اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

ترغیب به انفاق در راه‌های خیر از روی سخاوت و ترهیب از عدم انفاق و ذخیره‌ی اموال از روی بخل

ترغیب به انفاق در راه‌های خیر از روی سخاوت و ترهیب از عدم انفاق و ذخیره‌ی اموال از روی بخل

1311-914- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا مِنْ یَوْمٍ یُصْبِحُ الْعِبَادُ فِیهِ إِلَّا مَلَکَانِ یَنْزِلَانِ، فَیَقُولُ أَحَدُهُمَا: اللهُمَّ أَعْطِ مُنْفِقًا خَلَفًا، وَیَقُولُ الْآخَرُ: اللهُمَّ، أَعْطِ مُمْسِکًا تَلَفًا»([1]).

رواه البخاری ومسلم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «روزی نیست که بندگان خدا در آن صبح کنند، مگر اینکه دو فرشته از آسمان فرود می‌آیند؛ یکی از آنان می‌گوید: خدایا، به ‌آنان که انفاق می‌نمایند عوض و پاداش نیک عطا فرما؛ و دیگری می‌گوید: خدایا، کسی که از انفاق خودداری می‌کند مالش را از بین ببر».

(صحیح) وابن حبان فی "صحیحه" ولفظه: «إِنَّ مَلَکًا بِبَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ یَقُولُ: مَنْ یُقْرِضِ الْیَوْمَ یُجْزَ غَدًا، وَمَلَکٌ بِبَابٍ آخَرَ یَقُولُ: اللَّهُمَّ أَعْطِ مُنْفِقًا خَلَفًا، وَأَعْطِ مُمْسِکًا تَلَفًا»([2]).

و در روایت ابن حبان آمده است: «فرشته‌ای بر در یکی از درهای بهشت ایستاده و می‌گوید: کسی که امروز قرضی بدهد فردا به او پاداش داده می‌شود و فرشته‌ای بر در دیگری ایستاده و می‌گوید: خدایا به ‌آنانکه انفاق می‌نمایند عوض و پاداش نیک عطا فرما و مال کسی که از انفاق خودداری می‌کند از بین ببر».

1312-915- (2) (صحیح) وَعَنهُ س أَنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: یَا عَبدِی! أَنْفِقْ أُنْفِقْ عَلَیْکَ. وَ - قَالَ: - یَدُ اللَّهِ([3]) مَلْأَى لاَ یَغِیضُهَا نَفَقَةٌ، سَحَّاءُ([4]) اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ، أَرَأَیْتُمْ مَا أَنْفَقَ مُنْذُ خَلَقَ السَّمَاءَ وَالأَرْضَ؛ فَإِنَّهُ لَمْ یَغِضْ مَا بِیَدِهِ، وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى المَاءِ، وَبِیَدِهِ [الأُخرى] المِیزَانُ، یَخْفِضُ وَیَرْفَعُ».

رواه البخاری ومسلم.

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خداوند متعال می‌فرماید: ای بنده‌ی من! انفاق کن تا من بر تو انفاق کنم». و رسول الله ج فرمود: «دست خداوند پُر است و انفاق چیزی از آن کم نمی‌کند. او شب و روز می‌بخشد، آیا نمی‌بینید که از ابتدای آفرینش آسمان‌ها و زمین، چقدر انفاق کرده ولی چیزی از آنچه در دست دارد کم نشده است. و عرش خداوند بر روی آب قرار دارد. و ترازو بر دست دیگر اوست که کم و زیاد می‌کند».

(لا یغیضها) بفتح أوله؛ أی: لا ینقصها.

1313-916- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «یَا ابْنَ آدَمَ إِنَّکَ إِنْ تَبْذُلِ الفَضْلَ خَیْرٌ لَکَ، وَإِنْ تُمْسِکْهُ شَرٌّ لَکَ، وَلَا تُلَامُ عَلَى کَفَافٍ، وَابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ، وَالیَدُ العُلْیَا خَیْرٌ مِنَ الیَدِ السُّفْلَى».

رواه مسلم والترمذی. [مضى هنا 4- باب/39- رقم/(40)].

از ابو امامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ای فرزند آدم! اگر تو زیاده‌ی مال خود را ببخشی برای تو بهتر است و اگر آن را نگه داشته و نبخشی برای تو شر خواهد بود. اما به خاطر داشتن در حد کفاف مورد ملامت و سرزنش واقع نمی‌شوی. و در انفاق از کسی شروع کن که مخارج او بر عهده‌ی تو است. و دست بالا (دهنده) بهتر از دست پایین (گیرنده) است.

(الکفاف) به فتح کاف: آنچه با وجود قناعت، انسان را از دیگران بی‌نیاز می‌کند. و افزون بر مقدار نیاز نیست. و (الفضل): عبارت است از مازاد بر مقدار نیاز.

1314-917- (4) (صحیح) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ:  «مَا طَلَعَتْ شَمْسٌ قَطُّ إِلَّا وَبِجَنْبَتَیْهَا مَلَکَانِ یُنَادِیَانِ: اللَّهُمَّ مَنْ أَنْفَقَ فَأَعْقِبْهُ خَلَفًا، وَمَنْ أَمْسَکَ فَأَعْقِبْهُ تَلَفًا».

رواه أحمد، وابن حبان فی "صحیحه"، والحاکم بنحوه، وقال: "صحیح الإسناد".

از ابو درداء س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خورشید طلوع نمی‌کند مگر اینکه در دو طرف آن دو فرشته ندا می‌زنند: خدایا به ‌آنانکه انفاق می‌نمایند عوض و پاداش نیک عطا فرما و مال کسی را که از انفاق خودداری می‌کند از بین ببر».

(حسن) والبیهقی من طریق الحاکم، ولفظه - فی إحدى روایاته-: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَا مِنْ یَوْمٍ طَلَعَتْ شَمْسُهُ إِلَّا وَکَانَ بِجَنْبَتَیْهَا مَلَکَانِ یُنَادِیَانِ نِدَاءً یَسْمَعُهُ مَا خَلَقَ اللهُ کُلُّهُمْ غَیْرُ الثَّقَلَیْنِ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ، هَلُمُّوا إِلَى رَبِّکُمْ، فَإِنَّ مَا قَلَّ وَکَفَى، خَیْرٌ مِمَّا کَثُرَ وَأَلْهَى». وَلَا آبَتِ الشَّمْسُ إِلَّا وَکَانَ بِجَنْبَتَیْهَا مَلَکَانِ یُنَادِیَانِ نِدَاءً یَسْمَعُهُ خَلْقُ اللهِ کُلُّهُمْ غَیْرَ الثَّقَلَیْنِ: «اللهُمَّ أَعْطِ مُنْفِقًا خَلَفًا، وَأَعْطِ مُمْسِکًا تَلَفًا»، وَأَنْزَلَ اللهُ فِی ذَلِکَ قُرْآنًا فِی قَوْلِ الْمَلَکَیْنِ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ هَلُمُّوا إِلَى رَبِّکُمْ» فِی سُورَةِ ﴿یُونُسَ: ﴿وَاللهُ یَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ﴾، وَأَنْزَلَ فِی قَوْلِهِمَا: «اللهُمَّ أَعْطِ مُنْفِقًا خَلَفًا، وَأَعْطِ مُمْسِکًا تَلَفًا»: ﴿وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَى وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى إِلَى قَوْلِهِ ﴿لِلْعُسْرَى».

و در روایت بیهقی از طریق حاکم آمده است که رسول الله ج فرمودند: «روزی نیست که در آن خورشید طلوع کند مگر اینکه در دو طرف آن دو فرشته ندایی سر می‌دهند که هر آنچه خداوند متعال آفریده جز انسان‌ها و جنیان،‌ آن را می‌شنوند: ای مردم! به سوی پروردگارتان بشتابید زیرا مال انندکی که کفایت کند بهتر از ثروت زیادی است که انسان را غافل سازد». و خورشید غروب نمی‌کند مگر اینکه در دو طرف آن دو فرشته ندایی سر می‌دهند که هرآنچه خداوند متعال آفریده جز انسان‌ها و جنیان آن را می‌شنوند: پروردگارا! مال انفاق کننده را جایگزین جایگزین نما و مال کسی که از انفاق خودداری می‌کند تلف کن». و خداوند در مقابل گفته‌ی فرشتگان که می‌گویند: «ای مردم! به سوی پروردگارتان بشتابید» آیه‌ای در سوره‌ی یونس نازل فرمود: ﴿وَٱللَّهُ یَدۡعُوٓاْ إِلَىٰ دَارِ ٱلسَّلَٰمِ وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ٢٥ «و الله به سرای سلامتی (= بهشت) دعوت می‌کند و هرکس را بخواهد به راه راست هدایت می‌کند». و در مورد اینکه می‌گویند: «خدایا به ‌آنانکه انفاق می‌نمایند عوض و پاداش نیک عطا فرما و مال کسی را که انفاق نمی‌کند از بین ببر». آیه‌ی ﴿وَٱلَّیۡلِ إِذَا یَغۡشَىٰ١ وَٱلنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ٢ وَمَا خَلَقَ ٱلذَّکَرَ وَٱلۡأُنثَىٰٓ٣ إِنَّ سَعۡیَکُمۡ لَشَتَّىٰ٤ «سوگند به شب هنگامی ‌که (همه چیز را) بپوشاند و سوگند به روز هنگامی‌ که آشکار شود. و سوگند به آنکه نر و ماده را آفرید که یقیناً سعی (و تلاش) شما مختلف است» تا آیه‌ی ﴿لِلْعُسْرَى را نازل کرد».

1315-918- (5) (صحیح) وَعَن أَبِی هُرَیرَةَ س أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «مَثَلُ البَخِیلِ وَالمُنْفِقِ کَمَثَلِ رَجُلَیْنِ عَلَیْهِمَا جُنَّتَانِ مِنْ حَدِیدٍ، مِنْ ثُدِیِّهِمَا إِلَى تَرَاقِیهِمَا، فَأَمَّا المُنْفِقُ فَلاَ یُنْفِقُ إِلَّا سَبَقَتْ أَوْ وَفَرَتْ عَلَى جِلْدِهِ حَتَّى تُخْفِیَ بَنَانَهُ، وَتَعْفُوَ أَثَرَهُ، وَأَمَّا البَخِیلُ فَلاَ یُرِیدُ أَنْ یُنْفِقَ شَیْئًا إِلَّا لَزِمَتْ کُلُّ حَلْقَةٍ مَکَانَهَا، فَهُوَ یُوَسِّعُهَا وَلاَ تَتَّسِعُ».

رواه البخاری ومسلم. [مضى 9- باب/رقم (15)].

از ابوهریره س روایت است که از رسول الله ج شنیده که فرمودند: «مثال انسان بخیل و انسان بخشنده مانند دو مرد است که دو لباس و زره آهنی را از پستان تا گردن‌‌شان بر تن داشته باشند. اما شخص بخشنده چیزی نمی‌بخشد، جز آنکه زره بر تنش انبساط یافته و بزرگ می‌شود- چنانکه (تمام بدن او را تا) انگشتان پایش می‌پوشاند و جای قدم‌هایش را محو و پاک می‌گرداند، ولی بخیل نمی‌خواهد چیزی خرج کند یا ببخشد، مگر اینکه هر حلقه از لباس آهنینش تنگ‌تر می‌شود و هرچه آن را می‌کشد گشاد نمی‌شود».

(الجُنة) به ضم جیم: عبار است از آنچه انسان را می‌پوشاند و در اینجا مراد از آن زره می‌باشد.  

ومعنى الحدیث: أنَّ المنفق کلما أنفق طالت علیه وسبغت، حتى تستر بنان رجلیه ویدیه، والبخیل کلما أراد أن ینفق لزمت کل حلقة مکانها فهو یوسعها ولا تتسع، شبه ج نعم الله تعالى ورزقه بالجُنة - وفی روایة بالجبة- فالمنفق کلما أنفق اتسعت علیه النعم، وسبغت ووفرت، حتى تستره ستراً کاملاً شاملاً، والبخیل کلما أراد أن ینفق منعه الشح والحصر، وخوف النقص، فهو یمنعه، یطلب أن یزید ما عنده وأن تتسع علیه النعم فلا تتسع، ولا تستر منه ما یروم ستره. والله سبحانه وتعالی أعلم.

معنای حدیث از این قرار است: هرگاه انفاق کننده انفاق میکند، زره وی بزرگ شده و کاملا او را در برمیگیرد چنانکه انگشتان پاها و دستانش را میپوشاند. اما چون بخیل قصد انفاق داشته باشد، حلقههای زره تنگتر میشود و هرچه سعی در گستردگی آنها داشته باشد، فراخ نمیگردند. در این حدیث رسول الله ج نعمتهای خداوند متعال و رزق و روزی او را به زرهای تشبیه کرده است و در روایتی به عبا و جبهای تشبیه نمودند چنانکه هرگاه انفاقکننده انفاق نماید، وسعت نعمتها برای وی بیشتر شده و کاملتر میشوند. تا جایی که کاملا او را در برمیگیرند. اما هرگاه بخیل قصد انفاق داشته باشد، بخل و محاسبه و ترس از کم شدن مال او را از انفاق بازمیدارند و او نیز از انفاق خودداری میکند. و به این ترتیب خواستار افزایش آنچه نزد خود دارد میباشد و اینکه دایرهی نعمتها برای وی وسیع گردد، اما چنین چیزی برای او میسر نمیگردد و بلکه در مورد او سبب پوشیدن آنچه پوشش آن لازم است نمیگردد.

