح
مؤلف/ در باب ایثار و کمک به دیگران، این حدیث شگفتآور و بزرگ را ذکر کرده که نشانگر وضعیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یاران اوست. چنانکه شخصی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و اظهار داشت که تنگدست و گرسنه است. او مهمان رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بود؛ از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شخصی را به خانهی یکایک همسرانش فرستاد تا بپرسد که آیا غذایی در خانه هست؟ و هر یک از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پاسخ داد: «سوگند به ذاتی که شما را بهحق مبعوث کرده است، چیزی در خانه نداریم». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نُه خانه داشت و در هیچیک از آنها چیزی جز آب نبود؛ در صورتی که اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میخواست، الله متعال کوهها را برایش به طلا تبدیل میکرد، ولی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم پارساترین شخص در دنیا بود و هیچ علاقهای به دنیا نداشت و در نُه خانهاش چیزی جز آب، یافت نمیشد. از اینرو از یارانش پرسید: «چه کسی این شخص را امشب مهمان میکند؟» مردی از انصارy پاسخ داد: «من، ای رسولخدا!» و آنگاه آن مرد را به خانهاش برد و به همسرش گفت: «آیا چیزی در خانه هست؟» همسرش جواب داد: «غذایی جز خوراک بچههایم ندارم». یعنی تنها غذایی که در خانه هست، برای شامِ بچههاست. مرد انصاری به همسرش گفت: «مهمان رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را گرامی بدار». یعنی از او بهخوبی پذیرایی کن. او بچهها را سرگرم کرد و وقتی غذا خواستند، آنها را خواباند و سپس شام را آورد و به بهانهی درست کردن چراغ، آن را خاموش نمود و چنین وانمود کرد که او و شوهرش نیز غذا میخورند و بدینسان مهمان غذا خورد و این خانواده، برای پذیرایی از مهمان رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم ، بدون شام و گرسنه خوابیدند. صبح روز بعد، مرد انصاریt نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او خبر دادند که الله متعال پذیرایی شبِ گذشتهی آنان را پسندیده و از اینکه رفتار نیکی با مهمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داشتهاند، خشنود شده است.
چند نکته از این حدیث برداشت میشود؛ از جمله:
اول: وضعیت سخت و دشوار زندگی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم و اینکه تنگدست بودند؛ در حالی که آن بزرگوار، برگزیدهترین بندهی الله بود و اگر دنیا ارزشی داشت، رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بیش از همه، از آن برخوردار میشد و سزاوارِ این برخورداری بود، اما دنیا نزد الله متعال، هیچ ارزشی ندارد. ابنالقیم/ اینچنین سروده است:
لو ساوت الدنیا جناح بعوضة لم یسق منها الربُّ ذا الکفران
لکنـهــا والله أحقـر عنــده مـن ذا الجناح القاصر الطیران
ترجمه: «اگر دنیا بهاندازهی بالِ پشهای ارزش داشت، پروردگار به هیچ کافر و ناسپاسی، یک جرعه آب نمیداد؛ اما دنیا نزد الله متعال بهاندازهی بال این حشرهی کوچک نیز ارزش ندارد».
دوم: باادب بودن اصحابy دربارهی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم ؛ چنانکه این انصاریt به همسرش گفت: «مهمان رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را گرامی بدار» و نگفت: مهمان خودمان را؛ در صورتی که آن شخص، مهمان آنها بود، اما از او به عنوان مهمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یاد کرد.
سوم: حواله دادن مهمان به دیگران، جایز است و این کار، ناپسند نمیباشد؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پذیرایی از مهمان خود را به شخص معینی واگذار نکرد و نگفت: فلانی! این مرد را مهمان کن. لذا نمیتوانیم بگوییم: این کار، میزبان را به زحمت میاندازد؛ بلکه خود، به انتخاب و اختیار خویش، از این پیشنهاد عمومی استقبال میکند. به عنوان مثال: برای انسان جایز است که وقتی مهمان دارد و خود سرگرم است یا امکانِ پذیرایی از مهمان برای او فراهم نیست، از اطرافیانش بپرسد: «چه کسی میتواند این شخص را مهمان کند؟» و ایرادی ندارد.
چهارم: به ایثار و ازخودگذشتگی این مرد انصاریt پی میبریم؛ چنانکه هم خودش و هم همسر و فرزندانش، بدون شام و گرسنه خوابیدند تا بتوانند از مهمان رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بهخوبی پذیرایی کنند.
پنجم: انسان باید بهگونهای رفتار کند که مهمان احساس نکند که میزبانش را به زحمت انداخته یا برای او باعث دردسر شده است؛ چنانکه این مرد انصاری، از همسرش خواست تا به بهانهای چراغ را خاموش کند تا مهمان متوجه نشود که حضورِ او، آنها را از شامِ شب انداخته است. و این، برگرفته از رفتار و منشِ زیبای ابراهیم خلیل علیه السلام با مهمانانش میباشد، آنگاه که فرشتگان در صورت مردانی به خانهاش آمدند:
﴿فَرَاغَ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ فَجَآءَ بِعِجۡلٖ سَمِینٖ ٢٦﴾ [الذاریات: ٢٦]
سپس بهسرعت پنهانی نزد خانوادهاش رفت و برایشان گوسالهای فربه (و بریان) آورد.
ابراهیم علیه السلام بهسرعت و پنهانی این کار را انجام داد تا مهمانانش شرمنده نشوند.
ششم: جایز است که انسان مهمانش را بر خود و خانوادهاش ترجیح دهد و این در شرایط خاص میباشد؛ و گرنه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «اِبْدَأْ بِنَفْسِک ثُمَّ بِمَنْ تَعُول».([2]) یعنی: «ابتدا از خود آغاز کن و سپس از کسانی که تحت سرپرستی تو هستند».
لذا اگر شرایط خاصی مثل وضعیت مذکور پیش آید، برای انسان اشکالی ندارد که مهمانش یا هرکسی را که اکرامش واجب است، بر خود ترجیح دهد.
هرکس به روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اصحابشy توجه کند، ارزشهای اخلاقی و منشها یا رفتارهای والایی مشاهده میکند که اگر مردم نیز به آن عمل کنند، به جایگاه والایی در دنیا و آخرت دست مییابند. الله متعال همهی ما را به آنچه به نفع دنیا و آخرت ماست، موفق بدارد.
***
570- وعنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «طَعَامُ الاثْنَینِ کافی الثَّلاثَةِ، وطَعامُ الثَّلاثَةِ کافی الأَربَعَةِ». [متفقٌ علیه]([3])
وفی روایة لمسلمٍ عَن جَابِرٍt عَنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «طَعَامُ الوَاحِد یَکفی الاثْنَیْنِ، وطَعَامُ الاثْنَیْنِ یَکْفی الأربَعَةَ وطَعَامُ الأرْبعةِ یَکفی الثَّمَانِیَةَ».
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «خوراکِ دو نفر برای سه نفر کافیست و خوراک سه نفر، برای چهار نفر».
و در روایت مسلم/ از جابرt آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «خوراک یک نفر، برای دو نفر و خوراک دو نفر، برای چهار نفر و خوراک چهار نفر، برای هشت نفر کافیست».
571- وعن أبی سعیدٍ الخُدریِّt قال: بینَمَا نَحْنُ فی سَفَرٍ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم إِذ جَاءَ رَجُلٌ على رَاحِلَةٍ لَه، فَجَعَلَ یَصْرفُ بَصَرَهُ یَمِینًا وَشِمَالاً، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «مَنْ کَانَ مَعَهُ فَضْلُ ظَهرٍ فَلیَعُدْ بِهِ عَلى مَنْ لا ظَهْرَ لَه، وَمَن کانَ لَهُ فَضْلٌ مِن زَاد، فَلیَعُدْ بِهِ على مَن لا زَادَ لَهُ» فَذَکَرَ مِن أَصْنَافِ المَالِ مَا ذَکَرَ حَتَّى رَأَیْنَا أَنَّهُ لا حَقَّ لأحدٍ مِنَّا فی فَضْلٍ». [روایت مسلم]([4])
ترجمه: ابوسعید خدریt میگوید: در سفری با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همراه بودیم؛ در این میان، مردی که بر شترش سوار بود، آمد و به چپ و راست نگاه میکرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم - از نگاهش دریافت که محتاج است و- فرمود: «هرکس سواریِ اضافهای دارد، آن را به کسی بدهد که مرکبی ندارد؛ و هرکس، آذوقه (توشهی) اضافی دارد، آن را به کسی بدهد که بیتوشه است». و انواع مالها را ذکر کرد؛ در نتیجه اینگونه برداشت کردیم که هیچیک از ما حقّی در اموال مازاد بر نیازش ندارد».
572- وعن سَهلِ بنِ سعدٍt أَنَّ امرَأَةً جَاءَت إِلى رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم بِبُردةٍ مَنسُوجَةٍ، فقالت: نَسَجتُها بِیَدَیَّ لأکْسُوَکَهَا، فَأَخَذَهَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم مُحتَاجًا إِلَیهَا، فَخَرَجَ إِلَینا وَإِنَّهَا لإزَارُه، فقال فُلانٌ اکسُنِیهَا مَا أَحسَنَها، فَقَالَ: «نَعَمْ». فَجلَس النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم فی المجلِسِ، ثُمَّ رَجَعَ فَطَواهَا، ثُمَّ أَرسَلَ بِهَا إِلَیْه؛ فَقَالَ لَهُ القَوْم: ما أَحسَنْتَ، لَبِسَهَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم مُحْتَاجًا إِلَیها، ثُمَّ سَأَلتَه، وَعَلِمت أَنَّهُ لا یَرُدُّ سَائِلاً، فَقال: إنّی وَاللَّهِ ما سَأَلْتُهُ لألْبَسَها، إِنَّمَا سَأَلْتُهُ لِتکُونَ کَفَنِی. قال سَهْل: فَکانت کَفَنَهُ. [روایت بخاری]([5])
ترجمه: سهل بن سعدt میگوید: زنی، پارچهی بافتهشدهای نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آورد و گفت: این را با دستان خود بافتهام که شما بپوشید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که به آن نیاز داشت، آن را پذیرفت. پس از مدتی در حالی نزدمان آمد که آن پارچه، ازارش بود. شخصی عرض کرد: چقدر خوب و زیباست! آن را به من بدهید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بله» و در مجلس نشست؛ آنگاه - به خانه- برگشت و آن را تا کرد و پیچید و برای آن شخص فرستاد. مردم به آن شخص گفتند: کارِ خوبی نکردی! پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را پوشیده بود وبه آن نیاز داشت و با اینکه میدانستی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درخواست هیچکس را رد نمیکند، آن را از ایشان طلب کردی. آن مرد گفت: به الله سوگند، من آن را برای پوشیدن درخواست نکردم؛ بلکه میخواهم کفنم باشد. سهلt میگوید: سرانجام این پارچه کفنِ آن شخص شد.
شرح
مؤلف/ این احادیث، یعنی حدیث ابوهریره، جابر و ابوسعیدy را در باب ایثار ذکر کرده است.
