ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
اسلام، مسلمانان را به این دلیل که در ازدواج آثاری سودبخش و دوست داشتنی است، به آن تشویق میکند، چرا که دستاوردها و ثمرهی این امر به فرد و جامعه برمیگردد. از جمله:
خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
﴿وَأَنکِحُواْ ٱلۡأَیَٰمَىٰ مِنکُمۡ﴾ [النور: 32].
«مردان و زنان مجرد (و بی همسر) خود را همسر دهید».
و نیز در جایی دیگر میفرماید:
﴿فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَن یَنکِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ﴾ [البقرة: 232].
«آنان را از ازدواج با شوهران (سابق) خود باز ندارید، وقتی که به طرز پسندیدهای در بین خویش تراضی کنند».
ازدواج از جمله خواستهای صالحان است بر اساس:
﴿وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ﴾ [الفرقان: 74].
«و کسانی که میگویند: پروردگارا! از همسرانمان و فرزندانمان، مایهی روشنی چشم به ما عطا فرما».
خداوند از اینکه همسرانی را برای پیامبران بزرگوار†، قرار داده است، برایشان منّت میگزارد و میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِکَ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَذُرِّیَّةٗ﴾ [الرعد: 38].
«ما پیش از تو پیغمبرانی را فرستاده و زنان و فرزندانی به ایشان دادهایم».
پیامبر اکرم ج نیز مسلمانان را برای ازدواج کردن ترغیب و تشویق فرموده است و میفرماید: «النکاحُ سُنَّتِی، فَمَنْ أَحَبَّ فِطْرَتِی فَلْیَسْتَنَّ بِسُنَّتِی».[1]
ترجمه: «ازدواج سنت من است، پس هرکس که سرشت من را دوست دارد نسبت به سنت من پایبند باشد».
و نیز پیامبر اکرم ج میفرماید: «مَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی».[2]
ترجمه: «هرکس از سنت من روی گرداند، از من نیست».
این حدیث بیانگر فضل نکاح و ترغیب و تشویق است.[3] و همچنین در جایی دیگر میفرماید: «تَنَاکَحُوا، تَکْثُرُوا، فَإِنِّی أُبَاهِی بِکُمُ الْأُمَمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».[4]
ترجمه: «ازدواج کنید (تا نسلتان) فراوان شود؛ چون من در روز قیامت به کثرت امّت خود بر دیگر ملتها افتخار و مباهات میکنم».
مناوی گفته است: لفظ «تَنَاکَحُوا»: دلالت بر ندب (شتافتن) و سنّت و نیز گفته شده که برای وجوب است.[5]
رسول الله ج کسانی که از ازدواج را به خاطر ترس از فقر و عدم قدرت و پرداخت نفقه امتناع مینمایند، مذمت نموده است و این امر را امری نکوهیده میداند و میفرماید:
«مَنْ قَدَرَ عَلَى أَنْ یَنْکِحَ، فَلَمْ یَنْکِحْ فَلَیْسَ مِنَّا».[6]
ترجمه: «کسی که توانایی ازدواج دارد و ازدواج نمیکند، از ما نیست».
و نیز میفرماید: «مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمُ الْبَاءَةَ فَلْیَتَزَوَّجْ، فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ، وَأَحْصَنُ لِلْفَرْجِ، وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَعَلَیْهِ بِالصِّومِ، فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ».[7]
ترجمه: «(ای جماعت جوانان مسلمان) هر کس از شما توانایی ازدواج را دارد، ازدواج کند و زن بگیرد؛ زیرا ازدواج موجب میگردد تا چشم از نگاه حرام خودداری نماید و عورت از ارتکاب حرام نیکوتر حفظ گردد و اگر کسی توانایی ازدواج را ندارد؛ پس روزه بگیرد تا بدینوسیله شهوتش کم شود و (از مضرات آن محفوظ گردد)».
پیامبر ج در ترغیب به ازدواج درآوردن «دختران و خواهران» به جوانان مؤمن و امین چنین فرموده است: «إِذَا أَتَاکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَدِینَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلَّا تَفْعَلُوا تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَفَسَادٌ عَرِیضٌ».[8]
ترجمه: «هرگاه کسی (برای خواستگاری از دختر شما) آمد که اخلاق و دین او (نکو و پسندیده بود) و شما را راضی مینمود، پس دخترتان را به ازدواج او درآورید، در غیر این صورت، فتنه و فساد بزرگی زمین را فرا خواهد گرفت».
علاوه بر این فردی که ازدواج مینماید بر اساس این فرمودهی پیامبر ج: «مَنْ نَکَحَ لِلَّهِ وَأَنْکَحَ لِلَّهِ اِسْتَحَقَّ وِلَایَةَ اللهِ».[9]
ترجمه: «هر کس به خاطر خدا نکاح کند و به خاطر خدا شخصی را به نکاح درآورد، همانا مستحق دوستی خداوند شده است».