1316-542- (1) (ضعیف) وَعَنْ قَیْسِ بْنِ سَلْعٍ الْأَنْصَارِیِّ: أَنَّ إِخْوَتَهُ شَکَوْهُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج فَقَالُوا: إِنَّهُ یُبَذِّرُ مَالَهُ، وَیَنْبَسِطُ فِیهِ، قُلتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! آخُذُ نَصِیبِی مِنَ الثَّمَرَ، فَأُنْفِقهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَعَلَى مَنْ صَحِبَنِی، فَضَرَبَ رَسُولُ اللَّهِ ج صَدْرَهُ وَقَالَ: «أَنْفَقْ یُنْفِقِ اللَّهُ عَلَیْکَ، - ثَلَاثَ مَرَّاتٍ -». فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ ذَلِکَ خَرَجْتُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَعِی رَاحِلَةٌ، وَأَنَا أَکْثَرُ أَهْلِ بَیْتِی الْیَوْمَ وَأَیْسَرُهُ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط" وقال: "تفرد به سعد([5]) بن زیاد أبو عاصم".

از قیس بن سلع انصاری روایت است که: برادرانش از وی نزد رسول خدا ج شکایت کرده و گفتند: او در مالش اسراف و زیاده‌روی می‌کند. گفتم: ای رسول خدا، سهم خود را از خرما می‌گیرم و و آن ‌را در راه خدا و برای کسانی که همراه من هستند، انفاق می‌کنم. پس رسول خدا ج به سینه وی زده و سه بار فرمود: «انفاق کن خداوند بر تو انفاق می‌کند». پس از آن با شتری (از خرما) در راه خدا خارج می‌شدم. درحالی‌که امروز تعداد افراد خانواده‌ام از همه بیشتر و توانگرتر هستند.

1317-919- (6) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «الْأَخِلَّاءُ ثَلَاثَةٌ: فَإِمَّا خَلِیلٌ فَیَقُولُ: أَنَا مَعَکَ [حَتَّى تَأْتِیَ بَابَ الْمَلِکِ، ثُمَّ أَرْجِعُ وَأَتْرُکُکَ، فَذَلِکَ أَهْلُکَ وَعَشِیرَتُکَ، یُشَیِّعُونَکَ]([6]) حَتَّى تَأْتِیَ قَبْرَکَ، [ثُمَّ یَرْجِعُونَ فَیَتْرُکُونَکَ]([7])، وَأَمَّا خَلِیلٌ فَیَقُولُ: لَکَ مَا أَعْطَیْتَ، وَمَا أَمْسَکْتَ فَلَیْسَ لَکَ، فَذَلِکَ مَالُکَ، وَأَمَّا خَلِیلٌ فَیَقُولُ: أَنَا مَعَکَ حَیْثُ دَخَلْتَ، وَحَیْثُ خَرَجْتَ، فَذَلِکَ عَمَلُه، فَیَقُولُ: وَاللَّهِ لَقَدْ کُنْتَ مِنْ أَهْوَنِ الثَّلَاثَةِ عَلیَّ»

رواه الحاکم وقال: "صحیح على شرطهما، ولا علة له".

از انس س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دوستان سه گروه هستند: دوستی می‌گوید: من تا در منزل حاکم تو را همراهی می‌کنم سپس برگشته و تو را رها می‌کنم؛ پس این اهل و خویشاوندانت هستند که تو را همراهی می‌کنند تا تو را به قبرت برسانند، سپس بر می‌گردند و تو را رها می‌کنند. و دوستی می‌گوید: آنچه انفاق کرده‌ای برای تو می‌باشد و آنچه نگه‌داشته بودی برای تو نیست؛ و آن مال تو می‌باشد. و اما دوستی می‌گوید: هر جا بروی و خارج شوی با تو هستم؛ و آن عملش می‌باشد. پس می‌گوید: قسم به خدا از میان این سه دوست، اهمیت تو از همه نزد من کمتر بود».

1318-920- (7) (صحیح) وَعَنْ ابن مَسعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَیُّکُمْ مَالُ وَارِثِهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنْ مَالِهِ؟». قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا مَالُهُ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنْ مَالِ وَارِثِهِ. قَالَ: «فَإِنَّ مَالَهُ مَا قَدَّمَ، وَمَالُ وَارِثِهِ مَا أَخَّرَ».

رواه البخاری والنسائی.

از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کدام‌یک از شما مال وارثش را از مال خود بیشتر دوست دارد؟» گفتند: ای رسول الله ج! در میان ما کسی نیست مگر اینکه مالش نزد او محبوب‌تر و دوست داشتنی‌تر از مال وارثانش می‌باشد. رسول الله ج فرمود: «درواقع مال هر شخص همان است که آن را از پیش فرستد و مال وارث او، آن است که آن را بعد از خود به جا می‌گذارد».

1319-921- (8) (صحیح لغیره) وَعَنهُ س قَالَ: دَخَلَ النَّبِیُّ ج عَلَى بِلَالٍ وَعِنْدَهُ صَبْرٌ مِنْ تَمْرٍ، فَقَالَ: «مَا هَذَا یَا بِلَالُ؟». قَالَ: أَعُدُّ ذَلِکَ لِأَضْیَافِکَ. قَالَ: «أَمَا تَخْشَى أَنْ یَکُونَ لَکَ دُخَانٌ فِی نَارِ جَهَنَّمَ؟! أَنْفِقْ بِلَالُ! وَلَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْلَالًا».

از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج نزد بلال آمده، نزد او کاسه‌ای از خرما یافت، فرمود: «ای بلال! این چیست؟» وی گفت: آن را برای مهمانانت آماده کرده‌ام. فرمود: «آیا نمی‌ترسی که آن دودی از جهنم برای تو شود؟! ای بلال! انفاق کن و نترس از صاحب عرش که تو را دچار فقر و کاستی کند».

رواه البزار بإسناد حسن، والطبرانی فی "الکبیر" وقال: «أَمَا تَخْشَى أَنْ یفور لَهُ بُخَارٌ فِی نَارِ جَهَنَّمَ؟!».

و در روایت طبرانی آمده است: «آیا نمی‌ترسد برای او حرارتی در آتش جهنم فوران کند».

1320-922- (9) (حسن صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ النَّبِیَّ ج عَادَ بِلَالًا فَأَخْرَجَ لَهُ صُبْرًا مِنْ تَمْرٍ، فَقَالَ: «مَا هَذَا یَا بِلَالُ؟». قَالَ: ادَّخَرْتُهُ لَکَ یَا رَسُولَ اللهِ! قَالَ: «أَمَا تَخْشَى أَنْ یُجْعَلَ لَکَ بُخَارٌ فِی نَارِ جَهَنَّمَ؟! أَنْفِقْ یَا بِلَالُ! وَلَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْلَالًا».

رواه أبو یعلى، والطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط" بإسناد حسن.

از ابوهریره س روایت است: رسول الله ج به عیادت بلال س آمد، بلال برای رسول الله ج کاسه‌ای از خرما آورد. رسول الله ج فرمود: «ای بلال! این چیست؟» گفت: ای رسول الله ج! آن را برای تو ذخیره کرده‌ام. فرمود: «آیا نمی‌ترسی برای تو بخاری در آتش جهنم شود. ای بلال! انفاق کن و نترس از صاحب عرش که تو را دچار فقر و کاستی کند».

1321-923- (10) (صحیح) وَعَنْ أَسْمَاءُ بِنْتُ أَبِی بَکْرٍ ب قَالَتْ: قَالَ لِی رَسُولُ الله ج: «لاَ تُوکِی فَیُوکَى عَلَیْکِ». وفی روایة: «أَنْفِقِی أَوْ انْفَحِی أَوْ انْضَحِی، وَلاَ تُحْصِی فَیُحْصِیَ اللَّهُ عَلَیْکِ، وَلاَ تُوعِی فَیُوعِیَ اللَّهُ عَلَیْکِ».

رواه البخاری ومسلم وأبو داود.

از اسماء بنت ابو بکر ب روایت است که رسول الله ج به من فرمودند: «ذخیره نکن [و انفاق کن] و سر ظرف را سخت مبند که بر تو سخت گرفته می‌شود». و در روایت دیگری آمده است: «انفاق کن و آن را حساب مکن تا خداوند برای تو حساب نکند و ذخیره نکن که خداوند فضل و برکت خود را از تو قطع می‌کند».

(انفحی) و (انضحی) و(أنفقی) هرسه به یک معنا (انفاق کردن) میباشد. (لا توکی)؛ خطابی میگوید: یعنی (لا تدخری) ذخیره مکن. و (الإیکاء) بستن سر ظرف را گویند. با (الوکاء) که نخی است که به وسیلهی آن سر ظرف را میبندند. میگوید: از انفاق آنچه در اختیار داری خودداری مکن که برکت در رزق از تو سلب میشود» انتهى([8]).

1322-543- (2) (ضعیف) وَعَنْ بِلَالٍ س قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ اللهِ ج: «یَا بِلَالُ! مُتْ فَقِیرًا، وَلَا تَمُتْ غَنِیًّا». قُلْتُ: وَکَیْفَ لِی بِذَلکَ؟ قَالَ: «مَا رُزِقْتَ فَلَا تَخْبَأْ، وَمَا سُئِلَتَ فَلَا تَمْنَعْ». فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ! وَکَیْفَ لِی بِذَلکَ؟ قَالَ: «هُوَ ذَاکَ أَوِ النَّارُ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" وأبو الشیخ ابن حیان فی «کتاب الثواب»، والحاکم وقال: "صحیح الإسناد"([9]) وعنده: قَالَ لِی: «الْقَ اللَّهَ فَقِیرًا وَلَا تَلْقَهُ غَنِیًّا»، والباقی بنحوه.

از بلال س روایت است که رسول خدا ج به من فرمود: «ای بلال، فقیر بمیر و ثروتمند نمیر». گفتم: چگونه این امر برای من ممکن است؟ فرمود: «آنچه به تو روزی داده شده، پنهان مکن و آنچه از تو خواسته شد، از عطای آن خوداری نکن»؛ گفتم: ای رسول خدا، چگونه این برای من ممکن است؟ فرمود: «یا چنین می‌کنی و یا آتش خواهد بود».

و در روایت حاکم چنین آمده است: به من گفت: «خداوند را درحالی ملاقات کن که فقیری و او را ثروتمند ملاقات مکن».

1323-924- (11) (صحیح) وَعَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س عَنِ النَّبِیّ ج قَالَ: «لاَ حَسَدَ إِلَّا فِی اثْنَتَیْنِ: رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ مَالًا، فَسَلَّطَهُ عَلَى هَلَکَتِهِ فِی الحَقِّ، وَرَجُلٍ آتَاهُ اللَّهُ حِکْمَةً، فَهُوَ یَقْضِی بِهَا وَیُعَلِّمُهَا». [مضى 3- العلم/1].

از ابن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حسادت جایز نیست مگر در دو چیز: فردی که خداوند به او مال داده و او آن مال را در راه حق هزینه می‌کند و فردی که خداوند به او علم و حکمت داده که به آن عمل کرده و به دیگران می‌آموزد».

وفی روایة: «لاَ حَسَدَ إِلَّا فِی اثْنَتَیْنِ: رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ القُرْآنَ، فَهُوَ یَقُومُ بِهِ آنَاءَ اللَّیْلِ وَآنَاءَ النَّهَارِ، وَرَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ مَالًا؛ فَهُوَ یُنْفِقُهُ آنَاءَ اللَّیْلِ وَآنَاءَ النَّهَارِ».

رواه البخاری ومسلم.

و در روایتی آمده است: «حسادت جز در دو چیز جایز نیست: مردی که خداوند قرآن به او عطا کرده باشد و شب و روز آن را بر پا می‌دارد [با تلاوت، عمل به آن، تعلیم آن، صدور حکم و قضاوت بر مبنای آن]([10]). و مردی که خداوند به او مال و ثروت عنایت کرده باشد و شب و روز در راه خداوند انفاق نماید».

 مراد از (الحسد) در اینجا غبطه است. و آن عبارت است از تمنایِ داشتن آنچه دیگری دارد که اشکالی در آن نیست. و به نیتش بستگی دارد [و بر مبنای نیتش به اجر و پاداش یا گناه و معصیت دست مییابد]؛ چنانکه اگر تمنای نابودی آن و بیبهره شدن دیگری از آن را دارد، چنین خواستهای حرام است و این همان حسادت مذموم و مورد نکوهش است.

1324-925- (12) (حسن موقوف) وَعَنْ طَلْحَةَ بْنِ یَحْیَى عَنْ جَدَّتِهِ سُعْدَى([11]) قَالَتْ: دَخَلتُ یَوْمًا عَلَی طَلْحَةُ([12])، - تعنی ابن عبیدالله-، فَرَأَیْتُ مِنْهُ ثِقَلًا، فَقُلْتُ لَهُ: مَا لَکَ؟! لَعَلَّ رَابَکَ مِنَّا شَیْءٌ فَنُعْتِبَکَ([13])؟ قَالَ: لَا، وَلَنِعْمَ حَلِیلَةُ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْتِ، وَلَکِنِ اجْتَمَعَ عِنْدِی مَالٌ، وَلَا أَدْرِی کَیْفَ أَصْنَعُ بِهِ؟ قَالَتْ: وَمَا یَغُمُّکَ مِنْهُ؟ أُدْعُ قَوْمَکَ، فَاقْسِمْهُ بَیْنَهُمْ. فَقَالَ: «یَا غُلَامُ! عَلَیَّ بِقَوْمِی. فَسَأَلْتُ الْخَازِنَ: کَمْ قَسَمَ؟ قَالَ: أَرْبَعَ مِائَةِ أَلْفٍ.

رواه الطبرانی بإسناد حسن.