در دو حدیث اول، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم غذای یک نفر را برای دو نفر کافی دانسته و خوراک دو نفر را برای چهار نفر. همچنین بیان فرموده که غذای چهار نفر، برای هشت نفر کافیست. این، نشان میدهد که اگر غذایی داشتید و فرد دیگری سر سفرهی شما حاضر شد، بخل نورزید و نگویید که این غذا، فقط برای من کافیست؛ بلکه ایثار کنید و به آن شخص نیز غذا بدهید تا برای دو نفر کافی باشد. همچنین اگر دو نفر غذا داشتند و دو نفر دیگر نیز آمدند، دو نفر اول نباید بخل بورزند و ناراحت شوند که این غذا، کافی نیست؛ بلکه به دو نفر تازهوارد نیز غذا بدهند و بدانند که این غذا، برای همهی آنها کافیست. چنانکه غذای چهار نفر برای هشت نفر کافی میباشد. این را رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از آن جهت بیان فرمود که انسان، غذای اضافیاش را به برادرش ببخشد.
در حدیث ابوسعیدt به داستان مردی اشاره شده است که سوار بر شترش نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و به چپ و راست، نگاه میکرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از نگاهش دریافت که محتاج است. فرمود: «هرکس سواریِ اضافهای دارد، آن را به کسی بدهد که مرکبی ندارد؛ و هرکس، آذوقه (توشهی) اضافی دارد، آن را به کسی بدهد که بیتوشه است». و انواع مالها را ذکر کرد؛ بدون اینکه چیزِ خاصی را نام ببرد تا آن مرد شرمنده نشود؛ بلکه فرمود: «هرکس سواریِ اضافهای دارد، آن را به کسی بدهد که مرکبی ندارد». زیرا آن مرد، مرکبی برای سوار شدن داشت و این، از خوب سخن گفتن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود.
راوی میگوید: «لذا چنین برداشت کردیم که هیچیک از ما حقّی در اموال مازاد بر نیازش ندارد». یعنی برداشتِ ما، این بود که هرکس، غذا، آشامیدنی و دیگر چیزهای مازاد بر نیاز خود را بذل و بخشش کند و چیزی با خود نگه ندارد. همهی اینها، بهخاطر ایثار و ازخودگذشتگی بود.
و اما حدیث چهارم، حدیث سهل بن سعدt؛ در این حدیث آمده است: زنی، پارچهی آورد و به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هدیه داد. عادت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این بود که هدیه را رد نمیکرد؛ بلکه میپذیرفت و جبران مینمود و این، از بخشندگی و اخلاقِ والا و سترگِ آن بزرگوار بود. مردی جلو آمد و عرض کرد: چه لباس خوب و زیبایی! و آن را از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم درخواست کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز آن را تا کرد، پیچید و به آن مرد داد. مردم به آن شخص گفتند: چگونه این لباس را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم طلب کردی، حال آنکه خود میدانی هر چه از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درخواست شود، دریغ نمیکند؟ وی، در پاسخ گفت: «به الله سوگند، من آن را برای پوشیدن درخواست نکردم؛ بلکه میخواهم کفنم باشد». و آن را نزد خود نگه داشت و زمانی که از دنیا رفت، او را در همین پارچه کفن کردند.
از این حدیث به ایثار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پی میبریم؛ زیرا با اینکه به این لباس نیاز داشت، آن را به آن مرد بخشید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بهاندازهای به آن لباس نیاز داشت که آن را پوشیده بود و این، نشان میدهد که نیاز شدیدی به آن داشته است.
***
573- وعن أبی موسىt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «إِنَّ الأشعَرِیینَ إِذَا أَرملُوا فی الْغَزْوِ، أَو قَلَّ طَعَامُ عِیَالِهِم بالمَدِینَةِ جَمَعُوا ما کَانَ عِندَهُم فی ثَوبٍ وَاحد ثُمَّ اقتَسَمُوهُ بَیْنَهُم فی إِنَاءٍ وَاحِدٍ بالسَّویَّةِ فَهُم مِنِّی وَأَنَا مِنهُم». [متفقٌ علیه]([6])
ترجمه: ابوموسیt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هنگامی که توشهی اشعریها در جنگ تمام میشود یا زمانی که غذایشان در مدینه کاهش مییابد، هرچه دارند، در پارچهای جمع میکنند و سپس آن را با پیمانهای، بهطور مساوی در میان خود تقسیم مینمایند. آنها از من هستند و من از آنها هستم».
***
([1]) صحیح بخاری، ش: (3798، 4889)؛ و صحیح مسلم، ش: 2054.
([2]) صحیح مسلم، ش: 997.
([3]) صحیح بخاری، ش: 5392؛ و صحیح مسلم، ش: (2058، 2059).
([4]) صحیح مسلم، ش: 1728.
([5]) صحیح بخاری، ش: 1277.
([6]) صحیح بخاری، ش: 2486؛ و صحیح مسلم، ش: 2500.
الله متعال میفرماید:
﴿وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ وَٱسۡتَغۡنَىٰ ٨ وَکَذَّبَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ ٩ فَسَنُیَسِّرُهُۥ لِلۡعُسۡرَىٰ ١٠ وَمَا یُغۡنِی عَنۡهُ مَالُهُۥٓ إِذَا تَرَدَّىٰٓ ١١﴾ [اللیل: ٨، ١١]
ولی کسی که بخل ورزید و خود را (از پاداشی الهی) بینیاز دانست و آیین و وعدهی نیک الهی را تکذیب کرد، پس او را در مسیر دشواری (که همان گمراهی و در نتیجه دوزخ است،) قرار خواهیم داد. و آنگاه که (در دوزخ) سقوط کند، مال و ثروتش، سودی به حالش ندارد.
و میفرماید:
﴿وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٦﴾ [التغابن : ١٦]
و کسانی که از بخلِ نفس خویش مصون بمانند، رستگارند.
و اما تعدادی از احادیثی در اینباره، در باب پیشین ذکر شد.
شرح
مؤلف/ در کتاب «ریاضالصالحین» بابی بدین عنوان گشوده است: «نهی از بخل و حرص».
بخل، یعنی خسیسی و خودداری از بذل و بخشش چیزی که واجب یا پسندیده است.
و حرص و آز، به معنای چشم داشتن یا طمع ورزیدن به چیزیست که انسان ندارد و از بخل، بدتر وشدیدتر میباشد. زیرا آدمِ حریص یا آزمند، هم به مال دیگران چشم میدوزد و هم آنچه خود دارد، بذل و بخشش نمیکند. آدم بخیل یا خسیس، از ادای زکات واجب خود و دیگر وظایف مالی خود سر باز میزند و از بذل و بخشش آنچه اقتضای مردانگیست، دریغ میکند.
بخل و حرص، هردو اخلاق نکوهیده و زشتی هستند. الله متعال، کسانی را که بخل میورزند و دیگران را به بخل فرامیخوانند، نکوهش میکند و میفرماید:
﴿وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٦﴾ [التغابن : ١٦]
و کسانی که از بخلِ نفس خویش مصون بمانند، رستگارند.
سپس مؤلف/ به دو آیه از کتابالله استدلال کرده است؛ آیهی نخست دربارهی بخل است و اینکه الله عزوجل میفرماید:
﴿وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ وَٱسۡتَغۡنَىٰ ٨ وَکَذَّبَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ ٩ فَسَنُیَسِّرُهُۥ لِلۡعُسۡرَىٰ ١٠ وَمَا یُغۡنِی عَنۡهُ مَالُهُۥٓ إِذَا تَرَدَّىٰٓ ١١﴾ [اللیل: ٨، ١١]
ولی کسی که بخل ورزید و خود را (از پاداشی الهی) بینیاز دانست و آیین و وعدهی نیک الهی را تکذیب کرد، پس او را در مسیر دشواری (که همان گمراهی و در نتیجه دوزخ است،) قرار خواهیم داد. و آنگاه که (در دوزخ) سقوط کند، مال و ثروتش، سودی به حالش ندارد.
این آیات، مشابه ی آیات پیشین است که الله عزوجل میفرماید:
﴿وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ وَٱسۡتَغۡنَىٰ ٨ وَکَذَّبَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ ٩ فَسَنُیَسِّرُهُۥ لِلۡعُسۡرَىٰ ١٠﴾
[اللیل: ٨، 10]
اما کسی که (مالش را در راه الله) بخشید و تقوا پیشه کرد و (آیین و وعدهی) نیک الهی را تصدیق نمود، پس او را در مسیری آسان (که انجام اعمالِ نیک و در نتیجه بهشت است) قرار خواهیم داد.
کسی که حقیقت را تصدیق میکند و از بذل و بخشش مال، خدمت و علمی که واجب است، دریغ نمینماید و متقی و پرهیزگار است، به لطف پروردگار در مسیرِ آسانی که همان انجامِ کارهای نیک و در نتیجه بهشت است، قرار میگیرد؛ یعنی الله عزوجل او را در دنیا و آخرت در آسانترین مسیر قرار میدهد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَد إِلاَّ وَقَد کُتِبَ مَقْعَده مِنَ الْجَنَّة وَمَقْعَده مِنَ النَّار». یعنی: «هیچیک از شما (و هیچ انسانی) وجود ندارد، مگر اینکه جایگاهش در بهشت یا دوزخ، مشخص شده است». عرض کردند: ای رسولخدا! پس چرا عمل را کنار نگذاریم و به سرنوشت خود، راضی نشویم؟ فرمود: «لاَ، اعْمَلُوا فَکُلٌّ مُیَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ أَمَّا أَهْلُ السَّعَادَةِ فَیُیَسَّرُونَ لِعَمَلِ أَهْلِ السَّعَادَةِ وَأَمَّا أَهْلُ الشَّقَاوَةِ فَیُیَسَّرُونَ لِعَمَلِ أَهْلِ الشَّقَاوَةِ».([1]) یعنی: «خیر؛ عمل کنید. زیرا هرکس، در مسیری قرار میگیرد که برای آن خلق شده است؛ اگر از اهل سعادت و رستگاری باشد، عملِ اهل سعادت را در پیش میگیرد. و اگر اهل شقاوت باشد، به سوی عمل اهل شقاوت میرود». سپس این آیات را قرائت نمود که الله متعال فرموده است:
﴿وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ وَٱسۡتَغۡنَىٰ ٨ وَکَذَّبَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ ٩ فَسَنُیَسِّرُهُۥ لِلۡعُسۡرَىٰ ١٠ وَمَا یُغۡنِی عَنۡهُ مَالُهُۥٓ إِذَا تَرَدَّىٰٓ ١١﴾ [اللیل: ٨، ١١]
اما کسی که (مالش را در راه الله) بخشید و تقوا پیشه کرد و (آیین و وعدهی) نیک الهی را تصدیق نمود، پس او را در مسیری آسان (که انجام اعمالِ نیک و در نتیجه بهشت است) قرار خواهیم داد. ولی کسی که بخل ورزید و خود را (از پاداشی الهی) بینیاز دانست و آیین و وعدهی نیک الهی را تکذیب کرد، پس او را در مسیر دشواری (که همان گمراهی و در نتیجه دوزخ است،) قرار خواهیم داد.
هر یک از ما در خود بیندیشد و بنگرد که آیا اهل تصدیق و بذل و بخشش است و تقوای الهی پیشه میکند و آنچه را که الله دستور داده، بذل و بخشش مینماید؛ اگر چنین است، پس در مسیر سعادت قرار دارد و اگر اینگونه نیست، نتیجهاش برعکس خواهد بود. شاهد موضوع از این آیات، اینجاست که الله عزوجل میفرماید:
﴿وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ وَٱسۡتَغۡنَىٰ ٨﴾ [اللیل: ٨]
ولی کسی که بخل ورزید و خود را (از پاداشی الهی) بینیاز دانست...