ازدواج بر اساس این فرمایش پیامبر اکرم ج حافظ دین انسان و سپر فساد و سنگر محکمی در مقابل سرکشی و گناه است: «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدِ اسْتَکْمَلَ نِصْفَ الْإِیمَانِ، فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْبَاقِی».[10]
ترجمه: «هرکس ازدواج کند، نصف ایمانش تکمیل شده است، پس در نصف دیگر از خدا بترسد و پرهیزگار باشد».
امام غزالی گفته است: این حدیث بر فضیلت نکاح به خاطر جلوگیری آن از مخالفت امر خدا و محفوظ بودن از فساد دلالت دارد؛ زیرا آنچه باعث فساد دین انسان میشود، «فرج و بطن» اوست، که با ازدواج کردن، انسان از مضرات یکی از آن دو محفوظ میماند.[11]
از ابوذرس روایت شده است که فرمود: مردی بر پیامبر ج وارد شد که به او عکاف بن بشر تمیمی میگفتند، پیامبر ج از او پرسید: ای عکاف، آیا زن داری؟ گفت: خیر، فرمود: کنیز هم نداری؟ گفت: کنیز هم ندارم، فرمود: این در حالی است که تو ثروتمند از راه حلال هستی؟! عرض کرد: بله، فرمود: تو در این صورت از برادران شیاطین هستی. اگر تو از نصارا بودی از پیشوایان آنان به شمار میآمدی. همانا سنّت و روش ما، ازدواج است. بدترین شما مجردان شما هستند و پستترین مردگان شما، مجردان هستند، آیا بر امر شیطان عمل میکنید؟ شیطان اسلحهای موثرتر از زن در صالحان سراغ ندارد، مگر در صالحانی که ازدواج کردهاند که این سلاح را هم ندارد. آنان انسانهای پاک و بری از هر ناسزایی هستند، وای بر تو ای عکاف، به راستی که زنان، داوود، یوسف را با «مکر و حیله» همراهی کردند و امتحان نمودند.[12]
بشر بن عطیه پرسید: کرسف کیست؟ فرمود: مردی بود که در ساحل دریایی سیصد سال خداوند را عبادت میکرد، روزه میگرفت و شب زنده داری میکرد، بعد از آن به خاطر زنی که نسبت به وی عشق ورزید، از خداوند عظیم روی گردان شد و کفر ورزید و به ترک تمامی عبادتها پرداخت. سپس خداوند عزّوجل به سبب اعمالش، با هدایت و اصلاح وی، او را نجات داد. پس او توبه کرد. پیامبر ج فرمود: «وای بر تو ای عکاف! ازدواج کن، در غیر این صورت تو انسانی بی ثبات و مردّدی خواهی بود». عکاف گفت: «یا رسول الله! برای من زن بگیر». پیامبر ج فرمود: کریمه دختر کلثوم حمیری را به همسری تو در آوردم».[13]
پیامبر ج میفرماید:
«مِسْکِینٌ مِسْکِینٌ مِسْکِینٌ، رَجُلٌ لَیْسَ لَهُ امْرَأَةٌ، وَإِنْ کَانَ کَثِیرُ الْمَالِ. مِسْکِینَةٌ مِسْکِینَةٌ مِسْکِینَةٌ، امْرَأَةٌ لَیْسَ لَهَا زَوْجٌ، وَإِنْ کَانَتْ کَثِیرَةَ الْمَالِ».[14]
ترجمه: «مسکین است، مسکین است، مسکین است، مردی که زن نداشته باشد، هرچند که ثروتمند باشد؛ مسکین است، مسکین است زنی که شوهر نداشته باشد، هرچند که مال فراوان داشته باشد».
ازدواج بر اساس این فرمودهی پیامبر ج سنت محسوب میشود:
«خَمْسٌ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلِینَ: الْحَیَاءُ وَالْحِلْمُ وَالْحِجَامَةُ وَالتَّعَطُّرُ وَالنِّکَاحُ».[15]
ترجمه: «پنج عمل از جمله راه و روش انبیاء است: حیاء، بردباری، حجامت، خوشبویی و نکاح».
اخبار و آثار زیادی مبنی بر ترغیب و تشویق به ازدواج نقل شده است که انسان را به رویآوری به ازدواج وا میدارند؛ ازدواج، نگهداری از ایمان، دوری از فساد و پرده دری و دور نمودن نفس از انحراف و گمراهی است.