طلحه بن یحیی از جده‌اش سُعْدی روایت می‌کند: روزی نزد طلحه بن عبیدالله س آمدم، او را ناراحت و اندوهگین مشاهده کردم، به او گفتم: برای تو چه اتفاقی افتاده است؟ شاید از ما آزاری به تو رسیده که تو را راضی کنیم؟ گفت: نه! و بهترین همسر یک شخص مسلمان، تو هستی. ولی مالی نزد من جمع شده و نمی‌دانم با آن چه کنم؟ سُعدَی گفت: چرا درباره‌ی آن ناراحت و اندوهگین هستی، قوم و خویشانت را دعوت کن و آن را بین آنها تقسیم کن. طلحه س گفت: ای غلام! قومم را فرا خوان. پس از خزانه‌دار سؤال کردم: چقدر تقسیم کردی؟ گفت: چهارصد هزار.

1325-544- (3) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «نَشَرَ اللَّهُ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِهِ، أَکْثَرَ لَهُمَا الْمَالَ وَالْوَلَدَ، فَقَالَ لِأَحَدِهِمَا: أَیْ فُلَانُ بْنَ فُلَانٍ! قَالَ: لَبَّیْکَ رَبِّ وَسَعْدَیْکَ! قَالَ: أَلَمْ أُکْثِرْ لَکَ مِنَ الْمَالِ وَالْوَلَدِ؟ قَالَ: بَلَى، أَیْ رَبِّ! قَالَ: وَکَیْفَ صَنَعْتَ فِیمَا آتَیْتُکَ؟ قَالَ: تَرَکْتُهُ لِوَلَدِی، مَخَافَةَ الْعَیْلَةِ. قَالَ: أَمَا إِنَّکَ لَوْ تَعَلَم الْعِلْمَ، لَضَحِکْتَ قَلِیلًا وَلَبَکَیْتَ کَثِیرًا، أَمَا إِنَّ الَّذِی تَخَوَّفْتَ عَلَیْهِمْ قَدْ أَنْزَلْتُ بِهِمْ. وَیَقُولُ لِلْآخَرِ: أَیْ فُلَانُ بْنَ فُلَانٍ! فَیَقُولُ: لَبَّیْکَ أَیْ رَبِّ وَسَعْدَیْکَ! قَالَ لَهُ: أَلَمْ أُکْثِرْ لَکَ مِنَ الْمَالِ وَالْوَلَدِ؟ قَالَ: بَلَى أَیْ رَبِّ! قَالَ: فَکَیْفَ صَنَعْتَ فِیمَا آتَیْتُکَ؟ قَالَ: أَنْفَقْتُ فِی طَاعَتِکَ، وَوَثِقْتُ لِوَلَدِی مِنْ بَعْدِی بِحُسْنِ طَوْلِکَ. قَالَ: أَمَّا إِنَّکَ لَوْ تَعَلَمِ الْعِلْمَ لَضَحِکْتَ کَثِیرًا وَلَبَکَیْتَ قَلِیلًا، أَمَا إِنَّ الَّذِی وَثِقْتَ بِهِ، قَدْ أَنْزَلْتُ بِهِمْ».

رواه الطبرانی فی "الصغیر" و"الأوسط".

(العَیلة) به فتح عین و سکون یاء: عبارت است از فقر. و (الطَّول) به فتح طاء: عبارت است از فضل و قدرت و بی‌نیازی.

از ابن مسعود س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «خداوند متعال دو بنده از میان بندگانش را که مال و فرزند زیادی داشتند، زنده می‌کند. پس به یکی از آنها می‌گوید: ای فلان بن فلان؛ می‌گوید: پروردگارا، گوش به فرمان و درخدمتم. می‌فرماید: آیا مال و فرزند زیادی برای تو نبود؟ می‌گوید: بله؛ خداوند متعال می‌فرماید: با آنچه به تو بخشیدم چه کردی؟ می‌گوید: آنها را از ترس فقر برای فرزندم به جا گذاشتم. می‌فرماید: اما اگر تو علم می‌آموختی اندک می‌خندیدی و بسیار گریه می‌کردی. اما آنچه از آن در مورد آنها می‌ترسیدی بر آنها نازل کردم [آنان را بدان گرفتار نمودم]. و به دیگری می‌گوید: ای فلان بن فلان؛ وی می‌گوید: گوش به فرمان و درخدمتم. به او می‌فرماید: آیا مال و فرزند زیادی برای تو نبود؟ می‌گوید: بله؛ می‌فرماید: با آنچه به تو بخشیدم چه کردی؟ می‌گوید: آنها را در راه اطاعت از تو انفاق کردم. و در مورد فرزندانم پس از خود، به فضل و قدرت و بی‌نیازی تو مطمئن بودم. می‌فرماید: اگر تو علم می‌آموختی بسیار می‌خندیدی و اندک گریه می‌کردی. اما آنچه بدان اطمینان داشتی، برای آنها میسر نمودم».

1326-926- (13) (حسن موقوف) وَعَنْ مَالِکِ الدَّارِ: أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ س أَخَذَ أَرْبَعَ مِائَةِ دِینَارٍ، فَجَعَلَهَا فِی صُرَّةٍ، فَقَالَ لِلْغُلَامِ: اذْهَبْ بِهِمْ إِلَى أَبِی عُبَیْدَةَ بْنِ الْجَرَّاحِ، ثُمَّ تَلَّهُ سَاعَةً فِی الْبَیْتِ سَاعَةً؛ تَنْظُرَ مَا یَصْنَعُ؟ فَذَهَبَ بِهَا الْغُلَامُ إِلَیْهِ، فَقَالَ: یَقُولُ لَکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ: اجْعَلْ هَذِهِ فِی بَعْضِ حَاجَتِکَ. فَقَالَ: وَصَلَهُ اللهُ وَرَحِمَهُ، ثُمَّ قَالَ: تَعَالِی یَا جَارِیَةُ! اذْهَبِی بِهَذِهِ السَّبْعَةِ إِلَى فُلَانٍ، وَبِهَذِهِ الْخَمْسَةِ إِلَى فُلَانٍ، حَتَّى أَنْفَذَهَا، فَرَجَعَ الْغُلَامُ إِلی عمرَ فَأَخْبَرَهُ، فَوَجَدَهُ قَدْ أَعَدَّ مِثْلَهَا لِمُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ، فَقَالَ: اذْهَبْ بِهَذَا إِلَى مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ، وَتَلَّهُ فِی الْبَیْتِ [سَاعَةً] حَتَّى تَنْظُرَ مَا یَصْنَعُ؟ فَذَهَبَ بِهَا إِلَیْهِ، فَقَالَ: یَقُولُ لَکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ: اجْعَلْ هَذَا فِی بَعْضِ حَاجَتِکَ، فَقَالَ: رَحِمَهُ اللهُ وَوَصَلَهُ: تَعَالِی یَا جَارِیَةُ! اذْهَبِی إِلَى بَیْتِ فُلَانٍ بِکَذَا، اذْهَبِی إِلَى بَیْتِ فُلَانٍ بِکَذَا، اذْهَبِی إِلَى بَیْتِ فُلَانٍ بِکَذَا، فَاطَّلَعَتِ امْرَأَةُ مُعَاذٍ فَقَالَتْ: نَحْنُ وَاللهِ مَسَاکِینُ؛ فَأَعْطِنَا، فَلَمْ یَبْقَ فِی الْخِرْقَةِ إِلَّا دِینَارَانِ، فَدَحَا بِهِمَا إِلَیْهَا، وَرَجَعَ الْغُلَامُ إِلَى عُمَرَ فَأَخْبَرَهُ، فَسُرَّ بِذَلِکَ، فَقَالَ: إِنَّهُمْ إِخْوَةٌ، بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ.

رواه الطبرانی فی "الکبیر"، ورواته إلى مالک الدار ثقات مشهورون، ومالک الدار لا أعرفه([14]).

از مالک الدار روایت است که عمر بن خطاب س چهارصد دینار را برداشت و در کیسه‌ای قرار داد و به غلام گفت: آن را نزد ابوعبیده بن جراح ببر، سپس مدتی خود را در خانه مشغول کن و بنگر چه می‌کند؟ غلام با آن کیسه نزد او رفت و گفت: امیرالمؤمنین به تو می‌گوید: از این برای بعضی از نیازهایت استفاده کن. ابوعبیده س گفت: خداوند رحمت خود را شامل او گرداند. سپس گفت: ای کنیز بیا! این هفت دینار را نزد فلانی و این پنج دینار را نزد فلانی و این پنج دینار را نزد فلانی ببر تا آن را به اتمام رساند؛ غلام نزد عمر برگشته و جریان را تعریف نمود. پس عمر س را در حالی دریافت که به همان مقدار برای معاذ بن جبل س آماده کرده بود و گفت: اینها را نزد معاذ بن جبل ببر و مدتی خود را در خانه مشغول کن تا ببینی چه می‌کند؟ آنها را نزد او برده و گفت: امیر المؤمنین به شما می‌گوید: از این برای بعضی از نیازهایت استفاده کن. معاذ س گفت: خداوند رحمت خود را شامل او گرداند. سپس گفت: ای کنیز بیا! این مقدار را به خانه‌ی فلانی، این مقدار را به خانه‌ی فلانی و این مقدار را به خانه‌ی فلانی ببر. چون همسر معاذ مطلع شد، گفت: قسم به خدا که ما نیازمند هستیم، پس به ما هم عطا کن. و در پارچه جز دو دینار باقی نمانده بود که آنها را به او داد. غلام نزد عمر برگشته و جریان را تعریف نمود، پس از آن خوشحال شد و گفت: آنها برادر یکدیگرند.

(تَلَهَّ): به فتح تاء ولام و تشدید هاء یعنی: به کاری مشغول شو.

و (دحى بهما) یعنی: (رمى بهما) آن دو دینار را پرت کرد.

1327-927- (14) (صحیح) وَ عَن سَهلِ بن سَعدٍ س قَالَ: کَانَتْ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ج سَبْعَةُ دَنَانِیرَ وَضَعَهَا عِنْدَ عَائِشَةَ، فَلَمَّا کَانَ عِنْدَ مَرَضِهِ قَالَ: «یَا عَائِشَةُ! اذْهَبِی بِالذَّهَبِ إِلَى عَلِیٍّ». ثُمَّ أُغْمِیَ عَلَیْهِ، وَشَغَلَ عَائِشَةَ مَا بِهِ، حَتَّى قَالَ ذَلِکَ مِرَارًا، کُلَّ ذَلِکَ یُغْمَى عَلَى رَسُولِ اللهِ ج، ویَشْغَلُ عَائِشَةَ مَا بِهِ، فَبَعَثَ بِهِ إِلَى عَلِیٍّ س، فَتَصَدَّقَ بِهَا، وَأَمْسَى رَسُولُ اللهِ ج لَیْلَةَ الِاثْنَیْنِ فِی جَدِیدِ([15]) الْمَوْتِ، فَأَرْسَلَتْ عَائِشَةُ بِمِصْباحٍ لَهَا إِلَى امْرَأَةٍ مِنْ نِسَائِهَا، فَقَالَتْ: اهْدِی([16]) لَنَا فِی مِصْباحِنَا مِنْ عُکَّتِکِ السَّمنَ، فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ ج أَمْسَى فِی جَدِیدِ الْمَوْتِ.

رواه الطبرانی فی "الکبیر" ورواته ثقات محتج بهم فی "الصحیح".

و از سهل بن سعد س روایت است که می‌گوید: رسول الله ج هفت دینار داشت که آنها را نزد عایشه گذاشت. در مریضی وفاتش فرمود: «ای عایشه، دینارها را نزد علی بفرست». سپس بیهوش شده و عایشه به امور رسول الله ج مشغول گردید و چند بار رسول الله ج این گفته را تکرار نمود و بعد از بیان آن بیهوش می‌شد و عایشه مشغول رسول الله ج می‌شد. سپس عایشه آن را نزد علی فرستاد و علی آن را انفاق نمود. رسول الله ج شب دوشنبه در اول سکرات موت قرار گرفت، عایشه چراغش را نزد زنی از دوستانش فرستاده و گفت: مقداری از روغن ظرف‌تان در چراغ ما بریز، زیرا رسول الله ج در ابتدای سکرات مرگ می‌باشد.

0-928- (15) (صحیح) ورواه ابن حبان فی "صحیحه" من حدیث عائشة بمعناه([17]).

1328-929- (16) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الصَّامِتِ قَالَ: کُنتُ مَعَ أَبِی ذَرٍّ س فَخَرَجَ عَطَاؤُهُ، وَمَعَهُ جَارِیَةٌ لَهُ، قَالَ: فَجَعَلَتْ تَقْضِی حَوَائِجَهُ، فَفَضَلَ مَعَهَا سَبْعةٌ، فَأَمَرَهَا أَنْ تَشْتَرِیَ بِهِ فُلُوسًا. قَالَ: قُلْتُ: لَوْ اخَرْتَهُ لِلْحَاجَةٍ تَنُوبُکَ، أَوْ لِلضَّیْفِ یَنْزِلُ بِکَ؟ قَالَ: إِنَّ خَلِیلِی عَهِدَ إِلَیَّ: «أَیُّمَا ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ أُوکِیَ عَلَیْهِ، فَهُوَ جَمْرٌ عَلَى صَاحِبِهِ حَتَّى یُفْرِغَهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ».

رواه أحمد ورجاله رجال "الصحیح".

از عبدالله بن صامت روایت است، همراه ابوذر س بودم که سهمیه‌ی او از بیت المال رسید و کنیزکش همراه او بود. کنیزک مایحتاج وی را خرید نمود. بعد از آن هفت درهم باقی ماند که به او امر کرد پول فلزی تهیه کند. گفتم: اگر آن را برای حاجتی که پیش بیاید یا مهمانی که بیاید، ذخیره می‌کردی [بهتر نبود]؟ گفت: دوستم از من پیمان گرفته که هر طلا و نقره‌ای که ذخیره گردد، اخگری است بر صاحبش تا آن را در راه خداوند انفاق کند».

ورواه أحمد أیضاً، والطبرانی باختصار القصة، قال: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنْ أُوکِیَ عَلَى ذَهَبٍ، أَوْ فِضَّةٍ، وَلَمْ یُنْفِقْهُ فِی سَبِیلِ اللهِ، کَانَ جَمْرًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ یُکْوَى بِهِ».