یعنی نسبت به انتقال دانش، ثروت و خدمت واجب به دیگران، بخل ورزید؛ لذا در مسیر دشوار تیرهروزی قرار دارد.
پیامبر صلی الله علیه
و آله و سلم یکی از ویژگیهای بخیل را چنین برشمرده است: «الْبَخِیل مَنْ ذُکِرْتُ عِنْده فَلَمْ یُصَلِّ
عَلَیَّ».([2]) یعنی: «بخیل، کسیست که در حضورش از من یاد شود و بر من
صلوات نفرستد». وقتی نام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برده میشود،
درود فرستادن بر ایشان واجب است و این، بخل میباشد که کسی به این وظیفهی شرعیاش
عمل نکند و بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که مایهی
هدایتش بوده است، درود نفرستد. در صورتی که بهتر و افضل اینست
که انسان، خود به صلوات فرستادن بر پیامبر گرامی صلی الله علیه
و آله و سلم مبادرت ورزد، نه
اینکه هرگاه نامش برده شود، صلوات
بفرستد و به همین، بسنده کند.([3])
﴿وَٱسۡتَغۡنَىٰ ٨﴾، یعنی: خود را از رحمت و پاداش الهی بینیاز میداند و گمان میبرد که از رحمت الله، بینیاز است! لذا نه عمل میکند و نه مطابق فرمان الله، راه درست و نیکو را در پیش میگیرد.
﴿وَکَذَّبَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ ٩﴾، یعنی: حقیقت و آیین و وعدهی نیک الهی را دروغ میشمارد؛ به عبارت دیگر آنچه را در کتابالله و سنت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم آمده است، تکذیب میکند. مسیرِ چنین شخصی، دشوار است و به دوزخ منتهی میشود. ﴿وَمَا یُغۡنِی عَنۡهُ مَالُهُۥٓ إِذَا تَرَدَّىٰٓ ١١﴾: «و آنگاه که در دوزخ سقوط کند، مال و ثروتش سودی به حالش ندارد». و بهراستی آیا چیزی هست که او را از هلاکت و عذاب الهی نجات دهد؟ پاسخ، روشن است؛ هیچ چیزی ندارد که او را از عذاب الهی نجات دهد و ثروتی که از بذل و بخشش آن، بخل میورزید، نمیتواند از او در برابر عذاب الهی دفاع کند و سودی به او نمیبخشد.
و اما آیهی دوم دربارهی حرص و آز است. الله متعال میفرماید:
﴿وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٦﴾ [التغابن : ١٦]
و کسانی که از بخلِ نفس خویش مصون بمانند، رستگارند.
یعنی هرکس به لطف پروردگار از حرص و آزِ نفس نجات یابد و به مال و دارایی دیگران چشم ندوزد، رستگار میشود.
***
568- وعن جابرt أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «اتَّقُوا الظُّلْمَ، فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلمَاتٌ یوْمَ القِیامَة، واتَّقُوا الشُّحَّ، فَإِنَّ الشُّحَّ أَهْلَکَ منْ کانَ قَبْلَکُم، حَمَلَهُم على أَن سَفَکُوا دِمَاءَهم واستحَلُّوا مَحَارِمَهُم». [روایت مسلم]([4])
ترجمه: جابرt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «از ظلم و ستم بپرهیزید؛ زیرا ظلم و ستم، تاریکیهای فراوانی در روز قیامت، در پی خواهد داشت. و از حرص و آز دوری کنید؛ زیرا امتهای پیش از شما را به هلاکت و نابودی رساند و آنان را بر آن داشت که خونِ یکدیگر را بریزند و حرمتِ ناموس و اموال و آبروی یکدیگر را بشکنند».
شرح
مؤلف/ در کتاب «ریاضالصالحین» در بابِ نهی از بخل و حرص، حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که جابرt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «از ظلم و ستم بپرهیزید؛ زیرا ظلم و ستم، تاریکیهای فراوانی در روز قیامت، در پی خواهد داشت».
ظلم به معنای تجاوز و تعدی به دیگران است و بزرگترین و شدیدترین ظلم، شرک به الله متعال میباشد:
﴿إِنَّ ٱلشِّرۡکَ لَظُلۡمٌ عَظِیمٞ ١٣﴾ [لقمان: ١٣]
بیگمان شرک، ستم بزرگیست.
ظلم، شامل ستم کردن به بندگان و آفریدههای الهی نیز میشود و بر دو نوع است: عدم ادای حقوق آنها و نیز شکستن حرمت یا گرفتن حقّ آنان.
مثالی برای نوع اول: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «مَطْلُ الْغَنِیِّ ظُلْمٌ».([5]) «تأخیر نمودن ثروتمند برای ادای بدهیاش، ظلم است». یعنی کسی که توانایی پرداخت بدهیاش را دارد و آن را پرداخت نمیکند، ستمکار است؛ زیرا در انجام وظیفه یا حقی که بر گردن اوست، کوتاهی مینماید. به عبارت دیگر ادای دین بر او واجب است و با اینکه توانایی پرداختش را دارد، آن را بهتأخیر میاندازد و این، ظلمِ آشکاریست که روز قیامت تاریکیهای فراوانی در پی خواهد داشت؛ هر ساعت یا هر لحظهای که بر چنین بدهکاری سپری میشود و او، نسبت به پرداخت بدهیاش اقدام نمیکند، در حقیقت بر بارِ گناهش میافزاید و هر آن امکان دارد تنگدست شود و از ادای بدهیاش بازبماند یا بخلش او را بهکلی از ادای بدهیاش بازدارد؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّهُۥ مِنۡ أَمۡرِهِۦ یُسۡرٗا ٤﴾ [الطلاق: ٤]
و هر کس تقوای الله پیشه سازد، (الله) برای او در کارش آسانی پدید میآورد.
از این آیه چنین برداشت میشود که هرکس تقوا پیشه نکند، الله متعال برای او در کارش، گشایشی پدید نمیآورد. از اینرو بر انسان واجب است که هنگام سررسید بدهی یا وقتی که بستانکار حقّ خود را مطالبه میکند، بیدرنگ طلبش را بپردازد.
تصاحب وجبی از زمین دیگران نیز یکی از نمونههای آشکار ظلم و ستم میباشد؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «مَنِ اقْتَطَعَ شِبرًا مِنَ الأرضِ ظُلمًا طُوِّقَهُ یَومَ القِیَامَةِ مِن سَبعِ أرضینَ».([6]) یعنی: «کسی که یک وجب از زمین را بهناحق تصاحب کند، روز قیامت، همین یک وجب از هفت زمین، به دور گردنش پیچیده میشود».
بازی با آبروی دیگران با غیبت و تهمت و امثال آن، یکی دیگر از نمونههای ظلم و ستم است. غیبت اینست که دربارهی برادرت سخنانی بگویی که خوشَش نمیآید؛ اگر در حضورش باشد، دشنام و ناسزاگوییست و اگر پشتِ سرش باشد، غیبت میباشد. لذا اگر انسان به بردار مسلمانش ستم کند و در نبودش بگوید: فلانی، بلندقامت یا بداخلاق است یا چنین خصلتی دارد، این، غیبت و ستم بهشمار میآید و روز قیامت بدینخاطر بازخواست خواهد شد.
اذعان به حقیقت واجب میباشد؛ لذا انکارِ آن نمونهای از ظلم و ستم است؛ مانند شخصی که کسی از او بستانکار است یا حقی بر گردنش دارد، ولی او انکار میکند و میگوید: فلانکس هیچ طلبی از من ندارد. این، ظلم است؛ زیرا وقتی تأخیر کردن در پرداخت طلبِ دیگران، ظلم و ستم محسوب میشود، پس ناگفته پیداست که انکار حق یا طلب دیگران، ستمِ بزرگتریست. مانند کسی که منکر وظیفه یا مسؤولیتش میشود؛ چنین کسی نیز ظالم است.
بههرحال از انواع ظلم و ستم دوری کنید؛ زیرا ظلم، تاریکیهای فراوانی در روز قیامت در پی خواهد داشت که دامنگیر ستمکار میشود. این تاریکیها، متناسب با ستمی خواهد بود که از ظالم سر زده است؛ ستم بزرگ، تاریکیهای بزرگی در پی دارد و ستمهای فراوان، تاریکیهای فراوان. الله متعال میفرماید:
﴿وَنَضَعُ ٱلۡمَوَٰزِینَ ٱلۡقِسۡطَ لِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَیۡٔٗاۖ وَإِن کَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ أَتَیۡنَا بِهَاۗ وَکَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِینَ ٤٧﴾ [الأنبیاء: ٤٧]
و روز قیامت ترازوهای عدالت را (در میان) مینهیم و به هیچکس هیچ ستمی نمیشود و اگر عملی همسنگِ دانهی خردلی هم باشد، باز هم آن را (به حساب) میآوریم. و همین بس که ما حسابرسیم.
لذا ظلم و ستم، جزو گناهان بزرگ است؛ زیرا دادهها یا آموزههای دینی- متون کتاب و سنت- تنها دربارهی گناهان کبیره، تهدید کردهاند و نسبت به پیامدهای آن، هشدار دادهاند. پس ستم به بندگان الله و نیز ستم به پروردگار جهانیان، جزو گناهان کبیره است.
سپس فرمود: «و از حرص و آز دوری کنید». یعنی از چشم دوختن به حقوق دیگران بپرهیزید. «زیرا امتهای پیش از شما را به هلاکت و نابودی رساند و آنان را بر آن داشت که خونِ یکدیگر را بریزند و حرمتِ ناموس و اموال و آبروی یکدیگر را بشکنند». پناه بر الله.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: (4945، 4946، 4947، 4949، 6217، 6605 7552)؛ و صحیح مسلم، ش: (2647، 2648).
([2]) آلبانی/ در صحیح الجامع، ش: 2878، این حدیث را صحیح دانسته است.
([3]) منظور، این نیست که وقتی نام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را میشنویم، صدا به سر بیندازیم و با صدای بلند، صلوات بگوییم؛ بلکه بهآرامی و با الفاظی که در سنت، ثابت است، بر رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم درود میفرستیم. [مترجم]
([4]) صحیح مسلم، ش: 2578. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ذکر شد.]
([5]) صحیح بخاری، ش: (2287، 2288، 2400)) و مسلم، ش: 1564 بهنقل از ابوهریرهt.
([6]) صحیح مسلم، ش: 1610.
60- باب: بخشش و سخاوت و خرج کردن در راههای نیک به امید الله متعال و توکل بر او
الله متعال میفرماید:
﴿وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن شَیۡءٖ فَهُوَ یُخۡلِفُهُۥ﴾ [سبأ: ٣٩]
و هرچه انفاق کنید، او عوضش را میدهد.
و میفرماید:
﴿وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَلِأَنفُسِکُمۡۚ وَمَا تُنفِقُونَ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ ٱللَّهِۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یُوَفَّ إِلَیۡکُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تُظۡلَمُونَ ٢٧٢﴾ [البقرة: ٢٧٢]
و هر انفاقی که میکنید، برای خودتان است و فقط به رضای الله انفاق نمایید. و ثواب هر مالی که انفاق کنید، به طور کامل به شما داده میشود و هیچ ستمی به شما نخواهد شد.