حضرت عمر بن خطابس میفرماید: «چیزی به جز ناتوانی یا شهوترانی، مانع نکاح نمیشود». حضرت ابن عباسب میفرماید: «زهد و عبادت انسان سالک و عابد کامل نمیگردد تا اینکه ازدواج کند». حضرت عبدالله بن مسعودس میفرماید: «اگر از عمر من جز 10 روز چیزی باقی باشد، دوست دارم که ازدواج کنم تا خداوند را در حالت مجّردی ملاقات ننمایم».
[1]- به روایت ابویعلی با سند حسن از حدیث ابن عباسب (الإحیاء 2/689). [مؤلف]
[2]- به روایت بخاری (9/ 104) و مسلم (1401) در کتاب نکاح باب الترغیب فی النکاح واستحباب النکاح. [مؤلف]
[3]- فتح الباری (9/ 106). [مؤلف]
[4]- زین الدین العراقی گفته است: ابوبکر بن مردویه در تفسیرش که از حدیث ابن عمر روایت کرده، آن را با سند ضعیف ذکر نموده است. (الإحیاء 2/690). [مؤلف]
[5]- فیض القدیر (3/269). [مؤلف]
[6]- زین الدین العراقی گفته است: حدیث را ابو منصور دیلمی در مسند الفردوس، از حدیث ابوسعید با سند ضعیف ذکر کرده است (الإحیاء 2/690). [مؤلف]
[7]- به روایت دارمی (2/132) در نکاح، باب: الحث علی التزویج «تشویق به ازدواج». [مؤلف]
مسلم نیز در صحیح خود (1400) آن را آورده است. [مصحح]
[8]- به روایت ترمذی (1084) در باب نکاح، باب: «ما جاء إذا جاءکم من ترضون دینه فزوّجوه» و ابن ماجه (1967) در نکاح، باب: «المحرم یتزوج». [مؤلف]
آلبانی در صحیح ابن ماجه (1614) میگوید: حسن است. [مصحح]
[9]- غزالی این موضوع را در (الإحیاء 2/690) به روایت احمد در مسندش (3/438- 440) چنین نقل نموده است: «مَنْ أَعْطَی لِلَّهِ، وَأَحَبَّ لِلَّهِ، أَنْکَحَ لِلَّهِ، فَقَدْ اِسْتَکْمَلَ إِیْمَانَهُ». «هرکس به خاطر خدا ببخشد و به خاطر خدا دوست داشته باشد، و به خاطر خدا خشم بگیرد و به خاطر خدا به نکاح درآورد، همانا ایمان او کامل شده است». [مؤلف]
آلبانی در صحیح الترغیب (3028) میگوید: حسن است [مصحح].
[10]- هیثمی در (مجمع الزوائد 4/252) گفته: به روایت طبرانی در الأوسط با دو اسناد، و در آن دو اسناد یزید الرقاشی و جابر جعفری هستند، و هر دوی آنها ضعیفند، در حالی که آن دو مورد وثوقاند. نگاه کنید: (فیض القدیر 6/103). [مؤلف]
[11]- حاکم در مسندش روایت کرده (2/161) با لفظ: «مَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ امْرَأَةً صَالِحَةً، فَقَدْ أَعَانَهُ عَلَى شَطْرِ دِینِهِ، فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی الشَّطْرِ الثَّانِی». و گفته که: این حدیث دارای اسناد صحیح است و آن دو (بخاری و مسلم) آن را تخریج نکردهاند و ذهبی هم با او موافق است. (الإحیاء 2/691). [مؤلف]
[12]- یعنی اینکه شیطان، از راه زنان میخواست آن پیامبران و صالحان را بفریبد و راهی دیگر نداشت (مترجم).
[13]- به روایت احمد (164 – 5/163). [مؤلف]
شعیب الأرنؤوط در تحقیق این روایت میگوید: «اسناد آن به خاطر مجهول بودن شخصی که از ابوذر روایت کرده و اضطرابی که در سند آن واقع شده است ضعیف است». [مصحح]
[14]- هیثمی در مجمع الزوائد (4/252) گفته است: طبرانی، این حدیث را در «الأوسط» روایت کرده و راویانش، ثقه هستند، مگر «أبا نجیح»، [راوی این حدیث از پیامبر ج] صحابی نمیباشد. آلبانی در «ضعیف الترغیب (1204)» این حدیث را ضعیف دانسته است. [مؤلف]
[15]- هیثمی در مجمع الزوائد (4/253) گفته است که این را طبرانی روایت نموده، و از راویان آن اسماعیل بن شیبه میباشد که ذهبی در مورد وی میگوید: واهی (= بسیار ضعیف) است. سپس ذهبی [در میزان الاعتدال] این حدیث و دیگر احادیث وی را ذکر کرده است. [مؤلف]