هذا لفظ الطبرانی. ورجاله أیضاً رجال "الصحیح".

و در روایت طبرانی آمده است: از رسول خدا ج شنیدم که فرمودند: «کسی که طلا و نقره را ذخیره کرده و در راه خدا انفاق نکند، روز قیامت در قالب اخگری به وسیله‌ی آنها داغ می‌شود».

1329-545- (4) (ضعیف) وَعَن أَنَس بْن مَالِکٍ س قَالَ: أُهْدِیَتْ لِلنَّبِیِّ ج ثَلَاثُ طَوَائِرَ، فَأَطْعَمَ خَادِمَهُ طَائِرًا، فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ أَتَتْهُ بِهَا، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَلَمْ أَنْهَکِ أَنْ تَرْفَعِی شَیْئًا لِغَدٍ، فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِرِزْقِ غَدٍ».

رواه أبو یعلى والبیهقی، ورواة أبی یعلى ثقات([18]).

از انس بن مالک س روایت است که می‌گوید: سه کبوتر به رسول خدا ج هدیه داده شد؛ پس با یکی از آنها به خدمتکارش غذا داد. صبح روز بعد خدمتکار با آن غذا آمد، پس رسول خدا ج به وی فرمود: «آیا تو را نهی نکردم که چیزی را برای فردا ذخیره نکنی، چراکه خداوند رزق فردا را می‌دهد».

1330-930- (17) (صحیح) وَعَنْ أَنَسٍ قَالَ: «کَانَ رَسُول الله ج لَا یَدَّخِرُ شَیْئًا لِغَدٍ».

رواه ابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی؛ کلاهما من روایة جعفر بن سلیمان الضُّبَعی عن ثابت عنه([19]).

و از انس روایت است که می‌گوید: «رسول الله ج چیزی را برای فردا ذخیره نمی‌کرد».

1331-546- (5) (ضعیف) وَعَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدُبٍ س: أَنَّ رَسُولُ اللهِ ج یَقُولُ: «إِنِّی لَأَلِجُ هَذِهِ الْغُرْفَةَ مَا أَلِجُهَا إِلَّا خَشْیَةَ أَنْ یَکُونَ فِیهَا مَالٌ، فَأُتَوَفَّى وَلَمْ أُنْفِقْهُ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد حسن([20]).

(لألج) یعنی: وارد شدم. و(الغُرفة) به ضم غین: به معنای «العُلِّیَّة» خانهاى بلند که بر روى خانهاى دیگر باشد.

از سَمُرَةِ بن جندب س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هیچگاه وارد این خانه نشدم مگر اینکه ترس آن داشتم تا در آن مالی باشد و من بمیرم و آن‌ را انفاق نکرده باشم».

1332-931- (18) (صحیح لغیره) وَعَن أَبِی سَعِیدٍ الخُدرِی س عَن رَسُولَ الله ج قَالَ: «مَا أُحب أنَّ لی أُحداً ذهباً، أبقى صبحَ ثالثةٍ وعندی منه شیءٌ، إلا شیءٌ أُعِدُّه لِدَیْن».

رواه البزار من روایة عطیة عن أبی سعید، وهو إسناد حسن، وله شواهد کثیرة.

از ابوسعید خدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دوست ندارم که به اندازه‌ی کوه احد طلا داشته باشم و پس از سه روز، چیزی از آن نزد من باشد مگر مقدار که برای ادای قرض آماده کرده باشم».

1333-932- (19) (حسن صحیح) وَعَن [عَبَّاس بن] عُبَیْدَ([21]) اللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ لِی أَبُو ذَرٍّ: یَا ابْنَ أَخِی! کُنْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ج آخَذاً بِیَدِهِ، فَقَالَ لِی: «یَا أَبَا ذَرٍّ مَا أُحِبُّ أَنَّ لِیَ أُحُدًا ذَهَبًا وَفِضَّةً، أُنْفِقُهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، أَمُوتُ یَوْمَ أَمُوتُ أَدَعُ مِنْهُ قِیرَاطًا». قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! قِنْطَارًا؟ قَالَ: «یَا أَبَا ذَرٍّ! أَذْهَبُ إِلَى الْأَقَلِّ، وَتَذْهَبُ إِلَى الْأَکْثَرِ! أُرِیدُ الْآخِرَةَ، وَتُرِیدُ الدُّنْیَا؟! قِیرَاطًا؟!». فَأَعَادَهَا عَلَیَّ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.

رواه البزار بإسناد حسن.

عباس بن عبیدالله بن عباس ب می‌گوید، ابوذر س به من گفت: ای پسر برادرم، همراه رسول الله ج بوده و دست ایشان را گرفته بودم که به من فرمود: «ای ابوذر! دوست ندارم که کوهی از طلا و نقره داشته باشم، مگر اینکه آن را انفاق کنم؛ و در روز وفاتم قیراطی از آن باقی نماند». گفتم: ای رسول الله ج! یک قنطار؟ فرمود: «ای ابوذر! من کمترین مقدار را ذکر کردم و تو بیشترین مقدار را در نظر داری! من آخرت را می‌خواهم و تو دنیا را می‌خواهی؟! یک قیراط؟!» واین جمله را سه بار تکرار کرد.

1334-933- (20) (حسن صحیح) وَعَنهُ أَنَّ النَّبِیَّ ج التَفَتَ إِلَى أُحُدٍ فَقَالَ: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا یَسُرُّنِی أَنَّ أُحُدًا تُحَوَّلُ لِآلِ مُحَمَّدٍ ذَهَبًا أُنْفِقُهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، أَمُوتُ یَوْمَ أَمُوتُ أَدَعُ مِنْهُ دِینَارَیْنِ، إِلا دِینَارَیْنِ أُعِدُّهُمَا لِلدَّیْنٍ إِنْ کَانَ».

رواه أحمد وأبو یعلى، وإسناد أحمد جید قوی.

و از ابن عباس ب روایت است که رسول الله ج رو به اُحُد نموده و فرمود: «قسم به کسی که جانم در دست اوست خوشحال نمی‌شوم که کوه احد برای آل محمد تبدیل به طلا شود مگر اینکه آن را در راه خدا انفاق کنم و در روز وفاتم دو دینار از آن به جای بگذارم، جز دو دیناری که برای دادن قرضم آماده کرده باشم اگر قرضی باشد».

1335-934- (21) (صحیح) وَعَنْ قَیْس بن أَبِی حَازِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَعْدِ بْنِ مَسْعُودٍ نَعُودُهُ، فَقَالَ: «مَا أَدْرِی مَا یَقُولُونَ، وَلَکِنْ لَیْتَ مَا فِی تَابُوتِی هَذَا جَمْرٌ». فَلَمَّا مَاتَ نَظَرُوا، فَإِذَا فِیهِ أَلْفٌ أَوْ أَلْفَانِ.

رواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد حسن.

از قیس بن حازم روایت است که به عیادت سعید بن مسعود رفتیم، گفت: نمی‌دانم چه می‌گویند؟ ای کاش در صندوق چوبی من این اخگر نبود. بعد از مرگ در آن صندوق نگاه کردند و در آن هزار یا دو هزار بود.

1336-935- (22) (صحیح لغیره) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س: أَنَّ رَجُلاً تُوُفِّیَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ ج، فَلَمْ یُوجَدْ لَهُ کَفَنٌ، فَأُتِیَ النَّبِیَّ ج، فَقَالَ: «انْظُرُوا إِلَى دَاخِلَةِ إِزَارِهِ، فَأُصِیبَ دِینَارٌ أَوْ دِینَارَانِ، فَقَالَ: «کَیَّتَانِ».

از ابوامامه س روایت است که مردی در زمان رسول الله ج وفات کرد و کفنی برایش نیافتند؛ او را نزد رسول الله ج آوردند، فرمود: «به داخل ازار او نگاه کنید». پس یک یا دو دینار پیدا شد. رسول الله ج فرمود: «دو داغ رها نموده است».

وفی روایة: «تُوُفِّیَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الصُّفَّةِ، فَوُجِدَ فِی مِئْزَرِهِ دِینَارٌ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کَیَّةٌ». ثُمَّ تُوُفِّیَ آخَرُ، فَوُجِدَ فِی مِئْزَرِهِ دِینَارَانِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «کَیَّتَانِ».

رواه أحمد والطبرانی من طرق، ورواة بعضها ثقات أثبات؛ غیر شهر بن حوشب.

و در روایتی آمده است: «مردی از اهل صفه([22]) وفات کرد که در ازارش دیناری یافتند، رسول الله ج فرمود: «یک داغ به جا گذاشته است». سپس فرد دیگری وفات کرد و در ازارش دو دینار یافتند، پس رسول الله ج فرمود: «دو داغ به جا گذاشته است».

1337-936- (23) (حسن صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س قَالَ: تُوُفِّیَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الصُّفَّةِ، فَوَجَدُوا فِی شَمْلَتِهِ دِینَارَیْنِ، فَذَکَرُوا ذَاکَ لِلنَّبِیِّ ج فَقَالَ: «کَیَّتَانِ».

رواه أحمد، وابن حبان فی "صحیحه".

(قال الحافظ): "وإنما کان کذلک لأنه ادخر مع تلبسه بالفقر ظاهراً، ومشارکته الفقراء فیما یأتیهم من الصدقة. والله أعلم".

از عبدالله بن مسعود س روایت است: مردی از اهل صفه وفات کرد و در عبایش دو دینار یافتند، این قضیه را به رسول الله ج گفتند. فرمود: «دو داغ به جا گذاشته است».

 حافظ می‌گوید: «چنین با او برخورد شد زیرا با وجود فقری که ظاهرا داشت و در سهمیه‌ی فقرا در صدقاتی که دریافت می‌کردند سهیم بود، آن را ذخیره کرده بود». 

1338-937- (24) (صحیح) وَعَنْ سَلَمَةَ بن الأَکوَع س قَالَ: کُنْتُ جَالِسًا عِندَ النَّبِیِّ ج فَأُتِیَ بِجِنَازَةٍ، ثُمَّ أُتِیَ بِأُخْرَى، فَقَالَ: «هَلْ تَرَکَ مِنْ دَیْنٍ؟». قَالُوا: لَا، قَالَ: «هَلْ تَرَکَ شَیئاً؟». قَالُوا: نَعَم، ثَلَاثَةَ دَنَانِیرَ، فَقَالَ بِإِصْبَعِهِ: «ثَلَاثَ کَیَّاتٍ» الحدیث.

رواه أحمد بإسناد جید واللفظ له([23])، والبخاری بنحوه، وابن حبان فی "صحیحه".

از سلمه بن اکوع س روایت است که نزد رسول الله ج نشسته بودم، جنازه‌ای آورده شد و سپس جنازه‌ی دیگری آورده شد، فرمود: «آیا قرضی به جا گذاشته؟» گفتند: نه، فرمود: «آیا چیزی به جا گذاشته؟» گفتند: بله! سه دینار، پس با انگشتانش اشاره کرد که: «سه داغ به جا گذاشته است».

1339-547- (6) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ أَعْرَابِیًّا غَزَا مَعَ رَسُولِ الله ج خَیْبَرَ، فَأَصَابَهُ مِنْ سَهْمِهِ([24]) دِینَارَانِ، فَأَخَذَهُمَا الْأَعْرَابِیُّ، فَجَعَلَهُمَا فِی عَبَاءَةٍ، فَخَیَّطَ عَلَیْهِمَا، وَلَفَّ عَلَیْهِمَا، فَمَاتَ الْأَعْرَابِیُّ، فَوُجِدَ الدِّینَارانِ، فَذُکِرَ ذَلِکَ لِرَسُولِ اللَّهِ ج، فَقَالَ: «کَیَّتَانِ».

رواه أحمد، وإسناده حسن لا بأس به فی المتابعات.

از ابوهریره س روایت است که: بادیه‌نشینی همراه رسول خدا ج در غزوه خیبر حضور داشت که سهم وی از غنایم دو دینار بود که آنها را گرفت. پس آنها را در عبایی قرار داده و عبا را دوخت و پوششی بر آنها قرار داد. چون وی مرد دو دینار را یافتند و این مساله را برای رسول خدا ج ذکر نمودند که فرمودند: «دو داغ به جا گذاشته است».

16- (ترغیب المرأة فی الصدقة من مال زوجها إذا أذن، وترهیبها منها ما لم یأذن)



([1]) نووی در شرح مسلم میگوید: «علما میگویند: این در صورتی است که انفاق وی در مسیر طاعات و مکارم اخلاقی باشد و صرف خانواده و مهمان و صدقات و مواردی از این قبیل گردد. چنانکه انفاق وی در این موارد مذموم نباشد و اسراف تلقی نگردد و خودداری از انفاقی که مذموم است، خودداری از انفاق در چنین مواردی است.

([2]) هنا فی الأصل ما نصه: "ورواه الطبرانی مثل ابن حبان؛ إلا أنه قال: (بباب من أبواب السماء) "، فحذفته لأنه عند الطبرانی فی "الأوسط" (8/ 380/ 8935) عن شیخه (مقدام)، وهو ابن داود الرعینی، قال النسائی: "لیس بثقة". ولفظ ابن حبان مخرج فی "الصحیحة" (920).