و میفرماید:
﴿وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٌ ٢٧٣﴾ [البقرة: ٢٧٣]
هر چه انفاق کنید، الله از آن آگاه است.
549- وعَنِ ابنِ مسعودٍt عَنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «لا حَسَدَ إِلاَّ فی اثنتینِ: رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ مَالاً، فَسَلَّطَه عَلَى هَلَکَتِهِ فی الحَقِّ، وَرَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ حِکْمَةً، فَهُوَ یَقْضِی بِهَا وَیُعَلِّمُها». [متفقٌ علیه]([1])
ترجمه: ابنمسعودt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «رشک بردن (غبطه خوردن) فقط در دو مورد، درست است: شخصی که الله به او مالی داده و به او همت خرج کردن در راه الله را عنایت نموده است؛ و شخصی که الله به او حکمت و معارف دینی داده و او به آن، حکم و عمل میکند و - به دیگران نیز- آموزش میدهد».
550- وعنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «أَیُّکُمْ مَالُ وَارِثِهِ أَحَبُّ إِلیه مِن مَاله؟» قالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ! ما مِنَّا أَحَدٌ إِلاَّ مَالُهُ أَحَبُّ إِلیه. قال: «فَإِنَّ مَالَه ما قَدَّمَ وَمَالَ وَارِثهِ ما أَخَّرَ». [روایت بخاری]([2])
ترجمه: ابنمسعودt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «چه کسی از شما، مال وارثش را بیش از مال خود دوست دارد؟» گفتند: ای رسولخدا! همهی ما، مال خود را بیشتر دوست داریم. فرمود: «مال انسان، همان مالیست که خرج یا بخشش میکند و مالِ وارث، مالیست که انسان،- خرج یا بخشش نمیکند و- از خود باقی میگذارد».
551- عَن عَدِیِّ بنِ حاتمt أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «اتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقِّ تَمَرةٍ». [متفقٌ علیه]([3])
ترجمه: عدی بن حاتمt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «از آتش دوزخ پروا کنید؛ اگرچه با صدقه دادن نصف یک خرما باشد».
552- وعن جابرٍt قال: ما سُئِل رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم شَیئاً قَطُّ فقال: لا. [متفقٌ علیه]([4])
ترجمه: جابرt میگوید: هرگز از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم چیزی خواسته نشد که ایشان «نَه» بگوید.
553- وعن أبی هُریرةt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «مَا مِنْ یَوْمٍ یُصبِحُ العِبادُ فِیهِ إِلاَّ مَلَکَانِ یَنْزِلانِ، فَیَقُولُ أَحَدَهُمَا: اللَّهُمَّ أَعطِ مُنْفِقًا خَلَفًا، وَیَقُولُ الآخَر: اللَّهُمَّ أَعطِ مُمسکًا تَلَفًا». [متفق علیه]([5])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هر روز که بندگان شب را به صبح میرسانند، دو فرشته پایین میآیند؛ یکی از آنها میگوید: یا الله! به کسی که انفاق میکند، عوض بده. و دیگری، میگوید: یا الله! به بخیل و کسی که از انفاق کردن خودداری میکند، ضرر و زیان برسان».
554- وعنه أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «قال اللهُ تعالى: أنفِق یا ابْنَ آدمَ یُنْفَقْ عَلَیْکَ». [متفقٌ علیه]([6])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «الله متعال میفرماید: «ای فرزندِ آدم! انفاق و بخشش کن تا بر تو انفاق شود».([7])
555- وعن ْ عبد اللَّهِ بن عَمْرو بن العَاصِ رضی اللهُ عنهما أَنَّ رَجُلاً سَأَلَ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم : أَیُّ الإِسلامِ خَیْر؟ قال: «تُطْعِمُ الطَّعَام، وَتَقْرَأُ السَّلامَ عَلى مَنْ عَرَفْتَ وَمَنْ لم تَعْرِفْ». [متفقٌ علیه]([8])
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص$ میگوید: شخصی از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم سؤال کرد: بهترین ویژگی اسلامی چیست؟ فرمود: «اینکه به دیگران خوراک بدهی و به هر مسلمانی که میشناسی و نمیشناسی، سلام کنی».
556- وعنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «أَرْبَعونَ خَصلَةً أَعلاهَا مَنِیحَةُ العَنْزِ ما مِن عَاملٍ یعْملُ بخَصلَةٍ منها رَجَاءَ ثَوَابِهَا وَتَصْدِیقَ مَوْعُودِهَا إِلاَّ أَدْخَلَهُ اللَّه تعالى بِهَا الجَنَّةَ». [روایت بخاری]([9])
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص$ میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «چهل خصلت نیکو وجود دارد که برترین آنها، به عاریت دادنِ بُزِ شیرده میباشد تا از شیرش استفاده کنند. هرکس، به امید ثواب و با ایمان به پاداشی که وعده داده شده، یکی از این خصلتهای نیک را انجام دهد، الله متعال، به پاسِ آن، او را وارد بهشت میگرداند».
557- عن أبی أُمَامَةَ صُدَیِّ بنِ عَجْلانَt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «یَا ابْنَ آدَمَ إِنَّکَ إِن تَبْذُلَ الفَضْلَ خَیرٌ لَک، وإِن تُمْسِکَهُ شَرٌّ لَک، وَلا تُلامُ عَلى کَفَافٍ، وَابْدأْ بِمَنْ تَعُول، والیَدُ العُلیَا خَیْرٌ مِنَ الیَدِ السُّفْلَى». [روایت مسلم]([10])
ترجمه: ابوامامه، صُدَیِّ بن عجلانt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ای فرزند آدم! اگر تو، مازادِ ثروت خویش را بذل و بخشش نمایی، برایت بهتر است و اگر آن را نگه داری، برای تو بد خواهد بود و بهخاطر ثروتی که بهاندازهی نیاز داری، سرزنشی بر تو نیست و در بذل و بخشش، از کسی شروع کن که تأمین هزینههایش با توست. و دست بالا (بخشنده) از دست پایین (گیرنده) بهتر است».
شرح
مؤلف/ میگوید: «باب: بخشش و سخاوت و خرج کردن در راههای نیک به امید الله متعال و با توکل بر او».
مال و ثروتی که الله متعال به انسانها میبخشد، برای آزمودن آنهاست تا آنها را بیازماید که آیا آن را درست مصرف میکنند یا نه؟ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّمَآ أَمۡوَٰلُکُمۡ وَأَوۡلَٰدُکُمۡ فِتۡنَةٞۚ وَٱللَّهُ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِیمٞ ١٥﴾ [التغابن : ١٥]
اموال و فرزندانتان، فقط مایهی آزمایش (شما) هستند. و نزد الله پاداش بزرگیست.
برخی از مردم، مال و ثروتشان را در راه شهوترانی، هوسبازی و لذتهای ناروایی بهکار میگیرند که باعث دوریِ هرچه بیشترشان از الله متعال میگردد و بدینسان مال و ثروتشان، وبال گردنشان خواهد بود. پناه بر الله.
و برخی دیگر مطابق رهنمودهای دینی، اموالشان را بهخاطر خشنودی الله در راههایی مصرف میکنند که آنان را به او نزدیک میگرداند. بهیقین، چنین مال و ثروتی به نفعِ انسان است.
برخی هم اموالشان را در کارهای بیفایدهای هزینه میکنند که نه حرام است و نه فضیلت یا امتیازی شرعی دارد؛ یعنی در واقع اموالشان را تباه میگردانند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از نابود کردن اموال نهی نموده است.
انسانی که اموالش را در راهی خرج میکند که مورد پسند خداست، باید به نویدهای الاهی اطمینان کامل داشته باشد؛ چنانکه الله متعال در کتابش میفرماید:
﴿وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن شَیۡءٖ فَهُوَ یُخۡلِفُهُۥۖ وَهُوَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ ٣٩﴾ [سبأ: ٣٩]
و هرچه انفاق کنید، او عوضش را میدهد؛ و او، بهترین روزیدهنده است.
الله متعال فرموده است: ﴿یُخۡلِفُهُۥ﴾، نه «یَخْلُفُهُ». لذا بدین معناست که الله، عوضش را میدهد، نه اینکه الله، خود جایگزین آن میشود؛ از اینرو چنین پنداری، بهکلی اشتباه میباشد. چنانکه در حدیث آمده است: «اللهُمَّ أْجُرْنِی فِی مُصِیبَتِی وَأَخْلِفْ لِی خَیْرًا مِنْهَا». یعنی: «یا الله! در این مصیبت، به من اجر و پاداش عنایت کن و به من بهتر از آن عوض بده». نگویید: «واخْلُفْ» که اشتباه است.
الله عزوجل در کتابش وعده فرموده است که هرکس انفاق کند، الله عوضش را میدهد. این را حدیثِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تفسیر میکند؛ همان حدیثی که مؤلف/ ذکر کرده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «هر روز که بندگان شب را به صبح میرسانند، دو فرشته پایین میآیند؛ یکی از آنها میگوید: یا الله! به کسی که انفاق میکند، عوض بده. و دیگری، میگوید: یا الله! به بخیل و کسی که از انفاق کردن خودداری میکند، ضرر و زیان برسان».
منظور از بخیل در اینجا، کسیست که حقوق شرعیِ اموالش را ادا نمیکند؛ لذا این، بددعایی شامل همهی کسانی که انفاق نمیکنند، نمیشود و فقط شامل حال کسانی میگردد که از انفاق یا بذل و بخششی که الله متعال واجب فرموده است، امتناع میورزند. فرشتگان برای چنین کسانی بددعایی میکنند که الله متعال به اموالشان ضرور و زیان برساند. این ضرور و زیان، بر دو گونه است:
1- ضرر و زیانِ ظاهری یا حسی.
2- ضرر و زیانِ معنوی.
ضرر و زیان ظاهری، ضرر و زیانیست که در خودِ مال و ثروت، پدید میآید؛ به عنوان مثال در آتش میسوزد یا سرقت میشود و امثال آن.
و ضرر و زیان معنوی، بدین صورت است که خیر و برکت، از آن برداشته میشود و انسان در زندگی خود از آن استفاده نمیکند. چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به یارانش فرمود: «آیا کسی از شما، مال وارثش را بیش از مالِ خود دوست دارد؟» گفتند: ای رسولخدا! همهی ما، مال خود را بیشتر دوست داریم.
شما، مال خود را از مال زید و عمرو و خالد، بیشتر دوست دارید؛ هرچند وارثان شما باشند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مال انسان، همان مالیست که خرج یا بخشش میکند و مالِ وارث، مالیست که انسان، - خرج یا بخشش نمیکند و- از خود باقی میگذارد».
این، حکمتی بزرگ از سخنان جامع و حکمتآمیز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است؛ مالِ شما، همان مالیست که روز قیامت آن را در پیشگاه الله عزوجل مشاهده میکنید؛ همان مالی که بذل و بخشش کردهاید. و مالِ وارث، همان ثروتیست که پس از خود برای وارثان خویش میگذارید و آنها میخورند و از آن استفاده میکنند. مالی که از هریک از ما باقی میماند، در حقیقت، مالِ وارث است. پس اموال خود را برای خشنودی الله عزوجل انفاق کنیم و مطمئن باشیم که الله متعال، عوضش را به ما میدهد و بر ما بذل و بخشش میفرماید؛ چنانکه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «الله متعال میفرماید: «ای فرزندِ آدم! انفاق و بخشش کن تا بر تو انفاق شود».