([3]) کذا وقع فی روایة للبخاری، والسیاق له فی "التفسیر"، ولفظ مسلم فی روایتیه (3/ 77): "یمین الله"، وهو روایة للبخاری فی "التوحید"، وکذلک رواه الترمذی برقم (3048)، وابن ماجه (1/ 87)، وأحمد (2/ 242 و317 و500)، ویؤیدها الزیادة التی ألحقتها بالحدیث، کما یأتی، وهی لمسلم والآخرین، وروایة للبخاری، وقال الحافظ عقبها: "ویتعقب بها على من فسر الید هنا بالنعمة. وأبعد منه من فسرها بالخزائن، وقال: أطلق الید على الخزائن لتصرفها فیها". ثم إنَّه لیس عند الشیخین: "یا عبدی"، والظاهر أنَّ المؤلف رواه بالمعنى، فإنَّه عند مسلم بلفظ: "یا ابن آدم"، وهو روایة للبخاری (9/ 411)، وأحمد (2/ 242)، وفی أخرى له (2/ 314)، ومسلم أیضاً: "إنَّ الله قال لی".

([4]) قال النووی: "ضبطوا (سحاء) بوجهین: أحدهما (سحاً) بالتنوین على المصدر، وهذا هو الأشهر. والثانی: حکاه القاضی: (سحاء) بالمد على الوصف، ووزنه فعلاء، و (السح): الصبُّ الدائم. قلت: وهذا مما یؤمن به على حقیقته اللائقة به تعالى، ولا یبحث فی کیفیته کسائر صفاته عز وجل.

([5]) الأصل: "سعید"، وکذا فی "المجمع" وطبعة الثلاثة! وهو تحریف، ولذلک قال: "ولم أجد من ترجمه"، والتصویب من کتب الرجال، وشیخه فیه عند الطبرانی (8536) وغیره (نافع مولى حمنة)، وهو مجهول. والأول، قال أبو حاتم: "لیس بالمتین".

([6]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من "المستدرک" (1/ 74). ثم إنَّ هذه الفقرة هی الثانیة فی سیاقه، والثانیة هنا، هی الأولى عنده. وکذلک الأمر فی "المجمع" من روایة البزار و"الأوسط". ولم یستدرک هذا السقط المحققون الثلاثة کعادتهم!

([7]) انظر الحاشیة السابقة.

([8]) یعنی کلام الخطابی، وهو فی "المعالم" (2/ 263).

([9]) قلت: ورده الذهبی بقوله فی "تلخیصه": "قلت: واهٍ". وقد خرجته فی "الضعیفة" (6742).

([10]) تحفة الأحوذی (6/ 56) مصحح

([11]) وی زن طلحه بن عبیدالله س میباشد چنانکه در همین خبر نزد طبرانی آمده است که مؤلف رحمه الله آن را به اختصار ذکر نموده است..

([12]) کذا الأصل، وفی "الطبرانی": "دخل علیّ یوماً طلحة". وکذا فی "الحلیة".

([13]) أی: نعطیک (العتبى)، وهو الرجوع عن الإساءة إلى ما یرضی القلب.

([14]) وکذا قال الهیثمی! وهو من غرائبهما، وبخاصة الهیثمی الذی له عنایة خاصة بکتاب "الثقات" لابن حبان، حیث رتبه على الحروف، وهو کثیر الاعتماد علیه، وقد أورده فی طبقة التابعین من "الثقات" (5/ 384)، فقال: "مالک بن عیاض الدار. یروی عن عمر بن الخطاب، روى عنه أبو صالح السمان". وکذا فی "تاریخ البخاری" (4/ 1/304-305)، و"الجرح"، وقرن مع عمر (أبا بکر الصدیق)، وکذا فی طبقات ابن سعد" (5/ 12) وقال: "روى عنه أبو صالح السمان، وکان معروفاً". وقد روى عنه ثقة آخر، وهو (عبد الرحمن بن سعید بن یربوع)، وهو الراوی لهذه القصة عنه. أخرجها ابن المبارک فی "الزهد" (178/ 511)، وعنه عبدالله بن أحمد فی "زوائد الزهد" (ص 274)، وقیل إنه روى عنه آخران، وفیه نظر ذکرته فی "تیسیر الانتفاع".

([15]) بالجیم؛ أی: أوله، ولم یعرفه المعلق على الأصل، فحرفه إلى "حدید" بالحاء المهملة، وهو الخطأ، انظر الرد علیه فی "الصحیحة" (2653).

([16]) کذا وقع هنا و"کبیر الطبرانی" و"المجمع" أیضاً، وفی "طبقات ابن سعد" (اقطری)، ولعله الصواب.

([17]) قلت: لکن لیس فیه قصة الموت والمصباح، وهو مخرج فی المصدر السابق.

([18]) کذا قال! وفیه من لم یوثقه أحد إلا ابن حبان؛ وضعفه البخاری والعقیلی، وقد خرجته فی "الضعیفة" (6743).

([19]) لقد أبعد المصنف النجعة، فالحدیث عند الترمذی -کما نبه الناجی-، وهو فی "سننه" (3/ 272)، وفی "الشمائل" أیضاً (2/ 213) من هذا الوجه، وسنده صحیح، والضبعی ثقة لا عیب فیه، إلا أنَّه کان یتشیع.

([20]) کیف وفیه مجهولان، ومن لیس بالقوی، وهو مخرج فی "الضعیفة" (6745).

([21]) الأصل والمخطوطة: "عبد"، وهو خطأ لم یتنبه له المعلقون الثلاثة! والتصحیح من "کشف الأستار" و"مجمع الزوائد" و"مختصر الزوائد" و"البحر الزخار" (9/ 342/ 3899). والزیادة من کتب الرجال. وقد خرجته فی "الصحیحة" (3491).

([22]) صفه: سایبانی در آخر مسجد النبی بود که مساکین به آن پناه می‌بردند.

اهل الصفه: ابن سعد روایت می‌کند: اهل صفه مردم فقیری بودند که منزلی نداشتند و در مسجد می‌خوابیدند و هیچ مکانی غیر از آن نداشتند.

ذهبی می‌گوید: قبله اول در شمال مسجد النبی بود وقتی که قبله تغییر کرد (16 ماه بعد از هجرت) دیوار قبله، اولین مکان برای اهل صفه شد. رسول الله ج دستور داد آن را سقف‌دار کرده یا سایه‌بانی بزنند.

ابن حجر می‌گوید: صفه مکانی در آخر مسجد النبی بود که سایبانی در آنجا درست کرده بودند و برای غریبانی که جا و مکان و خانواده نداشتند آماده شده بود و بر حسب اینکه بعضی از آنها ازدواج می‌کردند یا فوت می‌کردند یا مسافرت می‌رفتند کم و زیاد می‌شدند. تعداد آنها به هفتاد نفر می‌رسید.

([23]) قلت: وهو من ثلاثیاته، کما هو من ثلاثیات البخاری، لکنْ لیس عنده (4/ 368-369) قوله: "ثلاث کیات". وهو مخرَّج فی "أحکام الجنائز" (صفحة 110-111/ المعارف).

([24]) أی: نصیبه من الغنیمة. قال ابن الأثیر: " (السهم) فی الأصل: واحد السهام التی یُضرب بها فی المیسر، وهی القداح، ثم سمی به ما یفوز به الفالج سهمه، ثم کثر حتى سمی کل نصیب: سهماً، ویجمع السهم على (أسهم) و (سهام) و (سُهمان) ".

ترغیب به آسان گرفتن بر تنگدست و مهلت دادن به او و گذشتن از آن مال

ترغیب به آسان گرفتن بر تنگدست و مهلت دادن به او و گذشتن از آن مال

1294-903- (1) (صحیح) عَنْ أَبِی قَتَادَةَ س: أَنَّهُ طَلَبَ غَرِیمًا لَهُ، فَتَوَارَى عَنْهُ، ثُمَّ وَجَدَهُ، فَقَالَ: إِنِّی مُعْسِرٌ. قَالَ: آللَّهِ([1])؟ قَالَ: آللَّهِ([2])؟ قَالَ: فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُنْجِیَهُ اللهُ مِنْ کُرَبِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ، فَلْیُنَفِّسْ عَنْ مُعْسِرٍ، أَوْ یَضَعْ عَنْهُ».

رواه مسلم وغیره.

از ابوقتاده س روایت است که او بدهیش را از فردی درخواست کرد، اما آن فرد فرار کرد؛ سپس او را یافت، آن مرد گفت: من تنگدستم. قتاده س گفت: به خدا قسم! آیا چنین است؟ گفت: به خدا قسم! قتاده س گفت: من از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هر‌کس خوشحال می‌شود خداوند او را از سختی‌های روز قیامت نجات دهد، پس به فرد تنگدست مهلت دهد یا بر او ببخشد».

(صحیح لغیره) ورواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد صحیح، وقال فیه: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُنْجِیَهُ اللَّهُ مِنْ کُرَبِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَأَنْ یُظِلَّهُ تَحْتَ عَرْشِهِ؛ فَلْیُنْظِرْ مُعْسِرًا».

و در روایت طبرانی آمده است: «هرکس خوشحال می‌شود خداوند او را از از سختی‌های روز قیامت نجات دهد و او را در زیر [سایه‌ی] عرشش جای دهد، پس باید به فرد تنگدست [در پرداخت بدهی‌اش] مهلت و فرصت دهد».

1295-904- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ حُذَیْفَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «تَلَقَّتِ الْمَلَائِکَةُ رُوحَ رَجُلٍ مِمَّنْ کَانَ قَبْلَکُمْ، فَقَالُوا: عَمِلْتَ مِنَ الْخَیْرِ شَیْئًا؟ قَالَ: لَا، قَالُوا: تَذَکَّرْ، قَالَ: کُنْتُ أُدَایِنُ النَّاسَ فَآمُرُ فِتْیَانِی أَنْ یُنْظِرُوا الْمُعْسِرَ، وَیَتَجَوَّزُوا عَنِ الْمُوسِرِ، قَالَ اللهُ: تَجَاوَزُوا عَنْهُ».

رواه البخاری ومسلم، واللفظ له.

از حذیفه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «ملائکه روح فردی از امت‌های قبل از شما را گرفتند و گفتند: آیا عمل نیکی انجام داده‌ای؟ گفت: نه، گفتند: به یاد آور؛ گفت: به مردم قرض می‌دادم و به خدمتکارانم دستور می‌دادم به بدهکاران تنگدست مهلت دهند و بر توانگران نیز آسان بگیرند؛ خداوند متعال فرمود: از او بگذرید».

وفی روایة لمسلم وابن ماجه عَنْ حُذَیْفَةَ أیضاً عَنِ النَّبِیِّ ج: «أَنَّ رَجُلًا مَاتَ فَدَخَلَ الْجَنَّةَ، فَقِیلَ لَهُ: مَا کُنْتَ تَعْمَلُ؟ - قَالَ: فَإِمَّا ذَکَرَ وَإِمَّا ذُکِّرَ، فَقَالَ: کُنْتُ أُبَایِعُ النَّاسَ، فَکُنْتُ أُنْظِرُ الْمُعْسِرَ، وَأَتَجَوَّزُ فِی السِّکَّةِ أَوْ فِی النَّقْدِ، فَغُفِرَ لَهُ».

از حذیفه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی وفات کرد و وارد بهشت گردید، به او گفته شد: چه عملی انجام می‌دادی؟ یا یادش آمد یا به او یادآوری شد، پس گفت: با مردم معامله می‌کردم، به بدهکارِ تنگدست مهلت می‌دادم و در دینار و نقدینه‌ها آسان می‌گرفتم، پس بخشیده شد».

وفی روایة للبخاری ومسلم عنه أیضاً قال: سمعت رسول الله ج یقول: «إِنَّ رَجُلًا مِمَّن کَانَ قَبْلَکُمْ أَتَاهُ المَلَکُ لِیَقْبِضَ رُوحَهُ، فَقَالَ: هَلْ عَمِلْتَ مِنْ خَیْرٍ؟ قَالَ: مَا أَعْلَمُ، قِیلَ لَهُ: انْظُرْ، قَالَ: مَا أَعْلَمُ شَیْئًا، غَیْرَ أَنِّی کُنْتُ أُبَایِعُ النَّاسَ فِی الدُّنْیَا، فَأُنْظِرُ المُوسِرَ، وَأَتَجَاوَزُ عَنِ المُعْسِرِ، فَأَدْخَلَهُ اللَّهُ الجَنَّةَ». فقال أبو مسعود: وأنا سمعته یقول ذلک.

از حذیفه س روایت است از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمودند: «ملک الموت به نزد مردی که قبل از شما زندگی می‌کرد آمد تا روح او را خارج کند، گفت: آیا کار نیکی انجام داده‌ای؟ آن مرد گفت: نمی‌دانم. به او گفته شد: دقت کن؛ گفت: چیزی جز این نمی‌دانم که در دنیا با مردم معامله می‌کردم پس بر توانگران آسان می‌گرفتم و به بدهکاران تنگدست مهلت می‌دادم، پس خداوند او را وارد بهشت نمود». و ابومسعود می‌گوید: و من شنیدم که چنین می‌گفت.

1296- (صحیح) وَعَنهُ س قَالَ: «أُتِیَ اللهُ بِعَبْدٍ مِنْ عِبَادِهِ آتَاهُ اللهُ مَالًا، فَقَالَ لَهُ: مَاذَا عَمِلْتَ فِی الدُّنْیَا؟ - قَالَ: ﴿وَلَا یَکْتُمُونَ اللهَ حَدِیثًا﴾ - قَالَ: یَا رَبِّ! آتَیْتَنِی مَالاً، فَکُنْتُ أُبَایِعُ النَّاسَ، وَکَانَ مِنْ خُلُقِی الْجَوَازُ، فَکُنْتُ أَیَسَّرُ عَلَى الْمُوسِرِ، وَأُنْظِرُ الْمُعْسِرَ. فَقَالَ اللهُ تَعَالَی: أَنَا أَحَقُّ بِذَلِکَ مِنْکَ، تَجَاوَزُوا عَنْ عَبْدِی».

فَقَالَ عُقْبَةُ بْنُ عَامِرٍ، وَأَبُو مَسْعُودٍ الْأَنْصَارِیُّ([3])، هَکَذَا سَمِعْنَاهُ مِنْ فِی رَسُولِ اللهِ ج.

رواه مسلم هکذا موقوفاً على حذیفة، ومرفوعاً عن عقبة وأبی مسعود.

از حذیفه س روایت است، در قیامت بنده‌ای از بندگان الله که خداوند متعال به او مالی داده است می‌آورند؛ خداوند متعال به او می‌فرماید: در دنیا چه کاری انجام داده‌ای؟ «و هیچ سخنی را نمی‌توانند از الله پنهان کنند.» می‌گوید: پروردگارا! به من مالی دادی و من با مردم معامله می‌کردم و از عادت و رفتار من چشم‌پوشی و آسان‌گیری بود، چنانکه بر توانگران آسان می‌گرفتم و به بدهکاران تنگدست مهلت می‌دادم. پس خداوند متعال می‌فرماید: من بر انجام این عمل سزاوارتر از تو هستم، پس از بنده‌ام درگذرید».

1297-905- (3) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج: «کَانَ رَجُلٌ یُدَایِنُ النَّاسَ، وَکَانَ یَقُولُ لِفَتَاهُ: إِذَا أَتَیْتَ مُعْسِرًا فَتَجَاوَزْ عَنْهُ، لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یَتَجَاوَزُ عَنَّا، فَلَقِیَ اللَّهَ، فَتَجَاوَزَ عَنْهُ».

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «شخصی به مردم قرض می‌داد و به خدمتکارش می‌گفت: هرگاه نزد فرد تنگدستی رفتی، از او بگذر شاید خداوند نیز از ما بگذرد؛ پس درحالی با خداوند ملاقات نمود که خداوند متعال از او در گذشت».

رواه البخاری ومسلم والنسائی، ولفظه: إِنَّ رَسُولَ الله ج قَالَ: «إِنَّ رَجُلًا لَمْ یَعْمَلْ خَیْرًا قَطُّ، وَکَانَ یُدَایِنُ النَّاسَ، فَیَقُولُ لِرَسُولِهِ: خُذْ مَا تَیَسَّرَ، وَاتْرُکْ مَا عَسُرَ، وَتَجَاوَزْ، لَعَلَّ اللَّهَ یَتَجَاوَزَ عَنَّا، فَلَمَّا هَلَکَ قَالَ اللَّهُ لَهُ: هَلْ عَمِلْتَ خَیْرًا قَطُّ؟ قَالَ: لَا. إِلَّا أَنَّهُ کَانَ لِی غُلَامٌ، وَکُنْتُ أُدَایِنُ النَّاسَ، فَإِذَا بَعَثْتُهُ یَتَقَاضَى قُلْتُ لَهُ: خُذْ مَا تَیَسَّرَ، وَاتْرُکْ مَا عَسُرَ، وَتَجَاوَزْ، لَعَلَّ اللَّهَ یَتَجَاوَزُ عَنَّا. قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: قَدْ تَجَاوَزْتُ عَنْکَ».

و در روایت نسائی آمده است: رسول الله ج فرمودند: «شخصی هیچ کار خیری جز قرض دادن به مردم انجام نمی‌داد و به فرستاده‌اش می‌‌گفت: آنچه [برای مدیون پرداخت آن] میسر بود، بگیر و آنچه [پرداخت آن برای وی] دشوار بود، رها کن و درگذر، شاید خداوند نیز از ما بگذرد؛ هنگامی که آن فرد فوت کرد خداوند به او گفت: آیا هرگز کار نیکی انجام داده‌ای؟ گفت: نه، به جز اینکه خدمتکاری داشتم و من به مردم قرض می‌دادم و هنگامی که او را برای پَس‌گرفتن قرض می‌فرستادم به او می‌گفتم: آنچه میسر شد، بگیر و آنچه دشوار بود، رها کن و در گذر شاید خداوند نیز از ما بگذرد. خداوند متعال می‌فرماید: من هم از تو درگذشتم».

1298-906- (4) (صحیح) وعَنْ أَبِی مَسْعُودٍ البَدرِی س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «حُوسِبَ رَجُلٌ مِمَّنْ کَانَ قَبْلَکُمْ، فَلَمْ یُوجَدْ لَهُ مِنَ الْخَیْرِ شَیْءٌ، إِلَّا أَنَّهُ کَانَ یُخَالِطُ النَّاسَ، وَکَانَ مُوسِرًا، فَکَانَ یَأْمُرُ غِلْمَانَهُ أَنْ یَتَجَاوَزُوا عَنِ الْمُعْسِرِ، قَالَ اللهُ تَعَالَی: نَحْنُ أَحَقُّ بِذَلِکَ، تَجَاوَزُوا عَنْهُ».

رواه مسلم والترمذی.

از ابو مسعود بدری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی پیش از شما مورد محاسبه قرار گرفت و هیچ عمل نیکی برای او یافته نشد جز اینکه با مردم معامله می‌کرد و ثروتمند بود و به خدمتکارانش دستور می‌داد از کسانی که بر تنگدستان آسان بگیرند. خداوند متعال فرمود: ما به این مهم سزاوارتریم، پس از او درگذرید».

1299-907- (5) (صحیح) وَعَنْ بُرَیْدَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِرًا؛ فَلَهُ کُلَّ یَوْمٍ مِثْلَه صَدَقَةٌ». ثُمَّ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِرًا؛ فَلَهُ کُلَّ یَوْمٍ مِثْلَیهِ صَدَقَةٌ». قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! سَمِعْتُکَ تَقُولُ: «مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِرًا؛ فَلَهُ کُلَّ یَوْمٍ مِثْله صَدَقَةٌ»، ثُمَّ سَمِعْتُکَ تَقُولُ: «مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِرًا؛ فَلَهُ بِکُلِّ یَوْمٍ مِثْلَیْهِ صَدَقَةٌ». قَالَ لَهُ: «کُلَّ یَوْمٍ مِثْله صَدَقَةٌ قَبْلَ أَنْ یَحِلَّ الدَّیْنُ، فَإِذَا حَلَّ فَأَنْظَرَهُ، فَلَهُ کُلَّ یَوْمٍ مِثْلَیْهِ صَدَقَةٌ».

رواه الحاکم، ورواته محتج بهم فی "الصحیح"، ورواه أحمد أیضاً وابن ماجه والحاکم مختصراً: «مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِرًا؛ فَلَهُ کُلَّ یَوْمٍ صَدَقَةٌ، قَبْلَ أَنْ یَحِلَّ الدَّیْنُ، فَإِذَا حَلَّ الدَّیْنُ فَأَنْظَرَهُ بَعْدَ ذَلِکَ؛ فَلَهُ کُلَّ یَوْمٍ مِثْلَیه صَدَقَةً».

وقال الحاکم: "صحیح على شرطهما".

از بُریده س روایت است از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمودند: «کسی که به تنگدستی مهلت دهد، هر روز به اندازه‌ی آن قرض، برای او صدقه می‌نویسند». سپس شنیدم که فرمود: «کسی که به تنگدستی مهلت دهد، هر روز به اندازه‌ی دو برابر آن قرض برای او صدقه محسوب می‌شود». گفتم: ای رسول الله ج! شنیدم که فرمودید: «کسی که به تنگدستی مهلت دهد، هر روز به اندازه‌ی آن قرض برای او صدقه می‌نویسند». سپس از تو شنیدم که فرمودی: «کسی که به تنگدستی مهلت دهد هر روز به اندازه‌ی دو برابر آن قرض برای او صدقه محسوب می‌شود». به او فرمود: «قبل از اتمام موعد قرض، هر روز به اندازه‌ی آن قرض برایش صدقه‌ای می‌نویسند. پس هنگامی که موعد قرض تمام شد و به او مهلت دهد، بعد از آن به اندازه‌ی هر روز، دو برابر آن قرض برایش صدقه محسوب می‌شود».

1300-908- (6) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ نَفَّسَ عَنْ مُسْلِمٍ کُرْبَةً مِنْ کُرَبِ الدُّنْیَا، نَفَّسَ اللَّهُ عَنْهُ کُرْبَةً مِنْ کُرَبِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ یَسَّرَ عَلَى مُعْسِرٍ فِی الدُّنْیَا، یَسَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ، وَمَنْ سَتَرَ عَلَى مُسْلِمٍ فِی الدُّنْیَا، سَتَرَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ، وَاللَّهُ فِی عَوْنِ الْعَبْدِ مَا کَانَ الْعَبْدُ فِی عَوْنِ أَخِیهِ».

رواه مسلم وأبو داود والترمذی وحسنه، والنسائی وابن ماجه مختصراً، والحاکم وقال: "صحیح على شرطهما". [مضی 3- العلم/ 1]

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که اندوه و مشکلی‌ از مشکلات مؤمنی را در دنیا رفع کند، خداوند غم و مشکلی از مشکلات روز قیامت او را رفع می‌نماید. و کسی که بر تنگدست و فقیری در دنیا آسان بگیرد، خداوند در دنیا و آخرت بر او آسان می‌گیرد و کسی که در دنیا پرده‌پوشی مسلمانی را کند، خداوند در دنیا و آخرت پرده‌پوشی او را می‌کند. و خداوند در پی یاری بنده‌اش می‌باشد مادامی که بنده در پی یاری برادرش باشد».

1301-536- (1) (موضوع) وَرُوِیَ عَن أَبِی هُرَیرَةَ س أَیضاً قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ فَرَّجَ عَنْ مُسْلِمٍ کُرْبَةً؛ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شُعْبَتَیْنِ مِنْ نُورٍ عَلَى الصِّرَاطِ، یَسْتَضِیءُ بِضَوْئِهِمَا عَالَمٌ لَا یُحْصِیهِمْ إِلَّا رَبُّ الْعِزَّةِ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط وهو غریب.

همچنین از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس اندوه مسلمانی را برطرف کند، خداوند متعال در روز قیامت بر روی صراط دو نور برای وی قرار می‌دهد که از نور آنها عالمی که جز خداوند بلند مرتبه حد و حصر آن را نمی‌داند روشن می‌شود».

1302-909- (7) (صحیح) وَعَنهُ س أَیضاً قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِرًا أَوْ وَضَعَ لَهُ، أَظَلَّهُ اللَّهُ یَوْمَ القِیَامَةِ تَحْتَ ظِلِّ عَرْشِهِ، یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ».

رواه الترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح".

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که تنگدستی را مهلت دهد و یا از بدهی‌اش صرف‌نظر کند، روز قیامیت خداوند متعال او را زیر سایه‌ی‌ عرش خود جای می‌دهد، روزی که سایه‌ای جز سایه‌ی آن نیست».

 و معنى (وضع له) یعنی بخشی از طلبش را برای بدهکار بگذارد و رها کند.

1303-910- (8) (صحیح) وَعَنْ أَبِی الْیَسَرِ س قَالَ: أَبصرتَ عَیْنَایَ هَاتَانِ - وَوَضَعَ إِصْبَعَیْهِ عَلَى عَیْنَیْهِ -، وَسَمِعَتْ أُذُنَایَ هَاتَانِ - وَوَضَعَ إِصْبَعَیْهِ فِی أُذُنَیْهِ -، وَوَعَاهُ قَلْبِی هذا - وَأَشَارَ إِلَى نِیَاطِ([4]) قَلْبِهِ - رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِرًا، أَو وَضَعَ لَهُ؛ أَظَلَّهُ اللَّهُ فِی ظِلِّهِ».

رواه ابن ماجه والحاکم - واللفظ له- وقال: "صحیح على شرط مسلم"([5]).

از ابو یسَر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «این دو چشمم را می‌بینی. _ و دو انگشت را بر دو چشمش گذاشت_ و دو گوشم شنید. _ و دو انگشتش را بر دو گوشش نهاد_ و قلبم آن را در خود جای داد - و به شاهرگ قلبش اشاره نمود-؛ اینکه رسول الله ج ‌فرمود: «کسی که تنگدستی را مهلت دهد و یا بخشی از طلبش را بر او ببخشد و رها کند، خداوند او را زیر سایه‌ [عرش خود] قرار می‌دهد».

0-537- (2)- (منکر) ورواه الطبرانی فی "الکبیر" بإسناد حسن([6]) ولفظه: أَشْهَدُ عَلَى رَسُولِ اللهِ ج لَسَمِعْتُهُ یَقُولُ: «إِنَّ أَوَّلَ النَّاسِ یَسْتَظِلُّ فِی ظِلِّ اللهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لِرَجُلٌ أَنْظَرَ مُعْسِرًا حَتَّى یَجِدَ شَیْئًا، أَوْ تَصَدَّقَ عَلَیْهِ بِمَا یَطْلُبُهُ، یَقُولُ: مَا لِی عَلَیْکَ صَدَقَةٌ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللهِ، وَیَخْرِقُ صَحِیفَتَهُ».

قوله: "وَیَخْرِقُ صَحِیفَتَهُ"، أی: یقطع العهدة التی علیه.

و طبرانی در «الکبیر» با اسناد حسن آن ‌را روایت کرده و لفظ وی چنین است: «از رسول خدا ج شنیدم که فرمودند: اولین کسانی که در روز قیامت در سایه [عرش] خداوند قرار می‌گیرند، کسی است که تنگدستی را مهلت دهد تا چیزی را برای پرداخت بدهی خود بیابد یا طلبش را به وی صدقه دهد. می‌گوید: این صدقه را جز برای رضای خداوند به تو ندادم و طلبی را که از وی دارد نادیده بگیرد».

1304-538- (3) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَرَادَ أَنْ تُسْتَجَابَ دَعْوَتُهُ، وَأَنْ تُکْشَفَ کُرْبَتُهُ، فَلْیُفَرِّجْ عَنْ مُعْسِرٍ».

رواه ابن أبی الدنیا فی "کتاب اصطناع المعروف"([7]).

از ابن عمر ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس می‌خواهد دعای وی اجابت شود و اندوه وی برطرف گردد، پس باید نیاز تنگدستی را برطرف کند».