همهی این آیات و احادیث، نشانگر اینست که انسان باید ثروتش را مطابق احکام و رهنمودهای الاهی، خرج و بخشش نماید. همانگونه که مؤلف/ در ابتدای این باب، حدیثی بدین مضمون ذکر کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «رشک بردن (غبطه خوردن) فقط در دو مورد، درست است». یعنی درست نیست که انسان بر مال و ثروتی که الله به کسی بخشیده یا هر چیزیِ دیگری که به بندهای داده است، غبطه بخورد، مگر در دو مورد:
اول: شخصی که الله به او مالی داده و به او همت خرج کردن در راه الله را عنایت نموده است. و بدینسان این بنده، مالش را در راهی انفاق میکند که مورد پسند و رضایت الله متعال است. رشک بردن به چنین شخصی، جایز میباشد؛ زیرا تجار، رویکردِ گوناگونی دارند و با هم متفاوتند. برخی از آنها اموالشان را در راه الله، در کارهای خوبی از قیبل ساختن مساجد، کمک به نیازمندان، چاپ کتاب، کمک به جهاد و امثال آن انفاق میکنند. الله متعال به چنین کسانی همت خرج کردن در راه خود را عنایت فرموده است.
برخی هم ثروتشان را در راههای نامشروع و لذتهای حرام، خرج مینمایند؛ برای هوسرانی به خارج میروند تا زناکاری و میگساری نمایند یا قماربازی کنند و اموالشان را در راههای حرامی که مایهی خشم و غضب خداست، تلف نمایند. بنابراین ثروتمندی، قابل رشک و غبطه است که همت خرج کردن اموالش را در راههای درست دارد. زیرا معمولاً کسی که به نان و نوا یا ثروتی میرسد، سر به طغیان و سرکشی، و فسق و فجور مینهد. لذا انسان با دیدن ثروتمندی که اموالش را در راه الله انفاق میکند، به او غبطه میخورد.
دوم: شخصی که الله به او حکمت و معارف دینی داده و او به آن، حکم و عمل میکند. منظور از حکمت در اینجا، دانش دینیست. همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمۡ تَکُن تَعۡلَمُ﴾ [النساء : ١١٣]
و الله، کتاب و سنت را بر تو نازل نمود و آنچه را نمیدانستی، به تو آموخت.
لذا این شخص، به علم و دانشی که الله متعال به او داده است، عمل میکند و مطابق آن قضاوت مینماید؛ چه دربارهی خود و چه در میان خانواده و نزدیکانش و چه دربارهی کسانی که از او قضاوت میخواهند. علاوه بر این، علم و دانش خود را به دیگران نیز آموزش میدهد و به این بسنده نمیکند که مردم، نزدش بیایند و چیزی از او بپرسند یا نمیگوید: همین کافیست که مردم نزدم بیایند تا در میانشان قضاوت کنم؛ بلکه خود نیز قدم پیش میگذارد و علاوه بر حکم کردن و عمل نمودن به دانش خود، آن را به دیگران نیز منتقل مینماید. روشن است که چنین شخصی، قابل رشک میباشد.
مردم در رابطه با حکمت یا دانش، چند گونهاند:
اول: الله متعال به برخی از مردم، علم و دانش داده است، ولی آنها این دانش را از خود نیز دریغ میدارند و به خودشان هم بخل میورزند و از این دانش الاهی، استفاده نمیکنند و به وسیلهی آن، به اطاعت و بندگیِ الله عزوجل نمیپردازند یا از کارهای ممنوع بازنمیآیند. اینها از همه زیانکارترند و مانند یهودیان هستند که هر چند حق و حقیقت را میدانستند، ولی تکبر ورزیدند و از آن سرپیچی کردند.
دوم: کسانی که الله متعال به آنها علم و دانش داده است و خود به آن عمل میکنند، ولی سایر بندگان خدا نفعی از علمشان نمیبرند. این دسته از گروه پیشین بهترند، اما عملکردشان ناقص است.
سوم: گروهی که الله متعال به آنها علم و دانش داده است و گذشته از اینکه خود به آن عمل میکنند، آن را به دیگران نیز آموزش میدهند. اینها بهترین دستهاند.
وگروه چهارمی هم وجود دارد؛ کسانی که بهطور مطلق بهرهای از علم و دانش ندارند و در حقیقت، جاهلند. اینها اگرچه از خیر فراوانی محروم شدهاند، اما وضعیتشان از دستهی اول که علم و دانش دارند و به آن عمل نمیکنند، بهتر است. زیرا برای اینها این امید وجود دارد که به کسب علم و عمل به آن روی بیاورند، اما علم گروهِ اول، وبال گردنشان است. پناه بر الله.
***
558- وعن أَنسٍt قال: ما سُئِلَ رسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم عَلَى الإِسْلامِ شَیئاً إِلا أَعْطاه، وَلَقَدَ جَاءَه رَجُلٌ فَأَعطَاه غَنَماً بَینَ جَبَلَین، فَرَجَعَ إِلى قَومِهِ فَقال: یَا قَوْمِ أَسْلِمُوا فَإِنَّ مُحَمدًا یُعْطِی عَطَاءَ مَنْ لا یَخْشَى الفَقْر، وَإِنْ کَانَ الرَّجُلُ لَیُسْلِمُ مَا یُرِیدُ إِلاَّ الدُّنْیَا، فَمَا یَلْبَثُ إِلاَّ یَسِیرًا حَتَّى یَکُونَ الإِسْلامُ أَحَبَّ إِلَیه منَ الدُّنْیَا وَمَا عَلَیْهَا. [روایت مسلم]([11])
ترجمه: انسt میگوید: هرگاه از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم چیزی برای پذیرش اسلام میخواستند، عطا میکرد؛ باری مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد - و اسلام آورد.- پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گوسفندانی که در میان دو کوه بودند- یعنی یک گله گوسفند- به او داد. آن شخص نزد قومش بازگشت و گفت: ای قومِ من! مسلمان شوید؛ زیرا محمد صلی الله علیه و آله و سلم بهسان کسی بذل و بخشش میکند که از فقر نمیترسد. چهبسا شخصی مسلمان میشد و هدفی جز دنیا نداشت، اما مدت اندکی نمیگذشت مگر اینکه اسلام نزد او از دنیا و هرچه در آن است، محبوبتر میشد.
559- وعن عُمَرَt قال: قَسَمَ رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم قَسْمًا، فَقُلت: یَا رَسُولَ اللهِ لَغَیْرُ هَؤُلاَءِ کَانُوا أَحَقَّ بهِ مِنْهُم؟ قال: «إِنَّهُمْ خَیَّرُونِی أَن یَسأَلُونِی بالْفُحشِ فَأُعْطیَهم أَوْ یُبَخِّلُونِی، وَلَستُ بِبَاخِلٍ». [روایت مسلم]([12])
ترجمه: عمرt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم اموالی را - در میان گروهی از مردم- تقسیم کرد. گفتم: ای رسولخدا! افراد دیگری هستند که از اینها مستحقترند. فرمود: «اینها با اصرار و پافشاری خود در درخواست این مال، دو گزینه پیشِ روی من گذاشتند که به اینها بدهم یا مرا بخیل بخوانند؛ در حالی که من بخیل نیستم».
560- وعن جُبَیْرِ بنِ مُطعِمt أَنَّهُ قال: بَیْنَمَا هُوَ یسِیرُ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم مَقْفَلَهُ مِن حُنَیْن، فَعَلِقَهُ الأَعْرَابُ یسَأَلُونَه، حَتَّى اضْطَرُّوهُ إِلى سَمُرَةٍ فَخَطَفَتْ رِدَاءَه، فَوَقَفَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم فقال: أَعْطُونی رِدَائِی، فَلَوْ کَانَ لی عَدَدُ هذِهِ العِضَاهِ نَعَمًا، لَقَسَمْتُهُ بَیْنَکُم، ثم لا تَجِدُونِی بَخِیلاً وَلا کَذَّاباً وَلا جَبَاناً». [روایت بخاری]([13])
ترجمه: جبیر بن مطعمt میگوید: در بازگشت از "حنین" با رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بودم. صحرانشینان، اطراف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را گرفتند و با اصرار و پافشاری از ایشان درخواست مال میکردند، تا جایی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ناگزیر نمودند به سمت درخت خارداری برود؛ روپوش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به درخت گیر کرد. لذا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ایستاد و فرمود: «روپوش مرا به من بدهید؛ اگر بهاندازهی این خارها، دام و شتر میداشتم، آن را میان شما تقسیم میکردم و آنگاه میدانستید که من، بخیل، دروغگو و ترسو نیستم».
561- وعن أبی هُریرةt أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «مَا نَقَصَتْ صَدَقَةٌ مِنْ مَالٍ، وَمَا زَادَ اللَّهُ عَبْدًا بِعَفْوٍ إِلاَّ عِزًّا، وَمَا تَوَاضَعَ أَحَدٌ للَّهِ إِلاَّ رَفَعَهُ اللَّهُ عزوجل ». [روایت مسلم]([14])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «صدقه هرگز از ثروت انسان نمیکاهد و بهیقین الله در برابر گذشت بندهاش، عزت او را زیاد میکند و هرکس بهخاطرِ الله تواضع و فروتنی نماید، الله عزوجل او را بلندمرتبه میگرداند».
562- عن أبی کَبشَةَ عَمرو بِنَ سَعدٍ الأَنماریِّt أَنَّه سَمِعَ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یَقُول: «ثَلاثَةٌ أُقْسِمُ عَلَیهِنَّ وَأُحَدِّثُکُم حَدِیثًا فَاحْفَظُوه: مَا نَقَصَ مَالُ عَبدٍ مِن صَدَقَةٍ، وَلا ظُلِمَ عَبْدٌ مَظْلَمَةً صَبَرَ عَلَیهَا إِلاَّ زَادَهُ اللَّهُ عِزًّا، وَلا فَتَحَ عَبْدٌ باب مَسأَلَةٍ إِلاَّ فَتَحَ اللَّه عَلَیْهِ باب فَقْرٍ، أَوْ کَلِمَةً نَحْوَهَا. وَأُحَدِّثُکُم حَدِیثًا فَاحْفَظُوه. قال: إِنَّمَا الدُّنْیَا لأَرْبَعَةِ نَفَر:
عَبدٍ رَزَقَه اللَّه مَالاً وَعِلْما، فَهُو یَتَّقی فِیهِ رَبَّه، وَیَصِلُ فِیهِ رَحِمَه، وَیَعْلَمُ لِلَّهِ فِیهِ حَقًّا فَهذَا بأَفضَل المَنازل.
وَعَبْدٍ رَزَقَهُ اللَّه عِلْمًا، وَلَمْ یَرْزُقهُ مَالاً فَهُوَ صَادِقُ النِّیَّةِ یَقُول: لَو أَنَّ لِی مَالاً لَعمِلْتُ بِعَمَل فُلان، فَهُوَ بِنِیَّتِهِ، فَأَجْرُهُمَا سَوَاء.
وَعَبْدٍ رَزَقَهُ اللَّهُ مَالا، وَلَمْ یرْزُقْهُ عِلْما، فهُوَ یَخْبِطُ فی مالِهِ بِغَیر عِلم، لا یَتَّقی فِیهِ رَبَّهُ وَلا یَصِلُ رَحِمَه، وَلا یَعلَمُ للَّهِ فِیهِ حَقًّا، فَهَذَا بأَخْبَثِ المَنَازِل.
وَعَبْدٍ لَمْ یرْزُقْهُ اللَّه مَالاً وَلا عِلْما، فَهُوَ یَقُول: لَوْ أَنَّ لِی مَالاً لَعَمِلْتُ فِیهِ بِعَمَل فُلانٍ، فَهُوَ بِنِیَّتِهِ، فَوِزْرُهُمَا سَوَاءٌ». [ترمذی این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.]([15])
ترجمه: ابوکبشه، عمرو بن سعد انماریt میگوید: از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: «سه چیز هست که من دربارهی آنها سوگند میخورم و سخنی به شما میگویم که آن را بهیاد داشته باشید: (1) ثروت هیچکس بهخاطر صدقه دادن، کم نمیشود. (2) به هر بندهای ستم شود و او بر آن صبر نماید، الله بر عزتش میافزاید. (3) هیچ بندهای دربِ گدایی را نمیگشاید مگر اینکه الله، دروازهی فقر را به رویش باز میکند. – یا چنین سخنی فرمود.- و سخنی به شما میگویم، آن را حفظ کنید». فرمود: «دنیا برای چهار نفر است:([16])
بندهای که الله، ثروت و عملی به او داده است و او در اینباره تقوای الهی پیشه میسازد و بدینوسیله رابطهی خویشاوندیاش را حفظ میکند و میداند که الله در آن حقی دارد. چنین بندهای در بالاترین درجه و بهترین جایگاه میباشد.
و بندهای که الله دانشی به او داده، اما ثروتی به او نداده است و او، نیت درستی دارد؛ میگوید: اگر ثروتی داشتم، مانندِ فلانکس رفتار میکردم. لذا مطابق نیتش پاداش مییابد و اجر و ثواب هر دو برابر است.
و بندهای که الله ثروتی به او داده، اما دانشی به او نداده است و او، بدون علم و دانش در ثروتش تصرف میکند و دربارهی این ثروت، تقوای الهی ندارد و صلهی رحم بهجا نمیآورد و در این ثروت حقی برای الله نمیشناسد. چنین شخصی در پایینترین و بدترین جایگاه است.
و بندهای که الله ثروت و دانشی به او نداده است و او میگوید: اگر ثروتی داشتم، مانندِ فلانکس رفتار میکردم. لذا مطابق نیتش مجازات میشود و گناهشان یکسان است».
563- وعن عائشة رضی اللَّه عنها أَنَّهُمْ ذَبحُوا شَاةً، فقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم : «مَا بَقِیَ مِنها؟» قالت: مَا بَقِیَ مِنها إِلاَّ کَتِفُهَا، قال: «بَقِیَ کُلُّهَا غَیرَ کَتِفِهَا». [ترمذی روایت کرده و گفته است: صحیح میباشد.]([17])
ترجمه: از عایشه& روایت است: خانوادهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گوسفندی ذبح کردند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: «از گوسفند، چه باقی مانده است؟» عایشه& پاسخ داد: فقط دستِ آن مانده است - و بقیه را صدقه دادم.- پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «همهاش مانده است، جز دستِ آن».
[یعنی: همهاش جز دستِ آن گوسفند را صدقه دادند. لذا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیان فرمود که جز دست گوسفند، بقیهاش را که صدقه دادهایم، برای آخرتِ ما مانده است.]
564- وعن أَسماءَ بنتِ أبی بکرٍ الصدیق رضی اللهُ عنهما قالت: قال لِی رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم : «لاَ تُوکِی فَیوکِیَ اللَّهُ عَلَیْکِ».
وفی روایةٍ: «أَنفِقِی أَو انْفَحِی أَو أَنْضِحِی، وَلا تُحْصی فَیُحْصِیَ اللَّه عَلَیکِ، وَلا تُوعِی فیوعِیَ اللَّهُ عَلَیْکِ». [متفقٌ علیه]([18])
ترجمه: اسماء دختر ابوبکر صدیق$ میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: «بخل نکن و در بذل و بخشش سخت نگیر که الله بر تو سخت میگیرد (و نعمت یا برکتش را از تو بازمیدارد)».
و در روایتی آمده است: «انفاق کن یا ببخش یا هدیه بده و - بذل و بخشش خود را- حساب مکن که در مقابل، الله نیز فضل و برکتش را از تو منع میکند و با ذخیره کردن، بخل نورز که الله، نعمت و برکتش را از تو بازمیدارد».
565- وعن أبی هریرةt أَنَّه سَمِعَ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یَقُول: «مَثَلُ البَخِیلِ والمُنْفِق کَمَثَلِ رَجُلَیْنِ عَلَیْهِمَا جُبَّتَانِ مِن حَدیدٍ مِنْ ثُدَیِّهِما إِلى تَرَاقِیهمَا؛ فَأَمَّا المُنْفِق، فَلا یُنْفِقُ إِلاَّ سَبَغَت، أَوْ وَفَرَتْ على جِلدِهِ حتى تُخْفِیَ بَنَانَه، وَتَعْفُوَ أَثَرَه؛ وَأَمَّا البَخِیل، فَلا یُرِیدُ أَنْ یُنْفِقَ شَیئًا إِلاَّ لَزِقَتْ کُلُّ حَلْقَةٍ مَکَانَهَا، فَهُو یُوَسِّعُهَا فَلا تَتَّسِعُ». [متفقٌ علیه]([19])
ترجمه: از ابوهریرهt روایت است: از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنید که میفرمود: «مثال بخیل و بخشنده، مانند دو مرد است که تنپوش آهنی بر تن داشته باشند و این تنپوش، از سینه تا گلوی آنان را دربرگرفته باشد. هنگامی که شخصِ بخشنده، صدقه میدهد (بذل و بخشش میکند)، زره آهنین بر تنش بزرگ میشود و همهی بدنش را دربرمیگیرد؛ تا جایی که انگشتان پاهایش را میپوشاند و (روی زمین کشیده میشود و) رد قدمهایش را محو میکند.([20]) ولی هنگامی که شخص خسیس میخواهد انفاق یا بذل و بخشش نماید، حلقههای آن زره به جای خود میچسبند (و تنپوش آهنین بر بدنش تنگ میشود) و هرچه آن را میکشد تا بزرگ شود، بزرگ نمیگردد».([21])
566- وعنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «مَنْ تَصَدَّقَ بِعِدْلِ تَمْرَةٍ مِنْ کَسْبٍ طَیِّب، ولا یَقْبَلُ اللَّهُ إِلاَّ الطَّیِّبَ فَإِنَّ اللهَ یقْبَلُهَا بِیَمِینِه، ثُمَّ یُرَبِّیها لِصَاحِبَها، کَمَا یُرَبِّی أَحَدُکُمْ فَلُوَّهُ حتى تَکُونَ مِثْلَ الجَبلِ». [متفقٌ علیه]([22])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هرکس، بهاندازهی یک خرما از مال حلال صدقه دهد، - و الله، فقط صدقهای را قبول میکند که از مال حلال باشد- الله متعال، آن را به دست راست خویش میگیرد و آن را چنان پرورش میدهد که مثل کوه، بزرگ میشود؛ همانطور که شما، کرهاسب خود را پرورش میدهید».
567- وَعَنْهُ عَنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «بیْنَما رَجُلٌ یَمشِی بِفَلاةٍ مِن الأَرض، فَسَمِعَ صَوتًا فی سَحَابَةٍ: اسقِ حَدِیقَةَ فُلان، فَتَنَحَّى ذلکَ السَّحَابُ فَأَفْرَغَ مَاءَهُ فی حَرَّةٍ، فإِذا شَرْجَةٌ من تِلْکَ الشِّراجِ قَدِ اسْتَوعَبَتْ ذلِکَ الماءَ کُلَّهُ فَتَتَبَّعَ الماءَ، فإِذا رَجُلٌ قَائِمٌ فی حَدِیقَتِهِ یُحَوِّلُ المَاءَ بمِسْحَاتِهِ، فقال له: یا عَبْدَ اللَّهِ ما اسْمُکَ قال: فُلانٌ، للاسْمِ الَّذِی سَمِعَ فی السَّحَابَةِ، فقال له: یَا عَبْدَ اللَّهِ لِمَ تَسْأَلُنِی عَنِ اسْمِی؟ فَقال: إنی سَمِعْتُ صَوتًا فی السَّحَابِ الَّذی هذَا مَاؤُهُ یقُول: اسقِ حَدِیقَةَ فُلانٍ لإسمِک، فما تَصْنَعُ فِیها؟ فقال: أَما إِذْ قُلْتَ هَذَا، فَإنِّی أَنْظُرُ إِلى ما یَخْرُجُ مِنها، فَأَتَّصَدَّقُ بثُلُثِهِ، وآکُلُ أَنا وعِیالِی ثُلُثًا، وأَرُدُّ فِیها ثُلثَه. [روایت مسلم]([23])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «شخصی در بیابانی راه میرفت که از ابری صدایی شنید که میگفت: باغِ فلانی را آبیاری کن. آن ابر کنار رفت و آبش را در سنگلاخی سیاه خالی کرد. آبراههای، همهی آن آب را در خود گرفت و آب به جریان افتاد. آن مرد، به دنبال آب رفت. مردی را دید که در باغش ایستاده بود و با بیل، آبیاری میکرد. به او گفت: ای بندهی الله، اسمت چیست؟ باغبان، نامش را گفت؛ همان نامی که آن مرد از آن ابر شنیده بود. باغبان پرسید: ای بندهی خدا! چرا نام مرا میپرسی؟ پاسخ داد: من از ابری که بارید، صدایی شنیدم که میگفت: باغِ فلانی را آبیاری کن و تو را نام برد. مگر تو چهکار میکنی؟ باغبان گفت: اینک که تو این را گفتی، (من نیز به تو میگویم که چهکار میکنم)؛ من محصول باغ را میسنجم و یکسوم آن را صدقه میدهم، یکسومش را با خانوادهام میخورم و یکسوم دیگر را - برای زراعت- به باغ برمیگردانم».