1305-539- (4) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِرًا إِلَى مَیْسَرَتِهِ؛ أَنْظَرَهُ اللَّهُ بِذَنْبِهِ إِلَى تَوْبَتِهِ».

رواه ابن أبی الدنیا، والطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط".

و از ابن عباس ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس به تنگدستی مهلت دهد تا گشایشی برای وی حاصل گردد، خداوند متعال در برابر گناهش تا توبه کردن، به وی مهلت می‌دهد».

1306-540- (5) (ضعیف جداً) وَعَنهُ ب قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ج إِلَى الْمَسْجِدِ وَهُوَ یَقُولُ هَکَذَا - وَأَوْمَأَ أَبُو عَبْدِالرَّحْمَنِ بِیَدِهِ إِلَى الْأَرْضِ -: «مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِرًا أَوْ وَضَعَ لَهُ، وَقَاهُ اللَّهُ مِنْ فَیْحِ جَهَنَّمَ».

رواه أحمد بإسناد جید([8])، وابن أبی الدنیا فی "اصطناع المعروف" ولفظه: قال: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ج الْمَسْجِدَ وَهُوَ یَقُولُ: «أَیُّکُمْ یَسُرُّهُ أَنْ یَقِیَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ فَیحِ جَهَنَّمَ؟» قُلنَا: یَا رَسُولَ الله! کُلُّنَا یَسُرُّهُ. قَالَ: «مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِرًا أَوْ وَضَعَ لَهُ؛ وَقَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ فَیحِ جَهَنَّمَ».

و از ابن عباس ب روایت است که می‌گوید: رسول خدا ج به سوی مسجد خارج شد درحالی‌که چنین می‌گفت ابوعبدالرحمن با دستش به زمین اشاره می‌کرد-: «هرکس به تنگدستی مهلت دهد یا از بخشی از قرض خود صرف‌نظر کند، خداوند متعال او را در برابر گرمای دوزخ حفظ می‌کند».

ابن ابی الدنیا این حدیث را با این لفظ روایت کرده است: رسول خدا ج به مسجد وارد شده و فرمودند: «کدامیک از شما خوشحال می‌شود که خداوند متعال او را گرمای دوزخ حفظ کند؟» گفتیم: ای رسول خدا، همه ما از این امر خوشحال می‌شویم. رسول خدا ج فرمود: «هرکس به تنگدستی مهلت دهد یا بخشی از قرضش را به به وی ببخشد، خداوند متعال او را از گرمای دوزخ حفظ می‌کند».

1307-911- (9) (صحیح) وَعَنْ أَبِی قَتَادَةَ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ نَفَّسَ عَنْ غَرِیمَهُ، أَوْ مَحَا عَنْهُ؛ کَانَ فِی ظِلِّ الْعَرْشِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه البغوی فی "شرح السنة"، وقال: "هذا حدیث حسن"([9]). وتقدم فی أول الباب بنحوه.

از ابوقتاده س روایت است که می‌گوید: از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «کسی که به بدهکارش فرصت داده یا از او درگذرد، روز قیامت در زیر سایه‌ی عرش می‌باشد».

1308-541- (6) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَنْ عُثْمَانَ بن عَفَّانٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «أَظَلَّ اللَّهُ عَبْدًا فِى ظِلِّهِ یَوْمَ لا ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّهُ؛ أَنْظَرَ مُعْسِرًا، أَوْ تَرَکَ لِغَارِمٍ».

رواه عبد الله بن أحمد فی "زوائد المسند".

و از عثمان بن عفان س روایت است که می‌گوید: از رسول خدا ج شنیدم که فرمودند: «خداوند متعال در روزی که سایه‌ای جز سایه‌ [عرش] او نیست، بنده‌ای را که به تنگدستی [در پرداخت بدهی‌اش] مهلت دهد یا قرض خود را ببخشد، در سایه خود جای می‌دهد».

1309-912- (10) (صحیح لغیره) وَرُوِیَ عَنْ أَسْعَدَ بْنِ زُرَارَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُظِلَّهُ اللهُ فِی ظِلِّهِ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ، فَلْیُیَسِّرْ عَلَى مُعْسِرٍ، أَوْ لِیَضَعْ عَنْهُ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" وله شواهد.

از اسعد بن زُراره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر‌کس خوشحال می‌شود که خداوند او را در زیر سایه‌ی [عرش] خود قرار دهد در روزی که سایه‌ای جز سایه‌ی او نیست، پس باید بر تنگدست آسان گرفته یا از بخشی از طلبش درگذرد».

1310-913- (11) (صحیح لغیره) وَرُوِیَ عَنْ شَدَّادِ بْنِ أَوْسٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِرًا، أَوْ تَصَدَّقَ عَلَیْهِ؛ أَظَلَّهُ اللَّهُ فِی ظِلِّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط".

از شداد بن اوس س روایت است که می‌گوید: از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمودند: «کسی که به تنگدستی مهلت دهد یا به او صدقه بدهد، خداوند در روز قیامت او را زیر سایه‌ [عرش] خود قرار می‌دهد».

15- (الترغیب فی الإنفاق فی وجوه الخیر کرماً، والترهیب من الإمساک والادخار شحاً)



([1]) الأول بهمزة ممدودة على الاستفهام، أی: بالله، والثانی بلا مد، والهاء منهما مکسورة.

([2]) انظر الحاشیة السابقة.

([3]) کذا وقع فی "مسلم": (عقبة بن عامر) و (أبو مسعود. .)، وهو وهم من بعض رواته لم یتنبه له المؤلف هنا ولا فی "16- البیوع/ 7"، لکن نبَّه على ذلک الحفاظ کالدارقطنی وغیره، والصواب: عقبة بن عمرو أبو مسعود الأنصاری، لیس لعقبة بن عامر فیه ذکر. راجع له "شرح مسلم" للنووی، و"تحفة الأشراف" (3/ 25-26) للمزی، ولولا ذلک لأعطیته رقماً خاصاً من أجل ابن عامر. فتنبه. وغفل عن هذا المعلقون الثلاثة کدأبهم!

([4]) به کسر نون: رگی است متصل به قلب از شاهرگ؛ قطع این رگ برابر است با مرگ انسان.

([5]) قلت: قد أخرجه مسلم فی آخر "صحیحه" (8/ 231-232). ثم هو عند ابن ماجه مختصر، فلا وجه لاستدراک الحاکم له على مسلم، ولا لإقرار المؤلف إیاه وإنْ تبعه الذهبی!

([6]) کذا قال، وفیه ابن لهیعة، وحاله معروف، وقد تفرد بهذا السیاق دون کل من رواه عن أبی الیَسَر، ودون کل من تابع (أبا ألیسر) من الصحابة وهم جمع، خرجت أحادیثهم فی "الروض النضیر" (844)، ومن ثم خرجت هذا فی "الضعیفة" (6917).

([7]) قلت: ورواه أحمد أیضاً.

([8]) قلت: فیه (نوح بن جَعْوَنَة) السلمی، لم یعرفه ابن أبی حاتم، وهو نوح بن أبی مریم، واسم أبیه أو جده (جَعْونة). قال النسائی: "أبو عصمة نوح بن جعونة، وقیل: نوح بن یزید بن جعونة، وهو نوح بن أبی مریم قاضی مرو، لیس بثقة ولا مأمون، روى عنه المقرىء". کذا فی "تهذیب الکمال". والمقرىء هو أبو عبدالرحمن عبدالله بن یزید المصری، وهو راوی هذا الحدیث عن (نوح)، وقد خرجته فی "الضعیفة" (6741).

([9]) قلت: لقد أبعد المصنف النجعة، فالحدیث رواه الدارمی (2/ 261)، وأحمد (5/ 300 و308) بإسناد صحیح. وهو فی "شرح السنة" (8/ 199/ 2143) من طریق الدارمی. فکان عزوه إلیه أولى. ولم یتنبه لهذا المعلق على "شرح السنة"، وتجاهله المعلقون الثلاثة! وزادوا -ضغثاً على إبالة- فقلدوا -جهلاً منهم- التحسین دون التصحیح المصرح به فی الطبعة السابقة!! ومنها نقلوا عزوه للدارمی وأحمد!! دون أن ینسبوه لصاحبه! وراجع المقدمة إن شئت! لترى العجب العجاب من السرقات!

ترغیب به قرض دادن و آنچه در فضل آن آمده است

ترغیب به قرض دادن و آنچه در فضل آن آمده است

1289-898- (1) (صحیح) عَنِ البَرَاءَ بْنَ عَازِبٍ س قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «مَنْ مَنَحَ مَنِیحَةَ لَبَنٍ أَوْ وَرِقٍ أَوْ هَدَّى([1]) زُقَاقًا، کَانَ لَهُ مِثْلُ عِتْقِ رَقَبَةٍ».

رواه أحمد والترمذی - واللفظ له- وابن حبان فی "صحیحه وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح". ومعنى قوله: "منح منیحة ورِق" إنما یعنی به قرض الدرهم، وقوله: "أو هدى زقاقاً"، إنما یعنی به هدایة الطریق، وهو إرشاد السبیل" انتهى([2]).

از براء بن عازب س روایت است از رسول الله ج شنیدم که ‌فرمودند: «کسی که حیوان شیردار یا نقره‌ای را بخشیده یا اینکه فرد گمشده‌ای را راهنمایی کند، گویا برده‌ای را آزاد نموده است».

1290-899- (2) (حسن لغیره) وَعَنِ عبدالله بْنِ مَسْعُودٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «کُلُّ قَرْضٍ صَدَقَةٌ».

رواه الطبرانی بإسناد حسن والبیهقی.

از عبد الله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر قرضی صدقه است».

1291-900- (3) (حسن) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س عَنْ النَّبِیّ ج قَالَ: «دَخَلَ رَجُلٌ الْجَنَّةَ، فَرَأَى مَکْتُوبًا عَلَى بَابِهَا: الصَّدَقَةُ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا، وَالْقَرْضُ بِثَمَانِیَةَ عَشَرَ».

رواه الطبرانی والبیهقی؛ کلاهما من روایة عتبة بن حمید([3]).

از ابو امامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی وارد بهشت شده و دید که بر در آن نوشته شده: صدقه به ده برابر آن و قرض به هجده برابر آن تبدیل می‌شود».

0-535- (1) (ضعیف جداً) ورواه ابن ماجه والبیهقی أیضاً؛ کلاهما عن خالد بن یزید بن أبی مالک، عَنْ أَنَسٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «رَأَیْتُ لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ مَکْتُوبًا: الصَّدَقَةُ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا، وَالْقَرْضُ بِثَمَانِیَةَ عَشَرَ» الحدیث.

 وعتبة بن حمید عندی أصلح حالا من خالد([4]).

و ابن ماجه و بیهقی از خالد بن یزید بن ابومالک از انس س روایت کرده‌اند که رسول خدا ج فرمودند: «در شب اسرا دیدم که بر در بهشت نوشته است: پاداش صدقه ده برابر آن و پاداش قرض دادن هشتاد برابر آن می‌باشد».

1292-901- (4) (صحیح لغیره) وَعَن عبدالله ابْنِ مَسْعُودٍ س أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «مَا مِنْ مُسْلِمٍ یُقْرِضُ مُسْلِمًا قَرْضًا مَرَّتَیْنِ إِلَّا کَانَ کَصَدَقَتِهَا مَرَّةً»([5]).

رواه ابن ماجه، وابن حبان فی "صحیحه"، والبیهقی مرفوعاً وموقوفاً.

از عبدالله بن مسعود س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هر مسلمانی که دو بار به مسلمانی قرض بدهد، مانند این است که یک بار به او صدقه داده است».

1293-902- (5) (صحیح) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج:  «مَنْ یَسَّرَ عَلَى مُعْسِرٍ یَسَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ».

رواه ابن حبان فی "صحیحه"، ورواه مسلم والترمذی وأبو داود والنسائی وابن ماجه فی حدیث یأتی إن شاء الله تعالى [فی الباب التالی].

از ابوهریره س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس بر تنگدستی آسان بگیرد، خداوند در دنیا و آخرت کارهای او را سهل و آسان خواهد نمود».

14- (الترغیب فی التیسیر على المعسر، وإنظاره والوضع عنه)



([1]) بتشدید الدال، ومنه قول الله تعالى: «أَمَّنْ لَا یَهِدِّی» على قراءة التشدید.

([2]) قلت: تفسیر الترمذی هذا قد روی نحوه مرفوعاً. أخرجه أحمد (1/ 463) بسند فیه ضعف.

([3]) قلت: هو وسط، قال أبو حاتم: "صالح الحدیث". وقال الحافظ. "صدوق له أوهام".

([4]) قلت: وذلک لأن (خالداً) متهم، وقد خرجت حدیثه فی "الضعیفة" (3637)، و (عتبة بن حمید) صدوق له أوهام کما قال الحافظ، وقد ساق المصنف حدیثه قبیل هذا، ولذلک أوردته فی "الصحیح".

([5]) الأصل فی الموضع الأول: "مرة"، وفی الموضع الآخر: "مرتین"، والصواب ما أثبتناه، وهو المطابق لنسخة أخرى للکتاب.