شرح
مؤلف/ حدیثی بدین مضمون نقل کرده است که انس بن مالکt میگوید: «هرگاه چیزی برای پذیرش اسلام، از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم میخواستند، عطا میکرد». زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بخشندهترین مردم بود و مال و ثروتش را در راههایی خرج مینمود که مایهی تقرب و نزدیکی به الله متعال است. از اینرو اگر کسی برای پذیرش اسلام، چیزی از ایشان درخواست میکرد، آن را به او میداد؛ هرچه که بود. چنانکه باری یک صحرانشین گلهای گوسفند که در میان دو کوه بودند، درخواست کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز این گله را به او داد؛ زیرا امیدوار بود که این کار، به نفع آن مرد و اقوامش باشد و آنان را به اسلام، علاقهمند سازد. هنگامی که آن شخص نزد قومش بازگشت، به آنان گفت: «ای قومِ من! مسلمان شوید؛ زیرا محمد صلی الله علیه و آله و سلم بهسان کسی بذل و بخشش میکند که از فقر نمیترسد». ببینید که این بخشش، چه تأثیر بزرگی بر آن مرد گذاشت؛ چنانکه از او دعوتگری ساخت که به سوی اسلام فراخواند. مانند بسیاری از صحرانشینان که طمعکار بودند و بهخاطر علاقهای که به مال و ثروت داشتند، درخواستِ کمک میکردند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خواستهی این شخص را پذیرفت و با بخشش بزرگی که به او کرد، از او دعوتگری ساخت که به سوی اسلام فراخواند و به قومش گفت: «ای قومِ من! مسلمان شوید». او به آنها نگفت که اگر اسلام بیاورید، وارد بهشت میشوید یا از دوزخ رهایی مییابید. بلکه به آنها گفت: «مسلمان شوید؛ زیرا محمد، بهسان کسی بذل و بخشش میکند که از فقر نمیترسد». یعنی تا دلتان بخواهد، به شما بذل و بخشش خواهد کرد.
آنها به طمعِ مال، مسلمان میشدند و هدفی جز دنیا نداشتند، اما مدت اندکی نمیگذشت مگر اینکه اسلام نزدشان از دنیا و هرچه در آن است، محبوبتر میشد. از اینرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای دلجویی از آنها یا برای اینکه آنها را به اسلام علاقهمند کند، به آنان بذل و بخشش مینمود؛ در نتیجه برخی از افراد به طمع مال دنیا مسلمان میشدند، اما پس از اندکی خوبیهای اسلام را میدیدند و فرامیگرفتند، و بدینسان از صمیم قلب، ایمان میآوردند.
از این حدیث و امثال آن، چنین برداشت میشود که نباید کافران و بدکاران را به حالِ خودشان رها کنیم و اجازه دهیم که شیطان هرگونه که میخواهد، با آنان بازی کند؛ بلکه از آنان دلجویی میکنیم و با رفتار نیک و بذل و بخشش، آنان را جذب اسلام مینماییم. چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنین رویکردی داشت و برای جذب کافران به اسلام، سهمی از زکات را به آنان میداد. بلکه الله متعال سهمی از زکات را برای غیرمسلمانان قرار داده است تا به اسلام علاقهمند شوند و دین اسلام را بپذیرند. گاه برخی از افراد با اهداف دنیوی مسلمان میشوند، ولی همینکه طعم اسلام را میچشند، به اسلام علاقهمند میگردند و آن را بر هر چیزی ترجیح میدهند. یکی از علما گفته است: علم را برای غیرالله کسب کردیم، اما از اینکه جز برای الله باشد، امتناع ورزید.
بنابراین، کارهای نیک و شایسته، انسان را به سوی اخلاص برای الله عزوجل و پیروی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سوق میدهند. از آنجا که در رهنمودهای دینی توجهی جدی به این مسأله، یعنی جذب غیرمسلمانان شده است، باید خیلی جدیتر به این موضوع نگاه کنیم و با بذل و بخشش یا هدیه و اخلاق نیکو، کافران یا غیرمسلمانانی را که به اسلام، نزدیکند، جذب نماییم؛ زیرا اگر الله متعال یک نفر را بهوسیلهی ما هدایت کند، برای ما از شتران سرخمو که مرغوبترین اموال عرب بودند، بهتر است.
به بدکاران نیز باید هدیه دهیم و با سخن نرم و محترمانه، آنان را نصیحت کنیم و با شیوههای نیکو با آنها رابطه داشته باشیم تا توبه کنند و به راه بیایند؛ نگوییم: من بهخاطر الله با اینها کینه دارم. آری؛ بهخاطر الله با آنان کینه داشته باشید، اما آنها را بهسوی الله فرابخوانید. این بغض و کینه نباید شما را از دعوت دادن آنها به سوی الله بازدارد؛ اگرچه اینک از آنها خوشتان نمیآید، اما ممکن است روزی جزو بهترین دوستان دینیِ شما شوند.
مؤلف/ حدیث دیگری نیز ذکر کرده است؛ حدیثی بدین مضمون که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «صدقه هرگز از ثروت انسان نمیکاهد». وقتی انسان میخواهد صدقه دهد، شیطان به او میگوید: اگر صدقه دهی، از ثروتت کاسته میشود. بیست و پنج هزار تومان داری؛ اگر دو هزار تومان صدقه دهی، فقط بیست و سه هزار تومان خواهی داشت و بدینسان از پولَت کم میشود. پس صدقه نده که هرچه صدقه دهی، داراییات کاهش مییابد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خودسرانه و از روی هوای نفس سخن نمیگفت؛ بلکه هرچه میگفت، وحی بود که بر او نازل میشد. فرمود: «هرگز صدقه از ثروت انسان نمیکاهد». آری! بهظاهر و از لحاظ کمّی، از مقدار ثروت انسان کاسته میشود، اما از لحاظ کیفی افزایش و برکت مییابد. چنانکه در عوضِ دو هزار تومانی که صدقه میدهید، بیستهزار تومان بهدست میآورید. الله متعال میفرماید:
﴿وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن شَیۡءٖ فَهُوَ یُخۡلِفُهُۥۖ﴾ [سبأ: ٣٩]
و هرچه انفاق کنید، الله عوضش را میدهد.
یعنی خیلی زود عوض را میگیرید یا زیاد طول نمیکشد که اجر و ثوابش را دریافت میکنید. الله متعال میفرماید:
﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖ﴾ [البقرة: ٢٦١]
مثال کسانی که اموالشان را در راه الله انفاق میکنند، همانند دانهایست که از آن هفت خوشه به ثمر میرسد و در هر خوشه، یکصد دانه است.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بخشندهترین و سخاوتمندترین مردم بود و در رمضان، هنگامی که جبرئیل علیه السلام قرآن را برایش دَوْر میکرد، از هر زمانی بخشندهتر بود. آری؛ بخشش و سخاوت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از باد وزان نیز بیشتر بود.
باد وزان، بادیست که به فرمان الله بهسرعت جریان مییابد و خیر و برکت را بر هر جا که میوزد، میگستراند؛ اما رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در رمضان از باد وزان نیز در خیر و بخشش، سریعتر بود. لذا چه خوبست که دست خود را برای صدقه و نیکی، بهویژه در ماه رمضان، باز بگیریم و زکات و صدقهی بیشتری بدهیم و بیش از سایر اوقات، بذل و بخشش کنیم و دست نیازمندان را بگیریم و به خویشاوندان خود نیکی نماییم و به کارهای نیک بپردازیم.
عموم مردم عبارتی بر این حدیث افزودهاند که درست نیست؛ میگویند: «صدقه هرگز از ثروت انسان نمیکاهد»، ، بلکه بر آن میافزاید. این عبارت از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم ثابت نشده است. آنچه ثابت است، اینکه فرمود: «صدقه هرگز از ثروت انسان نمیکاهد».
افزایشی که در عوضِ صدقه نصیب بنده میشود، یا کمّیست و یا کیفی.
مثال کمی: الله متعال دروازهای از روزی را که به حساب بندهی بخشندهاش بوده است، به رویش میگشاید.
و مثال کیفی: الله متعال در باقیماندهی ثروتش برکت مینهد.
سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بهیقین الله در برابر گذشت بندهاش، عزت او را زیاد میکند». یعنی اگر کسی به شما ستم نمود، آسیبی به شما یا خانوادهی شما رساند و یا حق شما را خورد و مالتان را تصاحب و غصب کرد یا حقی از شما را پایمال نمود، و شما از حق خود گذشتید، الله متعال بر عزت شما میافزاید؛ اگرچه نفس انسان، بهسادگی نمیگذرد و دوست دارد انتقام بگیرد و به حقش برسد. این، حقّ هر مظلومیست؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَیۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡ﴾ [البقرة: ١٩٤]
بنابراین کسی که به شما تجاوز و تعدی کند، شما نیز همانطور که به شما تعدی کرده، به او تعدی (یعنی قصاص) نمایید.
همچنین میفرماید:
﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِۦ﴾ [النحل: ١٢٦]
و اگر مجازات میکنید، به همان شکلی مجازات نمایید که با شما رفتار شده است.
هیچ سرزنشی بر کسی که قصاص میگیرد، نیست؛ ولی اگر ببخشد و عفو نماید یا خویش را به گذشتن و بخشیدن وادار کند، نفس اماره به او میگوید: این، نشانهی ضعف و ذلت است؛ چگونه از کسی که به تو ستم و تعدی کرده است، میگذری؟! اینجاست که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «بهیقین الله در برابر گذشت بندهاش، عزت او را زیاد میکند». عزت، متضاد ذلت است و اینکه نفس انسان به او میگوید: «اگر ببخشی یا عفو نمایی، در برابر ظالم، خوار و زبون گشتهای»، نیرنگ نفس اماره و جلوگیری از کار نیک است. زیرا الله متعال در برابر این عفو و گذشت، بر عزت و جایگاهت در دنیا و آخرت میافزاید.
سپس فرمود: «و هرکس بهخاطرِ الله تواضع و فروتنی نماید، الله عزوجل او را بلندمرتبه میگرداند». تواضع نیز همینگونه است. برخی از افراد متکبر، گمان میکنند که اگر متواضع و فروتن باشند، به ذلت و خواری تن دادهاند؛ یعنی تواضع را کسر شأن خود میپندارند، ولی مسأله بهطور کامل، برعکس میباشد. یعنی کسی که برای مردم متواضع است، در حقیقت برای الله عزوجل فروتن و متواضع میباشد و هرکس بهخاطر الله تواضع نماید، الله متعال شأن و مقام او را بالا میبرد. بنابراین تواضع و فروتنی برای الله، دو معنا دارد:
اول: اینکه بنده با عبادت و پرستش الله، در برابرش تواضع و فروتنی نماید و از فرمانهای الله، اطاعت کند.
دوم: اینکه بهخاطر الله در برابر مردم، متواضع باشد. هر دو نوع تواضع، عزت و جایگاه انسان را بالا میبرد. چه با عبادت الله عزوجل فرمانبرداری از او و دوری از کارهای حرام و ممنوع باشد و چه با فروتنی در برابر مردم بهخاطر الله متعال، نه از ترس آنها یا برای کنار آمدن با آنها بهقصد دستیابی به نان و نوا یا امثال آن؛ بلکه بهخاطر الله عزوجل . آری! اگر بدینسان برای الله تواضع و فروتنی نمایید، الله متعال در دنیا و آخرت، شما را بلندمرتبه میگرداند.
این احادیث نشانگر فضیلت صدقه و بخشش یا نیکی کردن به دیگران است که یکی از ویژگیهای بارز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 73؛ و صحیح مسلم، ش: 816.
([2]) صحیح بخاری، ش: 6442.
([3]) صحیح بخاری، ش: (1417، 6023)؛ و صحیح مسلم، ش: 1016. [ر.ک: حدیث شمارهی 143.]
([4]) صحیح بخاری، ش: 6034؛ و صحیح مسلم، ش: 2311.
([5]) صحیح بخاری، ش: 1442؛ و صحیح مسلم، ش: 1010. [ر.ک: حدیث شمارهی300.]
([6]) صحیح بخاری، ش: 4684؛ و صحیح مسلم، ش: 993.
([7]) یعنی در انفاق و بخشش کوتاهی نکن تا به تو روزی دهم و در روزیات برکت بیندازم.
([8]) صحیح بخاری، ش: (12، 6236)؛ و صحیح مسلم، ش: 39.
([9]) صحیح بخاری، ش: 2631؛ [این حدیث پیشتر بهشمارهی 142 ذکر شد.]
([10]) صحیح مسلم، ش: 1036. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 515 ذکر شد.]
([11]) صحیح مسلم، ش: 1806.
([12]) صحیح مسلم، ش: 1056.
([13]) صحیح بخاری، ش: 2821.
([14]) صحیح مسلم، ش: 2588.
([15]) صحیح الجامع، ش: (3024، 3025)؛ صحیح الترغیب، ش: 14؛ صحیح أبی داود از آلبانی/، ش: 1894.
([16]) یعنی انسانها در رابطه با دنیا، چهار دستهاند.
([17]) صحیح الترمذی، از آلبانی/، ش: 2009.
([18]) صحیح بخاری، ش: 1433؛ و صحیح مسلم، ش:1029.
([19]) صحیح بخاری، ش: (1443، 2917)؛ و صحیح مسلم، ش: 1021.
([20]) یعنی گناهانش محو میشود.
([21]) یعنی شخصِ بخیل، هنگامی که میخواهد صدقه دهد، تردید دارد؛ دستش را برای صدقه دادن دراز میکند و باز پس میآورد و دلِ صدقه دادن ندارد. به عبارت دیگر، صدقه دادن برایش سخت و دشوار است. [مترجم]
([22]) صحیح بخاری، ش: 1410؛ و صحیح مسلم، ش:1014.
([23]) صحیح مسلم، ش: 2984.
الله متعال میفرماید:
﴿فَإِذَا قُضِیَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ﴾ [الجمعة: ١٠]
و چون نماز پایان یافت، در زمین پراکنده شوید و در طلب فضل و روزیِ الله برآیید.
544- وعنْ أبی عبدِ اللَّه الزُّبَیْرِ بنِ العوَّامِt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «لأَنْ یَأْخُذَ أَحَدُکُم أَحبُلَهُ ثُمَّ یَأْتِیَ الجَبَل، فَیَأْتِیَ بحُزْمَةٍ مِن حَطَبٍ عَلى ظَهِرِهِ فَیَبیعَهَا، فَیَکُفَّ اللَّه بها وَجْهَه، خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَن یَسأَلَ النَّاس، أَعطَوْهُ أَوْ مَنَعُوهُ». [روایت بخاری]([1])
ترجمه: ابوعبدالله، زبیر بن عوامt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگر یکی از شما، طنابش را بردارد و به کوه برود و پشتهای هیزم بر پشت خود بیاورد و بفروشد و بدینسان الله آبروی او را حفاظت کند، این برایش بهتر است از اینکه دست نیاز پیش مردم دراز کند و از آنها کمک بخواهد و معلوم نیست که چیزی به او بدهند یا خیر».
545- وعن أبی هُریرةt قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «لأَنْ یحتَطِبَ أَحَدُکُم حُزمَةً على ظَهرِه، خَیْرٌ من أَنْ یَسأَل أَحَدًا، فَیُعُطیَه أَو یمنَعَهُ». [متفقٌ علیه]([2])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگر یکی از شما، بر پشت خود هیزم حمل کند، برایش از اینکه پیشِ کسی دست نیاز دراز کند، بهتر است؛ و معلوم نیست که به او کمک نماید یا خیر».
546- وعنه عنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «کان دَاوُدُ علیه السلام لا یَأْکُل إِلاَّ مِن عَملِ یَدِهِ». [روایت بخاری]([3])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «داوود علیه السلام جز از دسترنجِ خود نمیخورد».
547- وعنه أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «کَانَ زَکَرِیَّا علیه السلام نَجَّاراً». [روایت مسلم]([4])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «زکریا علیه السلام نجار بود».
548- وعن المِقدَامِ بن مَعْدِیکَربَt عَنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «مَا أَکَلَ أَحَدٌ طَعَاماً خَیْراً مِن أَنَ یَأْکُلَ مِن عمَلِ یَدِه، وَإِنَّ نَبیَّ اللَّه دَاوُدَ صلی الله علیه و آله و سلم کان یَأْکلُ مِن عَمَلِ یَدِهِ». [روایت بخاری]([5])
ترجمه: مقدام بن معدیکربt میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هرگز کسی، غذایی بهتر از غذای دسترنجِ خود نخورده است و پیامبر خدا، داوود علیه السلام همواره از دسترنجِ خود میخورد».
شرح
مؤلف/ بابی بدین نام گشوده است: «جایز بودن گرفتن چیزی از کسی بدون درخواست و چشمداشت». یعنی زیبندهی انسان نیست که به مال دنیا دلبستگی داشته باشد و به آن چشم بدوزد و برای رسیدن به آن، عزتش را کنار بگذارد و آن را از کسی، درخواست کند؛ زیرا این مسأله باعث میشود که همهی همّ و فکر انسان، دنیا شود؛ در صورتی که انسان بهخاطر آخرت به دنیا آمده است. الله متعال میفرماید:
﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ ٥٦﴾ [الذاریات: ٥٦]
و انسانها و جنها را تنها برای این آفریدم که مرا عبادت و پرستش نمایند.
و میفرماید:
﴿بَلۡ تُؤۡثِرُونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا ١٦ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ ١٧﴾ [الأعلى: ١٦، ١٧]
ولی شما زندگی دنیا را ترجیح میدهید؛ حالآنکه آخرت، بهتر و پایدارتر است.
لذا انسان نباید به مال دنیا وابسته شود یا به آن اهمیت دهد؛ اگر بدون رنج و درخواست یا بدون توقع و طمع، مال و ثروتی به او رسید، آن را بپذیرد و گرنه، در پیِ مال دنیا نباشد.
مؤلف/ حدیثی بدین
مضمون ذکر کرده است که هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چیزی به عمر
بن خطابt میداد، عمر آن را قبول نمیکرد و میگفت: آن را به کسی بدهید که
از من نیازمندتر است. در نتیجه رسولالله صلی الله علیه
و آله و سلم به او فرمودند: «آن را بگیر و هرگاه مال و ثروتی
بدون چشمداشت یا درخواست، به تو رسید، بپذیر و از آن استفاده کن؛ اگر خواستی خود
از آن بخور (استفاده ببر) و اگر خواستی، آن را صدقه بده؛ و گرنه، در پیِ آن مباش».
از اینرو عبدالله بن عمر$ هیچگاه از
کسی چیزی نمیخواست و اگر چیزی به او میدادند، رد نمیکرد. این، نهایتِ ادب است
که انسان خودش را خوار نگرداند و دست نیاز، پیشِ کسی دراز نکند یا به مال دنیا چشم
ندوزد و به آن دلبستگی نداشته باشد. ولی اگر کسی، چیزی به شما داد، قبول کنید؛
زیرا اگر رد کنید، ممکن است هدیهدهنده یا بخشنده را ناراحت کنید و بدینسان او را
از خود برنجانید؛ در نتیجه دربارهی شما قضاوت خوبی نکند و چنین گمان ببرد که شما،
آدمِ مغرور و متکبری هستید. لذا اگر کسی، بدون درخواستِ شما، چیزی به شما داد،
بپذیرید؛ مگر اینکه نگران این باشید که در آینده بر شما منت بگذارد و بگوید: من
برای تو چنین و چنان کردم، یا به تو این و آن را دادم. در این صورت، هدیهاش را
قبول نکنید؛ زیرا دلیلِ موجّهی دارید و از این میترسید که بخشنده یا هدیهدهنده،
با چاقوی منت گردنتان را قطع کند و این، حقّ شماست که از خود دفاع نمایید.
سپس مؤلف/ باب دیگری به نام «تشویق بر خوردن از دسترنجِ خویش» گشوده و آیات و احادیثی ذکر کرده است که نشانگر فضیلت کسب و کار و تجارت برای انسان و استفاده از دسترنجِ خویش است. الله متعال میفرماید:
﴿هُوَ ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ ذَلُولٗا فَٱمۡشُواْ فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُواْ مِن رِّزۡقِهِۦ﴾ [الملک: ١٥]
او، ذاتیست که زمین را برای شما مسخّر کرد؛ پس در گوشه و کنار آن راه بروید و از روزی پروردگار بخورید.
﴿وَکُلُواْ مِن رِّزۡقِهِۦ﴾ یعنی: روزی پروردگار را از فضل او بجویید.
الله متعال میفرماید:
﴿فَإِذَا قُضِیَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ ١٠﴾ [الجمعة: ١٠]
و چون نماز پایان یافت، در زمین پراکنده شوید و در طلب فضل و روزیِ الله برآیید و الله را فراوان یاد کنید تا رستگار شوید.
البته نباید کسب و کار، شما را از یاد پروردگارتان غافل سازد؛ از اینرو فرمود:
﴿وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ ١٠﴾ [الجمعة: ١٠]
و در طلب فضل و روزیِ الله برآیید و الله را فراوان یاد کنید تا رستگار شوید.
سپس مؤلف/ روایتی را که در «صحیح بخاری» آمده، ذکر کرده است؛ اینکه: داوود علیه السلام از دسترنجِ خود میخورد؛ وی لباس رزمی (زره) میساخت. همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّکُمۡ لِتُحۡصِنَکُم مِّنۢ بَأۡسِکُمۡۖ فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰکِرُونَ٨٠﴾ [الأنبیاء: ٨٠]
و به خاطر شما ساختن زره را به داوود آموختیم تا شما را از آسیبهای جنگ و کارزار حفظ کند. پس آیا شما سپاسگزارید؟
یعنی داوود علیه السلام آهنگر بود. چنانکه زکریا علیه السلام به پیشهی نجاری اشتغال داشت؛ یعنی در قبال درودگری، مُزد میگرفت. لذا درمییابیم که کسب و کار، ننگ و عار نیست؛ زیرا پیامبران الاهی به کسب و کار میپرداختند. بدون شک کسب روزیِ حلال، از گدایی یا دراز کردن دست نیاز پیشِ این و آن بهتر است. چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگر یکی از شما، طنابش را بردارد و به کوه برود و پشتهای هیزم بر پشت خود بیاورد و بفروشد و بدینسان الله آبروی او را حفاظت کند، این برایش بهتر است از اینکه دست نیاز پیش مردم دراز کند و از آنها کمک بخواهد و معلوم نیست که چیزی به او بدهند یا خیر».
این، از عزت نفس و شرافتِ انسان است که در برابر هیچکس سر فرود نیاورد و به ذلت تن ندهد؛ بلکه از دسترنج خود بخورد و از درآمد حاصل از کشاورزی، تجارت و کار و حرفهی خود، زندگیاش را سپری کند. الله متعال میفرماید:
﴿وَءَاخَرُونَ یَضۡرِبُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ یَبۡتَغُونَ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ﴾ [المزمل: ٢٠]
و عدهای برای کسب روزی از فضلِ الله، به سفر میروند.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: (1471، 2373).
([2]) صحیح بخاری، ش: (1470، 2374)؛ و صحیح مسلم، ش: 1042.
([3]) صحیح بخاری، ش: 2073.
([4]) صحیح مسلم، ش: 2379.
([5]) صحیح بخاری، ش: 2072.