ترهیب از اینکه انسانی از آقا و سرورش یا نزدیکانش زیاده‌ی مالش را درخواست کند، اما به او ندهند

ترهیب از اینکه انسانی از آقا و سرورش یا نزدیکانش زیاده‌ی مالش را درخواست کند، اما به او ندهند یا اینکه صدقه‌اش را در حالی به دیگران بدهد که خویشاوندانش محتاج هستند

1285-534- (1) (ضعیف) عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَا یُعَذِّبُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَنْ رَحِمَ الْیَتِیمَ، وَلَانَ لَهُ فِی الْکَلَامِ، وَرَحِمَ یُتْمَهُ وَضَعْفَهُ، وَلَمْ یَتَطَاوَلْ عَلَى جَارِهِ بِفَضْلِ مَا آتَاهُ اللَّهُ». وَقَالَ: «یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ! وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ، لَا یَقْبَلُ اللَّهُ صَدَقَةً مِنْ رَجُلٍ وَلَهُ قَرَابَةٌ مُحْتَاجُونَ إِلَى صِلَتِه، وَیَصْرُفُهَا إِلَى غَیْرِهِمْ، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَا یَنْظُرُ اللَّهُ إِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

رواه الطبرانی ورواته ثقات. وعبدالله بن عامر الأسلمی قال أبو حاتم: "لیس بالمتروک"([1]).

از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «سوگند به کسی که مرا به حق مبعوث کرده، خداوند متعال در روز قیامت کسی را عذاب نمی‌کند که به یتیم رحم کرده و با نرمی و مهربانی با وی سخن گفته و به یتیمی و ضعف وی رحم نموده و به خاطر برتری که خداوند به او بخشیده در برابر همسایه‌اش تکبر نمی‌کند». و فرمود: «ای امت محمد! سوگند به کسی که مرا به حق مبعوث نمود، خداوند متعال صدقه کسی را نمی‌پذیرد که با وجود خویشاوندان نیازمند، به دیگران صدقه دهد. سوگند به کسی که جانم در دست اوست، خداوند در روز قیامت به وی نگاه نمی‌کند».

1286-895- (1) (حسن) وَعَنْ بَهْزِ بْنِ حَکِیمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَنْ أَبَرُّ؟ قَالَ: «أُمَّکَ، ثُمَّ أُمَّکَ، ثُمَّ أُمَّکَ، ثُمَّ أَبَاکَ، ثُمَّ الْأَقْرَبَ فَالْأَقْرَبَ». وَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا یَسْأَلُ رَجُلٌ مَوْلَاهُ مِنْ فَضْلٍ هُوَ عِنْدَهُ فَیَمْنَعُهُ إِیَّاهُ، إِلَّا دُعِیَ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَضْلُهُ الَّذِی مَنَعَهُ شُجَاعًا أَقْرَعَ».

رواه أبو داود - واللفظ له- والنسائی والترمذی وقال: "حدیث حسن". قال أبو داود: "(الأقرع): ماری را گویند که در اثر سم آن موی سرش از بین رفته باشد([2]).

بَهز بن حکیم از پدرش از جدش روایت می‌کند که گفتم: ای رسول الله ج! به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: «مادرت، سپس مادرت، سپس مادرت، سپس پدرت، سپس هر چه خویشاوندان نزدیک‌ترند». و رسول الله ج فرمود: «مردی از سرورش اضافه‌ی مالی که نزد او می‌باشد درخواست می‌کند، پس به او نمی‌دهد مگر اینکه در روز قیامت اضافه‌ی مالش را که به او نداده، به شکل مار بسیار سمی برای او آورده می‌شود».

1287-896- (2) (حسن صحیح) وَعَنْ جَرِیرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ البَجَلی س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَا مِنْ ذِی رَحِمٍ یَأْتِی ذَا رَحِمِهِ، فَیَسْأَلُهُ فَضْلًا أَعْطَاهُ اللَّهُ إِیَّاهُ، فَیَبْخَلُ عَلَیْهِ؛ إِلَّا أَخْرَجَ اللَّهُ لَهُ مِنْ جَهَنَّمَ حَیَّةً یُقَالُ لَهَا: (شُجَاعٌ) یَتَلَمَّظُ، فَیُطَوَّقُ بِهِ».

رواه الطبرانی فی "الأوسط" و"الکبیر" بإسناد جید.

از جَریر بن عبدالله بَجَلی س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «خویشاوندی نیست که نزد قوم و خویش خود رفته و از او اضافه‌ی مالش را که خداوند تنها به او داده درخواست کنند و او نسبت به بخشش آن بخل ورزد، مگر اینکه خداوند در روز قیامت ماری از جهنم که به آن شجاع می‌گویند بیرون می‌آورد که آنچه از آثار غذا در دهان باقی مانده می‌خورد و به دور او می‌پیچد».

(التلمظ): آنچه از آثار غذا در دهان باقی مانده میخورد.

1288-897- (3) (حسن لغیره) وَعَن عَبدالله بن عمرو ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَیُّمَا رَجُلٍ أَتَاهُ ابْنُ عَمِّهِ یَسأَلَهُ مِنْ فَضْلِهِ، فَمَنَعَهُ، مَنَعَهُ اللَّهُ فَضْلَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» الحدیث([3]).

رواه الطبرانی فی "الصغیر" و"الأوسط وهو غریب.

از عبدالله بن عمرو ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «مردی که پسر عمه‌اش نزد او آمده و اضافه‌ی مالش را از او درخواست می‌کند و به او نمی‌دهد، خداوند متعال در روز قیامت فضل خود را از او بازمی‌دارد».

13- (الترغیب فی القرض وما جاء فی فضله)



([1]) قلت: هذا إنما یعنی أنه ضعیف، لیس بالواهی، ولذلک ضعفه الحافظ وغیره، ثم إن فیه عللاً أخرى. وإطلاقه العزو للطبرانی یوهم أنه فی "المعجم الکبیر"، وإنما أخرجه فی "الأوسط"، وبه قیده الهیثمی، وخرجته فی "الضعیفة" (3330).

([2]) قلت: هذا هو الصواب فی تفسیر (الأقرع)، خلافاً لما قاله المصنف فیما سبق (2- باب/ 2- حدیث). وذکرنا استنکار الناجی إیاه، فراجعه.

([3]) میگویم: و ادامه روایت چنین است: «وَمَنْ مَنَعَ فضل المَاء لِیَمْنَعَ بِهِ فَضْلَ الْکَلَإِ: مَنَعَهُ اللَّهُ فَضْلَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»: «و هرکس از اضافهی آبش جهت بازداشتن از گیاه و علوفهی بیشتر بازدارد، در روز قیامت الله متعال فضلش را از او بازمیدارد». و همچنین این بخش را احمد تخریج نموده و در "الروض النضیر" (581) تخریج شده است.

تشویق به صدقه دادن به همسر و خویشاوندان و در اولویت قرار دادن آنها نسبت به دیگران

تشویق به صدقه دادن به همسر و خویشاوندان و در اولویت قرار دادن آنها نسبت به دیگران

1280-891- (1) (صحیح) عَنْ زَیْنَبَ الثقفیَّةِ امْرَأَةِ عَبْدِاللهِ بن مَسعُودٍ ب قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «تَصَدَّقْنَ یَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ! وَلَوْ مِنْ حُلِیِّکُنَّ». قَالَتْ: فَرَجَعْتُ إِلَى عَبْدِاللهِ بن مَسعُود، فَقُلْتُ: إِنَّکَ رَجُلٌ خَفِیفُ ذَاتِ الْیَدِ، وَإِنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَدْ أَمَرَنَا بِالصَّدَقَةِ، فَائْتِهِ فَسَلْهُ، فَإِنْ کَانَ ذَلِکَ یَجْزِی عَنِّی، وَإِلَّا صَرَفْتُهَا إِلَى غَیْرِکُمْ. فَقَالَ عَبْدُاللهِ: بَلِ ائْتِهِ أَنْتِ، فَانْطَلَقْتُ، فَإِذَا امْرَأَةٌ مِنَ الْأَنْصَارِ بِبَابِ رَسُولِ اللهِ ج، حَاجَتُهَا حَاجَتِی، وَکَانَ رَسُولُ اللهِ ج قَدْ أُلْقِیَتْ عَلَیْهِ الْمَهَابَةُ، فَخَرَجَ عَلَیْنَا بِلَالٌ، فَقُلْنَا لَهُ: ائْتِ رَسُولَ اللهِ ج فَأَخْبِرْهُ أَنَّ امْرَأَتَیْنِ فِی الْبَابِ، یَسْأَلَانِکَ: أَتُجْزِئُ الصَّدَقَةُ عَنْهُمَا عَلَى أَزْوَاجِهِمَا، وَعَلَى أَیْتَامٍ فِی حُجُورِهِمَا؟ وَلَا تُخْبِرْهُ مَنْ نَحْنُ. قَالَتْ: فَدَخَلَ بِلَالٌ عَلَى رَسُولِ اللهِ ج فَسَأَلَهُ؟ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ ج: «مَنْ هُمَا؟». فَقَالَ: امْرَأَةٌ مِنَ الْأَنْصَارِ وَزَیْنَبُ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «أَیُّ الزَّیَانِبِ؟» قَالَ: امْرَأَةُ عَبْدِاللهِ بن مسعود. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ج: «لَهُمَا أَجْرُ الْقَرَابَةِ، وَأَجْرُ الصَّدَقَةِ».

رواه البخاری ومسلم، واللفظ له.

از زینب ثقفیه همسر عبدالله بن مسعود ب روایت است که رسول الله ج فرمود: «ای زنان، صدقه دهید هرچند که از زیور آلات شما باشد». زینب گفت: به نزد ابن مسعود س برگشته، به وی گفتم، تو ثروت کمی داری و رسول الله ج ما را به صدقه دادن دستور داد، نزد رسول الله ج برو و بپرس، اگر صدقه‌ام را به تو بدهم صدقه‌ام قبول خواهد شد یا آن را به دیگران بدهم؟ عبدالله بن مسعود س گفت: خودت برو، پس خودم رفتم، دیدم که زنی از انصار بر دَرِ خانه رسول الله ج ایستاده، درحالی‌که سؤال من و او یکی است و در آن زمان بر رسول الله ج وحی نازل می‌شد؛ پس بلال س نزد ما آمد، به او گفتیم: نزد رسول الله ج برو و بگو دو زن جلو در منزل از شما سوال می‌کنند: آیا صدقه‌ی‌شان بر شوهران‌شان و یتیمانی که تحت سرپرستی‌شان است جایز بوده و از جانب‌شان کفایت می‌کند؟ و نگو ما چه کسی هستیم. بلال نزد رسول الله ج رفته و سؤال نمود. رسول الله ج از وی پرسید که آن دو زن چه کسانی هستند؟ گفت زینب و زنی از انصار. رسول الله ج فرمود: کدام زینب؟ بلال س گفت: همسر عبدالله بن مسعود س. رسول الله ج فرمود: «برای آنها دو اجر است پاداش قرابت و پاداش صدقه». 

1281-892- (2) (حسن صحیح) وَعَنْ سَلْمَانَ بْنِ عَامِرٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «الصَّدَقَةُ عَلَى الْمِسْکِینِ صَدَقَةٌ، وَعَلَى ذِی الرَّحِمِ اثْنَتَانِ: صَدَقَةٌ وَصِلَةٌ».

رواه النسائی، والترمذی وحسنه، وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما والحاکم وقال: "صحیح الإسناد".

از سلمان بن عامر س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «صدقه بر مسکین یک صدقه و بر خویشاوندان، صدقه و صله‌ی رحم به حساب می‌آید».

ولفظ ابن خزیمة قال: «الصَّدَقَةُ عَلَى الْمِسْکِینِ صَدَقَةٌ، وَعَلَى الْقَرِیبِ صَدَقَتَانِ: صَدَقَةٌ وَصِلَةٌ».

و در روایت ابن خزیمه آمده است: «صدقه بر مسکین یک صدقه و بر خویشاوندان دو صدقه است: صدقه و صله‌ی رحم.

1282-893- (3) (صحیح لغیره) وَعَنْ حَکِیمِ بْنِ حِزَامٍ س أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ ج عَنِ الصَّدَقَاتِ أَیُّهَا أَفْضَلُ؟ قَالَ: «عَلَى ذِی الرَّحِمِ الْکَاشِحِ».

رواه أحمد والطبرانی، وإسناد أحمد حسن.

از حکیم بن حزام س روایت است، مردی در مورد بهترین صدقات از رسول الله ج پرسید؟ فرمود: «صدقه دادن بر خویشاوند کینه‌توز».

(الکاشح) به شین: عبارت است از کسی که دشمنی‌اش را پنهان می‌کند. یعنی بهترین صدقه آن است که به خویشاوندی داده شود که ارتباط خود را قطع نموده و دشمنی‌اش را در باطن پنهان کرده است.

1283-894- (4) (صحیح) وَعَنْ أُمِّ کُلْثُومٍ بِنْتِ عُقْبَةَ ل أَنَّ النَّبِیَّ ج قَالَ: «أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ الصَّدَقَةُ عَلَى ذِی الرَّحِمِ الْکَاشِحِ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر ورجاله رجال الصحیح، وابن خزیمة فی "صحیحه والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم".

از ام ‌کلثوم بنت عُقبه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «بهترین صدقه، صدقه بر خویشاوند کینه‌توز می‌باشد».

1284-533- (1) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «إِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَى ذِی قَرَابَةٍ یُضَعَّفُ أَجْرُهَا مَرَّتَیْنِ».

رواه الطبرانی فی "الکبیر" من طریق عبد الله بن زحر([1]).

از ابوامامه س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «پاداش صدقه دادن به خویشاوندان دو برابر است».

12- (الترهیب من أن یسأل الإنسان مولاه أو قریبه من فضل ماله فیبخل علیه، أو یصرف صدقته إلى الأجانب وأقرباؤه محتاجون)



([1]) قلت: یشیر إلى أنه مختلف فیه، وقد ذکر أقوال الحفاظ فیه فی آخر الکتاب، وهو یرویه عن (علی بن یزید) الألهانی، وإعلاله به أولى، فقد قال الذهبی فی "المغنی": "ضعفوه، وترکه الدارقطنی". ولذلک جزم الحافظ العسقلانی بأنه "ضعیف". وقال فی (ابن زحر): "صدوق یخطىء"، والحدیث فی "المعجم" (8/ 244/ 7834).